قناة

رسول جعفریان

رسول جعفریان
12.9k
عددالاعضاء
454
Links
363
Files
24
Videos
9,377
Photo
وصف القناة
توضیحی در باره یک اقدام افراطی و زشت

اقدام شرم آور یک روحانی مروج طب سنتی به اسم طب دینی، با آتش زدن یک کتاب علمی با نام طب هاریسون ـ بر اساس فیلمی که انتشار یافته ـ کار زشتی است که هیچ دانش دوستی، در هیچ سطحی، آن را نمی پذیرد. متاسفانه این شخص، سالهاست با استفاده از باورهای عامیانه در میان مردم، تلاش در ترویج بافته های خود به اسم طب دینی دارد و برای تقدیس آنها، از روایاتی که بارها محدثان آنها را نقد کرده اند، استفاده می کند. این رفتار وی، در حوزه قم، مورد تأیید هیچ کس، جز شماری از هواداران ساده لوح او که مانند آنها همه جای دنیا هستند، نیست. روشن است که طب سنتی، به عنوان یک شاخه علمی، در مراکز دانشگاهی می تواند مطرح و توصیه های آن پس از بررسی های علمی، و تأیید مراکز رسمی، مورد استفاده قرار گیرد، اما نامبرده نه از نظر تحصیلات علمی و نه حوزوی، در مقامی نیست که بخواهد چنین ادعایی را بکند. طبعا در قم یا مشهد، هیچ نوع شاخه درسی وجود ندارد که او به استناد تحصیل در آن، چنین ادعایی را داشته باشد.
و اما اقدام به کتابسوزی، این عمل مشمئز کننده، باید گفت، این اقدام،همیشه کار افراد جاهل و افراطی بوده است، کسانی که هیچ گاه، در هیچ مدلی، چه از نوع کسروی با آتش زدن آثار ادبی، و این شخص، با آتش زدن یک کتاب علمی، در پیشگاه ملت فرهیخته ایران، جایی نداشته و ندارند.
خوشحالیم که این شخص، پس از یک دوره تلاش در قم، از این مرکز دینی طرد شده و به دلیل اقدامات ناصوابش، در محاکم مربوط، محکوم هم شده است. مسلما، وظیفه حاکمیت، دفاع از حریم علم و دانش و مبارزه با جاهلانی است که با اقدمات ناصواب خود، زمینه آسیب زدن به دین و سلامت مردم را دنبال می کنند.
در باره دادن لقب آیت الله به ایشان، باید عرض کنم، در قم، مع الاسف زمینه ای وجود دارد که کسانی از سوی خود یا نزدیکانشان، لقب آیت الله را به خود اختصاص دهند. مسلم است که دادن چنین لقبی، هیچ رسمیتی نداشته و نشان دهنده هیچ مقام و منصب علمی و غیر علمی نیست.
باید عرض کنم، یکی از افتخارات ایران در چند دهه اخیر، در مراکز علمی و پزشکی، توسعه پزشکی مدرن است، امری که سبب شده ست تا ایران در منطقه خاورمیانه، یک قطب مهم پزشکی باشد. این راهی است که دولت های پس از انقلاب، بشدت از آن حمایت کرده و ایران اسلامی از این زاویه، کشوری سرافزار است. بنابر این، نباید این قبیل رفتارهای زشت و شرم آور را در مقابل آن همه تلاش و گسترش علم پزشکی نوین قرار داد، هرچند، نهادهای مربوطه، در تمام سطوح، می باید با اقدامات دقیق نظارتی خود، شائبه اعتنای به این قبیل رفتارهای نادرست را از میان ببرند، کاری که جز با توسعه مراکز علمی و ترویج دانش میان مردم، امکان نخواهد داشت.
یک بار دیگر با آتش بیار معرکه جهل
از دیروز تاکنون که ماجرای آتش زدن کتاب هاریسون پیش آمده، مسائل زیادی گفته و نوشته شده است. شاید در آغاز تصور می شد، مسأله اهمیتی ندارد، اما به تدریج معلوم شد این اتفاق از جهات مختلفی محل توجه بوده و باید به آن پرداخته شود. این که فرض کنیم شخص بی اهمیتی دست به این اقدام زده، شاید در اصل همین طور باشد، اما کار او، اولا به عنوان «آتش زدن کتاب» یا کتابسوزی، ثانیا آتش زدن یک کتاب «علمی» رایج و ثالثا «روحانی» بودن این شخص، با همه اتهاماتی که در طول دویست سال گذشته دین به خاطر علم تحمل کرده، مسائلی بود که داستان را جدی کرد.
ما باید تلاش کنیم تا این مسأله را قدری بشکافیم و ریشه های آن را بشناسیم.
می دانیم که سالهای متمادی است این شخص، به فعالیت در این حوزه یعنی به قول خودش طب دینی مشغول است. مدتها در فیضیه آثارش را برای عده ای نسبتا فراوان تدریس می کرد، کتابهایش را همانجا می فروخت و به تربیت نیرو می پرداخت. از آن وقت و تا این اواخر، کسی جز در حد فروش داروهای گیاهی آلوده با او برخورد نداشت. پس از گذشت سالها، و بی توجه به نقدهایی که از او می شد، وی در میان بسیاری از خانواده های مذهبی و روحانیون جوان نفوذ یافت و حالا در بخشی از شهر قم، علاقه مندان او و مکتبی که بنیاد نهاده، نسبتا فراوان هستند. اکنون شاهدیم شاگردانی تربیت کرده که خود را حکیم می خوانند. اینها طلاب جوانی هستند که مشتریانی دارند و از این راه درآمد اقتصادی هم دارند.
باید پرسید در این دنیای علمی جدید، با این عظمتی که دانش طب دارد، ریشه این رفتار در جامعه ما در کجاست؟
می شود گفت بخشی از آن تاریخی و ادامه مسیری است که پدیده ای به نام طب نبوی و مانند آن از قدیم برابر طب یونانی مطرح بوده است. این امر ریشه در نوعی اخباری گری در حوزه فکر دینی دارد و این ماجرا امتداد آن است. روزگاری که طب یونانی آمد، طب روایی در مقابل آن مطرح شد و این تاریخ بیش از هزار و دویست ساله دارد. هنوز هم ناشران زیادی هستند که در این زمینه فعالیت انتشاراتی دارند.
براستی چرا این جریان طی ده بیست سال گذشته قوی تر شده است.؟
دست کم می دانیم که دو دهه اول انقلاب این مسائل یا مطرح نبود یا اگر بود، اصلا به چشم نمی آمد. این امر ما را به این نکته رهنمون می سازد، که رشد این جریان، از نظر سیاسی اولا در دولتی بود که شروع به ترویج نوعی سنت گرایی و بومی گرایی کرد و نظریاتی در این زمینه طرح کرد. رشد اخباری گری در این سالها ادامه همان ماجراست. ثانیا و به تدریج، بحث هایی در باره تمدن و علم اسلامی مطرح شد و در این زمینه نظریاتی مساعد با این جریان پدید آمد.
در خوشبینانه ترین حالت باید بگوییم، این داستان، زاییده نامشروع همان جریان است. برآمدن نظریاتی که از یک سو ضد غربی و از سوی دیگر ضد علم جدید، و به علاوه، قرین شدن آن با اختلاف نظرهای بیشتر میان حاکمیت سیاسی در ایران با غرب در این اواخر، همه اینها دست به دست هم داد تا نحله های تازه ای از جمله همین جریان شکل بگیرد. خطیبان ما آن قدر ضد غرب سخن گفتند که مخاطبان را به این فکر انداختند که علم و دانش غربی هم مزخرف و بی پایه است. نوعی اعتماد به نفس کاذب، به اسم بومی گرایی در میان مردم پدید آورند که حالا آثار مخرب آن آشکار می شود.
این که امروز، پس از حمله به اقدام زشت او، کانال وی، به آب و آتش می زد تا انقلاب، امام و رهبری و قاسم سلیمانی و همه و همه چیز را به حرکت ضد غربی خود در آتش زدن این کتاب وصل کند، شاهدی بر این مدعاست. امروز دهها بار کلماتی از امام و رهبری را علیه غرب، به عنوان شاهدی بر درستی رفتار خود آورد. به نظر می رسد وی فردی زرنگ است و می داند از چه طریقی چه طیفی از افراد جامعه را جذب کند.
باید عرض کنم، متأسفانه امروز در قم، بحث های مربوط به تمدن اسلامی و علم اسلامی، زمینه بروز این قبیل اندیشه های افراطی را فراهم کرده است. بماند که خود آن مباحث هم سر و ته روشنی ندارد و اگر حرف حقی هم در این میانه هست، در میان انبوهی از بافتنی های نادرست به اسم کلام جدید، نابود شده و در عوض این قبیل رفتارهای نامتعادل و مسخره برآمده است.
به نظرم این ماجرا می تواند درس عبرت برای کسانی باشد که با پز خاص خود و در حالی که فکر می کردند روی کوهی از دانش هستند، می گفتند، البته علم جدید هم همه مطالبش درست نیست! و حالا باید شاهد باشند که از دل این طعنه ها، آن هم نسبت به علمی که هیچ گاه بر این باور نبوده که همه حرفهایش درست است، جریانی در آمده که زیر میز دانش زده و این طور آموز های رایج انقلاب را هم به تمسخر می گیرد. ما باید به ریشه یابی این افکار بپردازیم و دست کم این احتمال را بدهیم که مشکل، تفکرات موجود در میان خود ماست. کجای کار ما اشکال داشته که این اتفاق افتاده است.
ریشه های مقاومت ما در برابر پزشکی نوین
داستان مقاومت ما در برابر پزشکی جدید، داستانی طولانی و بخشی از داستان مقاومت ما در برابر تمدن غرب است که همچنان بی حساب و کتاب و بدون آن که مرزهای آن درست تبیین شود، تبلیغ می شود. این داستان یک بستر فکری ـ تاریخی طولانی دارد و البته در هر ایستگاه آن اتفاق تازه ای افتاده است. از بخش کهن این داستان در قرون اولیه باید بگذریم، گرچه ریشه ها در همانجاست. زمانی که جدال بر سر اصل طب، و تقابل آن با آموزه های دینی وجود داشت. تصور کنید، روزگاری که قاضی عبدالجبار، به عنوان بزرگترین دانشمند معتزلی (در کتاب تثبیت دلائل النبوه) به جنگ طب رفت، و می گفت، این طبیبان مدعی، همگی خود در سنین میان سالی درگذشته اند، و معنای آن، این است که طب آنان بی معناست. فکر کنید، وقتی یک دانشمند معتزلی این را بگوید، تصور کنید جماعت اهل حدیث و اشعری چه خواهند گفت.
این داستان، حتی بعد از هزار سال، همچنان باقی است، و دلیلش آن که آن که ریشه های آن نیرومند است. و این علی رغم آن است که همیشه مردم به دنبال این طبیبان بوده اند. هم به آنان بد می گفتند و هم بدون آنان نمی توانستند زندگی کنند.
روزگاری دراز، شاید هزاران سال، وبا و طاعون می آمد، و یکباره هزاران نفر را به کام مرگ می برد، و جمعیت شهرها را گاه تا نصف و یک سوم می کرد. آن وقت ها بشر از مقابله با آن عاجز بود و همه چیز را با تقدیر حل می کرد.
تمدن جدید که آمد ـ و صد البته میراث اولیه آن، از آن کلّ بشر بود نه از بشر غربی ـ دنبال علم و کشف علل افتاد و به تقدیر و مفاهیم مشابه، تن نداد. قبل از کشف علت طاعون، قریب صد سال، با درست کردن قرنطینه، مسافران را در مسیرهای اصلی چک می کردند تا مبادا ناقل بیماری به نقاط دیگر باشند. به این ترتیب، تا حد زیادی، مردم را نجات داد.
پس از کشف علت طاعون هم به درمان آن پرداخت و اکنون بیش از صد سال است که دیگر از آن بیماری های عمومی که هزاران سال بشر را در معرض خطر قرار داده بود، خبری نشد، و هر بار هم که شد، با قدرت تمام علیه آن وارد میدان شدند، و ریشه آن را یا کندند یا بشدت محدودش کردند.
و اما، ما، همان وقت هم که قرنطیه آمد، شاهد بودیم که بسیاری از متدینین آن را بیهوده می خواندند و آن را تقلید فرنگی می دانستند. یک نمونه بسیار گویا از قریب دویست سال قبل داریم که خواندنی است.
کیکاوس میرزا پسر فتحعلی شاه، که مرد دانشمندی بود و چندین سال هم حاکم قم، در سال 1253 ق / 1837م به حج می رفت که در راه، به قرنطینه برخورد کرد.
نباید تعجب کنیم که او هم مثل همین شیخ تبریزیان، در آن وقت، کار قرنطینه را که مصریها با توصیه انگلیسی ها متکفل آن بودند، پیروی از مذهب کفار دانست و آن را تنقید کرد.
عبارت او این است:
الحق بر متردّدین و حجّاج بیت الله الحرام در عصر محمد علی پاشا [سلطنت: 1805 تا 1848] زیاده از حدّ در مملکت آن خوش می‏گذرد، و سرپرستی‏ها می‏کنند، در نهایت نظم و نسق. اصل قلعه در تلّی واقع است....قرانطین که مذکور شد به اصطلاح انگلیس‏ها، محلّ نگاه داشتن است، چون از طاعون و وبا بسیار مخوفند، در سر حدّ خود قرانطین قرار داده‏ اند که هر کسی که بخواهد به مملکت آن‏ها رود، هفت روز در آن مکان نگاه می‏دارند، و بعضی را بخور می‏ دهند. بعد از اطمینان مرخص می‏ کنند، و مأذونند که بروند، بایست که نوشته‏ ای از بزرگ آن جا و حکیم گرفته شود که جای دیگر ممانعت نکنند، و محمد علی پاشا هم اقتباس از آن‏ها نموده، همین قرار را داده است. ... حال متداول است که قاعده آباء و اجداد را باطل نموده و ترک کرده‏ اند، و پیرو خارجی مذهب شده، قانون خود را از دست داده، عاری و بری از مطلب شده ‏اند، و مبتدی در قوانین کفرند. در نهایت پختگی به اعتقاد خودشان، ولیکن بی ‏خبرانند که در ورطه خامی غوطه ‏ورند و آلت مضحکه خارج و داخل گشته‏ اند. مصرع: «زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست».
عبارت بالا گویاست، مقاومت در برابر روش های جدید پزشکی و متهم کردن آن به عنوان رها کردن روش پدران و پیروی از «قوانین کفر»!
امروز، پس از گذشت نزدیک به دویست سال از آن حکایت، عده ای مانند این شیخ، همچنان طب جدید و روش آن را پیروی از کفار می دانند. حال اگر کسی بگوید، ما همچنان در قرن هیجدهم هستیم، نباید تعجب کنیم.
@jafarian1964
شبه جمع بندی از مواضع مخالف و موافق کتاب سوزی
طی چند روز گذشته، اخبار کتاب سوزی هاریسون را دنبال می کردم. متن ها و کامنت ها. باید توجه داشته باشیم که کامنت ها و اظهارنظرهایی که به صورت پراکنده منتشر می شود، اهمیت زیادی دارند، بیشتر از این جهت که زیر فشار جریان غالب حکومتی و رسمی نیستند.
برای بنده یک نکته مهم این بود که آیا کسانی هستند که از کار این شیخ دفاع کنند؟ طبعا این دفاع می تواند صریح نباشد، همان طور که حتی نوشته هایی که راه میانه را رفته اند، می توانند به نوعی دفاع به حساب آیند. بر این دفاع های آشکار و پنهان، مطالبی که خود شیخ در کانال تلگرامی اش گذاشته (با بیش از 93 هزار مخاطب) را هم باید اضافه کرد. استدلالها، مثالها، یافتن همراهانی از رهبران و بزرگان. استفاده دقیق از بسیاری از استدلالها و تبیین های رایج در ادبیات جاری کشور که زیرکانه از آنها استفاده می شود، آن هم در فضایی که بحث از تمدن سازی جدید و متفاوت هست.
قابل درک است که مقامات رسمی حوزه و دانشگاه، و حتی یکی از مراجع تقلید ـ تا این لحظه ـ موضع انتقادی آشکاری علیه این کار گرفته اند. فضای عمومی هم تا اندازه ای مساعد این موضع است. اما الان مسأله این است که آیا این انتقادها، توسط بدنه جامعه، و به طور خاص، بدنه جوان حوزه قم، قابل قبول است؟ می دانیم که این مراجع، در باره مسائل سیاسی رایج جامعه هم مواضعی دارند، اما اغلب، جریانهای تند موجود در قم، به مواضع آنان کاری ندارند و آشکارا به گونه ای دیگر برخورد می کنند. این قیاس می تواند مع الفارق باشد، اما کسانی که با حوزه و تربیت حوزوی موجود در مدارس جدید و موسسات آن آشنا هستند، می دانند که این مقایسه چندان بی پایه نیست.
الان نکته این است که اگر هیچ عامل حکومتی و حاکمیتی در کار نباشد، به خصوص در مورد حوزه، و بدنه متدین جامعه که کما بیش اهل مطالعه و پیرو قم هست، چه احساسی در باره این اقدام آتش سوزی وجود دارد؟ از مخالفان صریح آن که بگذریم، که غالبا بیرون از حوزه اند و روحانیت یا بخشی از آن را متهم به داشتن این نگرش ها کرده اند، به نظرم موافقانش، حتی اگر با این سبک کار موافق نباشند، به خاستگاه آن باور دارند و در نهایت می گویند: «این رفتار، گرچه اشکال دارد، اما این طور نیست که ...».
این قبیل پاسخ دادنها، می تواند نشان دهد که مشکل جدی از نظر نوع فهم دینی و علمی وجود در جامعه، در این زمینه وجود دارد و چنین نیست که مواضع رسمی، به راحتی در این سطوح، مورد پذیرش باشد. می دانیم که این کار به نام دین، به نام هویت ملی، به نام مبارزه با استکبار، و مبارزه با سلطه خارجی اتفاق می افتاد. می شود این موارد را شوخی گرفت، اما به هر حال، زمینه های مساعد در سطح فرهنگ ما برای مقبول واقع شدن در میان قشری، وجود دارد.
از نظر تاریخ معرفت شناسی تفکر دینی و طبیعی، باید گفت، مقایسه تحولاتی که در غرب در طول چندین قرن از قرن پانزدهم تا هیجدهم در حوزه فلسفه و علم روی داد، با تحولاتی که با فشار حکومت و غرب در طول صد و پنجاه سال گذشته به صورت عرضی و صوری در حوزه تفکری ما مسلمانان رخ داده، به راحتی، بله به راحتی می تواند نشان دهد که اساسا، فهم علوم طبیعی به معنای رایج در جهان دانش، در اینجا نمی تواند بسادگی مورد قبول قرار گیرد و این یکی از دلایل کندکاری ما در حوزه علم و در واقع عقب افتادگی است.
شاهد آن تمام موسساتی هستند که همچنان دلشان برای یک گزارش از ترکیب دین با علم جدید شاد می شود و هم اکنون، کلی بودجه و فعالیت را برای ثابت کردن و روشن کردن ابعاد این ماجرا به گونه که به سمت ترکیب آنها باشد، هزینه می کنند.
شاید نتیجه گیری از این آنچه گذشت به این شکل، مقبول دوستان نباشد که مع الاسف، کف فکر موجود در دوایر دینی ما، بیش از آن که همراهی با دانش روز داشته باشد، و استقلال آن را به رسمیت بشناسد، با فعالیت هایی همخوانی دارد که هیچ اطمینان خاطری نسبت به دانش روز جز در چارچوب غلبه ای که یافته، نیازی که در زندگی روزه مره به آن هست، و نیز حمایت حاکمیت از آن، در بدنه عمومی دینی جامعه وجود ندارد. این مشکل، حتی در اروپا و امریکای امروز هم به صورت جدی هست، چه رسد به ایران به عنوان بخشی از کشورهای اسلامی که تبعی و عرضی با رویکردهای جدید فلسفه و علم جدید مواجه هستند.
راه حل قصه، بیانیه سیاسی نیست، ما هنوز نیاز به بحث های جدی داریم، نه بحث هایی که نتیجه های آن از قبل مشخص است.
سندی از کارگزاری ایران در بغداد از سال 1277ق در باره حمله قبایل بدوی عرب به حجاج ایرانی و راه حل جلوگیری از آن:

تصدقت شوم ـ نمره 39
زواری که از ممالک محروسه ایران به این سامان وارد می شوند، به جهت تفرقه بودن آنها، قطاع الطریق [به آنها] دست پیدا نموده، انواع [و] اقسام خسارات جانی و مالی به آنها می رسانند. خصوص در این اوقات که ایل شمر و انیزه به عادت سابقه در اطراف و حوالی بغداد و غیره سکنا می نمایند که جمیع طرق و شوارع از آنها مخوف و ناامن می شود. لهذا لازم آمد که مراتب را معروض حضور خجسته دستور جناب مستطاب بندگان عالی داشته، مستدعی گردد که مقرر فرمایند که زوار کمتر از هزار نفر و پانصد نفر از سرحد به این طرف حرکت ننمایند. و مراتب را به نواب مستطاب والا عماد الدوله العلیه العالیه نیز معروض داشته ام، ان شاءالله از این طرف هم قرار خواهم داد که بعد از این از خانقین سوار و ضبطه از طرف ایالت بغداد همراه زوار همیشه روانه نمایند حرره 9 صفر سنه 1277
فهرست مطالب را پایین ملاحظه فرمایید👇👇
فهرست مطالب:
مقدمه استاد دکتر سید مصطفی محقق داماد 11
مقدمه استاد دکتر غلامرضا اعوانی 13
مقدمات 17
1.طرح بحث سابقه معرفت شناسی در ادبیات اسلامی (نگاه از بیرون) 17
2. حدیث طلب العلم و علم خواهی مسلمانان 19
3. گزارش یک مقاله در باره مفهوم علم 21
4. مفهوم علم در ادبیات اسلامی، در چند مسیر 22
5. بحث در باره ماهیت علم در ادبیات اسلامی یا ... در علوم دینی و طبیعی 23
6. اهمیت شناخت مفهوم علم در ادبیات اسلامی 25
7. مباحث معرفت شناسی جدید و تأثیر آن در بازبینی متون دینی 30
فصل اوّل: مفهوم علم در متون حدیثی متقدم (از بخاری تا کافی) 35
مقدمه 35
کتاب العلم در آثار حدیثی 39
مدلهای حدیثی برای معرفت حدیثی و روایی 40
1.کتاب بخاری 40
از مفهوم علم در کتاب العلم بخاری تا شیوه معرفتی در اثبات قضایا 50
2. کتاب العلم در کتاب مُسلم نیشابوری 52
3. کتاب العلم در سنن ابی داود سجستانی 53
4. کتاب العلم در سنن ابوعیسی ترمذی 56
5. کتاب العلم در سنن نسائی 60
شیخ کلینی و «کتاب العقل» و «کتاب العلم» 63
الف: مرور و بررسی روایات کتاب العقل و الجهل کافی 65
ب: مرور و بررسی روایات کتاب العلم کافی 70
نگاه تحلیلی به احادیث با علم کافی 72
فصل دوم: چند رساله و کتاب حدیثی در باره علم از قرون اولیه 77
1. ابن ابی خیثمه و کتاب العلم 77
2. رساله «جزء فیه طرق حدیث طلب العلم فریضة» 81
3. کتاب العلم حارث محاسبی: مدخلی بر مفهوم عرفانی و باطنی از علم 82
4. کتاب العقل و فضله از ابن ابی الدنیا 107
5. جامع بیان العلم از قرطبی: مفصلترین کتاب در باره ماهیت علم 130
فصل سوم: مفهوم علم در متون ادبی متقدّم 145
مقدمه 145
موضوع علم و بیان در آثار ادبی کهن عرب 146
عقل عربی و بیان 147
مفهوم علم و بیان در نگاه جاحظ: البیان و التبیین 147
عَمرو بن بحر جاحظ و نظام معرفتی در: کتاب الحیوان 154
سبک جاحظ در بحث از موضوعات طبیعی 166
مفهوم علم در عیون الاخبار ابن قتیبه 172
راغب اصفهانی و مفهوم علم و عقل 178
الف: رسالة فی فضیلة الانسان بالعلوم 178
ب: رساله مراتب العلوم 185
گزارشی از مفهوم علم (با تأکید بر دانش طبیعی) در ربیع الابرار زمخشری 203
مفهوم علم در کتاب الزینه ابوحاتم رازی 210
مفهوم عقل و علم در الزینه 217
جاهلیت کفر و جاهلیت ضلال 219
ابن قتیبه و علوم عرب در یک گفتمان قوم گرایانه 221
انتخابی از متون ادبی کهن 230
العلم و البيان‏ از «عیون الاخبار» ابن قتیبه 230
مفهوم علم در ربيع الأبرار و نصوص الأخيار، زمخشرى 237
فصل چهارم: تقسیمات علوم و مفهوم علم در ادبیات اسلامی 249
مقدمه 249
سیر نگارشها در زمینه تقسیم علوم 250
گزارش رساله احصاء العلوم از زاویه مفهوم علم 252
فارابی، علم کلام، و مفهوم علم در احصاء العلوم 259
برخی از رسائل تقسیم علم از دوره های متأخر 262
رساله ی اقسام الحکمه از خواجه نصیر 263
اقسام الحكمة 264
تقسیمات علوم در جامع الاسرار سید حیدر آملی 267
رساله: تقسیمات العلوم و احوال مصنّفیها 267
رساله در تقسیمات علوم 268
مروری بر دیدگاههای آملی در نفائس الفنون در باب مفهوم علم و تقسیمات آن 275
تقسیمات علم در درة التاج قطب الدین شیرازی 282
رساله دوانی درباره نظام آموزشی ایران پیش از صفوی 307
متن عربی رساله در تربیت اولاد 311
مقالات در زمینه شرح دیدگاههای رایج در باره تقسیم علوم در میان مسلمانان 314
تصویری از رساله کوتاه جرجانی در باره تقسیم علوم 316
فصل پنجم: مفهوم علم در متون کلامی (قاضی عبدالجبار، فخر رازی، آمدی) 319
ابوالقاسم بلخی و بحثی در باره نظر 319
مفهوم علم در کتاب المغني في أبواب التوحيد و العدل قاضی عبدالجبار 325
آغاز بحث در باره علم 325
یک مرور کوتاه بر گفته های شهرستانی نسبت به معتزله 327
قاضی عبدالجبار و مسأله نظر و علم 331
گزارش دیدگاه قاضی عبدالجبار 333
اهمیت سکون نفس در تعریف علم 334
چه کلماتی جای علم می توان بکار برد؟ 335
دفاع از تعریف علم به آنچه که سکون نفس می آورد 336
جاهلان هم سکون نفس دارند؟ 339
معرفت و سوفسطائی گری 340
رابطه حواس و عقل 343
متن دو فصل از «المغنی» 353
[فصل فی] ذكر شُبَه من نفى صحّة النظر 353
فخر رازی و مباحث معرفت شناسی در المحصّل 369
متن کتاب العلم از کتاب «المحصل» [صص 80 ـ 146] 380
المقدمة الثانية فى أحكام النظر 395
مفهوم نظر از نظر آمدی در أ بکار الافکار 407
مباحث شناخت شناسی مطهر بن طاهر مقدسی در البدء و التاریخ 412
فصل ششم: مفهوم علم در آثار غزالی 427
مقدمه (غزالی در رساله علم لدنی) 427
1 ـ غزالی در کتاب المنقذ من الضلال 430
2 ـ گزارشی از مفهوم علم و تفکر در کیمیای سعادت 443
درباره تفکر 448
3 ـ مفهم علم در احیاء العلوم: علوم شرعی و غیر شرعی 455
علم اولین باب کتاب احیاء العلوم 459
علم فرض عین و علم فرض کفایت 462
بیان علمى که فرض کفایت است‏ 464
متون مجموعة رسائل الامام الغزالى 468
1. المنقذ من الضلال 468
2. کیمیای سعادت (اصل هفتم در تفکر) 490
الرسالة اللدنيّة 508
فصل هفتم: مفهوم علم در آثار خواجه نصیرالدین طوسی 525
مقدمه 525
خواجه و فضیلت علم در قرآن، روایات، و کلمات حکما 525
الباب السادس فى العقل و العلم و شرفهما 526
خواجه و علم در کتاب روضة التسلیم 533
خواجه، دفاع از شناخت حسی و عقلی 538
مروری بر بخش نخست تلخیص المحصل 538
متن گزیده از تلخیص المحصل 549
خواجه نصیر و دفاع از شناخت حسی 561
فصل هشتم در كيفيت‏ انتفاع‏ بحس در اكتساب علوم 561
تعریف علم در رساله اجوبه نصیریه خواجه 564
ماهیت یقین و چگونگی آن از نظر رشید الدین فضل الله و علامه حلی 567
فصل هشتم: مفهوم علم و عقل در آثار ملاصدرا 577
گزارش بحث عقل و معقول (المرحلة العاشرة فی العقل و المعقول) 580
بندی از رساله سه اصل ملاصدرا در باره علم 610
ملاصدرا و عالم اصیل در رساله کسر اصنام الجاهلیة 613
مباحث معرفتی در کتاب المبدأ و المعاد 620
نکاتی در باره طبقه بندی علوم از نگاه ملاصدرا در شرح الهدایة الاثیریه 625
انتقادهای علم الهدی، نواده ملاصدرا از وضع علم و علما در جامعه صفوی 627
فصل نهم: مفهوم خرد، عقل و دانش نزد شاعران بزرگ پارسیگوی 639
مقدمه 639
مفهوم دانش در شاهنامه 639
عقل و علم در شعر سنایی 645
مفهوم دانش در اندیشه ناصر خسرو 666
مفهوم خرد در شعر حکیم نظامی گنجوی 676
فصل دهم: تغییر مفهوم علم در اندیشه های اصولی وحید بهبهانی 685
مقدمه د رباب اهمیت مباحث معرفت شناسانه در علم اصول 685
چگونه علم اصول با مباحث معرفتی پیوند می خورد 689
مباحث معرفتی و علم اصول در مکتب وحید بهبهانی (م 1206) 691
اساس بحث های اصولی بر محور قطع و ظن و شک 694
اصطلاح حکم واقعی و حکم ظاهری 694
حل مسائل مستحدثه در مکتب وحید 698
تعدی از نص به مثابه یک راه معرفتی در مکتب وحید 699
نوگرایی های فقهی عصر اخیر 701
دو ضمیمه 703
1. گزارشی از کتاب دانش پیروزمند 705
2 . رسالة فی ماهیة العلم از ابن مسکویه 743
منابع و مآخذ کتاب 757
بالاخره دفتر هفتم از صحافی درآمد:
1. مقتل الحسین ع به روایت حصین بن عبدالرحمان سلمی کوفی (م 136ق)
2. نصایح الملوک و آداب السلوک، در شرح عهدنامه مالک
3. رساله لَیلیّه؛ نماز شب از نگاه شریعت و طریقت/ شیخ صفی‌الدین اردبیلی
4. شیعه شناسی در روزگار صفوی؛ مروری بر «اربعین» محمدیوسف بیکای گرجی
5. درباره وقفنامه های کتاب در دوره صفوی
6. چند رساله و متن درباره علم کائنات الجوّ از دوره صفوی
7. در باب نظام معرفتی علوم غریبه؛ مروری بر کتاب «حرز الامان»
8. رفع نزاع علمی و دفع خلاف عقلی، به جنگ راست نیاید
9. ترکیب علم حیوانشناسی و مسائل فقهی آن؛ رساله صیدنامه خانی
10. نظیری نیشابوری: از سفر حج تا عرفان حج
11. مجموعه ای از حکایات حاضرجوابی از متون کهن
12. مظفرنامه همایونی؛ در وقایع قتل ناصرالدین شاه و ...
13. صورت هزینه تعزیه محرم در تکیه حیاط شاهی محله عودلاجان سال 1320
14. منازعه میرزا محمد اخباری با کاشف الغطاء در باب شهادت ثالثه.
15. چند استفتاء از وحید بهبهانی
16. شهرآشوب ها و شهرآشوب وحید قزوینی
17. یادداشت های اجتماعی ـ مذهبی از تبریز میانه سال‌های 1257 تا 1289ق
رقم حکومت دشتستان و بنادر عمان به اسم لطیف خان نوشته اند (فرمانی از سال 1194ق)
چون به یمن الطاف خداوند لطیف دشتستان این دولت والا از نمایش گلهای کامرانی نمونه گلزار ارم، و سواحل بحر ذخار این شوکت عظمی از منفعت بخشی و فیض رسانی بندر امید اهل عالم می باشد، لهذا به شکرانه این موهبت عظمی، بر ذمّت همت علیا لازم فرموده ایم که هر یک از اخلاص کیشان نیکو روش و عقیدت اندیشان صداقت بینش را که به سود و زیان بندر زندگی رسیده، و در هر امری از معاملات ملکی تجربه اندوز گردیده باشند، به مراتب عالیه بهره مند و به مناصب مناسب سربلند فرماییم، تا بدین وسیله هم انتظام مهمات دولت محصل و هم ادای حق خدمت گذاران بعمل آمده باشد.
از آنجا که مصداق این مقال حال نیکومال ایالت و شوکت پناه و حشمت دستگاه عبداللطیف خان است، از ابتدای [تاریخ] فلان مشار الیه را مرتبه ایالت دشتستان و شولستان و قپودانی کل سواحل و بنادر سرافراز و مبلغ پنجاه تومان [از بابت] وجه مواجب در وجه او مقرر فرمودیم. و در عهده شناسند شهر محرم الحرام 1194