(کهن ترین نسخه از مؤلفات شیعه و ابهام در آن):
در میان علاقمندان میراث مکتوب شیعه، بسیار این سؤال مطرح می شود که کهن ترین نسخۀ شناخته شده از مؤلفات قدمای شیعه چه کتابی و چه نسخه ای است؟
تا جایی که من مطلع هستم و در میان هزاران فهرست نسخه های خطی جستجو کردم کهن ترین نسخه ای را که دیده ام نسخه ای از کتاب «مختصر التواریخ الشرعیة» یا «مسارّ الشيعة في مختصر تواريخ الشريعة» مرحوم شیخ مفید (متوفای 413 قمری) است.
نسخه مذکور در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می شود. بنا بر آنچه در ترقیمۀ آن آمده کاتبش (المظفر بن علي بن منصور السالار) است که آن را در (ربیع الثانی سال 391 قمری) ـ یعنی بیست سال قبل از وفات شیخ مفید ـ کتابت کرده است. این در حالی است که بنابر همین ترقیمه شیخ مفید آن را در (16 ربيع الأول سال 389) ـ یعنی دو سال قبل از کتابت این نسخه ـ تألیف کرده است.
این نسخه متعلق به شیخ بهایی (متوفای 1030 قمری) نیز بوده و او ـ به همان عادت مشهورش ـ به خط خودش یک صفحۀ کامل اشعار خود را در صفحات ابتدایی نسخه نگاشته. چند سطری نیز که در اول نسخه ناقص بوده ـ ظاهرا ـ به خط او کامل شده است.
به هر حال من از وجود نسخه ای از میراث شیعه با چنین تاریخ و مزیتی اطلاعی ندارم. مشکل اینجاست که صحت اصالت این نسخه توسط عده ای از دوستان انکار می شود. دلیل آنها نیز وجود خط شخصی معروف به جعل مخطوطات روی این نسخه است. او ـ که نامش بماند ـ در این کار ید طولایی داشته و قصه هایی از جعل چند اثر بسیار مهم نیز به او نسبت داده می شود.
مسئله اینجاست که اگر دلیل و مستند ایشان فقط این باشد که نمی توان آن را قبول کرد. از آنجا که شخص مشار الیه که بسیار آگاه به امر نسخه شناسی و از نوابغ روزگار در این عرصه بوده، دارای کتابخانۀ خطی بسیار بزرگ و نفیسی بوده که نسخه های اصیل و ارزشمندی را از دورۀ قاجار از پدرش و سپس به همت خودش جمع آوری کرده. در حال حاضر تعدادی از نسخه های بسیار نفیس و کهن که قطعا اصیل هم هستند از تملکات این خاندان است.
به یقین فصل الخطاب این ابهامات و شبهات در نسخه های خطی آزمایش (کربن 14) است. در دنیا و کشورهای پیشرفته از این آزمایش برای تشخیص تاریخ آثار فرهنگی و نسخه های خطی استفاده می شود. ولی متأسفانه در ایران با وجود این حجم انبوه نسخه های خطی کهن و آثار باستانی هنوز چنین آزمایشگاهی وجود ندارد. البته بنابر اطلاع کمی که داشتم یکی از فضلایی که فعالیت های خوبی در این عرصه دارد، این دستگاه ها را خریداری کرده ولی به علت مشکلات مالی هنوز این کار متولد نشده در نطفه خفه شد. در جایی از نزدیک دیدم که یکی از شخصیت های خوب فرهنگی ایران به دنبال ساختمانی برای قرار دادن و نصب این دستگاه ها بود و اتفاقا من هم در آن جلسه و پس از خروج آن فرد بسیار از این قضیه دفاع کردم ولی ظاهرا آن هم تحصیل نشد؟!
وإلی الله المشتکی..
@majlesilib
این بنده بعد از عرض سلام و سپاس نسبت به دقت جنابتان، معروض می دارد که نکتۀ ماجرا همین است که وی با نیت طعن در سند و انکار این جمله را آورده و ندانسته (و یا شاید هم می دانسته) که چنین انکاری ، عینِ اقرار است، علاوه بر اینکه جملۀ مذکور و نیر نظائر آن، در همان منابع عامه از طرق دیگر نیز نقل شده است.
(ادامه گزارش بالا)
[تردید در بخش رد تصوف حدیقه الشیعه و پاسخ آن]
دیگر بدانکه از بعضی از مردمان معتبر شنید که احمد بیک یوزباشی کتاب حدیقة الشیعة که در زمان مصنف نوشته شده داشته، و معلوم نشد که از میان بدر رفته یا به کتابخانه پادشاه انتقال یافته، و در این ایام روزی، کتابی که در حیدرآباد هند از حدیقة الشیعة ملااحمد انتخاب کرده بودند، در یکی از دکانهای کتاب فروشان به نظر رسید، و در بسیار جایی این کتاب را گمان دارد که در زمان مصنف نوشته شده، کسانی که از برای دنیا و آش و حلوا از پی مبتدعه افتاده اند، چیزهای بسیار می گویند گوش به سخن ایشان نمی توان کرد، حتی از همه راهی که باز می مانند میگویند شیخ صفی صوفی است، و ندانسته اند که حضرت شیخ صفی را به این طایفه و ایشان را به حضرت شیخ صفی قدس الله سره، نسبتی نیست. والسلام علی من اتبع الهدی
@historylibrary
@sokhanetarikh سخن تاریخ
✅ #کتاب پیدایش اسلام، قرون اولیه منتشر شد
کتاب پیدایش اسلام، قرون اولیه نوشته Lutz Berger به زبان آلمانی در ۳۳۴ صفحه در سال ۲۰۱۶ منتشر شد.
نویسنده در این کتاب به بررسی تاریخ اسلام در سده های اولیه آن و از زمان پیامبر (ص) و دیگر خلفا می پردازد. در این کتاب اشاره هایی به تأثیر تاریخ و فرهنگ اسلامی با دیگر فرهنگ ها از آسیای غربی تا اروپا نیز شده است. بخشی از این فرهنگ به میراث فرهنگی به جای مانده از ایران مربوط می شود.
در این کتاب که بخشی از یک پژوهش نیز به شمار می آید، در مورد تاریخ امپراتوری های جهانی نظیر ساسانیان و بیزانس نیز گفتارهایی وجود دارد.
ادامه:
👉 http://yon.ir/0E5v
معرفی کتاب:
سلسله النسب صفویه بر اساس نسخه ای نو یافته مورخ به 1099 قمری در کتابخانه ملی تهران
حسین پیرزاده ابدال زاهدی
تصحیح حسین نصیر باغبان
نشر ارمغان تاریخ
تهران1395
یکی از کتاب حائز اهمیت درباره تاریخ صفویه کتاب سلسله النسب صفویه است که پس از سال 1077 ق و در زمان پادشاهی شاه سلیمان صفوی نوشته شده است.این کتاب راجع به احوال شیخ صفی الدین اردبیلی و اجداد و اولاد اوست که در یک مقدمه و پانزده فصل و خاتمه ای که مشتمل بر سه فصل است تدوین شده است.
سلسله النسب علاوه بر احوال شیخ صفی الدین به بررسی اعقاب او تا زمان مولف نیز می پردازد
نویسنده پس از مقدمه ای کوتاه به ذکر نسب شیخ صفی الدین تا امام موسی کاظم (ع) می پردازد آنگاه شروع به بیان حکاایات و احوالاتی می کند که آغاز آن از چهار نسب قبل از شیخ صفی الدین تا چند نسل پس از او ادامه می یابد. حکایت مزبور برخی با خرافات آمیخته اند و برخی و جبهه ای تاریخی و علمی دارند لیکن جنبه تاریخی حکایات برخرافات آن غالب است.آوردن حکایاتی غریب و دور از ذهن نظیر، دزدیدن محمد حافظ یکی از اجداد شیخ صفی الدین و همچنین شنیدن آواز پدر توسط شیخ صفی الدین در شکم مادر، یکی از نمونه های خرافی مندرج در این اثر است.علاوه بر مطالب فوق، نویسنده اسنادی رادر کتاب آورده که درباره تولیت آستان شیخ صفی الدین است و نکاتی را به جهت اوقاف و اهمیت آن آستان بازگو می کند.
نویسنده کتاب ، یعنی شیخ حسین ابدال زاهدی ، درحو زه تاریخ و تاریخ نگاری اطلاعات مفیدی داشته است و در میان سطور به اشعاری که سروده خود او هستند استناد کرده است لیکن این اشعار از نظر وزن مختل است. نویسنده قصد داشته که عبارات خود را با شعر بیاراید که به نظر مصحح از عهده این کار به خوبی بر نیامده است.
درباره زندگی و احوالات شیخ صفی ادلین اردبیلی ، چند اثر نگاشته شده که حائز اهمیت هستند.صفوه الصفای ابن بزاز اردبیلی ، سلسله النسب صفویه و صفوه الآثار فی اخبار الاخیار از این قبیل اند.صفوه الصفای مطالب و حکایات بسیاری راجع به شیخ صفی الدین و شیخ زاهد دارد و اثری مفصل است، ولی سلسله النسب علاوه بر احوال شیخ صفی الدین به بررسی اعقاب او تا زمان مولف نیز می پردازد. فهلویات و اشعار فارسی که نویسنده سلسله النسب به شیخ صفی نسبت می دهد، در صفوه الصفای ابن بزاز اردبیلی یافت نمی شود.نیز دانسته نیست که منبع نوشته های شیخ حسین ابدال زاهدی در مورد بازماندگان شیخ صفی و اشعار منسوب به خواجه علی و شاه اسماعیل کدام کتاب بوده است.چنانچه صفواه الصفا و سلسله النسب را با هم مقایسه کنیم، متوجه می شویم که بیسست و شش حکایت مشترک در هر دو کتاب موجود است که سلسله النسب از صفوه الصفا برداشت کرده لیکن صاحب سلسله النسب تصرفی در حکایات منقوله از صفوه الصفا نموده و برخی اشعار و عبارات عربی را حذف کرده و کلمات را دگرگون کرده است.
نسخه متعلق به کتابخانه ملی است.این نسخه مورخ به تاریخ 1099 ق است احتمالا در زمان حیات نویسنده و پادشاهی شاه سلیمان صفوی کتابت شده است.
سروش و قرائتی دیگر...
سالهاست طیفی از روشنفکران ایرانی در پی این پروژهاند که برای قرائت رسمی و چهرهی اسلام تاریخی و سایههای خشن چیره بر آن بدیلی بیابند و با بازخوانی منابع، پریوارهای از تاریخ اسلام بیرون آورند که با خواست و پذیرش روزگار ما همسویی داشته باشد. گفتمانی هم در این چند دهه شکل گرفت که با خط قرائت رحمانی از اسلام شناخته میشود. اتفاقا سروش خود منادی اصلی این خوانش بوده است. بیهیچ تردید و گفتوگو این خوانش بیش از هر منبع از سرچشمههای تصوف آبخورده است و از آن مایهور بوده است. در این میان ارجاعات یا به روایاتی بوده است که حدیثپژوهان سختگیر بیگفتوگو در اصالت آنها تردید کردهاند و به صراحت آنها را به تصوف نسبت دادهاند و یا مستقیم و بیپرده به خوانشهای ذوقی اهل تصوف و عرفان مستند شده است.
در سوی دیگر این ماجرا چهره و رویهی دیگری هم از اسلام در گیرودار بوده، که آن هم مستند بوده است به منابع و روایات چشمگیر و انکارناشدنی؛ رویهای که کموبیش در آن درشتیها و جزمها و خشونتها نمودار بوده و دستکم در طول سدهها بر اسلام تاریخی سایه انداخته است. در طی همهی این سالها در گفتمان روشنفکری دینی آموزهها و استناداتی از این دست به نوعی انکار شده است.
به نظرم رهیافت و رویکرد سروش در این بازخوانی به واقعیت نزدیکتر است؛ چه، شواهد و مصداقها در قرائت دیگر آنقدر هست که نتوان آن را انکار کرد یا نادیده انگاشت. شاید این رهیافت جدید بتواند حد میانهای را رقم بزند.
اما آنچه به دید من مهم است تاکید بر این باور است که زندگی و حکومت و قانون را نمیتوان معطّل معرفتشناسی دینی کرد. عقلانیت و فهم عصری بهترین منبع است برای سامان دادن به سیاست و اقتصاد و قانون و قضا...
برای زندگی فردی هم این رهیافت چشماندازی میتواند داشت که...
اسماعیل
امروز آقایی در ایمیلی به من ایراد گرفت که شما چطور عبارات نجاشی و ابن الغضائری را درباره نسخه مورد نظر آقای مددی در اینجا و در پاسختان مد نظر قرار نداده اید. مقصود او این عبارات نجاشی بود: كتاب يرويه القميّون خاصّة عن ابنه عليّ عن الرضا (عليه السلام) فيه نظر. و نیز در جای دیگر همو می نویسد: وروى عن أخويه عن أبيهما.
وذكر أحمد بن الحسين رحمه الله أنه رأى نسخة أخرجها أبو جعفر بن بابويه وقال: حدثنا محمد بن إبراهيم بن إسحاق الطالقاني قال: حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد قال: حدثنا علي بن الحسن بن فضال عن أبيه عن الرضا [عليه السلام]، ولا يعرف الكوفيون هذه النسخة ولا رويت من غير هذا الطريق.
پاسخ: آنچه نجاشی و ابن الغضائری ابراز کرده اند درباره نسخه ای است معین که آن را شیخ صدوق از طالقانی و او از ابن عقده روایت می کرده. ایراد هم به دلیل این است که ابن فضال پسر از برادارانش از پدر روایت می کرده و نه مستقیم. این نسخه خاص در اصل قمی نبوده بلکه آن را ابن عقده در سنت کوفی خود روایت می کرده. طالقانی و شیخ صدوق جاعل و یا مسئول این متن نبوده اند. ابن عقده در سنت جارودی کوفه آن را روایت می کرده منتهی امامیه کوفه از آن بی اطلاع بوده اند. دلیل سوء ظن ابن غضائری هم همین است. منتهی شیخ صدوق به این متن اعتماد داشته است. سببش هم این بوده که روایات دیگری از ابن فضال پسر به نقل از پدر و او از امام رضا (ع) در ثبت روایی شیخ صدوق وجود داشته است. این روایات را عده ای غیر از طالقانی از ابن عقده روایت می کرده اند. تعدادی از این روایات با این سند ابن عقده اما با روایت اشخاص دیگری از ابن عقده و از جمله احمد بن الحسن القطان در آثار شیخ صدوق وجود دارد. آن روایات اصلاً معلوم نیست ربطی به نسخه مورد نظر ابن غضائری داشته باشد. آن نسخه مورد نظر نجاشی را طالقانی نقل می کند. آن روایات را هم که گفتم بدون احتساب ابن بابویه نمی توان قمی قلمداد کرد. شیخ صدوق با توجه به وجود روایات مشابه ابن عقده در این سنت خاص روایت از امام رضا در جاهای دیگر و از جمله به روایت اشخاصی غیر از طالقانی که ذکرش رفت به همه آنها اعتماد کرده است. برای او نسخه نسخه ای کوفی است. باید هم کوفی باشد. ابن عقده مسئول اصلی روایت این نسخه و روایات مشابه بوده است. در پژوهش درست تاریخی باید بدانیم که ریشه نسخه به کجا می رسد. ابن غضائری و نجاشی که می گویند این را قمیون نقل کرده اند منظورشان شیخ صدوق است اما ما برای ریشه یابی احادیث مهم آن است که بدانیم ریشه اصلی روایت به کجا می رود. ریشه اصلی به ابن عقده می رسد که کوفی است. منتهی چون نجاشی و ابن غضائری ظاهرا اطلاعی از وجود نسخه ها و یا روایات غیر از طریق طالقانی نداشته اند گمان برده اند که این نسخه نسخه وحیده ای بوده و چون شیخ صدوق آن را نقل کرده آن را طریقه قمیون نامیده اند. در حالی که شیخ صدوق می دانست که طریقه ابن عقده مشابهش دست غیر طالقانی هم بوده و لذا به روایات طالقانی و غیر او اعتماد کرده و آنها را در آثارش نقل کرده است.
خلاصه کنم: نخست اینکه معلوم نیست سند منقول از قطان ربطی به نسخه مورد اشاره نجاشی داشته باشد. ثانیاَ: قمی خواندن آن نسخه از سوی نجاشی تنها اشاره به شیخ صدوق است نه اشاره به اصل هویت نسخه که آن هم کوفی و لو به روایت ابن عقده در اوساط غیر امامی کوفه بوده است. شیخ صدوق این روایات را نه به عنوان سنتی قمی بلکه به عنوان سنتی کوفی به نقل از ابن عقده نقل کرده و این برای ما از لحاظ تاریخی مهم است. اگر کسی این نسخه را قمی بداند درست مثل این می ماند که همه کتاب من لا یحضره الفقیه و احادیث ابن بابویه را به دلیل روایت او قمی بدانیم.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
🔸نسخه ای که اخیرا در برخی کانال ها به عنوان نسخه کهنی از حدیث کساء (در دانشگاه پرینستون) معرفی شده است. طبق اظهار نظر اهل فن، خط نسخه متأخر بوده و هرگز نمی تواند متعلق به قرون کهن باشد. به نظر بنده نیز تاریخ کتابت این نسخه از قرن 14 عقب تر نیست. مجموعه ای که این حدیث در آن قرار گرفته بدون تاریخ و نام کاتب است و نویسنده سعی داشته خود را سنّی جلوه بدهد!
@bazmeghodsian
نصر بن مزاحم منقری(م۲۱۲ق) که بیشتر او را از کتاب وقعة صفين می شناسیم،از جمله کسانی است که کتابی در مقتل الحسین(ع) داشته و تعدادی از روایات آن را ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین آورده و ابن قولویه و شیخ صدوق و مرشد بالله شجری نیز روایات اندکی را از او در این باره نقل کرده اند.
این طور که مشخص است در دار الکتب المصرية یک نسخه مقتل منسوب به نصر بن مزاحم وجود دارد که دانشگاه کربلاء اقدام به نشر و بررسی آن کرده است،معلوم نیست که آیا این نسخه به مانند نُسَخ متعدد مقتل منسوب به ابومخنف،جعلی است و یا اینکه از روی کتبی مانند مقاتل الطالبیین جمع آوری شده و یا اینکه واقعا همه یا بخشی از مقتل الحسین منقری را در بر دارد که این امر می بایست با مطابقت این نسخه با روایات منقول از او در مقاتل الطالبیین تشخیص داده شود،در هر حال باید متن این نسخه بررسی شود و امید است که این نسخه،حداقل بخشی از مقتل نصر بن مزاحم را در بر داشته باشد...
نصر بن مزاحم منقری(م۲۱۲ق) که بیشتر او را از کتاب وقعة صفين می شناسیم،از جمله کسانی است که کتابی در مقتل الحسین(ع) داشته و تعدادی از روایات آن را ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین آورده و ابن قولویه و شیخ صدوق و مرشد بالله شجری نیز روایات اندکی را از او در این باره نقل کرده اند.
این طور که مشخص است در دار الکتب المصرية یک نسخه مقتل منسوب به نصر بن مزاحم وجود دارد که دانشگاه کربلاء اقدام به نشر و بررسی آن کرده است،معلوم نیست که آیا این نسخه به مانند نُسَخ متعدد مقتل منسوب به ابومخنف،جعلی است و یا اینکه از روی کتبی مانند مقاتل الطالبیین جمع آوری شده و یا اینکه واقعا همه یا بخشی از مقتل الحسین منقری را در بر دارد که این امر می بایست با مطابقت این نسخه با روایات منقول از او در مقاتل الطالبیین تشخیص داده شود،در هر حال باید متن این نسخه بررسی شود و امید است که این نسخه،حداقل بخشی از مقتل نصر بن مزاحم را در بر داشته باشد...
سیفالدین باخرزی یکی از مشایخ بزرگ #خراسان در قرن هفتم بود. کسی بود که تصوف عاشقانه را در بخارا و نقاط دیگر گسترش داده بود. توجه صوفیان #تبریز به این شیخ خراسانی خود نشانهی علاقهی تبریز به موضوع عشق عرفانی بوده است. عشقنامههای متعددی هم که در تبریز در این دوره نوشته شده است این معنی را تأیید میکند. اما تبریز به تصوف عاشقانه به قیمت سرکوب کردن عقل و فلسفه و حکمت علاقه نشان نمیداده است. مجموعهی خطی ابوالمجد تبریزی نشان میدهد که فضلای این شهر، در کنار علاقهمندی به تصوف عاشقانه، به علوم عقلی روزگار خود و فلسفه و حکمت و کلام نیز توجه داشتهاند. آثار ابنسینا (از جمله اشارات) و آثار ابوحامد غزالی (از جمله مشکاةالانوار) و بالأخره آثار فارسی شیخ اشراق این مطلب را نشان میدهد. البته، آثار عربی شیخ اشراق از جمله حکمةالاشراق، در این مجموعه نیست. به طور کلی آثار عرفانی و صوفیانهی موجود در #سفینه_تبریز نمونهی خوبی از منابع اصیل عرفان و تصوف ایرانی است، تصوفی که هنوز به آراء ابنعربی آمیخته نشده بوده است.
دکتر نصرالله پورجوادی
اشراق و عرفان(مقالهها و نقدها)/ عرفان اصیل ایرانی در «سفینهی تبریز»/ ص ۲۲۳
http://Telegram.me/alefnuun
دوست من.. مراد انكار وجود تصوف از همان قرن اول نبود.. چنانچه با آقای خامه یار صحبت شد میل به تصوف قبل از این هم در بین شیعه بوده است.. ولی آنکه تصوف در بین شیعه (رواج) یابد و شکلی (رسمی) به خود بگیرد متعلق به بعد از قرن هشتم است و اوج آن متعلق به دوره تیموری و حکومت فرزندان شاهرخ تیموری در هرات است که در این دوره ما هیچ شاعری را نمیابیم مگر ذوق صوفیانه از او دیده می شود.
(کهن ترین نسخه از مؤلفات شیعه و ابهام در آن):
در میان علاقمندان میراث مکتوب شیعه، بسیار این سؤال مطرح می شود که کهن ترین نسخۀ شناخته شده از مؤلفات قدمای شیعه چه کتابی و چه نسخه ای است؟
تا جایی که من مطلع هستم و در میان هزاران فهرست نسخه های خطی جستجو کردم کهن ترین نسخه ای را که دیده ام نسخه ای از کتاب «مختصر التواریخ الشرعیة» یا «مسارّ الشيعة في مختصر تواريخ الشريعة» مرحوم شیخ مفید (متوفای 413 قمری) است.
نسخه مذکور در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می شود. بنا بر آنچه در ترقیمۀ آن آمده کاتبش (المظفر بن علي بن منصور السالار) است که آن را در (ربیع الثانی سال 391 قمری) ـ یعنی بیست سال قبل از وفات شیخ مفید ـ کتابت کرده است. این در حالی است که بنابر همین ترقیمه شیخ مفید آن را در (16 ربيع الأول سال 389) ـ یعنی دو سال قبل از کتابت این نسخه ـ تألیف کرده است.
این نسخه متعلق به شیخ بهایی (متوفای 1030 قمری) نیز بوده و او ـ به همان عادت مشهورش ـ به خط خودش یک صفحۀ کامل اشعار خود را در صفحات ابتدایی نسخه نگاشته. چند سطری نیز که در اول نسخه ناقص بوده ـ ظاهرا ـ به خط او کامل شده است.
به هر حال من از وجود نسخه ای از میراث شیعه با چنین تاریخ و مزیتی اطلاعی ندارم. مشکل اینجاست که صحت اصالت این نسخه توسط عده ای از دوستان انکار می شود. دلیل آنها نیز وجود خط شخصی معروف به جعل مخطوطات روی این نسخه است. او ـ که نامش بماند ـ در این کار ید طولایی داشته و قصه هایی از جعل چند اثر بسیار مهم نیز به او نسبت داده می شود.
مسئله اینجاست که اگر دلیل و مستند ایشان فقط این باشد که نمی توان آن را قبول کرد. از آنجا که شخص مشار الیه که بسیار آگاه به امر نسخه شناسی و از نوابغ روزگار در این عرصه بوده، دارای کتابخانۀ خطی بسیار بزرگ و نفیسی بوده که نسخه های اصیل و ارزشمندی را از دورۀ قاجار از پدرش و سپس به همت خودش جمع آوری کرده. در حال حاضر تعدادی از نسخه های بسیار نفیس و کهن که قطعا اصیل هم هستند از تملکات این خاندان است.
به یقین فصل الخطاب این ابهامات و شبهات در نسخه های خطی آزمایش (کربن 14) است. در دنیا و کشورهای پیشرفته از این آزمایش برای تشخیص تاریخ آثار فرهنگی و نسخه های خطی استفاده می شود. ولی متأسفانه در ایران با وجود این حجم انبوه نسخه های خطی کهن و آثار باستانی هنوز چنین آزمایشگاهی وجود ندارد. البته بنابر اطلاع کمی که داشتم یکی از فضلایی که فعالیت های خوبی در این عرصه دارد، این دستگاه ها را خریداری کرده ولی به علت مشکلات مالی هنوز این کار متولد نشده در نطفه خفه شد. در جایی از نزدیک دیدم که یکی از شخصیت های خوب فرهنگی ایران به دنبال ساختمانی برای قرار دادن و نصب این دستگاه ها بود و اتفاقا من هم در آن جلسه و پس از خروج آن فرد بسیار از این قضیه دفاع کردم ولی ظاهرا آن هم تحصیل نشد؟!
وإلی الله المشتکی..
@majlesilib
نکاتی را که استاد در جلسات اولیه درس رجال فرمودند مربوط است به تاریخ خط در شبه جزیره.. اما احادیث هیچ گاه با خط کوفی نوشته نمی شده و یا کمتر با این خط نوشته می شده است. و خط کوفی بیشتر برای کتابت قرآن به کار می رفته..
بهترین منبع در این رابطه فهرست ابن ندیم است.. او در این کتاب از وجود 24 نوع خط در قرون اولیه یاد میکند که هر یک کاربرد خاصی داشته اند. یکی از آن خطوط برای کتابت مطالب احادیث و تاریخ بوده است.
به نظر می رسد که برخی از دوستان، بدون اطلاعات کافی از تصوف و از همایش تصوف داوری می کنند. اتفاقا در این همایش هم میان تصوف و عرفان اصیل که در بین عالمان شیعه رواج دارد، تفکیک شده و هم تصوف خانقاهی و فرقه ای در ایران که با تشیع زاویه جدی دارد، با بدنه تصوف سنی که شریعتگراست و با مدرسه و مسجد، پیوند وثیق دارد، جدا شده است.
پس خوب است که هم به محورهای همایش مراجعه کنید و هم سخنان مراجع و رئیس همایش را ببینید تا دچار داوریِ نادادگرانه نشوید
البته این احتمال هم وجود دارد که کاتب (بی سواد و یا کم سواد) دو کتاب را با هم استنساخ کرده و آنها را به صورت یک کتاب درآورده است.
توضیح این که گاه چند جزوه کم حجم خطی در کنار هم صحافی می شدند. حالا ممکن است نسخه ای که کاتب نسخه دوم شما، اساس استنساخ خودش قرار داده بوده در حقیقت دو تکه از دو کتاب مختلف بوده است که به سبب شباهت موضوع، در کنار هم صحافی شده است. حالا کاتب کم سواد هم فکر کرده این ها همه اش یک کتاب است، و آن را به صورت یک کتاب واحد، استنساخ کرده است.
همه این احتمالات را باید مد نظر داشته باشید، و در مقدمه به تفصیل از آن بحث کنید.
بیش از این حال و حوصله توضیح ندارم. معذرت میخواهم.
✅ تفاوت منابع اولیه با ثانویه
منابع اولیه
منابع اولیه اطلاعات دست اول از یک رویداد یا یک برهه زمانی در دسترس ما قرار می دهند و معتبر هستند. این اطلاعات افکار بکر و گزارشاتی در مورد کشفیات یا رویدادها ارائه می دهند، همچنین این منابع می توانند اطلاعات تازه ای را به اشتراک بگذارند. این منابع اغلب در زمانی که اتفاقات رخ می دهند به وجود می آیند اما می توانند بعدا هم ایجاد شوند.
منابع ثانویه
منابع ثانویه شامل آنالیزها، فرضیه ها، حدسیات و یا ارزیابی منابع اولیه هستند. این منابع اغلب می کوشند که منابع اولیه را تشریح کنند. نشریات پژوهشی به طور معمول در دسته بندی منابع ثانویه جای می گیرند اما گاهی اوقات مقالاتی با موضوعات خاص چاپ می کنند که ممکن است آن مقاله اطلاعات جدیدی در مورد پیشرفت های اخیر در برگیرد و به عنوان یک منبع اولیه در نظر گرفته شود.
منابع اولیه و ثانویه اغلب ثابت نیستند و به مطالعه یا تحقیق مورد نظر بستگی دارند. مثلا مقاله های روزنامه هم می توانند اولیه باشند هم ثانویه. اگر در مورد اینکه یک رویداد در یک زمان مشخص چه تاثیری بر مردم داشته است تحقیق کنید، این منبع به عنوان یک منبع اولیه در نظر گرفته می شود. اما اگر در مورد آن رویداد تحقیق کنید، به عنوان یک منبع ثانویه در نظر گرفته می شود.
نمونه هایی از منابع اولیه: خاطرات، مدارکی مانند گواهی تولد، مصاحبه ها، بیوگرافی ها، دست نوشته ها، داده های آماری، تبلیغات روزنامه و غیره.
نمونه هایی از منابع ثانویه: لغت نامه ها و دایره المعارف ها، کتاب های تحلیلی، رساله ها، گزارش رویدادهای سیاسی، بیوگرافی ها و غیره.
✍ منبع
🔸یادداشتی انتقادی و تکمیلی در باره مناطق تاریخی رشت
پس از انتشار گزارش بازدید از برخی مناطق طبیعی و تاریخی #رشت، دوست گرامی و پژوهشگر جوان و متتبع و نکتهبین آقای دکتر سعید طاووسی مسرور که پیش از این نیز مرا از دقتنظرهای خود بهرهمند ساختهاند، یادداشت زیر را از سر لطف ارسال کردند که عینا باز نشر میشود:
«سلام استاد
از گزارش شما درباره رشت استفاده کردم - تشکر
به نظر بنده انتساب آن اماکن به شیخ صفی و شیخ زاهد درست نیست و یک تاریخ عامیانه است
حتی مدفن منسوب به شیخ زاهد گیلانی در لاهیجان نیز قبر او نیست زیرا قبر شیخ زاهد در جمهوری آذربایجان است
در این باره مقاله ای منتشر شده است
بنده از استاد بحر العلوم سوال کردم و گفتند که مزار لاهیجان در واقع قبر یکی از شاگردان شیخ زاهد ست
درباره مسجد صفی هم به نظر می رسد مسجد سفید باشد به جهت رنگ داخل بنا
ضمنا این نام در مساجد تاریخی گیلان دیده می شود مانند بنای کهن اسپی مزگت که به معنای مسجد سفید است»
ایشان همچنین مقالهای با مشخصات زیر را هم برای مزید بهرهمندی پیوست ساختهاند:
غفاریفرد، عباسقلی، خاستگاه نیاکان شیخ زاهد و محل کنونی آرامگاه او، پژوهشنامه تاریخ، سال سوم، شماره دوازدهم، پاییز ۱۳۸۷، صص۶۵ ـ ۸۱ .
@MohsenAlviri
صفویان و استفاده از واژه سید
دکتر جهانبخش ثواقب به نقل از احمد کسروی درباره اصل و نسب صفویان و گرایش مذهبی آنان مینویسد: «کسروی علاوه بر ثقل سه حکایت از خود صفوةالصفا و استدلال بر آن و سخن حمدالله مستوفی در نزهةالقلوب مبنی بر سنّی شافعی بودن شیخ صفیالدین اردبیلی، دلایل دیگری را بر ردّ سیادت صفویه ذکر کرده است که به اجمال چنین است:
1- شیخ صفیالدّین را به لقب شیخ میخواندند و در کتابها نیز جز به آن لقب ننوشتهاند و پسرش صدرالدّین را گاهی «شیخ» و گاهی«خواجه» خواندهاند و لقب «سیّد» برای آنها در کتابی یا نوشتهی موثّقی دیده نشده است؛ زیرا پیش از زمان شیخ صفی طبق رسم معمول، سادات را با لقب«سیّد» یا «میر» یا «شاه» میخواندند. ظاهراً اخلاف شیخ صفی تا شیخ حیدر پدر شاه اسماعیل جز لقب «شیخ» یا «خواجه» ندانستهاند.
2- در فرمانها و قبالهها و وقف نامههایی که در زمان شیخ صفی یا شیخ صدرالدّین نوشته شده، در کلیّهی القابی که برای آنها ذکر شده، کلمهای که دلالت بر سیادت باشد یافت نمیشود. در برخی از این وقف نامهها القاب این شیخ بدین صورت آمده است: سلطان المشایخ والمحقّقین قطب العارفین سالک محبة المتّقین صفیالدّین زاد الله برکته، و افضل المشایخ المتأخّرین قطب السّالکین فخرالناسکین شیخ صدرالملّة والحقّ والدّینا والدّین..... در بارهی شیخ صدرالدّین. شاه اسماعیل نیز در اشعار خود کلماتی دالّ بر سیادت به کار نبرده است و در شعرها خود را «غلام آل حیدر» و « چاکر قنبر» خوانده است؛ لیکن شاه طهماسب، تقیّد کامل به اظهار سیادت داشته و همواره خود را «تهماسب الصفوی الحسینی الموسوی» نوشته، ائمّه (ع) را اجداد خود میخواند.
3- در نامهی عبید خان اوزبک به شاه تهماسب اشاره شده است که شیخ صفی مردی عزیز و اهل سنّت و جماعت بوده و سپس به او ایراد میگیرد که شما نه روش حضرت علی را تابعید و نه روش جدّ خود را.
4- اختلاف و تناقض بین شجره نامههای گوناگونی که در بارهی نسب صفویه در منابع موجود است.
5- کتابهای انساب معتبر، در بارهی نسب شیخ صفی و از اولاد امام هفتم بودن وی اشارهای نکرده است. مثلاّ مؤلّف «عمدةالطالب» که بعد از شیخ صفی و معاصر خواجه علی بوده و در عراق میزیسته، اشارهای به شیخ صفی و پدرانش نکرده و با آن که اولاد حمزة بن موسی را تا چند پشت میشمارد.
6- در تبارها برای هر 100 سال بیش از سه تن معمولاً نباید باشد و با توجه به آن که شیخ صفی از زمان امام هفتم فقط 500 سال دور است؛ حداکثر تبارها باید 15 باشد. لیکن در نسخههای صفوة الصفا به 20 نسل اشاره شده است.
🔸نسخه ای که اخیرا در برخی کانال ها به عنوان نسخه کهنی از حدیث کساء (در دانشگاه پرینستون) معرفی شده است. طبق اظهار نظر اهل فن، خط نسخه متأخر بوده و هرگز نمی تواند متعلق به قرون کهن باشد. به نظر بنده نیز تاریخ کتابت این نسخه از قرن 14 عقب تر نیست. مجموعه ای که این حدیث در آن قرار گرفته بدون تاریخ و نام کاتب است و نویسنده سعی داشته خود را سنّی جلوه بدهد!
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com