قناة

رسول جعفریان

رسول جعفریان
12.9k
عددالاعضاء
454
Links
363
Files
24
Videos
9,377
Photo
وصف القناة
نویسنده عمر ابوالنصر، ترجمه و چاپ سال 1323. نمی دانم بعد از آن چاپ جدیدی از آن شده است یا خیر.
@jafarian1964
چه قدر تاریخ های متنوعی روی این نسخه هست. دست به دست شدن نسخه توسط افراد مختلف.
@jafarian1964
@jafarian1964
از نخستین کتابهای فارسی در اقتصاد اسلامی. میر سید جعفر غضبان. آثار دیگری هم دارد. هیچ گاه نتوانستم اطلاعات خوبی از ایشون بدست بیاورم. هل من ناصر ینصرنی! یزد چاپ شده. 1332ش. شاید آنجا...
@jafarian1964
این هم فهرست کارهای غضبان که بالا ازش یاد کردم.
@jafarian1964
«رفیق توفیق» اثری برجسته در سیاست و اندرزنامه نویسی از دوره صفوی، تألیف در 1104 به نام شاه سلیمان صفوی، نوشته محمد علی قزوینی، مقدمه و تصحیح: رسول جعفریان،. 762 صص. نشر مورخ. بهار .1396
@jafarian1964
Forwarded From بنیاد فرهنگی سحاب
کتاب تاریخ خجسته
آخرین اثر منتشر شده از استاد ابوالقاسم سحاب است که سال گذشته انتشار یافت.
وی 70 اثر جاودان از خود به یادگار گذاشته است.

@bonyadfarhangisahab
استاد غلامرضا سحاب، تلاش می کنند میراث خانواده سحاب را در این کانال بیان کرده و نقشه های مهمی که توسط مرحوم پدرشان کشیده شده، در اینجا بگذارند. خانواده سحاب، حق بزرگی در زمینه تهیه و توسعه نقشه های جغرافیایی در ایران داشت و روزگاری به طور انحصاری دانش ما را در این زمینه تغذیه و تأمین می کرد. بنده هم مقدمه کوتاهی بر این تاریخ خجسته نوشته انم. اثر یاد شده، در باره تاریخ ایران در دوره پهلوی اول، اثری ارزشمند و قابل استفاده است.
@jafarian1964
دل باز نظر به سوی ایران دارد
وقتی شما تذکره های دوره صفوی را می خوانید، و از جمله تذکره بسیار عالی نصر آبادی را ، می بینید که هر شاعری که در آن روزگار سرش به تنش می ارزید، راه هند را در پیش گرفته و می رفت. این مهاجران این قدر زیادند که مرحوم گلچین معانی، فهرست نام و شرح حال کوتاهشان را در دو جلد قطور تحت عنوان «کاروان هند» نوشته است. چند برابر آن کسانی اند که نام و نشانی از ایشان نمانده است.
سوال این است که چطور می شود یک آدمی که اهل فرهنگ و قلم و کاغذ است، مملکت و وطن خود را رها می کند و به سرزمینی می رود که غریبانه باید در آن زیست کند؟
پاسخش معلوم است. شما هر کجا هستید، باید کالایی که دارید، خریدار داشته باشد. باید جایی باشد که به شما احترام بگذارند، قدر تو را بدانند، و همانی که هستی باشی. شاعری که شغلش شعر خوب گفتن بود، آن وقت در هند می توانست کالایش را به خوبی عرضه کند، و در عوض آن، درّ و گوهر بگیرد، و وقتی به ایران برگشت، عمری را در آسایش بسر برد. البته که درد غربت وجود داشت، اما واقعیت زندگی را نمی توان کنار گذاشت. در این موارد، نمی شود و نباید کسی را سرزنش کرد. باید دانست که زندگی قواعدی دارد که فارغ از امر و نهی حکومت، و برکنار از سرزنش ها و ملامت ها، بر ما سیطره خواهد داشت. هجرت از روستا به شهر هم همین دلایل را دارد. این که در جستجوی ثروت بود، اگر کسی جویای علم هم باشد، همین قواعد وجود دارد. آدمی اگر عاشق علم باشد یا بخواهد علمی داشته باشد که ثروتی از آن بدست آورد، به جایی خواهد رفت تا بتواند بیاموزد. انسان همان طو رکه به اقتصاد و آسایش خود اهمیت می دهد، به علم و دانش هم علاقه مند است. به این آدم در صورتی می شود گفت در وطنت بمان که شرایطی مانند آنچه در جای دیگر هست، برایش فراهم کنی. یک ایران آباد، امن، همراه با آسایش و مهم تر از همه جایی سرشار از علم و دانایی. نه این که بماند و عمرش را تلف کرده تحصیل در دانشگاه هایی کند که اغلب ارزش دبیرستان هم ندارد، و نه آن که هزاران دانشجوی دکتری و ارشد در این دانشگاهها باشد، اما وقتی ملاحظه می کنید حتی به عدد انگشتان دست هم استاد قابل وجود نداشته باشد. ای کاش به عوض این همه دانشگاه ها، این دانشجویان را به کارهای هنری و فنی می فرستادند تا آموزش عملی درستی ببینند. آن وقت مسلما این افراد با استعداد و جوان، بهتر برای زندگی آینده خود، تجربه فنی و آموزشی و طبعا شغل بدست می آوردند. بدتر از همه این علوم انسانی است که حتی تهرانش هم خبری نیست، چه رسد به یالقوز آباد، که گاه با صدها و هزاران دانشجو شلوغ می کنند اما دریغ از یک استاد.
برگردیم به اصل مطلب. مقصودم سفر گسترده ایرانیان به هند بود، این که چرا صدها شاعر و تاجر در آن دوره روانه هند شدند و هم فرهنگ ایرانی را رواج دادند و هم ثروتی به ایران آوردند. در آنجا ثروت بیکرانی بود و دست و دلبازی گسترده. اما در اینجا دریغ از پرداخت ریالی از سوی دولت صفوی که مثل حالا، دولتی فقیر و بی پول بود و حتی برای کارهای ضروری فرهنگی و آموزشی هم پولی نداشت. حتی کاخ های صفوی ها در اصفهان کمتر از خانه های راجه های درجه سوم در هند بود. این قاعده است که علم و ثروت، هر دو اهمیت دارند و هر کجا امکان فراهم کردن آن باشد، کسانی که بتوانند خواهند رفت. امنیت هم حکم ثروت و علم را دارد و حالا که برخی از کشورهای اسلامی آشوب شده، این همه مهاجر عاشق امنیت موجود در اروپا شده اند هر خطری را بخود می خرند.
همه اینها که گفتم بهانه بود برای این که دو رباعی از یک شاعر دوره صفوی بیاورم که به هند رفت تا هم تجارت کند و هم شعر بگوید و پول بگیرد. اما عشق ایران هیچ گاه از دلش پاک نشد. مگر می شود کسی زاده ایران باشد، و ایران از یادش برود؟ این فرد اگر انسان باشد، حتی اگر دهها سال از وطنش دور باشد، همچنان عشق ایران در وجودش موج می زند. برای این هم باید برنامه داشت.

در خواب به ایرانم و بیدار به هند
تا کی کشم این محنت و آزار به هند
صد حیله اگر بخت زبون انگیزد
توفیق دمی مرا تو مگذار به هند

مرغ هوسم هوای طیران دارد
شوقم کشش جانب یاران دارد
محظوظ نشد ز سیر معموره هند
دل باز نظر به سوی ایران دارد
@jafarian1964
مربوط به یادداشت بالا
@jafarian1964