قناة

رسول جعفریان

رسول جعفریان
12.9k
عددالاعضاء
454
Links
363
Files
24
Videos
9,377
Photo
وصف القناة
خطبه فتح خوانیِ برادرزاده ی شیخ بهایی پس از فتح قلعه ایروان در اردوی شاه صفی در سال 1045

در این که حسین بن عبدالصمد ـ پدر شیخ بهایی و متوفای 984 ـ و نیز خود شیخ بهایی (م 1030)، اهل سیاست بوده، و پدر منصب مهم شیخ الاسلامی را در هرات و شیخ بهایی در اصفهان تا آخرین روزهای زنگی داشته، آگاهی داریم. شیخ بهایی برادری به نام «ابوتراب عبدالصمد» داشت که سال 966 در هرات به دنیا آمد (و سال 1040 درگذشت). خواهرانی هم داشت که پدرش حسین، تولد همه آنها را به علاوه دو فرزندش نوشته بوده و شیخ بهایی آن را نقل کرده است (ریاض العلماء: 2/110).
و اما این ابوتراب عبدالصمد، فرزندی به نام حسین داشت که او هم اهل سیاست بود و در اردوی شاه صفی در جریان فتح قلعه ایروان در سال 1045 حضور داشت. این یادداشت را مدیون خلد برین هستیم که می گوید در جشنی که برای پیروزی گرفته شد این حسین، «خطبه فتح» را خواند. البته، نویسنده خلد برین «حدیقه ششم و هفتم از روضه هشتم» که شرح حال شیخ صفی و شاه عباس دوم است و به عنوان گمراه کننده «ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم» منتشر شده، نام وی را اشتباها «شیخ حسن عبدالصمد» نامیده، که اولا «حسن» نیست «حسین است»؛ بعد هم برادر شیخ بهایی نیست، بلکه برادرزاده اوست. البته در یکی از نسخه ها اصلا نام «حسن» نبوده و در این صورت تقریبا متن درست است، چون فقط «عبدالصمد» بوده که [باید فکر کنیم] مقصود عبدالصمد بن حسین بن عبدالصمد است. در همین عبارت می گوید که او هم مثل جد اعلایش، مقام شیخ الاسلامی هرات را داشته است. هرچه هست، همراهی علمای درجه اول خاندان شیخ بهایی از پدر و برادر و برادر زاده با سلطنت صفوی در این عبارت هم مشهود است. گفتنی است، در تمام دوره صفوی، به جز عالمان انگشت شمار که آنها هم در ایران نبودند، همگی یا قریب به اتفاق آنان در کنار شاهان صفوی بودند. و اما عبارت خلد برین : 235

و هم چنين راى رزين و فكر دوربين خاقان روى زمين اقتضاى آن نمود كه توپهاى اژدرنژاد و توپ‏خانه ‏هاى زياد را قزاق خان‏ از ايروان به عراق نقل نموده آن كوههاى گران را به جا و مكان خود رساند. و چون سكنه و متوطّنين آن ديار، بل در و ديوار آن قلعه سپهر مدار گوش بر آواز خطباى بلندآواز بودند كه خطبه اين فتح نامدار را ديگر بار در آن ديار بشنوند شهريار، كامكار در روز جمعه بيست و هفتم ماه مذكور به مرافقت سادات عظام و علماى اعلام به جامعى كه در وسط آن مصر جامع واقع بود تشريف حضور ارزانى فرمود و شيخ حسن‏ عبد الصمد [بخوانید: حسین بن عبدالصمد بن حسین بن عبدالصمد] جبل‏ عاملى، برادر[زاده] بالانشين مسند اجتهاد، شيخ مبرور شيخ بهاء الدين محمد و شيخ الاسلام دار السلطنه هرات خطبه ‏اى در كمال فصاحت و بلاغت، مصدر به حمد الهى و نعت حضرت رسالت پناهى و معنون به ذكر ائمه اثنى عشر- عليهم صلوات الله لملك الاكبر- به ادا رسانيده‏ خطباى منبر نه پايه آسمان را در تهنيت و مباركباد اين فتح نمايان و دعاى دوام دولت و بقاى سلطنت خاقان قلعه ‏ستان با خود هم زبان و همداستان گردانيد، و الحمد للّه على ذلك.
Forwarded From کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
چرا باید عده ای چنین به زحمت بیفتند تا بتوانند تصویری از چند نسخه خطی را ـ که حق استفاده آن برای عموم محفوظ و مطابق عقل سالم هر دلسوز فهمیده ای است ـ فراهم کنند و در اختیار دیگران بگذارند؟
آیا نمی شود مدیران کتابخانه ملی و آستان قدس و دانشگاه و مرعشی و...، تصاویر همه کتابهای خطی قدیمی را که دارای هیچ گونه حقوق نشر نیست، و حتی وقف است، به آسانی و بدون هزینه در اختیار کاربرانی قرار دهند که به عشق تحقیق مشغول کار روی این نسخ هستند؟
چرا نباید یک پژوهشگر بتواند به آسانی تصاویر نسخ خطی را در هر لحظه ای که اراده می کند در اختیار داشته باشد و کارش را جلو ببرد؟ آیا حتما باید از چندین نفر خواهش و تمنا کند و پول تصویر نسخه ای را بدهد که معلوم نیست چند صفحه اش بدردش می خورد؟
فرصت را غنیمت بشمارم و بگویم، آنچه به اسم وبسایت آقابزرگ بالا آمد، به هیچ روی با آنچه قبلا بود قابل مقایسه نیست و در واقع افتضاح است.
علی آن پیر طریقت، پسر عمّ رسول / که هواداری او دین نبیّ را پدر است
اسداللّه که بی منّت معراج و براق / دلش اندر حرم خاص خدا دیده ور است...
ذوالفقارت که در او بر سر هم ریخته اند / جوهر جان، همه جا، راسته بازار سر است
غیر فرّاری و کرّاری به هنگام مصاف / رجز چرخ به میدان تو أین المفرّ است
از پی رؤیت فرخنده ی تو نور بصر / چون تجلّی همه در جوف جبل ره سپر است
تنگ دل گشتنت از حیّز امکان چه عجب؟ / که تو بسیار بزرگیّ و مکان مختصر است
از تنومندی شخص جبروتت صد جا / چاک در کسوت انسانی نوع بشر است..
چارده اختر دین کم نکنند از سر خلق / ظلّ عصمت که بَرِ تیر حوادث سپر است
(علی نقی کمره ای)
مدتی قبل کتاب «الفاظ کفر فارسی در فقه حنفی» منتشر کردم، که علاوه بر الفاظ کفر، الفاظ طلاق و قسم هم به فارسی قدیم بود.
اخیرا چند جمله فارسی در باره عبد و مولا و عتق و مانند آن در یک منبع فقه حنفی دیدم. اصولا حساسیت فقهای حنفی رو تعابیر فارسی برای شناخت درست دلالت آنها و این که آیا بار حقوقی دارد یا نه، خیلی جدی است. اینها را در اینجا آوردم. جملاتی که بُلد شده، در اصل فارسی است، اما سوال و جوابهای قبل و بعدش به عربی است.

از نجم الدین سوال کردند که عبدی به مولایش می گوید: «مرا آزاد کن تا هرچه بخواهی بدهمت». آزادش کرد، چه چیزی بر او واجب است؟ قال فقط قیمت او.

از ابوجعفر سوال شد، در باره بنده ای که حوله مولایش را گرفت و زیر پایش نهاد. مولایش گفت: «بار خدای! مرا دستار من می باید تا بزیر نهد» [ای کاش عمامه داشتم زیر پایش می نهاد]. گفت [با این جمله آن عبد]: آزاد نمی شود. [چون روی طعنه می گوید].

از ابونصر پرسیدند در باره مردی که به بنده خود بگوید: «یا سیدی» گفت: آزاد نمی شود. مثل این که به کنیز خود بگوید: «ای کدبانوی من»، آزاد نمی شود.

اگر مردی به بنده خود بگوید: «ای آزاد مرد کجا بودی؟»، برخی فقها گویند [با این جمله] آزاد می شود، برخی گفته اند آزاد نمی شود. دومین درست است. زیرا وقتی می گوید: «ای آزاد» معنایش «عتق» است، اما وقتی می گوید: «ای آزاد مرد» مراد از آن انسانیت است و مقصودش آزاد کردن نیست، مگر این که نیتش عتق باشد.

از ابوبکر [یکی از فقها] پرسیدند: اگر مردی به بنده خود بگوید: «تو آزادتر از منی»، [آیا آن بنده آزاد می شود؟] گفت: این معنایش عتق و آزاد کردن نیست. در اینجا مقصودش تشبیه است.

ابوبکر گفت: اگر مردی به بنده اش بگوید: «یا نیم آزاد!» آزاد می شود، گویا به او گفته است: نصفک حرّ.

از ابوالقاسم رحمه الله در باره سخن مردی پرسیدند که به بنده اش گفت: «تا تو بنده بودی به عذاب تو اندر بودم، اکنون که نیستی هم به عذاب تو اندرم». پاسخ داد: این اقرار مرد است به آزادی آن بنده.

از ابوبکر (فقیه) سوال شد در باره عبدی که به مولایش گوید: «آزادی من پیدا کن». مولی گفت: «آزادی تو پیدا کردم»، گفت: آزاد نمی شود، زیرا احتمال دارد سخن مولی تعلیق و تدبیر و مانند آن باشد.
متن را پایین ملاحظه فرمایید: