🔸تهیهکننده و کارگردان: سید مصطفی موسویتبار
http://mtif.ir/news/72850
▫️بنیاد محقق طباطبائی
@mtiforg
? معرفی کتاب «ریحانة الادب» توسط ایرج افشار در سال 1333
کاری را که مرحوم محمدعلی تبریزی معروف به مدرس (در گذشته در زمستان 1332) در تألیف کتاب ریحانه الادب مشتمل بر شرح حال معروفان به کنیه و لقب از چند سال پیش آغاز کرد بسیار مفید بود و در مدت کوتاهی مورد استفادۀ اکثر اهل تحقیق و تاریخ قرار گرفت. این کتاب در دو قسمت انتشار یافت. قسمت اول که اختصاص به صاحبان القاب داشت در چهار جلد منتشر شد و اینک جلد اول از قسمت دوم که اختصاص به معروفان به کتیبه دارد پس از مرگ مؤلف از چاپ خارج شده است و باید افسوس خورد که جلد دیگر این قسمت انتشار نخواهد یافت.
اگر گاهی نقص ها یا اشتباهاتی در این کتاب هست در برابر دشواری و بزرگی کار هیچ می نماید و بنوعی نیست که از سود عظیم آن بکاهد. یکی از مزایای کار مؤلف آنست که مآخذ شرح حال هر یک از صاحبان ترجمه بدست می دهد و مراجعه کننده را به مراجع اصلی راهنمائی می کند.
منبع: فرهنگ ایران زمین، جلد دوم، سال 1333 خورشیدی، صص284و285
@Ketabpazhohi
یکی از روشهای بی اعتبار کردن علم در همه روزگاران
راغب اصفهانی، عالم فاضل قرن چهارم ـ پنجم، بیست و سه شرط را برای موفقیت یک دانش آموز بر می شمرد نکاتی که همه آنها نکات مهم اند. هستند. در میان این 23 نکته، یک توصیه از نظر بنده، بسیار مهم است، و اهمیت آن هم به خاطر نگاه دقیق و عالمانه ای است که در آن وجود دارد.
برای شرح آن لازم است یک مقدمه کوتاه عرض کنم و آن این که از ابتدای تغییر روشهای علمی در عصر جدید، به ویژه در دانش هایی مانند طب، افرادی که معارض و مخالف بودند، انگشت روی اشتباهات پزشکان می گذاشتند و آن را دلیل بر بطلان آن علم می دانستند. این روش، هنوز هم ادامه دارد، و مورد استفاده کسانی است که اعتماد به این دانش ندارند، و این بی اعتمادی را با زدن همین مثالها ترویج می کنند.
مدل دیگر این نوع برخورد منفی گرایانه، طرح این نکته هست که متخصصان این دانش هر روز نظرشان را عوض می کنند، یا پزشکان مختلف، حرفهای مخالف همدیگر می زنند؛ نیز این که تجربه های آنها، روزانه عوض می شود. یک روز این را می گویند و روز دیگر، مطلب دیگری را. بدین ترتیب معلوم می شود که اینها علم نیست.
مدل بالاتری هم هست، و این که در کنار جنبه های مثبت فراوان آن علوم، انگشت روی جنبه های منفی اش گذاشته به برخی از پیامدهای آن که غالبا هم توهمی و تحلیل های ناشی از عوض شدن فضای های جاری از شکل سنتی به مدرن است، می پردازند.
راغب اصفهانی در بیان شرایط موفقیت یک دانشجو، در نکته بیستم، روی همین مساله انگشت نهاده به دانشجوی واقعی توصیه می کند در این زمینه مراقب باشد. وی روش پیشگفته را کار «عوام» می داند، این که وقتی یک طبیب یا منجم در صدور حکمی اشتباهی مرتکب می شود، عوام، اصل دانش را زیر سوال می برند.
راغب می گوید، دانشجویی طالب علم واقعی است که مانند عوام نباشد و اشتباه یک پزشک را به پای اصل علم نگذارد. او باید بداند یک علم، اصول خاص خود را دارد، اصلی که آن علم بر اساس آنها سنجیده می شود نه بر اساس تجربه غلط یک کسی که در حال تمرین و تخصص آموزی در این علم و عمل بر اساس آموخته های جاری است.
راغب می گوید: دانشجو، نباید اشتباه یک شاغل در این علم، او را وادار به فساد آن علم و اعلام بی فایدگی آن کند، کاری که عوام انجام می دهند. اینان چنین اند که وقتی یک طبیب یا منجمی را می بینند که حکم اشتباهی می کند، اصل دانش طب و نجوم را خوار می شمارند. دانشجو باید صحت و سقم هر فنی را با آنچه که ذات آن اقتضاء دارد، بسنجند. بنابر این، حکم اشتباه یک شاغل در آن، دلیل بر ناتوانی آن دانش نیست، چون مناسبتی میان این دو وجود ندارد جز این که او با تمرین و اشتغال خود به آن علم، راست یا ناراست، حکایت از آن کار دارد.
به دیگر سخن، توصیه راغب این است که اصل علم، نباید با خطاهای جاری در گزاره های یک شاغل در این علم، سنجیده و تحقیر شود، بلکه علم باید فی حد نفسه، با اصول خودش، ارزیابی شود.
این تأکید وی که این روش عوام است، نکته بسیار لطیفی است؛ چنان که امروزه ما نیز شاهد این امر هستیم که بسیاری از مخالفان علوم جدید، عوامانه، به همین خطاهای جاری استدلال کرده اصل این دانش ها را زیر سوال می برند و حکم به بطلان این علوم می کنند و بی اعتبارشان می سازند. از قضا در روزگار ما این روش، یکی از پر رونق ترین روشها، برای دشمنان علوم جدید است که قصد دارند با این انتقادها، به دکان بی رنگ خود رونق دهند. این کار یعنی تحقیر این علم، یکی از بدترین کارهایی است که نتیجه مستقیم روی عقب ماندگی علمی ما دارد، زیرا اعتماد را از میان می برد. (رسول جعفریان)
@historylibrary
کتاب «آیات شیطانی» زندگی هنرپیشهای هندی با نام محوند را روایت میکند که شبیه پیامبر مسلمانان است. این کتاب بر پایه ماجرای صدر اسلام مشهور به غرانیق نوشته شده است و در بسیاری از کتاب های معتبر تاریخ اسلام مانند تاریخ طبری آمده است و شرح آیاتی است که پیامبر اسلام در آن آیات به تمجید از سه بت مورد قبول اعراب می پردازد اما پس از نازل شدن آیات جدید این آیات را از قرآن حذف می کند و می گوید این آیات از طرف خدا نبود بلکه القائات شیطان بوده است.
با سلام و تحیت؛
مباحثی در زمینه ی تصویر ذهنی از خود و بازتابی که هر شخصی به دلیل تصوراتی که از خود دارد، خود را آن گونه می بیند.
مباحث روان شناسی است ولی به نظرم در زمینه ی تغییر تفکرات و مدیریت تغییرِ مواردِ اشتباه در زندگی کمک کننده است.
البته من از طریق کانال Royal Mind به این فایل ها دسترسی پیدا کردم.
به نظرم بخشی از مطالب این فایل ها مفید است. علاوه بر این که چون به زبان انگلیسی و با زیر نویس فارسی است، یک منبعی برای تقویت زبان نیز محسوب می شود.
آقای سیستانی همانطور که پیشتر عرض کردم آن را به معنای مقایسه مضمونی خبر با مسلمات و اهداف علیا که در کتاب و سنت قطعیه موجود است می دانند.(مبنای توافق روحی ایشان)که البته برخی آن را نمی پذیرند.اما به هر حال یک احتمال است.
خود مرحوم محقق حلی پس از این عبارت توضیحاتی آورده که شخصا نتوانستم درک کنم.
یکی از این روشنفکران روزنامه نگار که به تدریج برآمد، علی دشتی بود. در باره وی فراوان گفته و نوشته شده است. علی دشتی درس طلبگی خوانده بود، اما به سرعت روی به تجدد آورده و یادگیری فرهنگ جدید، از منادیان اصلاح طلبی از طریق روزنامه نگاری شد. در واقع، او از معدود افراد سیاستمداری است که سوار بر روزنامه به قدرت می رسند، چنان که برخی از راه نظامی گری، یا تجارت، یا دانشگاه به این مقامات دست می یابند. وی عربی را زمان طلبگی در عراق فرا گرفته بود و کتابی را که ذیلا معرفی خواهیم کرد از عربی به فارسی درآورد.
کتاب «تفوّق انگلوساکسون مربوط به چیست» نوشته ادمون دمولن و ترجمه علی دشتی در سال 1302 ش منتشر می شود. این کتاب به دلایل برتری انگلیسی ها در تمدن جدید بر سایر دول اروپایی پرداخته و جنبه های مختلف آن را در مقایسه با فرانسوی ها و آلمانی ها مورد بررسی قرارداده است.
علی دشتی در مقدمه نوشته است: «کتاب تفوق انگلوساکسون بهترین کتابی است برای مطالعه ملل شرق و مخصوصا ایران، زیرا سر ارتقا و جهانگیری یک ملت بزرگی که سزاوار است سرمشق زندگانی تمام ملل دنیا شود در آن مندرج است».
وی ادامه می دهد: «در این یک مساله شبهه نیست که انگلوساکسون از تمام ملل اروپ از لحاظ سیاست و تجارت و عمران و سیادت بر دنیا مقدم است. یک ملت متمدن بزرگی مثل فرانسه که تاریخ عظمت و بزرگواری او قبل از انگلستان شروع می شود بالطبیعه نمی تواند این تقدم مدهش انگلستان را با نظر بی اعتنایی نگاه کند».
وی پس از توضیحاتی ادامه می دهد: «نویسنده این کتاب معتقد است که برای رقابت و خدمت با انگلیس، تنها اظهار خشم و غضب کردن کافی نیست، باید فکر کرد و علل ارتقاء و تقدم آنها را پیدا کرد و به تمام وسائلی که آنها را بر دنیا سیادت داده است مجهز شد. در حقیقت این کتاب به منزله یک دستوری است که از طرف یک نفر متتبع اجتماعی به ملت فرانسه تقدیم شده است».
علی دشتی می نویسد این کتاب را در سال 1333 ق در جریان جنگ جهانی ترجمه کرده است «زمانی که احساسات ما و تمام ایرانی ها بر ضد سیاست انگلیس و روس بود» اما به دلیل محتوای آن، تحت تاثیر این شرایط قرار نگرفته و آن را ترجمه کرده است. چرا که به نظر وی « کتابی است اساسی که آن مللی که بیشتر از انگلستان زحمت دیده و نسبت به آن بیشتر متغیر هستند، بیشتر لازم است آن را بخوانند».
وی این کتاب را در سال 1302 ش به سردار سپه تقدیم کرده است. دلیل آن واضح است، او آمال و آرزوهای خود را بر اساس این کتاب تعریف می کرد و بر آن بود تا از قدرت سردار سپه که از همان زمان روشن بود که ماندنی است نه رفتنی، برای تغییر و رفتن به این سمت استفاده کند. کتاب در بیش از چهار صد صفحه، از زبان یک فرانسوی، تلاش کرده است زندگی خصوصی و عمومی این سه ملت را بحث کرده و دلایل برتری انگلیسی ها را بر آنان به خصوص فرانسوی ها روشن کند، اما فی الواقع این کتاب عملا تاریخ تجدد، تغییرات، اصول تربیتی جدید، اقتصاد و تجارت و عمران و تمامی مباحثی است که می بایست در تغییرات جدید مورد تقلید قرار می گرفت.
بدین ترتیب همین کتاب، به راحتی می تواند شرایطی را که ما در آغاز دوره جدید ایران داشتیم نشان دهد. بدون شک در این دوره، انگلیسی ها، همچنان به دنبال مطامع خود بودند، و یقینا صلاح مملکت ما را نمی خواستند، اما به دلیل موقعیتی که داشتند، برای روشنفکران ما یک الگوی تمام عیار به حساب می آمدند و برنامه روشنفکران ایرانی زیر چتر قدرت رضاشاهی، بسیار روشن بود. دقیقا همین اصولی که در این کتاب شرح داده شده است.
گزارش دیگری باز در باره شخصی در تهران بود که از راه عرفان و تصوف و نیز برپایی جلسات همراه با نظم و ترتیبی خاص، تلاش کرده است تا قشری از تحصیل کرده ها را به سوی خود جذب کند. رفتار های تشکیلاتی اینها جالب و حاوی نکات بدیعی است که می تواند همزمان جذاب، سرگرم کننده، و حتی نشانی از نظم ونسق باشد.
این گزارش ها، علاوه بر آن که یک تجربه بدیع برای دانشجویان است، اگر درست تهیه شود، می تواند یک منبع خوب برای شناخت این فرقه ها در ادوار آینده باشد.
@jafarian1964
درخواست از موسسات دولتی برای نشر دیجیتالی آثار مکتوب شان
به نظر می رسد، بسیاری از ناشران وابسته به دولت و نهادهایی که به نوعی متکی به اموال عمومی هستند، مناسب است در این شرایط و اساسا در جهت ترویج علم و دانش، آثار منتشره خود را به صورت دیجیتالی در اختیار بگذارند. وزارتخانه های مختلف، و در رأس آن دانشگاهها، می توانند فایل های کتب منتشره خود را که دست کم مربوط به قبل از سال 1390 است، منتشر کنند. طبیعی است که در این زمینه باید حقوق مولفان را حفظ کنند و این بیشتر مربوط به آثاری است که خرید قطعی کرده اند یا با بودجه آنان تألیف شده است.
نکته جالب این است که در طول یک سال، این کتب، به مقدار بسیار اندکی به فروش می رسد، و غالبا به دلیل رفتن آنها به انبارها، حتی در جایی عرضه هم نمی شود.
بسیاری از این آثار حتی در همان ابتدای نشر هم، درست عرضه نمی شود و دلیلش این است که غالبا موسسات مزبور، منفعت مالی خاصی ندارند. بنابر این چه بهتر که فایل را به راحتی در اختیار دیگران بگذارند.
اخیرا برخی از این مراکز، فایل های خود را در اختیار موسساتی قرار می دهند که آنها با این فایل ها تجارت می کنند. این هم کار اشتباهی است. به نظر می رسد، بهتر است، آنها مجانا این آثار را در اختیار عموم بگذارند و ابزار منفعت خواهی دیگران قرار ندهند. طبیعی است که موسسات مربوطه نیز از آنها استفاده خود را خواهند کرد، و البته امید است که ارزش افزوده ای برای آن داشته باشند.
یک نکته این است که آنها فایل ها را کجا نشر دهند؟
این یک مشکل اساسی است و به نظر می رسد، متولی می خواهد. شاید کتابخانه ملی بهترین محل باشد، اما تا کتابخانه ملی به این کارها اقدام کند، بهتر است آنها دست کم، در کانال های رسانه ای خود از تلگرام و ایتا و غیره و غیره، اینها را منتشر کنند و دعای خلق را پشت سر خود در این شرایط کرونایی داشته باشند.
خواهش ما از موسسات مهم تر این است که این را جدی تر بگیرند، و دست کم آثار قدیمی خود را بدون چشم داشتی منتشر کنند. پژوهشگاه علوم انسانی، انجمن مفاخر، موسسه مطالعات تاریخی مستضعفان، و دهها موسسه دیگر مخصوصا آنها که وابسته به وزارت ارشاد و علوم هستند، می توانند این درخواست را عملی کنند. مسلما ما راضی به ضرر آنها نیستیم و ضمن آن که تأکید به حفظ حقوق مولفان داریم، فکر می کنیم حتی بسیاری از مولفان نیز راضی به این امر هستند، و به علاوه، این تأکید مربوط به آثار قدیمی تر است که اغلب از دایره فروش هم خارج شده است.
امید است دانشگاهها نیز پایان نامه های خود را با شرایطی که خود به مصلحت می دانند، و البته بدون ایجاد محدودیت جدی، در اختیار مشتاقین قرار دهند. مسلما اگر در این دانشگاهها تحقیقی شده، برای این است که تحقیقات مزبور دوباره انجام نشود، و اگر کسی می خواهد روی همان موضوعات کار کند، لااقل کارهای قبلی را در اختیار داشته باشد. معلوم نیست، چه افکار عیجبی پشت سر این محدودیت ها وجود دارد که این چنین دانشجویان جوان و پژوهشگران بعدی را از بهره گیری از دانش پیشینیان محروم می کند.
مولفانی هم که حقوق نشر آثار خود را در اختیار دارند و امیدی به انتشار بیشتر کتاب خود به صورت کاغذی ندارند، فایل های آثار خود را در اختیار دیگران قرار دهند. مسلما این یک صدقه جاریه برای آنان خواهد بود.
ابتکار جالب یک ناشر در آرژانتین ... یک انتشارات در آرژانتین کتاب جدید اش را با جوهر ویژه ای چاپ کرده که بعد از باز کردن آن تنها دو ماه جهت مطالعه فرصت دارید و پس از آن نوشته ها از کتاب پاک می شود. کتاب در یک بسته بندی قرار گرفته و جوهر این کتاب به گونه ای است که پس از قرار گرفتن در معرض هوا و نور طی دو ماه از روی صفحات کتاب پاک می شود. آنها می گویند کتاب ها جزو صبور ترین اشیا هستند. ما آنها را می خریم و آنها آنقدر منتظر می مانند تا سراغشان برویم و آنها را بخوانیم. کتاب ها روزها، ماه ها و حتی سال ها به انتظار می نشینند تا برای خواندن سراغشان برویم. شاید کتاب ها صبر زیادی داشته باشند، اما نویسنده ها علاقه زیادی دارند که نوشته هایشان زودتر خوانده شود. برای همین آنها کتاب جدیدشان که گلچینی از نوشته های برخی نویسندگان آمریکای لاتین است را با یک جوهر مخصوص منتشر کرده اند تا خریداران را مجبور کنند در طی حداکثر ۲ ماه آن را بخوانند. در کنار آن حداقل این موضوع شاید برای خیلی ها یادآوری خوبی باشد که چقدر کم مطالعه می کنیم.
درخواست از موسسات دولتی برای نشر دیجیتالی آثار مکتوب شان
به نظر می رسد، بسیاری از ناشران وابسته به دولت و نهادهایی که به نوعی متکی به اموال عمومی هستند، مناسب است در این شرایط و اساسا در جهت ترویج علم و دانش، آثار منتشره خود را به صورت دیجیتالی در اختیار بگذارند. وزارتخانه های مختلف، و در رأس آن دانشگاهها، می توانند فایل های کتب منتشره خود را که دست کم مربوط به قبل از سال 1390 است، منتشر کنند. طبیعی است که در این زمینه باید حقوق مولفان را حفظ کنند و این بیشتر مربوط به آثاری است که خرید قطعی کرده اند یا با بودجه آنان تألیف شده است.
نکته جالب این است که در طول یک سال، این کتب، به مقدار بسیار اندکی به فروش می رسد، و غالبا به دلیل رفتن آنها به انبارها، حتی در جایی عرضه هم نمی شود.
بسیاری از این آثار حتی در همان ابتدای نشر هم، درست عرضه نمی شود و دلیلش این است که غالبا موسسات مزبور، منفعت مالی خاصی ندارند. بنابر این چه بهتر که فایل را به راحتی در اختیار دیگران بگذارند.
اخیرا برخی از این مراکز، فایل های خود را در اختیار موسساتی قرار می دهند که آنها با این فایل ها تجارت می کنند. این هم کار اشتباهی است. به نظر می رسد، بهتر است، آنها مجانا این آثار را در اختیار عموم بگذارند و ابزار منفعت خواهی دیگران قرار ندهند. طبیعی است که موسسات مربوطه نیز از آنها استفاده خود را خواهند کرد، و البته امید است که ارزش افزوده ای برای آن داشته باشند.
یک نکته این است که آنها فایل ها را کجا نشر دهند؟
این یک مشکل اساسی است و به نظر می رسد، متولی می خواهد. شاید کتابخانه ملی بهترین محل باشد، اما تا کتابخانه ملی به این کارها اقدام کند، بهتر است آنها دست کم، در کانال های رسانه ای خود از تلگرام و ایتا و غیره و غیره، اینها را منتشر کنند و دعای خلق را پشت سر خود در این شرایط کرونایی داشته باشند.
خواهش ما از موسسات مهم تر این است که این را جدی تر بگیرند، و دست کم آثار قدیمی خود را بدون چشم داشتی منتشر کنند. پژوهشگاه علوم انسانی، انجمن مفاخر، موسسه مطالعات تاریخی مستضعفان، و دهها موسسه دیگر مخصوصا آنها که وابسته به وزارت ارشاد و علوم هستند، می توانند این درخواست را عملی کنند. مسلما ما راضی به ضرر آنها نیستیم و ضمن آن که تأکید به حفظ حقوق مولفان داریم، فکر می کنیم حتی بسیاری از مولفان نیز راضی به این امر هستند، و به علاوه، این تأکید مربوط به آثار قدیمی تر است که اغلب از دایره فروش هم خارج شده است.
امید است دانشگاهها نیز پایان نامه های خود را با شرایطی که خود به مصلحت می دانند، و البته بدون ایجاد محدودیت جدی، در اختیار مشتاقین قرار دهند. مسلما اگر در این دانشگاهها تحقیقی شده، برای این است که تحقیقات مزبور دوباره انجام نشود، و اگر کسی می خواهد روی همان موضوعات کار کند، لااقل کارهای قبلی را در اختیار داشته باشد. معلوم نیست، چه افکار عیجبی پشت سر این محدودیت ها وجود دارد که این چنین دانشجویان جوان و پژوهشگران بعدی را از بهره گیری از دانش پیشینیان محروم می کند.
مولفانی هم که حقوق نشر آثار خود را در اختیار دارند و امیدی به انتشار بیشتر کتاب خود به صورت کاغذی ندارند، فایل های آثار خود را در اختیار دیگران قرار دهند. مسلما این یک صدقه جاریه برای آنان خواهد بود.
سقوط شبه علم ها و لزوم درس گرفتن از آن
انبوهی از آنچه را که بسیاری آنها را دانش های اسلامی می نامند ـ و حداکثر می شود «دانش مسلمین نامید» ـ و در واقع چیزی جز تفکرات پیچ در پیچ و بی خاصیت معتزله و اشاعره و بسیاری از اهل حدیث نیست، تنها می توان شبه علم نامید.
بخشی از آن شبه علمها، دانش طبیعی یا همان طبیعیات است که عمدتا معتزله با اقتباس از یونانیات و دست کاری آنها برای تحمیل باورهای ایدئولوژیک خود بر آنها در کتابهای خویش آوردند و در باره آنها، آن قدر فروعات عجیب و غریب ساختند و پرداختند که آدمی از دیدن عناوین آنها سرگیجه می گیرد.
تمام این گزاره ها که در متون قدیمی، دهها هزار صفحه را به خود اختصاص می داد، همزمان با برآمدن علم جدید یکباره سقوط کرد و کنار گذاشته شد.، به طوری که دیگر کسی از آنها یاد نکرد.
در این شرایط اصلا لازم نبود تک تک آن گزاره ها رد شود، همین که ستونهای لرزان آن شبه علم ها سقوط کرد، همه آن متن ها به اجبار از دسترس خارج شد و حالا فقط اصحاب تاریخ علم، نسخه های خطی آنها را زیر و رو می کنند تا ببینند آن مردم چگونه فکر می کرده اند.
بعید می دانم این تاریخچه و تجربه تنها اختصاص به ماجرای علم و شبه علم در تمدن اسلامی داشته باشد، دست کم تمدن مسیحی و بسیاری دیگر شبیه آن را تجربه کرده اند، اما آنچه در اینجا متفاوت با دیگران است این که در اینجا، عموما فکر می کردند به محض این که ظاهر یک آیه یا حدیث، دال بر مطلبی در این حوزه است، به فکر می افتادند تا مدلی از علم طبیعی مطابق با افکار دینی خود بسازند، این در حالی بود که همان وقت، بسیاری از متدینین مخالف آنها، آن حرفها را نه دین می پنداشتند و نه به اعتبار علم، اعتقادی به آن داشتند، سهل است که آنها را عین کفر تلقی می کردند.
امروزه نگاه کردن به بخش طبیعیات کتابهای معتزله و بسیاری از مسلمانان قدیم، جدای از آن که مبتنی بر پارادایم علم یونانی و مولفه ها و مفاهیم آن است، بیشتر به دلیل این که غالب آن مباحث مبتنی بر فرض های غلط، و پایه های بی اساس است، اعتبار خود را از دست داده است.
این چیزی است که اتفاق افتاده و چندان مهم نیست؛ مهم این است که عده ای ، به رغم آن که می بینند آن تجربه و آثار آن، دیگر اعتباری ندارد، مجددا می خواهند شبیه آن را دست کم در برخی از حوزه های علمی بسازند.
بهتر است داستان علم بر اساس تجربه ای که در دنیای اسلام بوده، و دست کم کاری هایی که به خاطر باورهای دینی روی آنها صورت گرفته، یک بار مرور شود تا بلکه این افراد به خود بیایند و اجازه دهند، علم راه خود را برود.
پس از اين قسمت به طور خاص با تداوم ذکر آنچه امام غائب متصدی انجام آن است، بر اين امر تأکيد می رود که او سلسله هدايت را که از آغاز بشريت آغاز شده تداوم خواهد بخشيد و ضلالت و گمراهی ای که بر خلاف اراده تشريعی الهی در کار امت خاتم به دليل انحراف از خط وصايت و امامت دامنگير آن شده، با نور هدايت الهی خود ديگر بار در آينده نجات محور امت اصلاح خواهد کرد. در عين حال در اين قسمت با ذکر عبارات متفاوتی بر پيوند ميان شيعيان با امام منتظر تأکيد می رود و در حقيقت وظايف مؤمنان را در اين رابطه روشن می کند. بدين وسيله متن دعای ندبه نقش يک مرامنامه را انجام می دهد با اين هدف که شيعيان امامی با وجود مشکل غيبت، همبستگی خود را در پرتو ايمان به امام و اميد به آنچه او در آينده ای نه چندان دور انجام خواهد داد، حفظ کنند. اينجاست که دليل اهميت يافتن اين دعا را در سنت شيعی به درستی می توانيم درک کنيم و کار ويژه آن را دريابيم. در بخش واپسين متن که به صورت دعا و درخواست از خداوند تجلی پيدا می کند، دعا هم متضمن اميد است و هم بيان کننده وظيفه شيعيان؛ هم جايگاه تکوينی و تشريعی امام را در جامعه و در ميان مؤمنان نشان می دهد و هم اينکه وظيفه مؤمنان را در ارتباط با او بيان می کند و در عين حال اميد ورزی شيعيان را با بندهای پايانی اين متن و به صورت ذکر دعاهای مستقيم و درخواست از خداوند بيان می کند.
نکته ای که بايد در پايان متذکر شويم اين است که اين متن خالی از هرگونه گرايشات غاليانه گروههايی از شيعيان در آن دوران است و اين نشان می دهد که اين متن ويژگی وحدت بخش و اجماعی در ميان شيعيان امامی داشته و تحرير نهايی آن با همين هدف صورت پذيرفته است. مرکزيت نهاد وکالت و شيعيان وابسته به اين نهاد در بغداد سده چهارم قمری به طور کلی گرايش به اعتدال در تفکر شيعی را نمايندگی می کردند و اين مسئله با اسناد ديگری که در دست هست، کاملا قابل تأييد است.
پس از اين قسمت به طور خاص با تداوم ذکر آنچه امام غائب متصدی انجام آن است، بر اين امر تأکيد می رود که او سلسله هدايت را که از آغاز بشريت آغاز شده تداوم خواهد بخشيد و ضلالت و گمراهی ای که بر خلاف اراده تشريعی الهی در کار امت خاتم به دليل انحراف از خط وصايت و امامت دامنگير آن شده، با نور هدايت الهی خود ديگر بار در آينده نجات محور امت اصلاح خواهد کرد. در عين حال در اين قسمت با ذکر عبارات متفاوتی بر پيوند ميان شيعيان با امام منتظر تأکيد می رود و در حقيقت وظايف مؤمنان را در اين رابطه روشن می کند. بدين وسيله متن دعای ندبه نقش يک مرامنامه را انجام می دهد با اين هدف که شيعيان امامی با وجود مشکل غيبت، همبستگی خود را در پرتو ايمان به امام و اميد به آنچه او در آينده ای نه چندان دور انجام خواهد داد، حفظ کنند. اينجاست که دليل اهميت يافتن اين دعا را در سنت شيعی به درستی می توانيم درک کنيم و کار ويژه آن را دريابيم. در بخش واپسين متن که به صورت دعا و درخواست از خداوند تجلی پيدا می کند، دعا هم متضمن اميد است و هم بيان کننده وظيفه شيعيان؛ هم جايگاه تکوينی و تشريعی امام را در جامعه و در ميان مؤمنان نشان می دهد و هم اينکه وظيفه مؤمنان را در ارتباط با او بيان می کند و در عين حال اميد ورزی شيعيان را با بندهای پايانی اين متن و به صورت ذکر دعاهای مستقيم و درخواست از خداوند بيان می کند.
نکته ای که بايد در پايان متذکر شويم اين است که اين متن خالی از هرگونه گرايشات غاليانه گروههايی از شيعيان در آن دوران است و اين نشان می دهد که اين متن ويژگی وحدت بخش و اجماعی در ميان شيعيان امامی داشته و تحرير نهايی آن با همين هدف صورت پذيرفته است. مرکزيت نهاد وکالت و شيعيان وابسته به اين نهاد در بغداد سده چهارم قمری به طور کلی گرايش به اعتدال در تفکر شيعی را نمايندگی می کردند و اين مسئله با اسناد ديگری که در دست هست، کاملا قابل تأييد است.
روحانیت و عرصه روابط بین الملل
آقای خاتمی در سالن های سازمان ملل طوری مانور می دهد که مجبور نشود با بیل کلینتون دست بدهد. آقای روحانی هشت بار درخواست رئیس جمهور امریکا را برای تماس تلفنی رد می کند و معاونش این را با افتخار اعلام می کند. در داخل ایران امام جمعه پایتخت به آقای تَرامپ هشدار می دهد که او وارث کشوری فقیر و گرسنه است و به او نصیحت می کند که به شعار خود مبنی بر نجات مردم امریکا از فقر و گرسنگی و فلاکت پایبند باشد. آیا این رفتار همه اش ناشی از انقلاب و فراز و فرودهای پس از آن است؟ آیا ناشی از دخالت های امریکا در ایران و دیوار بلند بی اعتمادی بین دو کشور است؟ آیا ناشی از فرهنگ خاص روحانیت و نوع نگاه ان به دنیا و تاریخ است که سابقه اش حداقل به صدسال قبل باز می گردد؟ برای پاسخ به این سوال بد نیست فرازی از کتاب « سیاحت شرق» نوشته آقا نجفی قوچانی را بخوانیم که در واقع خاطرات یک روحانی از تحصیل در نجف است. وی در این قسمت از خاطرات خود نگرش روحانیون و طلاب نجف را به جنگ جهانی اول توضیح می دهد. پس از خواندن خوب است به سرنوشت آلمان در جنگ اول جهانی نیز فکر کنیم.
علیکم السلام؛ این احتمال را باید با تفحص در کتب تراجم بررسی نمود. حتی شاید این تنها سند موجود از وجودِ یک سعدیِ دیگر باشد (شاید). ولی یک تجربه در باب تراجم نگاری وجود دارد و آن این است که افرادی که شهرت بسیار دارند، اگر در عصر خود و یا پس از خود شخصی دیگر نیز بر آن اسم یا لقب باشد، تراجم نگاران به طفیلیِ آن شخص مشهور، این شخص نامشهور را نیز ذکر می کنند تا کسی آنها را با هم اشتباه نگیرد. (مخصوصاً اگر شاعر هم باشد، آن هم با اسم سعدی !!) حتی گاه ممکن است شهرت آنها مثل هم باشد؛ مثلاً ما چند نفر در تاریخ داریم که ملقب به «قطب الدین» اند و شهرت برخی از آنها در یک سطح است.
ظاهرا در و بر و ... از جاها میماند.
وقتی مؤلف گفته است تفصیل آن گذشت، حتما پیش از این درباره حذف «از» مطلبی گفتهاست که میتواند در خواندن این موارد هم کمک کند.
در مورد حذف «از» در جمله پیش از آن هم مطلب واضح است. منظور شارح حذف «از» بعد از «غیر» در جمله « به مشاهده پردهی سازش، زهره را چه زهره غیر از پرده به درافتادن» است. چون عبارت «از پرده به درافتادن» خود به از نیاز دارد و «غیر» هم به از نیاز دارد در حالی که در جمله فقط یک «از» آمده.
البته پس از آن خود مثالهایی میآورد که غیر بدون از هم به کار رفته.
صفحه سه
در مورد آنچه در پی می آید ، پس بدانید ، خداوند به شما این توانایی را می دهد که راز آن را فاش کنید و شما را به مراتب نهی و فرمان آن شهادت دهد که با توجه به عزم خود و فرود آمدن به سطوح مختلف واقعیت ها ، دانش خود را بیان می کند. با حروف در درک فالگیران ، زیرا آنها کمالاتی هستند که با نزول به سطوح محدود می شوند و ما ادامه می دهیم و این حقایق بر دو قسمت آنها استوار است. این دانشی است که آن را احاطه کرده است و دارای شاخه های جزئی است. آن را در بر نگیرید ، و این حقایق تحت اللفظی نمونه ای از بینایی کاشفان است که با شباهت حروف اولیه بیان می شود. ذهن نیز این حروف شفاهی را به عنوان نمونه ای از حس می بیند، شنوایی برای هر کسی است که از آن آگاه است. این آیات بر او است ، بنابراین آنچه از طریق شنوایی درک می شود با آنچه در ذهن است ، و آنچه که ذهن درک می کند ، و آنچه که عقل درک می کند مطابقت دارد با آنچه در بینش قلب مشاهده می شود. این مطابقت فوق الذکر است معتقد به ایمان به غیب با ویژگی های مومنان ، و بین آن با تحقیق و استقراء ، کسانی که آن را درک می کنند ، بینندگان هستند و برخی بینندگان با مکاشفه به آنها پاسخ داده می شود.
🔸 میرزا مهدی اصفهانی، شيخيه و نصيريه
🔹 بنياد اصلی نظريه وجود و خلقت در مکتب ميرزا مهدي اصفهاني بر احاديث عوالم اظله و اشباح استوار است.
🔸 احاديث اظله ريشه اصلی اش به روايات اهل سنت می رسد. بعدها البته غلات شيعی از اين احاديث استقبال کردند و بر بار معنایی و گستره روايی آن تا آنجا که می توانستند افزودند.
🔹 بيشتر متکلمان و از جمله متکلمان شيعه يا اصل اين احاديث را منکر شدند و يا کوشيدند تفسيری قابل قبول از آن روايات عرضه کنند.
🔸 در مقابل غلات نصيريه بنياد فکری خود را بر احاديث اظله و اشباح قرار دادند و از آن منظومه ای پيچيده در رابطه با نظام خلقت و تنزلات "معنی" در "هياکل" بشری و مراتب "اکوان" برساختند که در آثار مهم آنان و به ويژه آثار پيشوای اصلی آنان حسين بن حمدان خصيبي تبلور يافته است.
🔹 شيخيه بعدها به احاديث اظله و اشباح عنايت خاص نشان دادند.
🔸 در اين ميان متنی بلند منسوب به مفضل جعفي در کتاب هداية الکبری که مشتمل بر ملاحم نيز هست بارها و بارها در منابع دوره صفوی به بعد و از جمله در آثار شيخيه نقل شد.
🔹 ميرزا مهدي اصفهاني در آثارش عنايت زيادی به بحث اظله و اشباح در بحث خلقت عوالم دارد.
🔸 در کتاب ابواب الهدی او قسمتی از متن ياد شده را که خصيبي به سند غاليانه خود از مفضل در کتابش نقل کرده تحت عنوان "حديثی شريف" که سندش "متصل" است در اين زمينه می آورد و بدان استناد و بر اساس آن بسياری از مبانی خود را بر می سازد.
🔹 محقق متن کتاب ابواب الهدی در پاورقی صفحه ۳۴۲ ابراز می دارد که منبع این حديث شريف را در جوامع روايي نيافته است.
🔸 حق با اوست. اين قسمت از متن منسوب به مفضل جعفي در نسخه های مختلف چاپی کتاب هداية الکبری از خصيبي نقل نشده است.
🔹 اين قسمت را ميرزا محمد تقي حجة الاسلام ممقانی معروف به نيّر از رهبران شيخيه در کتاب صحيفة الابرار خود نقل کرده است.
منبع نقل او نسخه ای از خصيبي بوده که متفاوت از متن کتاب هداية الکبرای خصيبي است.
🔸 اين قسمت که چند برگی و از جمله قسمت مورد استناد مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني است هيچ کجای ديگری در منابع اماميه نقل نشده و حتی در چاپ های خود نصيريه از متن کتاب الهداية الکبری در قسمت مورد نظر درج نشده است.
🔹 اين متن حتی گويا اصلش که کل متن منسوب به مفضل جعفي است در واقع بخشی است از يکی ديگر از آثار خصيبي که معمولاً در نسخه های هداية الکبری بدان ملحق می شده است.
🔸 متن پر برگ و منسوب به مفضل جعفي در واقع مانيفست غلات نصيريه است و در آن بخش هایی وجود دارد که می توان بر اساس آن کل بنای فکر نصيريه را بازسازی کرد.
🔹 از نقطه نظر تاريخی شکی نيست که کل اين روايت ساخته غلات است و مفضل جعفي روحش هم از آن بی خبر بوده است.
🔸 به هرحال مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني بر اساس اين متن که آن را "حديث شريف" فرض فرموده يکی از مستندات خود را در رابطه با خلقت عوالم در کتاب ابواب الهدی مرقوم فرموده است.
🔹 روشن است که او به کتاب صحيفة الأبرار نظر داشته و از آن نقل کرده است؛ گرچه ظاهراً آن را از روی حافظه نقل کرده چرا که نقلش کاملاً مطابق متن کتاب صحيفة نيست.
🔸 ميرزای اصفهاني با مکتب شيخيه آشنایی داشته و گويا زمانی در نجف شيفته افکار آنان شده بوده است.
🔹 بعدها البته او نظرات خود را بنياد نهاد و از مکتب شيخيه فاصله گرفت و بر آنان رديه ای هم نگاشت.
🔸 رديه نويسی ميرزا مهدي بر شيخيه به دليل شباهت افکار او با شيخيه و برای تعيين مرزها و تحديد و جداسازی افکارش با آنان بود.
بررسی های تاریخی، مقالات و نوشته های حسن انصاری در حوزه تاریخ و فرهنگ اسلام و ایران. ۱۲ مهر ۱۳۹۶
🔸 میرزا مهدی اصفهانی، شيخيه و نصيريه
🔹 بنياد اصلی نظريه وجود و خلقت در مکتب ميرزا مهدي اصفهاني بر احاديث عوالم اظله و اشباح استوار است.
🔸 احاديث اظله ريشه اصلی اش به روايات اهل سنت می رسد. بعدها البته غلات شيعی از اين احاديث استقبال کردند و بر بار معنایی و گستره روايی آن تا آنجا که می توانستند افزودند.
🔹 بيشتر متکلمان و از جمله متکلمان شيعه يا اصل اين احاديث را منکر شدند و يا کوشيدند تفسيری قابل قبول از آن روايات عرضه کنند.
🔸 در مقابل غلات نصيريه بنياد فکری خود را بر احاديث اظله و اشباح قرار دادند و از آن منظومه ای پيچيده در رابطه با نظام خلقت و تنزلات "معنی" در "هياکل" بشری و مراتب "اکوان" برساختند که در آثار مهم آنان و به ويژه آثار پيشوای اصلی آنان حسين بن حمدان خصيبي تبلور يافته است.
🔹 شيخيه بعدها به احاديث اظله و اشباح عنايت خاص نشان دادند.
🔸 در اين ميان متنی بلند منسوب به مفضل جعفي در کتاب هداية الکبری که مشتمل بر ملاحم نيز هست بارها و بارها در منابع دوره صفوی به بعد و از جمله در آثار شيخيه نقل شد.
🔹 ميرزا مهدي اصفهاني در آثارش عنايت زيادی به بحث اظله و اشباح در بحث خلقت عوالم دارد.
🔸 در کتاب ابواب الهدی او قسمتی از متن ياد شده را که خصيبي به سند غاليانه خود از مفضل در کتابش نقل کرده تحت عنوان "حديثی شريف" که سندش "متصل" است در اين زمينه می آورد و بدان استناد و بر اساس آن بسياری از مبانی خود را بر می سازد.
🔹 محقق متن کتاب ابواب الهدی در پاورقی صفحه ۳۴۲ ابراز می دارد که منبع این حديث شريف را در جوامع روايي نيافته است.
🔸 حق با اوست. اين قسمت از متن منسوب به مفضل جعفي در نسخه های مختلف چاپی کتاب هداية الکبری از خصيبي نقل نشده است.
🔹 اين قسمت را ميرزا محمد تقي حجة الاسلام ممقانی معروف به نيّر از رهبران شيخيه در کتاب صحيفة الابرار خود نقل کرده است.
منبع نقل او نسخه ای از خصيبي بوده که متفاوت از متن کتاب هداية الکبرای خصيبي است.
🔸 اين قسمت که چند برگی و از جمله قسمت مورد استناد مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني است هيچ کجای ديگری در منابع اماميه نقل نشده و حتی در چاپ های خود نصيريه از متن کتاب الهداية الکبری در قسمت مورد نظر درج نشده است.
🔹 اين متن حتی گويا اصلش که کل متن منسوب به مفضل جعفي است در واقع بخشی است از يکی ديگر از آثار خصيبي که معمولاً در نسخه های هداية الکبری بدان ملحق می شده است.
🔸 متن پر برگ و منسوب به مفضل جعفي در واقع مانيفست غلات نصيريه است و در آن بخش هایی وجود دارد که می توان بر اساس آن کل بنای فکر نصيريه را بازسازی کرد.
🔹 از نقطه نظر تاريخی شکی نيست که کل اين روايت ساخته غلات است و مفضل جعفي روحش هم از آن بی خبر بوده است.
🔸 به هرحال مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني بر اساس اين متن که آن را "حديث شريف" فرض فرموده يکی از مستندات خود را در رابطه با خلقت عوالم در کتاب ابواب الهدی مرقوم فرموده است.
🔹 روشن است که او به کتاب صحيفة الأبرار نظر داشته و از آن نقل کرده است؛ گرچه ظاهراً آن را از روی حافظه نقل کرده چرا که نقلش کاملاً مطابق متن کتاب صحيفة نيست.
🔸 ميرزای اصفهاني با مکتب شيخيه آشنایی داشته و گويا زمانی در نجف شيفته افکار آنان شده بوده است.
🔹 بعدها البته او نظرات خود را بنياد نهاد و از مکتب شيخيه فاصله گرفت و بر آنان رديه ای هم نگاشت.
🔸 رديه نويسی ميرزا مهدي بر شيخيه به دليل شباهت افکار او با شيخيه و برای تعيين مرزها و تحديد و جداسازی افکارش با آنان بود.
بررسی های تاریخی، مقالات و نوشته های حسن انصاری در حوزه تاریخ و فرهنگ اسلام و ایران. ۱۲ مهر ۱۳۹۶
🔻انگیزه جعل حدیث بر ضدّ تصوّف
🔸«احادیث جعلی را که لوحی معرکه گیر و تابعینش از جهت شهرت خود جعل نموده در مذمت اهل تصوف، و در کتاب حدیقة الشیعة داخل کرده، هیچ یک از آنها در کتاب مشهوری نقل نشده، و بر اکثری از شیعیان ظاهر شده که آن احادیث را بی دینِ چند جعل نموده و در آن کتاب داخل کرده اند..
🔹و خود از سید عزیزی شنید که حضرت قدوة الاکابر آخوند مولانا محمد باقر خراسانی [صاحب ذخیره و کفایه] از جاعل سؤال نمود که این احادیث را از کجا و کدام کتاب نقل کرده ای؟
🔸خود اقرار نموده که به دلیل آن عبارت حدیث که حضرت می فرماید «إذا رأیتم أهل البدع باهتوهم».. خود جعل نموده و داخل آن کتاب کردیم. و باهتوهم را چنان فهمیده.. که یعنی باید بهتان بست...
🔹و منسوب ساخته آن کتاب را به عمدة الاعاظم مولانا احمد اردبیلی.. حدیقة الشیعة تألیف ملا معزالدین اردستانی است... و این احادیث موضوعه مطلقا در آن کتاب نبوده و نسبت آن کتاب به آن عالی جناب افترا و دروغ محض است».
تحفة العشاق ص 79 - 78.
(لوحی مزبور از محدّثان اصفهان و مخالفان عرفان بوده که با مولانا محمدتقی مجلسی و فرزندش علامه مجلسی خصومت شدید داشته است).
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com