Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#غلامرضا_سازگار

کیست اصغر؟ اکبر ذبح عظیم
خود به تنهایی صراط المستقیم

اختری بر شانۀ خون خدا
آبروی روی گلگون خدا

وه! چه می‌گویم؟ حسین کوچکی
شیرمردی در لباس کودکی

ماه رویش قاب عکس پنج تن
خنده‌هایش؛دوست‌کُش،دشمن‌شکن

دست‌های کوچکش دست حسین
روز عاشورا همه هست حسین

دامن خورشید را مه‌پاره بود
شانۀ ثاراللهش گهواره بود

صورتش پژمرده اما دل‌گشا
دست‌های بسته‌اش مشکل‌گشا

شیرخواری با پدر هم‌درد بود
آخرین سرباز و اول‌مرد بود

حنجر خشکیده را کرده سپر
چشم‌هایش حرف می‌زد با پدر

کای پدر گرچه علی اصغرم
من به تنهایی تو را یک لشکرم

مُهر مظلومیت عترت منم
رمز پیروزیت در غربت منم

تو «محمد» من «یدالله» توام
همدم و همرزم و همراه توام

ای پیامت در لب خاموش من
بانگ«هل من ناصرت»در گوش من

من به باغِ سرخِ خون، یاس توام
با دو دست بسته عباس توام

مظهر رب جلیلی ای پدر
من ذبیحم تو خلیلی ای پدر

زودتر کن پیش پیکانم نشان
ترسم آید گوسفند از آسمان

بس‌که سوزد از عطش پا‌ تا سرم
آب هم آتش شود در حنجرم...

او ز جام وصل حق سیراب بود
هم تلظّی داشت هم در تاب بود

راه سبحان‌الّذی‌اسری گرفت
گردنِ افتاده را بالا گرفت

بر فراز دست بابا تاب خورد
از دم تیر سه‌شعبه آب خورد

تا صف محشر سلام از داورش
اشک «میثم» وقف خون حنجرش


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#سید_رضا_موید

آن ماه که روشنگرهرانجمن ست
مجموعه ای ازفضایل پنج تن ست
درشادی وغم دست توسلْ ما را
بردامنِ لطفِ قاسم بن الحسن ست

🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_عبدالله_علیه_السلام
#یوسف_رحیمی

همه رفتند و تنها مانده ام من
اسیر درد و غم ها مانده ام من
علیِّ اصغر شش ماهه هم رفت
ولی از کاروان جا مانده ام من

گذشته کار من از صبر و طاقت
شده اندوه و داغم بی نهایت
ندارم اين قَدَر طاقت، ببینم
به دست عمه زنجیر اسارت

اگرچه آخرین یار عمویی
ولی نزد خدا با آبرویی
دوباره حرمله می آید از راه
دوباره روضه ي تیر و گلویی

🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_عبدالله_علیه_السلام
#غلامرضا_سازگار

ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم

آنچنان دل بُردازمن بانگ"هَل مِن ناصِر"تو
کآستینم را ز دست عمّه ام زینب کشیدم

گرچه طفلی کوچکم امّا قبولم کن عمو جان
بر سردست تو من قربانی شش ماهه دیدم

کس نداند جز خدا کز غصّۀ مظلومی تو
با چه حالی از کنار خیمه در مقتل رسیدم

تا بُرون ازخیمه گه رفتی دل من با تو آمد
تو به رفتن رونهادی من زماندن دل بُریدم

دست من افتاد ازتن گوسرم بر پایت اُفتد
سرچه باشدتیرعشقت رابه جان خودخریدم

بانگ"وا اماه"سر دادم چو بازویم شکست
سوختم تا آه زهرا را دم آخر شنیدم

جای بابایم امام مجتبی خالی است اینجا
تا ببیند من به قربانگاه تو آخر شهیدم

🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#علی_انسانی

اگر چه لعل تو، آب و تن تو، تاب ندارد
دلت هواي دگر، غير روي باب ندارد

توآن نِه‌اي كه جواب عموي خويش نگويي
لَبت ز بي‌رَمَقي، نيروي جواب ندارد

نمي‌رسيد اگر بر ركاب، پاي تو، جا داشت
كه چشمِ قابلِ پايِ تو را ركاب ندارد

دو نرگس تو به خوابند و مادر تو نداند
كه بخت او، سرِ برخاستن ز خواب ندارد

ولي بگوي به گلچين، تلاش بيهُده داري
گلي كه آب نخورده، دگر گلاب ندارد

ذبيح،پابه زمين سودويافت چشمه‌ء زمزم
تو پا مَساي، عمو دسترس به آب ندارد


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#منقبت
#علی_انسانی

ای خداوند ادب، بندهء عشق
کشتهء مهر و وفا، زندهء عشق

ای به بندت دل هر آزاده
هر چه دلدار به تو دل داده

ادب و عشق و وفا مرهونت
همت و جود و سخا مدیونت

شرف و غیرت و مهر و احساس
جاودانی ز تو باشد عباس

پیش سرو قدت از خجلت خویش
سرو افراخته قد، سر در پیش

نخل جودی تو و احسان، ثمرت
صد چو حاتم چو گدایان به درت

پسر شیردل شیر خدای
شاه‌بیت غزل عشق و وفای

سرمهء چشم ملک خاک رهت
مشتری، مهر، به چهر چو مهت

ابروانت چو هلال و رخ، بدر
موی شبگونهء تو لیلهء قدر

گرچه ماهند همه هاشمیان
تو مه هاشمیان ز میان

بر تماشای رخت گاهِ عبور
بسته می شد همه جا راه عبور

بس که ماهِ رخ تو دل می برد
دل ز دیوانه و عاقل می برد

عاشقان ریزه‌خور خوان تواند
جمله طفلان دبستان تواند

عقل، مبهوت وفاداری توست
عشق، حیران فداکاری توست

مشعل عشق، تو افروخته ای
شمع را سوختن آموخته ای

جز تو ای باخته سر در ره عشق
کیست؟ استاد به دانشگه عشق

گر چه خود مایهء فخر بشرست
علی از چون تو پسر مفتخرست

فاطمه، کش ز خدا باد سلام
در صف حشر چو بگذارد گام

همرهش دست تو را می آرد
تا که بار گنهان بردارد

دست اگر در ره حق گشت قلم
در دو عالم کندَش دوست علم

ای دل خلق خدا پابستت
بوسه زن، دست خدا بر دستت

ما همه دست به دامان توایم
میزبان غم و مهمان توایم

قبه بر عرش زده خرگه تو
باب حاجات همه درگه تو

ای زصهبای حسینی سرمست
دستگیر همه عالم بی دست

بشریت به تو گرمِ تحسین
آفرین ای پسر ام بنین

خیره یوسف به دلارایی تو
خضر هم تشنهء سقایی تو

ای قد افراخته پیش بیداد
نبرَد نام تو ایثار از یاد

تا زدی تشنه جگر بر دل آب
شد دل آب به حال تو کباب

شدی ای عشق و ادب را کانون
تشنه‌لب از دل دریا بیرون

بس در آن معرکه مردی کردی
ختم شد بر تو و نامت مردی

مرکز عشق و ادب مکتب توست
اولین پیرو تو مرکب توست

او هم از مشرب تو سهمی برد
تشنه بود و لبی از آب نخورد

لاجرم همت تو آب خرید
مشک، از آب پر و دل ز امید

تا شد از تیغ جفای دشمن
علم از دست، جدا دست از تن

لیک جای لب اطفال حرم
مشک را بوسه بزد تیر ستم

رشتهء عمر تو زان تیر گسیخت
آبرو ماند ولی آب بریخت

باز شد چشم ز قلب آن مشک
مشک هم ریخت به احوال تو اشک

آنقدر دیدهء مشک اشک فشاند
که نمی اشک در آن دیده نماند

آشنا گشت به فرقت چو عمود
شد قیام تو مبدل به سجود

آسمان سود سر خود به زمین
کس سجودی نکند خوشتر از این

آنقدر سر به سر سجده گذاشت
تا حسین آمد و آن سر برداشت

لاجرم رشتهء عمرت چو گسست
پشت دین گفت که پشتم بشکست

خون تو آب نهال دین شد
تا چنین سفرهء دین رنگین شد

تا جهان بوده و تا خواهد بود
به روان تو ز ما باد درود

ما چه گوییم؟ امام سجاد
در حقت دادِ سخن اینسان داد

بر فداکاری تو گفت سپاس
گفت رحمت به عمویم عباس


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_عبدالله_علیه_السلام
#غلامرضا_سازگار

شمع‌ها از پای تا سر سوخته
مانده یک پروانهء پرسوخته

نام آن پروانه عبدالله بـود
اختری تابنده‌تر ازماه بود

کرده ازاندام لاهوتی خروج
یافته تا بامِ «أوْأدنی» عروج

خون پاکش زاد و جانش راحله
تار مویش عالمی را سلسله

صورتش مانند بابا دلگشا
دست‌های کوچکش مشکل‌گشا

رخ چو قرآن چشم و ابرو آیه‌اش
آفتاب آیینه‌دار سایه‌اش

مجتبایی باحسین آمیخته
بر دو کتفش زلف قاسم ریخته


از درون خیمه همچون برق آه
شـد روان باناله سوی قتلگاه

پیش رو عمّو خریدارش شده
پشت سر عمه گرفتارش شده

بر گرفته آستینش را به چنگ
کای کمر بهر شهادت بسته تنگ!

ای دوصد دامت به پیشِ رو مرو
این همه صیاد و یک آهو مرو

کودک ده ساله ومیدان جنگ؟
یک نهال نازک و باران سنگ؟

دشمن اینجا گر ببیند طفلِ شیر
شیر اگر خواهد، زند او را به تیر

تو گل و صحرا پر از خار وخس ست
بهر ما داغ علی‌ اصغر بـس ست

با شهامت گفت آن ده ساله مرد
طفل ما هرگز نترسد از نبرد

بی‌ عمو ماندن همه شرمندگی ست
با عمو مردن کمال زندگی ست

تشنگی با او لب دریا خوش ست
آب اگر او تشنه باشد آتش ست

بوده از آغاز عمرم انتظار
تا کنم جان در ره جانان نثار

جان عمه بود و هستم را مگیر
وقت جانبازی ست دستم را مگیر

عمه جان درتاب و تب افتاده‌ام
آخر ازقاسم عقب افتاده‌ام

ناله‌ای با سوز و تاب و تب کشید
آستین ازپنجهء زینب کشید

تیر گشت و قلب لشکر را شکافت
پر کشید و جانب مقتل شتافت

دید قاتل در کنار قتلگاه
تیغ بـگْرفته به قصدِ قتلِ شاه

تا نیاید دست داور را گزند
کرد دست کوچک خود را بـلند

درهوای یاری دستِ خدا
دست عبدالله شد از تن جدا

گفت نه تنها سر و دستم فدات
نیستم کن ای همه هستم فدات!

آمدم تا در رهت فانی شوم
در منای عشق قربانی شوم

کاش می‌بودم هزاران دست و سر
تا برای یاری‌ات می‌شد سپر

قطره‌ گرخون گشت، دریا شاد باد
ذره‌ گر شد محو، مهرآباد باد

توسلامت، گرچه ما را سر شکست
دست ساقی باز اگر ساغر شکست

ای همه جان‌ها به قربان تنت
دست عبدالله وقف دامنت

چون به پاس دست حق از تن جداست
دست ماهم بعد از این دستِ خداست

هر که در ما گشت فانی ما شود
قطره دریایی چو شد دریا شود

تا دهم بر لشکر دشمن شکست
دست خود راچون عَلم گیرم به دست

با همین دستم تو را یاری کنم
مثل عبّاست علمداری کنم

بود در آغوش عمّش ولوله
کز کمان بشتافت تیرِ حرمله

تیر زهرآلود با سرعت شتافت
چون گریبان حنجر او را شکافت

گوشهء چشمی به عمّو باز کرد
مرغ روحش از قفس پرواز کرد

با گلوی پاره در دشت قتال
شه تماشا کرد و او زد بال بال

همچو جان بگْرفت مولا در برش
تازه شد داغِ علیِّ‌‌ اصغرش

گریهء ما مرهمِ زخمِ تنش
اشک«میثم»باد وقفِ دامنش

🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#علی_انسانی

دانی که دست عشق چه کرده به پیکرم؟
خون می کنندگریه به من ، پای تا سرم

مقصود من ز تشنگی من ، وصال بود
نی بر فرات،تشنهء جامی ز کوثرم

گفتم نهی تو بر سر دامن ، سر مرا
اما عمود خصم نشسته ست بر سرم

عمه، رمق به بدرقهء من به پا ، نداشت
او را میار بر سر صدپاره پیکرم

صدچشمه گشته جوشن وخون جوش میزند
مگذار تا فتد به تنم چشم خواهرم

گفتند اَشبهم به رسول خدا ، ولیک
دیدند کوفیان ، علىِ روز خیبرم

لبهای من اگر به لبانت ادامه داشت
می سوختی ز هرم نفس های آخرم

باور نداشتم ز همه تشنه تر تویی
بی آبی عقیق لبت داد باورم


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سید_رضا_موید

ای اختر مدینه و ماه منیر شام
بر آفتاب روی تو هر روز و شب سلام

تو فاطمه نژادی و نامت رقیه است
نور دل حسینی و پروردۀ کرام

هم خود کریمه هستی و هم زادۀ کریم
هم خواهر امامی و هم دختر امام

چشم امید ماست به سویت تمام عمر
روی نیاز ماست به کویت علی الدوام

در رشتۀ اسارت اگر جان سپرده ای
سر رشتۀ امور به دستت بود مدام

ای رفته پا به پای اسیران دشت خون
تا دیر و تا خرابه و زندان و بزم عام

هم محمل مجاهدۀ دختر علی
هم سنگر مبارزۀ چارمین امام

پیدا بوَد که واقعۀ دشت کربلا
با جان نثاری تو به ویرانه شد تمام

تفسیر خون سرخ حسینی به مرگ توست
ای یادگار خون خدا در دیار شام

مهرت چراغ محفل ارباب معرفت
قبرت برای اهل نظر مرکز پیام

دلها به سوی توست پس از سال ها هنوز
ای گنبدت منادی پیروزی قیام

ما را بر آستان تو روی ادب همه
ما را به پیشگاه تو عرض دعا تمام

با دست های کوچکت از ما بگیر دست
در صحنه های عالم و در عرصۀ قیام


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سید_جواد_مظلوم_پور

دیشب مه من، دلبر و دلدارِ که بودی
من فکر توبودم، تو گرفتار که بودی

در خواب تو را دیدم و بیدار شدم لیک
ای دلبر گم گشته تو بیدار که بودی

در طشت طلا دیده ات آن سو نگران بود
آرامِ دل من، پی دیدار که بودی

پیش نظرت گشت عدو مشتریِ من
ای یوسف زهرا، تو خریدار که بودی

ویرانه شده منزل ما خاک‌نشینان
ای جان جهان گنج گهربار که بودی

پروانه‌صفت گِرد سرت گردم و سوزم
تا فاش شود شمع شب تار که بودی

زود از بر من رفتی و ناگفته بسی ماند
جز ما تو مگر محرم اسرار که بودی


🔹@deabelnews