به گمانم سراب اشاره به وقوع حادثه ای دارد مانند مطلب زیر:
متأخرترين گاهشماري ابداعي دوره بابريان در شبهقاره، گاهشماري طغياني است كه غلامحسين جونپوري ابداع كردهاست. مبدأ اين گاهشماري، اول محرم 1251 هجري قمري و معطوف به سيلاب مهيبي است كه در اين سال در محل زندگي جونپوري رخ داد. به سبب اضمحلال سلسله بابري، مقارن همين زمانها، اسناد تاريخدار بسياري از اين گاهشماري باقي نمانده است
کتاب #فلسفه_خلقت_انسان
در بند آن باش که من کیم و چه جوهرم؟ و به چه آمدم و به کجا می روم؟ و اصل من از کجاست؟ و این ساعت در چه ام؟ و روی به چه دارم؟
برای شناخت هر موضوعی در ابتدا باید آن را درست و دقیق مطرح کرد؛ چرا که یکی از اشکالات اساسی در شناخت پدیده ها و امور مختلف، عدم طرح صحیح آن ها می باشد. برای شناخت فلسفه خلقت نیز باید در ابتدا علل و انگیزه هایی را که موجب می شوند، انسان از فلسفه حیات سؤال کند مورد بررسی قرار داد تا به طرح دقیق این موضوع توفیق پیدا کرد.
اگر بگوییم که اکثر آن هایی که درباره فلسفه خلقت و هدف زندگی اندیشیده اند، اما راه به جایی نبرده اند بیشتر به این سبب بوده که مسئله را درست مطرح نکرده اند، سخنی به گزاف نگفته ایم. در اینجا به بررسی این موضوع می پردازیم که در چه شرایطی سؤال از فلسفه خلقت برای انسان ها مطرح می شود و در چه صورتی سؤال از آن پاسخ منطقی پیدا می کند؟!
مشخصات کتاب؛
نام مؤلف/گردآورنده: عبدالله نصری
فرمت کتاب: exe – ویندوز
???
? «علم كلي» اثري جامع به زبان فارسي استوار است كه در مجموع بهترين كتاب در موضوعات مختلف فلسفه كلاسيك اسلامي است كه در زمان ما نگاشته شده است و به نظر ميرسد مدخلي بسيار قابل اعتماد براي پژوهندگان فلسفه كلاسيك اسلامي و فهم موضوعات و سرفصلهاي اساسي آن باشد. اين اثر در بسياري از مراكز و دانشكدههاي فلسفه، يكي از كتب و منابع درس فلسفه اسلامي است.
? علم كلي با مقدمهاي در باب «فايده فلسفه» آغاز ميشود و اينكه «انسان چه نياز ذاتي و طبيعي به فلسفه دارد تا در راه به دست آوردن آن بذل جهد و صرف وقت نمايد». در جواب اين پرسش و سؤالات ديگر، حائری یزدی ميكوشد تا همچون «بعضي متفلسفين معاصر سخنان دراز كه احتمال گزافگويي در برداشته باشد» به ميان نياورد. بلكه در سخني كوتاه ميفرمايد: «اگر به راستي فلسفه، از حقيقت در هر مرتبه و به هر صورتي كه هست بحث ميكند و ماهيت آن درك حقيقت است پس ديگر راهي براي انكار آن متصور نيست؛ زيرا انكار فلسفه، محصولي از انكار درك و حقيقت خواهد بود در حالي كه، نه حقيقت قابل انكار است و نه درك، و نه تعقل را كه هسته مركزي بشريت و فصل مميز او از ساير حيوانات است ميتوان تعطيل نمود.»
? @naqshine
با سلام. آييناكبري برخلافآنچهگروهىاز دانشمندانايرانىوپژوهشگران اروپايى پنداشتهاند، جلد چهارم اكبرنامه - تأليف ديگر همين نويسنده - نيست. اكبرنامه، تاريخ دوران اكبرشاه و نياكان اوست كه ابوالفضل به مدت 28 سال (از 982ق/1574م) آن را در 3 جلد نوشته و رويدادهاي تاريخى را تا يك سال پيش از كشته شدن خود (1010ق/1601م) دنبال كرده است، در حالى كه نگارش آيين اكبري در 1006ق/1597م به پايان رسيده است و چنانكه از نام آن بر مىآيد، ويژة مسائل تاريخى نيست، بلكه شرح و بيان «آيينها» يا به اصطلاح امروز «نهاد»هاي دولتى و اجتماعى مردم هند در آن روزگار است، و تنها برخى رويدادهاي تاريخى در لابهلاي مطالب آن گنجانده شده است. (علی آل داود)( دانشنامه بزرگ اسلامی، جلد 2 ص566)
جامعه شناسی پست مدرنیسم
نویسنده: اسکات لش
مترجم: شاپور بهیان
اسکات لش جامعهشناسی پستمدرنیسم را در وهله اول به این قصد نوشته است که به شیوه ماکس وبر از مدرنیسم و مدرنیته و پستمدرنیسم «نمونههای ایدهآلی» بهدست دهد. و باز به همین شیوه «پیوندهای گزیده» آنها را با ساختارهای اقتصادی ـ اجتماعی بنمایاند و نیز با استعانت از شیوه مارکس، به تحولاتی بپردازد که در صورتبندیهای اقتصادی ـ اجتماعی جوامع غربی رخ داد و منجر به شکلگیری این «پارادایم»های فرهنگی شد. «اسکاتلش» تمایزی میگذارد بین مدرنیسم و پستمدرنیسم به لحاظ تفکیک و تفکیکزدایی، به این معنی که در مدرنیسم بین حوزههای مختلف جامعه، تفکیک، رخ میدهد و حوزههای اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی از هم جدا میشوند و به استقلال میرسند. سپس در پستمدرنیسم این حوزهها دوباره درهم میشوند و به قول بودریار، درهم فرو میریزند و تفکیکزدایی میشوند.
نظریات مخالف و موافقی که دانشمندان عرب در زمینه اضداد ارائه دادهاند، کم و بیش مورد بررسی و تجزیه و تحلیل محققان معاصر به ویژه خاورشناسان قرار گرفته است. ردسلوب خاورشناس آلمانی کتابی با عنوان «کلمات اضداد در زبان عربی» نوشته است. همچنین گیزه در «پژوهشی درباره اضداد» به بررسی آنها در شعر کهن عرب پرداخته است. نولدکه نیز شکلهای متعدد اضداد را در زبان عربی و دیگر زبانهای سامی مورد بررسی قرار داده است. هر کدام از این محققان به تجزیه و تحلیل چند نمونه از شکلهای معین اضداد پرداخته، و نهایتاً بسیاری از اضداد را از فهرستی که لغت شناسان کهن عربی به دست دادهاند، خارج کردهاند، به گونهای که تقریباً جز شماری محدود از این واژهها باقی نمانده است. جامعترین تحقیق درباره اضداد توسط کوئن انجام گرفته است که مفهوم دقیق پدیده اضداد و ابهامات آن را از جنبههای مختلف مورد بررسی و ارزیابی قرار داده است.
حتما، بسیار سپاسگزارم. تعلیقه علامه طباطبایی نیز بر این بخش از بحار بدین نحو است: 👈 «و اما خبر اهليلجه محصّل آن اثبات حجيّت حكم عقل ميباشد، و عدم كفايت حسّ در احكام، و اثبات وجود صانع از طريق سببيّت، و اثبات وحدت صانع از طريق اتّصال تدبير. و در اين امور ابداً شكّي و ترديدي نمي باشد نه از جهت حكم عقل، و نه از جهت مطابقيّت آن با ساير ادلّۀ نقليّه، مگر آنكه مشتمل است بر تفاصيلي كه شاهدي بر آنها از احكام نقليّه و عقليّه نداريم. بلكه مطلب در آنها برعكس ميباشد، مثل اشتمال آن خبر بر آنكه علوم هيئت و احكام نجوم مستند به وحي خدائي هستند. و همچنين علم طبّ و قرابادين (داروشناسي) استناد به وحي دارند. و در اينجا استدلال نموده است بر آنكه انسان واحد قدرت بر اين تتبّع عظيم و تجارب وسيع را ندارد.
در حالي كه ميدانيم: آن علوم استناد دارند به رَصَدهاي بسيار، و محاسبات علميّه و تجربههاي ممتدّه از اُمَّتهاي مختلفه در أعصار و قرون طويله كه همگي آنها برروي هم انباشته و متراكم شدند و به صورت فنّي درآمدند كه نتيجه و حاصل آن مجاهدتهاي عظيمه بوده است.
و دليل بر اين گفتار آن است كه نهضت علمي أخير، دو علم طبّ و هيئت را در قالب جديدي ريخت كه از آن قالب قديمياش به مقدار غير قابل إحصاء و شمارش، وسيعتر و گستردهتر ميباشد و ميدانيم كه: استنادشان فقط به رَصَدْها و تجربهها و محاسبههاي علميّه است.
و همچنين علومي نظير علم هيئت و طبّ مانند علم شيمي و طبيعيّات و علم گياه شناسي و حيوان شناسي و غير ذلك كه بسيار گستردهتر و وسيعتر گرديدهاند. آري ممكن است استناد أصل علم طبّ و هيئت به وَحْي و بيان پيامبر بوده باشد.
و از جمله چيزهائي كه خبر اهليلجه بر آن مشتمل است آن است كه درياها هميشه بدون زياده و نقصان باقي هستند و دائماً بر يك حال مساوي و يكسان بوده و خواهند بود، با آنكه تغييرات كلّي در آنها امروزه از امور واضحه محسوب ميشود، و علاوه بر اين كتاب و سُنَّت با اين تغييرات مساعد است.
و آنچه را كه من گمان دارم - و الله أعلم- اصل خبر از آن اخباري است كه از حضرت امام صادق علیه السلام صادر شده است، وليكن از تصرّفِ تصرّف كنندگان محفوظ نمانده است. در آن زيادتيهائي و نقيصههائي را اعمال نمودهاند كه آن را از استقامت اصلي خود خارج كرده است. و شاهد بر اين نظريّه، نسخههاي مختلفۀ عجيبهاي است كه مُصَنِّف؛ آنها را نقل مينمايد. به علّت آنكه نسخهها ممكن است در يك كلمه و دو كلمه، و يك جمله و دو جمله با هم اختلاف داشته باشند به جهت سهو كردن راوي در ضَبْط آن، و يا سهو كاتب در استنساخ آن؛ و اما اختلاف به مقدار يك ورقه و دو ورقه، و پنجاه سطر و يكصد سطر، جدّاً مستبعد به نظر ميرسد مگر آنكه مستند به تصرّف عمدي بوده باشد. و از آنچه كه شاهد بر كلام ما ميباشد مندمج بودن مطلب و مشكل بودن بيان و گفتار است كه در اوائل خبر و اواسط آن مشاهده ميگردد. وَاللهُ أعلم.»
بخشهایی از مدخل «ثارالله»
نوشته دکتر مهرداد عباسی
دانشنامه جهان اسلام، جلد نهم (1384)
ـ ثاراللّه در احادیث و متون شیعی به عنوان یکی از القاب امام حسین علیهالسلام ذکر گردیده است. این تعبیر در برخی زیارات مخصوص امامحسینعلیهالسلام، از جمله زیارت عاشورا (رجوع کنید به ابنقولویه، ص 328؛ طوسی، 1411، ص 774) و زیارت وارث (رجوع کنید به مفید، ص95؛ طوسی، همان، ص 720) و چند زیارت دیگر (رجوع کنید به کلینی، ج 4، ص 576؛ ابنبابویه، 1367ـ 1369 ش، ج 3، ص 518؛ ابنقولویه، ص 364)، در عباراتی چون «السلام علیک یا ثارَاللّه و ابنَ ثارِه» وارد شده است. همچنین شاعر بزرگ شیعی، ابنرومی (متوفی 283؛ ج 2، ص 27)، در قصیدهی بلندی که در رثای یحییبن عمر (از نوادگان امام حسین علیهالسلام که در 250 به فرمان حکومت وقت به شهادت رسید) سروده، این تعبیر را به کار برده است (دربارهی این قصیده رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ص420ـ429؛ عقّاد، ص210ـ 215).
ـ در مجموع، لغویان و حدیثشناسان، پنج وجه معنایی برای ثاراللّه ذکر کردهاند: اول آنکه ثار مصدر و مضافِ آن (اهل) محذوف است، در این صورت ثاراللّه یعنی کسی که شایستهی آن است که خداوند خونخواهی او را بکند (رجوع کنید به مجلسی، ج 98، ص 151)، دوم آنکه ثار به معنای مفعولی (مثئور) است، یعنی کشته شدهای که خونخواه دارد و ثاراللّه به کسی گفته میشود که خدا خونخواه اوست (رجوع کنید به زمخشری، همانجا)؛ سوم آنکه ثار به معنای مطلقِ خون در نظر گرفته شود، در این حالت ثاراللّه همانند تعبیراتی چون عیناللّه و یداللّه در معنای مجازی به کار رفته است؛ وجه چهارم آنکه ثار تصحیف ثائر، و «ثاراللّه» مترادف «الثائر للّه» است، در این صورت ثاراللّه به معنای کسی است که در راهخدا و برای او خونخواهی کرده است (طُرَیحی، ذیل «ثأر»؛ مجلسی، همانجا) وجه پنجم آنکه ثار به معنای خونِ طلبشده، است، در این صورت، اضافهاش به اللّه از آن جهت است که خداوند ولی حقیقی این خون است.
ـ در دورهی معاصر، علی شریعتی (متوفی 1356 ش)، بیش از دیگران، این تعبیر را مطمح نظر قرار داد. وی با توجه به مفهوم ثار در جامعهشناسی و فرهنگ عرب و جریان آن در تاریخ و فرهنگ شیعه، میان این مفهوم و مفاهیم ثوره و وراثت پیوندی برقرار کرد که به نظر وی تفسیر کنندهی فلسفهی تاریخ اسلام و انسان از دید شیعی است. به گفتهی او تمام داستان زندگی انسان از آدم و ماجرای هابیل و قابیل تا آخرالزمان و تحقق انتقام جهانی، تلاش برای خونخواهی است، همچنانکه سراسر تاریخ شیعه پر از خونریزیها و در نتیجه ثارهایی است که از هر نسل به نسل بعدی به ارث میرسد. اما تفاوت این ثارها با ثارهای دیگر نظیر آنچه در عصر جاهلیت رواج داشته، آن است که اینها ثاراللّهاند. در این میان امام حسین علیهالسلام، که حلقهای از زنجیر طولانی آدم علیهالسلام تا آخرالزمان است، وارث این خونهاست که خودش نیز به صورت ثار (ثاراللّه) در آمده است (رجوع کنید به شریعتی، ص 95ـ106). علیاکبربن محمدامین لاری در قرن سیزدهم رسالهای با نام شرح حدیث «یا ثارَاللّه و ابنَ ثارِه« نوشته که موضوع اصلی آن اثبات طهارت خون امامان و مباحثی در اثبات عصمت آنان است (حسینی اِشْکوَری، ج 11، ص 99ـ100).
برای نسخه کامل مقاله بنگرید به «خانه مجازی مهرداد عباسی»:
http://mehrdad-abbasi.com/index.aspx?siteid=1&fkeyid=&siteid=1&pageid=219
@drmehrdadabbasi
آونگ خاطره های ما سال ها پیش در ایران برای چاپ آماده شد اما توفیق انتشار نیافت. ابتدا نام اصلی اثر «و خدا گاو را آفرید» به اجبار تغییر یافت و سپس ممنوع شد. ناشر دربارهی کتاب آورده است: «کتاب آونگ خاطرههای ما مجموعهای از 3 نمایشنامه است که به گفته عباس معروفی قرار بوده در ایران چاپ و منتشر شود. صحنه با برشی طولی از یک مغازه ساعتسازی آغاز میشود، که به دیوارهای آن تعدادی ساعت جورواجور آویخته شده است. زمان اجرای نمایش، صدای گنگ تظاهرات خیابانی میآید صدای تند جماعتی که شعار میدهند و رد میشوند. در شروع مردی خوشپوش و مرتب، به سمت مرد ساعتساز میرود و با او شروع به صحبت میکند. او از ساعتی حرف میزند که مدتها پیش در یک درگیری دوستانه از بین رفته است. مرد به ساعتش علاقه عجیبی داشته است ولی مرد ساعتساز نه مرد و نه ساعتش را به خاطر نمیآورد. در هنگامه صحبت مرد ساعتساز با مشتری، جماعتی از جلو مغازه رد میشوند که شعار میدهند: "زنده باد، زنده باد" و این کلید ورود به بحثی میشود که "مرد" دلایل تنفرش را از سیاست برای ساعتساز بیان میکند و...» این کتاب را انتشارات «ققنوس» منتشر کرده است.
@literature9
بودا ، لقب گوتَمَه یا گاوتَمَه سیدهارتَه بنیانگذار آیین بودایی و واژة بودا در سانسکریت به معنای کسی است که به روشنبینی و اشراق رسیده است. بودا در شهر قدیمی کاپیلاواستو در جنوب نپال متولد شد. تاریخ تولد و مرگ او دقیقاً روشن نیست، اما احتمالاً وی در حدود قرن ششم تا چهارم قبل از میلاد میزیسته است. زندگی بودا با افسانه آمیخته است. گفته شده که از طبقة کشتریه (طبقة سلحشوران و جنگجویان) بود و پدرش بر قبیلة ساکیا / شاکیا فرمان میراند. ازینرو، او را ساکیامونی / شاکیامونی (فرزانة قبیلة شاکیا) نامیدهاند. براساس متون بودایی که به زبان پالی نوشته شده و مطابق پیشگویی طالعبینان برای پدر او، در 29 سالگی با مشاهدة چهار منظرة پیر سالخورده، مریض درمانده، جنازه و راهب قصر پدر، همسر و تنها فرزندش را ترک کرد، موی سر تراشید، لباس راهبان هندو را پوشید و شش سال به ریاضت مشغول شد. سرانجام وی در زیر درختی که بعدها آن را درختِ بودْهی (درختِ بیداری و روشنایی) نامیدند، بودا شد یعنی به روشنبینی رسید. میگویند بودا در زیر آن درخت به چهار حقیقت برجستة آیین خود دست یافت:
هرآنچه پا به عرصة هستی میگذارد محکوم به رنج و درد است؛ مبدأ رنج، تولد و پیدایی است؛ بنابراین باید گردونة مرگ و حیات را متوقف کرد؛ و راهی که به سوی آزادی مطلق (نیروانا ) میرود پس از طی مراحل هشت گانهای است، شامل درک درست، فکر درست، گفتار درست، کردار درست، زندگی درست، کوشش درست، پندار درست و توجه یا مراقبة درست.
بودا در تعالیم خود از پرستش خدایان و نیایش به درگاه آنان سخن نگفت. غایت اصلی در تعالیم او آزادی از رنج بازپیدایی (تناسخ) است. این رنج با رسیدن به نیروانا پایان مییابد و راه رسیدنِ بدان، راهی میان ریاضت افراطی و نفسپرستی است. بودا شاگردانش را به اطراف و اکناف فرستاد و برای راهبان بودایی ده قانون اخلاقی وضع کرد که رعایت پنج قانون آن برای سایر بوداییان نیز لازم بود: احتراز از بیجان کردن جانداران، احتراز از دزدی، پرهیز از زنا، پرهیز از دروغ و خودداری از مستی. بسیاری از خویشاوندان بودا به او پیوستند، از جمله پسر عموی او آناندا که از شاگردان برجستة بودا بود. گفتهاند که بودا پس از 45 سال تعلیم، در هشتادسالگی درگذشت. تعالیم او پس از چند قرن در سه بخش، معروف به سه سبد حکمت (تیپیتاکا ، سانسکریت: تریپیتاکا )، نوشته شد. آیین بودا پس از مرگ وی به دو شاخة اصلی تقسیم شد: ترواده یا هینیانه (چرخه کوچک) که پیروانش خود را به اصول اولیة بودا وفادار میدانند؛ و مهایانه (چرخة بزرگ) که با آیینها و اعتقادات مردم مناطق مختلف تطبیق یافته است. در شاخة اخیر تمجید بودا به عنوان یک انسان کامل، به صورت ستایش موجودی الهی درآمد. همچنین علاوه بر بودا، عبادت و پرستش بوداهای آینده؛ بودیستوا (جوهر عقل و خرد)، مرسوم شد. این بوداها واسطة انسان برای وصول به مقام نیروانا تلقی میشوند. آیین بودا در قرن سوم پیش از میلاد، بر اثر فعالیتهای تبلیغی آشوکا ، امپراتور هند که در حدود 268 قبل از میلاد به تخت نشست، در سرحدات جهان هندو ایرانی گسترش یافت. در واقع او سبب شد تا این آیین در حد یک فرقة کوچک هندی باقی نماند. یکی از اقدامات آشوکا ساختن 000 ،84 استوپا (عبادتگاههای بودایی به شکل گنبدهای نیمدایره بر روی سکویی مدور) بود. برخی از این استوپاها در تیکسلا (نزدیک پیشاور کنونی)، قندهار و نگرهار (جلالآباد) وجود دارند.
@litera9
این کتاب، مشهورترین اثر ابن عربشاه و یکی از مآخذ مهم درباره شخصیت، زندگی و فتوحات تیمور است. کتاب، بعد از مقدمهای کوتاه، با ذکر نام و تبار و قدرت گرفتن تیمور آغاز میشود. آنگاه مؤلف یورشهای تیمور به خوارزم ، خراسان ، سیستان ، اصفهان ، آسیای صغیر و جنگ با ایلدرم بایزید عثمانی را به تفصیل بیان میکند. بیش از یک چهارم حجم کتاب به حوادث بعد از مرگ تیمور و جانشینان وی اختصاص دارد.
اگر چه ابنعربشاه در جای جای کتاب از تیمور با کلمات و عبارات تند و ناهنجار یاد کرده است، لیکن فصلی از آن را نیز به صفات تیمور اختصاص داده و در آن او را به مردانگی و شجاعت و سیاست و تدبیر ستوده است. فصلی کوتاه از کتاب نیز درباره سمرقند و آبادیهای آن و در پایان آن نام و نسب مؤلف و سبب تألیف کتاب آمده است.
این کتاب نخستین بار در ۱۶۳۶م به وسیله گولیوس به لاتینی و بار دیگر در ۱۷۶۷ و ۱۷۷۲م توسط منگر با عنوان «تاریخ تیمور لنگ بزرگ» منتشر شده است در ۱۱۱۱ق/۱۶۹۸م مرتضی نظمیزاده آن را به ترکی ترجمه کرد و چون ترجمه ترکی آن معلق و غیر مفهوم بود، در ۱۲۷۷ق/۱۸۶۰م مورد تجدید نظر قرار گرفت و با نام تاریخ تیمور گورکان چاپ گردید. ابنعربشاه برخلاف اسمش یک ایرانی است نه عرب. او در این کتاب خود را چنین معرفی میکند: «احمدابنمحمدابنعبدالله حنفیمذهب عجمی لقب انصارینصب دمشقیزادگاه!»
کتاب حیله های شرعی ناسازگار با فلسفه فقه:
آیا آنچه در برخی از متون شرعی به نام «حیله» آمده و امروزه در میان مردمنیز رواج دارد، بندها و تبصرههایی است که نقض کننده روح قانون و ناسازگار بافلسفه تشریع هست یا خیر؟ این کتاب بر آن است تا به این پرسشها پاسخ دهد و حیلههای ناروا وحیلههای جایز را از همدیگر باز شناساند و در بستر جستاری فقهی «حیلههایشرعی ناسازگار با فلسفه فقه» را معرفی کند.
✅ جمکران و تاریخچه آن (۱)
جَمْكَران ، مسجد، مسجدی منسوب به امام عصر عجلاللّهتعالی فرجهالشریف در محدوده روستای جمكرانِ شهر قم. این مسجد، كه به سبب نزدیكی با روستای مذكور، به مسجد جمكران شهرت یافته است و به سبب انتساب به حضرت مهدی، مسجد صاحبالزمان نامیده میشود. (میرعظیمی، ص 58) در گذشته به مسجد قدمگاه نیز مشهور بوده است. (فیض قمی، ج 2، ص 667)
جمكران در گذشته روستای مهمی بوده و نام آن در كتاب تاریخ قم (قرن چهارم) بارها تكرار شده است. به گفته حسن بن محمد قمی (ص 60ـ 61) جمكران اولین روستای قم بوده است كه جم ملك آن را بنا كرد. او همچنین انتساب بنای جمكران را به سلیمان بن داوود علیهالسلام خلاف واقعیت ندانسته و ساخت محلهها و بناها و آتشكدههایی در این روستا را به شخصی به نام جلین پسر ماكین نسبت داده است.
در متون عصر قاجار به مزارع و محصولات كشاورزی جمكران اشاره شده است. (كتابچه تفصیل حالات و املاك و مستغلات وقنوات و بلوكات دارالایمان قم، ص 96ـ 97)
به گزارش تاریخ قم، اولین مسجدی كه در قم، پیش از مهاجرت اشعریان از كوفه به این شهر در اوایل قرن دوم، بنا گردید، مسجد قریه جمكران بود كه خَطّاب اسدی آن را بنیان نهاد و در آن به تنهایی نماز می گزارد. (قمی، ص 38). مدرسی طباطبایی (ج 2، ص 163ـ 164) احتمال داده است كه مسجد جمكران فعلی همان مسجد خطّاب اسدی باشد كه پس از گریز ساكنان غاضریه از قبیله بنی اسد به جمكران، به هنگام قیام مختار در كوفه، توسعه بیشتری یافت.
قول مشهور در باره ساخت مسجد كنونی جمكران به حكایتی بر میگردد كه حاج میرزا حسین نوری (1254 ـ 1320) در كتابهایش، از جمله نجم ثاقب، با استناد به كتاب تاریخ قم (اثر حسن بن محمد قمی) و نیز كتاب مونسالحزین فی معرفة الحق و الیقین (تألیف شیخصدوق، متوفی 381)، نقل كرده است. بر طبق این حكایت، حسن بن مثله جمكرانی در پی رؤیایی كه میبیند، در سهشنبه 17 رمضان 393 به خدمت امام مهدی علیهالسلام میرسد و در آن جلسه دستورِ ساخت مسجد در مكانی كه برگزیده و در آن نشانههایی قرار داده شده، نماز خاص آن مسجد و قربانی كردن یك بز و انفاق آن بر مردم به او ابلاغ میگردد. سپس سیدابوالحسن، از درآمد زمین مزبور، كه در اختیار حسن بن مسلم بوده، به اضافه وجوه حاصل از اراضی رَهَقِ ناحیه اَردَهالِ كاشان، مسجد را، با سقفی از چوب، احداث می.كند. (نوری، ص 294ـ 297؛ ناصرالشریعه، ص 234ـ 237).
محققان و علما چندین اِشكال بر این حكایت وارد كردهاند كه از آن جمله است: وفات شیخ صدوق قبل از وقوع این حادثه؛ تألیف كتاب تاریخ قم در 378 و نبودِ نسخهای از اصل عربی آن و ذكر نشدن این حكایت در نسخه فارسی آن؛ و اثباتنشدن درستی انتساب كتاب مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین به شیخصدوق. برخی نیز به این اِشكالها پاسخ دادهاند. (نوری، ص 297؛ ناصرالشریعه، ص 237ـ 239؛ فیض قمی، ج 2، ص 662ـ 663؛ مدرسی طباطبایی، ج 2، ص 164؛حاجی تقی، ص 55)
در عین حال، در دهههای اخیر بسیاری از مراجع تقلید و علما برای این مسجد احترام و قداست ویژه قائل شده و برای عبادت در آنجا حضور یافته و عبادت در آنجا را به دیگران نیز توصیه كردهاند. (میرعظیمی، ص 53ـ 74؛ زندیه، ص 77 ـ 78؛ ویژهنامه جمكران، ص 4، 20)
در باره این مسجد در هیچیك از منابع تاریخی سخنی نیست و تنها منشی قمی (ج 2، ص 1019)، ضمن وقایع سال 986، در شرححال میرغیاثالدین محمد میرمیران نوشته است كه او به هنگام توقف در قریه لَنجَرودِ قم، گاهی در مَقامِ با احترام حضرت امام صاحبالعصر و الزمان در جمكران اعتكاف میكرد كه به گفته فقیهی (1378، ص171) مقصود از آن مقام، مسجد جمكران است.
اطلاع دیگر، مأخوذ از كتیبه تاریخی مسجد، مشتمل بر شعری با مادّه تاریخ 1167، است كه به تعمیر مسجد در آن سال اشاره دارد. (مدرسی طباطبائی، ج 2، ص 164 ـ 165؛ فیض قمی، ج 2، ص 669 ـ 670؛ ناصرالشریعه، ص 233) ظاهراً در همان زمان راهی درشكهرو برای مسجد احداث گردید (قریشی، ص 66)
در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی، ساختمان مسجد قدیمی و نیمهویران بود (فقیهی، 1378، ص 274)
🔹 حسین صادقی
🆔 telegram.me/qompajoohi
✅ جمکران و تاریخچه آن (۲)
رونق مسجد جمكران در این دوران مرهون توجه آیتاللّه محمدتقی بافقی است. قبل از ایشان فقط بعضی از اهل علم و افراد مطّلع برای شبزندهداری به مسجد جمكران میرفتند. بافقی هر شب چهارشنبه، به همراه گروهی از طلاب، پیاده به مسجد میرفت و نماز مغرب و عشا میكرد و تا اذان صبح در آنجا به عبادت میپرداخت و بدین ترتیب، توجه مردم را به این مسجد جلب كرد. (فقیهی، 1378، ص 273 ـ 274؛ كوچكزاده، ص 245)
پس از تشكیل نخستین هیئت امنای مسجد در 1349 ش، تحت نظارت سازمان اوقاف، توجه بیشتری به این مسجد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی (1357)، شورای مدیریت حوزه علمیه قم اعضای هیئت امنا را معرفی كرد و اداره اوقاف نیز نظارت بر امور مسجد را برعهده گرفت. (زندیه، ص 80؛ویژهنامه جمكران، ص 11). مسجد جمكران هماكنون با واحدهای گوناگونی (مانند واحد مراسم و تبلیغات، روابط عمومی، كتابخانه، انتشارات و تحقیقات، ثبت كرامات، نذور و هدایا) اداره میشود و سالانه پذیرای حدود پانزده میلیون زائر از سراسر كشور است. (همان، ص 7ـ 11).
به استناد اشاره قاضی احمد قمی و كتیبه مورخ 1167، مسجد پیش از دوران افشاریه ساخته شده است، ولی از ویژگیهای معماری عصر صفوی در مسجد جمكران اطلاعی در دست نیست (مدرسی طباطبائی، ج 2، ص 164؛
فیض قمی، ج 2، ص 670). برطبق كتیبه مسجد، بنایی كه در 1167 میرزا علی اكبر جمكرانی آن را تعمیر كرد، شامل مسجدی ستوندار به ابعاد 17×5 متر با چهار فرشانداز، در جنوبِ صحنی به ابعاد 17×13 متر بوده است. (فیض قمی، ج 2، ص 667) كه در دوران ناصری، حاج علیقلی جمكرانی یك جانب صحن آن را با مبلغ سیصد تومان بنا كرد. علی اصغر خان اتابك در اوایل حكومت مظفرالدینشاه، مسجد و صحن را تعمیر كرد و حجرهها و ایوانهایی در اطراف صحن و دو آبانبار، یكی در صحن و دیگری در خارج از صحن، بنا كرد. (ناصرالشریعه، ص 233).
آیتاللّه بافقی نیز تعمیراتی در مسجد انجام داد و در آنجا آب انباری احداث كرد (كوچكزاده، ص 246). در طی تعمیر مسجد در دوره قاجار، تزئیناتی به بنا افزوده شد كه شامل ازاره كاشیكاری خشتی هفت رنگ به ارتفاع 5ر1 متر و تزئیناتی با نقوش اسلیمی با آب طلا و لاجورد در قسمت فوقانی و كتیبهای از كاشیهای خشتی به خط ثلث از سوره جمعه در بخش میانی شبستان مسجد بود.
این مسجد دارای چهار محراب پنج تَرْكی با پوشش مقرنس گچی و لچكیهای كاشیكاری شده با كتیبههایی به خط ثلث با عبارت «فَمَنْ صَلّیها فَكَانَّما صَلّی فی البیتِ العتیق» بود. در میان محراب مركزی چاه كوچكی قرار داشت كه دهانه آن با سنگ مرمر میانتهی پوشانده شده بود و برخی زائران برای تبرك از درون آن خاك میبردند. در سینه همین محراب قطعه سنگ دیگری از مرمر شفاف قرار داشت كه در میان آن اثر یك قدم بزرگ، به نشان قدمگاه بودن مسجد، حجاری شده بود. (ناصرالشریعه، همانجا؛
فیض قمی، ج 2، ص 667ـ 668).
در 1350، با اقدام آیتاللّه فیض (متوفی 1370) چاه را پُر كردند و سنگ مزبور را كندند؛ زیرا به اعتقاد ایشان نشان بدعت بود. (فیض قمی، ج 2، ص 668).
در 1332ش مسجد جمكران به اهتمام سیدمحمد آقازاده تعمیر و بعضی قسمتهای آن تجدید بنا شد و تالاری در جنوب صحن، با شش ستون از تیرآهن، به طول هفده و عرض چهار متر، احداث گردید كه در واقع همان محوطه ورودی مسجد بود. (همان، ج 2، ص 668 ، 671). كتیبه تاریخی مسجد با مادّه تاریخ 1167 در همین بنا نصب بود. (مدرسی طباطبائی، ج 2، ص 164؛
فیض قمی، ج 2، ص 669) كه اكنون در انبار مسجد نگهداری میشود. در بخش شرقی صحن نیز تالاری به عرض چهار و طول سیزده متر، با تزئیناتی از آجرهای تراش و كاشیهای هفترنگ، احداث گردید كه نام بانی (سیدمحمد آقازاده)، و تاریخ 1372 و نام معمار به خط ثلث در آن ذكر شده است. نمای ورود به صحن در این دوران ایوانی آجری با پوشش گچی در سقف و اِسْپَر مزین به كاشی هفترنگ در دو طرف بوده است. در نمای درگاه نیز كتیبههایی با مضامین اهمیت ادای بهموقع نماز و تاریخهای 1318 و 1371 وجود داشته است. در قسمت جنوبشرقی مسجد گلدسته آجری هشت تركی به ارتفاع هفده متر قرار داشته كه، به استناد كتیبه، در 1318 ساخته شده بوده است. (فیض قمی، ج 2، ص 670ـ 672).
همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی و افزایش زائران و لزوم گسترش بنا، هسته تاریخی مسجد تخریب شد و با اشراف آیتاللّه مرعشی نجفی به شكل مربعی علامتگذاری گردید. (زندیه، ص 78) كه با سنگفرش جداگانهای با نوار سیاه و سفید مشخص شده است.
🔹حسین صادقی
✅ جمکران و تاریخچه آن (۳)
پس از آن، با خریداری زمینهای كشاورزی اطراف مسجد، چهل هكتار زمین در اختیار مسجد جمكران قرار گرفت كه 5ر5 هكتار آن به محوطه و صحن اصلی اختصاص یافت. (همانجا)
در وضع موجود، مسجد دارای شش ورودی به صحن، از شش جهت، است كه درِ شمال شرقی آن در محور شبستان اصلی مسجد قرار دارد و در طرفین آن دو مناره عظیم بتونی با قاعده مربع و ساقه هشت وجهی در پنج طبقه و به ارتفاع 85 متر بر اساس طرح جدید (رجوع کنید به ادامه مقاله) در حال ساخت است.
بنای جدید مسجد، مسجد مَقام نامیده میشود. ایوان ورودی این مسجد، تماماً مزین به كاشیهای معرق در بدنه و لچكیها و مقرنسكاری در سقف است و از طریق سه ورودی، یكی در مركز و دو ورودی در هر یك از طرفین به شبستان راه دارد. منارههای طرفین این ایوان، با ارتفاع شصت متر، نیز مزین به كاشی معرق و به شكل چندوجهی در قسمتهای تحتانی، مدوّر در ساقه و گلدستهای در قسمت فوقانی است.
شبستان اصلی (در حدود 100 ، 1 مترمربع) به شكل هشت ضلعی و دارای سه ورودی در جبهه شمالی و دو ورودی در جبهه جنوبی است. این شبستان دارای هشت ستون هشت وجهی مزین به كاشیهای معرق و مقرنسكاری است كه گنبد مسجد با سازهای فلزی بر فراز آن استوار شده است.
در ساقه گنبد 23 پنجره مشبك فلزی با شیشههای الوان تعبیه شده است كه نور شبستان را تأمین میكنند. سطح داخلی گنبد سراسر مزین به كاشیهای معرق با تلفیق آجر است. طوق زیر پنجرهها كتیبهای به خط ثلث با آیاتی از سوره دهر است. سطح خارجی گنبد شَلْجَمی شكل بنا نیز با كاشیهای فیروزهای پوشیده و با كتیبههای تهلیل و ترنجهای تزئینی، با ذكر یا مهدی ادركنی در داخل آن، تزئین شده است.
ازاره داخلی مسجد تا ارتفاع 80ر1 متر با سنگ مرمر پوشیده شده و بقیه قسمتهای بدنه داخلی تا زیرسقف مزین به كاشیكاری با تلفیق آجر است. محراب نیز تماماً كاشیكاری شده و در سقف مقرنسكاری دارد.
شبستانهای غربی و شرقی هركدام با چهارهزار مترمربع زیربنا در دو طبقه در حال اتماماند. قسمتهای داخلی این شبستانها آیینهكاری شده است و هریك از شبستانها دارای دو گنبد قرینه با بتون مسلحاند.
مسجدی معروف به مسجد مرمر، كه فضای داخلی آن با مرمر سبز پوشانده شده، به مسجد مقام متصل است. (همانجا)
مجموعه مسجد جمكران دارای چند حسینیه، بازارچه، زائرسرا، ساختمان اداری و غیره است. براساس طرح مصوب 1382ش، 250 هكتار برای مجموعه مسجد جمكران در نظر گرفته شده است كه از این مقدار 400 ، 29 مترمربع به مسجد با پنج شبستان اختصاص مییابد و بقیه شامل صحن و ساختمانهای اداری و خدماتی و ملزومات دیگر خواهد بود. در این مرحله، جز مسجد مقام، تمام ساختمانهای قبلی تخریب خواهد شد. تا پایان سال 1384ش، هفده هزار مترمربع از آنها تخریب و هشت هزار مترمربع بنای جدید به جای آنها احداث شد.
منابع:
(1) تحقیقات میدانی مؤلف؛
(2) محمد حاجی تقی، «سیر تاریخ فقها و محدثان قمی (2)»، نامه قم، سال1، ش3 و 4 (پاییز و زمستان 1377)؛
(3) حسن زندیه، «مسجد جمكران»، مسجد، ش25 (فروردین و اردیبهشت 1375)؛
(4) علی اصغر فقیهی، تاریخ مذهبی قم: بخش اول از تاریخ جامع قم ، قم 1378؛
(5) همو، «قم در مسیر تاریخ (4)»، نامه قم ، ش7 و 8 (پاییز و زمستان 1378)؛
(6) عباس فیضقمی، كتاب گنجینه آثار قم ، قم: 1349 ـ 1350؛
(7) جواد قریشی، راهنمای مصوّر قم و جمكران ، قم: 1382؛
(8) حسنبن محمد قمی، كتاب تاریخ قم، ترجمه حسنبن علی قمی، چاپ جلالالدین طهرانی، تهران: 1361؛
(9) كتابچه تفصیل حالات و املاك و مستغلات و قنوات و بلوكات دارالایمان قم، در قمنامه: مجموعه مقالات و متون درباره قم، [ گردآوری (حسین مدرسی طباطبایی، قم: كتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی، 1364؛
(10) محمدرضا كوچكزاده، تاریخچه قم و مساجد تاریخی آن، قم: 1380؛
(11) حسین مدرسی طباطبایی، تربت پاكان: آثار و بناهای قدیم محدوده كنونی دارالمؤمنین قم، قم: 1355؛
(12) احمدبن حسین منشی قمی، خلاصة التواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران: 1359 ـ 1363؛
(13) جعفر میرعظیمی، مسجد مقدّس جمكران تجلیگاه صاحبالزمان علیهالسلام ، قم: 1383؛
(14) محمد حسین ناصرالشریعه، تاریخ قم ، چاپ علی دوانی، تهران: 1383؛
(15) حسین بن محمد تقی نوری، كتاب نجمالثّاقب) نجم ثاقب]: مشتمل بر احوال امام غائب حضرت بقیة اللّه صاحب العصر و الزمان عجلاللّه تعالی فرجهالشریف ، قم: 1412؛
(16) ویژهنامه جمكران، قم: مسجد مقدّس جمكران، 1384.
🔹حسین صادقی
🆔 telegram.me/qompajoohi
همراه با کاروان سالار شهيدان حسينبن علی(ع):
ابنزياد بیتجربه، كه فردی تندخو و كجانديش بود از روی خودخواهی و فرومايگی پيشنهاد صلحجويانه امام را رد كرد. او برای پسر سعد نوشت: نامهات رسيد. مرادت را فهميدم. به حسين بگو كه او و همه همراهانش بايد با يزيد بيعت كنند. پس از آن درباره آنان تصميم خواهم گرفت و نظر خود را خواهم گفت. ابنسعد پس از دريافت حكم تهديدآميز عبيدالله گفت: همين گمان را داشتم كه ابن زياد صلح و دوستی را نمیپسندد و نمیپذيرد. حاكم ديكتاتور عراق همه راهها را بر امام حسين(ع) بسته بود، به جز يک راه و آن اين است كه بيعت يزيد را بپذيرد. كربلا تا كوفه قريب چهارده فرسخ فاصله دارد و پيک با اسب میتواند يک روز برود و برگردد. جواب ابنزياد روز پنجم محرم به عمر بن سعد رسيد. عمر عين حكم ابن زياد را براي امام فرستاد و جواب آن حضرت اين بود كه ممكن نيست من تسليم شوم: آخرين ضربهای كه میتوانند به من بزنند، ضربه مرگ است. زنده باد مرگ. (الاخبار الطوال، ص۲۲۷)
روز ششم محرم ابن سعد جواب امام را برای ابن زياد نوشت و به كوفه فرستاد. اين جواب مثل پتک فولادی به مغز ابنزياد كوبيده شد و از اين جواب شجاعانه برآشفت و دستور وحشيانهای صادر كرد، او نوشت: بين سپاه امام و آب فاصله شوند و اجازه ندهند كه اين كاروان بر آب دست يابند و قطرهای آب بنوشند. همانگونه كه اينان چنين كاری با اميرالمؤمنين عثمان خليفه متقی، پاک و مظلوم انجام دادند. (الارشاد، ج۲، ص۸۶)
@dr_marziehmohammadzadeh
يك سال مرحوم آيتالله العظمی بروجردي رحمة الله علیه در روز تاسوعا سردستههاي قم را دعوت كردند تا به آنها رهنمود دهند.
.
.
بنده سردستههاي قم را ميشناختم و به عنوان مثال ميدانستم كه دسته چهارمردان يا دسته باغ پنبه از چه كسي فرمان ميبرند. به هر حال سردستهها در منزل آقاي بروجردي اجتماع ميكنند. .
.
اين قضيه را مرحوم آقاي سيفزاده كه خودش در آن جمع بود، براي من نقل ميكرد و از ديگران هم بارها شنيدهام كه مرحوم آقاي بروجردي در آن جمع شروع به سخن كردند و فرمودند: شيوه شما در عزاداري سيدالشهدا(ع) صحيح نيست. .
.
اين كه مردان لباس زنان را بپوشند و به شكل اسرا در آيند و شبيه خواني كنند، يا طبل و دهلها به كار بيفتد، مورد رضايت سيدالشهدا(ع) نيست و به يك معنا معصيت است. .
.
عزاداري در حد معمول و معقول همچون سينه زني و زنجير زني بلااشكال است، اما فراتر از آن، مناسب شؤون امام حسين(ع) نيست. جلسه مزبور به درازا كشيد و بعد از آن سردستهها از اتاق آقاي بروجردي بيرون آمدند و در قسمت هشتي خانه ، فردي كه در ميان سردستهها از همه بزرگتر بود.
. .
خطاب به ساير سردستهها گفت: دوستان ما در تمام طول سال از آقاي بروجردي تقليد ميكنيم؛ اما در دهه محرم ديگر مقلد ايشان نيستيم چون امام حسين(ع) را نميتوان رها كرد! بنابر اين ما برنامهها و سنتهايمان را تعطيل نميكنيم. در ميان آن جمع تنها يك نفر حاضر ميشود كه در دهه محرم مقلد آقاي بروجردي باشد و فرداي آن روز دستهاش را در كمال سادگي بيرون ميآورد. ..................................................... ١- ر.ك:خاطرات آيت الله يزدي،ص١٢٧-١٦١. .
.
راجع به ترک کارهاي ناروا اشاره کرد و جواب آنان که گفتند ؛ ما در ٣٦٤ روز سال ، مقلد شما هستيم ، ولي در يک روز ( روز عاشورا) مقلد شما نيستيم ، و اين روايت بسيار معروف است . ................................................. ر.ك: مسلم تهوري، مناديان تقريب،ص٥٣.
.
کانال سیره علما @sireolama
📚درباره شاهنامه دست نویس ابراهیم سلطان و کتاب چاپ لاتین آن
کتاب شاهنامه ابراهیم سلطان در سال ۲۰۰۸ میلادی توسط انتشارات کتابخانه بادلیان دانشگاه کمبریج انگلستان منتشر شد. نویسندگان خانم فیروزه عبدلاوا استاد دانشگاه آکسفورد و آقای چارلز ملویل استاد دانشگاه کمبریج هستند که این شاهکار هنری سده پانزده میلادی را معرفی مینمایند. شاهنامه دستنویس ابراهیم سلطان به دستور او بین سالهای ۱۴۳۰ و ۱۴۳۵ در شیراز تهیه گردید. ابراهیم سلطان (۱۴۳۵ ـ ۱۳۹۱) فرزند شاهرخ و نوه تیمور گورکانی است. شاهرخ برخلاف پدر، پادشاهی صلحجو بود و دربار او در هرات کانون درخشان ادب و هنر گردید. فرزندان شاهرخ به نامهای ابراهیم سلطان، بایسنقر میرزا، محمد جوکی و الغبیک هر یک در گسترش دانش و فرهنگ زمان خود کارهای باارزشی بجا گذاشتند.
بیگمان کتاب فوق یکی از بهترین کارهایی است که تاکنون در مورد شاهنامه فردوسی و کتابهای دستنویس آن، به زبان انگلیسی، انتشار یافته است.
کتاب شاهنامه دستنویس ابراهیم سلطان از آن سر گور اوزلی دیپلمات انگلیسی، بود. او که بیش از دو دهه از زندگی خود را در هندوستان گذارنید زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را در آنجا آموخت و در سال ۱۸۱۰ میلادی به سرپرستی سفارت بریتانیا در ایران برگزیده شد. دانشگاه کمبریج، کلکسیون شخصی کتابهای دستنویس سر گور اوزلی را که شامل ۳۵ کتاب دستنویس و از جمله شاهنامه دستنویس ابراهیم سلطان بود، پس از مرگ او از بازماندگان او در سال ۱۸۸۵ خریداری نمود. هماکنون شاهنامه دستنویس ابراهیم سلطان با شماره Ms Ousley Au 176 در کتابخانه بودلیان دانشگاه کمبریج نگهداری میشود.
ابراهیم سلطان در سال ۱۴۱۵ از طرف پدر فرمانروای شیراز میگردد که تا پایان زندگی خود در سال ۱۴۳۵ در این مقام باقی ماند. دربار ابراهیم سلطان همچون دربار پدر در هرات به کار هنر کتابپردازی دلبستگی ویژه نشان میداد. در این سالها در شیراز کتابهای دستنویس بسیاری آراسته به تذهیب و نقاشی مینیاتور تهیه شد که علاوه بر شاهنامه چند نسخه خطی قرآن کریم و همچنین کتاب دستنویس آراسته به نقاشی مینیاتور ظفرنادر نوشته علی یزدی، تاریخنویس دربار ابراهیم سلطان را میتوان نام برد. شاهنامه دستنویس ابراهیم سلطان دارای ۴۸۶ برگ (۹۳۶ صفحه) در اندازههای ۸/۲۸×۸/۱۹ سانتیمتر (که تقریباً اندازه یک صفحه T4 است) میباشد. هر صفحه دارای ۳۱ خط و در ۴ ستون نوشته شده است. با در نظر گرفتن فضاهای مخصوص نوشتن سرلوحهها و همچنین نقاشیها نویسندگان چنین میپندارند که این شاهنامه دارای ۵۰۰۰۰ بیت است. این شاهکار هنری دارای ۱۷۶ مینیاتور است که به غیر از چند مورد، بقیه موضوعها در شاهنامههای دستنویس پیشین نقاشی شدهاند. جدا از نقاشیها هنر تذهیب به بهترین و زیباترین نوع خود در این شاهنامه به کار گرفته شده است، و برای اولین بار هنرمند تذهیبکار به نام ناصرالسلطانی امضاء خود را در یکی از تذهیبها آورده است. این کتاب مقدمه شاهنامه ابومنصوری را دارد. اما جالب اینجاست که علاوه بر آن پیشگفتاری دارد که به مقدمه شاهنامه بایسنقری خیلی شباهت دارد. از آنجا که تاریخ نگارش شاهنامه بایسنقری چند سال پس از تاریخ نگارش شاهنامه ابراهیم سلطان است، این موضوع کمی پیچیده به نظر میرسد. برای پاسخ دادن به این معما نویسندگان بر این باورند که چند صفحه اول شاهنامه دستنویس ابراهیم سلطان سفید بوده و بعدها این پیشگفتار بر آن افزوده شد. آنها برای اثبات ادعای خود چنین استدلال مینمایند که خط این پیشگفتار با خط شاهنامه دستنویس ابراهیم سلطان که نستعلیق دهههای نخستین سده چهاردهم میلادی است اندکی تفاوت دارد. نویسندگان سپس ۴۲ نقاشی مینیاتور از ۱۷۸ نقاشی این کتاب دستنویس را با کیفیت خیلی خوب در کتاب خود چاپ کرده و در مورد هر یک از آنها توضیحات جامعی ارائه میدهند.
✍محمود متقالچی
منبع: سایت مجله فرهنگی هنری بخارا، 1389
@tabrizschoolofpersianpainting
اقبال در آشتیان در خانواده فقیر به دنیا آمد. خانوادهاش در دوران کودکی او، به تهران کوچ کردند.
پدرش در این شهر حمام بیمارستان وزیری را در اجاره خود آورد و خود وی نیز به سبب تنگدستی تا ۱۴ سالگی به درودگری پرداخت و همزمان تحصیلاتش را در مکتبخانهها دنبال کرد.
در سالهای نوجوانی اقبال، شیخ مرتضی نجمآبادی که با خانواده اقبال، آشنایی و مراوده داشت، او و برادر بزرگترش را به مدرسه «شرکت گلستان» فرستاد.
پس از اتمام دوره ۳ ساله این مدرسه، عباس جوان به پایمردی نجمآبادی و با مساعدت ابوالحسن فروغی، به دارالفنون راه یافت.
اقبال دوره متوسطه را در دارالفنون با موفقیت طی کرد و به دلیل توانایی فراوان، معاونت کتابخانه معارف را که در همین مدرسه تأسیس گردیده بود، عهدهدار شد.
او تدریس را از همین زمان در دارالفنون آغاز کرد و در ۱۲۹۷ش که دارالمعلمین مرکزی به همت میرزا ابوالحسن فروغی تأسیس شد
در آنجا در کنار کسانی مانند عبدالعظیم قریب، به تدریس فارسی، تاریخ و جغرافیا مشغول شد و همزمان در مدرسه سیاسی و مدرسه نظام به تدریس پرداخت.
فعالیت های دکتر عباس اقبال آشتیانی
فعالیت در فرانسه
در ۱۳۰۴ش، هنگامی که اقبال در مدرسه نظام تدریس میکرد، به منشیگری هیأت نظامی ایران انتخاب، و همراه این هیات به عنوان مترجم راهی فرانسه شد و در آنجا با علامه محمد قزوینی - که پیشتر مقالات اقبال توجه او را جلب کرده بود - آشنا شد.
اقبال در فرانسه علاوه بر شغل موظف خود، به ادامه تحصیل پرداخت و به اخذ درجه لیسانس از دانشگاه سربُن توفیق یافت.
ظاهراً در همین سفر بود که از سوی وزارت معارف وقت ماموریت یافت تا در موزهها و کتابخانههای پاریس تحقیقاتی انجام دهد و گزارشهایی از وضع تحصیلی دانشجویان ایرانی در فرانسه به مقامات ایرانی بفرستد.
تدریس در دارالمعلمین
اقبال پس از بازگشت به ایران بار دیگر تدریس خود را در دارالمعلمین مرکزی - که اکنون دارالمعلمین عالی نام گرفته بود - آغاز کرد و از مهر ۱۳۰۸، در کنار استادانی چون بدیعالزمان فروزانفر ، ملکالشعرا بهار، رضازاده شفق و محمود حسابی به تدریس تاریخ مفصل ایران، تاریخ ایران قبل از اسلام و جغرافیای کشورهای بزرگ جهان مشغول شد.
از قرائن بر میآید که این دوره از تدریس اقبال کوتاه مدتی پیش از ۱۳۰۸ش بوده است.
نماینده ایران در مادرید
او در همین سالها درصدد بازگشت به اروپا برای تکمیل تحصیلاتش بود، تا اینکه سرانجام در پاییز ۱۳۱۳ش توانست با کمک محمدعلی فروغی (نخست وزیر) و علیاصغر حکمت (وزیر معارف)، به عنوان نماینده ایران در کنفرانس «طرز نگهداری موزههای صنایع و تاریخ» در مادرید شرکت کند و از همانجا راهی پاریس گردد.
تدوین رساله دکتری
در مدتی که اقبال در فرانسه اقامت داشت، رسالهای تالیف کرد و در ۱۳۱۴ش برای وزیر معارف وقت فرستاد تا به پایمردی وی در شورای دانشگاه تهران به عنوان رساله دکتری به تصویب برسد.
این شورا نیز رساله اقبال را در ۲۱ اسفند ۱۳۱۴ به منزله درجه دکتری در رشته ادبیات پذیرفت.
استادی و عضویت در فرهنگستان
اقبال پس از بازگشت به ایران، در دی ماه ۱۳۱۷ به سمت استادی دانشگاه تهران منصوب،
و در همین سال عضو پیوسته فرهنگستان ایران شد.
انتشار مجله یادگار
بعد از ۱۳۲۱ش که ظاهراً شرایط جدیدی بر دانشگاه تهران حاکم شد، اقبال احساس ناخشنودی میکرد و به ادامه کار تدریس در دانشگاه بیمیلی نشان میداد. بدینسبب، بعضی از دوستان سیاستمدار او در صدد برآمدند تا با ارجاع منصب وزارتی وی را راضی سازند، اما او تن به چنین مسئولیتی نداد.
وی در این زمان از پیشنهاد عباس مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات، مبنی بر راهاندازی مجلهای ادبی استقبال کرد و به دلگرمی حضور محمد قزوینی در تهران و اطمینان از همکاری قاسم غنی ، همفکری سیدحسن تقیزاده و مساعدت عبدالحسین نوایی، در شهریور ۱۳۲۳ مجله یادگار را در تهران منتشر کرد.
اقبال در سر مقاله نخستین شماره یادگار، تحت عنوان «مرام و روش مجله»، اهداف خود را از انتشار این نشریه چنین بیان داشت: طبع و نشر آثار پیشینیان، معرفی میراث فرهنگی و هنری ایرانیان، شناساندن وضعیت کنونی ایران، معرفی فرهنگ مردم و آداب و عادات بومی ایران و معرفی نسخههای خطی.
انتشار یادگار به شکل ماهانه تا خرداد ۱۳۲۸، ادامه یافت و در طول ۵ سال، مجموعاً ۵۰ شماره از آن منتشر گردید. بسیاری از استادان طراز اول آن زمان در تالیف مقالات یادگار با اقبال همکاری میکردند.
مهمترین مطالبی که تقریباً در تمامی شمارههای یادگار بهطور ثابت مورد بحث قرار میگرفت، تحقیقات ادبا، مسائل روز، مباحث تاریخی، ترجمه احوال، مباحث جغرافیایی، باستانشناسی، بحث لغوی، اسناد تاریخی، مباحث هنری، معرفی کتابهای چاپی و خطی، روزنامهنگاری و معرفی خاورشناسان بود.
در پایان بهار ۱۳۲۸ش، اقبال از انتشار یادگار منصرف شد.
منبع
محیط طباطبایی، محمد، مطبوعات و اقبال آشتیانی، راهنمای کتاب، ۱۳۵۵ش، و منابع مختلف .
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com