بخشی از سخنرانی بنده در باره تقریب پیش از دار التقریب در مصر:
..... در سال 1939 / 1317 ش زمانی که مراغی ریاست الازهر را داشت، اتفاق شگفتی افتاد و آن اینکه شاه ایران، که فردی ناسیونالیست و ملی گرا بود، تصمیم گرفت یک شاهدخت مصری با نام فوزیه را که خواهر ملک فاروق، پادشاه وقت مصر بود، به همسری فرزندش محمد رضا که ولیعهد ایران بود درآورد. کسی از رمز و راز این مطلب سخن نگفته هرچند جاذبه وصل دو خاندان سلطنتی می توانست دلیلی برای این کار دانسته شود. این رخداد، به جز جنبه های سیاسی و خانوادگی، یک جنبه مذهبی هم داشت و آن اینکه یک دختر سنی به عقد یک پسر شیعه در می آمد. هرچه بود، مراغی به عنوان فردی که تابع پادشاه بود، می بایست این کار را سروسامان می داد. محمدرضا برای عقد کردن فوزیه در اسفند سال 1317 به قاهره رفت و تا فروردین سال بعد آنجا بود. ......
@jafarian1964
صبح روز جمعه باز به نمايشگاه رفتيم و تا ساعت 5/2 يكسره مشغول خريد كتاب بوديم. پس از آن قدرى استراحت كرده، نماز را خوانده و نهار را خورديم. باز يك ساعتى خريد كرديم; سپس همراه آقاى فتحى نصّار به سوى دفتر وى رفتيم. نزديك دفتر رستورانى بود كه همانجا مانديم; قدرى خوراكى آوردند، خورديم و صحبت كرديم. شخصى فرهنگى و علاقمند به ايران است و مى گفت كه مصرى ها و ايرانى ها به خاطرداشتن فرهنگ و تمدن گذشته بهتر همديگر را درك مى كنند. پس از آن باز به نمايشگاه برگشته و همراه دوستان براى خوردن شام عازم ساحل نيل شديم. پيش از رفتن به آنجا، به هتل آمده و در اتاق آقاى ايرانى با دكتر سعيد جمال الدين ديدار كرديم. وى استاد زبان فارسى در دانشگاه عين شمس است. وى مى گفت: گروه آنها كه گروه زبان هاى امم اسلامى است، يكى از گروه هاى بزرگ و گسترده دانشگاه مى باشد. قرار شد در صورت داشتن فرصت به آنجا برويم. پس از صرف شام در ساحل نيل، به هتل برگشتيم. گفتنى است كه در اين سفر، افزون بر مسؤولان كتابخانه تخصصى تاريخ، حديث، قرآن، فقه و فلسفه، جمعى ديگر از دوستان فرهنگى براى مؤسّسات مختلف كتاب مى خريدند.
روز شنبه صبح ساعت 9 صبح به ديدن قلعه صلاح الدين رفتيم. اين قلعه توسط صلاح الدين ايوبى (قرن ششم هجرى) ساخته شده و در زمان محمد على پاشا ـ جد شاهان اخير مصر مانند فؤاد و فاروق ـ بنياد گذار مصر جديد، تجديد شده است. وى مسجد بزرگى در آنجا ساخته است كه به نام خود او و به قياس مساجد تركيه است. در اين مسجد اشعارى به خط ميرزا سنگلاخ تبريزى نيز وجود دارد. اين شخص صاحب همان سنگنبشته معروف بسم الله است كه فكر مى كنم در موزه تبريز است و شرح حال او را نخجوانى در چهل مقاله آورده است. به هر روى، مسجد بزرگ و زيبايى بود.
در قلعه، موزه جنگى مصرى ها هم بود كه آثارى از جنگ اكتبر در آن نگهدارى شده و عكس هايى از رؤساى جمهور مصر و نيز ماكت جنگهاى مصر و اسرائيل در آنجا بود كه ديديم. در قصر جوهره ـ همسرمحمد على پاشا ـ جايى را كه پاشا مخالفانش را كه از ميان امراى بزرگ و رؤساى نواحى بودند كشت، نشان دادند. عكس هايى از وى و ديگر امراى مصر به صورت نقاشى بود كه ديديم.
پس از ديدن قلعه به سراغ مسجد رفاعى رفتيم كه خودش در قرن ششم زندگى مى كرده و مسجدى است با سقفى بسيار بلند كه مى گفتند بلندترين سقف را در ميان مساجد مصر دارد. اينجا مقبره خانوادگى شاهان مصر است. فؤاد و فاروق دو قبر با سنگهاى بسيار بزرگ داشتند. در كنار آنها قبر شاه ايران است با سنگ بسيار كوچكتر كه نيم متر از زمين بلندى دارد و روى آن اسم شاه و تاريخ تولّد و مرگ او آمده است. از آنجا هم عكس گرفتيم. بعد به مسجد سلطان حسن آمديم كه از سلاطين مملوكى قرن هشتم مصر است. اين مسجد بزرگ و زيبا و شگفت انگيز چهار مدْرَس براى چهار مذهب داشت و مسجدى واقعاً زيبا و جذاب است. از آنجا به هتل برگشتيم. نهار خورده نخورده، عازم نمايشگاه شديم و يكسره تا ساعت 5/7 مشغول خريد كتاب براى خودم و كتابخانه مجلس بودم. بعد به خانه جمال ناصيف رفتيم و كتابها را كارتن كرديم و براى ساعت 5/9 شب به هتل برگشتيم.
ابتدا معبدي در كنار ايستگاهي بود كه پياده شديم كه گفته ميشد قديمي ترين معبد اين شهر است و 900 سال سابقه دارد.
طبق معمول يك راه ورودي دارد كه در اينجا، مسيري است با درختان زيبا كه پاييز هم رنگ قشنگي به آنها داده و از كف جاده بالا ميرود. تعداد زيادي عكاس مشغول عكس گرفتن از درختان بودند.
آنچه در ورودي معابد بزرگ جلب توجه مي كند، يك بناي چوبي با معماري خاص معبدي است كه زير آن باز است. از آن كه بگذريم معبد اصلي پيدا ميشود.
با گذشتن از اين بنا به معبد اصلي مي رسيم. يك بناي مكعب شكل كه درون آن ساده است و فقط در محراب آن ابزارهاي لازمه يك معبد به همراه بت يا تصاوير ديده ميشود. اينجا مذهب شينتو با بوديسم مخلوط شده و آثاري از هر دو وجود دارد. در حياط معبد، تعداد زيادي مجسمههاي كوچك از بودا بود كه در اطراف به صورت نيمه منظم چيده شده و شايد از يكي دو قرن اخير بود.
در معبد اصلي را به طوري صندوق و مانع گذاشته بودند كه كسي داخل نشود. مسير بالا رفتن را ادامه داديم. بناهاي ديگري هم بود كه گويا يكي دير بود. معابد كوچكتري هم بود كه ميتوانسته مورد استفاده برخي از روحانيوني باشد كه جايهاي اختصاصي داشتهاند. در ديري كه بود وارد شديم. جايي كه مخصوص تربيت اين افراد است. نفري 100 ين پرداخت كرده، عودي خريديم و در جايي كه تعبيه شده بود
قرار داديم.
آنچه جالب بود همين مسير بالا رفتن بود كه بسيار سرسبز بود. به نظرم به تعمد اين معابد را در جايي ميان دو كوه قرار مي دادند و تعمد داشتند كه روي ارتفاع
هم باشد.
در گوشهاي از دير يك مجسمه بوداي كوچك كه روي چوب كنده شده بود ديدم كه واقعا ديدني بود اما كهنه شده و در حال از بين رفتن بود. فكر كردم اين مردم با اين عقايد چه طور پيشرفت دنيايي دارند. آيا اين پيشرفت ها اساسا ربطي به عقايد دارد يا نه؟ در اين باره بايد تأمل كرد. معمولا گفته مي شود كه ما خوب به دينمان عمل نميكنيم. همين دين، روزگاري تمدني چشمگير داشته كه در دنيا مانند نداشته است. اما امروز چي؟
رنگ زرد برگها واقعا خيره كننده بود و عكاسان زيادي كه در آنجا مشغول گرفتن عكس بودند واقعا حق داشتند ساعت هاي متوالي وقت صرف اين كار بكنند. غالب آنان عكاسان حرفهاي بودند و اين وضعيت از دوربين هاي آنان به دست ميآمد.
يك معبد قشنگ ديگر هم از لابلاي درختان ديده مي شد كه گرچه كوچك اما به دليل واقع شدن آن در دل درختها، جلوه خاصي داشت.
از همه زیباتر قلعه این روستاست که سالم است. سابقا مردم، روزها بیرون قلعه در زمینها کار می کردند، و شب ها هر کدام اتاقی در قلعه داشتند، به آنجا می رفتند. حالا در چهارگوشه آن چهار برج زیبا و سرپا مانده، که هر کدام یک دربچه دارد. یک در هم خود قلعه دارد که بسته بود. در کوچکی بود. اما از بالای آن معلوم بود که ورودی بزرگتر بوده و دست کم دو بار کوچک و کوچک تر شده است. الان به حدی کوچک بود که یک آدم متوسط هم باید اندکی سرش را خم می کرد تا وارد شود. هر چه بود، نماز آن از بیرون بسیار زیبا بود. یک سمت آن که درخت های کاچ در یک خط کنار دیوار بود که آن را زیباتر کرده بود.
@jafarian1964
بخشی از سخنرانی بنده در باره تقریب پیش از دار التقریب در مصر:
..... در سال 1939 / 1317 ش زمانی که مراغی ریاست الازهر را داشت، اتفاق شگفتی افتاد و آن اینکه شاه ایران، که فردی ناسیونالیست و ملی گرا بود، تصمیم گرفت یک شاهدخت مصری با نام فوزیه را که خواهر ملک فاروق، پادشاه وقت مصر بود، به همسری فرزندش محمد رضا که ولیعهد ایران بود درآورد. کسی از رمز و راز این مطلب سخن نگفته هرچند جاذبه وصل دو خاندان سلطنتی می توانست دلیلی برای این کار دانسته شود. این رخداد، به جز جنبه های سیاسی و خانوادگی، یک جنبه مذهبی هم داشت و آن اینکه یک دختر سنی به عقد یک پسر شیعه در می آمد. هرچه بود، مراغی به عنوان فردی که تابع پادشاه بود، می بایست این کار را سروسامان می داد. محمدرضا برای عقد کردن فوزیه در اسفند سال 1317 به قاهره رفت و تا فروردین سال بعد آنجا بود. ......
@jafarian1964
خاطره ای از علی آباد و حسن آباد راه قم ـ تهران
متن زیر را در یک یادداشت خطی از دوره صدارات میرزا علی اصغر خان اتابک (چه سالی) یافتم. اشاره ای به علی آباد، و آبادی آن در این دوره دارد. یادی هم از حسن آباد و بانی کاروانسرای آن شده است.
ما تقریب سی و پنج سال است که دست کم، در هر هفته، یک یا دو بار تابلوی حسن آباد و علی آباد را می بینیم. البته علی آباد شکوهی را که آن زمان داشته، گویا حالا ندارد و ما اصلا جز یک روستای مخروبه چیزی نمی بینیم.
ای کاش این راه قم تهران، ده برابر این آباد می شد، که امکانش هم هست، اما نمی دانم چرا در این مملکت، حسّ آبادی و میدان دادن به این فعالیت ها، وجود ندارد. تا چند سال پیش فکر می کردیم آیا جایی مثل مهر و ماه یا مهتاب ایجاد شود؟ اما شد و دیدیم چه قدر خوب شد.
این هم متن آن یادداشت:
امروز مهمان شخصی هستیم که از جانب حاجی محمد علی خان، مستأجر علی آباد این جاست که اسمش را فراموش کرده ام. من هم خواب را کنار گذارده، برخاستم چای خوردیم. ناهار هم تدارک خوبی دیده بود. بادنجان سرخ کرده، آبگوش، ماست، کره، یخ هم داشت که در تابستان خیلی مطلوب می شود. خیار، گرمک هم بود. بعد از نهار استراحت کردیم.
عصر هم چایی آوردند، شب هم پلو بسیار خوبی با خورش بادنجان خورده، سوار شدیم. علی آباد از جایی شده که در همه ایران منزلی به این با صفایی وجود ندارد. باغ بسیار خوب دارای هر قسم میوه جات، مهمان خانه، بسیار خوب، خلاصه هر کس آنجا برود، میل به توطن می کند، و با خود می گوید کاش تمام منازل این طور بودند. الحق حضرت صدارت عظمی تاکنون پنجاه شصت هزار تومان مخارج اینجا کرده اند
از علی آباد حرکت کردیم، آمدیم قلعه محمد علی خان پیاده شدیم. چای رو خورده دو ساعتی آنجا مکث کرده، بعد سوار شدیم. روز دیگر یک ساعت از آفتاب گذشته، به کاروانسرای حسن آباد رسیدیم که میرزا حسن خان شوکت تازه ساخته، پیاده شده، رفتیم بالاخانه سردر خوابیدیم. نزدیک ظهر برخاسته، نانی خوردیم. سماوری آتش کردیم. مشغول خوردن چای شدیم. استاد عباسقلی رفت قدری انگور و گرمک برداشت آورد.
@jafarian1964
[ادامه فرسته بالا ☝️☝️👇👇]
يكى از اماكن متبركه اى كه ايرانيان در سفر حج زيارت مى كردند، همين ساختمان مولد النبى در مکه بود، جایی که حالا کتابخانه مکه المکرمه شده است. يك زائر ايرانى كه در سال 1315 قمرى به زيارت اين خانه توفيق يافته است، مى نويسد: «روز جمعه، چهاردهم، به زيارت حضرت رسول در موضعى كه مشهور به مولد النبى است، رفتيم و آن موضع واقع است در سوق الليل. از در داخل شديم و تخميناً چهارده پله پايين رفتيم. وارد اتاقى شديم كه مسمّى به مسجد است. بعد از آن، به اتاق ديگر رفتيم. در اين اتاق ضريحى است. درِ ضريح را خادم باز كرد. داخل در اين ضريح گودالى واقع است. در وسط آن سنگ سبزى بود كه محل تولد حضرت ختمى مرتبت بود. آن موضع مطهّر را تقبيل نموده و صورت را بر آن ماليده و به خاك پاك و غبار نور آثار آن مكان رفيع البنيان، كه رشك كحل الجواهر است، ديده را منوّر نموده، پس از آن در مسجد آمده هر يك دو ركعت نماز تحيّت بجا آورديم و از آن مكان بيرون آمديم».
در اين جشنها كه به طور معمول با حضور خلفا، امرا و علما برگزار مى شد، شاعران اشعار خويش را مى خواندند و هدايايى از دست بزرگان دريافت مى كردند. در كشور اسلامى ايران هم، برگزارى اين جشن ها امرى مسلم بوده و تا به امروز در مناطق سنى نشين، اين مجالس برقرار و اشعارى در مدح پيامبر (ص) در آنها خوانده مى شود.
برگزاری جشن های ولادت در مکه، سبب شد تا در بسیاری از نقاط جهان اسلام، این جشن ها به مرور برگزار شود. یکی از مهم ترین این مناطق، کردستان بود که امروز در سراسر آن جشن های ولادت با آوازه خوانی و سرود برگزار می شود.
با روى كار آمدن دولت سعودى، تمامى اين جشنها در شهر مكه و مدينه، ملغى شده و برافتاد. در پى تصرف حجاز توسط دولت سعودى دوم در سالهاى 1342 ـ 1343 هجرى قمرى، همزمان با خراب كردن بقاع متبركه در بقيع، اُحُد و قبرستان مَعْلات مكه، محل مولد النبى هم كه در شعب ابى طالب و نزديك حرم الهى بود، تخريب شد.
تنها با اصرار شيخ عباس قطان (م1370) شهردار وقت مكه (در ميان سالهاى 1347ـ 1364 ق) و درخواست مستقيم وى از ملك عبدالعزيز، قرار بر آن شد تا در آنجا كتابخانه اى بنا كنند كه به آن «مكتبة مكّة المكرّمه» نام نهادند و تاكنون برقرار است. قطان، همچنين محل تولد حضرت زهرا (س) يا به عبارتى خانه حضرت خديجه (س) را نيز تبديل به يك مدرسه حفظ قرآن كرد كه بعدها در توسعه اطراف مسجد الحرام از بين رفت.
محل ولادت حضرت رسول، امروز در شعب ابی طالب و در نزدیکی حرم خدا، محفوظ مانده است. در سالهای اخیر، زکی یمانی با حمایت مالی خود، سبب تألیف کتاب در باره این ساختمان شده و اعتبار تاریخی آن را مستند به صدها روایت تاریخی و منبع قدیمی اثبات کرد. با این حال، علمای با اندیشه وهابی، رساله های فراوانی در باره نادرستی این جشن ها و بزرگداشت این روز گرفته اند. عمده دلیل آنها نگاه سلفی آنهاست که چون صحابه و نسل اول از علمای قرن اول این مراسم را برگزار نمی کرده اند، درست نیست ما آن را برگزار کنیم. این در حالی است که هم آنها، در باره بزرگداشت روز ملی در سعودی، اعتراضی ندارند.
به نظر می رسد، این قبیل کارها، جنبه بزرگداشت دارد و شاید بتوان آن را مصداق آیه ای چون «ذکرهم بایام الله» (روزهای خدا را به یاد مردم آر) دانست.
@jafarian1964
[ادامه فرسته بالا در باره خاندان کُتبی] ☝️☝️👇👇
و اما در باره ابوزینب باید عرض کنم که وی در تمام این چهار دهه پس از انقلاب، مشغول کار نشر بود. بسیاری از آثار برجسته در ادب عربی را منتشر کرد و در کنار آن، به نشر آثار شیعی و حتی بسیاری از آثار عربی در مقتل، آثاری که مورد استفاده مجالس عربی روضه خوانی بود، منتشر می کرد. عشق وافر او به کتاب، زبانزد بود و هر بار که به کتابفروشی ایشان می رفتیم، آثار جدیدی را عرضه می کرد. ایشان چند سال قبل گرفتاری خاصی داشت که فشار زیادی روی او ایجاد کرد. مدتی پس از آن دچار سکته مغزی شد، اما به تدریج بهتر شد تا این که این بار نیز با سکته مغزی، در بیمارستان بستری و دو روز پس از آن، به ر حمت خدا رفت. از ایشان دو دختر برجای مانده است.
دوست عزیز ما جناب آقای محمد جواد طریحی کتابی با عنوان شیخ الوراقین در باره محمد کاظم کتبی نوشته و شرحی مفصل از فعالیت های او در عرصه تصحیح و چاپ ارائه داده است. این کتاب در سال 1999 توسط مرحوم ابوزینب در قم منتشر شد. مسلما این اثر در انعکاس اخبار این نشر یک منبع خوبی است، اما همچنان شناخت عمق فعالیت های این نشر، نیاز تحقیقات بهتری است که می باید بخش نجف و ایران آن مورد توجه قرار گیرد
@jafarian1964
[ادامه از فرسته بالا]
ما از شنیدن آواز متوحش شدیم، و از جا برخاستیم، متحیر و مضطرب مانده، به منازل خود مراجعت نمودیم، و متیقن شدیم که تا سه شنبه آینده همه ما خواهیم مرد و مشغول توبه و وصیت و تنقیح امور خود شدیم تا روز سه شنبه اینده با هم مجتمع شده گفتیم، بیایید تا بر سر قبر او رویم، ببینیم چه روی می دهد. مجتمعا بر سر قبر او رفتیم. یکی از ما گفت: ای صاحب قبر، به وعده خود وفا کن. ناگاه دیدیم قبر شکافته شد و دری پیدا شد، و آوازی آمد که بسم الله قدم رنجه فرمایید و پله چند ظاهر شد.
ما در نهایت حیرانی پایین رفتیم. دهلیزی پیدا شد، طولانی و سفید کرده و روشن و شخصی در آنجا ایستاده، پیش افتاد و دلالت می کرد. چون دهلیز تمام شد، باغی در نهایت طراوت ظاهر و در آنجا نهرهای آب جاری صافی! و درخت های مشتمل بر انواع میوه های جمیع فصول و بر آن درختان انواع مرغان خوش الحان و آن خیابانی که مقابل دهلیز بود، رفتیم. در میان باغ، به عمارتی رسیدیم، ساخته و پرداخته، در نهایت زینت و اطراف آن به باغ گشوده، پس داخل آن عمارت شدیم.
شخصی در نهایت جمال و صفا نشسته و جمعی از ماه رویان کمر خدمت آن بر میان بسته، چون ما را دید از جا برخاست و عذرخواهی نمود و ترغیب کرد و انواع شربت ها و میوه ها که مثل آن ندیده بودیم آورد و ما متحیر. بعد از ساعتی برخاستیم تا ببینیم چه روی خواهد داد. آن شخص ما را مشایعت کرد تا دم دهلیز، پس پدر من از او سوال کرد که تو کیستی و این جا کجاست؟ گفت: من فلان مرد قصابم که در بازارچه نزدیک این قبرستان است. دکان قصابی داشتم و عملی به جز این نداشتم و هرگز کم نفروختم و اول وقت نماز که داخل می شد و صدای مؤذن بلند می شد، اگر گوش در ترازو بود نمی کشیدیم و به مسجد کوچکی که آن نزدیک است به نماز جماعت حاضر می شدم، و بعد از مردن این موضع را به من دادند، و در هفته گذشته که شما این سخن را به من گفتید مأذون به راه دادن نبودم، و اذن این هفته را گرفتم.
بعد هر یک از ما از مدت عمر خود سوال کردیم و او جواب می گفت. از آن جمله شخصی مکتب داری را گفت، تو زیاده از نود سال عمر خواهی کرد و او هنوز زنده است و مرا گفت تو فلان قدر و حال، ده پانزده سال باقی است. (تمام. حکایت در مآخذی متعددی از آن دوره آمده است).
*✅بسم الله الرحمن الرحیم عجايب قلب انسان.*
*💚قلب انسان به طور معمولی در هر سال ، سی و شش ميليون و هفتصد ونود و دو هزار بار می تپد*
*💚انرژی که از قلب انسان در هر دوازده ساعت منتشر می شود برای بلند کردن يک وزنه ی 65 تنی کافی است.*
*💚سرعت خونی که قلب پمپاژ می کند 7500 کيلومتر در ساعت سرعت دارد مسير بين تهران و نیویورک را در يک ساعت بپيمايد.*
*💚قلب در هر سال دو ميليون ششصد هزار ليتر خون را پمپاژ می کند که برای حمل آن حدود 81 تانکر بزرگ لازم است.*
*💚ماهيچه های قلب جزء ضعيف ترين ماهيچه های بدن است پس چگونه چنين کار عظيم و سنگينی را انجام می دهند آن هم بدون استراحت.*
*💚به راستی کدام فلز را می شناسيد که سالی 36 ميليون بار به هم سایيده شود ولی از بين نرود؟*
*👌فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحسَنُ الخالِقينَ-مؤمنون -۱۴*
✳لطفا برای دیگران هم ارسال کنید تاقدرسلامتی وزنده بودن خودرابدانند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
[ادامه فرسته بالا ☝️☝️👇👇]
يكى از اماكن متبركه اى كه ايرانيان در سفر حج زيارت مى كردند، همين ساختمان مولد النبى در مکه بود، جایی که حالا کتابخانه مکه المکرمه شده است. يك زائر ايرانى كه در سال 1315 قمرى به زيارت اين خانه توفيق يافته است، مى نويسد: «روز جمعه، چهاردهم، به زيارت حضرت رسول در موضعى كه مشهور به مولد النبى است، رفتيم و آن موضع واقع است در سوق الليل. از در داخل شديم و تخميناً چهارده پله پايين رفتيم. وارد اتاقى شديم كه مسمّى به مسجد است. بعد از آن، به اتاق ديگر رفتيم. در اين اتاق ضريحى است. درِ ضريح را خادم باز كرد. داخل در اين ضريح گودالى واقع است. در وسط آن سنگ سبزى بود كه محل تولد حضرت ختمى مرتبت بود. آن موضع مطهّر را تقبيل نموده و صورت را بر آن ماليده و به خاك پاك و غبار نور آثار آن مكان رفيع البنيان، كه رشك كحل الجواهر است، ديده را منوّر نموده، پس از آن در مسجد آمده هر يك دو ركعت نماز تحيّت بجا آورديم و از آن مكان بيرون آمديم».
در اين جشنها كه به طور معمول با حضور خلفا، امرا و علما برگزار مى شد، شاعران اشعار خويش را مى خواندند و هدايايى از دست بزرگان دريافت مى كردند. در كشور اسلامى ايران هم، برگزارى اين جشن ها امرى مسلم بوده و تا به امروز در مناطق سنى نشين، اين مجالس برقرار و اشعارى در مدح پيامبر (ص) در آنها خوانده مى شود.
برگزاری جشن های ولادت در مکه، سبب شد تا در بسیاری از نقاط جهان اسلام، این جشن ها به مرور برگزار شود. یکی از مهم ترین این مناطق، کردستان بود که امروز در سراسر آن جشن های ولادت با آوازه خوانی و سرود برگزار می شود.
با روى كار آمدن دولت سعودى، تمامى اين جشنها در شهر مكه و مدينه، ملغى شده و برافتاد. در پى تصرف حجاز توسط دولت سعودى دوم در سالهاى 1342 ـ 1343 هجرى قمرى، همزمان با خراب كردن بقاع متبركه در بقيع، اُحُد و قبرستان مَعْلات مكه، محل مولد النبى هم كه در شعب ابى طالب و نزديك حرم الهى بود، تخريب شد.
تنها با اصرار شيخ عباس قطان (م1370) شهردار وقت مكه (در ميان سالهاى 1347ـ 1364 ق) و درخواست مستقيم وى از ملك عبدالعزيز، قرار بر آن شد تا در آنجا كتابخانه اى بنا كنند كه به آن «مكتبة مكّة المكرّمه» نام نهادند و تاكنون برقرار است. قطان، همچنين محل تولد حضرت زهرا (س) يا به عبارتى خانه حضرت خديجه (س) را نيز تبديل به يك مدرسه حفظ قرآن كرد كه بعدها در توسعه اطراف مسجد الحرام از بين رفت.
محل ولادت حضرت رسول، امروز در شعب ابی طالب و در نزدیکی حرم خدا، محفوظ مانده است. در سالهای اخیر، زکی یمانی با حمایت مالی خود، سبب تألیف کتاب در باره این ساختمان شده و اعتبار تاریخی آن را مستند به صدها روایت تاریخی و منبع قدیمی اثبات کرد. با این حال، علمای با اندیشه وهابی، رساله های فراوانی در باره نادرستی این جشن ها و بزرگداشت این روز گرفته اند. عمده دلیل آنها نگاه سلفی آنهاست که چون صحابه و نسل اول از علمای قرن اول این مراسم را برگزار نمی کرده اند، درست نیست ما آن را برگزار کنیم. این در حالی است که هم آنها، در باره بزرگداشت روز ملی در سعودی، اعتراضی ندارند.
به نظر می رسد، این قبیل کارها، جنبه بزرگداشت دارد و شاید بتوان آن را مصداق آیه ای چون «ذکرهم بایام الله» (روزهای خدا را به یاد مردم آر) دانست.
@jafarian1964
🇮🇷🇩🇪
آشنایی با فرهنگ و تاریخ آلمان
🏛 جزیره موزه برلین( Museumsinsel Berlin)
مجموعه جزیره موزه برلین،دارای پنج موزه معروف، در شمار جاذبه های گردشگری آلمان به شمار می رود.
این مجموعه که تلفیقی از معماری قدیمی و مدرن محسوب می شود، در سال 1999 در لیست میراث فرهنگی یونسکو به ثبت رسید. جزیره موزه دارای 5 موزه : پرگامون، موزه قدیمی، گالری ملی، موزه بود و موزه جدید.
ایده ساخت این مجموعه به عصر روشنگری و پس از انقلاب فرانسه باز میگردد. نخستین بار فریدریش ویلهلم سوم پادشاه پروسها در سال 1810 دستور داد تا مجموعه های هنری را برای بازدید عموم به نمایش گذارند. در سال 1822 قرارداد ساخت موزه قدیمی با کارل فریدریش شینکل، معمار آلمانی بسته شد.با بازگشایی موزه در سال 1830 تاریخ ساخت جزیره موزه برلین آغاز شد. در سال 1841 پادشاهان دیگر، تصمیم گرفتند که جزیره اسپری را به طور کامل به ساختن موزه اختصاص دهند. بین سالهای 1844 و 1855 در پشت ساختمان موزه قدیمی، موزه جدیدی به دست فریدریش اشتولر به سبک رم باستان بنا شد که گالری ملی لقب گرفت. آشنایی با سبک رنسانس و باروک، زمینه ساز ساخت موزه ی دیگر که موزه قیصر فریدریش نامگذاری شد. در نهایت موزه جدیدی که به سبک جدید بنا شد، موزه پرگامن نام گرفت که مجموعه ای از یادبودهایی ست که قیصر ویلهلم در آن زمان به همراه خود به برلین آورده است.
موزه قدیمی (Altes Museum)
مجموعه ای از مجموعه ای از شاهکارههای معماری کلاسیک و رم باستان و مصر باستان در آن نگهداری می شود. البته در بدو تاسیس این موزه ، به همت ویلهلم هومبلت، در آن مجموعه از آثار دوران قیصر به نمایش گذاشته میشد. امروز به عنوان قدیمی ترین موزه این مجموعه، از گلدانهای نقاشی شده تا مجسمه های رم باستان یکی از زیباترین قسمتهای این مجموعه به حساب می آید.
موزه جدید (Neues Museum)
این موزه تلفیقی از هنر و علم بوده که مجموعه ای از مجسمه ها و آثار و اشیاء مصر باستان است که در خلال جنگ جهانی دوم به ویرانه ای مبدل شده بود. آثار قبل از تاریخ که طی حفاریهای آلمانیها به این موزه آورده شده که از میان آن آثار شهر باستانی تروآ ترکیه نیز به چشم می خورد.
گالری ملی (Alte Nationalgalerie)
هنر معبد مقدس قرن نوزدهم، نقاشی و مجسمه های عصر هنری گوته تا رئالیسم در این کالری به نمایش گذاشته شده است. همچنین سبک این گالری به زمان قیصر ویلهلم پنجم باز می گردد که این امر این گالری را بیش از پیش منحصر به فرد می کند.
موزه بوده( Bode-Museum)
این موزه به سبک باروک در کنار آب ساخته شده است. آثار هنری بیزانس و مجسمه هایی از قرو وسطا تا قرن هجدهم در اروپا و آثار نقاشی و مجموعه سکه های قرون گذشته که از ویلهلم بوده به یادگار مانده است، در این موزه به نمایش گذاشته شده است.
موزه پرگامون (Pergamonmuseum)
بین سالهای 1910 تا 1930 توسط آلفرد مسل ساخته شد. مهمترین بخش این موزه، به نمایش گذاشتن هنر اسلامی، آثار مشرق زمین و از همه مهمتر دروازه ایشتار است.هر ساله بیش از یک میلیون نفر از سراسر جهان از مجموعههای نفیسی از آثار هنری مربوط به دوره یونان باستان تا منطقه جنوب غربی و مرکز آسیای میانه، آثاری از عصر هلنیسم، مصر باستان، آشوریان، بابل و ایران باستان نگهداری میشود.
@kultur
وبسایت موزه در لینک زیر:
http://www.smb.museum/museen-und-einrichtungen/museumsinsel-berlin/museumsgebaeude-sammlungen/ueberblick.html
#گردشگری
#موزه پرگامون برلین
با غنی ترین گنجینهی دنیای باستان و هنرهای اسلامی در آلمان آشنا شوید!
هر سال بیش از یک میلیون نفر از این موزه دیدن می کنند.
@dachstudien
🇪🇺🇩🇪
بخشی از خاطراتی که در ترکیه نوشته ام درباره موزه ی فؤاد سزگین:
(موزۀ تاریخ علم و فناوری اسلامی)
يكی از موزههايی مهم شهر استانبول موزۀ تاریخ علم و فن آوری اسلامی است. این موزه در نزديكی كاخ توپ قاپی در محلی به نام «گلخانه» قرار دارد. به عقیدۀ بنده ديدن از اين موزه بر هر پژوهشگری واجب است بلكه بايد گفت ارزش آن را دارد تا شخصی بار سفر بربندد و به استانبول برود و فقط از این موزه دیدن کند بدون آنکه از دیگر موزه ها و اماکن باستانی و تاریخی این شهر دیدن کند.
بنیانگذار این موزه پروفسور فؤاد سزگین نويسندۀ كتاب مشهور «تاریخ التراث العربی» است. او در این موزه جهت آشنایی با پيشينه و تاريخچۀ تمدن اسلامی ادوات و آلات علمیای كه در دوره های مختلف اسلامی استفاده می شده را بازسازی كرده است. اين ادوات ابزارهای گوناگون در زمینههای علوم تجربی مانند طب، نجوم و ریاضیات... و دیگر علوم است. او این ابزار آلات را بر مبنای اطلاعاتی و گزارشاتی که در كتب تراثی به دست رسیده، بازسازی کرده است.
برای نمونه در كتاب ابوریحان بیرونی دربارۀ وسیله¬ای در علم نجوم توضیح داده شده و یا در منابعی ديگر دربارۀ رصدخانۀ مراغه صحبتی رفته و یا ابن هیثم در كتب خود چگونگی ساخت و استفاده از اسطرلابی را بيان كرده؛ سزگین با دقتی تمام، همان اسطرلاب را بازسازی و یا ماکت ساختمان بناهای علمی را بر مبنای مشخصات مذکور در کتب علمی ساخته است؛ مانند ماکت رسدخانۀ ری و مراغه و سمرقند ـ که ماکت آنها در این موزه وجود دارد. انصافا باید گفت كاری كه در این موزه شده یكی از بهترین كارهای علمی، پژوهشی است که در عصر حاضر صورت پذیرفته است.
آقای فؤاد سزگین در ابتدا با حمایت دولت كویت و در دانشگاه گوته در آلمان مشغول به ساخت این ادوات شد و در همانجا با حمایت دولت آلمان برای آنها موزۀ کامل این ادوات را ساخت و تبدیل به موزه ای دائمی شد. از آنجا كه آقای سِزْگِين خود تركي الاصل مي باشد، به درخواست دولت تركیه از تمام این تجهیزات نمونۀ دیگری را بازسازی کرد و دولت ترکیه در بهترین مکان گردشگری استانبول یعنی در کنار کاخ توپ قابی سرا نمایشگاه دائمی را برای نمایش این ادوات و تجهیرات علمی تمدن اسلامی در چند طبقه اختصاص داد است.
این موزه دارای سالن های متعدد است كه هر سالن مربوط به موضوعی خاص می باشد. مثلا یك سالن مربوط به اسطرلاب های مختلف است. در این سالن شاید بیش از پنجاه نوع اسطرلاب باز سازی شده و توضیحات ساخت و منبع و مأخذ ساخت آن نیز با سه زبان عربی، انگلیسی و ترکی در کتارشان توضیح داده شده.
در سالنی دیگر ادوات و ابزار پزشكی گرد آوری و باز سازی شده اند و طبق تاریخ و قرن ساخت، مرتب شده تا سیر تطور وپیشرفت علمی مسلمین در ساخت این ابزار نیز شناسایی شود. در سالنی دیگر ماكت رصدخانههای جهان اسلام ساخته شده، و در سالنی دیگر ماكت بیمارستانهای قدیمی ساخته شده است.
غیر از جنبه¬های علمی این کار، یکی از مهمترین نتايج ارزشمند اين نمایشگاه، نمایش عظمت و شكوه تمدن اسلامی است. اما افسوس كه از اين نمايشگاه آن چنان كه بايد استقبال نشده تا آنجا كه من از اين موزه سه طبقه ای به تنهايی ديدن كردم و كسی جز نگهبان موزه در كنار من نبود. گويا درد دغدغههای مادی و فراموشی فرهنگ و هنر و تمدن، دردی همگانی و همهجايی است.
📹مسابقه امارات و قطر برای سرقت میراث یمن
🔹پس از انتشار گزارش سرقت آثار باستانی توسط برخی شاهزادههای قطری، این بار گزارش هایی از سرقت میراث یمن توسط اماراتی ها منتشر شده است.
🔺در این گزارش به نقل از یونسکو آمده است امارات بیش از یک میلیون اثر باستانی را تا کنون از یمن خارج کرده که ارزش برخی از آن ها بیش از 34 میلیون دلار برآورد می شود!
🔺اکساندر ناگل کارشناس آثار تاریخی خاورمیانه مدعی شده است که امارات این آثار را به موزههای سعودی و آمریکایی فروخته است که قبل از رسیدن به آمریکا از امارات و اسرائیل گذشته است.
🔺عبدالله محسن مورخ یمنی می گوید: امارات آثار مسروقه از یمن و عراق و سوریه و مصر را در موزه ابوظبی به نمایش گذاشته است!
#امارات
#قطر
#سرقت_آثار_باستانی
🔸 کانال مطالعات یمن
@yemenstudies_ir
با سلام و سپاس، طردا للباب خالی از لطف نیست، شاید ۱۴ سال پیش، آخرین روزهایی که توفیق حضور در مکتبه مرعشیه را داشتیم، دانشمند گرامی، جناب آقای سید حسن بروجردی، در گفتگویی، مطلبی فرمودند درباره ضریح چوبی سالم مزار علی بن جعفر (ع)، با تاریخ محکوک ۵۴۸ق (تردید از بنده است)، و انتقال آن به مصر و نگهداری امروزین آن در موزه کرتیلیه در شهر قاهره و این نکته در ذهن این ناچیز بود تا سال ۹۱ که همراه جمعی از اعزه، توفیق سفر به مصر پیدا کردیم، اتفاقا برای زیارت این ضریح چوبی کهن، به این موزه، در کنار جامع کهن ابن طولون هم رفتیم، اما متاسفانه گفتند آن بخش بسته یا در حال ترمیمند (چیزی مشابه آن) لذا قسمت نشد ان را ببینیم ولی نکته مهم آنکه، چطور و چگونه ضریح هزار ساله به این مهمی، در سالهای نه چندان دور، از این کشور* خارج شده و اکنون در مصر نگهداری میشود!
--------------
*البته لایخفی، از آنجا که برخی عالمان همچون مرحوم محدث ارموی، مدفن اصلی علی بن جعفر (ع) را مدینه منوره میدانند، نه شهر قم، لذا بعید نیست که این ضریح در دوره تسلط آل عثمان بر حجاز، یا پس از قدرت گیری وهابیان در آن ولایات مقدسه، که به زعم خود آنها را مظاهر شرک میپندارند، پس از هدم قبور، از حجاز، به مصر برده شده باشد نه از ایران و الله اعلم.
#عکس_روز
🛢کمک یک میلیون دلاری BP به ساخت موزه
🔗شركت بريتيش پتروليوم (BP) غول جهانی نفت و گاز، مبلغ يک ميليون دلار برای ساخت «موزه بينالمللی آفريقايی - آمريكايی» در كنار مركز دريايی چارلستون در جنوب ايالت كاليفرنيا، سرمايهگذاری میكند.
🔗هدف از راهاندازی اين موزه كه در فاز اول 60 ميليون دلار هزينه دارد، ايجاد يک مركز پژوهشی و به دنبال آن جاذبههای فرهنگی است.
🔗تلاش برای جمعآوری بودجه ساخت اين پروژه ادامه دارد.
http://yon.ir/ZTAUG
پایگاه اطلاعرسانی موزهها و مرکز اسناد صنعت نفت را از نشانی زیر دنبال کنید🔻
Petromuseum.ir
@Ganjinenaft
📌سنگ قبر به خط کوفی
پس از خوردن ناهار سوار درشکه شده به برج شاخ آهو رفتیم که تقریبا در آخر شهر واقـع اسـت و در بین راه مقبره ای را دیدیم که گفتند در این مقبره دو سه سنگ قبر است که خیلی قـدیمی اسـت پیـاده شده به مقبره رفتیم یکی با خط نسخ نوشته شده بود و تاریخش هشتصد و نوزده بود و دیـگری که بـا خط کوفی نوشته شده بود قابل قرائت نبود...برج شاخ آهو عبارتست از برجی که روی برج بـا شـاخ آهـو از ارتفاع یک متر تا قله برج به ترتیب خاصی با شاخ آهو تزئین و درست شده است.متأسفانه قـسمت اعظم شـاخها افتاده و مختصری از آن باقی بود.در حوالی ساعت سه بنا به قراردادی که داده شده به فـرمانداری رفـتیم.تمام رؤسای ادارات آنـجا جمع شده بودند قدری با ایشان صحبت کردیم و ایشان نیز آنچه در دل داشتند باز گفتند.در موقعی کـه خـواستیم حرکت کـنیم یکی از آقایان علماء حاجی ملا علنقی شهیدی که گویا معظمترین علمای آنجا بود تـشریف آوردنـد ایشان مرا می- شناختند ولی بنده نمیشناختم پس از چند دقیقه صحبت خداحافظی کرده مرخص شدیم. آقای کروبی فرماندار و آقای انـصاری فرمانده تـا یک فرسخی مشایعت کردند.
خوی چهار خیابان دارد ولی اغلب جای آن خراب شده است لیکن بـاغات بـا صفای زیادی دارد.چیز خوبی که دارد اینست که شـهر لوله کشی شـده مـردم آب از لوله میخورند از خوی حرکت کردیم ساعت شش و نـیم بـه مرند رسیدیم میخواستیم که در قهوه خانه مختصری استراحت کنیم بخشدار ما را دید و بعمارت بخشداری برد در اینجا چـند اسـتکان چائی خوردیم و رفیعیان رئیس فرهنگ نـیز آمـد و و در اینجا لوله کشی بـطوری کـه در خوی بود انجام گرفته است.ساعت هفت از آنـجا حرکت کـردیم و ساعت 9 وارد تبریز شدیم.
https://t.me/safarana/139
@seirdarsafarnameha
🔸بازدید ناصرالدین شاه از موزه لوور در پاریس و تماشای آثار باستانی به یغما رفته ایران در آنجا
🔹فاطمه قاضیها
ناصرالدین شاه در بخشی از خاطرات روز جمعه 4 ذیحجه 1306 خود چنین می نویسد:
صبح از خواب برخاستیم، امروز باید برویم به لوور که موزه پاریس است، ناهار خوردیم، بعد از ناهار کالسکه حاضر شد. امین السلطان صبح تا وقت حرکت نبود ، حالا که می خواستم بروم نفس زنان آمد، پرسیدم کجا بودی ؟ عرض کرد رفتم با آسانسور به مرتبه آخر برج ایفل، خیلی تعریف می کرد که تماشا داشت و همه شهر پیدا بود . اما من هرگز با آسانسور نمی رودم، خلاصه با امین السلطان و جنرال و بالوا ،توی کالسکه نشتیم، مجدالدوله، امین خلوت، اکبرخان، ادیب الملک هم آمدند و راندیم، رسیدیم به لوور ، پیاده شدیم، دیر¬کترلوور که اسمش این Kaempfen است آمد جلو افتاد ،رفتم، زیر این عمارت لوور یک مرتبه است که آنجا مجسمه های سنگی زیاد گذارده اند و از آنجا پله می خورد، می رود به عمارت، از آن پله ها بالا رفتیم، داخل عمارت شدیم، عمارت لوور و اسبابهای آنجا معروف است و همه کس می داند ، مستغنی از تعریف است، امروز هم می خواستم اسباب های دیولافوا را ببینم که از شهر سوس که شوشتر باشد بیرون آورده است ، مادام دیولافوا آمد جلو او را دیدم، همانطوری که در چند سال قبل به تهران آمده بود و لباس مردانه پوشیده بود حالا هم لباس مردانه پوشیده بود ، هیچ عادت به لباس زنانه ندارد ، همیشه لباس مردانه می پوشد ،فارسی هم خوب حرف می زد ، در این مدت که تهران بود یاد گرفته است، خود دیولافوا که تهران بود لاغر و زرد و ضعیف بود ، حالا که او را دیدم حال آمده خوب شده است. خلاصه از یکی دو اطاق رد شده داخل اطاقی که اسبابهای دیولافوا بود شدیم، اگرچه اسباب زیادی نیاورده است ولی اینکه آورده است خوب است، صورت سربازهای دارا آورده، سنگ های بزرگ که آن وقت ستون عمارت دارا بوده و تمام را حجاری کرده بودند و شکل گاو داشت آورده بود و از این قبیل، خیلی چیزهای خوب بود و همه را تماشا کردیم. قدری شربت غوره که آنجا حاضر کرده بودند خوردیم و آمدیم اطاق های دیگر، هر اطاق یک نوع اسباب و چیزی بود ، بعضی سنگها حجاری شده که از زیر خاک در آورده بودند. در اطاق ها بود، دیده شد ، بعضی قبرهای مرده های مصری که از سنگ و چوب آورده اند دیده شد.....
https://ghaziha.kateban.com/post/4968
@Kateban
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com