نظامي
مهدويت
علوم محض
عرفان
نح
اخترشناسي
بزشكي
شيمي
مقتل
فكاهي
كتاب شناسي
جانور شناسي
سياحت نامه
روانشناسي
جنك
منشات
تحنث
زبان
حكمت
ستاره شناسي
فال بيني
فرهنك لغت
??معرفی پایان نامه «فهرست کتابهای انتقاد شده در مجلات انتقاد کتاب، راهنمای کتاب، سخن و یغما از بدو انتشار تا پایان سال 1347»
این پایان نامه به راهنمایی نوش آفرین انصاری در سال 1348-49 توسط مهیندخت معاضدی در دانشگاه تهران دفاع شده است.
این رساله تحقیقی است درباره انتقاد کتاب در مجلات: انتقاد کتاب، راهنمای کتاب، سخن و یغما (از آغاز انتشار این چهار نشریه تا پایان سال 1347) درباره کتابهای فارسی اعم از تالیف، تصنیف و ترجمه و غیره که در ایران منتشر شده است.
برای اینکه دامنۀ این گزارش وسع نگردد قرار بر این شد که به کتب انتقاد شده در چهار مجله مزبور اکتفا گردد. باید توجه داشت که تا سال 1320 تعداد کتاب هائی که تألیف، ترجمه و یا تصحیح شده چندان قابل ملاحظه نبوده ولی بعلت علاقه های که بر اثر توسعه فرهنگ و همچنین گسترش روابط فرهنگی با کشورهای غربی بامر خواندن و استفاده از مؤلفات خارجی پیدا شد ناگزیر نشریات تعداد زیادی افزوده گردید.
موضوعات انتخاب شده در این تحقیق کاملاً متنوع و مختلف می باشد و مشتمل بر تعداد زیادی کتابهای ادبی، دینی، تاریخی، جغرافیائی، روانشناسی، فلسفی و علمی و اجتماعی و غیره اعم از تألیف یا ترجمه و تصحیح است.
متن کامل این پایان نامه برای استفادۀ علاقه مندان در مرکز کتاب پژوهی ایران موجود است.
@Ketabpazhohi
شرحی از آن رساله: تنکسوق نامه، طب اهل ختا کتابی است که به دستور وزیر ایلخانی، خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی در سال 713 هجری از چند اثر علوم پزشکی معروف چینی به زبان فارسی ترجمه گردیده است. امروز تنها نسخه خطی این کتاب در کتابخانه ی آیا صوفیه، استانبول، ترکیه نگهداری می شود. در سال 1350 شمسی عکس های نخسه خطی تنکسوق نامه در ایران با مقدمه ی مجتبی مینوی به چاپ رسید. نگارنده این رساله در بخش اوّل، اطلاعات این نسخه و اقدامات رشید الدین برای ترویج علوم پزشکی را شرح داده است. کتاب تنکسوق نامه دارای چهار جلد است، امّا امروز تنها کتاب اوّل که موضوع آن در باره ی طبّ نبض است، در دست ما ست. در این بخش مطالعات و تحقیقاتی که تابحال در کشورهای مختلف جهان انجام شده است، فهرست کتاب جلد اوّل تنگسوق نامه، به طور کامل معرفی گردیده است. سال ها بود دانشمندان چینی اعتقاد داشتند که نویسنده ی کتاب نبض شناسی چینی — " مَی کوه " ( قسمت اصلی کتاب اوّل تنکسق نامه ) وانگ شو خو، طبیب معروف قرن سوّم و چهارم میلادی بود، امّا مؤلف این رساله اشاره کرده است نویسنده ی کتاب " مَی کوه " در واقع گاو یانگ شِنگ بود. در آخر این بخش، نام تمامی اطباء نامدار چینی و آثار معروف علوم پزشکی چین که در متن تنکسوق نامه آمد ند، بطور مختصر شرح داد شده است. بخش دوّم این رساله روش تصحیح و ویرایش متن تنکسوق نامه است که نگارنده این رساله توضیح داده است با منابع آثار چینی، واژه ها، اصطلاحات، اشعار زبان چینی موجود در متن تنکسوق نامه که با حروف فارسی و خاصّ آمده، چگونه و به چه شیوه ای با حروف الفبای لاتین، تلفظات و خطوط چینی امروز آوا نویسی نموده است. بخش سوّم تحصیح و ویرایش متن کامل نسخه خطی تنکسوق نامه است (519 صفحه). بخش چهارم یک واژه نامه است که تقریباً تمام واژگان زبان چینی که در متن تنکسوق نامه آمده است، با تلفظات امروز و معنی مختصر جمع شده است.
این کتاب (جانور درمانی )یکی از آثار و تألیفات ابوعلی سینا در علم طب قدیم است. مطالب کتاب را در سه فصل گنجانده که ابتدا پیرامون اثر داروها سخن رانده سپس از ادویه مفرده گفته و در آخر نام یک صد داروی حیوانی و جانوری را آورده است.
البته جسارت است در حضور اساتید اما معتبرترین منابع هر دین کتابهای مقدس آن دین است
اوستا مشتمل بر گاثاها -یشت ها- خرده اوستا- وندیداد - ویسپرد
کتب نوشته شده به خط پهلوی از جمله زندهای اوستا - شایست ناشایست - مینوی خرد- ارداویراف نامه - شکند گماینک ویچار و ....
عنوان کتاب «آیین دبیری» یادآور گروهی از کتاب های تعلیمی در ایران قدیم است که هر یک از آنها فنی از فنون را آموزش می دادند و مجموعه ی این کتاب ها را آیین نامه می گفتند. آیین دبیری بخش دوم مجموعه ای است که اصل آن در کتابخانه ی فاتح استانبول و عکسی از آن در کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می شود.
بخش اول کتاب در «عنوانات» و بخش دوم در «نامه ها» است.
#معرفی_کتاب
@universitycalligraphy
✅ بررسی مضامین و نمادهای شیعی در نگاره معراج پیامبر (ص) در نسخه فالنامه تهماسبی
هنرمندان نگارگر ایرانی، همواره مضامین بلند و متعالی دینی، عرفانی، حکمی و ادبی را دست مایه خلق آثار گران بهای خود قرار داده اند. مصورسازی موضوع و واقعه شگفت انگیز معراج پیامبر (ص) از این نمونه هاست. این واقعه حیرت اور و مهم، در ادوار گوناگون تخیل هنرمندان مسلمان نگارگر را به خود معطوف ساخته و حاصل آن، بازتاب های متفاوت و زیبای محتوایی و بصری این رویداد در نگارگری بوده است. یکی از این نمونه های برجسته و تامل برانگیز، به تصویر کشیدن این موضوع در نسخه فالنامه تهماسبی (حدودا ۹۵۷ق) است که نسبت به دیگر نگاره های معراج، کمتر به آن پرداخته شده است. در این مقاله، فلسفه و زمینه پیدایی این نگاره و ویژگی های زیبایی شناسی و عناصر نمادین بی نظیر آن، توصیف و تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد نگاره معراج فالنامه تهماسبی که در دوره اوج گرایش های مذهبی شاه تهماسب به تشیع تولید شده است، از نظر کیفیت و ویژگی های زیبایی شناسی و عناصر نمادین به کاررفته در آن، مانند قطع بزرگ نگاره و تاکید بر امامت حضرت علی (ع) به گونه ای نمادین، دارای خصلتی یکه و ممتاز در مقایسه با دیگر معراج نامه ها بوده و به تمامی، بیانگر تاثیر زمینه و فضای فکری جامعه (گفتمان تشیع) و نقش بینش حامیان در تولید آثار و ظهور عناصر نمادین در آن هاست. http://yon.ir/732B
@manuscript
✅ روایت شرقی معراج نامه میرحیدر
تاریخ نگارگری ایران دربردارنده مکتبهای مختلفی است که در تمامیشان کموبیش میتوان تأثیرات و اقتباسهایی فنی و سبکی را از هنر فرهنگهای مختلف شرق و غرب مشاهده کرد. ازجمله این مکاتب، «مکتب هرات» در دوره تیموریان است. از ویژگیهای برجسته این مکتب نفوذ مشخص هنر خاور عنوان شده و عمده آثار برجایمانده مکتب هرات حاصل کارگاه هرات است که به امر شاهرخ پسر امیر تیمور برپا شده بود. معراجنامه میرحیدر با مضمون روایت معراج حضرت محمد (ص)، یکی از این آثار است که در مقایسه با معراج نامههای دیگر ازجمله معراجنامه منسوب به احمد موسی متعلق به دوره ایلخانی، دارای نقشمایهها و شخصیتپردازیهای ویژهای است که چیزی بیش از تأثیرات سبکی و عناصر بصری خاور دور را نشان میدهند. به نظر میرسد در این نسخه تأثیرات شرقی به سبک و شیوه اجرا منحصر نگشته و در برداشت نگارگر از سفر معراج و موجودات مختلفی که حضرت محمد(ص) در این سفر با آنها روبرو میشوند نیز وارد شده است. حال پرسش این است که آیا معراجنامه شاهرخی تنها یک اثر در مکتب تیموری با تأثیرپذیری از عناصر شرقی است و یا این تأثیرات در محتوای اثر وارد شده و از اساس میتوان آنرا روایتی شرقی از معراج پیغمبر دانست؟
در این پژوهش که به روش توصیفی ـ تحلیلی و بر اساس استنتاج از شواهد و منابع موجود انجام میگیرد، ابتدا آیات (18-13) سوره «نجم» و همچنین سوره «اسراء» و روایات مربوط به معراج حضرت محمد(ص) بررسی خواهد شد تا تفاوتهای موجود بین صور تصویر شده در معراج نامه شاهرخی و آنچه در آیات و روایات آمده است مشخص شود. در ادامه با آوردن معادلهای این نقشمایهها در ادیان خاوری و بهویژه بودیسم «واجرایانا» و مقایسه با تصاویر معراج نامه، این گمان تقویت میگردد که نگارگر، علاوه بر تأثیرپذیری سبکی از هنر شرق، در نمایش هویت موجودات و عناصر روایت نیز وامدار مفاهیم شرقی است.
نغمه خرازیان، مرجان مرتضوی، عباس نوبخت نویسندگان این مقاله اند که در کیمیای هنر، جلد ۵، شماره ۲۱ منتشر شده است. http://yon.ir/NeFeI
🆔 @manuscript
🔷 کتاب "تحلیلی بر اندیشه های علم دینی در جهان اسلام" به قلم سیدمحمد تقی موحد ابطحی از سوی پژوهشگاه بین المللی المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم منتشر شد.
🔹این اثر با هدف بررسی طیف وسیعی از دیدگاه های موجود موافق و مخالف علم دینی در جهان اسلام، شناسایی ظرفیت ها و محدودیت های هر یک از این دیدگاه ها، بررسی برخی از مسائل مهم در موضوع علم دینی از زوایای مختلف و فراهم آوردن زمینه ای مناسب برای هم گرایی دیدگاه های موجود در زمینه علم دینی به نگارش درآمده است.
🔹در فصل اول کتاب، ضمن بیان مراحل و گونه های مواجهه جهان اسلام با ندیشه ها و علوم شرق و غرب جهان اسلام، به پیشینه بحث علم دینی، به خصوص اقداماتی که در چهل سال گذشته در زمینه علم دینی انجام گرفته است، اشاره می شود.
🔹فصل دوم با تأکید بر آرای برخی از چهره های برجسته موافق علم دینی در جهان اسلام، از جمله اسماعیل فاروقی، سیدمحمد نقیب العطاس، ضیاءالدین سردار، طه جابر علوانی، جمال الدین عطیه، محمدمحمد امزیان، ابراهیم عبدالحرمن رجب (از متفکران جهان اسلام) و سیدحسین نصر، مهدی گلشنی، خسرو باقری، عبدالله جوادی آملی و محمدمهدی میرباقری (از متکفران ایران) ابعاد مختلفی از موضوع علم دینی معرفی شده است.
در ابتدای این فصل، تبیین های فلسفی، جامعه شناختی، روانشناختی و تاریخی درباره امکان علم دینی به تفصیل ارائه شده و در ادامه به دو دلیل عمده «دلایلی که تلاش برای تولید علم دینی را برای رفع مشکلات علم جدید لازم می دانند» و «دلایلی که تلاش برای تولید علم دینی را وظیفه ای دینی قلمداد می کنند» در مورد ضرورت علم دینی اشاره گردیده است.
چهار راهکار عمده تولید علم دینی (رویکرد استنباطی، رویکرد تهذیب و تکمیل علوم موجود، رویکرد مبناگرا و مشخص کردن جایگاه دستاوردهای علمی در هندسه معرفت دینی) و بررسی نسبت علم دینی با عینیت، واقع گرایی و نسبیت گرایی از موضوعات دیگری است که در این فصل به تفصیل بیان شده است.
🔹در فصل سوم با تکیه بر آرای اندیشمندانی همچون مصطفی ملکیان، عبدالکریم سروش، علی پایا، احمد نراقی، بیژن عبدالکریمی، حمیدرضا جلائی پور (از متکفران ایرانی) و پرویز هودبوی، فضل الرحمن ملک، برهان غلیون، زکی نجیب محمود، نصر حامد ابوزید، محمد عابد جابری (از متفکران جهان اسلام) ادله ای که در مخالفت با علم دینی مطرح گردیده، در چهار بخش (امتناع علم دینی، عدم ضرورت علم دینی، نامطلوب بودن علم دینی و اخلاقی نبودن علم دینی) بازسازی و به تفصیل بیان شده است.
🔹در بخش اول فصل چهارم، چهار دسته ادله ای که در فصل سوم در مخالفت با علم دینی مطرح شد، بررسی و نشان داده شده است که این ادله برای اثبات امتناع علم دینی و نامطلوب و غیراخلاقی بودن علم دینی، کافی نیستند.
در پایان این بخش با تکیه بر مبانی مختار دو تن از مخالفان علمی دینی (علی پایا و عبدالکریم سروش)، سه دلیل در امکان علم دینی و دو راهکار برای تولید علم دینی ارائه شده است تا نشان داده شود نه تنها مبانی آنها برای مخالفت با علم دینی کافی نیست، که بر همان مبانی می توان از علم دینی دفاع کرد.
در بخش دوم از فصل چهارم، دیدگاه موافقان علم دینی بررسی شده است. در ابتدای این فصل، اشکالات و ابهاماتی که درباره چهار راهکار پیشنهادی تولید علم دینی وجود دارد بیان شده است تا زمینه برای تقویت هرچه بیشتر این دیدگاه ها فراهم آید.
در این بخش با توجه به ظرفیت ها و محدودیت های چهار روش کلان تولید علم دینی، تلاش شده است با بهره گیری از آرای آیت الله جوادی آملی، الگویی برای تولید علم دینی ارائه شود که هم به لحاظ نظری قابل دفاع باشد و هم به لحاظ عملی در عرصه سیاست گذاری و برنامه ریزی به کار رود. بررسی دیدگاه موافقان علم دینی درباره عینیت و واقع گرایی، قسمت پایانی این بخش را تشکیل می دهد.
#تحلیلی_بر_اندیشه_های_علم_دینی_در_جهان_اسلام
@utsaiss
کتاب «معرفتشناسی اسلامی و علم دینی؛ جستارهایی در علمپژوهی دینی» منتشر شد
کتاب «معرفتشناسی اسلامی و علم دینی؛ جستارهایی در علمپژوهی دینی» اثری مشترک از دکتر محمد محمدرضایی، دکتر حمیدرضا شاکرین، دکتر سیدمحمدعلی دیباجی، دکتر ابوالفضل ساجدی و دکتر رضا حاجابراهیم است که به کوشش دکتر محمدرضایی و دانشگاه معارف اسلامی نشر یافته است.
این کتاب از رهگذر پنج بخش، خواننده را با مبانی معرفتشناسی علم دینی آشنا میکند:
1. معرفتشناسی اسلامی
هدف این بخش آشنایی با اهم مباحث معرفتشناسی بالاخص معرفتشناسی دینی معتبر است؛ زیرا امروزه دیدگاههایی در این حوزه مطرح شده است که همه معرفتهای دینی را ظنی میدانند. از اینرو هنگامی میتوانیم از علم دینی سخن بگوییم که دستیابی به معرفت دینی معتبر ممکن باشد.
2. دینشناسی
هدف این بخش اثبات اهمیت و جایگاه دین و کارکردهای آن در عرصههای گوناگون است. در ادامه، بحث و بررسی در باب نفی پلورالیسم دینی و نیز زبان دین و رابطه عقل و دین صورت گرفته است.
3. رابطۀ علم و دین
هدف این بخش آشنایی با انواع دیدگاههای مختلف در باب رابطۀ علم و دین است و در نهایت نظریه مختار در باب تعامل علم ودین بیان شده است.
4. علم دینی
هدف این بخش، ارائه تصویری روشن از علم دینی است که به عنوان مقدمه برخی از دیدگاههای رایج در باب علم دینی نیز مورد بررسی قرار گرفته است.
5. ضمائم
1-5. دیدگاههای آیتالله جعفر سبحانی، آیتالله عبدالله جوادی آملی و آیتالله محمدتقی مصباح یزدی در باب علم دینی
2-5. فلسفه علم؛ نقد و بررسی دیدگاههای اثباتگرایی، تأییدگرایی و ابطالگرایی در حوزۀ روششناسی علوم تجربی.
http://yon.ir/VqHFA
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
معراجِ حضرت رسول ص
الگوی همهٔ سفرنامههایِ روحانی
▪️صوفیه نردبانِ شگفتآوری یافتهاند که عبارت است از زبان و قلمروِ واژگان و به یاری تأمّل در واژهها به سفر در عوالم روحانی پرداختهاند. از مجموعهٔ سفرنامههای روحانی باقیمانده در ادبیات اسلامی، میتوان به معراج بایزید که روایات گوناگون از آن باقی است اشاره کرد، نیز به رسالهٔ بدوِّ شأنِ حکیم ترمذی (قرن سوم) و معراجِ روحانی روزبهان بقلی و ابنعربی و منظومهٔ مصباح الأرواحِ شمسالدین محمد بن طغان تا جاویدنامهٔ اقبال لاهوری در همین عصر ما که باید کتابهای مفرد دربارهٔ هر کدام از این سفرنامههای روحانی پرداخت.
اُلگوی اصلیِ تمام این سفرنامهها، بدونِ شک، داستانِ معراجِ حضرت رسول ص است. حتی معراج اردویراف هم به احتمال بسیار زیاد بر اساس همان روایاتِ معراجِ حضرت رسول پرداخته شده است.
هنوز در منابعِ کهنِ روایاتِ مربوط به معراجِ تحقیقی که جانبِ تاریخی در آن رعایت شده باشد ظاهراً انجام نشده تا سیر تحول این مشاهدات از سادهترین چیزها تا پیچیدهترین نوعِ آن -که در روایتِ تفسیر ابوبکر عتیقِ سورآبادی (قرن پنجم) ثبت شده- باز شناسی شود. بیشک تخیّل جمع انبوهی از قصهپردازان و نویسندگانِ کتب تفسیر و قصص الأنبیاها و نیز کتبی که مؤلفان اسلامی در سیرهٔ حضرت رسول نگاشتهاند، در ریزهکاریهای این داستان نقش بسیار داشته است. تکتکِ این مشاهدات از نظر تطبیقی و مطالعات تاریخی میتواند موضوع رسالههای مفرد قرار گیرد، زیرا در متون دینی و اساطیری دنیای کهن هر کدام از این مایگانها قابلِ جستجو است. [ بنگرید به مقدمهٔ شفیعی کدکنی بر مصیبتنامهٔ عطار، انتشارات سخن، صص ۳۵-۱۰۲] حتی رسالههایی که عارفان ایرانی در باب معراج رسول نوشتهاند از قبیل آنچه ابوعبدالرحمن سُلَمی (۴۱۲-۳۳۵) نوشته است یا آنچه از ابوالقاسم قشیری (۴۱۲-۳۷۶) به جای مانده است.
محمدرضا شفیعی کدکنی
زبان شعر در نثر صوفیه، انتشارات سخن، تهران: ۱۳۹۲، صص ۱۰۴-۱۰۳
https://www.instagram.com/shafiei_kadkani
پس از حمله ی اسکندر گجسته به ایران (ص39) و سوزانده شدن اوستا و از بین رفتن آموزه های دینی، (ص40) موبدان زرتشتی هفت نفر از مردان درستکار را انتخاب نمودند و از آن هفت مرد، ویراب یا ویراز یا ویراف (ص13) مشهور به اَرداویراف [ویراف مقدس] را برگزیدند تا با خوردن مَنگ [بنگ] و شراب (ص45) به عالَم ماوراءالطبیعه سفر کند و از سرای دیگر برای آنان خبر آورَد.
اَرداویراف پس از این معراج و خوابِ هفت شبانه روزی (ص46) به سوی مردم بازگشت و «اَرداویراف نامه» که تصویری از برزخ و دوزخ و بهشتِ (ص52) زرتشتی گریِ ایرانِ قبل از اسلام است را برای آنان به ارمغان آورد.
این کتاب یکی از منابع مهمِ ایران باستان است که پیرامون اعتقادات عامه ی ایرانیانِ پیش از اسلام و درباره ی دنیای پس از مرگ سخن می گوید و از محتوای آن چنین بر می آید که متن اصلی آن که به زبان پهلوی بوده است، به اواخر دوران ساسانی تعلّق دارد و گویی دانته، کمدی الهی خود را از آن الهام گرفته است.
ارداویراف نامه بر پذیرش دینِ زردشت توسط خدا و غیرقابل قبول بودن ادیان پیشین تأکید کرده (ص94) و ضمن برشمردن مجازات های سنگین در جهنم بر امور غیراخلاقی مانند: دروغ، غیبت، زنا، لواط، رشوه، کم فروشی، آزار و اذیت دیگران و تردید در دین و جهان اخروی، بر شیون و گریستن معترض شده و آن را گناهی می داند که رنج و عذاب الهیِ آن، برابر با بریده شدن سرهای انسان ها است. (ص77) و همچنین بر آن اعتقاد است که گریه و شیون بر مردگان، خلاف دین و قانون بوده و این امر سبب آزار روان درگذشتگان می شود. (ص60)
از دیگر امور ذکر شده در این کتاب، احترام دین زرتشتی به سگان و کیفر سنگینی چون دریده شدن و تکه تکه گشتن اعضای بدن انسان ها در صورت آزار این حیوان می باشد. (ص73) ارداویراف نامه توسط خانم ژاله آموزگار از متن فرانسویِ فیلیپ ژینیو و متن اصلیِ پهلوی به فارسی ترجمه شده است. (ص5و6)
در قسمت هایی از این کتاب می خوانیم: و دیدم روان آن دُروَندانی [بدکاران] که می بلعیدند و می ریدند و دیگربار می بلعیدند و می ریدند. و پرسیدم: این روانان چه کسانی هستند؟ سروش اهلو [مقدّس] و آذر ایزد گفتند: این روان آن دروندانی است که در گیتی مینو [هر چیز روحانی] را باور نداشتند و بر دین دادارِ اورمزد ناسپاس بودند و بر نیکی که در بهشت و بدبختی که در دوزخ است و به بودن رستاخیز و تن پسین به گمان بودند. (ص78و79)
و دیدم روان مردی چند و زنی چند که خَرَفستَران [حشرات موذی] پا و گردن و میان آن ها را می جویدند و یکی را از دیگری جدا می کردند. و پرسیدم: این تن ها چه گناه کردند که روان آن ها چنین پادَفَراهی [مجازات] را تحمّل می کند؟ سروش اهلو و آذر ایزد گفتند: این روان آن دروندان است که در گیتی با یک لنگه کفش و بدون کُستی [کمربند دینی] راه رفتند و سرپا ادرار کردند و دیو پرستی های دیگر انجام دادند. (ص65)
اَرداویراف نامه، به اهتمام: فیلیپ ژینیو، ترجمه و تحقیق: ژاله آموزگار، نشر معین، تهران 1372
این هم نویسنده کتاب طبایع زنان و کتاب زن در دیانت اسلام. شاید از نخستین زن پژوهان معاصر باشد. (برای آقای مهریزی)
@jafarian1964
از علم خبری نیست!
زمانی که بهترین کتابهای بازار در حوزه های پژوهشی، عبارت از رساله های دکتری و ارشد باشد، آن وقت باید امید داشت که تحولی در حوزه دانش در جامعه پدید آمده است. به عبارت دیگر، تنها مسیر درست در پیشرفت علم، در همه حوزه ها، عبارت از این است که بتوانیم، رساله های دکتری و ارشد را تبدیل به بهترین دستاوردهای علمی جامعه مان بکنیم. مثلا وقتی وارد یک کتابفروشی بروز می شویم، بهترین کارهایی که روی پیشخوان آن کتابفروشی است، رساله ها و پایان نامه های دانشگاهی باشد. وقتی یک پژوهش را می خوانیم، در پیشینه علمی آن بحث، یکسره به معرفی چندین رساله و پایان نامه بپردازد و بگوید که قبل از من چه تحقیقاتی در این زمینه شده است. وقتی دیدیم که افراد با افتخار رساله های دکتری و پایان نامه های خود را منتشر می کنند، و درصد قابل توجهی از کتابهای بازار علمی ما همین هاست، باید امید داشته باشیم که روزنه هایی برای گسترش علم فراهم شده است. اگر جز این بود، و کارهای تألیفی عمومی، تصحیحی، ترجمه و جز اینها جای رساله های دکتری و پایان نامه را در کتابفروشی ها گرفت، معنایش این است که هیچ پیشرفتی در زمینه دانش نشده است. مسلما همین امر در رشته های پزشکی و فنی و علوم پایه هم وجود دارد، بلکه در آنجا آشکارتر و بهتر است. به نظرم، امروز در جامعه ایران ما چنین نیست. درصد بسیار کمی از کتابهایی که در بازار است، رساله های دکتری و ارشد است. مشکل این است که بیشتر این رساله ها به گونه ای است که قابل نشر نیست. چون از ابتداء تا انتها مسیر درستی در نگارش آنها طی نمی شود. طبعا در جامعه هم اعتمادی به این رساله ها که بسیاری با تقلب نوشته می شود وجود ندارد. اگر فقط و فقط همین یک معیار برای پیشرفت علم در یک کشور باشد، کافی است که مطمئن شویم اتفاق مهمی در کشور ما نیفتاده است. در اینجا، مقصود بازار کتابهای علمی است نه داستانی یا هنری یا جز اینها. آن گونه کتابها و مطالعه آنها، سبب پیشرفت علم نیست. علم فقط و فقط در رساله های و پایان نامه های دکتری و ارشد و مقالات مستخرج از آنهاست. کشور ما از این جهت فوق العاده ضعیف است. مرکز گردآوری رساله های دانشگاهی ما در کشور «ایرانداک» یک مرکز ورشکسته علمی ـ دانشگاهی است که هیچ کس به آن توجه جدی ندارد. برای شکل گرفتن جنبش پایان نامه و رساله، باید هزینه کرد. در کشور ما این امر غالبا و به خصوص در علوم انسانی و اجتماعی که مثل علف هرز رشد کرده، و حتی علومی که نام های دینی مثل علوم قرآنی و حدیثی و جز اینها را یدک می کشد، هیچ نمودی ندارد.
@jafarian1964
امروز مراسم اعطای جوایز به واقفین کتاب و اشیاء موزه ای مانند سکه و آثار هنری و مدالها در خانه کتاب بود. من هم دقایقی صحبت کردم. چند نکته گفتم. یکی این که کتابی در باره «وقف نامه های کتاب صفوی» همراه دوستم آقای جزینی نوشته ام و متن بیش از سیصد وقف نامه کتاب را در آن آورده و در مقدمه آنها را تحلیل کرده ام. خیلی نکات را از آنها می شود بدست آورد. از جمله این که بر اساس آنها می توانیم دریابیم که شاهزاده ها و شاهدخت های صفوی، و همین طور امرا و رجال نقش مهمی در وقف کتاب داشته اند. نکته دیگر این که وقف کتاب، به خصوص نیمه دوم، بیشتر در کتابهای دینی است، و نسبت به کتابهای ریاضی و پزشکی اندک است. دیگر افزودم که در دوره قاجار هم کتاب فراوان وقف شده، اما هنوز این وقف نامه ها گردآوری نشده است. نکته مهم دیگر این است که وقف یک طرف قضیه است، مهم نشر محتوای آنهاست، کاری که بسیاری از آن ابا دارند. همه ادعای به اشتراک گذاشتن علم را دارند، اما بسیار کم در این باره عمل می کنند. یادآوری دیگر در باره وقف کتاب دیجیتال بود. عرض کردم که الان یک مشکل دانشگاهها استفاده از پایگاه های اطلاعاتی و فایل های کتابها و مقالات است، امری که بسیار هزینه بر است. باید در این باره هم کاری کرد. نکته آخر این که وقف کتاب، به خصوص کتابهای قدیمی مانده در خانه ها، کمک زیادی به حفظ متون قدیم چاپ می کند که در شرف نابودی است. بسیاری از کتابهایی که صد سال یا بیشتر و کمتر چاپ شده در خانه هاست و در کتابخانه که سالها بعد از چاپ آنها تأسیس شده، وجود ندارد. باید به مردم بگوییم حتی اگر ده بیست عنوان کتاب چاپی قدیمی هم دارند دور نریزند و اینها را به کتابخانه ها بسپارند، و البته آنها هم قدر اینها را بدانند، چون بسیاری از اوقات، آثار چاپی محلی، بسیار نادر است و با اهدا یا وفف و نگه داری آنها می شود، آنها را نگه داشت
📖🔹 مجله مطالعات باستان شناسی دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی دانشگاه تهران، نشریهای علمی ـ پژوهشی است که در سال در دو شماره منتشر میشود. این مجله درصد است تا مقالاتی را با ایده های بکر و جدید و با محتوی علمی و پژوهشی به چاپ برساند. باستان شناسى، دانش بررسى فرهنگ هاى انسانى از راه بازیابى، مستندسازى، و تحلیل بازمانده هاى مادى بشر، همچون معمارى، دست ساخته ها، بازمانده هاى انسانى و یا پهنه زمین است.
🔹 هدف نهایى باستان شناسى، روشنگرى درباره تاریخ بشر و فراز و فرود شکل گیرى تمدن است. از این رو بسیارى از رشته هاى دیگر علوم انسانى نظیر تاریخ، گیتا شناسى، زمین شناسى و مردم شناسى در پیوند با این دانش بشرى بوده اند. با این حال علم باستان شناسى از چندین دهه قبل نه تنها در اصول و روش تحقیق، بلکه در اهداف نیز به سرعت دستخوش تحولات بنیادى شده است. باستان شناسى با درک مفاهیم میراث گذشتگان بر مبناى آثار باقى مانده در درون و برون خاک به این اسناد و میراث گذشته معناى فرهنگى ویژه مى دهد.» در ایران همپاى کاوش هاى فرنگیان، دانش باستان شناسى نزد معدود دانش آموختگان و فرهیختگان این رشته، بسط و گسترش یافت. در این میان بودند بزرگانى که در تثبیت و ساماندهى مبانى باستان شناسى از یک سو و پژوهش هاى فراگیر عملى این رشته در ایران سهم بسزایى داشتند. باستان شناسی فقط در زمینه های اکتشاف و پیدا کردن وقایع و رویدادهای تاریخی نیست ، بلکه باستانشناسی در زمینه زمین شناسی ، عمر کره زمین ، گیاه شناسی ، مردم شناسی و صدها مورد دیگرفعالیت می نماید.
🔹 فواید علم باستان شناسی به زندگی بشری ،شناخت ادیان و دیرینه شناسی و آینده شناسی :همانطور که گفته شد باستان شناسی فقط با دیده ها و علم می خواهد اثبات و معرفی نماید لذا به گفته ها و نوشته فقط به عنوان یک منبع و یک راهنما تکیه می کند .در جهان امروز خیلی از گفته ها یا بدون تحقیق به عنوان یک اصل برای مردم شناخته شده اند و یا توسط اشخاصی با سلیقه شخصی آنها نوشته شده اند.مباحث مورد نظر مجله باستان شناسی ایران از دوران پارینه سنگی تا دوره اسلامی، مطالعات باستان گیاهشناسی، باستان جانور شناسی، باستان زمینشناسی، باستان قوم شناسی، انسانشناسی جسمانی و سایر حوزههای مرتبط در ایران و کشورهای همسایه است. هدف از انتشار این مجله انعکاس پژوهشهای باستان شناسی در حال انجام ایران در سطح بینالمللی است.
🔹 در تصویر زیر صفحه ی جلد آخرین شماره ی این نشریه ی علمی پژوهشی را مشاهده می کنید:
@UT_Central_Library
yon.ir/l2IYB
در سالهای اخیر و از دهه ۱۹۷۰ میلادی، ادبیات مربوط به جنسیت و توسعه بر سیاست اقتصادی نئولیبرالی و پیامدهای آن بر وضعیت زنان متمرکز شده است. این ادبیات وسیع است و نحوه ی استفاده از کار زنان به عنوان نیروی کار ارزان قیمتِ انعطاف پذیر در بازارهای جهانی را شرح می دهد. کتاب دکتر بهرامی تاش برخی از همین رویکردهای مربوط به ادبیات جنسیت و جهانی شدن را در مورد وضعیت اقتصاد سیاسی زنان ایران از دهه ۱۳۵۷ تا ۱۳۸۷ بررسی می کند.
در این کتاب تاثیر توسعه در اشتغال زنان ایران، نتایج شواهد مربوط به اشتغال زنان ایران بر روی ادبیات جنسیت و جهانی شدن و همچنین تاثیر اسلام گرایی بر اشتغال زنان در ایران مورد بررسی قرار می گیرد.
یکی از دستاوردهای این پژوهش این است که نشان می دهد اشتغال زنان پس از انقلاب به شدت کاهش یافته است اما بخش عمده ی این کاهش در مناطق روستایی و در میان زنان بسیار جوانی رخ داده است که به کار صنایع دستی به ویژه قالی بافی مشغول بوده اند. بنابراین برخلاف آنچه اغلب تصور می شود اکثر زنانی که شغل شان را از دست دادند در واقع دخترانی بودند که به مدرسه رفتند یا مشاغل خود را در صنعت فرش از دست دادند.
@UT_Central_Library
📚 آمیزش افقها
✍ داریوش شایگان
▫️کتاب آمیزش افق ها برگرفته از چندین و چند کتاب داریوش شایگان است:
#بخش_اول: به سالهای آغازین داریوش شایگان باز می گردد، که به توصیه پرفسور کربن مشغول هند شناسی و مطالعه در فرهنگ های کهن آسیایی بود، که شامل کتاب «ادیان و مکتب های فلسفی هند» در دو جلد، و «آیین هندو و عرفان اسلامی» است. که هنوز در هندشناسی کتابی به این استواری و ظرافت به پارسی نوشته نشده است.
#بخش_دوم: مربوط می شود به دورانی که شایگان با فردید آشنا شد و در حلقه ی او شرکت می کرد، دورانی که بحث های بازگشت به خویشتن در ایران بسیار داغ بود! این بخش از دو کتاب «آسیا در برابر غرب»، و کتاب «بت های ذهنی و خاطره ی ازلی» برگرفته شده است. که در آن به بررسی تمدن های بزرگ آسیایی چون چین و هند و ژاپن و ایران می پردازد و بینش اساطیری و عرفانی ای که این سرزمین ها در خود داشتند.
#بخش_سوم: که شامل آثاری متاخر اوست که شایگان بزبان فرانسه تالیف کرده است، شامل دو کتاب مهم او می باشد: «انقلاب دینی چیست؟» که در آن به ایدئولوژی کردن سنت،که از مفاهیم مهم شایگان است گزیده شده،و در بخش دوم از کتاب «اسکیزوفرنی فرهنگی» برگرفته شده است.
#بخش_چهارم: گزیده ای است از کتابی که شایگان درباره ی استادش هانری کربن و سیر و سلوک فکری او تالیف کرده است.
#بخش_پنجم: گزیده ای است از آخرین کتاب شایگان با نام «افسون زدگی جدید» که در آن به مفاهیمی چون هویت چهل تکه و چگونگی زندگی مسالمت آمیز در دنیای کنونی می پردازد. (شایان ذکر است که شایگان برنده اولین جایزه "گفتگوی جهانی" در سال 2009 که از سوی سازمانی به همین نام در دانمارک برگزار شد،شده است)
#بخش_آخر: نامه ای است از شایگان با عنوان «نامه ای به نسل های آینده» که پس از سال ها سیر و سلوک فکری و معنوی خطاب به نسل آینده نوشته است.
سخنی با نمایندگان نو اندیشی دینی معاصر
نو اندیشی دینی را می توان در مجموع به جریان های فکری و اشخاصی اطلاق کرد که در پی ارائه تفسیری نو و متناسب با تجدد و نیازها و مقتضیات جهان جدیدند. به دیگر سخن دفاع از دین و عقلانی و یا دست کم عقلایی بودن آن در دنیای مدرن. این تفسیر در مجموع بر نمایندگان مختلف این جریان در مصر و ایران و مغرب عربی و غیره راست می آید. سابقه آن هم به رافع رفاعه طهطاوی و نسل او و شاگردانش می رسد. در این میان به ویژه با عنایت به آنچه بعد از انقلاب اسلامی در ایران و در سه دهه گذشته تحت این عنوان شناخته است در بسیاری از مصادیق و یا مدعیان آن از دو مشکل اصلی رنج می برد:
نخست اینکه بیشتر نمایندگان این جریان از تخصص و یا دست کم از مرجعیت علمی در امر دین برخوردار نیستند. به دیگر سخن بیشتر نمایندگان این جریان در ایران متخصص در دو رشته اصلی مرتبط با امر تفسیر دین یعنی الهیات (کلام) و فقه (و اصول) نیستند و یا بدان شناخته نیستند و مرجعیتی و یا نوشته قابل اعتنایی در این رشته ها ندارند. روشن است که هرگونه مساهمت در ارائه تفسیری از دین که با مدرنیت سازگاری داشته باشد بیش و پیش از آنکه آشنایی با فلسفه های تجدد را اقتضا کند مستلزم داشتن تخصص در امر دین است و در مورد دیانتی که محوریت اصلی آن با فقه و شریعت است و الهیات و کلام آن هم پیوسته با فقه و تکالیف شرعی است عدم آشنایی و یا تخصص در این دو رشته تنها آب در هاون کوبیدن است و از سوی مؤمنان طبعا جز در مقام پاره ای از پیشنهادات و یا تأملات نظری جدی گرفته نمی شود. هر گونه نواندیشی دینی در اسلام مستلزم اجتهاد در اصول و فروع است و این با عدم تخصص در این دو رشته سازگار نیست. وانگهی در فقه و شریعت مسئله مرجعیت شرعی و اتوریته مذهبی بسیار مهم است. اصلاح و بازاندیشی ها را باید مراجع فقه و شریعت و الهیات مورد توجه قرار دهند، کسانی که هم توجه به اجماعات دارند و هم خود داخل در اجماعند. و این نکته ای است که اگر نواندیشی دینی بدان معترض باشد با این اعتراضش باز مهر تأییدی بر سخن ما می زند که بسیاری از روشنفکران دینی ما متأسفانه با فقه و کلام و اصول آشنایی لازم را ندارند.
مشکل دوم نواندیشی دینی فقر تاریخی نگری در میان بسیاری از نمایندگان این جریان است. بسیاری از اجتهادات نو و بازنگری ها در امر دین و شریعت و الهیات و اجتهاد در اصول و فروع نیازمند تحقیق تاریخی در حول و حوش مسائل است و این نیازمند تخصص در تاریخ و منابع تاریخی است. متأسفانه در این قسمت نواندیشی دینی بسیار کم کاری کرده است. بسیاری از اظهار نظرهای دینی جریان نواندیشی دینی متکی بر مطالعات جدی تاریخی در حوزه اسلام و تشیع نیست. و این همه تأملات نظری بسیاری از این دوستان را بیشتر به حد راه حل های گذرا و سطحی و غیر مؤثر فروکاسته است.
نواندیشی دینی البته در مقابل بر عناصری متفاوت در فرهنگ اسلامی تأکید می کند. در این میان به طور خاص تأکید می کند بر سهم عرفان و تفکر معنوی و ضرورت برجسته شدن این عنصر در مقابل اسلام و شریعتی حداقلی. این البته در جای خود قابل بحث است منتهی دو نکته در اینجا معمولا از سوی نواندیشی دینی مغفول می ماند: نخست اینکه همین تغییر کارکرد هم نیازمند داشتن دو پیش نیاز یاد شده بالاست. یعنی بدون تخصص و مرجعیت در فقه و کلام و همچنین تخصص در تاریخ نگاری اندیشه دینی این مهم به دست نمی آید و دوم اینکه اسلام به شهادت تاریخ خود دیانتی است فقه محور و فقه بر پایه اجماع می نشیند. جایگاه و محوریت عرفان و فربه کردن آن به جای فقه فربه شده را یا اجماعات امت تعیین می کند و یا تاریخ و تحول تمدنی و یا هر دو با هم. بازسازی فکر دینی تنها با پیشنهادات و یا تأملات نظری حاصل نمی شود و نیازمند فرایندهای دینی و اجتماعی و سیاسی و تاریخی و تمدنی پیچیده تری است.
اگر این دو نکته مورد توجه نواندیشی دینی قرار نگیرد که گویا تاکنون کمتر مورد اقبال و توجه دست کم بخشی از نمایندگان این جریان با همه تنوعی که در آن است قرار داشته نواندیشی دینی را نمی توان جریان صاحب تأثیری دراز آهنگ و عمیق در سطوح مختلف لایه های اجتماعی جوامع دینی دانست. در آن صورت نواندیشی دینی به سطحی از ادبیات و شعر و معنویت گرایی ادیبانه فرومی کاهد. ولله الحمد اولا وآخرا.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
آقای انصاری در نهايت نتيجه میگيرند: « اگر این دو نکته مورد توجه نواندیشی دینی قرار نگیرد که گویا تاکنون کمتر مورد اقبال و توجه دست کم بخشی از نمایندگان این جریان با همه تنوعی که در آن است قرار داشته، نواندیشی دینی را نمی توان جریان صاحب تأثیری درازآهنگ و عمیق در سطوح مختلف لایه های اجتماعی جوامع دینی دانست. در آن صورت نواندیشی دینی به سطحی از ادبیات و شعر و معنویت گرایی ادیبانه فرومی کاهد. »
نمیدانم اين نظر ايشان درست است يا نه، قضاوت آن را به تاريخ بايد سپرد، اما عجالتاً میتوان گفت که بعد از نوشته شدن "قبض و بسط تئوريک شريعت" دکتر سروش و چند سال بعد، "هرمنوتيک کتاب و سنت" آقای مجتهد شبستری، در ميان برخی طلاب جوان جرقهی نوجويی در مباحث الهياتی زده شد و سنتیهای محافظهکار يا راستکيش نيز فهميدند چيزهاي نوئی مطرح است که پيشتر از آن بیخبر بودند؛ و کلام سنتی به تلاطم افتاد و ناچار به بهروزرسانی شد.
نکتهی پايانی هم که همهی ناقدان نوانديشی دينی نبايد از نظر دور داشته باشند اين است که دانشگاهيان يا روحانيونی که نامشان با نوانديشی دينی گره خورده است، میتوانستند کاری با نيازهای دينی جامعه نداشته باشند و به استاد تمامی يا مرجعيت برسند، اما از نام و نانشان زدند تا خدمتی به دين کرده باشند.
يک سؤال مهم و جدی نيز مطرح است: جناب آقای انصاری آيا معتقدند دين با همين قرائت سنتيش و به طور خاص در ايران، عقلانی است؟ اگر پاسخ مثبت است، حرفی ندارم، اگر منفی است، چه کسانی بايد به عقلانی کردن آن بپردازند؟
سخنی با نمایندگان نو اندیشی دینی معاصر
نو اندیشی دینی را می توان در مجموع به جریان های فکری و اشخاصی اطلاق کرد که در پی ارائه تفسیری نو و متناسب با تجدد و نیازها و مقتضیات جهان جدیدند. به دیگر سخن دفاع از دین و عقلانی و یا دست کم عقلایی بودن آن در دنیای مدرن. این تفسیر در مجموع بر نمایندگان مختلف این جریان در مصر و ایران و مغرب عربی و غیره راست می آید. سابقه آن هم به رافع رفاعه طهطاوی و نسل او و شاگردانش می رسد. در این میان به ویژه با عنایت به آنچه بعد از انقلاب اسلامی در ایران و در سه دهه گذشته تحت این عنوان شناخته است در بسیاری از مصادیق و یا مدعیان آن از دو مشکل اصلی رنج می برد:
نخست اینکه بیشتر نمایندگان این جریان از تخصص و یا دست کم از مرجعیت علمی در امر دین برخوردار نیستند. به دیگر سخن بیشتر نمایندگان این جریان در ایران متخصص در دو رشته اصلی مرتبط با امر تفسیر دین یعنی الهیات (کلام) و فقه (و اصول) نیستند و یا بدان شناخته نیستند و مرجعیتی و یا نوشته قابل اعتنایی در این رشته ها ندارند. روشن است که هرگونه مساهمت در ارائه تفسیری از دین که با مدرنیت سازگاری داشته باشد بیش و پیش از آنکه آشنایی با فلسفه های تجدد را اقتضا کند مستلزم داشتن تخصص در امر دین است و در مورد دیانتی که محوریت اصلی آن با فقه و شریعت است و الهیات و کلام آن هم پیوسته با فقه و تکالیف شرعی است عدم آشنایی و یا تخصص در این دو رشته تنها آب در هاون کوبیدن است و از سوی مؤمنان طبعا جز در مقام پاره ای از پیشنهادات و یا تأملات نظری جدی گرفته نمی شود. هر گونه نواندیشی دینی در اسلام مستلزم اجتهاد در اصول و فروع است و این با عدم تخصص در این دو رشته سازگار نیست. وانگهی در فقه و شریعت مسئله مرجعیت شرعی و اتوریته مذهبی بسیار مهم است. اصلاح و بازاندیشی ها را باید مراجع فقه و شریعت و الهیات مورد توجه قرار دهند، کسانی که هم توجه به اجماعات دارند و هم خود داخل در اجماعند. و این نکته ای است که اگر نواندیشی دینی بدان معترض باشد با این اعتراضش باز مهر تأییدی بر سخن ما می زند که بسیاری از روشنفکران دینی ما متأسفانه با فقه و کلام و اصول آشنایی لازم را ندارند.
مشکل دوم نواندیشی دینی فقر تاریخی نگری در میان بسیاری از نمایندگان این جریان است. بسیاری از اجتهادات نو و بازنگری ها در امر دین و شریعت و الهیات و اجتهاد در اصول و فروع نیازمند تحقیق تاریخی در حول و حوش مسائل است و این نیازمند تخصص در تاریخ و منابع تاریخی است. متأسفانه در این قسمت نواندیشی دینی بسیار کم کاری کرده است. بسیاری از اظهار نظرهای دینی جریان نواندیشی دینی متکی بر مطالعات جدی تاریخی در حوزه اسلام و تشیع نیست. و این همه تأملات نظری بسیاری از این دوستان را بیشتر به حد راه حل های گذرا و سطحی و غیر مؤثر فروکاسته است.
نواندیشی دینی البته در مقابل بر عناصری متفاوت در فرهنگ اسلامی تأکید می کند. در این میان به طور خاص تأکید می کند بر سهم عرفان و تفکر معنوی و ضرورت برجسته شدن این عنصر در مقابل اسلام و شریعتی حداقلی. این البته در جای خود قابل بحث است منتهی دو نکته در اینجا معمولا از سوی نواندیشی دینی مغفول می ماند: نخست اینکه همین تغییر کارکرد هم نیازمند داشتن دو پیش نیاز یاد شده بالاست. یعنی بدون تخصص و مرجعیت در فقه و کلام و همچنین تخصص در تاریخ نگاری اندیشه دینی این مهم به دست نمی آید و دوم اینکه اسلام به شهادت تاریخ خود دیانتی است فقه محور و فقه بر پایه اجماع می نشیند. جایگاه و محوریت عرفان و فربه کردن آن به جای فقه فربه شده را یا اجماعات امت تعیین می کند و یا تاریخ و تحول تمدنی و یا هر دو با هم. بازسازی فکر دینی تنها با پیشنهادات و یا تأملات نظری حاصل نمی شود و نیازمند فرایندهای دینی و اجتماعی و سیاسی و تاریخی و تمدنی پیچیده تری است.
اگر این دو نکته مورد توجه نواندیشی دینی قرار نگیرد که گویا تاکنون کمتر مورد اقبال و توجه دست کم بخشی از نمایندگان این جریان با همه تنوعی که در آن است قرار داشته نواندیشی دینی را نمی توان جریان صاحب تأثیری دراز آهنگ و عمیق در سطوح مختلف لایه های اجتماعی جوامع دینی دانست. در آن صورت نواندیشی دینی به سطحی از ادبیات و شعر و معنویت گرایی ادیبانه فرومی کاهد. ولله الحمد اولا وآخرا.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com