?«... افشار واقعبين بود و مىدانست كه آثارش بايد منتشر شود، از اينرو هيچ امكانى را ناديده نمىگرفت. اگر به دليل برخى تضييقات نتوانست آينده را منتشر كند يادنامهاى براى پدرش بنياد نهاد كه در آنها شمارى از آثار پژوهشى را چاپ مىكرد. همينطور دفتر تاريخ را پى افكند كه آن نيز به نوعى ادامه آينده بود. و در كنار اينها از حضور در نشريات مختلف غافل نبود. شيوهاى داشت كه وقتى نمىتوانست كلمه يا عبارتى را از متنى نقل كند در پانوشت مىنوشت «يك كلمه خوانده نشد!» و خواننده هم مىدانست چرا خوانده نشده است!
چون اهل كار بود و زحمت كشيده بود قدر زحمات ديگران را مىدانست و در آثار اشخاص معمولاً نظر به عيب نمىكرد. البته اين نگرش در مواردى باعث شده بود كه شمارى آثار كمارزش در برخى از مجموعههايى كه ويراستارشان بود راه يابد.
چندان اعتقادى به نهادهاى پژوهشى وطنى نداشت اما اگر مىديد دستگاهى كارش را درست انجام مىدهد ــ چه پيش و چه پس از انقلاب ــ از همكارى با آن ابايى نداشت. همچنين اگر احساس مىكرد فردى در كارش جدى است از دستگيرى او رويگردان نبود.
با وجود اصولىبودن، به وقت ضرورت انعطافپذير بود و حتى برخى تندىهاى جوانانه را تاب مىآورد و سَررِشته را نگاه مىداشت. بسيارى از كتابهايش به دليل ماهيتشان كه خاص اهل پژوهش بود به چاپهاى مكرّر نرسيدند. اگر اشتباه نكنم خاطرات و تألمات مصدق از ميان كتابهايش بيشترين نوبت چاپ را دارد.
افشار رُمان نمىخواند، كنجكاوى چندانى نسبت به حوزههاى غيركارىاش نداشت. فيلم هم نمىديد و نمىدانم آيا راديو و تلويزيون در خانهاش داشت يا نه. با كاميپوتر هم ميانهاى نداشت و تصور نمىكنم هيچگاه با آن كار كرد.
واقعبينى او نسبت به كارش و در عين حال فروتنىاش از عنوانى كه به فهرست آثارش داده پيداست: چاپكردهها! او با اين عنوان مىگويد اين آثار را فقط چاپ كردهام و عنوان تحقيقات و... را بر فهرست آثارش نگذاشته است. البته ما مىدانيم كه او فقط چاپ نكرده است.
*
مرگ افشار از آن نوع مرگهايى بود كه عوالمى را با خود مىبرند. پارهاى از ويژگىهاى فرهنگ ايران كه در او جمع شده بود ديگر نزد كمتر كسى يافت مىشود. منظورم تنها دانش نيست بلكه نحوه رفتار و سلوك و جهاننگرى و... است.
ايرج افشار راهنماى خستگىناپذيرى بود كه به مدد او ما به آتشكدههاى يزد، مساجد نائين، مزارات سمرقند، آب انبارها، كوير، كتابخانهها و... مىرفتيم، كتابهاى هزارساله را مىديديم، از افكار و عقايد تقىزاده، مصدق، اللهيار صالح و دهها رجل ديگر با خبر مىشديم. او ما را به تاريك خانهها و گُمخانههايى راهبَر شد كه بىدليلِ راهى چون او هرگز نمىتوانستيم به آنها راه يابيم.
آثار فراوان او تا ايران هست خوانده خواهد شد...»
?(از کتاب «سیماهای برجسته فرهنگ ایران». فرخ امیرفریار. جهان کتاب. چاپ دوم: بهمن 1395)
https://telegram.me/jahaneketabpub