@ihcss
استاد ارجمند جناب آقای دکتر جعفریان
سلام؛
دغدغه شما در حوزه پایان نامه و این که گاهی به دانشجو این فرصت داده شود تا خود در انتخاب موضوع تلاش کند و طرح و نظر دهد، برایم جالب بود.
شاید مهمترین مشکل در حوزه پایان نامه ها، افزون بر کمیت دانشجویان برای برخی اساتید، و یا نگاه به دانشجو برای تکمیل پازل های پژوهشی استادان و یا گروه های آموزشی، عدم آگاهی از منابع است؛ در رشته تاریخ این منابع بسیار گسترده است و افزون بر سند و نسخه خطی، تا سکه و روزنامه و تمبر و عکس و فیلم و ...، را هم باید شناخت و از آن در پژوهش بهره برد.
حال باید دید چند درصد اساتید آموزشی رشته تاریخ شناخت کاملی درباره منابع این رشته دارند و در کارهایشان از آن بهره می برند تا با این شناخت به کمک دانشجو بیایند و آنان را راهنمایی کنند.
بنا به کار کتابشناسی متون که انجام می دهم در میان اساتید رشته تاریخ در ایران در حوزه تصحیح متن حضور کم رنگی می بینم. همینطور در کارهای پژوهش اسنادی. در تالیف کتاب هم فقر نوشتاری بیداد می کند. دریغ از یک کار جدی و خوب. معدود کارهای خوبی هم که چاپ شده پایان نامه های این اساتید بوده که بعد از استخدام رسمی آنان کمتر کاری از بسیاری از آنان دیده شده است.
بسیاری دیگر نیز، نه توفیق چاپ پایان نامه خود را پیدا کردند و نه کارهای جدی دیگری ارائه کردند.
از طرف دیگر فضای دانشگاه های ایران، به ویژه در بعد از انقلاب هم طوری است که استادان حتما باید استخدام دانشگاه باشند تا فرصت حضور تدریس در دانشگاه را بیابند، برای همین خیل بسیاری از دانشجویان توفیق بهره مندی از سایر پژوهشگران آزاد را نمی یابند، البته که استادان دانشگاه ها هم در جذب پژوهشگران خوبی که الان در چند مجموعه پژوهشی کار می کنند علاقه ای ندارند.
مقالات چند اسمی هم نشان می دهد که دانشجو چه کالای فرهنگی خوبی است که نقش نردبان ترقی را در ارتقاء علمی استادان ایفا می کند.
حال با این چند ویژگی که بیان شد، وقتی برخی پایان نامه های دانشجویی را ورق می زنیم، ضعف های ساختاری، اعم از طرح موضوع، منبع شناسی، تحلیل و ...، را در لا به لای آن می بینیم.
ضمن احترامی که برای همه اساتید و پژوهشگران این رشته دارم، بخش عمده ضعف و نقص علمی - حتی این که دانشجو نمی تواند طرحی را برای پایان نامه اش آماده و ارائه کند - در سیستم آموزش و به روز نبودن برخی اساتید این رشته است؛ برای شاهد این گفته، کافی است بخش نقد منابع پایان نامه ها را بررسی کنیم.
ارادتمند
سیدسعید میرمحمدصادق
??
البته فتوا نمی خواهد
یک بررسی کنند کسانی که پایان نامه می نویسند رو پیدا کنند و برایشان شهریه تعیین کنند
مطمئن باشند دیگر کسی پایان نامه نمی نویسد
البته بهتر است شمشیر فتوا را در مسایل کلان از نیام برکشند نه برای اون بیچاره ایی که از روی ناچاری و به جرم علم دوستی در گوشه ایی خزیده و با پول پایان نامه و ... زندگی سخت و جانکاه رو اداره می کنند
???
ایرانداک را تنها گذاشته ایم
وبلاگ > جعفریان، رسول - ایرانداک یکی از مراکز مهم ما در زمینه فنآوری اطلاعات است، اما آنچنان که باید و شاید جدی گرفت نمی شود. چرا؟
روز یکشنبه جاری ششم خرداد ماه، عصر ساعت یک دو نیم برای بازدید به ایرانداک یا همان پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات رفتم. این بازدید با حضور جناب دکتر علیدوستی و همکاران محترمشان تا ساعت 5 بطول انجامید. سامانه های مختلف از جمله سامانه همانند جو را صبورانه نشان دادند. سامانه هایی هم برای کمک به پژوهشگران دارند که متنوع و قابل استفاده است. کار اصلی این مرکز، در حال حاضر، بر محور پایان نامه ها و گردآوری آنهاست که در سامانه گنج فراهم آمده است. متاسفانه تمام دارایی پایان نامه ای آنها 440 هزار عدد است. فکر می کنم این ده درصد پایان نامه های کشور هم نیست. دلیلش، عدم همکاری دانشگاه ها با این مرکز است. جالب است که هم قانون مجلس و هم بخشنامه های وزارت علوم این همکاری را برای دادن پایان نامه الزامی کرده اما گویی مقرر است که کسی به حرف قانون و وزیر علوم گوش ندهد. بسیاری از دانشگاهها نگران دادن پایان نامه های خود هستند یا به دانشگاههای بزرگتر نگاه می کنند. برخی از دادن اطلاعات استادان خود مثلا ایمیل یا مطالب دیگر واهمه دارند. البته تعداد اندکی از دانشگاه ها در باره ثبت پایان نامه برای اعمال همانند جویی همکاری می کنند. جالب است که برخی از دانشگاه های بزرگ در عدم همکاری اصرار دارند، چیزی که دلیل آن روشن نیست. دو مشکل هست: یکی سرقت علمی که فقط یک همانند جویی دقیق می تواند جلوی آن را بگیرد. گفتند در سال گذشته، نردیک به چهار هزار مورد فقط از مقالات مجلات دانشگاه تهران سرقت علمی صورت گرفته است. این عدد بزرگی است که سامانه همانند جو موفق به کنترل آن شده است. دیگر حبس پایان نامه هاست که از کارهای شگفتی است که در کشور انجام می شود. مشکل ما این است که مع الاسف بخش بخش قابل توجهی از پایان نامه ها، مفید نیستند و با عرض معذرت بدرد سطل آشغال می خورند. بخش دیگری هم که سودمند هستند با این رفتارها، عملا حبس شده و پژوهشگران بعدی از داشتن آنها محروم هستند. و اما قم، به جز جامعه المصطفی، بقیه مراکز اصلا و ابدا ارتباطی با ایرانداک ندارند. فکر می کنم مثلا در حوزه علمیه خواهران یا جامعه الزهرا هزاران پایان نامه هست که در اختیار ایرانداک نیست. البته شاید در خود کتابخانه های آنجاها، استفاده می شود اما به صورت عمومی استفاده نمی شود. در قم، در حوزه حقوق و فقه و فلسفه، پایان نامه های زیادی هست که عملا در چرخه علم در کشور که باید به صورت منطقی از کانال ایرانداک باشد، وارد نمی شود. حالا کار همانند جویی را مرکز نور هم انجام می دهد، اما این امر بر اساس ذخیره نورمگز و تعدادی پایان نامه است که به صورت غیر رسمی و گاه با قرارداد در اختیار آنها قرار گرفته است. برای من جالب بود که از بنده، حتی یک پایان نامه هم در ایرانداک نبود که راهنمایی کرده باشم، در حالی که در نورمگز بیش از سیصد مقاله هست! به هر حال یک مشکل پژوهش در کشور ما همین است که ذخیره علمی کمی داریم و مشکل بزرگتر این که همین را هم درست استفاده نمی کنیم. بیشتر به این دلیل که به همدیگر اعتماد نداریم. یا برای این که اصلا مصوبات دولتی برای ما بی ارزش است. در کل از این که می دیدم مرکزی درست کرده ایم ولی آن را به امان خدا رها کرده ایم، ناراحت شدم. شاید این یکی از صدها برنامه ای باشد که ما ناقص اجرا می کنیم و تازه انتظار داریم کارهایمان پیش برود و آبروی کشورمان در امر پژوهش هم حفظ شود. به نظرم نیروهای خوبی در آنجا مشغول هستند، اما اشکال این است که آنها که باید آن را جدی بگیرند، چنین کاری را نمی کنند.
در مدت معلوم .............. مردانگی
گفتمان کاوی جنسیتی در نقد فیلم
چند روز پیش بر خلاف عادت همیشگی به سینما رفتم. و فیلمی را دیدم که این روزها به عنوان فیلمی ساختارشکن شناخته می شود. «فی المدت المعلوم» یا «در مدت معلوم» در نگاه نخست فیلم به نظر می رسد کنشی است قهرمانانه در ساختار اجتماعی کشور است. ساختاری که مبتنی بر سانسور جنسی است و فیلم خود را در مسیر مبارزه با این ساختار معرفی می کند. نخستین صحنه فیلم حکایت گر جسارت جوانی است که بی پروا از عقده جنسی می گوید و مورد تشویق هم قطاران خود قرار می گیرد. و فیلم با محوریت این عقده پیش می رود تا به پایان برسد.
نگارنده این سطور در پی آن است که با تکیه به نگاه گفتمانی به واکاوی لایه های پنهان این فیلم بپردازد. نخستین نکته ای که به آن می پردازیم. مساله جنسیت است. سوالی که پس از دیدن فیلم پیش می آید. این است که جایگاه جنسیت در این فیلم کجاست؟ و آیا با با قطبهای جنسیتی در این فیلم روبه رو هستیم یاخیر؟ ابتدا به جنس مردانه می پردازیمُ جنسی دارای هژمونی که نمود آن را به وضوح در فیلم مشاهده می کنیم. اگر بخواهیم به نمود این هژمونی در فیلم اشاره کنیم. فعال نشان دادن مردان است گویی این فیلم فقط روایت گر صدای مردانه است. مرد برای معضل جنسیتی کتاب می نویسد و مردان دیگر باید کتاب را تایید کنند. از لحاظ مکانی مردان فیلم بالا سر زنان حضور دارند و گویی این مردان هستند که بر زنان تسلط دارند ۳- این مرد است که مردان دیگر را زیر نظر دارد تا ارتباطی با زنان نداشته باشند. برویم سراغ قطب دیگر جنسیتی یعنی زن. زن که به طوری متبحرانه در فیلم سانسور شده . می توان گفت فیلم زن را موجودی منفعل و بی اختیار نشان داده و موضوع جنسیی و رفتار جنسیتی را به زن نسبت می دهد. یک از دیالوگ های فیلم می گوید: «بزرگ می شی می بینی چر اینقدر زن تو خیابوناست؟!!» . حضور کم رنگی از سه دختر دانشجو می بینیم که در ابتدای فیلم ظهور کرده اند اما در طول روایت فیلم محو می شوند. زن موجودی معرفی می شود که باید در ارتباط با او قفل درونی داشت. و زن کتابی را که مرد نوشته را بدون هیچ اشکالی قبول می کند. و حتی واسطه برای چاپ آن می شود. زن برای اینکه از حرف مردانه مصون باشد باید به دنبال نخود سیاه برود. و سکانس پایانی فیلم که در تیتراژ ترکیب شده است. جوانی را پشت ویترین مغازه نشان می دهد و با حسرت به مانکنی زنانه که فاقد سر است خیره می شود که می توان گفت این صحنه حکایت گر این گزاره است: زن یعنی بدن. و اوج نگاه جنسیتی را در صحنه پایانی فیلم مشاهده می کنیم.
اگر بخواهیم در فضایی بینا متنی گام برداریم می توانیم بگوییم رفتار جنسیتی ازدواج موقت در برابر دیگر رفتار های جنسیتی دیگر مطرح شده مانند ازدواج سفید و رفتارهایی از این دست. و فیلم در پی طبیعی سازی این رفتار ایدیولوژیک است که با تکیه بر توصیف بالا این طبیعی سازی شکلی ناشیانه و از نگاه مردانه بوده است. اشاره کردن به مسایل جنسی با این نگاه مردانه حکایت گر عقده ای است که جامعه مردان این روزگار درگیر آن هستند که نمود آن را در زبان مردانه می توانیم مشاهده کنیم. نگارنده این سطور براین باور است اگر فیلم نگاهی متعادل به دو قطب جنسیتی مرد و زن داشت. شاید در این فرآیند طبیعی سازی بیشتر موفقیت کسب می کرد.
محمد نصراوی
۱۷ دی ماه ۹۴
⁉️طرح یک سوال
🔺این روزها در کانالها و گروههای مختلف، بحث از نُحوست و شومی "ماه صفر" است. سپس برای رفع نحوست و بلایای این ماه از آدمیان، توصیه می کنند که فلان دعای مخصوص را بخوانید؛ صدقه بدهید؛ اسپند دود کنید و کارهایی از این دست که گویی جان انسانها برای محفوظ ماندن از بلایای غیر منتظره ی آن در گرو همین اعمال است.
🔺سوالم این است مگر همه ی روزها روز خدا و آفریده اش نیستند؟ عقل آدمی نمی تواند بپذیرد که یک روز خدا نحس باشد و روز دیگر شوم. در اجزای زمان تفاوتی نیست و اصولا نمی توان این حرف را اساسی و منطقی دانست.
🔺به هر حال، می خواهم بدانم مگر در این ماه چه اتفاقاتی افتاده است که اینچنین مسلمانان بدان حساس شده اند و هر اتفاق کوچک و بزرگ این ماه را به حساب شومی "صفر" تلقی می کنند؟
🔺اگر گفته شود نحوست ماه صفر ذاتی نیست، بلکه برای وقایعی است که در آن اتفاق افتاده است؛ خوب، پس چرا ماه محرم را که اصل قضیه ی کربلا در آن اتفاق افتاده است به عنوان ماه نحس معرفی نکرده اند؛ حال آنکه شیوه های بی رحمانه و وقیحانه ی برخورد دشمنان با امام حسین (ع) و اصحاب و اهل بیتش در واقعه ی عاشورا بر کسی پوشیده نیست.
🔺بله؛ گفته اند در روایات چنین آمده که ماه صفر، ماه نحس و شومی است و اگر فلان کارها با شروع ایام صفر انجام شود بلاها و مرگهای ناگهانی نیز از سر آدمی رفع می شود. خوب؛ تا به حال کدام پژوهشگر صحت و سقم این دسته از روایات را کاویده و از لحاظ سندی و محتوایی آنها را نقد و بررسی کرده است؟
🔺بنده فعلا در شرایطی نیستم که بخواهم درگیر تحقیقات عمیقی در این باره شوم؛ گفتم شاید از استادان و فرهیختگان گروه، کسی تحقیقات و اطلاعاتی در این باره داشته باشد.
تقریبا و به طور روزانه، هم حضورا و هم به صورت ایمیل، درخواست هایی از سوی دانشجویان برای کمک به انتخاب موضوع پایان نامه و رساله مطرح می شود. اخیرا هم دانشجوی دکتری محترمی باز همین درخواست را فرستاده بود. بنده این پاسخ را برای ایشان نوشتم که شاید برای دوستان دانشجوی دیگر هم سودمند باشد:
حقیقت ما برای دانشجوی ارشد هم ارائه موضوع را صلاح نمی دانیم و از او می خواهیم خودش موضوع یا موضوعاتی را پیشنهاد بدهد چه برسد به دانشجوی دکتری، مگر این که دانشجو خیلی ضعیف باشد که مسلما شما چنین نیستید. علت این رویه ما هم روشن است. دانشجو باید حتی پیش از تحصیل در دوره دکتری ایده ای داشته باشد و این ایده فرض ورود به دکتری باشد چنان که در برخی از دانشگاه های دنیا چنین است که دانشجوی دکتری را با پیشنهاد موضوع رساله می پذیرند. اگر نه لااقل در طول تحصیل باید به ایده ای که قابل پژوهش باشد برسد. من فکر می کنم لازم است شما مروری بر متون درسی و مقالات کلاسی و جز آن که که در سالهای تحصیل نوشته اید داشته باشید و از بین آنها زمینه ای را برای انتخاب رساله در پیش بگیرید. طبعا برای مشاوره، من هم خدمت شما هستم. به نظر بنده، گروه ها یا مراکزی که موضوع تحقیق آماده به دانشجو می دهند به دانشجو و به علم ستم می کنند. سابقا دیده بودم که مرکزی در قم، لیست موضوعاتش را کنار اتاق کار رسیدگی به امور پایان نامه ها زده بود تا دانشجو یکی را انتخاب کند! شما لطفا فهرستی از موضوعاتی که مد نظرتان هست و این را باید ضمن مطالعه چند ماهه بدست آورده باشید ارائه دهید تا بنده مانند برخی از اساتید دیگر بتوانم با توجه به تجربه اندک، به شما مشورت بدهم. منتظر عناوین پیشنهادی شما هستم.
@jafarian1964
استاد ارجمند جناب آقای دکتر جعفریان
سلام؛
دغدغه شما در حوزه پایان نامه و این که گاهی به دانشجو این فرصت داده شود تا خود در انتخاب موضوع تلاش کند و طرح و نظر دهد، برایم جالب بود.
شاید مهمترین مشکل در حوزه پایان نامه ها، افزون بر کمیت دانشجویان برای برخی اساتید، و یا نگاه به دانشجو برای تکمیل پازل های پژوهشی استادان و یا گروه های آموزشی، عدم آگاهی از منابع است؛ در رشته تاریخ این منابع بسیار گسترده است و افزون بر سند و نسخه خطی، تا سکه و روزنامه و تمبر و عکس و فیلم و ...، را هم باید شناخت و از آن در پژوهش بهره برد.
حال باید دید چند درصد اساتید آموزشی رشته تاریخ شناخت کاملی درباره منابع این رشته دارند و در کارهایشان از آن بهره می برند تا با این شناخت به کمک دانشجو بیایند و آنان را راهنمایی کنند.
بنا به کار کتابشناسی متون که انجام می دهم در میان اساتید رشته تاریخ در ایران در حوزه تصحیح متن حضور کم رنگی می بینم. همینطور در کارهای پژوهش اسنادی. در تالیف کتاب هم فقر نوشتاری بیداد می کند. دریغ از یک کار جدی و خوب. معدود کارهای خوبی هم که چاپ شده پایان نامه های این اساتید بوده که بعد از استخدام رسمی آنان کمتر کاری از بسیاری از آنان دیده شده است.
بسیاری دیگر نیز، نه توفیق چاپ پایان نامه خود را پیدا کردند و نه کارهای جدی دیگری ارائه کردند.
از طرف دیگر فضای دانشگاه های ایران، به ویژه در بعد از انقلاب هم طوری است که استادان حتما باید استخدام دانشگاه باشند تا فرصت حضور تدریس در دانشگاه را بیابند، برای همین خیل بسیاری از دانشجویان توفیق بهره مندی از سایر پژوهشگران آزاد را نمی یابند، البته که استادان دانشگاه ها هم در جذب پژوهشگران خوبی که الان در چند مجموعه پژوهشی کار می کنند علاقه ای ندارند.
مقالات چند اسمی هم نشان می دهد که دانشجو چه کالای فرهنگی خوبی است که نقش نردبان ترقی را در ارتقاء علمی استادان ایفا می کند.
حال با این چند ویژگی که بیان شد، وقتی برخی پایان نامه های دانشجویی را ورق می زنیم، ضعف های ساختاری، اعم از طرح موضوع، منبع شناسی، تحلیل و ...، را در لا به لای آن می بینیم.
ضمن احترامی که برای همه اساتید و پژوهشگران این رشته دارم، بخش عمده ضعف و نقص علمی - حتی این که دانشجو نمی تواند طرحی را برای پایان نامه اش آماده و ارائه کند - در سیستم آموزش و به روز نبودن برخی اساتید این رشته است؛ برای شاهد این گفته، کافی است بخش نقد منابع پایان نامه ها را بررسی کنیم.
ارادتمند
سیدسعید میرمحمدصادق
خطایی در تحليل در گفتار دکتر سروش
اگر منابع اسلامی حديثی را نقل می کنند برخلاف نظر دکتر سروش نشانه هيچ چيزی نيست. اين طبيعت نقلگرایی در تمدن اسلامی است. مگر اينکه يا فقها بدان استناد فقهی کنند و يا در کتاب های "سنت" و "عقيده" به آن روايت به عنوان "بندی" عقيدتی استناد شود. در غير اين دو صورت صرف نقل يک روايت نشانه باورمندی ناقلان نيست. بنابراين نمی توان از نقطه نظر پديدارشناسانه آن را بخشی از "مخيال" مسلمانان قلم برد. در خصوص فقه: روشن است که مجالی است برای اختلاف آرای اجتهادی. بنابراين استناد و يا عدم استناد به خبری نهايتا در چارچوب اجتهادهای متفاوت قابل فهم است؛ مگر آنچه به مرتبه "ضروری" و يا دست کم "مجمع عليه" فراز يابد. در مورد چارچوب های "سنت"و "عقيده": جز در "ضروريات دين" و يا "اجماعات امت" سخن از "مخيال" عام مسلمانی گفتن صحيح نيست؛ عقايد در بستر تاريخی شکل گرفته اند و بنابراين بايد از اين نقطه نظر نه از "مخيال" که از "مخيال" های مسلمانی در بستر تاريخی سخن گفت.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
🍀🍁 *زیارتی بهتر از حج*
👈🏼👈🏼 امام صادق علیه السلام:
به خدا قسم،
اگر درفضیلت زیارت امام حسین علیه السلام با شما سخن میگفتم، قطعا، حج را به طور کلی رها میکردید،
و هیچکدام از شما حج نمی رفت،
👈مگر نمی دانی که خداوند سبحان قبل از اینکه مکه را حرم خود بگیرد،
کربلا را حرم امن و مبارک خود گرفت،👉
ابن ابی یعفور عرضه داشت؛
خداوند حج بیت الله را بر مردم واجب نمود در حالی که ذکری از زیارت امام حسین علیه السلام نیاورد،
حضرت فرمودند:
اگر چه این گونه است،
چرا که این چیزی است که خداوند آن را چنین قرار داده است،
آیا نشنیده ای کلام امیرالمومنین علیه السلام را که:
همانا کف پا (باطن قدم) سزاوارتر به مسح کشیدن نسبت به روی پا میباشد،
لیکن خداوند مسح ظاهر پا را بر بندگان واجب نموده است،
آیا نمیدانی که احرام بستن اگر در حرم بود، بهتر می بود،
لیکن خداوند احرام بستن را در غیر حرم مفروض نمود.
📚وسائل الشیعه،ج14،ص514
با عرض سلام و احترام خدمت مدیر محترم کانال تلگرامی مدایح و مراثی
با سپاس و قدردانی از زحمات شما
این بیت فارسی اصلا از محمد اقبال (اندیشمند پاکستانی) نیست. بنده تمام اشعار مجموعه های فارسی اقبال را امروز نگاه کرد. در آنها نبود.
علامه محمد اقبال هرگز به عراق نرفته بود. به ایران هم هرگز نیامده بود. بسیار بسیار آرزوی زیارت قبر مطهر پیامبر اکرم ص و رفتن به حج را داشت که هرگز برآورده نشد.
اقبال در نامه هایش نوشته است که مایل نیست شاعر شمرده شود. که هزاران افسوس با تصور محض از شاعر بودن اقبال از اندیشه های بی اندازه مهم او درباره جهان و اسلام بی خبر مانده ایم. اندیشه های نابش که در نامه هایش و هفت سخنرانی او در هندوستان است.
لطف می فرمایید در کانال مفیدتان این تصحیح را مبذوب فرمایید که این بیت فارسی از علامه محمد اقبال نیست.
با سپاس فراوان و دعاگویی برای توفیقلت روزافزون شما.
🏴 *بی تاب اربعین، در انتظار ظهور*
برای من اربعین حکم یک قطب نما را دارد…
سالی یک بار دل های عالمی را می چرخاند به سمت حرمت، یا حسین. فرقی نمی کند شیعه باشی یا سنی، این بار حتی مسلمان بودن هم شرط نیست، مسیحی و یهودی هم می آیند با قطب نمای آزادگی اربعین سمت شما.
که شما پناه عالمید با خودم فکر می کنم چرا تنها سالی یک بار … مگر شما هادیان دین نیستید؟
مگر هدایت با شما معنا نمی گیرد؟ مگر شما خاندان، تنها صراط مستقیم به سمت خداوند نیستید؟؟ پس چرا سالی یک بار …..
نهیب میزند دلم!!
کم کاری از کیست، جز شیعیانتان؟ جز من …ما!؟ چقدر کلامتان را، چقدر رفتارتان را گوش کردیم، عمل کردیم؟ که الگو شویم برای عالمی …
یا صاحب الزمان! اشتباه کرده ایم. اما شما امامی هستید که اگر به سمتتان بیاییم کاستی هایمان را جبران می کنید. عمری را هدر داده ایم مهدی جان. و حال بیدار شده ایم با ذره ای ناچیز؛ یک ویروس! تازه نعمت ها را در همین محروم شدن ها دیده ایم.
گویی دل هایمان بیدار شده است و مدام چون یک قطب نما می چرخد سمت شما، که عامل بقای آسمان و زمینید، این اربعین کاش قلب های زنگار گرفته ی محبینتان با فهم کلامتان پاک شود و تمام روزهای دنیا، قلب های عالمی بچرخد سمت کلامتان، سمت حقیقت، سمت هدایت.
پاسخ دکتر سبحانی به شایعه پراکنی های برخی بدین شرح است:
جناب اقاى جعفريان عزيز!
مطلبى در تلگرام خود در مورد همايش دفتر تبليغات در باب تصوف گذاشتيد كه البته اصل آن مايه تعجب نشد! اما نكاتى را مطرح كرديد كه تاحدودى تازگى داشت؟ واقعا نمى دانم چرا شما اصرار داريد همه چيز را از دريچه يكى دو معيار ذهنى خودتان قرائت كنيد و گمان مى كنيد كه تجربه اندوزى شما از دوره صفويه بايد تكليف همه مسائل علمى را روشن سازد؟
١. لطفا يادداشت را خودتان يك بار بخوانيد و ببينيد كه من درست فهميده ام كه چه نوشته ايد؟ شما هزارسال ادبيات انتقادى صوفيان و مخالفان آنها را به " نگرش سياسى به دين" بازگردانده ايد.
آيا در يك بحث تاريخى مى توانيد شواهد كافى بر اين مدعا ارائه كنيد؟ اگر مايل باشيد من شواهد نقض فراوان براى اين مدعا مى آورم.
٢. اين كه فرموده ايد ادعاهاى دو طرف هيچ جا قابل اثبات نيست، حدس من را از نوشته هاى قبلى تان تقويت كرد كه ظاهرا شما گزاره هاى الهياتى و متافيزيكى را اساسا قابل اثبات نمى دانيد. در اين جا تنها دليلى كه آورده ايد اين است كه " اگر قابل اثبات بود به جائى مى رسيد؟" آيا مدعاى خود را با همين استدلال استوار به اثبات مى رسانيد؟ آيا مايليد در مورد اين مدعاى خود بحث كنيد يا همين بحث را هم بيهوده و فرصت سوز مى دانيد؟
٣. البته در اين نوشته معتقد شده ايد كه" انقلاب وحيد عليه اخبارى گرى " را به دليل "تحرك نسبى كه براى رشد فكرى به جامعه مى دهد" ترجيح مى دهيد. مي توانم بپرسم كه چرا انقلاب متكلمان و فقيهان ما در طول تاريخ برعليه صوفيان را استثناء مى كنيد و مايه تحرك نسبى نمى دانيد؟ اگر اعتراض نمى كنيد و بنده را قديمى نمى خوانيد، مى توانم بپرسم كه معيار شما براى اين فرق گذارى چيست؟
و اساسا تحرك نسبى را به چه چيزى مى دانيد؟
٤. به ذوق تاريخى خود از يك همايش دفتر تبليغات، حدس زده ايد كه جمهورى اسلامى در پايان راه است و بايد منتظر لشكر افغان ( البته احتمالا اين بار نه از طرف افغانستان ) بود. بنده اگر مى دانستم كه اين همايش مى تواند چنين نتايج سنگينى را به دنبال داشته باشد، حتما جلويش را مى گرفتم. البته وقتى ديدم كه در پايان فرموده ايد كه "تاريخ هيچ مسير مشخصى ندارد" مقدارى آسوده خاطر شدم وگرنه از وجدان درد تا صبح نمى خوابيدم.
@erfanvatasavof
⚡️با جرات می گویم مکاسب شیخ انصاری به درد امروز نمی خورد
✔️🔻محمدتقی اکبرنژاد پیش از ظهر امروز در نشست «بررسی زوائد علم اصول» در قم:
🔹من امروز این مسأله را با جرأت اعلام می کنم که با تمام احترامی که برای مرحوم شیخ انصاری قائل هستم، ایشان و کتاب شان را از ثمرات فقه و فقهاهت می دانم؛ ولی کتاب مکاسب ایشان به درد امروز نمی خورد؛ ما گفتیم توسعه یافتن علم ضرورت است که در این کتاب وجود ندارد البته ما هیچ قصد توهین و یا کوچک شماری کتاب یا نویسنده آن را نداریم.
🔹چرا طلبه بعد از چهار سال مکاسب خواندن نمی داند چک تضمینی در بانک چیست؟ برخی اساتید حوزه القا می کنند که ما می خواهیم از این طریق روش اجتهاد یاد بدهیم؛ از شما سؤال می کنم آیا مکاسب به شما طلاب روش اجتهاد یاد داده است؟ چقدر مکاسب در آموختن روش اجتهاد موفق بوده و اساسا روش شناسی را بیان کرده باشد؟ نه خود شیخ به دنبال اجتهاد پروری بوده و نه امروز استاد روش اجتهادی شیخ را دنبال می کند که شیخ از این جا شروع کرد به این کتاب استناد کرد و به این جا رسید.
🔹اصلا قبول که ما می خواهیم از این طریق اجتهاد را یاد بگیریم؛ من می گویم شما می خواهی به من روش اجتهاد یاد بدهی چرا با مسائل 150 سال پیش؟ چرا با مسائل روز روش اجتهاد یاد نمی دهی که هم به درد کارهای روزمره بخورد و هم اجتهاد را یادبگیریم و اصلا اگر این قضیه اصلاح می شد بسیاری از طلبه ها علاقه بیشتری به درس خواندن پیدا می کردند.
🔹امروز در درس های خارج باید مسائلی که در نحوه اداره جامعه و قانونگذاری و مدل های آن و تأثیر گذاری آن در حاکمیت و روش های جلوگیری از استبداد حکومت های دنیا بحث شود که از جمله فقه سیاسی است ولی ما هنوز ولایت فقیه را در درس خارج مطرح می کنیم که هیچ ارتباطی با فقه سیاسی ندارد و تکراری شده است چرا که ولایت فقیه امری مسلم و پذیرفته شده است و الان لازم است روی کارکردها و تأثیرات آن بحث کنید🔺
@namehayehawzavi
این انبوه کتاب هایی که عمر دستور سوزاندنش را داد اسم نداشت؟!
سالیان سال است که سخن از کتاب های ملت فارس است که به دستور خلیفه دوم سوزانده شد. اما چرا از این کتاب ها حتی اسمی هم باقی نماند؟! چرا حتی نام مؤلفین آنها در مصادر تاریخی ذکر نشده است؟! مگر نه این است که کتاب کلیله و دمنه توسط تمدن اسلامی منتشر شد؟! حالا چرا از میان انبوه کتاب های سوزانده شده حتی ما نام و نام مؤلفین آنها را نمی دانیم؟!
به نظر شما قضیه کمی مشکوک نیست؟
برای بحث با برخی اشخاص ابتداء باید از دین و مذهب آنها پرسید بعد وارد بحث شد ، عصمت ائمه (ع) از مسلمات و ضروریات شیعه است لذا خدشه در آن از کسی که ادعای تشیع دارد قابل قبول نیست چرا که شیعیان بخاطر عصمت ائمه (ع) پیرو آنها شده اند .
اینکه در روایات می فرمایند : " بیمنه رزق الوری " یا " بکم ینزل الغیث " یعنی به برکت و دعای شماست که خداوند نعمتهایش را بر بندگان می فرستد و الا با این گناهانی که خلائق می کنند و با این ادعاهای گزافی که در الوهیت دارند خداوند باید نعمتهایش را حبس می کرد و همه مردم را نابود می کرد .
" ایاب الخلق الیکم " یعنی مردم در امور دین و دنیایشان باید به شما رجوع کنند ، در آخرت هم برای حساب و کتاب و شفاعت به شما نیاز دارند .
" و حسابهم علیکم " یعنی حساب و کتاب در روز قیامت به اذن خدا به ائمه (ع) واگذار شده است . مگر ائمه (ع) از ملائکه کمترند که به حساب و کتاب خلائق رسیدگی می کنند ؟! وقتی چنین کاری از ملائکه شدنی باشد چرا از ائمه (ع) ناشدنی باشد ؟!
ایرانداک را تنها گذاشته ایم
وبلاگ > جعفریان، رسول - ایرانداک یکی از مراکز مهم ما در زمینه فنآوری اطلاعات است، اما آنچنان که باید و شاید جدی گرفت نمی شود. چرا؟
روز یکشنبه جاری ششم خرداد ماه، عصر ساعت یک دو نیم برای بازدید به ایرانداک یا همان پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات رفتم. این بازدید با حضور جناب دکتر علیدوستی و همکاران محترمشان تا ساعت 5 بطول انجامید. سامانه های مختلف از جمله سامانه همانند جو را صبورانه نشان دادند. سامانه هایی هم برای کمک به پژوهشگران دارند که متنوع و قابل استفاده است. کار اصلی این مرکز، در حال حاضر، بر محور پایان نامه ها و گردآوری آنهاست که در سامانه گنج فراهم آمده است. متاسفانه تمام دارایی پایان نامه ای آنها 440 هزار عدد است. فکر می کنم این ده درصد پایان نامه های کشور هم نیست. دلیلش، عدم همکاری دانشگاه ها با این مرکز است. جالب است که هم قانون مجلس و هم بخشنامه های وزارت علوم این همکاری را برای دادن پایان نامه الزامی کرده اما گویی مقرر است که کسی به حرف قانون و وزیر علوم گوش ندهد. بسیاری از دانشگاهها نگران دادن پایان نامه های خود هستند یا به دانشگاههای بزرگتر نگاه می کنند. برخی از دادن اطلاعات استادان خود مثلا ایمیل یا مطالب دیگر واهمه دارند. البته تعداد اندکی از دانشگاه ها در باره ثبت پایان نامه برای اعمال همانند جویی همکاری می کنند. جالب است که برخی از دانشگاه های بزرگ در عدم همکاری اصرار دارند، چیزی که دلیل آن روشن نیست. دو مشکل هست: یکی سرقت علمی که فقط یک همانند جویی دقیق می تواند جلوی آن را بگیرد. گفتند در سال گذشته، نردیک به چهار هزار مورد فقط از مقالات مجلات دانشگاه تهران سرقت علمی صورت گرفته است. این عدد بزرگی است که سامانه همانند جو موفق به کنترل آن شده است. دیگر حبس پایان نامه هاست که از کارهای شگفتی است که در کشور انجام می شود. مشکل ما این است که مع الاسف بخش بخش قابل توجهی از پایان نامه ها، مفید نیستند و با عرض معذرت بدرد سطل آشغال می خورند. بخش دیگری هم که سودمند هستند با این رفتارها، عملا حبس شده و پژوهشگران بعدی از داشتن آنها محروم هستند. و اما قم، به جز جامعه المصطفی، بقیه مراکز اصلا و ابدا ارتباطی با ایرانداک ندارند. فکر می کنم مثلا در حوزه علمیه خواهران یا جامعه الزهرا هزاران پایان نامه هست که در اختیار ایرانداک نیست. البته شاید در خود کتابخانه های آنجاها، استفاده می شود اما به صورت عمومی استفاده نمی شود. در قم، در حوزه حقوق و فقه و فلسفه، پایان نامه های زیادی هست که عملا در چرخه علم در کشور که باید به صورت منطقی از کانال ایرانداک باشد، وارد نمی شود. حالا کار همانند جویی را مرکز نور هم انجام می دهد، اما این امر بر اساس ذخیره نورمگز و تعدادی پایان نامه است که به صورت غیر رسمی و گاه با قرارداد در اختیار آنها قرار گرفته است. برای من جالب بود که از بنده، حتی یک پایان نامه هم در ایرانداک نبود که راهنمایی کرده باشم، در حالی که در نورمگز بیش از سیصد مقاله هست! به هر حال یک مشکل پژوهش در کشور ما همین است که ذخیره علمی کمی داریم و مشکل بزرگتر این که همین را هم درست استفاده نمی کنیم. بیشتر به این دلیل که به همدیگر اعتماد نداریم. یا برای این که اصلا مصوبات دولتی برای ما بی ارزش است. در کل از این که می دیدم مرکزی درست کرده ایم ولی آن را به امان خدا رها کرده ایم، ناراحت شدم. شاید این یکی از صدها برنامه ای باشد که ما ناقص اجرا می کنیم و تازه انتظار داریم کارهایمان پیش برود و آبروی کشورمان در امر پژوهش هم حفظ شود. به نظرم نیروهای خوبی در آنجا مشغول هستند، اما اشکال این است که آنها که باید آن را جدی بگیرند، چنین کاری را نمی کنند.
خنده دار این قسمت پیام است: (..می تواند به روش زیر عمل کند...)😳
در حالیکه از دو حال خارج نیست یا این شهادت شرعا معتبر است که در این صورت روزه حرامست و حتی نیازی به روش اول نیست، و یا معتبر نیست که به هیچ وجه نمی تواند روزه را ترک کند مگر اینکه مسافرت کند.
واقعا در این وانفسای آخر الزمان هر کس برای خود سازی می زند... آیا مسوولین این کانال مثلا مذهبی به این فکر. نمی کنند که گناه افرادی که بخاطر این پیام روزه نگرفتند به عهده ی آن هاست؟؟!!
نقد حدیث و دلواپسان
متأسفانه در جامعه متولیان مذهبی ما یک نوع دلواپسانی هستند که تا سخن از ضرورت نقد حدیث و پالایش آن می کنید زود رگ گردن درشت می کنند و آدم را به هزار اتهام بی دینی و بد اعتقادی می خواهند خاموش کنند. علت اصلی این دلواپسی به نظر من این است که این ها به نحوی اصلا دلشان نمی آید از شمار احادیث کم شود. هر حدیث برای این جماعت حکم کیمیاء دارد و معتقدند هر چه کتاب های حدیثی فزونتر و تعداد احادیث بیشتر بهتر می توان مطمئن بود که حل همه چیز را در دست دارند و علوم اولین و آخرین تضمین شده است.
به این آقایان باید گفت: اولا اگر نقد حدیث نباشد می شود حکایت اوضاع آشفته مذهبی جامعه ما. مگر نه این است که همینک کلیپ های قطعات سخنان مشعشع برخی از همین مبلغان مذهبی که با تکیه بر حدیثی مجعول و به کلی دروغ و البته با اضافه کردن کلی زبان حال و قال به آن اسباب خنده عده ای را در صفحات مجازی فراهم می کند؟ و مگر نه این است که متآسفانه در نهایت چنین وانمود می شود که همه مبانی دین از همین قماش و قبیل است؟
ثانیا مگر رجالیان و ناقدان قدیم حدیث با حدیث دشمنی داشته اند؟ یا مگر متکلمانی که از اساس خبر واحد را حجت نمی دانسته اند و اگر پای عقاید در میان بود تنها دلیل عقل برای آنها حجت بود با امامان شیعه مخالفت داشتند و یا علم آنان را حجت نمی دانستند؟ سخن بر سر احادیث مجعول و تحریف شده است که تنها با ابزار نقد تاریخی می توان درست و نادرست آنها را از هم تشخیص داد.
با عرض سلام و احترام.
این معجم، در کتابخانه پژوهشکده حج و زیارت (قم) است. آنها برای تهیه کتاب می توانند راهنمایی کنند. با سپاس. 🙏🙏🙏
⭕️ "در عدالت من سر سوزنی از حق شما را نمی خورم،به شما هم اجازه نمی دهم که سر سوزنی از حق مرا بخورید. در این جا من با شما برابرم. اما در شفقت من سر سوزنی از حق شما را نمی خورم و بخشی از حق خودم را، عند اللزوم، می خواهم به شما ببخشم ولی بالاتر از شفقت و عشق، این است که انسان برای خودش شانی در زندگی قائل نباشد."
✍️ مصطفی ملکیان
🔹در عدالت من سر سوزنی از حق شما را نمی خورم،به شما هم اجازه نمی دهم که سر سوزنی از حق مرا بخورید. در این جا من با شما برابرم. اما در شفقت من سر سوزنی از حق شما را نمی خورم و بخشی از حق خودم را، عند اللزوم، می خواهم به شما ببخشم. به شفقت در تعبیر دینی، احسان و در آئین مسیحی به آن عشق می گویند. این احسان یا عشق یا شفقت، یعنی من سر سوزنی از حق تو را نمی خورم اما یک بخشی از حق خودم را هم می خواهم به تو ببخشم؛ یعنی اگر شما یک سیلی در گوش من زدید، عدالت اقتضا می کند که من، یک سیلی با همان شدت و قوت در گوش شما بزنم. این ما را با یکدیگر هم طراز می کند. اما اگرگفتند بیا عفو بکن، عفو یعنی این که می توانستی سیلی را بزنی اما از حق خودت، به نفع طرف مقابل، صرف نظر می کنی.
🔹 این یعنی این که من باید خودم را از شما، مقداری کمتر بدانم. عفو فرقش با قصاص، به معنای دقیق حقوقیش که عدالت است، این است که قصاص، عدالت است اما عفو، شفقت است. اگر من ۵۰ هزارتومان از شما قرض گرفته باشم و آن را سر موعدی که وعده کرده بودم، به شما باز گردانم این البته عدالت است اما اگر یک فقیر پیش من آمد، منی که حقی از او نخورده ام، وقتی از من می خواهد از خودم،چیزی به او ببخشم، به این معنا است که من باید نسبت به او شفقت داشته باشم و البته حد شفقت و احسان و عشق، بالاتر از عدالت است.
🔹در این شکی نیست که کسی که قدرت عدالت ندارد، هرگز، قدرت شفقت ندارد. یعنی شرط لازم احسان داشتن، این است که عدالت داشته باشیم. بنابر این، عدالت شرط لازم است اما شرط کافی نیست. این هم البته چیز ناگواری است.چون خیلی مواقع می گویید: چرا نمی گذارید من انتقامم را از فلان کس بگیرم؟ در واقع، اخلاق و خیر از او می خواهد که انتقام نگیرد بلکه عفو کند، بخشی از ثروتش را در اختیار مستمندان بگذارد، این ها البته برای آدم ناگوار است.
🔹این را مقایسه کنید با کسی که می گوید: تمام ثروتم را با زحمت خودم به دست آوردم، به کسی هم یک قران هم کمک نمی کنم، از شما که چیزی نخوردم از من هم چیزی طلب ندارید. کسی که این گونه رفتار کند، به نظر شما مهربان تر می آید؛ با این که در واقع این گونه نیست. به تعبیر دیگر، عدالت، حق گزاری است، یعنی حق دیگران را بگذاریم، اما دومی رایگان بخشی است و آدم هم از رایگان بخشی خوشش نمی آید؛ این که مقداری از حقمان را، عند اللزوم، به دیگری ببخشیم.
🔹بالاتر از شفقت و عشق، این است که انسان برای خودش شانی در زندگی قائل نباشد. به این جا می رسی که هیچ چیز، حاصل دست رنج خودت نیست. همه چیز را رایگان به تو داده اند. در مرجله قبل می خواستم به رایگان، چیزی را به دیگری بدهم اما این جا می گویند این چیزی که تو به دیگری دادی، در واقع تو ندادی، چون این که تو دادی، برای خودت نبود؛ تو هر چیز از هستی گرفته ای، به رایگان گرفته ای.
🔹هیچ نعمتی، هیچ نقطه قوتی، در زندگیت از حانب خودت به دست نیامده است. اگر بگویم من شب بیداری های فراوانی کشیدم تا درس بخوانم و برادرم این کارها را نکرد، می گویند: چه کسی به تو اراده بیدار ماندن را داد که به برادرت نداد؟ یا مثلا می گویم: من پشتکار داشتم ودکتر شدم، اما پسرخاله ام، پشت کار نداشت و دکتر نشد و پرستار شد. می گویند: آن آی کیو را چه کسی به شما داد که به پسر خاله ات نداد؟ به هر چه بخواهی متوسل بشوی و بگویی این دیگر مال خودم است، می گویند هیچ کدامش حاصل دست رنج تو نیست. می گویم: برادرم عاشق فوتبال بود و من عاشق کتاب بودم، حالا نباید دستمزد من ده برابر دستمزد او باشد؟ می گویند: چه چیز عشق فوتبال را از ذهن تو پاک کرد؟ و چه کسی عشق کتاب خواندن را در دل تو انداخت؟ اینها دیگر برای انسان انانیتی باقی نمی گذارد. در واقع من، حاصل دست به دست دادن هستی ام. بنابر این خودش از خودش هیچ چیز ندارد.
🔅سخنرانی استاد مصطفی ملکیان تحت عنوان "تحلیلی در باب تراژدی عاشقی و مهجوری"
@mostafamalekian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com