روزنامه مهد آزادی( آدینه) شماره ۱۲۷۷- تیرماه ۱۳۴۵.
@Turkkitabxanasi
در این وانفسای گرانی کاغذ و سایر ملزومات نشر- که نفس های مطبوعات محلی و آزاد را به تنگنا می اندازد- با زحمت بسیار، سرانجام تصمیم به انتشار دوازدهمین شماره «غروب» گرفتیم تا ببینیم که چه پیش می آید.
با وجود این که- به خاطر مشکلات اقتصادی- ناگزیر به حذف برخی از بخش ها و بسیاری از مطالب گردیدیم، این شماره نیز تقریبا در 300 صفحه و به قیمت 30 هزار تومان به دست انتشار سپرده شد.
- در این شماره از مجله، مدیر مسئول، در مطلبی تحت عنوان «بازتعریف شده گی هویت ها!» به تبیین بخشی از گفتمان مجله غروب پرداخته است.
- سردبیر مجله نیز در یادداشتی به «انقراض نسل نهنگان اهل قلم آذربایجان!» اشاره کرده است.
- رضا همراز در بخش راپورت، به خاطرات چاپ نشده سرهنگ ستاد محمّدحسین خان امین پرداخته است.
- دکتر قربان عباسی، در بخش اندیشه، در مطلبی تحت عنوان «مقاومت در برابر سلطه» به کنکاشی در دانش اندوه زای تئودورآدرنو دست یازیده است.
- در بخش نگاه، دکتر جلیل یعقوب زاده ترجمه مطلبی تحت عنوان «احزاب سیاسی عمده کرد ایران، عراق، سوریه و ترکیه» را ارائه نموده است.
- در بخش دیدگاه، علی بابازاده به نقد مواضع ترکی ستیزانۀ مجتبی مینوی پرداخته است.
- علیزاد پروین در بخش تاریخ شفاهی، گفتگویی اختصاصی با مرحوم استاد ترابی طباطبایی- سکه شناس- را ارائه نموده است.
- در بخش سینما، محمد الفت به همراه تیم مطبوعاتی خویش، طی گزارشی از «روزهای سینمای ترک ایران در استانبول»، نگاهی نیز به فیلم درخت «گلابی وحشی» آخرین ساخته بیلگه جیلان و فیلم «روما» تازهترین اثر آلفونسو کوارون کرده و همچنین ترجمه ای از مصاحبه روزنامه جمهوریت با نوری بیلگه جیلان را تحریر نموده است.
- عمده ترین مطلب بخش موسیقی، رساله کلیات یوسفی، اثر یاشار ناهیدی آذر- دبیر سرویس موسیقی- می باشد.
- در بخش شعر جهان، مجتبی نهانی ضمن گفتگوی اختصاصی با بابک زمانی در مورد ترجمه اشعار جهان، از پیشگامانِ شعرِ نو در ترکیه نیز ترجمه هایی ارائه داده است.
- در بخش شعر پیشرو، ابوالفضل پاشا- دبیر سرویس- ضمن ارائه نمونه هایی از اشعار ترکی و فارسی شاعران کشورمان، در مطلبی تحت عنوان «چندوزنی و ریتم درونی در شعرِ علی باباچاهی» به قلم محمد لوطیج به نقد این شاعر نشسته است. همچنین در مطلبی به قلم علیرضا مطلبی، تحت عنوان «رفتار متفاوت با زبان» به نقد مجموعهی شعرِ «نامِ تازهام را بخوان» آفاق شوهانی پرداخته گردیده است.
- ویژه نامه ادبی این شماره به شاعره گرانقدر «پروین اعتصامی» تخصیص داده شده است.
- در بخش ادبیات کلاسیک، این عناوین به چشم می خورد: استاد نصیر پایگذار، «سلطان جناس ایران»- حکمدار شاعر؛ یوسف بیگ چاووشلو- عباس صابری، شاعر مردمی آذربایجان- شیخ علی فقیه خویی «ملجی»- طرزی افشار شاعری با طرزی یگانه
- مقاله های بخش تاریخ، عبارتند از: محبوب علیشاه مراغه ای- آذربایجاندا اخی لر حرکتی- ما ایرانیان در چهارصد سال پیش
- در بخش اسناد، محمد امین سلطان القرایی به معرفی نسخه خطی از رباعیات حکیم خیام اقدام نموده و نگاهی هم داشته به نامه های دکتر سید محمد دبیر سیاقی به علامه جعفر سلطان القرّائی
- در بخش بازتاب، دو مطلب تحریر گردیده است. «دکتر رضا براهنی در مورد دکتر جواد هیئت سخن می گوید/ ناصر شفیعی- زبان مادرى و آموزش آن/ دكتر حاجى اسدى
- در بخش فولکلور، علیرضا آقا پور در مطلبی تحت عنوان «بایرام» نگاهی داشته به این رسم دیرین در کشورهای مختلف.
- در بخش کتابگردی، ضمن معرفی کتب تازه منتشر گردیده، دو یادداشت منتشر گردیده است. «هفده هزار جلد نسخه خطی به زبان ترکی» به قلم دکتر فیض الهی وحید. و نیز در مطلبی تحت عنوان «من چهرهی گوناگون زنان هستم!» نگاهی شده به کتاب «گزینهی اشعار نرگس دوست»
- و در آخرین بخش هم، «نکته ها» تقدیم خوانندگان گردیده است.
@goroobmagazine
@kioskmagazines
? @turkdiledebiyat
@litera9
جمشید ارجمند ۲۴ دی ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد. او روزنامهنگار، ویراستار، مولف و مترجم و منتقد سینما بود. خیلی زود در ۱۲ سالگی و در آغاز دهه سی و همزمان با دولت محمد مصدق عضو حزب پان ایرانیست شد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد به فعالیتهای فرهنگی و روزنامهنگاری رویآورد و در تابستان ۱۳۳۳ کار در مجله فردوسی زیر نظر ناصر نیرمحمدی را آغاز کرد.
در همین سال چاپ چند شعر نو در مجله فردوسی و راهنماییهای اسماعیل شاهرودی و نصرت رحمانی او را با ادبیات نوین فارسی آشنا کرد. مرگ مادرش در ۱۳۳۷ طی حادثهای در جلوی چشماناش و مرگ پدر در دو سال بعد زندگی مشقتباری را به او تحمیل کرد اما وی توانست با سختکوشی بر مشکلات فایق آید و به دانشگاه برود و همزمان در مجلهٔ فردوسی به مدیریت نعمتالله جهانبانویی و ستارهٔ سینما به سردبیری پرویز نوری به کار ترجمه و انتشار مقالههای سینمایی بپردازد.
در ۱۳۴۰ به دلیل فعالیتهای سیاسی در چارچوب جبهه ملی دو بار دستگیر و در زندان قزلقلعه زندانی شد و بعد از آزادی در سال ۱۳۴۱ در تظاهرات دانشجویی مورد ضرب و جرح شدیدی قرار گرفت. سال ۱۳۴۳ از دانشکدهٔ حقوق فارغالتحصیل و بلافاصله تحصیل فوقلیسانس مدیریت اداری را آغاز کرد که ناتمام ماند. در همین سال در مؤسسهٔ تحقیقات اقتصادی با سمت محقق استخدام شد که امکان تحقیق و سفر به مناطق مختلف ایران و انتشار پژوهشهایش در فصلنامه تحقیقات اقتصادی را برایاش فراهم آورد.
در سال ۱۳۴۵ مجمع منتقدان فیلم را بنیانگذاری کرد و در همین سال به عنوان عضو هیئت داوران منتقدان سینمایی در جشنوارهٔ فیلم کودک و نوجوان انتخاب شد.
در ۱۳۴۸ به فرانسه رفت تا مطالعات تخصصی در دورهٔ دکترای سیکل سوم دانشگاه اکس-مارسی، رشته اقتصاد و تبلیغات جهانگردی را پی بگیرد. در همین سال ترجمه نخستین کتاباش را به پایان برد و با بازگشت به کشور در سال بعد، فعالیتهای گسترده و مداوم ترجمه و تألیف را پی گرفت.
بعد از انقلاب در بهمن ۱۳۵۷ در چند روزنامه و مجله سرگرم کار شد که در نهایت به سمت ترجمه و تالیف کتاب و ویراستاری برای برخی ناشران شناخته شده از جمله نشر فرزان روز روی آورد.
در کارنامه کاری او بیش از صد کتاب ویراستاری به چشم میآید. همچنین در حوزه تالیف کتابهای فیلم ساختن، درباره سینما،گربه روی شیروانی داغ و ۲۱ فیلم قصه دیگر از مهمترین آنهاست. در حوزه ترجمه نیز میتوان به آثاری چون جامعه شناسی رادیو و تلویزیون (جان کازنو،انتشارات سروش)، آیین هندو و عرفان اسلامی (داریوش شایگان، نشر فرزان روز)، ایرانیان ، یونانیان و رومیان ژوزف ویسهوفر اشاره کرد. جمشید ارجمند پس از دو بار جراحی قلب در روز ۲۳ تیرماه ۱۳۹۵ بر اثر عفونت و نارسایی قلبی در بیمارستان شهدای تجریش درگذشت.
این کتاب برای او ارجنامهای است بهپاس ۴۵ سال نوشتن درباره سینما، به کوشش زاون قوکاسیان و حسین رسولاف
ترجمهای از جمشید ارجمند:
بیشتر:
https://fa.wikipedia.org/wiki/جمشید_ارجمند
قاموس لغات ایرانشهری: ( به بهانه هجمه های پیروان طباطبایی به سید جواد میری)
جورج اورول در رمان معروف خود با عنوان 1984 فضایی وحشتناک و تاریک در آینده و در زیر سایه یک ایدئولوژی حزبی مرتجع و حاکمیتی دیکتاتور را به تصویر میکشد. لندن که کانون جغرافیایی این رمان است به شهر ارواحی مخوف شبیه شده است کثیف و تاریک با معماری یکدست و مردمانی یکدست تر که حتی مجبورند خطوط چهره خود را هم در مقابل هزاران دوربین کنترل کنند تا مبادا احساسات آنها را درباره وضعیت بد خود نشان دهد. دولتی به مدد انحصار رسانه ای مردمانش را چنان شستشوی مغزی داده است که هویت خود را بازنمیشناسند و حافظه تاریخی آنها را بالکل پاک کرده و به جای آن داستانی نو و جعلی به آنها تلقین و تحمیل کرده است و...
در چنین فضایی عده ای از ایدئولوگهای حزب دست به ساخت "زبان نو" زده اند، نظیر فرهنگستان زبان. زبانی نو که در روزنامه ها و رسانه ها کم کم عمومیت می یابد و قرار است در آینده، نقش زبان ملی و رسمی را بازی کند. آنها هر ساله فرهنگ لغات زبان نو را با ویراستی جدید، چاپ میکنند ولی فرهنگ لغت این زبان نو تفاوتی با فرهنگهای متداول دیگر دارد چراکه برخلاف سایر فرهنگها، سال به سال از حجم و تعداد لغات این لغتنامه کاسته میشود! پیش بینی میشود در افق نهایی این طرح هزاران کلمه حذف شوند و زبانی کاملا متفاوت از گذشته ساخته شود. در این پروسه، تنها لغاتی باقی می مانند که به مصلحت ایدئولوژی باشد، زبان الکنی که برای این ساخته شده تا انواع مفاهیم مغایر با ایدئولوژی حزب را حذف کند. در فرهنگ لغات زبان نو تدریجا مفاهیمی مانند دموکراسی، علم، اخلاق، خدا و مذهب، عدالت و مساوات و... نه تنها از زبان که از افکار و اذهان حذف شده و تفکر و سخن درباره آنها بی معنا و ممتنع شده و کلیه این لغات مزاحم تحت عنوان جدید "جنایات فکری" تعریف میشوند. کلمات باقی مانده در این قاموس، "بازتعریف" شده و مطابق اهداف ایدئولوژی معنا میشوند مثلا کلمه "آزادی" همچنان در زبان جدید وجود دارد البته در معنایی شبیه به "بردگی"! زمانی که ارتباط زبان جدید با قدیم یکسره قطع شود وضعیت چنان خواهد شد که اگر کسی مثلا نمایشنامه ای از شکسپیر را به این زبان نو ترجمه کند این ترجمه، شبیه به تبلیغات ایدئولوژیک حزب خواهد شد!
کار ایدئولوژی ایرانشهری بی شباهت به این پروسه نیست. جواد طباطبایی، مفهومی را به تاریخ ایران تحمیل کرده و نام آن را ایرانشهر نهاده است. در واقع ایرانشهر او نوعی ناسیونالیسم_ فاشیسم پارسی محور است که مدتهاست وی در حال صورتبندی آن است که ظاهرا خود و پیروان متعصبش به این ایده ایمان دارند. در فرهنگ لغات ایرانشهری او، کلمه "ایران"، با تفسیری مضیّق و تنگ نظرانه و البته جاه طلبانه، به نفع ایدئولوژی او مصادره شده است. از آنجا که او اهل اندیشه سیاسی مخصوصا از دوستداران ماکیاولی است، فرهنگ لغات او علاوه بر نگاهی به گذشته، نگاهی و طرحی به آینده هم دارد. بسیاری از لغات در این لغتنامه طرح او حذف شده اند. زبانها و اقوام غیر فارسی در لغتنامه ایرانشهری او جایی ندارند تکثرو پلورالیسم در فرهنگ لغات او غایب است. تُرک و عرب در این قاموس نو بیگانه اند و به عنوان عناصر مغایر و مزاحم ایرانشهری "بازتعریف" میشوند، هم "سنت" و هم "پست مدرنیسم" بی معنایند. در فرهنگ واژگان او حتی دین و مذهب و اسلام و مفاهیم مانند آن هم جایی ندارد.او با اعتماد به نفس، سند مالکیت ایران را به نام خود زده است، از این رواست که هر کسی نظری دیگر درباره ایران داشته باشد را در قامت مدعی این سند می بیند و بخاطر همین با مرده و زنده از آل احمد و شریعتی گرفته تا شایگان و آشوری و سروش و ملکیان و نصر و زیباکلام و قادری و.... از سنتگرا و متجدد و روشنفکر دینی و غیر دینی تا دموکراسی خواه و اصلاح طلب و اصول گرا و خلاصه با همه سر جنگ دارد. در فرهنگ لغات او جایی برای مفاهیمی چون "بحث و حق نقد و تسامح و تساهل" وجود ندارد."حق" چنان تعریف شده که تنها از آنِ ایده او باشد. او مانند فرهنگستان رمان اورول، مخالفان خود را به یکی از جنایات فکری محکوم می کند، منتقدانش را متهم میکند که معنای کلمات را نمیدانند حق با اوست چراکه بسیاری کلمات در لغتنامه زبان نو او حذف و بی معنا شده اند، بی جهت نیست که کلمات "امتناع فکر " جزء کلید واژه های آثار اوست چراکه او تمام افکار مخالف ایده اش را ممتنع میداند.منتقدان او علاوه بر این،یک مارک ازنوع جنایات فکری رمان اورول هم میخورند، مثلا یک ترک زبان که زبان مادری خود را طبیعتا دوست دارد در قاموس او یک پان ترک است.منتقدان او نام امتگرا، انترناسیونالیست،جهان وطنی، پست مدرنیست میگیرند که نظراتشان معنایی جز "اراجیف" ندارد.
کدام مفاهیم دیگر در لغتنامه آینده او حذف خواهد شد؟او تا کجا پیش خواهد رفت؟ شاید تا حذف ایران به نفع ایده ایرانشهر!
@Turkkitabxanasi
کین نامه هایی به نام مهرنامه_ به نام مشروطه به کام استبداد
اواخر سال 88، اولین شماره از مهرنامه به سردبیری محمد قوچانی منتشر شد.یادداشت کوتاه اولین صفحه آن که در تمامی شماره های بعدی هم تکرار شد، تیتری بود با عنوان "تفسیر جهان به جای تغییر جهان". البته چندی نگذشت که آشکار شد تیتر و یادداشت ابتدای نشریه "شعاری" بیش نبوده. قوچانی که به تازگی از بازداشت رها شده بود گویا بیش از همه "تغییر" یافته و هم در صدد ایجاد تغییری بود. او که مدتها در ظاهر هم که شده شعار روشنفکری دینی و دموکراسی و آزادی سرداده بود اینک از چیزهای دیگری سخن میگفت. مرشدان دینی اش را تغییر داده و مرشد جدیدش را یافته بود. مرشد جدیدش کسی نبود جز جواد طباطبایی که کم کم از حاشیه نشریه برون آمده و به متن آن نشست و مهرنامه را به بولتنی برای خود و ایدئولوژی ایرانشهری اش "تغییر" داد. به لطف نشریه به مقام و منزلت "فیلسوف" هم رسیده بود. فیلسوفی با ادعای پُر ولی با محتوای خالی که ایدئولوژی مبتذل و مرتجع را در جهان "ایدئولوژی زدایی" تبلیغ میکرد. هنر حضرت استاد فیلسوف ما این بود که ایده و روح سرگردان هگل را در تاریخ ایران دمیده و از آن شوونیسم و برتری پارسی و فارسی محوری خلق کرده بود و آن را پایه ایرانیت تعریف میکرد! این البته به کار قوچانی می آمد.قوچانی پس از رویگردانی از اندیشه دینی، لابد فهمیده بود پِی و ملات اصلی ساختمان ایران را هم ناخواسته کَنده و ویران میکند و میتواند روزی بر سر خود او نیز آوار شود پس این ساختمان نیاز به یک پِی دیگر دارد. چه کسی بهتر از جواد طباطبایی که ادعای پی افکنی ایرانی جدید را با ایده پارسی میداد از قضا هم سید بود و پس عرب تبار و هم آذربایجانی بود و ترک و هم دشمن با این هر دو! البته قوچانی هنوز نمیدانست و گویا نمیداند پارسی محوری و زبان فارسی تکیه گاهی بسیار سست تر از آن است که خیمه ایران را نگهدارد.
هنر طباطبایی کم کم در عرصه نظر منتقدانی جدی یافت.راز ایدئولوژیک و فاشیستی بودن آن فاش شد ولی طباطبایی از پای ننشست. او منتقدان خود را به تبع همان "جزمیت ایدئولوژیک" سخنش به سادگی میتوانست با دهها برچسب سیاسی و امنیتی پس براند. حضرت فیلسوف ما که بیست سال از عمرش را صرف "غلط بافی انشایی" درباب تاریخ ایران گذارده بود، میتوانست انتقادهای عالمانه را به شیوه بچگانه بکاود تا مگر "غلط املایی و تایپی" پیدا کرده و همان را پیراهن عثمان کند که ببینید منتقدان من سواد ندارند. او هنر بزرگ را دارد که با یک غلط تایپی منتقدی، پنبه ی او و هفت پشتش را بزند.هنر هوچیگری و شارلاتانی!
باری مهرنامه مُرد ولی از جسد آن چند "نامه" دیگر برون آمد. حامد زارع که یکی از دبیران سرویس آن بود مانند قوچانی دل از نصر و شایگان و سنت و پست مدرنیسم کَند و رو به ایدئولوژی های مدرنیستی آورد آن هم از نوع راست افراطی اش. او دیگر به قول آن رند محمود مزروع طباطبایی گشته و سیاست نامه اش بی وجود طباطبایی نمیچرخد.آخرین نوشته طباطبایی را در در همان کین نامه آخرین خواندم البته در تلگرام_فهمیده ام پول دادن بابت این فحش نامه ها از عقلانیت اقتصادی به دور است_ فیلسوف پارسی ما این بار، نقل قولی مجهول از حبیب یغمایی را به دهان فروغی و سپس آتاترک گذارده تا داستان برتری پارسی را گوشزدِ ترکها کند. بافته های آخرینش البته علاوه بر هنر هوچیگریش نشان از فروپاشی روانی او هم دارد.
نوشته آخرین طباطبایی را زمانی خواندم که در خبرها آمده او را دعوت کرده اند تا در تبریز و در سالروز پیروزی مشروطه و در خانه مشروطه سخنرانی کند. یاللعجب! توگویی ابوجهلی را فرامیخوانند تا درباب وحیانیت قرآن در خانه پیامبر سخن بگوید. یعنی تبریز کسی محق تر از او در این باب ندارد؟ او میتوانست در سالروز به توپ بستن مجلس یا سالروز کودتای 3 اسفند رضاخانی یا در سالروز کتابسوزان تبریز در سال 25 سخن بگوید. ولی خانه مشروطه کجا و مستبدی چون او کجا؟ عدالت و مساوات و قانون و آزادی مشروطه کجا و اندیشه های تمامیت خواه او کجا؟...
@Turkkitabxanasi
🔹غلامحسین فرنود، نویسنده ، مترجم و محقق
رشته : کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی تبریز و دکترای جامعه شناسی
سال: ۴۳- ۱۳۳۹
اهل: تبریز متولد سال ۱۳۱۹
▫غلامحسین فرنود از دوستان و همکاران نزدیک صمدبهرنگی ، رحیم رییس نیا بود.
آثار ایشان:
۱)کتاب " در بساط نکته دانان" نشر ستوده سال ۹۱
۲)ترجمه " چشم شتر" نوشته چنگیز آیتماتوف
۳)ترجمه " انقلاب فرهنگی در کوبا" نوشته کاسترو
۴) تالیف " سیری در تاریخ قرون جدید" رامیتوان نام برد
فرنود در دهه ۴۰ با همکاری زنده یاد صمدبهرنگی ویژه نامه ادبی " آدینه " که بصورت هفتگی ضمیمه روزنامه مهد آزادی تبریز بود منتشر کرد و بعد از دوران فترتی در اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه۸۰ ، تا یکصد شماره دیگر همان ویژه نامه را با همان نام در روزنامه مهدآزادی به دست انتشار سپرد.
▫ انتشار دو شماره جنگ ارک( دارای مطالب متنوع ادبی و هنری) نیز از دیگر فعالیتهای آقای فرنود به شمار میرود.....
▫همچنین ایشان ۳ شماره نشریهی «تبریز» را برای شهرداری تبریز در دورهی میرطاهر موسوی منتشر کرد.
آدرس صفحه اینستاگرام آذرانجمن👇👇
Instagram.com/Azar_anjoman
@Azar_anjoman |آذرانجمن
هفت سالگی مجله «غروب» و شماره 25
در هفت سالگی مجله «غروب» شماره 25 آن در 430 صفحه و با موضوعات متنوع تاریخی و فرهنگی در آستانه انتشار قرار گرفت. برای تهیه مجله غروب (و سایر مجلات گروه رسانه ای غروب آنلاین) می توانید با روش هایی که در ادامه اعلام گردیده اقدام نمایید.
آنچه در این شماره می خوانید:
■ امضاء
- رسیدم به این سرزمین، اما نه به تو!
به مناسبت هفتمین سال انتشار مجله غروب/ علی حامد ایمان
■ اوراق پراکنده
- اوراقی پراکنده از تاریخ و فرهنگ آذربایجان/ رضا همراز
■ نگاه
- دریاچه اورمیه، گذشته، حال و آینده/ اسماعیل جعفرزاده (جفرلی)
■ دیدگاه
- دكترمحمّد امين رياحي و آذربایجان/ علی بابازاده
- زبان راجی، اشتباه کسروی و اشتباهات بعدی/ علی طارمی
■ تاریخ- مشروطیت
- سیستم پارلمانی و مشروطه از نظر ثقه الاسلام/ دنیس هرمان/ ترجمه: پرویز ولی زاده
- چند سند منتشر نشده از حاج رسول صدقیانی/ رضا بالابیک نژاد
- روزنامهنگاران تبریز دوران مشروطه، بیپرواترین در کشور/ ساسان نیک رفتار خیابانی
- قرائتی بر کارایی و کفایتِ مفهومی خودمختاری آذربایجان در اندیشه و اهدافِ جنبش خیابانی/ دکتر شهرام پناهیخیاوی
- کشف سندی بسیار ارزشمند در خصوص ترور و شهادت شیخ محمّد خیابانی/ رضا بالابیک نژاد
■ تئاتر- ویژه سیدمرتضی هاشم پور
- سخن دبیر سرویس تئاتر/ فرزاد تقی لر
- معرفی سید مرتضی ها شم پور
- تبریز هنرپرور است و هنرمند گریز.../ وحید منافی
- مردی از جنس بلور/ علی زیستی
- در زندگی هیچکس را به اندازه خودم اذیت نکرده ام/ گفتگویی صمیمی با مرتضی هاشم پور
- نگاهی به نمایشنامه های سوگنامه قوبیلای و اتابک پارکینین تراژدیسی/ سیروس مصطفی
- انکسار تاریخ در منشور درام/ دکتر فرزاد تقی لر
- نمایشنامه نویسی بی ادعا با شگفتی های بر زبان نیامده/ مهدی لزیری
- دغدغه های آقای نمایشنامه نویس/ قاسم ترکان
- به بهانه اجرای نمایشنامه طربنامه مرد دستفروش/ علی فتوحی
- اخلاق سروران/ نادر ساعی ور
- یادداشتی پیرامون یک «محکمه»/ محسن یاوری
- نمایشنامه شب عقرب/ سید مرتضی هاشم پور
■ سینما
- سخن دبیر سینما
- گزارشی از پانزدهمین دوره جشنواره فیلم تبریز/ شهرام شهنازیان
- ترکان پارسی گوی دوبله در سینما/ محمد الفت
- نگاهی کوتاه به فیلم فورس ماژور/ سیما حسینی
■ تاریخ شفاهی
- گفتگو با علی نظمی
گفتگو از: حسن علیزاد پروین
■ شعر جهان
- ردپای شعر و خاطرات از گذشته تا امروز با متین دمیرتاش/ گفتگو کننده: نورای سالمان/ ترجمه: مجتبی نهانی
- کودکی ام زخمی ست!/ گفتگو با روزنامه نگار، نویسنده و شاعر آتیلا آشوت
- ترجمه اشعاری از:
عادل باش اوغول، آیگون ار اوغلو، آیهان بینگول، بحری بوتیمار، امرالله آلپ، فرهاد بِزجی، فرهاد اوکسوز، مَرت بایرام، مورات ساغلام، عبدالرحمان آدیان، فادیل اوکتای، دنیا میرزایی
■ تاریخ- ویژه ترکمانان آق قویونلو و قره قویونلو
- مشروعیت ترکمانی/ سه یادداشت از دکتر علی ابوالقاسمی
- درآمدی بر تاریخ قره قویونلوها/ مهدی اللهیاری تبریزی
- آیین و آداب سان و رژۀ در لشکر آق قویونلوی اوزون حسن/ دکتر حسین فیض الهی وحید
- جستاری در باب وجه تسمیه، خاستگاه، نسب، موطن اولیه و مهاجرت قراقویونلوها به آذربایجان و آناتولی شرقی/ میلاد تیموری (تیمور)
- نگاهی به تاریخ آذربایجان از اضمحلال ایلخانیان تا تشکیل دول آق قویونلو و قره قویونلو/ دکتر توحید ملک زاده
- قاراقوینلولار شاعیری «تبریزلی فتحی»/ فیروز رفاهی
- افصح الدین هدایت تبریزی/ دکتر محمدرضا کریمی
■ تاریخ
- ایل قشقایی بزرگترین ایل ترک زبان در شیراز/ جعفر سامعی پتاوا
- درباب ایتمولوژی بایندر/ روح اله افشار
- ساغالان در اسناد تاریخی سه قرن گذشته/ قدرت ابوالحسنی سهلان
■ فولکلور
- سطوری چند در باب آیین سوگ و رقص از نظرگاه اسطوره شناسی/ روح اله صاحب قلم
- ادبیات شفاهی مردمان خلج ساکن استانهای قم و مرکزی/ علیاصغر جمراسی
■ بیوگرافی
- زندگی و آثار گرهارد دورفر ترک پژوه نامدار/ میشائِل کنوپل/ ترجمۀ: علی سلمانی خلیلی
- نیم نگاهی به زندگی آقا میرتقی ابوصالح/ حبیب فرشباف
- میرزا عیسی قائم مقام فراهانی/ محمدباقرجباریان قزلجه
■ اسناد
- نامه هائی از دکتر مهدی روشن ضمیر به علامه جعفر سلطان القرّائی/ محمّد امین سلطان القرّائی
■ ادبیات کلاسیک/ ویژه صراف
- سؤز مولكونون صرّافلاريندان تبريزلي حاج رضا صرّاف/ رضا همراز
- حکایت چشم در دیوان حاج رضا صرّاف تبریزی/ دکترعبدالحسين لاله
- تبریزلی حاج رضا صرافین نوحه لری/ دوقتور ابوطالب اللهیاری- توتقون
- گئنه گؤیلر آغلادی/ داود بهلولی
- آدلی- سانلی شاعیریمیز تبریزلی حاج رضا صرافین تاریخ مادّه سی/ تبریزلی علی اصغر شهابی
■ ادبیات کلاسیک
- اونودولموش بیر خانواده نی خاطیرلاداق/ دوقتور فیروز رفاهی علمداری
- قزوینلی «واعظ»ین تورکجه شعرلری/ پروفسور تورخان گنجهای/ کوچورن: وحید ارضی
اند. شاهد اين ادعاي من علاقه مندي مسئولين موزه هاي بزرگ جهان است كه مرقعات خط ايراني را گرد مي آورند و به عنوان گنجينة هنر ايران حفظ مي كنند.››
و نيز:
‹‹ چند سال پيش، اشعار دورادور مجسمة فردوسي را نوشتم و با امضاء تحويل دادم. اين مجسمه را زرتشتيهاي هندوستان نثار كرده اند و مربوط به شهرداري نيست. با اين همه، قرار شد كه شهردار بيايد و آن را ببيند. وقتي آمد و امضاي مرا در زير نوشته ديد با تغير گفت: تو كه براي اين كار پول گرفته اي، ديگر امضاء كردنت چه بود؟! در صورتي كه در خارج از ايران، خوشنويسان اگر حتي يك كارت ويزيت براي كسي بنويسند، زيرش امضاء مي گذارند. آيا اين درست است به من كه تا كنون شش هفت هزار متر خط كتيبه نوشته ام و نمونة خطم در جيب هر ايراني هست، و همة خط شناسان به هنرم اعتراف دارند، اجازه ندهند كه در مواردي، زير خط خود را امضاء كنم؟››
هنگامي كه با تشكر از استاد خداحافظي مي كنيم، چشممان به يك بيت شعر زيبا، به خط خود استاد ميافتد كه در زير شيشة ميز گرد كوچك وسط اطاق قرار دارد:
چهرة اكتاي قاآن، مضبوط در گالري نقاشي چهرههاي امپراطوري در پكن
ياران رفته با قلم پا نوشته اند
اين خط جاده ها كه به صحرا نوشته اند
زير نويس:
مأخذ و منبع اصلي اين مقاله، گفتگو با خود استاد و تقريرات ايشان است كه بر روي نوار ضبط شده و سپس پياده گرديد و در نتظيم مقاله از آن بهره گرتفه شد. در چند مورد از متن مقاله به طور جزئي و در تنظيم زير نويسها به طور عمده از كتابهاي ‹‹ اطلس خط››، اثر حبيب الله فضائلي، نشرية انجمن آثار ملي اصفهان، 1350، و ‹‹ تاريخ خط و خطاطان››، نوشتة ابوالقاسم رفيعي مهر آبادي، چاپ اول، آذرماه 1345 استفاده شده است.
‹‹پاورقي ها››
1- ميرزا محمد حسين خان (عماد الكتاب) خوشنويس دورة احمد شاه قاجار، و پيرو سبك و شيوة خاص ميرزا محمد رضا كلهر است. پس از كلهر، تا كنون كسي در اين شيوه جاي او را نگرفته است. در كميتة مجازات عضويت داشت. شاگردان معروف او علي اكبر كاوه، حسن زرين خط، ابراهيم بوذري و عل منظوري حقيقي بوده اند.
2- ابراهيم طهراني (مشهور به ميرزا عمو) از خوشنويسان زبر دست دور، ناصر الدين شاه قاجار، و شاگرد ميرزا غلامرضا اصفهاني بود.
3- ميرزا محمد كلهر، خوشنويس زبر دست عهد ناصر الدين شاه قاجار است كه شيوة تازه اي در خط نستعليق آورده كه پيش از او كسي به آن نرسيده است. روش خط نستعليق كنوني زائيده افكار و ابتكارات او است. ميرزا رضا همان روية مير عماد را تعقيب كرد منتهي قواعد و سليقه هاي خود را به آن اضافه كرد. از قبمب كوتاه كردن مدها و كوچك كردن وظريف كردن دواير، ونيز تغييراتي در ساير تركيبات. و بدين سان، خط ميرعماد با شيوة تازه اي خود نمائي كرد.
4- ميرزا اسد الله شيرازي (كاتب السلطان)، خوشنويس معروف دورة فتحعلي شاه، محممد شاه و ناصر الدين شاه قاجار است. تا 1307 هجري در قيد حيات بوده. تاريخ تولد و وفاتش نامعلوم است.
5- مير علي تبريزي، پيشوا و واضع خط نستعليق و از مفاخر قرن هفتم است. در خطوط معمولة زمان دست قوي داشت و اغلب خطوط را نيكو مي نوشت. او براي خط نستعليق قواعد و قوانيني تعيين كرد. ترايخ تولد و وفاتش نامعلوم است.
6- سلطان علي مشهدي (سلطان الخطاطين)، خوشنويس دورة سلطان حسين بايقراء (877 – 911) و وزيرش امير عليشير نوائي است. تولد او در مشهد بوده وتاريخش معلوم نيست.در سال 919 در زادگاهش مدفون گشت.
7- مير علي هروي (كاتب السلطاني) از سادات حسيني هرات بود. در زمان سلطان حسين بايقراء مي زيست.از خوشنويسان بزرگ بود و در مدت 150 سال از آغاز خط نستعليق تا زمان او و بعد از اوتا ظهور مير عماد، هيچ يك از خوشنويسان نستعليق شايستة برابري و همسري با او نيستند. تاريخ دقيق تولد و وفات او نامعلوم است. درهرات ودر مقبرة شيخ يوسف الدين باخرزي مدفون گشت.
8- بابا شاه اصفهاني (رئيس الرؤسا) دانشمند و خوشنويس و شاگرد ميرعلي هروي بود تاريخ درگذشت او 1012 هجري است.
9- محمد حسين تبريزي، از اهالي تبريز بود و شاگرد مير سيد احمد محمدي، شاگردان معروف او عليرضا عباسي و مير عماد قزويني بوده اند. تاريخ دقيق تولد و وفاتش معلوم نيست.
10- مير عماد حسني سيفي (عماد الملك)، سرآمد خوشنويسان و يگانه استاد مسلم خط نستعليق است. در زمان شاه عباس بزرگ مي زيست. فرزند ابراهيم حسني از سادات قزويني بود. در سال 961 متولد شد و در 1024 هجري به دست عده اي از اوباشان مقصود بيگ مسگر قزويني، رئيس شاهسون قزوين به قتل رسيد.
11- امير الكتاب عبدالحميد ملك الكلامي (متخلص به شرقي)، در خط ثلث در رديف بزرگترين استادان است. يگانه پيرو تواناي شيوة نستعليق محمد حسين كاتب السلطان شيرازي است.
12-از گفتگوي ‹‹صفائي›› با استاد، روزنامة اطلاعات، سال 1352، شمارة 14301.
پیش از انقلاب ( و نهضت ۱۵ خرداد)
✅ "روزهای سوگواری تاسوعا و عاشورا چگونه در قم برگزار گردید"
منبع: هفته نامه "ترقی"، شماره ۱۰۴۱ (۲۸ خرداد ۱۳۴۱)، ص ۲- ۳.
روزهای سه شنبه و چهارشنبۀ هفتۀ گذشته که مصادف با تاسوعا و عاشورای حسینی بود، شهر قم از فریاد حسینی به لرزه درآمده بود. سراسر این شهر مقدس در هفتۀ گذشته پارچه ای از آتش اشتیاق و علائق مردم به دین و آئینی بود که سالهاست با حیات و هستی مردم پیوستگی دارد.
از بعد از ظهر دوشنبۀ هفتۀ گذشته سیل جمعیت با شور و علاقۀ زیاد به قصد شرکت در مراسم عزاداری عاشورای حسین (علیه السلام) تهران را به طرف جادۀ قم و مرقد مطهر حضرت معصومه (علیها السلام) پشت سر می گذاشتند.
و چون جویندگان طریقت حسینی کاروانی را تشکیل داده بودند در جادۀ قم اتومبیل ها به صورت یک خط زنجیر حرکت می کرد و در تمام ساعات شب تاسوعا جاده از نور چراغ اتومبیل ها روشن بود. از عصر دوشنبه تعداد زیادی از دسته های سینه زنی که همه ساله تاسوعا و عاشورا را در قم بودند تهران را ترک می کردند و در فواصل مختلف جادۀ قم صدای نوحه و سینه زنی به گوش می رسید.
کرایۀ دوسره:
کرایۀ تهران به قم با آنکه تعداد اتومبیل ها زیاد بود ولی به علت زیاد بودن مسافر به آخرین حد رسیده و اتومبیل ها اعم از سواری یا اتوبوس با توجه به اینکه در این دو روز کسی از قم به تهران نمی آمد و همه از تهران عازم قم بودند به آخرین حد تصور رسیده و بیشتر رانندگان از مسافرین تهران به قم کرایۀ دو سره می گرفتند زیرا اغلب آن ها ناچار بودند از قم خالی به تهران برگردند.
از نیمه شب تاسوعا دسته های سینه زنی و عزاداری و هیئت های مختلف اطراف به طرف قم حرکت می کردند تا از صبح سه شنبه برای انجام مراسم سینه زنی به قم رسیده باشند.
صدای این دسته ها که به مرور از نیمه شب دوشنبه وارد قم می شدند تا صبح سه شنبه همچنان به گوش می رسید.
در منزل آیت الله مرعشی نجفی:
حضرت آیت الله سید شهاب الدین نجفی که یکی از فحول علمای شیعه و از مراجع موثق شیعیان جهان هستند صبح روز تاسوعا در حالیکه عدۀ کثیری در محضر ایشان بودند دربارۀ وضع عزاداری فرمودند: وضع عزاداری سال به سال الحمد لله بهتر است، وضع عزاداری امسال هم با توفیق خدا نسبت به سال های گذشته خوبست خیلی دست های مرموزی هست که می خواهند این چراغ را خاموش کنند ولی نتوانسته اند و نخواهند توانست که در این راه موفق شوند.
بشر از نظر کلی یک مبدأ و اعتقادی می خواهد تا هر وقت که بر اثر شدائد خسته می شود برگردد. بیشتر این انتحارها، خودکشی ها و جنایات مختلف به علت آنست که پایه های دین و اعتقاد مردم سست است و نمی توانند تحمل شدائد را بکنند. اشتباه بزرگی که دول بزرگ دنیا کرده اند تضعیف دین در ممالک شرقی بود و الا ممکن نبود پاره ای از مسالک و مرام های فاسد سرایت به این امکنه بنماید و فعلاً متوجه غفلت خود شده اند ولی پس از کشته شدن سهراب و کشت بذر و تخم فساد در دنیا به این مطلب توجه پیدا کرده اند ولی عقلا فرموده اند جلوی ضرر را از هر جا گرفتن منفعت است و علیهذا وظیفۀ هر فردی که به تمدن کهن جهان و آزادی فردی عقیده دارد اینست که دین مقدس اسلام را تقویت کند و بالأخص مذهب جعفری و مرام اهل بیت رسالت را. شایسته و لازم است از قلم های معمولی که علیه طریقۀ تشیع به کار می رود باید جلوگیری شود، مذهب تشیع مذهبی است جامع قواعد اخلاقی، اجتماعی و خصال حمیده. انسانیت و خداوند را شاهد و گواه می گیرم که بدون ذره و خرده ای از تعصب و حمیت این عرایض را عرض می کنم.
تشیع مذهبی است که در او رعایت حقوق تمام طبقات از وضیع و شریف، غنی و فقیر شده است. نه تنها حقوق حیوانات رعایت شده بلکه حقوق نباتات و جمادات نیز در نظر گرفته شده است. پس مایۀ تأسف است که چنین مذهب استوار و محکمی که مصلح دین و دنیای بشر است مورد توجه کامل نباشد، از ساحت قدس ربوبی مسئلت می نمایم که عموم را از این خواب غفلت بیدار و متوجه حقایق بفرماید.
امیدوارم که مندرجات روزنامه ها طوری نباشد که مخالف روح اعتقاد و اخلاق مردم باشد.
یک سره بود:
از روز اول محرم به ترتیب در منازل و تکایای مختلف شهر قم مراسم عزاداری و روضه خوانی برپا بود و همه روز از ساعت 5 صبح به ترتیب دسته دسته مردم در محافل مختلف شرکت می کردند. در بعضی از این منازل و تکایا جمعیت زیاده از حد حضور می یافت، مراسم عزاداری و روضه خوانی به دنبال مراسمی که از اول ماه محرم برقرار بود در روزهای تاسوعا و عاشورا تقریباً یکسره و تمام ساعات روز تا نیمه شب ادامه داشت.
https://telegram.me/qompajoohi 👈👈
🔹 سه مُغ ایرانی در کلیسای شهر کُلن آلمان
هارالد اشتروم، محقق و تاریخ پژوهش سوئیسی به مناسبت ایام میلاد حضرت مسیح (ع)، در مقاله ای که برای روزنامه نوی سورشه سایتونگ نوشته، به توصیف سه مُغ یا سه قدیس ایرانی پرداخته است.
🔸 سه مُغ چه کسانی بودند؟
سه مغ، سه مجوس، سه مجوس شرقی، سه شاه، سه پادشاه مقدس و سه فرزانه نام هائی اند برای سه خارجی که بر اساس انجیل متی برای ارج نهادن به عیسی به دیدارش شتافتند؛ و برای زادروزش زر، مرّ و کندر به ارمغان بردند.
🔸 استخوان های سه مُغ ایرانی در کلیسای کلن
حدود سه قرن بعد از "رخداد"، هلنای مقدس، مادر کنستانتین امپراتور رم، که بسیاری از رسوم و مناسک و آیینهای مسیحیت به او منسوب است، در سفری زیارتی که در پایان زندگی به فلسطین کرد، بقایای جسد سه فرزانه را "کشف" کرد، با خود به آسیای صغیر برد و به کلیسای بزرگ قسطنطنیه سپرد (ایاصوفیه در استانبول امروز). استخوانهای "مقدس" در قرن پنجم به میلان منتقل شدند و چند قرن بعد در تابستان ۱۱۶۴ میلادی به شهر کلن اهدا شدند.
شهر کلن که تا آن زمان از نظر آثار و مواریث دینی فقیر بود، برای بقایای استخوانها ضریحی زرین ساخت. به شکرانه همین "موهبت" در سال ۱۲۴۸ میلادی در کلن سنگبنای کلیسایی پرشکوه نهاده شد که گفته میشود امروز پس از سن پتر واتیکان، دومین کلیسای بزرگ جهان است. از آن پس کلن به زیارتگاهی معتبر برای پیروان آیین مسیح بدل شد و توانست در رقابت برای جلب زایران، که در سدههای میانه مهمترین منبع درآمد و مایه رونق شهرها بود، جایی ویژه کسب کند.
@DACHstudien
https://www.nzz.ch/feuilleton/heilige-drei-koenige-sterndeuter-die-aus-iran-kamen-ld.1448361
👈☘🍃 افتتاح نمایشگاه هنری و رونمایی از تابلوی بزرگ حضرت مریم سلام الله علیها به مناسبت ایام ولات پیامبر اولوالعزم الهی حضرت مسیح علیه السلام اثر سرکار خانم افسانه نجفی از هنرمندان برجسته کشورمان با حضور محمد علی کیانی مدیرکل همکاری های فرهنگی و امور ایرانیان خارج از کشور و علیرضا حفیظی مدیر مجموعه فرهنگی و هنری برج آزادی تهران و جمعی از هنرمندان و فرهیختگان کشورمان و اهدای کتاب ارزشمندی به صاحب اثر در روز چهارم دی ماه 98 در محل سالن نمایشگاهی برج. 🍃☘👉
🇮🇷🌷
🇮🇷@kiani694🇮🇷
به نام ایزد یکتا
🌏✒️ بدون مرز
محمد احرامیان پور
🟣 تقویم تاریخ
جهــان بی عشــــــق سامــانی نــدارد
فلـــک بـــی میـــل دورانـــــی نـــدارد
نه مردم شد کسی کز عشـــق پاکست
که مردم عشق و باقی آب و خاکست
امیر خسرو دهلوی
امروز ، " آدینه "
📕۲۸ خرداد ۱۴۰۰ هجری خورشیدی
📗انارام ههاورتات ۳۷۵۹ زرتشتی
📘18 ژوئن 2021 میلادی
📙۷ ذوالقعده ۱۴۴۲ هجری قمری
📕درگذشت "پورسينا" دانشمند، فيلسوف و اديب بزرگ ايران زمین در شهر همدان.
📖"پور سينا" بود كه برای نخستين بار علائم بيماریها را به دست داد. وی بر همه علوم و فنون و ادبيات زمان خود تسلط داشت، به گونهای كه مولفان تاريخ علوم، ميزان دانش او را برابر با يك دائرةالمعارف ذكر كردهاند. وی در دانش پزشكی كتابی تحت عنوان "قانون در طب" نوشت كه تا پايان قرن ۱۹ كتاب درسی دانشكدههای پزشكی اروپا بود.
📕قتل "آغا محمدخان قاجار" موسس سلسله قاجار که بیش از یک سده بر ایران حکومت کرد. (۱۱۷۶ ه.ش)
📕اولتيماتوم "محمد علی شاه" به مجلس برای تبعيد چند تن از رهبران مشروطه. (۱۲۸۷ ه.ش)
📕"سردار اسعد" به نام نجات مشروطيت از دست "محمد علی شاه قاجار" با بيش از هزار سوار بختياری، از اصفهان به سوی تهران به حركت در آمد. (۱۲۸۸ ه.ش)
📕يك سرهنگ روس كه با واحد خود عازم باكو برای جنگ با بلشويك ها بود در سر راهش، شهر قزوين را تصرف كرد. دولت وقت ايران از نظر نظامی آن چنان ضعيف بود كه از عهده اين افسر ياغی و نهصد قزاق او هم برنيامد. (۱۲۹۷ ه.ش)
📕كلاه مردم ايران تغيير كرد و "كلاه پهلوی" كه دارای يك لبه بود متروك گرديد و افراد كشور مقيد شدند كلاه تمام لبه به نام "کلاه شاپو" استفاده نمايند. (۱۳۱۴ ه.ش)
📕ثبت مسجد جامع اردبيل از دوران سلجوقی و ايلخانی به شماره ۲۴۸ در فهرست آثار ملی ايران. (۱۳۱۵ ه.ش)
📕بيماری تيفوس در تهران همه جا را گرفت و روزانه چندين صد نفر از اين بيماری هلاك شدند. (۱۳۲۱ ه.ش)
📕جمعيت ايرانی هواداران صلح در تهران تشكيل گرديد و روزنامه "نصيحت" ارگان جمعيت قرار گرفت. (۱۳۲۹ ه.ش)
📕درگذشت "حسن مشحون"، موسيقی شناس و نويسنده. (۱۳۵۹ ه.ش)
📕درگذشت "فهیمه رحیمی"، نویسنده و رمان نویس معاصر. (۱۳۹۲ ه.ش)
📚روز "عشاء ربانی" يكی از مراسم مسيحيان.
📖"عشاء ربّانی" موضوعی است كه تمام مسيحيان عالم بدون استثناء به آن اعتقاد دارند و به آن عمل میكنند. مسيحيان معتقدند شب آخری كه عيسی مسيح در ميان حوّاريّون بود به آنان نان فطير و شراب خورانيد و عنوان كرد كه اين نان همان تكّههای بدن من هست و آن شراب را هم عيسی مسيح به عنوان خون خود به آنها داد تا بنوشند. اين سنّتی است كه مسيحيان معتقدند عيسی مسيح آن را دستور داده است و تا به امروز اين سنّت برقرار است و تمام مسيحيان عالم حدّاقل هر سال يكبار آن را انجام میدهند.
📘آغاز آخرين جنگ ايران و روم در زمان اردشير يکم. (232 م)
📖این جنگ در كاپادوكيه (تركيه امروز) در گرفت و فرماندهی ارتش ایران را "اردشير ساسانی" موسس دودمان ساسانیان برعهده داشت که قاطعانه در این جنگ پیروز شد و "سه وروس" پس از این شکست به اروپا بازگشت. اردشیر یکم در آخرین جنگ خود با رومیان با استفاده از یک تاکتیک تازه و گسترش دادن منطقه جنگ، واحدهای ارتش روم را مجبور به جنگیدن در سه جبهه کرده و درهم کوبیده بود.
📘پس از کشته شدن عثمان بن عفان، سومین خلیفه اسلامی توسط شوروشیهای ناراضی از خلافت او، با توجه به درخواست گسترده مردمی "حضرت علی (ع)" به عنوان چهارمین خلیفه جانشین او شد. (656 م)
📘فرانسويان به هدايت "ژاندارك" بر واحدهای نظامی انگلستان پیروز و "بندر اُرلئان" فرانسه را از محاصره آزاد كردند. (1429 م)
📘شكست "ناپلئون" در جنگ تاريخی "واترلو" و پايان زندگی سياسی وی. (1815 م)
📘درگذشت "روآلد آموندسِن" دريانورد نروژی و كاشف قطب جنوب. (1928 م)
📘انجمنهای كتابداران آمريكا در يك نشست مهم ميثاقی را تصويب کرد كه به "قانون اساسی کتابداری" معروف شده و مورد اقتباس ساير کشورها قرارگرفته است. (1948 م)
📘كميسيون ويژه سازمان ملل اعلاميه جهانی "حقوق بشر" را تصويب كرد. (1948 م)
📘پایان سلطنت در مصر و اعلام جمهوری در آن كشور. (1953 م)
📘امضای معاهده "سالت - ۲" بين رهبران آمريكا و شوروی سابق. (1979 م)
📙وفات "امیرخسرو دهلوی"، از عرفا و شعرای نامدار پارسیگوی هند. (۷۲۵ ه.ق)
📙درگذشت "شيخ نجم الدين موسی بن علی بن محمد حَلَبی" معروف به "ابن بُصَيْص" خوشنويس و شَيخُ اگلكُتّابِ دمشق. (۷۱۶ ه.ق)
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com