⬇️جلسات پرسش و پاسخ با موضوعات مختلف:⬇️
🎯فیزیک
🎯فلسفه
🎯طب سنتی
🎯شبهات تاریخی
🎯شبهات قرآنی_اخلاقی
🎯و.....
💎سوال از شما
💎پاسخ اساتید
💯سوپرگروه سوالات عقلانی💯
https://telegram.me/joinchat/DYexLj73sh42MTg7heMZjw
در واقع این کتاب به دنبال تطهیر راویان غالی یا متهم به غلو از یکسو و اتهام تقصیر به رجالیان متقدم همچون نجاشی است.
اندکی پيش از پايان يافتن دوران حضور امامان، مقدمات ارائه طرحی جامع در ميان اماميه از جايگاه دينی و اجتماعی امام کم و بيش قابل مشاهده است؛ به عنوان يک متن بسيار کهن از اماميه در اين مورد، بايد به کتاب العلل فضل بن شاذان (د. 260ق)، متکلم برجسته اشاره کرد که در قسمتی از آن به ضرورت وجود امام در جامعه پرداخته است. برخی از دليلهای مطرح شده از سوی او، ضرورتهای اجتماعی وجود امام را منعکس می کند و با بررسی ساختار جوامع بشری و ضرورت وجود قانون، وجود امام را الزامی می داند؛ گرچه او طبعا به ضرورتهای دينی امام هم می پردازد؛ نک: فضل بن شاذان، کتاب العلل، (نسخه موجود در کتاب علل الشرايع)، ص 253-254 .خط فکری متکلمان دوران شيخ مفيد و شاگردانش در دنباله همين سنت فکری که ابن شاذان آن را ارائه داده است، به نظر می رسد.
تکمله: برای سهم هشام بن الحکم در طرح نظریه عصمت و مقصودی که از آن در نظر داشته، نک: ابن بابويه، معاني الأخبار، ص 132-133؛ نيز نک: خياط، الانتصار، تحقيق محمد حجازي، قاهرة، مکتبة الثقافة الدينية، ص 234-235؛ برای نظر مثبت فضل بن شاذان (د. 260ق)، متکلم امامی در خط هشام بن الحکم درباره عصمت امام علي (ع)، نک: شيخ مفيد، الفصول المختارة، ص 120.
از جمله مسائل قابل توجه در اين ميان مسئله نظام امامت است که اماميه به آن و تسلسل امامان در تمام ادوار معتقد بوده اند؛ اما با وجود اهميت داشتن انگاره "نص" در ميان اماميه، به ويژه در ميان نسل متکلمان آنان (مقايسه کنيد با: فضل بن شاذان، العلل، ص254؛ ابو سهل نوبختي، التنبيه، ص 97؛ نيز نک: ابن هيثم، کتاب المناظرات، ص 36 ) ، تجربه تاريخی امامان (در اين مورد، نک: مدخل امامت، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی) نشان می داده است که اين نص در سلسله پدر و فرزندی و به صورت موروثی و بروز آن در نوعی "وصيت" که هر امام به فرزندش می کند، همواره رعايت می شده و حتی توقع همواره اين بوده که فرزند بزرگتر امام درگذشته، جانشين امام قبلی شود. نويسندگان مخالف اماميه همواره آنان را به عقيده به نظريه موروثی بودن در امامت معتقد می دانسته اند؛ به اين معنی که نسب خاص و انتقال وراثت شرط تحقق امامت بوده و مسئله "وصيت" هم در همان چارچوب مطرح می شده است؛ از آن جمله برای زيديه اين مسئله حائز اهميت بوده است، چرا که آنان همه فرزندان دو امام حسن و حسين را شايسته اين مقام می دانسته اند؛ نک: الرد علی الروافض، منسوب به قاسم رسي؛ سعد اشعري، المقالات والفرق، ص 102، 106، 107؛ برخی از نويسندگان اختلاف نظر در ميان اماميه را در اين باره متذکر شده اند و گفته اند که بخشی از اماميه صرفا به نسب خاص عنايت دارند؛ در حالی که برخی ديگر مسئله افضليت در علم و انتصاب خاص را مطرح می کنند؛ نک: بغدادي، اصول الدين، ص 285-286؛ نشوان الحميري، الحور العين، ص 150. به هر حال در منابع حديثی شيعی درباره تأييد موروثی بودن مقام امامت در ميان فرزندان امام حسين و يا نظر مخالف آن در زمينه اصل انتصاب بر اساس شايستگی روايات متفاوت و ناسازگاری نقل شده است که ريشه در گرايشات مختلف در تشيع کهن و اماميه دارد؛ نک: بصائر الدرجات،ص 489؛ کتاب موسوم به قرب الاسناد، چاپ تهران، بی تاريخ، ص 146 ؛ کليني، 1/277، 285؛ مقايسه کنيد با: کليني، 1/ 284-285؛ کشي، رجال، ص458-459؛ نيز نک: ابن قبه، "النقض علی..."، بند 4؛ به هر حال ابن قبه مسئله افضليت و صلاحيت و شايستگی امام را در چارچوب نظريه "نص" به طور خاص مورد تأکيد قرار می دهد؛ نک: ابن قبه، "نقض کتاب..."، بندهای 2 و 21، 50، 64؛ او در حقيقت سعی بر حذف انديشه های کهنتر شيعی (به ويژه مطرح در ميان جريانات باطنی شيعی کهن که متافيزيک امام و انتقال نور امامت و ولايت در ارواح و اصلاب امامان را نسل اندر نسل مطرح می کنند) را داشته که در چارچوبهای پذيرفته شده نظريه امامت آن طور که او و اخلافش مطرح می کنند، ديگر جايی نداشته وبه ويژه در مقابله با مخالفان و از جمله زيديه و مقابله با هوادران نص بر عباس، عموی پيامبر مشکل ساز می شده است؛نيز مقايسه کنيد با: ابو طالب الهاروني، الدعامة، ص 205 تا 206. در مورد مسئله نص بر عباس و شيعه عباسية، نک: بحث بسيار مفصل ابو بکر باقلاني، متکلم اشعري (د. 403ق) در مناقب الأئمة، ص 382 به بعد.
در مورد غيبت دوم بايد گفت که در آغاز از آن بيشتر تعبير به "الغيبة التامة" می شده است و نه "الغيبة الکبری"، برای مثال نک: توقيع منسوب به امام غائب برای نائب چهارم، در شيخ طوسي، الغيبة، ص ۳۹۵ (مقايسه با همان در ابن بابويه، کمال الدين، ص ۵۱۶ که در آن تحريفی رخ داده است)؛ نيز گاهی حتی تعبير "الغيبة الطويلة" در منابع ديده می شود؛ نک: ابن طاووس، فتح الأبواب، ص ۲۰۷.
برای نخستين سندها برای اعلام آغاز غيبت کبری يا غيبت "تامه" در منابع امامی، نک: نعماني، الغيبة، ص ۱۷۳-۱۷۴ که از دو غيبت سخن می گويد که يکی از آن دو کوتاه بوده و در آن از طريق سفراء خود امام غائب با شيعيان مرتبط است و ديگری که در آن اين ارتباط قطع شده است. نعماني می نويسد که در هنگام تأليف کتابش امام از دوران غيبت نخست خارج شده و وارد دوران دوم گرديده است. کتاب نعماني تنها چند سالی پس از ۳۲۹ق نوشته شده است. با اين وجود در کتاب الغيبة نعماني مطلقا اشاره ای به نام نواب و سفرای امام غائب نشده است؛ نيز نک: ابن بابويه، کمال الدين، ص ۴۳۲-۴۳۳؛ ۵۱۶ (نقل توقيعی که پايان دوران وکالت را نشان می دهد و آغاز غيبت کامل را با مرگ نائب چهارم، يعنی علي بن محمد السمري اعلام می دارد)؛ برای تاريخ مرگ السمري به روايت ابن بابويه صدوق که نخستين بار از مسئله اين توقيع خبر داده است، نک: همان، ص ۵۰۳. او تاريخ مرگ السمري را در ۱۵ شعبان ۳۲۸ق می داند. پس بنابراين آغاز غيبت دوم از اين تاريخ است؛ مقايسه کنيد با تاريخ نيمه شعبان ۳۲۹ در روايت شيخ طوسي، ص ۳۹۶ که آن را به واسطه ابن نوح سيرافي نقل می کند. اما شيخ طوسي خود روايت تاريخ مرگ السمري را آن طور که ابن بابويه در کمال الدين نقل کرده به نقل از او می آورد، اما اين بار در نسخه شيخ طوسي، به جای ۳۲۸ ق سال ۳۲۹ ق آمده است. به نظر می رسد که بايد به روايت شيخ طوسي در اين مورد اعتماد بيشتری داشته باشيم
درباره توقيعات امام غائب (عج) در زمان غيبت اول کتابهايی نوشته شده است؛ مثلا می دانيم که محدث مشهور امامی سده سوم در قم که خود سهمی مهم در مسائل عصر غيبت دارد، يعنی ابوالعباس عبدالله بن جعفر الحميري القمي، کتابی نوشته بوده است به نام کتاب قرب الإسناد الی صاحب الامر که در رابطه با روايات و توقيعات منسوب به امام غائب بوده است. او سلسله کتابهايی با عنوان قرب الإسناد و يا المسائل و نيز التوقيعات دارد که در آنها روايات امامان رضا به بعد را در کتابهای مجزا فراهم کرده بوده است؛ نک: نجاشی، ص ۲۱۹-۲۲۰، شماره ۵۷۳ ؛ طوسي، ف، ص ۲۹۴، شماره ۴۴۰ . بخشی از کتاب قرب الاسناد که به نام او چاپ شده (قم، ۱۴۱۳ق)، مشتمل بر بخش امام رضا است و ما بقی آن کتاب ارتباطی با مجموعه کتابهای قرب الاسناد حميري، آنطور که در منابع از آنها نام برده شده ندارد. نيز می دانيم که شيخ صدوق (د. ۳۸۱ق)، در کتابی موسوم به المصابيح، بخشی (کتابی) را به ذکر توقيعات اختصاص داده بوده است؛ نک: نجاشی، ص ۳۹۰- ۳۹۱ شماره ۱۰۴۹. در مورد توقيعات، نک: مدخل "توقيع" در دانشنامه جهان اسلام.
دو محدث امامی از ری
1 - ابو علي الحسن بن العباس بن الحريش الرازي ، از امام جواد روايت مي كند . نجاشي درباره او مي گويد كه او جدا ضعيف بوده است . نجاشي مي گويد كه او كتاب انا انزلناه في ليله القدر داشته كه كتابي بوده ردي الحديث و مضطرب الالفاظ . البته با اين وصف نجاشي به كتاب سند مي دهد ( نجاشي ، 60 – 61 / 138 ) .
2 - ابو محمد الحسن بن احمد بن محمد بن الهيثم العجلي ، از وجوه اماميه ، خودش و پدرش و جدش همه اهل ري بودند . خود او در آخر عمر در كوفه رحل اقامت افكند و نجاشي او را در آنجا ديده بوده است . كتابهايي نيز داشته كه نجاشي به آن سندي نمي دهد ، شايد به خاطر معاصرت آن دو ( نجاشي ، 65 / 151 ) .
https://t.me/azbarresihayetarikhi
شماری از محدثان بغداد در فهارس اماميه (دو فرسته)
1 - ابو محمد الحسن بن محمد بن يحيي ( از سادات ) ، معروف به ابن اخي طاهر ( درگذشته ربيع الاول 358 ق ) ، به گفته نجاشي از مجاهيل ، احاديث منكر روايت مي كند و او مي افزايد كه چنين ديدم كه اصحاب ما او را تضعيف مي كنند . دو كتاب با عناوين كتاب المثالب و نيز كتاب الغيبه و ذكر القائم عليه السلام را نجاشي براي او ذكر مي كند ( نجاشي ، 64 / 149 ) .
2 – ابو عبدالله الحسين بن عبيدالله بن ابراهيم الغضائري ( درگذشته 15 صفر 411ق ) ، شيخ معروف نجاشي ، كتابهاي متعددي داشته و از جمله كتاب النوادر في الفقه . نجاشي از او تمامي كتابهايش و نيز جميع مروياتش ( جميع رواياته عن شيوخه ) را به اجازه دريافت داشته است ( نجاشي ، 69 / 166 ) .
3 - ابو علي احمد بن محمد بن مسلمه الرماني البغدادي ، كتاب النوادر داشته است و بعد نجاشي بلافاصله مي گويد از زياد بن مروان روايت مي كند . بعيد نيست منظور اين است كه او در اين كتاب تماما از اين راوي روايت مي كند يا اينكه اين كتاب در حقيقت دفتر اين راوي بوده كه احمد بن محمد بن مسلمه آن را روايت مي كرده است ( نجاشي ، 79 / 187 ) .
4 – ابوغالب احمد بن محمد بن محمد بن سليمان بن الحسن بن الجهم بن بكير بن اعين بن سنسن الزراري ( 285 – 368 ق ) ، شيخ اماميه در عصرش و از وجوه آنان ، كتابهايي داشته است و از جمله كتاب التاريخ كه ناتمام بوده است ؛ رساله اي هم به نواده اش ابو طاهر در ذكر آل اعين ؛ دو كتاب مناسك الحج يكي بزرگ و ديگري كوچك داشته است ( نجاشي ، 83 – 84 / 201 ) .
5 – احمد بن ابراهيم بن ابي رافع بن عبيد الانصاري ، اصلا كوفي بود ولي ساكن بغداد بود . كتابهاي متعددي حتي در موضوعي فقهي داشته و نيز در موضوعات تاريخي ولي در عين حال كتاب النوادر داشته كه نجاشي آن را كتاب نيكويي توصيف كرده است ( نجاشي ، 84/ 203 ) .
6 – ابوبكر احمد بن عبدالله بن احمد بن جلين الدوري الوراق ، از اماميه ، نجاشي مي گويد از او كتابي جز در طرق راويان حديث رد الشمس نمي شناسد او بنابر گفته نجاشي با اينكه امامي مذهب بود ولي با سنيان ارتباط داشت و آنان از او روايت حديث مي كردند و او نيز از آنان حديث روايت مي كرد . نجاشي مي گويد كه يكي از مشايخش ( ابو احمد عبدالسلام بن الحسين البصري ) كتابي به خط الدوري به او داده بوده ( دفع الي ) كه در آن الدوري اجازه تمام رواياتش را به اين شيخ داده بوده است . بنابراين اين كتاب كه شايد دفتري از روايات الدوري و شايد اصلي از اصول در اختيار وي بوده ، مشتمل بر اجازه اي نيز بوده كه در آن الدوري اجازه روايات خود را ( اعم از كتابهايش ) را به اين راوي داده بوده است . اين اجازه از نمونه هاي اجازات به معناي عام ( اجازه مرويات / فهرست روايات ) است كه فراتر از روايت يك يا مجموعه اي از كتب بوده است و شايد مشتمل بر فهرستي از مرويات الدوري بوده است ( نجاشي ، 85 / 205 ) .
7- ابوالحسن احمد بن محمد بن عمران بن موسی ، معروف به ابن الجندی ، نجاشی او را استاد خود می خواند و اضافه می كند كه او ما را به شیوخ زمانه خود وصل كرد ، بنابراین او كه نجاشی از وی به رحمه الله تعبیر می كند ، از مشایخ مهم نجاشی بوده است كه نجاشی بخشی از اسناد روایی خود را مدیون اوست . كتابهای متعددی داشته و عمدتا در موضوعات ادبی . یك مورد را یعنی كتاب الانواع را كه كتاب بسیار بزرگی هم بوده نجاشی در مجلس قرائت بر وی شنیده بوده است ( نجاشی ، 85 / 206 ) .
8 - ابو عبدالله احمد بن محمد بن عبیدالله بن الحسن بن عیاش بن ابراهیم بن ایوب الجوهری ( درگذشته 401 ق ) ، خاندانش بغدادی و از وجوه این شهر بودند . بنا به تصریح نجاشی ، او از اهل علم و ادب برجسته بود و شعر نیكو می سرود و خط خوب داشت . حدیث بسیار شنید ولی در آخر عمر اضطراب پیدا كرد . نجاشی او را دیده بوده و می گوید كه ابن عیاش دوست خود وی و پدرش بوده است و همچنین می افزاید كه از او حدیث و روایت بسیار شنیده است اما نجاشی اضافه می كند كه شیوخ ما او را تضعیف می كنند واز اینرو می گوید كه از او روایت نمی كند و از روایت از او اجتناب می كند . نجاشی برای او تعبیر رحمه الله می آورد و سپس می افزاید : سامحه كه نشان از ملاحظه ای است كه درباره او دارد . كتابهای مختلفی داشته در موضوعات گوناگون و حتی موضوعات ادبی و تاریخی و رجالی از جمله كتابی درباره رجال تك تك امامان ( شاید هم سبك رجال شیخ طوسی ) و نیز كتابی به نام كتاب ذكر من روی الحدیث من بنی ناشرة. درباره تعداد امامان و نیز امام غایب و وكلای امامان هم كتابهایی داشته است ( نجاشی ، 85 – 86 / 207 ) .
نمونه هایی از ذکر محدثان کوفه در سنت فهارس اماميه (دو فرسته)
1 – ابو محمد الحسن بن علي بن فضال ( درگذشته 224 ق ) ، از اصحاب امام رضا ( بنا به نقل نجاشي از كشي در 36 / 72 ) . نجاشي مي گويد كه احمد البزنطي ، 8 ماه پس از حسن بن علي ابن فضال و در 221 ق از دنیا رفت ، در حالي كه در اينجا مي گويد كه ابن فضال در 224 ق درگذشته است ( نك : شرح حال البزنطي در نجاشي ، 75 / 180 ) . ابن فضال از موالي تيم الله بن ثعلبه ، از فطحيه بوده كه گفته شده قبل از مرگ از آن عقیده دست شست . آن هنگام كه ابن شاذان نوجواني بوده ، ابن فضال پيرمردي بوده است (نجاشي ، 34 – 36 / 72 )
ابن فضال كتابهاي متعددي داشته است : از جمله الزهد و نيز كتاب رد بر غاليه و كتاب الزيارات و نيز در فقه كتاب الصلاه و نيز چند كتاب ديگر . او النوادر هم داشته است . نجاشي مي نويسد كه كتاب ديگر او كتابي است كه آن را فقط قمي ها روايت مي كنند از فرزندش علي كه در آن حسن ابن فضال از امام رضا روايت مي كند ، ولي نجاشي مي گويد در آن ترديد است ( فيه نظر ) . نجاشي به كتاب اخير هيچ اسنادي نمي دهد ؛ البته او به برخي ديگر هم سندي نمي دهد و اين نشان مي دهد كه شايد اطلاعات او در باب اين كتابها مستند به فهارس كهن نبوده است . اما از همه مهمتر اينكه او به النوادر وي سند نمي دهد . او كتاب الرجال هم داشته است ( نجاشي ، 36 / 72 )
2 - الحسن بن علي بن ابي حمزه سالم البطائني ، از موالي كوفه . از وجوه واقفه
مورد طعن علي بن الحسن بن فضال . كتابهايي داشته از جمله كتاب الفتن يا كتاب الملاحم كه نجاشي به آن سند خاص مي دهد . كتاب ديگر او فضائل القرآن است كه از طريق ابن عقده به آن سند مي دهد . نجاشي كتابهاي ديگري را هم به او نسبت مي دهد كه به هيچ يك از آنها سند نمي دهد : كتاب القائم الصغير ، الدلائل ، الغيبه ، الرجعه و سه كتاب در فقه از جمله در صلاه . شايد اين كتابها به دليل اينكه با عقايد واقفي نوشته شده بوده ( به طور قطع در مورد كتابهاي مربوط به موضوع قائم ) و يا در سنت واقفي روايت مي شده ، در فهارس امامي مورد نظر نجاشي روايت نشده بوده و يا بهرحال نجاشي نمي خواسته اين متون را روايت كند ( نجاشي ، 36 – 37 / 73 )
3 - ابو محمد الحسن بن علي بن زياد الوشاء ، بجلي كوفي ، ابن بنت الياس الصيرفي ، خزاز ، بنا بر قول كشي از اصحاب امام رضا ، از وجوه اماميه ، كتابهايي داشته از جمله : النوادر و نيز : مسائل الرضا عليه السلام ( نجاشي ، 39 – 40 / 80 )
4 – ابو محمد الحسن بن محمد بن سماعه الكندي الصيرفي كوفي ( اما در پايان شرح نجاشي درباره او ، در نقل تاريخ وفات او از حميد بن زياد ، كنيه او ابوعلي ثبت شده است ) ( درگذشت در شب پنجشنبه 5 جمادي الاول 263 ق ) ، ساكن محله كنده كوفه بوده است . از شيوخ واقفه كه در عقيده وقف تعصب داشته است ، وي بنابر وصف نجاشي ، كثير الحديث و ثقه بوده است . او فقيه بود. او در كوفه درگذشت و بر او ابراهيم بن محمد العلوي نماز گزارد و در جعفي به خاك سپرده شد . او كتابهايي در برخي از ابواب مختلف فقه ، از جمله در حدود و ديات داشته است . علاوه بر اين كتابها ، وي الغيبه ، البشارات و الزهد نيز داشته است . كتاب او در غيبت ، مي بايست با تعاليم اهل وقف سازگار بوده باشد . اما با اين وصف نجاشي تمام اين كتابها را با يك سند از طريق علي بن حاتم از كسي روايت مي كند كه او تمام كتابهاي ابن سماعه را يكجا از او روايت مي كرده است . سند ديگر نجاشي از طريق حميد بن زياد است كه او همه اين كتابها و افزون بر آن كتاب ديگري را از خود ابن سماعه شنيده بوده است . حميد از كتابهاي او تعبير به كتابهاي مصنف مي كند . از نوع ارائه دو سندي كه نجاشي به كتابهاي او داده و نقل قولهايي كه از حميد بن زياد كاملا روشن است كه نجاشي اطلاعات خود را از دو فهرست متفاوت اخذ كرده كه يكي از آن دو فهرست مرويات حميد بن زياد بوده است ( نجاشي ، 40 -42 / 84 ) .
26 - ابو علی احمد بن محمد بن احمد الجرجانی ، نزیل مصر ، حدیث بسیار شنید هم از امامیه و هم از عامه ( اهل سنت ) . نجاشی می گوید كه اصحاب ما می گویند كه از كتابهای او كتاب بزرگی درباره امام مهدی و اخبار قائم در اختیارشان ( احتمالا خود كتاب و نه تنها نامش / وقع الیهم ) بوده است ولی بهرحال نجاشی سندی ارائه نمی دهد ، چرا كه نجاشی گویا خود به این كتاب دسترسی نداشته و چنانكه از عبارت وقع الیهم برمی آید احتمالا این كتاب به صورت وجاده دراختیار بوده و نه به صورت روایت در فهارس و اجازات ( نجاشی ، 86/ 208 ) .
27 - احمد بن عبیدالله بن یحیی بن خاقان ، نجاشی می گوید كه اصحاب ما او را در شمار مصنفین آورده اند و گفته اند كه او كتابی داشته كه در آن امام عسكری را توصیف كرده بوده است ولی نجاشی تصریح می كند كه كتاب را ندیده بوده است و به آن اسنادی هم طبعا نمی دهد . شاید به این دلیل كه منبع نجاشی ، یكی از فهارس و یا اجازات نبوده است ( نجاشی ، 87 / 213 ) .
28 - – ابوالحسین احمد بن میثم بن ابی نعیم الفضل بن عمر ( ملقب به دكین ) بن حماد ، از امامیه كوفه ، نجاشی او را فقیه خوانده است و گفته كه كتابهایی داشته كه البته نامی از آنها نمی برد و می افزاید كه وی آنها را ندیده است و اسنادی هم به وی نمی دهد ( نجاشی ، 88/216 ) .
29 - احمد بن الفضل الخزاعی ، كتاب النوادر داشته است ولی نجاشی هیچ اطلاع دیگری و حتی سندی ارائه نمی دهد ( نجاشی ، 89 / 218 ) .
30 – احمد بن المبارك ، نوادر دارد كه از او احمد بن میثم بن ابی نعیم روایت می كند ولی نجاشی سندی ارائه نمی دهد ( نجاشی ، 89 / 220 ) .
31 – احمد بن محمد بن موسی بن الحارث بن عون ( از آل عبدالمطلب ) ، او كتاب نوادر بزرگی داشته است ولی نجاشی سندی ارائه نمی دهد ( نجاشی ، 89 / 221 ) .
https://t.me/azbarresihayetarikhi
رجال اماميه در فهرست نجاشي (در دو فرسته)
نجاشي در مورد بسياري از اشخاص هيچ تعبيري كه نشان دهنده اين باشد كه آن شخص از محدثان اماميه بوده است ، نمي كند و البته اين مسئله اسباب متعددي داشته است؛ اما بهرحال در مورد برخي اشحاص هم به تصريح مي گويد كه آن شخص از اماميه بوده است ؛ مواردي مانند :
1 - ابان بن عبدالملك الثقفي ( نجاشي ، 14 / 9 )
2 – ابان بن عمر الاسدي ( نجاشي ، 14/10 )
3 – ابراهيم بن سليمان بن ابي داحه ( نجاشي ، 15/14 )
4 – ابراهيم بن رجاء الجحدري ( نجاشي ، 16/16 )
5 – ابراهيم بن محمد الثقفي ( نجاشي ، 17/19 )
6 – ابراهيم بن محمد بن معروف ، ابو اسحاق المذاري ( نجاشي ، 19/23 )
7 – ابراهيم بن عمر اليماني الصنعاني ( نجاشي ، 20/26 )
8 - اسماعيل بن ابي خالد محمد بن مهاجر بن عبيد الازدي . كوفي ، از امام صادق روايت مي كند . ( نجاشي ، 25 – 26 / 46 )
9 – اسماعيل بن عبد الخالق بن عبد ربه ( نجاشي ، 27/50 )
10 - ابو علي اسماعيل بن علي العمي البصري ، از اماميه بصره ( نجاشي ، 30 / 63 )
11- ابو محمد اسماعيل بن محمد بن اسماعيل بن هلال المخزومي ، ملقب به قنبره ، از اماميه . نجاشي مي گويد او به عراق آمد ولي نمي گويد از كجا ( نجاشي ، 31 / 67 )
12 – ابو محمد الحسن بن علي بن زياد الوشاء ، بجلي كوفي ، ابن بنت الياس الصيرفي ، خزاز ، بنا بر قول كشي از اصحاب امام رضا ، از وجوه اماميه ( نجاشي ، 39 – 40 / 80 )
13 - الحسن بن محمد الخشاب ( نجاشي ، 42 / 85 )
14 - الحسين بن اشكيب ، نجاشي درباره او تعبير شيخ لنا دارد ( نجاشي ، 44 - 45 / 88 )
15 – ابو علي الحسن بن محمد بن احمد الصفار البصري ، از ابن سماعه و كساني ديگر روايت مي كند ( نجاشي ، 48 / 101 )
16 - الحسن بن متيل ( نجاشي ، 49 / 103 )
17 – ابو محمد الحسن بن علي الحجال ، قمي بوده ، شريك تجاري ابن وليد قمي . كتاب الجامع في ابواب الشريعه داشته كه نجاشي آن را بزرگ خوانده است ( نجاشي ، 49 / 104 ) .
18 - الحسن بن مؤفق ، كوفي ، از اماميه ، قليل الحديث بوده است .كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 57 / 132 ) .
19 - الحسين بن عبيدالله بن حمران الهمداني السكوني ، از اماميه كوفه . كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 57 / 134 ) .
20 - الحسن بن احمد بن ريذويه القمي ، از اماميه قم ( نجاشي ، 62 / 145 ) .
21 - الحسن بن عبد الصمد بن محمد بن عبيدالله الاشعري ، از اماميه قم ( نجاشي ، 62 / 146 ) .
22 - ابو محمد الحسن بن علي بن عبدالله بن المغيره البجلي ، از اماميه كوفه ، كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 62 -63 / 147 ) .
23 - ابو محمد الحسن بن حمزه بن علي الطبري ( درگذشته 358 ) ، معروف به المرعش ( از سادات ) ( نجاشي ، 64 / 150 ) .
24 - ابو محمد الحسن بن احمد بن محمد بن الهيثم العجلي ، از وجوه اماميه ري در عصر نجاشي ( نجاشي ، 65 / 151 ) .
25 – ابو عبدالله الحسين بن محمد بن علي الازدي ، كوفي ، بيشتر در ادب و شعر و سير تخصص داشت و كتابهايي نيز در همين موضوعات نوشته بوده است . نجاشي اطلاع مربوط به كتابهاي او را از احمد ابن الغضائري نقل مي كند ولي در عين حال سند مستقيم به كتابهاي او مي دهد ، بدون اينكه از ابن غضائري نامي برد ( نجاشي ، 65 – 66 / 154 ) .
26 – ابو عبدالله الحسين بن القاسم بن محمد بن ايوب بن شمون الكاتب ، بايد امامي باشد ، چون نجاشي تصريح دارد كه پدرش از اجله اماميه است . كتابهايي نيز داشته است ( نجاشي ، 66 / 157 ) .
27 - ابو عبدالله الحسين بن علي بن سفيان البزوفري ، از اجلاء اماميه ( نجاشي ، 68 / 162 ) .
28 - القاسم بن محمد بن ايوب بن شمون ، از اجله اماميه ( نجاشي ، 66/ 157 ) .
29 - ابو يعقوب اسحاق بن عمار بن حيان الصيرفي ، از اماميه ، از بيتي بزرگ از شيعه بوده است ، طبق گزارش ابن عقده در رجال ، وي از امامان صادق و كاظم روايت مي كند ، كتاب نوادر دارد كه از او شماري از اماميه آن را روايت مي كنند . آنگاه نجاشي تنها يك اسناد را نقل مي كند ( نجاشي ، 71 / 169 ) .
30 - احمد بن محمد بن عبيدالله الاشعري القمي ، از اماميه ، از امام هادي روايت مي كند . كتاب نوادر داشته است . نجاشي سندي به محمد بن علي بن محبوب مي دهد و او اين كتاب را از پسر راوي ما يعني عبيدالله روايت مي كند ( نجاشي ، 79 / 190 ) .
31 - ابو جعفر احمد بن الحسين بن عمر بن يزيد الصيقل كوفي ، از اماميه ، كتابهايي داشته كه جز النوادر شناخته شده نيست . نجاشي سند آن را به محمد بن احمد بن يحيي و به مولف مي رساند . ( نجاشي ، 83 / 200 ) .
32 - ابوغالب احمد بن محمد بن محمد بن سليمان بن الحسن بن الجهم بن بكير بن اعين بن سنسن الزراري ( 285 – 368 ق ) ( نجاشي ، 83 – 84 / 201 ) .
نمونه هایی از کتاب های النوادر در سنت حديثی اماميه (5 فرسته)
1- گاهي تعبير النوادر عن الرجال آمده ( نك : نجاشي، 14/11 در مورد ابان بن محمد البجلي معروف به سندي البزاز ). در اين موارد بايد گفت كه در اين كتاب ها مستقيما از امامان نقلي نيامده و همواره به واسطه روات ديگر حديث نقل شده است . اين احتمال هست كه مراد از النوادر در اين تعبير نوادر به معني لغوي كلمه باشد .
اما نوادرهای ديگر:
2 – النوادر ابراهيم بن هاشم القمي ( نجاشي ، 16/ 18 )
3 – النوادر ابراهيم بن سليمان بن عبيدالله بن خالد النهمي الخزاز الكوفي . او كتابهاي ديگري هم داشته است ( نجاشي ، 18/20 )
4 – النوادر ابراهيم بن اسحاق ابواسحاق الاحمري النهاوندي . او كتابهاي ديگري به ويژه در فقه داشته است ( نجاشي ، 19/21 )
5 – كتاب نوادر ابراهيم بن عيسي ( يا بن عثمان ) ، ابو ايوب الخراز . او از امامان صادق و كاظم روايت مي كرد . اين نوادر چنانكه از تعبير نجاشي برمي آيد ، توسط روات بسياري از او روايت مي شد ( نجاشي ، 20/25 )
6 – كتاب نوادر از ابراهيم بن عبدالحميد الاسدي ، كوفي ، از امام صادق روايت مي كرد . اين نوادر را جماعتي از وي روايت مي كنند . در اين مورد سند نجاشي از طريق ابن عقده نهايتا به ابن ابي عمير مي رسد ( نجاشي ، 20/27 )
7 – كتاب نوادر ابراهيم بن ابي بكر محمد بن الربيع ابي بكر ابن ابي السمال . از امام كاظم روايت مي كند . او واقفي بوده و بنابر روايتي از مذهب وقف دست شسته است ( نجاشي ، 21/30 )
8 – ابراهيم بن يوسف بن ابراهيم الكندي الطحان ، از امام كاظم روايت مي كند . كتاب نوادر او را جماعتي از او روايت مي كنند ( نجاشي ، 23/36 )
9 – النوادر ابراهيم بن موسي الانصاري ، توضيحي درباره او در نجاشي وجود ندارد ( نجاشي ، 25 /45 )
10- ابو يعقوب اسماعيل بن مهران بن ابي نصر زيد السكوني ، كوفي ، او را از اصحاب امام رضا دانسته اند . چند كتاب در موضوعات متفاوت داشته و از جمله النوادر داشته است ( نجاشي ، 26-27 / 49 )
11 – النوادر الحسن بن علي بن فضال ، ابن فضال كتابهاي متعددي داشته است : از جمله الزهد و نيز كتاب رد بر غاليه و كتاب الزيارات و نيز در فقه كتاب الصلاه و نيز چند كتاب ديگر . البته او به برخي از كتابها سندي نمي دهد و اين نشان مي دهد كه شايد اطلاعات او در باب اين كتابها مستند به فهارس كهن نبوده است . اما از همه مهمتر اينكه او به النوادر وي نيز سند نمي دهد ( نجاشي ، 36 / 72 ) .
12 – كتاب نوادر ابو محمد الحسن بن ابي قتاده علي بن محمد بن حفص ، شاعر و اديب ، پدرش از امامان صادق و كاظم روايت مي كرد . كتابي در هم اخبار ادبي و شعر داشته كه در اختيار ابن غضائري قرار گرفته بوده است ( وقع اليه ) ( نجاشي ، 37 / 74 )
13 - – الحسن بن راشد الطفاوي ، ضعيف . كتاب نوادر داشته كه به تعبير نجاشي ، نيكو و كثير العلم ( يعني مشتمل بر احاديث و طرق بسيار) بوده است ( نجاشي ، 38 / 76 )
14 - ابو عبدالله الحسين بن ابي سعيد هاشم بن حيان المكاري ، از وجوه واقفه ، در عين حال نجاشي او را توثيق مي كند . كشي درباره او مواردي دال بر ذم وي روايت كرده كه نجاشي مي گويد كه اينجا جاي ذكر آن نيست . او كتاب نوادر داشته كه نجاشي آن را بزرگ توصيف كرده است . سند نجاشي از طريق حميد بن زياد از حسن بن محمد بن سماعه از اوست ( نجاشي ، 38 / 78 )
15 - النوادر ابو محمد الحسن بن علي بن زياد الوشاء ، بجلي كوفي ، ابن بنت الياس الصيرفي ، خزاز ، بنا بر قول كشي از اصحاب امام رضا ، از وجوه اماميه ( نجاشي ، 39 – 40 / 80 )
16 – الحسن بن علي بن النعمان ، فرزند علي بن النعمان الاعلم ، ثقه ، كتاب نوادر داشته كه نجاشي آن را صحيح الحديث و كثير الفوائد خوانده است ( نجاشي ، 40 / 81 )
17 – الحسن بن علي بن بقاح كوفي ، از اصحاب امام صادق روايت مي كند . كتاب نوادر داشته است .نجاشي سندي به كتابش ارائه نمي دهد( نجاشي ، 40 / 82 )
18 - الحسن بن الحسين اللؤلؤي كوفي ، كثير الروايه بوده و كتاب مجموع نوادر داشته است ولي نجاشي سندي به كتابش ارائه نمي دهد ( نجاشي ، 40 / 83 )
19 - الحسن بن محمد الخشاب ، از وجوه اماميه ، كثير العلم و الحديث . كتابهايي داشته كه نجاشي از آنها تعبير به مصنفات مي كند : از جمله كتاب النوادر ( نجاشي ، 42 / 85 )
20 - ابو عبدالله الحسين بن عبيدالله بن سهل السعدي ، بر او طعن شده و متهم به غلو شده است . با اين وصف نجاشي مي گويد كه او كتابهاي صحيح الحديث داشته است . از آن جمله التوحيد ، المومن و المسلم و چند كتاب ديگر و علاوه بر آنها كتاب النوادر . آنگاه نجاشي تنها به كتاب المتعه سند مي دهد . نجاشي بدون اينكه تكليف كتابهاي ديگر را روشن كند ، با اسناد خود به محمد بن يحيي العطار ، كه از شيوخ برجسته كليني است ، سند خود را به السعدي مي رساند و به كتب او سند مي دهد ولي در توضيح تعبير ( كتبه ) تنها به تفصيل به عناوين زيادي درباره ايمان و اسلام اشاره مي كند كه گويا بايد همگي آنها اشاره اي باشد به كتاب المومن و المسلم او ( ... بكتبه و هي الايمان و صفه المومن ... ) . بنابراين ، اين كتاب او مي بايست كتاب بزرگي بوده باشد كه تنها فهرست ابواب آن يك صفحه و نيمي از كتاب نجاشي را اشغال كرده است . بويژه از اينكه در پايان نقل ابواب ، نجاشي مي نويسد كه اين ابواب كتاب است كه آن را از خط ابن نوح سيرافي نقل كرده است ، تاكيد ما بر اينكه اين عناوين ، تنها عناوين ابواب يك كتاب بوده است ، تاييد مي شود . اما جالب اينكه نجاشي در ابتدا تنها گفته بود كه بر اساس سند خود به محمد بن يحيي العطار اين ابواب را نقل مي كند ، در حالي كه در پايان مي نويسد كه از خط ابن نوح سيرافي اين ابواب را نقل كرده است كه اين مورد به هيچ وجه قابل تفسير نيست . اما بهرحال بايد بگوييم كه نام بردن از ابواب يك كتاب در فهرست نجاشي نمونه هاي ديگري هم دارد ( نجاشي ، 42- 44 / 86 ) .
21 - الحسين بن اشكيب . نجاشي درباره او تعبير شيخ لنا دارد و بعد مي گويد كه كشي او را در شمار اصحاب امام هادي قرار داده است . بنا بر نقل نجاشي ، كشي از او در رجال امام عسكري هم ياد كرده و او را مروزي مقيم سمرقند و كش خوانده است . در عين حال كشي گفته او قمي و خادم القبر بوده است ( احتمالا مزار فاطمه معصومه ، دختر امام كاظم در قم كه از مزارهاي مشهور شيعه امامي است ) . احتمالا اگر اشتباهي و يا شايد خلطي ميان دو تن صورت نگرفته باشد ، بايد گفت كه او اصلا خراساني بوده و در بخشي از عمرش در قم بوده است . از او عياشي روايت بسيار مي كرده و به حديثش اعتماد داشته است . نجاشي او را بسيار توثيق مي كند . سه كتاب به او از طريق شيخ مفيد و ابن قولويه منسوب شده ، بدون اينكه سند نجاشي به شيخ مفيد تصريح شده باشد . يكي از اين كتابها ، النوادر بوده است ( نجاشي ، 44 - 45 / 88 )
22 – الحسين ( يا الحسن ) بن زيدان الصرمي ، نوادر داشته است . كتاب را احمد پسر محمد بن يحيي العطار از او روايت مي كند ( نجاشي ، 48 / 99 ) .
23 - الحسن بن متيل ، از وجوه اماميه و كثير الحديث . او كتاب نوادر داشته، ولي نجاشي سندي ارائه نداده است ( نجاشي ، 49 / 103 )
24 – الحسين بن ثوير بن ابي فاخته سعيد بن حمران ، از امامان باقر و صادق روايت مي كند . كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 55 / 125 ) .
25 - الحسن بن موفق ، كوفي ، از اماميه ، قليل الحديث بوده است .كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 57 / 132 ) .
26 – الحسن بن عمرو بن منهال بن مقلاص كوفي . كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 57 / 133 ) .
27 – الحسين بن عبيدالله بن حمران الهمداني السكوني ، از اماميه كوفه . كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 57 / 134 ) .
28 – ابو علي الحسن بن خالد بن محمد بن علي البرقي ، برادر محمد بن خالد البرقي ، كتاب نوادر داشته است ، ولي نجاشي سندي ارائه نمي دهد ( نجاشي ، 61 / 139 ) .
29 – ابو محمد الحسن بن ظريف بن ناصح كوفي ، ساكن بغداد ( پدرش نيز ساكن بغداد بوده است ) . او نوادر داشته ، و نجاشي مي افزايد كه راويان آن از وي بسيارند ( والرواة عنه كثيرون ) . در سند نجاشي به او افتادگي ديده مي شود ( نجاشي ، 61 / 140 ) .
30 - ابو محمد الحسن بن ابي عثمان ، ملقب به سجاده ، كوفي ، اماميه او را تضعيف كرده اند . كتاب نوادر داشته است . نجاشي به او سند مي دهد ( نجاشي ، 61 / 141 ) .
31 – الحسن بن عنبسه الصوفي ، كوفي . كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 61 / 142 )
32 – ابو محمد الحسن بن علي الزيتوني الاشعري ، كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 62 / 143 ) .
33 - الحسن بن عبد الصمد بن محمد بن عبيدالله الاشعري ، از اماميه قم ، پدرش از حنان از امام صادق روايت مي كند . خودش كتاب نوادر داشته است . شايد در همين كتاب روايات او از پدرش به ترتيب ياد شده ، درج شده بوده و خود او از امامان روايت نمي كرده است . نجاشي سندي به او نمي دهد ( نجاشي ، 62 / 146 ) .
34 - ابو محمد الحسن بن علي بن عبدالله بن المغيرة البجلي ، از اماميه كوفه ، كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 62 -63 / 147 ) .
35 – ابو عبدالله الحسين بن محمد بن عمران بن ابي بكر الاشعري القمي ، كتاب النوادر داشته است كه نجاشي سند آن را از طريق مفيد از ابو غالب زراري از كليني از او ارائه مي دهد ( نجاشي ، 66 / 156 ) .
36 – الحسين بن عنبسه الصوفي . نجاشي تنها مي گويد كه به خط ابن نوح سيرافي در وصيت كتابهايش به او ( اجازه به سبك وصيت ) سندي به او و كتاب نوادر او يافته است . از عبارت نجاشي برمي آيد كه اطلاع او محدود به همين منبع بوده است ( نجاشي ، 67 / 158 ) .
37 - ابو عبدالله الحسين بن عبيدالله بن ابراهيم الغضائري ( درگذشته 15 صفر 411ق ) ، شيخ معروف نجاشي ، كتابهاي متعددي داشته و از جمله كتاب النوادر في الفقه ( نجاشي ، 69 / 166 ) .
38 – ابو يعقوب اسحاق بن عمار بن حيان الصيرفي ، از اماميه ، از بيتي بزرگ از شيعه بوده است ، طبق گزارش ابن عقده در رجال ، وي از امامان صادق و كاظم روايت مي كند ، كتاب نوادر دارد كه از او شماري از اماميه آن را روايت مي كنند . آنگاه نجاشي تنها يك اسناد را نقل مي كند ( نجاشي ، 71 / 169 ) .
39 - احمد بن الحسن بن اسماعيل بن شعيب بن ميثم التمار ، بنابر روايت نجاشي از كشي ، وي واقفي بوده است . از امام رضا روايت مي كند و نجاشي مي افزايد كه او صحيح الحديث و مورد اعتماد بوده است . كتاب نوادر داشته است كه نجاشي دو سند به آن مي دهد . جالب اينكه افزون بر نوادر ، كتابي نيز كه در آن رواياتش از ابان بن عثمان و از رجال حديث ( يعني غير امامان بوده ) در يك سند از سوي نجاشي به نقل از حسن بن محمد بن سماعه واقفي از او روايت شده است ( نجاشي ، 74 / 179 ) .
40 - ابو جعفر احمد بن محمد بن عمرو بن ابي نصر زيد البزنطي ( درگذشته 221 ق ) ، كوفي ، با امامان رضا و جواد را ملاقات داشته است . او نزد اين دو امام از منزلت زيادي برخوردار بود . كتابهايي داشت و از جمله الجامع . علاوه بر الجامع او كتاب النوادر هم داشته است كه نجاشي سندي از طريق ابن عقده به آن مي دهد . نجاشي از يك كتاب نوادر ديگري هم از او ياد مي كند كه سند آن از طريق ابن قولويه و نهايتا احمد بن هلال است . ( نجاشي ، 75 / 180 ) .
41 – ابو جعفر احمد بن ابي بشر السراج كوفي ، واقفي ، از امام كاظم روايت مي كند . كتاب نوادر داشته است ( نجاشي، 75-76 / 181 ) .
42 – ابو عبدالله احمد بن صبيح الاسدي ، كوفي ، زيديه مدعي اند كه او زيدي بوده ، ولي اين امر درست نيست . كتابهايي داشته از جمله التفسير و النوادر و آنگاه مجاشي سندي خاص به آن مي دهد ( نجاشي ، 78 / 184 ) .
43 - ابو علي احمد بن محمد بن مسلمه الرماني البغدادي ، كتاب النوادر داشته است و بعد نجاشي بلافاصله مي گويد از زياد بن مروان روايت مي كند . بعيد نيست منظور اين است كه او در اين كتاب تماما از اين راوي روايت مي كند يا اينكه اين كتاب در حقيقت دفتر اين راوي بوده كه احمد بن محمد بن مسلمه آن را روايت مي كرده است ( نجاشي ، 79 / 187 ) .
44 – احمد بن معروف ، قمي ، كتاب نوادر داشته است ( نجاشي ، 79 / 188 ) .
45 – احمد بن محمد بن الربيع الاقرع الكندي ، كتاب نوادر داشته است . او عالم به رجال حديث بوده است ( نجاشي ، 79 / 189 ) .
46 - - احمد بن محمد بن عبيدالله الاشعري القمي ، از اماميه ، از امام هادي روايت مي كند . كتاب نوادر داشته است . نجاشي سندي به محمد بن علي بن محبوب مي دهد و او اين كتاب را از پسر راوي ما يعني عبيدالله روايت مي كند ( نجاشي ، 79 / 190 ) .
47– احمد بن عمرو بن منهال ، نجاشي درباره او جز اين نمي داند كه كتاب نوادر داشته و آن را با اسنادي از حميد بن زياد روايت مي كرده است . بنابراين معلوم است كه اطلاع او صرفا متكي بر فهارس ( فهرست حميد بن زياد ) بوده است ( نجاشي ، 80/191 ) .
48 - ابو عبدالله احمد بن محمد بن سيار الكاتب ، معروف به سياري ، بصري ، از كتاب آل طاهر بوده در زمان امام عسكري . حسين بن عبيدالله الغضائري ، او را ضعيف الحديث و فاسد المذهب مي دانسته است . نجاشي نيز مي افزايد كه او مجفو الرواية و كثير المراسيل بوده است . نجاشي مي گويد كه او را كتبي است كه از آنها نزد ما كتابهاي ذيل رسيده: كتاب ثواب القرآن ، كتاب الطب ، كتاب القراءات ، كتاب الغارات و كتاب النوادر . نجاشي از طريق دو استادش به او اسنادي مي دهد از طريق محمد بن يحيي العطار از او جز اينكه در اين اسناد كليه روايات غاليانه و تخليط او استثنا شده است ( الا ما كان من غلو وتخليط ) . معلوم نيست كه اين استثنا از جانب مشايخ پيشتر است يا از سوي خود نجاشي ( نجاشي ، 80 / 192 ) .
49 – ابوعبدالله احمد بن عبدوس الخلنجي ، كتاب النوادر داشته است ( نجاشي ، 81 / 197 ) .
برخی وجوه اماميه در رجال نجاشي
1- ابان بن تغلب ( نجاشي ، 10 / 7 )
2- ابراهيم بن سليمان بن ابي داحه المزني ، وجه اصحابنا البصريين في الفقه و الكلام و الادب و الشعر ( نجاشي ، 15/14 )
3- اسماعيل بن عبدالخالق بن عبدربه بن ابي ميمونه بن يسار ، نجاشي درباره او مي نويسد كه او از وجوه اماميه و فقيهي از فقهايشان بوده است ( نجاشي ، 27 / 50 )
4 - اسماعيل بن آدم بن عبدالله بن سعد الاشعري ، از وجوه قم . ( نجاشي ، 27 – 28 /52 )
5 - ابو محمد الحسن بن علي بن زياد الوشاء ، بجلي كوفي ، ابن بنت الياس الصيرفي ، خزاز ، بنا بر قول كشي از اصحاب امام رضا ، از وجوه اماميه ، عينا من عيون هذه الطائفه . او گفته بوده كه در مسجد كوفه 900 شيخ را درك كرده بوده كه همگي مي گفتند : حدثني جعفر بن محمد. كتابهايي داشته از جمله : ثواب الحج ، المناسك ( احتمالا دو كتاب مجزا ) و النوادر و نيز مسائل الرضا عليه السلام ( نجاشي ، 39 – 40 / 80 )
6 – الحسن بن محمد الخشاب ، از وجوه اماميه ، مشهور ، كثير العلم و الحديث . كتابهايي داشته كه نجاشي از آنها تعبير به مصنفات مي كند : الرد علي الواقفه و كتاب النوادر . او مي گويد گفته شده است كه وي دو كتاب الحج و الانبياء نيز داشته است . آنگاه يك سند به الخشاب مي دهد كه احتمالا شامل دو كتاب مورد ترديد نمي شود ( نجاشي ، 42 / 85 )
7 - الحسن بن متيل ، از وجوه اماميه و كثير الحديث ( نجاشي ، 49 / 103 )
8 – ابو محمد الحسن بن حمزه بن علي الطبري ( درگذشته 358 ) ، معروف به المرعش ( از سادات ) ، از اجلاء و فقهاي اماميه ، ( نجاشي ، 64 / 150 ) .
9 - ابو محمد الحسن بن احمد بن محمد بن الهيثم العجلي ، از وجوه اماميه ، نجاشي او را در كوفه ديده بوده است ( نجاشي ، 65 / 151 ) .
10 - ابو محمد الحسن بن احمد بن القاسم ، الشريف النقيب ( از سادات ) ، نجاشي درباره او تعبير ( سيد في هذه الطائفه ) مي كند ولي با اين وصف مي نويسد كه ديده ام برخي از اصحاب ما در برخي رواياتش غمز مي كنند . نجاشي چند كتاب از او نام مي برد . نجاشي مي افزايد كه بر او فوائد بسيار قرائت كرده و يا بر او قرائت مي كرده اند و او شنيده است . او پيش از عصر نجاشي از دنیا رفته بوده است ( نجاشي ، 65 / 152 ) .
11 - القاسم بن محمد بن ايوب بن شمون ، از اجله اماميه ؛ ولي شرح حالي از او در رجال نجاشي نيست ، شايد كتابي به او منسوب نبوده است . در شرح حال پسرش الحسين به اين نكته توجه داده شده است ( نجاشي ، 66/ 157 ) .
12 - ابو عبدالله الحسين بن علي بن سفيان البزوفري ، از اجلاء اماميه ، چندين كتاب داشته و از جمله كتاب احكام العبيد كه نجاشي آن را بر شيخ مفيد خوانده بوده است ( نجاشي ، 68 / 162 )
13 - ابوغالب احمد بن محمد بن محمد بن سليمان بن الحسن بن الجهم بن بكير بن اعين بن سنسن الزراري ( 285 – 368 ق ) ، شيخ اماميه در عصرش و از وجوه آنان ، كتابهايي داشته است و از جمله كتاب التاريخ كه نا تمام بوده است ؛ رساله اي هم به نواده اش ابو طاهر در ذكر آل اعين ؛ دو كتاب مناسك الحج يكي بزرگ و ديگري كوچك داشته است ( نجاشي ، 83 – 84 / 201 ) .
13 – ابوالحسین احمد بن میثم بن ابی نعیم الفضل بن عمر ( ملقب به دكین ) بن حماد ، از امامیه كوفه ، نجاشی او را فقیه خوانده است و گفته كه كتابهایی داشته ولی وی آنها را ندیده است و اسنادی هم به وی نمی دهد ( نجاشی ، 88/216 ) .
https://t.me/azbarresihayetarikhi
⭕️⭕️
🔶معرفی کتاب علل الشرائع
عِلَلُ الشَّرائِع،
🔸 کتابی به زبان عربى، تألیف شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ ق) فقیه برجسته و راوی شیعی قرن چهارم هجرى قمری است.
🔶 علل الشرائع، مشتمل بر روایاتى از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) است که موضوع آنها علت و فلسفه برخى از احکام شرعی و عقیدتى است، مانند عللِ وضع اسامى اشیا و اشخاص، عوامل حوادث و وقایع، علل گرایش به عقاید و اعمال و چگونگى خلق حیوانات. شیخ صدوق در این کتاب، به علت برخى از کارهاى پیامبران، پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) نیز اشاره کرده است.
🔸محتویات
🔶محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (۳۰۵ ـ۳۸۱ق) مشهور ب شیخ صدوق، از بزرگترین علمای قرن چهارم هجری قمری است که در ری مدفون است. وی بزرگترین محدّث و فقیه مکتب حدیثی قم بود و حدود ۳۰۰ اثر علمی تألیف کرد که امروزه بسیاری از آنها مفقود شده است. کتاب من لایحضره الفقیه ـ از کتب اربعهٔ شیعه ـ اثر اوست.
🔷نام کتاب
بنابر آنچه شهرت یافته نام کتاب، «علل الشرایع» است که در برخی موارد نیز از آن تعبیر به «العلل» شده است؛ اما در برخی کتابها از آن با نام «علل الشرایع و الاحکام» یاد شده است.
🔶روش تألیف
🔸شیخ صدوق در باببندی کتاب به صورت موضوعمحور پیش رفته و در برخی موارد در توضیح روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع)، نظرات خویش را با تعابیر «قال مصنف هذا الکتاب»، «قال مؤلف هذا الکتاب» و... بیان کرده است.
🔹مؤلف سخنان خویش را به آیات قرآن کریم، روایات معصومین(ع)، وقایع تاریخی، سخنان علما و استدلالات عقلی مستند میکند.
🔶شیخ صدوق در برخی موارد در بیان احادیث، به توضیح معنای الفاظ حدیث، بیان مصداق حدیث، عدم پذیرش محتوای حدیث، جمع میان اخبار مختلف نیز پرداخته است.
🔶ساختار کتاب
علل الشرایع، در دو جلد تنظیم شده است که دارای ۱۹۰۷ حدیث و ۶۴۷ باب است.
🔶جلد اول، داراى ۲۶۲ باب و جلد دوم، شامل ۳۸۵ باب مى باشد و هر باب به صورت «باب العلة» نامیده میشود.
🔷اولین باب آن با عنوان «العلة التی من أجلها سمیت السماء سماء و الدنیا دنیا و الآخرة الآخرة و...» آغاز و آخرین باب نیز باب «نوادر العلل» نامیده میشود.
🔶چگونگى آغاز نسل حضرت آدم (ع)؛ علت ورود حضرت علی (ع) به شورای خلافت؛ دلیل بلند خواندن نماز صبح؛ بیان علت زکات؛ اینکه چرا وصیت فقط در یک سوم اموال صحیح است؛
🔶علت نامگذارى پزشک به طبیب؛ سرّ حرمت گوشت حیوانات وحشى؛ علت وجوب نماز؛ علت جواز جمع بین نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا؛
🔹علت برترى پیامبران و اولیاء نسبت به فرشتگان؛ علت احتیاج ما به پیامبر و امام؛ علت حرمت شکار در روز شنبه بر یهودیان؛ علت شبانه و مخفیانه دفن شدن حضرت فاطمه زهرا (س) و... از دیگر علل یاد شده در کتاب هستند.
🔶در جلد اول، اولین باب، در مورد علت نامگذارى سماء، دنیا، آخرت، آدم،. حواء، درهم و دینار به این نامها بوده و آخرین باب، در باره علت پیدایش عذاب قبر است.
🔹در جلد دوم، اولین باب، در باره علل وضو و اذان و نماز و آخرین باب، باب نوادر العلل است.
🔶جایگاه و اعتبار کتاب
این کتاب با توجه به موضوع «علل و اسباب پدیدهها و احکام شرعی»
🔷 از زمان نگارش خود مورد توجه عالمان بوده است و کسانی مانند قاضی نعمان مغربی در شرح الاخبار، علامه مجلسی در بحار، شیخ حر عاملی در وسائل الشیعة و... از آن استفاده و بدان استناد نمودهاند.
🔶این کتاب از سوی برخی اصولیون مانند وحید بهبهانی - از این جهت که شیخ صدوق، تنها در صدد گردآوری و نقل روایات علل بوده - مورد نقد و تأمل قرار گرفته است.
💠پژوهشهای پیرامون کتاب
این کتاب، توسط شیخ ابراهیم بن علی کفعمی با نام «اختصار علل الشرائع» و به وسیله شیخ شرف الدین یحیی بحرانی با نام «تلخیص علل الشرائع» خلاصه شده و توسط شیخ محمد تقی آقا نجفی اصفهانی به فارسى ترجمه گردیده است.
کسانی نیز مانند شیخ شرف الدین یحیى بن عز الدین حسین بن عثیرة بن ناصر بحرانی ب تجدید اسلامی کتاب علل پرداختهاند.
🔸علل الشرایع توسط برخی از مترجمان معاصر نیز به فارسی برگردانده شده است.
#معرفی_کتاب
@yortchi_bosjin_pdf
هم اكنون
سخنراني دکتر مانفرد لورنز (دانشگاه همبولت)
اولين دوره از كنفرانس سه روزه اتاق ايران در رايزني فرهنگي ج.ا.ايران
#Iranistikforum_2017
Iran Haus Berlin
@kultur
هم اكنون
سخنراني سیدعلی موجانی (رایزن فرهنگی ج.ا.ايران در آلمان)
اولين دوره از كنفرانس سه روزه اتاق ايران در رايزني فرهنگي ج.ا.ايران
#Iranistikforum_2017
Iran Haus Berlin
@kultur
هم اكنون
پذیرایی آشپزخانه ایرانی
اولين دوره از كنفرانس سه روزه اتاق ايران در رايزني فرهنگي ج.ا.ايران
#Iranistikforum_2017
Iran Haus Berlin
@kultur
(تاريخ كتب علل الشرايع نزد مؤلفین متقدّم امامی):
بر خلاف آنچه در یادداشت تازه ای از دوست عزیزم جناب آقای دکتر هادی گرامی مطرح شده تاريخ كتب «علل الشرايع» نزد مؤلفین متقدّم امامی به عصری بسیار کهن تر از شیخ صدوق باز می گردد ایشان بر اساس دو سه نمونۀ مه آلود چنین نتیجه گرفته اند که «گونۀ علل الشرائع یک گونه رایج تألیفی در میان اصحاب متقدّم امامیّه نبوده است و صرفا چنین گونه مکتوبهای به دو نفر یعنی شیخ صدوق و مفضل بن عمر جعفی نسبت داده شده است». وی این ادعای احتمالی را مطرح می کند که «در معنا کاوی عنوان عام العلل در کتب فهارس، احتمال ارجاع آن به علل الحدیث را باید احتمالی برتر و اولی نسبت به علل الشرائع در نظر گرفت».
به عقیدۀ ایشان «در نظر گرفتن عنوان العلل به عنوان ارجاعی غالب به گونه علل الشرائع به شدت در محل تردید قرار دارد و گویا بیشتر از آنکه حاصل تعدد و تداول واقعی این گونه در تاریخ متقدم امامیّه باشد، حاصل سیطره گفتمان کتاب علل الشرائع شیخ صدوق بر اذهان پژوهشگران باشد». در حالی که به اعتقاد ما کتاب صدوق آینه ای از تلاش مؤلفان و محدثان ادوار متقدم او در این موضوع است که پس از این به چند نمونه از ایشان اشاره خواهد شد.
آنچه دربارۀ عناوین «کتاب العلل» و اطلاق این عنوان در ابتدای امر تصوّر می شود این است که موضوع کتب مزبور همان «علل الحدیث» باشد که در میان اهل سنت قدمتی دیرینه دارد. با این حال نباید چنین پنداشت که تمامی (کتب العلل) در میان شیعه به گونۀ آسیب شناسی حدیث تعلّق داشته است. چنانکه در یادداشت پیشین گذشت، و از این به بعد نیز در این باب سخن گفته خواهد شد آنچه در میان امامیه از عنوان کلی (کتاب العلل) دریافت می شده، نه (علل الحدیث) که (علل الشرایع) بوده است.
از مواردی که جناب آقای گرامی با کمال تعجب نتیجه گیری کرده اند کتاب العللی است که در فهرست نجاشی و طوسی از آن یاد شده است (فهرست نجاشی ص 307؛ فهرست طوسی ص 363) به اعتقاد ایشان «شاید بتوان احتمال داد که کتاب العلل منتسب به فضل بن شاذان نیشابوری نیز به دلیل تعلق وی به جریان هشام بن حکم و همچنین گرایشهایش به سمت گفتمان اهل سنّت از سنخ علل الحدیث و نه علل الشرایع بوده است». در حالی که یکی از قدیمی ترین نمونه هایی که حدود نیمۀ قرن سوم تألیف شده و می توان در این بخش بدان اشاره کرد «کتاب العلل» فضل بن شاذان (260 هـ ق) است. این کتاب که به یقین در «علل الشرایع» بوده، به دست مرحوم شیخ صدوق رسیده بوده است. با این که کتاب فضل حجم زیادی داشته مرحوم صدوق تمامی آن را به طور کامل در دو کتاب علل الشرایع و عیون اخبار الرضا (ع) آورده است. او این کتاب را با توضیح زیر در عیون نقل می کند: «باب العلل التي ذكر الفضل بن شاذان في آخرها أنه سمعها من الرضا علي بن موسى عليه السلام مرة بعده مرة وشيئا بعد شئ فجمعها وأطلق لعلي بن محمد بن قتيبة النيسابوري روايتها عنه عن الرضا عليه السلام» (علل الشرائع ج 1 ص 251 ـ 275؛ عيون أخبار الرضا ( ع ) ج 2 ص 106 ـ 128).
همچنین با بررسی اسانید کتاب «علل الشرایع» شیخ صدوق می توان به این نتیجه رسید که «کتاب العلل» محمد بن خالد برقی که نجاشی و شیخ طوسی از آن یاد می کنند به گونۀ (علل الشرایع) تعلق داشته است. از آن رو که در کتاب صدوق روایات زیادی با سند واحد از احمد بن محمد بن خالد برقی از پدرش محمد بن خالد آمده است (علل الشرائع ج 1 ص 17، 44، 96، 141، 168، 190، 234، و ج 2 ص 399، 431، 437، 444، 475، 507) که به احتمال قوی از همان کتاب العللی است که نجاشی در تألیفات محمد بن خالد از آن یاد می کند (فهرست نجاشی ص 335).
@majlesilib
یکی دیگر از افرادی که می توان در این موضوع به او اشاره کرد و از قضا مورد استناد آقای دکتر گرامی نیز قرار گرفته یونس بن عبد الرحمن است. جناب گرامی تنها به کتاب «علل الحدیث» یونس استناد جسته است، در حالی که مقایسۀ گزارش شیخ طوسی و نجاشی در معرفی آثار یونس جدایی کتاب العلل (علل الشرایع) را از کتاب دیگر او موسوم به «اختلاف الحدیث» روشن می کند. نجاشی ذیل آثار یونس از دو کتاب با عناوین «کتاب العلل الکبیر» و «علل الحدیث» نام می برد (فهرست نجاشی ص 447). نباید چنین پنداشت که این هر دو در موضوع علل الحدیث، با حجم های متفاوت بوده اند. استناد به فهرست شیخ طوسی هر گونه ابهام در این فقره را از بین می برد. شیخ «کتاب العلل» از آثار یونس را در کنار «كتاب اختلاف الحديث» نام می برد (فهرست طوسی ص 266) و روشن می سازد که «علل الحدیث» در عبارت نجاشی همان «اختلاف الحدیث» است. این در حالی است که «کتاب العلل الکبیر» در عبارت نجاشی بایستی تنها «کتاب العلل» در عبارت شیخ مفروض گردد که در موضوع علل الشرایع بوده است. یونس همچنین کتاب دیگری با عنوان «كتاب علل النكاح وتحليل المتعة» داشته که بیانگر آن است که وی علل الشرایع نویس هم بوده است.
مستند ادعای اخیر جز مقایسۀ دو فهرست شیخ و نجاشی روایات بسیاری است که در «علل الشرایع» صدوق از یونس نقل شده است (علل الشرائع ج 2 ص 349، 370، 381، 477، 518، 542، 579، 580، 590، 603...). جالب اینجاست که صدوق این روایات را قطعا از یکی از مؤلفات یونس نقل می کند. زیرا تمامی این روایات به دو راوی اصلی میراث یونس مذکور در فهرست طوسی و نجاشی باز می گردد و این دو اسماعیل بن مرار و محمد بن عیسی هستند. طریق شیخ طوسی در فهرست به این شرح است:
(أخبرنا بذلك [كتب يونس] ابن أبي جيد، عن محمد بن الحسن، عن سعد والحميري وعلي بن إبراهيم ومحمد بن الحسن الصفار، كلهم، عن إبراهيم بن هاشم، عن إسماعيل بن مرار وصالح بن السندي، عنه.
ورواها أبو جعفر بن بابويه، عن حمزة بن محمد العلوي ومحمد بن علي ماجيلويه، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن إسماعيل وصالح، عنه .
وأخبرنا بذلك ابن أبي جيد، عن ابن الوليد، عن الصفار، عن محمد بن عيسى بن عبيد، عنه).
این طرق دقیقا در «علل الشرایع» صدوق ذیل روایاتی که از یونس روایت شده تکرار می شود؛ برای نمونه این موارد شایسته ذکر است:
1 ـ أبى رحمه الله قال : حدثنا علي بن إبراهيم عن إسماعيل بن مرار عن يونس بن عبد الرحمن..
2 ـ حدثنا محمد بن الحسن قال : حدثنا محمد بن الحسن الصفار عن إبراهيم بن هاشم عن إسماعيل بن مرار عن يونس بن عبد الرحمن..
3 - وعنه ، عن محمد بن الحسن الصفار ، عن إبراهيم بن هاشم ، عن إسماعيل ابن مرار عن يونس بن عبد الرحمن..
4 ـ أبي قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن محمد بن عيسى، عن يونس بن عبد الرحمن..
5 ـ حدثنا محمد بن علي ماجيلويه، عن محمد بن يحيى العطار عن سهل بن زياد عن محمد بن عيسى عن يونس بن عبد الرحمن..
6 ـ أبي رحمه الله عن سعد بن عبد الله عن محمد بن عيسى بن عبيد عن يونس ابن عبد الرحمن..
به روشنی می توان دریافت که اسانید شیخ صدوق برای نقل از یونس همان اسانیدی است که شیخ طوسی و نجاشی برای روایت آثار یونس آورده اند و به احتمال قوی طریقی برای روایت همان «کتاب العلل» در موضوع علل الشرایع بوده اند.
در یادداشت دیگری به چند نمونه دیگر از آثار قدما در موضوع علل الشرایع اشاره خواهد شد.
این بحث ادامه دارد..
@majlesilib
📚اهتمام اصحاب به بررسی و معالجه اختلاف احادیث صادره از ائمه علیهم السلام
بعد از اینکه اصحاب اهل بیت علیهم السلام به جمع آوری و تدوین جوامع حدیثی رو آوردند، با مشکل اختلاف احادیث روبرو شدند. از این رو در پی معالجه این مشکل بر آمدند.
روات طبقه ششم به بعد، اهتمام جدی به این امر ورزیدند و کتبی را در این موضوع تألیف نمودند. به طور نمونه در ذیل به برخی از این کتب اشاره می نماییم:
🔸روات طبقه ششم، اصحاب امام کاظم و امام رضا علیهما السلام
- کتاب اختلاف الحدیث، یونس بن عبد الرحمن (الفهرست شیخ طوسی رقم 813)
- کتاب علل الحدیث، یونس بن عبد الرحمن (رجال النجاشی رقم 1208) (1)
- کتاب اختلاف الحدیث، محمد بن أبی عمیر (رجال النجاشی رقم 887)
🔸روات طبقه هفتم، اصحاب امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیهم السلام
- کتاب اختلاف الحدیث، احمد بن محمد بن خالد برقی (الفهرست شیخ طوسی رقم 65)
- کتاب معانی الحدیث و التحریف، احمد بن محمد بن خالد برقی (رجال النجاشی رقم 182) (2)
- کتاب الناسخ و المنسوخ، احمد بن محمد بن عیسی قمی
🔸روات طبقه هشتم
- کتاب الحدیثان المختلفان، عبدالله بن جعفر حمیری (رجال النجاشی رقم 573){
🔸روات طبقه دهم
- کتاب الحدیثان المختلفان، محمد بن احمد بن داود (3)
- کتاب اختلاف الحدیث، ابن الجنید
🔸روات طبقه یازدهم
- کتاب الحدیثان المختلفان، احمد بن عبد الواحد، از مشایخ نجاشی و طوسی
- کتاب القاضی بین الحدیثین المختلفین، احمد بن نوح سیرافی، از مشایخ نجاشی (رجال النجاشی، رقم 209)
- کتاب الاستبصار، شیخ طوسی
♦️تمامی پاورقی ها از متن تقریرات دروس آیت الله سیستانی است و به علت حفظ انسجام مطالب، به پاورقی منتقل شده است.
—------------------------------
(1): ظاهرا مراد از علل الحدیث در اینجا، احادیث ضعیف می باشد (همان طور که جماعتی از عامه نیز در این موضوع، کتبی تألیف کرده اند. مانند علل أبی حاتم) و منظور از علل در اینجا، حکمت نیست. (مثل برخی کتب که در این زمینه تألیف شده اند مانند کتاب علل فضل بن شاذان و علل الشرائع شیخ صدوق)
(2): ظاهرا مقصود از معانی الحدیث، تفسیر احادیث مانند کتاب معانی الاخبار شیخ صدوق نیست، بلکه هدف برقی از این کتاب رفع اختلاف حدیث بوده است مانند معانی الآثار.
(3): ایشان از کبار علما و معاصر جعفر بن محمد بن قولویه بوده و اولین فردی است که قول به عدد در ماه مبارک رمضان را انکار کرد.
✅تعارض الادلة و اختلاف الحدیث، ص171-173
@zobdatolfavaed
🇩🇪🇮🇷
مسلمانان واقعی آلمان چه کسانی هستند؟
به نقل از رایزنی فرهنگی سفارت ج اا در آلمان
کنفرانس اسلامی با رویکردی جدید هفته گذشته با حضور وزیر کشور فدرال در برلین برگزار شد. در این دوره از کنفرانس، علاوه بر انجمنهای اسلامی محافظهکار که در دورههای قبلی نیز حضور داشتند، از دیگر گروههای اسلامی از جمله مسلمانان لیبرال و غیرمومنان نیز برای شرکت در کنفرانس دعوت شده بود. این در حالی است که بسیاری از افرادی که برای شرکت در این مراسم دعوت شده بودند، اعتقاد داشتند که کنفرانس اسلامی متعلق به مسلمانانی است که پیگیر مسائل و امور مربوط به مسلمانان هستند. فِردا آتمان، روزنامهنگار و سخنگوی سازمانهای آلمانی جدید یکی از دعوتشدگان به کنفرانس اسلامی امسال بود که به شرایط جدید انتقاد دارد. آنچه در ادامه میخوانید یادداشت انتقادی او درباره کنفرانس اسلامی است که در ستون همیشگیاش در اشپیگلآنلاین به چاپ رسیده است. در نظر داشته باشید که این یادداشت، تحلیل شخصی نویسنده مقاله از شرایط مسلمانان در آلمان است و رایزنی صرفا برای آگاهی عمومی از قضاوتهایی که نسبت به اسلام در جهان وجود دارد، متن را ترجمه کرده است :
«کنفرانس اسلامی آلمان برای همه مسلمانان است.» برای بسیاری این سوال مطرح میشود که منظور از همه مسلمانان چه کسانی است؟ شواهد نشان میدهند که افراد غیرمذهبی نیز برای کنفرانس اسلامی آلمان دعوت شده بودند. بنابراین در این دوره جدید، اسلامیسازی صورت گرفته است. یعنی افرادی که ماهیت اسلامی نداشتند نیز هویت اسلامی پیدا کردهاند.
در دوره جدید کنفرانس اسلامی، گوشت خوک نیز وجود داشت. وزارت کشور، با بوفهای که در آن سوسیس خوک ارائه میشد، این رویداد را برگزار کرد. شاید این همان "اسلام آلمانی" مدنظر زیهوفر، وزیر کشور آلمان است، اسلامی که قاعدتا گروه کوچکی از مسلمانان آن را میپسندند. مسئول جدید کنفرانس اسلامی پیش از این گفته بود که اسلام متعلق به آلمان نیست و احتمالا او حالا میخواهد که با مسلمانان عهد و پیمان جدید ببندد. زیهوفر به وضوح نشان داد که حتی بیشتر از پیشینیان خود میخواهد که این کار را انجام دهد: تاکنون تمرکز کنفرانس اسلامی بر روی اعضای سازمانها و انجمنهای اسلامی بوده، اما از حالا قرار است طیف وسیعی از مسلمانان را در برگیرد. در دور جدید، کنفرانس به اردوگاهی تبدیل شده است که مشکلات میان منتقدان اسلام و همچنین نمایندگان مساجد و انجمنها را حل میکند. زیهوفر با این اصلاحات میخواهد پاسخ این سوالات را پیدا کند که چه کسانی نمایندگان واقعی مساجد و انجمنهای محافظهکار در آلمان هستند و آیا آنان وظیفه هدایت ۴.۵ میلیون مسلمان را برعهده دارند؟ علاوه بر این چه کسانی اجازه دارند که در کنفرانس اسلامی سخنرانی کنند؟ این سوالات از ابتدای تاسیس کنفرانس اسلامی مطرح بوده است. من فکر میکنم در حال حاضر رسیدن به پاسخ این سوالات مشکل است. در آلمان این تصور وجود دارد که چهار و نیم میلیون مسلمان در این کشور زندگی میکنند و برای این تعداد مسلمان باید آموزشهای مذهبی و تمام مسائلی که یک فرد مومن به آنها نیاز دارد، مهیا شود. این تصورات از نظر من اشتباه است. ما آمار درستی از تعداد مسلمانانی که در آلمان زندگی میکنند، نداریم. چرا که در آلمان به طور سیستماتیک درباره وابستگی مذهبی افراد اطلاعات کاملی وجود ندارد. اما از آنجایی که دین اسلام در آلمان پیروان زیادی دارد و همواره در مورد "مسلمانان" در این کشور صحبت میشود، ما به یک عدد نیاز داریم.
@kultur
ادامه خبر را در لینک زیر مطالعه نمایید:
http://fa.berlin.icro.ir/index.aspx?fkeyid=&siteid=190&pageid=11680&newsview=719044
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com