حداقلش این بود که به فکر ایران و فرهنگش بود
نه به عنوان مسلمان! به فکر دزدی و اختلاس و ...
در کشکول شیخ بهایی هست که ایشون می فرماید:
او در یکی از سفرهای خود، با یکی از علمای اهل تسنن ملاقات نمود، و خود را در مقابل او، در ظاهر شافعی وانمود کرد.
آن دانشمند اهل سنت که از علمای شافعی بود، وقتی که دانست شیخ بهایی، شافعی است، و از مرکز تشیع (ایران) آمده، به او گفت: «آیا شیعه برای اثبات مطلوب و ادعای خود، شاهد و دلیل دارد؟».
شیخ بهایی: من گاهی در ایران با آنها روبرو شدهام میبینم آنها برای ادعای خود شواهد محکمی دارند.
دانشمند شافعی: اگر ممکن است یکی از آنها را نقل کنید.
شیخ بهایی: مثلا میگویند: در صحیح بخاری (که از کتب معتبر اهل سنت است) آمده، پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود:
فاطمه بضعه منی من آذاها فقد آذانی و من اغضبها فقد اغضبنی:
«فاطمه علیهاالسلام پارهی تن من است، کسی که او را آزار دهد، مرا
آزار داده، و کسی که او را خشمگین نماید مرا خشمگین نموده است»
و در چهار ورق دیگر در همان کتاب است:
و خرجت فاطمه من الدنیا و هی غاضبه علیهما:
«و فاطمه وفات کرد در حالی که نسبت به ابوبکر و عمر، خشمگین بود»
جمع این دو روایت و پاسخ به این سؤال طبق مبنای اهل سنت چگونه است؟
دانشمند شافعی در فکر فرورفت (که با توجه به این دو روایت، نتیجه این است که آن دو نفر، عادل نبودند پس لایق مقام رهبری نیستند) پس از ساعتی تأمل گفت: گاهی شیعیان دروغ میگویند، ممکن است این هم از دروغهای آنها باشد، به من مهلت بده امشب به کتاب «صحیح بخاری» مراجع کنم، و صدق و کذب دو روایت فوق را دریابم، و در صورت صدق، پاسخی برای سؤال فوق پیدا کنم.
شیخ بهایی میگوید: فردای آن روز، آن دانشمند شافعی را دیدم و گفتم: «مطالعه و بررسی تو به کجا رسید؟!».
او گفت: همانگونه که گفتم؛ شیعهها دروغ میگویند، زیرا من صحیح بخاری را دیدم هر دو روایت فوق در آن مذکور است، ولی
بین نقل این دو روایت، بیش از پنج ورق فاصله است، در حالی که شیعه میگفت: چهار ورق فاصله است!!
توجه به اعتقادات جامعه شیعه، به ویژه در ایران قابل توجه و بررسی است. در نگرشی کلی میتوان گفت این اعتقادات به ویژه در سطح عامه مردم رو به غلو حرکت می کند به گونه ای که دیگر عقاید شیخ مفید یا صدوق با عقاید رایج در باب مقام امام سازگاری ندارد. کتاب "از ستایش تا پرستش؛ بررسی باورهای غلوآلود در جامعه شیعی ایران" به دوستان معرفی میشود
کانال فرهنگ روش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روزنوشتهای دکتر فرهنگ مهروش
این نامه را چندی پیش به دوست و همکاری عزیز نوشتم که در بحثهای علمی تلگرامی با دوستی دیگر، تند و ناراحت شده بود.
سلام آقای دکتر. وقت به خیر. میخواستم این بحث را بگذارم برای وقتی که با همدیگر شفاهی و حضوری صحبت کنیم تا از نزدیک و همدل تر با هم گفتگو کنیم. به هر حال، اکنون که شما بزرگوارانه باب بحث را گشودید، نظرم را عرض میکنم. خواهش میکنم با حوصله و با دقت، نوشته های برادرانۀ مرا چند بار بخوانید. اینها نتیجۀ سالها تجربیات من، و فراگیریهایم از استادان بزرگ است. امیدوارم قدر بدانید.
1. پراکندگی افکار در گروه، بسیار کمتر از پراکندگی فکری جامعۀ ایران است. ما در گروه، همگی تحصیلکردگان علوم اسلامی هستیم و نوعا چیزی که ما را به این رشتۀ تحصیلی کشانده، علائقی مشترک است. همۀ ما به اسلام و آموزه های اسلامی عشق میورزیم، همه معتقدیم اگر تعالیم اسلام در جامعه پیاده شود بسیاری از مشکلات کنونی حل میشود، همۀ ما معتقدیم که ایمان به خداوند و باور به معاد، رمز رستگاری است، شرک بزرگترین ظلم و جهالت و گناه است، و در عین حال، همه معتقدیم باید کوشید با خرافاتی که گاه به اسم اسلام ترویج میشود مبارزه کرد و در برابر انحرافات فکری نیز، تذکر داد. بااین حال، به طبع خودمان هم با همدیگر گاه در مصادیق اختلاف نظر پیدا میکنیم. در این قبیل موارد، باید قدری تحملمان را بالا ببریم.
برای مثال، از نظر من، برخی تمجیدها که از یک انسان معمولی مثل خود ما در گروه میشود، عملا فرقی با شرک به خدا ندارد؛ چون انسانها را به اسارت فکری در برابر آن فرد فرامی خواند. سخن حضرت امام باقر (ع) از دید من بسیار مهم است که «هر گاه به کسی با جان و دل گوش بسپری و چشم و گوش بسته سخنش را حق بینگاری، او را پرستیده ای». بااین حال، در اغلب موارد هیچ تذکری نمیدهم؛ چون میدانم کسی که چنین حرفی را نوشته است، جور دیگری میاندیشد. ضمنا، احساس میکنم بحثهای مهم دیگر هم هست که سبب میشود فعلا این یکی در اولویت نباشد.
من همین الآن در گروهی عضوم که برخی اعضایش هیچ اعتقادات اسلامی ندارند. من سعی میکنم آنها را با زبان خودشان متقاعد کنم و از آرمانهای اسلامی دفاع کنم. به گمانم اگر کسی مثل شما وسط آن جمع برود، یا همه او را طرد میکنند، یا حاضر به بحث نمیشوند. این خیلی خطرناک است. وقتی افراد به کنجی بخزند و هر کسی خصوصی برای خودش فکر تولید کند، بعدها، وقتی فرصتی پیش آید که در برابر هم قرار گیرند، هیچ نخواهند توانست همدیگر را تحمل کنند و ترورهای اول انقلاب یا مصیبتهای مصر و لیبی بعد از مبارک و قزافی تکرار خواهد شد.
باید فضای آرامی برای گفتگو درست کنیم. شاید افراد در این گفتگو حرف ما را نپذیرند؛ اما دستکم به مرور میآموزند فکرهای مخالف با ایشان هم، آن قدرها که میپنداشتند، سست و بی پایه نبوده است. خود این، خیلی مهم است که حتی مخالفان ما، بدانند افکار ما سست نیست و برای خودمان دفاعیاتی داریم که محترم است. بیایید از خودمان چنین تصویری در ذهنها باقی بگذاریم.
این که تصور میکنید فقط اهالی یک فکر در گروه ما حرف میزنند، نتیجۀ یک جور خطکشی ذهنی است. گویی ناخواسته (تأکید میکنم: ناخواسته و ناخودآگاه) باور دارید هر کس مثل شما فکر نکند، لابد مخالف است و همۀ مخالفان هم لابد یک طرز فکر دارند! این برخوردی بود که ما متأسفانه نظیرش را در رفتار ... بسیار دیده بودیم. همین که کسی ساده ترین نقد را به حرف ایشان میکرد، از دید ایشان او مارکسیست، لیبرال، ملحد، ضد دین، بی خدا، و... خیلی چیزهای بد دیگر بود. آنها همه را به دو دسته تقسیم میکردند: ما، غیر ما. وقتی کسی غیر بود، فرق نمیکرد که کیست و چه فکر میکند. این طرز فکر خطرناک است. من، خود شما، و بسیاری دیگر که گاه و بیگاه بحث میکنند، هر یک طرز فکر خاص خودش را دارد. البته، همۀ اشخاص در این که با شما زاویۀ فکری دارند، مشترکند؛ ولی این چیز خاصی نیست. آنها با من و دیگران هم همین قدر زاویه دارند.
https://t.me/FarhangeRvesh
خوب؛ این که البته مسلم است. حرف این نبود که هر جا ارتباط با دیگر زبانها برقرار شود، لزوما به تغییر زبان منجر می شود. بحث این بود که چنین عاملی از عوامل مؤثر بر این فرایند است.
نظریه شیخ بهایی در باره کفاری که راه حق را نیافته اند
شیخ یوسف بحرانی (م 1089 و نویسنده حدائق الناضره) در شرح حال شیخ بهایی (م 1030) گوید: یکی از ایراداتی که یکی از مشایخ متأخر ما به شیخ گرفته، این است که شیخ بهایی گفته است: اگر مکلف، تلاش خود را برای تحصیل دلیل بکند، اما همچنان بر راه خطا در باورهایش بماند و راهش مخالف اهل حق باشد، به هیچ وجه، به طور دایمی در آتش جهنم نخواهد ماند [و در نهایت به بهشت خواهد رفت]. شیخ یوسف گوید: شیخ ما گفته است: این نظر، قطعا نادرست است، زیرا لازمه آن این است که علمای اهل ضلال و رؤسای کفار، به دلیل داشتن شبهات و افکار فاسده که آنان را به راهی جز راه حق برده، گرفتار خلود در آتش نباشند. شیخ یوسف، سپس به دفاع از شیخ بهایی پرداخته می گوید، لازمه حرف شیخ این نیست که روسای اهل ضلال، خلود دایمی در آتش نخواهند داشت، چون اینان همه، یا به دلیل عصبیت، یا حب جاه و مقام، به راه باطل می روند و بنابرین چون عمدا در راه باطل می مانند، گرفتار خلود در آتش خواهند بود. شیخ یوسف که گویا مبناءاً با سخن شیخ موافق است، می افزاید: من المعلوم، إن من بذل وسعه فی تحصیل الدلیل، و لم یهتد الیه، و لم یقف علیه، فهو معذور عقلا و نقلا. روشن است که اگر کسی تلاش خود را برای بدست آوردن دلیل بکند، اما راه آن را نیابد و بر آن واقف نشود، عقلا و شرعا معذور است. به گفته وی، رؤسای ضلال، این طور نیستند. آنها مخالفتشان با حق، از روی عصبیت و حب جاه و مقام است. (لؤلؤة البحرین، ص 19ـ 20)
بدین ترتیب، شیخ یوسف که اساسا با مبنای شیخ بهایی موافق است راهی برای دفاع از شیخ بهایی عرضه کرده است. با این حال، در این صورت، باید دید اولا توده های وابستگان به ادیان دیگر که همچنان در راه باطل خویش باقی مانده اند، بر اساس نظر و مبنیای شیخ بهایی، یا شیخ یوسف بحرانی و یا دیگر علما چیست و ثانیا این که اگر ثابت شد رؤسای آنها هم حب جاه و مقام ندارند و عصبیت هم، و همچنان در راه باطل خویش می روند، تکلیفشان چه خواهد بود.
@jafarian1964
دیروز که آقای شرقاوی مدیر انتشارات دارالورد اردن به کتابخانه آمده بود، یک دفعه ای پرسید، راستی، اختلاف میان ما و شما بر سر چیست؟ اولش گفت، نخستین بار که ایران آمدم (این بار دفعه سوم هست) یک ایرانی مرا دعوت کرد. نگران بودم. مخصوصا وقتی هواپیما سوار شدم. گفتم الان در فرودگاه چه خواهد شد! با هزار نگرانی وارد فرودگاه شدم. یک لحظه گذرنامه ام رو نگاه کردند و مهر زدند و من وارد شدم. دیگر هیچ محدودیتی نبود. راه افتادم در شهر. اصلا فکر نمی کردم. دیدم یک کشور خوب، زیبا، با خیابان های تمیز، مردم خوب... تقصیر شماهاست که مردمان دیگر کشورها را از این وضعیت خود مطلع نمی کنید و همه اش حالت ترس و هراس نسبت به شما دارند. حالا دلم می خواد بدونم اختلاف میان ما و شما چیست؟ فرصت کم بود. برای او توضیح دادم که چند روز قبل، وقتی ساختمان پلاسکو در ایران فروریخت، داعش یا یک داعشی اعلام کرد که مشتی مجوسی در ایران کشته شدند! فکر کردم چه تفاوتی میان اسلام ما و آنها هست که این طور راجع به مردم مسلمان ایران قضاوت می کنند! به ایشون توضیح دادم و گفتم: می دانید، عربها و همین فرهنگ داعش هم که عربی است، فکر می کنند اسلام فقط متعلق به آنهاست. دیگر این فکر می کنند، هر قومی که اسلام رو پذیرفته، موظف و مکلف است که همه سرمایه های ملی و فکری خودش رو کنار بگذاره و به برداشت آنها از اسلام که بسیاری هم ناشی از نوعی عقل بدوی است تن بدهد. این نه از نظر اسلام درسته، و نه اساسا امکان تحقق داره. همین عربها جزیره العرب، وقتی اسلام آمد، در زبان و ادبیات و بسیاری از چیزهای دیگر، فرهنگ قدیمشون رو حفظ کردند و با اسلام ترکیب کردند. اونهایی هم که بدوی بودند، باز تلقی بدوی خودشون رو در اسلام حفظ کردند که در همین نجد شاهدش هستیم. ایرانی ها هم اسلام رو پذیرفتند و در بالندگی اون مشارکت کردند، اما معنایش این نبود که فرهنگی که در حوزه اخلاق و سیاست و دانش اجتماعی که داشتند، همه رو به باد فنا بدند. اتفاقا، در قرن های اول، همین فرهنگ در عراق و در دستگاه عباسی و دولت های متوالی این نواحی حضور داشت. وقتی اسلام به شبه قاره هند هم رفت، داستان همین طور بود. در آنجا هم آداب، عادات، نشان ها، ادب و بسیاری از چیزهای دیگر از قدیم باقی مانده و مسلمان شده ها هیچ منافاتی میان آنها و اسلام ندیده اند. این چه انتظار بیهوده ای است که عربها از ایرانی ها، یا هندی ها یا ترک ها دارند که باید گوش بفرمان برداشت های آنها از اسلام باشند! باید توحید آنها را بپذیرند و اگر ذره ای کوتاه بیایند مشرک هستند. به آقای شرقاوی گفتم، عقیده این عربها در باره ترکها و کردها و دیگر اقوام هم همین است. البته حالا چون اسلام آنها سنی است، اندکی خودداری می کنند، و الا نسل اول همین سلفی ها، و حتی الان هم، حاضر به تحمل هیچ کس و هیچ گرایشی جز آنچه دارند و فکر می کنند نبودند و نیستند. آنها به رغم آن که مدعی فرهنگ و تمدن هستند، فرهنگ و تمدنی که بخش اعظم آن از آن ملل دیگر مثل ایرانی ها و ترک هاست، هر کسی را که خارج از چارچوب افکار آنها باشد، مجوسی و مشرک تلقی می کردند. البته که ما نگران نیستیم و این مطالب را به اسلام نسبت نمی دهیم. اینجا اسلام هست، اسلامی که از فرهنگ و معرفت ایرانی هم حمایت می کند و جز آن چه در عمق جانش شرک آلود باشد، باقی را به عنوان سرمایه های بشری می پذیرد. ما این را نقطه قوت اسلام می دانیم و به آن افتخار می کنیم که به دیگر فرهنگها احترام می گذارد. تصدیق کرد که نکته مهمی است که به آن توجه نداشته است.
@jafarian1964
ادامه پست بالا ☝️
به نظر می رسد، لازم است در این باره مطالعات خاصی انجام شود، مطالعاتی که بتواند راهبردی جدید و جدی را برای حل و فصل این بحران بیابد. این که این راهبرد مورد توجه رهبران دنیای اسلام و حتی روحانیون و مراجع فکری قرار خواهد گرفت یا خیر، بسیار دور از ذهن به نظر می آید، اما وظیفه روشنفکران جهان اسلام است که در این زمینه تلاش کنند. این تأمل، باید جدی و بدور از شعار باشد، تأملی که بتواند به طور اساسی به حل این مشکل بپردازد. اگر قرار باشد ما هزار سال دیگر هم در همین نقطه ای که هستیم، باشیم، در آن صورت باید فکر پیشرفت و در نتیجه، برابری با غرب، و یا مشارکت در تمدن آینده را فراموش کنیم. ما در حال حاضر، عمله تمدن جدید هستیم و در صورتی که تغییر اساسی در وضع خود ایجاد نکنیم، عمله باقی خواهیم ماند.
البته که این تأمل و تلاش، دو طرفه یعنی روشنفکران سنی و شیعه خواهد بود. از آوه تا ساوه، همان قدر راه خواهد بود که از ساوه تا آوه. این سخن مربوط به زمانی بود (نهصد سال پیش) که مردمان آوه شیعه و مردم ساوه، سنی بودند. اگر قرار باشد، یک طرف دیگری را تکفیر کند، به قول عبدالجلیل، طمع اضافی است که فکر کند، طرف دیگر او را مسلمان بداند! طبعا در صورتی هم که این نزاع ادامه یابد، هیچ کدام از دو طرف راه به جایی نخواهند بود. امروز پول عربستان را امریکا می برد، و جنگ مذهبی و آثار ویرانگر و مخرب آن، برای ایران و عربستان و به تبع آن برای سوریه وعراق و پاکستان و شمال افریقا خواهد ماند.
@jafarian1964
یادداشت های بنده برای سخنرانی امروز در همایش تمدنی دفتر تبلیغات اسلامی مشهد
اول سه نکته را عرض کنم:
• ما بازتاب روزگار خودمان هستیم و بنابرین همیشه باید فکر کنیم که در تفکر منعکس کننده دوره تاریخی خویشیم.
• الزاما ما باید تاریخ را بشناسیم، تاریخ نزدیک و دور را، برای این که بتوانیم درست اندیشه های حوزه تحول فکر در جامعه را دنبال کنیم.
• ورود بنده به بحث تمدن و در خصوص علم در تمدن، تاریخی است، یعنی پیش از این که در باره اصل این مفهوم، معنا و تعریف و لوازم آن فکر کنم، آن هم منظم و طرح واره، بحث تاریخی می کنم و از دریچه تاریخ وارد می شوم.
ما و گفتمان تمدن دینی: شکل گیری گفتمان تمدن در دوره جدید تاریخ ایران یک بحث مهم و در حد خود فراگیر است. این نگاه هم از نگاه طراحان آن و هم مخاطبان، مهم، محل بحث و ارزش طرح کردن داشته است.
شاید اولین سوال همین باشد که چرا این گفتمان در میان ما شکل گرفته است؟ در حالی که فرضا در تمام دوره صفوی یا دوره افشاری و زندی و حتی تا نیمه های قاجار، سخنی از این گفتمان در میان نبوده است.
این پرسش جواب چندان دشواری ندارد. همه ما می دانیم مواجه شدن ایران با غرب، و «تفاوت» و «فاصله» ای که میان این دو وجود داشت، سبب سوالات و ابهاماتی شد که در نهایت برای پاسخگویی به آنها این گفتمان شکل گرفت.
در این باره، بارها و بارها، کسانی متون را کاویده اند و هر بار به زبانی در باره آن بحث کرده اند. البته این بحث، با چندین بحث دیگر همپوشانی دارد. مثلا اگر کسی تاریخ اندیشه کار می کند، یا به طور کلی در باره تجدد و نوگرایی تحقیق می کند، طبعا به گفتمان تمدن خواهی ایرانی ها هم خواهد پرداخت.
این گفتمان برای متدینین یک صورت ویژه دارد، و یک سوال اصلی این است که رابطه تمدن با دین چیست؟ مشکل این است که تمدن جدید در فرنگ، با محدود کردن دین تولید شده و داستانهای فراوانی در این زمینه به ایران منتقل شده است. از نخستین روزهای ورود فرهنگ غرب به ایران، این مسأله مطرح شده بود که علم و دین با هم ناسازگار هستند، و اساس این بحث هم تجربه فرنگ بود.
نکته دیگر این که آنچه در جامعه ایران از پیش از مشروطه و درجریان انقلاب مشروطه و سپس دوره اصلاحات رضاشاهی رخ داده چه نسبتی با دین دارد. یک مثال ساده بزنم، کتاب اسلام خالص، از محمد علی مبارکه ای، وجه ارتباط «لباس روحانی» با «تمدن» را دنبال کرده است، هرچند غیر مستقیم، گویی در حال پاسخ گویی به این سوال است که تاریخ این لباس چیست. گاهی هم کلی تر، مانند کتاب تمدن اسلام شیخ قاسم مهاجر که سال 1312 ش منتشر شد.
بدین ترتیب ما باید مراحل زیر را دنبال کنیم:
• برخورد ایران با تمدن غرب و پدید آمدن پرسشهایی چند در باره وضع ما
• شکل گیری گفتمان تجدد
• شکل گیری گفتمان تمدن برای حل یکی از جنبه های بحث تجدد خواهی یا مخالفت با آن
• و در نهایت شکل گیری بحث از گفتمان تمدن اسلامی یعنی رابطه تمدن و دین
در این زمینه، ما تحت تأثیر مسائل زیادی بوده ایم، اما پرسش اصلی این است که دین چه جایگاهی در تمدن دارد؟ این سوالی است که برای متدینین مطرح بوده و هر کدام به فراخور دانشی که داشته اند، در این باره مطلب نوشته اند:
• برخی در قالب تاریخ تمدن و روشن کردن نقش دین در آن
• برخی در ارائه تبیین جدیدی از دین که بتواند نقش بهتری در تمدن بر عهده گیرد
• برخی در قالب نقد مطالبی که دیگران علیه برداشت های رایج از دین در ضدیت با تمدن نوشته اند.
به جز اینها، در موارد مختلف و جاهایی که صورت مستقیم به این بحث پرداخته نشده، موارد تمدنی درج شده است. مثلا در تاریخ نویسی معاصر ایران ، چنان که در بسیاری از مباحث دینی که به نوعی با مسائل اجتماعی ارتباط داشته، مباحث تمدنی درج شده است. برای مثال در بحث از حقوق زن یا مسأله حجاب، یا مباحث اقتصادی و بسیاری از نکات دیگر.
در واقع، بحث از تمدن و مخصوصا اتهامی که به دین وارد شده بوده، یکی از گفتمان های رایج در نوشته های صد سال گذشته ما و در این اواخر در دهه های منتهی به انقلاب شد. در یک دوره، دین سخت در معرض تهاجم قرار گرفت و به اسم مبارزه با خرافه، روی نقش منفی آن تأکید شد. اما پس از چند دهه، آن موج، قدری شکسته شد و دوباره دین به صحنه جامعه برگشت. چند عامل سبب بازگشت دین برای طرح مسأله اداره جامعه و تمدن سازی شد:
• با آمدن مظاهری از تمدن جدید در جهان اسلام، مشکلات حل نشد و این نشان شکست تمدن جدید تلقی شد.
• در غرب، دو جنگ جهانی سبب سرخوردگی دیگران از تمدن غرب شد
• برآمدن مارکسیسم و تردیدی که در اعتبار جهان جدید ایجاد کرده بود، عاملی دیگر برای سرخوردگی بود.
بحث از تمدن و دین در جهان اسلام شیوع فراوانی یافت و بیشتر این مباحث در سه نقطه متمرکز شده بود:
• مصر
• شبه قاره
• ایران
@jafarian1964
📚 پيغمبر_دزدان #نبی_السارقین
✍ محمد ابراهیم باستاني پاریزی
#طنز_اجتماعی «نبی السارقین» یا «پیغمبر دزدان» لقبی است که یک روحانی اهل سیرجان کرمان به نام شیخ محمد حسن سیرجانی ملقب به قارانی که در اوایل سده 14 قمری یعنی حدود 120 سال پیش از دنیا رفته برای خود برگزیده است. او که در دوره ای می زیست که ناامنی و آشوب و دزدی بسیار بود، خود را پیغمبر دزدان گردنه گیر و مسلح نه دله دزدانی که گاو و خر مردم را از طویله آنان می دزدند معرفی کرد و با کلام و قلمی شیوا، سلیس و آمیخته با طنز، در قالب اشعاری که سرود و یا نامه هایی که به این و آن نوشت، در برابر این اوضاع نابهنجار موضع گرفت و گاه حتی توانست اموال مالبختگان را از دزدان یا حکومتگران باز پس گیرد.شیخ محمدحسن زیدآبادی، یا در برخی منابع: شیخ محمدحسن سیرجانی کرمانی، متخلص به قارانی و مشهور به نبی السارقین یا پیغمبر دزدان متولد حدود ۱۲۳۰ هجری قمری در زیدآباد سیرجان، درگذشت حدود ۱۳۱۰ هجری قمری در زیدآباد)، شاعر، نویسنده، طنزپرداز و روحانی ایرانی و از معاریف عصر قاجار بود.وی در بهبود و اصلاح اوضاع زمان خویش، تلاش بسیار کرد و با نامههای مطایبه آمیز و سرشار از اشعار لطیف و در عین حال گزنده خود، خطاب به حکام و افراد مهم و مؤثر دوران خویش، آنان را به عدالت و دادگری و دوری از بیداد و ستم، فرامی خواند.مقصود و غرض وی از انتخاب لقب نبی السارقین یا پیغمبر دزدان برای خویش و استفاده همیشگی از این لقب در اشعار و نوشتههای خود، آن بود که با بیان شوخ طبعانه خویش، در ظاهر دزدان بیابانی و سر گردنه و راهزنان صحراگرد و کوه نشین، و در باطن و لفافه، تمامی دزدان و غارتگران اموال عمومی و از جمله به خصوص حکام و زمامداران ستمگر را، به کردار زشت و جهنمی شان متنبه ساخته و با گفتار و لحن دلپسند آن زمان، آنها را از روش بدشان بازدارد.کتاب پیغمبر دزدان از 64 سال پیش تاکنون همواره کتابی جذاب و پرخواننده بوده است به گونه ای که تا به حال 18 بار تجدید چاپ شده است. دکتر باستانی در تجدید چاپ های مکرر کتاب، مطالب فراوانی به آن افزوده است.این افزودنی ها، هم اشعار، نامه ها و مکتوباتی تازه از پیغمبر دزدان را شامل می شود که در گذر زمان به دست دکتر باستانی رسیده و هم مقدمه و توضیحات و پاورقی های خواندنی و ارزشمند دکتر باستانی را، که در هر چاپ بر حجم آنها افزوده شده است.مقدمه مفصل دکتر باستانی در باره محیط ظهور این پیغمبر یعنی کرمان در سده 13 قمری نیز بسیار خواندنی است. این پاورقی ها و توضیحات حاوی نکاتی ضروری، مطالبی مفید و حکایاتی ارزشمند است که خواننده از مطالعه آنها نه تنها خسته نمی شود بلکه لذت می برد.پیغمبر دزدان همچنین در مرامنامه غیر مکتوبی که برای حمایت از دزدان باشرافت داشته است ، افرادی را که بی رحمانه حتی به کاسه چوبین پیرزنی رحم نمی کرده اند ، از امت خود ندانسته و بیان می کند که در جهنم با ما محشور نخواهند شد.پیامبر دزدان هنرمندی ماهر در هنر خوشنویسی و به خصوص خط شکسته بود و قلمی فوق العاده شیوا در طنز نویسی و شعر سرایی داشت.او تمامی نامه های خود را مهمور به مهر« پیغمبر دزدان » می کرد. بعضی از نامه های پیامبر توسط همسرشان نیز مهمور به مهرِ « ام السارقین » می شد.این شعر منسوب به همسر پیغمبر دزدان است:
من از این روی ام السارقینم
که با پیغمبر دزدان قرینم
سفری به ایران
مجموعه نقاشیهای لویی امیل دوهوسه از مناظر و مردم ایران، از مجموعه منوچهر فرمانفرمائیان
چاپ بنیاد فرهنگ ایران
لویی امیل دوهوسه افسر ارتش فرانسه بود که ۳سال در ایران زیست و در طول مدت اقامتش در ایران نزدیک به ۶۰۰ نقاشی و طرح از ایران و مناظر و مردمان ایران کشید و در آخر سفرش به حضور ناصرالدین شاه رسید که ماحصل این ملاقات تصویری است که او از ناصرالدین شاه کشید و تصویری که ناصرالدین شاه از او کشید. تصویر او از ناصرالدین شاه در این کتاب موجود است و اصل طرحی که ناصرالدین شاه از او کشید در کاخ گلستان. هر دو طرح در این کتاب منتشر شده است.
این کتاب حاوی صد و چند طرح از مجموعه طرحهای دوهوسه است که در مجموعه فرمانفرمائیان موجود بوده و با اهتمام بنیاد فرهنگ ایران ذیل کتابهای این انتشارات قبل از انقلاب به چاپ رسید.
@IssuesofIranology
💢 اتهام تشکیل هلال شیعی در گفتگو با آیتالله اراکی
🔹انقلاب اسلامی، انقلابی نیست که در فکر ترویج یا حمایت از خصوص شیعه باشد. این منطق روشن ایران است که به نفع مردم منطقه و مظلومان تمام میشود، نه به نفع شیعه یا هر جریان و مذهب دیگری. هرکسی در هرجا مظلوم باشد، ما از او حمایت میکنیم.
🔸فلسطینیها را چهکسی تاکنون حمایت کرده است؟ جنبشی که قبل از انقلاب تضعیف شده بود و دیگر چیزی به نام جنبش فلسطین وجود نداشت، با آمدن انقلاب و حمایتش از آن، جانی دوباره گرفت.
🔹حکومت بشار اسد که حکومتی شیعی نبود، اما ایران در تمام این سالها از آن حمایت کرده و اتفاقاً این ایران بوده که پیروز میدان شده است. در سوریه اکثریت اهل سنت هستند. آنجا هم منطق ایران همان منطقی است که در بحرین اجرا میشده است. منطق آنجا این است که بگذارید مردم خودشان سرنوشت خودشان را انتخاب کنند. حاکم را باید آنها انتخاب کنند نه اینکه حاکم را عربستان سعودی تعیین کند.
🔸حمایت ایران از مردم بوسنی و هرزگوین در آن دورانی که تحت فشار بودند نیز مصداق دیگری است. همهی اینها نشانههای آن است که انقلاب اسلامی، انقلابی نیست که در فکر ترویج یا حمایت از خصوص شیعه باشد.
ادامه گفتگو 👈 http://yon.ir/07rd
___________________________
✅ @ijtihadnetwork |گزیدهی اخبار فقهی
این بد بینی و لجن پراکنی نسبت به شیعیان امیرالمومنین را در گروهی دیگر هم انجام دادید و دنبال کردید و با این دیدگاه تان نسبت به اعتقادات شیعی معلوم است با هر سنی ای بنشینید او راضی خواهد بود.کمی منصف باشید ملاک تعصب چیست که شما به وسیله آن سنجش راه انداخته اید و هر فردی که خلاف نظر شما فکر می کند را متعصب و منحرف و کج فهم !!!می دانید.؟
🔍 یک انقلاب واقعی کلیت نظام ایران را نشانه گرفته است
✍️ترجمه ناصر اعتمادی از لوموند در تاریخ 02-01-2018
روزنامۀ معتبر لوموند چاپ پاریس مصاحبه ای با یک پژوهشگر فرانسوی به نام "استفن دودوآنون" که به تازگی از ایران بازگشته دربارۀ ماهیت تحولات و اعتراض های جاری ایران انجام داده است. پژوهشگر فرانسوی گفته است که حکومت اسلامی ایران در برابر تظاهرات اعتراضی که در این کشور ابعاد ملی یافته کاملاً غافلگیر شده است.
به گفتۀ "استفن دودوآنیون" آنچه در ایران امروز می گذرد یک انقلاب به معنای حقیقی کلمه است. نویسندۀ فرانسوی یادآور شده است که این انقلاب ریشه در اعتراض های پراکنده ای دارد که علیه فقر و فاجعۀ زیست محیطی طی سال های گذشته به طور دائم در جریان بوده است. او گفته است : بی دلیل نیست که این تظاهرات و اعتراض ها عمدتاً در مناطق و شهرهای حاشیۀ کویر ایران روی می داد. "استفن دودوآنیون" سپس تصریح کرده است : آنچه اکنون در جریان است کاملاً متفاوت است. رویدادهای جاری ایران یک انقلاب بزرگ ملی است که در بیش از چهل شهر این کشور به طور همزمان جریان دارد و مستقیماً و به طور رادیکال رأس حکومت اسلامی ایران را نشانه گرفته است. به گفتۀ پژوهشگر فرانسوی این ویژگی نقطۀ تمایز انقلاب جاری ایران در قیاس با جنبش سبز است.
"استفن دودوآنیون" با اشاره به شعارهای جوانان در دفاع از رضا شاه آنهم در شهرهای مذهبی مشهد و قم می گوید : این قبیل شعارها بیش و پیش از هر چیز نشانۀ انزجار عمومی از نظام حاکم و مخالفت مردم نه فقط با کلیت جمهوری اسلامی، بلکه حتا با قراءتی رایج از خود اسلام است !
به گفتۀ پژوهشگر فرانسوی، توده های اصلی انقلاب حاضر در ایران را مردم پابرهنۀ محلات و مناطق فقیرنشین تشکیل می دهند و در این معنا می توان گفت که جمهوری اسلامی ایران دچار یک فروپاشی اجتماعی و ایدئولوژیک شده است.
"استفن دودوآنیون" در ادامه افزوده است که بدون شک انقلاب جاری جمهوری اسلامی ایران را به خطر انداخته است. جامعه شناس فرانسوی تصریح کرده است که در قیاس با جنبش سبز اینبار کلیه اظهارات مقامات رژیم نشان می دهد که اردوی ترس تغییر کرده است : آنکه می ترسد حکومت است، نه مردم.
"استفن دودوآنیون" می افزاید در قیاس با جنبش سبز که عمدتاً در تهران متمرکز بود و به همین خاطر سرکوب آن برای حاکمان ایران آسان بود، انقلاب جاری ایران سراسری، سریع و رادیکال و به همین دلیل مهار و سرکوب آن دشوار و پرمخاطره است. "استفن دودوآنون" افزوده است که شواهد نشان می دهد که این انقلاب شکاف و اختلافات درونی قدرت را تشدید کرده است.
پژوهشگر فرانسوی افزوده است که بارزترین مشخصۀ انقلاب جاری ایران بی بهرگی آن از ساختار رهبری است، هر چند رهبران ایران می کوشند آن را همانند گذشته به قدرت های خارجی نسبت بدهند. اما، این قبیل اتهامات به گفتۀ "استفن دودوآنون" نشان دهندۀ آن است که حکومت کاملاً نسبت به مطالبات مردم ناشنوا و ناتوان است و قدرت واکنش آن بسیار ضعیف است.
فرانسوی در ادامه افزوده است که زمین لرزۀ کرمانشاه در پدیداری زلزلۀ سیاسی حاضر در ایران بی نقش نبوده است. این زمین لرزه به خودآگاهی مردم ایران از دامنۀ فساد و دزدی و ناکارآمدی در درون قدرت جمهوری اسلامی ایران کمک کرد. این زمین لرزه به گفتۀ جامعه شناس فرانسوی به مردم ایران فهماند که در برابر رژیم حاکم هم سرنوشت هستند. "استفن دودوآنون" در پایان تأکید کرده است که انقلاب مردم ایران نه این یا آن فرد بلکه کلیت نظام اسلامی ایران را هدف گرفته است.
https://t.me/rfi_persan_news/4190
☘️☘️☘️
الصهیونیه و ما ادریک ما الصهیونیه!
صهیونیزم و اسرائیل یک کشور نیست که بگوییم مشکل ایران با اسرائیل چیست ؟ اسرائیل یک پادگان غرب در خاورمیانه است تا خاورمیانه را به نفع غرب مدیریت کند . اسرائیل یک کشور خاورمیانه ای نیست تا به عنوان یک همسایه به آن نگریسته شود و مثلا آن را با عراق بسنجیم و نوع برخورد آن کشور با ایران را با نوع برخورد عراق با ایران مقایسه کنیم آن گونه که برخی در اینجا مطرح کرده اند . اسرائیل همان جنبه یورشی و غارت گری عراقی هست که در صدام نمود یافته است . صدام ،محمد سلمان و دیگر رهبران عرب و غیر عربی که علیه مردم خاورمیانه فعالیت می کنند همان روح اسرائیل است که لباس عربی پوشیده است . بحث شیعه و سنی و نژاد عربی و ایرانی و این که در عراق ایرانی زندگی نمی کند و در اسرائیل فلان قدر ایرانی است و یا این که در نماد یاد بود برجام عکس کورش است و امثال این چیزها حرف های بچه گانه است و اگر پاسخی داده نشده به علت بچگانه بودن این حرف ها است . معیار تصمیم که نباید حرف چند احمق فلسطینی مجروح باشد که بین خون شیعه و سنی تفاوت قایل می شوند .این ها درست مثل نادان های شیعه همه دنیا را از دریچه مذهب می بینند . مسئله ،مسئله مذهب و دین نیست . نه بحث شیعه و سنی و نه بحث اسلام و یهود مطرح است . کودکانه است که اگر فکر کنیم مسئله اسرائیل مسئله یهود است . غرب بهایی که برای حفظ اسرائیل می پردازد برای مسیحیت نمی پردازد اگر مسئله دین بود باید غرب مسیحیت را مقدم می داشت اما مسئله اسرائیل ،مسئله پادگان غرب برسر چاه های نفت است . اسرائیل به عنوان پادگان غرب در یک طرف داستان است و ما و عرب ها نه به عنوان شیعه و سنی و یا عرب و ایرانی بلکه به عنوان صاحبان یک ثروت مشترک در سوی دیگر قرار داریم . برای این پادگان عرب و ایرانی تفاوتی ندارد بلکه مهم سواری گرفتن است تا دیروز عرب ها چموشی می کردند و ایرانی مرکب راهوار بود و در نتیجه شاه محبوب اسرائیل بود امروز ایران چموش است و عربستان اسب رام که باید علیه ایران بکار گرفته شود . می خواهم عرض کنم مسئله اسرائیل مسئله غرب غارت گر علیه خاورمیانه غارت شده است و نه یک کشور در همسایگی یهودی در کنار چند کشور مسلمان شیعه و سنی . اسرائیل و ایدؤلوژی شیطانی آن یعنی صهیونیزم , در حقیقت نماد روح شرور غرب است.این پادگان به همه چیز نگاه ابزاری دارد . اینان کورش بزرگ را هم برای اهداف شیطانی خودشان گروگان گرفته اند .
واقعا اگر غرب به فکر نجات جان یهودیان بود چرا بعد از جنگ جهانی دوم در قلب کشورهای اسلامی و آن هم در خاورمیانه در انبار نفت جهان این نطفه حرام را کاشت ؟چرا بخشی از اروپا و به خصوص آلمان را به عنوان غرامت یهودی کشی در اختیار این ملت مظلوم !!! نگذاشت ؟چرا از مستعمرات خودشان در افریقا ،امریکای جنوبی و یا خاور دور قطعه ای را به عنوان سرزمین یهود در اختیار آنان نگذاشت؟ شاید برخی به غلط تصور کنند که اسرائیل از نژاد یهودی تشکیل شده است اما اگر چنین تصوری دارند سخت اشتباه می کنند . ریشه اسرائیلی ها هیچ ربطی به یهود ندارد اینان قوم ترک خزری هستند و اصالت آن به کاره غربی دریاچه خزر برمی گردد . به قوم تاجر مسلک و رباخواری که به سوی اروپا رفته و جریان مالی و پولی غرب را در دست گرفتند و به هنگام پیدایش نفت در خاور میانه برای چنگ زدن بر این چاه ها با بهره گیری از دین یهود منطقه کنونی را غصب کردند .
🔸یادی از طلبه فاضل مرحوم آقای شیخ محمد تولایی و شرایط مالی طلّاب
🔻گاهي از اوقات چهرهاي از اين عمامه نزد مردم میسازیم كه هر كاري مردم ميخواهند بكنند ما با آنها مخالف هستيم؛ آنوقت اين شيخ بنده خدا در مشهد مرحوم آقاي تولايي کشته میشود؛ طلبه فاضلي كه نه كاري به جايي و نه سمتي و شغلي داشته است؛ فقط طلبهای ساده بود و ماشينش هم بنز نبوده است، پيكان بوده است که ديگر نو ندارد، ارزش پيكان هم ديگر معلوم است، فردی بيايد چاقو بزند و برود؛ انتقام از چه چيزي ميخواستيد بگيريد؟ آدمي كه اينجور بيمحافظ در كنار ماشين پيكانش ايستاده چهكاره است كه شما ميخواستيد از او انتقام بگيريد؟ اين انتقامهاي كور متاسفانه خطرناك است؛ اينها اساس را به هم ميريزد؛ اینها مسائلي بود كه من ميخواستم تذكر بدهم مخصوصا نسبت به اين طلبه فاضلي كه بسيار مظلومانه از دنیا رفت؛ آن آقايي كه زده معلوم نيست چه کسی است؟ زده و رفته است؛ چرا زده است؟ با دين مخالف بود؟ با آخوند مخالف بود؟ با عمامه مخالف بود؟ با حكومت مخالف بود؟ من انگيزهاش را نميدانم چه بوده اما ناجوانمردانه اين طلبه مظلوم را زده و رفته است؛ آیا همه اين طلبههايي كه در حوزه هستند از دولت بودجه ميگيرند كه شما به اينها تعرض ميكنيد؟ من در آن سخنراني نشست اساتید سال قبل گفتم اين بودجهاي كه ميآيد نه اساتيد حوزه و نه طلبهها از اين بودجه سهم ندارند؛ حتي تقاضا كردم از آقايان مسئولان حوزه كه شفافسازي كنيد؛ آنها هم وعده دادند و بعضی عنايت كردند و شفافسازي كردند؛ مردم باید بدانند اين طلبهها با اقل ما يمكن زندگی میکنند؛ اقل ما يمكن يعني شما خط فقر را در مملكت در نظر بگیرید و با شهریه طلّاب مقایسه کنید؛ خط فقر را ميگويند پنج میليون تومان است البته اگر درست باشد؛ از آن طرف طلبه چقدر شهريه ميگيرد؟ طلبهاي كه تمام رتبهها را امتحان داده و بالا آمده است شهريهاش به يك میليون تومان نميرسد؛ اين است وضعيت طلبه در حوزههای علمیه؛ اينجور دارد زندگي ميكند و درس ميخواند در حالي كه امكانات برايش فراهم است كه برود جایی دیگر درآمد كسب كند اما ايستادگی میکند و درس ميخواند؛ چرا مردم ما نبايد اين معاني را متوجه باشند؟ چرا نبايد تفاوت بگذارند؟ ما به هر حال مقداری از آنچه كه مربوط به عملكرد ما هست را توجه داشته باشيم.
🔸پاسخ به شبهه سکولار بودن حوزه علمیه
🔻بعضي از آقايان به حوزه اشکال کردهاند که حوزه سكولار است و حوزه چنين و چنان است؛ اما عزيزان بدانید که اين عنوان سكولار و عناويني از این دست كه در بين ما وارد و مطرح شده است، معاني مختلف دارد و معناي جزمي ندارد كه بيايند حوزه و روحانيت و دين و همه چيز را با آن بسنجند؛ مرادشان از اين اصطلاح چیست؟ اگر مرادشان اين است كه حوزه به زندگي و مشكلات و وضعيت و دغدغههای مردم كاری ندارد كه اين به شهادت تاريخ حوزه دروغ است؛ اصلا تشيع يك مذهب سياسي است و اصلا نميتواند نسبت به مردم بياعتنا باشد؛ آنكه به نظر این آقایان سكولار است حوزههاي ديگران است كه اطاعت از هر كسي را واجب ميدانند؛ آنهايي كه فقط براي حكومت ظالمين ايدئولوژي درست میكنند سکولار هستند نه حوزههاي شيعه كه مراجعش هر وقت در هر جریانی كه پیش آمده وارد شدند و ملجأ و پناه مردم بودند؛ ميرزاي شيرزاي را ببينيد؛ آخوند خراساني را ببينيد؛ میرزای نائيني را ببينيد؛ مگر نبوده كه اين بزرگان در همه امور وارد شدند؟
🔻اگر مرادشان از سکولار اين است بحثهايي كه در حوزه ميشود به دردنخور است من خيلي از بعضی تعجب ميكنم؛ گاهي از اوقات ميخواهند به حوزه فحش بدهند ميگويند آقايان علما در مسائل طهارت ماندهاند؛ ولی در همین طهارت، مسائل ما هنوز حلنشده باقی مانده است؛ در همین طهارت که از نظر این آقایان ساده و پیش پا افتاده است ما امروز مسائل حلنشده داريم؛ من مسائل بسیاری در طهارت به شما نشان ميدهم كه الان ابتلاي عجيب و غريب مردم است و ما براي آن جواب درست و حسابي نداريم؛ بله ما بحث حكومت و بحث حدود داريم؛ اما شما به مشكلاتي هم كه براي بحث كردن چنین موضوعاتی وجود دارد توجه داشته باشيد؛ حوزه دين و حوزه علم مثل حوزه هنر بايد آزاد باشد؛ يعني چه آزاد باشد؟ يعني اشخاص آزادانه بحث كنند و مبنا اختیار كنند و نظريهپردازي كنند و يقهشان را كسي نگيرد که چرا اينطور گفتي؟ نتيجه تحقيقات چرا اين شد؟ تكامل علوم به آزادي است؛ علم آزاد تكامل پيدا ميكند و از نتيجهاش ميتوانيد بهرهبرداري كنيد؛ اما اگر گفتيد اين بحث را نكن؛ اين بحث و آن بحث مصلحت نيست و اين مبنا اختيار نشود؛ اين نحوه كه بحث نميشود.
#بخش4
@alaviboroujerdi
💠 طلسم در حجره های صحن امیرالمؤمنین!
🔸آیت الله العظمی میرزا کاظم تبریزی:
آيت الله سید ابوالحسن اصفهانی از اساتیدش نقل کرد:
شیخ بهایی هر کدام از حجره های اطراف صحن حضرت امیرالمؤمنین را طلسم کرده که هر طلسم اثر خاصی دارد
سید می فرمود: خاصیت طلسمی حجرهٔ جنب حجره ما این بود که هر کس مباحثاتش را در آن حجره قرار می داد، اول دانشمند در علوم ریاضی می شد
این مطلب به صورت دیگری آمده است: معروف است که حصار صحن نجف از طراحی شیخ بهایی است
به نحوی قرار داده است که حجراتی که در اطراف صحن واقع شده مقابل با کوکبی است که آن ستاره مربی علمی است از علوم.
چنانچه اگر طالب علم ریاضی در حجره ای که مقابل با کوکبی است که مربی علم ریاضی است منزل کند به زودی مطلبی در همان علم برای او حاصل می شود و دیگر آن که در هر فصلی از فصول سال چون آفتاب به زیر دیوار برسد اول ظهر است و این هر دو مطلب از غرائب است.
#حکایت
📙 نشر و کپی با ذکر منبع
کانال نشانی از مزار اولیاء
@mazaroliya
هاشمی قامت رعنای گفتمان آزادیخواه و معتدل در جامعه افراطزده ماست. فرزند روستای دوردست رفسنجان که هوش سرشار، استعداد ناب، قدرت تحلیل شگرف و شجاعت مثال زدنی را همراه با عشق به پیامبر و اهل بیت ایشان، اسلام، ایران و امام، در جان و روح خویش نهادینه ساخته بود.
فقدان آیتالله هاشمی نه تنها درگذشت استوانه محکم خرد ورزی بود بلکه فقد خوبیهایی است که از امام برای ما به یادگار مانده بود. ایمان وی به مردم این سرزمین و انتخاب صحیح ایشان و امید به آینده درخشان این سرزمین برای هر آشنای وی ملموس بود و بهترین شاهد برای این مدعا حضور چندین باره وی در عرصههای مختلف انتخابات و کسب رای از مردم ایران است.
هاشمی در میان ما زنده است. با ما خواهد ماند و در جان و روان ایران جریان خواهد داشت چرا که به فرموده امام، هاشمی زنده است چون نهضت زنده است. اینجانب این مصیب جانکاه را به همه مردم ایران، مقام معظم رهبری و به فرزندان و همسر مقاوم و مجاهدشان و به همه دوستداران ایشان تسلیت گفته، برای ایشان حشر با اولیای الهی و امام و شهیدان مسئلت دارم. سید حسن خمینی
🔸قبل از اینکه به فکر مسلمان کردن دیگران باشیم، به فکر اصلاح افکار دینی خود باشیم!
🔹بنشینیم و حساب کنیم، آیا واقعاً تفکر ما تفکر اسلامی است؟ آیا تفکر اسلامی در مغز ما زنده است یا مرده؟ فعلاً لازم نیست که زیاد دنبال این باشیم که کسی را که مسلمان نیست مسلمان کنیم.
🔸البته منتهای آرزو این است، ای کاش چنین چیزی بشود؛ ولی آن چیزی که در درجه اول لازم است این است که فکر دینی که الان ما متدیّنها و مسلمانها و نمازخوانها و روزهگیرها و زیارتروها و حجکنها داریم، این فکری که در خود ما به حالت نیمه مرده درآمده است، به حالت کِرخ به اصطلاح درآمده است، این را زنده بکنیم.
🔹تا اینجور نشود فایده ندارد. فرضاً اگر در اروپا هم یک عده مسلمان شوند و ما را ببینند، ممکن است پشیمان شوند و از اسلام برگردند!
استاد مطهری، ده گفتار، ص153.
@bazmeghodsian
🔸پیام ارسالی: تا الآن حقیر حدود 156 عنوان کتاب پیرامون شخصیت بزرگوار فرزند سه ساله اباعبدالله الحسین حضرت ام البکا !! رقیه سلام الله علیها پیدا نموده ام که فقط حدود 25 عنوان را در کتابخانه شخصی ام نگه داری می کنم. اگر خواستید در اختیارتان بگذاریم شاید از نظرتان برگردید. و کتابی به عنوان کتابشناسی حضرت نوشتم که ان شاءالله چند روز دیگر به زیور طبع آراسته خواهد شد. مواظب باشید خدای ناکرده با اعتقادات پاک مردم شهیدپرور و متدین اصفهان بازی نکنید. هر چه زودتر تحقیق نمایید و توبه کنید که خدای ناکرده دودمانتان و خودتان نابود نشوید. هر که با ال علی در افتاد ور افتاد!
🔹خدمت این دوست عزیزمان یادآور می شوم که کل مطالب مربوط به طفل مدفون در شام عبارت از چند خط در کامل بهائی، و چند خط در روضة الشهداء، و یک صفحه در منتخب طریحی است. سایر مطالبی که در آن 153 کتاب دیگر آمده همه و همه بافته های روضه خوانان است.
ای کاش با این همه تتبع، نشانی از این داستان در بحار الانوار و جلاء العیون علامه مجلسی ارائه می فرمودید!
ضمنا تعبیر کامل بهائی دخترکی چهارساله است نه سه ساله!
📝📝📝 دین را نمیشود با زور به کسی تحمیل کرد
✍ داوود فیرحی
✅ فرق اسلام جهادی با اسلام قراردادی این است که قرارداد در دلها جاری میشود اما در اسلام جهادی، کسانی که مغلوب میشوند، دچار نفاق میشوند. دلشان با اسلام نیست. به ضرب شمشیر مسلمان شدهاند و هر روز این شمشیر نباشد، اعتراضها شروع خواهد شد. این منطق تاریخ است: دین را نمیشود با زور به کسی تحمیل کرد و هر کسی هم تحمیل کرده، سرانجام خودش آسیب دیده است.
✅ در آیات قرآن و روایات، پیامبر رحمت را بهعنوان خلق عظیم و بهعنوان پیامبر صلح معرفی کردهاند. پیامبر دو معجزه بزرگ دارد؛ یکی قرآن و دیگری که برای ما کمتر شناخته شده است، نظام گفتگو، قرارداد و صلح است. او از ذرهذره فرصتها برای برقراری صلح استفاده میکرد.
✅ در قرآن و روایات ما، بیش از بحث از جنگ و دفاع، بحث از صلح است.
✅ کسی که تفنگ در دست دارد، ذهن دموکراتیک و حوصلهای برای گفتگو ندارد. این در علم سیاست تجربه شده است که هر کجا نظامیان در قدرت یا در نفوذ بودهاند، ما شاهد شکلگیری اقتدارگرایی و تخاصم بودهایم.
✅ شیعیان گشودگی به جهان را از دست دادند و نتوانستند جهانی فکر کنند و چون نتوانستند جهانی فکر کنند، چند تکه شدند. هر فرقهای دیگری را تکفیر و علیه آن شمشیر کشید.
✅ چنین شد که ما پیامبر اسلام را که پیامبر رحمت بود، پیامبر جنگ معرفی کردیم و آنقدر تکرار کردیم که خودمان هم باورمان شد که اسلام دین جنگ است و پیامبر، رسول شمشیر. نتیجه این شد که بسیار سخت است که عادت به گفتگو با مخالفان پیدا کرده و آنها را تحمل کنیم.
✅ پیامبر؛ آزادی مذهبی غیرمسلمانان را به رسمیت می شناخت و بالای ۱۳۰ پیمان و قرارداد دارد که سه تای آن بسیار مشهور است، یکی از آنها قرارداد تأسیس دولت
مدینه است.
✅ قراردادی ۴۸ مادهای که اساس دولت مدینه را بهصورت دموکراتیک شکل میدهد.
اولین نکته این بود که این قراردادی است بین مهاجرین مسلمان قریش و مردم یثرب و کسانی که همپیمان مردم یثرباند.
✅ در بند دوم آمده، چه مسلمان و غیرمسلمان که قرارداد بستهاند امت واحد هستند. پیامبر نهتنها اصرار نمیکرد که آنها مسلمان شوند، بلکه آزادی مذهبی آنها را به رسمیت میشناخت.
✅ در بند ۲۵ این قرارداد میگوید:
یهود امتی هستند به همراه مؤمنان؛ یعنی آنها شهروندان مدینه هستند و تفاوت مذهب آنها هیچ ربطی به حقوق شهروندی آنها ندارد. آزادند که عرف و دین خودشان را داشته باشند. پیامبر میگوید هیچکس حق ندارد به دین دیگری تعرض کند. هیچکس حق ندارد اختلاف خود را با شمشیر حل کند و باید از طریق داوری حل کند.
✅ اگر مسیحیان چنین قراردادی از عیسی مسیح داشتند، ذوق میکردند. ولی ما هرگز به این قرارداد عمل نکردیم.
✅ دومین قرارداد مهم پیامبر قرارداد حدیبیه است. ما هیچ گاه به این قرارداد به عنوان معیار زندگی خودمان و روابطمان با جهانیان توجه نکردیم. دستگاههای فقه و سیاست خارجی ما هم از آن استفاده نکرده است.
✅پیامبر همواره از هر شرایطی برای ایجاد گفتگو و برقراری شرایط صلح استفاده می کرد،
اکنون وظیفه ما است که دوباره پیامبر را از نو بخوانیم. پیامبری که بهعنوان اسوه حسنه است. مسلمانها بهرغم سیره و سنت پیامبر، مسیر متفاوتی را طی کردند.
✅ هرکس دین را تحمیل کرده، سرانجام خودش آسیب دیده است. هیچ قومی نیست که نیروی مسلح احتیاج نداشته باشد، اما داشتن نیروی مسلح با جهادی کردن اسلام تفاوت دارد. داشتن نیروی دفاعی با اینکه جهان را انسان خصم خودش بداند متفاوت است.
✅ پیامبر به هیچکس در ۱۳۲ قراردادی که بسته به هیچکدام اصرار نکرده مسلمان شوند. میتوانست اصرار کند، اما مخیر کرد و گفت اگر مسلمانی، مکلفی و وظایفی داری و اگر مسلمان نیستی باید بر اساس قرارداد عمل کنی.
@aghlaniyatt
@feirahi
🆔 @MostafaTajzadeh
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com