خطبه فتح خوانیِ برادرزاده ی شیخ بهایی پس از فتح قلعه ایروان در اردوی شاه صفی در سال 1045
در این که حسین بن عبدالصمد ـ پدر شیخ بهایی و متوفای 984 ـ و نیز خود شیخ بهایی (م 1030)، اهل سیاست بوده، و پدر منصب مهم شیخ الاسلامی را در هرات و شیخ بهایی در اصفهان تا آخرین روزهای زنگی داشته، آگاهی داریم. شیخ بهایی برادری به نام «ابوتراب عبدالصمد» داشت که سال 966 در هرات به دنیا آمد (و سال 1040 درگذشت). خواهرانی هم داشت که پدرش حسین، تولد همه آنها را به علاوه دو فرزندش نوشته بوده و شیخ بهایی آن را نقل کرده است (ریاض العلماء: 2/110).
و اما این ابوتراب عبدالصمد، فرزندی به نام حسین داشت که او هم اهل سیاست بود و در اردوی شاه صفی در جریان فتح قلعه ایروان در سال 1045 حضور داشت. این یادداشت را مدیون خلد برین هستیم که می گوید در جشنی که برای پیروزی گرفته شد این حسین، «خطبه فتح» را خواند. البته، نویسنده خلد برین «حدیقه ششم و هفتم از روضه هشتم» که شرح حال شیخ صفی و شاه عباس دوم است و به عنوان گمراه کننده «ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم» منتشر شده، نام وی را اشتباها «شیخ حسن عبدالصمد» نامیده، که اولا «حسن» نیست «حسین است»؛ بعد هم برادر شیخ بهایی نیست، بلکه برادرزاده اوست. البته در یکی از نسخه ها اصلا نام «حسن» نبوده و در این صورت تقریبا متن درست است، چون فقط «عبدالصمد» بوده که [باید فکر کنیم] مقصود عبدالصمد بن حسین بن عبدالصمد است. در همین عبارت می گوید که او هم مثل جد اعلایش، مقام شیخ الاسلامی هرات را داشته است. هرچه هست، همراهی علمای درجه اول خاندان شیخ بهایی از پدر و برادر و برادر زاده با سلطنت صفوی در این عبارت هم مشهود است. گفتنی است، در تمام دوره صفوی، به جز عالمان انگشت شمار که آنها هم در ایران نبودند، همگی یا قریب به اتفاق آنان در کنار شاهان صفوی بودند. و اما عبارت خلد برین : 235
و هم چنين راى رزين و فكر دوربين خاقان روى زمين اقتضاى آن نمود كه توپهاى اژدرنژاد و توپخانه هاى زياد را قزاق خان از ايروان به عراق نقل نموده آن كوههاى گران را به جا و مكان خود رساند. و چون سكنه و متوطّنين آن ديار، بل در و ديوار آن قلعه سپهر مدار گوش بر آواز خطباى بلندآواز بودند كه خطبه اين فتح نامدار را ديگر بار در آن ديار بشنوند شهريار، كامكار در روز جمعه بيست و هفتم ماه مذكور به مرافقت سادات عظام و علماى اعلام به جامعى كه در وسط آن مصر جامع واقع بود تشريف حضور ارزانى فرمود و شيخ حسن عبد الصمد [بخوانید: حسین بن عبدالصمد بن حسین بن عبدالصمد] جبل عاملى، برادر[زاده] بالانشين مسند اجتهاد، شيخ مبرور شيخ بهاء الدين محمد و شيخ الاسلام دار السلطنه هرات خطبه اى در كمال فصاحت و بلاغت، مصدر به حمد الهى و نعت حضرت رسالت پناهى و معنون به ذكر ائمه اثنى عشر- عليهم صلوات الله لملك الاكبر- به ادا رسانيده خطباى منبر نه پايه آسمان را در تهنيت و مباركباد اين فتح نمايان و دعاى دوام دولت و بقاى سلطنت خاقان قلعه ستان با خود هم زبان و همداستان گردانيد، و الحمد للّه على ذلك.
در این که حسین بن عبدالصمد ـ پدر شیخ بهایی و متوفای 984 ـ و نیز خود شیخ بهایی (م 1030)، اهل سیاست بوده، و پدر منصب مهم شیخ الاسلامی را در هرات و شیخ بهایی در اصفهان تا آخرین روزهای زنگی داشته، آگاهی داریم. شیخ بهایی برادری به نام «ابوتراب عبدالصمد» داشت که سال 966 در هرات به دنیا آمد (و سال 1040 درگذشت). خواهرانی هم داشت که پدرش حسین، تولد همه آنها را به علاوه دو فرزندش نوشته بوده و شیخ بهایی آن را نقل کرده است (ریاض العلماء: 2/110).
و اما این ابوتراب عبدالصمد، فرزندی به نام حسین داشت که او هم اهل سیاست بود و در اردوی شاه صفی در جریان فتح قلعه ایروان در سال 1045 حضور داشت. این یادداشت را مدیون خلد برین هستیم که می گوید در جشنی که برای پیروزی گرفته شد این حسین، «خطبه فتح» را خواند. البته، نویسنده خلد برین «حدیقه ششم و هفتم از روضه هشتم» که شرح حال شیخ صفی و شاه عباس دوم است و به عنوان گمراه کننده «ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم» منتشر شده، نام وی را اشتباها «شیخ حسن عبدالصمد» نامیده، که اولا «حسن» نیست «حسین است»؛ بعد هم برادر شیخ بهایی نیست، بلکه برادرزاده اوست. البته در یکی از نسخه ها اصلا نام «حسن» نبوده و در این صورت تقریبا متن درست است، چون فقط «عبدالصمد» بوده که [باید فکر کنیم] مقصود عبدالصمد بن حسین بن عبدالصمد است. در همین عبارت می گوید که او هم مثل جد اعلایش، مقام شیخ الاسلامی هرات را داشته است. هرچه هست، همراهی علمای درجه اول خاندان شیخ بهایی از پدر و برادر و برادر زاده با سلطنت صفوی در این عبارت هم مشهود است. گفتنی است، در تمام دوره صفوی، به جز عالمان انگشت شمار که آنها هم در ایران نبودند، همگی یا قریب به اتفاق آنان در کنار شاهان صفوی بودند. و اما عبارت خلد برین : 235
و هم چنين راى رزين و فكر دوربين خاقان روى زمين اقتضاى آن نمود كه توپهاى اژدرنژاد و توپخانه هاى زياد را قزاق خان از ايروان به عراق نقل نموده آن كوههاى گران را به جا و مكان خود رساند. و چون سكنه و متوطّنين آن ديار، بل در و ديوار آن قلعه سپهر مدار گوش بر آواز خطباى بلندآواز بودند كه خطبه اين فتح نامدار را ديگر بار در آن ديار بشنوند شهريار، كامكار در روز جمعه بيست و هفتم ماه مذكور به مرافقت سادات عظام و علماى اعلام به جامعى كه در وسط آن مصر جامع واقع بود تشريف حضور ارزانى فرمود و شيخ حسن عبد الصمد [بخوانید: حسین بن عبدالصمد بن حسین بن عبدالصمد] جبل عاملى، برادر[زاده] بالانشين مسند اجتهاد، شيخ مبرور شيخ بهاء الدين محمد و شيخ الاسلام دار السلطنه هرات خطبه اى در كمال فصاحت و بلاغت، مصدر به حمد الهى و نعت حضرت رسالت پناهى و معنون به ذكر ائمه اثنى عشر- عليهم صلوات الله لملك الاكبر- به ادا رسانيده خطباى منبر نه پايه آسمان را در تهنيت و مباركباد اين فتح نمايان و دعاى دوام دولت و بقاى سلطنت خاقان قلعه ستان با خود هم زبان و همداستان گردانيد، و الحمد للّه على ذلك.