خواهش ميکنم بزرگوار، نه مطلقا سخن بنده به جنبۀ توهيني قضيه نيست، نگاهم به علمي بودن کاربرد صحيح اصطلاح «مرده» و «منقرض» در علم زبان شناسي است، بر پايۀ تحقيقات زبان شناسان، واژۀ «مرده» يا «منقرض» بار معنايي خاصي در عرف پژوهشهاي زبان شناسانه دارد، و اين واژه را دقيقا براي زباني به کار ميبرند که مطلقاً از آن زبان، به لحاظ تمدني (کتيبه و دستنوشته و ...) و فرهنگي (واژگاني و ..) چيزي نمانده باشد و تقريباً کاملاً نابود شده باشد. البته اگر واژگاني بسيار نادر و انگشت شمار ز زباني برجاي مانده باشد، مانند زبان عيلامي کهن، که واژگاني محدود، همچون «ننه» از آن زبان برجاي مانده است (البته با اين فرض که زبان خوزي رايج در برخي محالّ خوزستان بازماندۀ عيلامي تلقي نشود)، اطلاق «مرده» و «منقرض» طبعاً بدون اشکال و کاملاً اطلاقي صحيح است. اما براي نمونه اينکه فرموديد «چنانکه ما زبان های پهلوی و سغدی را مرده میدانیم»، سخن دقيقا در همين اطلاقات و کاربردها است که آيا زبانهاي سغدي و پهلوي (که البته باز بايد پهلوي اشکاني و ساساني و ميانه تفکيک قايل شد) بنده بعيد ميدانم زبان شناسان آن دو زبان را «مرده» تلقي نمايند! حال چه رسد به زبان ترکي جغتايي که زبان ازبکي رسماً وارث آن زبان است و آن را با مقداري تغييرات نمايندگي ميکند. نکتۀ لطيف و ظريف علمي دانشمندان دقيقاً اينجاست، اگر از يک زباني متني يا کتيبهاي باقيمانده باشد يا بخش قابل توجهي از واژگان زباني کهن، در گويشي يا زباني که زنده است، داخل شده و ادامه يافته باشد، آيا اطلاق «مرده» و «منقرض» به چنين زباني علمي و صحيح است؟ البته اين کمينه خيلي در اين سخن مطمئن نيستم و بايد بيشتر بررسي کردو دکتر باغبان که مطالعات زبان شناسي خوبي نسبت به زبانهاي کهن ايراني از جمله زبان پهلوي دارند در گروه حضور دارند و ان شاء الله در صورت لزوم نظر خواهند داد، ولي اگر هم مستدلّ، همچنان بر اين سخن مصرّيد، تحقيقاً اطلاق «نيمه مرده» به زبانهايي نظير زبانهاي پهلوي و سغدي، سخني علمي و محتاطانه خواهد بود؛ به خصوص زبان سغدي که مستحضريد امروزه انبوهي از متون نوشته شده (بيشتر مانوي) بدست آمده از مجموعۀ «تورفان» در حدود چين، ما را بيشتر با اين زبان آشنا ساخته است. پايان سخن اينکه آنگونه که از نوشتههاي محققان برميآيد اگر زباني نظير پهلوي، انبوهي از واژگانش با تغييراتي آوايي و هجايي به زباني ديگر (مانند زبان فارسي امروزي) انتقال يافته باشد، به نظر ميرسد اطلاق «مرده» تعبيري علمي و دقيق نباشد و از نوشتههاي برخي زبان شناسان، نيز چنين برداشت ميشود که فقدان گويشور امروزي به يک زبان کهن، ملاک قابل دفاع و دليلي قانع کننده بر اطلاق «منقرض» يا «مرده» نيست، و طريق احتياط آن است که بايستي با ابزارهاي علمي ملاحظه شود آيا از آن زبان کهن (محتمل الانقراض)، کتيبهاي، متني چيزي برجاي مانده يا خير؟ آيا واژگاني از آن زبان کهن به زبان وارثي منتقل گرديده يا خير؟ اگر به لحاظ ساختاري و ريشهاي، حجماً چقدر بوده است؟ دوستان ديگر اگر مطالعاتي در زمينۀ زبان شناسي داشته باشند، خوشحال ميشويم، اگر نکاتي و تعليقاتي به ذهنشان ميرسد بي نصيب نگذارند، استفاده ميکنيم، با احترام??
با توجه و دقت در عنوان کتاب، متن کهن پهلوی نیست بلکه خط اویغوری است که توسط ترکان اویغور و در قرن دوم با سرمشق قرار دادن خط سغدی ابداع شده است و در نوشتن متون اویغوری که شامل ادعیه و مناجاتهای مانوی و برهمایی و نسطوری است به کار رفته است، مهمترین مرکز به کارگیری این خط منطقه تورفان است و نوشته های یافت شده از این منطقه در مراکز علمی جهان بخصوص موزه برلین نگهداری میشود. این خط حیات خود را تا قرن نهم ادامه داده است.
چرا از مرعشی، از چین، مراکز ارشیوی اش تصویر بیاره، که در اختیار کسی قرار نمیدهند، باید دانست همانگونه که استاد فقید، دکتر مظفر بختیار، به تفصیل گزارش داده و این کمینه نیز در جلد دوم کتابشناسی فهارس، معرفی نموده ایم، چین یکی از مراکز اصلی نسخ خطی (تولید متون) در شرق دور بوده است، مع الاسف در انقلاب مائوئیستی، کمونیستها، کرور کرور نسخ را آتش زدند و از بین بردند، ببینید چقدر نسخه خطی در چین داشته که تنها در میانه انقلابات، دهها هزار نسخه خطی از مجموعه تورفان و یارکند در چین به آلمان و روسیه منتقل شده است، متون کهن مانوی، سغدی، فارسی، ارخون، عربی و بسیاری متون دیگر که امروزه ماده اصلی هزاران پژوهش تراثی است، ولی جالب است علی رغم از بین بردن نسخ و یا خروج آنها از چین، باز هم جای جای این کشور پر رمز و راز مشحون از نسخ خطی است، به خصوص مناطق مسلمان نشین ایالت سین کیانگ، یا همان ترکستان شرقی، شهرهای کاشغر، اورومچی و پیرامون آنها، دست کم هنوز بیش از دویست هزار نسخه خطی موجود است، چنانچه اخیرا یکی از شخصیتهای مسلمان چینی که به ایران آمده بود میگفت ما تنها دهها هزار نسخه خطی در زمینه طب سنتی داریم ولی از ترس توقیف آنها از طرف دولت چین، اینها را در منازل پخش کرده و مخفی کرده ایم و در صورت نیاز به مطالعه به سختی و زحمت به آنها مراجعه میکنیم. با سپاس طردا للباب تعلیقه ای طولانی شد بر سخن ملیح استاد ملکیان عزیز???
ترجمۀ عبارت به صورت آزاد چنین است: از آنجا که خداوند سبحان خواسته های عده ای را در آن اماکن مقدسه، که از امور دنیوی بودند، بیان نمود؛ آن هم خواسته هایی که او را ناخشنود نمود، در پیِ آن خواسته ها، خواستۀ مؤمنین را در آن اماکن مقدسه که بدان رغبت داشت، آورد.
?برگی از نوشتههای مانوی به خط سغدی، در خوچو
تصویری از چند نوازنده در بالای نگاره و نقوش گیاهی پر پیچ و تاب که بر اساس تعالیم مانویان، نمادی از رشد و نموی اغراق آمیز است که تمایل به صعود به عالم معنا دارد.
?نمونه ای از زمینه ها و ریشه های هنر تذهیب در محدوده فلات ایران
بپیوندیم?
@tabrizschoolofpersianpainting
مطلب مفیدی بود. امروزه در ریاضیات، راه های متنوع محاسبۀ عدد پی را می دانیم. اما از آنجا که پی عددی متعالی (اصطلاح ریاضی) است و مقدار اعشاری آن هم دورۀ تناوب ندارد، از هر روشی که برای محاسبۀ آن استفاده کنیم باید تعداد محاسبات را تا بینهایت ادامه دهیم. و این ابرکامپیوتر ها هستند که در این مسیر، هر چه بتوانند تعداد محاسبات بیشتری را انجام دهند به دقتِ بیشتری از اعشار عدد پی دست خواهیم یافت.
سلام علیکم؛ در سنت تقسیم بندی علوم، همانند آنچه شیخ رئیس در «الشفاء» آورده است، شُعَب ریاضیات 4 تا است؛ 1- حساب، 2- هندسه، 3-هیئت، 4- موسیقی. کتاب «هیئت» قوشچی که به زبان فارسی است، از زمرۀ کتب تألیف شده در علم هیئت است. و از آنجا که مورد استقبال مدارس علمی قرار گرفت به طوری که نخستین کتاب درسی برای دانش پژوهان علم هیئت محسوب می شد، لذا شروح متنوعی را به خود دیده است که از جمله آنها همین شرح لاری است.
براي مطالعات زبانشناسي، بايد دانست که بخش قابل توجهي از نسخ خطي به زبانهاي ايراني همچون سغدي و آسي و ختني و ... در انستيتو دستنويسهاي شرقي فرهنگستان علوم روسيه در سنت پترزبورگ قرار دارد که به نظر ميرسد چندان مورد توجه اساتيد و محققان قرار نگرفته و بايد افزود که اين انستيتو با دارايي بالاي يکصد هزار نسخه خطي (20000 نسخه اسلامي است = اسلامي يعني کتابت شده با خط و الفباي عربي) يکي از بزرگترين مراکز نسخ خطي در جهان است و از آنجايي که آسياي مرکزي (قلمرو زبانهاي ايراني) نزديک يکصد سال تحت سيطره پژوهشگران روسيه بوده است، به نظر ميرسد، حوزه روسيه نبايستي مورد غفلت قرار گيرد، مجموعه عظيم ديگري نيز که قاعدتاً عزيزان حتما اشراف کامل دارند، مجموعه تورفان است که در آلمان ميباشد و بخش عمده اي از نسخ خطي آن مجموعه تراثي مربوط به متوني است که زبانهاي ايراني اختصاص دارد، متون مانوي و سغدي و ختني ووو هستند که پژوهشگران جواني را به نظاره نشسته اند و تنها درباره مجموعه تورفان تاکنون دهها جلد فهرست بخصوص ذيل مجموعه VOHD (فهرستگان مشترک نسخ خطي شرقي آلمان) منتشر گرديده است @manuscript
✅ مقالۀ سوم از زیج جامع کوشیار و جوامع علم النجوم فرغانی
عنوان کلی «هیئت» به آن دسته از آثار نجومی دانشمندان اسلامی اطلاق میشود که هدف از نگارش آنها عرضۀ توصیف کلی از جهان با استفاده از مدلهای هندسی است. این آثار که بیشتر آنها در دورۀ اسلامی با ساختار و ترتیب فصول مشابهی نوشته میشدهاند احتمالاً متأثر از کتاب فرضهای سیارهای بطلمیوس، یا آن طور که دانشمندان اسلامی آن را مینامیدند، الاقتصاص، هستند. هر چند آغاز نگارش آثار مستقل هیئت بر پایۀ این تعریف را باید مربوط به زمانی پس از سدۀ ششم هجری دانست، اما دستهای از آثار نجومی متقدم هستند که میتوان آنها را مقدمۀ هیئت نویسی به حساب آورد. جوامع علم النجوم فرغانی و مقالۀ سوم از زیج جامع کوشیار گیلانی از جملۀ این آثار متقدم هستند که شباهت بیشتری به رسالههای هیئت مستقل بعدی دارند. در این مقاله با در نظر گرفتن ساختار چهار بخشیِ مقدمات ریاضی و طبیعی، اوضاع آسمان، اوضاع زمین و ابعاد و اجرام برای آثار هیئت محتوای این دو رساله را با یکدیگر مقایسه کردهایم و میزان شباهت هر یک از آنها را با آثار هیئت سنجیدهایم. این مقاله مدعی است که «باب فی الهیئة» از زیج جامع کوشیار گیلانی بیش از جوامع علم النجوم فرغانی به آثار هیئت شبیه است و احتمالاً بر آنها مؤثر بوده است.
حنیف قلندری نویسنده این مقاله است که در مجله تاریخ علم دوره 12، شماره 1، بهار و تابستان 1393 منتشر شده است. http://yon.ir/wPefL
@manuscript
ادامه از بالا
محقق داماد، از آن دسته متفکرانی است که دائما برای یافتن تازههایی از متون، برای قراردادن آنها در بدنه اندیشه و تفکر و دانشی که میتواند نوعی انفتاح و گشایش را در بنبستهای جاری در پی داشته باشد، تلاش میکند. باید آنها را شناساند، قدرشان را دانست، احترامشان کرد و از این که چنین چهرههایی در جامعه ما وجود دارند، به خود بالید. اما یکی از راهگشاترین و نتیجهبخشترین راههای مواجهه با چنین چهرههایی، بازشناسی این متفکران است. طرح سوال از متفکران و پیگیری جواب از منظومه فکری آنان کاری است که به بازشناسی این متفکران کمک میکند. مایه خوشحالی است که این کار اکنون در مورد دکتر محقق داماد انجام شده و کتاب «آفاق حقیقت در سپهر شریعت» محصول گفتگوی آقای زارع با ایشان شده است. کتاب حاضر از آنجا که تلاشی برای شناسایی زوایای جدید اندیشه استاد از طریق مصاحبه است، میتواند بیش از پیش به شناخت ما یاری رساند.
تهران. خرداد 1399
http://www.cgie.org.ir/fa/news/50322
توصیف شباهت کیش مانی و تصوف اسلامی در «ادبیات مانوی»/ اثری مشترک از اسماعیلپور و مهرداد بهار
ابوالقاسم اسماعیلپور گفت: آخرین کتابم با عنوان «ادبیات مانوی» به تازگی منتشر شده است. این کتاب که کار مشترک من و زندهیاد مهرداد بهار (فرزند ملکالشعرا بهار) است به کیش مانوی میپردازد. ما این کتاب را از زبان پهلوی ساسانی برگرداندهایم. این کتاب در واقع به همان نکتهای میپردازد که که تصوف اسلامی سالها در پی آن بوده است.
کتابی در باره حفریات شهر فسطاط مصر که شهری اسلامی است و توسط عمرو بن عاص بنیادگذاری شد دیدم. کار حفریات را فرانسویان انجام داده و این اثر به عربی به تفصیل در این باره نوشته است.
این گفتگو به همت جناب آقای حامد زارع در فرهنگستان علوم برگزار شده و متن آن که پی دی اف ش را ملاحظه می کنید، در مجله نام فرهنگستان شماره اول (سری جدید) چاپ شده است.
@jafarian1964
نامه اسماعیل مرآت رئیس وقت فرهنگستان به رئیس الوزار(نخست وزیر)برای اجرای اقدامات مقتضی در جهت مصوبه فرهنگستان( تغییر نامهای جغرافیایی گرگان و کردستان):
" 1317/6/13
ریاست وزرا
به موجب پیشنهادهای وزارت داخله نامهای گرگان و قسمتی از کردستان که به زبان بیگانه بوده در فرهنگستان مورد مذاکره قرار گرفت و ۶۴ کلمه آن به فارسی تبدیل شد و نام های جدید در 17/4/20 به شرف عرض پیشگاه همایون شاهنشاهی رسید و مورد تصویب واقع شد. نام های جدید را با این نامه تقدیم داشته متمنی است مقرر فرمایند برای به کار بردن آنها اقدام لازم به عمل آید. رئیس فرهنگستان_ مرآت"
در این مصوبه 64 نام جغرافیایی گرگان و کردستان که اکثرا نامهای جغرافیایی ترکی هستند به فارسی تغییر یافته بود.
@Turkkitabxanasi
از سقوط شاه سلطان حسین در 1135 تا تاجگذاری فتحعلی شاه در 1212 در ایرانزمین فقط جنگ بود، تاختوتاز بود و غارتگری. مدارس ویران شد، دانشمندان از میان رفتند، آثار هنری به یغما رفت، شهرهای بزرگ نیمهویران یا تمام ویران شد و ثروت مملکت تباه گردید. در زوایای این کتاب دورنمایی از اوضاع این زمان ترسیم شده است. عبدالرزاق بیگ دنبلی بزرگترین دانشمند دربار عباس میرزا ولیعهد و مترجم این رساله است. نویسنده اصلی کتاب تادئو یودا کروسینسکی لهستانی است که در عنفوان جوانی داخل ارتش شد، سپس وارد فرقه ذهبی یسوعی گردید و در سال 1319 قمری به هیئت مبلغان مسیحی ایران ملحق شد و در سال 1132 ریاست هیئت ژوزئیتهای ایران را عهدهدار شد.
⬆️⬆️
از سقوط شاه سلطان حسین در 1135 تا تاجگذاری فتحعلی شاه در 1212 در ایرانزمین فقط جنگ بود، تاختوتاز بود و غارتگری. مدارس ویران شد، دانشمندان از میان رفتند، آثار هنری به یغما رفت، شهرهای بزرگ نیمهویران یا تمام ویران شد و ثروت مملکت تباه گردید. در زوایای این کتاب دورنمایی از اوضاع این زمان ترسیم شده است. عبدالرزاق بیگ دنبلی بزرگترین دانشمند دربار عباس میرزا ولیعهد و مترجم این رساله است. نویسنده اصلی کتاب تادئو یودا کروسینسکی لهستانی است که در عنفوان جوانی داخل ارتش شد، سپس وارد فرقه ذهبی یسوعی گردید و در سال 1319 قمری به هیئت مبلغان مسیحی ایران ملحق شد و در سال 1132 ریاست هیئت ژوزئیتهای ایران را عهدهدار شد.
نقطه آغاز
نخستین نشست فرهنگستان را در تاریخ 12 خرداد نوشتند. جلسهای در عمارت سابق دانشکده حقوق که به ریاست محمدعلی فروغی -نخستوزیر وقت- برگزار شد. تا شهریور ماه 1320 تعدادی اصطلاحات فنی و علمی به وسیله فرهنگستان برگزیده و رواج داده شد که مجموعهای از آن به نام " واژههای نو" منتشر شد.
بیش از همه در نشستهای فرهنگستان پیگیر واژه گزینی و یافتن معادلهایی برای اصطلاحها و واژگان خارجی بودند. کاری که در فرهنگستان زبان ادب فارسی نیز مجدانه پیگیری میشود. همچنین بازبینی در اصطلاحات علمی و انتشار" نامه فرهنگستان" که نخستین شماره آن در سال 1322 به سردبیری حبیب یغمایی منتشر شد، از دیگر فعالیتهای در این مجموعه بود.
✅ با سلام مجدد، عرض شود، عزیزان مستحضرند، عموما آنچه جامعه علمی ما از فعالیتها و نشاطات متنوع علمی از نسخ خطی مطالبه میکنند، عمدتاً نسخ خطی اسلامی است. البته دوستان به خوبی میدانند، وقتی میگوییم نسخ خطی اسلامی، منظور آن نیست که موضوع آن نسخه خطی، لاجرم یکی از مباحث مرتبط با دین اسلام و شاخههای است و نیز نه آن است که توسط یک مسلمان نوشته شده است، بلکه طبق تحقیقات دانشمندان حوزه تراثی، هر متنی (به هر زبانی، در هر موضوعی و توسط هر شخصی با هر دین، مذهب و مسلکی نوشته شده باشد) چنانکه آن متن با الفبای عربی، نوشته شده باشد، اصطلاحا نسخه خطی اسلامی است و با این تعریف، در کتابخانههای مختلف جهان ما با انبوهی از نسخ خطی به زبانهای متنوع مواجهیم که با الفبای عربی کتابت شدهاند، مانند متونی به رومی شرقی = یونانی (اعجمی)، بوسنیایی = صربوکرواتی (یامیادو/حمایدو)، کاستیلی = اسپانیولی (خامیادو) و ... ، جملگی در نسخ خطی اسلامی است.
در تکمله بحث مقدماتی بیان دو نکته مهم، خالی از لطف نیست:
- نکته نخست آنکه، برای مثال اگر اثری همچون تورات که زبان اصلی آن عبری است، یا اوستا که اصل آن پهلوی است، چنانکه، به هر دلیلی، با الفبای عربی نوشته شده باشند، جملگی در عداد "نسخ خطی اسلامی" (به معنای عام توسعه یافته آن) مندرج است.
- نکته دوم هم اینکه با توجه به اهمیت موضوع نسخ خطی در جهان، آثاری که متن آنها به زبانهای عربی، فارسی و مانند آنها است، به دلایلی، با استفاده از الفبای عبری (= فارسیهود/عربیهود) یا متنی به زبانهای عربی یا کردی و مانند آن، با بهرهگیری از الفبای سُریانی کتابت شده باشد (= گَرشونی)، عنوان نسخ خطی اسلامی، آنها را نیز تحت پوشش خود قرار میدهد.
حال با این مقدمه، وضعیت تمامی نسخ خطی اسلامی و کاربرد علمی آنها روشن و معلوم است، اما گاهی عزیزان پرسشهایی میکنند، از وضعیت نسخ غیر اسلامی، همچون نسخ یونانی، نسخ لاتینی (با زیر شاخههای آنها همچون متونی به زبانهای فرانسوی، ایتالیایی، هلندی، اسپانیولی، پرتغالی و ....)، نسخ روسی (با زیرشاخههای تمامی زبانهای اسلاوی همچون بلغاری و صربی و کرواتی و ...)، نسخ غربی (آلمانی، انگلیسی، ایرلندی و ...)، نسخ حوزه اسکاندیناوی (سوئدی، دانمارکی، نروژی، فنلاندی و ...)، نسخ سانسکریت (با تمامی شاخههای هندی آنها)، نسخ مالایی (مالزیایی)، نسخ خطی جاوی (اندونزیایی)، نسخ برمهای و تایی (تایلندی)، نسخ چینی و تبتی، نسخ ژاپنی و کرهای، نسخ متون مانوی و بودایی یا نسخ سُغدی و اُرخون و غیره، چه فایدهای برای ما دارند، اگر دارای فوائدی باشند، ما چگونه میتوانیم از آنها بهره ببریم؟
پاسخ این سوال مهم را اگر همتراثیان گرامی اجازه دهند، دوست دارم با عزیزان به اشتراک بگذارم و منتظر نظرات صائب عزیزان در این زمینه باشم، اما به سهم کوچک خود، باید به عرض برسانم، اینها، صرف نظر از عدم آگاهی و آشنایی مجامع علمی ما با زبان این متون کهن، که خود داستان بلندی است، محتوای اینها بدون تردید، به دلایل متعددی، منطقاً میتواند موضوع پژوهشهای علمی باشد و از آنجا که بسیاری از آنها، مانند متون فراوان یافته شده در محدوده آسیای مرکزی، همچون چین (از آن جمله است متون مکشوفه مانوی و سُغدی در تورفان و یارکندِ چین) مربوط به حوزه فرهنگی ایران بزرگ است و جامعه علمی ما بایستی، به تدریج مانند بسیاری از مراکز مانند روسیه و آلمان، بخشی از مطالعات و پژوهشهای خود را به این سمت سوق دهد، ضمن اینکه از برخی نکات هم نباید غفلت ورزید، برای مثال ما با هزاران نسخه خطی روسی، در کتابخانههای روسیه مواجهیم (برای نمونه کتابخانه ملی روسیه در پترزبورگ دارای ۶۰ هزار نسخه خطی روسی است)، در نگاه نخست، خب با خود میگوییم طبعا اینها به تاریخ و فرهنگ روسیه مربوط میشود و منطقا نمیتواند اولویت پژوهشهای ما باشد، در حالی که قطعا چنین تصوری اشتباه است، وقتی در فهرستهای نوشته شده برای معرفی این نوع نسخ، نیک مینگریم، با انبوهی از آثار کهن برخورد میکنیم که اتفاقا به نحو مستقیم با تاریخ و فرهنگ ایران زمین مرتبط است، عناوینی همچون تاریخ سلطنت فتحعلی شاه، تاریخ روابط ایران و روسیه، جغرافیای ایران، گزارشهای سفرای کبرای روسیه در تهران و مانند آنها که طبعا برخی هم ترجمه برخی متون ایرانی به روسی است. حال بماند عناوین بسیاری که به هر تقدیر به آسیای میانه برمیگردد و به نوعی میتواند با ایران فرهنگی مرتبط باشد و زمینه کشف بسیاری از حلقههای مفقوده مطالعات تاریخی را فراهم سازند.
با سپاس و پوزش از تطویل🌺
✅ با سلام مجدد، عرض شود، عزیزان مستحضرند، عموما آنچه جامعه علمی ما از فعالیتها و نشاطات متنوع علمی از نسخ خطی مطالبه میکنند، عمدتاً نسخ خطی اسلامی است. البته دوستان به خوبی میدانند، وقتی میگوییم نسخ خطی اسلامی، منظور آن نیست که موضوع آن نسخه خطی، لاجرم یکی از مباحث مرتبط با دین اسلام و شاخههای است و نیز نه آن است که توسط یک مسلمان نوشته شده است، بلکه طبق تحقیقات دانشمندان حوزه تراثی، هر متنی (به هر زبانی، در هر موضوعی و توسط هر شخصی با هر دین، مذهب و مسلکی نوشته شده باشد) چنانکه آن متن با الفبای عربی، نوشته شده باشد، اصطلاحا نسخه خطی اسلامی است و با این تعریف، در کتابخانههای مختلف جهان ما با انبوهی از نسخ خطی به زبانهای متنوع مواجهیم که با الفبای عربی کتابت شدهاند، مانند متونی به رومی شرقی = یونانی (اعجمی)، بوسنیایی = صربوکرواتی (یامیادو/حمایدو)، کاستیلی = اسپانیولی (خامیادو) و ... ، جملگی در نسخ خطی اسلامی است.
در تکمله بحث مقدماتی بیان دو نکته مهم، خالی از لطف نیست:
- نکته نخست آنکه، برای مثال اگر اثری همچون تورات که زبان اصلی آن عبری است، یا اوستا که اصل آن پهلوی است، چنانکه، به هر دلیلی، با الفبای عربی نوشته شده باشند، جملگی در عداد "نسخ خطی اسلامی" (به معنای عام توسعه یافته آن) مندرج است.
- نکته دوم هم اینکه با توجه به اهمیت موضوع نسخ خطی در جهان، آثاری که متن آنها به زبانهای عربی، فارسی و مانند آنها است، به دلایلی، با استفاده از الفبای عبری (= فارسیهود/عربیهود) یا متنی به زبانهای عربی یا کردی و مانند آن، با بهرهگیری از الفبای سُریانی کتابت شده باشد (= گَرشونی)، عنوان نسخ خطی اسلامی، آنها را نیز تحت پوشش خود قرار میدهد.
حال با این مقدمه، وضعیت تمامی نسخ خطی اسلامی و کاربرد علمی آنها روشن و معلوم است، اما گاهی عزیزان پرسشهایی میکنند، از وضعیت نسخ غیر اسلامی، همچون نسخ یونانی، نسخ لاتینی (با زیر شاخههای آنها همچون متونی به زبانهای فرانسوی، ایتالیایی، هلندی، اسپانیولی، پرتغالی و ....)، نسخ روسی (با زیرشاخههای تمامی زبانهای اسلاوی همچون بلغاری و صربی و کرواتی و ...)، نسخ غربی (آلمانی، انگلیسی، ایرلندی و ...)، نسخ حوزه اسکاندیناوی (سوئدی، دانمارکی، نروژی، فنلاندی و ...)، نسخ سانسکریت (با تمامی شاخههای هندی آنها)، نسخ مالایی (مالزیایی)، نسخ خطی جاوی (اندونزیایی)، نسخ برمهای و تایی (تایلندی)، نسخ چینی و تبتی، نسخ ژاپنی و کرهای، نسخ متون مانوی و بودایی یا نسخ سُغدی و اُرخون و غیره، چه فایدهای برای ما دارند، اگر دارای فوائدی باشند، ما چگونه میتوانیم از آنها بهره ببریم؟
پاسخ این سوال مهم را اگر همتراثیان گرامی اجازه دهند، دوست دارم با عزیزان به اشتراک بگذارم و منتظر نظرات صائب عزیزان در این زمینه باشم، اما به سهم کوچک خود، باید به عرض برسانم، اینها، صرف نظر از عدم آگاهی و آشنایی مجامع علمی ما با زبان این متون کهن، که خود داستان بلندی است، محتوای اینها بدون تردید، به دلایل متعددی، منطقاً میتواند موضوع پژوهشهای علمی باشد و از آنجا که بسیاری از آنها، مانند متون فراوان یافته شده در محدوده آسیای مرکزی، همچون چین (از آن جمله است متون مکشوفه مانوی و سُغدی در تورفان و یارکندِ چین) مربوط به حوزه فرهنگی ایران بزرگ است و جامعه علمی ما بایستی، به تدریج مانند بسیاری از مراکز مانند روسیه و آلمان، بخشی از مطالعات و پژوهشهای خود را به این سمت سوق دهد، ضمن اینکه از برخی نکات هم نباید غفلت ورزید، برای مثال ما با هزاران نسخه خطی روسی، در کتابخانههای روسیه مواجهیم (برای نمونه کتابخانه ملی روسیه در پترزبورگ دارای ۶۰ هزار نسخه خطی روسی است)، در نگاه نخست، خب با خود میگوییم طبعا اینها به تاریخ و فرهنگ روسیه مربوط میشود و منطقا نمیتواند اولویت پژوهشهای ما باشد، در حالی که قطعا چنین تصوری اشتباه است، وقتی در فهرستهای نوشته شده برای معرفی این نوع نسخ، نیک مینگریم، با انبوهی از آثار کهن برخورد میکنیم که اتفاقا به نحو مستقیم با تاریخ و فرهنگ ایران زمین مرتبط است، عناوینی همچون تاریخ سلطنت فتحعلی شاه، تاریخ روابط ایران و روسیه، جغرافیای ایران، گزارشهای سفرای کبرای روسیه در تهران و مانند آنها که طبعا برخی هم ترجمه برخی متون ایرانی به روسی است. حال بماند عناوین بسیاری که به هر تقدیر به آسیای میانه برمیگردد و به نوعی میتواند با ایران فرهنگی مرتبط باشد و زمینه کشف بسیاری از حلقههای مفقوده مطالعات تاریخی را فراهم سازند.
با سپاس و پوزش از تطویل🌺
معرفی زبان سغدی
زبان سغدی از شاخۀ زبان های ایرانی میانه شرقی است که از سدۀ نخست تا سیزدهم میلادی، مردم ایرانی در محدودۀ جغرافیایی دریای سیاه تا چین بدان تکلم میکردند. وجوه مشترکی میان زبان سغدی و زبان های ختنی وخوارزمی و بلخی، که از دیگر زبان های میانه شرقی هستند، وجود دارد.
این زبان به لحاظ تنوع و حجم آثار از مهم ترین زبان های ایرانی میانۀ شرقی به شمار می رود و این موجبجلب نظر زبان شناسان و تمرکز آنها بر زبان این منطقه شده است.
تا سدۀ اخیر، پیش از کشف گنجینۀ تورفان در ترکستان چین، زبان سغدی ناشناخته بود. پس از کشف زبان سغدی توسط آندریاس، گروه های اکتشافی در طی سالیان متمادی آثار مکتوب فراوانی را در همان نواحی کشف کردند و به موزه های معتبر دنیا انتقال دادند و دانشمندان به مطالعه و بررسی وترجمه متون پرداختند. در دوره میانه گاهی سغذی زبان میانجی بازرگانانی بوده که در شمال ایران و ترکستان چین داد و ستد می کرده اند.
✍میلاد وندایی
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com