با سلام و احترام خدمت استادان ارجمند. شبتان به نیکی . کسی از دوستان،به کتاب «تاریخ ادبیات فارسی بر مبنای تالیف استوری» ترجمه برگل دسترسی دارد؟
با سلام کسی از دوستان می تواند در قرائت تاریخ این نسخه به بنده کمک کند
باسلام، یکی از دوستان قزاقستانی علاقه مند به تاریخ و ادبیات ایران زمین که درخصوص ایران پژوهش می نماید به دنبال منشات شاهان صفوی با خانات قزاق است آیا از دوستان کسی یارای کمک به وی را دارد؟؟
با سلام خدمت دوستان. بنده مدتی است در پی نسخهای یا نشانی از "کتاب الترقیص" اثر محمد بن المعلی الازدی هستم. از این کتاب در ضمن برخی از کتب سیره و تاریخ نام برده شده است، اما گویا خودِ کتاب ناپیداست. اگر کسی از بزرگواران خبری از این گمشده دارد، ما را نیز بی خبر نگذارد. سپاس.
با عرض سلام و احترام خدمت دوستان
بنده به دنبال نسخه های تاریخ جهانگشای جوینی هستم، خوشحال می شوم اگر کسی از دوستان بتوانند راهنمایی ام کنند یا در صورت داشتن، نسخه های آن را لطف کنند
با سپاس
بنده هیچوقت نظیر بسیاری از دوستان کانالهای دیگر آثار فرهنگی رو با واترمارک تبلیغاتی کانالم (و به صورت درشت اون هم روی اثر) به اشتراک نمی ذارم و ازین کار متنفرم، بلکه به صورت خالص و با نهایت کیفیتی که در دست دارم به اشتراک می گذارم، هر وقت هم اثر و زحمت دیگر دوستان در کانالها یا گروههای دیگر نظرم رو جلب میکند با همان هیئت و به اسم اون شخص یا کانال مستقیما فوروارد می کنم، لطفا نزاکتا دوستانی که تمایل به بازاشتراک زحمات این حقیر در سایر کانالها و گروهها دارند، با تغییر اسم و زحمت دوباره لود کردن این حجم این کار رو نکنند، نظر به زحمتی که کشیده می شود توسط حقیر، همین مطالب رو با همین هیئت فوروارد کنند جایی که میخواهند. (مگر صاحبدلی روزی ز رحمت/کند در حق درویشان دعایی) سپاس
????
@Safavid_Art
????
آیا کسی از دوستان، کتاب "خرد و خردورزی" که ارج نامه ی دکتر دینانی است، در اختیار داره؟ بنده می خواستم ببینم آیا الهدایه ی دکتر نجفقلی حبیبی در این یادنامه چاپ شده یا نه.
سلام/ کسی از دوستان الان در کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران یا کتابخانه ملی هست یا نه؟ دیوان مشتاق کشمیری در قالب پایاننامه تصحیح شده و در این دوجا موجود است. من به دو صفحه از آن احتیاج دارم. با شرمندگی فراوان
البته از هدف بنده از نوشتن عرض کوتاهم نسبت به جناب مادلونگ فقط اشنایی برخی دوستانی بود که شاید با ایشون اشنایی نداشته باشند... بنده در کلام قبلیم هم عرض کردم فرق مادلونگ و اشمیتکه رو کسی میتونه بفهمه که با اثارشون اشنا است... لبته نسبت به کلامی که فرمودین اهل علم بودن این ها برای کسی مبهم نیس عرض کنم خیر بعضی این کلام رو قبول ندارن برخی از فضلا که در مشهد ما یا حتی قم تهران و اصفهان هستند کارهای این افراد رو گزافه ای بیش نمیدونن چون با روش و کلامشون مخالفند در مشهد الی ماشالله از این فضلا که روش سنتی خاص خود را در پیش گرفتند وجود دارد و این کلامی که عرض کردم بی واسطه از همون ها نقل کردم وقتی به یکی از این بزرگواران گفتم خانمی به نام پاتریشیا کرون هست که مطالعات اسلامی داره و کتابی به نام تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام داره وقتی کتاب رو از من گرفت و تورق کرد بعدا به من گفت این ها خذعبلاتی بیش نیس که به هم بافته این ها دین نمیفهمند شیعه نمی فهمند؟ البته این بزرگوار از استادان حوزه و دانشگاه است اما خب با روش ایشان اشنا نبودن و قبول نداشتند و همان روش علامه حلی و شیخ مید رو مورد نظر داشتند.... همانطور که شاید برخی روش امیر معزی رو قابل درک و فهم ندونه یا برخی کارهای روبین و کلبرگ را خائنانه بدونه...
با سلام خدمت دوستان. بنده مدتی است در پی نسخهای یا نشانی از "کتاب الترقیص" اثر محمد بن المعلی الازدی هستم. از این کتاب در ضمن برخی از کتب سیره و تاریخ نام برده شده است، اما گویا خودِ کتاب ناپیداست. اگر کسی از بزرگواران خبری از این گمشده دارد، ما را نیز بی خبر نگذارد. سپاس.
سلام دوستان
از بزرگواران کسی هست که شاگرد استاد پاکتچی بوده باشند. و کتاب روش شناسی تاریخ ایشان را با استاد گذرانده باشند؟
من یک سوال از این کتاب دارم. یک قسمت کتاب برایم روشن نیست. نیاز به توضیح دارم. کسی می تواند کمک کند؟
دوستان خواهش می کنم کمک کنید.
در فهمش مشکل دارم و نمی توانم مطلبم را بنویسم.
يک کشف مهم در تاريخنگاری علم کلام: کتابی درباره امامت در 125 صفحه از متکلمی امامی مذهب از آخر سده دوم قمری (در دو فرسته)
کتاب تثبيت الامامة که سامی مکارم در سال 2013 و از سوی مؤسسه اسماعيلی لندن چاپ کرد بی ترديد اثری از منصور خليفه فاطمي (خلافت: 334 تا 341 ق) نيست. ناشر البته کتاب را منسوب به منصور فاطمی منتشر کرده و درباره اين انتساب قطعيتی ابراز نکرده اما برای کسی که با ادبيات بحث های کلامی در زمينه امامت از ديدگاه شيعه آشنا باشد و تحول تاريخی آن را بداند ترديدی وجود ندارد که اين کتاب نه تنها نمی تواند از منصور فاطمی باشدبلکه حتی نمی تواند تأليفی از دوران او باشد. محتوای کتاب با ادبيات فاطمی و تحول انديشگی آنان در زمينه مباحث کلامی و اعتقادی سازگار نيست و بل معلوم است که نمی تواند نوشته کسی باشد که خود مدعی سيادت و انتساب به حضرت امير (ع) و پيامبر (ص) است و همچنين خود ادعای امامت دارد. اين نوشته تأليف کسی هم عصر منصور هم نمی تواند باشد. ادبيات و سبک و سياق پردازش کتاب حتی از لحاظ فورم و صورت به نوشته ای از سده دوم و نهايتا اوائل سده سوم می ماند. اگر کسی با ادبيات متن های کلامی قرن دوم آشنا باشد به سادگی می تواند به عدم امکان انتساب این کتاب به آغاز سده چهارم باور کند. نوع اصطلاحات و دنيای واژگانی و مفاهيم به کار گرفته شده و تحولی که در بحث امامت نمايندگی می کند کتاب را تأليفی از آخر سده دوم نشان می دهد. من در این زمينه ترديدی ندارم. اين کتاب بر پایه دو نسخه بسيار متأخر (از اوائل قرن چهاردهم قمری) تصحيح شده و بر اساس آن نسخه ها کتاب تأليفی از منصور فاطمی فرض شده است. معلوم است که اين سند استواری نيست. هيچ دليل داخلی و يا خارجی ديگری هم در سرتاسر کتاب وجود ندارد که بر آن اساس کتاب را تأليف منصور فاطمی و بل سهل است حتی نويسنده ای اسماعيلی مذهب بدانيم. در سرتاسر کتاب هيچ گونه مفهوم و يا باوری که خاص اسماعيليان باشد ديده نمی شود.
آقای مادلونگ چند سالی قبل از انتشار اين کتاب مقاله ای درباره اين کتاب منتشر کرد و نسبت اين کتاب به منصور فاطمی را نه تنها جدی گرفت بلکه اسباب و اغراضی هم از روی تاريخ فعاليت منصور به عنوان خليفه فاطمی و سياست های مذهبی او مرتبط با تأليف اين کتاب پيشنهاد کرد. طبعا با توجه به آنچه ما در اينجا گفتيم معلوم است مطالب ايشان صرفا بر پايه اعتماد به اين انتساب متأخر و گمانه زنی هایی فاقد سنديت تاريخی است. در واقع آنچه آقای مادلونگ درباره اين کتاب مرتبط با انتساب آن به منصور فاطمی نوشته اند فرضياتی است که با واقعيت کتاب سازگار نيست. چنانکه گفتم ادبيات کتاب به نوشته ای سده دومی می ماند و کتاب اساسا نمی تواند از منصور فاطمی باشد. البته آقای مادلونگ در آن مقاله خود اذعان دارد که جز به دلیل يکی دو نکته خيلی حاشيه ای کتاب را می توان نوشته عالمی امامی مذهب دانست. با اين وصف کل نوشته ايشان بر اين فرض استوار است که کتاب تأليفی است از منصور فاطمی. آنچه آقای مادلونگ به عنوان نکاتی جزیی در مخالفت اين فرض که نوشته ما اثری از عالمی امامی است مطرح کرده اند برخلاف گفته ايشان ابدا دليلی بر عدم تأليف کتاب از سوی عالمی امامی نیست. در واقع اتفاقا آنچه در اين يکی دو مورد ديده می شود نشان از قدمت کتاب و تأليف آن قبل از تثبيت باورهای اماميه در خصوص دکترين امامت و نص دارد.
کتاب ما نوشته عالمی است از متکلمان اماميه و با ادبياتی که نشان می دهد نويسنده اش يک متکلم برجسته است. مبانی فکريش دقيقا همانی است که از مکتب هشام بن الحکم می شناسيم. ادبياتش و نوع بيانش به آن دوره می ماند. معتقد به نص است و با هر گونه غلوی در حق ائمه که آنان را جای خدا و يا پيامبر قرار دهد مخالف است. در عين حال اين کتاب سند بسيار ارزشمندی است برای اصالت و قدمت انديشه امامت و نص و علم امام در مقام وارث پيامبر در تشيع سده دوم قمری. از نکات بسيار مهم اين کتاب اين است که نويسنده اصل در امامت را نص می داند و قرابت و نسب را به نحوی بيان می کند که در ضمن آنکه اهميت دارد اما برای او مرکزيت ندارد. در واقع اين برخلاف آنچه آقای مادلونگ در اين مقاله گفته و آن را شاهدی بر مخالفت جزیی کتاب با عقايد اماميه فرض کرده خود بر امامی بودن نويسنده دلالت دارد. در انديشه متکلمان امامی آنچه مهم است نص است و ملاک در امامت بر آن استوار است. البته نويسنده طرز بيانش طرز بيان کسی است از سده دوم قمری. اگر کتاب تأليف آخر سده دوم است روشن است که هنوز بسياری از جزئياتی تاريخی در نحوه تداوم سلسله امامت که برای نويسنده ای از اول سده چهارم آشکار بود نمی توانست روشن باشد. متن کتاب کاملا گواه آن است که نويسنده در زمان حضور امامان کتاب خود را نوشته و خود هم مدعی امامت نيست.
مورد عجيب کتاب تثبيت الامامة: چطور يک اثر کلامی از يک متکلم امامی مذهب آخر سده دوم به نام المنصور فاطمي ثبت شد؟ (در دو فرسته)
کتاب تثبيت الامامة که سامی مکارم در سال 2013 و از سوی مؤسسه اسماعيلی لندن چاپ کرد بی ترديد اثری از منصور خليفه فاطمي (خلافت: 334 تا 341 ق) نيست. ناشر البته کتاب را منسوب به منصور فاطمی منتشر کرده و درباره اين انتساب قطعيتی ابراز نکرده اما برای کسی که با ادبيات بحث های کلامی در زمينه امامت از ديدگاه شيعه آشنا باشد و تحول تاريخی آن را بداند ترديدی وجود ندارد که اين کتاب نه تنها نمی تواند از منصور فاطمی باشدبلکه حتی نمی تواند تأليفی از دوران او باشد. محتوای کتاب با ادبيات فاطمی و تحول انديشگی آنان در زمينه مباحث کلامی و اعتقادی سازگار نيست و بل معلوم است که نمی تواند نوشته کسی باشد که خود مدعی سيادت و انتساب به حضرت امير (ع) و پيامبر (ص) است و همچنين خود ادعای امامت دارد. اين نوشته تأليف کسی هم عصر منصور هم نمی تواند باشد. ادبيات و سبک و سياق پردازش کتاب حتی از لحاظ فورم و صورت به نوشته ای از سده دوم و نهايتا اوائل سده سوم می ماند. اگر کسی با ادبيات متن های کلامی قرن دوم آشنا باشد به سادگی می تواند به عدم امکان انتساب این کتاب به آغاز سده چهارم باور کند. نوع اصطلاحات و دنيای واژگانی و مفاهيم به کار گرفته شده و تحولی که در بحث امامت نمايندگی می کند کتاب را تأليفی از آخر سده دوم نشان می دهد. من در این زمينه ترديدی ندارم. اين کتاب بر پایه دو نسخه بسيار متأخر (از اوائل قرن چهاردهم قمری) تصحيح شده و بر اساس آن نسخه ها کتاب تأليفی از منصور فاطمی فرض شده است. معلوم است که اين سند استواری نيست. هيچ دليل داخلی و يا خارجی ديگری هم در سرتاسر کتاب وجود ندارد که بر آن اساس کتاب را تأليف منصور فاطمی و بل سهل است حتی نويسنده ای اسماعيلی مذهب بدانيم. در سرتاسر کتاب هيچ گونه مفهوم و يا باوری که خاص اسماعيليان باشد ديده نمی شود.
آقای مادلونگ چند سالی قبل از انتشار اين کتاب مقاله ای درباره اين کتاب منتشر کرد و نسبت اين کتاب به منصور فاطمی را نه تنها جدی گرفت بلکه اسباب و اغراضی هم از روی تاريخ فعاليت منصور به عنوان خليفه فاطمی و سياست های مذهبی او مرتبط با تأليف اين کتاب پيشنهاد کرد. طبعا با توجه به آنچه ما در اينجا گفتيم معلوم است مطالب ايشان صرفا بر پايه اعتماد به اين انتساب متأخر و گمانه زنی هایی فاقد سنديت تاريخی است. در واقع آنچه آقای مادلونگ درباره اين کتاب مرتبط با انتساب آن به منصور فاطمی نوشته اند فرضياتی است که با واقعيت کتاب سازگار نيست. چنانکه گفتم ادبيات کتاب به نوشته ای سده دومی می ماند و کتاب اساسا نمی تواند از منصور فاطمی باشد. البته آقای مادلونگ در آن مقاله خود اذعان دارد که جز به دلیل يکی دو نکته خيلی حاشيه ای کتاب را می توان نوشته عالمی امامی مذهب دانست. با اين وصف کل نوشته ايشان بر اين فرض استوار است که کتاب تأليفی است از منصور فاطمی. آنچه آقای مادلونگ به عنوان نکاتی جزیی در مخالفت اين فرض که نوشته ما اثری از عالمی امامی است مطرح کرده اند برخلاف گفته ايشان ابدا دليلی بر عدم تأليف کتاب از سوی عالمی امامی نیست. در واقع اتفاقا آنچه در اين يکی دو مورد ديده می شود نشان از قدمت کتاب و تأليف آن قبل از تثبيت باورهای اماميه در خصوص دکترين امامت و نص دارد.
کتاب ما نوشته عالمی است از متکلمان اماميه و با ادبياتی که نشان می دهد نويسنده اش يک متکلم برجسته است. مبانی فکريش دقيقا همانی است که از مکتب هشام بن الحکم می شناسيم. ادبياتش و نوع بيانش به آن دوره می ماند. معتقد به نص است و با هر گونه غلوی در حق ائمه که آنان را جای خدا و يا پيامبر قرار دهد مخالف است. در عين حال اين کتاب سند بسيار ارزشمندی است برای اصالت و قدمت انديشه امامت و نص و علم امام در مقام وارث پيامبر در تشيع سده دوم قمری. از نکات بسيار مهم اين کتاب اين است که نويسنده اصل در امامت را نص می داند و قرابت و نسب را به نحوی بيان می کند که در ضمن آنکه اهميت دارد اما برای او مرکزيت ندارد. در واقع اين برخلاف آنچه آقای مادلونگ در اين مقاله گفته و آن را شاهدی بر مخالفت جزیی کتاب با عقايد اماميه فرض کرده خود بر امامی بودن نويسنده دلالت دارد. در انديشه متکلمان امامی آنچه مهم است نص است و ملاک در امامت بر آن استوار است. البته نويسنده طرز بيانش طرز بيان کسی است از سده دوم قمری. اگر کتاب تأليف آخر سده دوم است روشن است که هنوز بسياری از جزئياتی تاريخی در نحوه تداوم سلسله امامت که برای نويسنده ای از اول سده چهارم آشکار بود نمی توانست روشن باشد. متن کتاب کاملا گواه آن است که نويسنده در زمان حضور امامان کتاب خود را نوشته و خود هم مدعی امامت نيست.
مورد عجيب کتاب تثبيت الامامة: چطور يک اثر کلامی از يک متکلم امامی مذهب آخر سده دوم به نام المنصور فاطمي ثبت شد؟ (در دو فرسته)
کتاب تثبيت الامامة که سامی مکارم در سال 2013 و از سوی مؤسسه اسماعيلی لندن چاپ کرد بی ترديد اثری از منصور خليفه فاطمي (خلافت: 334 تا 341 ق) نيست. ناشر البته کتاب را منسوب به منصور فاطمی منتشر کرده و درباره اين انتساب قطعيتی ابراز نکرده اما برای کسی که با ادبيات بحث های کلامی در زمينه امامت از ديدگاه شيعه آشنا باشد و تحول تاريخی آن را بداند ترديدی وجود ندارد که اين کتاب نه تنها نمی تواند از منصور فاطمی باشدبلکه حتی نمی تواند تأليفی از دوران او باشد. محتوای کتاب با ادبيات فاطمی و تحول انديشگی آنان در زمينه مباحث کلامی و اعتقادی سازگار نيست و بل معلوم است که نمی تواند نوشته کسی باشد که خود مدعی سيادت و انتساب به حضرت امير (ع) و پيامبر (ص) است و همچنين خود ادعای امامت دارد. اين نوشته تأليف کسی هم عصر منصور هم نمی تواند باشد. ادبيات و سبک و سياق پردازش کتاب حتی از لحاظ فورم و صورت به نوشته ای از سده دوم و نهايتا اوائل سده سوم می ماند. اگر کسی با ادبيات متن های کلامی قرن دوم آشنا باشد به سادگی می تواند به عدم امکان انتساب این کتاب به آغاز سده چهارم باور کند. نوع اصطلاحات و دنيای واژگانی و مفاهيم به کار گرفته شده و تحولی که در بحث امامت نمايندگی می کند کتاب را تأليفی از آخر سده دوم نشان می دهد. من در این زمينه ترديدی ندارم. اين کتاب بر پایه دو نسخه بسيار متأخر (از اوائل قرن چهاردهم قمری) تصحيح شده و بر اساس آن نسخه ها کتاب تأليفی از منصور فاطمی فرض شده است. معلوم است که اين سند استواری نيست. هيچ دليل داخلی و يا خارجی ديگری هم در سرتاسر کتاب وجود ندارد که بر آن اساس کتاب را تأليف منصور فاطمی و بل سهل است حتی نويسنده ای اسماعيلی مذهب بدانيم. در سرتاسر کتاب هيچ گونه مفهوم و يا باوری که خاص اسماعيليان باشد ديده نمی شود.
آقای مادلونگ چند سالی قبل از انتشار اين کتاب مقاله ای درباره اين کتاب منتشر کرد و نسبت اين کتاب به منصور فاطمی را نه تنها جدی گرفت بلکه اسباب و اغراضی هم از روی تاريخ فعاليت منصور به عنوان خليفه فاطمی و سياست های مذهبی او مرتبط با تأليف اين کتاب پيشنهاد کرد. طبعا با توجه به آنچه ما در اينجا گفتيم معلوم است مطالب ايشان صرفا بر پايه اعتماد به اين انتساب متأخر و گمانه زنی هایی فاقد سنديت تاريخی است. در واقع آنچه آقای مادلونگ درباره اين کتاب مرتبط با انتساب آن به منصور فاطمی نوشته اند فرضياتی است که با واقعيت کتاب سازگار نيست. چنانکه گفتم ادبيات کتاب به نوشته ای سده دومی می ماند و کتاب اساسا نمی تواند از منصور فاطمی باشد. البته آقای مادلونگ در آن مقاله خود اذعان دارد که جز به دلیل يکی دو نکته خيلی حاشيه ای کتاب را می توان نوشته عالمی امامی مذهب دانست. با اين وصف کل نوشته ايشان بر اين فرض استوار است که کتاب تأليفی است از منصور فاطمی. آنچه آقای مادلونگ به عنوان نکاتی جزیی در مخالفت اين فرض که نوشته ما اثری از عالمی امامی است مطرح کرده اند برخلاف گفته ايشان ابدا دليلی بر عدم تأليف کتاب از سوی عالمی امامی نیست. در واقع اتفاقا آنچه در اين يکی دو مورد ديده می شود نشان از قدمت کتاب و تأليف آن قبل از تثبيت باورهای اماميه در خصوص دکترين امامت و نص دارد.
کتاب ما نوشته عالمی است از متکلمان اماميه و با ادبياتی که نشان می دهد نويسنده اش يک متکلم برجسته است. مبانی فکريش دقيقا همانی است که از مکتب هشام بن الحکم می شناسيم. ادبياتش و نوع بيانش به آن دوره می ماند. معتقد به نص است و با هر گونه غلوی در حق ائمه که آنان را جای خدا و يا پيامبر قرار دهد مخالف است. در عين حال اين کتاب سند بسيار ارزشمندی است برای اصالت و قدمت انديشه امامت و نص و علم امام در مقام وارث پيامبر در تشيع سده دوم قمری. از نکات بسيار مهم اين کتاب اين است که نويسنده اصل در امامت را نص می داند و قرابت و نسب را به نحوی بيان می کند که در ضمن آنکه اهميت دارد اما برای او مرکزيت ندارد. در واقع اين برخلاف آنچه آقای مادلونگ در اين مقاله گفته و آن را شاهدی بر مخالفت جزیی کتاب با عقايد اماميه فرض کرده خود بر امامی بودن نويسنده دلالت دارد. در انديشه متکلمان امامی آنچه مهم است نص است و ملاک در امامت بر آن استوار است. البته نويسنده طرز بيانش طرز بيان کسی است از سده دوم قمری. اگر کتاب تأليف آخر سده دوم است روشن است که هنوز بسياری از جزئياتی تاريخی در نحوه تداوم سلسله امامت که برای نويسنده ای از اول سده چهارم آشکار بود نمی توانست روشن باشد. متن کتاب کاملا گواه آن است که نويسنده در زمان حضور امامان کتاب خود را نوشته و خود هم مدعی امامت نيست.
👆👆👆👆
با سلام خدمت سروران و فضلای گروه
یکی از دوستان این رو برای بنده فرستاده اگه کسی میتواند به ایشان جواب بدهد
⭐️🍀
بنده صرفا نشان دادم که این جور عناوین جعلی چه اندازه سست است. «فرا انسانی» ساخته و پرداخته چه کسی است؟ کسی که می خواهد قبل از استدلال، با همین عنوان سازی، حریف را از میدان به در کند!
نعمت صالحی انسان را چه گونه تعریف می کند، که اعتقاد به علم و ولایت تکوینی امامت را فرا انسانی می داند؟ آیا قدرت و علمی که خداوند در قرآن برای حضرت عیسی ع و حضرت سلیمان ع و حضرت خضر ع اثبات کرده است، فرا انسانی است؟
من نمی دانم که بنده استالینی رفتار کرده ام یا نعمت صالحی یا شما! بلکه فقط در صدد بیان این نکته ام که این جور کلیشه سازی های سطحی و شعاری با بحث علمی متقاوت است.
اجازه نامه این است. باز هم در ادامۀ عرائض دیروز عرض می کنم که به تاریخ این اجازه نامه با دقت بنگرید. 1215 ق است؛ یعنی: 10 سال پس از تألیف «قوانین» (1205 ق)، ولی همچنان میرزا از نسبت «الجیلاني» استفاده می کند و جالب آنکه بجای نسبت «القمي»، فقط به توطّن در قم اشاره می کند «نزیل دار الإیمان قم»، و این تاریخ هنوز 16 سال تا وفات میرزا فاصله دارد. پس تا این تاریخ هم، میرزا در میان مردم به نسبت «القمي» مشهور نبوده و از خود با این نسبت یاد نمی کند. بنده تفحص نکرده ام که در این 16 سال باقیمانده تا پایان عمر میرزا، آیا در نوشته ای خودش از نسبت «القمي» استفاده کرده، یا این نسبت صرفاً توسط دیگران (از معاصرین) یا آیندگان به میرزا نسبت داده شده است.
سلام
از دوستان کسی می تونه در خواندن این متون به بنده کمک کنه؟ مربوط است به احداث آسیاب
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان.
بنده به دنبال نسخه کتاب الاستعارات نوشته بیضاوی هستم. اگر کسی در این مورد اطلاعاتی داره ممنون میشم بنده رو راهنمایی کنه🌹
سلام و عرض ادب
اگر از دوستان کسی به کتاب ترجمه بزم تیموریه ذیل عنوان تاريخ ادبيات فارسى در زمان تيموريان هند دسترسی داره ممنون میشم برای بنده ارسال کنه
با تشکر از توجه عزیزان
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com