@jafarian1964
✅ بازشناسی سفرنامهای نویافته از اواخر عصر ناصری
یکی از سفرنامه های ناشناختة اواخر دورة ناصری سفرنامه ای موسوم به سفرنامة کرمان است که در سال 1309 ه.ق. نوشته شده است. این سفرنامه حاصل سفری مأموریتی است که نویسندة آن شرح سفرش را از تبریز تا کرمان به رشتة تحریر در آورده است. نویسندة سفرنامه که تاکنون ناشناخته مانده بود، در مقالة حاضر شناسایی شده است. این مقاله در پیِ معرفی این نسخة یکتا، شناساییِ نویسندة آن و مقوله بندی داده های آن جهت شناسایی اطلاعات موجود در آن، برای تاریخ اجتماعی و اقتصادی اواخر عصر ناصری دربارة برخی از شهرهای مهم این مسیر است.
یافته های پژوهش نشان می دهد نسخة سفرنامه، نسخه ای منحصر به فرد است که نویسندة آن میرزا اسماعیل خان بن بنان السلطنه از کارکنان دستگاه عبدالحسین میرزا فرمانفرما بوده است؛ همچنین به نظر می رسد که کاتب هم بنان السلطنه بوده است. داده های سفرنامه برای شناخت تاریخ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی اواخر دورة ناصری واجد اهمیت است و نیمی از این سفرنامه مربوط به ایالت اصفهان و مخصوصاً شهر اصفهان است. http://yon.ir/3qvrG
@manuscript
این کتابچه دو بخش دارد. بخش نخست در باره تاریخ کتابخانه سلطنتی است که از زمان فتحعلی شاه آغاز شده، در دوره ناصری رشد کرده، و زمان مظفری، گرفتار سرقت نسخه ها توسط کتابدار آن لسان الدوله شده است. اسناد مفیدی در اینجا ارائه شده که برای تاریخ کتابخانه سلطنتی مهم است. بخش دوم، در باره دزدی لسان الدوله از نظر علمی است، او رساله صراط المستقیم ملکم خان را به نام خودش جا زده و مولف شرح این سرقت علمی را با مقایسه نسخه ها آورده است.
نویسنده در همان صفحه، فهرستی از سفرهای خود را به عراق یاد کرده است. اما پیش از آن تاریخ ازدواج خود را که 12 جمادی الاول سال 1234 بوده نوشته است. این سفرها در سالهای 1233، 1236، 1241، 1244 و 1252 ق بوده است. در سفر سال 1244 و 1252 عیال وی نیز همراهش بوده است. از تاریخ سفرها پیداست که سعی می کرده ایام زیارتی در عتبات باشد. ایامی که یاد کرده عرفه، غدیر، عاشورا، و ماه رمضان بوده است. دو سفر نیز در شعبان 1241 و رمضان 1244 ، عید نوروز هم در آنجا بوده است.
در صفحه پشت این سفرنامه، تاریخ ولادت سه فرزندش خدیجه و علی و فاطمه را آورده که در سالهای 1235 (دو سال پس از ازدواجش) و 1236 و 1244 به دنیا آمده اند. برای آنها دعای صالح بودن و داشتن عمر طولانی کرده است. برای پسر علی که کنیه ابوالحسن را برای او انتخاب کرده، علاوه بر صالح بودن و عمر طولانی، دعا کرده که از علما باشد. نام دخترش هم فاطمه بوده و علاوه بر آن او را ملقب به زهرا هم کرده است.
@jafarian1964
نشر الجمل به نشر آثار نزدیک به الحاد شهره است. اما این کار متفاوتی است. گویا در برزیل در 1985 چاپ شده بوده. روایات متفاوت در باره تاریخ اسلام و دین که در آثار اسلامی هست. خواندنی است.
@jafarian1964
ما هیچ راهی جز این نداریم که معلومات تمامی آثار چاپی فارسی بدرد بخور را در یک برنامه جامع تایپ کرده و سر و ته تاریخ مان را در همه ابعاد جمع و جور کنیم. با این وضع مشتت به جایی نخواهیم رسید. ما حتی یک درصد تاریخ گذشته مان را واقعی نمی شناسیم چون معلومات بسیار پراکنده است و آنچه هم چاپ شده آن قدر پراکنده و یا مکتوب در آثار پراکنده است که وقت تحقیق یک هزارم آن چه را برای پژوهش نیاز داریم، حاضر نداریم. بنابرین فقط می بافیم. دنیایی می سازیم غیر از آن چیزی که هست. البته برای شناخت نیاز به اندیشه و تفکر و اصول هم داریم که در آن جهت هم فوق العاده ضعیف هستیم. ما همه ادوار گذشته را با توهمات خود تصور و نشخوار می کنیم. در حالی که واقعا از واقعیت دور دور دوریم. حالا تصور کنید این فیلم سازها بخواهند تاریخ معاصر رو به ما تعلیم بدهند. راستش حالت تهوع به آدم دست می دهد.
@jafarian1964
گفتنی است که کتاب الانوار وی بارها چاپ شده و شاید تمام یا بیشتر آن را هم مرحوم مجلسی در بحار آورده است. هرچند در پایان از آن هم عجایب و غرایب اظهار شگفتی کرده است. کتاب ذروة العلیا هم که به عربی بوده در قرن هشتم ترجمه به فارسی شده که بنده سالها قبل آن را به عنوان سیره داستانی رسول خدا (ص) چاپ کردم. بر سر این بکری و این که چه قرنی بوده اختلاف هست اما در واقعا یک داستانسرایی است که تاریخ و قصه را کاملا به هم گره زده است. من ندیده ام که کتاب مقتل امام علی او چاپ شده باشد. امیدوارم چاپ شده باشد و اگر هم نشده کسی همت کند و چاپ کند. به هر حال هر چه باشد به اسم امام علی است و البته لازم است که به این جنبه آن توجه شود که منبری ها و مداحها دروغ های این داستانها را دست مایه راست نمایی خود نکنند چنان که یکی از همین جماعت، دو سال قبل از همین بکری، نکته ای را که در باره ابن ملجم گفته بود سوژه سخنرانی کرد و من هم جایی نوشتم.
@jafarian1964
در باره این رساله الایمان که به شهید ثانی منسوب شده و گفتم که برخی تردید کرده اند و این که سوال کرده بودم که آیا این نسخه که مربوط به سال 984 یعنی بیست سال بعد از شهید است دیده شده یا نه از دوستم آقای مختاری سوال کردم. ایشان گفتند که در مجله شیعه، شماره دوم، مقاله ای در انکار نسبت این رساله به شهید نوشته اند. اما این که چرا در این عکس جای تاریخ پاک شده به این دلیل است که مولف این رساله، همنام شهید ثانی و معاصر اوست اما گویا چند سالی بعد از شهید زنده بوده و این را نوشته است. کسانی که بعدها تصور کرده اند که این رساله از شهید است، دیده اند که تاریخ تالیف این کتاب، پس از شهادت شهید است. بنابرین عدد را پاک کرده اند. مثلا زمان تالیف 974 بوده آنها عدد 7 را پاک کرده اند و فکر کرده اند اشتباه شده و حتما شهید که 965 شهید شده قبل از آن را تالیف کرده بوده است. در هر حال عالمی باهمین نام یعنی زین الدین علی آن را تالیف کرده، معاصر شهید و اندکی پس از وی بوده و کاتب هم که از رجال خاندان جباعی است در سال 984 آن را کتابت کرده اما هیچ ارتباطی با شهید ثانی ندارد. امیدوارم درست از تلفن متوجه فرمایشات آقای مختاری شده باشم.
@jafarian1964
باره آنها می کرد. این هم صفحه اول آن نسخه است و اسم دیگر کتاب مفتاح معانی الاخبار. حتما چاپ شده. بنده بیشتر برای این کلاباذ که شرحی از آن در انساب سمعانی هست و صدها نفر منتسب به آن این را نوشتم.
این هم مقدمه جلد سوم مقالات که قدری در باره کلیت کارهای نوشتنی خودم توضیح داده ام
مقدمه
بنده همیشه سعی کرده ام، اگر شده، دست کم هر ده سال، تحولی در حوزه مطالعاتیم بدهم، و تقریبا هم این کار را کرده ام، یعنی الان که اوائل دهه چهارم فعالیت های نوشتاری بنده است، می توانم بگویم که دست کم در چند حوزه تاریخی، این تحول را داشته ام. البته در تمام این دوره ها، از تاریخ، آن هم حوزه اسلامی و ایرانی خارج نشده ام، اما دست کم از نظر حوزه زمانی و نیز حوزه تفکری، این تغییرات در کار بوده است. برای نمونه، تاریخ اسلام، تاریخ تشیع، تاریخ صفوی، تاریخ حج، تاریخ معاصر ایران و اخیرا اندکی هم در حوزه تاریخ علم اسلامی یا تاریخ علم در دنیای قدیم مسلمانی، از حوزه هایی بوده که بنده در آنها غوطه خورده ام. برخی از این حوزه ها، بلکه بگویم اغلب، جنبه تاریخ اندیشه ای هم داشته، یا اساسا همین بوده است. مثلا در حوزه صفوی یا معاصر، یا علم، اغلب به جنبه های فکری و تحول آن، البته در حد توان پرداخته ام. به علاوه، در این بیشتر این دوره ها، به ویژه تشیع، صفویه و معاصر، به آثار خطی هم توجه کرده ام. یعنی فکر کرده ام که برای روشن شدن جنبه های تاریخی، لازم است برخی از آثار خطی چاپ نشده هم منتشر شود. برای مثال، برای تشیع درایران، دست کم پنج متن دعایی و فقهی فارسی از تشیع ایران پیش از صفوی، منتشر کرده ام که آخرین آنها نیل المرام است که به تازگی از چاپ در آمده است. همین مسأله در باره صفوی، بیشتر و بیشتر درکار بوده و در باره تاریخ معاصر نیز کم و بیش این کار را انجام داده ام. در حوزه تاریخ حج، البته بیشتر کار تصحیح و نشر آثار مطرح بوده، هرچند مقالات فراوانی هم نوشته ام. در حوزه تاریخ علم اسلامی نیز به این مسأله توجه داشته ام، گرچه در این حوزه، بیشتر گزارش آثار گذشته را آورده ام.
نتیجه این رویه، در طول این سی و اندی سال، آثاری است که شاید در ظاهر پراکنده به نظر آید، اما مسیر آنها برای خودم روشن بوده است. روشن از این جهت که روی علاقه، و الزاماتی که در درونم وجود داشته، حال، فکری یا میلی، آنها را دنبال کرده ام. مسلما، تفریح و تفنن و سرگرمی پژوهشی هم بی تأثیر در این روند نبوده است. با این حال، همیشه توجه داشته ام که در این حوزه ها به مسائل نو فکر کنم، یا دست کم اگر کهنه است، آثار ناشناخته و تازه ای را در آن زمینه ها منتشر کنم. حاصل این سالها، به جز کتابها، مجموعه «مقالات تاریخی» بود که در بیست مجلد توسط نشر دلیل ما منتشر شد. از چند سال قبل، این مجموعه تازه را که با عنوان «مقالات و رسالات تاریخی» شروع کردم که الان مجلد سوم آن تقدیم می شود. به هر کدام از عناوین مقالات نگاه شود، به نوعی، بستگی به عناوین اصلی مورد علاقه من دارد. جای دیگری هم گفته ام که یادداشت های کوچک را در مجموعه «کلک و کتاب» منتشر خواهم کرد که تاکنون دو مجلد منتشر شده است.
این را هم بیفزایم که علی الرسم، وظیفه یک مورخ، توصیه اخلاقی و رهنمود دادن نیست، بلکه توصیف درست و واقعی از موضوع است، اما ما در ایران و من به حسب تجربه دینی شخصی و شغلی، عادت به این کار داریم. بر خواننده است که جنبه هایی دانایی این نوشته ها را ، اگر چیزی در آن از دانایی باشد، از جنبه های رهنمودی و توصیه ای تفکیک کند تا راحت تر بتواند به قضاوت بپردازد.
در این مجموعه سی و دو مقاله و رساله ارائه شده است که غالب آنها پیش از این در مجلات یا وبلاگ بنده منتشر شده بود، اما حس خودخواهی برای تجمیع آنها در یک جا ، و احتمال استفاده بیشتر، سبب تدوین این مجموعه شد. و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین .
@jafarian1964
مقدمه دفتر سوم مقالات و رسالات تاریخی
بنده همیشه سعی کرده ام، اگر شده، دست کم هر ده سال، تحولی در حوزه مطالعاتیم بدهم، و تقریبا هم این کار را کرده ام، یعنی الان که اوائل دهه چهارم فعالیت های نوشتاری بنده است، می توانم بگویم که دست کم در چند حوزه تاریخی، این تحول را داشته ام. البته در تمام این دوره ها، از تاریخ، آن هم حوزه اسلامی و ایرانی خارج نشده ام، اما دست کم از نظر حوزه زمانی و نیز حوزه تفکری، این تغییرات در کار بوده است. برای نمونه، تاریخ اسلام، تاریخ تشیع، تاریخ صفوی، تاریخ حج، تاریخ معاصر ایران و اخیرا اندکی هم در حوزه تاریخ علم اسلامی یا تاریخ علم در دنیای قدیم مسلمانی، از حوزه هایی بوده که بنده در آنها غوطه خورده ام. برخی از این حوزه ها، بلکه بگویم اغلب، جنبه تاریخ اندیشه ای هم داشته، یا اساسا همین بوده است. مثلا در حوزه صفوی یا معاصر، یا علم، اغلب به جنبه های فکری و تحول آن، البته در حد توان پرداخته ام. به علاوه، در این بیشتر این دوره ها، به ویژه تشیع، صفویه و معاصر، به آثار خطی هم توجه کرده ام. یعنی فکر کرده ام که برای روشن شدن جنبه های تاریخی، لازم است برخی از آثار خطی چاپ نشده هم منتشر شود. برای مثال، برای تشیع درایران، دست کم پنج متن دعایی و فقهی فارسی از تشیع ایران پیش از صفوی، منتشر کرده ام که آخرین آنها نیل المرام است که به تازگی از چاپ در آمده است. همین مسأله در باره صفوی، بیشتر و بیشتر درکار بوده و در باره تاریخ معاصر نیز کم و بیش این کار را انجام داده ام. در حوزه تاریخ حج، البته بیشتر کار تصحیح و نشر آثار مطرح بوده، هرچند مقالات فراوانی هم نوشته ام. در حوزه تاریخ علم اسلامی نیز به این مسأله توجه داشته ام، گرچه در این حوزه، بیشتر گزارش آثار گذشته را آورده ام.
نتیجه این رویه، در طول این سی و اندی سال، آثاری است که شاید در ظاهر پراکنده به نظر آید، اما مسیر آنها برای خودم روشن بوده است. روشن از این جهت که روی علاقه، و الزاماتی که در درونم وجود داشته، حال، فکری یا میلی، آنها را دنبال کرده ام. مسلما، تفریح و تفنن و سرگرمی پژوهشی هم بی تأثیر در این روند نبوده است. با این حال، همیشه توجه داشته ام که در این حوزه ها به مسائل نو فکر کنم، یا دست کم اگر کهنه است، آثار ناشناخته و تازه ای را در آن زمینه ها منتشر کنم. حاصل این سالها، به جز کتابها، مجموعه «مقالات تاریخی» بود که در بیست مجلد توسط نشر دلیل ما منتشر شد. از چند سال قبل، این مجموعه تازه را که با عنوان «مقالات و رسالات تاریخی» شروع کردم که الان مجلد سوم آن تقدیم می شود. به هر کدام از عناوین مقالات نگاه شود، به نوعی، بستگی به عناوین اصلی مورد علاقه من دارد. جای دیگری هم گفته ام که یادداشت های کوچک را در مجموعه «کلک و کتاب» منتشر خواهم کرد که تاکنون دو مجلد منتشر شده است.
این را هم بیفزایم که علی الرسم، وظیفه یک مورخ، توصیه اخلاقی و رهنمود دادن نیست، بلکه توصیف درست و واقعی از موضوع است، اما ما در ایران و من به حسب تجربه دینی شخصی و شغلی، عادت به این کار داریم. بر خواننده است که جنبه هایی دانایی این نوشته ها را ، اگر چیزی در آن از دانایی باشد، از جنبه های رهنمودی و توصیه ای تفکیک کند تا راحت تر بتواند به قضاوت بپردازد.
در این مجموعه سی و دو مقاله و رساله ارائه شده است که غالب آنها پیش از این در مجلات یا وبلاگ بنده منتشر شده بود، اما حس خودخواهی برای تجمیع آنها در یک جا ، و احتمال استفاده بیشتر، سبب تدوین این مجموعه شد. و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین .
31 مرداد 1395
@jafarian1964
از نسل ناسخ التواریخ تا نسل نور السیره
امروز نخستین روز درس منابع تاریخ اسلام بود. به طور معمول روزهای اول شروع ترم، تعداد کمتری از دانشجویان به کلاس می آیند. با این حال کلاس ما تشکیل شد و پنج دانشجو حاضر بودند. بحث امروز در باره ای این نکته بود که تصور نسل ما از تاریخ اسلام، چه تفاوتی با تصور نسلهای قبلی دارد. این سوال، مبتنی بر مساله کتاب و منبع است، به این معنا که هر نسلی، برای خود تاریخ اسلام می نویسد، تواریخی که با منابعی که مثلا چهار یا پنج دهه قبل نوشته شده، متفاوت است. سابقا در ایران، تاریخ اسلام یک رشته تخصصی مطرح نبوده، اما مردم غالبا به تاریخ علاقه داشته اند. اکنون مساله این است که در دهه های بیست و سی شمسی، بعدها در دهه چهل و پنجاه و سپس دهه شصت و هفتاد، هر کدام متن های نوشته شده در تاریخ اسلام، نویسندگانی با سلایق ادبی و فکری مختلف هستند. ما دقیقا می توانیم زمان یک نوشته و متفکر آن را با تعلق خاطرش به وضع جاری و زمانه، تبیین کنیم. اگر ما به اطراف مشروطه برویم، یا نیمه دوم قرن سیزدهم هجری و حتی پیش از آن، باز همین مساله را داریم. نسل ناسخ التواریخ، یک نسل ویژه ای در نگارش و درک تاریخ اسلام است. در این بررسی سه نکته مهم در باره هر دوره هست. یکی این که با چه نثری نوشته شده ، دوم بر اساس چه منابعی نوشته شده و سوم با چه گرایشی نوشته شده است. ما می توانیم این پرسش را داشته باشیم که در دوره قاجاری، چه نوع کتابهایی در تاریخ اسلام نوشته شد. این مساله هم در باره کتابهای فراگیر و عمومی و هم آثاری که در باره بخش هایی از تاریخ اسلام نوشته می شده، مطرح است. روشن است که تعداد قابل توجهی اثر در دوره قاجاری در باره کربلا نوشته شده است، همین طور در باره امامان. گاهی هم آثاری عمومی در باره تاریخ اسلام. مانند همین پرسش و بررسی را برای دوره صفوی هم می توان کرد. البته دوره صفوی مانند دوره قاجار، می تواند به چند دوره فرعی تر تقسیم شود. اما فعلا در کل، بحث ما این است که توجه داشته باشیم، آثار تاریخی در هر دوره، نسبت به صدر اسلام، از نظر نثر و منابع و اندیشه، قابل بحث هستند. اگر شما دو قرن جلوتر بروید، یعنی دوره ایلخانی، آثاری در تاریخ اسلام نوشته شده که متناسب با همان دوره است. تاریخ اسلام رشید الدین فضل الله و نیز تاریخ اسلام حافظ ابرو و شماری دیگر، از این دست هستند. از نظر منابع تاریخ اسلام، ما باید توجه داشته باشیم که آنچه پیش از سقوط بغداد نوشته شده با آنچه بعد از آن هست، به کلی متفاوت است. بخش قابل توجهی از این مساله، به این مربوط می شود که بسیاری از منابع کهن تاریخ اسلام که تا حوالی قرن های پنجم و ششم استفاده می شد، از پس از حمله مغول از دسترس خارج شد. این خارج شدن تا دوره های اخیر که دوباره متون خطی بازیافت، تصحیح و نشر شده، ادامه داشت. به این معنا که ما تا پنج شش دهه قبل، به صورت عمومی، تواریخ اصلی صدر اسلام را در اختیار نداشتیم. بنابرین منابعی که نوشته می شد، از منابع دست چندم استفاده می کردند. این وضعیت در بسیاری از موارد هنوز هم ادامه دارد و بسیاری از افراد، همچنان و به جای این که از مآخذ اصلی استفاده کنند، از منابع دوره صفوی بهره گرفته به نوشتن تاریخ می پردازند. توجه پیدا کردن به نسخ قدیم خطی، معلول توجه یا نهضت تازه ای بود که از لحاظ منبع شناسی نسبت به آثار قدیم صورت گرفت و تاکنون ادامه دارد. برای بحث اصلی مان، و برای مثال، می توان اشاره به روضه الشهداء کرد که وقتی در حوالی 910 نوشته شد، منابعش، همان آثار مشهور دوره تیموری بود. این نکته که فقط از همان منابع استفاده کند طبیعی است، چون این منابع مورد نظر، در دسترس نویسنده بوده، و علاوه، از نظر نثر و تفکر هم، با مولفانش به هم نزدیک بوده اند. مجموعه در دوره تیموری، تاریخ اسلام به سبک و سیاق خاصی است و آثار آن شباهت کامل با دیگر داشته و کسانی که در آن فضای فکری زیست می کردند، آن آثار را می پذیرفتند و در نگارش آثار جدید هم استفاده می کردند. همین مثال، در دوره و روزگار ما هم صدق می کند. آثاری که در دهه شصت در تاریخ اسلام نوشته شد، از منابع مشخصی استفاده کرده و تحت تاثیر دیدگاه های مشخصی بود. ما به تدریج باید تفاوت منابع متفاوت را که متعلق به قرون مختلف است، بشناسیم و به خصوص نسبت به منابع دست اول و سبک و سیاق نگارش آنها، بحث کنیم. حالا نسل جدید، نسل نورالسیره ای هستند، یعنی ا زمنابعی استفاده می کنند که در نور السیره آمده است. با توجه به این که تولید این کتاب از نزدیک به دو دهه پیش است، و آثار فراوان دیگری از متون قدیم تصحیح و منتشر شده، باید بگوییم نسل نورالسیره از آن آثار کم تر استفاده می کنند. این مساله البته ارتباط نزدیکی با بحث ما ندارد اما از جهتی دیگر، در درس منابع، محل توجه است.
@jafarian1964
امروز دو ساعتی خدمت جناب محلوجی بودم. بحث در باره کارهای بنیاد فرهنگ کاشان بود. مثل همیشه، و مثل دوره هشت ساله وزارت صنایع و معادن شان که برای کاشان سنگ تمام گذاشتند و این شهر را با آباد کردن آن خانه های تاریخی و نیاسر غیره، درآمدی ثابت برایش درست کردند، حالا هم در بنیاد فرهنگ کاشان، آثار بسیار عالی عرضه کرده اند. تاکنون پنج جلد از دانشنامه منتشر شده و مجلدات سوم و چهارم در باره مردمان کاشان قدیم است. جلد پنجم دانشنامه در باره «کاشانیان نامدار به روایت آلبومخانه کاخ گلستان» شامل عکسهای بی نظیر و توضیحات بسیار عالی از جناب محمد حسن سمسار و مهشید جعفری و عده ای دیگر است. نظارت خود آقای محلوجی کار را به این جا رسانده است. چه قدر نفیس. حیف که اصلا کسی در کتاب سال به فکر این آثار نیست. جای این کتاب در سال گذشته کجا بوده است؟ نمی دانم. کارهای بعدی در باره گویش های منطقه کاشان، فرش کاشان، سکه های کاشان که کار بی نظیری در حال انجام است. اندیشه برای مشاهیر کاشان هم هست. آقای محلوجی تا به کسی اعتماد نکند، کاری را واگذار نمی کند. عجله هم ندارد. سعی می کند از بهترین ها استفاده کند. بحث های زیادی شد، از مرحوم هاشمی و نخبگی او. خاطرات زیادی از ایشان دارد. مجلدی از کتاب جزای سنمار هم که داستان استیضاح شکست خورده ایشان است، چاپ کرده اند که نسخه ای را برای کتابخانه دادند. الان کاشان با این رشد، با داشتن صدها هزار توریست در سال، الگویی برای تمام شهرهای اطراف است. سنگ بنای توجه به میراث فرهنگی در این شهر گذاشته شد. این فکر که می شود از میراث فرهنگی، درآمد زایی کرد. یک تمدن را حفظ کرد و در کنارش پول برای مملکت بدست آورد. به هر حال سرمایه ای است و حالا همچنان فعال.
@jafarian1964
در باره کتاب احوال مغولان
سال 1394 که در باره نویسنده کتاب تبصرة العوام جستجو می کردم، بر اساس تلاشهایی که تا آن زمان در باره این کتاب و نویسنده آن از سوی محققان شده بود، دریافتم که کتاب یاد شده در سال 658 به عربی ترجمه شده و علاوه بر 25 باب آن، بابی در باره حمله مغول بر آن افزوده شده است. تک نسخه آن در مجلس سنای سابق نگهدای می شود. آگاهیم که سقوط بغداد دو سال پیش از آن صورت گرفته بود، و این رساله، در باره تاریخ مغولان و حمله آنان به ایران و ساقط کردن خلافت عباسی طی سالهای 654 ـ 656 رخ داد. در جریان همین حمله بود که دستگاه خلافت عباسی برافتاد، رخدادی که در سرنوشت جهان اسلام، تاثیر شگرفی داشت. نویسنده رساله احوال ملوک التتار المغول، حسین بن علی بطیطی، عالمی شیعی از ساکنان استرآباد است که عربی دانی بسیار قوی است و علاوه بر ترجمه تبصره العوام، این رساله را هم به عربی بسیار فصیح و عالی نوشته است. قصیده ای از او که در باره سقوط بغداد و در نهایت زیبایی و فصاحت و بلاغت است، در پایان همین رساله آمده است. بنده آن رساله را تصحیح کرده و به نظر شماری از استادان رساندم. استاد سید محمدرضا جلالی، استاد حسین توفیقی و اخیرا و پس از چاپ اول، متن به نظر و تصحیح استاد یوسف الهادی رسید که خودشان از متخصصان دوره سقوط بغداد و مغولان هستند. در مجموع تلاش کردم تا متنی کم غلط ارائه شود. با این حال ، عکس نسخه را هم ضمیمه کتاب کردم تا اگر کسی خواست متن را با آن هم مقایسه کند. مقدمه ای هم به فارسی بر این رساله نوشتم و آن را با متون دیگر مغول مقایسه کردم. فکر می کنم رساله ای است بسیار نفیس که می بایست برای مغول شناسان مهم باشد. نیز برای شیعیان که علاقه مند به دانستن نظرات عالمان شیعه در باره سقوط مغولان هستند. اطلاعات تازه این اثر، چندان هست که آن را تبدیل به یک منبع قابل توجه برای شناخت این رویداد مهم تاریخی کند، گرچه ممکن است برخی از معلومات آن به خصوص در باره نسب مغولان و وقایع دوره اول آنها، داستانی به نظر آید. حالا که تصحیح تازه ای از آن آماده شده، دیگر از فکر چاپ آن بیرون رفتم و با توجه به این که حتی اگر چاپ کنم، چند روز دیگر، نسخه دیجیتالی آن روی وبسایت ها خواهد بود، تصمیم گرفتم، دست کم خودم این کار را بکنم تا دیگران مجبور به ارتکاب حرام نشده و یا دست کم در زحمت سوال و جواب از صاحب کار برای استفاده از آن نباشند!
@jafarian1964
شرح الاسباب و العلامات کتابی در طب، که اصل آن از حکیم سمرقندی و شرح آن از نفیس بن عوض بن حکیم طبیب کرمانی، از دوران الغ بیک تیموری است، از آثار پزشکی رایج ومورد استفاده در ایران بوده و چاپ هم شده است. نسخه ای کهن از آن در سال 1339 ق در شهر بروجرد، توسط علی محمد تقوی لاریجانی [کاتب یادداشت بالا] خریداری می شود. وی شرحی کوتاه در باره این نسخه روی صفحه آخر آن نوشته که توجه او را به اهمیت نسخه نشان می دهد:
این کتاب را این حقیر در بروجرد ابتیاع نمودم، به قیمت خیلی نازل، لاکن جلدش خیلی کهنه، صاحبمنصبان روس جلدش را از حقیر گرفتن و یک مبلغی به عوض دادن. ولی از قرار، خود کتاب معلوم است خیلی قدیم است، چنانچه از شرح شده کتاب که تاریخ نگذاشته، یعنی آن که شرح شده کتاب خودش تاریخ است، محتاج تاریخ نیست. صحافی مکرر در مکرر با وجود آن که معلوم است کتاب را خیلی محافظت کرده اند، لهذا بعضی از ورقها از حاشیه.با وجود صحافی پوسیده است چنان چه اگر دیگری هم رونویسی می کرد محتاج به شرح شده کتاب بودند آن هم به اسم و رسم. به هر جهت تاریخ سلطان امیر الغ بیک تاکنون 488 سال است. وفات الغ بیک در سنه 854 هجری بوده. این جلد تازه را هم حقیر دادم درست نمود.
@jafarian1964
رساله ای در نقد ادعای مهدویت توسط سید محمد نوربخش
زمانی که کتاب مهدیان دروغین را چاپ می کردم، فصلی هم در باره سید محمد نوربخش و رساله الهدی نوشتم. وی از شاگردان ابن فهد حلی بود و قبرش هم در سولقان تهران است که نوربخشیان پاکستان هم به زیارت آن می آیند. زمانی که آن رساله منتشر شد، برخی از دوستان نوربخشی به نقد آن پرداختند که یکی نذیر حسین بود که رساله ای در نقد آن نوشت و من هم در چاپ دوم مهدیان دروغین که مبسوط تر چاپ شده بود، آوردم. این روزها، یکی ازطلاب پاکستانی و از پیروان همین مکتب، با نام سید بشارت حسین تهگسوی هم پایان نامه خود را در نقد این ادعا که سید محمد نوربخش مدعی مهدویت بود نوشتند. امروز به کتابخانه تاریخ آمدند و برخی از آثار خود را از جمله ترجمه کتاب روضة الفردوس از میر سید علی همدانی، یک رساله از علاءالدوله سمنانی و کتابی به نام الربض در مقتل را که سال 1294 ق در پاکستان چاپ شده، با ترجمه آن، به کتابخانه دادند. طبعا نگران بودند که نباید با آن صراحت می آمد و این سبب واکنشهایی شده است. گفتم که بنده متن رساله را بر اساس دو نسخه منتشر کرده ام، و لابد در این باره بحث هست. ایشان گفتند که کتابهای دیگر سید محمد نوربخش، ادعای مهدویت توسط ایشان را رد می کند. آقای سید بشارت حسین، نسخه دیجیتالی رساله خود را دادند و از ایشان اجازه گرفتم که آن را در کانال بگذارم.
@jafarian1964
صفحه ای از سالنامه در باره مترجمین دوره ناصری. سنت سالنامه نگاری هنوز هم می تواند باشد و پشتوانه ای برای تاریخ.
@jafarian1964
تاریخ رستم خان گرجی، از آثار مهم دوره صفوی است. تک نگاری در باره یک سپسهسالار. گرجی ها از دوره شاه عباس، نقش مهمی در دولت صفوی داشتند و این یکی تا دوره شاه صفی و به طور معین تا 1053 سهم مهمی در جنگهای این دوره داشت. در باره این اثر، قبلا کارهایی شده بود. اساس هم تک نسخه آن در موزه بریتانیا بوده است. آقای بهرام نژاد مقدمه مفصلی نوشته و به تحقیقات پیشین هم پرداخته و از اهمیت کتاب در روشنگری نسبت به بخش هایی از تاریخ دوره صفوی سخن گفته است.
دو سؤال از خدمت اساتید و گرامیان
شنیده شد که مجموعه آثار میرزا محمد اخباری به صورت غیر رسمی چاپ و در دست برخی هست. آیا می توان به دوره آن دست یافت؟ برای کتابخانه تاریخ می خواهیم؟
دوم این که صحیفة الصفا نیز گویا چاپ شده؛ آیا خبر موثقی در دست است؟
دو سؤال از خدمت اساتید و گرامیان
شنیده شد که مجموعه آثار میرزا محمد اخباری به صورت غیر رسمی چاپ و در دست برخی هست. آیا می توان به دوره آن دست یافت؟ برای کتابخانه تاریخ می خواهیم؟
دوم این که صحیفة الصفا نیز گویا چاپ شده؛ آیا خبر موثقی در دست است؟
این کتابچه دو بخش دارد. بخش نخست در باره تاریخ کتابخانه سلطنتی است که از زمان فتحعلی شاه آغاز شده، در دوره ناصری رشد کرده، و زمان مظفری، گرفتار سرقت نسخه ها توسط کتابدار آن لسان الدوله شده است. اسناد مفیدی در اینجا ارائه شده که برای تاریخ کتابخانه سلطنتی مهم است. بخش دوم، در باره دزدی لسان الدوله از نظر علمی است، او رساله صراط المستقیم ملکم خان را به نام خودش جا زده و مولف شرح این سرقت علمی را با مقایسه نسخه ها آورده است.
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com