@jafarian1964
بنده به عنوان نمونه یک نقد به کتاب ارجوزه صور الکواکب که ایشان بر آن مقدمه نوشته اند می نویسم
ایشان در صفحه 21 این کتاب چنین نوشته اند
«سپس نسخه های خطی این اثر گرانبها (صور الکواکب صوفی) جستجو می گردد و آنها را در برلین، پاریس، اسکوریال، اکسفورد، استانبول، ایندیا آفیس و واتیکان می یابند.
چون نسخه الغ بیک از نسخ دیگر صحیح تر و دارای نقاشی های زیبا و فاقد اختلافاتی بود که در نسخه های دیگر یافت می شده است، از این لحاظ خواجه نصیر نسخه کتابخانه الغ بیک را به فارسی ترجمه می کند و در سال 647 هجری آن را به اتمام می رساند...»
نقد:
خواجه نصیر الدین طوسی که صد و اندی سال پیش از الغ بیک می زیسته چگونه می توانسته است از نسخه کتابخانه الغ بیک (که خود الغ بیک دستور به نوشتن آن داده بود) استفاده نماید. نسخه کتابخانه الغ بیک هم اکنون در کتابخانه ملی فرانسه و با شماره ms arabe 5036 نگهداری می شود.
بنده زیاد با کار تصحیح و امور نسخ خطی آشنا نیستم و به صورت آماتوری علم نجوم را کار می کنم ولی با دیدن کتاب های نجومی ای که ایشان مقدمه زده واقعا تاسف خوردم که چرا اینقدر اشتباه دارد و آیا ایشان با این کارها نام نویسندگان بزرگی مانند خواجه نصیر را نیز خراب نمی کند؟
اینک به عنوان نمونه صفحه آخر نسخه کتابخانه الغ بیک را در اینجا می گذارم
مطالع السعاده یک اثر نجومی با ارزش است که در سال 991 در سرزمین عثمانی تالیف شده است و حاوی اطلاعات با ارزش نجومی و طالع بینی همراه با نقاشی ها و جداول بسیار زیباست.
این کتاب بر پایه تاریخی که در صفحه پایانی آن آمده، اثری است که در سال 991 توسط شخصی به نام سید محمد بن امیر حسن سعودی نوشته شده است. بجز عدد 990 ماده تاریخ تالیف کتاب هم «کتاب شاه دوران» است که در تصویر هم پیداست.
کتاب مطالع، اثری در نجوم و طالع بینی است و در سرزمین عثمانی تألیف و گویا به فاطمه سلطان یکی از شاهدخت های سلطان عثمانی وقت (سلطان مراد) هدیه شده است.
این نسخه در کتابخانه ملی فرانسه نگهداری می شود.
منبع:خبر آنلاین و نویسنده جناب رسول جعفریان
@honarvazibaee
?????
از صفحه ۵۷ تا انتهای این فایل پی دی اف، یک رساله فارسی در باب نجوم و هیئت است. دقیقتر اینکه نحوه ساخت، استفاده و کاربردهای یک وسیله نجومی کروی است. فکر می کنم این رساله اهمیت زیادی از نظر پیشینه مدلهای علمی و محاسباتی در نجوم اسلامی و ادوات محاسب و شبیه ساز در نجوم اسلامی داشته باشد. خیلی جالب است که برخی ملاحظات تجربی نحوه ساخت ادوات هم در رساله دیده می شود.
اگر تاریخ انتهای آن را درست خوانده باشم مربوط به ۹۹۹ هجری قمری است و از نظر مقایسه نجوم محاسباتی و ادوات نجومی در مشرق و مغرب عالم در آن حوالی تاریخی (که تقریبا نزدیک به زمانه گالیله است) واجد اهمیت است.
خصوصا آنکه محل نگهداری نسخه لایدن است و می دانیم که لایدن و حومه آن، محل ساخت اولین ادوات نجومی جدید مثل تلسکوپ در آغاز رنسانس بوده است.
نقش چنین رساله هایی در تحول ابزارسازی در لایدن و رنسانس هم می تواند محل پژوهش باشد.
??????
رساله لیلیه، در باره نماز شب، در چند نسخه ای که از آن برجای مانده، از شیخ صفی الدین اردبیلی، عارف و صوفی مشهور قرن هشتم هجری و جد خاندان صفویه، دانسته شده است. این اثر را، یکی از علمای عصر اخیر صفوی، به امر شاه سلطان حسین، بازنویسی کرده و اینک تقدیم عزیزان می شود. اثر یاد شده هم به عنوان یک تکنگاری در باره نماز شب، و هم از جهت انتساب آن به یک صوفی مشهور ایرانی، مهم است.
Jafarian1964
محمد علی قزوینی، نویسنده رفیق توفیق، اثری در سیاست از روزگار صفوی، می تواند نمونه ای هرچند ضعیف از ابن خلدون، و شاید هم ماکیاول باشد. یک دبیرزاده که در زمینداری شکست خورده، و دوباره به سراغ شغل دبیری آمده و برای این که تحفه ای داشته باشد، کتابی در سیاست نوشته تا به دربار شاه سلیمان صفوی (م 1105) نفوذ کند. رساله ای فوق العاده مهم، پر از اطلاعات تاریخی از این دوره، با نگاهی نقادانه که می کوش تحلیل های تاریخی و اجتماعی و اقتصادی داشته باشد. طبعا یک اثر محلی است، اما در حد خود، اثری است جدی که کوشیده است ملاحظات خود را در باره قدرت و سیاست داشته باشد و با آنچه به صورت روزمره در ایران صفوی جریان دارد، ترکیب کند. این اثر، هیچ نسبتی با آثاری که به وفور تحت عنوان شرح عهد مالک است ندارد، بلکه نگاه آن، ضمن آن که نویسنده دیندار است، اما مبتنی بر واقعیت های موجود است. او به بخشی از چالشهای قومی در ایران و همین طور، بی برنامه گی های اقتصادی هم اشاره دارد، نکاتی که می شود گفت وی نویسنده ای واقع گرا، و در حد خود، یک ابن خلدون یا ماکیاول محلی است. سعی کردم یک مقدمه طولانی بر آن بنویسم و خلاصه ای از مهم ترین نکات آن را در آن مقدمه عرضه کنم.
http://yon.ir/IFzmt
@jafarian1964
کتاب اخبار جمل و صفین
این کتاب را قبلا در اینجا معرفی کردم. نسخه ای يمنی و زيدی از آن و از اوائل سده هفتم قمری در کتابخانه آمبروزيانا (که در آغاز آن بخشی از متن کتاب الفتوح ابن اعثم هم ديده می شود) موجود است. از آن یک نسخه دیگر هم در برلین و یک نسخه هم در يمن می شناسیم. این متن مهم تاریخی البته با روایت نصر بن مزاحم متفاوت است، گرچه ریشه های مشترکی با آن دارد (سال ها پيش قسمتی از متن اين کتاب به صورت رساله ای دانشگاهی در انگلستان تصحيح شد اما هيچگاه به چاپ نرسيد و متأسفانه مغفول ماند. در تحقيقات غربی با چند استثناء اين متن چندان شناخته شده نيست).
یک نسخه از کتاب که در یمن موجود است را خیلی سال پیش دیدم و نسخه ای هم در کتابخانه برلین است که سال ۲۰۱۲ آن را در آنجا در ضمن بررسی هایم در نسخه های خطی کتابخانه دولتی برلین یافتم و از آن عکسی گرفتم. نسخه مهم و اقدم آن هم همانی است که در آمبروزیاناست و عکس آن را هم دارم. این کتاب باید تصحیح و منتشر شود. مدتی پیش به فاضل محترم آقای موسوی بروجردی پیشنهاد کردم کتاب را منتشر کنند. دو نسخه یمن و برلین همدیگر را تکمیل می کنند. نسخه آمبروزیانا بسیار کهنتر از نسخه برلین است (کتابت ۶۲۷ ق ) اما کامل نیست. نسخه ریشه های مشترک با اخبار صفین نصر بن مزاحم دارد اما به نظر می رسد که تحریری است که در آن از روایات نسخه های دیگر هم استفاده شده. باید کسی جدی روی این متن مهم و ارزشمند شیعی کار کند. به هرحال ریشه این کتاب به سنت زیدیان کوفه و سپس یمن می رسد و در جای دیگری گویا شناخته نیست.
مدرسه نوریه، اولین مدرسه ای که من در آن حجره گرفتم
اوراقی در یک دفتر در کتابخانه مجلس هست که گزارش مدارس اصفهان در زمان حکومت ظل السلطان در این شهر است. از جستجوی کلی دریافتم که گویا زمانی آقای جلیسه این کتابچه را منتشر کرده اند. عجالتا نیافتم. اولین مدرسه ای که در این کتابچه معرفی شده، مدرسه نوریه است که بنده آغاز طلبگی خود را برای قریب یک سال در آن مدرسه گذراندم. این مدرسه، در کنار مدرسه کاسه گران، حد فاصل میدان کهنه ـ حالا میدان امام علی ع ـ و مسجد جامع در بازار قدیم اصفهان قرار دارد. سر در آن هم کتیبه ای دارد که زمانی که طلبه شدم، گویی اصلا ندیده بودم! و بعدها ملاحظه کردم. طلبگی بنده سال 1355 ش بود که سیزده ساله بودم (تولدم 1343). فقط خاطرم هست که کتابخانه آنجا، شمار زیادی کتابهای چاپ بیروت و مصر از آثار دوره ای داشت که گرد و غبار روی آن را گرفته بود. شماری از طلابِ هم محلی خودم هم در این مدرسه بودند که غالبشان در مدرسه ذوالفقار (زیر نظر آیت الله امامی) درس می خواندند و بنده هم درسهایم همانجا بود. جایی خواندم که جناب آیت الله شیخ ابراهیم امینی هم در همین مدرسه بوده اند. به هر حال، صرف نظر از این که متن مزبور چاپ شده است یا خیر، و امیدوارم شده باشد، فقط یادداشتی که در باره این مدرسه، یعنی نوریه است را بازخوانی کرده، می آورم، و این هم از روی علقه ای است که به آن مدرسه دارم. از همین گزارش، نکته های خوبی فهمیده می شود. مدرسه کاملا با موقوفات اداره می شده و این سنتی قدیمی و مخصوصا صفوی است نه با پول دولت و نه سهم امام. موقوفات مدرسه این زمان، غالبا از بین رفته ـ علی الاصل که معمولا موقوفات در ایران نابود می شود، یعنی به ارث می رسد ـ و فقط روستایی مانده که حضرت اشرف، یعنی ظل السلطان سالانه پنجاه تومان اجاره کرده و می پردازد. نکته دیگر این که عده ای هنرمند و خطاط هم در این مدرسه بوده اند. بر اساس این یادداشت، مدرسه زمان این یادداشت، در دست یکی از اعقاب بانی آن بوده که این هم نکته مهمی است. در چاپ اول کتاب گنجینه آثار تاریخی اصفهان، فقط یک بار اسم این مدرسه آمده، آن هم به مناسبتی دیگر و البته در پرانتز آمده که کنار بازار ریسمان است. من فکر می کنم تاریخ کتیبه بالای مدرسه 1124 است، اما در یادداشت زیر 1164 آمده است که علی القاعده غلط است. مدرسه نوریه، صفوی است نه دوره افشاری. در کتاب مدارس شرق (ص 269 ـ 270) اثر مرحوم مهدوی هم که شهرداری اصفهان چاپ کرده، سال تأسیس مدرسه نیامده، و گویا ایشان کتیبه بالای آن را ندیده است. چند سال پیش برای دیدن مدرسه رفتم. وقتی نشستم آمدند و گفتند بیرون بروید! معلوم شد طلبه های خارجی را آنجا ساکن کرده اند و اجازه آمدن بیگانه را به آن نمی دهند! هنوز پله هاای فراوان اما زیبای از سر در مدرسه، از ورودی بازار را تا کف مدرسه فراموش نمی کنم. وقتی طلبه شدم، ظهر پس از اتمام درس برای ناهار و استراحت به حجره ام می آمدم، و هر روز این پله ها را می شمردم. یک حجره ای هم متعلق به یک روحانی به نام صالحی نجف آبادی بود که علی القاعده از همین تیره و طایفه صالحی های نجف آباد بوده است. حجره اش مملو از کتاب بود و این اولین باری بود که یک مجموعه کتاب به این مفصلی می دیدم. شبها در اطراف شهر، منبر می رفت، و بعد همین جا می آمد و ساکن دایمی مدرسه بود. هنوز هم برخی از طلابی که آن وقت در مدرسه نوریه بودند از دوستانم هستند، و خاطره اولین هم حجره ایم را هم با نام اکبر ایوبی گرامی بدارم که بعدها در جنگ به اهواز رفت و یک وقتی در راه تهران ـ اصفهان، در ماموریت تصادف کرده درگذشت و فعلا در گلزار شهدای اصفهان مدفون است. رحمة الله علیه. (ادامه را پایین بخوانید) 👇👇
@jafarian1964
یاد مدرسه خان یا همان مدرسه آیت الله بروجردی بخیر. وقتی مرداد ماه 57 به قم آمدم، با یک پتو به این مدرسه رفتم و یک هفته ای در مدرس آن خوابیدم. این دری که بالا می بینید، شبیه در و پنجره های مسجد اعظمه و باید از همان زمان مرحوم بروجردی باشه. ایام انقلاب مدرسه خان، بعد از فیضیه که سال 54 بسته شد، دومین مدرسه انقلابی و جانشین آن بود. آن زمان، هر از چندی ساواک به این مدرسه می آمد و حجره ها را جستجو می کرد. من یک هفته بعد از اقامت، در حجره یکی از دوستان اقامت کردم تا بعد از چند روز در مدرسه رسالت ثبت نام کردم. آن وقت، در مدرسه همان در طرف خیابان بود و من این در را که بسته بوده، ندیده بودم. امروز یک مرتبه نگاهم به این در افتاد. نوشته بالا که اشاره به بازگشایی دارد فکر کنم به همین خاطر است که احتمالا این در را قبل از انقلاب ساواک بسته بود و این زمان دوباره بازگشایی شده است. اصل مدرسه خان مربوط به مهدی قلی خان است که من شرح او را بر اساس یک نسخه خطی در مقاله ای نوشتم. البته بعدها آقای بروجردی این مدرسه را تعمیر کرد و به اسم ایشان شهرت یافت. حق آن است که به نام همان خان باقی بماند. مهدی قلی خان هم عالمی برجسته بود و پدرش هم از نظامیان شاه عباس بود. شرح حال او را در لینک زیر ببینید.
https://www.khabaronline.ir/detail/364349/weblog/jafarian
@jafarian1964
@jafarian1964
تنبیهات المنجمین از ملامظفر بن محمد قاسم جنابذی یا گنابادی، از آثار مهم نجومی دوره عباس اول صفوی است که افزون بر مبانی این دانش، اشارات تاریخی مهمی هم در باره آن دوره دارد. در باره این کتاب مقاله ای با عنوان «چرا باب ششم تنبیهات المنجمین مهم است» توسط حسین علیزاده غریب نوشته شده است. اما آنچه اینجا عرض می کنم در باره یک نسخه از این کتاب است که متعلق به آقای محمد حسن رجایی زفره ای بوده و اکنون در کتابخانه مجلس است. این نسخه در سال 1122 کتابت شده و در سال 1346 توسط آقای زفره ای که امیدوارم به سلامت باشند، به مجلس داده شده است. خانواده رجایی زفره ای از خاندانهای با فضل و فرهنگ منطقه زفره اصفهان هستند و ایشان هم خود نویسنده و اهل قلم و معلم با سابقه اند. اما ویژگی این نسخه این است که صدها مورد حاشیه توسط مرحوم معلم حبیب آبادی بر آن نوشته شده و بسیاری از رجال آن در حاشیه معرفی شده اند. مرحوم معلم صاحب کتاب ارزشمند مکارم الاثار است که نسخه آن در اختیار استاد مرحوم ما علامه روضاتی بود و ایشان هشت مجلد را با حواشی ارزشمند خود منتشر کرد. باقی کجا رفت، خدا داند. آثار دیگر معلم هم کنار همانهاست، از جمله کتابی که در شرح حال رجال پهلوی نوشت. مرحوم معلم نزدیک پنج دهه در کتابخانه شهرداری اصفهان خدمت کرد و مردی زاهد و عالم بود. آقای روضاتی می فرمود سالیان سال که در بالای خانه ایشان همراه همسرش زندگی می کرد، هیچ شبی نبود که ساعتی قبل از اذان چراغ اتاقش روشن نباشد. مرحوم معلم مردی دقیق، دانشمند و رجال شناس درجه یک بود که امیدوارم باقی آثارش هم منتشر شود. باید آرزو کنم کاش یادداشت های مرحوم روضاتی هم بر صدها کتاب منتشر می شد که فعلا جز حسرت خوردن چیزی نمی توان گفت.
@jafarian1964
از علامه حلی تا علامه مجلسی
فراوانی نسخه های آثار علامه حلی (م 726) در ایران، صرفا مربوط به انتقال آنها پس از دولت صفوی، توسط علمای عرب مهاجر از عراق و جبل عامل به ایران نیست، بلکه شاگردان ایرانی علامه حلی و فرزندش فخرالمحققین، بسیار فراوان بودند. هم کسانی که طی اقامت علامه حلی در ایران شاگردی وی را کردند و هم کسانی که در عراق شاگردی او و فرزندش فخر المحققین را داشتند.
نسل این شاگردان به علمای دوره صفوی در ایران متصل و غالبا در استرآباد و گاه شهرهای دیگر این اتصال برقرار است. این آثار که کتابت آنها در قرن هشتم و نهم است، به وفور در کتابخانه های مختلف یافت می شود، نسخی که حالا مدتی است مراکزی در عراق، از حله پژوهان و غیره به گردآوری آنها می پردازند.
از جمله این نسخ که امروز دیدم، نسخه ای خوش خط و زیبا از کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد از علامه حلی است که تاریخ کتابت آن روشن نیست، زیر صفحه پایانی نسخه اصل، از بین رفته و بعدها نونویسی شده است. اما خط گواه آن است که باید از قرن هشتم یا اوائل قرن نهم هجری باشد.
نسخه مزبور در اصفهان صفوی در اختیار شخصی به نام محمد صفی بن محمد شفیع طارمی بوده و او که در مدرسه سلیمانیه این شهر ـ کنار مسجد شاه ـ اقامت داشته، در سال 1099 از روی نسخه ای از این اثر که متعلق به علامه مجلسی بوده، به تعمیر و تکمیل این نسخه پرداخته است.
روشن است که عالمان این زمان، به اهمیت قدمت نسخه ها آگاه بوده و از این رو، به اصلاح آن و بازنویسی بخش های تخریب شده می پرداخته اند. خرابی نسخه تنها از پایان نبوده، بلکه از میانه کتاب، برخی از صفحات وضعیتی داشته که محمد صفی اقدام به نونویسی آنها کرده است. اثر مزبور تا فریم 73 سالم است، اما صفحه ای از این فریم به همراه فریم هایی 74 تا صفحه اول فریم 78 (جمعا هشت صفحه) نونویسی شده است. مجددا صفحه دوم از فریم 91 و صفحه اول از فریم 92 یعنی یک برگ، نونویسی شده، مجددا چهار صفحه از فریم 148 تا 150 (جمعا دو برگ) نونویسی شده است. بار دیگر از فریم 204 تا 208 جمعا 4 برگ (هشت صفحه) نونویسی شده است. صفحات نونویس در مجموعه نسخه، 25 عدد است که 14 برگ، یعنی پشت و رو و یک صفحه هم، همان صفحه اخیر است که علی القاعده تاریخ کتابت روی آن بوده و از بین رفته و نونویس شده است. جالب است که حد فاصل این چهار صفحه اخیر نونویسی شده، با صفحه آخر، یک برگ از نسخه اصل سالم مانده است. تصور این که چطور از میانه کتاب، این تعداد برگ از بین رفته، قدری دشوار است، اما نسخه، چنان که از عکس بر می آید، خوردگی موریانه ای از بالای صفحات تقریبا در سراسر کتاب، دارد.
با توجه به ریز بودن نوشته های بخش نونویس و زیادتر بودن تعداد سطور آن نسبت به صفحات اصل [صفحات اصلی 23 سطر و صفحات نویس 25 سطر) و فشردگی آنها، احتمال زیاد دارد که هر یک برگ صفحات نونویس، باید شامل دو برگ از نسخه اصل بوده باشد.
کاتب بخش های نونویس در آخر نسخه نوشته است:
قد عمّرت و اتممت و فتنت من نسخة الاستاد العالم الربانی مولانا محمد باقر المجلسی طالبا لوجه الله الغنی فی اوان توطّنی فی مدرسة السلیمانیه، و أشتغل مع تشتت الحال و تراکم الاشتغال فی سنة تسع و تسعین بعد الالف من الهجره علی هاجرها و اله الصلوة و التحیة. انا اقل الخلیقة بل لاشیء فی الحقیقة ابن محمد شفیع، محمد صفی الطارمی عفی الله عنهما بالنبی و الوصی.
[کنار آن مهری هست با نوشته «لا اله الا الله الملک الحق المبین عبده محمد حسین» که نباید مربوط به این کاتب باشد.
کاتب بخش های نونویس یعنی محمد صفی با توجه به تعبیری که آورده، باید از شاگردان نزدیک علامه مجلسی بوده باشد که علامه نسخه اش را در اختیار او قرار داده است. یک محمد صفی بن محمد شفیع هزارجریبی داریم که نسخه ای از مجمع البیان را کتابت کرده که نسخه آن در کتابخانه ملک هست. معلوم نیست محمد صفی ما باشد، هرچند محتمل هست.
مدرسه سلیمانیه اصفهان هم از مدارس فعال این دوره است که کتابهای متعددی در آن کتابت شده شده است. از جمله محمد بن یوسف مازندرانی نسخه ای از من لایحضر صدوق را در چهارشنبه 22 صفر 1087 در این مدرسه تمام کرده که نسخه آن در کتابخانه مرکز احیاء 2/226 هست. مهاجرت طالب علمانی از طارم یا مازندران به اصفهان و اقامتشان در این مدرسه، می تواند جالب توجه باشد. این شخص هم شاگرد علامه مجلسی بوده و خط او روی این نسخه هست. نسخه ای دیگر از من لایحضر که توسط محمد قاسم بن میرزا علی رازی در شوال 1090 در همین مدرسه نوشته شده، باز انهایی از علامه مجلسی روی آن با تاریخ 1095 برای عبدالصمد شریف امامی دارد. همین عبدالصمد شریف امامی نسخه ای از شرح لمعه را با تاریخ شوال 1099 در مدرسه سلیمانیه کتابت کرده است. (ادامه 👇)
@jafarian1964
رساله لیلیه، در باره نماز شب، در چند نسخه ای که از آن برجای مانده، از شیخ صفی الدین اردبیلی، عارف و صوفی مشهور قرن هشتم هجری و جد خاندان صفویه، دانسته شده است. این اثر را، یکی از علمای عصر اخیر صفوی، به امر شاه سلطان حسین، بازنویسی کرده و اینک تقدیم عزیزان می شود. اثر یاد شده هم به عنوان یک تکنگاری در باره نماز شب، و هم از جهت انتساب آن به یک صوفی مشهور ایرانی، مهم است.
@Jafarian1964
محمد علی قزوینی، نویسنده رفیق توفیق، اثری در سیاست از روزگار صفوی، می تواند نمونه ای هرچند ضعیف از ابن خلدون، و شاید هم ماکیاول باشد. یک دبیرزاده که در زمینداری شکست خورده، و دوباره به سراغ شغل دبیری آمده و برای این که تحفه ای داشته باشد، کتابی در سیاست نوشته تا به دربار شاه سلیمان صفوی (م 1105) نفوذ کند. رساله ای فوق العاده مهم، پر از اطلاعات تاریخی از این دوره، با نگاهی نقادانه که می کوش تحلیل های تاریخی و اجتماعی و اقتصادی داشته باشد. طبعا یک اثر محلی است، اما در حد خود، اثری است جدی که کوشیده است ملاحظات خود را در باره قدرت و سیاست داشته باشد و با آنچه به صورت روزمره در ایران صفوی جریان دارد، ترکیب کند. این اثر، هیچ نسبتی با آثاری که به وفور تحت عنوان شرح عهد مالک است ندارد، بلکه نگاه آن، ضمن آن که نویسنده دیندار است، اما مبتنی بر واقعیت های موجود است. او به بخشی از چالشهای قومی در ایران و همین طور، بی برنامه گی های اقتصادی هم اشاره دارد، نکاتی که می شود گفت وی نویسنده ای واقع گرا، و در حد خود، یک ابن خلدون یا ماکیاول محلی است.
http://yon.ir/IFzmt
@jafarian1964
محمد علی قزوینی، نویسنده رفیق توفیق، اثری در سیاست از روزگار صفوی، می تواند نمونه ای هرچند ضعیف از ابن خلدون، و شاید هم ماکیاول باشد. یک دبیرزاده که در زمینداری شکست خورده، و دوباره به سراغ شغل دبیری آمده و برای این که تحفه ای داشته باشد، کتابی در سیاست نوشته تا به دربار شاه سلیمان صفوی (م 1105) نفوذ کند. رساله ای فوق العاده مهم، پر از اطلاعات تاریخی از این دوره، با نگاهی نقادانه که می کوش تحلیل های تاریخی و اجتماعی و اقتصادی داشته باشد. طبعا یک اثر محلی است، اما در حد خود، اثری است جدی که کوشیده است ملاحظات خود را در باره قدرت و سیاست داشته باشد و با آنچه به صورت روزمره در ایران صفوی جریان دارد، ترکیب کند. این اثر، هیچ نسبتی با آثاری که به وفور تحت عنوان شرح عهد مالک است ندارد، بلکه نگاه آن، ضمن آن که نویسنده دیندار است، اما مبتنی بر واقعیت های موجود است. او به بخشی از چالشهای قومی در ایران و همین طور، بی برنامه گی های اقتصادی هم اشاره دارد، نکاتی که می شود گفت وی نویسنده ای واقع گرا، و در حد خود، یک ابن خلدون یا ماکیاول محلی است.
http://yon.ir/IFzmt
@jafarian1964
یک نسخه از کتاب بالا در یمن است که خیلی سال پیش آن را دیدم و نسخه ای هم در کتابخانه برلین است که سال ۲۰۱۲ آن را در آنجا یافتم و از آن عکسی گرفتم. نسخه مهم و اقدم آن در آمبروزیاناست که عکس آن را هم دارم. این کتاب باید تصحیح و منتشر شود. مدتی پیش به فاضل محترم آقای موسوی بروجردی پیشنهاد کردم کتاب را منتشر کنند. یک تحقیقی از این متن سال ها پیش به عنوان رساله دکتری در غرب صورت گرفت اما هنوز چاپ نشده است. دو نسخه یمن و برلین همدیگر را تکمیل می کنند. نسخه آمبروزیانا بسیار کهن است و البته کامل نیست. نسخه ریشه های مشترک با اخبار صفین نصر بن مزاحم دارد اما به نظر می رسد که تحریری است که در آن از روایات نسخه های دیگر هم استفاده شده. باید کسی جدی روی این متن مهم و ارزشمند شیعی کار کند. در کانال نسخه های خطی عکس یک برگ آن را گذاشتم که می بینید.
کتاب اخبار جمل و صفین
این کتاب را قبلا در اینجا معرفی کردم. نسخه ای يمنی و زيدی از آن و از اوائل سده هفتم قمری در کتابخانه آمبروزيانا (که در آغاز آن بخشی از متن کتاب الفتوح ابن اعثم هم ديده می شود) موجود است. از آن یک نسخه دیگر هم در برلین و یک نسخه هم در يمن می شناسیم. این متن مهم تاریخی البته با روایت نصر بن مزاحم متفاوت است، گرچه ریشه های مشترکی با آن دارد (سال ها پيش قسمتی از متن اين کتاب به صورت رساله ای دانشگاهی در انگلستان تصحيح شد اما هيچگاه به چاپ نرسيد و متأسفانه مغفول ماند. در تحقيقات غربی با چند استثناء اين متن چندان شناخته شده نيست).
یک نسخه از کتاب که در یمن موجود است را خیلی سال پیش دیدم و نسخه ای هم در کتابخانه برلین است که سال ۲۰۱۲ آن را در آنجا در ضمن بررسی هایم در نسخه های خطی کتابخانه دولتی برلین یافتم و از آن عکسی گرفتم. نسخه مهم و اقدم آن هم همانی است که در آمبروزیاناست و عکس آن را هم دارم. این کتاب باید تصحیح و منتشر شود. مدتی پیش به فاضل محترم آقای موسوی بروجردی پیشنهاد کردم کتاب را منتشر کنند. دو نسخه یمن و برلین همدیگر را تکمیل می کنند. نسخه آمبروزیانا بسیار کهنتر از نسخه برلین است (کتابت ۶۲۷ ق ) اما کامل نیست. نسخه ریشه های مشترک با اخبار صفین نصر بن مزاحم دارد اما به نظر می رسد که تحریری است که در آن از روایات نسخه های دیگر هم استفاده شده. باید کسی جدی روی این متن مهم و ارزشمند شیعی کار کند. به هرحال ریشه این کتاب به سنت زیدیان کوفه و سپس یمن می رسد و در جای دیگری گویا شناخته نیست.
یک نسخه از کتاب بالا در یمن است که خیلی سال پیش آن را دیدم و نسخه ای هم در کتابخانه برلین است که سال ۲۰۱۲ آن را در آنجا یافتم و از آن عکسی گرفتم. نسخه مهم و اقدم آن در آمبروزیاناست که عکس آن را هم دارم. این کتاب باید تصحیح و منتشر شود. مدتی پیش به فاضل محترم آقای موسوی بروجردی پیشنهاد کردم کتاب را منتشر کنند. یک تحقیقی از این متن سال ها پیش به عنوان رساله دکتری در غرب صورت گرفت اما هنوز چاپ نشده است. دو نسخه یمن و برلین همدیگر را تکمیل می کنند. نسخه آمبروزیانا بسیار کهن است و البته کامل نیست. نسخه ریشه های مشترک با اخبار صفین نصر بن مزاحم دارد اما به نظر می رسد که تحریری است که در آن از روایات نسخه های دیگر هم استفاده شده. باید کسی جدی روی این متن مهم و ارزشمند شیعی کار کند. در کانال نسخه های خطی عکس یک برگ آن را گذاشتم که می بینید.
این تصویر را کسی فرستاده و گفته نسخه ای از مسند احمد است ولی در مقایسه با نسخه چاپی آن، تفاوت دارد وروشن است که نسخه ای از آن نمی باشد. آیا دوستان می داند این کتاب چه کتابی است. برای نمونه چند صفحه از آن تقدیم می شود سه صفحه از آغاز که مسند ابوبکر و دو صفحه از بخش دوم که آغاز مسند عبد الله بن مسعود است.
سلام و ادب
احتمال اینکه ترجمه یکی از منابع حدیثی باشد بعید به نظر می رسد ، زیرا که احادیث موجود در این چند صفحه در منابع مختلف و متفاوت آمده است ، مثلا حدیثی از آن در امالی شیخ طوسی آمده و حدیثی دیگر که کمتر در منابع یافت می شود در «العدد القویه» نقل شده است .
با این حال آیا در اوراق موجود عناوین فقط فصل است؟ و یا عنوان بزرگتری هم در این اوراق موجود دیده می شود؟
دیوان خطی «حافظ» مصور و با بیش از چهار سده قدمت به عنوان یکی از شاهکارهای هنری دوره صفوی و از نفیسترین نسخ خطی ادبی_هنری این دورۀ در موزه ملی ایران است.
این اثر نسخه ای مصور از اشعار لسان الغیب حافظ شیرازی، شاعر غزل سرای سدۀ هشتم هجری قمری، که خط آن نستعلیق و با رقم شاه قاسم است که بین سال های ۱۰۲۶ تا ۱۰۳۸ هجری قمری، کتابت و نقاشی شده، شامل ۲۸۲ صفحه بر روی کاغذ معمولی نخودی رنگ که ۵ صفحه آن مصور بسیار ظریف و ممتاز با موضوعاتی نظیر مجالس بزمی، عرفانی و ... است که متناسب با موضوع غزلیات دیوان جلوهنمایی میکند، ضمن این که تمام اوراق این دیوان دارای جدولبندی به زر تحریردار و کمندکشی به طلا میباشد.
این دیوان دارای یک سرلوح مذهب منقش در صفحه اول آن است. جلد این اثر ادبی و هنری فوقالعاده نفیس تیماج مشکی با نقوش طلایی است و تمام صفحات آن با حاشیه گلبرگ طلایی نقش گردیده است.
نگارگر آن رضا عباسی هنرمند چیره دست دوره صفوی است و تمامی آثار به خط هنرمند با عنوان "رقم کمینه رضا عباسی" امضاء شده است.
عناوین نقاشی های این کتاب با بیت آغازین ابیات نوشته شده در کتیبه های هر مجلس نام گذاری شده اند. یکی از صفحات مصور این کتاب به : "خدا را کم نشین با خرقه پوشان" مشهور گشته که در آن ویژگی های نگارگری ایرانی مکتب اصفهان مشاهده می شود.
خدا را کم نشین با خرقه پوشان
رخ از رندان بیسامان مپوشان
در این خرقه بسی آلودگی هست
خوشا وقت قبای می فروشان
دیوان حافظ به شمارۀ موزه ۹۲۱۰ در تالار صفویه موزه ملی ایران نگه داری می شود.
🔸مدرسه نیمآورد: نمونهای از معماری آموزشی دوره صفوی، تک افتاده در میان اصفهان کهن
🔹علی مشهدی رفیع
مدرسه نیمآورد از مدارس دینی اواخر دوره صفوی است كه به سفارش و تشویق زینب بیگم، توسط همسرش، امیر محمد مهدی حكیم الملك اردستانی ساخته شده است و چون در محله نیمآورد اصفهان قرار گرفته به این نام خوانده می شود. این زوج، بناهای عام المنفعه دیگری نیز در اصفهان ساختهاند كه از آن جمله می توان به مدرسه كاسهگران اشاره كرد.
شاردن
، سیاح فرانسوی، كه در زمان شاه عباس دوم از اصفهان بازدید كرد، در بخشی از سفرنامه خود درباره محله نیمآورد می نویسد :
«میان این محله گود نسبتاً بزرگی به نام گود نیماورد است و بالاتر از آن كاروانسرای فیل و كوچه موتابان و سپس قصر و مدرسه میرزا قاضی شیخالاسلام و بعد خانه ابراهیم سلطان كچیباتی است.»
گود نیمآورد هنوز هم به همین نام خوانده می شود و مدرسه در محل این گود بنا شده است. اما درباره تاریخ ساخت آن اطلاع دقیقی در دست نیست و در هیچ یك از كتیبه های مدرسه، تاریخ اتمام بنای ساختمان آن ذكر نشده است. با اینحال با توجه به تاریخ احداث مدرسه كاسهگران (سال ١١٠۵ هق) میتوان گفت كه احداث مدرسه نیمآورد و بهرهبرداری از آن مصادف با اواخر سلطنت شاه سلیمان و سالهای ابتدایی حكومت شاه سلطان حسین صفوی بوده است.
میر سید علی جناب اصفهانی در كتاب الاصفهان، وسعت مدرسه را ۴٥ × ۴٥ ذرع و تعداد حجره های آن را ٦١ عدد ذكر میكند. اما در بنای كنونی مدرسه كه دو طبقه است، ٧٨ حجره دیده می شود و علاوه برآن ذكر عدد فرد برای تعداد حجرهها تا حدودی غیر معمول است. پس یا عدد ذكر شده در كتاب الاصفهان ناشی از خطای شمارش است و یا اینكه ساختمان مدرسه محتملاً سابقه تجدید بنا یا اضافه شدن ملحقاتی را دارد.
علاوه بر حجره ها، مدرسه دارای یك مدرس است كه در روبروی در ورودی قرار دارد و دو ایوان نیز در دو ضلع دیگر بنا دیده می شود. این ایوانها را برای تدریس در نظر گرفته اند و در هنگام اوقات شرعی از ایوان سمت قبله برای اقامه نماز استفاده می شود. در زمان شاه سلطان حسین صفوی در این ایوان محرابی ساخته شده كه مفصلترین بخش تزئینات مدرسه را دارد.
در وسط حیاط مدرسه حوضی وجود دارد كه در چهار طرف آن به شیوه معمول باغ های ایرانی چهار باغچه برای گلكاری و درختكاری در نظر گرفته شده است.
ساختمان مدرسه، تزئینات كاشیكاری و گچبری فراوانی دارد و در برخی جاها با گچهای رنگارنگ نوعی گچبری معرق ترتیب دادهاند كه حاصل خلاقیت استادكاران اجراكننده تزئینات است و نمونه آن در دیگر بناهای عصر صفوی اصفهان دیده نمی شود.
https://rafi.kateban.com/post/4810
@Kateban
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com