@jafarian1964
طی سالهایی که در گروه تاریخ دانشگاه تهران، با دانشجویان گرایش اسناد و مدارک آرشیوی کار می کنم، و البته بنده کمتر درس تخصصی برای آنها داشته ام و بیشتر در نگارش پایان نامه ها مشارکت کرده ام، دریافته ام که آنها از نظر خواندن متن اسناد مشکل دارند. اما مشکل بالاتر، تحلیل این اسناد به لحاظ محتوایی و استفاده بهینه از آنها به مثابه یک فکت تاریخی است. اما بالاتر از اینها، انتخاب موضوع است، موضوعی که بتواند فراگیر باشد و مجموعه ای از اطلاعات بدست آمده از متن اسناد مربوط به آن، عناصر درونی آن موضوع را به یکدیگر پیوند داده و نکته ای تاریخی را با اتکای به اسناد روشن کند. از نظر سخت افرازی، آنها اغلب دسترسی به اسناد ندارند یا اگر دارند، کلید واژه های موجود نمی تواند به آنها کمک جدی کند. در واقع، بیشتر آنها در تنگنای انتخاب موضوع هستند و یک دلیلش هم این است که می خواهند موضوعات صریح و روشن داشته باشند. آنها علاوه بر اسناد می توانند روی نسخ خطی کار کنند. اخیرا موضوعی با عنوان سهم کاشان در تولید نسخ خطی داشتیم که به نظر می آمد برای دانشجو دشوار است، هرچند امیدوارم در نهایت بتواند به نتیجه مطلوبی برسد. حالا فکر می کنم دانشجویان این بخش می توانند روی یک نسخه مهم که دست کم پنجاه یا حتی نسخه بیشتر از آن هست کار بکنند و روی تفاوت این نسخه ها از منظر کلی کار کنند. مثلا کتاب جامع المقاصد کرکی، دهها نسخه دارد که می شود روی آنها، اجازاتی که مربوط به آنهاست و حتی بیشتر، نقش آنها از زمانی که پدید آمده ان تا زمان حاضر، نسبت به شروحی که نوشته شده، و تاثیری که در آثار بعدی داشته اند کار بکنند. برای مثال، حدیقه الشیعه اردبیلی دهها نسخه دارد که هم تفاوت دارند، هم در باره آنها بحثهای مهمی هست و هم حواشی و نکاتی در آنها هست که می تواند مورد بررسی قرار گیرد. در واقع بررسی سرنوشت یک نسخه و یا یک کتاب بر اساس نسخ خطی آن موضوع جالبی است. این به خصوص در باره کتابهایی است که نسخه های فراوان دارند. اما گاه در باره یک نسخه مهم هم می شود کارهایی انجام داد، این مخصوص مواردی است که آن نسخه وضعیت استثنایی داشته باشد. برای مثلا حاشیه نویسی ها، یا اجازات فراوان روی آن باشد. به نظرم برای این گرایش نوپا باید بیشتر اندیشید و دانشجویان را راهنمایی کرد. البته اعتقاد من این است که باید تلاش کرد خود دانشجو موضوعش را انتخاب کند. دادن موضوع به دانشجو بستن راه تعمق و تامل به روی دانشجوست. از آن بدتر تحمیل موضوع به دانشجو ست که برخی از دانشگاه ها این کار را می کنند و به رغم مخالفت دانشجو اصرار دارند که طرح های پژوهشی خود را به دانشجو تحمیل کنند. به نظرم این اصل باید مصوب باشد که هیچ گروهی حق ندارد موضوعی را به دانشجو تحمیل کند و او را در شرایطی قرار دهد که مجبور باشد موضوعی را ناخواسته بپذیرد.
@jafarian1964
پاپیروس, هم نام یک گیاه است و هم ماده ای که از آن گیاه ساخته می شود. در زبان عربی واژه هایی که برای نامیدن این گیاه به کار می رود عبارتند از : قرطاس , ورق القصب و ورق البردی . در پاپیروس نشانه های منشأ گیاهی آن باقی می ماند . بدین صورت که الیاف گیاه پس از پایان فرایند تولید قابل مشاهده اند : افقی یا عمدی بودن الیاف مشخص کننده پشت یا روی آن است. برای اطلاعات بیشتر به کتاب دستنامه نسخه شناسی نسخه های به خط عربی مراجعه شود.
کی فاتحه کتاب چاپی را خواهیم خواند؟
وقتی ما نسخه خطی می خواندیم، حداکثر از یک کتاب، می توانستیم صد یا حتی دویست نسخه داشته باشیم. اگر هر کتاب را به طور متوسط در سال، سه نفر می خواندند، ما بین سیصد تا شش نفر را از این کتاب بهره مند می کردیم. این در حالی است که بیشتر کتابها، استنساخ شان، همزمان، از عدد انگشتان دست تجاوز نمی کرد. و اما در طول زمان، اغلب این نسخه ها از بین می رفت و بسیاری از اوقات دیگر کسی آنها را استنساخ نمی کرد تا آن که به نابودی می گرایید... و حالا کتاب چاپی وقتی در تیراژ دو یا سه هزار چاپ می شود، مثلا برای یک جمعیت هشتاد میلیونی، تصور کنید، چند نفر از این کتاب بهره مند می شوند. مسلما از این کتاب، که معلوم نیست نسخ آن هم تا چه زمانی به فروش برسد، و چه مقدار آن در کتابخانه ها، در لابلای قفسه ها پنهان شود، عده زیادی بهره مند نخواهند شد، هرچند در مقایسه با آنچه در باره نسخه خطی گفتیم، به مراتب، شمار بیشتری از آن استفاده می کنند. یادمان باشد که عصر جدید با کتاب چاپی شروع می شود. اکنون تصور کنید در موج سوم، یعنی نسخه دیجیتالی و یا ورای آن، تبدیل این معمولات، به فایل های کوچک درآید و توسط میلیونها دستگاه کامپیوتر یا گوشی در اختیار مردم قرار گیرد، آن وقت، بنگریم که چه تعداد از انسانها از آن استفاده می کنند. تازه، آنها می توانند در هر کجایی باشند مطالعه کنند، و بدون آن که زحمت حمل کتاب را به خود اختصاص دهند، از محتوا استفاده کنند. در صف نان، داخل اتوبوس، یا هر جای دیگر. اما چرا ما از این مرحله عبور نمی کنیم؟
استفاده از کتاب، به دلایل مختلفی در برخی از حوزه ها ادامه یافته است. در حوزه علوم و فنون، پزشکی و علوم پایه، بیشتر دانشجویان با فایل های نوری سروکار دارند و از لپ تاپ و گوشی استفاده می کنند، بنابرین در آنجا، کتاب فیزیکی، متقاضی زیادی ندارد و شمارشان اندک است و روز به روز کمتر هم می شود. اما در علوم انسانی، چنین نیست، همچنان کتاب فیزیکی مورد نیاز است و تا وقتی که تقاضا وجود دارد، عرضه هم خواهد شد. حوزه ادبیات، رمان، و تاریخ، همچنان از آثار جدیدی که تولید می شود، به صورت فیزیکی استقبال می کند. در فرنگ، همزمان نسخه دیجیتالی و چاپی عرضه می شود، اما در ایران، چنین رسمی وجود ندارد. بنابرین با یک حساب سرانگشتی می توان گفت در آنجا شمار بیشتری از کتاب منتشره شده، بهره می برند.
اصولا ادامه استفاده از کتاب، تابع عرضه و تقاضا است. تا وقتی که نسلی وجود دارد که ذهن و چشم خود را به استفاده از کتاب فیزیکی عادت می دهد، عرضه هم از سوی مولف و ناشر، همان را که او می خواهد تحویل می دهد. از قضا، و حتما، برای این که کار و کاسبی خود را رونق دهد، سعی می کند بر رونق تقاضا بیفزاید و چنین وانمود و تبلیغات کنند که کتاب چاپی همچنان اصل است و باید همان را پاس داشت. گاهی این کار خود را مقدس هم نشان می دهند.
مسلما، هیچ گروهی حاضر نیست منابع مادی خود را کنار بگذارد. از یک طرف، متناسب با تقاضایی که هست، کتاب فیزیکی تولید می کند و به این نیاز دامن می زند، و زمانی که عدد این نیاز بالا رفت، استدلال می کند که نگفتم هنوز مردم کتاب چاپی دوست دارند و کسی علاقه به خواندن کتاب دیجیتالی ندارد؟
راستش اتفاقی که رشته های فنی و پزشکی و علوم پایه افتاده، شاید به تمام معنا و به سرعت در علوم انسانی و ادبیات رخ ندهد، اما به زودی این مسأله اتفاق خواهد افتاد. مهم این است که نرم افزارهای مناسب تولید شود، تمرین به بچه ها و نسل جدید داده شود، در مدارس روی این روش کار شود، در دانشگاه، این پدیده جدی گرفته شود و در آن صورت است که می توان دایره بهره گیری از دانش را در یک سطح بسیار گسترده بالا برد. روشن است که مشکلات در این زمینه بسیار است، اما نیازمند تفکر در این باره هستیم و این جوانان عزیز ما در رشته های برق و کامپیوتر هستند که باید با همکاری دانشجویان سایر رشته ها، راههای جدیدی برای انتقال دادن مفاهیم علمی، تولید مقالات کوتاه و بلند، ترویج ایده ها از طریق ابزارهای جدید و مسائلی از این قبیل را یافته و مشکل را حل کنند.
@jafarian1964
پانزده خوابی که ملافرج الله میاندوآبی دیده است!
نسخه ای به شماره 16892 با عنوان شعشعه ذوالفقار و رسائلی دیگر در مجلس هست که در صفحات آغازین آن، شخصی که لابد مالک نسخه بوده، تعدادی از خواب های خود را نوشته است. از این یادداشت ها چنین بر می آید که نامش ملافرج الله و روضه خوان بوده است. یک بار هم ملافرج الله بن حسنیه بانو، خود را نامیده است. بیشتر تاریخ این خوابها سالهای 1237، 1238 و 1239 است. اما در یک مورد، 1216 [ظاهرا] و موردی هم 1242 ق است. محتوای آنها جنبه مذهبی و بیشتر تأکید بر اشاراتی دارد که به او یا دیگری گفته می شود که عمر طولانی خواهد کرد یا حتی تعداد سالهای باقی مانده عمر او را بیان می کند. در موارد دیگر هم عنایاتی به او شده اما تقریبا هیچ کدام بد نیتسند. وی در بیشتر این خوابها، پیغمبر، امام علی، امام حسین و در برخی دیگر «شخصی» را به خواب دیده است که این نکات را به او می گوید. یک بار هم مطالبی روی چوبی به عربی و فارسی و ترکی نوشته شده بوده است. در برخی از موارد از این خوابها، کلماتی محو شده و ناخواناست و یک مورد هم تقریبا اکثر آن محو شده است. مواردی هم هست که با تردید خوانده و علامت تعجب گذاشته ام. یک بار از شهر میاندوآب یاد شده که روشن نیست همان شهر زندگی می کرده یا جایی در نزدیکی آن. به هر حال، حتما در آنجا رفت و آمد داشته است. یک باره هم از روستای قره کلیک که منبر می رفته یاد شده است. می دانیم که در ادبیات آن دوره، خواب دیدن را با تعبیر «در واقعه دیدم» بیان می کنند. عمده نگرانی ها مرگ، بحث طول عمر، سلامتی و خوف از آمدن مرض، و عاقبت بخیری است.
اصل این یادداشت را که گزارش وی از خوابهای اوست، در لینک زیر مشاهده فرمایید
http://yon.ir/Wi4cf
طی سالهایی که در گروه تاریخ دانشگاه تهران، با دانشجویان گرایش اسناد و مدارک آرشیوی کار می کنم، و البته بنده کمتر درس تخصصی برای آنها داشته ام و بیشتر در نگارش پایان نامه ها مشارکت کرده ام، دریافته ام که آنها از نظر خواندن متن اسناد مشکل دارند. اما مشکل بالاتر، تحلیل این اسناد به لحاظ محتوایی و استفاده بهینه از آنها به مثابه یک فکت تاریخی است. اما بالاتر از اینها، انتخاب موضوع است، موضوعی که بتواند فراگیر باشد و مجموعه ای از اطلاعات بدست آمده از متن اسناد مربوط به آن، عناصر درونی آن موضوع را به یکدیگر پیوند داده و نکته ای تاریخی را با اتکای به اسناد روشن کند. از نظر سخت افرازی، آنها اغلب دسترسی به اسناد ندارند یا اگر دارند، کلید واژه های موجود نمی تواند به آنها کمک جدی کند. در واقع، بیشتر آنها در تنگنای انتخاب موضوع هستند و یک دلیلش هم این است که می خواهند موضوعات صریح و روشن داشته باشند. آنها علاوه بر اسناد می توانند روی نسخ خطی کار کنند. اخیرا موضوعی با عنوان سهم کاشان در تولید نسخ خطی داشتیم که به نظر می آمد برای دانشجو دشوار است، هرچند امیدوارم در نهایت بتواند به نتیجه مطلوبی برسد. حالا فکر می کنم دانشجویان این بخش می توانند روی یک نسخه مهم که دست کم پنجاه یا حتی نسخه بیشتر از آن هست کار بکنند و روی تفاوت این نسخه ها از منظر کلی کار کنند. مثلا کتاب جامع المقاصد کرکی، دهها نسخه دارد که می شود روی آنها، اجازاتی که مربوط به آنهاست و حتی بیشتر، نقش آنها از زمانی که پدید آمده ان تا زمان حاضر، نسبت به شروحی که نوشته شده، و تاثیری که در آثار بعدی داشته اند کار بکنند. برای مثال، حدیقه الشیعه اردبیلی دهها نسخه دارد که هم تفاوت دارند، هم در باره آنها بحثهای مهمی هست و هم حواشی و نکاتی در آنها هست که می تواند مورد بررسی قرار گیرد. در واقع بررسی سرنوشت یک نسخه و یا یک کتاب بر اساس نسخ خطی آن موضوع جالبی است. این به خصوص در باره کتابهایی است که نسخه های فراوان دارند. اما گاه در باره یک نسخه مهم هم می شود کارهایی انجام داد، این مخصوص مواردی است که آن نسخه وضعیت استثنایی داشته باشد. برای مثلا حاشیه نویسی ها، یا اجازات فراوان روی آن باشد. به نظرم برای این گرایش نوپا باید بیشتر اندیشید و دانشجویان را راهنمایی کرد. البته اعتقاد من این است که باید تلاش کرد خود دانشجو موضوعش را انتخاب کند. دادن موضوع به دانشجو بستن راه تعمق و تامل به روی دانشجوست. از آن بدتر تحمیل موضوع به دانشجو ست که برخی از دانشگاه ها این کار را می کنند و به رغم مخالفت دانشجو اصرار دارند که طرح های پژوهشی خود را به دانشجو تحمیل کنند. به نظرم این اصل باید مصوب باشد که هیچ گروهی حق ندارد موضوعی را به دانشجو تحمیل کند و او را در شرایطی قرار دهد که مجبور باشد موضوعی را ناخواسته بپذیرد.
@jafarian1964
چهارم روش دینی: این روش را نمی توان به طور مشتخص، روشی در قبال روش عقلی یا عرفانی یا ظاهری دانست. یک روش ترکیبی است که ترکیبی بودن آن، بسیار جدی و در حدی است که می توان از آن با عنوان یک زبان یا بیان دینی و حتی روش معرفتی دینی یاد کرد. در اینجا، نوع ترکیبی میان روشهای پیش گفته را به علاوه رنگی تازه داریم که از آن بسا بتوان به عنوان زبان نبوت یاد کرد، زبانی که دیگران توانایی ارائه آن را به گفته قرآن ندارند. نوعی عقل، نوعی تجربه دینی، نوعی معرفت شهودی عرفانی در این روش با یکدیگر ترکیب شده است. در قرآن ضمن احترام به عقل، مواردی از استدلال عقلی دارد که بسا با معیارهای عقل یونانی قبل پیگیری نباشد. به علاوه، در بسیاری از موارد، مطالب به اعتماد قرآن بودن و از خدا بودن، ارائه می شود و هواداران به خاطر زبان دینی و اعتمادی که به آن دارند، آن را قبول می کنند. همچنین موارد شهودی هم در قرآن وجود دارد که به عرفان و روش عرفانی نزدیک است، اما این هم به همان قیاس موارد عقلی، با آنچه صوفیه مطرح می کنند، متفاوت است. جدای از وحی که ماهیتا بر اساس روشی شهودی و اختصاصی برای رسول (ص) است، بسیاری از آنچه در باره خداوند گفته می شود، مثلا نور، بیشتر با معرفت شهودی قابل درک است. شاید بتوان گفت، در میان مسلمانان، ضمن آن که همه تحت تأثیر زبان دینی هستند، اما از نظر عقاید، این روش معرفتی را خوب تبیین نکرده و در پدید آوردن یک خروجی منعطف اما همزمان عقلی، عرفانی و ظاهری، تلاشی نکرده اند. به عبارت دیگر همیشه افراط و تفریط در روش های معرفتی، راه را بر اعتدال در تسلط زبان اصلی دین سد کرده است. مسلما در شیعه، آموزه های امامان، به این روش نزدیک است. ضمن آن که تشیع به عقل احترام وافر می نهد، به قرآن و حدیث و ظواهر احترام شایانی گذاشته و در عین حال، میراث دعایی و شهودی و عرفانی را هم غالبا محترم شمرده است. البته ممکن است با تصوف رسمی درگیر شده، اما به دلیل میراث دعایی امامان، همیشه بستر استفاده از روش شهودی و عرفانی را داشته است. شاید برای داشتن یک خروجی یک دست، مهم این باشد که این روش را یک ترکیب ساده نپنداریم، بلکه آن را زبانی مستقل بدانیم.
@jafarian1964
سیاست گسترش کتابخانه های تخصصی دیجیتالی
زمانی که در سال 1374 ش کتابخانه تخصصی تاریخ را بنیاد گذاشتیم، فکر نمی کردیم این مقدار دوام بیاورد و تا این حد، مورد استفاده پژوهشگران باشد. حالا بیش از 185 هزار مجلد کتاب در حوزه تاریخ و جغرافی داریم. از آن زمان، دهها کتابخانه تخصصی دیگر در قم در رشته های مختلف ایجاد شده و به رغم این که برخی از آنها جدی وفعال نیست، اما به هر حال، این فکر توانسته است گره از کار مراجعین ارشد و دکتری و نویسندگان بگشاید.
و اما اکنون یک سال است که فکر می کنم می باید در کنار تلاشهایی که در حوزه کتابخانه دیجیتال می شود. یعنی این که علاوه بر در کنار قرار دادن اسناد، یا نسخه های خطی یا کتابهای سنگی و سربی و یا حتی چاپی، به صورت انبوه و فله ای روی وبسایت ها، می باید ما کتابخانه های دیجیتال نه عمومی بلکه تخصصی راه بیندازیم.
البته می دانم که سالهاست، در موضوعات خاصی، تعداد قابل توجهی کتاب در قالب سی دی یا حتی روی وبسایت خاصی منتشر می شود، اما مقصودم از کار تخصصی با یک تعریف کتابشناسانه و دقیق است. این که مثلا در باره موضوع مهدویت چند صد کتاب گذاشته شود، کار خوبی است، اما باید با یک تعریف علمی تر، کتابخانه های تخصصی دیجیتال را توسعه و به همه حوزه ها گسترش داد. البته و هنوز هم متحد کردن کتابخانه های دیجیتال مانند کار گوگل بوک یک کار اساسی است که ما در ایران از آن بی بهره ایم و عُرضه انجامش را کتابخانه ها و مراکز مهم علمی ما نداشته اند، اما همین مقدار هم که هست خوب است، ولی این ارتباطی با این کار ندارد که ما به سراغ تخصصی کردن آثار دیجیتالی برویم و آن را در عرصه ها و موضوعات زیادی با دقت گسترش دهیم.
تقریبا دو سال پیش به مناسبت درس تاریخ تشیع و حتی رشته و گرایش های متعدد مربوط به آن در مراکز مختلف، وبسایت ebookshia.com را در کتابخانه تخصصی تاریخ راه اندازی کردیم. ده موضوع را در نظر گرفتیم و در باره آنها ساعت ها بحث کردیم که چگونه تقسیم شوند. سپس به گردآوری متون پرداخته و تاکنون حدود هفت هزار متن، اعم از کتاب و مقاله را در قالب فایل های پی دی اف یا ورد روی آن گذاشته ایم. اکنون بر اساس داشت هایمان در این وبسایت، می دانیم که مثلا اگر کسی در باره تشیع در لبنان کار می کند، می تواند به دهها متن بیابد. همین طور عراق یا ... مباحث کلامی هم چنین است. در باره فرهنگ و تمدن با نگاه شیعی، یا کتابشناسی های شیعی و غیره هم چنین است.
مسلما با دقت بیشتر می توان این تقسیمات را دقیق تر کرد. چنان که باید متون دیگری افزوده شود. حالا فکر کنید، اگر کتابخانه تخصصی دیجیتالی صفوی داشتیم می توانستیم هر کتاب ریز و درشت و هر مقاله ای که در باره این دولت است را بر اساس یک نگرش تقسیمی دقیق در آن قرار دهیم. همین طور در حوزه تاریخ ایران در ادوار مختلف. می دانم که نسبت به ایران باستان، برخی از وبسایت های ایرانی خارج از کشور این کار را کرده اند و بهترین ها را در آن گذاشته اند. آنها هم عالی است.
به نظرم تعریف دقیق از ایجاد و گسترش «کتابخانه های دیجیتالی تخصصی» و انجام آن در حوزه های مختلف، آن هم توسط متخصصان هر رشته، می تواند کمکی شایسته به دانشجویان و پژوهشگران بوده و جلوی تلف کردن وقت آنها را بگیرد.
@jafarian1964
چند نکته و پیشنهاد در باره دیجیتالیزه کردن کتابها
1. فواید دیجیتالیزه کردن کتابها و مقالات آن قدر زیاد است که هیچ کس نمی تواند در باره آن تأملی داشته باشد. ممکن است ضررهایی هم داشته باشد، اما در مقابل فوایدی که در این کار وجود دارد و و این که استفاده کتاب از یک تیراژ محدود به هزاران و بیشتر می رسد، آن ضرر ها اصلا قابل تأمل نیستند. اگر تنها فایده اش این بود که هر ایرانی در گوشه ای از دنیا از یک فایل دیجیتالی می تواند استفاده کند، کافی بود. هر پژوهشگری در هر وقت از شب و روز که اراده کند می تواند استفاده کند. بنابرین اصلا در این باره نباید تردید کرد. کتاب هم به جای خود مفید است، اما مقایسه اینها کار عاقلانه ای نیست. ما می توانیم برای هر کتاب، در یک مقطع کوتاه زمانی، فرصت عرضه و خرید را فراهم کنیم، اما بسرعت این متن باید به فایل دیجیتالی تبدیل شود، و این می تواند همزمان هم باشد کما این که در بسیاری از نقاط دنیا معمول است. بنابرین برنامه ریزی برای دیجیتالی کردن آثار، به معنای مبارزه با چاپ یا حذف فیزیکی کتاب نیست.
2. ما الزاما باید میراث فارسی ـ چاپ شده خودمان را از آغاز تا دوره معاصر، تا جایی که به حقوق افراد زنده تعدی نشود، دیجیتالیزه کنیم. این کار در دو مرحله پی دی اف و حروفی قابل سرچ باید انجام شود. می توان دهه به دهه پیش آمد تا به روزگار ما برسد. مقصود از متون اصلی در زبان فارسی و تمامی آن متونی است که از نظر یک کمیته علمی، محتوایش می تواند به عنوان متن قابل استفاده در پژوهشهای مختلف علمی استفاده شود. طبعا اولویت بندی لازم است.
3. بخش مهمی از مطبوعات و نشریات ادواری ما از پیش از مشروطه تا دوره پیش از متن های دیجیتالی و قرار دادن آنها روی سایت، می باید در دو مرحله، به صورت پی دی اف و در مرحله بعد، حروفی و قابل سرچ آماده سازی شود. اینها منبع مهم تاریخ و فرهنگ ماست و این کار می تواند کمک شایانی به ما در شناخت ایران، مسائل جاری مملکت، اقتصاد، فرهنگ و سیاست به ما کمک کند. هرچه دیر کنیم، کار تحقیق و پژوهش و طبعا برنامه ریزی علمی برای جامعه را عقب انداخته ایم.
4. حجم قابل توجهی متن خطی فارسی و عربی داریم که بسیاری از آنها به این سادگی امکان تصحیح و چاپ ندارد. باید در این برنامه، تمام آنها تصویر برداری و ارائه عمومی شود. بخش قابل توجهی ممکن است تایپ شده یا با نوشتن برنامه OCR قابل خواندن باشد. چنان که در حال حاضر در شماری از زبانهای دیگر معمول شده و بقیه هم در حال تجربه هستند. به خاطر گستردگی این متون، می توان در وهله نخست، منتخب این متون را طی یک دوره طولانی، تایپ کرد. این کار لزوما به معنای تصحیح نیست، و می تواند در مرحله اول تایپ شده و بعدها روی آنها کارهای بیشتری صورت گیرد. دانش قدیم ما در این کتابهاست و هر کسی، ملی گرا، بومی گرا، متجدد و هر کسی که ایران را دوست دارد، باید از این کار حمایت کند.
5. از این پس، باید برای کتابهای تازه، نسخه های دیجیتالی الزاما تهیه شود. در واقع باید با حمایت از ناشران و مولفان این کار صورت گیرد. در حال حاضر، ناشران نسخه های پی دی اف آثارشان را به ارشاد می دهند. گرچه گاهی نسخه های مغلوط و غیر نهایی را می دهند که باید برای این کار فکری بشود. ارشاد باید در ازای مبلغی، دست کم آثاری را که تشخیص می دهد، حقی را برای آینده در جهت استفاده از این فایلها نگاه دارد. این یک پیشنهاد است که باید در باره آن بحث شود. ممکن است شکل بهتری برای این در نظر گرفته شود. هرچه هست، باید برای کتابهایی که از این پس تألیف می شود فکری کرد و منتخب آنها از نظر یک کمیته علمی، به سرعت تبدیل به متن های دیجیتال شود تا در هر نقطه ای بتوان از آن استفاده کرد.
6. مرحله مهم در این کار، بکار گیری هوش مصنوعی در ترکیب این اطلاعات و راه های جستجوی بهتر، و فراهم کردن زمینه برای کمک هرچه بیشتر به پژوهشگر است. این روشها در دنیای امروز به تدریج در حال رشد و توسعه است و ما در این زمینه باید با جدیت بیشتر کار کنیم.
7. تبدیل علم مکتوب به متن های قابل ارائه در برنامه های کامپیوتری نکته ای است که در علوم مختلف، نیاز به بحث دارد. در حال حاضر در زمینه علوم فنی و ریاضی و نیز در حوزه های علوم انسانی و اجتماعی و تربیتی این کار در حال تجربه و انجام است. در زمینه کارهای کودکان نیز می توان با استفاده از انواع امکانات موجود طراحی های نوین صورت گیرد که بسیاری موثر تر از کتاب خواهد بود. برای این کار باید در مراکز آموزشی، مراکزی را برای تدوین این کارها تدارک دید. حمایت از مراکز خصوصی هم بسیار مهم خواهد بود. (ادامه)
@jafarian1964
در زمینه کتاب دیجیتالی روز، راه و رسم خارجی ها را هم به صورت محدود داریم، ناشرانی که برخی آثار خود را به صورت دیجیتالی می فروشند اما آشکار است که با این وضعیت، امکان سوددهی و سرمایه گزاری در این زمینه وجود ندارد.
حالا ما مانده ایم و تجربه های شکست خورده، یا به جایی نرسیده، یا بسیار محدود و نداشتن یک وبسایت جامع برای ارائه خدمات کتاب دیجیتال، چون سیاست واحدی وجود ندارد و کارهای تکراری بسیار است. اخیرا نزدیک به ده نفر را می شناسم به به جان وبسایت های کتابخانه های فرنگی افتاده اند تا آثار فارسی و عربی خوب را بیرون بکشند و این یعنی هزینه های مکرر.
این روزها مجموعه ای شامل چند ده هزار از تصاویر نسخ خطی نسخه های مهم ترکیه به ایران رسید که برای دو سه ماهی، وسیله تجارت خوبی برای اهل فن شده بود. اما همان طور که انتظار می رفت با توزیع آن، کم کم از مالیت افتاد و اما خدمت فرهنگی بزرگی بود. نمی دانم صاحبان اصلی آن راضی بودند یا خیر، اما گویا کار از کار گذاشته و در این حوزه از فعالیت، حلال و حرام خیلی معنا ندارد.
بسیاری از کتابخانه های مراکز خاص، مانند بنیاد دایره المعارف، دایره المعارف بزرگ و ... دارای کتابخانه های دیجیتالی مفصلی هستند که به روی افراد خارج از آن مراکز بسته است. این در حالی است که اگر امکان اتصال اینها با یکدیگر بود، هم از موازی کاری و کار تکراری که هزینه بر است، پرهیز می شد و هم برای استفاده عمومی بهتر بود. جالب است که بسیاری از این مراکز با یک برنامه واحدی کتابخانه ای کار می کنند. البته این که برنامه های کتابداری هم متفاوت باشد، خود یک معضل دیگری است.
در مورد کانال هایی تلگرامی که کتاب دیجیتال عرضه می کنند، البته یک مشکل این است که خیلی پراکنده هستند و امکان دستیابی به آثاری که عرضه می کنند، در وقت نیاز نیست. در واقع، باید هر کسی در نگاه روزانه، آثاری را برای خود سیو کند و همین هم با ارزش است. در اینجا هم، باز بحث حلال و حرام طی شده و آثار مجاز و غیر مجاز عرضه می شود. برخی کانال ها در یک دوره فعال بودند که الان متوقف شدند، برخی نیز به آرامی کارشان را ادامه می دهند. شماری از آنها روزانه از همدیگر بر می دارند. اما جالب است که چندان نتوانسته اند مشتری جذب کنند و اغلب و به رغم آن که روزانه دهها کتاب می گذارند، مشارکین آنها از چند صد تا حداکثر دو هزار است. این روش، بیشتر یک کار مردمی در کمک های روزه مره و ساده است و کار یک وبسایت منظم و فعال و بزرگ را ندارد.
@jafarian1964
کی فاتحه کتاب چاپی را خواهیم خواند؟
وقتی ما نسخه خطی می خواندیم، حداکثر از یک کتاب، می توانستیم صد یا حتی دویست نسخه داشته باشیم. اگر هر کتاب را به طور متوسط در سال، سه نفر می خواندند، ما بین سیصد تا شش نفر را از این کتاب بهره مند می کردیم. این در حالی است که بیشتر کتابها، استنساخ شان، همزمان، از عدد انگشتان دست تجاوز نمی کرد. و اما در طول زمان، اغلب این نسخه ها از بین می رفت و بسیاری از اوقات دیگر کسی آنها را استنساخ نمی کرد تا آن که به نابودی می گرایید... و حالا کتاب چاپی وقتی در تیراژ دو یا سه هزار چاپ می شود، مثلا برای یک جمعیت هشتاد میلیونی، تصور کنید، چند نفر از این کتاب بهره مند می شوند. مسلما از این کتاب، که معلوم نیست نسخ آن هم تا چه زمانی به فروش برسد، و چه مقدار آن در کتابخانه ها، در لابلای قفسه ها پنهان شود، عده زیادی بهره مند نخواهند شد، هرچند در مقایسه با آنچه در باره نسخه خطی گفتیم، به مراتب، شمار بیشتری از آن استفاده می کنند. یادمان باشد که عصر جدید با کتاب چاپی شروع می شود. اکنون تصور کنید در موج سوم، یعنی نسخه دیجیتالی و یا ورای آن، تبدیل این معمولات، به فایل های کوچک درآید و توسط میلیونها دستگاه کامپیوتر یا گوشی در اختیار مردم قرار گیرد، آن وقت، بنگریم که چه تعداد از انسانها از آن استفاده می کنند. تازه، آنها می توانند در هر کجایی باشند مطالعه کنند، و بدون آن که زحمت حمل کتاب را به خود اختصاص دهند، از محتوا استفاده کنند. در صف نان، داخل اتوبوس، یا هر جای دیگر. اما چرا ما از این مرحله عبور نمی کنیم؟
استفاده از کتاب، به دلایل مختلفی در برخی از حوزه ها ادامه یافته است. در حوزه علوم و فنون، پزشکی و علوم پایه، بیشتر دانشجویان با فایل های نوری سروکار دارند و از لپ تاپ و گوشی استفاده می کنند، بنابرین در آنجا، کتاب فیزیکی، متقاضی زیادی ندارد و شمارشان اندک است و روز به روز کمتر هم می شود. اما در علوم انسانی، چنین نیست، همچنان کتاب فیزیکی مورد نیاز است و تا وقتی که تقاضا وجود دارد، عرضه هم خواهد شد. حوزه ادبیات، رمان، و تاریخ، همچنان از آثار جدیدی که تولید می شود، به صورت فیزیکی استقبال می کند. در فرنگ، همزمان نسخه دیجیتالی و چاپی عرضه می شود، اما در ایران، چنین رسمی وجود ندارد. بنابرین با یک حساب سرانگشتی می توان گفت در آنجا شمار بیشتری از کتاب منتشره شده، بهره می برند.
اصولا ادامه استفاده از کتاب، تابع عرضه و تقاضا است. تا وقتی که نسلی وجود دارد که ذهن و چشم خود را به استفاده از کتاب فیزیکی عادت می دهد، عرضه هم از سوی مولف و ناشر، همان را که او می خواهد تحویل می دهد. از قضا، و حتما، برای این که کار و کاسبی خود را رونق دهد، سعی می کند بر رونق تقاضا بیفزاید و چنین وانمود و تبلیغات کنند که کتاب چاپی همچنان اصل است و باید همان را پاس داشت. گاهی این کار خود را مقدس هم نشان می دهند.
مسلما، هیچ گروهی حاضر نیست منابع مادی خود را کنار بگذارد. از یک طرف، متناسب با تقاضایی که هست، کتاب فیزیکی تولید می کند و به این نیاز دامن می زند، و زمانی که عدد این نیاز بالا رفت، استدلال می کند که نگفتم هنوز مردم کتاب چاپی دوست دارند و کسی علاقه به خواندن کتاب دیجیتالی ندارد؟
راستش اتفاقی که رشته های فنی و پزشکی و علوم پایه افتاده، شاید به تمام معنا و به سرعت در علوم انسانی و ادبیات رخ ندهد، اما به زودی این مسأله اتفاق خواهد افتاد. مهم این است که نرم افزارهای مناسب تولید شود، تمرین به بچه ها و نسل جدید داده شود، در مدارس روی این روش کار شود، در دانشگاه، این پدیده جدی گرفته شود و در آن صورت است که می توان دایره بهره گیری از دانش را در یک سطح بسیار گسترده بالا برد. روشن است که مشکلات در این زمینه بسیار است، اما نیازمند تفکر در این باره هستیم و این جوانان عزیز ما در رشته های برق و کامپیوتر هستند که باید با همکاری دانشجویان سایر رشته ها، راههای جدیدی برای انتقال دادن مفاهیم علمی، تولید مقالات کوتاه و بلند، ترویج ایده ها از طریق ابزارهای جدید و مسائلی از این قبیل را یافته و مشکل را حل کنند.
@jafarian1964
کارکرد کتابخانه ها در حد سالن مطالعه پایین آمده است
این روزها، کتابهای روز بازار، تنها کتابهایی است که به صورت فیزیکی مشترهای خاص خود را دارد. آثار یاد شده تنها توسط خریداران عادی تهیه می شود و غالب کتابخانه ها در تهیه آنها با مشکل مواجه هستند. در مواردی اگر خرید وزارت ارشاد را حذف کنیم، تقریبا باید فاتحه نشر این کتابها را بخوانیم. در واقع، پایین آمدن تیراژ کتاب، یکی از دلایلش همین است. این در حالی است که به رغم توسعه کتابخانه ها، خرید روزانه کتابهای تازه توسط آنها رونقی ندارد. به علاوه، بسیاری از کتابخانه ها، تنها به خرید کتابهای مرجع بسنده می کنند، و این در حالی است که غالب کتابهای بازار، کتابهای فصلی و زودگذر است. در این میان، کتابهای مرجع، که بخش عمده آنها مکرر چاپ می شود، این روزها، به وفور در وبسایت ها و کانال های تلگرامی وجود دارد. بخش قابل توجهی هم در وبسایت هایی نظیر noorlib یا قائمیه و تبیان و جز اینها هست. اساسا حجم این کتابها، و در حالی که جابجا کردن آنها سخت و از نظر قیمت هم گران است، به هیچ روی زمینه خرید آنها را توسط افراد عادی فراهم نمی کند. جالب است که این روزها، عرضه کننده های کتابخانه های شخصی هم رو به فزونی نهاده، چون احساس می کنند بسیاری از این کتابها را به راحتی از روی وب یا از طریق هاردهایی که دارند می توانند تهیه و استفاده کنند. طبعا اگر نسخه دیجیتالی آن در دسترس نباشد، مراجعین، برای استفاده از آنها سراغ کتابخانه ها می روند که اینها نیز اندکند. روشن است که مراجعه به یک کتاب مرجع، این روزها، از دریچه موبایل یا لپ تاپ تقریبا به آسانی صورت می گیرد و منابع مشابه و جایگزین کار منابع غیر قابل دسترس را هم فراهم می کند. تصور کنید فقط واژه یاب چه مراجعین را از مراجعه به کتابهای لغت بی نیاز می کند.
اکنون باید پرسید کتابخانه ها چه می کنند؟
حقیقت آن است که کارکرد اصلی کتابخانه ها، در حد یک سالن مطالعه است و بیشتر افراد برای مطالعه درسهای مدرسه و کنکور و یا مطالعه روزانه و مورد علاقه به آنها مراجعه می کنند. مراجعین آنها ممکن است از روی تفنن گاهی کتابی هم به امانت بگیرند، یا آن که به دلیل عجز در استفاده از نسخه های دیجیتالی روی وب، به این کار دست یازند. شاید هم مراجعین، افراد با سن و سال، همچنان عشق به کتاب فیزیکی می ورزند و معتقدند که مطلب را تا از روی کتاب نخوانند، حال نمی کنند. در اینجا، باید تا این لحظه، کتابخانه های تخصصی را تا حدی استثناء کرد که سعی می کنند هر منبع و مأخذی که مربوط به موضوع آنهاست، تهیه کنند و البته تهیه همه این موارد از طریق وب و موارد مشابه، قدری دشوار است.
این روزها و در حالی که کانال های تلگرامی روزانه صدها پی دی اف از منابع و مآخذ مهم فارسی می گذراند، روشن است که نوبت به کتابخانه و استفاده از مآخذ موجود در آنها نمی رسد. تنها موارد استثناء همان آثار جدید و یا مأخذ کمتر جدیدی است که ناشران آنها با چنگ و دندان آنها را از دست عرضه کنندگان نسخه های دیجیتالی مفت حفظ کرده اند، هرچند تقریبا تأثیر اقدامات آنها بسیار اندک و ناچیز است. البته در این ماهها، محدود کردن تلگرام، دسترسی به کتابهای دیجیتالی را اندکی محدود کرده، هرچند این محدودیت برای کسانی که به هر حال راهی برای رسیدن به آن دارند، چندان جدی نیست.
باید برای کتاب فکر دیگری کرد.
@jafarian1964
چاپ کتاب در ده نسخه: دفاع از چاپ دیجیتالی برابر چاپ کاغذی، راهی به ناچار خواهیم رفت.
چرا کتاب متون سیاسی را در ده نسخه منتشر کرده اید؟
مدلی که ما برای نشرمان انتخاب کردیم، «یک کتاب، یک فروش» است. این کار در قالب چاپ دیجیتالی صورت می گیرد و شما نیازی به هزینه زیادی برای چاپ تیراژ بالا ندارید. علاوه بر این که انبارداری هم نمی دهید. برای اولین بار ده نسخه چاپ می کنیم. پس از آن، بر اساس درخواست هایی که می رسد، مجددا تکثیر می کنیم. می دانم اقتصادی نیست اما گرفتاری های بعدی را هم ندارد.
فرض بر اینکه شما به عنوان ناشر هیچ سودی نخواهید، آیا هزینه فیلم و زینک و کاغذ و چاپ و ... ارزش داشت که در ۱۰ نسخه آن را منتشر کنید؟
در این چاپ از فیلم و زینگ استفاده نمی شود. البته به دلیل این که توزیع گسترده نمی شود، و صرفا بر اساس درخواست است، درست در معرض دید در کتابفروشی ها در نمی آید و در آمدی هم ندارد. به علاوه، ارشاد هم برنامه ای برای خرید این قبیل کتابها که تیراژ محدود است ندارد. درست می فرمایید. ما سودی نمی بریم. مخصوصا که اندکی گرانتر هم در می آید و باید فکر مصرف کننده هم باشیم و نمی توانیم قیمت را بالا بزنیم. تمام سود ما در قالب ضرر نکردن از بابت ندادن پول سنگین برای چاپ در تیراژ بالا و نداشتن انبارداری است. برای من نشر فکر مهم است نه درآمد.
اگر فرض کنیم تمام ۱۰ نسخه فروخته شود و سهم شما به عنوان مولف ۲۰ درصد از حق فروش کتاب باشد یعنی برای این کتاب حدود ۲۵۰ هزارتومان حق تالیف دریافت کردهاید؟
دست کم سه سال است که بنده آثارم را منهای آنچه نشر علم چاپ و منتشر می کند، در همین تیراژ کم منتشر می کنم و هیچ سودی بابت نشر نمی برم. البته بنده هستم و یک کارمند که ایشان هم لطفا به بنده کمک می کند وکار اصلی ایشان، مدیریت داخلی کتابخانه تاریخ است. خوشحالم که دردسر کار کردن با توزیع کنندگان کتاب را که دست کم چک های هشت ماهه و یک ساله می دهند ندارم. همین اندازه که نگرانی ندارم، کافی است.
چه ضرورتی سبب شد که این کتاب را منتشر کنید؟
کتاب متون سیاسی ـ مذهبی دوره پهلوی، شامل مهم ترین آثار سیاسی مذهبی منتشر شده در طول دوره پهلوی در باره حکومت است. مسأله چگونگی حکومت، این که ما حکومتی شبیه سلطنت اسلامی پیش از مشروطه داشته باشیم، یا سلطنت مشروطه، یا حکومت اسلامی یا جمهوری اسلامی، مسأله مهمی است که در طول صد سال حکومت مطرح بوده است. هم کلیات آن و هم جزئیات. حتی در دهسالگی انقلاب که قانون اساسی عوض شد برخی از جزئیات که مهم بود از جمله شورای رهبری در قانون اساسی تغیر کرد. من سعی کردم با گردآوری این مباحث و آثار، پیشینه این مساله را از دید مذهبی ها روشن کنم. به نظرم مساله مهمی است.
شرایط کنونی نشر با توجه به اوضاع کاغذ به چه ترتیب است و مهمترین چالشهای ناشران کجاست؟
تقریبا همه ما می دانیم که کتابهای دیجیتالی توسعه زیادی یافته و تیراژ کتابهای چاپی کم شده است. این مشکل عمده ناشران است. غالب مردم به خصوص در زمینه مراجع، به اینترنت یا کتب دیجیتالی مراجعه می کنند. امروزه، نشر کتاب، مثل نشر سی دی های موسیقی شده است. از میان کتابهای منتشره، آنها که مهم باشد، ظرف یک یا دو ماه، دیجیتالی شده و بازار ناشران قدری کساد می شود. بنابرین باید سودشان را در همان ماههای اول چاپ ببرند. بنده کلا عقیده یا به کتاب چاپی ندارم و فکر می کنم به خاطر محیط زیست و هزینه های اضافی، باید کتاب چاپی حذف شود. الان در باره نشریات دانشگاهی همین اتفاق افتاده و دیگر نسخه چاپی از آنها عرضه نمی شود. دیر یا زود کتاب هم باید همین مسیر را برود. کتاب باید باشد تا قالب یک تفکر و اندیشه و تحقیق باشد اما هیچ لزومی ندارد چاپی و فیزیکی باشد. البته نشر کوچک ما، نشر دیجیتالی نیست. ما بیشتر به دلیل مشکلاتی که ناشران دارند، روش نشر یک کتاب یک فروش را انتخاب کرده ایم. این روش در بسیاری از کشورها معمول شده است. شما کتابی که در امریکا چاپ شده، اگر از یک کتابفروشی در ژاپن بخواهید، یک روز فرصت می خواهد و با اجازه ای که از ناشر دارد آن را تکثیر کرده نسخه شما را می دهد و حق ناشر را هم می پردازد.
به عنوان کسی که سابقه مدیریت کتابخانه مجلس را در کارنامه دارید، نقش و تاثیری برای کتابخانهها در شرایط کنونی نشر ایران قایل هستید؟
طرحی برای ترویج مطالعه نسخه های دیجیتالی همزمان با رعایت حقوق مولفان
در حال حاضر، استفاده از کتابهای دیجیتالی یا همان ای بوک، هر روز بیشتر از روز قبل، در حال رواج است. تنها نگاهی به کانال های کتابی می تواند نشان دهد که روزانه هزاران متن از مقاله و کتاب به صورت فایل در اختیار طالبان قرار داده می شود. در این صورت، به نظر مسخره می آید که کسی بتواند جلوی اینها را بگیرد.
یک بار دیگر هم نوشتم که تحریم قانونی استفاده از آثار دیجیتالی از یک طرف، و رواج عمومی آن، نتیجه اش حرمت شکنی نسبت به قانون و همزمان ترویج این اصل است که حرام خوری چندان هم چیز بدی نیست. این امر، یکی از تبعات بسیار بد اخلاقی این وضعیت است.
دوستی می گفت که در عرض سه چهار ماه، نزدیک به یکصد هزار کتاب براحتی دانلود کرده است.
در این باره چه باید کرد؟
اجمالا راه حل این است که یک مرکز دولتی یا خصوصی با حمایت موسسات خیریه ای و وقفی، برای هر کتاب ارزشمندی، مبلغی پرداخت و فایل آن را خریده و در اختیار عموم قرار دهد. این نوعی کار وقفی هم می تواند باشد و حتی به نام افراد ثبت شود. طبعا این برای کتابهای ممتاز و منتخب خواهد بود.
برای شرح این، به نظر می رسد، در مرحله اول، باید سه تقسیم بندی در کتابها داشت.
اول تقسیم کتابها به کتابهای مفید و کتابهای غیر مفید. می توان برای کتابهایی که مفید تشخیص داده می شود این اقدام را کرد.
دوم: کتابهایی که وقتی منتشر شوند با تیراژ بالا خواهند بود (مانند کتابهای کودک یا رمان) و دوم کتابهایی که یک بار و اغلب با تیراژ پایین با تیراژ پایین منتشر می شوند. دسته دوم کتابها می توانند مورد حمایت برای خرید نسخه دیجیتالی و در اختیار عموم گذاشتن باشد.
سوم: کتابهایی که حامی و پشتیبان دارند، مثل آنچه که استادان برای کسب امتیاز و گرنت دانشگاهی می نویسند و امتیازش را روی حقوق یا گرنت خود می گیرند، و کتابهایی که پژوهشگران آزاد می نویسند و چشمشان به امید مبلغی است که از ناشر و بابت فروش نسخه فیزیکی بگیرند. تکلیف این ها نیز مشخص است و مورد دوم، می باید مورد حمایت باشد، بخش اول، به طور طبیعی از نظر سود، مورد توجه نباید باشد و سود آن همان گرنت و یا امتیازی است که استاد برای پایه و رتبه اش می گیرد.
در این سه تقسیم بندی، می توان، محدوده ای را برای خرید فایل کتاب توسط یک بودجه دولتی یا وقفی تعیین کرد. برای مثال، کتابهای چاپی دولتی و دانشگاهی، می باید، همراه با آزاد بودن نسخه پی دی اف آنها برای عموم باشد، و لزومی ندارد برای آنها هزینه ای پرداخت شود.
از سوی دیگر کتابهای غیر مفید، در مقابل کتابهای مفید که توسط یک شورای متخصص تأیید می شود، می تواند از این محدوده بیرون رود. اگر کسی علاقه مند به نشر آنهاست، تبعات آن را هم بپذیرد.
سوم کتابهایی مثل رمانها که در هر حال منتشر شده و سود خود را از فروش بدست می آورند، اینها نیز نیاز به حمایت دولتی و یا وقفی برای خرید فایل و آزاد کردن ندارند.
یک بار دیگر مرور کنیم، می توان فایل بهترین کتابهای بدون حامی و پشتیبان را با بودجه ای دولتی یا وقفی، خریداری کرد، یعنی مبلغی به مولف داد، و فایل آن را برای عموم آزاد کرد. بدین این ترتیب، هم مولفان آزاد بدون پشتوانه که آثار خوبی می نویسند، مبلغی بدست خواهند آورد، و هم عمومی مردم پس از گرفتن فایل آن از بودجه دولتی یا وقفی، با طیب خاطر از آن استفاده خواهند کرد.
بسیار روشن است که در حال حاضر، این کار در حیطه کتابهای علوم پایه، پزشکی، فنی و کشاورزی در حال رخ دادن است. یعنی نه فقط این که غالبا از فایل استفاده می کنند، بلکه فایل توسط بودجه دولتی در اختیار استادان و دانشجویان است، به طوری که مجلس سالانه بودجه هنگفتی را برای خرید مقالات و کتابها از پایگاه های اطلاعاتی هزینه می کند که اصلا قابل قیاس با پولی که در چاپ هزینه می شود نیست.
مسلما و به تدریج، این اتفاق در حوزه علوم انسانی و اجتماعی و نیز دین هم خواهد افتاد، مگر برای افرادی که توانایی استفاده از رایانه را ندارند یا به آن عادت ندارند.
رمانها و کتابهای کودک می توانند تا سالها چاپ شده و درآمد ناشی از نشر نسخه فیزیکی را داشته باشند و هیچ لزومی ندارد دولت یا موسسه ای خیریه برای نشر فایل آن هزینه کند.
می توان این طرح را به صورت آزمایشی و برای تعداد معینی اثر آغاز کرد. اگر نتیجه بخش بود، ادامه داد. مطمئنا مراکز خیریه ای و علاقه مندان به وقف می توانند این کار را انجام دهند.
@jafarian
نهادها در کنار گذاشتن کتاب کاغذی تلاش کنند
1. تصمیم مراکز دانشگاهی برای حذف نسخه های کاغذی نشریات و پایان نامه ها، کار درستی است که باید چند سال قبل صورت می گرفت، اما از این جهت ناقص است که وزارت علوم و نهادهای وابسته، در باره حذف کتاب در سیستم دانشگاهی و کتابخانه ای خود، و تبدیل آن به فایل های دیجیتال با کیفیت و قابل سرچ کاری انجام نمی دهند. هرچه هست، همین اقدام مثبت، باید سرمشق سیاست گذاری مربوط به کتاب در کشور باشد.
2. عقب مانده ترین بخش در این زمینه وزارت ارشاد است که طی پانزده سال گذشته در این زمینه کاری انجام نداده و هیچ طرح مثبتی را پیگیری و حمایت جدی نکرده است. [اگر انجام داده، گزارش بدهد]. یک مشکل، صرف نظر از عادت مردم به کتاب کاغذی، جایگاه کتاب و وابستگی جماعت زیادی به ارتزاق از آن است که مانع جدی بر سر راه توسعه علم شده است. اینها ارشاد را هم در بند خود گرفتار کرده اند. مسلما اگر سیاست گذاری درستی انجام شود، و سیستم بازار کتاب از نسخه های کاغذی به سمت نسخه های دیجیتالی برود، هم ناشران کمتر آسیب می بینند و هم وضع رو به تغییر می رود.
3. مسأله این است که هزینه ای که بابت کاغذ به هدر می رود، می تواند در کار نسخه های دیجیتالی، سرمایه گذاری شود و وضع علم و آموزش و یادگیری را در کشور تغییر دهد. حمایت ارشاد باید مشروط به انتشار نسخه های دیجیتالی از کتابها باشد. باید ارشاد از کتابی خریداری کند که ناشر قول دهد، نسخه دیجیتالی آن را هم منتشر می کند. این قبیل مسائل باید مصوب شود. اگر ارشاد از ده پانزده سال قبل که مصوب کرد سی دی کتاب را برای مجوز بگیرد، آنها را گردآوری و سامان دهی کرده بود، و مبالغی هم در ازای کارهای ارزشمند پرداخت کرده بود، و برای ارائه آنها برنامه نویسی شده بود، ما الان وضعیت بسیار عالی داشتیم. در واقع، هزاران کتاب خوب را می توانستیم در یک برنامه قرار داده و از معلومات آنها به راحتی استفاده کنیم. اکنون این دسترسی را نداریم.
4. آموزش و پرورش هم مثل دانشگاهها، از این زاویه باید به این روند کمک کند، و به تدریج زمینه را برای تغییر مفهوم انتقال علم از کتاب به ذهن تلاش کند. این کار نیاز به آموزش و فراهم کردن امکانات دارد. متاسفانه وضع بد اقتصادی دولت به این مسأله کمک کرده تا کاری صورت نگیرد، زیرا پول کافی برای سرمایه گذاری وجود ندارد. اینها فرصت های در حال از دست رفتن است. باید مدارس غیر انتفاعی که می توانند با تکیه به درآمدها کاری انجام دهند، در این زمینه فعال شوند و از آنها خواسته شود. این حداقل کاری است که می شود انجام داد.
5. کهنه گرایی در نظام آموزشی ما موج می زند و چسبیدن به کتاب کاغذی هم بخشی از آن است. این در حالی است که در رشته های علوم پایه، علوم و فنون، و پزشکی، کتاب کاغذی تا نود درصد حذف شده و کسی به آن توجهی ندارد. کتاب را برای کودکان و پیران می توان نگه داشت، اما ذهن جوانان را باید تغییر داد و عادتشان را به کتاب از آنان گرفت. معلمان باید تشویق کنند که دانش آموزان از کتابهای دیجیتالی استفاده کنند و مشوق هایی برای آن قرار دهند.
6. نکته مهم این است که مردم دریابند و آموزش ببینند که چه اندازه می توانند به راحتی از متن های دیجیتال استفاده کنند. این نیاز به برنامه های متنوع دارد. مشکل این است که نسخه های دیجیتال هم هنوز همان پی دی اف های رایج است که باز هم باید نشست و خواند. باید این ها را تبدیل به متن های قابل سرچ کرد.
7. از سوی دیگر، بسیاری از مردم، اطلاعات خود را از اینترنت می گیرند، و چون بسیاری از کتابها به معلومات دیجیتالی در اینترنت تبدیل نشده، سبب شده است تا دانش مردم ناقص و ناکافی باشد. این ظلمی است که به علم و دانش می شود. سیاست گذاری فرهنگی باید طوری باشد که تمامی معلومات مهم، از طریق سایت ها و معلومات دیجیتالی در اختیار مردم قرار گیرد که به اشتباه نیفتند.
8. سالهاست که نسخه های کاغذی کتابهای مرجع از دور مراجعه خارج شده و مردم معلوماتشان را از طرق دیگری به دست می آوردند. تالار مرجع ما در کتابخانه مرکزی، خلوت ترین بخش کتابخانه است. این در حالی است که همین کتابهای مرجع، به فایل های دیجیتالی تبدیل نشده است که مردم معلومات درست از آنها بگیرند. اگر در این زمینه کاری صورت گرفته، بیشتر توسط افرادی است که شخصا دست به این کارها زده اند. مرکز نور قم هم کارهای خوبی کرده اما مدتهاست در این زمینه درجا زده است و دنبال کردن منافع مادی، سد راه پیشرفت آن شده است. این کاری ملی است نه کاری سودآور. اخیرا قیمت مقالات نورمگز را بیش از دو برابر افزایش داده اند. همیشه باید میان کار ملی با کاری که از آن درآمد می خواهیم فرق گذاشت.
دو نکته در باره جایزه سال
نکته اول این که کتاب سال، روال سنتی خودش را دنبال می کند و هیچ تحول جدی در طول این چند دهه نداشته است. مبنای این تفکر از نظر علمی ـ سنجشی، این است که کتاب پدیده مهمی در ترویج علم است، یعنی کتاب در مقایسه با سایر موارد بویژه مقاله و یا ایده پردازی به شکل های دیگر، ترجیح داشته و همین سنت باقی مانده است.
باید گفت، زمانی همین طور بود و حالا هم در یک عرصه های خاصی که باید تعریف کرد و دایما هم تغییر می کند، ممکن است همین طور باشد، یعنی کتاب مهم تر باشد، اما اصولا این تفکر تغییر کرده است. برای کاری که در سطح ملی برای حمایت از اندیشه های جدی و نو صورت می گیرد، قالب کتاب سال دیگر نمی تواند خود را نشان دهد، یا اگر بتواند بسیار اندک است.
انتخاب کتاب و کنار گذاشتن مقاله، اجحاف در حق عالم و علم و دانشمندی است که گاه دو سال را صرف نوشتن یک مقاله می کند. البته یک وقت مثلا برای کتابهای درسی و دانشگاهی کار می شود، یا در حد کتابهای کودک و رمان، ایرادی ندارد. اما ایده پردازی علمی در دانش های مختلف، امری است که دیگر در قالب کتاب یا صورت نمی گیرد یا اگر بگیرد به صورت بسیار محدود است.
کمترین کار این است که ما در کنار کتاب، مقاله را هم بیفزاییم. چندین سال قبل بنده این را در شورای کتاب سال گفتم، و متاسفانه مورد قبول قرار نگرفت، چون همه کسانی که حاضر بودند، گویی کتاب را بر مقاله ترجیح می دادند. البته در کشور ما، جایزه ای هم برای مقالات مثلا مقالات نقد وجود دارد، یا مثلا در جشنواره های دانشگاهی، گاهی به مقالات توجه می شود، اما بحث ما در کتاب سال، یک بحث ملی است.
به هر روی، هیچ تردیدی نیست که مقاله، در ایده پردازی علمی و نوآوری، مهم تر از کتاب است.
گاهی کتاب، گمراه کننده هم هست. حتی در بهترین حالت، بخشی از یک کتاب است که اهمیت دارد. اگر هدف ما در کتاب سال، حمایت از ایده های نو هست، باید از مقالاتی که برای آنها زحمت کشیده شده، گاه بیش از کتاب، یا تأثیرش بسیار گسترده است، حمایت کنیم و الان برنامه ای برای این کار نیست و می بینید که کتابهایی که انتخاب می شود، چه وضعی دارد. من راضی به این روش نیستم و دست کم آن را کافی نمی دانم.
نکته دوم این است که ارزیابی و روش آن در کتاب سال، درست نیست. بنده بعد از شش سال یک بار دیگر امسال در ارزیابی ها به عنوان هیئت علمی حضور داشتم. روش این است که یک کتاب را دو نفر یا سه نفر متخصص نگاه می کنند. این روش کاملا سنتی است. این مسیر یعنی مسیر ارزیابی در دنیا به مقدار زیادی عوض شده است.
در حال حاضر، ارزیابی یک کتاب یا مقاله، به مقدار ارجاعی است که به آن داده می شود. الان بحث Citation یا شاخص استنادی است. هر مقدار که به یک منبع و مقاله بیشتر ارجاع داده شود، میزان شاخص استنادی بیشتر است. اعتبار یک مقاله به حجم ارجاعی است که در منابع مرتبط به آن داده می شود. این طور نیست که دو یا سه متخصص ببینند و نظر دهند.
البته نگاه متخصصان مهم است و هنوز هم در انتخاب اولیه یک مقاله یا کتاب توسط یک مجله یا ناشر، متخصص می بیند، اما این امر مربوط به پیش از چاپ است. وقتی یک مقاله یا کتاب چاپ شد، راه ارزیابی آن، مقدار نفوذی است که این کتاب میان متخصصان آن رشته دارد.
بنابر این سخن به معنای این نیست که ارزیابی دو یا چند متخصص بی فایده است، بحث سر این است که آنچه نزدیک به عدالت است، و می تواند نورآوری علمی یک اثر را تأیید کند، به همان ارجاع و شاخص استنادی بر می گردد. این کاری است که باید راهی برای آن یافت و البته متاسفانه این سبک کار در کشور ما جا نیفتاده و مقداری هم که است، سیستم های ارزیابی بین المللی به ما تحمیل کرده که تحمیل خوبی هم هست.
ما باید به سمت روش های ارزیابی جدید برای سنجش آراء علمی، مقالات و کتابها برویم و از اظهار نظرهای متخصصانه و چند نفره پرهیز کنیم. می دانم کار سختی است اما باید راهش را یافت.
یک نسخه از کتاب بالا در یمن است که خیلی سال پیش آن را دیدم و نسخه ای هم در کتابخانه برلین است که سال ۲۰۱۲ آن را در آنجا یافتم و از آن عکسی گرفتم. نسخه مهم و اقدم آن در آمبروزیاناست که عکس آن را هم دارم. این کتاب باید تصحیح و منتشر شود. مدتی پیش به فاضل محترم آقای موسوی بروجردی پیشنهاد کردم کتاب را منتشر کنند. یک تحقیقی از این متن سال ها پیش به عنوان رساله دکتری در غرب صورت گرفت اما هنوز چاپ نشده است. دو نسخه یمن و برلین همدیگر را تکمیل می کنند. نسخه آمبروزیانا بسیار کهن است و البته کامل نیست. نسخه ریشه های مشترک با اخبار صفین نصر بن مزاحم دارد اما به نظر می رسد که تحریری است که در آن از روایات نسخه های دیگر هم استفاده شده. باید کسی جدی روی این متن مهم و ارزشمند شیعی کار کند. در کانال نسخه های خطی عکس یک برگ آن را گذاشتم که می بینید.
🔺🔺🔺🔺
🔻🔻🔻🔻
ادامه سوال شماره 16
پاسخ به سوال دوم
سوال دوم: چرا علماء با فلسفه با کارایی مهمی که دارد مخالفت می کنند؟
🔻
پاسخ این سوال را باید بدون تقیه بدهم و الا سوال شما به صورت دقیق پاسخ داده نمی شود برخی از مخالفت ها به خاطر عدم آگاهی از این علوم است که طرف هیچ آگاهی نسبت به این دانش ها ندارد و صرفاً به خاطر این که عده ای با فلسفه و فلاسفه مخالفت کرده اند ایشان هم با آن مخالفت می کند،این مخالفت اشکال دارد و انسان با چیزی محالفت می کند که آن را درک کرده باشد و سپس با آن مخالفت کند و اگر نتواند صحت و سقمش را متوجه شود حق مخالفت با آن را ندارد.ولی برخی با این که نمی دانند نظر می دهند و این به خاطر یک پیش فرضی است که دارند که فکر می کنند که فلسفه مجموعه ای از امور باطل است و نمی دانند که در فلسفه مطالب حقی هم وجود دارد.
🔻
ولی برخی از مخالفت ها نه به خاطر فلسفه است بلکه به خاطر متعلم فلسفه است و می گویند هر متعلمی نمی تواند فلسفه را یاد بگیرد یعنی همه افراد طوری آفریده نشده اند که با فلسفه انس بگیرند خداوند این افراد را برای چیزهای دیگر آفریده است، برخی از ذهن ها فلسفی آفریده شده اند و این جور افراد مجاز به خواندن فلسفه هستند و علماء در این مورد اشکالی نمی گیرند( علمائی که در این دسته قرار می گیرند و به لحاظ متعلم نهی از خواند فلسفه می کنند) و این ها وقتی فردی را می بینند که قابلیت فهم مطالب فلسفی را دارند او را ترغیب به خواندن فلسفه می کنند وما این جور افراد داشته ایم ، که برخی از علماء، دانشجویان خود را سفارش به خواندن فلسفه کرده اند با این که خودشان مخالف فلسفه بوده اند.
🔻
بنا بر این مخالفت ها به خاطر خود فلسفه نبوده است ( حداقل در برخی از علماء) بلکه به خاطر این بوده که متعلم را شایسته خواندن فلسفه نمی دانسته اند و اگر بخواهد آن را بخواند ممکن است خوب آن ها را درک نکند و لذا آن را نهی از خواندن فلسفه می کند، پس مخالفت علماء به دو قسم تقسیم می شود یکی به خاطر ترحم بر متعلمان و یکی هم به خاطر جهل خودشان با فلسفه مخالفت کرده اند.
🔻
البته این سخن بدین معنا نیست که فلسفه مشتمل بر قوانین صحیحی است که هیچ گونه خطایی در آن راه ندارد بلکه همین طور که در سایر علوم بشری خطا هست در فلسفه هم خطا هست،افراد دقیقی روی فلسفه کار کرده اند و تا جایی که برایشان امکان داشته جلوی خطاها را گرفته اند ولی بالاخره انسان های معصومی نبوده اند پس نتیجه این شد که فلسفه را خوب است که بخوانیم تا راه حل شبهه راحتتر طی کنیم مگر این که قدرت فلسفه خواندن در ما نباشد که در این صورت ما حق خواندن این علم را نداریمآن هم نه به خاطر خود علم بلکه به خاطر این که ما قدرت فهم آن را نداریم.با این بیانی که گفته شد هر دو سوال شما پاسخ داده شد به بیان دیگر سوال اول شما پاسخ داده شد.
🔻
سوال دوم: آیا فلسفه به کلام خدمت کرده است و اگر فلسفه وارد کلام نمی شد و به کلام خدمت نمی کرد کلام از عهده بر نمی آمد و کلام در تحجر باقی می ماند
🔻
جواب این است که با بیانی که عرض شد فلسفه یعنی به کار گرفتن عقل و ذکر اموری که از به کار گرفتن عقل به دست می آید،این قواعد عقلی وقتی تبیین می شود به آن فلسفه گفته می شود.
🔻
در کلام اگر فلسفه راه پیدا کرده یعنی عقل راه پیدا کرده است و در کلام هم باید عقل راه پیدا کند نه این که خود فلسفه با تمام قواهدش به کلام راه پیدا کرده است و عقل باید در کلام بیاید و برای این که کلام ورزیده تر شود از مباحث عقلی فلسفی در کلام استفاده می شود،حال اگر متکلمی فلسفه نخواند او هم بی نیاز از عقل نیست و باید از عقل استفاده کند پس بی نیاز از فلسفه هم نیست،البته این در صورتی است که فلسفه را علم مدون ندانیم و علم مدون در کلام راه پیدا نمی کند،برخی از مسائل فلسفی در کلام می آید ولی مدرک آن عقل است و متکلم از دلیل عقلی در مسائل کلامی استفاده می کند چه فلسفه خوانده باشد و چه آن را نخواند و این طور نیست که فلسفه،کلام را متحول کند بلکه عقل است که از ابزار کلام است هم چنان که از ابزار فلسفه است در فلسفه هم چون این ابزار را به کار گرفته اند و به کمک ان قواعدی را تاسیس کرده اند راه برای طرح مسایل کلامی آسان تر کرده است پس بهتر است که فلسفه را در کلام داشته باشیم تا طی راه برای کلام و متکلم آسانتر شود.
🔺🔺🔺🔺🔺
🔻🔻🔻🔻🔻
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
📌هویت نسخ خطی
"در کشورهای دیگر نسخه ها و کتاب های خطی، شناسنامه دارند و هویت نسخه ها در شناسنامه ی آنها ثبت می شود. نسخه ای که به کتابخانه هدیه می شود یا کتابخانه آن را می خرد، در شناسنامهء آن ، مشخصات اهدا کننده یا فروشنده، با تاریخ دقیق ذکر می شود تا معلوم شود که این نسخه از کجا آمده و از چه طریقی به کتابخانه رسیده است.
بنده در کتابخانه ملی مسکو دو نامهء سلطنتی که شاهان صفوی به حاکمان روسی نوشته بودند، را دیدم. که هویت آن به صورت روشن در شناسنامه شان مشخص شده بود. مثلا فرمان شاه عباس صفوی به تزار که حدود دو متر طول و حدود نیم متر عرض داشت. این نامه را بدون این که لوله یا تا بکنند در یک لفافه قرار داده بودند.حتی محموله ای که این نامه در داخل آن ارسال شده بود، همراه نامه بود. وقتی نامه را آوردند شناسنامه اس هم همراه آن بود که در آن حتی اسم کسانی که این فرمان را تا به امروز مطالعه کرده بودند نیز ثبت شده بود.
در ایران متاسفانه نسخه های خطی ما هنوز شناسنامه دار نشده اند. هویت و سیر مکانی و زمانی نسخه های خطی مورد توجه قرار نگرفته است. مثلاً بنده در کتابخانه ای - در ایران - نسخهء قدیمی و نفیسی از منتهی المدارک فرغانی در شرح تائیه ابن فارض را دیدم. می گفتند که مبلغی رفته یکی از روستاها برای تبلیغ، و مردم آنجا گفته اند که ما این نسخه را داریم و به او داده بودند تا به یک کتابخانه اهدا نماید و مبلغ محترم بر حسب وظیف شناسی نسخه را به آن کتابخانه هدیه نموده بود.اما در هیچ جا این مطلب را ثبت نکردند، که کدام مبلغ و از کدام روستا این نسخه را آورده است. بنابراین در شناسنامه هر نسخه خطی، باید تاریخ شفاهی آن، که قبل از این کجا بوده و به چه طریقی به اینجا رسیده، ثبت شود."
🔹بخشی از مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین علی صدرایی خویی؛ این مصاحبه به صورت کامل به زودی در کتاب «تاریخ شفاهی نسخه شناسان و فهرست نویسان حوزه علمیه» از سوی دفتر تاریخ شفاهی حوزه منتشر خواهد شد.
https://t.me/horalhistory/70
@howzehoralhistory🔹
این تصویر را کسی فرستاده و گفته نسخه ای از مسند احمد است ولی در مقایسه با نسخه چاپی آن، تفاوت دارد وروشن است که نسخه ای از آن نمی باشد. آیا دوستان می داند این کتاب چه کتابی است. برای نمونه چند صفحه از آن تقدیم می شود سه صفحه از آغاز که مسند ابوبکر و دو صفحه از بخش دوم که آغاز مسند عبد الله بن مسعود است.
طی سالهایی که در گروه تاریخ دانشگاه تهران، با دانشجویان گرایش اسناد و مدارک آرشیوی کار می کنم، و البته بنده کمتر درس تخصصی برای آنها داشته ام و بیشتر در نگارش پایان نامه ها مشارکت کرده ام، دریافته ام که آنها از نظر خواندن متن اسناد مشکل دارند. اما مشکل بالاتر، تحلیل این اسناد به لحاظ محتوایی و استفاده بهینه از آنها به مثابه یک فکت تاریخی است. اما بالاتر از اینها، انتخاب موضوع است، موضوعی که بتواند فراگیر باشد و مجموعه ای از اطلاعات بدست آمده از متن اسناد مربوط به آن، عناصر درونی آن موضوع را به یکدیگر پیوند داده و نکته ای تاریخی را با اتکای به اسناد روشن کند. از نظر سخت افرازی، آنها اغلب دسترسی به اسناد ندارند یا اگر دارند، کلید واژه های موجود نمی تواند به آنها کمک جدی کند. در واقع، بیشتر آنها در تنگنای انتخاب موضوع هستند و یک دلیلش هم این است که می خواهند موضوعات صریح و روشن داشته باشند. آنها علاوه بر اسناد می توانند روی نسخ خطی کار کنند. اخیرا موضوعی با عنوان سهم کاشان در تولید نسخ خطی داشتیم که به نظر می آمد برای دانشجو دشوار است، هرچند امیدوارم در نهایت بتواند به نتیجه مطلوبی برسد. حالا فکر می کنم دانشجویان این بخش می توانند روی یک نسخه مهم که دست کم پنجاه یا حتی نسخه بیشتر از آن هست کار بکنند و روی تفاوت این نسخه ها از منظر کلی کار کنند. مثلا کتاب جامع المقاصد کرکی، دهها نسخه دارد که می شود روی آنها، اجازاتی که مربوط به آنهاست و حتی بیشتر، نقش آنها از زمانی که پدید آمده ان تا زمان حاضر، نسبت به شروحی که نوشته شده، و تاثیری که در آثار بعدی داشته اند کار بکنند. برای مثال، حدیقه الشیعه اردبیلی دهها نسخه دارد که هم تفاوت دارند، هم در باره آنها بحثهای مهمی هست و هم حواشی و نکاتی در آنها هست که می تواند مورد بررسی قرار گیرد. در واقع بررسی سرنوشت یک نسخه و یا یک کتاب بر اساس نسخ خطی آن موضوع جالبی است. این به خصوص در باره کتابهایی است که نسخه های فراوان دارند. اما گاه در باره یک نسخه مهم هم می شود کارهایی انجام داد، این مخصوص مواردی است که آن نسخه وضعیت استثنایی داشته باشد. برای مثلا حاشیه نویسی ها، یا اجازات فراوان روی آن باشد. به نظرم برای این گرایش نوپا باید بیشتر اندیشید و دانشجویان را راهنمایی کرد. البته اعتقاد من این است که باید تلاش کرد خود دانشجو موضوعش را انتخاب کند. دادن موضوع به دانشجو بستن راه تعمق و تامل به روی دانشجوست. از آن بدتر تحمیل موضوع به دانشجو ست که برخی از دانشگاه ها این کار را می کنند و به رغم مخالفت دانشجو اصرار دارند که طرح های پژوهشی خود را به دانشجو تحمیل کنند. به نظرم این اصل باید مصوب باشد که هیچ گروهی حق ندارد موضوعی را به دانشجو تحمیل کند و او را در شرایطی قرار دهد که مجبور باشد موضوعی را ناخواسته بپذیرد.
@jafarian1964
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com