کیف بکم إذا رأيتم المعروف منكرا والمنكر معروفا .
•┈••✦✿✨?✨✿✦••┈•
.•●•.| @Banketlat |.•●•.
?نرم افزار چہ نیازے به نبے
?نویسنده:علے اصغر طاهرزاده
فرمت:[Apk]
#توضیحات:
?نیاز به نبی و نبوت ، چیزی است که عقل انسان بهخوبی متوجه آن است و عقل هرکس او را دعوت میکند که نسبت به آن بیتفاوت نباشد و در آن تأمل کند. کتاب حاضر نحوهای از تأمل بر روی نبی و نبوت و جایگاه فقیه و تقلید دارد. روش دینی آن است که انسان بعد از آنکه باورهای حقیقی را با عقل خود قبول نمود، آن را با جان خود احساس کند و علم حصولی خود را به علم حضوری تبدیل نماید و شاخصهی کتابی که روبهروی خود دارید دقیقاً از همین قرار است، و لذا سخنران محترم سعی میکند با انواع مثالها چنین احساسی را در مخاطب خود ایجاد کند . اساس کتاب بر روی این نکته تأکید دارد که اگر نتوانیم با شریعت الهی هماهنگ شویم، همواره بین پریشانی و پشیمانی سرگردان هستیم و در نهایت با پشیمانی کامل زندگی را به پایان میبریم و این پشیمانی در ابدیت ما تمام شخصیت ما را در بر میگیرد. با ایمان به شریعت الهی است که میتوانیم از گردونهی سرگردانی بین پریشانی و پشیمانی رها شویم و با قلبی آرام و ضمیری امیدوار زندگی کنیم و به قیامت منتقل شویم . به راستی آیا برای ما معلوم است که چه وظیفه ای در این دنیا داریم ؟ آیا ملاک و معیاری وجود دارد برای این که روشن شود این وظیفه را درست انجام می دهیم یا نه ؟ بعضی مواقع کل زندگی را گم می کنیم و یادمان می رود که به مرور ، همه ی عمرمان را از دست می دهیم . چه کنیم که سرمایه ی گران بهای عمر را از دست ندهیم ؟ چه کنیم که در ابدیتمان پوچ نباشیم ؟ آیا متوجه هستیم که حقیقت ما نه مرد بودن است و نه زن بودن ؟ و آیا دقت کرده ایم که حقیقت ما بدن ما نیست ؟ این کتاب به تمام این سوالات پاسخ می دهد…✨
.•●•.| @Banketlat |.•●•.
•┈••✦✿✨?✨✿✦••┈•
🔷 کتاب "تحلیلی بر اندیشه های علم دینی در جهان اسلام" به قلم سیدمحمد تقی موحد ابطحی از سوی پژوهشگاه بین المللی المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم منتشر شد.
🔹این اثر با هدف بررسی طیف وسیعی از دیدگاه های موجود موافق و مخالف علم دینی در جهان اسلام، شناسایی ظرفیت ها و محدودیت های هر یک از این دیدگاه ها، بررسی برخی از مسائل مهم در موضوع علم دینی از زوایای مختلف و فراهم آوردن زمینه ای مناسب برای هم گرایی دیدگاه های موجود در زمینه علم دینی به نگارش درآمده است.
🔹در فصل اول کتاب، ضمن بیان مراحل و گونه های مواجهه جهان اسلام با ندیشه ها و علوم شرق و غرب جهان اسلام، به پیشینه بحث علم دینی، به خصوص اقداماتی که در چهل سال گذشته در زمینه علم دینی انجام گرفته است، اشاره می شود.
🔹فصل دوم با تأکید بر آرای برخی از چهره های برجسته موافق علم دینی در جهان اسلام، از جمله اسماعیل فاروقی، سیدمحمد نقیب العطاس، ضیاءالدین سردار، طه جابر علوانی، جمال الدین عطیه، محمدمحمد امزیان، ابراهیم عبدالحرمن رجب (از متفکران جهان اسلام) و سیدحسین نصر، مهدی گلشنی، خسرو باقری، عبدالله جوادی آملی و محمدمهدی میرباقری (از متکفران ایران) ابعاد مختلفی از موضوع علم دینی معرفی شده است.
در ابتدای این فصل، تبیین های فلسفی، جامعه شناختی، روانشناختی و تاریخی درباره امکان علم دینی به تفصیل ارائه شده و در ادامه به دو دلیل عمده «دلایلی که تلاش برای تولید علم دینی را برای رفع مشکلات علم جدید لازم می دانند» و «دلایلی که تلاش برای تولید علم دینی را وظیفه ای دینی قلمداد می کنند» در مورد ضرورت علم دینی اشاره گردیده است.
چهار راهکار عمده تولید علم دینی (رویکرد استنباطی، رویکرد تهذیب و تکمیل علوم موجود، رویکرد مبناگرا و مشخص کردن جایگاه دستاوردهای علمی در هندسه معرفت دینی) و بررسی نسبت علم دینی با عینیت، واقع گرایی و نسبیت گرایی از موضوعات دیگری است که در این فصل به تفصیل بیان شده است.
🔹در فصل سوم با تکیه بر آرای اندیشمندانی همچون مصطفی ملکیان، عبدالکریم سروش، علی پایا، احمد نراقی، بیژن عبدالکریمی، حمیدرضا جلائی پور (از متکفران ایرانی) و پرویز هودبوی، فضل الرحمن ملک، برهان غلیون، زکی نجیب محمود، نصر حامد ابوزید، محمد عابد جابری (از متفکران جهان اسلام) ادله ای که در مخالفت با علم دینی مطرح گردیده، در چهار بخش (امتناع علم دینی، عدم ضرورت علم دینی، نامطلوب بودن علم دینی و اخلاقی نبودن علم دینی) بازسازی و به تفصیل بیان شده است.
🔹در بخش اول فصل چهارم، چهار دسته ادله ای که در فصل سوم در مخالفت با علم دینی مطرح شد، بررسی و نشان داده شده است که این ادله برای اثبات امتناع علم دینی و نامطلوب و غیراخلاقی بودن علم دینی، کافی نیستند.
در پایان این بخش با تکیه بر مبانی مختار دو تن از مخالفان علمی دینی (علی پایا و عبدالکریم سروش)، سه دلیل در امکان علم دینی و دو راهکار برای تولید علم دینی ارائه شده است تا نشان داده شود نه تنها مبانی آنها برای مخالفت با علم دینی کافی نیست، که بر همان مبانی می توان از علم دینی دفاع کرد.
در بخش دوم از فصل چهارم، دیدگاه موافقان علم دینی بررسی شده است. در ابتدای این فصل، اشکالات و ابهاماتی که درباره چهار راهکار پیشنهادی تولید علم دینی وجود دارد بیان شده است تا زمینه برای تقویت هرچه بیشتر این دیدگاه ها فراهم آید.
در این بخش با توجه به ظرفیت ها و محدودیت های چهار روش کلان تولید علم دینی، تلاش شده است با بهره گیری از آرای آیت الله جوادی آملی، الگویی برای تولید علم دینی ارائه شود که هم به لحاظ نظری قابل دفاع باشد و هم به لحاظ عملی در عرصه سیاست گذاری و برنامه ریزی به کار رود. بررسی دیدگاه موافقان علم دینی درباره عینیت و واقع گرایی، قسمت پایانی این بخش را تشکیل می دهد.
#تحلیلی_بر_اندیشه_های_علم_دینی_در_جهان_اسلام
@utsaiss
باید دید کف جامعه چگونه می اندیشد
وقتی زمان بیشتر با عامه مردم یا کسانی هستی که نقشی در شکل دهی به فرهنگ عامه دارند، راحت تر می توانی در باره مسیر عمومی فرهنگ در جامعه نظر بدهی. به طور خاص در اینجا، مقصودم آشنایی با ذهن مردم است، این که به چه چیزهایی باور دارند، چطور و بر اساس چه مدلی تصمیم می گیرند، علم و ضد علم را چه می دانند، و اصولا حساسیت های ذهنی آنها در زمینه تعریف درست و نادرست چیست.
تردید نباید کرد که سرنوشت جامعه از لحاظ علمی، و عملی که بر پایه آن علم قرار دارد، روی این پرسش است که مردم چطور به درستی و نادرستی گزاره ها می رسند و پیچ و خم و میسر فرایند ذهنی آنها در بررسی درستی و نادرستی تابع چه ملاکهایی است. آیا تابع سرمایه های فکری ملی است، یا متأثر از آموخته های دینی شان است، یا سنت های آباء و اجدادی در آن موثر است، یا تحت تأثیر رسانه های عمومی یا نیمه عمومی هستند. مردم از چه تعابیری و مفاهیمی برای درستی و نادرستی استفاده می کنند، و چطور سعی می کنند یا نمی کنند عملشان مطابق علمشان باشد.
حالا وقتی بیشتر با «عامه» یا جماعتی که نقش محوری در هدایت «عامه» دارند، هستی، آن وقت قصه و داستانهای زندگی را از زبانشان می شنوی، قضاوتهایشان را در باره این و آن می بینی، و روی تصمیمات ذهنی آنها از نظر چگونه فکر کردن متمرکز می شوی.
اینجاست که می توانی سرنوشت آنها را در آینده حدس بزنی. مثلا می بینی که چه خطبایی برای مردم سخن می گویند و آنان سخنان ایشان را تا چه حد می پذیرند، می بینی که چه مقدار کتاب می خوانند و تا چه اندازه بر دانش مکتوب نظر دارند، و اگر کتاب می خوانند، چه کتاب هایی می خوانند، و می بینی که چه اندازه نسبت به سایر فرهنگ ها بی توجهند و فقط به داشت های خود می بالند، و می بینی که ....
این برخلاف آن است که در کتابخانه بنشینی و فارغ از صحنه و میدان، فکر کنی که چه باید بشود یا نشود. بودن در متن جامعه، بودن یک ساعت کف بازار، بودن یک ماه با یک جماعت و سروکار روزانه با حرفهای آنها داشتن، و البته با این زاویه دید که مردم چطور می اندیشند، در مسائلی که اظهار نظر می کنند، چه قدر مطلع اند، تا چه اندازه متعصانه فکر می کنند، چه اندازه تحت تأثیر مراجع فکری مسلط در جامعه هستند، بسیار مهم است.
آن وقت، درک این وضعیت، می تواند راهنمای خوبی برای شناخت آنها و نظر دادن در باره ایجاد تغییر و چگونگی مسیر آینده باشد.
@jafarian1964
... اما اینکه در قرن بیست و یکم و با دنیایی که در آن بی اهمیت ترین نکته ای و مطلبی می تواند جنبه خبری پیدا کند و هر گفتاری در معرض نظاره و نقد همه عالمیان است از این شیوه ها و البته صد برابر گسترده تر و با ابتکارات بیشتر و با آمیخته های داستانی به ظاهر جذابتر صبح و شام در تلویزیون و شبکه های تلویزیونی و ماهوره ای بهره گرفته شود البته قابل فهم نیست. باید پرسید این همه نقش ها با چه هدفی صورت می گیرد؟ آیا این قبیل تبلیغات مذهبی همچنان همان کارکردی را دارد که در گذشته داشته است؟ آیا توجه داریم که ادبیات دینی و مذهبی عصر قاجار چه بر سر بینش مردم و بر سر جامعه دینی آورد و آیا از پیامدهای آن و آن بی خبری ها نباید درس گرفت؟ جالب این است که گوشه هایی از سخنان مشعشع شماری از این شبکه های ماهواره ای که یک سر هم بر طبل مجادلات مذهبی بی حاصل و ابد مدت شیعه و سنی می کوبند بر صفحه یوتیوب و بر صفحات فیسبوک و غیره دائماً اسباب تأسف شماری و خنده گروهی دیگر از خلق الله را فراهم می کند.
از این مبلغان باید پرسید مگر هر حدیثی صحیح است و مگر به هر کتابی می شود اعتماد کرد و مگر هر نوشته ای به زبان عربی متن حدیث است؟
@barrasihayetarikhi
🔻خیلی مقاله زیبایی هست، بعضی گمان می کنند منطق های چند ارزشی، منطق های دو ارزشی را نقض کرده، نویسنده فاضل این مقاله با توضیح اینکه این گمان خطاست، به نحوه جمع بین این دو مکتب پرداخته ست.
چند بار این مقاله را خواندم
در قسمتی از این مقاله آمده:
🔻"اصل «طرد شق ثالث» در کنار دو اصل دیگر یعنی « این همانی» و «امتناع تناقض»، بنا بر نظر مشهور، از اصول اولی فکر محسوب می شود.
🔻افزون بر این، بررسی رابطه منطقی آنها نیز نشان می دهد که تخطی از هر یک از آنها مستلزم تخطی از دو اصل دیگر است، چه اگر اصل این همانی را با A=A و اصل امتناع تناقض را با A#~A نشان دهیم، روشن می شود که در اصل امتناع تناقض همان مفاد اصل این همانی یعنی «A همان A است»، به صورت «A غير A نیست» اظهار می گردد و اگر اصل امتناع تناقض را با ( A&~A)~ و اصل طرد شق ثالث را با (A V A~) نشان دهیم، روشن می شود که اصل طرد شق ثالث از لوازم اصل امتناع تناقض به شمار می آید که به صورت منفصله بیان می شود و هر دو از ارزش منطقی یکسانی برخوردارند."
پرسش15: اصل تناقض ناشی از محدودیت فاعل شناسا هست و این محدودیت ادراکی فاعل شناسا است که این اصل را نتیجه می دهد.
ما گزاره هایی داریم که در حیطه شناخت ما هستند و این گزاره ها را ضروری الصدق می نامیم چه دلیلی دارد که این گزاره ها به علت خصیصه فاعل شناسا ضروری الصدق نباشند؟
پاسخ: این سوالی که مطرح شده و الان در صدد پاسخ به آن هستیم در یک مورد خاصی مطرح شده و بعداً تعمیم داده شده است سوال این است که استحاله تناقض امر بدیهی شمرده می شود یعنی محال بودنش بدیهی است سوال این است که شاید ذهن ما انسان ها حکم به محال بودن می کند و این بداهت به خاطر خصوصیتی است که ذهن ما دارد،اگر انسان جور دیگری آفریده می شد شاید حکم به محال بودن تناقض نمی کردید و چه دلیلی دارید بر این که تناقض واقعا محال است شاید ساختمان ذهن من آن را محال می داند و اگر خداوند ساختمان ذهن من را طور دیگر می آفرید محال نبوده، این سوال در یک مورد خاص مطرح شده است و منهم در همین مورد خاص پاسخ می دهم.
پاسخ اول ( اختصاص نداشتن استحاله تناقض به انسان ها)
پاسخ اولی که می توان از آن داد این است که تنها ما انسان ها حکم به محال بودن تناقض نمی کنیم،حیوانات هم همین حکم را دارند،البته از عملشان می فهمیم که این حکم را دارند مثلاً وقتی حیوان شکارچی دنبال شکارش می رود این شکار را موجود می بیند و اگر در همان حالی که او را موجود می بیند آن را معدوم ببیند شکی نیست که دنبال شکار نمی رود و متحیر می ماند و نمی داند که دنبال چیزی می کند یا دنبال معدوم می کند و متوقف می شود و متحیر می شود و یا رها می کند در حالی که شکار را می بیند پس معلوم می شود که وقتی حکم به وجود کرد دیگر حکم به عدم نمی کند چون اگر بخواهد هم حکم به وجود کند و هم حکم به عدم کند قهراً درکارش خللی وارد می شود و نمی تواند تعقیب را ادامه دهد،ادامه دادن تعقیب به خاطر این است که حکم به وجود کرده است و احتمال عدم راه نمی دهد و اصلاً در ذهنش راه نمی دهد و تصورش هم نمی کند پس استحاله اجتماع نقیضین اختصاص به انسان ندارد حیوانات هم به این استحاله توجه دارند.(این جواب اول).
پرسش15: اصل تناقض ناشی از محدودیت فاعل شناسا هست و این محدودیت ادراکی فاعل شناسا است که این اصل را نتیجه می دهد.
ما گزاره هایی داریم که در حیطه شناخت ما هستند و این گزاره ها را ضروری الصدق می نامیم چه دلیلی دارد که این گزاره ها به علت خصیصه فاعل شناسا ضروری الصدق نباشند؟
پاسخ: این سوالی که مطرح شده و الان در صدد پاسخ به آن هستیم در یک مورد خاصی مطرح شده و بعداً تعمیم داده شده است سوال این است که استحاله تناقض امر بدیهی شمرده می شود یعنی محال بودنش بدیهی است سوال این است که شاید ذهن ما انسان ها حکم به محال بودن می کند و این بداهت به خاطر خصوصیتی است که ذهن ما دارد،اگر انسان جور دیگری آفریده می شد شاید حکم به محال بودن تناقض نمی کردید و چه دلیلی دارید بر این که تناقض واقعا محال است شاید ساختمان ذهن من آن را محال می داند و اگر خداوند ساختمان ذهن من را طور دیگر می آفرید محال نبوده، این سوال در یک مورد خاص مطرح شده است و منهم در همین مورد خاص پاسخ می دهم.
ادامه دارد...
🔺🔺🔺🔺🔺
🔻🔻🔻🔻🔻
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
ادامه پاسخ به سوال شماره 15
پاسخ دوم
به صورت کلی پاسخی را عرض می کنیم که اختصاص به این مورد ندارد و در همه موارد کاربرد دارد و آن این است که اگر ما بخواهیم بفهمیم که آیا ساختمان ادراکی انسان در این امر دخیل هستند یا نه؟ خوب است که ما انسان را حذف کنیم و فرض کنیم که انسان نباشد ببینیم باز آن حکم حاصل می شود یا نه؟
الان شما ملاحظه کنید و فرض کنید که خداوند انسان را نیافریده بود آیا این سنگی که در روی زمین بود می توانست در عین حال که در روی زمین است بر روی زمین نباشد،فرض کنید انسانی هم نبود که عدم امکان را ادراک کند نه این که ذهن انسان،عدم امکان را می سازد اگر ساخته ذهن بود بعد از حذف انسان از عالم خلقت،شما نمی توانستید آن را موجود بدانید برای این که اگر انسان را حذف کنیم و قطع نظر از وجودش کنیم باز هم می بینیم قانون حاکم است و می بینیم که این قانون ساخته ذهن انسان نیست و این طور نیست که فاعل که شناسه این قانون است در این قانون تاثیر گذاشته باشد، این فاعلی که آشنا با این قانون شده است این قانون را از خارج گرفته است نه این که ذهنش آن را ساخته باشد، دلیلش هم این است که بعد از این که فاعل را نادیده می گیریم باز این قانون برقرار و حاکم است ( این جواب بخش اول سوال شما)
بعد به صورت کلی پرسیده اید که بدیهی ها آیا می تواند حاصل ذهن ما باشد به طوری که اگر خداوند، ذهن ما را طور دیگری می آفرید شاید این اموری که الان آن را بدیهی می دانیم بدیهی نمی دانستیم و شاید ذهن من این ها را بدیهی می داند و اگر جور دیگری آفریده می شد بدیهی نبودند بنا بر این اگر به واقع مراجعه کنیم نباید آن را بدیهی بدانیم ووقتی به ذهنمان مراجعه می کنیم آن را بدیهی می دانیم.
پس واقعیت را ممکن است جور دیگر داشته باشیم و ذهن ما جور دیگری برداشت کند.
این سوال،کلی است و اختصاصی به مورد خاص که تناقض است ندارد.
در پاسخ به این پرسش می گوییم: اگر می خواهید بفهمید که این قانون،قانونی بدیهی است یا این که بداهتش ،ساخته ذهن ما هست باز انسان را نادیده بگیرید و ببینید که این قانون حاکم هست یا نه؟
گاهی ممکن است انسان را نادیده بگیرید و نتوانید بفهمید که این قانون حاکم است یا نه؟
در تناقض راحت می فهمیم که قانون حاکم است در برخی از قوانین اگر انسان را نادیده بگیریم نمی دانیم حکم چیست؟ نمی دانیم که بدیهی است یا بدیهی نیست این جا این قاعده ای که عرض کردم که انسان را نادیده بگیرید نمی تواند نتیجه بدهد در این جا چه کار باید بکنیم؟
پاسخ این است که بدیهی معنایش آن است که اگر ذهن را بردارید اصلا بحثی از واضح بودن و مبهم بودن نمی آید و مطلب این طور مطرح می شود که آیا مطلب این چنین است(این یک سوال است).
یک سوال این است که پیش من این چنین است و روشن است یا باید کسب کنم تا روشن بشود.؟
دو تا مطلب است یکی این که واقعا به واقع نظر کنیم و کاری به ذهن نداشته باشیم که این قضیه را کسب می کنیم یا بدیهی است ووقتی بحث بداهت پیش می آید ذهن من مطرح می شود که من می توانم آن را کسب کنم و پیداست که در قضایای بدیهی به لحاظ ذهن من بدیهی است وواقعیت خارجی چیز دیگری است و ممکن است واقعیت خارجی هم همین باشد و ممکن است که در خارج هم نتوانید چیزی را ببینید و در باره آن نظر بدهید.
علی ای حال وقتی بحث بداهت مطرح می شود غیر از بحث تناقض است ، در بحث تناقض واقعاً صرف نظر از ذهن،واقعیت دارد چه من بخواهم چه نخواهم ووقتی که بخواهم و با کسب بفهمم و چه بدون کسب،در هر صورت این یک قانون خارجی و واقعی است و به ذهن من ارتباطی ندارد اما اگر یک مساله ای بداهتش مطرح بود مربوط به ذهن است.
* موسیقی دینی و نوای عاشورایی:
موسیقی دینی ایران را میتوان در محرم و عاشورا جستجو کرد.
این سبک از موسیقی از جهات مختلف مورد توجه و اسقبال مردم بوده است. نوایی حزن انگیز و تأثر برانگیز که بخش قابل توجهی را در ایام محرم و تاسوعا و عاشورای حسینی و دیگر ایام عزاداری را در طول سال شامل میشود.
در هنگام جنگ تحمیلی نیز یکی از عوامل ایجاد روحیه و تحول روحی را میتوان در این نوع موسیقی یافت.
آیینهای عاشورایی به واسطه موسیقی ریتمیک و با حرکاتی سمبلیک همچون زنجیر زنی، سینه زنی، سنج زنی بیشترین تنوع موسیقی دینی ایران را در بر میگیرد. در گذشته و در میان همه اقوام نقش موسیقی در هنگام اجرای آیینهای دینی به قدری مهم بود که بدون موسیقی و شعر هیچ مراسمی اجرا نمیشد. به همین دلیل است که در این نواحی موسیقی و هنر دینی مهمترین بخش موسیقی و هنر را تشکیل میدهد.موسیقی دینی و آیینی در ایران با توجه به نوع دین آیینهای ویژه خاص خود را دارد.
موسیقی دینی بخش قابل توجهی از موسیقی ایرانی را تحت سیطره خود قرار داده و به شاخههای گوناگونی تقسیم شده است. در مقایسه با سایر هنرها، موسیقی دینی از اهمیت ویژه ای و رواج فوق العاده برخوردار است. موسیقی ایرانی را میتوان بر اساس محتوا و نوع اجرا به شاخههای مختلفی تقسیم کرد و از هر کدام از این شاخهها هم میتوان به زیرمجموعههای بیشتری دست یافت. در میان انواع موسیقی عاشورایی و تعزیه منحصراً توسط شیعیان اجرا میشود و موسیقی عاشورایی خود به شاخهها و دستههای مختلفی تقسیم میشوند که هر بخش از آن دارای ویژگیها و خصوصیات خاص خود بوده و بسته به نوع مراسم و حتی روزهای مختلف عاشورا با هم تفاوت شایان ذکری دارند.
مراسم آیینی شام غریبان نیز که به یاد اسرا و یتیمان بازمانده از واقعه کربلا اجرا میشود بسیار رایج و متداول است و با شکوه خاص خود اجرا میشود. این مراسم به خاطر مصیبتهای اسیران کربلا بر عکس مراسم زنجیرزنی و سینه زنی در روزهای دیگر بدون همراه داشتن بیرق و وسایل روشنایی برگزار میشود. اما شعرخوانی با سوز و گداز به رسم دیگر سنتهای عاشورایی بر جای خود باقی است.
⚫️ بیانات حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی حفظه الله درباره عزاداری و مسئله وهن مذهب؛
⭐️
⚫️ ...ممكن است که در اثر تراكم جهل، مطلب به اينجا برسد كه بعضى تصوّر كنند كه اين عزادارى ها، اين شور و اين غوغا، افراط در مطلب است و موجب وهن است!
⚫️ بايد فهميد كسانى که تعظيم اين روز و تكريم اين قيام را، در اين حد موجب وهن می دانند چه كسانى هستند؟ از دو قسم خارج نيستند:
⚫️ يك قسم وابسته هاى به اسلام؛ يك قسم هم منحرفين از اسلام. اما آنهایی كه وابسته به اسلام هستند و توهّم می كنند كه اين غوغا و اين شور و اين نوا، براى اين روز يعنى چه؟!
⚫️ اين عدّه مردم در گردابی گرفتار هستند كه اگر تمام علمائشان جمع بشوند قدرت جواب دادن از مطلبی را که خواهم گفت، ندارند!
⚫️ همان ها كه به عاشورا خرده مى گيرند، و به شعائر اين مذهب به نظر وهن مى نگرند!
اينها كسانى هستند كه اعتقادشان اين است كه هر شب جمعه، خدا از آسمان مى آيد به زمين، و از اوّل غروب تا طلوع آفتاب خدا در زمين است و وقتی آفتاب طلوع كرد، بار سفرش را مى بندد و برمی گردد به آسمان!!
يك همچون ملّت موهومی و همچون مذهب موهومی آیا عرضهٔ اين را دارد كه به عاشورا و شعائر تشيّع به نظر وهن بنگرد؟!
⚫️ در اين قدر از فقدان درك و در اين حد از تنزّل شعورند كه درك نمی كنند که اگر شب جمعه خدا در زمين است، پس آسمان چگونه بى خدا می ماند؟ و در عرض هفته كه خدا برمى گردد به آسمان، پس زمين بى خدا چه مى كند؟!
گذشته از آن دقائق فلسفی... قدر اين مذهب را بدانيد!
اين مطلبی را كه گفتم، مبنای مذهب كسانى است كه امروز با تشيّع در افتادند و ادّعا مى كنند علمدار توحيد هستند!
اینان غرق در وادى وهم و ضلال اند؛
چنين مردمی، چه حق دارند كه در عاشورا نظر بدهند؟!
⚫️ دستهٔ دوّم كسانى هستند که خارج از اسلام اند؛
آنها هم از پاپ گرفته، تا تمام پيروانش، اگر قدرت دارند از گرداب وهم عشای ربّانی دربيايند! وهم و عدم ادراك حقيقت در اين حدّ است، اين كلمه كه مى گويم، با صدها ميليون مسيحى است و به ضميمه رأسشان كه پاپ است!
اگر هم قدرتی هست دم بزنند!
آن وهم این است که اينها در مراسم عشای ربّانی، خميری درست می كنند و از آن خمير نانی مى پزند و آن نان را مى خورند! عقيدهٔ پاپ، با تمام پيروانش اين است كه عيسای مسيح، همان عيسايی كه كلمه بود، و همان عيسايی كه به نصّ انجيل، كلمه نزد خدا بود، همان عيسى، در اين آرد خمير مى شود، بعد كه خمير شد، پيروان مسيح اين خدا را مى خورند و گوشتشان و خونشان با خدا آميخته می شود! اين هم اوهام آنها است.
⚫️ حالا، كمال پستی و نهايت دنائت اين است كه در اين مملكت، شعائر حسینی را سست كنيم، تا يك همچون ملّت هاى مستغرق در اوهام، به نظر خفّت به اين شعائر نگاه نكنند! مصيبت اين است!
⚫️ اين اندازه جهل بر مردم سيطره كند، و تصوّر كنند که اين عزادارى ها زياد است و بايد خرّاطی بشود؟!
اين است كه فقه دين و فهم دين لازم است.
⚫️ همهٔ اين مصائب در اثر جهل است!
تمام اين غوغا در اين مملكت، با همهٔ اين دسته ها، و با همهٔ اين هيئت ها، همه در مقابل عظمت مصيبت ناچيز است!
نه خود او شناخته شد و نه كار او شناخته شد...
عده ای با اصل وحدت مشکل دارند البته نه از سر حب اهل بیت بلکه از سر مخالفت با منادیان وحدت، آنوقت هر کسی که عقیده ای انحرافی دارد را به حساب وحدت می نویسند. بهانه می آورند. آیا این پسندیده است که از آن سو هم هر غلات و علی اللهی را هم به حساب مراجع و بزرگانِ به اصطلاح «برائتی» بنویسیم.
برادران هر کسی ممکن است کارهایی بکند یا عقایدی داشته باشد که عمداً یا سهواً نادرست است. این دلیل بر آن نیست که گناهش به پای همه وحدتی ها یا برائتی ها نوشته شود.
اگر چه همین دو دسته ای وحدتی و برائتی کاذب است و نباید بر طبل آن کوبید. دو طرف اشتباه می کنند.
♨️دزدان دین در لباس دین
روحانی شیعه با آلات موسیقی که به نص صریح روایات حرام هستند، آوازه خوانی و مطربی میکند❗️
فرحة الزهرا و لعن حرام هستند و اینها حلال؟
#وحدت
#میمون_بر_منبر
@OmarKoshon_bot
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
مدتی است که نسبت به آوازها ( غنا ) که در تلویزیون پخش می شود و به طور روزافزون بدتر می شوند حساس شده ام و احساس می کنم حرمتش فراموش شده !
خواستم موضوعی در این زمینه ایجاد کنم اما کار راحتی نیست. گفتم مشورت کنم. به نظر شما از چه راهی وارد شویم. البته به نظرم هرجور وارد شویم احتمالا قبول نمی کنند اما وظیفه داریم که نهی کنیم.
اشکالاتی که ممکن است به ما کنند این ها هستند:
1- مدعی هستند آیه صریح قرآنی برای حرمت غنا نداریم ( قول زور ، لهو الحدیث را توجیه می کنند).
2- روایات را ضعیف می دانند.
3- مفهوم غنا را تشکیک می کنند که غنا یعنی چه ؟
4-حث موسیقی و آواز را مربوطش می کنند به عزاداری امام حسین علیه الاسم که طبل و سنج و نوحه سرایی هست ...
5- معاندین اسلام هم احتمالا وارد می شوند و اسلام را به دشمنی با هنر و زیبایی ! متهم می کنند کما اینکه بعضی از فلاسفه و متصوفه هم با این عده همراه هستند.
....
خلاصه اینکه کار دشواری است.
شما چه پیشنهاد می کنید؟
__________________
(استفاده از نسخۀ دیجیتالی منشورات کتابخانۀ علامۀ مجلسی حرام است حرام)
روح الله جلالی
این روزها سایت های مختلف کتابهای دیجیتال (به صورت پی دی اف با کیفیت به همراه تصویر جلد) را به صورت رایگان یا با دریافت هزینه های نا چیز در اختیار خوانندگان می گذارند.. به احتمالی قوی افرادی که این کار را انجام می دهند قربةً الی الله و از سر اخلاص دست به این کار زده اند و از طرفی هم برای بعضی از خوانندگان نیز بسیار مفید فایده است. متاسفانه در عین ناباوری در بعضی از این دست سایتها کتابهایی در اختیار خوانندگان قرار داده می شود که هنوز یک ماه هم از تاریخ چاپ آن نگذشته است. بگذریم از این بی حرمتی، بی دینی و لا ابالی گری در عرصۀ فرهنگ و نشر و تحقیق و مهمتر از همه آموزه های دینی ولی سخن من با خوانندگان محترم این فایلهای دیجیتالی است آن افرادی که این کتابها را به راحتی از این سایتها دانلود می کند: آیا می دانید که این کار چه ضرر مادی و معنوی به ناشر و نویسنده آن می زند؟؟؟
بنده به عنوان مدیر اجرایی و عضو کوچکی از کتابخانۀ علامۀ مجلسی (مرکز تحقیق و پژوهش میراث مکتوب شیعه) که از قربانیان این جفای بزرگ و عمل زشت و ناپسند شده است، و به عنوان فردی مطلع از ورودی و خروجی این کتابخانه به عرض آقایان متدین که این کتابها را اسکن می کنند و آن دسته از افرادی (که البته می دانم واقف به شرع هستند) که این کتابها را از این سایتها دانلود می کنند می رسانم که این کتابخانه با هزینه های کاملا شخصی، تاکید می کنم کاملا شخصی، (نه از بودجه های دولتی و نه از بودجه هایی از جنس سهم امام و ...) حیات علمی دارد و به همت چند پژوهشگر و محقق از جنس طلبه و دانشجو و... اداره می شود. آقایان محترم بدانید که دانلود هر یک از کتاب های این کتابخانه و پخش آن کار پژوهشی یک نفر را در این کتابخانه متوقف می کند بلکه شاید با خرید یک کتاب به بقای حیات علمی یک محقق و یک پروژۀ تحقیقاتی و در نهایت انتشار یک کتاب در معارف اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) کمک کند.
و دست آخر تاکید می کنم دانلود و یا پخش این کتابها حرام است حرام است..
⚠️سردار! کلاه را بالاتر بگذار
🖊عبدالزهرا شاهرودی طی یادداشتی نوشت:
🔻دیروز یکی از دوستان خبری را از خبرگزاری #تسنیم برایم فرستاد.
‼️ تیترش به طور عجیبی مثل تیتر دشمنان قسم خورده روحانیت بود؛ قیاس #عمامه با #تاج ، آن هم در رسانه سپاه!
❗️در کمال ناباوری به متن هم که رجوع کردم دیدم دقیقاً همین دست فرمان دنبال شده است.
⚠️یا للعجب! عکس پسر #شاه روی تخت طلا در کنار عکس پسر #امام روی صندلی آهنی؛
🔹آن یکی در تالار قصر سعد آباد، این ی#کی در حسینیه جماران؛ آن یکی با تاج، این یکی با عمامه.
⛔️اگر متن را نمی خواندی تصور می کردی که نویسنده در مقام بیان تضاد این دو طیف است. اما بعد می دیدی رسانه رسمی جمهوری اسلامی مثل .... در صدد تشبیه است.
⁉️واقعا کینه سید حسن خمینی اینقدر چشم و گوش شما را بسته است که نمی فهمید چه تیشه ای به ریشه انقلاب می زنید؟
🔺من کاری به راست و چپ ندارم ولی آیا اینقدر غیرتمان را فروگذاشته ایم که در رسانه رسمی ای که از بودجه بیت المال ارتزاق می کند امام با شاه قیاس می شود و هیچ کس سخنی نمی گوید.
⁉️امروز البته این خبرگزاری گویی به قبح عمل زشت خود پی برده و تیتر تحلیل خود را عوض کرده است ولی واقعا آیا سرداری که مسئول این رسانه است ، از روح امام شرم نمی کند که عمامه را با تاج کنار هم می گذارد؟
◀️مصیبت بیشتر آنگاه رخ می نماید که سایت مشرق که آن هم وابسته به سپاه است، همین خبر را با آب و تاب نشر می دهد و ذره ای هم شرم نمی کند.
❓آقایان! شما در کنارتان صدها آخوند دارید، از یکی بپرسید که کجای این مراسم به تاج گذاری می ماند؟
سردار !
❇️فردا سید حسن و سید احمد را به هر گناه کرده و نکرده اعدام کنید ولی با امام و ارزشهای روحانیت و لباس پیامبر بازی نکنید.
🔸 ظلم به امام، ظلم به ولی نعمتتان است. از رهبر انقلاب یاد بگیرید که حرمت امام را بر هر امری مقدم می دارند.
yon.ir/8VzLy
🕌 @jamarannews
وحدت وجود از نظر عارف و حکیم
وحدت وجودی که حکمای قائلین به اصالت وجود مشکک صاحب مراتب می گویند ، غیر از وحدت وجودی است که عرفای شامخین می گویند ، اگر چه هر دو فریق وجود را حقیقت واحده می دانند ، ولی عرفا حقیقت واحده شخصیه می دانند که اختلاف در ظهورات اوست که از آن تعبیر به مراتب می کنند نه در حقیقت اصل وجود که مراتب این حقیقت واحده به اعتبار شدت و ضعف آن مختلف باشد که از آن تعبیر به تشکیک و مشکک می شود . مثلا کثراتی که ملحوظ می شود به مبنای عرفان جز لحاظات و اعتبارات چیز دیگری نیست . همان یک وجود حقیقت واحده شخصیه را به ظهورات عدیده می نگریم و روی جهاتی که همان لحاظات و اعتبارات است ، بر آنها اسماء نهادیم . " و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه " ، چون از جنبش دریا امواج گوناگون پدید آمده ، ما نامهای فراوان بر آن نهادیم ، با اینکه جز شکن آب چیز دیگری نیستند و از آن شکن این تعینها پیش آمد . * کل یوم هو فی شان * ، و هیچ موجی با موج دیگر در حقیقت واحده شخصیه آب بودن تفاوت ندارد و ما به لحاظات و اعتبارات اسماء مختلف بر آنها نهادیم .
مشو احول مسمی جز یکی نیست
اگر چه ما بسی اسماء نهادیم
اما در نزد حکیم قائل به اصالت وجود ذو مراتب مشکک هر مرتبه وجودی از مرتبه دیگر به شدت و ضعف و کمال و نقص تفاوت دارد ، اگر چه حقیقت واحده است . ( ممدالهمم در شرح فصوص الحکم ، حسن زاده آملی ، 156 )
🔶نظر کارشناسی فقیه قرآن پژوه آیة الله محمد هادی معرفت درباره غنا و موسیقی:
🔹بنده موسیقی را حلال می دانم و دلیل بر حرمتش نیست. همان طوری كه شیخ انصاری فرموده موسیقی یا غنا ذاتا دلیل بر حرمتش نداریم، آنچه كه دلیل داریم لوازمش است.
🔶پس اگر آهنگ، آهنگ فرح باشد كه هیچ اشكال ندارد. «قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده» یكی از زینتهای طبیعی همین مسأله صدای خوش، زدن خوش است. فطرت انسان مایل به این است. شارع نمی تواند این را حرام كند. اصلا حرام نمی كند. چرا؟ «لانه خلقها لهم». همه اینها «اخرجها لعباده». از پیغمبر ص حدیثی است مسلّم، سندش هم معتبر می فرماید: «الهوا والعبوا فانی اكره ان یری فی دینكم غلظة»؛ بازی كنید، فرح كنید. این دین اسلام است.
🔹بنده مبنایم همین است. موسیقا و غنا بانواعه وبآلاته اگر مناسب با مجالس گناه نباشد اشكال ندارد. اگر از متخصصین هم بپرسید می گویند غنا و موسیقی دو نوع است: یك نوع مبتذل، یك نوع متین. حتی در غرب هم این تمایز را می گذارند.
🔶موسیقی و غنا چه صوتی و چه آلاتی اش، اگر در حد متین و معقول باشد، هیچ دلیلی بر حرمتش نداریم. اما اگر در حد ابتذال و بولهوسی باشد آن حرام است.
@bazmeghodsian
🔻 اختلاف افق فکری امام خمینی و مرحوم طهرانی
🔹جریان طهرانی او را مشوّق امام خمینی در قیام و تشکیل حکومت اسلامی، و در واقع حضرت امام را دنباله رو او می دانند! (البته آنان به شدت از استعمال لفظ امام برای امام خمینی پرهیز می کنند)
صرف نظر از این ادعای شبه شوخی، اختلاف افق فکری مرحوم طهرانی و حضرت امام به قدری زیاد است که باور آن برای کسانی که اطلاع کافی ندارند مشکل است. در اینجا فقط به یک نمونه اشاره می کنیم.
پیشنهاد (و دستور!) تغییر رنگ عمامه سادات از سیاه به سبز، از آزمان های مرحوم طهرانی در اول انقلاب است.
وی در تعلیقه بر کتاب «وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلامی» می نویسد:
«بر ایشان (امام خمینی) فرض است که عمامه سبز بر سر نهند و حکم قطعی صادر فرمایند تا جمیع سادات [و نه فقط روحانیون از سادات] با این رنگ، سیادت خود را نشان دهند.»
🔻جناب طهرانی، چگونگی این تحول مهم و تمدن ساز(!) را نیز به امام خمینی گوشزد می کند:
در مجلس جشنی که با نام «جشن عودت به شعار سبز علویین» برپا می شود، امام خمینی عمامه سبز بر سر بپیچد، عمامه سیاه خویش را کنار نهد، سایر فقهای درجه اول شیعه را نیز دعوت کند و ایشان را نیز به این کار الزام کند، و در نهایت اعلام کند از امروز عمامه سیاه بر هر سیدی ممنوع است.
وی این تغییر رنگ عمامه سادات را با پشتوانه بحثی تاریخی به عنوان یکی از اساسی ترین وظایف حاکم اسلامی معرفی کرده است!!
@bazmeghodsian
مزارشریف در افغانستان از قرن ششم هجری به عنوان مرقد امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) شهرت داشته است.
کسانی که با چشم بستن بر منابع تاریخی و انساب، شهرت مقبره رقیه در شام را برای اثبات وجود او و انتسابش کافی می دانند، آیا شهرت را در اثبات مقابری مانند مزار شریف که قدمتی فراتر از مرقد شام دارد نیز کافی می دانند؟!
این چه دلیل سست و بی مبنایی است که هزاران مورد نقض برای آن می توان یافت! مسائل تاریخی را با متد و روش خاص خود باید تحقیق و بررسی کرد نه با ادلّه فقهی!
@bazmeghodsian
🔸نم نمِ باران به می خواران خوش است!
از خاتم العرفاء آقای قاضی شنیدم که در اهواز خشکسالی شد، علما و زهاد برای استسقاء بیرون شدند ولكن اثری از باران مشاهده نشد.
در آن میان کسی بود به نام مشهدی علی که کارش دنبک زنی بود، او همواره در مسیر امام جماعت شهر می نشست و به کارش مشغول بود. روزی امام جماعت او را گفت: تو که همه روزه اینجا هستی چه شود که به هنگام نماز بیایی در مسجد با نمازگزاران شریک در نماز شوی و کارت را نیز از دست ندهی؟!
از آن روز به بعد این مطرب با دنبک خود می آمد و در گوشه مسجد بود، پس از شرکت در نماز به دنبال کار خود می رفت.
تا آنکه در خشکسالی از امام جماعت اجازه گرفت که با هیئت همراه به استسقاء بیرون شود.
روزی با دوستان به بیرون شهر رفته در کناری دورهم نشستند و لنگی بر روی دنبک انداخت که صدای بمی از آن بر می آمد و این بیت را هم آهنگ شروع به خواندن کردند:
نم نم باران به میخواران خوش است
رحمت حق بر گنه کاران خوش است
لحظاتی گذشت و ابرها برخاستند و اهالی از باران سیراب شدند.
اینجانب داستان را به مجذوب سالک حضرت آقای انصاری همدانی نقل کردم انقلاب حالی به او دست داد که یدرک ولا یوصف.
کتاب المختار من کشف الاسرار و تذکره العطار، سید احمد فهری زنجانی.
https://t.me/bazmeghodsian/25600
🔸نم نمِ باران به می خواران خوش است!
از خاتم العرفاء آقای قاضی شنیدم که در اهواز خشکسالی شد، علما و زهاد برای استسقاء بیرون شدند ولكن اثری از باران مشاهده نشد.
در آن میان کسی بود به نام مشهدی علی که کارش دنبک زنی بود، او همواره در مسیر امام جماعت شهر می نشست و به کارش مشغول بود. روزی امام جماعت او را گفت: تو که همه روزه اینجا هستی چه شود که به هنگام نماز بیایی در مسجد با نمازگزاران شریک در نماز شوی و کارت را نیز از دست ندهی؟!
از آن روز به بعد این مطرب با دنبک خود می آمد و در گوشه مسجد بود، پس از شرکت در نماز به دنبال کار خود می رفت.
تا آنکه در خشکسالی از امام جماعت اجازه گرفت که با هیئت همراه به استسقاء بیرون شود.
روزی با دوستان به بیرون شهر رفته در کناری دورهم نشستند و لنگی بر روی دنبک انداخت که صدای بمی از آن بر می آمد و این بیت را هم آهنگ شروع به خواندن کردند:
نم نم باران به میخواران خوش است
رحمت حق بر گنه کاران خوش است
لحظاتی گذشت و ابرها برخاستند و اهالی از باران سیراب شدند.
اینجانب داستان را به مجذوب سالک حضرت آقای انصاری همدانی نقل کردم انقلاب حالی به او دست داد که یدرک ولا یوصف.
کتاب المختار من کشف الاسرار و تذکره العطار، سید احمد فهری زنجانی.
https://t.me/bazmeghodsian/25600
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com