پرده ای از جدال میان تجربه، قیاس و اشراق در علم کیمیا، طب و احکام النجوم
....
دانش کیمیا ثمره علم طبیعی: شهرزوری، احساس می کند نگاه به کیمیا نگاه مثبتی نیست، لذا خود تأکید می کند که علم طبیعی،کمک بسیار شایسته ای به دانش کیمیا دارد. علم اکسیر نیازمند علم طبیعی است. در این باره ابن سینا ابهامی را مطرح می کند. ابن سینا، «صناعت ساختگی» را که در کیمیا بدست می آید، شبیه امر طبیعی نمی داند. یک وقت شما طلا و نقره در اختیار دارید، یک وقت با کیمیا چیزی شبیه به نقره و طلا درست می کنید، از نظر ابن سینا این مسأله یک مشکل دارد: «فان الاحوال الصناعیة لا تشبه الطبیعیة من جمیع الوجوه، بل قاصرة عنها غیر لاحقة بها وان بذل الجهد». ابن سینا می گوید نمی فهمد که چطور می شود فصل یک جنس را از او جدا کرد و به جای دیگری متصل کرد.
شهرزوری در مقام پاسخگویی بر می آید. فصل چیست؟ یک مفهوم کلی! این مفهومی است که که فقط در ذهن است و ربطی به عالم خارج ندارد. آنچه درخارج است، و به جنس چسبیده، همان کیفیات اربعه است، و اینها آن شانی را که ابن سینا برای فصل و جدائیش از جنس گفت ندارد! مهم این است که شرایط ایجاد یک کیفیت فراهم شود، آن وقت دیگر دست ما نیست که قصدش را کرده باشیم یا خیر. شهرزوری می گوید، علمای صنعت، رد بر ابن سینا کرده اند.
فارغ از درستی یا نادرستی، اینجا، شهرزوری، یک نگاه تجربی دارد. کلی را در ذهن و بی ربط به عالم خارج می داند و داستان های مربوط به جنس و فصل کلی را امری جدای از آنچه که در خارج از ذهن می گذارد می داند، و در باره مخالفت «علماء الصنعه» با ابن سینا، و نسبت دادن «جهل» به وی سخن می گوید «و استجهلوه فی هذا العلم، و ناقضوه و نسبوه الی غیر اللائق به من الفضیله». (الشجرة الالهیه: 2/320). البته خودش دفاعی از ابن سینا می کند و می گوید، او کاملا مخالف نیست، فقط گفته است که برای من روشن نشده است. این یعنی آن را بعید دانسته نه محال.
به هر حال نکته مهم در تفکر شهرزوری همین است که از «کلی» به «عالم خارج از ذهن» یا همان «جزئی» آمده است.این را باید برای اعتبار دانش تجربی، یک امر مثبت تلقی کرد.
متن کامل مقاله را در لینک زیر ملاحظه فرمایید
http://yon.ir/CVI2R@jafarian1964