@jafarian1964
کتاب سه جلدی تحفه الازهار، در انساب سادات و نوشته ضامن بن شدقم مدنی است که به گفته مصحح سال 1090 زنده بوده است. این کتاب به خصوص جلد سوم آن یکی از منابع مهم تاریخ ایران، هم دولت صفوی و هم منطقه هویزه و خوزستان و ارتباط نواحی ایران با حیدرآباد و بلاد عربی و مدینه است. فکر می کنم سال 1376 بود در لبنان آقای کامل سلمان جبوری را دیدم. این کتاب را آورده بود تا به ناشری بدهد. کسی یافت نشد. از او گرفتم و آوردم ایران. میراث مکتوب با همکاری کتابخانه تاریخ آن را چاپ کرد. سال بعد هم کتاب سال شد. غرض این که این کتاب یک دانشجوی دکتری تاریخ ایران را می طلبد تا تمامی آنچه در آن در باره تاریخ ایران وجود دارد استخراج کرده و با منابع دیگر بسنجد. عربی بودن، و به طور خاص انساب، سبب شده تا دور از چشم صفوی شناسانی باشد که البته تعدادشان در ایران بسیار اندک است.
@jafarain1964
رساله لیلیه، در باره نماز شب، در چند نسخه ای که از آن برجای مانده، از شیخ صفی الدین اردبیلی، عارف و صوفی مشهور قرن هشتم هجری و جد خاندان صفویه، دانسته شده است. این اثر را، یکی از علمای عصر اخیر صفوی، به امر شاه سلطان حسین، بازنویسی کرده و اینک تقدیم عزیزان می شود. اثر یاد شده هم به عنوان یک تکنگاری در باره نماز شب، و هم از جهت انتساب آن به یک صوفی مشهور ایرانی، مهم است.
Jafarian1964
مجموعه ای با ارزش و نفیس در باره مرحوم منوچهر قدسی که به کوشش آقای امیر علی قدسی فراهم آمده و تعداد قابل توجهی مقاله و مصاحبه در آن در باره ایشان و اوضاع ادبی اصفهان و ... درج شده است. بنده خدا هم مقاله ای کوتاه در باره توحید خانه صفوی دارد. ناشر آن شهرداری اصفهان (سازمان فرهنگی ـ تفریحی شهرداری اصفهان) است.
امروز توی عکسها یک تصویر هم از آقای صدر واثقی پیدا کردم. کار جالبش همان کتابی بود که در باره سید جمال نوشت. سید جمال الدین اسدآبادی پایه گذار نهضت های اسلامی. سال 55 چاپ دومش رو نشر پیام درآورد. عکس مربوط به روزی است که به کتابخانه مجلس آمد و معلوم شد کتابخانه شخصی بسیار مهمی هم داره. از همان زمان دیگر خبری از ایشان ندارم.
از دروغهای که زمانی در باره ایشون منتشر شده بود، داستان افتتاحیه یکی از جشنواره با حضور ایشان و آیت الله جنتی بود. خودشون نشستند و خبرش رو از سایت درآوردند و برای مان خواندند. معلوم نبود منشأ اشتباه! کجا بوده است.
بنده از ایشان در باره فرهنگ نخعی پرسیدم. همان ریمن که اخیرا دیدم مرحوم محجوب هم در خاطراتش در باره وی سخن گفته و آقای شفیعی گفتند که در مجله آشفته که عماد عصار در می آورد و شبیه خواندنیها بود او هم مقاله می نوشت. این ریمن یک مرتبه مذهبی شد و فامیلش را نخعی کرد. بعد هم رفت طلبه شد و عمامه گذاشت. نوشته ای به نام کجرویهای کسروی دارد.
از آقای شفیعی در باره خاطرات منتشره دکتر نصر که اخیرا به اسم حکمت و سیاست چاپ شده پرسیدم. ایشان گفت آنچه در باره من گفته خلاف است و چنین چیزی نبوده، با این که از من تعریف کرده است. مطلبی که نصر آنجا نوشته این است که پس از شرحی در باره پرینستون و این که جای مهمی بود و هر کسی را می فرستادیم یک حالت چپ گرایی پیدا می کرد و بر می گشت، من براهنی را فرستادم. هما ناطق را فرستادم و مهدوی ... مهدوی نه. همان که الان استاد است در ادبیات فارسی. الان در ایران بزرگترین استاد است. خیلی دوستش دارم. سوال کننده می پرسد: آقای شفیعی کدکنی که منظورتان نیست؟ نصر می گوید: [محمدرضا] شفیعی کدکنی، بارک الله، آقای شفیعی کدکنی که بسیار آدم فاضلی است. این ها و یک عده دیگر را من فرستادم آ«جا. هر سال یک دانه شان را و نمی دانم آنچه چه می گذشت (حکمت و سیاست، ص 302 _ 303).
آقای شفیعی کدکنی گفتند من قسمت خودم را خواندم. اصلا درست نبود. این که می گوید من فرستادم درست نیست. آن وقت اصلا ایشان رئیس دانشکده نبود. رئیس محمد حسن گنجی بود. او تا دم در دانشکده مرا همراهی کرد و یک خدا حافظی به فرانسه هم گفت. من دانشیار بودم و بعد از چهار سال خدمت یک سال حق داشتم فرصت مطالعاتی بروم. این برای آکسفورد بود. پرینستون هم خودشان از من دعوت کردند. البته آقای نصر در این کتاب به من لطف کرده و تعریف کرده اما این ها اصلا درست نیست. آن وقت ایشان دانشگاه آریامهر [شریف فعلی] بود. آقای شفیعی گفتند: بخش اعظم تاریخ معاصر ما شایعات است.
همانجا هم بین دوستان صحبت شد که نصر به خصوص در این کتاب گرفتار توهم شده و چنان تصویری از اوضاع می دهد که گویی غیر از ایشان و اعلیحضرت و شهبانو کسی در ایران نبوده است.
کتاب آقای دکتر کنعان جلیل که در زمینه مدعیان مهدویت و سفارت از سال 11 تا 411 هجری است.
@jafarian1964
از نخستین کتابهایی که در باره وضع زن در عالم نوشته شده (چاپ 1921میلادی) و علاقه مند است نشان دهد که زن در غرب موقعیت خوبی دارد و باید در شرق هم چنین شود.
@jafarian1964
امشب یکی از دوستانی که مکانا خیلی دور اما در این فضای مجازی کنار بنده هستند، در باره کلمه «یا بدوح» که روی پاکت های قدیمی بود سوال کردند. اندکی جستجو معلوم کرد که این بدوح اسم فرشته نامه رسان است. حالا از کجا و کی، جستجوی بیشتر نشان داد که در مجله الهلال مقاله ای در باره آن هست که در نورمگز آمده. (خدا پدر این نور مگز را رحمت کناد، یعنی بانیانش را). در همین فرهنگ عمید هم راهنمایی در این جهت بود. اما و باز معلوم کرد که در گفتگویی که بین سید جمال و میرزا آقاخان و شیخ الرئیس در شب لیله الرغائب بوده و من هم قبلا نسخه اش را دیده بودم و معلوم شد (باز بر اساس همین نورمگز) که اسم آن گفتگو و مقاله «ماشاءالله» است طی دو شماره در مجله ارمغان (دوره 23، تیر 1327، شماره 4) چاپ شده بوده، آری معلوم شد که بحثی هم در باره این یا بدوح شده است. طنز است البته و نباید جدی گرفت و به هر حال .... تصویر همان یک صفحه را می گذارم تا آن دوست هم استفاده کند .
@jafarian1964
کتاب سه جلدی تحفه الازهار، در انساب سادات و نوشته ضامن بن شدقم مدنی است که به گفته مصحح سال 1090 زنده بوده است. این کتاب به خصوص جلد سوم آن یکی از منابع مهم تاریخ ایران، هم دولت صفوی و هم منطقه هویزه و خوزستان و ارتباط نواحی ایران با حیدرآباد و بلاد عربی و مدینه است. فکر می کنم سال 1376 بود در لبنان آقای کامل سلمان جبوری را دیدم. این کتاب را آورده بود تا به ناشری بدهد. کسی یافت نشد. از او گرفتم و آوردم ایران. میراث مکتوب با همکاری کتابخانه تاریخ آن را چاپ کرد. سال بعد هم کتاب سال شد. غرض این که این کتاب یک دانشجوی دکتری تاریخ ایران را می طلبد تا تمامی آنچه در آن در باره تاریخ ایران وجود دارد استخراج کرده و با منابع دیگر بسنجد. عربی بودن، و به طور خاص انساب، سبب شده تا دور از چشم صفوی شناسانی باشد که البته تعدادشان در ایران بسیار اندک است.
@jafarain1964
این فصل از نزهة القلوب، تنها در چاپ سنگی آن که سال 1311 ق در بمبئی منتشر شده آمده است. فواید تاریخی آن جالب و برای شناخت باورهای خود مستوفی هم سودمند است.
@jafarian1964
نزهه القلوب یکی از آثار مهم جغرافی بلکه دانشنامه ای در زبان فارسی است. فقط یک بار کامل چاپ شده آن هم در بمبئی در سال 1314ق. بعدها بخش جغرافیش را لسترنج چاپ کرد. همان بخش کاملتر توسط آقای دبیرسیاقی چاپ شد. آقای میرهاشم محدث جایی قول داده کاملش را چاپ کند. (آقای سلمان ساکت برایم نوشتند که کار آن تمام شده و مقدمه اش را هم ایشان خوانده اند) بخش حیوان شناسی آن هم زمانی مستقلا چاپ شده است. دوست دانشمند جناب مطلبی هم گفتند سالهاست با یکی از دوستانشان در پی تصحیح متن کامل آن هستند. من هم بخش تقویم آن را به تازگی چاپ کردم. در مقدمه آن مطلبی در باره مستوفی و تسنن دوازده امامی نوشتم که بد نیست اینجا بگذارم. البته مطلب زیر تنها بر اساس نکاتی است که در همان بخش تقویم از نزهه القلوب آمده است.
@jafarian1964
این سالها، سال های گسترش نوشته ها در باره تاریخ تشیع در بلاد مختلف است. آقای میرحسینی هم از فارغ التحصیلان قم و این هم کتاب ایشان در باره تشیع در بلخ.
@jafarian1964
شرح الاسباب و العلامات کتابی در طب، که اصل آن از حکیم سمرقندی و شرح آن از نفیس بن عوض بن حکیم طبیب کرمانی، از دوران الغ بیک تیموری است، از آثار پزشکی رایج ومورد استفاده در ایران بوده و چاپ هم شده است. نسخه ای کهن از آن در سال 1339 ق در شهر بروجرد، توسط علی محمد تقوی لاریجانی [کاتب یادداشت بالا] خریداری می شود. وی شرحی کوتاه در باره این نسخه روی صفحه آخر آن نوشته که توجه او را به اهمیت نسخه نشان می دهد:
این کتاب را این حقیر در بروجرد ابتیاع نمودم، به قیمت خیلی نازل، لاکن جلدش خیلی کهنه، صاحبمنصبان روس جلدش را از حقیر گرفتن و یک مبلغی به عوض دادن. ولی از قرار، خود کتاب معلوم است خیلی قدیم است، چنانچه از شرح شده کتاب که تاریخ نگذاشته، یعنی آن که شرح شده کتاب خودش تاریخ است، محتاج تاریخ نیست. صحافی مکرر در مکرر با وجود آن که معلوم است کتاب را خیلی محافظت کرده اند، لهذا بعضی از ورقها از حاشیه.با وجود صحافی پوسیده است چنان چه اگر دیگری هم رونویسی می کرد محتاج به شرح شده کتاب بودند آن هم به اسم و رسم. به هر جهت تاریخ سلطان امیر الغ بیک تاکنون 488 سال است. وفات الغ بیک در سنه 854 هجری بوده. این جلد تازه را هم حقیر دادم درست نمود.
@jafarian1964
تنبیهات المنجمین از ملامظفر بن محمد قاسم جنابذی یا گنابادی، از آثار مهم نجومی دوره عباس اول صفوی است که افزون بر مبانی این دانش، اشارات تاریخی مهمی هم در باره آن دوره دارد. در باره این کتاب مقاله ای با عنوان «چرا باب ششم تنبیهات المنجمین مهم است» توسط حسین علیزاده غریب نوشته شده است. اما آنچه اینجا عرض می کنم در باره یک نسخه از این کتاب است که متعلق به آقای محمد حسن رجایی زفره ای بوده و اکنون در کتابخانه مجلس است. این نسخه در سال 1122 کتابت شده و در سال 1346 توسط آقای زفره ای که امیدوارم به سلامت باشند، به مجلس داده شده است. خانواده رجایی زفره ای از خاندانهای با فضل و فرهنگ منطقه زفره اصفهان هستند و ایشان هم خود نویسنده و اهل قلم و معلم با سابقه اند. اما ویژگی این نسخه این است که صدها مورد حاشیه توسط مرحوم معلم حبیب آبادی بر آن نوشته شده و بسیاری از رجال آن در حاشیه معرفی شده اند. مرحوم معلم صاحب کتاب ارزشمند مکارم الاثار است که نسخه آن در اختیار استاد مرحوم ما علامه روضاتی بود و ایشان هشت مجلد را با حواشی ارزشمند خود منتشر کرد. باقی کجا رفت، خدا داند. آثار دیگر معلم هم کنار همانهاست، از جمله کتابی که در شرح حال رجال پهلوی نوشت. مرحوم معلم نزدیک پنج دهه در کتابخانه شهرداری اصفهان خدمت کرد و مردی زاهد و عالم بود. آقای روضاتی می فرمود سالیان سال که در بالای خانه ایشان همراه همسرش زندگی می کرد، هیچ شبی نبود که ساعتی قبل از اذان چراغ اتاقش روشن نباشد. مرحوم معلم مردی دقیق، دانشمند و رجال شناس درجه یک بود که امیدوارم باقی آثارش هم منتشر شود. باید آرزو کنم کاش یادداشت های مرحوم روضاتی هم بر صدها کتاب منتشر می شد که فعلا جز حسرت خوردن چیزی نمی توان گفت.
@jafarian1964
امشب یکی از دوستانی که مکانا خیلی دور اما در این فضای مجازی کنار بنده هستند، در باره کلمه «یا بدوح» که روی پاکت های قدیمی بود سوال کردند. اندکی جستجو معلوم کرد که این بدوح اسم فرشته نامه رسان است. حالا از کجا و کی، جستجوی بیشتر نشان داد که در مجله الهلال مقاله ای در باره آن هست که در نورمگز آمده. (خدا پدر این نور مگز را رحمت کناد، یعنی بانیانش را). در همین فرهنگ عمید هم راهنمایی در این جهت بود. اما و باز معلوم کرد که در گفتگویی که بین سید جمال و میرزا آقاخان و شیخ الرئیس در شب لیله الرغائب بوده و من هم قبلا نسخه اش را دیده بودم و معلوم شد (باز بر اساس همین نورمگز) که اسم آن گفتگو و مقاله «ماشاءالله» است طی دو شماره در مجله ارمغان (دوره 23، تیر 1327، شماره 4) چاپ شده بوده، آری معلوم شد که بحثی هم در باره این یا بدوح شده است. طنز است البته و نباید جدی گرفت و به هر حال .... تصویر همان یک صفحه را می گذارم تا آن دوست هم استفاده کند .
@jafarian1964
رساله لیلیه، در باره نماز شب، در چند نسخه ای که از آن برجای مانده، از شیخ صفی الدین اردبیلی، عارف و صوفی مشهور قرن هشتم هجری و جد خاندان صفویه، دانسته شده است. این اثر را، یکی از علمای عصر اخیر صفوی، به امر شاه سلطان حسین، بازنویسی کرده و اینک تقدیم عزیزان می شود. اثر یاد شده هم به عنوان یک تکنگاری در باره نماز شب، و هم از جهت انتساب آن به یک صوفی مشهور ایرانی، مهم است.
@Jafarian1964
این فصل از نزهة القلوب، تنها در چاپ سنگی آن که سال 1311 ق در بمبئی منتشر شده آمده است. فواید تاریخی آن جالب و برای شناخت باورهای خود مستوفی هم سودمند است.
@jafarian1964
اطلاعیه آخوند خراسانی در سال 1308 ق که به چاپ محرف کتاب «مکارم الاخلاق» در قاهره اعتراض کرده، و از «شاهنشاه جهان پناه» [آن وقت ناصرالدین شاه] خواسته است بانی و باعث آن را مواخذه کند. مانند این اطلاعیه، از سوی مراجع و علمای بزرگ دیگر نجف هم صادر شد. در همان سال ملامحمد باقر بهاری اغلاط و اشکالات آن را در کتابچه ای با نام تسدید المکارم نوشت که نسخه ای در کتابخانه فیضیه است، هم آقای استادی مقاله ای در باره آن نوشته و هم متن تسدید المکارم توسط آقای جدیدی نژآد تصحیح شده است. نفس عمل که کتابی شیعی در قاهره، با این وضع منتشر شود و مراجع در باره آن بیانیه بدهند، کار شگفتی است.
مترجم فتحعلی شاه .
هزار توی تاریخ . روایت ۶
هنگامی که نخستین نامه ناپلئون بناپارت امپراطور جهانگشای فرانسه به دربار فتحعلی شاه رسید کسی که به زبان فرانسه آشنا باشد در دربار ایران نبود و رجال درباری نیز صلاح ندانستند که جهت ترجمه از کارکنان سفارت های خارجی استمداد جویند . ناچار نامه را به بغداد فرستادند تا یکی از اعضای سفارت ایران در بغداد که مدعی بود فرانسه می داند آن را ترجمه کند . مترجم مزبور نیز که فرانسه به خوبی نمی دانسته و نمی خواسته است خودش را از تک و تا بیاندازد ذیل نامه ناپلئون می نویسد :
ناپلئون نامی است .عرض بندگی می کند.
سفیری که یک سیب زمینی به فتحعلی شاه هدیه داد :
در موزه لندن یک بشقاب طلایی زمرد نشان و یک خنجر طلای بسیار زیبا نیز وجود دارد که به عنوان هدیه سال نو از طرف فتحعلی شاه قاجار به نماینده کمپانی هند شرقی داده شده است .
نماینده مزبور در سال های اولیه سلطنت فتحعلی شاه در روز نوروز به حضور وی بار یافت و به عنوان هدیه یک سیب زمینی به شاه تقدیم داشت . شاه نیز در عوض بشقاب و خنجر فوق الذکر را به وی عطا کرد .
سیب زمینی اهدایی نماینده هند شرقی اولین سیب زمینی بود که وارد ایران شد و قبل از آن در ایران کسی از وجود سیب زمینی اطلاع نداشت و به همین جهت هدیه مزبور مورد توجه مخصوص فتحعلی شاه قرار گرفت .
منبع .نشریات قدیمی ( خواندنیها سال ۱۳۳۵و ۱۳۳۴ )
اطلاعیه آخوند خراسانی در سال 1308 ق که به چاپ محرف کتاب «مکارم الاخلاق» در قاهره اعتراض کرده، و از «شاهنشاه جهان پناه» [آن وقت ناصرالدین شاه] خواسته است بانی و باعث آن را مواخذه کند. مانند این اطلاعیه، از سوی مراجع و علمای بزرگ دیگر نجف هم صادر شد. در همان سال ملامحمد باقر بهاری اغلاط و اشکالات آن را در کتابچه ای با نام تسدید المکارم نوشت که نسخه ای در کتابخانه فیضیه است، هم آقای استادی مقاله ای در باره آن نوشته و هم متن تسدید المکارم توسط آقای جدیدی نژآد تصحیح شده است. نفس عمل که کتابی شیعی در قاهره، با این وضع منتشر شود و مراجع در باره آن بیانیه بدهند، کار شگفتی است.
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com