اگر منبعی جهت روش تحقیق تصحیح متون فارسی سراغ دارید معرفی بفرمایید ممنون می شم?
فهرست شیخ و تصحیح محقق طباطبایی
چند ماهی قبل از درگذشت استادم محقق طباطبایی بود که در سفری به قم در خدمت استاد دیگرم مرحوم محقق جعفری دو سه روزی خدمت مرحوم آقای طباطبایی بودم. مرحوم آقای طباطبایی نظرش این بود که فهرست شیخ را که سال ها روی آن کار کرده بود باید هر چه زودتر برای چاپ و نشر ساماندهی کند. نظر ایشان این بود که کتاب یک سال هنوز کار دارد. آنچه تا آن زمان انجام شده بود تنها مقابله حدود ده دوازده نسخه بسیار خوب فهرست شیخ بود که برخی از آنها دست کم آن زمان در دسترس نبود اما مرحوم آقای طباطبایی در زمان اقامت در عراق کتاب را با آن نسخه ها مقابله فرموده بودند. مقابله نسخه ها بر روی دو چاپ مختلف مطبعه حیدریه انجام شده بود منتهی متأسفانه در ایران حواشی ایشان بر هر دو نسخه چاپی بر اثر برش نادرستی که صحافی به پیشنهاد ایشان انجام داده بود مقداری آسیب دیده بود و همین موجب شده بود که آن مرحوم متن را دست كم با برخی نسخه های ایرانی بار دیگر مقابله کنند. به هر حال مقداری از مقابله ها که از روی نسخه های نجف و کربلا بود و عکس آنها را ایشان در اختیار نداشت تا اندازه ای از میان رفته بود. کاری که ایشان علاوه در مدت اقامت در مشهد انجام داده بود این بود که یک نسخه به خط زیبای خود از کتاب و بر اساس نسخه مهمی از فهرست فراهم کرده بود و آن حاشیه ها را به پاورقی آن متن افزوده بود. مواردی هم بود که آنچه در متن بود مصحح نبود و نسخه بدل ها اصلح بود و ایشان بدین امر وقوف داشت اما قصدش این بود که نخست نسخه اصل خود را تدوین و بعد اصلاحات را از پاره ای پانوشت ها به متن اصلی بیافزاید. از روی آن متنی که خود ایشان نوشته بود هم نسخه ای تایپی فراهم شده بود که البته اغلاط تایپی خود را داشت. مرحوم آقای طباطبایی به دلیل کسالتی که در سال آخر عمر شریف خود داشت و به دلیل علاقه به اين کار و زحمات زیادی که بر روی متن کشیده بود مجموعه کارهای خود روي متن فهرست شيخ را برای تهدیب و اصلاح نهایی به شخصی از محققین نام آور قم داده بود تا کتاب با همت او نهایی و منتشر شود. اما بعد از مدتی معلوم شد که کار پیش نمی رود. در آن جلسه که مرحوم آقای جعفری هم تشریف داشتند و به توصيه ايشان كه به من لطف داشتند، مرحوم آقای طباطبایی به من پیشنهاد کردند که کار را به دست بگیرم. منتهی آن زمان من تازه کار فهرست منتجب را از ایشان برای تکمیل گرفته بودم و به همین دليل بنا شد بعد از انجام و تحویل آن، کار را روی فهرست شیخ آغاز کنم. متأسفانه بعد از درگذشت استادمان مرحوم آقای طباطبایی فهرست شیخ صرفاً بر اساس همان نسخه نیمه نهایی منتشر شد، کتابی که به تعبیر خود ایشان هنوز یک سال کار داشت تا تصحیحات متنی و قیاسی و اجتهادی آن تکمیل شود. گاه دیده ام برخی به ضبط های این نسخه ایراد می گیرند. این تذکر را دادم تا خوانندگان احتمالی این یادداشت بدانند داستان چاپ این کتاب از چه قرار بوده است. با این وصف به دلیل تعدد و اهمیت نسخه های مقابله شده و دقت در مقابله ها، این چاپ هنوز به نظر من بهترین چاپ کتاب است، به ویژه اگر نسخه بدل ها در هنگام نقل مورد عنایت قرار گیرد. اگر عمری باشد دوست دارم زمانی آن توصیه استاد را درباره این کتاب عملی کنم. رحمه الله رحمة واسعة.
@barrasihayetarikhi
من که نگفتم این کتاب ها بالکل بی فایده است بلکه منظورم این بود که اگر کسی دغدغه مسیحی شدن جوانان را دارد امثال این کتاب ها مشکلی را حل نمیکند.
البته این که من به کارهای رجالی مشغولم نه به خاطر سودمندی این مباحث است بلکه به این خاطر است که هنر دیگری ندارم.??
نقد دوم:
کتاب «المحاکمات بین شرحي الإشارات» نسخه ای بسیار نفیس محفوظ در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران دارد (ش: 277) که کاتبش عبدالواحد بن عبدالحمید بن مسعود شافعی سیواسی سلماسی است. به گزارش خود این کاتب، وی شاگرد ملا قطب بوده و این نسخه را نزد او خوانده و با نسخۀ اصل برابر کرده و به خط خود به همین تصحیح گواهی داده است. حتّی گفته است که پس از این مقابله، حاشیۀ کتاب را نیز با حاشیۀ نسخۀ قطب برابر کرده است و هرچه از این حاشیه ها نشانۀ «سم» دارد از استاد است.
اخیرا مقاله ای در باره کتاب اختیارات مجلسی نوشتم و گفتم نسخه ها مختلف است. این نویسنده (مبارکه ای) کتاب اختیارات را از او نمی داد. هدفش نقد این خبر است که دجال از اصفهان بر می آید!
تصحیح متن فارسی کتاب «شیعه در اسلام» علامه طباطبایی بر اساس دستنوشته علامه. این دستنوشته در اختیار دکتر نصر بود که از طریق دکتر اعوانی به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران سپرده شده و چاپ تازه، بر اساس آن صورت گرفته و بسیاری از اشکالات و افتادگی ها حل شده است. تبریک به جناب استاد محمد کریم پارسا بابت زحمتی که کشیده اند.
🔷 شهید مرتضی مطهری: بر این تحریف ها و مسخ ها و دروغ ها باید گریست!
🔹 انسان وقتى که در تاریخ نگاه مى کند، مى بیند که به سر این حادثه (کربلا) چه ها آورده اند! به خدا قسم حرف حاجى [نوری] حرف راستى است. مى گوید امروز اگر کسى بخواهد بر امام حسین علیه السلام بگرید، بر این مصیبت هایش باید بگرید، بر این تحریف ها و مسخ ها و دروغ ها باید بگرید.
🔹 کتابى است معروف به نام «روضة الشهداء» از ملا حسین کاشفى.
حاجى فرموده بود که این داستان زعفر جنّى و داستان عروسى قاسم، اول بار در کتاب این مرد آمده است.
حقیقت این است که من این کتاب را ندیده بودم. خیال مى کردم در آن یکى دو تا از این حرف هاست، بعد که این کتاب را ( که به فارسى هم هست و تقریباً در پانصد سال پیش تألیف شده است ) خواندم دیدم از این داستان ها زیاد است.
ملا حسین کاشفى مردى است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بی انصاف مرد باسوادى هم بوده است، کتاب هایى هم دارد، صاحب انوار سهیلى[است] که خیلى عبارت پردازى کرده و می گویند کلیله و دمنه را خراب کرده است.
به هر حال مرد باسوادى بوده است. تاریخش را که انسان می خواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنى، و مثل اینکه اساساً یک مرد بوقلمون صفتى هم بوده است، در میان شیعه ها خودش را یک شیعهء صد در صد متعصبي نشان می داده و در میان سنی ها خودش را حنفى نشان می داده است. اصلا اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم آن هم فوق العاده متعصب اند در تشیع.
اینجا که در میان سبزواری ها بود، یک شیعهء صد در صد شیعه بود. بعد می رفت هرات. آنجا که می رفت، به روش اهل تسنن بود.این مرد، واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت می کرد. کتابى نوشته است به فارسى، اولین کتابى که در مرثیه به فارسى نوشته شده همین کتاب روضة الشهداء است که در پانصد سال پیش نوشته شده است.
🔹 براي مثال شیخ مفید (رضوان اللَّه علیه) کتاب ارشاد را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به منبع دیگر نداریم. من نمی دانم این بی انصاف چه کرده است! من وقتى این کتاب را خواندم، دیدم حتى اسم ها جعلى است؛ یعنى در میان اصحاب امام حسین اسم هایى را می آورد که اصلا چنین آدم هایى وجود نداشته اند؛ در میان دشمن ها اسم هایى مى برد که همه جعلى است؛ داستان ها را به شکل افسانه در آورده است. چون این کتاب اولین کتابى بود که به زبان فارسى نوشته شد، [مرثیه خوان ها] که اغلب بى سواد بودند و به کتاب هاى عربى مراجعه نمی کردند، همین کتاب را می گرفتند و در مجالس از رو می خواندند.
🔹 این است که امروز مجلس عزادارى امام حسین را ما «روضه خوانى» می گوییم. در زمان امام حسین روضه خوانى نمى گفتند، در زمان حضرت صادق هم روضه خوانى نمى گفتند، در زمان امام حسن عسکرى هم روضه خوانى نمی گفتند، بعد در زمان سید مرتضى هم روضه خوانى نمی گفتند، در زمان خواجه نصیرالدین طوسى هم روضه خوانى نمى گفتند.
از پانصد سال پیش به این طرف اسم این کار شده «روضه خوانى»!
روضه خوانى یعنى خواندن کتاب روضة الشّهداء، همان کتاب دروغ ! از وقتى که این کتاب در دست و بال ها افتاد، دیگر کسى تاریخ واقعى امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانه سازىِ روضة الشهداء خواندن. ما شدیم روضه خوان، یعنى روضة الشهداء خوان!
یعنى افسانه ها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردن.
گفت: «وَ زادَتِ التَّنْبورُ نَغْمَةً اخْرى»؛ بعد در شصت هفتاد سال پیش، مرحوم ملا آقاى دربندى پیدا شد. تمام حرف هاى روضة الشهداء را به اضافهء یک چیزهاى دیگر، همه را یکجا جمع کرد که دیگر واویلاست! واقعاً به اسلام باید گریست.
(کتاب حماسه حسینی، صفحه 82-84)
🆔 @majmae_eslahtalaban
یادداشت از درس فقه استاد عابدی _ حاشیه: درباره کتب لغت
کتاب المجمل ابن فارس به دلیل تکیه بر عباب صاغانی و المحکم ابن سیده نسبت به مقاییس اللغه از اعتبار بیشتری برخوردار است.
کتاب المصباح المنیر به دلیل استفاده صحیح نویسنده از 700 کتاب لغتی که در اختیار داشته کتاب قابل اعتماد است.
اساس البلاغه: خوبی این کتاب این است که معنای حقیقی را از معنای مجازی تفکیک کرده است.
المنجد: درآمد آن وقف کلیسای مسیحیان است. پایان نامه ای در دانشگاه تهران دفاع شده و هزار غلط از این کتاب استخراج نموده است.
تهذیب اللغه ازهری: سال 316 قرامطه به کعبه حمله نموده و آن را تخریب نموده و آن را به زنگبار برده و گفتند هر کس می¬خواهد حج بگذارد به زنگبار بیاید؛ هر کس داخل مسجدالحرام بوده، کشتند و هر کس بیرون از آن بود، اسیر کردند. یکی از این اسراء ازهری بود. وی در دوران اسارت از فصاحت آنان آگاهی یافته و به تالیف لغات آن مبادرت ورزیده است و لغات وی دارای سند است. وی گفته سند لغات را حذف نموده ام و الا کتاب از آنچه اکنون در دسترس است بیشتر می شد.
صحاح جوهری: ویژگی خوبش بحث های صرفی آن است. اگر شما بخواهید بدانید اسمی، مصدر است و یا ... رجوع به این کتاب مناسب است؛ از اشباهات وی این است که معتل اللام واوی را با معتل اللام یایی تخلیط کرده؛ همچنین اعلام را با لغات درهم آمیخته است.
به همین دلیل است که به خاطر این اشتباهات قاموس المحیط نگاشته می شود و این اشتباهات را اصلاح می کند. قاموس ضبط صحیح کلمات را آورده و از هر کتابی بهتر است؛ اعتبار این کتاب به قدری بود که بعد از وی کتابهایی که در علوم دیگر نوشته شدند از نام این کتاب وام گرفتند؛ مانند قاموس الرجال، قاموس الشعر.
العین: اقایی به نام ابوزید در کتاب العین، دست برده و ما نمی دانیم این کتاب متعلق به خلیل بن احمد است و یا ابوزید و به همین دلیل اعتبار این کتاب مخدوش است؛ جناب شیخ عباس قمی به فرّای ثانی معروف بود و تدین آن بر همه آشکار است و در این کتاب وقتی به کلمه «مولا» می رسد ناسزایی نثار نویسنده می کند. چرا که نویسنده معنای «اولویت در تصرف» را در ذیل معانی مولا نیاورده و گفته است «دوست، ناصر»؛ به احتمال بسیار زیاد آقای ابوزید که سنی مسلک بوده در این قسمت دست برده و این معنا را حذف نموده است.
لسان العرب: تنها 5 کتاب «النهایه ابن اثیر» «المخصص ابن سیده» «المفرات راغب»، «العباب صاغانی»، «تهذیب اللغه ازهری» را جمع آوری نموده و چیز جدیدی ندارد.
تاج العروس زَبیدی: از شیعیان اهل هندوستان است؛ شرحی بر قاموس المحیط است. چون فیلسوف بوده فلسفه را در قالب لغت آورده؛ خوبی این کتاب این است که دریایی از اطلاعات را منعکس نموده است.
یکی از این روشنفکران روزنامه نگار که به تدریج برآمد، علی دشتی بود. در باره وی فراوان گفته و نوشته شده است. علی دشتی درس طلبگی خوانده بود، اما به سرعت روی به تجدد آورده و یادگیری فرهنگ جدید، از منادیان اصلاح طلبی از طریق روزنامه نگاری شد. در واقع، او از معدود افراد سیاستمداری است که سوار بر روزنامه به قدرت می رسند، چنان که برخی از راه نظامی گری، یا تجارت، یا دانشگاه به این مقامات دست می یابند. وی عربی را زمان طلبگی در عراق فرا گرفته بود و کتابی را که ذیلا معرفی خواهیم کرد از عربی به فارسی درآورد.
کتاب «تفوّق انگلوساکسون مربوط به چیست» نوشته ادمون دمولن و ترجمه علی دشتی در سال 1302 ش منتشر می شود. این کتاب به دلایل برتری انگلیسی ها در تمدن جدید بر سایر دول اروپایی پرداخته و جنبه های مختلف آن را در مقایسه با فرانسوی ها و آلمانی ها مورد بررسی قرارداده است.
علی دشتی در مقدمه نوشته است: «کتاب تفوق انگلوساکسون بهترین کتابی است برای مطالعه ملل شرق و مخصوصا ایران، زیرا سر ارتقا و جهانگیری یک ملت بزرگی که سزاوار است سرمشق زندگانی تمام ملل دنیا شود در آن مندرج است».
وی ادامه می دهد: «در این یک مساله شبهه نیست که انگلوساکسون از تمام ملل اروپ از لحاظ سیاست و تجارت و عمران و سیادت بر دنیا مقدم است. یک ملت متمدن بزرگی مثل فرانسه که تاریخ عظمت و بزرگواری او قبل از انگلستان شروع می شود بالطبیعه نمی تواند این تقدم مدهش انگلستان را با نظر بی اعتنایی نگاه کند».
وی پس از توضیحاتی ادامه می دهد: «نویسنده این کتاب معتقد است که برای رقابت و خدمت با انگلیس، تنها اظهار خشم و غضب کردن کافی نیست، باید فکر کرد و علل ارتقاء و تقدم آنها را پیدا کرد و به تمام وسائلی که آنها را بر دنیا سیادت داده است مجهز شد. در حقیقت این کتاب به منزله یک دستوری است که از طرف یک نفر متتبع اجتماعی به ملت فرانسه تقدیم شده است».
علی دشتی می نویسد این کتاب را در سال 1333 ق در جریان جنگ جهانی ترجمه کرده است «زمانی که احساسات ما و تمام ایرانی ها بر ضد سیاست انگلیس و روس بود» اما به دلیل محتوای آن، تحت تاثیر این شرایط قرار نگرفته و آن را ترجمه کرده است. چرا که به نظر وی « کتابی است اساسی که آن مللی که بیشتر از انگلستان زحمت دیده و نسبت به آن بیشتر متغیر هستند، بیشتر لازم است آن را بخوانند».
وی این کتاب را در سال 1302 ش به سردار سپه تقدیم کرده است. دلیل آن واضح است، او آمال و آرزوهای خود را بر اساس این کتاب تعریف می کرد و بر آن بود تا از قدرت سردار سپه که از همان زمان روشن بود که ماندنی است نه رفتنی، برای تغییر و رفتن به این سمت استفاده کند. کتاب در بیش از چهار صد صفحه، از زبان یک فرانسوی، تلاش کرده است زندگی خصوصی و عمومی این سه ملت را بحث کرده و دلایل برتری انگلیسی ها را بر آنان به خصوص فرانسوی ها روشن کند، اما فی الواقع این کتاب عملا تاریخ تجدد، تغییرات، اصول تربیتی جدید، اقتصاد و تجارت و عمران و تمامی مباحثی است که می بایست در تغییرات جدید مورد تقلید قرار می گرفت.
بدین ترتیب همین کتاب، به راحتی می تواند شرایطی را که ما در آغاز دوره جدید ایران داشتیم نشان دهد. بدون شک در این دوره، انگلیسی ها، همچنان به دنبال مطامع خود بودند، و یقینا صلاح مملکت ما را نمی خواستند، اما به دلیل موقعیتی که داشتند، برای روشنفکران ما یک الگوی تمام عیار به حساب می آمدند و برنامه روشنفکران ایرانی زیر چتر قدرت رضاشاهی، بسیار روشن بود. دقیقا همین اصولی که در این کتاب شرح داده شده است.
از همسرش به شوخي پرسيدم: راستش را بگوييد، ايشان كتابها را بيشتر دوست داشت يا شما را ؟ با خنده گفت: البته كتابهايش را. وي گفت: استاد مدتها كانادا بود، سپس به ايران آمد و با آشتياني و مهدي محقق كار ميكرد و در جريان انقلاب ايران به ژاپن برگشت. از آن زمان به بعد به سراغ بوديسم آمد و كارهايش را در اين زمينه
ادامه داد.
خانم، سراغ آقاي آشتياني را گرفت كه من يك مرتبه گفتم كه وي دو سه سال پيش درگذشت. ايشان سخت ناراحت شد و من پشيمان كه چرا بي توجه و بي مقدمه اين خبر را دادم. اما ناراحتي را در چهره او خواندم. در هر حال به او تأكيد كردم كه آقاي ايزوتسو در ايران شناخته شده است و اهل مطالعه قدرش را مي دانند و محبوبيت خاص خود را دارد. روشن بود كه اين حرفها خوشحالش مي كرد.
از وي پرسيديم كه دين استاد چه بود؟ وي گفت: ايزوتسو هميشه يك بودايي بود. در جايي از كتابخانه، آثار وي يا مجموعه هاي مشتمل بر مقالاتي از وي چيده شده بود. علاوه بر آن آثار چاپ شده وي به ژاپني هم در يازده مجلد به علاوه يك ضميمه به صورت يك شكل به چاپ رسيده بود.
از خانم ايشان پرسيديم كه آيا تا به حال ايراني اينجا آمده است؟
گفت: خير شما اولين نفر هستيد كه اينجا ميآييد. اين برايم بسيار جالب و در عين حال تأسف برانگيز بود. البته در ايران چند سال قبل بزرگداشتي براي وي برگزار شد كه خانمش گفت پوستر آن را دارد. سال گذشته هم يك ويژه نامه در تركيه از مجلة البحوث الاسلاميه به نام وي و در باره او منتشر شده بود كه يك شمارهاش را داشت. اين مجله وابسته به مؤسسه وقف تركيه است كه دايرة المعارف اسلامي تركي را هم منتشر مي كند. كتابهاي وي در تركيه مورد استفاده دانشجويان ترك بوده و به زبان تركي هم ترجمه شده است. تركها اخيرا به افكار فلسفي روي آوردهاند و به همين دليل است كه به دكتر نصر نيز ميپردازند و اغلب بلكه همه كارهاي مهم او را به تركي ترجمه كردهاند. از خانم ايزوتسو پرسيدم كه آيا در ژاپن تاكنون مراسمي در باره او برگزار شده است. پاسخش منفي بود و اين هم اسباب تأسف بود. به نظرم كار ايران است كه اين را در آنجا تعقيب كند.
در گوشهاي از طبقه بالا هم كه البته كتابي در آنجا نبود يك معبد كوچك بود كه به گفته يكي از اين بچه ها معمولا وقتي كسي در خانه اي مي ميرد آن را برپا مي كنند. تصويري از خود ايزوتسو هم بود.
خانم ايزوتسو از ديدن ما واقعا خوشحال شده بود. حالت من هم همين طور بود. روشن است كه ايزوتسو آدم بزرگي است و اگر كاري نكرده بود جز جمعآوري اين همه كتاب عربي و فارسي و اسلامي در اين گوشه از ژاپن، در اهميت وي كافي بود. با خانم ايزوتسو يك تصوير يادگاري هم برداشتم و اين به رغم آن بود كه خودش
پرهيز داشت.
صفحه بالا بخشی از کتاب لطایف العالمین اثر شیخ ابراهیم ملکوتی است که آن را بریا میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی نوشته است. این بخش رد بر یک کشیش نصرانی است. این شخص کسی جز هنری مارتین نیست که رساله اش در باره اعجاز قرآن، سبب برآشفته شدن علما و در واقع برخاستن طوفانی از ردیه نویسی شد. یکی از مهم ترین چالش های فکر دینی در دوره اول قاجار، بحث از اعجاز قرآن و اثبات نبوت بود. هنری مارتین، کشیش انگلیسی در سال 1811 در شیراز بود و رساله ای رد بر اعجاز نوشت و غوغایی بپا کرد. دهها نقد بر رساله مختصر هنری مارتین نوشته شد و به نظر می رسد، این داستان، نشان داد که علمای دین تا چه اندازه در برابر افکار انتقادی جدید توانایی دارند یا ندارند. رساله هنری مارتین و چندین نقد آن را در کتاب از دربند تا قطیف آوردیم. اما کتاب لطایف العالمین را الان دیدم و بعید می دانم چاپ شده باشد. بخشی از آن اثبات نبوت و رد قسیس نصرانی است.
@jafarian1964
دنباله يادداشت ها درباره ملا امين استرابادي (2): آيا ملا امين حاشيه ای بر انموذج العلوم ملا جلال دارد؟
در فهرست آستان قدس و بر اساس نسخه ای از مجموعه موقوفات ابن خاتون حاشيه ای بر انموذج العلوم به ملا امين استرابادي نسبت داده شده و از آن تاريخ بيشتر کسانی که شرح احوال استرابادي را نوشته اند با اعتماد بر اين فهرست به اين کتاب به عنوان تأليفی از او اشاره کرده اند. تا آنجا که من می دانم و از فهرست فنخا بر می آيد از اين کتاب سه نسخه خطی موجود است که قديمترين آن از سال 1008 ق است در کتابخانه مرعشي، ديگری با تاريخ 1010 ق و کتابت شده در هرات و سومی همان نسخه آستان قدس است که تاريخ ندارد. من دو نسخه مرعشي و آستان قدس را تاکنون نديده ام اما بنابر گزارش فهرست فنخا اين سه نسخه نسخه های يک کتابند و در فهرست فنخا هم به عنوان نسخه های کتاب ملا امين استرابادي معرفی شده اند (نک: فنخا، ج 11 ص 362). نسخه مجلس در ضمن مجموعه مهمی است از آثاری حکمی و فلسفی. اين رساله حاشيه بر انموذج العلوم در واقع حاشیه ای است بر فائده نهم کتاب درباره تصور و تصديق. متن اين حاشيه متأسفانه هنوز منتشر نشده و حکايت از عمق دانش فلسفی و منطقی نویسنده آن دارد.
اين متن قطعا نمی تواند از استرابادي باشد و سبب اين انتساب خطا برای من روشن نيست. استرابادي البته هم آشنا با فلسفه و منطق بوده و هم با دواني و مکتب شيراز. نوشته ها و تکه های متعددی هم در اين دو زمينه دارد و در آنها به نقد و نقض آرای ملا جلال هم پرداخته است اما با اين همه او نويسنده اين متن نيست. استرابادي در آثارش معمولا به کتاب ها و رسالات ديگر خود اشاره می کند اما تا آنجا که من می دانم هيچ گاه اشاره ای به اين حاشيه نکرده است. در دانشنامه شاهی که در آن به بسياری بحث های فلسفی و منطقی پرداخته شده مطلقا اشاره ای به اين کتاب نيست. احتمالا سبب انتساب اين متن به استرابادي اين است که در مقدمه دانشنامه شاهی او کتابش را در واقع انموذجی در مشکلات علوم می داند و شايد اين سبب اشتباهی در انتساب این متن به او شده است.
يکی از نکات جالب در مورد اين کتاب که می تواند نسبت آن را به استرابادی باز به کلی مردود کند تاريخ تحرير نسخه های مرعشی و مجلس آن است که چنانکه گفتم يکی در 1008 کتابت شده و ديگری در 1010 ق و اين دومی در هرات. در تاريخ 1008 ق استرابادي هنوز در ايام جوانی خود بوده و در 1010 هم باز به همان دليل همچنان نمی توانسته نويسنده اين متن ارزشمند و مهم در منطق و فلسفه باشد. وانگهی در مورد اين نسخه دومی اين هم مهم است که اضافه شود که چنانکه گفتم نسخه مجلس در 1010 ق در هرات کتابت شده و باز همين دليل بر اين است که اين کتاب مطلقا نمی تواند تأليف استرابادي جوان باشد.
اما اگر حاشيه موجود بر انموذج العلوم از او نيست پس از کيست؟ در يادداشتی ديگر خواهم گفت که به احتمال قوی اين کتاب تأليف القاضي حبيب الله بن علي الطوسي، دانشمند امامی سده دهم و اوائل سده يازدهم است. تعبيراتی که کاتب نسخه مجلس درباره نويسنده حاشيه بر انموذج العلوم در پايان اين نسخه ابراز کرده ترديدی نمی گذارد که اين حاشيه نمی تواند تأليف ملا امين استرابادي باشد. در پايين عکس صفحه پايانی نسخه را ملاحظه می کنيد.
#نبضازچهخبرمیدهد
💫آنچه از نبض درباره حالات تندرستی و بیماری دریافت شود از نظر حکما درست و بی شبهه است
🌟به بیان دیگر نبض قادر است اطلاعاتی درباره هر دوجنبه تندرستی و بیماری در اختیارنباض قرار دهد
✅لازماست دانسته شود
🌸 نبض از قلب خبر می دهد قلب نیز مبدا قوت حیوانی و حرارت غریزی است در واقع بدن انسان به واسطه قوت حیوانی زنده است و به واسطه حرارت غریزی گرم است
🌸از دیگر سو باید دانسته شود که قوت حیوانی برای رسیدن به اندامها ی بدن نیازمند قوت حرارت غریزی است
🌸همچنین اندامهای بدن هیچ قوتی از قوت های بدن و نفسانی را نمی تواند قبول کند مگر آن که قوت حیوانی مدد کند
🌺حال با اندکی تامل در می یابیم که قوام همه تن و قوام همه قوت ها وابسته به صلاح و فساد این دو قوت است
🌸همچنین باید دانسته شود که قلب مبدا و معدن این دو قوت است و صلاح و فساداین دو قوت وابسته به صلاح و فساد مزاج قلب است
🌟براین اساس میتوان حال همه قوت ها را از حال قلب معلوم نمود حال قلب را از حال شریان ها که به منزله آلت قلب است می توان دریافت چرا که حال شریان در بیشتر اوقات به تبع حال قلب است بر این اساس کسی که از حال نبض را بداند از حال قلب آگاه می شود و کسی که از حال قلب آگاه شود از حال قوت های بدن با خبر می شود
@tebakhlatisina
#نبضازچهخبرمیدهد
💫آنچه از نبض درباره حالات تندرستی و بیماری دریافت شود از نظر حکما درست و بی شبهه است
🌟به بیان دیگر نبض قادر است اطلاعاتی درباره هر دوجنبه تندرستی و بیماری در اختیارنباض قرار دهد
✅لازماست دانسته شود
🌸 نبض از قلب خبر می دهد قلب نیز مبدا قوت حیوانی و حرارت غریزی است در واقع بدن انسان به واسطه قوت حیوانی زنده است و به واسطه حرارت غریزی گرم است
🌸از دیگر سو باید دانسته شود که قوت حیوانی برای رسیدن به اندامها ی بدن نیازمند قوت حرارت غریزی است
🌸همچنین اندامهای بدن هیچ قوتی از قوت های بدن و نفسانی را نمی تواند قبول کند مگر آن که قوت حیوانی مدد کند
🌺حال با اندکی تامل در می یابیم که قوام همه تن و قوام همه قوت ها وابسته به صلاح و فساد این دو قوت است
🌸همچنین باید دانسته شود که قلب مبدا و معدن این دو قوت است و صلاح و فساداین دو قوت وابسته به صلاح و فساد مزاج قلب است
🌟براین اساس میتوان حال همه قوت ها را از حال قلب معلوم نمود حال قلب را از حال شریان ها که به منزله آلت قلب است می توان دریافت چرا که حال شریان در بیشتر اوقات به تبع حال قلب است بر این اساس کسی که از حال نبض را بداند از حال قلب آگاه می شود و کسی که از حال قلب آگاه شود از حال قوت های بدن با خبر می شود
@tebakhlatisina
شهید آيت الله مرتضی مطهری:
بر این تحریف ها و مسخ ها و دروغ ها باید گریست!
انسان وقتى که در تاریخ نگاه مى کند، مى بیند که به سر این حادثه چه ها آورده اند! به خدا قسم حرف حاجى [نوری] حرف راستى است. مى گوید امروز اگر کسى بخواهد بر امام حسین علیه السلام بگرید، بر این مصیبت هایش باید بگرید، بر این تحریف ها و مسخ ها و دروغ ها باید بگرید.
کتابى است معروف به نام «روضة الشهداء» از ملا حسین کاشفى.
حاجى فرموده بود که این داستان زعفر جنّى و داستان عروسى قاسم، اول بار در کتاب این مرد آمده است.
حقیقت این است که من این کتاب را ندیده بودم. خیال مى کردم در آن یکى دو تا از این حرف هاست ، بعد که این کتاب را ( که به فارسى هم هست و تقریباً در پانصد سال پیش تألیف شده است ) خواندم دیدم از این داستان ها زیاد است.
ملا حسین کاشفى مردى است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بی انصاف مرد باسوادى هم بوده است، کتاب هایى هم دارد، صاحب انوار سهیلى [است] که خیلى عبارت پردازى کرده و می گویند کلیله و دمنه را خراب کرده است. به هر حال مرد باسوادى بوده است. تاریخش را که انسان می خواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنى، و مثل اینکه اساساً یک مرد بوقلمون صفتى هم بوده است، در میان شیعه ها خودش را یک شیعهء صد در صد متعصبي نشان می داده و در میان سنی ها خودش را حنفى نشان می داده است. اصلًا اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم آن هم فوق العاده متعصب اند در تشیع. اینجا که در میان سبزواری ها بود، یک شیعهء صد در صد شیعه بود. بعد می رفت هرات. آنجا که می رفت، به روش اهل تسنن بود.این مرد، واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت می کرد.
کتابى نوشته است به فارسى ، اولین کتابى که در مرثیه به فارسى نوشته شده همین کتاب روضة الشهداء است که در پانصد سال پیش نوشته شده است. براي مثال شیخ مفید (رضوان اللَّه علیه) کتاب ارشاد را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به منبع دیگر نداریم. من نمی دانم این بی انصاف چه کرده است! من وقتى این کتاب را خواندم، دیدم حتى اسم ها جعلپ است؛ یعنى در میان اصحاب امام حسین اسم هایى را می آورد که اصلًا چنین آدم هایى وجود نداشته اند؛ در میان دشمن ها اسم هایى مى برد که همه جعلى است؛ داستان ها را به شکل افسانه در آورده است. چون این کتاب اولین کتابى بود که به زبان فارسى نوشته شد، [مرثیه خوان ها] که اغلب بى سواد بودند و به کتاب هاى عربى مراجعه نمی کردند، همین کتاب را می گرفتند و در مجالس از رو می خواندند. این است که امروز مجلس عزادارى امام حسین را ما «روضه خوانى» می گوییم. در زمان امام حسین روضه خوانى نمى گفتند، در زمان حضرت صادق هم روضه خوانى نمى گفتند، در زمان امام حسن عسکرى هم روضه خوانى نمی گفتند، بعد در زمان سید مرتضى هم روضه خوانى نمی گفتند، در زمان خواجه نصیرالدین طوسى هم روضه خوانى نمى گفتند. از پانصد سال پیش به این طرف اسم این کار شده «روضه خوانى». روضه خوانى یعنى خواندن کتاب روضة الشّهداء، همان کتاب دروغ. از وقتى که این کتاب در دست و بال ها افتاد، دیگر کسى تاریخ واقعى امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانه سازىِ روضة الشهداء خواندن. ما شدیم روضه خوان، یعنى روضة الشهداء خوان، یعنى افسانه ها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردن.
گفت: «وَ زادَتِ التَّنْبورُ نَغْمَةً اخْرى»؛ بعد در شصت هفتاد سال پیش، مرحوم ملا آقاى دربندى پیدا شد. تمام حرف هاى روضة الشهداء را به اضافهء یک چیزهاى دیگر، همه را یکجا جمع کرد که دیگر واویلاست! واقعاً به اسلام باید گریست.
(کتاب حماسه حسینی، صفحه 82-84).
🌷🌹 شهید مطهری: بر این تحریف ها و مسخ ها و دروغ ها باید گریست!
انسان وقتى که در تاریخ نگاه مى کند، مى بیند که به سر این حادثه چه ها آورده اند!
به خدا قسم حرف حاجى [نوری] حرف راستى است. مى گوید امروز اگر کسى بخواهد بر امام حسین علیه السلام بگرید، بر این مصیبت هایش باید بگرید، بر این تحریف ها و مسخ ها و دروغ ها باید بگرید.
کتابى است معروف به نام «روضة الشهداء» از ملا حسین کاشفى.
حاجى فرموده بود که این داستان زعفر جنّى و داستان عروسى قاسم، اول بار در کتاب این مرد آمده است.
حقیقت این است که من این کتاب را ندیده بودم. خیال مى کردم در آن یکى دو تا از این حرف هاست، بعد که این کتاب را (که به فارسى هم هست و تقریباً در پانصد سال پیش تألیف شده است) خواندم دیدم از این داستان ها زیاد است.
ملا حسین کاشفى مردى است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بی انصاف مرد باسوادى هم بوده است، کتاب هایى هم دارد، صاحب انوار سهیلى [است] که خیلى عبارت پردازى کرده و می گویند کلیله و دمنه را خراب کرده است. به هر حال مرد باسوادى بوده است.
تاریخش را که انسان می خواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنى، و مثل اینکه اساساً یک مرد بوقلمون صفتى هم بوده است، در میان شیعه ها خودش را یک شیعهء صد در صد متعصبي نشان می داده و در میان سنی ها خودش را حنفى نشان می داده است. اصلًا اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم آن هم فوق العاده متعصب اند در تشیع. اینجا که در میان سبزواری ها بود، یک شیعهء صد در صد شیعه بود. بعد می رفت هرات. آنجا که می رفت، به روش اهل تسنن بود.این مرد، واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت می کرد.
کتابى نوشته است به فارسى ، اولین کتابى که در مرثیه به فارسى نوشته شده همین کتاب روضة الشهداء است که در پانصد سال پیش نوشته شده است. براي مثال شیخ مفید (رضوان اللَّه علیه) کتاب ارشاد را نوشته است و چقدر متقن نوشته است.
ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به منبع دیگر نداریم. من نمی دانم این بی انصاف چه کرده است!
من وقتى این کتاب را خواندم، دیدم حتى اسم ها جعلى است؛ یعنى در میان اصحاب امام حسین اسم هایى را می آورد که اصلًا چنین آدم هایى وجود نداشته اند؛ در میان دشمن ها اسم هایى مى برد که همه جعلى است؛ داستان ها را به شکل افسانه در آورده است.
چون این کتاب اولین کتابى بود که به زبان فارسى نوشته شد، [مرثیه خوان ها] که اغلب بى سواد بودند و به کتاب هاى عربى مراجعه نمی کردند، همین کتاب را می گرفتند و در مجالس از رو می خواندند. این است که امروز مجلس عزادارى امام حسین را ما «روضه خوانى» می گوییم.
در زمان امام حسین روضه خوانى نمى گفتند، در زمان حضرت صادق هم روضه خوانى نمى گفتند، در زمان امام حسن عسکرى هم روضه خوانى نمی گفتند، بعد در زمان سید مرتضى هم روضه خوانى نمی گفتند، در زمان خواجه نصیرالدین طوسى هم روضه خوانى نمى گفتند. از پانصد سال پیش به این طرف اسم این کار شده «روضه خوانى». روضه خوانى یعنى خواندن کتاب روضة الشّهداء، همان کتاب دروغ.
از وقتى که این کتاب در دست و بال ها افتاد، دیگر کسى تاریخ واقعى امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانه سازىِ روضة الشهداء خواندن. ما شدیم روضه خوان، یعنى روضة الشهداء خوان، یعنى افسانه ها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردن.
گفت: «وَ زادَتِ التَّنْبورُ نَغْمَةً اخْرى»؛ بعد در شصت هفتاد سال پیش، مرحوم ملا آقاى دربندى پیدا شد. تمام حرف هاى روضة الشهداء را به اضافهء یک چیزهاى دیگر، همه را یکجا جمع کرد که دیگر واویلاست! واقعاً به اسلام باید گریست...
حماسه حسینی مرتضی مطهری
چند روزي است که متن کوتاه شده سخنراني استاد دانشمند جناب آقاي يوسفي غروي حفظه الله، که ظاهرا چند سال پيش در دانشگاه اديان و مذاهب، در باره روايت رفع القلم، بيان فرموده اند؛ به نقل از دين آنلاين، در برخي گروه هاي تلگرامي باز نشر مي شود. آن مطالب گرچه در قالب سخنراني بوده و توقع قوت و قوام استدلال در متون مکتوب از آن نمي رود اما ضعف استدلالات مذکور، بيش از حد انتظار از سخنران محترم بود. البته ممکن است تنظيم کننده خبر در حين اختصار مطالب را به سليقه خود تنظيم کرده يا تحريف نموده باشد. در اينجا به چند نقد اجمالي بر سخنان منسوب به ايشان، پيرامون ادله ساختگي بودن روايت رفع القلم، اشاره مي کنم و پيشاپيش از جسارت خود شرمسار و عذرخواهم:
1. فرموده اند: "علامه مجلسی(ره) این روایت را از کتاب زوائد الفوائد نقل میکند که نویسنده این کتاب علی بن علی بن طاووس «پسر ابن طاووس» بوده و جز نامی از این کتاب و روایت فوق که مستند به این کتاب است، روایت دیگری از آن باقی نمانده و همین امر دلیل بر ضعف و ساختگی بودن این روایت است".
ضعف و ساختگي بودن را به موجود نبودن آن کتاب و عدم رؤيت روايتي ديگر از آن کتاب منتسب کرده اند. بالاخره نوشته شدن کتاب توسط پسر ابن طاووس را قبول دارند يا نه. اگر بله که عدم روايت ساير احاديث آن کتاب در کتب متأخر ضرري به وجود آن نمي زند. اگر تأليف چنان کتابي را قبول دارند ولي آن را تأليف فرزند ابن طاووس نمي دانند، باز هم مجعول بودن کتاب و روايت ثابت نمي شود، النهايه مؤلف آن کسي ديگر است و مرحوم مجلسي در نسبت دادن به پسر طاووس مرتکب اشتباه شده. اگر هم وجود چنان کتابي قبل از مجلسي را به کلي منکرند، پس بايد به علامه مجلسي تهمت وضع و جعل متعمدانه آن کتاب و حديث مذکور از آن را بزنند. آيا ملتزم به اين قول گزاف هستند؟ البته شأن ايشان اجل از اين کلام است.
2. باز فرموده اند: "وجود اشکالات لفظی و معنوی در اين روایت از جمله الفاظی عامیانه همچون الفاظ «یَرْتاس»، «رؤیا» و «جنیت» به جای «یَتَرَأ َّصُ»، «ریاء» و «جنٌبت» و وجود عباراتی همچون اسفل الفیلوق، یوم الهدی، یوم انکسار شیعه، یوم التصفیح، یوم ظفرت به بنو إِسرائیل در روایت فوق، دلیل بر ضعف و ساختگی بودن این روایت است".
اشکالات لفظي که بيان شده همه مربوط به روايت مذکور در جلد 95 بحار است و صورت صحيح آن عبارات در جلد 31 آمده. ضمن اينکه محتمل است اختلاف نسخ و خبط کاتب در نسخه اي که نزد مجلسي بوده يا در نسخ خطي بحار که از روي آن طبع شده يا اشتباه حروفچين در هنگام تايپ از نسخه بحار موجب اين خطاها شده باشد و اين قسم اشکالات در اکثر نسخ خطي و تايپي موجود است. کما اينکه در همين خبر تايپي نقل شده از بيانات ايشان کلمه يرتأس را يرتاس و کلمه يترأس را يترأص تايپ کرده. حال من بيايم و مثلا ايراد بگيرم که چرا در سخنراني يترأص گفته شده و اين غلط است. نه معلوم است که کاتب و حروفچين اشتباه کرده و اين دليل بر ضعف سواد سخنران نيست. عبارات بعدي هم عاميانه نيست و هر کدام معاني خاص خود را دارد که اگر نمي دانيم بايد از اهلش سؤال کنيم و دلالتي بر ضعف روايت ندارد.
3. باز فرموده اند: "فضایل فراوانی که در این روایت جعلی منسوب به امام هادی(ع) برای جشن گیرنده روز نهم ربیعالاول آمده، توهم عظیم بودن این روز را میآورد، در صورتی که هیچگونه روایت دیگری از هیچیک از علما و اهلبیت(ع) درباره فضایل این روز وارد نشده است".
بايد گفت از چه زماني، ذکر فضائل بسيار براي امري باعث شک و ترديد در آن امر، و تضعيف روايت مربوطه شده. اگر روايت صحيح باشد ولو در آن فضايل زياد ذکر شود باز هم صحيح است. اگر ضعيف باشد، حتی اگر ذکر هيچ فضيلتي نشود باز هم ضعيف است. ذکر کم و زياد فضائل هيچگاه از ادله ضعف و قوت روايت محسوب نمي شده.
تواضع اين مرد بي نظير است، ظاهرا اعلاميه اي را كه در آن از ايشان تعبير به آيت الله و يا تعابير ديگر حتی استاد شده بجوده را پاره کردند و چند باری اعلامیه را عوض میکنند و قبول به انتشار آنها نمی کردند و فقط نوشتهٔ بالا را بدون هیچ لقبی قبول کردند.... این در حالی است که تمام فضلای حوزه نزد ایشان تلمذ کردند..
أطال الله بقاء سيدنا الاجل..
اخیرا مقاله ای در باره کتاب اختیارات مجلسی نوشتم و گفتم نسخه ها مختلف است. این نویسنده (مبارکه ای) کتاب اختیارات را از او نمی داد. هدفش نقد این خبر است که دجال از اصفهان بر می آید!
نقد دوم:
کتاب «المحاکمات بین شرحي الإشارات» نسخه ای بسیار نفیس محفوظ در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران دارد (ش: 277) که کاتبش عبدالواحد بن عبدالحمید بن مسعود شافعی سیواسی سلماسی است. به گزارش خود این کاتب، وی شاگرد ملا قطب بوده و این نسخه را نزد او خوانده و با نسخۀ اصل برابر کرده و به خط خود به همین تصحیح گواهی داده است. حتّی گفته است که پس از این مقابله، حاشیۀ کتاب را نیز با حاشیۀ نسخۀ قطب برابر کرده است و هرچه از این حاشیه ها نشانۀ «سم» دارد از استاد است.
تصحیح متن فارسی کتاب «شیعه در اسلام» علامه طباطبایی بر اساس دستنوشته علامه. این دستنوشته در اختیار دکتر نصر بود که از طریق دکتر اعوانی به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران سپرده شده و چاپ تازه، بر اساس آن صورت گرفته و بسیاری از اشکالات و افتادگی ها حل شده است. تبریک به جناب استاد محمد کریم پارسا بابت زحمتی که کشیده اند.
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com