@jafarian1964
از عبرت های روزگار:
عزت الله سحابی:
ابوذر [ورداسبی] جزو مجاهدین نبود، اتفاقا ابوذر در همان سال 1350 که ما در زندان قزل قلعه بودیم، او با ما بود. یک گروه 60 نفری را از دانشکده حقوق گرفته بودند که از فعالین مذهبی بودند. فعال هم بودند. ما در همان زندان با ابوذر آشنا شدیم. آدم با سواد و با اطلاع و کتاب خوانده بود. مجاهدین او را خیلی قبول نداشتند، به او اعتنا نمی کردند، می گفتند متظاهر است. علمش را به رخ می کشد. سال 57 که از زندان بیرون آمده بودیم، ابوذر خیلی فعال بود. آن موقع هم با یک دختر خانمی ازدواج کرده بود که دختر این استاد محمود فرشچیان، نقاش مینیاتوریست بود. این دختر عجیب بود. خیلی درسش خوب بود. دختر خیلی متعصبی بود. منتهی به این مجاهدین وصل شده بود. این ابوذر را به سوی مجاهدین کشید و الا مجاهدین با ابوذر رابطه خوبی نداشتند. قبولش نداشتند. ... ابوذر به فشار همسرش داخل مجاهدین رفت. بعد بر سر جریان ازدواج (مسعود و مریم) برید، و انتقاد شدید کرد. به او گفتند مسأله روانی پیدا کردی. به آلمان شرقی تبعیدش کردند و آنجا زیر فشار یک داستان های روحی و روانی قرارش دادند. دیگر برید و نزد رجوی آمد و السلام علیک یا مسعد گفت و در نهایت در عملیات مرصاد کشته شد. با تاریخ در صحنه، ص 272 ـ 273
قبلا در باره مرحوم میرزا حسن نوری و خط زیبای وی و کارهای او برای کتابت اثار رجالی مرحوم بروجردی نوشتم. او موسس انجمن اسلامی ولی عصر در قم هم بود که بسیار فعال بود و این هم عکسی از آن انجمن.
با آقای پی مونسته ایرانشناس ایتالیایی و بسیار برجسته که سالها رایزن در ایران بود. سال 1381 در سفارت ایران در واتیکان.
@jafarian1964
کتاب بالا از محمد باقر نجفی است. نویسنده کتاب مدینه شناسی. کتابی بسیار پرارج. صاحب کتاب بسیار خوب بهائیان که جلد اولش را طهوری چاپ کرد و این اواخر با مقدمه من مشعر. بی نظیر است. اسناد جلد دومش در جنگ تحمیلی در خرمشهر در خانه نویسنده از بین رفت. نجفی بی نظیر بود. خدا همه چیز به این داده بود. اما چرا این شاهنشاهی و دینداری را نوشت؟ خدا عالم است. فرزندان بسیار خوبی هم داشت. امیدوارم در سلامت باشند. یکی شان نامش ابوذر بود. نجفی در حضرت عبدالعظیم دفن شد. خداوند رحمتش کناد. چرا نکناد که فقط کتاب مدینه شناسی او برای ارج گذاری به مقام رسول خدا (ص) کافی بود. تمام اسنادش را هم به وزارت خارجه داد. خدای من. حالا یکی از آنها را بخواهید...
@jafarian1964
نمونه ای از گزارش در باره موسیقی و آواز هوره در غرب. نوشته است که در حال حاضر به این کار خیلی بی توجهی می شود
@jafarian1964
امروز آقای محمدرضا اسد زاده به کتابخانه آمد. کارش در رنج و رنگ بسیار عالی بود و امروز هم نسخه ای برای کتابخانه مرکزی آوردند. دست مریزاد. کارهای دیگرش هم غالبا خوب است.
@jafarian1964
کتابی در اصول اعتقادات به نام ارکان الایمان، از ابوالحسن ابیوردی م 966 برای شاهزاده سلطانم دختر شاه اسماعیل نوشته شده که دوره طهماسب هم خیلی عزیز بود.
@jafarian1964
آقای عیوضی، دانشجوی دکتری، بسیار فعال در حوزه یهودیت و مسیحیت، با کارهای خوب. امروز گفتگو در باره رساله دکتری ایشان.
@jafarian1964
امروز مراسم اعطای جوایز به واقفین کتاب و اشیاء موزه ای مانند سکه و آثار هنری و مدالها در خانه کتاب بود. من هم دقایقی صحبت کردم. چند نکته گفتم. یکی این که کتابی در باره «وقف نامه های کتاب صفوی» همراه دوستم آقای جزینی نوشته ام و متن بیش از سیصد وقف نامه کتاب را در آن آورده و در مقدمه آنها را تحلیل کرده ام. خیلی نکات را از آنها می شود بدست آورد. از جمله این که بر اساس آنها می توانیم دریابیم که شاهزاده ها و شاهدخت های صفوی، و همین طور امرا و رجال نقش مهمی در وقف کتاب داشته اند. نکته دیگر این که وقف کتاب، به خصوص نیمه دوم، بیشتر در کتابهای دینی است، و نسبت به کتابهای ریاضی و پزشکی اندک است. دیگر افزودم که در دوره قاجار هم کتاب فراوان وقف شده، اما هنوز این وقف نامه ها گردآوری نشده است. نکته مهم دیگر این است که وقف یک طرف قضیه است، مهم نشر محتوای آنهاست، کاری که بسیاری از آن ابا دارند. همه ادعای به اشتراک گذاشتن علم را دارند، اما بسیار کم در این باره عمل می کنند. یادآوری دیگر در باره وقف کتاب دیجیتال بود. عرض کردم که الان یک مشکل دانشگاهها استفاده از پایگاه های اطلاعاتی و فایل های کتابها و مقالات است، امری که بسیار هزینه بر است. باید در این باره هم کاری کرد. نکته آخر این که وقف کتاب، به خصوص کتابهای قدیمی مانده در خانه ها، کمک زیادی به حفظ متون قدیم چاپ می کند که در شرف نابودی است. بسیاری از کتابهایی که صد سال یا بیشتر و کمتر چاپ شده در خانه هاست و در کتابخانه که سالها بعد از چاپ آنها تأسیس شده، وجود ندارد. باید به مردم بگوییم حتی اگر ده بیست عنوان کتاب چاپی قدیمی هم دارند دور نریزند و اینها را به کتابخانه ها بسپارند، و البته آنها هم قدر اینها را بدانند، چون بسیاری از اوقات، آثار چاپی محلی، بسیار نادر است و با اهدا یا وفف و نگه داری آنها می شود، آنها را نگه داشت
من تردیدی ندارم که برخی اشارات مرحوم میرزای نائینی در کتاب تنبیه الامه ناظر به واقعیت هایی است که او در مدت اقامت و تحصیل خود در اصفهان به چشم دیده بود. او البته با خاندان آقا نجفی مرتبط بود اما به نظرم نوع نگاه او و تأثیر پذیری اش از افراد مختلف این خاندان و از جمله آقا نجفی اول با نوع نگاه و تأثیر پذیری نیای من مرحوم صاحب عروه متفاوت بود و شاید جنبه انتقادی داشت. اما از دیگر سو مرحوم نائینی تحت تأثیر مکتب سامرا هم بود. شیخ فضل الله نوری هم بی ارتباط با آن مکتب نبود. مکتب آخوند با همه این اشخاص فرق می کرد. مرحوم آخوند خراسانی عمیقا دیدگاه های متفاوتی در فقه سیاسی داشت. سبک اندیشه و رفتار آخوند با علمای خاندان آقا نجفی تفاوت داشت. برای شناخت علل مشروطه و خواست عمومی برای عدالت طلبی باید از جمله احوال خاندان آقانجفی را خوب شناخت.
کتاب های شرح حالی علما معمولا مورد غفلت تاریخنگاران و تحلیلگران مشروطه بوده و در این میان بسیاری از خاطرات شخصی علما و فرزندان آنان باید خوانده شود. دو کتابی که به طور نمونه مرحوم محمد باقر الفت درباره خاندان آقا نجفی نوشته از آنجا که خود عضوی فعال در این خاندان است بسیار ارزشمند است و در کتابی که بالا از آن یاد کردم مورد استفاده قرار گرفته. با این وصف باید متن کامل آنها را هم دید.
#خاطرات_بین_المللی
#آمریکا
@Allah4all
✳️ محرم در آمریکا
🔹سال اولی که آمده بودم آمریکا خیلی نکتهها برایم جالب بود و تازگی داشت، از جمله برگزاری مراسم محرم در بین شیعیانی که از بسیاری کشورهای مختلف گرد هم میآمدند. در ایالت مینسوتا مسجدی است به اسم مسجد امام حسین که بسیار مرتب و منظم تمام مراسمهای مذهبی و غیرمذهبی مثل محرم و يا عید نوروز در آن برگزار میشود. چون شرکت کنندهها از کشورهای مختلف هستند و خیلیها هم آمریکایی هستند که یا در آمریکا به دنیا آمدهاند و بزرگ شدهاند و یا آمریکاییهایی هستند که مسلمان شدهاند، مراسم مختلف به زبان انگلیسی برگزار میشود. یادم است سال اولی که برای شرکت در مراسم محرم به مسجد رفتم، روحانی جوانی که هم سن و سال خودمان بود داشت صحبت میکرد.
@Allah4all
🔸بر اساس تجربههای قبلی از مراسمهای محرم انتظارم از سخنرانی بالا نبود، اما بر خلاف انتظار واقعا سخنرانی خوبی بود. سخنران هم خیلی چهرهی آرام و متینی داشت و بسیار خوب و روان انگلیسی صحبت میکرد، معلوم بود که آمریکا بزرگ شده بود چون اصلا لهجه نداشت. وقتی مراسم عزاداری شروع شد، دیدم که شروع کرد به روضه خواندن به زبان انگلیسی، آنقدر برایم عجیب بود که کمی خندهام گرفت، تا حالا روضهی انگلیسی نشنیده بودم، خیلی هم راستش اهل روضه گوش دادن نبودم، اما کمی که گذشت آنقدر خالصانه و خوب و البته آرام و متین روضه میخواند که دیدم تمام جمعیت متاثر شدند و کم کم دیدم همه اطرافیانم شروع کردند آهسته آهسته به گریه کردن، کمی نگذشته بود که دیدم خودم هم متاثر شدم، بدون اغراق بهترین و موثرترین روضهای که تا آن موقع شنیده بودم همان بود. سخنران که خوب باشد، کلام هم که قوی و متین و خالصانه باشد، انتظاری غیر از این نمیرود. بعد از مراسم با جوان روحانی صحبت کردم و بسیار از صحبت کردن با او محظوظ شدم. پدربزرگش سالها پیش از عراق مهاجرت کرده بود به آمریکا، خودش هم که در آمریکا به دنیا آمده بود و همانجا بزرگ شده بود. جالب آنکه علاوه بر انگلیسی و عربی، فارسی هم خوب صحبت میکرد. خلاصه آنکه محرم در آمریکا هم حال و هوای خودش را دارد.
🔹پخش نذریِ ماه #محرم در خیابان های آمریکا 👈👈👈
telegram.me/Shiite_ceremonies/372
@Allah4all
@FarangUnretouched
#خاطرات_بین_المللی
#آمریکا
@Allah4all
✳️ محرم در آمریکا
🔹سال اولی که آمده بودم آمریکا خیلی نکتهها برایم جالب بود و تازگی داشت، از جمله برگزاری مراسم محرم در بین شیعیانی که از بسیاری کشورهای مختلف گرد هم میآمدند. در ایالت مینسوتا مسجدی است به اسم مسجد امام حسین که بسیار مرتب و منظم تمام مراسمهای مذهبی و غیرمذهبی مثل محرم و يا عید نوروز در آن برگزار میشود. چون شرکت کنندهها از کشورهای مختلف هستند و خیلیها هم آمریکایی هستند که یا در آمریکا به دنیا آمدهاند و بزرگ شدهاند و یا آمریکاییهایی هستند که مسلمان شدهاند، مراسم مختلف به زبان انگلیسی برگزار میشود. یادم است سال اولی که برای شرکت در مراسم محرم به مسجد رفتم، روحانی جوانی که هم سن و سال خودمان بود داشت صحبت میکرد.
@Allah4all
🔸بر اساس تجربههای قبلی از مراسمهای محرم انتظارم از سخنرانی بالا نبود، اما بر خلاف انتظار واقعا سخنرانی خوبی بود. سخنران هم خیلی چهرهی آرام و متینی داشت و بسیار خوب و روان انگلیسی صحبت میکرد، معلوم بود که آمریکا بزرگ شده بود چون اصلا لهجه نداشت. وقتی مراسم عزاداری شروع شد، دیدم که شروع کرد به روضه خواندن به زبان انگلیسی، آنقدر برایم عجیب بود که کمی خندهام گرفت، تا حالا روضهی انگلیسی نشنیده بودم، خیلی هم راستش اهل روضه گوش دادن نبودم، اما کمی که گذشت آنقدر خالصانه و خوب و البته آرام و متین روضه میخواند که دیدم تمام جمعیت متاثر شدند و کم کم دیدم همه اطرافیانم شروع کردند آهسته آهسته به گریه کردن، کمی نگذشته بود که دیدم خودم هم متاثر شدم، بدون اغراق بهترین و موثرترین روضهای که تا آن موقع شنیده بودم همان بود. سخنران که خوب باشد، کلام هم که قوی و متین و خالصانه باشد، انتظاری غیر از این نمیرود. بعد از مراسم با جوان روحانی صحبت کردم و بسیار از صحبت کردن با او محظوظ شدم. پدربزرگش سالها پیش از عراق مهاجرت کرده بود به آمریکا، خودش هم که در آمریکا به دنیا آمده بود و همانجا بزرگ شده بود. جالب آنکه علاوه بر انگلیسی و عربی، فارسی هم خوب صحبت میکرد. خلاصه آنکه محرم در آمریکا هم حال و هوای خودش را دارد.
🔹پخش نذریِ ماه #محرم در خیابان های آمریکا 👈👈👈
telegram.me/Shiite_ceremonies/372
@Allah4all
@FarangUnretouched
جناب موجانی با تشکر از اطلاع رسانی خوب شما، سؤالی هم ازتون داشتم.. سالها قبل کتابی به زبان آلمانی دیدم که پایانامه دانشجویی بود درباره فرج المهموم سید بن طاوس آیا میشه این کتاب رو پیدا کرد
دوستانی که در قم هستند از نمایشگاه کتاب دین غافل نشوند.. مخصوصا اونهایی که حوصله نمایشگاه تهران را ندارند.. و حتما به قسمت کتابهای بین المللی نیز سر بزنید.. فی الجمله در حد نمایشگاه استانی قم خیلی خوب بود.. دارابن حزم هم در نمایشگاه شرکت کرده که سابقا با واسطه کتابهای آن در نمایشگاه تهران می آمد و قیمتهاش نیز بسیار مناسب بود
✔️سید جلال آشتیانی قلندر بود🔻
🖋استاد غلامحسین ابراهیمی دینانی
حال من بد نیست در تنهاییام
با خودم در خلوتام، تنها نیام
📍من اگر بخواهم درباره مرحوم آقا سید جلال آشتیانی، فیلسوف بزرگ عصر ما و دوست دیرینه بنده و بسیاری از حضاری که اینجا تشریف دارند، صحبت کنم باید همین بیتی را که برایتان خواندم تفسیر کنم. آقای آشتیانی جمع متناقضات بود. خیلی تنها بود. تنها زندگی کرد و تنها از دنیا رفت. ازدواج هم نکرد. با این حال اجتماعیترین مرد هم بود. آن وقت که ما در قم طلبه بودیم و ایشان هم در قم بود، یعنی در زمان ریاست حضرت آیتالله بروجردی اعلیالله مقامه، کمتر کسی میتوانست خدمت آقای بروجردی برود. ما طلبهها هم که اصلاً راه به آنجا نداشتیم. تنها طلبهای که هر وقت میخواست پیش آقای بروجردی میرفت آقای آشتیانی بود. او با آقای بروجردی رفیق بود. حالا آقای بروجردی یک مرجع اعلا و پیرمرد، و آقای آشتیانی یک طلبه جوان! او در عین حال که با آیتالله بروجردی رفیق بود، با بالخیر، آفتابهدار مدرسه فیضیه، هم رفیق بود.
📍ایشان فقه میدانست، اصول را خوب میدانست، ادبیات را خوب میشناخت و یکی از خوشخطترین آدمهای روزگار ما بود؛ ولی با این همه عاشق فلسفه بود. با فلسفه عنوان داشت. کسی او را بهعنوان فقیه قبول نداشت. وقتی که دانشکده الهیات مشهد تأسیس شد از ایشان بهعنوان خبرگان بیمدرک برای تدریس دعوت کردند و ایشان استاد شد. من چندین سال هم در مشهد با ایشان در گروه فلسفه همکار بودم.
📍آشتیانی مردی بود که محضرش بسیار شیرین بود. کسی نبود که یکدفعه با او صحبت کند و مجذوبش نشود. اما در عین حال تنهاترین مرد بود و این خصلت فلسفه است. او فیلسوف بود و در عصر ما خیلی کار کرد. کارهایی که آقای آشتیانی کرد، کمتر کسی کرده است. هیچکس روی فلسفه اسلامی کار حسابی نکرده بود؛ مگر افراد نادری چون ملاصدرا، میرداماد، و جلوه. در عصر ما انصافاً آقای آشتیانی درباره فلسفه اسلامی خیلی کار کرد. باک هم نداشت. قلندر بود. به این حرفها اصلاً کاری نداشت.
📍مرحوم آشتیانی قلندر بود. امروزه شما قلندری را در دراویش و خانقاهها میبینید که البته هیچ کدامشان هم قلندر نیستند و فقط اظهار قلندری میکنند. قلندری ترک تعلق است؛ ترک تعلق از امور دنیوی و بیش از همه نجاتیافتن از اسارت فکری. مرحوم آشتیانی مردی بود که اسارت فکری نداشت. قلندر بود. آزاد بود. خودش میاندیشید. البته نمیتوانم بگویم که دنیای جدید فلسفه را خیلی میشناخت. با فلاسفه جدید غرب آشنایی نداشت. ولی در فلسفه اسلامی خیلی کار کرد و کارهایش مورد استفاده همه است. البته خودش کم نوشت؛ به جز یک کتاب اصلی که تألیف و فکر خودش است، اکثر کتابهایش تصحیح بود. او کتابهایی را که مرده بود و هیچکس از آنها خبر نداشت زنده کرد و چاپ کرد. حالا ممکن است بگویید که همه میتوانند تصحیح کتاب بکنند. البته الآن کسانی هستند که تصحیح میکنند و از کتابی که تصحیح میکنند چیزی هم نمیفهمند، اما مرحوم آشتیانی کتابی را که تصحیح میکرد خوب میفهمید، حتی بهتر از نویسندهاش.
📍مرحوم آشتیانی هم خلوت داشت و هم جلوت. هم بهمعنای واقعی کلمه خوشسخن و خوشمحضر و اجتماعی بود و هم تنها بود. یکی از خصلتهای انسان این است که تنهاترین موجود عالم است و در عین حال اجتماعیترین موجود. هیچ موجودی به غیر از انسان، اجتماعی نیست.
🔸امروز سالگرد درگذشت فیلسوف اصالت وجودی( صدرایی) سید جلال میری آشتیانی است
@sahandiranmehr
✔️سید جلال آشتیانی قلندر بود🔻
🖋استاد غلامحسین ابراهیمی دینانی
حال من بد نیست در تنهاییام
با خودم در خلوتام، تنها نیام
📍من اگر بخواهم درباره مرحوم آقا سید جلال آشتیانی، فیلسوف بزرگ عصر ما و دوست دیرینه بنده و بسیاری از حضاری که اینجا تشریف دارند، صحبت کنم باید همین بیتی را که برایتان خواندم تفسیر کنم. آقای آشتیانی جمع متناقضات بود. خیلی تنها بود. تنها زندگی کرد و تنها از دنیا رفت. ازدواج هم نکرد. با این حال اجتماعیترین مرد هم بود. آن وقت که ما در قم طلبه بودیم و ایشان هم در قم بود، یعنی در زمان ریاست حضرت آیتالله بروجردی اعلیالله مقامه، کمتر کسی میتوانست خدمت آقای بروجردی برود. ما طلبهها هم که اصلاً راه به آنجا نداشتیم. تنها طلبهای که هر وقت میخواست پیش آقای بروجردی میرفت آقای آشتیانی بود. او با آقای بروجردی رفیق بود. حالا آقای بروجردی یک مرجع اعلا و پیرمرد، و آقای آشتیانی یک طلبه جوان! او در عین حال که با آیتالله بروجردی رفیق بود، با بالخیر، آفتابهدار مدرسه فیضیه، هم رفیق بود.
📍ایشان فقه میدانست، اصول را خوب میدانست، ادبیات را خوب میشناخت و یکی از خوشخطترین آدمهای روزگار ما بود؛ ولی با این همه عاشق فلسفه بود. با فلسفه عنوان داشت. کسی او را بهعنوان فقیه قبول نداشت. وقتی که دانشکده الهیات مشهد تأسیس شد از ایشان بهعنوان خبرگان بیمدرک برای تدریس دعوت کردند و ایشان استاد شد. من چندین سال هم در مشهد با ایشان در گروه فلسفه همکار بودم.
📍آشتیانی مردی بود که محضرش بسیار شیرین بود. کسی نبود که یکدفعه با او صحبت کند و مجذوبش نشود. اما در عین حال تنهاترین مرد بود و این خصلت فلسفه است. او فیلسوف بود و در عصر ما خیلی کار کرد. کارهایی که آقای آشتیانی کرد، کمتر کسی کرده است. هیچکس روی فلسفه اسلامی کار حسابی نکرده بود؛ مگر افراد نادری چون ملاصدرا، میرداماد، و جلوه. در عصر ما انصافاً آقای آشتیانی درباره فلسفه اسلامی خیلی کار کرد. باک هم نداشت. قلندر بود. به این حرفها اصلاً کاری نداشت.
📍مرحوم آشتیانی قلندر بود. امروزه شما قلندری را در دراویش و خانقاهها میبینید که البته هیچ کدامشان هم قلندر نیستند و فقط اظهار قلندری میکنند. قلندری ترک تعلق است؛ ترک تعلق از امور دنیوی و بیش از همه نجاتیافتن از اسارت فکری. مرحوم آشتیانی مردی بود که اسارت فکری نداشت. قلندر بود. آزاد بود. خودش میاندیشید. البته نمیتوانم بگویم که دنیای جدید فلسفه را خیلی میشناخت. با فلاسفه جدید غرب آشنایی نداشت. ولی در فلسفه اسلامی خیلی کار کرد و کارهایش مورد استفاده همه است. البته خودش کم نوشت؛ به جز یک کتاب اصلی که تألیف و فکر خودش است، اکثر کتابهایش تصحیح بود. او کتابهایی را که مرده بود و هیچکس از آنها خبر نداشت زنده کرد و چاپ کرد. حالا ممکن است بگویید که همه میتوانند تصحیح کتاب بکنند. البته الآن کسانی هستند که تصحیح میکنند و از کتابی که تصحیح میکنند چیزی هم نمیفهمند، اما مرحوم آشتیانی کتابی را که تصحیح میکرد خوب میفهمید، حتی بهتر از نویسندهاش.
📍مرحوم آشتیانی هم خلوت داشت و هم جلوت. هم بهمعنای واقعی کلمه خوشسخن و خوشمحضر و اجتماعی بود و هم تنها بود. یکی از خصلتهای انسان این است که تنهاترین موجود عالم است و در عین حال اجتماعیترین موجود. هیچ موجودی به غیر از انسان، اجتماعی نیست.
🔸امروز سالگرد درگذشت فیلسوف اصالت وجودی( صدرایی) سید جلال میری آشتیانی است
@sahandiranmehr
🇩🇪🇮🇷
نامه رهبری به جوانان اروپا؛ تلنگری به مجموعههای فعال در خارج از کشور/ تشویق به شناخت قرآن در غرب
رایزن فرهنگی ایران در آلمان نامههای رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپایی را تلنگری به مسئولان خارج از کشور برشمرد و گفت: رهبری هنگام نگارش نامه دریافتند که ضعفی در برقراری ارتباط فرهنگی ساختارهای مسئول وجود دارد و با این عمل به مجموعههای فعال خارج از کشور تلنگری زدند.
نامههای رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران خطاب به جوانان جهان غرب و به طور خاص جوانان اروپا و آمریکای شمالی فرستاده شده است. عنوان نخستین نامه «خطاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی» بود که هشتگ « Letter۴u» برای آن راهاندازی شد. این نامه در روز پنجشنبه دوم بهمنماه ۱۳۹۳ در وبگاه رهبری به چهار زبان منتشر و پس از آن در اینترنت پخش شد. در این نامه جوانان غربی به شناخت مستقیم و بیواسطه اسلام فراخوانده شدند.
در نامه دوم که با عنوان «به عموم جوانان در کشورهای غربی» و با هشتگ «CommonWorry» به معنای «نگرانی مشترک» به واسطه حملات تروریستی فرانسه، در روز یکشنبه هشتم آذر ۱۳۹۴ در وبگاه رهبری به ۹ زبان منتشر و در اینترنت پخش شد، به سیاستهای متناقض آمریکا و غرب در قبال تروریسم، تهاجمهای نظامی به جهان اسلام، محکوم کردن حمله تروریستی پاریس، خونریزی در فلسطین و خشونت داعش در عراق و سوریه، لزوم مقابله با اندیشه خشونتزا و تروریسم به مثابه درد مشترک جهان اسلام و غرب پرداخته شد که مورد توجه رسانهها قرار گرفت.
@kultur
ادامه مطلب را در لینک زیر مطالعه نمایید:
https://bit.ly/2CxuItH
مهدی آذر یزدی
( زاده ۲۷ اسفند ۱۳۰۰ یزد -- درگذشته ۱۸ تیر ۱۳۸۸ تهران ) نویسنده کودک و نوجوان
آذر یزدی هیچگاه ازدواج نکرد و به کار دولتی مشغول نشد. در واقع، تنها لذت زندگیاش، کتاب خواندن بود.
معروفترین اثر او مجموعه «قصههای خوب برای بچههای خوب» نام دارد. او جایزه یونسکو و نیز جایزه سلطنتی کتاب سال را پیش از انقلاب دریافت کرده بود و سه کتاب او توسط شورای کتاب کودک بهعنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شده بودند. آذریزدی که او را پرتیراژترین نویسنده تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران میدانند، در مجموع بیش از ۲۰ عنوان کتاب برای بچهها نوشته است.
چند جلد «قصههای خوب برای بچههای خوب» نوشته و «قصههای تازه از کتابهای کهن» را از «قند و عسل» شعر گفته و از «گربهی ناقلا» و «گربهی تنبل» داستان.
برای «بچه خوب» «مثنوی» سروده و «مجموعه قصههای ساده» را نوشته و البته برای بزرگترها هم «مثنوی» مولوی را تصحیح کرده است که میگفت، برایش ادعای زیادی هم دارد.
مهدی آذر یزدی در ۸۸ سالگی درگذشت.
من در مهر ماه سال ۶۹ با معرفی آقای دکتر آذرنوش در مرکز دایره مشغول کار شدم و از خوشبختی های بنده بود که خیلی زود با آقای انصاری آشنایی حاصل کردم. با وجود سن و سال اندک، وسعت مطالعات و اطلاعات ایشان در زمینه های مختلف بخصوص فلسفه و کلام و حدیث و رجال بی اغراق حیرت آور بود. بارها دیده بودم که رجال حدیث و سلاسل حدیثی را از شیعه و سنی خوب می شناسند و اصلا در حفظ دارند. در مباحث فلسفی و کلامی هم بسیار خوانده بود و بر جزئیات تسلط داشت. از آثار چاپی گذشته حتی از انواع آثار خطی هم خوب مطلع بود. چند باری هم توفیق داشتم و در خدمت ایشان در قم مهمان علامه متقی آقاعزیز طباطبائی شدیم. در یکی از این دیدارها مرحوم آقای محمدباقر محمودی هم بود و از آقای انصاری پرسید در تهران چه می کنی و چه می خوانی؟ ایشانگفت در مرکز دایره هستم و در دانشگاه در رشته فلسفه تحصیل می کنم. آقای محمودی گفت: وقتت را تلف نکن! فلسفه می خواهی السماء و العالم بحار را بخوان!
همانطور که در یادداشت خودشان مرقوم کرده اند، یکی از خوشی های ما در روزهای سه شنبه حضور مرحوم استاد زریاب در بخش تاریخ بود. آن روز بخصوص آن بخش که بنده هم یکی از اعضاء آن بودم به خاطر حضور استاد بسیار پر رفت و آمد می شد. آقای انصاری هم خود را می رساندند و همه از محضر پرفیض استاد زریاب برخوردار می شدیم. نه فقط مطالب علمی بلکه خاطراتی که استاد با بیان شیرین خود بیان می کرد. یکبار که من در اتاق نبودم، ایشان خاطره بامزه ای از سفر خود به قم در دهه ۴۰ و بعد از بازگشت از اروپا و آمریکا تعریف کرده بودند. بعدا من دوباره از ایشانپرسیدم و آن خاطره مدت ها مایه خنده و شوخی بین ما بود. یکبار هم در خدمت آقای دکتر انصاری و به دعوت شیخیه به کرمان رفتیم و آنجا هم بنده دیدم که تا چه حد و بسیار بیش از خود آن آقایان از افکار و اندیشه ها و آثار شیخ احمد و شیخیه اطلاع دارند.
بنده در تمام عمر خودم تا حالا بی هیچ اغراق از هیچکس به اندازه ایشان نیاموخته ام. نه فقط در بسیاری از مقالاتی که برای دایره المعارف نوشته ام از راهنمایی و مشورت ایشان برخوردار بوده ام، بلکه در روش تحقیق و تتبع هم از آقای دکتر انصاری بسیار بسیار آموخته ام.
گذشته از موارد علمی در دوستی و رفاقت هم از لطف و محبت بی دریغ ایشان برخوردار بوده ام. با اینکه دوری ایشان در این سال ها برای بنده آزاردهنده بوده ولی بی تعارف به نظرم مهاجرت به نفع خود ایشان بود و موجب شد بر عمق و وسعت دانش خود بیفزایند و جامعه علمی از وجود علمی و تحقیقی ایشان بیشتر بهره مند شود.
از عبرت های روزگار:
عزت الله سحابی:
ابوذر [ورداسبی] جزو مجاهدین نبود، اتفاقا ابوذر در همان سال 1350 که ما در زندان قزل قلعه بودیم، او با ما بود. یک گروه 60 نفری را از دانشکده حقوق گرفته بودند که از فعالین مذهبی بودند. فعال هم بودند. ما در همان زندان با ابوذر آشنا شدیم. آدم با سواد و با اطلاع و کتاب خوانده بود. مجاهدین او را خیلی قبول نداشتند، به او اعتنا نمی کردند، می گفتند متظاهر است. علمش را به رخ می کشد. سال 57 که از زندان بیرون آمده بودیم، ابوذر خیلی فعال بود. آن موقع هم با یک دختر خانمی ازدواج کرده بود که دختر این استاد محمود فرشچیان، نقاش مینیاتوریست بود. این دختر عجیب بود. خیلی درسش خوب بود. دختر خیلی متعصبی بود. منتهی به این مجاهدین وصل شده بود. این ابوذر را به سوی مجاهدین کشید و الا مجاهدین با ابوذر رابطه خوبی نداشتند. قبولش نداشتند. ... ابوذر به فشار همسرش داخل مجاهدین رفت. بعد بر سر جریان ازدواج (مسعود و مریم) برید، و انتقاد شدید کرد. به او گفتند مسأله روانی پیدا کردی. به آلمان شرقی تبعیدش کردند و آنجا زیر فشار یک داستان های روحی و روانی قرارش دادند. دیگر برید و نزد رجوی آمد و السلام علیک یا مسعد گفت و در نهایت در عملیات مرصاد کشته شد. با تاریخ در صحنه، ص 272 ـ 273
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com