من دو نسخه از کتابخانه علیگر گرفتهام. یکی از دوستان هندی حضوری نسخهها را سفارش داد و دو ماه بعد به دستم رسید. کار سخت است و غیر حضوری سرویس نمی دهند. ضمننا به گفته دوست بنده فهرست نسخ هم مطابق فهرست نوشتهشده نیست و حتما باید در سیستم کامپیوتری خود کتابخانه نام کتاب جستجو شود.برخی از کتابها هم با انکه فهرست نویسی شده اند در مخزن نیستند و البته برخی کتابهای فهرست نشده در جستجوی رایانهای ممکن است وجود داشته باشد. من چهار نسخه از دیوان اهلی خراسانی می خواستم که هیچ کدام پیدا نشدند در عوض دو نسخه به دست آمدند که اصلا فهرست نویسی نشده بودند!
هنوز نسخه ای از کتاب سخاوی با عنوان الاصل الاصیل دستیاب نشده است. در برخی فهارس از آن به عنوان یکی از آثر سخاوی نام برده شده است. البته ولید صالح در مقدمه گفته است که نسخه ای از این اثر را دیده اما آدرس دقیقی نداده است
#انتساب_کتب
جناب آقای حسن انصاری در برخی مقالات خود به احتمال اتحاد کتاب (الایضاح) فضل بن شاذان، با آنچه جناب نجاشی در فهرست کتب فضل بن شاذان به عنوان (المعیار و الموازنة) نام برده است، اشاره کرده و نسخه ای از کتابخانه ی مرعشی هم به این نام معرفی کرده اند.
در تأیید کلام ایشان نسخه ی دیگری نیز از کتاب ایضاح به نظر رسید که با نام (المعیار و الموازنة) شناسانده شده، که توسط عبد الله بن محمد حسن هشترودی در سال 1337 کتابت شده است؛ گرچه تاریخ متأخر است اما بسیار بعید می نماید که کاتب از خود نام را افزوده باشد.
معرفی کتاب بدایع الحکم):
جناب آقای دکتر جعفریان در کانال خود تصویر نسخه ای از کتاب «بدائع الحكم في صنائع الكلم» را به اشتراک گذارده اند و از آنجا که مدت ها قبل بنده با نام این کتاب و سپس نسخۀ خطی آن در کتابخانۀ مجلس شوری از طریق کتاب گرانسنگ تراجم الرجال [ج 1 ص 382 و ج 2 ص 877] جناب استاد سید احمد حسینی اشکوری آشنا شدم و از همان موقع به دنبال پیدا کردن نام مؤلّف این کتاب بودم و مطالعاتی نیز در حول آن انجام دادم، بد نیست به این مناسبت يادداشت های سریع خود را نیز مرتب کنم:
نام این کتاب «بدائع الحكم في صنائع الكلم» است که مؤلّف آن را به صراحت در مقدمۀ کتاب خود آورده، اما در هیچ یک از منابع کتابشناسی از آن یادی نشده. نام مؤلف هم از هیچ جای کتاب شناخته نشد. کتاب هم در نوع خود بسیار جالب و مهم است و در آن شعرهای جهالیین، متقدمین، مخضرمیین، مسلمین و مولدین .. در باب مکارم اخلاق، اخوانیات، سلطانیات، رسائل، مخاطبات و ادعیه جمع آوری شده است.
ازاین کتاب تا به حال سه نسخه شناخته ام: (نسخۀ اول) نسخۀ اصل مؤلف که در کتابخانۀ ملی پاریس نگهداری می شود، این نسخه مذهب و در غایت نفیس است و با خطی بسیار عالی، با شاکلۀ کتابت نسخه های قرآنهای توأمانی، با خطوط نسخ و محقق ممتاز کتابت شده. کاتب آن (احمد بن عبد الله) نام دارد، و این نسخه همان نسخه ای است که به سلطان محمد اهدا شده بوده و در پشت آن القاب او با آب طلای دور گیری شده، مندرج شده است. (نسخۀ دوم) نسخۀ کتابخانۀ دانشگاه تهران، به شمارۀ 2125 است، این نسخه را علی بن محمد بن احمد در نیمۀ صفر سال 685 به خط نسخ کتابت کرده است. (نسخۀ سوم) نسخۀ کتابخانۀ مجلس شورا به شمارۀ 14728 است، که تاریخ کتابت آن 15 جمادی الاولی سال 714 قمری است. پشت برگ اول آن اجازۀ قرائت کتاب توسط علي بن محمد بن علي جاسبی وارانی به جلال الدين يوسف بن جمال الدين محمد اصفهانی در غرۀ شهر رجب سال 714 قمری آمده.
متأسفانه در هیچ یک از این سه نسخه هم اشاره ای به نام مؤلف نشده؛ اما احتمال آن می رود که او همان (علي بن محمد بن علي الجاسبی الوارانی) صاحب اجازۀ مذکور بر روی نسخۀ سوم باشد؛ و یادم هست که این احتمال را در جایی دیده بودم؛ چنانکه جاسبی حتی در اجازۀ خود اشاره ای به نام مؤلف ندارد و مستقیما اجازه روایت کتاب را به مُجاز (جلال الدين يوسف بن جمال الدين محمد الاصفهانی) داده است.
تذکر این نکته بد نیست که جاسبی قطعا شیعه بوده و ما می دانیم که جاسب یا جاست یکی از روستاها و توابع قم بوده است و اهالی آن همگی شیعه بوده اند، و از طرف دیگر مؤلف کتاب را به (السلطان غیاث الدین بهاء الدوله) اهدا کرده که او همان سلطان شیعه محمد خدا بنده اولجایتو است که او هم معاصر جاسبی ماست. و ثالثا مؤلف در خطبه خود فقط صلوات بر (آل) دارد و در پایان نسخه ها هم به همین شکل نامی از صحابه دیده نمی شود، بلکه از اهل بیت (علیهم السلام) در خطبه با تعظیم خاصی یاد شده که اینها همگی احتمال تشیع مؤلف و همان (جاسبی) معاصر اولجایتو را بسیار نزدیک می نمایاند.
در پایان تذکر این نکته لازم است که این جاسبی با رشيد الدين ابو القاسم علی بن محمد بن علی جاسبی قمی، که ترجمۀ آن در «الثقات العيون» ص 201، آمده کاملا متفاوت است؛ از آنجا که رشید الدین یک قرن از طبقۀ مُجیز نسخۀ «بدایع الحکم» مقدم است؛ زیرا او نسخه ای از کتاب «النهايۀ» شيخ طوسی را در اول ذی القعدۀ سال 579 ق، به پایان برده و آن را در سال 580 ق بر ظهير الدين ابو الفضل محمد بن سعيد بن هبة الله راوندی (فرزند قطب الدین راوندی) قرائت کرده است. و نيز او مفيد عبد الرحمن خزاعی شاگرد ابو علی طوسی فرزند شیخ طوسی را درک کرده و از او اجازه داشته است [کتاب النقض ص 188].
به هر شکل تصحیح و اجازۀ این نسخه ادبی و شعری مهم قطعا در کارنامۀ عملی و علمی مدارس شیعی در قرن ششم و هفتم جای دارد و از خداوند منان مسألت دارم نام مؤلف این کتاب را برای ما بنمایاند.
والله الموفّق والمرجوّ...
سید حسن موسوی بروجردی
@jafarian1964
الرسالة الموضحة تأليف المظفّر بن جعفر بن الحسن (/يا الحسين) که به کوشش ثامر کاظم الخفاجي و با همت کتابخانه آية الله مرعشی چاپ شده اثری است ارزشمند که شايسته بررسی است. کتاب بر اساس نسخه منحصر به فرد و کهنسالی به چاپ رسیده؛ نسخه ای که متعلق به کتابخانه آل شبّر است و تاريخ کتابت آن هم نهم رجب ۶۵۲ ق است در مدرسه نظاميه بغداد (مصحح در مقدمه نسخه را به خطّ عبد الکريم ابن طاووس دانسته که آشکارا خطاست چرا که او در آن تاريخ کودکی در حدود چهار سال بوده و بنابراين نمی تواند کاتب اين نسخه باشد). مقدمه و تصحيح متأسفانه مملوّ از اشتباهات است و چاپ کتاب به شکل بسیار بدی انجام شده است. در شماری از کتابهای نويسندگان معاصر هم که نامی از اين کتاب آمده به دليل آنکه در نقلهای ابن طاووس، آغاز سندها روشن نيست اطلاعات اشتباهی درباره عصر مؤلف رفته است و متأسفانه مصحح کتاب هم توجهی به اين نوع مسائل نداشته است. من متأسفانه عکسی از نسخه در اختيار ندارم اما بعيد نيست که اين نسخه مستقيماً بر اساس همان نسخه ای کتابت شده باشد که علي بن موسی ابن طاووس در کتاب اليقين (ص ۱۰۹ تا ۱۱۰؛ ۳۶۲ به بعد) از آن نقل کرده و آن را در خزانه عتیقه مدرسه نظاميه بغداد نشان داده و گفته به خطّ مؤلف بوده است. نام کتاب و نويسنده در خطبه و انجام کتاب نيامده و دور نيست که تنها در صفحه عنوان نسخه ذکر شده است و بر اساس همان هم ابن طاووس از نويسنده و کتابش نام برده است. به نظر نمی رسد که ابن طاووس شناختی مستقلّ از او داشته است.
تکه ای از تفسیر فتال نیشابوری در تفسیر سوره هل اتی؟
در کتابخانه تیموریه به شماره تفسیر ۳۴۹ نسخه ای هست از سده چهاردهم تحت عنوان تفسیر سوره هل اتی که در عنوان نسخه به شریف مرتضی نسبت داده شده. البته یک نسخه دیگر از این کتاب را هم که از سال ۱۱۱۱ ق است سید محسن امین در اعیان الشیعه (جلد ۹ ص ۴۲۷) معرفی کرده که آنجا هم به شریف مرتضی منسوب شده. این کتاب قطعا از شریف مرتضی نیست. خود نسخه هم با اینکه نسبتا پر برگ است اما کاملا پیداست قطعه ای از کتاب و یا تفسیری کامل و یا به هرحال بزرگتر است. در ص ۲۸ نویسنده اشاره می کند که این تفسیر در اصل در مجالسی ارائه شده و در واقع تنظیم کتاب بر اساس همان مجالس نویسنده بوده است. نویسنده هر که بوده با کلام و آرای کلامی متکلمانی مانند ابو عبد الله بصری (ص ۹۴) آشنا بوده و از متن کتاب پیداست که متن جدید نیست. یکجا (ص ۹۴) از کرامیه یاد می کند که خود نشان دیگری است که کتاب نمی تواند از مرتضی باشد. در دوره مرتضی در بغداد به آرای کرامیه توجهی نشان داده نمی شد. با این وصف همین مورد و موارد دیگر در کتاب احتمالا بتواند قرینه ای باشد که کتاب در خراسان نوشته شده. از سبک تدوین کتاب و اینکه بر اساس مجالس است و اینکه یکجا هم از منبر علما سخن می گوید (ص۱۰۳) چنین می نماید که نویسنده خود واعظ و اهل وعظ بوده است.
من احتمال می دهم این نسخه تکه ای از تفسیر فتال نیشابوری (د. ۵۰۸ ق) باشد که موسوم بوده به التنویر فی معانی التفسیر (نک: معالم العلماء، ص ۱۱۶). می دانیم که او واعظ بوده و نوشته هایش به سبک اهل وعظ است. نام خودش محمد و نام پدر او طبق یک گزارش حسن بوده. بعید نیست که بر اثر اشتباه، کاتبان نسخه های مادر نام او و پدرش را بدون لقب فتال و به اشتباه به صورت محمد بن الحسین آورده بودند و آنگاه به مرور زمان بعدها نویسنده را الشریف الرضی محمد بن الحسین که شهرت به تفسیر داشته تصور کرده اند و آنگاه در مرحله آخر این مسیر در نسخه های بعدتر نام او به الشریف المرتضی (برادر الشریف الرضی) تبدیل شده باشد. این البته تنها یک احتمال است.
پیشنهاد من این است که متن این نسخه خطی منتشر شود.
حتما نسخه یا نسخه هایی از شرایع الدین که امام رضا علیه السلام در پاسخ به مامون نوشته اند را دیده اید
ترجمه هایی هم شده است
ببینید الذریعه ج ۱۳ ش ۱۶۴
یکی از ترجمه ها همان ترجمه ای است که جناب متقی در سفینه معرفی کرده اند که مربوط به سده ۷ و ۸ است
البته شرح هم شده است
یک نسخه از این کتاب شریف از کتابخانه مرحوم ملا محمد علی خوانساری هم اکنون در کتابخانه آیه الله فاضل خوانساری منتقل شده و در حال حاضر در آنجا نگهداری می شود
آیا شیخ شمس رازی و شمس تبریزی یکی هستند؟
مهدی سالاری نسب*
نکته اوّل:
شیخ حسن بلغاری از عرفای قرن هفتم است که در کتاب مجمل فصیحی گفته شده که خرقه از دست شیخ شمس تبریزی دارد. در صورتی که سراغ نداریم شمس به کسی خرقه داده باشد.
نکته دوّم:
در کتاب «روضاتالجنان» حافظ حسین کربلایی، که در آن حرفهای شیخ حسن بلغاری زیاد گفته شده است و در ضمن آنها گفته میشود که شیخ شمسالدین رازی نامی با شیخ حسن بلغاری دیدار داشته و او را از خود بیخود میکند که دقیقا شبیه همان رفتارهایی است که شمس تبریزی با مولانا داشته است.
نکته سوّم:
ما اصلا شخصی به نام شیخ شمسالدین رازی در آن دوران و آنجا نداریم. به همین خاطر احتمال میرود که شمسالدین رازی، همان شیخ شمسالدین تبریزی باشد.
چیزی که از صددرصد بودن این موضوع میکاهد این است که کتاب حافظ حسین کربلایی، او را شمس رازی معرفی کرده است، نه شمس تبریزی؛ ضمن اینکه در همین کتاب درباره شمس تبریزی و رابطه او با مولانا هم سخن گفته شده است. البته از طرفی هم میتوان احتمال داد که شمس به عمد خود را رازی معرفی کرده، یا اینکه راویها نام او را اشتباه نقل کردهاند.
به هر حال محمدعلی موحّد، که اولین بار به رابطه این دو اشاره کرده، حدس میزند که شمس رازی، همان شمس تبریزی است.
*از سخنرانی سالاری نسب در مرکز فرهنگی شهر کتاب
(درسگفتارهایی درباره شمس تبریزی)
@safinehyetabriz
آیا شیخ شمس رازی و شمس تبریزی یکی هستند؟
مهدی سالاری نسب*
نکته اوّل:
شیخ حسن بلغاری از عرفای قرن هفتم است که در کتاب مجمل فصیحی گفته شده که خرقه از دست شیخ شمس تبریزی دارد. در صورتی که سراغ نداریم شمس به کسی خرقه داده باشد.
نکته دوّم:
در کتاب «روضاتالجنان» حافظ حسین کربلایی، که در آن حرفهای شیخ حسن بلغاری زیاد گفته شده است و در ضمن آنها گفته میشود که شیخ شمسالدین رازی نامی با شیخ حسن بلغاری دیدار داشته و او را از خود بیخود میکند که دقیقا شبیه همان رفتارهایی است که شمس تبریزی با مولانا داشته است.
نکته سوّم:
ما اصلا شخصی به نام شیخ شمسالدین رازی در آن دوران و آنجا نداریم. به همین خاطر احتمال میرود که شمسالدین رازی، همان شیخ شمسالدین تبریزی باشد.
چیزی که از صددرصد بودن این موضوع میکاهد این است که کتاب حافظ حسین کربلایی، او را شمس رازی معرفی کرده است، نه شمس تبریزی؛ ضمن اینکه در همین کتاب درباره شمس تبریزی و رابطه او با مولانا هم سخن گفته شده است. البته از طرفی هم میتوان احتمال داد که شمس به عمد خود را رازی معرفی کرده، یا اینکه راویها نام او را اشتباه نقل کردهاند.
به هر حال محمدعلی موحّد، که اولین بار به رابطه این دو اشاره کرده، حدس میزند که شمس رازی، همان شمس تبریزی است.
*از سخنرانی سالاری نسب در مرکز فرهنگی شهر کتاب
(درسگفتارهایی درباره شمس تبریزی)
@safinehyetabriz
تا آنجایی که میدانم مارتین لینگز این اواخر مسلمان هم شده بود و نام خود را سراج الدین گذاشته بود.. حال سؤال این است که این کتاب قبل از تسلّم اوست یا بعد؟
هنوز نسخه ای از کتاب سخاوی با عنوان الاصل الاصیل دستیاب نشده است. در برخی فهارس از آن به عنوان یکی از آثر سخاوی نام برده شده است. البته ولید صالح در مقدمه گفته است که نسخه ای از این اثر را دیده اما آدرس دقیقی نداده است
#انتساب_کتب
جناب آقای حسن انصاری در برخی مقالات خود به احتمال اتحاد کتاب (الایضاح) فضل بن شاذان، با آنچه جناب نجاشی در فهرست کتب فضل بن شاذان به عنوان (المعیار و الموازنة) نام برده است، اشاره کرده و نسخه ای از کتابخانه ی مرعشی هم به این نام معرفی کرده اند.
در تأیید کلام ایشان نسخه ی دیگری نیز از کتاب ایضاح به نظر رسید که با نام (المعیار و الموازنة) شناسانده شده، که توسط عبد الله بن محمد حسن هشترودی در سال 1337 کتابت شده است؛ گرچه تاریخ متأخر است اما بسیار بعید می نماید که کاتب از خود نام را افزوده باشد.
مدتی است مشغول تصحیح کتاب عمدة الطالب وسطی (همان ویرایش مشهور کتاب عمدة الطالب) هستم.
در فهرست فنخا و دنا بهترین نسخه این کتاب نسخه ای معرفی شده که در مجلس نگهداری می شود و در توصیف آن آمده که به خط مؤلف است.
من عمدة الطالب را با چند نسخه مقابله کرده ام و امروز هم به لطف فاضل ارجمند جناب آقای سید حسن موسوی بروجردی عکس نسخه مجلس به دستم رسید.
اما شوربختانه آن که این نسخه، نسخه عمدة الطالب وسطی نیست و نمی دانم چرا در دنا و فنخا به عنوان نسخه عمدة الطالب وسطی ثبت شده است، چرا که نه خطبه این نسخه مانند کتاب عمدة الطالب وسطی است و نه ترتیب مطالب.
اصلا اگر کسی به تعداد ورق های این نسخه نگاه کند می فهمد این نسخه نمی تواند عمدة الطالب وسطی باشد. بالطبع با توجه به حجم آن، نسخه عمدة الطالب کبری هم نیست.
به نظرم این نسخه همان عمدة الطالب صغری است.
ولی این نسخه با نسخه عمدة الطالب صغری که آقای رجایی آن را را چاپ کرده هم نمی خواند.
با این حال به نظرم این نسخه همان عمدة الطالب صغری است که تا کنون هم به چاپ نرسیده است و آنچه آقای رجایی چاپ و منتشر نموده اند کتاب دیگری است که ایشان عنوان عمدة الطالب صغری را به آن داده اند .
دو دلیل هم ادعای مرا تایید می کند
اول اینکه مؤلف در خطبه کتاب می گوید این کتاب را عمدة الطالب نام نهادم در حالی که کتابی که آقای رجایی به عنوان عمدة الطالب صغری چاپ کرده اصلا در مقدمه مؤلف نیامده که اسم این کتاب عمدة الطالب است. پس عمدة الطالب نامیدن آن فقط استظهار آقای رجایی است
دوم اینکه
مؤلف می گوید این کتاب را مختصر نوشتم که این تصریح به مختصر بودن با «صغری» بودن می سازد.
به هر حال من که به نسخه عمدة الطالب وسطی نرسیدم ولی اگر شخصی آستین همت بالا زند و این نسخه عمدة الطالب را (که گفته شده به خط مؤلف است) تصحیح کند جماعت تراث پژوه را رهین منت می سازد.
البته این احتمال هم وجود دارد که کاتب (بی سواد و یا کم سواد) دو کتاب را با هم استنساخ کرده و آنها را به صورت یک کتاب درآورده است.
توضیح این که گاه چند جزوه کم حجم خطی در کنار هم صحافی می شدند. حالا ممکن است نسخه ای که کاتب نسخه دوم شما، اساس استنساخ خودش قرار داده بوده در حقیقت دو تکه از دو کتاب مختلف بوده است که به سبب شباهت موضوع، در کنار هم صحافی شده است. حالا کاتب کم سواد هم فکر کرده این ها همه اش یک کتاب است، و آن را به صورت یک کتاب واحد، استنساخ کرده است.
همه این احتمالات را باید مد نظر داشته باشید، و در مقدمه به تفصیل از آن بحث کنید.
بیش از این حال و حوصله توضیح ندارم. معذرت میخواهم.
درود و احترام
چرا دیگر اشتقاقات کلمه صوف و صوفیه بیان نشده، و البته نظریه تبعیت از اصحاب صفه هم یک احتمال است،
چرا جنید و ابوسعید را سردمداران صوفیه نام داده اید؟
چرا با نوشتن منطق الطیر باید تصوف به اوج برسد، و آثار سُلمی، قشیری، سراج، ابوطالب مکی و دیگران نادیده گرفته شده است؟
البته اولین کسی که ادبیات عارفانه و صوفیانه را وارد شعر پارسی کرد، ابوسعید بود، در ضمن از تاثیر سنایی غفلت شده و بناگاه به عطار و مولانا رسیده ایم.
به دیگر فرق صوفیه مثل قادریه، نعمت الهیه و ... که پیروان بسیاری دارند اشاره نشده است.
و البته بعد از قرن هشتم و نهم به ناگاه از تصوف وارد حکمت اسلامی شده و دیگر از فرق تصوفی - مانند نقطویه و ... - سخنی به میان نمی آید.
البته جسارت نشود 🙏🙏🙏
در حد طرح سوال بود
سلام و ارادت
امیدوارم چنین باشد ، اما پس از ابن شهرآشوب، کس دیگری از علمای شیعه به نسخه کامل رجال کشی دسترسی نداشته است.
من هم این شایعه را شنیده ام، اما به نظرم اگر هم راست باشد، یک نسخه از همین اختیار رجال کشی است که تسامحا (و احتمالا تسامحی از جانب کاتب) عنوان رجال کشی را بر خود دارد.
البته ممکن است کمی ترتیبش با نسخه چاپی متفاوت باشد (مثل نسخه سال 602 مکتبه مرعشیه، که البته در فهارس به اشتباه 702 ثبت شده) و همین هم باعث این توهم شده که این نسخه کامل رجال کشی است.
#نسخ خطی
امروز در لابلای تحقیق در زمینه جمع اوری فهرست نسخ خطی مربوط به حضرت زهرا سلام الله علیها،به یک نسخه برخوردیم بنام عجائب البتول که مولفش هم ناشناس بوده.
این نسخه به شماره ۷۰ در کتابخانه کنیسه شمعون الصفا الکهنوتی(از حواریون حضرت عیسی و وصی ایشان)در شهر موصل است که در کتاب "فهارس المخطوطات السریانیه و العربیه فی خزانه معهد شمعون الصفا الکهنوتی بغداد" در صفحه ۴۰ امده است.
به خاطر نام بتول ما اول فکر میکردیم که این کتاب راجع به صدیقه کبری سلام الله علیها است ولیکن بعد از بررسی فهرست و نسخه متوجه شدیم که داستان کشیشی است که در خواب،حضرت مریم و برخی معجزاتش را دیده.
چون نسخه نام ندارد فهرستنگار نسخه نام جعلی روی آن گذاشته و نامی هم گذاشته نام مناسبی نبوده چون کسی حضرت مریم را با نام بتول نمیشناسد و همه،این لقب را به صدیقه کبری میدهند.
این اشتباه از جانب افراد دیگر در نسخ دیگر هم شده.به عنوان مثال خیلیها کتاب تظلم الزهرا از قزوینی را به خاطر نامش درباره حضرت زهرا دانسته اند درحالیکه این کتاب مربوط به امام حسین علیه السلام است و مولف نام قشنگی را انتخاب نکرده.
@fatemipajoh
دیوان تصحیح شده است، بر اساس تصحیح دیوان عرض کردم.
البتّه در یکی دو مورد از افتادگی میکروفیلمها با توجّه به مستنداتی که فرستادند اطمینان دارم.
میکروفیلم سفینه سیف جام هروی و میکرو فیلم دیوان سراج الدین قمری آملی را اطمینان دارم ناقص است.
👨🏫 درباره"مارتین لینگز" Martin Lings
مارتین لینگز نویسنده، محقق و شکسپیرشناس انگلیسی در 1909 در منچستر زاده شد.
اگر چه خانواده لینگز پروتستان مذهب بودند اما او به دنبال حقیقت نابتری بود. نهایتا به طریقت شیخ احمد العلاوی در آمد و به اسلام گروید. وی نام خود را به شیخ ابوبکر سراج الدین تغییر داد و تا پایان عمر بر همین مسلک باقی ماند.
لینگز در قاهره شروع به یادگیری و مطالعه زبان عربی کرد و در دانشگاه قاهره به تدریس زبان انگلیسی میپرداخت. در سال 1959 لینگز به استخدام موزه بریتانیا و سپس کتابخانه ملی بریتانیا درآمد. در آنجا به بازبینی و نظارت و نیز حفظ و نگهداری نسخههای خطی شرقی و دیگر متون میپرداخت.
شاخصترین اثر لینگز کتاب زندگینامه حضرت محمد(ص) با نام “محمد" است که برای او شهرت و اعتبار زیادی به همراه داشت.
کتابهای لینگز که تاکنون به فارسی ترجمه شدهاند عبارتند از:
1_شکسپیر در پرتو هنر عرفانی
2_عارفی از الجزایر
3_عرفان اسلامی چیست؟
4_هنر خط و تذهیب قرآنی
5_محمّد(ص)
مارتین لینگز در سال 2005 درگذشت.
🔹 منبع: پایگاه مرکز و کتابخانهی مطالعات اسلامی به زبانهای اروپایی
@tabrizschoolofpersianpainting
🔸مجلس 55 از تلخیص تفسیر الفصول عبدالوهاب حنفی کرّامی، نسخه کتابخانه مجلس که به نام فصول ابوذرعه اردبیلی ثبت شده است.
🔻چنان که استاد حسن انصاری نیز متذکر شده اند نسخه کهن مجلس همان است که به نام لب اللباب قطب راوندی و البته بر اساس نسخه ای متأخر و مغلوط چاپ شده است. لذا باید لب اللباب بر اساس این نسخه و با تطبیق با اصل فصول عبدالوهاب حنفی تصحیح دوباره شود. و البته بدون انتساب قطعی به قطب راوندی.
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com