?
?پژوهشی در رویکرد شیخ کلینی نسبت به روایات محمد بن ابی عمیر
محمدبن ابی عمیر از یاران برجسته و خوشنام امام کاظم، امام رضا و امام جواد:و راوی و مصنف بخش مهمی از روایات امامیه است و نامش در توثیقات عام رجالی علاوه بر اصحاب اجماع، در میان مشایخ ثقات نیز به چشم میخورد. دانشوران امامیه از آغاز پیدایش این قواعد تاکنون، مواضع فکری و پیرو آن سیرههای عملی مختلفی در برابر آن اتخاذ نموده و رویکردهایی، از پذیرش موسّع تا نقد و انکار قاطع روا داشتهاند.
از آنجا که کافی اولین کتاب از کتب چهارگانه حدیث شیعه و مهمترین آنهاست، بویژه اینکه گزینش روایات آن برمبنای صحت صدوری و نقد فهرستی-و نه سندی- بوده است، این نوشتار تلاش کرده است ضمن تمحیص دقیق روایات وی در این کتاب گرانسنگ به این پرسش پاسخ دهد که آیا میتوان بر گمانهی صحت مرسلات ابنابی عمیر صحّه نهاد و میان رویکرد قدما همچون شیخ کلینی، با مبانی فقهالحدیثی امروز وفاقی ایجاد نمود؟
مطابق بررسیهای انجام شده، از 2880روایت ابنابی عمیر در کافی، 349روایت ضعیف بود که از آن میان هفت راوی بدنام در سند14روایت از وی مشاهده شد. این امر به انضمام قرائن تاریخی، پذیرش حجیت مرسلات را حتی در مورد این راوی بزرگ دشوار نموده و ضرورت نقد و بررسی روایات کافی را نیز مورد تأکید قرار میدهد.
#حدیث_امامیه
#کافی
@AlBasatin
یک برداشت غلط در شیعه شناسی
امروزه در بخشی از نوشته های شیعه شناسی برداشت غلطی رایج شده و آن اینکه تشیع در اصل مذهبی باطنی بوده و بعد به دلیل قدرت گرفتن آل بویه به عنوان دولتی شیعی و قدرت گرفتن متکلمان در بغداد و نیاز به ارائه منظومه ای فقهی از امامیه در کنار سایر مذاهب اسلامی جنبه های باطنی به حاشیه رفته و جنبه های فقهی و کلامی این مکتب رشد کرده است. در واقع تحولی را معتقدند از تشیع به مثابه دیانتی فراعقلی به مذهبی عقل گرا.
اصل اینکه امامیه در زمان مکتب بغدادی خود در عصر آل بویه به توسعه نظام فقهی روی آوردند و ضرورت های آن طبعا درست است اما اینکه امامیه از آغاز مکتبی باطنی بوده که فقه و شریعت در آن حاشیه ای بوده البته سخنی است نادرست. شاهد آشکار نادرستی این سخن هم کتاب کافی کلینی است که قبل از برآمدن آل بویه در ری و بغداد نوشته شد و ربطی به مکتب بغدادی متکلمان ندارد اما با این وصف کتاب کافی یک کتاب فقهی در حد ممتاز است. کلینی در عین حال که محدث بوده فقیه هم بوده است و برای خود مبانی در فقه داشته است و این از خود کتاب کافی هم بر می آید. امامیه از خیلی قبل از مکتب بغداد به ضرورت تدوین فقه اهل بیت به روایت خودشان اهتمام ورزیدند و این از منابع کتاب کافی معلوم است. بنابراین اصل سخن درست است اما زمان بندی آن غلط.
کتاب روضه کافی
درباره روضه کافی تاکنون پژوهش بایسته ای صورت نگرفته است. درباره انتساب آن به کلینی برخی تردیدهایی کرده اند (نک: ریاض العلماء، ۲/۲۶۲). آنچه مسلم است آن است که اسناد آن با دیگر اسناد کتاب کافی و شخص کلینی شباهت دارد. با وجود آنکه نام آن در میان کتاب های مختلف کتاب الکافی آمده با این وصف هیچ دلیل استواری در دست نیست که ثابت کند کلینی آن را بخشی از کتاب کافی قرار داده بوده است. با وجود شباهت اسناد، دقتی که کلینی در اصول و فروع کافی در نقل اسناد داشته در روضه دیده نمی شود. وانگهی در آن احادیثی نقل می شود که از لحاظ اعتبار همچون سایر احادیث کافی نیست. اما آنچه تأمل بر انگیز است این است که اساساً چرا باید کلینی کتاب روضه را بنویسد؟ تعداد قابل توجهی از احادیث روضه کافی قابلیت این را دارد که در ابواب مختلف اصول و حتی بعضاً فروع کافی نقل شود. پس چرا کلینی آن احادیث را جز مواردی نادر در ابواب مرتبط کافی نقل نکرده است؟
به نظر می رسد کتاب روضه حاصل مجالس حدیثی کلینی بوده و نه بخشی از کتاب کافی. بیشتر احادیث آن متناسب نقل در مجالس عمومی حدیث و وعظ است. به احتمال بسیار زیاد کلینی به دلیل عدم اعتقاد به اعتبار آن احادیث دست کم در پایه ای که او برای کتاب کافی قائل بوده این احادیث را در مجالس خود نقل می کرده و این کتاب حاصل آن امالی و مجالس است که بعدها توسط دیگران با نسخه کتاب کافی پیوند خورده است.
یک برداشت غلط در شیعه شناسی
امروزه در بخشی از نوشته های شیعه شناسی برداشت غلطی رایج شده و آن اینکه تشیع در اصل مذهبی باطنی بوده و بعد به دلیل قدرت گرفتن آل بویه به عنوان دولتی شیعی و قدرت گرفتن متکلمان در بغداد و نیاز به ارائه منظومه ای فقهی از امامیه در کنار سایر مذاهب اسلامی جنبه های باطنی به حاشیه رفته و جنبه های فقهی و کلامی این مکتب رشد کرده است. در واقع تحولی را معتقدند از تشیع به مثابه دیانتی فراعقلی به مذهبی عقل گرا.
اصل اینکه امامیه در زمان مکتب بغدادی خود در عصر آل بویه به توسعه نظام فقهی روی آوردند و ضرورت های آن طبعا درست است اما اینکه امامیه از آغاز مکتبی باطنی بوده که فقه و شریعت در آن حاشیه ای بوده البته سخنی است نادرست. شاهد آشکار نادرستی این سخن هم کتاب کافی کلینی است که قبل از برآمدن آل بویه در ری و بغداد نوشته شد و ربطی به مکتب بغدادی متکلمان ندارد اما با این وصف کتاب کافی یک کتاب فقهی در حد ممتاز است. کلینی در عین حال که محدث بوده فقیه هم بوده است و برای خود مبانی در فقه داشته است و این از خود کتاب کافی هم بر می آید. امامیه از خیلی قبل از مکتب بغداد به ضرورت تدوین فقه اهل بیت به روایت خودشان اهتمام ورزیدند و این از منابع کتاب کافی معلوم است. بنابراین اصل سخن درست است اما زمان بندی آن غلط.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
یک برداشت غلط در شیعه شناسی
امروزه در بخشی از نوشته های شیعه شناسی برداشت غلطی رایج شده و آن اینکه تشیع در اصل مذهبی باطنی بوده و بعد به دلیل قدرت گرفتن آل بویه به عنوان دولتی شیعی و قدرت گرفتن متکلمان در بغداد و نیاز به ارائه منظومه ای فقهی از امامیه در کنار سایر مذاهب اسلامی جنبه های باطنی به حاشیه رفته و جنبه های فقهی و کلامی این مکتب رشد کرده است. در واقع تحولی را معتقدند از تشیع به مثابه دیانتی فراعقلی به مذهبی عقل گرا.
اصل اینکه امامیه در زمان مکتب بغدادی خود در عصر آل بویه به توسعه نظام فقهی روی آوردند و ضرورت های آن طبعا درست است اما اینکه امامیه از آغاز مکتبی باطنی بوده که فقه و شریعت در آن حاشیه ای بوده البته سخنی است نادرست. شاهد آشکار نادرستی این سخن هم کتاب کافی کلینی است که قبل از برآمدن آل بویه در ری و بغداد نوشته شد و ربطی به مکتب بغدادی متکلمان ندارد اما با این وصف کتاب کافی یک کتاب فقهی در حد ممتاز است. کلینی در عین حال که محدث بوده فقیه هم بوده است و برای خود مبانی در فقه داشته است و این از خود کتاب کافی هم بر می آید. امامیه از خیلی قبل از مکتب بغداد به ضرورت تدوین فقه اهل بیت به روایت خودشان اهتمام ورزیدند و این از منابع کتاب کافی معلوم است. بنابراین اصل سخن درست است اما زمان بندی آن غلط.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
یک برداشت غلط در شیعه شناسی
امروزه در بخشی از نوشته های شیعه شناسی برداشت غلطی رایج شده و آن اینکه تشیع در اصل مذهبی باطنی بوده و بعد به دلیل قدرت گرفتن آل بویه به عنوان دولتی شیعی و قدرت گرفتن متکلمان در بغداد و نیاز به ارائه منظومه ای فقهی از امامیه در کنار سایر مذاهب اسلامی جنبه های باطنی به حاشیه رفته و جنبه های فقهی و کلامی این مکتب رشد کرده است. در واقع تحولی را معتقدند از تشیع به مثابه دیانتی فراعقلی به مذهبی عقل گرا. اصل اینکه امامیه در زمان مکتب بغدادی خود در عصر آل بویه به توسعه نظام فقهی روی آوردند و ضرورت های آن طبعا درست است اما اینکه امامیه از آغاز مکتبی باطنی بوده که فقه و شریعت در آن حاشیه ای بوده البته سخنی است نادرست. شاهد آشکار نادرستی این سخن هم کتاب کافی کلینی است که قبل از برآمدن آل بویه در ری و بغداد نوشته شد و ربطی به مکتب بغدادی متکلمان ندارد اما با این وصف کتاب کافی یک کتاب فقهی در حد ممتاز است. کلینی در عین حال که محدث بوده فقیه هم بوده است و برای خود مبانی در فقه داشته است و این از خود کتاب کافی هم بر می آید. امامیه از خیلی قبل از مکتب بغداد به ضرورت تدوین فقه اهل بیت به روایت خودشان اهتمام ورزیدند و این از منابع کتاب کافی معلوم است. بنابراین اصل سخن درست است اما زمان بندی آن غلط.
کتاب کافی کليني و کتاب های ابو يوسف و شيباني و شافعي
از امامیه متن های بسیار کمی از دو سده دوم و سوم به طور مستقل به دست ما رسیده است. این درست برخلاف وضعیت آثار غیر امامیه است. از اباضیه و اهل سنت و اصحاب حدیث و حتی اسماعیلیه و زیدیه متن های متعددی از این دو قرن باقی است. نمونه زیدی آن آثار با اهمیت قاسم رسی است. در سال های اخیر خوشبختانه به این نکته توجه می شود که کتابی مانند کتاب کلینی از منابع قدیمتری نقل می کند و آن منابع مکتوب را باید در تاریخگذاری باورها و گزارش ها در نظر گرفت. منتهی عموما یک نوع تفاوتی میان آثاری از این دو قرن که از آنها مستقیما نسخه ای خطی در دست است و منابع کتاب کافی به طور نمونه گذاشته می شود و آن اینکه گفته می شود که منابعی مانند رساله شافعی و یا موطأ مالک و یا آثار ابو یوسف و از این قبیل از اواخر سده دوم قمری به دلیل آنکه به طور مستقل به دست ما رسیده اند از لحاظ سندیت مهمتر از نقل های منابعی مانند کلینی از آثار حدیثی همزمان با عصر ابو یوسف و شافعی اند. من در کنفرانس پرینستون این عقیده را به چالش کشیدم. گفتم از نقطه نظر اصالت متن ها فرقی میان این دو نوع از آثار نیست. درست است که کلینی و یا ابن بابویه و منابع آنها در نقل روایات و متن های مکتوب قدیمتر دست به تهذیب و انتخاب و گاه حک و اصلاح زده اند اما این کار عینا در مورد متن هایی همچون آثار موطأ مالک و یا آثار شافعی و قبل از او محمد بن الحسن شیبانی صادق است. مگر متن کتاب الاصل شیبانی همانی است که او تقریر کرده؟ یا کتاب الحجه او عینا همان است که تدوین او بوده؟ این امر در مورد رساله شافعی و آثار ابو یوسف و مالک بن انس و مابقی هم صادق است. آنچه ما از این متن ها در دست داریم در واقع محصول یک سنت و یا سنت های مختلف متنی و روایی است و بسته به مورد هر کدام از این متن ها تا چند نسل دستخوش اصلاحات و اضافات و حذف ها و زیادات بوده اند. در واقع کتاب های شیبانی و یا ابو یوسف را می بایست محصول یک روند تدریجی روایی و متنی و تحریری دانست، دقیقا مانند متن های موجود از ائمه شیعه (ع) که در آثار کلینی و ابن بابویه نقل شده. آن متن ها هم در گذر زمان تا چند نسل در معرض تحریرها و اختلافات متنی و گاه اصلاحات قرار داشته و محدثان بعدی این اختلافات را در آثار خود درج کرده اند. به ویژه شیخ در تهذیب و استبصار به اختلافات روایات توجه داشته و به همین دلیل متن روایاتش گاهی با روایات همان متن ها از سوی کلینی تفاوت دارد. سبب آن هم همین اختلاف منابع نقل است. بنابراین کتاب کافی را نباید کتابی از سده چهارم بلکه کتابی عمدتا از اواخر سده دوم و خصوصا اوائل سده سوم دانست. توضیحش بماند برای زمانی دیگر. ان شاء الله.
بنابراین اگر متن هایی مانند آثار شیبانی به صورت مستقل و خطی باقی مانده به این معنا نیست که ماهیتی متفاوت با احادیث و متن های امامان شیعه دارد ولو اینکه به صورت مستقل نسخه ای خطی از آنها در دست نیست. چرا که هر دوی این نوع متن ها به صورت متن هایی در سنت هایی روایی نقل شده اند و فرقی میان اسناد روایات کلینی و اسناد کتابی مانند الاصل شیبانی نیست. باید هر دو را متن هایی برآمده از روندی تدریجی در روایت متن ها و تدوین و تحریر آنها در نظر گرفت. در این میان گاهی دیده می شود که نسخه های خطی کتاب های آثار ابن بابویه و کلینی گاه از نسخه های خطی آثار شیبانی و ابو یوسف کهنتر است و برای مورخان طبعا اطمینان خاطر بیشتری را فراهم می کنند.
7- برخی از محققين معاصر فرض کرده اند که آنچه در کافي کليني و مابقی روايات از برقي می بينيم تحریر تحول/ اصلاح يافته همان يک روايتی است که برقي در المحاسن نقل کرده بوده بی آنکه اشاره ای در آن به دوازده امام بشود. در واقع از نظر اين محقق محترم روایت در تحرير کليني و صدوق با توجه به تحولات دوران غيبت بازسازی شده و نام دوازده امام به روايت برقي افزوده شد. اين احتمال از يک جهت می تواند ضعيف قلمداد شود: چند نکته در اين روايت و از جمله نوع تعبير "قائم" برای تک تک ائمه که در اين تحرير ديده می شود (به صورت "القائم بأمر...") با تحولات اعتقادی دوران کليني و بعد از او سازگار نيست و با دوران قبل از حدود سال 290 ق متناسب است؛ زمانی که هنوز مفهوم "قائم" در اشاره خاص به امام دوازدهم (عج) کاملا در جامعه اماميه تثبيت نشده بود. در واقع اين با دوران محمد بن الحسن الصفّار (د. 290 ق) تناسب بيشتری دارد. آيا محتمل است که اين تحرير از حديث را صفّار تنها به طور "شفاهی" از برقي شنيده باشد؟
https://t.me/azbarresihayetarikhi
از ديگر نخستين كتابهايي كه گفته مي شود از اقوال امام علي گرداوري شد ، متني است كه نجاشي از آن به كتاب في زكوات النعم ياد مي كند و همه آن به روايت از امام علي بوده است. اين كتاب كه به ربيعه بن سميع منسوب شده ، به روايت ابن ابي عمير در سنت روايي حسين بن عبيدالله غضائري و نجاشي قرار گرفته بوده است . اين متن نيز به روايت نواده ربيع در اختيار ابن ابي عمير قرار گرفته بوده است ( نجاشي ، ص7-8/3 ) .
در مورد الاصبغ بن نباته المجاشعي ، نيز مي دانيم كه راوي دو متن مشهور يكي عهد مالك اشتر و ديگري وصيت امام علي به فرزندش محمد بن الحنفيه بوده است . نجاشي هيچ اشاره اي به نقش اصبغ جز اينكه راوي اين دو متن بوده ، نكرده است و ما از اينكه آيا او در تدوين اين دو متن به صورت مكتوب نقشي داشته اطلاعي نداريم . اين دو متن به روايت الحسين بن علوان از سعد بن طريف از اصبغ در سنت روايي نجاشي بوده است ؛ با اين تفاوت كه يكي از اين دو ( عهد مالك اشتر ) در سنت روايي اماميه بوده و ابوعلي ابن همام آن را از حميري روايت مي كرده و يكي ديگر ( وصيت به محمد بن حنفيه ) خارج از اين سنت و در سنت عامتر شيعي – كوفي روايت مي شده است ( نجاشي ، ص 8/5 ) .
در سنت روايي كوفيان از يك مجموعه از احاديث از امام علي به روايت عبيدالله بن الحر الجعفي ياد مي شود كه احتمالا به دليل اينكه اين محموعه با يك سند روايت مي شده ، از آن به نسخه تعبير كرده اند . اين نسخه البته مي بايست بعدها توسط يكي از حلقه هاي سند تدوين شده باشد ، ولي بنابر سنت به راوي اول يعني الجعفي منسوب مي شده است ( نجاشي ، 9/6 ) .
در مورد سليم بن قيس الهلالي نجاشي تنها از تعبير كتاب بهره گرفته است و يك سند به كتاب ارائه داده است ( نجاشي ، 8/4 ) .
https://t.me/azbarresihayetarikhi
پژوهشی در رویکرد شیخ کلینی نسبت به روایات محمد بن ابی عمیر
محمدبن ابی عمیر از یاران برجسته و خوشنام امام کاظم، امام رضا و امام جواد:و راوی و مصنف بخش مهمی از روایات امامیه است و نامش در توثیقات عام رجالی علاوه بر اصحاب اجماع، در میان مشایخ ثقات نیز به چشم میخورد. دانشوران امامیه از آغاز پیدایش این قواعد تاکنون، مواضع فکری و پیرو آن سیرههای عملی مختلفی در برابر آن اتخاذ نموده و رویکردهایی، از پذیرش موسّع تا نقد و انکار قاطع روا داشتهاند.
از آنجا که کافی اولین کتاب از کتب چهارگانه حدیث شیعه و مهمترین آنهاست، بویژه اینکه گزینش روایات آن برمبنای صحت صدوری و نقد فهرستی-و نه سندی- بوده است، این نوشتار تلاش کرده است ضمن تمحیص دقیق روایات وی در این کتاب گرانسنگ به این پرسش پاسخ دهد که آیا میتوان بر گمانهی صحت مرسلات ابنابی عمیر صحّه نهاد و میان رویکرد قدما همچون شیخ کلینی، با مبانی فقهالحدیثی امروز وفاقی ایجاد نمود؟
مطابق بررسیهای انجام شده، از 2880روایت ابنابی عمیر در کافی، 349روایت ضعیف بود که از آن میان هفت راوی بدنام در سند14روایت از وی مشاهده شد. این امر به انضمام قرائن تاریخی، پذیرش حجیت مرسلات را حتی در مورد این راوی بزرگ دشوار نموده و ضرورت نقد و بررسی روایات کافی را نیز مورد تأکید قرار میدهد.
📚 بهره گیری از حساب احتمالات در اعتبار بخشی به مرسلات
http://wiki.qom.ac.ir/images/thumb/4/4f/Teory.jpg/200px-Teory.jpg
👈بهرهگیری از حساب احتمالات در اعتبار بخشی روایات به خصوص روایات مرسل، یکی از روشهای جدید رجالی است که نیازمند بحث و بررسی بیشتر و اتقان بخشی میباشد و پیش از آن قابلیت ارائه در مقام عمل را ندارد. اما با این حال برای بازکردن فضایی جدید برای بحث و بررسی، صحبت پیرامون آن بسیار مفید خواهد بود.
👈این شیوه در اعتبار بخشی به مرسلات قابلیت جریان در مباحثی مانند تفسیر عیاشی، نوادر حسینبن سعید و مرسلات صدوق در من لا یحضره الفقیه را - که از راوی خاصی روایت را نقل کرده بدون این که در مشیخه طریق به آن را ذکر کند- دارد.
👈 توضیح حساب احتمالات در قالب مثال
فرض کنید در کیسهای تعدادی توپ سفید، تعدادی توپ مشکی و تعدادی توپ آبی باشد. اگر از این کیسه توپی خارج شود، احتمال خروج توپ سفید به رابطه توپ سفید با سایر رنگ ها بستگی دارد. حال اگر مثلا یک سوم از این کیسه به صورت تصادفی خارج شده و به کیسهای دیگر منتقل شود، رابطه این موارد خارج شده با هم مثل رابطه آنها در کیسه اصلی میباشد و مثلا اگر رابطه توپ سفید به کل در کیسه اصلی یک به پنج بود، در این یک سوم خارج شده نیز احتمال سفید بودن یک به پنج خواهد بود.
در مورد روایات نیز چون از بین رفتن یا باقی ماندن روایات تصادفی است، از نسبت بین روایات باقی مانده میتوان، نسبت بین کل روایات را تشخیص داد همانگونه که می توان با بررسی روایات موجود و تشخیص رابطه روایات صحیح یا معتبر نسبت به روایات موجود، روایت مورد مناقشه را مشمول این نسبت دانست.
👈 تصحیح مرسلات با حساب احتمالات
شهید صدرu در بحث مرسلات ابن ابی عمیر که موارد نقضی برای لا یروی و لا یرسل الا عن ثقه بیان شده، میفرمایند: با وجود موارد نقض اما بازهم میتوان اثبات اطمینان به ثقه بودن مروی عنه داشت؛ زیرا تعداد پایین مشایخ ضعیف در بین مشایخ ابن ابی عمیر و کثرت مشایخ ثقه در این بین، احتمال ضعیف بودن مروی عنه در مرسلات را به حدی پایین میآورد که اطمینان به ثقه بودن برای انسان ایجاد میشود.
در این استدلال نکاتی قابل طرح است که در نحوه نتیجه گیری اهمیت دارد؛
👈 اهمیت محاسبه تعداد روایات مشایخ
به نظر میرسد در محاسبه تنها نباید به تعداد مشایخ بسنده کرد و باید تعداد روایت هر شیخ نیز در محاسبه ملاحظه شود. مثلا اگر مجموعه روایات ابن ابی عمیر، ده هزار روایت از صد شیخ باشد، امکان دارد روایات نقل شده از ثقه بیشتر از روایات نقل شده از ضعیف باشد یا بالعکس و هر یک در نتیجه تأثیر متفاوتی دارد.
👈 اهمیت کشف علت ارسال
نکته دومی که شهید صدر نیز بدان اشاره کرده است این است که امکان دارد نسبت روایت های مرسل به تمام مشایخ یکسان نبوده و مثلا نفس مجهول گذاشتن نام مروی عنه به علت عدم اعتنای به او بوده و همین موجب میشود احتمال ثقه بودن راوی مجهول بسیار پایین تر از ضعیف بودن راوی مجهول باشد. در نتیجه همانگونه که آیت الله شبیری زنجانی نیز مطرح کرده اند، کشف عامل ارسال بسیار مهم است.
علت اصلی ارسال در روایات ابن ابی عمیر از بین رفتن کتب ابن ابی عمیر بوده و اینکه ابن ابی عمیر بعد از آزادی از زندان، با تکیه بر حافظه روایات را از امام j نقل کرده در حالی که نام روات در ذهن او باقی نمانده است. در این عامل ارسال، تفاوتی بین راوی ثقه و غیر ثقه وجود ندارد و همانگونه که روایت راوی ثقه به علت باران از بین رفته است، روایت راوی غیر فقه نیز نابود شده و نسبت بین این دو در این عامل طبیعی مساوی میباشد و احتمال از بین رفتن روایات ضعیف یا صحیح به تنهایی بسیار مستبعد و خلاف عادت است.
در نتیجه این راهکار شهید صدر u برای تصحیح روایات مرسل راهکاری است که نیازمند بررسی بیشتر بوده تا بتوان محاسبه ای نزدیکتر به واقع را ارائه داد.
👈مصادیقی برای بهره گیری از حساب احتمالات
(برای خواندن این بخش، به متن کامل مقاله مراجعه کنید.)
📋برای مطالعه متن کامل این مقاله و ارسال نظرات به لینک زیر مراجعه نمایید:
👉 https://goo.gl/i6XUsR
—---------—
🔍کانال «مرکز فقهی امام محمد باقر(ع)»:
👉https://telegram.me/joinchat/BODHgj6mACyXBok11LkYWA
این همه سنی که از شاگردان اهل بیت بودند و در اسانید روایات شیعه واقع شده اند، سَکُونی یک کتاب کامل را از امام صادق (ع) شنیده و نوشته و این کتاب نزد کلینی رسیده است و از آن در کتاب کافی روایات زیادی از آن نقل کرده!
واقعا این یعنی چه؟؟
دوستان توضیح دهند
امامیه و بده و بستان های منابع فرق؛
باید گفت منابع فرق مختلف چنانکه که برخی می پندارند، از یک دیگر جدا نیستند. از نکات مهم در مورد منابع فرَق میزان داد و ستد های میان آن هاست. فرَق مختلف روایات بسیاری از یکدیگر می گیرند. چه اینکه نمونه های روایت اصحاب ائمه ع از راویان عامه در مصادر شیعه بسیار زیاد است. در حدی که در روایاتی به صراحت گفته شده که شیعه قبل از امام باقر ع حلال و حرام خود را از عامه می گرفتند. (ثُمَّ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ كَانَتِ الشِّيعَةُ قَبْلَهُ لَا يَعْرِفُونَ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ مِنْ حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ إِلَّا مَا تَعَلَّمُوا مِنَ النَّاس... رجال الكشي، ص: 425، و ر.ک تفسير العياشي، ج1، ص: 252، الكافي، ج2، ص: 20) طبعاً این خبر آن روش را مطلوب معرفی نمی کند. اما از آن سو اصحاب آن دوره را یکسره غرق در حرام هم نمی شمارد. (ر.ک t.me/h_m_Borujerdi/527) پس از این دوره نیز باز رابطه اصحاب ائمه با اخبار عامه قطع نشد. هر چند که فارغ از درستی و نادرستی اصل این رویکرد، اجمالا خالی از آسیب هایی نبوده است. در این جا این گزارشی از ابن ابی عمیر در مورد در هم آمیختگی اخبار عامه و شیعه در خور توجه است:
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَيْبِيُّ، قَالَ، قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، سَأَلَ أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي عُمَيْرٍ، فَقَالَ لَهُ: إِنَّكَ قَدْ لَقِيتَ مَشَايِخَ الْعَامَّةِ فَكَيْفَ لَمْ تَسْمَعْ مِنْهُمْ فَقَالَ قَدْ سَمِعْتُ مِنْهُمْ، غَيْرَ أَنِّي رَأَيْتُ كَثِيراً مِنْ أَصْحَابِنَا قَدْ سَمِعُوا عِلْمَ الْعَامَّةِ وَ عِلْمَ الْخَاصَّةِ فَاخْتَلَطَ عَلَيْهِمْ حَتَّى كَانُوا يَرْوُونَ حَدِيثَ الْعَامَّةِ عَنِ الْخَاصَّةِ وَ حَدِيثَ الْخَاصَّةِ عَنِ الْعَامَّةِ، فَكَرِهْتُ أَنْ يَخْتَلِطَ عَلَيَّ، فَتَرَكْتُ ذَلِكَ وَ أَقْبَلْتُ عَلَى هَذَا. (رجال الكشي، ص: 591/ 1105)
در میان بزرگان عصر غیبت نیز مثلاً شیخ صدوق ره در آثار غیر فقهی خود بسیار زیاد از عامه و زیدیه روایت می کند. که مواردی از آن در آثار فقهی او و یا حتی مطرح ترین آثار مانند کافی و خصوصاً تهذیب الاحکام وجود دارد. برخی از فصول امالی های عالمان متقدم گاه بر محور اخبار عامه است. و یا مثلاً خیلی عظیم اخبار در زمینه ملاحم و مصائب در آثار شیخ صدوق و امالی شیخ و ارشاد مفید و… عامی است.
در این میان روایات متفردی با اسناد ناقص و یا راویان متهم و مجهول در دست است، که تشخيص خاستگاه نخستین آن نیز گاه چندان آسان نیست. و البته متأسفانه گاه بعضی از روایات فرق که در مصادر متقدم امامیه راه یافته، از متفردات آن فرق است، که با ابواب اخبار امامی در آمیخته اند.
و این در حالی است که در منابع دوران بعد گاه این اختلاط شدت بیشتری نیز یافته است. با فاصله گرفتن از سده های نخستین فراوان اتفاق افتاده است که علمای امامیه بدون شناخت از فرق باطنیه شیعی، آثار مجهولی از مخمسه و اسماعیلیه و نصیریه را امامی تلقی می کرده اند. گذشته از قدمای امامیه، این آثار عموماً در میان فقهای سرشناس دوران میانی نیز جایگاهی نداشته است. اما از حدود دوره صفویه بسیاری از این آثار فرق که مؤلف آنها ناشناخته بود، در جوامع روایی این دوره راه يافته اند. در این میان گرچه اخبار علم فقه شیعه به خاطر اتقان بیشتر مبانی مصون تر مانده است، اما در دیگر علوم، جریان تسامح در امر حدیث گاه بیشتر به این روند دامن زده است، و افرادی غیر محقق احادیثی کاملاً مجهول که پیشینه آن در هیچ فرقه ای معلوم نیست را به آثار عوامانه افزوده اند.
@gholow2
بله.. مستقلا هم چاپ شده.. این نسخه از کشفیات اقای سید محمد حسین جلالی در آمریکاست که با تحقیق خود ایشان منتشر شده.. کتاب بسیار مهمی است و در فهرست نجاشی هم نامش آمده.. به یاد دارم که این کتاب نزد مرحوم کلینی هم بوده و از آن روایاتی را نقل می کند..
جالب این است که به تصریح مفهرسین اصل این روایات رو راوی (ابو عمران مروزی) در زندان سندی بن شاهک از امام شنیده است..
عموم متکلمان امامیه در تعریف امامت ریاست کلیه و افتراض طاعت را مطرح کرده اند.
حقیر از روایات هم همین معنا را از امامت برداشت کردم. روایات زیادی مشعر به این است. هرچند صریح نباشد.
ظاهراً معنای امامت میان امامیه و زیدیه و عامه و... یکی است. اختلاف در شروط و مصادیق است. بر این اساس عصمت و علم واسع و افضلیت و... از نظر امامیه شروط امامت است، نه معنای آن. والبته در حدود وظایف و اختیارات امام هم اختلاف است. و لذا در معنای ائمه کفر هم هیچ ابهامی نیست. و یا امام نماز جماعت هم در حرکات نماز مورد تبعیت واقع شود.
ولی امام هدایت، در همه احکام و شرایع و فرامینش مطاع است.
از این جهت ظاهراً در نوشته بالا خلطی صورت نگرفته است. و معنایی که عرض شد مدنظر بوده.
کلمات علما در ادامه تقدیم می شود.
⚠️ کاستیهای رایج در برخی مقالات مرتبط با راویان متهم به غلو
شاید 15 سال پیش تحقیق در مورد متهمان به غلو بدون استفاده از امکانات نرمافزاری برای مطالعه همه روایات راوی، و یا بدون توجه به دسترسیهای جدید به منابع خاص غالیان عجیب نبود (هرچند همان موقع نرمافزارهایی بود، و هم آثاری چون الاعیاد، الهفت و کتاب المجموع نشر یافته بود.) ولی با دسترسیهای گسترده امروز، قضاوتهای خوشبینانه، بیتوجه به قرائن نویافته غلوپژوهی سزاوار مقالات علمی در این زمینه نیست. نمونهای از مقالات تازه نشر که هیچ از منابع غالیان نگفتهاند:
- «پذیرفتنی یا نپذیرفتنی بودن غلو صالح بن سهل»، موسوی، میرصفی، علوم حدیث ش98، 1399ش
- «نقد و بررسی دیدگاه نجاشی درباره عبدالله بن قاسم حضرمی»، موسوی، نجفی، اعتبارسنجی، ش3، 1399ش
- «شخصیتِ رجالی فزاری»، موحدی، حشمت پور، علوم حديث ش96، 1399ش
مثلاً مقاله اول به اتکای روایتی از خود راوی با ژانری رایج در میان متهمان به غلو، مدعی شده که راوی از غلو توبه کرده، و سلامت روایاتش بدین جهت است؛
و یا مقاله دوم فراوانیِ روایاتِ راوی از امام صادق ع و روایات نکردنش از امام کاظم ع در منابع امامی را شاهد این گرفته که انحراف راوی متعلق به دوره امام کاظم بوده است، و لذا دیگر امامیه از او روایت نکردهاند. غافل از آنکه این حالِ بسیاری از متهمان و غیر متهمان است که با وجود درک ائمه بعدی ع چندان روایتی از ایشان ندارند. و بلکه غالیانی مانند نصیریه هم روایاتی از بطل از امام کاظم ع نقل نکردهاند.
و کمی قبلتر هم مقالات بسیاری با این کاستی مواجهند؛ مانند مقالات پرتعداد در مورد محمد بن سنان (مثلاً از آقایان ستوده، جباری و...). هرچند دربرابر کسانی فحص جامعتری داشتهاند (مانند آقای حمید باقری).
🔺چند پیشنهاد در راستای ارتقای این دست از رجالپژوهیها
1- سزاوار است محققان فحص خود را به منابع اصلی امامیه محدود نکنند. گزینش فقها و محدثان بهنام امامی از اخبار راوی لزوماً نگاهی جامع در مورد راوی به دست نمیدهد. ضروری است اخبار راوی در منابع فرق دیگر (در اینجا خاصه غالیان) و منابع متساهلتر امامی نیز بررسی شود.
2- تلاش شود به جای نگاه اصولی به آرای رجالیان متقدم، در هر مورد به تفصیل از زمینههای تاریخی قضاوتها بحث شود، و تحلیلهای غیرمستند متأخرانی چون مجلسی اول، وحید بهبهانی و مامقانی که دسترسیهای امروز را نداشتند، مسلم انگاشته نشود.
3- در بررسی روایات راوی هم به بررسی تطبیقی متون روایات راوی با دیگر راویان توجه شود، و نقد مضمونی هم ناظر به پیچیدگیهای عقاید فرقه مورد نظر صورت گیرد.
به عنوان نمونه، در مورد غالیان باید در نظر داشت صرف گستردگی روایات همسو با امامیه، غلو راوی را نفی نمیکند. به چند محور اشاره میکنیم:
- استنادات غالیان به آیات و اخبار توحیدی بر الوهیت امیرالمؤمنین ع
از مطالبی که وجودش در کتب نصیریان و غالیان گاهی ناهمسو با اعتقاد به الوهیت امیرالمؤمنین ع تلقی شده، روایات و خطب توحیدی کتب نصیریان است. البته چنین برداشت ابتدایی ظاهری از اخبار و خطب توحیدی و تلقی جمعناپذیری آن با غلو غریب نمینماید. اما با این همه، غالیان حتی برای همین اخبار و خطب مخالف با غلو نیز تفسیری کاملاً غالیانه به دست دادهاند، و آن اعتقاد توحید امیر المؤمنین بالألوهية است. این در میان نصیریان بسیار رایج است.
- توجه به اخبار ضد اباحی نزد غالیان اباحی
برخی میپندارند که اباحی بودن برخی از سران غلو یا متهمان به غلو با عمل نسبی ایشان به برخی از مظاهر فقه و یا نقل برخی از مباحث فقهی قابل جمع نیست. در برابر باید گفت از اساس اباحیگری سران فرَق اباحی اسلامی عموماً به شکل اباحه کامل ظهور نداشته است. عالمان سلف هم در نسبت اباحه به این سران چنین ادعایی نداشتهاند که غالیان در فضای عمومی اسلامی به فسق و فجور علنی و ترک واجبات میپرداختهاند. (نمونه: کشی، 539)
باید دانست در کتب نصیری حقائق اسرار، الرسالة المصریة، دیوان خصیبی و… در عین اباحیگری و تجویز صریح شرب خمر، شطرنج، غنا و… دعوی زهد و تقوا و تأکید شدید بر تقیه در اباحه نیز مطرح میشود. اباحیگری جمعی از غالیان و صوفیان آن قدر شدید است که گاه اعتراض شدید برخی از هممذهبان اهل اباحه را بر میانگیخته است، و برخی غالیان بر فرق اباحیتر خرده میگرفتند.
- رد و لعن برخی از سران غلو
گرچه برخی از متاخران امامی رد راوی بر برخی غلات را شاهد نادرستی اتهام غلو میگیرند. اما امروزه شواهد بسیاری در دست داریم که غالیان بیش از همه بر منازعات میان خود تاکید داشته، و از دیگر منازعان غالی و البته از امامیه بیشتر برائت جستهاند. چنانکه مثلاً خصیبی فراوان سران اسحاقیه و مخمسه را لعن میکند.
🎁دهها شاهد نکات اخیر را به تفصیل در کتاب در دست نشر نصیریه گرد آوردهام (اکبری، 1400، بخش3-2-2، 3-5-2، 3-6-3 تا 3-6-5).
@gholow2
جدول ده راوی پرکار امام صادق (ع) در حدیث امامیه به ترتیب تعداد روایات آنها از آن امام بزرگوار
(برگرفته از مقاله «اسماعیل بن ابیزیاد سکونی: قاضی عامی یا صحابی رازدار امامی؟»، ص23-24
توضیحات در مورد ستونهای جدول در مقاله آمده است.)
سکونی بر خلاف همه راویان پرکار امام صادق (ع) در منابع امامی، چندان تعابیر خطاب مستقیم از ائمه (ع) نداشته، از مشایخ امامی بهره نبرده، بلکه بسیار از عامه نقل میکند. در حالیکه در مورد همگی راویان دیگر امام شواهد زیادی از روابطشان با امام (ع) یا اصحاب امامیه وجود دارد.
همچنین، در منابعی همچون رجال کشی و رجال نجاشی که برخی اطلاعات را از بیرونِ روایات خود راوی میگیرند، هیچ نشانی از ارتباط سکونی با امام صادق (ع) و حتی اصحاب امامیه وجود ندارد. سکونی بر خلاف دیگر راویان پر کار امام، در اسناد منابع امامتی امامیه مانند بصائر، کتاب الحجة کافی، الغیبة نعمانی، کمال الدین، و الغیبة طوسی هیچ نقشی ندارد (مگر در دو خبر مشترک با عامه: بصائر، 1/ 58؛ کمال الدین، 1/ 201).
چنین اطلاعاتی میتواند زمینهساز پژوهش در مورد راویان دیگری نیز باشد. نیز نک: بخش2-الف از مقاله فوق.
@Al_Rijal
✅ محمدباقر #بهبودی و کتاب النوادر ابن ابی عمیر
با توجه به اطلاعات نگاشته های رجالی، کتاب نوادر ابن ابی عمیر دارای اختلاف نسخه بوده است؛ (رجال النجاشی، ص372) محمدباقر بهبودی بر این باور است که نسخۀ بغدادیان از این کتاب معتبر است، به همین جهت شیخ طوسی در کتاب تهذیبش روایات فراوانی از آن کتاب روایت کرده است و طریق خود به این کتاب را به عبیدالله بن احمدبن نهیک می رساند؛ اما نسخهای که کلینی در کافی مورد استفاده قرار داده، مشخص نیست چه نسخهای بوده که تعداد احادیث روایت شده از وی به حدود سه هزار روایت رسیده است (معرفه الحدیث، ص348)
🔻در رابطه با این سخن چند نکته مطرح است؛
1. دلیلی بر عدم اعتبار نسخۀ کلینی از جانب آقای بهبودی ارائه نشده است و تنها به بعیدبودن تعداد روایات بالای کلینی از ابن ابی عمیر اشاره شده است. روشن است که صرف استبعاد، چندان سودمند نیست.
2. کلینی در مجموع 2880 روایت به طریق ابن ابی عمیر روایت کرده است. بدون تردید، بسیاری از این روایات به صورت مستقیم از کتاب النوادر ابن ابی عمیر یا دیگر کتابهای وی روایت نشده است؛ چه اینکه ابن ابی عمیر در موارد فراوانی تنها طریق به کتب اصحاب امام صادق (ع) است؛ تنها احمدبن محمدبن عسیی کتابهای صد نفر از اصحاب امام صادق (ع) را از ابن ابی عمیر روایت کرده است. (فهرست طوسی، ص404) به نظر می رسد آقای بهبودی متوجه این نکته نیست، لذا تعداد بالای روایات از ابن ابی عمیر را دلیل بر تشکیک در نسخه نوادر وی می داند.
3. بالا بودن تعداد روایات از کتاب یک شخص نیز دلیلی بر استبعاد اصالت نسخه نیست. مگر همان بغدادیان که نسخهشان معتبر خوانده شده است، روایات کمی از ابن ابی عمیر دارند؟ شیخ طوسی تنها در کتاب التهذیب 2298 روایت از ابن ابی عمیر روایت کرده است و با افزودن روایات الاستبصار این عدد به 3263 میرسد.
4. شیخ طوسی علی رغم آن که در کتاب فهرست دو طریق خاص به کتاب النوادر ذکر میکند که به عبیدالله بن احمد بن نهیک ختم میشود، اما در مجموع در تهذیبین تنها 14 روایت را به واسطۀ ابن نهیک نقل میکند. تقریبا همه روایاتی که شیخ طوسی از ابن ابی عمیر نقل میکند به طریق محدثان حوزه حدیثی قم است. مهمتر آنکه شیخ طوسی بیش از 1000 روایت را از طریق کتاب الکافی روایت کرده است. – اخذ توسطی- این بدان معناست که شیخ طوسی در نقل از ابن ابی عمیر به نسخه و روایت کلینی از وی اعتماد کرده است. تتبع ناقص آقای بهبودی در روایات کتاب تهذیب و عدم توجه دقیق به اسناد و ارتباط آن با منابع باعث این نتیجه نادرست از جانب ایشان شده است.
5. آقای بهبودی بر این باور است که نسبت به احادیثی که قمیان از ابن ابی عمیر روایت کرده اند باید احتیاط لازم را به خرج داد خصوصا در مسائل کلامی و اختلافی. (معرفه الحدیث، ص348) به نظر می رسد ایشان در صدد بیان این نکته است که در نسخه نامعلوم محدثان قم از کتاب ابن ابی عمیر ممکن است راوایاتی جعلی افزوده شده باشد، بنابراین باید به شدت احتیاط کرد. ای کاش آقای بهبود چگونگی ورود اخبار جعلی و مدسوس را به نوادر ابن ابی عمیر تصویرسازی می کرد؟ کلینی تنها به دو واسطه، یعنی علی بن ابراهیم و ابراهیم بن هاشم، بیش از 80 % روایات ابن ابی عمیر را روایت کرده است. نه نسبت به ابراهیم بن هاشم احتمال دارد که خود روایاتی را جعل کرده و به نوادر ابن ابی عمیر افزوده باشد، و نه نسبت به علی بن ابراهیم. تنها احتمال موجود آن است که یکی از این سه راوی یعنی کلینی، علی بن ابراهیم و ابراهیم بن هشام به نسخههای وجاده ای کتاب النوادر ابن ابی عمیر اعتماد کرده باشند که مدسوس و محرف باشند.
🔺@hadisvchaleshha
🔸 انتقادات حضرت آیت الله سیستانی به تصحیح دارالحدیث از کتاب الکافی
💠 در مقدّمه کتاب، شیخ صدوق را شاگرد کلینی به شمار آورده است. برای من مسلّم بود که نادرست است، امّا چون آدرسی داده بود که ایشان در فقیه، کلینی را به عنوان استاد خود یاد کرده است، به فقیه مراجعه کردم و دیدم که ایشان در آن آدرس، فقط روایتی را از کلینی نقل می کند و او را به عنوان استاد خود معرّفی نمی کند. علاوه بر اینکه در ذیل همان روایت، سند خود را به کلینی با وسائط نقل می کند که معلوم می شود صدوق، شاگرد کلینی نبوده است.
💠 در مقدّمه کتاب، تطویلات بلاحاصل در مورد تاریخ ری قبل از اسلام و بعد از اسلام و ... دارد.
💠 در مقدّمه کتاب، انتظار آن بود که به جای آن مسائل و موارد مشابه، به موضوعات مهمتر پرداخته می شد، مثلاً عالم کلامی شیعه در آن عصر چه کسی بوده است؟ کسانی مانند ابن قبه چه جایگاهی داشته اند؟
💠 در تصحیح کافی لازم بود به مسائل مهمّی پرداخته می شد که در این تصحیح به آن توجّه نشده است. کار تصحیح متون، صرفاً نباید نوعی اعاده و تجدید چاپ به شکل ارجاع به نسخ باشد، بلکه باید با کارهای محتوایی نیز همراه باشد.
خود من، شاید از قریب ۴۰ سال قبل در فکر آن بودم که مرحوم کلینی چگونه حدیث جمع می کرده است، -در آن موقع، سیّد محمّد رضا (فرزندشان) ۱۰ ساله بود-.
اینکه تمام اصول اربعمائه پیش مرحوم کلینی بوده است، این مطلب را باید جزء آرزوها و تمنّیات دانست نه جزء واقعیّات، لذا من از همان زمان مطالعاتی راجع به کافی داشتم. روایات کافی را با کتابهایی مثل قرب الإسناد مقایسه می کردم و همچنین با کتابهایی که از کافی نقل حدیث کرده بودند از جمله به بررسی روایات صدوق از کلینی پرداختم.
💠 در این بررسی دو نکته معلوم می شود:
نکته اوّل اینکه برخی روایات در کتاب کافی - که در اختیار ماست- با حذف برخی از وسائط است، امّا در نقل صدوق از کلینی، وسائط ذکر شده است.
نکته دیگر آنکه گاه متن نقل صدوق از کلینی با متن کافی موجود و در اختیار ما تفاوتهایی دارد. احتمال می رود که نسخه کافی که اکنون در اختیار ماست، نسخه بغدادی کافی باشد، امّا صدوق از شاگردان کلینی در ری، کافی را اخذ کرده باشد.
💠 در اختلاف نقل های صدوق، باید به اختلاف منابع توجّه شود. به عنوان نمونه، متن جامعه کبیره مرحوم صدوق با متن جامعه کبیره مصباح المتهجّد فرق می کند. شگفت این است که مرحوم محدّث نوری در مستدرک گفته است که هذا ممّا یوجب سوء الظنّ به!! با اینکه ایشان در موضع دیگر تعاریف فراوان از شیخ صدوق می کند.
اصولاً یکی از معایب ما این است که تعاریفمان را راجع به افراد و شخصیتها، یک کاسه نمی کنیم. در یک موضوع، تجلیلهای عجیب و در جایی نقدهای دیگر که با آن تعاریف قابل جمع نیست. این تعبیر که «ممّا یوجب سوء الظنّ به» یعنی چه؟ یعنی خدای ناکرده احتمال کذب یا تحریف عمدی و یا ...
در حالی که نکته اصلی این است که منابع روایی صدوق با دیگران فرق می کرده است.
به هر حال انتظار می رفت که تحقیق کافی و دیگر کتب، تحقیق جامع و محتوایی باشد و پاسخ سؤالاتی از این قبیل را بدهد.
🔺 دو فصلنامه تخصّصی «کتاب شیعه»، سال اوّل، شماره دوم، پاییز و زمستان ۱۳۸۹، ص۴۱۲-۴۱۳
@zobdatolfavaed
🔸نقد ادعای تعلق کلینی به جریان مفضل
✍️عمیدرضا اکبری
جناب آقای محمدهادی گرامی، در گفتاری، کلینی را از جریان مفضل بن عمر دانسته است. در نوشتاری دلایل ایشان نقد شده است.¹ در اینجا تنها به ذکر برخی شواهد خلاف میپردازیم.
نمونه منابع اصلی کافی
باید در نظر داشت کلینی فقیه بوده و به میراث متکلمانی مانند هشام، یونس و فضل بن شاذان نیز توجه داشته است. اما مفضل نه فقیه بوده است، و نه متکلم. برای نمونه، بیشتر روایات کافی روایات فقهی و از طیف فقهای اصحاب است که بنا بر برخی روایات، با مفضل اختلاف و یا دستکم تفاوت روش داشتهاند. روایات فقهی مفضل نیز در برابر فقهای اصحاب امام صادق ع ناچیز است. برای نمونه، گرچه احتمالاً کلینی به مفضل خوشبین بوده (کلینی، الکافی، ج8، ص373)، کل روایات فقهی کافی از مفضل 10 مورد است. از همراهان مفضل نیز برای نمونه، 9 روایت یونس بن ظبیان در فروع کافی چندان رنگ فقهی ندارند. اما در برابر روایات فقهی کلینی از زراره، محمد بن مسلم و ابوبصیر به ترتیب بیش از 700، 600 و 600 مورد است.
در مقیاسی وسیعتر نیز کل روایات مفضل با تکرارهای آن در وسائل الشیعه 142 مورد و روایات هریک از زراره و محمد بن مسلم حدود 2000 مورد است. اینها در حالی است که از صاحبان کتب اربعه شیخ طوسی نیز نگاهی مثبت نسبت به مفضل نداشتهاند (طوسی، الغیبة، ص346-347)
جالب اینکه برخلاف روایات نصیریه و نیز روایات متهمان به غلو مانند نصر بن صباح که از تقابل مفضل با فقیهان پیشگفته میگویند (برای نمونه: کشی، رجال، ص326-327)، در روایتی دیگر از محمد بن سنان از مفضل، امام صادق(ع) در اختلافات، بر اصحاب را به زراره ارجاع میدهند (کشی، ص135).
البته، از مفضل لعن محمد بن مسلم نقل شده (کشی، ص169) و اختلافات برخی فقهای اصحاب با مفضل مستندات قویتری دارد (کشی، ص321، 323)، ولی مفضل جایگاه فقهی و کلامی نداشته، و روابطش با امام نیز احتمالاً بیشتر مالی بوده است (شاخصههای غلو در روایات مدح مفضل بن عمر، بخش2-3)، و جایگاه مطرح مفضل در عرض فقها در طبقه خود او معلوم نیست. هرچه هست بعدها در مورد جایگاه او مبالغه بسیار شده است (همان، سرتاسر)
چرایی کمرنگی جایگاه فقهی مفضل
روشن است که مفضل نه فقیه بوده و نه متکلم. شاید گمان شود که پالایش روایات مفضل در طبقات پیش از کلینی نقش مهمتری در روایت اندک کلینی از مفضل دارد؛ زیرا برای نمونه از فقهای طبقه بعد که از فقیهان اصحاب امام صادق علیه السلام بسیار روایت میکنند و آثارشان از منابع مهم (مستقیم یا باواسطه) کافی است، به ندرت روایاتی از مفضل نقل کردهاند.
اما در برابر قرائنی نشان میدهد که دلیل مهمتر این بوده که از اساس مفضل چندان روایات فقهی نداشته است. اندک روایات برجامانده از مفضل در فروع کافی شاهد خوبی بر این جهت است. این روایات بعضاً رنگ فقهی ندارند و در موضوعاتی مانند زیارات و خواص خوردنیها هستند و روایات بارنگ فقهی نیز ساختاری ساده دارند که مانند آن از راویان کمروایت نیز نقل میشود و پیچیدگیها و فروعات روایات فقهای اصحاب را ندارند. احتمالا مفضل کتابی فقهی نداشته و اصالت کتب منسوب به او نیز همگی جای تردید دارند (رجال النجاشي، ص416؛ برای نمونه: مقالات نقد اصالت توحید مفضل)
شاهد دیگر اینکه کافی از مهمترین راوی مفضل، یعنی محمد بن سنان بیش از 400 روایت نقل کرده است، در حالی که اتهام روایی ابن سنان بیشتر از مفضل بوده است. پس اگر مفضل روایات فقهی زیادی میداشت، انتظار بود کلینی دستکم از طریق راوی اصلی او به آن دسترسی داشته باشد.
بنابر اطلاعات نرمافزار درایة النور (که بیشتر متکی به اسناد منابع فقهی امامی است)، مهمترین راویان از مفضل نیز به ترتیب محمد بن سنان (229 مورد)، عبد الرحمن بن مسلم اشل (67 مورد)، زرعة بن محمد حضرمی (31 مورد) خیبری بن علی طحان (23 مورد) و میاح مدائنی (17 مورد) هستند.
---------------------------------
1. مقاله "آیا میتوان کلینی را از جریان مفضل بن عمر دانست؟
تأملات تفصیلیتر دربارۀ مصاحبهای از آقای محمدهادی گرامی":
https://deraayaat.ir/kulaini-mufazzal
@Al_Rijal
@nosakh_shii
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com