قناة

رسول جعفریان

رسول جعفریان
12.9k
عددالاعضاء
454
Links
363
Files
24
Videos
9,377
Photo
وصف القناة
بخشی از مقاله بنده در باره اصفهان دوره صفوی:
شاه عباس، علم و دانش و هنر: قاعده دولتها آن است که وقتی بر امور مسلط شده، نظام سیاسی را استوار کرده و توانستند با برقراری آرامش به اقتصاد و درآمد مردم و خود سروسامانی دهند، در اندیشه هنر و علم خواهند افتاد. هر دوی اینها جذابیت دارد، اما هنر برای ایرانیان و شاید برای اقوام دیگر، جذابیت بیشتری داشته است. برای صفویان، هنر بیش از علم ارزش داشت. این را نمی دانیم باید نقطه ضعف بدانیم یا نقطه قوت! هنر نوعی صنعت است و در مقایسه با علم که آگاهی است و غالبا و عامه مردم تصور روشنی از آن ندارند، جذابیت بیشتری دارد. مصادیق هنر در آن روزگار، بیش از همه در معماری و کتابت کتیبه و پدید آوردن آثار هنری در عرصه کتاب خود را نشان می دهد. در این زمینه، به خصوص ساختن بناهای زیبای اسلامی، با جذابیت هنری و از جمله استفاده از کاشی و هنر خط، برای شاه عباس، بسیار بسیار اهمیت داشته و اثاری که مانع همه گواه این امر است. ساختن یک بنای هنری مانند مسجد شیخ لطف ها از 1011 تا 1028 طول کشید و این صبوری مردی را می طلبید که دوست داشت اثری جاودانه پدید آورد. در باره خط هم بهترین خطاطان در کنار او بودند و علیرضا تبریزی که پس از حمله عثمانی به قزوین آمد، توسط شاه به اصفهان آورده شد و مربی محمدرضا امامی و دیگران شده آثارش هم در مسجد جامع شاه هویداست. (بنگرید: اصفهان، هنرفر، ص 119- 120).
@jafarian1964
اما دانش: در ارتباط با دانش، باید گفت، اصولا در دوره صفوی، یک معضل مهم، نبودن چاپ در ایران بود. با این حال آنچه به صورت سنتی کار انتقال علم را انجام می داد، علما، مدرسه، و نسخه خطی و نظام آموزشی از نظر شکل و محتوا بودند. در دوره صفوی، نسخه خطی به وفور تولید می شد و در اختیار بود. شمار فراوان نسخ خطی، آن چه تاکنون باقی مانده، حاکی از آن است که در دوره صفوی اهمیت و اعتنای زیادی به آن می شده است. با این حال، پیشرفت علم تنها به شرایطی که در یک مقطع خاص برای آن فراهم می آوریم نیست. پیشرفت علم، مدیون سنت های علمی و آموزشی و دانسته ها و آموخته ها و باورهایی است که همه آنها باید در مسیری قرار گیرد که بتواند علم را توسعه دهد. فلسفه، فلسفه دین، کتب اخلاقی و اجتماعی، باورهای مذهبی، و نیز سیاست های آموزشی که توسط علما اعمال می شود، و آن هم خود محصول روندی است طولانی که بر مسیرپیشرفت علم حاکم است، همه و همه در امر توسعه علمی نقش دارد. به نظر می رسد در دوره صفویه، آنچه که حکومت از مدرسه و وقف و دادن اعتبار به علم و عالم و علما لازم بوده داشته اما فضای ذهنی که برگرفته از آموخته ها و روش های پیشین بوده، آماده گی نداشته است. برای مثال، ما یقین داریم هزاران فرنگی که به اصفهان رفت و آمد داشتند، و این از پایتختی این شهر تا اواخر دوره صفوی است، از دانش های نوین در غرب آگاهی داشتند، اما مع الاسف چیزی از این آگاهی ها به عالمان ایرانی انتقال نیافته است. پرسش این است که چرا؟ آنها نخواستند یا اینان راه ندادند؟ هر چه هست این مشکل، حتی در ارتباط با چاپ هم صورت گرفته و هیچ تلاشی برای توسعه این فن که می توانست نقش اول را در توسعه علم ایفا کند، صورت نگرفته است. متاسفانه تاکنون دیده نشده است که از این قبیل متون علمی که در اروپا منتشر می شده، اثری در آثار مولفان این دوره گذاشته شده و از آنها یادی شده یا به آنها ارجاعی صورت گرفته باشد. تنها حوزه مباحثات دینی را باید استثناء کرد که کشیشان مسیحی به دلیل تلاش برای ترویج مسیحیت، آثاری در این باره به اصفهان آورده و در اصفهان نیز کسانی علیه آنها مطالبی می نوشتند.
آنچه در دوره صفوی از علم و دانش وجود داشت، میراثی بود که از عصر پیش از آن از هرات و شیراز به ارث به آن رسیده بود. بخش فقهی آن هم از حله بود. اما علومی مانند نجوم، ریاضی، موسیفی و به ویژه طب، در قالب همان اصول پیشین یا به اصطلاح بر اساس همان نظام و پارادایمی که از پیش از آن وجود داشت پیش می رفت.
@jafarian1964
تحولات علمی جدید در غرب که شروع شده و گاهی اخبار آن به ایران هم رسیده بود، هیچ تاثیری در آن پارادایم نگذاشت و بنابرین انتظار هیچ انقلاب علمی نمی رفت. ممکن است در درون همان نظام، یافته های جدیدی مثلا در حوزه طب و داروسازی یا نجوم صورت گرفته باشد، اما تحول علمی پدید نیامد. جالب است که حتی از دل صنعت و تولیدات فرنگی هم که به ایران می رسید، اتفاقی در حوزه علم نیفتاد.
یک نمونه جالب مورد زیر است. یک پرتغالی که زمان شاه سلطان حسین صفوی مسلمان شد، طرفدار دو آتشه حدیث گرایی و اخباری گری شده علیه فلسفه خوانی شعار می داد. وی که با علوم غربی هم آشنا بوده در باره مذمت فرنگیان و تایید روش اسلامیان می گوید: «در واقع عجب جماعت سفيه بى معرفتى بوده اند همه نصارا خصوصاً اهل فرنگ كه آن شعورى را كه خداى تعالى از براى فرق نمودن ميانه حق و باطل به ايشان عطا كرده است همه را صرف يادگرفتن صناعات دقيقه از قبيل دورانداز ]توپ[ سازى و وقت ساعت و غيره، كارهايى كه با آتش بازى مناسبت دارد مى نمايد، و در امور اخروى كه عمده غرض از آفرينش ايشان اين است كه آنها را خوب ياد بگيرند آنقدر سعى نمى كنند كه از كسانى كه به سمت مكه و مدينه سفر كرده باشند بپرسند كه آنچه فليپ پادرى ملعون در كتاب خود نوشته» درست است يا نه.» (وی این مطالب را در شرحی که بر سفر پیدایش تورات نوشته آورده است).
یک بحث مهم در باره چاپخانه در ایران است که صحبت آن وجود داشته اما همت آن حتی در دوره شاه سلیمان و شاه سلطان حسین هم وجود نداشته است. چاپ می توانست مهم ترین ابزار رشد دانش باشد، اما چنین اتفاقی نیفتاد. شاردن نوشته است: بارها دربار ايران به من پيشنهاد كردند كه چند چاپخانه به ايران بياورم و يكى را در اصفهان‏ نصب كنم و به كار بيندازم. اگر شاه‏ عباس‏ ثانى زنده و پادشاه بود اين كار به آسانى جنبه تحقّق مى‏يافت و به سرعت عملى مى‏شد، امّا پسر و جانشينش در بند اين امور مهم نيست و چندان كه دانشمندان و خيرانديشان او را بدين كار دلالت و تشويق كردند سود نبخشيد. نزديكان شاه و جاه‏مندان نيز آن همت و مردانگى ندارند كه اندكى از دارايى خود را بدين مهم اختصاص دهند. (سفرنامه شاردن: 3/ 965).
@jafarian1964
@jafarian1964
اما در باره کتاب بالا این متن کوتاه را نوشتم:
همیشه یافتن آدم های تازه در حوزه تفکر، بویژه در دوره های تغییر، برای من شیرین بوده است. این روش برخی از مورخان تاریخ تفکر در دوران معاصر است که بنده هم به اقتفای آنها، سعی کرده ام نصیبی از این خوان داشته باشم و دنبال آدم های تازه که نوشته های آنها یک باری چاپ شده و از دور خارج شده یا اساسا هنوز چاپ نشده بگردم و آنها را معرفی کنم.
روز سه شنبه این هفته که در اصفهان سخنرانی داشتم، دوستی کتابی از کارهای تصحیحی خودش را هدیه داد که کلیات قهرمان نام داشت. شاعری روشنفکر که در مهر 1326 درگذشته و اکنون کلیات او حاوی اشعاری که می تواند مرحله ای از تاریخ روشنفکری در ایران باشد، با تصحیح این عزیز یعنی جناب محمد حسین فروغی منتشر شده است.
ویژگی های یک روشنفکر عصر رضاشاهی که البته برخی عمیق تر و برخی سطحی ترند در این اثر دیده می شود. توانایی وی در به تصویر کشیدن لایه های مختلف عصر روشنگری ایران پس از مشروطه جالب است.
قهرمان به بسیاری از موضوعات توجه کرده و آنها را نقد کرده و البته تهمت بی دینی را هم برخود خریده است. بیش از چهل و یک صفحه مقدمه شرح زندگی و افکار اوست. کلیات او شامل غزلیات، قصاید، مثنوی ها و قطعات است. در نخستین مثنوی چنین آمده است: «از عوام و خشم او باید گریخت» که باید حدس زد چه داستانی در این مثنوی آمده است. اشعاری در ستایش رضاشاه دارد: «صبا بگو به شهشنشاه تاجدار وطن / مگر نمی شنوی ناله های زار وطن» و سپس این درخواست که شوکت ایران را به آن بازگرداند. در واقع، داستان این دوره هم برای یک شاعر که می خواهد غصه های ایران ار بیان کند، همین است که عقب ماندگی هست و مردم امید بسته اند این بار شاه تاجدار آن شوکت و فر را باز گرداند. «ز دشمنان بد اندیش ملک خالی کن / به فرق خویش بنه تاج افتخار وطن».
برای وی خرابیهای وطن و عقب ماندگی ها، کلیدی ترین مفهومی است که در ظاهر و باطن اشعارش آمده است: «چه سودی حاصل است از غصه خوردن / خرابیهای میهن را شمردن». با این حال خودش این کار را کرده و به طعنه می گوید همین اینها تقدیر ماست و گریزی از آن نیست: «همانا قهرمان! تقدیر ما شد / به دست فقر و ذلت جان سپردن». تحریک و تحریض مردم برای تلاش و کار و کنار گذاشتن تنبلی از سوژه های اوست: «چو خواهی بگریزی از ننگ و عار / به فقر و فلاکت نگردی دچار / به عزمی قوی کار را پیشه کن / که کاری نکوتر نباشد ز کار».
آرزو برای این که مردی بیاید و ایران را نجات دهد، همان که عامل اصلی روی کار آمدن رضاشاه شد در این اشعار هم دیده می شود : «این ملک را اگر دو سه تن مرد کاره بود / بی شبهه، باز بر رخش ابواب چاره بود/... هرگز به مستشار نیازی نداشتیم / ما را اگر لیاقت حسن اداره بود».
می بینید که اشعار بسیار روشن و واضح است و گویی نه شعر که نثر است و همه اش غصبه و درد دل و دنبال کردن راه حل و البته سرشار امید و البته ناامیدی! و تقدیر گرایی است. اشعار زیادی هم در باره بحث حجاب و کشف حجاب و جدا کردن امر نقاب زدن از اصل حجاب و ستایش روندی که وجود داشته ، در این مجموعه آمده است که باید آنها را به انبوهی از اشعار در باره حجاب که بنده هم در بخشی مفصل در پایان کتاب داستان حجاب در ایران آورده ام، ضمیمه کرد. فرصت نگارش بیش از این در باره این کلیات نیست و در هر حال اثری است که سخت بکار بررسی تاریخ تفکر ایرانی در دوره رضاشاه می آید.

@jafarian1964
نصیری از نویسندگان آیین اسلام و نشریه مسلمین بود. اتحادیه مسلمین هم از حاج سراج است. این تفکر که همه احکام فقهی اسلام باید با علم منطبق باشد در این اثر دیده می شود.
@jafarian1964
نوشتن تاریخ معاصر به خصوص تاریخ تفکر در این دوره باید بر اساس این قبیل کتابها باشد.
@jafarian1964
برای تقویت حافظ این جملات را پشت نسخه کتاب تان بنویسید!
@jafarian1964
نمونه مهری که روی برخی از نسخ خطی در کتابخانه مرحوم بروجردی هست.
@jafarian1964
خط شیخ مرتضی انصاری بالای رساله صاحب جواهر ، نجاة العباد و این که آنچه در حواشی این متن به عنوان احتیاط آمده فتوا نیست و مقلدین می توانند به مراجع دیگر مراجعه کنند.
@jafarian1964