@jafarian1964
سیلی استاد و فنومنولوژی دین
در یکی از مطالب فیس بوکی که دوسه سال پیش نوشتم از درسی یاد کردم که من در بیست و دو-سه سالگی از استادم در دورۀ لیسانس گرفتم. چون خیلی از دوستان جدید من در فیس بوک آن را نخوانده اند بد نیست که بار دیگر آن داستان را نقل کنم. این استاد، که حالا اسمش را فراموش کرده ام، خانمی بود مسن و در دپارتمان فلسفه درسی می داد تحت عنوان «ادیان یونان قدیم». من در هیچ کلاسی این قدر چیز نخوانده بودم. آثار تمام نویسندگان یونان را از هومر گرفته تا افلاطون باید می خواندیم وگزارش می دادیم و سر کلاس بحث می کردیم. من هم که تند خوانی نمی توانستم بکنم جانی می کندم در آن کلاس. یک روز که نوبت من بود و گزارش می دادم، با لحنی بچه گانه و تمسخر آمیز در بارۀ اسطوره های یونان مزه پراکنی کردم و گفتم این چیزها یعنی چه ؟ مگر می شه که خدایان بیآیند و در جنگ دخالت کنند؟ اصلا خدایان کی اند؟ و از این حرفها.
استاد که از این مزه پراکنی اصلا خوشش نیامده بود، اخم کرد وگفت : «تو این چیزها را قبول نداری، ولی آنها قبول داشتند . ما کاری به عقیدۀ تو نداریم که تو حقیقت را چه می دانی . مهم برای ما این است که آنها چه عقیده ای داشتند. »و این حرف را این خانم طوری به من گفت که یعنی خودت را سر این کلاس لوس نکن و خیال نکن که حالا توئی که حقیقت را کشف کرده ای و یونانی های قدیم هیچی حالیشان نبوده و تو این کتابها هم یک مشت مزخرفات و خرافات است.
از شما چه پنهان جواب این خانم به انتقاد من ( انتقاد که چه عرض کنم) یک سیلی بود و من با نوش جان کردن این سیلی دست و پایمان را جمع کردم و بعدا رفتم تو فکر و با خودم تکرار کردم: «مهم این نیست که من چه فکر می کنم. مهم این است که بفهمم آنها چگونه فکر می کردند.» و این اصل پدیدار شناسی است. درتاریخ اندیشه هم باید از همین روش پیروی کنیم. فرق تحقیق و تبلیغ هم در همین جاست. لازمۀ تحقیق این است که بپذیریم که تمدنها و فرهنگها حقیقت را به گونه های مختلف می دیدند و تازه در خود یک فرهنگ هم ایدهای دینی هر یک در طول تاریخ دستخوش تحولات معنائی شده است. ما اگر بخواهیم عقاید دیگران را بشناسیم و یا بفهمیم که در بارۀ یک عقیده یا یک مرام یا یک ایده مردم یک تمدن و فرهنگ چگونه می اندیشیدند باید عقیده خودمان را بگذاریم داخل پرانتز. یعنی بگذاریم کنار. وقتی گذاشتیم کنار در مورد موضوع هم داوری نمی کنیم. شما وقتی داوری می کنید خودتان را تلویحا حق به جانب می دانید و می گویید: من می فهمم که موضوع درستش چیست و دیگران درست نمی فهمند یا فقط قدری می فهمند. مثل من نمی فهمند. و وقتی این طور شد و شما از اول خودتان را و عقیدۀ خودتان را ملاک قرار دادید و بر اساس آن داوری کردید موضوع را نمی توانید درست ببینید.
سیاست گسترش کتابخانه های تخصصی دیجیتالی
زمانی که در سال 1374 ش کتابخانه تخصصی تاریخ را بنیاد گذاشتیم، فکر نمی کردیم این مقدار دوام بیاورد و تا این حد، مورد استفاده پژوهشگران باشد. حالا بیش از 185 هزار مجلد کتاب در حوزه تاریخ و جغرافی داریم. از آن زمان، دهها کتابخانه تخصصی دیگر در قم در رشته های مختلف ایجاد شده و به رغم این که برخی از آنها جدی وفعال نیست، اما به هر حال، این فکر توانسته است گره از کار مراجعین ارشد و دکتری و نویسندگان بگشاید.
و اما اکنون یک سال است که فکر می کنم می باید در کنار تلاشهایی که در حوزه کتابخانه دیجیتال می شود. یعنی این که علاوه بر در کنار قرار دادن اسناد، یا نسخه های خطی یا کتابهای سنگی و سربی و یا حتی چاپی، به صورت انبوه و فله ای روی وبسایت ها، می باید ما کتابخانه های دیجیتال نه عمومی بلکه تخصصی راه بیندازیم.
البته می دانم که سالهاست، در موضوعات خاصی، تعداد قابل توجهی کتاب در قالب سی دی یا حتی روی وبسایت خاصی منتشر می شود، اما مقصودم از کار تخصصی با یک تعریف کتابشناسانه و دقیق است. این که مثلا در باره موضوع مهدویت چند صد کتاب گذاشته شود، کار خوبی است، اما باید با یک تعریف علمی تر، کتابخانه های تخصصی دیجیتال را توسعه و به همه حوزه ها گسترش داد. البته و هنوز هم متحد کردن کتابخانه های دیجیتال مانند کار گوگل بوک یک کار اساسی است که ما در ایران از آن بی بهره ایم و عُرضه انجامش را کتابخانه ها و مراکز مهم علمی ما نداشته اند، اما همین مقدار هم که هست خوب است، ولی این ارتباطی با این کار ندارد که ما به سراغ تخصصی کردن آثار دیجیتالی برویم و آن را در عرصه ها و موضوعات زیادی با دقت گسترش دهیم.
تقریبا دو سال پیش به مناسبت درس تاریخ تشیع و حتی رشته و گرایش های متعدد مربوط به آن در مراکز مختلف، وبسایت ebookshia.com را در کتابخانه تخصصی تاریخ راه اندازی کردیم. ده موضوع را در نظر گرفتیم و در باره آنها ساعت ها بحث کردیم که چگونه تقسیم شوند. سپس به گردآوری متون پرداخته و تاکنون حدود هفت هزار متن، اعم از کتاب و مقاله را در قالب فایل های پی دی اف یا ورد روی آن گذاشته ایم. اکنون بر اساس داشت هایمان در این وبسایت، می دانیم که مثلا اگر کسی در باره تشیع در لبنان کار می کند، می تواند به دهها متن بیابد. همین طور عراق یا ... مباحث کلامی هم چنین است. در باره فرهنگ و تمدن با نگاه شیعی، یا کتابشناسی های شیعی و غیره هم چنین است.
مسلما با دقت بیشتر می توان این تقسیمات را دقیق تر کرد. چنان که باید متون دیگری افزوده شود. حالا فکر کنید، اگر کتابخانه تخصصی دیجیتالی صفوی داشتیم می توانستیم هر کتاب ریز و درشت و هر مقاله ای که در باره این دولت است را بر اساس یک نگرش تقسیمی دقیق در آن قرار دهیم. همین طور در حوزه تاریخ ایران در ادوار مختلف. می دانم که نسبت به ایران باستان، برخی از وبسایت های ایرانی خارج از کشور این کار را کرده اند و بهترین ها را در آن گذاشته اند. آنها هم عالی است.
به نظرم تعریف دقیق از ایجاد و گسترش «کتابخانه های دیجیتالی تخصصی» و انجام آن در حوزه های مختلف، آن هم توسط متخصصان هر رشته، می تواند کمکی شایسته به دانشجویان و پژوهشگران بوده و جلوی تلف کردن وقت آنها را بگیرد.
@jafarian1964
دیروز که آقای شرقاوی مدیر انتشارات دارالورد اردن به کتابخانه آمده بود، یک دفعه ای پرسید، راستی، اختلاف میان ما و شما بر سر چیست؟ اولش گفت، نخستین بار که ایران آمدم (این بار دفعه سوم هست) یک ایرانی مرا دعوت کرد. نگران بودم. مخصوصا وقتی هواپیما سوار شدم. گفتم الان در فرودگاه چه خواهد شد! با هزار نگرانی وارد فرودگاه شدم. یک لحظه گذرنامه ام رو نگاه کردند و مهر زدند و من وارد شدم. دیگر هیچ محدودیتی نبود. راه افتادم در شهر. اصلا فکر نمی کردم. دیدم یک کشور خوب، زیبا، با خیابان های تمیز، مردم خوب... تقصیر شماهاست که مردمان دیگر کشورها را از این وضعیت خود مطلع نمی کنید و همه اش حالت ترس و هراس نسبت به شما دارند. حالا دلم می خواد بدونم اختلاف میان ما و شما چیست؟ فرصت کم بود. برای او توضیح دادم که چند روز قبل، وقتی ساختمان پلاسکو در ایران فروریخت، داعش یا یک داعشی اعلام کرد که مشتی مجوسی در ایران کشته شدند! فکر کردم چه تفاوتی میان اسلام ما و آنها هست که این طور راجع به مردم مسلمان ایران قضاوت می کنند! به ایشون توضیح دادم و گفتم: می دانید، عربها و همین فرهنگ داعش هم که عربی است، فکر می کنند اسلام فقط متعلق به آنهاست. دیگر این فکر می کنند، هر قومی که اسلام رو پذیرفته، موظف و مکلف است که همه سرمایه های ملی و فکری خودش رو کنار بگذاره و به برداشت آنها از اسلام که بسیاری هم ناشی از نوعی عقل بدوی است تن بدهد. این نه از نظر اسلام درسته، و نه اساسا امکان تحقق داره. همین عربها جزیره العرب، وقتی اسلام آمد، در زبان و ادبیات و بسیاری از چیزهای دیگر، فرهنگ قدیمشون رو حفظ کردند و با اسلام ترکیب کردند. اونهایی هم که بدوی بودند، باز تلقی بدوی خودشون رو در اسلام حفظ کردند که در همین نجد شاهدش هستیم. ایرانی ها هم اسلام رو پذیرفتند و در بالندگی اون مشارکت کردند، اما معنایش این نبود که فرهنگی که در حوزه اخلاق و سیاست و دانش اجتماعی که داشتند، همه رو به باد فنا بدند. اتفاقا، در قرن های اول، همین فرهنگ در عراق و در دستگاه عباسی و دولت های متوالی این نواحی حضور داشت. وقتی اسلام به شبه قاره هند هم رفت، داستان همین طور بود. در آنجا هم آداب، عادات، نشان ها، ادب و بسیاری از چیزهای دیگر از قدیم باقی مانده و مسلمان شده ها هیچ منافاتی میان آنها و اسلام ندیده اند. این چه انتظار بیهوده ای است که عربها از ایرانی ها، یا هندی ها یا ترک ها دارند که باید گوش بفرمان برداشت های آنها از اسلام باشند! باید توحید آنها را بپذیرند و اگر ذره ای کوتاه بیایند مشرک هستند. به آقای شرقاوی گفتم، عقیده این عربها در باره ترکها و کردها و دیگر اقوام هم همین است. البته حالا چون اسلام آنها سنی است، اندکی خودداری می کنند، و الا نسل اول همین سلفی ها، و حتی الان هم، حاضر به تحمل هیچ کس و هیچ گرایشی جز آنچه دارند و فکر می کنند نبودند و نیستند. آنها به رغم آن که مدعی فرهنگ و تمدن هستند، فرهنگ و تمدنی که بخش اعظم آن از آن ملل دیگر مثل ایرانی ها و ترک هاست، هر کسی را که خارج از چارچوب افکار آنها باشد، مجوسی و مشرک تلقی می کردند. البته که ما نگران نیستیم و این مطالب را به اسلام نسبت نمی دهیم. اینجا اسلام هست، اسلامی که از فرهنگ و معرفت ایرانی هم حمایت می کند و جز آن چه در عمق جانش شرک آلود باشد، باقی را به عنوان سرمایه های بشری می پذیرد. ما این را نقطه قوت اسلام می دانیم و به آن افتخار می کنیم که به دیگر فرهنگها احترام می گذارد. تصدیق کرد که نکته مهمی است که به آن توجه نداشته است.
@jafarian1964
تقصیری که مجلس، وزارت ارشاد و قوه قضائیه در حوزه فرهنگ مرتکب می شوند
طی سالهای گذشته، بنده به سهم خود هم در فکر و قلم، و هم در عمل، از دیجیتالیزه شدن کتابها و معلومات پراکنده، دفاع کرده و سخن گفته ام. در این باره نیازی نیست توضیح بدهم. الان هم به دانشجویانم مرتب توصیه می کنم از متون دیجیتالی استفاده کرده و سعی کنند با آن انس داشته باشند. اما اتفاقی که در حال افتادن است این که ما در زمینه متون جدید، بدون آن که راهکار حقوقی جدی برای حفظ حقوق افراد فراهم کنیم، تن به نوعی هرج و مرج در زمینه استفاده از کتابهای چاپی به صورت آزادانه و بی حد و مرز داده و به پایمال کردن حقوق مردم مشغول هستیم. بدون کوچکترین پرده پوشی باید عرض کنم سه مقصر عمده وجود دارد. یک بخش قانونی آن که به عهده مجلس است و در خصوص علم و توسعه آن، هیچ سامان و سامانه درستی را تعریف نکرده و اساسا بعید می دانم حتی به ذهن مبارکشان هم رسیده باشد (طبعا آنها خواهند گفت دولت باید لایحه بدهد و این را راست می گویند). دوم وزارت ارشاد که آن قدر سرگرم کارهای روزمره هست که فرصتی برای رسیدگی به این امر ندارد. اگر فرصت داشت و کاری کرده بود که ما باید آثار آن را می دیدیم. آنها در زمینه توسعه فرهنگ اگر یک قدم بر می دارند، در حال حاضر، به خاطر این هرج و مرج، بزرگترین ضربه را به فرهنگ و تحقیق خواهند زد. آنها هیچ راه حلی برای این کار نداده اند و فقط به حرف بسنده کرده اند. این ننگ برای آنها در این دولت مدعی فرهنگ باقی خواهد ماند. مقصر سوم، قوه قضائیه است که باید بداند، با وضعیتی که پیش آمده، حقوق بسیاری از پژوهشگران از بین رفته و مسیر غلطی که تعریف شده و آثار ناشران و مولفان به راحتی و مجانا از چنگ آنان به در می آید، نه تنها یک حق کشی آشکار در جامعه فرهنگی در حال رخ دادن است، بلکه از نظر علمی کار پژوهش را در آینده دشوار خواهد کرد. خواهش ما این است که ریاست قوه قضائیه، هیئتی از قضات را برای بررسی این وضع معین کند و گزارشی تهیه کنند. مشکل مهم این است که بسیاری از تولید کنندگان آثار، هیچ نوع حقوق ثابت دانشگاهی ندارند، و تولید کتاب، تنها ممر درآمد یا در کنار حقوق ناچیز دولتی، کمک هزینه زندگی آنهاست. باز هم باید تأکید کنم، بنده مدافع دیجیتالیزه کردن کتابها هستم، اما این راه باید قانونی و در چارچوب باشد. بسیاری از افراد، به دلیل دردسرهایی که دارند، حاضر به دنبال کردن مساله پایمال شدن حقشان در زمینه یک یا دو کتاب نیستند، اما در کل، این مسأله وضعیت مهلکی را برای مجموعه جامعه فرهنگی از مولف و ناشر ایجاد کرده است. لطفا تا دیر نشده، قوه قضائیه وارد میدان شده، و اگر بتواند موردی با چند نمونه روشن این تصرف های نادرست مقابله کند، مطمئنا اثر خود را خواهد گذاشت.
@jafarian1964
شما خواهید گفت که آیا واقعا مرحوم آخوند ملامحمد تقی، این قدر ساده بوده است؟ بنده عرض می کنم خیر، این طور نیست. آنها در آن شرایط بهتر از این نمی توانستند بیندیشند. فضای آن روزگار، اقتضای چنین وضعی را داشت، و مرتب از طرف خطبا و شعرا و درباریان و ادیبان و همه و همه تکرار می شد. همین حالا هم شاهد این قبیل مطالب هستیم. دیشب دوستی می گفت که در همین جنگ عراق، وقتی اطراف بصره بودیم، من حدیثی را که در باره ابلّه در آخر الزمان وارد شده، و فتح آن، می خواندم. بعدها مراجعه کردم، دیدم اصلی ندارد. به دوستم که یک بار خواند اعتراض کردم که این اصلی ندارد، گفت چه اشکالی دارد، فعلا که تأثیر دارد. همین دوست می گفت، زمانی هم در باره هفتاد و دو تن، و ماجرای حزب جمهوری، روایتی را می آوردم که در باره کشته شدن هفتاد و دو تن بود و این که سرور آنها می سوزد. چندین بار این را در سخنرانی گفتم. بعدها با مراجعه دقیق دریافتم که این مربوط به کوفه، پیش بینی شده است.. از قضا این دوست ما هم از عقلاست، اما وقتی فضای فکری در یک دوره چنین باشد، به طور عادی این باورها وجود دارد. ممکن است استثناهایی باشند، اما عامه مردم و بزرگتر از آنها هم، در همین مسیر حرکت می کنند. اصلا بسیاری از قضاوت های تاریخی، محصول شرایط است، بسیار بیش از آن که مستند به منابع متقن باشد. اصلا مگر منابع متقن داریم؟
@jafarian1964
قاضی عبدالجبار می گوید: ببیند این خاندان بنی زهرون است که صابئی مذهب هستند، و چه موقعیتی در طب ، و علم به این صناعت با آن جایگاه عظیمش دارند. این که چه قدر به خود می رسند و مراعات طب را کرده و حق آن را میان خود به جای می آورند. اینها یک جمعیت زیادی دارند و منازلشان در سمت شرقی از بازارچه عباسه است [جای اشراف]. با این حال بیماری های آنها بیش از بیماری های فقرایی است که نسبت به امر حیات وصحت شان مراعات بسیار کمتری دارند. بیشتر اینان (بنی زهرون) در جوانی می میرند و کم است که سن آنها به پیری برسد. یکی از آنها که سنش به هشتاد و اندی رسید، ابوالحسن بن هارون ـ ابو ابی الخطاب ـ بود و پسرش ابوالخطاب که او را در حالی که جوان بود، [و پدرش] زنده، دفنش کرد. الان هم این ابوالحسن بن ابی الخطاب که زنده است و جوان، اما بیماری بزرگی دارد. اینها بهترین اطباء و فرزندان بهترین طبیبان هستند!
آنگاه قاضی چنین ادامه می دهد:
نباید کسی را به خاطر بیماری، نکوهش کرد، اینها بلاهای خداست که بندگانش را به آنها مبتلا می کند. اما من برای عبرت گفتم، و این که بر حسب قرآن، خداوند مبتلا کننده و شفا دهنده است، و این که بیشتر این پزشکان فکر می کنند که این ادویه اثر می کند، و این داروها، طبایعی دارد که صحت می آورد، و امراض را از بین می برد و از این قبیل جهالات و نادانی ها. اینها [یعنی این باورها سبب شده است تا] دلایل نبوت را منکر شده، انبیاء را تکذیب کرده، و و مسلمانان و اهل شریعت را جاهل بدانند و منکر ربوبیت و بعث و نشور بشوند. اینها آن قدر احمق و جاهل و کارهایشان شگفت است که با این درمانهاشان، این همه مریض را می کشند، و این همه آدم های سالم را مریض می کنند، و در میان خود می گویند اگر ما همدیگر را ملاقات کردیم [در قیامت] شما ما را قصاص کنید، و نمونه های دیگری از این جهالت ها و حماقتها و رفتارهای مشابه دیگر علیه مسلمانان که شرحش فراوان است. (تثبيت دلائل النبوة، ج2، ص: 623). سپس یادی از طبیبان معروف نصرانی و تلاش های ملحدانه آنها دارد و از جمله در باره محمد زکریای رازی هم یاد کرده که نامش یوحنا بوده و به محمد تغییر داده تا مسلمانان را فریب دهد. وی در او هم ارتباط طب و الحاد را محکم می بیند.
نگاه قاضی به عنوان یک عالم برجسته دینی و معتزلی شگفت است. همیشه فکر می کردیم پزشکی جهان اسلام به دست خاندان های مسیحی یا صابئی عراق است! این باید رمزی داشته باشد. ممکن است بگوییم این دانش میان این خاندانها ارثی بوده و آنها به دیگران نمی دادند، و البته این بسا بخشی از حقیقت باشد. اما چطور مسلمانان در چنین دانشی که پای جان و سلامتی شان در میان بود، همت نمی کردند؟
باید فکر کرد که وقتی رهبر معتزلیان وقت با آن عقل گرایی، باور به «دارو و درمان » ندارد، و اظهار می کند که این پزشکان از بنی زهرون خودشان غالبا جوانمرگ می شوند، و نقد این که این داروها سبب صحت است، امری که به گفته او، منافی با شافی و مبتلی [مبتلا کننده] بودن خداوند دارد، طبیعی است که تصور کنیم، مسلمانان تابع اینان، نباید دنبال پزشکی رفته و باید این علم را نوعی الحاد می دانستند.
تازه این در دانش پزشکی است که همه نیازمند آن هستند، بخش های دیگری از علوم طبیعی از این جهت به مراتب ضعیف تر و آراء حکما در آنها از نظر بسیاری از رهبران مسلمانان الحادی تر بود.
بحث های قاضی در باره طب در این بخش بسیار مهم و حاوی اطلاعات بسیار جالبی از روش های درمانی در نقاط مختلف، دیدگاه های مختلف طبی، روش های متفاوت درمانی در میان ملل، بحث داروها و مهم تر از همه جنبه های الهیاتی طبی و پزشکی که بی اندازه مهم و تازه است. گاهی در انتساب این کتاب به قاضی تردید شده که ممکن است جنبه هایی از صحت داشته باشد، اما عجالتا اثر بسیار مهم و غنی و البته متعصبانه است.
@jafarian1964
این بار نوبت کتابخانه ملی است که در حوزه دیجیتال درجا بزند
این ایام وقتی می دیدیم که یک کانال تلگرامی شروع به گذاشتن تصاویر کتابهای مختلف کرده و گاه روزانه تا پنجاه کتاب می گذارد، احساس متفاوتی داشتیم. فارغ از مسائل حقوقی، و اول کار، فکر می کردیم دیگر دنیای تازه ای برای دیجیتال آغاز شده است! خوب درست هم بود، بسیاری از کتابهای معمول را این طور در اختیار داشتیم. به خصوص کتابهای معروف و مرجع و همین طور برخی از کتابهای منابع.
اما به تدریج، این کانال ها به قول معروف آب رفتند. روز به روز کمتر کتاب گذاشتند. علاوه، بسیاری از آنها کارهای تکراری گذاشته و آدم را خسته می کردند. بعد هم، گاهی شبهه استفاده پیش می آمد، و مهم تر اینکه آن وقت که کتاب را می خواستیم، در دسترس نبود. طبعا صاحبان آن کانال ها، مگر چه قدر امکانات داشتند که کتابها را دیجیتال کرده و بگذارند... یک روزی بالاخره منابع مالی آنها تمام می شد... جالب است که حتی بهترین آنها، مشتریانشان تا هزار یا حداکثر هزار و پانصد می رسید،
مشکل چیست؟
مشکل این است که در مملکت ما اصل بر تقلید است، آن هم تقلید ناقص. هر بار که کاری در جای دیگر دنیا می شود، اینجا یک شَبَحی از آن کار در جسم بی جان ما ایرانی ها حلول می کند، و قدری دست و پا زده، چند قدمی هم راه می رود، و بعد از کار می افتد. تنها اگر وجوب آن کار به اندازه نان شب باشد، تحرکی دارد، آن هم خیلی کند و بی خاصیت! سالها می گذرد تا به آرامی مثلا شبه نهادینه شود. آن هم با هزار عیب و ایراد.... در واقع ناقص الخلقه
یک وقتی مثلا ده سال قبل که فورشر یا آرکایو راه افتادند، یعنی شبکه های بزرگ کتاب دیجیتال، ما هم خواستیم این کار را شروع کنیم. اما چون اساسی نداشت، از هر جهت، نه پول بود، نه مسوولان این امور اهل کتاب بودند، نه اصولا قرار و مدار درستی برای نو شدن ما وجود داشت، و مخالف هر تحولی بودیم... با این حال، هر بار صدایی و اقدامی ناقص از جایی بر می خواست... اما حالا که بر می گردیم، می بینیم بعد از گذشت یک تا دو دهه در شرایط بسیار بدی هستیم.
فکرش را بکنید، صدها سایت کتابخانه دیجیتال داریم، هر کدام هزار تا ده هزار کتاب، گاه بیشتر، که این بیشترها از کتابهای خاصی است! نه کتابهایی که به درد رشد علمی جامعه بخورد. بسیاری از آن وبسایت ها عملا در حکم ورشکسته هستند. کارهایی که قبلا در اشل بزرگ شروع شده بود، حالا تقریبا چیزی از آنها نمانده است.
البته مشارکت مردم، برای گذاشتن اطلاعات اندک مثلا در حوزه پزشکی، یا جغرافیا یا رجال، اندکی کمک می کند، آن هم صدقه سر اینترنتی است که دیگران برای ما رو براه کرده اند، اما دریغ از یک کار درست. دریغ از یک وبسایت مفصل برای اطلاعات علمی و مسائل مورد نیاز، هنوز هم باید کسی از راه برسد و ویکی پدیای فارسی برای ما درست کند و ....
کسانی که در قم یا تهران، صحبت از اینترنت ملی می کنند، اول بنشینند ببینند چه قدر اطلاعات و داده علمی در وبسایت های ایرانی هست بعد در باره داشتن اینترنت ملی افاضه بفرمایند. اگر کشور چین این کار را می کند، در زمینه های مختلف علمی، نیاز یک میلیارد و دویست سیصد میلیون را فراهم کرده است... اما ما چی؟ جز مشتی اطلاعات تکراری، کتابها و مقالات تکراری.. چه داریم. تازه و حتی اگر به روز به روز هم بشویم، با هشتاد میلیون آدم که ده میلیونش بیسواد محض است، چه قدر می توانیم اطلاعات بومی داشته باشیم؟
و حالا این هم کتابخانه ملی، با آن بودجه های آنچنانی برای بخش دیجیتال، ماههاست که نمی تواند بخش کتابهای دیجیتال خود را که تعطیل شده راه اندازی کند. خوشحال بودیم که هفت هشت هزار کتاب خطی گذاشته اند و سنگی ... ولی حالا ماههاست تعطیل شده است و معلوم نیست چه اتفاقی افتاده!
مشکل چیست؟ مردم این مملکت چه گناهی کرده اند که سی چهل هزار نسخه خطی یا اسناد منحصر یا نسخه های فارسی چاپی قدیمی خود را با این همه امکانات نمی توانند از داخل خانه ببینند؟ چرا وبسایتی که مدتی فعال بود، حالا ماههاست تعطیل شده است؟ تخصص نداریم، پول نداریم، عقل برنامه ریزی نداریم.... چه مشکلی وجود دارد....
و اما بدتر از همه این است که هیچ کس به خاطر این مشکلات، کسی را بازخواست نمی کند، دلیلی هم ندارد، اصلا صاحبان این مراکز چه اندازه اهل کتاب هستند و اهل پژوهش که درک کنند چه مشکلی وجود دارد؟ بماند که دانشجویان و استادان هم، بسیاری ترجیح می دهند سکوت کنند. در واقع، اگر کتابی در اختیارشان باشد، استفاده می کنند، نبود که نبود، سراغ همان مطالب تکراری می روند...
وقتی وضع کتابخانه ملی این چنین باشد که ماهها نتواند بخش دیجیتال خود را نگاه دارد، آن وقت تکلیف بقیه روشن است. بماند که آستانه قدس هم که پول و ... غیره دارد، مشکل دیگری دارد که نمی شود به زبان آورد... مرعشی که دیگر هیچ... بهتر است کسی حرفش را هم نزند.
باید از علم شرمنده باشیم که نیستیم.
@jafarian1964
امروز مراسم اعطای جوایز به واقفین کتاب و اشیاء موزه ای مانند سکه و آثار هنری و مدالها در خانه کتاب بود. من هم دقایقی صحبت کردم. چند نکته گفتم. یکی این که کتابی در باره «وقف نامه های کتاب صفوی» همراه دوستم آقای جزینی نوشته ام و متن بیش از سیصد وقف نامه کتاب را در آن آورده و در مقدمه آنها را تحلیل کرده ام. خیلی نکات را از آنها می شود بدست آورد. از جمله این که بر اساس آنها می توانیم دریابیم که شاهزاده ها و شاهدخت های صفوی، و همین طور امرا و رجال نقش مهمی در وقف کتاب داشته اند. نکته دیگر این که وقف کتاب، به خصوص نیمه دوم، بیشتر در کتابهای دینی است، و نسبت به کتابهای ریاضی و پزشکی اندک است. دیگر افزودم که در دوره قاجار هم کتاب فراوان وقف شده، اما هنوز این وقف نامه ها گردآوری نشده است. نکته مهم دیگر این است که وقف یک طرف قضیه است، مهم نشر محتوای آنهاست، کاری که بسیاری از آن ابا دارند. همه ادعای به اشتراک گذاشتن علم را دارند، اما بسیار کم در این باره عمل می کنند. یادآوری دیگر در باره وقف کتاب دیجیتال بود. عرض کردم که الان یک مشکل دانشگاهها استفاده از پایگاه های اطلاعاتی و فایل های کتابها و مقالات است، امری که بسیار هزینه بر است. باید در این باره هم کاری کرد. نکته آخر این که وقف کتاب، به خصوص کتابهای قدیمی مانده در خانه ها، کمک زیادی به حفظ متون قدیم چاپ می کند که در شرف نابودی است. بسیاری از کتابهایی که صد سال یا بیشتر و کمتر چاپ شده در خانه هاست و در کتابخانه که سالها بعد از چاپ آنها تأسیس شده، وجود ندارد. باید به مردم بگوییم حتی اگر ده بیست عنوان کتاب چاپی قدیمی هم دارند دور نریزند و اینها را به کتابخانه ها بسپارند، و البته آنها هم قدر اینها را بدانند، چون بسیاری از اوقات، آثار چاپی محلی، بسیار نادر است و با اهدا یا وفف و نگه داری آنها می شود، آنها را نگه داشت
,وقتی می بینم از انجام ساده ترین کارها در حوزه کتاب و فرهنگ عاجز هستیم، فکر می کنم حتما در کارهای بزرگ دیگری هم که ادعا می کنیم، چندان راست نمی گوییم. این چند روز، دهها هزار فایل متفرقه از کتابهای عربی و فارسی را که در گوشه و کنار داشتم، در یک هارد هشت ترا گردآوری کردم. بسادگی بالغ بر یک صد و بیست هزار عنوان کتاب شد. این منهای دهها هزار فایل دیگر است که باید به تدریج به آن مجموعه ضمیمه کنم و دست کم مجموعه دویست هزارتایی را در یک هارد آن هم حداکثر چهار ترا، فراهم آورم. بدین ترتیب، وقتی بسادگی بنده خدا توانست یک صد و پنجاه هزار کتاب را در یک هارد کوچک نگه دارد و کارهای خود و نیاز دیگران را انجام دهد، چرا باید وقت و بودجه خود را صرف فضا و قفسه و کاغذ و چاپ کند؟ تازه، فکر کنید چه قدر روی این فایل ها می توانیم کارهای دیگری مثلا با نصب او سی آر انجام دهیم که پژوهش را آسان تر کند، کاری که نمی کنیم، و مراکزی هم که کرده اند، حمایت نمی کنیم، یا مراکزی که از پول بیت المال درست شده و در این کارها قدری پیش رفته اند، همراهی نمی کنند. کاش اقدامی می شد و این مهم با صرف هزینه کافی و عقل به سرانجام می رسید.
@jafarian1964
(ادامه از پست بالا) 👆👆👆👆
البته که در این سالها ایران رشد علمی داشته، و این هم مدیون وجود دانشگاههاست که بنیادشان بر علم گذاشته شد، و با همه ظلمی که به آنها شده، آنان راه خودشان را رفتند و به حرف دیگران گوش ندادند. دیدید که صدها شعبه از دانشگاههای مزخرف به اسم آزاد و پیام نور درست کردند و ریشه علم را خشکاندند. صد البته من حرف دکتر منصوری را قبول دارم که در دانشگاه های ما هم علم نیست، اینها یک کالج است. برای همین کشف علمی نداریم، کشف های علمی دیگران را خوب می فهمیم. بخش اعظم کار، مهندسی است و یاد گرفته ایم. یک وقتی من به پزشکانی که از دانشگاه علوم پزشکی جمع شده بودند تا در باره کتابم تاریخ تشیع صحبت کنم، نیم ساعتی حرف زدم اما گفتم، شما کارتان چیز دیگری است. این همه در این چند دهه زحمت کشیده اید، آن راه را ادامه دهید و ایران را در این زمینه سرافراز کنید.
اگر ما استقلال می خواهیم، اگر عزت می خواهیم، راهش دانش است. راهی است بسیار سخت و دشوار، نه این که یک شیخ بیاید در حوزه پزشکی، برای ویروسی با این مشکل جهانی، یک روغن بنفشه بدهد و کار را تمام کند. مشکل این طب به اصطلاح سنتی همین است که فکر می کند، علم یک امر سهل و آسان و فوری با چهار روایت و دو سه جمله از قدماست. ای کاش، این سیما، به جای خیلی از مزخرفاتی که پخش می کرد، مستندهای علمی می گذاشت و مرتب واقعیت علم را روشن می کرد. آن وقت، این کارها بیش از همه کارهایش ارزش داشت.
ما راهی جز راه علم نداریم، در کنار آن دین، اخلاق و معنویت را می خواهیم، آدمی به همه اینها نیاز دارد و ما سرمایه های مهمی داریم. اما مهم این است که در همه اینها هم عقل و خرد حاکم باشد، نه افکار عوام گرایانه و راه و رسم عوام فریبی. دیده اید که این را مرتب می گویند، که علم پزشکی هم حرفهایش عوض می شود، بله که عوض می شود، علم یعنی تغییر، علم در راه ترقی است، لابد باید مثل شما روغن بنفشه را از دویست سال قبل تا حالا نگاه دارد، و حالا هم این افتضاح را برای ما درست می کند.
پاسخهای رسول جعفریان درباره جایگاه «علم» در دانشگاه، حوزه و ذهن مدیران جمهوری اسلامی
واقعا شما بر این باورید که اساس علم هیچ جنبه ارزشی ندارد و امری مستقل و دور از ایدئولوژیهاست؟ بسیاری این باور را قبول ندارند و معتقدند علم غربی، به نوع موضعگیری فلسفی هم دارد. فکر نمی کنید در این زمینه باید روشن تر نظرتان را بگویید.
من فکر می کنم باید چند چیز را روشن کنیم و بگوییم علم چیست و مقصود ما کدام است:
نکته اول این که در اینجا مقصودمان از علم همان ساینس یا علوم تجربی است که در یک دایره وسیع، شامل علوم ریاضی و طبیعی شده و شامل دانش هایی است که عمدتا در دانشکده های علوم تدریس و تعلیم می شود. اینها، دانش های شناخته شده ای هستند که کمتر کسی می تواند مدعی جهت گیری ایدئولوژی در آنها شود. این دانش تا حدی است که آنها را به عنوان علوم پایه می شناسیم، نه حاشیه هایی که مثلا به عنوان فلسفه بر فیزیک افزوده شده و می شود و کسانی به عنوان فیزیکدان خداباور یا ناباور شناخته می شوند. مقصودمان علمی است که در همه جای دنیا، به یک شکل عرضه و تدریس می شود. اینها اگر نقطه ابهامی هم دارد، خود دانشمندان با روش های خاص علمی، در صدد رفع آنها و کشف نقاط تاریک هستند. در واقع، از همین ها هم، بخشی قطعی، و بخشی فرضیات است که آنها هم هر روز در انتظار شواهد علمی است، و اندازه قطعیت یا ظنیت آنها هم برای اهل فن معلوم است.
نکته دوم از آنچه علم خوانده می شود، حاشیه های اطراف این علوم پایه است که از قدیم وجود داشته است. زمانی که علم الطبیعه میان مسلمانان آمد، عده ای دهری و عده ای متکلم اسلامی شدند. اینها از ترس این که طبیعیات آدم ضد خدا پرورش دهد، سعی کردند از طبیعیات خدا را استنباط کنند، و آنها هم دوست داشتند یک جهان بی خدا را ثابت کنند. همه ما می دانیم این مباحث علم نیست، فلسفه است و برای کسانی که اهل علم به معنای ساینس هستند، اینها یک نوعی علم مضاف است نه علم واقعی در حوزه طبیعیات. تمام کلام قدیم ما، آلوده به این حرفهاست و بخشی از بحث های غزالی با فلاسفه راجع به قدم ماده و امثال اینها، گیرهای فلسفی در اطراف علوم طبیعی است. این مسیر در تمام قرون وسطی و قرون جدید غرب هم بوده و علاقه مندان فراوانی دارد. ترس از تأثیر نظریات نیوتن و تا حدی داروین هم به خاطر این حواسی است، اما در حقیقت، بخش عمده آنها به طور مشخص، بدور از علم اصیل یا همان علوم پایه دانشگاهی است، و اگر دانشجویی قصد آموختن علم فیزیک دارد، آن بخش اصلی دانش را می خواند واینها برای او نوعی تفنن است.
نکته سوم، تکنولوژی است که اغلب با علم خلط می شود. البته آن قدر دانش های فیزیک و مکانیک و امثال اینها با تکنولوژی در هم تنیده است که بسیاری بی توجه آنها را یکی تصور می کنند. یکی از تفاوت های مهم اینها این است که تکنولوژی ترکیب علم و ارزش ها و سنت های جاری در جامعه است. شما وقتی یک خانه ای می سازید، همه محاسبات علمی را برای طراحی بنا دارید، اما ملاحظه بسیاری از ارزشهای معمول خودتان را هم دارید. شما وقتی در هلند قدم می زنید، می بیند تمام خانه هایی که کنار خیابان هستند، عین مغازه ها، تا ته خانه پیداست و ساکنان مشغول زندگی هستند، اما وقتی در تهران یا قم راه می روید، تمام خانه ها یک دیوار بلند دارند. حوزه علم و تکنولوژی به قدری به هم نزدیک است که اغلب مواردی که بحث از جهت دار بودن علم می شود، مقصود نوع نگاهی است که در تکنولوژی وجود دارد و البته پایه هایش با علم درست شده است. بنابر این، باید توجه داشته باشیم که وقتی از جهت دار بودن علم بحث می کنیم، کدام یک از اینهاست. (ادامه در پست بعدی) 👇👇
درخواست از موسسات دولتی برای نشر دیجیتالی آثار مکتوب شان
به نظر می رسد، بسیاری از ناشران وابسته به دولت و نهادهایی که به نوعی متکی به اموال عمومی هستند، مناسب است در این شرایط و اساسا در جهت ترویج علم و دانش، آثار منتشره خود را به صورت دیجیتالی در اختیار بگذارند. وزارتخانه های مختلف، و در رأس آن دانشگاهها، می توانند فایل های کتب منتشره خود را که دست کم مربوط به قبل از سال 1390 است، منتشر کنند. طبیعی است که در این زمینه باید حقوق مولفان را حفظ کنند و این بیشتر مربوط به آثاری است که خرید قطعی کرده اند یا با بودجه آنان تألیف شده است.
نکته جالب این است که در طول یک سال، این کتب، به مقدار بسیار اندکی به فروش می رسد، و غالبا به دلیل رفتن آنها به انبارها، حتی در جایی عرضه هم نمی شود.
بسیاری از این آثار حتی در همان ابتدای نشر هم، درست عرضه نمی شود و دلیلش این است که غالبا موسسات مزبور، منفعت مالی خاصی ندارند. بنابر این چه بهتر که فایل را به راحتی در اختیار دیگران بگذارند.
اخیرا برخی از این مراکز، فایل های خود را در اختیار موسساتی قرار می دهند که آنها با این فایل ها تجارت می کنند. این هم کار اشتباهی است. به نظر می رسد، بهتر است، آنها مجانا این آثار را در اختیار عموم بگذارند و ابزار منفعت خواهی دیگران قرار ندهند. طبیعی است که موسسات مربوطه نیز از آنها استفاده خود را خواهند کرد، و البته امید است که ارزش افزوده ای برای آن داشته باشند.
یک نکته این است که آنها فایل ها را کجا نشر دهند؟
این یک مشکل اساسی است و به نظر می رسد، متولی می خواهد. شاید کتابخانه ملی بهترین محل باشد، اما تا کتابخانه ملی به این کارها اقدام کند، بهتر است آنها دست کم، در کانال های رسانه ای خود از تلگرام و ایتا و غیره و غیره، اینها را منتشر کنند و دعای خلق را پشت سر خود در این شرایط کرونایی داشته باشند.
خواهش ما از موسسات مهم تر این است که این را جدی تر بگیرند، و دست کم آثار قدیمی خود را بدون چشم داشتی منتشر کنند. پژوهشگاه علوم انسانی، انجمن مفاخر، موسسه مطالعات تاریخی مستضعفان، و دهها موسسه دیگر مخصوصا آنها که وابسته به وزارت ارشاد و علوم هستند، می توانند این درخواست را عملی کنند. مسلما ما راضی به ضرر آنها نیستیم و ضمن آن که تأکید به حفظ حقوق مولفان داریم، فکر می کنیم حتی بسیاری از مولفان نیز راضی به این امر هستند، و به علاوه، این تأکید مربوط به آثار قدیمی تر است که اغلب از دایره فروش هم خارج شده است.
امید است دانشگاهها نیز پایان نامه های خود را با شرایطی که خود به مصلحت می دانند، و البته بدون ایجاد محدودیت جدی، در اختیار مشتاقین قرار دهند. مسلما اگر در این دانشگاهها تحقیقی شده، برای این است که تحقیقات مزبور دوباره انجام نشود، و اگر کسی می خواهد روی همان موضوعات کار کند، لااقل کارهای قبلی را در اختیار داشته باشد. معلوم نیست، چه افکار عیجبی پشت سر این محدودیت ها وجود دارد که این چنین دانشجویان جوان و پژوهشگران بعدی را از بهره گیری از دانش پیشینیان محروم می کند.
مولفانی هم که حقوق نشر آثار خود را در اختیار دارند و امیدی به انتشار بیشتر کتاب خود به صورت کاغذی ندارند، فایل های آثار خود را در اختیار دیگران قرار دهند. مسلما این یک صدقه جاریه برای آنان خواهد بود.
مشکل ما در عدد تولید نشریات و کتاب نیست، مشکل ما این است که در چارچوب معارف کهنه ای که به اسم فلسفه و فرهنگ اطراف دین را احاطه کرده و با عنوان تقدس اجازه کوچکترین تأملی را در آنها به ما نمی دهد. کاری که ما می کنیم این است که مرتب حرف های قدیمی را باز تولید می کنیم. اسمش را شرح آن متون نمی گذاریم ولی حقیقت چیزی بیش از شرح گذشته نیست. ما عادت به تفکر نداریم، ما همان را که داریم، و البته گاه در عالم هورقلیا، بازتولید می کنیم. گاهی معقول تر و گاهی مسخره تر. کافی است برای شناخت بازتولید، به همین کتاب اسرار الشهاده ملاآقادربندی بنگرید که چطور عاشورای ابومخنف را بازتولید می کند و حجم آن را به صد برابر می رساند. دهها بلکه صدها مثل اسرار الشهاده در آن دوره نوشته شد. این آقای آقادربندی مرتب هم شما را توبیخ می کند که اگر در اینها تردید کنید، به جرگه ناصبیان یا جهلا و حمقا رفته اید و کافر شده اید، و شما جاهلید و نمی دانید و از اسرار عالم و دقایق آن خبر ندارید. ما در وقت گذاشتن، نیرو گذاشتن، صرف امکانات، و بسیاری از مسائل دیگر، دست کمی از دیگران نداریم، اما در اینجا، شبه علم تولید می کنیم نه بیشتر. نباید به های و هوی اطرافمان توجه کنیم. به آنچه هم که ذیل تمدن غربی رشد می کند، مثل پزشکی نباید دل ببندیم، هرچند همان هم مهم است، ما باید به فکر خارج شدن از چارچوب های قدیمی، دانش پوسیده و اندیشه های شکل گرفته در اطراف آن که همه چیز ما را احاطه کرده باشیم تا راهی باز شود🗞
🖍رسول جعفریان
🔖 1200 کلمه
⏰زمان مطالعه: 8 دقيقه
📌 متن کامل را در صفحه 9 روزنامه سازندگی مورخ 24 آذر 1398 مطالعه کنيد
💠 @goftemaann
,وقتی می بینم از انجام ساده ترین کارها در حوزه کتاب و فرهنگ عاجز هستیم، فکر می کنم حتما در کارهای بزرگ دیگری هم که ادعا می کنیم، چندان راست نمی گوییم. این چند روز، دهها هزار فایل متفرقه از کتابهای عربی و فارسی را که در گوشه و کنار داشتم، در یک هارد هشت ترا گردآوری کردم. بسادگی بالغ بر یک صد و بیست هزار عنوان کتاب شد. این منهای دهها هزار فایل دیگر است که باید به تدریج به آن مجموعه ضمیمه کنم و دست کم مجموعه دویست هزارتایی را در یک هارد آن هم حداکثر چهار ترا، فراهم آورم. بدین ترتیب، وقتی بسادگی بنده خدا توانست یک صد و پنجاه هزار کتاب را در یک هارد کوچک نگه دارد و کارهای خود و نیاز دیگران را انجام دهد، چرا باید وقت و بودجه خود را صرف فضا و قفسه و کاغذ و چاپ کند؟ تازه، فکر کنید چه قدر روی این فایل ها می توانیم کارهای دیگری مثلا با نصب او سی آر انجام دهیم که پژوهش را آسان تر کند، کاری که نمی کنیم، و مراکزی هم که کرده اند، حمایت نمی کنیم، یا مراکزی که از پول بیت المال درست شده و در این کارها قدری پیش رفته اند، همراهی نمی کنند. کاش اقدامی می شد و این مهم با صرف هزینه کافی و عقل به سرانجام می رسید.
@jafarian1964
درخواست از موسسات دولتی برای نشر دیجیتالی آثار مکتوب شان
به نظر می رسد، بسیاری از ناشران وابسته به دولت و نهادهایی که به نوعی متکی به اموال عمومی هستند، مناسب است در این شرایط و اساسا در جهت ترویج علم و دانش، آثار منتشره خود را به صورت دیجیتالی در اختیار بگذارند. وزارتخانه های مختلف، و در رأس آن دانشگاهها، می توانند فایل های کتب منتشره خود را که دست کم مربوط به قبل از سال 1390 است، منتشر کنند. طبیعی است که در این زمینه باید حقوق مولفان را حفظ کنند و این بیشتر مربوط به آثاری است که خرید قطعی کرده اند یا با بودجه آنان تألیف شده است.
نکته جالب این است که در طول یک سال، این کتب، به مقدار بسیار اندکی به فروش می رسد، و غالبا به دلیل رفتن آنها به انبارها، حتی در جایی عرضه هم نمی شود.
بسیاری از این آثار حتی در همان ابتدای نشر هم، درست عرضه نمی شود و دلیلش این است که غالبا موسسات مزبور، منفعت مالی خاصی ندارند. بنابر این چه بهتر که فایل را به راحتی در اختیار دیگران بگذارند.
اخیرا برخی از این مراکز، فایل های خود را در اختیار موسساتی قرار می دهند که آنها با این فایل ها تجارت می کنند. این هم کار اشتباهی است. به نظر می رسد، بهتر است، آنها مجانا این آثار را در اختیار عموم بگذارند و ابزار منفعت خواهی دیگران قرار ندهند. طبیعی است که موسسات مربوطه نیز از آنها استفاده خود را خواهند کرد، و البته امید است که ارزش افزوده ای برای آن داشته باشند.
یک نکته این است که آنها فایل ها را کجا نشر دهند؟
این یک مشکل اساسی است و به نظر می رسد، متولی می خواهد. شاید کتابخانه ملی بهترین محل باشد، اما تا کتابخانه ملی به این کارها اقدام کند، بهتر است آنها دست کم، در کانال های رسانه ای خود از تلگرام و ایتا و غیره و غیره، اینها را منتشر کنند و دعای خلق را پشت سر خود در این شرایط کرونایی داشته باشند.
خواهش ما از موسسات مهم تر این است که این را جدی تر بگیرند، و دست کم آثار قدیمی خود را بدون چشم داشتی منتشر کنند. پژوهشگاه علوم انسانی، انجمن مفاخر، موسسه مطالعات تاریخی مستضعفان، و دهها موسسه دیگر مخصوصا آنها که وابسته به وزارت ارشاد و علوم هستند، می توانند این درخواست را عملی کنند. مسلما ما راضی به ضرر آنها نیستیم و ضمن آن که تأکید به حفظ حقوق مولفان داریم، فکر می کنیم حتی بسیاری از مولفان نیز راضی به این امر هستند، و به علاوه، این تأکید مربوط به آثار قدیمی تر است که اغلب از دایره فروش هم خارج شده است.
امید است دانشگاهها نیز پایان نامه های خود را با شرایطی که خود به مصلحت می دانند، و البته بدون ایجاد محدودیت جدی، در اختیار مشتاقین قرار دهند. مسلما اگر در این دانشگاهها تحقیقی شده، برای این است که تحقیقات مزبور دوباره انجام نشود، و اگر کسی می خواهد روی همان موضوعات کار کند، لااقل کارهای قبلی را در اختیار داشته باشد. معلوم نیست، چه افکار عیجبی پشت سر این محدودیت ها وجود دارد که این چنین دانشجویان جوان و پژوهشگران بعدی را از بهره گیری از دانش پیشینیان محروم می کند.
مولفانی هم که حقوق نشر آثار خود را در اختیار دارند و امیدی به انتشار بیشتر کتاب خود به صورت کاغذی ندارند، فایل های آثار خود را در اختیار دیگران قرار دهند. مسلما این یک صدقه جاریه برای آنان خواهد بود.
یک نسخه از کتاب بالا در یمن است که خیلی سال پیش آن را دیدم و نسخه ای هم در کتابخانه برلین است که سال ۲۰۱۲ آن را در آنجا یافتم و از آن عکسی گرفتم. نسخه مهم و اقدم آن در آمبروزیاناست که عکس آن را هم دارم. این کتاب باید تصحیح و منتشر شود. مدتی پیش به فاضل محترم آقای موسوی بروجردی پیشنهاد کردم کتاب را منتشر کنند. یک تحقیقی از این متن سال ها پیش به عنوان رساله دکتری در غرب صورت گرفت اما هنوز چاپ نشده است. دو نسخه یمن و برلین همدیگر را تکمیل می کنند. نسخه آمبروزیانا بسیار کهن است و البته کامل نیست. نسخه ریشه های مشترک با اخبار صفین نصر بن مزاحم دارد اما به نظر می رسد که تحریری است که در آن از روایات نسخه های دیگر هم استفاده شده. باید کسی جدی روی این متن مهم و ارزشمند شیعی کار کند. در کانال نسخه های خطی عکس یک برگ آن را گذاشتم که می بینید.
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
ادامه پرسش آیا دین مخالف فلسفه است؟؟
نحوه سوء استفاده از فلسفه
🔻
حال ببیینم چگونه از فلسفه سوء استفاده می شود؟
دو جور سوء استفاده از فلسفه می شود: برخی با این علم، ریاست بر مردم می کنند یعنی خودش را یک جور عالم می بیند و یک نحوی با مردم برخورد می کند که دیگران را مطیع خود می کند و از این طریق ریاست می کند.
🔻
یک نوع هم سوء استفاده از فلسفه داریم که در زمان ائمه موجود بوده است وچه بسا که نقدهایی که بر فلسفه وارد شده است به همین جهت بوده است زیرا در زمان خلفای عباسی، فلسفه را ترجمه کردند تا در مقابل کلمات امامان چیزی داشته باشند،افرادی هم به دنبال این فلسفه فرستادند تا فیلسوف بشوند و بتوانند با امام بحث کنند و اتفاقاً چندین جلسه بحث هم تشکیل دادند(به خصوص امام رضا علیه السلام).
🔻
آن زمان نمود فلسفه این بود که در مقابل امام،صف آرایی کنند و جا داشت که روایات از آن نهی کنند، کل علمشان مخدوش بود و نه فقط مطالب علمی ،خواندن و نشر و توجه به این علم صحیح نبود زیرا توجه به این علم به معنای پشت کردن به امام بود،هیچ وقت دلیل نیاوردند.
🔻
در روایات هیچ دلیلی، اقامه بربطلان فلسفه به عنوان یک علم مطرح نشده است البته برخی از مسائل آن باطل باشد سخن معمولی است ولی اختصاص به فلسفه ندارد، در هر علمی ممکن است برخی از مسائلش باطل باشد اما کل فلسفه مردود باشد کسی این سخن را نگفته است.
🔻
هم چنان که قبلا گفته شد ممکن است به دو گروه گفته شود که فلسفه نخوانید: به کسانی که فهم و استعداد درک مطالب فلسفی را ندارند و کسانی که استعداد آن را دارند ولی از آن سوء استفاده می کنند،سوء استفاده کنندگان هم دو قسم بودند یکی کسانی که به توسط این علم بر مردم ریاست می کردند و یکی هم کسانی که می خواستند در مقابل امام بایستند و با فلسفه به جنگ آموزه های وحیانی بروند که خواندن این جور فلسفه صحیح نبود.
البته این امر اختصاصی به فلسفه ندارد اگر علوم دیگری مانند فقه،تفسیر و ...هم بخواهد در مقابل امام قرار بگیرد آن هم مردود است یا اگر بخواهد سبب ریاست بر دیگران باشد آن هم مردود است.
پس این طور نیست که فلسفه کلاً مردود باشد،فلسفه در برخی از مسائل ممکن است مردود باشد چنان چه در طبیعیات فلسفه مشاهده می شود که امروز برخی از مسادل طبیعی بر اثر پیشرفت علم باطل شده است و این دلیل نمی شود که کل طبیعیات قدیم باطل باشد، این چند تا مساله که بطلان آن ثابت شده است کنار می گذاریم، در مباحث الهیات هم برخی جاها ،روایات طوری مباحث را مطرح کرده است که با مسائل فلسفی منطبق نیست در آن جا وحی مقدم است و مسائل فلسفی کنار گذاشته می شود ولی این به معنای کنار گذاشتن کل مباحث فلسفی نیست، بله غرض از فلسفه خواندن، ممکن است طوری باشد که به برخی از افراد گفته شود فلسفه نخوانید ولی این دلیل بطلان فلسفه نیست.
🔻
اتفاقاً خیلی از مباحث فلسفی در حل بسیاری از مسائل اعتقادی به ما کمک می کند اما به شرطی که ما این فلسفه را قالب قرار ندهیم و این وحی را به زور در این قالب نریزیم،این درست نیست که وحی را تابع فلسفه قرار بدهیم،ما باید آن جاهایی که فلسفه می تواندمبین وحی باشد به بیان و زبان فلسفی آن را بیان کنیم و چیزی بر وحی تحمیل نکنیم،فلسفه را بر وحی تحمیل نکنیم ولی می توانیم به کمک فلسفه،وحی را خوب تبیین کنیم هم چنان که در برخی کتب این اتفاق افتاده است و کسانی که با فلسفه آشنایی نداشتند برخی از روایات اعتقادی را نتوانسته اند خوب توضیح دهند ولی آن کسانی که آشنا با مباحث فلسفی بوده اند بسیاری ازروایاتی که دیگران نتوانسته اند توضیح دهند،توضیح داده اند،به خاطر این که فلسفه یعنی فکر کردن،یعنی نظر عقل را در مسائل بیان کردن،و نظر عقل که همیشه مخالف با وحی نیست و خیلی جاها با وحی منطبق است پس وحی فلسفه را قبول می کند و یک جاهایی هم اختلاف است و در آن جا ذهن فلسفی قاصر بوده است و وحی در این جور مسائل مقدم است.
#فلسفه
#حشمت پور
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
قاضی عبدالجبار می گوید: ببیند این خاندان بنی زهرون است که صابئی مذهب هستند، و چه موقعیتی در طب ، و علم به این صناعت با آن جایگاه عظیمش دارند. این که چه قدر به خود می رسند و مراعات طب را کرده و حق آن را میان خود به جای می آورند. اینها یک جمعیت زیادی دارند و منازلشان در سمت شرقی از بازارچه عباسه است [جای اشراف]. با این حال بیماری های آنها بیش از بیماری های فقرایی است که نسبت به امر حیات وصحت شان مراعات بسیار کمتری دارند. بیشتر اینان (بنی زهرون) در جوانی می میرند و کم است که سن آنها به پیری برسد. یکی از آنها که سنش به هشتاد و اندی رسید، ابوالحسن بن هارون ـ ابو ابی الخطاب ـ بود و پسرش ابوالخطاب که او را در حالی که جوان بود، [و پدرش] زنده، دفنش کرد. الان هم این ابوالحسن بن ابی الخطاب که زنده است و جوان، اما بیماری بزرگی دارد. اینها بهترین اطباء و فرزندان بهترین طبیبان هستند!
آنگاه قاضی چنین ادامه می دهد:
نباید کسی را به خاطر بیماری، نکوهش کرد، اینها بلاهای خداست که بندگانش را به آنها مبتلا می کند. اما من برای عبرت گفتم، و این که بر حسب قرآن، خداوند مبتلا کننده و شفا دهنده است، و این که بیشتر این پزشکان فکر می کنند که این ادویه اثر می کند، و این داروها، طبایعی دارد که صحت می آورد، و امراض را از بین می برد و از این قبیل جهالات و نادانی ها. اینها [یعنی این باورها سبب شده است تا] دلایل نبوت را منکر شده، انبیاء را تکذیب کرده، و و مسلمانان و اهل شریعت را جاهل بدانند و منکر ربوبیت و بعث و نشور بشوند. اینها آن قدر احمق و جاهل و کارهایشان شگفت است که با این درمانهاشان، این همه مریض را می کشند، و این همه آدم های سالم را مریض می کنند، و در میان خود می گویند اگر ما همدیگر را ملاقات کردیم [در قیامت] شما ما را قصاص کنید، و نمونه های دیگری از این جهالت ها و حماقتها و رفتارهای مشابه دیگر علیه مسلمانان که شرحش فراوان است. (تثبيت دلائل النبوة، ج2، ص: 623). سپس یادی از طبیبان معروف نصرانی و تلاش های ملحدانه آنها دارد و از جمله در باره محمد زکریای رازی هم یاد کرده که نامش یوحنا بوده و به محمد تغییر داده تا مسلمانان را فریب دهد. وی در او هم ارتباط طب و الحاد را محکم می بیند.
نگاه قاضی به عنوان یک عالم برجسته دینی و معتزلی شگفت است. همیشه فکر می کردیم پزشکی جهان اسلام به دست خاندان های مسیحی یا صابئی عراق است! این باید رمزی داشته باشد. ممکن است بگوییم این دانش میان این خاندانها ارثی بوده و آنها به دیگران نمی دادند، و البته این بسا بخشی از حقیقت باشد. اما چطور مسلمانان در چنین دانشی که پای جان و سلامتی شان در میان بود، همت نمی کردند؟
باید فکر کرد که وقتی رهبر معتزلیان وقت با آن عقل گرایی، باور به «دارو و درمان » ندارد، و اظهار می کند که این پزشکان از بنی زهرون خودشان غالبا جوانمرگ می شوند، و نقد این که این داروها سبب صحت است، امری که به گفته او، منافی با شافی و مبتلی [مبتلا کننده] بودن خداوند دارد، طبیعی است که تصور کنیم، مسلمانان تابع اینان، نباید دنبال پزشکی رفته و باید این علم را نوعی الحاد می دانستند.
تازه این در دانش پزشکی است که همه نیازمند آن هستند، بخش های دیگری از علوم طبیعی از این جهت به مراتب ضعیف تر و آراء حکما در آنها از نظر بسیاری از رهبران مسلمانان الحادی تر بود.
بحث های قاضی در باره طب در این بخش بسیار مهم و حاوی اطلاعات بسیار جالبی از روش های درمانی در نقاط مختلف، دیدگاه های مختلف طبی، روش های متفاوت درمانی در میان ملل، بحث داروها و مهم تر از همه جنبه های الهیاتی طبی و پزشکی که بی اندازه مهم و تازه است. گاهی در انتساب این کتاب به قاضی تردید شده که ممکن است جنبه هایی از صحت داشته باشد، اما عجالتا اثر بسیار مهم و غنی و البته متعصبانه است.
@jafarian1964
یک نسخه از کتاب بالا در یمن است که خیلی سال پیش آن را دیدم و نسخه ای هم در کتابخانه برلین است که سال ۲۰۱۲ آن را در آنجا یافتم و از آن عکسی گرفتم. نسخه مهم و اقدم آن در آمبروزیاناست که عکس آن را هم دارم. این کتاب باید تصحیح و منتشر شود. مدتی پیش به فاضل محترم آقای موسوی بروجردی پیشنهاد کردم کتاب را منتشر کنند. یک تحقیقی از این متن سال ها پیش به عنوان رساله دکتری در غرب صورت گرفت اما هنوز چاپ نشده است. دو نسخه یمن و برلین همدیگر را تکمیل می کنند. نسخه آمبروزیانا بسیار کهن است و البته کامل نیست. نسخه ریشه های مشترک با اخبار صفین نصر بن مزاحم دارد اما به نظر می رسد که تحریری است که در آن از روایات نسخه های دیگر هم استفاده شده. باید کسی جدی روی این متن مهم و ارزشمند شیعی کار کند. در کانال نسخه های خطی عکس یک برگ آن را گذاشتم که می بینید.
البته این احتمال هم وجود دارد که کاتب (بی سواد و یا کم سواد) دو کتاب را با هم استنساخ کرده و آنها را به صورت یک کتاب درآورده است.
توضیح این که گاه چند جزوه کم حجم خطی در کنار هم صحافی می شدند. حالا ممکن است نسخه ای که کاتب نسخه دوم شما، اساس استنساخ خودش قرار داده بوده در حقیقت دو تکه از دو کتاب مختلف بوده است که به سبب شباهت موضوع، در کنار هم صحافی شده است. حالا کاتب کم سواد هم فکر کرده این ها همه اش یک کتاب است، و آن را به صورت یک کتاب واحد، استنساخ کرده است.
همه این احتمالات را باید مد نظر داشته باشید، و در مقدمه به تفصیل از آن بحث کنید.
بیش از این حال و حوصله توضیح ندارم. معذرت میخواهم.
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com