قناة

مكتبة المجلسي ودارالتراث

مكتبة المجلسي ودارالتراث
362
عددالاعضاء
6,720
Links
2,743
Files
2,161
Videos
20,385
Photo
وصف القناة
"گعده گاه اهل تراث"
Forwarded From صدرایی عارف
Forwarded From گروه فرهنگی مذهبی پدر مهربان
شبهه ورقه بن نوفل


داستان نزول وحي بر پيامبر چگونه بود؟ آيا ورقة بن نوفل در اين مورد نقش‌آفرين بود؟

پاسخ
درآمد

با مطالعه کتب تاریخی این نکته به خوبی مشاهده می‌شود که تاریخ نگاران در گذشته، حال و آینده طبق نگاه خود و از زاویه‌ دید خود مطالب را به رشته‌ تحریر درمي‌آورند. در این میان اغراض و اهداف گروه‌ها اثر زیادی بر نگارش تاریخ دارد به طور مثال در تاریخ اسلام روایاتی وارد شده که به اسرائیلیات معروف شده‌اند. افسانه غرانیق از جمله این نوع روایات می‌باشد. روایاتی که با زیرکی تمام و با نقش و نگاری زیبا جای خود را در دل تاریخ پیدا کرده به گونه‌ای که موجب ایجاد انحراف در تاریخ شده است ولی با اندک تامل و دقت بطلان آن واضح می‌شود.
داستان نزول وحی

در تاریخ پیامبراكرم9 نوشته شده‌‌ است هنگامی‌که حضرت محمد9 به رسالت مبعوث شدند و جبرئیل7 بر ایشان نازل شد لوحی در برابر او قرارداد و به او گفت: (اقرء) یعنی بخوان، و از آنجا كه او امي و درس ناخوانده بود، گفت: من توانایی خواندن ندارم، جبرئیل او را سخت فشرد سپس درخواست خواندن کرد، و همان جواب را شنید. باز او را به سختي فشار داد، تا این عمل سه بار تکرار شد و پس از فشار سوم ناگهان در خود احساس کرد می‌تواند لوحی را که در دست فرشته است بخواند و آیات سوره‌ی علق را خواند.

«جبرئیل مأموریت خود را انجام داد و پیامبر نیز پس از نزول وحی از کوه (حراء) پائین آمد و به سوی خانه‌ خدیجه رهسپار شد.»[1]

در تاریخ طبری ادامه‌ي جریان این گونه نقل شده است که هنگامی پيامبر وارد خانه شد، همسر گرامیش آثاری از تفکر و اضطراب عمیق در چهره‌ او مشاهده کرد، جریان را از او پرسید، پیغمبر اکرم9 آنچه اتفاق افتاده بود برای خدیجه شرح داد، و این جمله را نیز اضافه کرد: «واشفقت علی نفسی»[2] یعنی بر خود ترسیدم. سپس رسول اکرم9 احساس خستگی کرد، رو به خدیجه نمود و فرمود: دثرینی؛: مرا بپوشان. خدیجه او را پوشانید و نزد «ورقة بن نوفل» رفت و جریان را مو به مو برایش بازگو كرد. ورقة بن نوفل که از علمای مسیحی است در پاسخ دختر عموی خود چنین گفت: «پسر عموی تو راستگو است. آن‌چه بر او پیش آمده آغاز نبوت است. و آن ناموس بزرگ (رسالت) بر او فرود می‌آید و ...»[3]

آن‌چه گذشت حاصل برخی روایات تاریخی است که در دست داریم ولی در لا به لای همین سرگذشت، چیزهایی به چشم می‌خورد که با میزانی که از پیامبران در دست داریم تطبیق نمی‌کند و با حالات حضرت رسول اکرم9 سازگار نیست و یا باید آن را جزء افسانه‌های تاریخ بدانیم یا این که آن‌ها را تأویل کنیم.
افسانه‌های دروغین

1. پیامبر هنگامی که وارد خانه‌ «خدیجه» شد، با خود فکر می‌کرد شاید آنچه را دیده خطا کرده! و یا اینکه سحر شده باشد! خدیجه با گفتن اینکه تو همواره یتیم نواز بودی و با خویشان نیکی می‌کردی، شک و تردید را از دل او بیرون برد! سپس پیامبر9 با دیده‌ حق‌شناسی به او نگریست، و دستور داد که گلیمی بیاورد و او را بپوشاند[4].

2. طبری می‌نویسد: «هنگامی که ندای «انک لرسول الله» بگوش او رسید، سراسر تن او را لرزه فرا گرفت، تصمیم گرفت خود را از بالای کوه پرتاب کند! سپس فرشته با نشان دادن خود او را از این کار بازداشت!»[5]

3. پس از آن واقعه وقتی «محمد9» به طواف کعبه رفت «ورقة بن نوفل» را دید و داستان خویش را برای او شرح داد. ورقه گفت: به خدا قسم تو پیامبر این امت هستی و ناموس بزرگ، که به سوی موسی می‌آمد بر تو نازل شده است، بعضی از مردم تو را تکذیب خواهند نمود و آزار مي‌رسانند و از شهر خود بیرون مي‌كنند و با تو به جنگ بر مي‌خيزند، «محمد9» احساس کرد که ورقه راست می‌گوید.[6]
بررسی این گفتارها

اساس داستان وحی به آن شکل، یکی از بالاترین تهمت‌ها و اهانت‌هایی است که در طول تاریخ به نبی‌اکرم9 شده است. با نگاهی اجمالی این‌گونه تصور می‌شود که تمام‌ موارد فوق از اسرائیلیات و همگی از مجعولات یهود است که وارد تاریخ و برخي كتب تفسیري کرده‌اند.

زیرا اگر ما برای ارزیابی این گفتارها، نظری به تاریخ پیامبران گذشته بیاندازیم که قرآن سرگذشت آنان را بیان کرده است. در زندگی هیچ یک از آن‌ها چنین جریان زننده‌ای را نمی‌بینیم. قرآن آغاز نزول وحی به موسی را کاملاً بیان کرده و تمام خصوصیات سرگذشت او را روشن نموده است و ابداً از ترس و لرز، وحشت و اضطراب، به طوری که خود را بر اثر شنیدن وحی از بالای کوه پرتاب کند، سخن نگفته است. با اینکه زمینه ترس برای موسی آماده‌تر بود، زیرا در شب تاریک در بیابان خلوت ندایی از درختی شنید و آغاز رسالت به این وسیله به او اعلام شد. قرآن حالات موسی9 را در این زمان توأم با آرامش شرح می‌دهد و تنها موردی که حضرت موسی7 را ترسان توصیف می‌کند زمانی است که عصایش به امر خدا به اژدها تبدیل می‌شود که آن هم ترس طبیعی از یک حیوان موذی بوده است. @kind_father
Forwarded From گروه فرهنگی مذهبی پدر مهربان
پرسش: آیا می‌توان گفت حضرت موسی7 هنگام دریافت وحی، آن همه آرامش داشت و حضرت محمد9 که اشرف انبیاء است و بر تمام انبیاء برتری دارد با شنیدن وحی، آن قدر مضطرب می‌شود که می‌خواست خود را از بالای کوه پرتاب کند؟!

نكاتي که جعلی بودن اين داستان را معلوم می‌کند عبارتند از:

الف) در این داستان ساختگی، هنگام نزول اولین وحی، جبرئیل لوحی را در مقابل حضرت قرار داد و سه مرتبه به پیامبر اکرم9 گفت: بخوان! و در جواب شنید که خواندن نمی‌دانم. با توجه به آیات قرآن که می‌فرماید: نَزَّلَهُ عَلَى‏ قَلْبِكَ... ما قرآن را بر قلب پیامبر نازل کردیم و این روایت مجعول که می‌گوید: جبرائیل لوحی را بر حضرت فرود آورد و گفت بخوان! این مطلب به خوبی فهمیده می‌شود که یهودیان باسابقه‌ ذهنی خود که همان نحوه‌ نزول تورات که در قالب الواح می‌باشد. دست به چنین تحریفی زده‌اند. حال آنکه در هیچ جای قرآن اشاره‌ای به این مطلب ندارد که قرآن در قالب لوح بر پیامبر نازل شده باشد.

ب) یهود با سابقه‌ ذهنی خود از حضرت موسی7 که هنگام تبدیل شدن عصا به اژدها دچار ترس شد، این ترس و وحشت را مبنایی برای سرایت دادن ترس به حضرت محمد9 قرار داده‌اند. غافل از اینکه ترس حضرت موسی به خاطر وحی نبوده است.

ج) روایات مجعول فوق حکایت از این مطلب دارد که حضرت محمد9 تا وقت نزول وحی، از نبوت خود هیچ اطلاعی نداشته‌اند حال آن که دلایل زیادی وجود دارد که نه تنها خود حضرت بلکه دیگران نیز از این مطلب آگاه بوده‌اند.

برای مثال در تاریخ حکایت شده: روز بعد میلاد رسول الله یکی از علمای یهود به «دارالندوه» آمد و گفت: آیا امشب در میان شما فرزندی متولد شده است؟ گفتند: نه. گفت: باید متولد شده باشد و نامش احمد باشد. هلاکت یهود به دست او خواهد بود. پس از جلسه دریافتند که پسری برای عبدالله بن عبدالمطلب به دنیا آمده است. آن مرد را خبر کردند که آری، آن شب پسری در میان ما به دنیا آمده است.

عالم یهودی را نزد محمد9 آوردند، تا ایشان را دید، بیهوش شد، چون به هوش آمد، گفت: «به خدا قسم، نبوت، تا قیامت از بنی‌ اسرائیل گرفته شد، این همان کسی است که بنی اسرائیل را نابود می‌کند. چون دید قریش از این خبر شاد شدند، گفت: به خدا قسم! با شما کاری کند که اهل مشرق و مغرب از آن یاد کنند.»[7]

و نیز حکایت شده: عبدالمطلب قبل از وفاتش، برخلاف رسم عرب، ابوطالب را که پسر ارشد نبود به عنوان وصی خود قرار می‌دهد و بیش از دو سوم وصیت نامه‌ی خود را بر حفاظت از جان این فرزند قرار می‌دهد و در پایان هم می‌فرماید: اگر به من قول ندهی که از این کودک حفاظت کنی، من راحت جان نخواهم داد![8]
ملاقات بحیرای مسیحی و حضرت محمد9 قبل از بعثت ایشان، و ده‌ها روایت دیگر[9]، همگی بر این مطلب دلالت دارد که رسول اکرم قبل از بعثت آگاهی کامل از نبوتشان داشته‌اند.
پی‌نوشت‌ها:
[1]. سیره ابن هشام، ج 1، ص 236.

[2]. تاریخ طبری، ج 2، ص 205، کامل ابن اثیر، ج 2، ص 31، و فروغ ابدیت، ص 186.

[3]. ان ابن عمک لبدء النبوة و انه لیأتیه الناموس الاکبر. (همان)

[4]. طبقات ابن سعد، ج 1، ص 279 و حیات محمد، ج 1، ص 195.

[5]. تاریخ طبری، ج 2، ص 205.

[6]. تفسیر طبری، ج 30، ص 161، تفسیر سوره‌ی علق و سیره ابن هشام، ج 1، ص 238.

[7]. الکافی، ج 8، ص 300 و امالی شیخ طوسی، ص 145.

[8]. کمال الدین و تمام النعمه، ص 176 و اعلام الوری، ص 15 و کنزالفوائد، ص 82.

[9]. ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص 49، عن العیاشی، ج 2، ص 201، البحار، ج 18، ص 262، مجمع البیان، ج 10، ص 384 و التمهید، ج 1، ص 50، عن رسالة الشفاء، ص 112.
نوشته مرکز پژوهشی قرآن کریم
@kind_father
Forwarded From unknown
💠 وجه تسمیه

مشهور است که وجه تسمیه نیاز نیست جامع افراد و مانع اغیار باشد؛ مثلا کلمه ی «ضریر» با این که از ریشه ی ضرر است اما به معنای نابینا است و مثلا بر ناشنوا اطلاق نمی شود.
اما گذشته از این، وجه تسمیه، در موارد فراوانی اساسا به کلی فراموش می شود و اصلا مد نظر عرف قرار نمی گیرد.
گاهی منشأ وضع واژه ها برای معنایشان ریشه یابی می شود و سعی می شود که آن منشأ در معنای فعلی مورد لحاظ قرار بگیرد. این مطلب به نحو کلی صحیح نیست و نباید وجه تسمیه های فراموش شده را در استظهار از ادله دخالت داد.
مثلا در مورد وضع کلمه ی شیر برای شیر آب، گفته شده که وجه آن این بوده است که در اوائل، شیر آب شبیه سر شیر بوده و به این مناسبت، نام آن را شیر گذاشتند. چنانکه در زبان دیگری، نامی که برای شیر آب گذاشته اند با واژه ای که برای خروس دارند یکسان است؛ چرا که نزد آنان شیر آب شبیه سر خروس دیده شده است. اما این مناسبت در زمان ما به کلی مغفول و از یاد رفته است.
یا مثلا در اطراف قم، روستایی است به نام قبادبزن. در مورد این نام گفته شده که در اصل، قباد بیژن بوده و قباد و بیژن دو نفری بوده اند که آن روستا را ساخته اند.  
مثال دیگر، نام غذای بورانی است. بورانی غذایی بوده که بوران (یعنی همان پوران) آن را اختراع کرده و اختلاف است که این پوران، دختر انوشیروان است یا دختر حسن بن سهل، همسر مامون که عروسی معروفی در کتب تاریخی دارد.
مثال هایی از این دست فراوان است که وجه تسمیه اصلا مد نظر عرف نیست و لحاظ آن در استظهار از متون، خطا است.
لذا مثلا در کلمه ی «معروف» در اطلاقاتی مانند «امساک بمعروف»، اگر ثابت شود که برای معنای «خوب» وضع شده است، دیگر لحاظ این که در این معروف، عارف کیست و معرفت به چه نحوی است و... وجهی ندارد.

برگرفته از درس خارج فقه مورخ ۹۶/۸/۱۲
#فقه_الحدیث
@Taraaif
Forwarded From ندای محبت
✔️پروژه اخلاق زدایی از بعثت🔻

🔸محمد سروش محلاتی

🔹قرآن، پیامبر را به اخلاقش می‌ستاید: "انک لعلی خلق عظیم" و برای او رسالت اخلاقی برمی‌شمارد : "یزکیهم و یعلمهم الکتاب" و موفقیت او را بخاطر رفتار اخلاقی‌اش می‌داند : "و لوکنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک". پس چه شده که امروز، نقش محوری و بنیادین اخلاق در بعثت نادیده انگاشته می‌شود؟!

🔹دیروز اسلام شناسان اصیل مثل علامه طباطبایی به "بعثت لاتمم مکارم الاخلاق" استناد می‌کردند و می‌گفتند: پیغمبر ص فرمود هدف اصلی من تربیت اخلاقی مردم است و امام خمینی با همین استناد نتیجه می‌گرفت : غایت بعثت و نتیجه دعوت خاتم الانبیاء "اکمال مکارم اخلاق " است. ولی امروز گفته می‌شود که این حدیث بی اعتبار است و از مجعولات ابوهریره است! و این را ساخته اند تا ما را از دین سیاسی منحرف کنند!

🔹منظور این پروژه جدید چیست؟ باید اخلاق طفیلی باشد تا سیاست در صدر قرار بگیرد. لذا تبلیغ میشود که پیامبران برای مسائل سیاسی آمده اند و در نتیجه دعوت به اخلاق و تقوی، ابن ملجم ها پیدا می‌شوند که فرق مولی را می‌شکافند! پس بجای اخلاق باید در دامان ولایت قرار گرفت که نجات در آن قطعی است.

🔹این پروژه در خدمت قدرت است تا آن را از قیود دشوار و دست و پا گیر اخلاقی رها ساخته و دستش را باز گذارد. در این پروژه، "ولایت" جایگزین "اخلاق" معرفی می‌شود که اگر ولایت داشته باشی، بد اخلاقی هایت مهم نیست و برای سرباز ولایت این امور معفو است!!

🔹این پروژه حکایت از آن دارد که در نزد تئوری پردازان آن، تلاش برای اصلاح اخلاقی جامعه به بن بست رسیده و باید با وعده‌های دیگری این نسل پریشان را مشغول داشت.

🔹در گذشته چنین بود که در پذیرش دعوت رسول خدا اخلاق نقش اول را داشت. ابوذر برادرش را برای تحقیق از پیامبر جدید می‌فرستاد و وقتی او گرارش می‌داد که این پیامبر به مکارم اخلاق فرا می‌خواند، ابوذر جذب این آیین می‌شد و ابوطالب به عثمان بن مظعون می‌گفت که "مکارم اخلاق" چکیده دعوت رسول خداست.

🔹و اگر امروز گمان بریم که قدرت می‌تواند خلأ اخلاق را پر کند از آن سنت نبوی فاصله گرفته ایم و اشتباه معاویه را تکرار می‌کنیم.

@namehayehawzavi
Forwarded From امامت و مهدویت
🌾 پیامبر خاتم🌾

🔰 در نگاه برخی روشنفکران سه جنبه از شخصیت و نبوت نبی خاتم به ضرر سه جنبه دیگرش برجسته می شود:

1⃣ تعالیم اخلاقی نبی به ضرر شریعتش: گرچه در تعالیم نبوی، اخلاق و شریعت تقابلی ندارند، برخی از روشنفکران با تقابل افکنی بین این دو، اخلاق را پیام اصلی دعوت نبی و شریعت را امری فرهنگی و محدود به زمانه حضرتش می انگارند.

2⃣ بشریت نبی به ضرر ساحتهایی از وجود نبی که در تعریف متعارف ما از حدود و ثغور بشریت نمی گنجد؛ در حالیکه به موجب اشارات قرآنی و بیان صریح روایات حضرت در عین بشر بودن واجد اوصاف وجودی اختصاصی است.

3⃣ دستیاب بودن و اکتسابی بودن نوع مقامات معنوی او؛ چرا که از نظر برخی روشنفکران، حضرتش در سایه ریاضات به این فیوضات دست یافته است و فیض روح القدس همچنان مستمر است و دیگران هم بشوند و بکنند هر آنچه حضرتش بود و کرد. لکن در منابع دینی، نبوت و رسالت به جعل و گزینش الهی است و ممکن است به کودکی که هیچ ریاضتی را تجربه نکرده عطا گردد. افزون بر این، نبوت و رسالت منحصر است در همان پیامبرانی که تا کنون برگزیده شده اند.

🔶 نگرش این روشنفکران مستند متنی ندارد و تنها باید با مقدمات فراوان بیرونی آن را در حلقوم قرآن و روایات فرو کرد؛ مثال قرآنی عیسی بن مریم نشان می دهد که فردی در عین خلقت متفاوت همچنان می تواند هم بشر باشد و هم الگوی بشر عادی؛ هم بغایت اخلاقی باشد و هم بر شریعت موسی صحه بگذارد. و نیز نشان می دهد که ای بسا پیامبران در برخی از مهمترین اوصاف و نقشهای خود، منحصر به فرد اند و قابل تکرار در تاریخ نیستند و نباید تصور کرد که می توان با خلوت نشینی و خودبانی و سکوت، به تجربه نبوی دست یافت.

🔹 برخلاف روشنفکران که غالبا به طرف مدرنیته می لغزند، ما نیازمند دیدگاهی هستیم که اخلاق را در کنار شریعت ارج نهد؛ بشریت و تبعیت پذیری نبی را با باور به اختصاصات وجودی نبی همساز انگارد و در پرتو تعالیم نبی امکان سیر معنوی انسان را تبیین کند بی آنکه نبوت را تجربه ای قابل تکرار بداند. چنین دیدگاهی هم به روز است و هم متعهد به سنت و اینست راه میانه بین روشنفکری و تفکر سنتی: اهتمام به دغدغه های معاصر در عین محافظت از گوهر سنت.

✍ امداد توران.
Forwarded From آیت‌‌اللە نصراللە شاەآبادی
اطلاعیه مراسم چهلمین روز ارتحال مرحوم آیت الله حاج شیخ نصرالله شاه آبادی رضوان الله تعالی علیه
@NasrollahShahabadi
Forwarded From نامه‌های حوزوی
🔺علیرضا پناهیان: دلیل این همه اذیت پیامبر(ص) این بود که دنبال قدرت بود.

@namehayehawzavi
Forwarded From تاریخ حقیقی ایران باستان
🔻

سایت هاآرتص (haaretz) اسرائیل:

👈🏻 ترامپ همان کورش کبیر است! او کورش زمان ماست...

@n_bastan
Forwarded From 🖊 قلم سبز ☘️
📝 ... چند کلمه با بیسوادان ⁉️

💢 در چند روز گذشته، مطلبی از درس شیخ المراجع و استاد الفقهاء، 🌹حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی حفظه الله 🌹 منتشر شد که سر و صداهای زیادی به راه انداخت. من نیز قصد نداشتم در این مورد مطلبی بنویسم ولیکن با دیدن فضای احساسی که بر طرفین حاکم است، مناسب دیدم که چند کلمه ای را از باب وظیفه بنویسم:

✴️ یقینا مقام علمی آیت الله العظمی وحید خراسانی برای کسانی که کمترین آشنایی با ایشان دارند مطلبی پنهان نیست و اهل علم خوب می دانند که حوزه علمیه قم، اگر چند فقیه با سواد و سالم العقیده دارد، از برکت زحمات و نفس حق امثال آقای وحید و مرحوم میرزا جواد تبریزی رحمة الله علیه است✅. مقام علمی و شامخ مرجع ما، نیازی به بیان کودکان نوپایی هم چون من ندارد.💯 آنکه اهل است خود واقف است که چه می گویم.✅

❌در این میان، پس از نشر سخنان آیت الله وحید در خصوص تعطیلی روز شهادت امام کاظم علیه السلام و تعبیر ایشان از حکومت فعلی ایران به "حکومت گمراه"، موج خروشانی بین طرفداران و مخالفان ایشان به راه افتاد و هر کسی که رسید، قلم فرسایی کرد... یکی خوشحال بود که بالاخره پیرمرد عرصه فقاهت، عقیده خودش را درباره نظام فعلی ایران اعلام کرده است ... و دیگران نیز ناراحت بودند که چرا از مرجعی مثل شیخ حسین وحید خراسانی، این کلمات در تضعیف حکومت ایران صادر شده است.⁉️‼️

❎ قصد ندارم که هم اکنون تبیین کنم: آیا کلام شیخ و مرجع ما، صواب بود یا نا صواب؟ به صلاح بود یا نبود؟ و... این مسائل همه فرع بر نکته ای است که می خواهم بگویم:

💠 کسی که بخواهد از سخن آیت الله وحید دفاع کند یا آن را رد کند، اول باید شأن علمی ایشان را بشناسد که آیا تایید کردن سخن ایشان اصلا در اندازه دهان برخی ها هست ❓یا آن کسی که میخواهد نقد کند باید بداند که درباره چه فقیهی سخن میخواهد بگوید و ادبیات نقدش به نسبت شیخ الفقهاء والمراجع چگونه باید باشد ⁉️

😔 آنچه برایم دردناک بود، این بود که عده ای بیسواد و احیاناً مغرض، از طرفین این حکایت نهایت استفاده را می خواهند داشته باشند بدون اینکه با خود حساب کنند که اصلا حرف مرجعیت در حد دهان اینان نیست تا بخواهند نفیاً یا اثباتاً درباره آن سخن بگویند 😓 ... آن هم با ادبیاتی که انسان در نقد یک استاد معمولی نیز به کار نمیبرد چه رسد به فقیه الفقهاء و احیاگر میراث علماء.

👈🏽 جاهلانی که تا دیروز بر خلاف منویات اهل بیت علیهم السلام، در کانال هایشان تبلیغ قیام و کودتا و شورش علیه حکومت ایران می کردند، امروز هیچ حقی ندارند ❌ که بخواهند از آیت الله وحید حمایت کنند، چرا که آنان اولیات مذهبشان را یاد ندارند تا سپس از بزرگ مرجع این مذهب بخواهند جانبداری کنند✅

⬅️ از آن طرف، بیسوادانی هم بودند که اولیات فقه و فقاهت و تفقه را یاد ندارند و با نفهمیدن حرف آیت الله وحید، زبان ها را تیز کردند تا مهر تاییدی بر جهل مرکبشان بکوبند✔️ و صرفا انتقاداتی سست و بی اساس را به طرف این فقیه فرزانه روانه کردند. اینان ابتدا بروند و اولیات علم و اخلاق و ادب را بیاموزند سپس شمشیر انتقاد را از نیام بیرون کشند.☑️

😔 آه که چقدر شیعه از جاهلان مستغرق در بیسوادی و تعصب ضربه خورده است.

‼️ اگر نیاز باشد، بیش از این خواهم نوشت تا همگان بدانند که حدشان در برخورد با کلام مرجعی چون وحید خراسانی باید چقدر باشد❓

#وحید_لیس_بوحید
#مرجع_ما_تنها_نیست

https://t.me/gh_sabz