@jafarian1964
رساله لیلیه، در باره نماز شب، در چند نسخه ای که از آن برجای مانده، از شیخ صفی الدین اردبیلی، عارف و صوفی مشهور قرن هشتم هجری و جد خاندان صفویه، دانسته شده است. این اثر را، یکی از علمای عصر اخیر صفوی، به امر شاه سلطان حسین، بازنویسی کرده و اینک تقدیم عزیزان می شود. اثر یاد شده هم به عنوان یک تکنگاری در باره نماز شب، و هم از جهت انتساب آن به یک صوفی مشهور ایرانی، مهم است.
Jafarian1964
تحولات علمی جدید در غرب که شروع شده و گاهی اخبار آن به ایران هم رسیده بود، هیچ تاثیری در آن پارادایم نگذاشت و بنابرین انتظار هیچ انقلاب علمی نمی رفت. ممکن است در درون همان نظام، یافته های جدیدی مثلا در حوزه طب و داروسازی یا نجوم صورت گرفته باشد، اما تحول علمی پدید نیامد. جالب است که حتی از دل صنعت و تولیدات فرنگی هم که به ایران می رسید، اتفاقی در حوزه علم نیفتاد.
یک نمونه جالب مورد زیر است. یک پرتغالی که زمان شاه سلطان حسین صفوی مسلمان شد، طرفدار دو آتشه حدیث گرایی و اخباری گری شده علیه فلسفه خوانی شعار می داد. وی که با علوم غربی هم آشنا بوده در باره مذمت فرنگیان و تایید روش اسلامیان می گوید: «در واقع عجب جماعت سفيه بى معرفتى بوده اند همه نصارا خصوصاً اهل فرنگ كه آن شعورى را كه خداى تعالى از براى فرق نمودن ميانه حق و باطل به ايشان عطا كرده است همه را صرف يادگرفتن صناعات دقيقه از قبيل دورانداز ]توپ[ سازى و وقت ساعت و غيره، كارهايى كه با آتش بازى مناسبت دارد مى نمايد، و در امور اخروى كه عمده غرض از آفرينش ايشان اين است كه آنها را خوب ياد بگيرند آنقدر سعى نمى كنند كه از كسانى كه به سمت مكه و مدينه سفر كرده باشند بپرسند كه آنچه فليپ پادرى ملعون در كتاب خود نوشته» درست است يا نه.» (وی این مطالب را در شرحی که بر سفر پیدایش تورات نوشته آورده است).
یک بحث مهم در باره چاپخانه در ایران است که صحبت آن وجود داشته اما همت آن حتی در دوره شاه سلیمان و شاه سلطان حسین هم وجود نداشته است. چاپ می توانست مهم ترین ابزار رشد دانش باشد، اما چنین اتفاقی نیفتاد. شاردن نوشته است: بارها دربار ايران به من پيشنهاد كردند كه چند چاپخانه به ايران بياورم و يكى را در اصفهان نصب كنم و به كار بيندازم. اگر شاه عباس ثانى زنده و پادشاه بود اين كار به آسانى جنبه تحقّق مىيافت و به سرعت عملى مىشد، امّا پسر و جانشينش در بند اين امور مهم نيست و چندان كه دانشمندان و خيرانديشان او را بدين كار دلالت و تشويق كردند سود نبخشيد. نزديكان شاه و جاهمندان نيز آن همت و مردانگى ندارند كه اندكى از دارايى خود را بدين مهم اختصاص دهند. (سفرنامه شاردن: 3/ 965).
@jafarian1964
نویسنده در همان صفحه، فهرستی از سفرهای خود را به عراق یاد کرده است. اما پیش از آن تاریخ ازدواج خود را که 12 جمادی الاول سال 1234 بوده نوشته است. این سفرها در سالهای 1233، 1236، 1241، 1244 و 1252 ق بوده است. در سفر سال 1244 و 1252 عیال وی نیز همراهش بوده است. از تاریخ سفرها پیداست که سعی می کرده ایام زیارتی در عتبات باشد. ایامی که یاد کرده عرفه، غدیر، عاشورا، و ماه رمضان بوده است. دو سفر نیز در شعبان 1241 و رمضان 1244 ، عید نوروز هم در آنجا بوده است.
در صفحه پشت این سفرنامه، تاریخ ولادت سه فرزندش خدیجه و علی و فاطمه را آورده که در سالهای 1235 (دو سال پس از ازدواجش) و 1236 و 1244 به دنیا آمده اند. برای آنها دعای صالح بودن و داشتن عمر طولانی کرده است. برای پسر علی که کنیه ابوالحسن را برای او انتخاب کرده، علاوه بر صالح بودن و عمر طولانی، دعا کرده که از علما باشد. نام دخترش هم فاطمه بوده و علاوه بر آن او را ملقب به زهرا هم کرده است.
@jafarian1964
القابی که معمولا برای یک پادشاه صفوی نوشته می شود. شاه مساله ای در باره نذر تصدق پرسیده و عالمی جواب داده و این مقدمه آن است
@jafarian1964
اعتماد الدوله شاه عباس بود. اینها در اصفهان، کارهای دبیری انجام می دادند. اگر اشتباه نکنم کتاب لغت ترکی فارسی که تازگی آقای فلور منتشر کرد از همین محمدرضاست. همین طور کتاب منشآت سلیمانی که من چاپ کردم. سفرنامه آن زن اصفهانی هم که به شعر است و زمان شاه سلطان حسین به حج رفته از یکی از از همین اردوبادی هاست. شوهرش هم اردوبادی بوده است. این خاندان بزرگ دبیر هستند. نصیری ها هنوز هم در ایران به همین نام شهرت دارند. نمی دانم چه کسی در باره اینها مفصل نوشته است. این اواخر هم من مقاله ای نوشتم.
@jafarian1964
اشعار ترکی در باره شاه عباس اول و تصرف بغداد توسط وی در سال 1032 و 1033. قبلا مقاله ای در باره این اشعار نوشته ام که در مجلد دوم مقالات و رسالات تاریخی چاپ شده است.
@jafarian1964
دیروز در درس ملل و نحل، از یکی از دانشجویان دکتری (خانم مریم ثقفی) که پایان نامه اش را در باره نجم الملک و تحول نجوم جدید می نویسد، خواستم تا سر کلاس برای دانشجویان ارشد توضیحاتی بدهد. ایشان گفت ناصرالدین شاه، زمانی اعلام کرد که خرافات قدیم را از کنار تقویم ها بردارند. البته به گفته ایشان، این کار به دلیل عدم تمایل مردم به خرید تقویم های تازه و بدون سعد و نحس، به جایی نرسید، اما نفس این که چنین فرمانی صادر شده جالب است. این فرمان در پایان تاب فلک السعاده از آثار نجومی دوره قاجار آده است که تصویرش را بالا می بینید. آدمیت هم در کتاب اندیشه ترقی ص 23 اشاره به این فرمان کرده است. (با تشکر از خانم ثقفی)
@jafarian1964
در شماره جدید مجله شهاب، دو نامه از سید علی خان شیرازی صاحب ریاض السالکین درج شده که از هند به ایران نوشته و اولی به علامه محمد باقر مجلسی است. هدف وی علاوه بر اهدای نسخه ای از ریاض به وی، استمداد از او برای بازپس گرفتن تولیت مدرسه منصوریه شیراز است. این مدرسه زمان شاه عباس دوم، به پدر وی میرزا احمد نظام الدین واگذار شده اما چنان که از این نامه بر می آید، بعدها به عقیده وی عصب شده است. وی از علامه خواسته است به نماینده و وکیل وی سید محمد مهدی شولستانی کمک کند تا این مدرسه و موقوفات وی را از دست غاصبان درآورده به وی بسپارد. باید به آقای واثقی که عمری را صرف تاریخ عالمان شیعه در حرمین شریفین کرده، تبریک و دست مریزاد گفت. در همین شماره تبلیغ کتاب ایشان با عنوان «اعلام المجاورین بمکة المعظمه» هم شده که گویا مجلد اول آن نشر شده است.
@jafarian1964
این سالها، سال های گسترش نوشته ها در باره تاریخ تشیع در بلاد مختلف است. آقای میرحسینی هم از فارغ التحصیلان قم و این هم کتاب ایشان در باره تشیع در بلخ.
@jafarian1964
وقتی ملامحمد تقی مجلسی اخبار شاه عباس و کشتن فرزندش را در یک کتاب قدیمی می یابد
در کتاب مهدیان دروغین، به تفصیل در باره تطبیقی که مرحوم مجلسی نسبت به صفویه انجام داده و شاه اسماعیل را مصداق برخی از روایات دانسته سخن گفتم. (ص 165). اصل آن مطالب در رساله رجعت ایشان است که مکرر چاپ شده، اما در برخی دیگر از آثار وی هم مطالبی در این زمینه آمده است. البته همان موقع، یعنی در عصر مجلسی پدر و پسر، یک روحانی دیگر به نام میرلوحی سبزواری ـ جد این میرلوحی های حالای اصفهان ما ـ علیه وی نوشت، و استدلالهای او را نقد کرد.
... اما امشب نکته جالبی دیدم و آن این که پدر او، یعنی مرحوم آخوند ملامحمد تقی مجلسی هم در این باره مطلب نوشته و تحویل دربار صفوی داده است. این خبر برایم کاملا تازگی داشت و نمی دانم چرا این را در مهدیان دروغین نیاورده ام.
وی ابتدا این حدیث را از امام جعفر صادق علیه السلام نقل کرده که حضرت فرمودند: هر كه والى مسلمانان باشد، و عادل باشد، و در خانه خود را بگشايد كه مظلومان دستشان به او رسد، و موانع را دور كند كه دادخواهان را بيند، و بغور مردم رسد، بر حق سبحانه و تعالى واجبست كه در روز قيامت ترس را از او بردارد و او را داخل بهشت كند».
سپس می گوید سلاطین صفویه از این دست هستند، و در این باره می افزاید: «و از اين باب نيز احاديث بسيار وارد شده است و بعضى از آنها خواهد آمد و چون اين معنى مجرب بنده بود و اين اخبار معتبره بود بنا بر اين ذكر شد كه بر مؤمنان لازم است كه هميشه پادشاهان خود را دعاى خير كنند خصوصا پادشاهان صفويه كه حقوق ايشان تالى حقوق سيد المرسلين و حضرات ائمه معصومين ـ صلوات اللّٰه عليهم ـ است، چنانكه حق سبحانه و تعالى فرموده است كه شما همه در كنار جهنم بوديد حق سبحانه و تعالى شما را به بركت رسول و اهل بيت او از جهنم نجات داد و ظاهر است كه اكثر عالميان كافر بودند و به بركت ايشان عالمى مؤمن و مسلمان شدند ادام اللّٰه بقائهم إلى قيام صاحب الزمان بل إلى قيام القيمة».
علمای عهد صفوی، از این بابت که سلاطین صفویه تشیع را ترویج کرده، و آنان را از تقیه هزار ساله درآورده بودند، سپاسگزار بودند. خوب هر کس دیگری هم جای آنها بود، اهمیت این نکته را در می یافت.
مرحوم آخوند، سپس از روایاتی سخن به میان می آورد که رسول (ص) فرمود در عصر غیبت، یکی از فرزندان من خروج خواهد کرد. ملامحمد تقی مجلسی می نویسد: «چنانكه در كتابى از كتب غيبت كه بعضى از علما در غيبت حضرت صاحب الامر تصنيف كردهاند و اين كتاب قديمى است كه شايد هفتصد سال باشد كه نوشته شده باشد، چنان كه از تاريخش ظاهر مىشود كه حديثى از حضرت امير المؤمنين صلوات اللّٰه عليه در آن كتاب هست كه حضرت خبر داده است كه يكى از فرزندان من خروج خواهد كرد و عالم به سبب او هدايت يابند».
از این شگفت تر این که ایشان مدعی می شود که در اخبار آن کتاب، حتی از این که شاه عباست که فرز ندش صفی میرزا را می کشد، و صفی دوم ـ که نوه شاه عباس و پسر همان صفی میرزاست ـ جای او را می گیرد، در آن کتاب یا روایت، سخن به میان آمده است: «و احوال فرزندان او حتى كشتن شاه عباس پسرش را و پادشاهى شاه صفى و پادشاهى شاه صاحب قران ادام اللّٰه تعالى ظلاله إلى يوم القيام همه از آن كتاب ظاهر مىشود».
بعد هم می گوید که خودش در این باره رساله نوشته، و به شاه جنت مکان علیین آشیان، شاه صفی (سلطنت از 1038 تا 1052) یعنی نوه شاه عباس داده است: «و من رساله نوشتم و آن حديث را تفصيل دادم و به خدمت شاه جنت مكان عليين آشيان شاه صفى عليه الرحمة و الرضوان گذارنيدم و در خزينه خواهد بود. (لوامع صاحبقرانی: ج 2، 494). (ادامه دارد)
@jafarian1964
این هم از آثار ترجمه ای آقای دکتر حسن ناظم در باره انقلاب 1920 عراق. ایشان نماینده یونسکو در عراق است
@jafarian1964
کتابی با ارزش در باره رویدادهای ایران میان سالهای 1300 تا 1330 شمسی:
یکی از اشخاص فعال در ایران شیخ محمد خالصی است که طی سه دهه (1301 تا 13330) تأثیر زیادی در ایران از خود برجای گذاشت. تصور این که یک روحانی عرب کاظمینی ـ با چشم کم سویی که داشت ـ بتواند تا این اندازه به ایران نزدیک شده و در شهرهای مختلف از تهران تا نهاوند و تویسرکان گرفته تا یزد و کاشان تأثیر بگذارد، قدری اعجاب برانگیز است. حالا نام او از خاطره ها رفته، اما نام و فعالیت هایش در نقاط مختلفی وجود دارد. حتی هنوز برخی از تربیت شدگان او مانند آیت الله راستی هستند. فعالیت های سیاسی وی در کنار فعالیت های فرهنگی ـ مذهبی و نگرش اصلاحی او به رغم همه حرفهایی که در باره اش بود، نیازمند یک بررسی عمیق است. من شرح حال وی را در دو مورد در کتاب جریانها آورده ام، اما اخیرا خاطرات وی تحت عنوان فی سبیل الله زیر نظر پسرش محمد مهدی خالصی منتشر شده است. در این کتاب، و بویژه بخش ایران آن، اطلاعات بسیار با ارزشی از سه دهه، یعنی از حوالی سال 1300 تا 1330 شمسی دیده می شود. در اینجا سعی می کنم یک مرور مختصر بر برخی از عناوین آن داشته باشم. مسلما ترجمه این کتاب کمک شایسته ای به فهم این دوره تاریخی از کشور ما به خصوص جنبه های فرهنگی آن با مطالب با ارزشی در باره شماری از شهرها دارد.
خالصی در بخشهای اول از انقلاب عراق و مسائل این کشور سخن گفته و از صفحه 279 به بعد تحت عنوان «السفر الی ایران» از تبعید خود توسط انگلیسی ها به ایران (در اوائل محرم 1341ق / 1922 م / 1301ش) یاد کرده و شرحی مفصل از وضع ایران در آن سالها از مقدمات روی کار آمدن رضاشاه به بعد بدست داده است. سفر به مشهد (ص 310)، فعالیت سیاسی گسترده خود در تهران، (ص 323 به بعد)، تبعید پدرش محمد مهدی خالصی همراه شماری دیگر از مراجع نجف به ایران (ص 331)، مسائلی که بر پدر و پسر در این دوره رفت، (339)، بازگشت مراجع به عراق (347، 361)، رفتن احمد شاه از ایران (353)، سفر او و پدرش به مشهد (358)، حرکت جمهوری خواهی در ایران و مخالفتش با آن (ص 375)، درگذشت یا به قول خودش شهادت پدرش در مشهد (410، 428)، شرکت در مجلس موسسان (ص 443)، آغاز منازعات شاه با علما بر سر مسائل دینی (ص 450)، شرحی در باره مسائل مربوط به انگلیس و معاهده عراق ـ بریتانیا در سال 1927 (ص 455)، حبس او در تهران، زیر فشار دولت انگلیس، که وی در ایران علیه او رساله «مظالم انگلیس در بین النهرین را نوشت» (ص 456)، شرحی از این زندان با تفصیل تمام، و در نهایت این که پس از مدتی حبس، به تویسرکان تبعید شد که شرح آن را از صفحه 467 به بعد نوشته است. سال 1311ش / 1932 به عراق رفت که برای بار دوم به ایران تبعید شد (ص 476). این زمان به نهاوند آمده و همسری نهاوندی گرفت (ص 496). از این جا، رخدادهای جاری ایران را در دوره اخیر رضاشاه و عراق از مرگ فیصل و روی کار آمدن غازی را پی گرفته که عالی و پر اطلاع است. در اینجا از فعالیت های فرهنگی ـ اصلاحی خود در نهاوند خبر داده (ص 529). وی شرح ازدواج با یک همسر نهاوندی و سپس تویسرکانی را هم داده که محمد مهدی و محمد هادی و محمد جواد از همین همسر تویسرکانی است. (ص 452 ـ 453). این علاوه بر ده فرزندی است که از همسر اولش در عراق که دختر عمش بود، داشت. (ص 545). نیز از همسری ترک در مشهد و همسری شمیرانی در تهران. (ادامه دارد)
@jafarian1964
وی سپس از فعالیت های خود در تویسرکان از بنای مسجد، و ترتیب هیئت علمیه یاد کرده و از تلاش های خود برای از بین بردن غلو و بدعت یاد کرده است (ص 551). نیز به فعالیت هایش علیه شیخیه (ص 553)، اقامه نماز جمعه (553 ـ 555). مدتی کاشان بود و سپس به تهران آمد (ص 568). این درست زمانی بود که رضاخان به جزیره موریس تبعید شد. در اینجا به مواضع خود برابر شاه و حزب توده پرداخته (573)، از حزب اراده ملی سید ضیاء سخن گفته (580) ، از مسائلی که در باره حجاب مطرح شده بحث کرده (591)، قتل کسروی و تلاشی که برای آزادی حسین امامی کرده (592 ـ 593)، دیدار با آیت الله بروجردی در بیمارستان شهر ری و نیز خبر فوت سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله قمی و آمدنش به قم برای حمایت از مرجعیت آیت الله بروجردی (595 ـ 598)، و شرح گفتگوهایی که با آیت الله بروجردی داشته و به عنوان نصایح خود به ایشان از آنها یاد کرده است. اقامه نماز جمعه در شهر ری (ص 607)، انتشار کتاب حقیقت حجاب در اسلام، (ص 612) در همین فضایی که بحث حجاب خیلی بالا گرفته بود، رفتن به یزد و شرح روحیات مردم یزد (617 ـ 624) تعمیر برخی از مساجد آنجا (624 ـ 632)، و دیگر مباحث بسیار جالبی که در باره یزد، یهودیان آن، نیز شیخیه و بهائیان و مجوسیان یزد دارد (ص 637 ـ 649). بخش یزد آن بسیار عالی است. اخباری در باره سفر به کرمان و رفسنجان (652 ـ 653)، بازگشت جنازه شاه و مقبره او اشعار عربی که در این باره سروده، (653 ـ 663) بالغ بر 171 بیت، مرگ یکی از فرزندانش در یزد و سپس بیرون کردن او از این شهر (ص 669) و آمدن به طهران و زندانی شدن در آنجا (ص 672). اینها مربوط به حوالی سال 1327ش است که شاه هم در همین سال ترور شد و خبرش را وی آورده است. در اینجا گزارشی از وضع روحانیون شهرهای ایران تحت عنوان «المعممون و اهل المنابر» دارد (ص 680 ـ 682)، اطلاعاتی در باره وضع مذاهب در ایران و به خصوص در تهران، (691 ـ 695)، ویژگی های رجال ایران (ص 695 ـ 698) مطالبی است که در این بخش آمده است. این مطالب در باره اقامتش در ایران تا صفحه 704 ادامه یافته و فصل پنجم کتاب در باره اقامت مجددش در عراق است.
@jafarian1964
مقدمه یادداشت بالا
نسخه ای از کتاب مفصل قانون ناصری اثر میرزا عبدالغفار نجم الملک را در 895 صفحه مرور کردم. طبعا باید اولین اثر مفصل در نجوم جدید باشد که در شکل گسترده ای از آثار فرنگی ها استفاده کرده است. ابتدا اشاره کنم که مدتی قبل دانشجوی خوبم خانم مریم ثقفی پایان نامه ای با عنوان نجم الملک و تحول دانش جغرافیا و نجوم در ایران در باره او نوشت. حالا فرصت مراجعه به آن نبود ببینم در این باره چه نوشته است. دیدم این نسخه، مقدمه گویایی در باره چگونگی تألیف آن دارد که برای شناخت تحول این دانش سودمند است. همان مقدمه را تایپ کرده در اختیار عزیزان می گذارم. خلاصه آن مقدمه را در آغاز می آورم:
علی قلی میرزا اعتضاد السلطنه، وزیر علوم، از عبدالغفار اصفهانی خواسته است کتابی در باره نجوم بنگارد و او از اول رمضان سال 1281 تألیف این کتاب را آغاز کرده که سه سال از 1281 تا 1284 به طول انجامیده است. وی دلیل به طول انجامیدن آن را تدریس در مدرسه مبارکه دارالفنون دانسته وشرح داده که چه درسهایی داشته و مشغول تدوین جزوات درسی هم بوده است.
تا این زمان، کتاب خوبی در نجوم و هیئت ـ طبعا جدید ـ جز ترجمه یکی دو رساله که آن هم فارسی خوبی نداشته، در دست نبوده است. اول کتابی در شش هزار سطر نوشته، اما آن را مناسب ندیده و تألیف این کتاب را آغاز کرده که اثری کامل تر باشد.
نجم الملک گوید که به نظر او کتابی به این خوبی در دست نیست، حتی بهتر از مشابه های خود در اروپاست، و دلیل آن این است که وی، تمام آثار مهم فرنگی را دیده و در این اثر از آنها استفاده کرده است. از جمله آن آثار: نجوم اراکو رئیس سابق رصدخانه دولتی پاریس در چهار مجلد، و نجوم علمی فرانکُر در دو مجلد، و نجوم هرشل انگلیسی در یک مجلد است، و نجوم دلونه معلم مدرسه پلی تکنیک پاریس در یک مجلد، و نجوم پونیته کولان در دو مجلد، و هیأت کیکمُن معلم علوم ریاضی در پاریس در یک مجلد، و آثار دیگر.
وی می گوید این اثر نوعی تألیف ـ ترجمه است، یعنی ضمن استفاده از متون فرنگی، سعی کرده است مباحث دیگری را هم که جنبه تألیفی دارد بر آن بیفزاید.
وی این کتاب را قانون ناصری خوانده است، و این هم به اقتفای ابوریحان بوده که کتاب نجوم خود را قانون مسعودی خوانده است: چون استاد ابوریحان بیرونی، نظیر این کتاب را در علم هیأت قدیم و رصد کواکب به نام پادشاه عصر خود سلطان مسعود بن ناصرالدین غزنوی تالیف نموده، قانون مسعودیش خواند، این چاکر نیز تیمناً و تبرکاً این کتاب را به نام نامی «قانون ناصری» خواند، و هدیه بارگاه همایون نمود».
در پایان این نسخه که 895 صفحه است، آمده: تمام شد کتاب هیأت و نجوم جدید از تصنیفات معلم ثالث و ارسطوی ثانی، عالیجاه استادی آقای آقا میرزا عبدالغفار معلم کل علوم ریاضی ایران ـ صانه الله عن الحدثان ـ در مدرسه مبارکه دارالفنون صبح یوم پنج شنبه ششم شهر رجب المرجب سال 1288 بدست کمترین تلامذه معزی الیه نصرت طیب [طبیب!] قوچانی. شُکر که این نامه بعنوان رسید / پیش تر از عمر به پایان رسید. (متن مقدمه میرزا عبدالغفار را در لینک بالا ملاحظه فرمایید).
@jafarian1964
این هم وصف خاتون آبادی از عباس میرزا یا به قول وی شاهزاده عباس و القابی که برای او آورده است.
@jafarian1964
یک بار دیگر درباره عبدالرضا حجازی...
چند سال پیش مطلبی در باره عبدالرضا حجازی نوشتم، طلبه ای شیک پوش و به اصطلاح آن وقت ها خوش فکر که چند اثر مکتوب از خود برجای گذاشته و بیشتر اهل منبرهای پر تب و تاب پیش از انقلاب در باره مباحث اجتماعی و تربیتی از نظر اسلام بود. در باره وی مطالب زیادی هست که در آن مقاله آورده ام، اما اکنون قصد دارم، مروری بر کتابی از او با عنوان «جنایات تهمت» داشته باشم، اثری که در سال 1334 نوشته و علامه طباطبائی هم بر آن تقریظ نوشته است.
در این نوشته، بیشتر دنبال این هستم که بدانم، در ذهن جوانان روشنفکر روحانی آن وقت که خود را «دانشجوی علوم دینی» می خواندند، چه می گذشته است، جوانی که این نوشته وی، مورد ستایش علامه طباطبائی هم قرار گرفته است.
تفصیل این مطلب را در لینک زیر ملاحطه فرمایید
http://historylib.com/articles/1877
☝️☝️☝️از بهترین آثاری که در باره حضرت ابوالفضل العباس نوشته شده کتاب استاد سید محمدرضا جلالی با عنوان «العباس، ابوالفضل ابن امیر المؤمنین (ع): سماته و سیرته.
روی جلد نوشته اند که این شرح حال بر اساس کهن ترین منابع نوشته شده است.
بخش نخست کتاب آباء و اجداد عباس معرفی شده اند تا به خود نام عباس رسیده، از نام و کنیه و القاب آن حضرت و ریشه هر کدام در مآخذ مختلف یاد شده است. در ویژگی های حضرت، از زیاراتی که از سوی ائمه برای آن بزرگوار انشاء شده یاد شده است.
بخش دوم کتاب سیره حضرت عباس است. از زمان همراهی با پدرش در صفین، همراهی با امام حسن (ع) و سپس کربلا، که لحظه به لحظه آنچه در باره رخدادهای مربوط به ایشان در منابع نقل شده، آمده و نقادی و بحث شده است.
حضرت عباس تا آخرین لحظات که هیچ کدام از اصحاب نمانده بودند و شماری از اهل بیت هم شهید شده بودند، در کنار امام حسین بود، و از امام دفاع می کرد تا لشکر دشمن او را از امام جدا کرده و شهید کردند.
وی در باره نقلهایی که در باره قطع شدن دستان حضرت است، آنچه در باره قاتل ایشان آمده، و نیز در باره شهادت و مدفن و نیز اشعاری که در رثای ایشان گفته شده، بر اساس مآخذ و منابع بحث کرده اند.
بخش اخیر کتاب در باره ذریه حضرت ابوالفضل است که خود یک رساله مجزا و دقیق در باره اعقابی است که از حضرت ابوالفضل مانده است. متن کتاب 370 صفحه است که خاتمه آن 20 صفر 1433 است. ادامه آن فهارس دقیقی برای کتاب است که تا صفحه 600 ادامه یافته است. ناشر کتاب عتبه عباسیه است.
☝️☝️☝️از بهترین آثاری که در باره حضرت ابوالفضل العباس نوشته شده کتاب استاد سید محمدرضا جلالی با عنوان «العباس، ابوالفضل ابن امیر المؤمنین (ع): سماته و سیرته.
روی جلد نوشته اند که این شرح حال بر اساس کهن ترین منابع نوشته شده است.
بخش نخست کتاب آباء و اجداد عباس معرفی شده اند تا به خود نام عباس رسیده، از نام و کنیه و القاب آن حضرت و ریشه هر کدام در مآخذ مختلف یاد شده است. در ویژگی های حضرت، از زیاراتی که از سوی ائمه برای آن بزرگوار انشاء شده یاد شده است.
بخش دوم کتاب سیره حضرت عباس است. از زمان همراهی با پدرش در صفین، همراهی با امام حسن (ع) و سپس کربلا، که لحظه به لحظه آنچه در باره رخدادهای مربوط به ایشان در منابع نقل شده، آمده و نقادی و بحث شده است.
حضرت عباس تا آخرین لحظات که هیچ کدام از اصحاب نمانده بودند و شماری از اهل بیت هم شهید شده بودند، در کنار امام حسین بود، و از امام دفاع می کرد تا لشکر دشمن او را از امام جدا کرده و شهید کردند.
وی در باره نقلهایی که در باره قطع شدن دستان حضرت است، آنچه در باره قاتل ایشان آمده، و نیز در باره شهادت و مدفن و نیز اشعاری که در رثای ایشان گفته شده، بر اساس مآخذ و منابع بحث کرده اند.
بخش اخیر کتاب در باره ذریه حضرت ابوالفضل است که خود یک رساله مجزا و دقیق در باره اعقابی است که از حضرت ابوالفضل مانده است. متن کتاب 370 صفحه است که خاتمه آن 20 صفر 1433 است. ادامه آن فهارس دقیقی برای کتاب است که تا صفحه 600 ادامه یافته است. ناشر کتاب عتبه عباسیه است.
متن فوق شرح حال خودنوشت سعید نفیسی است که آن را به درخواست مرحوم حسین عمادزاده در دفتری که اجازات وی در آن بوده، نوشته است. نفیسی علاوه بر شرح حال خود، فهرستی از تألیفاتش را تا سال ۱۳۲۶ ش در این گزارش نوشته است.
دفتری شامل اجازتی که علمای وقت ایران و عراق، برای مرحوم حسین عماد زاده نوشته اند، از سوی برادرزاده ایشان و دوست عزیز جناب غلامحسین عماد زاده در اختیار بنده قرار گرفت. در میانه این دفتر، شرح حال خودنوشتی به خط خود سعید نفیسی وجود دارد که بخشی شامل شرح حال او و کوتاه و قسمتی هم شامل فهرست آثار او تا سال ۱۳۲۶ است. در باره وی و آثارش فراوان نوشته شده و شاید نوشته مرحوم ایرج افشار در نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران (آبان ۱۳۵۱، شماره ۷۸) کاملترین فهرست از آثار نفیسی باشد. در مقدمه همان مقاله، مرحوم افشار، مطالب و نکاتی هم در باره سعید نفیسی نوشته که خواندنی است. آنچه که آمده، چنان که گذشت، اولا به قلم خود نفیسی است، و ثانیا زمان آن محدود و تا سال ۲۶ است. درگذشت وی در ۲۲ آبان ماه ۱۳۴۵ اتفاق افتاد. اما متن نوشته که برای اولین بار منتشر می شود (تا آنجا که بنده می دانم. با سپاس از جناب دکتر عماد زاده).
نقل از وبلاگ رسول جعفریان
القابی که معمولا برای یک پادشاه صفوی نوشته می شود. شاه مساله ای در باره نذر تصدق پرسیده و عالمی جواب داده و این مقدمه آن است
@jafarian1964
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com