? «الذریعه» اولین بار در کجا و چگونه چاپ شد؟
وقتی ما به نجف آمدیم، مرحوم عموی پدرم حاج حبیب الله محسنی به نجف آمد. او یک بازاری باشعور و فرهنگ دوست بود؛ درست مانند پدر و پدربزرگِ خود شیخ آقابزرگ که بازاری بودند و از روشنفکران بازاری به حساب می آمدند. حاج حبیب الله محسنی به پدرم 500 تومان پول داد تا به عنوان سهم امام بتواند کتاب الذریعه را چاپ کند.
مرحوم پدرم این پول را قبول نکرد؛ چه، معتقد بود که سهم امام مصارفی دارد که معین است، و من نمی دانم که آیا حق دارم از آن برای چاپ کتاب الذریعه استفاده کنم یا نه؟ آقای حاج حبیب الله محسنی هفت هشت روزی در منزل ما میهمان بودند، و من یادم هست حداقل دو الی سه جلسه با مرحوم پدرم بحث داشتند که این پول را بپذیرد... تا آن که سرانجام حاج حبیب الله 500 تومان را به مرحوم پدرم هدیه کرد. این خدمت بزرگ هیچ گاه از یاد پدرم نرفت و در مقدمۀ الذریعه نیز از این خدمت او در چند جا یاد کرده است. حتی سال آخر قبل فوتش، چند بار اسم حاج حبیب الله محسنی را پیش من یاد کرد و گفت: من مدیون این مرد هستم و چاپ الذریعه هم مدیون خدمت این مرد است...
برای اینکه ارزش این 500 تومان در آن زمان مشخص شود، باید عرض کنم من و آقا مهدی ... با این پول توانستیم در بغداد یک ماشین چاپ دو صفحه ای و یک گارسه حروف کامل سُربی به اندازۀ هشت صفحه ـ یکی خوابیده و یکی ایستاده، که روی یک چهار پایه نصب شده بود ـ خریداری کنیم. علاوه بر این، چندین بند کاغذ برای چاپ جلد اول الذریعه خریداری کردیم.
منبع: بهشتی پور، حسن، «چگونگی تألیف الذریعه (گفت و گو با دکتر علی نقی منزوی)»، در، کتابگزار، ش1، ص300.
@Ketabpazhohi
فهرست شیخ و تصحیح محقق طباطبایی
چند ماهی قبل از درگذشت استادم محقق طباطبایی بود که در سفری به قم در خدمت استاد دیگرم مرحوم محقق جعفری دو سه روزی خدمت مرحوم آقای طباطبایی بودم. مرحوم آقای طباطبایی نظرش این بود که فهرست شیخ را که سال ها روی آن کار کرده بود باید هر چه زودتر برای چاپ و نشر ساماندهی کند. نظر ایشان این بود که کتاب یک سال هنوز کار دارد. آنچه تا آن زمان انجام شده بود تنها مقابله حدود ده دوازده نسخه بسیار خوب فهرست شیخ بود که برخی از آنها دست کم آن زمان در دسترس نبود اما مرحوم آقای طباطبایی در زمان اقامت در عراق کتاب را با آن نسخه ها مقابله فرموده بودند. مقابله نسخه ها بر روی دو چاپ مختلف مطبعه حیدریه انجام شده بود منتهی متأسفانه در ایران حواشی ایشان بر هر دو نسخه چاپی بر اثر برش نادرستی که صحافی به پیشنهاد ایشان انجام داده بود مقداری آسیب دیده بود و همین موجب شده بود که آن مرحوم متن را دست كم با برخی نسخه های ایرانی بار دیگر مقابله کنند. به هر حال مقداری از مقابله ها که از روی نسخه های نجف و کربلا بود و عکس آنها را ایشان در اختیار نداشت تا اندازه ای از میان رفته بود. کاری که ایشان علاوه در مدت اقامت در مشهد انجام داده بود این بود که یک نسخه به خط زیبای خود از کتاب و بر اساس نسخه مهمی از فهرست فراهم کرده بود و آن حاشیه ها را به پاورقی آن متن افزوده بود. مواردی هم بود که آنچه در متن بود مصحح نبود و نسخه بدل ها اصلح بود و ایشان بدین امر وقوف داشت اما قصدش این بود که نخست نسخه اصل خود را تدوین و بعد اصلاحات را از پاره ای پانوشت ها به متن اصلی بیافزاید. از روی آن متنی که خود ایشان نوشته بود هم نسخه ای تایپی فراهم شده بود که البته اغلاط تایپی خود را داشت. مرحوم آقای طباطبایی به دلیل کسالتی که در سال آخر عمر شریف خود داشت و به دلیل علاقه به اين کار و زحمات زیادی که بر روی متن کشیده بود مجموعه کارهای خود روي متن فهرست شيخ را برای تهدیب و اصلاح نهایی به شخصی از محققین نام آور قم داده بود تا کتاب با همت او نهایی و منتشر شود. اما بعد از مدتی معلوم شد که کار پیش نمی رود. در آن جلسه که مرحوم آقای جعفری هم تشریف داشتند و به توصيه ايشان كه به من لطف داشتند، مرحوم آقای طباطبایی به من پیشنهاد کردند که کار را به دست بگیرم. منتهی آن زمان من تازه کار فهرست منتجب را از ایشان برای تکمیل گرفته بودم و به همین دليل بنا شد بعد از انجام و تحویل آن، کار را روی فهرست شیخ آغاز کنم. متأسفانه بعد از درگذشت استادمان مرحوم آقای طباطبایی فهرست شیخ صرفاً بر اساس همان نسخه نیمه نهایی منتشر شد، کتابی که به تعبیر خود ایشان هنوز یک سال کار داشت تا تصحیحات متنی و قیاسی و اجتهادی آن تکمیل شود. گاه دیده ام برخی به ضبط های این نسخه ایراد می گیرند. این تذکر را دادم تا خوانندگان احتمالی این یادداشت بدانند داستان چاپ این کتاب از چه قرار بوده است. با این وصف به دلیل تعدد و اهمیت نسخه های مقابله شده و دقت در مقابله ها، این چاپ هنوز به نظر من بهترین چاپ کتاب است، به ویژه اگر نسخه بدل ها در هنگام نقل مورد عنایت قرار گیرد. اگر عمری باشد دوست دارم زمانی آن توصیه استاد را درباره این کتاب عملی کنم. رحمه الله رحمة واسعة.
@barrasihayetarikhi
🔹 «الذریعه» اولین بار در کجا و چگونه چاپ شد؟
وقتی ما به نجف آمدیم، مرحوم عموی پدرم حاج حبیب الله محسنی به نجف آمد. او یک بازاری باشعور و فرهنگ دوست بود؛ درست مانند پدر و پدربزرگِ خود شیخ آقابزرگ که بازاری بودند و از روشنفکران بازاری به حساب می آمدند. حاج حبیب الله محسنی به پدرم 500 تومان پول داد تا به عنوان سهم امام بتواند کتاب الذریعه را چاپ کند.
مرحوم پدرم این پول را قبول نکرد؛ چه، معتقد بود که سهم امام مصارفی دارد که معین است، و من نمی دانم که آیا حق دارم از آن برای چاپ کتاب الذریعه استفاده کنم یا نه؟ آقای حاج حبیب الله محسنی هفت هشت روزی در منزل ما میهمان بودند، و من یادم هست حداقل دو الی سه جلسه با مرحوم پدرم بحث داشتند که این پول را بپذیرد... تا آن که سرانجام حاج حبیب الله 500 تومان را به مرحوم پدرم هدیه کرد. این خدمت بزرگ هیچ گاه از یاد پدرم نرفت و در مقدمۀ الذریعه نیز از این خدمت او در چند جا یاد کرده است. حتی سال آخر قبل فوتش، چند بار اسم حاج حبیب الله محسنی را پیش من یاد کرد و گفت: من مدیون این مرد هستم و چاپ الذریعه هم مدیون خدمت این مرد است...
برای اینکه ارزش این 500 تومان در آن زمان مشخص شود، باید عرض کنم من و آقا مهدی ... با این پول توانستیم در بغداد یک ماشین چاپ دو صفحه ای و یک گارسه حروف کامل سُربی به اندازۀ هشت صفحه ـ یکی خوابیده و یکی ایستاده، که روی یک چهار پایه نصب شده بود ـ خریداری کنیم. علاوه بر این، چندین بند کاغذ برای چاپ جلد اول الذریعه خریداری کردیم.
منبع: بهشتی پور، حسن، «چگونگی تألیف الذریعه (گفت و گو با دکتر علی نقی منزوی)»، در، کتابگزار، ش1، ص300.
@Ketabpazhohi
مرحوم آیه الله سیدمحمد علی روحانی از شاگردان مرحوم آقای بروجردی،فقیه بزرگواری که در امور معنوی نامدار بود... سالها امامت جماعت ایشان در مسجد امام حسن عسکری قم در ذهن دل طلاب و بازاریان قم به زیبایی و شکوه نقش بسته است... رحمه الله علیه و حشره مه اجداده الطاهرین
امروز به مناسبت رونمایی از کتاب سیرة الامام الحسین (ع) استادم سید جعفر مرتضی که به تازگی با انتشار مجلد 24 به پایان رسیده و تمام آن در دوره بیماری سرطان ایشان نوشته شد، در جلسه ای در محل نمایشگاه تهران شرکت کردم. قرار بود جناب آقای عباس صالحی معاون فرهنگی وزیر ارشاد، دوستم جناب استاد مهدوی راد و بنده سخنرانی کنیم. آن دو بزرگوار مطالبی در باره ویژگی های آثار ایشان بیان کردند. نوبت به بنده رسید که الزاما می بایست در 15 دقیقه تمام می کردم. مطالبی که خاطرم مانده و گفتم این ها بود:
رابطه بنده با سید جعفر، علاوه بر شاگردی، رابطه عاطفی هم بود. در واقع ، از وقتی که در سال 1361 اولین بار به خانه ایشان رفتم، این ارتباط تاکنون استوار و عاطفی مانده است. از آن وقت تا سال 1372 یا 73 که ایران بودند، بسیاری از روزها به منزل ایشان می رفتم. از کتابخانه ایشان بهره می بردم. از یادداشت های پشت کتابها که مطابق رسم خود می نوشت. صد البته که ارادتم به ایشان تا به امروز هم باقی مانده و به هیچ روی کم نشده است.
اما به طور کلی باید بگویم آقای مرتضی، حاصل سه مکتب فکری بود. یکی مکتب لبنان که ادبیات نگارشی ایشان، و انس و الفتش با آثار آن دیار، علاوه بر تربیت در دوره کودکی، میراث آن دوره است. دیگر نجف که چند سالی در آنجا مانده و تحصیل کرده بود. سوم مکتب قم که در آنجا هم تحصیل و تحقیق داشت. در نجف گویا یک اثر ادبی هم چاپ کرده بود.
در قم بیش از همه با سه استاد همنشین بود. آیت الله سید مهدی روحانی، آیت الله احمدی میانجی و آیت الله میر محمدی. از طریق آنها با جمعی از دوستان آنها مانند آیت الله شبیری زنجانی، آیت الله آذری و شماری دیگر مربوط بود. گاه در جلسات درس آنها هم شرکت می کرد. به نظرم و در کل، بیشتر تحت تاثیر آیت الله روحانی بود. تا زمانی که ایران بود، همه آثارش را قبل از چاپ به آقای روحانی و احمدی می داد. در بسیاری از آنها به ایشان اشاره کرده است. آقای روحانی مرد دقیقی بود. سید جعفر که نبوغ خاصی داشت، متون را زیاد می خواند و با سرعت انتقال، در تدوین مطالب بسیار سریع بود، نوع از نظرات آقای روحانی و آقای احمدی استفاده می کرد.
به هر حال به نظرم یک ویژگی مهم ایشان همین بود که حاصل این سه مکتب بود. خودشان می گفتند که یادداشت نویسی پشت کتابها را از آثار سید عبدالحسین شرف الدین یاد گرفتند. (ادامه دارد)
@jafarian1964
این هم دکتر علی قیصری که خاطرات زیادی از قم دارد. زمانی که جد امجدشان کارخانه ریسباف را داشت و به امر مرحوم ایت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری برق قم را درست کرد.
@jafarain1964
در ماشینی که می آمدیم، جناب آقای آقا سید حسن هاشمی گلپایگانی نواده مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی از علمای بزرگ نجف بودند.( ایشان داماد مرحوم آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی) هستند. گفتند که سالها گویا حوالی 23 تهران ساکن بودند و سالهاست که در قم هستند. از نزدیکان مرحوم آقا باقر آشتیانی فرزند مرحوم میرزا احمد آشتیانی (و ایشان فرزند آقا میرزا حسن آشتیانی) بوده اند. داستانها از ایشان داشتند. اما جالب بود که گفتند پدر ایشان، مثنوی را به عربی ترجمه و چاپ کرده که من ندیده ام. گفتند پدرم از نزدیکان مرحوم آیت الله حکیم بود. یک بار از ایشان می پرسد که این مثنوی چیست؟ برخی مخالفند و برخی موافق آن. پدرم به ایشان می گوید من مقداری از آن را برای شما ترجمه می کنم. آن وقت آقای حکیم که این مطالب را می بیند می گوید مرد دانشمندی بوده است. و ایشان کل مثنوی را تعریب کرده و منتشر کردند. پدرشان یک الفیه هم دارد که سفرنامه حج آیت الله حکیم است. این سفر یکی از سفرهای معروف یک مرجع شیعه به حج است که انعکاس زیادی داشت. ایشان گفتند آقای حکیم بسیار بسیار مودب بود و پدرم هم سالها در کنار ایشان بود. آقای آقا سید حسن، سالها حکم شرع اوقاف در اوائل انقلاب بودند و می گفتند یک بار که با آقای جمارانی و نظام زاده به شیراز رفتیم، آقای دستغیب وقتی فهمیدند من نوه آقا سیدجمال گلپایگانی هستم، بسیار بسیار احترام کردند و گفتند من هرچه دارم از ایشان دارم. اخیرا کتاب الصلاة ایشان را تصحیح کرده و آماده چاپ کرده ایم.
(اینها مطالبی بود که در ماشین و در طول راه از اراک تا قم یادداشت کردم و فکر کردم اینجا بگذارم شاید به کار کسانی بیاید.)
@jafarian1964
وقتی منوچهر خان گرچی کتابخانه ای را غارت کرد، و شصت سال بعد، در غارتی دیگر آن کتابها به صاحبش برگشت
با یاد از مرحوم سید مصلح الدین مهدوی
سالها پیش، زمانهایی که اصفهان می رفتم، گاهی همراه دوستم جناب دکتر موسی نجفی و گاهی تنها، به دیدن مرحوم سید مصلح الدین مهدوی می رفتم که خانه اش در خیابان امام خمینی (انوشیروان سابق) بود. ایشان همراه همسر و دخترشان در این خانه زندگی می کردند. علاقه من از زمان نشر کتاب خاندان شیخ الاسلام اصفهان به ایشان بود. آثار دیگر ایشان در باره خاندان آقا نجفی و نیز شرح حال حجة الاسلام بانی مسجد سید، و همین طور کتاب قدیمشان تذکرة القبور، همه و همه مفید بود. زمانی هم با ایشان مصاحبه ای کردم که در مجله ای در قم منتشر شد. این اواخر بیماری شان تشدید شد و با این حال، گهگاه توفیق دیدار ایشان را داشتم تا آن که به رحمت خدا رفتند. تعداد قابل ملاحظه ای نسخ خطی خانوادگی داشتند که آنها را وقف کرده و اکنون در کتابخانه ابن مسکویه اصفهان است.
اما اتفاق جالبی که افتاد و نشان از بی خبری من از خاندان ایشان داشت، آشنایی با اثری از برادر ایشان با نام معزالدین مهدوی بود که به نام داستانهایی از پنجاه سال منتشر شد. ایشان کارمندان عالی رتبه آموزش و پروش بوده و در شهرهای مختلف، خدمت کرده و داستانهای بسیاری زیبایی را از آن سالها در این کتاب آورده که به نظرم بسیار مفید است و ایشان هم در پردازش آنها استادانه عمل کرده است.
برخی از این داستانها را که نشان از تدین، روشنی فکر و تیزبینی ایشان است، در سال گذشته، در همین کانال گذاشتم. امروز پشت یک نسخه خطی یادداشتی از ایشان دیدم که نکته تازه ای در باره شناخت این خانواده بود. اما خود این حکایت هم جالب است.
بر اساس این یادداشت، منزل یکی از اجداد ایشان توسط منوچهر خان گرجی در سال 1262 غارت و کتابها به دارالحکومه شهر برده می شود. سالها بعد در سال 1327ق وقتی ایل بختیاری در مشروطه به اصفهان آمد و عالی قاپو غارت شد، کتابها در آنجا بود و به دست آنها افتاد، و در میدان شاه حراج کردند. پدر ایشان، یعنی شهاب الدین، تعداد هفتاد نسخه را خریداری کرده و بگفته سید معزالدین، این نسخه ها در این زمان، یعنی سال 1353 ش که این یادداشت را نوشته، در اختیار برادرش بوده است.
علی القاعده اینها همان نسخی است که اکنون در کتابخانه ابن مسکویه است، هرچند نسخه ای که این یادداشت در آن نوشته شده، آنجا نیست. خوشبختانه آن چنان که خودش می گوید، داستان غارت کتابخانه جدش را در کتاب خاطراتش یعنی همان داستانهایی از پنجاه سال نوشته است و می توان تفصیل ماجرا را در آن دید.
اما یادداشت ایشان:
این فهرست کتاب به خط مرحوم سید محمد حسن مجتهد اصفهانی نبیره مولف است، و جد بزرگوار نویسنده این یادداشت: معزالدین مهدوی ابن مرحوم سید شهاب الدین بن سید محمد حسن اصفهانی ابن سید محمد تقی متسجاب الدعوه ابن سید محمد سعید ابن محمد صادق ابن ابوالقاسم بن محمد باقر بن محمد صادق مولف این کتاب ابن ابی القاسم بن محمد باقر الموسوی است.
به ظن متآخم بعلم، این کتاب جزء اموال مرحوم سید حسن مجتهد اصفهانی بوده است که منوچهر خان معتمدالدوله گرجی حاکم اصفهان در سال 1262 خانه او را شبانه به غارت برد.
در سال 1327 در قضایای مشروطیت عمارت عالی قاپ به وسیله ایل بختیاری به غارت رفت، و بعضی از کتب مرحوم سید حسن مجتهد اصفهانی جزء اموال غارتی بود که بختیاری در میدان شاه اصفهان فروختند، و پدر بزرگوار بنده (مرحوم سید شهاب الدین) بعضی از آن کتب را خریداری فرمود، و فعلا بیش از هشتاد جلد آن که غالبا تصنیف و تألیف او است نزد برادر فاضل ارجمند بنده (سید مصلح الدین مهدوی) در اصفهان موجود است.
به تاریخ 16 تیرماه 1354 برابر 16 جمادی الثانیه 1394 قمری،
شرح غارت منزل مرحوم سید محمد حسن مجتهد را در کتاب «داستان هایی از پنجاه سال» نوشته ام و به چاپ رسیده است، مفصل است. و انا الاحقر معزالدین الموسوی المهدوی الاصفهانی 16 /4/1353
@jafarian1964
توضیح المسائل
برخی دوستان به من نوشتند که متن توضیح المسائل مرحوم آقای بروجردی اثر قلم مرحوم استاد علی اصغر فقیهی است و او بود که معلم مدرسه در قم بود. بله ممکن است مقصود از آنچه قبلا در اینجا از جناب آقای مددی نقل کردیم این باشد منتهی سهم اصلی در تدوین توضیح المسائل با مرحوم علامه کرباسچیان بود و آقای فقیهی در این کار تنها همکار آقای علامه بوده است. جنبه های ادبی کتاب اثر قلم مرحوم آقای فقیهی بود که به نوبه خود او هم تحصیلات حوزوی خوبی داشت و آدم اهل علمی بود و آثار قلمی قابل توجهی دارد.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
✔️ نصرالله شاهآبادی؛ خلف صالح پدر
🔸 بهمناسبت درگذشت
«سیدهادی طباطبایی»
🔹 مرحوم محمدعلی شاه آبادی هفده فرزند داشت. ده فرزند ذکور او اغلب به جامهی روحانیت در آمدند. نصرالله نیز همین رویّه را در پیش گرفت. او در سال 1310 در قم به دنیا آمد. در تهران و قم و نجف به تحصیل علوم دینی پرداخت. در تهران، پای درس میرزا ابوالحسن شعرانی، سید کاظم عصار و میرزا مهدی آشتیانی نشست. در قم از محضر حضرات حجت، بروجردی، اراکی و محمدتقی خوانساری استفاده کرد. در نجف نیز به محفل شیخ حسین حلّی، سید عبدالهادی شیرازی، سیدابوالقاسم خویی و سید محمود شاهرودی رفت. او در نجف از محضر سید محمد روحانی نیز بهره برد. مرحوم روحانی، پسردایی شاهآبادی محسوب میشد.
🔹 وی از حامیان انقلاب و آیتالله خمینی بود و گفته بود خیلی از مردم تصور میکنند انقلاب امام(ره) ۳۸ـ۳۷ سال است که شروع شده؛ در حالی که از ۷۵ سال قبل پایهگذاری شده است. وی در تأیید این سخن عنوان میکند که شما اگر حالات زندگی پدرم را مطالعه کنید میبینید نقشهای که ایشان پیاده کرده بود برای مخالفت با رضا خان، عین همان را امام پیاده کرده است.
🔹 وی دوستی نزدیکی با نواب صفوی داشت. او سید حسین امامی را به نواب صفوی معرفی کرده بود: «یک شب که مرحوم نواب همراه با سید عبدالحسین واحدی به خانهی ما آمدند، به مرحوم نواب گفتم، جوانی را میشناسم که شاید الآن خیلی سرش توی حسابهای ما نباشد، ولی مطمئنم اگر او را زیر بال و پرتان بگیرید، درست میشود. مرحوم نواب گفت بگویید بیاید. سیدحسین را صدا زدم و آمد و همانطور که فکرش را میکردم با صحبت با مرحوم نواب کلاً از این رو به آن رو شد». سیدحسین امامی، بعدها اقدام به ترور احمد کسروی کرد.
🔹 آیتالله نصرالله شاهآبادی که از چندی پیش بهدنبال وخامت حالش در یکی از بیمارستانهای تهران بستری شده بود، امروز (۲۱ اسفند ۱۳۹۶) دارفانی را وداع گفت.
متن کامل مطلب یادداشت👇👇👇
http://mobahesat.ir/wp-admin/post.php?post=15923&action=edit
🔻🔻🔻
@mobahesatmagz
⚡رویکرد فقهی آیت الله سیستانی به آیت الله بروجردی نزدیک است تا آیت الله خویی
✔سیدمنیر خباز استاد حوزه علمیه قم و از شاگردان آیت الله سیستانی، در گفتگو با عصر اندیشه🔻
◾بخش اول
🔹روش ایشان در درس خارج اصول، روشی جامع میان مکاتب مختلف اصولی و متأثر از اندیشه های اصولی میرزا مهدی اصفهانی بود که در مشهد معروف بود و علاوه بر این در درس خود اهتمام زیادی نیز به اندیشه های اصولی محقق شیخ هادی تهرانی و مکاتب معروف اصولی مانند مکتب نائینی و عراقی و اصفهانی داشت. پس اولین ویژگی درس ایشان احاطه ای بود که به مکاتب متنوع اصولی داشت.
🔹دومین ویژگی درس ایشان این بود که با مکاتب علمی جدید در حقوق نیز آشنا بود و اطلاع زیادی هم در زمینههای روانشناسی (علمالنفس)، جامعه شناسی، فلسفه جدید و فلسفه غرب داشت. ایشان با علم زبانشناسی جدید نیز آشنا بود و به نظر من از لحاظ جامعیت و فراوانی معلومات و گستره اطلاعات به ویژه در مورد علوم جدید، چهره دیگری از شهید سید محمدباقر صدر بود. ایشان هر کتابی را که به زبان عربی یا فارسی منتشر میشد پیگیری میکرد و در هر زمینهای مطالعه داشت و تأثیر این اطلاعات و دانسته های گسترده در درس اصول و فقه ایشان و هر مسئله دیگرِ مرتبط یا فلسفه جدید یا روانشناسی و علوم دیگر آشکار بود.
🔹سومین ویژگی این بود که بعد از طرح درس میکوشید مطلب جدیدی ارائه کند و در این راه یا آن بحث را از شکل شناخته شده و مرسوم خود خارج میساخت و یا اینکه ایده جدیدی را در آن مطرح مینمود و بدین ترتیب تلاش برای نوآوری، یکی از روشهای ایشان محسوب میشد که در بحثهای اصولی خود به آن پایبند بود.
🔹چهارمین ویژگی درس ایشان این بود که در فهم افکار و نظریات نائینی دقیق بود، زیرا ایشان یک دوره کامل اصول را نزد شاگرد نائینی یعنی شیخ حسین حلی سپری کرده بود و شیخ حلی در آن دوره به نام «زبان محقق نائینی» و نزدیکترین شاگرد وی معروف بود. از این رو سید سیستانی در درس خود بسیار در آراء سید خوئی و فهم او از نظریات نائینی مناقشه میکرد و در بسیاری از موارد قائل به سوءبرداشت سید خوئی از نظریات محقق نائینی بود، زیرا سید سیستانی در این زمینه تکیه بر استادی داشت که به محقق نائینی نزدیکتر از سید خوئی بود.
🔹ایشان مکتب ویژه خود را دارد به این معنا که مکتب سید سیستانی از لحاظ فقه و اصول کاملاً با مکتب سید خوئی متفاوت است. درس فقه ایشان بیشتر با مکتب سید بروجردی همسو بود تا مکتب سید خوئی؛ زیرا ایشان پنج سال شاگرد سید بروجردی بود و از مکتب ایشان تأثیر پذیرفته بود. سید سیستانی در فهم فقه اهل سنت اول بود؛ بدین معنا که فقه اهل سنت را بهتر از خودشان میشناخت و این به خاطر مطالعه و تحقیق فراوان فقه اهل سنت توسط ایشان بود. همانگونه که در مکتب سید بروجردی معروف است
🔹ویژگی دیگر مکتب فقه سید سیستانی این بود که ایشان بر کتابهای قدما تمرکز داشت و همیشه مسائل را از این کتابها میخواند و آن را همانند قدما بیان و تحریر میکرد. در مورد نظریات و اقوال مشهور قدما اهل تحقیق بود و در هر مسئلهای از این نظریات استفاده میکرد و بر همین اساس نیز آن مسئله و ادله آن را بیان و سیر تاریخیاش را تا زمان ما عنوان میکرد.
🔹ویژگی دیگر درس فقه سید سیستانی این بود که ایشان اشراف گستردهای بر متون و نسخه های خطی داشت و ابداً این گونه نبود که به نسخههای چاپ شده کتب اربعه مراجعه کند. بلکه به نسخه های خطی آن مراجعه میکرد و متون را با اختلاف نسخه هایی که داشتند با هم مقایسه میکرد و به هر حال در این زمینه صاحب اطلاع بود که چه نسخه ای ارجحیت دارد و چگونه باید این نسخه ها را ارزشگذاری کرد. ویژگی دیگر بحث فقه ایشان این بود که عنایت زیادی داشت که یک روایت را از میان مجموعه روایات بفهمد و در فقه خود از این روش به عنوان فهم استنباطی نصوص تعبیر میکرد و میگفت روایت فقط با دقت عقلی و عرفی فهمیده نمیشود، بلکه ملاک فهم آن فهم استنباطی است.
@namehayehawzavi
yon.ir/roiJ0
⚡رویکرد فقهی آیت الله سیستانی به آیت الله بروجردی نزدیک است تا آیت الله خویی
✔سیدمنیر خباز استاد حوزه علمیه قم و از شاگردان آیت الله سیستانی، در گفتگو با عصر اندیشه🔻
◾بخش اول
🔹روش ایشان در درس خارج اصول، روشی جامع میان مکاتب مختلف اصولی و متأثر از اندیشه های اصولی میرزا مهدی اصفهانی بود که در مشهد معروف بود و علاوه بر این در درس خود اهتمام زیادی نیز به اندیشه های اصولی محقق شیخ هادی تهرانی و مکاتب معروف اصولی مانند مکتب نائینی و عراقی و اصفهانی داشت. پس اولین ویژگی درس ایشان احاطه ای بود که به مکاتب متنوع اصولی داشت.
🔹دومین ویژگی درس ایشان این بود که با مکاتب علمی جدید در حقوق نیز آشنا بود و اطلاع زیادی هم در زمینههای روانشناسی (علمالنفس)، جامعه شناسی، فلسفه جدید و فلسفه غرب داشت. ایشان با علم زبانشناسی جدید نیز آشنا بود و به نظر من از لحاظ جامعیت و فراوانی معلومات و گستره اطلاعات به ویژه در مورد علوم جدید، چهره دیگری از شهید سید محمدباقر صدر بود. ایشان هر کتابی را که به زبان عربی یا فارسی منتشر میشد پیگیری میکرد و در هر زمینهای مطالعه داشت و تأثیر این اطلاعات و دانسته های گسترده در درس اصول و فقه ایشان و هر مسئله دیگرِ مرتبط یا فلسفه جدید یا روانشناسی و علوم دیگر آشکار بود.
🔹سومین ویژگی این بود که بعد از طرح درس میکوشید مطلب جدیدی ارائه کند و در این راه یا آن بحث را از شکل شناخته شده و مرسوم خود خارج میساخت و یا اینکه ایده جدیدی را در آن مطرح مینمود و بدین ترتیب تلاش برای نوآوری، یکی از روشهای ایشان محسوب میشد که در بحثهای اصولی خود به آن پایبند بود.
🔹چهارمین ویژگی درس ایشان این بود که در فهم افکار و نظریات نائینی دقیق بود، زیرا ایشان یک دوره کامل اصول را نزد شاگرد نائینی یعنی شیخ حسین حلی سپری کرده بود و شیخ حلی در آن دوره به نام «زبان محقق نائینی» و نزدیکترین شاگرد وی معروف بود. از این رو سید سیستانی در درس خود بسیار در آراء سید خوئی و فهم او از نظریات نائینی مناقشه میکرد و در بسیاری از موارد قائل به سوءبرداشت سید خوئی از نظریات محقق نائینی بود، زیرا سید سیستانی در این زمینه تکیه بر استادی داشت که به محقق نائینی نزدیکتر از سید خوئی بود.
🔹ایشان مکتب ویژه خود را دارد به این معنا که مکتب سید سیستانی از لحاظ فقه و اصول کاملاً با مکتب سید خوئی متفاوت است. درس فقه ایشان بیشتر با مکتب سید بروجردی همسو بود تا مکتب سید خوئی؛ زیرا ایشان پنج سال شاگرد سید بروجردی بود و از مکتب ایشان تأثیر پذیرفته بود. سید سیستانی در فهم فقه اهل سنت اول بود؛ بدین معنا که فقه اهل سنت را بهتر از خودشان میشناخت و این به خاطر مطالعه و تحقیق فراوان فقه اهل سنت توسط ایشان بود. همانگونه که در مکتب سید بروجردی معروف است
🔹ویژگی دیگر مکتب فقه سید سیستانی این بود که ایشان بر کتابهای قدما تمرکز داشت و همیشه مسائل را از این کتابها میخواند و آن را همانند قدما بیان و تحریر میکرد. در مورد نظریات و اقوال مشهور قدما اهل تحقیق بود و در هر مسئلهای از این نظریات استفاده میکرد و بر همین اساس نیز آن مسئله و ادله آن را بیان و سیر تاریخیاش را تا زمان ما عنوان میکرد.
🔹ویژگی دیگر درس فقه سید سیستانی این بود که ایشان اشراف گستردهای بر متون و نسخه های خطی داشت و ابداً این گونه نبود که به نسخههای چاپ شده کتب اربعه مراجعه کند. بلکه به نسخه های خطی آن مراجعه میکرد و متون را با اختلاف نسخه هایی که داشتند با هم مقایسه میکرد و به هر حال در این زمینه صاحب اطلاع بود که چه نسخه ای ارجحیت دارد و چگونه باید این نسخه ها را ارزشگذاری کرد. ویژگی دیگر بحث فقه ایشان این بود که عنایت زیادی داشت که یک روایت را از میان مجموعه روایات بفهمد و در فقه خود از این روش به عنوان فهم استنباطی نصوص تعبیر میکرد و میگفت روایت فقط با دقت عقلی و عرفی فهمیده نمیشود، بلکه ملاک فهم آن فهم استنباطی است.
@namehayehawzavi
yon.ir/roiJ0
آقای حیدر حب الله بعد از چاپ و نشر این کتاب پیامی بیان داشتند، و این امیدواری را ایجاد کردند که اگر نواقص معتنا به باشد(که هست) آن را اصلاح میکنند. که متاسفانه این کار در زمان حیات آقای محسنی رخ نداد. امید است که ایشان به وعده ی خود که در ذیل عینا میآید، عمل نمایند:
«همچنین اگر چنانچه وجود نواقص قابل توجهی در کتاب «المعتبر» احراز گردد، آمادگی کامل خود برای همکاری با کسانی که به حفظ احادیث و تراث اهل بیت^ اهمیت می دهند، اعلام میکنیم و کتاب را ضمن هماهنگی با حضرت آیة الله محسنی مجدداً با تصحیح و تحقیق به چاپ خواهیم رساند. باعث افتخار ماست و هیچ رنجوده خاطر نیستیم چنانچه زمینه فراهم شود سطح کار علمی خود را بالا برده و نقایصی را که (اگر بود) بدون قصد حاصل شده، برطرف کنیم.»
تنها به یک نکته ی دیگر از پیام ایشان اشاره میکنیم، جناب حیدر حب الله در آن پیام چنین مینگارد:
کتاب «المعتبر» برمبنای کتاب «مشرعة بحار الأنوار» نگاشته شده است نه بر اساس تمام نظریات آیة الله محسنی؛ نظریاتی که در دیگر کتابهای ایشان موجود است.
چنانچه خوانندگان کتاب را ملاحظه کنند، -فارغ از اینکه آیا روش مرحوم آصف محسنی در کتب مختلف ایشان متفاوت است یا نه- در خواهند یافت که اشکالات تماما بر اساس روش و مناط آن مرحوم در کتاب مشرعۀ بحار الانوار است.
⚡علاقه به امام
🔻مرحوم آیت الله نصرالله شاه آبادی:
🔹پدر ما به #مرحوم_امام بسیار علاقه داشت. علت این محبوبیت، علاوه بر #طلبگی و #سیادت وی، #استعداد و #خوش_فهمیِ ایشان بود. ایشان مطالب را سریع میگرفت و قدرت حفظ و تحلیل سرشاری داشت. از سوی دیگر علاقه ویژه امام به درس مرحوم پدر، سبب شده
بود آمادگیِ بیشتری برای ثبت و ضبط مطالب مرحوم والد داشته باشد. میتوان گفت که تعلیقات فصوص و مصباح الانس مرحوم امام، تقریر افادات مرحوم والد است.
🔸یکی از موارد نمود علاقه مرحوم پدرم به امام، زمانی بود که وی برای دیدن پدرم به تهران میآمد. پدرم میفرمود: «هر وقت آقا روح الله به تهران آمد، مبادا ایشان معطل شود و اگر خواب بودم، مرا بیدار کنید و نگویید من خواب هستم».
به همین دلیل ما هم هوشیار بودیم و برای ایشان فوری در را باز میکردیم. امام هم تشریف میآوردند و خدمت مرحوم والد میرفتند.
📚 #حدیث_نصر ص۱۳۷
@NasrollahShahAbadi
آیت الله سید موسی شبیری زنجانی از مراجع تقلید معاصر:«آقای محققی یک درسی هم داشت که در آن اطلاعات جدیدی که غالب طلاب به آن احتیاج داشتند - به صورت تلفیقی با دروس حوزه - مطرح میکردند. بنده هم در درس ایشان میرفتم. در آن درس نیز اتفاقا آقا سید عبدالجواد جبل عاملی که استاد شرح لمعه ما بود، شرکت میکردند.» آیت الله سید حسین بدلا:«مرحوم محققی، شخصیتی بود که علاوه بر معلومات، اطلاعات غیرحوزوی ایشان نیز قوی بود و با مسایل فرهنگی روز آشنایی داشت. یادم هست همین آقای محققی، وقتی که با هم در مدرسه رضویه بودیم، به این مسائل توجه داشت. با زحمتبسیار، بدون استخدام میرفتیم مدارس جدید ملی و میخواستیم برای دانشآموزان برنامه داشته باشیم.» آیت الله فاضل لنکرانی:«تا مدتی آیتالله بروجردی، کسی را که واجد شرایط تبلیغ تشیع در اروپا باشد، نیافته بودند، در این رابطه، با مرحوم پدرم مشورت میکنند. پدرم میگوید:این موضوع نیاز به تفکر دارد. مرحوم پدرم این قضیه را با من در میان گذاشتند. بنده به پدرم عرض کردم: به نظر من، آقای محققی شایستگی این کار را دارد. ایشان استاد دانشگاه بود و مرد بسیار روشن و آشنا به علوم روز و متدین. علاوه بسیار خوش قیافه و خوش بیان بود. در تهران سکونت داشت وگاه به قم میآمد و برای طلبهها درس هیئت میگفت.از قبل با هم ارتباطی داشتیم، به تهران رفتم و مسئله را با آقای محققی در میان گذاشتم. خلاصه ایشان را راضی کردم برای رفتن به آلمان.مرحوم پدرم نتیجه را به آقای بروجردی گفتند. ایشان هم خوشحال شدند و فرمودند: من باید آقای محققی را ببینم. آقای محققی خدمت ایشان آمدند و پس از توصیههای ایشان، روانه هامبورگ شدند و بسیار هم موفق بودند. مسجد هامبورگ به دستور آیتالله بروجردی و به دست ایشان تاسیس شد و هم اکنون از مراکز مهم اسلامی است.»
🔸خاطره آیة الله دوزدوزانی از شاگردی که آیة الله بروجردی را با سؤال خود روی منبر نگه داشت
🔹پدرم آیة الله میرزا محمود دوزدوزانی با وجود آنکه سطح علمی بسیار بالایی داشت و دروس خارج را تدریس می کرد گفت بخاطر پسرم محسن می خواهم رسائل تدریس کنم و همین بود که من رسائل را در نزد پدر خواندم واقعا عالی درس می داد. شاید تدریس فوق العاده پدرم بود که مرا به اصول علاقمند کرد.
🔸تقریبا رسائل را خوانده بودم که پدرم به رحمت خدا رفت و بعد از آن برای ادامه تحصیل به قم مهاجرت کردم. بخش هایی از رسائل مانده بود و آن را در محضر مرحوم آیة الله ميرزا علي مشكيني خواندم. انصافاً عالي درس میگفت...
🔹بخش هایی از مکاسب را نیز در خدمت آیة الله كافی الملك خواندم و بعضی از درسهایم را نیز در محضر آیت الله مجاهدی خواندم که یکی از پسرهایش داماد من است. مرحوم آقاي مجاهدي خيلي متدين بود. هر وقت وارد صحن حرم مطهر حضرت معصومه (س) می شدند عبا را روی صورتش میکشید که يک وقت مردم ندانند که ذکر میگويد. خيلي مقدس بود، خيلي متدين بود خيلي ملا بود. اکثر آقايان هم نزد ایشان درس میخواندند.
🔸الان میخواهم يک نفر را نام ببرم که مجهول القدر است. اتفاقاً در قید حیات هست. اکثراً آقايان در محضر ایشان درس خواندهاند، بنده هم بخشی از کفايه را در خدمت ایشان خواندم.
🔹او شيخی با جثه کوچک است، «آقا ميرزا ابوالفضل علمائی سرابی» الان زنده است، فقط گاهی بیرون میآيد و قدمی میزند. خيلي ملا است، آیة الله بروجردی را با سئوال خود روی منبر نگه داشت در صورتی که حدود 19 سال داشت. آیة الله بروجردی هم ایشان را بسیار تشویق کرد.
.
🔸 حکایاتی از عالم مهذّب آیة الله تألّهی همدانی
🔹از قول استادشان مرحوم آیة الله حاج سید علی نجفی میفرمودند:
🔸در یک سفر زیارتی در محضر مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی بودیم. در یکی از ایوانهای صحن مطهّر حسینی با عدّهای از اصحاب آخوند نشسته بودیم. عربی آمد و به آخوند عرض کرد: چیزی از علم به من بیاموز.
🔹مرحوم آخوند سرش را پایین انداخت، بعد فرمود: تا میتوانی بین برادرانتان که کدورتی حاصل شده آشتی بیاندازید.
🔸میفرمودند: در سابق که در مدرسه زنگنه همدان مشغول تحصیل بودیم مرحوم آقا محمد اسماعیل عمادالاسلام (ره) را که شخصی دقیق و ملاّ و عالم بود جهت تدریس آورده بودند مدرسه، و مدرّس مدرسه زنگنه بوده است.
🔹در آن زمان دراویش مختلفه با سلسلههای گوناگون گاهی میآمدند همدان و به مدرسه هم سر میزدند. مرحوم آقا محمد اسماعیل فرموده بود که مرشد من سگ است. و کتابی هم در حالات سگ نوشته بوده است.
🔸از قول مرحوم والد ماجدشان میفرمودند: که در سگ، غیر از صفت غضب، صفاتی است که اگر در کسی جمع شود انسان کاملی است.
🔹میفرمودند: در زمان مرحوم آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری سیدی هندی از هندوستان برای درک اشخاص بزرگ به قم میآید و مدتی در گوشه و کنار قم و شهرهای دیگر ایران دنبال مرد کامل و بزرگی میگردد. به همدان هم آمده بود.
🔸 آقا سید رضا هندی سیدی کمحرف، کمخوراک و لاغراندام بود. از جمله حرفهای ایشان این بود: بخواهی میتوانی، نخواهی نمیتوانی.
🔹از ایشان سؤال شده بود که چه چیز باعث شد که شما به این فکر بیفتید و از این شهر به آن شهر حرکت کنید؟ فرموده بود: خواندن کتاب معراج السعاده.
🔸 میگویند: مرحوم آیة الله شیخ مرتضی انصاری (ره) هر کتابی را که از او میخواستند و داشتند به متقاضی عاریه میدادند جهت مطالعه، به غیر از کتاب معراج السعاده. فرموده بودند: این کتاب را من خودم احتیاج دارم و هر روز آن را باید مطالعه کنم.
🔹 میفرمودند: آیة الله آقای حاج میرزا موسی کلانتر که قبر شریفش در مسجد پیغمبر همدان است چون از حکمای الهی بودهاند، و در آن زمان نسبتهای ناروا به این قبیل افراد و علمای موحّد الهی میدادند. روزی بعضی از علماء میگویند که استکان ایشان را در مجلسی که با آن چای نوشیده بود باید آب کشید.
🔸این قضیه را به جناب ایشان می رسانند که فلانی درباره شما چنین گفته است. فرموده بود: خوب کاری کرده، به وظیفه شرعی خودش عمل کرده است!
محرم راز، حسین ایزدی.
@bazmeghodsian
🔸حجة الاسلام شیخ علی بهجت: پدرم فرمود: استاد [آیة الله قاضی] گفته بود که بعد از من آقا شیخ ابراهیم، و بعد از او فلانی است.
🔹من شنیده بودم که مرحوم قاضی، آقا [آیة الله بهجت] را جانشین خود بعد از شیخ ابراهیم قرار داده است لذا پرسیدم: آن فلانی زنده است؟ فرمود: فی الجمله!
معلوم شد که خود ایشان مراد است.
🔸مرحوم آیة الله کشمیری می فرمودند: آیة الله قاضی در میان همه شاگردان خود به آقای بهجت بیش از دیگران عنایت داشت و احترام می گذاشت، و به ایشان بیشتر از سایرین امیدوار بود.
🔹آیة الله کشمیری آیة الله العظمی بهجت را استاد کامل میدانست و سالکان را به ایشان رهنمون می شد [هرچند ایشان کسی را نمی پذیرفت].
🔸آیة الله سعادت پرور: فقیه بزرگوار، عارف عصر، صاحب نفس زکیه، و عالم به علوم خفیه، آیة الله بهجت میفرمود: درب تعلیم و تعلّم این مطالب (عرفانی) بسته شده. گاهی نیز میفرمود: این مطالب طالب زیاد دارد ولی دکان میکنند.
🔹حجة الاسلام علی بهجت: پدرم میفرمود: در مدتی که در قم بودم فردی نیافتم که اسرار را به او بگویم و اسرار را با خود بردم.
@bazmeghodsian
🔸مقام معظّم رهبری: من از حضرت امام پرسیدم که شما مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را درک کردید؟ ایشان با ابراز تاسف فرمودند: نه؛ افسوس؛ یکی دو جلسه بیش تر نرفتم.
🔹وقتی این مساله را من از ایشان پرسیدم شاید حدود 60 سال از آن زمانی که ذکر میکردند گذشته بود با این حال تاسف میخوردند و میگفتند افسوس که نشد به آن جلسات بروم.
🔸مرحوم آیة الله نجابت از مرحوم حاج آقا معین شیرازی و ایشان از مرحوم سید کمال شیرازی نقل کردند: در محضر آقای خمینی سخن از مرحوم آیة الله انصاری همدانی به میان آمد. آقای خمینی تا اسم ایشان را شنید آهی کشید و گفت: بسیار جای تاسف و تاثر است که موقعی که ما در قم بودیم ایشان هم قم بود؛ ایشان مشغول معرفت خدا و علم توحید شد و ما به فلسفه مشغول بودیم.
@bazmeghodsian
🔸عالمی که تشرّفاتش مورد قبول همه بود
آیة الله سید عبدالله ثقة الاسلام در شرح حال عالم ربّانی شیخ حسین نجف نوشته است:
این مرد از اعجوبه های روزگار بوده و در عصر ایشان علمائی که بودند از قبیل سید بحرالعلوم وشیخ جعفر كبير وامثالهما تماما معتقد بودند که این مرد جليل هروقت بخواهد به خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه می رسد. بلکه نقل از سید بحرالعلوم کنند که گفته اند: دیدم شیخ حسین را با امام زمان عجل الله تعالی فرجه در يک ظرف طعام می خوردند.
و در زهد و کمالات و کرامات و حکایات غريبه متعلّق به ایشان رساله ها نوشته شده.
از صاحب مفتاح الكرامة رساله در احوالات ایشان نقل کنند.
ثقة الاسلام شیخ محمد طه نجف که از علماء این عصر است رساله در حالات عجيبه و کرامات غريبه ایشان مرقوم داشته اند. مبالغاتی غریبه شده که انسان متحیر شود از کمالات آن مرحوم.
شیخ حسين نجف که سمیّ ایشان است و از احفاد ایشان است رساله در حالات ایشان مرقوم داشته مکارم اخلاق و صفات و کرامات در حال حیات و بعد از موت آن مرحوم را نگاشته.
جناب خلد آشیان محدث نوری در كلمه طيبه شرحی از حالات آن مرحوم و کرامات و اخبارات به غیب آن مرحوم مرقوم داشته.
سید فاضل معاصر صاحب يتيمة الغرویه رساله در حالات آن مرحوم رقم کرده.
در کتب و دفاتر دیگر که حالات علما را نوشته اند
متواترا کرامات آن مرحوم و امور عجیبه که عقول جمله ای از مردم اباء کند مرقوم داشته اند.
اجمالا معلوم شود که از نوادر روزگار بوده و در زمان خود در زهد و دیانت، یگانه عصر شمرده می شده. معاصرین آن جناب تماماً منقاد ایشان بودند و اعتقادات فوق العاده به ایشان داشته.
درسنه 1159متولد شده اند و در سنه 1251 در شب جمعه دوم محرم وفات نمودند.
لؤلؤ الصدف در تاریخ نجف ص 109 - 108.
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com