?كخه يابابا_عبد الله المغلوث
عدد الصفحات:116صفحة
في نقد الظواهر الاجتماعية
الوصف: يطرح الكتاب عدد من المشكلات الإجتماعية المنتشرة في العالم العربي و على وجه الخصوص دول الخليج ، قراءة الكتاب ممتعة و لا بد أن تخرج منه بفائدة أو على الأقل تغيير طريقتك الخاطئة الي تتعامل بها مع الآخرين في بعض المواقف اذا كان في نيتك التغيير .. أعتقد أن الكتاب يخاطب الفئة الشبابية التى في بداية طريقها للحياة .. و إن كانت بعض فقرات الكتاب أو المشكلات متداولة ف لكن لا مانع من التكرار طالما سيعود بالفائدة على بعض الناس و ان كانوا قلة ممن يستعمون الي النصائح في هذا العصر ، القصص الإنسانية و كيفية تعاملنا مع الخدم و السائقين و غيرهم من هذه الفئة شيء محزن للغاية .. ما يعيب على الكتاب أنه لا يقدم حلول واضحة للمشكلات التي عرضها ، لكن الكتا لا يخلو من الإيجابية و التفاؤل و ما يقدمه لك يعطيك دفعه ايجابية قد تساعدك على تغيير بعض أمورك الخاطئة أو القيام بأعمال جديدة مفيدة لم تكن تلقي لها بالاً .
◀️ معرفی کتاب ▶️
✔️ الفواید الطوسیه :
✍️ اين كتاب مجموعهاى از پاسخها به سؤالات گوناگونى از علوم حديثى،فقهى، اصول فقه،كلامى، رجالى و حتى منطق مىباشد كه در شهر طوس بعضى از علماء و دانشمندان از مؤلف سؤال كردهاند.
وى اين مباحث را در 102 فائدة بيان نموده است كه بيشتر آنان در ارتباط با شرح احاديث مىباشد.
وى در مقدمه كتاب دربارۀ مطالب مطرح شده در آن مىنويسد:
هذه فوائد في حل بعض الاحاديث المشكلة و فرائد في تحقيق بعض المسائل المعضلة الّتي كان يسألنى فى طوس عنها بعض اهل العلم و الكمال فاكتب لهم فى شرحها ما يقتضيه الحال و يحظر بالبال.
? لینک دانلود کتاب:
http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/3931
✍? کتابخانه ی دیجیتال نور ✍?
@Noorlib
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله رب العالمین
عَن عَبدِاللهِ بنِ میمون عن الصادقِ جعفرِ بنِ محمدٍ علیهماالسلام عن ابیهِ عن آبائِهِ علیهمُالسلام قالْ قالَ رسولُ الله صلیاللهعلیهوآله مَنْ سَلَکَ طَرِیقاً یَطْلُبُ فِیهِ عِلْماً سَلَکَ اَللَّهُ بِهِ طَرِیقاً إِلَى اَلْجَنَّةِ (۱)
هر کس راهی را بپیماید برای اینکه علمی را فرا بگیرد، خدای متعال او را در راهی قرار میدهد به سوی بهشت.
وَ إِنَّ اَلْمَلاَئِکَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ اَلْعِلْمِ رِضًا بِهِ
از بس [ملائک] از او خشنودند، بالهایشان را در زیر او فرش میکنند
وَ إِنَّهُ لَیَسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ اَلْعِلْمِ مَنْ فِی اَلسَّمَاءِ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ حَتَّى اَلْحُوتِ فِی اَلْبَحْرِ
[براى طالب علم هر که در آسمان و در زمین است آمرزش خواهد تا برسد به ماهیان دریا] که حالا اینها را بایستی بیشتر دقت کرد. خیلی نکات گاهی در این هست که حالا حوت در بحر، ماهی دریا چه خصوصیتی دارد که دعا کند. اینها یک دقتهایی یک ظرافتهایی درش هست که حالا ما بعضیها را ما ملتفت نمیشویم. انسان با برخورد با معارف دنیایی گاهی به یک نکتهای برخورد میکند که میفهمد اینی که اینجا مثلاً کلمهی حوت را آوردهاند این به خاطر این نکته است؛ که حالا فعلاً دست ما خالی است.
وَ فَضْلُ اَلْعَالِمِ عَلَى اَلْعَابِدِ کَفَضْلِ اَلْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ اَلنُّجُومِ لَیْلَةَ اَلْبَدْرِ
آن شبی که ماه با ستاره فرق دارد -که ستاره کمکی نمیکند و نوری نمیدهد اما ماه نور میدهد- آن کی است؟ آن شبهای بدر است؛ شبهای ماه تمام است. فضل عالِم بر عابد اینجور است؛ [یعنی عالم] مثل ماه تمام در شبهای بدر [است] که نور میدهد و به دیگران کمک میکند و راه را روشن میکند. عالم اینجوری است. ببینید تشبیه، تشبیه روشنِ زیبایی است.
وَ إِنَّ اَلْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ إِنَّ اَلْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَ لاَ دِرْهَماً
[علما] پول و ملک و زمین و سرمایه برای ورّاث خودشان نگذاشتهاند
وَ لَکِنْ وَرَّثُوا اَلْعِلْمَ
[بلکه] علم [به ارث] گذاشتهاند
این همان قرینهای است که نشان میدهد مراد از علم، معارف الهی است
فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ
[و هر که از آن برگرفت بهرهی فراوانى برد]
۱) الامالی شیخ صدوق، صفحهی ۱۱۶
خلاصه ی نظر شیخ مفید که قائل به "تفصیل" در این موضوع است: و أما ما تعلق به أبو جعفر رحمه الله من حديث سليم الذي رجع فيه إلى الكتاب المضاف إليه برواية أبان بن أبي عياش فالمعنى فيه صحيح غير أن هذا الكتاب غير موثوق به و لا يجوز العمل على أكثره و قد حصل فيه تخليط و تدليس فينبغي للمتدين أن يجتنب العمل بكل ما فيه و لا يعول على جملته و التقليد لرواته و ليفزع إلى العلماء فيما تضمنه من الأحاديث ليوقفوه على الصحيح منها و الفاسد و الله الموفق للصواب. (اعتقادات الإمامية و تصحيح الاعتقاد، ج2، ص: 150).
گرچه آیت الله سیستانی گاهی قیاسی که به امثال هشام بن حکم،یونس بن عبدالرحمن،فضل بن شاذان و ابن جنید نسبت داده می شود را به معنای "مقایسه مضمونی روایت با محکمات کتاب و سنت قطعیه" دانسته اند اما این تنها احتمال مطرح شده از جانب ایشان نیست.بلکه به احتمالات فراوان دیگری نیز اشاره کرد اند.از جمله این که قیاس را با آموختن علم کلام مقایسه کرده اند که در آن معصوم(ع)به برخی رخصت داده و برخی را از آن بازداشته است:
و انهم کیف ذهبوا الی القول بالقیاس مع وجود الروایات الکثیره تدل علی المنع من العمل به.فیمکن ان یکون منشا القول بالقیاس امور:
منها:ما ذکرناه سابقا من انهم کانوا یتخیلون ان القیاس "کالتکلم"
فکما ان الائمه(ع)منعوا بعضا عن التکلم لعدم الصلاحیه فیه و اذنوا فی التکلم لبعض لصلاحیته.فکذلک القیاس و انه لا یجوز القیاس الا لمن اذن له الامام اذا رای فی الصلاحیه.
و الشاهد علی ذلک روایه فی مقدمه جامع الاحادیث و استئذان محمد بن حکیم عن الامام فی العمل بالقیاس.و فی الکافی عباره توهم ذلک و هی قوله:(اعلم یا اخی ارشدک الله انه لا یسع احدا تمیز شیئ مما اختلفت فیه الروایه عن العلما برایه الا علی ما اطلقه العالم)
و قد عد بعض من العمل بالرای الترجیح باقوی الامارتین.فیکون العمل بالرای ممنوعا الا فی موارد اجیز العمل بالرای.فعلی هذه العباره العمل بالرای علی قسمین:
قسم قد اجازوه لنا و قسم آخر بما انهم لم یجوزوه یکون ممنوعا.(مباحث الحجج،صص288-289)
تمدن
@fiqh_osoul
مطالعه ابن خلدون برای ما از نان شب واجب تر است
من فکر می کنم اگر ما در قم، حرفهای ابن خلدون را می خواندیم و درست می فهمیدیم، وضع مان از نظر درک تاریخ مان، به خصوص تاریخ تفکر، با الان متفاوت بود. گاهی افکار بسیار ساده ای داریم، و البته گاهی هم افکار بلند. اما اشکال این است که تاریخ نمی دانیم. تاریخ تفکر، ضروری ترین چیزی است که به کار یک مرکز علمی مانند قم می آید. این که بداند از نظر فکری، چه فراز و فرودهایی داشته است. چرا در ادوار مختلف، وضع علمی متفاوت داشته است. چرا یک زمان سراغ فلسفه یا کلام رفته، وقتی دیگر اخباری شده است. این اتفاقات مسلما قانون مند است، این طور نیست که بدون زمینه رخ داده باشد. خواندن مقدمه ابن خلدون برای ما از نان شب هم واجب تر است. این به معنای درست بودن همه حرفهای او نیست، به معنای توجه به نوع نگاه او و البته داده هایی است دارد و آنها را در نگاه خود تحلیل می کند.
به این جمله او نگاه کنید: بدانید که دانش کلام در روزگار ما ضروری نیست و لزومی ندارد دانشجوی ما وقت صرف آن کند. چرا؟ چون دوران الحاد و بدعت تمام شده، و امامان ما از اهل سنت، با آنچه نوشته و تدوین کرده و ادله عقلی که بیان کرده اند، ما را از دانش کلام بی نیاز کرده اند. علم کلام، زمانی مورد نیاز بود که ما در حال مدافعه و نصرت دین بودیم. (و على الجملة فينبغي أن يعلم أنّ هذا العلم الّذي هو علم الكلام غير ضروريّ لهذا العهد على طالب العلم إذ الملحدة و المبتدعة قد انقرضوا و الأئمّة، من أهل السّنّة كفونا شأنهم فيما كتبوا و دوّنوا و الأدلّة العقليّة إنّما احتاجوا إليها حين دافعوا و نصروا).
این اظهارات در قرن هشتم هجری گفته می شود، زمانی که سه قرن است دیگر از الحاد مسیحی و یهودی و زندقه خبری نیست و دنیای اسلام، یک دست در اختیار مسلمانهاست. دیگر چه نیازی به کلام دارد جز این که تکرار مکررات کند. اما همین دانش، در عصر جدید که باز الحاد می آید، دوباره زنده می شود، حالا چطور، داستانش به این یادداشت ربطی ندارد.
از این جمله که در حکم یک کلید برای بررسی تاریخ تفکر در میان ماست، چه اندازه می توانیم استفاده کنیم! فهم این نکته توسط ابن خلدون، که یک دانش چه زمانی شکل می گیرد و چه زمانی می میرد، برای فکر ما مهم است.
ابن خلدون، دانش کلام را تاریخی نگاه می کند و البته، این تنها امتیاز او نیست، بلکه به تفاوت های دیگر هم واقف است.
شاید یک مثال دیگر هم مناسب باشد. او می گوید: فرق نگاه فیلسوف و متکلم به «طبیعت» چیست؟ این جمله او از نظر این که قدرت درک نگاه معرفتی درجه دوم را دارد جالب است:
فیلسوف در باره طبیعت سخن می گوید، اما نگاه او متفاوت با نگاه یک متکلم است، فیلسوف به طبیعت از آن جهت که حرکت یا سکون دارد می نگرد، اما متکلم از آن جهت که دلالت بر موجد و خالق دارد می نگرد. فیلسوف در الهیات به اصل مسأله وجود و اقتضاءات آن می نگرد، در حالی که متکلم در بحث وجود، دنبال موجد می گردد. (و الجسم الطّبيعيّ الّذي ينظر فيه الفيلسوف في الطّبيعيّات و هو بعض من 3/ 949 هذه الكائنات. إلّا أنّ نظره فيها مخالف لنظر المتكلّم و هو ينظر في الجسم من حيث يتحرّك و يسكن و المتكلّم ينظر فيه من حيث يدلّ على الفاعل. و كذا نظر الفيلسوف في الإلهيّات إنّما هو نظر في الوجود المطلق و ما يقتضيه لذاته و نظر المتكلّم في الوجود من حيث إنّه يدلّ على الموجد).
اینها نمونه های بسیار اندکی است از این که این نوع نگاه در دنیای اسلام، تقریبا منحصر به ابن خلدون است.
@jafarian1964
(ادامه مطلب بالا) 👆
بلی در زمان ما در اصفهان، مردی فرنگی فاضل مهندس ذوفنون هست که در فنّ ریاضی علی الخصوص عدیل و سهیم ندارد؛ و آلتی ساخته است، و از استادان فرنگ فراگرفته که چون از آن آلت نظر کنی، در شب، بسیار ستارگان که دیده نشده اند، دیده شوند، و علی الخصوص، در حوالی بعضی از سیارات، ستاره چند بنماید، و ماه هیئتی عجیب دیده می شود. و ایشان دعوی کنند که در میان ماه، زمینها و جنگلها و نهرها است، و خوش پروین چنان بزرگ نماید که به وصف نیاید، و ستارگان بسیار در او پیدا بود دور از هم به مسافت دور جدا. و الغرض عجبها به آن آلت در آسمان دیده می شود، و هیأت آن آلت، بر مثال انبوییست همچو نی هندی که از آن نیزه سازند به طول و زرع تخمینا، و از نی فیز! غلیظ تر، از مقوای کاغذ ساخته اند، و در دو طرف آن، دو شیشه مدوّر همچو عینک نصب کرده، سر آن صنعت در آن دو شیشه، و هیأت آنها است در تدویر و تقصیر، و مثل این چون چشم بر یک شیشه نهند، و از درون نی بنگرند، این اثر بر آن دو شیشه مواجه هم مترتب گردد، و بس عجیب است؛
و عجب تر از این که، هم این فرنگی که مسمی به رفائیل است، آلتی مانند شاخ نفر قلندران ساخته است که چون بر گوش نهند بشنود، و برای تجربه بر گوش شخصی که گوشش سخت گران بود، نهادیم، و او را از دور خواندیم، آواز داد، و آنچه گفتیم می شنید.
و اقول: ما ذکره هو اوّلا من فضل رفائیل، لیس هو بتلک المثابة. و امّا ما حکاه فی شأن تلک الالة فلیس ببدیع، و هو الان شایع بین الطائفة الافرنجیة و لها انواع منها الخ... و نحن شاهدناها مراراً فی الروم و اصفهان، و هی فی الحقیقه نوع من الالة المعروفة الموسومة ب: دورنما، و قد رأینا خواص عدیدة اُخری سوی ما ذکره لتلک الالة،
و اما قصة الالة التی یسمع بها الاصم، فهو ما اشتهر بین الظرفاء ب : «عینک گوش». و ما اظنّ صحة ذلک.
حکایت مهوش کابلی
میرمحمد صالح قزوینی، ضمن نقل داستان آن فرنگی و آلت دورنما، حکایت زنی را هم که از طایفه کابلیان اصفهان بوده، نقل می کند که گویا با جن سرو کار داشته و کارهای شگفتی می کرده است. این کارها، همانهاست که افرادی حتی تا روزگار ما هستند و افراد مال باخته و دزد زده، به آنها مراجعه می کنند تا دزد آنها را بابند. این توضیح هم از این بابت که به هر حال برخی از ابعاد وضعیت فرهنگی ما را روشن می کند، جالب است و می آورم. افندی در اینجا هم حاشیه ای دارد که بیشتر در حول و حوش کلمه کاولی و کابلی ست.
قزوینی می نویسد: و مناسب این نقل در عهد ما زنی است در اصفهان، مهوش نام از کابلیان، و او طاسی آب پیش گیرد، و زنی دیگر همراه اوست که شخصی او را به کناری برد، و در گوش او نام های مردم گوید؛ او بیاید انگشت میان آن طاس نهد؛ آن زن کابلی آن نامها را یک یک بگوید، بر هیئت طفل که حرفی هجا می کند، مگر آن نام را به هجا بیرون می آورد. گویند جن به او خبر می دهد. و از او عجایب بسیار به ثبوت رسیده است، و ما او را آزمودیم و عجایب دیدیم، و زن رفیقه او را دور کردیم، و در گوش زنی دیگر. و قال فی موضع آخر: و این مهوش کابلی بعد از دو سه سال از نوشته من، کشته شد بر دست بعضی اشرار و مفسدان که از او در بیم و خوف بودند با آن که او تا میتوانست پنهان می داشت، و ظاهر نمی ساخت، و مکرر می گفته که این جماعت مرا خواهند کشتن، و گویند یکی از خدمتکاران سلطان، خنجری مرصع بربود، و در راه آبی دفن کرده بود، مهوش به آن دلالت نمود انتهی. و اقول و الله اعلم بحقیقة الحال.
در اینجا افندی به عنوان حاشیه بر سخن قزوینی، توضیحی در باره کابلی و ریشه این طایفه کابلی های اصفهان ارائه داده می گوید:
و اما حکایة تلک المرأة فنحن ایضا شاهدناه و کانت تعرف بمهوش کاولی، فعل من تغییرات العوام، و الصواب کابلی کما قاله، بل لفظة کاولی الدایرة علی الالسنة مطلقا مصحّف کابلی، بأن یکون هذه الطائفة، لمّا کان اصلهم من بلاد کابل سمّو کابلی، و العوام صحفوه و جعلوه کاولی، فتأمل. و قد سمعت من بعض الناس ان هذه الطائفة قد جاء بهم الحجاج من کابل و قد کانوا اهل طرب.
@jafarian1964
روايت کتاب کافي که مورد استناد دکتر سروش در دعوی اعتقاد شيعه به تحريف قرآن قرار گرفته
روايتی که آقای سروش بدان استناد کرده اند از اين قرار است ( الكافي ؛ ج2 ؛ ص634 در كِتَابُ فَضْلِ الْقُرْآنِ ضمن باب النوادر آن): .
( مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ) عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ الَّذِي جَاءَ بِهِ جَبْرَئِيلُ ع إِلَى مُحَمَّدٍ ص سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ آيَةٍ .
برخلاف ديدگاه آقای سروش اين روايت لزوما به معنای اعتقاد کليني به وجود تحريف در قرآن و اينکه قرآن به تعبير ايشان از ديدگاه شيعه در اصل در 3 مجلد بوده نيست. نخست اينکه کليني اين حديث را در باب النوادر نقل کرده که نشان می دهد نسبت به آن تحفظی داشته است. ثانياً صرف نقل حديث در کافي به معنای اعتقاد بدان نيست کما اينکه از مقدمه کافی به روشنی این موضوع بر می آيد و اساسا کسی که با ابواب فقهی کافی آشنا باشد می داند که نحوه چينش احاديث در هر باب بر اساس نوع تلقی کليني نسبت به صحت و همچنين بحث تعارض اخبار است. ثالثاً دست کم شيخ صدوق که در نسلی پس از کليني کم و بيش زندگی می کرده در اعتقادات خود ظاهرا با عنايت به همين حديث تفسير کاملا متفاوتی از آن دارد و ابدا آن را در چارچوب تحريف قرآن نمی فهمد. عبارت او از اين قرار است (الاعتقادات ص: 84):
باب الاعتقاد في مبلغ القرآن
قال الشيخ- رضي اللّه عنه-: اعتقادنا أنّ القرآن الذي أنزله اللّه تعالى على نبيّه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هو ما بين الدفّتين، و هو ما في أيدي الناس، ليس بأكثر من ذلك، و مبلغ سوره عند الناس مائة و أربع عشرة سورة.
و عندنا أنّ الضحى و ألم نشرح سورة واحدة، و لإيلاف و أ لم تر كيف سورة واحدة . و من نسب إلينا أنّا نقول إنّه أكثر من ذلك فهو كاذب. و ما روي من ثواب قراءة كل سورة من القرآن، و ثواب من ختم القرآن كلّه ، و جواز قراءة سورتين في ركعة نافلة، و النهي عن القران بين سورتين في ركعة فريضة، تصديق لما قلناه في أمر القرآن و أنّ مبلغه ما في أيدي الناس. و كذلك ما روي من النهي عن قراءة القرآن كلّه في ليلة واحدة، و أنّه لا يجوز أن يختم في أقل من ثلاثة أيام، تصديق لما قلناه أيضا . بل نقول: إنّه قد نزل الوحي الذي ليس بقرآن، ما لو جمع إلى القرآن لكانمبلغه مقدار سبعة عشر ألف آية. و ذلك مثل قَوْلِ جَبْرَئِيلَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ لَكَ: يَا مُحَمَّدُ، دَارِ خَلْقِي» . و مثل قَوْلِهِ: «اتَّقِ شَحْنَاءَ النَّاسِ وَ عَدَاوَتَهُمْ» .
بنابراين شيخ صدوق معتقد است آنچه در اين حديث نقل شده مقصود کلام وحی غير قرآنی (آنچه به حديث قدسی معروف است) می باشد.
درباره ريشه اين حديث و سند آن در يادداشتی ديگر بحث خواهم کرد.
تخصص را در اظهار نظرها جدی بگيريم...
مطلب بالا 👆پاره ای است از تفسير حاکم جشمي، معتزلی حنفی مذهب. آن را دوستی در فضای مجازی گذاشته بود. اينجا ابو علي جبایی در تفسيرش نظر برخی از اماميه را درباره آيه مربوط به غار نقل می کند و آنان را به دليل نظری که در خصوص "لا تحزن" اظهار کرده اند به جهل نسبت می دهد. اين در حالی است که خود جبایی در اينجا در عدم تفاوت گذاشتن ميان خوف و حزن در لغت عرب و قرآن دچار خطا شده. ابوالحسن اشعري که خود شاگرد و آشنا با ابوعلي جبایی بوده در آغاز تفسيرش به نا آشنا بودن جبایی با زبان قرآن و شيوه اشتباه او در تفسير اشاره می کند. عبارت او را ابن عساکر در تبيين کذب المفتري آورده:
"وَرَأَيْت الجبائي ألف فِي تَفْسِير الْقُرْآن كتابا أوَّله على خلاف مَا أنزل الله عزوجل وعَلى لُغَة أهل قريته الْمَعْرُوفَة بجبي وَلَيْسَ من أهل اللِّسَان الَّذِي نزل بِهِ الْقُرْآن وَمَا روى فِي كِتَابه حرفا وَاحِدًا عَن أحدٍ من الْمُفَسّرين وَإِنَّمَا اعْتمد على مَا وسوس بِهِ صَدره وشيطانه وَلَوْلَا أَنه استغوى بكتابه كثيرا من أهل الْعَوام واستزل بِهِ عَن الْحق كثيرا من الطغام لم يكن لتشاغلي بِهِ وَجه قَالَ الإِمَام الْحَافِظ أَبُو الْقسم رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ثمَّ ذكر بعض الْمَوَاضِع الَّتِي أَخطَأ فِيهَا الجبائي فِي تَفْسِيره وَبَين مَا أَخطَأ فِيهِ من تَأْوِيل الْقُرْآن بعون اللَّه لَهُ وتيسيره وكل ذَلِك مِمَّا يدل على نبله وَكَثْرَة علمه وَظُهُور فَضله فجزاه اللَّه على جهاده فِي دينه بِلِسَانِهِ الْحسنى وأحله بإحسانه فِي مُسْتَقر جنَانه الْمحل الْأَسْنَى
آقای دکتر علی اشرف صادقی درباره زبان تفسير جبایی مقاله ای دارند که مفيد است.
ابن هيثم در مواجهه با معتزليان و متکلمان
ابن هيثم، دانشمند و فيزيکدان برجسته مسلمان در سده های چهارم و پنجم قمری در عين تخصص در شاخه های مختلف علوم فيزيک و ميکانيک و نورشناسی در فلسفه ارسطویی هم تخصص داشت و آثاری در اين زمينه نگاشته بوده. در فهرستی که خود ابن هیثم در دو نوبت از آثارش به دست داده و در ضمن زندگينامه خودنوشت وی آمده ( در سن 63 سالگی اش و به تاريخ 417 که بعدا در 419 ق به روز شده) نام بخشی از تأليفات او آمده که آن را خوشبختانه ابن ابی اصيبعة در طبقات الأطبای خود نقل کرده. در اين سياهه آثار نام نوشته های فلسفی او را می توان ديد. در اين ميان ابن هيثم آثاری هم در موضوعات مرتبط با علم کلام دارد و در آنها به ويژه به رد معتزله پرداخته است. متأسفانه اين کتاب ها همه از ميان رفته اند. او به دليل اقامت در بصره در بخشی از زندگی اش طبعا با معتزله و کتاب هايشان آشنایی داشته است. ابن هيثم زمانی کوتاه هم در بغداد بوده است. بخش عمده زندگی علمی او در مصر بود. با اين وصف جزئيات زندگی وی بر ما روشن نيست و حتی نام و نسب او با اختلاف در منابع نقل شده و همين موجب سردرگمی محققان را نيز فراهم کرده است. اينجا ليست آثار مرتبط او را با کلام و معتزله بر اساس فهرست های ابن هيثم و همچنين تکمله ای که ابن ابی اصيبعه از منبعی ديگر ( و مشتمل بر نوشته های او تا سال 429 ق) نقل کرده اينجا می آورم:
رسالة في بطلان ما يراه المتكلمون من أن اللَّه لم يزل غير فاعل ثم فعل؛ مقالة في الرد على أبي هاشم رئيس المعتزلة ما تكلم به على جوامع كتاب السماء والعالم (رديه ای بر رديه ابوهاشم بر ارسطو که از اصل آن هم از طريق آثار معتزلی اطلاع داريم)؛ كتاب في النقض على من رأى أن الأدلة متكافئة (در موضوع تکافؤ ادله که مورد توجه متکلمان هم بوده)؛ نقض جواب مسألة سئل عنها بعض المعتزلة بالبصرة؛ نقض محمد بن الحسن علی أبي بكر الرازي المتطبب رأيه في الإلهيات والنبؤات (اين کتاب هم با وجود آنکه رديه ای بر محمد بن زکريای رازي است اما مرتبط است با مباحث الهيات و کلام)؛ مقالة له في إبطال رأي من يرى أن العظام مركبة من أجزاء كل جزء منها لا جزء له؛كتاب له في إثبات النبوات وإيضاح فساد رأي الذين يعتقدون بطلانها وذكر الفرق بين النبي والمتنبي (اين هم به احتمال قوی رديه ای بوده بر محمد بن زکريای رازي و عقايدش درباره نبوت)؛ مقالة لمحمد بن الحسن في إيضاح تقصير أبي علي الجبايي في نقضه بعض كتب ابن الراوندي ولزومه ما ألزمه إياه ابن الراوندي بحسب أصوله وإيضاح الرأي الذي لا يلزم معه اعتراضات ابن الراوندي (در اين کتاب به مناقشه ميان ابو علي جبایی و ابن راوندی پرداخته. می دانيم که جبایی چندين رديه بر آثار ابن الراوندي نوشته بوده است)؛ مقالة في أن الدليل الذي يستدل به المتكلمون على حدوث العالم دليل فاسد والاستدلال على حدوث العالم بالبرهان الاضطراري والقياس الحقيقي؛ مقالة له يرد فيها على المعتزلة رأيهم في حدوث صفات اللَّه تبارك وتعالى؛ رسالة له في الرد على المعتزلة رأيهم في الوعيد؛ مقالة ثانية لمحمد بن الحسن في إبانة الغلط ممن قضى أن اللَّه لم يزل غير فاعل من فعل؛ مقالة في الجزء الذي لا يتجزأ.
علامه طباطبايي-رحمه الله-:
"مما قيل في ذی القرنين ما سمعته عن بعض مشايخي انه من اهل بعض الادوار السابقة على هذه الدورة الانسانية و هو غريب و لعله لتصحيح ما ورد في الاخبار من عجائب حالات ذی القرنين و غرائب ما وقع من الوقائع كموته و حياته مرة بعد مرة و رفعه الى السماء و نزوله الى الارض و قد سخر له السحاب يشير به الى المغرب و المشرق و تسخير النور و الظلمة و الرعد و البرق له، و من المعلوم ان تاريخ هذه الدورة لايحفظ شيئا من ذلك فلابد ان يكون ذلك في بعض الادوار السابقة هذا، قد بالغ في حسن الظن بتلك الاخبار"
(الميزان في تفسير القرآن، ج13، ص397)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
توصیه های امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) به ابن شبیب درباره ماه محرم:
💢عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ:
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُونَ وَ لَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ …
إِلَی أَنْ قَالَ:
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ بَکَیْتَ عَلَی الْحُسَیْنِ(علیه السلام) حَتَّی تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَی خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً.
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَلْقَی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَیْکَ فَزُرِ الْحُسَیْنَ(علیه السلام).
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَّةَ فِی الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِیِّ وَ آلِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمْ فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ.
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ یَکُونَ لَکَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلُ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ فَقُلْ مَتَی مَا ذَکَرْتَهُ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً.
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَی مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✨علی بن موسی الرضا (علیه السلام):
🔘ابن شبیب؛
اگر برای چیزی گریه ات گرفت، برای حسین بن علی (علیه السلام) گریه کن؛ چرا که او را سر بریدند همانگونه که گوسفند را ذبح می کنند و همراه او هجده نفر از اهل بیتش که در زمین مانندی نداشتند، کشته شدند.
و یقیناً آسمان های هفت گانه و زمین ها برای کشته شدنش گریه کردند…
تا آنجا که فرمودند:
🔘ابن شبیب؛
اگر برای حسین (علیه السلام) گریه کردی آن قدر که اشک هایت بر گونه ات جاری شد، خداوند تمام گناهانی که مرتکب شده ای، کوچک یا بزرگ، کم یا زیاد، را می آمرزد.
🔘ابن شبیب؛
اگر شادمانی تو در این است که خداوند عزوجل را ملاقات کنی در حالی که هیچ گناهی نداری، حسین (علیه السلام) را زیارت کن.
🔘ابن شبیب؛
اگر شادمانی تو در این است که در اتاق های ساخته شده در بهشت با پیامبر و آل او (صلی الله علیهم) ساکن شوی، قاتلین حسین (علیه السلام) را لعن کن.
🔘ابن شبیب؛
اگر شادمانی تو در این است که ثوابی برای تو باشد مانند ثوابی کسی که با حسین شهید شده است، وقتی او را یاد کردی بگو:
«یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً».
🔘ابن شبیب؛
اگر شادمانی تو در این است که با ما در درجات بالای بهشت باشی، به اندوه ما اندوهگین باش و به شادی ما شادمان باش و بر تو باد ولایت ما که اگر کسی سنگی را هم دوست داشته باشد، خداوند او را با آن سنگ محشور می کند.
📚 وسائل الشیعه، ج14، ص500
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻
آجرک الله یا بقیه الله
مطلب بالا 👆پاره ای است از تفسير حاکم جشمي، معتزلی حنفی مذهب. آن را دوستی در فضای مجازی گذاشته بود. اينجا ابو علي جبایی در تفسيرش نظر برخی از اماميه را درباره آيه مربوط به غار نقل می کند و آنان را به دليل نظری که در خصوص "لا تحزن" اظهار کرده اند به جهل نسبت می دهد. اين در حالی است که خود جبایی در اينجا در عدم تفاوت گذاشتن ميان خوف و حزن در لغت عرب و قرآن دچار خطا شده. ابوالحسن اشعري که خود شاگرد و آشنا با ابوعلي جبایی بوده در آغاز تفسيرش به نا آشنا بودن جبایی با زبان قرآن و شيوه اشتباه او در تفسير اشاره می کند. عبارت او را ابن عساکر در تبيين کذب المفتري آورده:
"وَرَأَيْت الجبائي ألف فِي تَفْسِير الْقُرْآن كتابا أوَّله على خلاف مَا أنزل الله عزوجل وعَلى لُغَة أهل قريته الْمَعْرُوفَة بجبي وَلَيْسَ من أهل اللِّسَان الَّذِي نزل بِهِ الْقُرْآن وَمَا روى فِي كِتَابه حرفا وَاحِدًا عَن أحدٍ من الْمُفَسّرين وَإِنَّمَا اعْتمد على مَا وسوس بِهِ صَدره وشيطانه وَلَوْلَا أَنه استغوى بكتابه كثيرا من أهل الْعَوام واستزل بِهِ عَن الْحق كثيرا من الطغام لم يكن لتشاغلي بِهِ وَجه قَالَ الإِمَام الْحَافِظ أَبُو الْقسم رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ثمَّ ذكر بعض الْمَوَاضِع الَّتِي أَخطَأ فِيهَا الجبائي فِي تَفْسِيره وَبَين مَا أَخطَأ فِيهِ من تَأْوِيل الْقُرْآن بعون اللَّه لَهُ وتيسيره وكل ذَلِك مِمَّا يدل على نبله وَكَثْرَة علمه وَظُهُور فَضله فجزاه اللَّه على جهاده فِي دينه بِلِسَانِهِ الْحسنى وأحله بإحسانه فِي مُسْتَقر جنَانه الْمحل الْأَسْنَى
آقای دکتر علی اشرف صادقی درباره زبان تفسير جبایی مقاله ای دارند که مفيد است.
📚المشي في الزيارة والشعائر .. لمحة تأريخية / الدكتور صادق المخزومي
🌐الاجتهاد: تكاثرت الأحاديث الدالة على استحباب المشي على القدم في حج البيت، وتضافرت في الدلالة عليه، حتى ورد فيه: “ما عبد الله بشيء أشد من المشي، ولا أفضل”، وروي أنه “ما تقرب العبد إلى الله – عز وجل – بشيء أحب إليه من المشي إلى بيته الحرام على القدمين”، و”إن الحجة الواحدة تعدل سبعين حجة”، إلى غير ذلك من الروايات.
يرى الفقهاء: أن المقصود من هذه الأدلة الحث على المشي الذي يكون راجحا في الشريعة، وهو ما يقصد به الحاج الماشي على قدميه تعظيم الله واجلاله، واظهار شدة العبودية له، وكمالا لانقطاع إليه، أو يريد به إعظام شعائر الله، وتقديس شريعته وأحكامه، أو يريد به اظهار حرمة البيت والمشاعر الكريمة، أو ينوي به نيل مزيد القرب منه والمثوبة لديه،
📎 http://ijtihadnet.net/?p=52053
🆔 @ijtihadnet_net
من صحاح الأحاديث القصار للناشئة الصغار
الكتاب من جمع واختيار
محيي الدين عوامة.
نبذة المؤلف:
فنشهد في هذه السنوات الأخيرة حركة نشطة بين الناشئة نحو حفظ كتاب ربهم عز وجل. وحرصاً على استيفاء هذه الحركة كمالها وتمامها، فقد رأيت أن يواكب حفظ الإخوة الأحبة كتاب الله عز وجل حفظ طائفة من السنة النبوية، فالقرآن العظيم والسنة المطهرة مثلان متلازمان في الاحتجاج والاهتداء بهما، قال سيدنا رسول الله صلى الله عليه و سلم: ألا وإني أوتيت الكتاب ومثله معه".
وقد تم اختيار هذه الطائفة من الأحاديث الشريفة وفق ما يلي:
أولاً: أن تكون وجيزة في ألفاظها.
ثانياً: وتبعاً لهذا الغرض: فقد قسمت بعض ما فيه طول إلى قسمين متتاليين، أو جعلت كل قسم في المكان المناسب.
ثالثاً: أن تكون صحيحة ثابتة في روايتها، لتشيع السنة الثابتة، وترسخ العلم والعمل. رابعاً: وأن تكون متصلة بحياة الناشيء في العبادات والمعاملات، ليكون على بينة من أمره.
خامساً: وأن تكون موجهة لسلوكه وأخلاقه وتربيته، بحيث إذا التزمها نشأ على خلق إسلامي قويم.
سادساً: وقد حرصت على الضبط الكثير، كما حرصت على شرح اللفظ الغريب، واقتصرت في العزو على الكتب المشهورة، وعلى ما يثبت الحديث ويقويه، وختمت الأحاديث بتراجم موجزة للسادة القادة الصحابة الكرام، رواة هذه الأحاديث رضي الله عنهم، مرتباً لهم على الحروف الهجائية، وكان جل اعتمادي على "تقريب التهذيب".
قد نعثر في بعض القنوات وغيرها على ما ينقلونه عن هذه القناة مع ذكر المصدر أو بدونه، فجزاهم الله خير الجزاء على نشر الثقافة الشيعية، ونشكر جميعهم. فلست أنا بصاحب هذه القناة بل هي وقف على جميع المهتمين بتراث الشيعة.
راجین من المولی الجليل أن يجعله خالصا لوجهه الكريم.
📝ازمعلي بن خنیس روایت است که گفت : به محضر امام صادق علیه السلام در روز نوروز وارد شدم که فرمود:
می دانی امروز چه روزی است ؟
گفتم :
فدایتان شوم ،این روز روزی است که عجم آن را بزرگ می دارند و در آن هدیه می دهند .
✅ابوعبدالله صادق علیه السلام فرمود
قسم به بیت عتیقی که در مکه است
(کعبه)این نیست مگر برای امری قدیمی که آن را برایت می گویم تا آن را بفهمی❗️ گفتم : ای سید من
✅اگر این از جانب شما آموخته شود برای من دوست داشتنی تر است از اینکه #اموات من زندگی کنند و دشمنان من بمیرند .
پس حضرت فرمود :
ای معلی #روز_نوروز_روزی_است_که:
✅الله از بندگان پیمان گرفت که او را عبادت کنند و بر او شریکی قرار ندهند.
✅به رسل و حججش ایمان آورند و به ائمه علیهم السلام ایمان آورند.
✅اولین روزی است که خورشید در آن طلوع کرده و بادها در آن وزیدن گرفته اند و زینت زمین در این روز آفریده شده.
✅روزی است که کشتی نوح بر کوه جودی استقرار یافت.
✅روزی است که در آن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم امیرالمؤمنین را بر شانه هایش گذاشت تا بتهای قریش را از بالای بیت الحرام سنگ زند و بشکند و همینطور است درباره ابراهیم علیه السلام.
✅روزی است که نبی صلی الله علیه و آله و سلم به اصحابش امر کرد که با علی علیه السلام به اسم امیرالمؤمنین بیعت کنند و در آن روز بیعت دوم واقع شد.
✅آن روزی بود که علی علیه السلام به اهل نهروان ظفر یافت و ذوثدیه ( صاحب دو پستان ) را کشت🗡.
✅روزی است که قائم ما و ولاة الأمر ظهور می کنند و آن روزی است که قائم ما علیه السلام بر دجال ظفر می یابد و او را در زباله دانی کوفه به دار می کشد و روز نوروزی نیست مگر اینکه ما در آن در پی فرج هستیم برای اینکه آن روز از ایام ما و ایام شیعه ماست که عجم آن را حفظ کرده در حالی که شما آن را ضایع کردید .
#و_فرمود :
✅نبی ای از انبیاء از پروردگارش سؤال کرد که چگونه این قومی را که خارج شده اند زنده می کند که خداوند به او وحی کرد که بر قبور آنان آب بپاشد. در این روز که اولین روز از سال ایرانیان است پس زنده شدند و زندگی کردند در حالی که تعدادشان سی هزار نفر بود و بدین سان پاشیدن آب در نوروز سنت شد .
📚مستدرک الوسائل ج : 6 ص : 353 ، بَابُ اسْتِحْبَابِ صَلَاةِ یوْمِ النَّیرُوزِ وَ الْغُسْلِ فِیهِ وَ الصَّوْمِ وَ لُبْسِ أَنْظَفِ الثِّیابِ وَ الطِّیبِ وَ تَعْظِیمِهِ وَ صَبِّ الْمَاءِ فيه)
🔸امام خمینی از دیدگاه شهید مطهری:
🔹و اما آن «سفرکرده» که صدها قافله دل همراه اوست، نام او، شنیدن سخنان او، روح گرم و پرخروش او، اراده و عزم آهنین او، استقامت او، روشن بینی او،ایمان جوشان او که زبانزد خاص و عام است؛
🔸یعنی جان جانان، قهرمان قهرمانان، نورچشم و عزیز روح ملت ایران، استاد عالیقدر و بزرگوار ما حضرت آیةالله العظمی خمینی- ادام الله ظله- حسنهای است که خداوند به قرن ما و روزگار عنایت فرموده و مصداق بارز و روشن «ان لله فی کلّ خلف عدولاً ینفون عنه تحریف المبطلین» است.
🔹قلم بیتابی میکند که به پاس دوازده سال فیضگیری از محضر آن استاد بزرگوار و به شکرانه بهرههای روحی و معنوی که از برکت نزدیک بودن به آن منبع فضلیت مکرمت کسب کردهام اندکی از بسیار را بازگو کنم.
🔸من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کردهام، باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه کرد.
🔹در یک جلسه خصوصی ایشان به من گفت: فلانی! این ما نیستیم که چنین میکنیم. من دست خدا را به وضوح حس میکنم.
@bazmeghodsian
📌مثل پدر
🔸پدرم در همین شهر کشان (cachan) طبقه پایینتر از این جا که ما اجارهنشین بودیم او در اینجا از دنیا رفت. من با جنازه به نجف رفتم. حالا کسی در خارج از کشور باشد و نتواند پدرومادرش را ببیند و وقتی پدرش را ببیند که در حال مرگ است و مادر من هم همان سفر آمده بودند، مادری که در حال از دست دادن چشمهایش است، حالا او چه روحیهای پیدا میکند شما میتوانید تصور کنید. من آن روحیه را داشتم. وارد شدیم صبح به نجف، یعنی شب آمدیم در کربلا ماندیم و صبح از آنجا آمدیم به نجف و جنازه را در یک مسجد گذاشتیم که بهاصطلاح عصر تشییع کنند. به میدان مقابل حرم حضرت علی آمدیم. پسر آقای سیدعلی خلخالی با من همراهی میکرد که مرا به منزل خودشان ببرد.
🔹من به خانۀ آنها(سید علی خلخالی)وارد میشدم چون پدرم دوست او بود، او گفت آقای خمینی است. من نگاه کردم اولین تصوری که توی ذهن من آمد مثل این بود که پدر من است. آخر آن عواطف سیاسی و اینها هم بود و این حالت روانی هم بود که الان جنازه را توی مسجد گذاشته بودیم، این مثل این بود که پدر من زنده است و من دارم او را میبینم. کاملاً در قیافه… کاملاً شبیه پدرم یافتم و یک علقۀ عاطفی خیلی شدید در من ایجاد کرد. نه اینکه بگویم چشمهای بانفوذ… نه، نه، اصلاً این حالتی که مثل اینکه پدر من تصویرش افتاده روی قیافه این را محور کرده و من او را میبینم. البته حالت راه رفتن او که راست راه میرفت شبیه راه رفتن پدرم یافتم و این حالت به من دست داد...
🔸از آن لحظه به بعد همواره به عنوان پدر و با همان ترتیب با او عمل میکردم و این اولین برخوردم با او بود که در آن صحن بود. البته بعد این تشدید شد این احساس به لحاظ اینکه مصطفی همسن من بود. پسر او از دنیا رفت و پسر او را آوردند در همان مقبره پدر من دفن کردند و این مثل اینکه جایمان را عوض کردیم. پسر او در کنار پدر من و من به جای پسر او. و این یک احساس قوی درست کرد.
📚گفتگوی ضیاءالله صدقی با ابوالحسن بنی صدر
🔳 امروز 17 مهرماه 1400 ابوالحسن بنی صدر(فرزند آیت الله سید نصر الله بنی صدر) اولین رییس جمهورِ جمهوری اسلامی ایران در سن 88 سالگی در بیمارستان سالپتریه پاریس گذشت.
https://t.me/horalhistory/469
💡 درنگ
🍁 دکتر محسن اسماعیلی، عضو خبرگان رهبری و هیئت علمی دانشگاه تهران، در اینستاگرام نوشت:
خبرگزاری صدا و سیما این تصاویر را از کارناوال شادی و سینمای سیار جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان در اصفهان منتشر ساخته است. یاد این جمله امیر مومنان سلام الله علیه افتادم که فرمود: «فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً»؛ اگر بعد از اين حادثه مسلمانى از غصه بميرد جاى ملامت نيست، بلكه مرگ او در نظر من شايسته است.
#نهج_البلاغه #حدیث
#محسن_اسماعیلی
#فقر #عدالت_آموزشی
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادامالعمر باشیم:
@TeacherasLLL
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com