Mehdi Sahafian:
ادامه دریافتهای دفتر ششم مثنوی
حکایت دژ هوش ربا 10
صورت معشوق زو شد در نهفت
رفت و شد یا معنی معشوق جفت 4617
وصف درگذشت برادر بزرگتر :
اشاره به چگونگی رسیدن به حقیقت توسط حضرت عشق :
صورت معشوق در نظر عاشق محو می شود و با حقیقت معشوق یکی می شود.
من شدم عریان زتن،او از خیال
می خرامم در نهایات الوصال
کی به وصول کامل و غرق شدن در آغوش او می رسم؟
زمانی که از جسم خودم برهنه شوم و معشوق در نظر من از خیال جدا شود.
این مباحث تا بدینجا گفتنی است
هر چه آید زین سپس نهفتنی است
این بیت کلید تمامی تمثیل های عرفانی مثنوی است:وصف وصول قابل بیان است اما خود وصول در واژه ها نمی آید.
واژه ها برای دنیای مادی است .جانها بی دهان سخن می گویند و بی گوش می شنوند.
(به رمز تکرار "قل " در قرآن مراجعه شود؛پیامبر در سکوت دریافت می کند و مامور می شود که این گونه بگو...)
تا به دریا سیر اسپ و زین بود
بعد ازینت مرکب چوبین بود
وقتی به دریای حقیقت رسیدی اسب به کارت نمی آید .قایق چوبین مرکب تست.
این خموشی مرکب چوبین بود
بحریان را خامشی تلقین بود
تمثیل بی نظیر برای سکوت:
سکوت مرکب تو در دریای بی انتهای حق است.
وآن کسی کش مرکب چوبین شکست
غرقه شد در آب ، او خود ماهی است
مقام بالاتر یعنی غرق شدن در توحید ؛برای آن کسی است که این قایق را هم بشکند .او شاه ماهی دریای توحید است.
نه خموش است و نه گویا ،نادری است
حال او را ، در عبارت نام نیست
آنکه غرقه او شد همه است و همه ویژگیها را دارد گرچه متضاد باشند هم گویا است و هم در سکوت!!
@arameshsahafian
ادامه دریافتهای دفتر چهارم مثنوی2
دیباچه؛ وصف مولانا از مثنوی معنوی2
هین ز چارم نور ده خورشید وار
تا بتابد بر بلاد و بر دیار
مانند خورشید نور بده از طریق دفتر چهارم بر پهنه سرزمینها(و زمان ها)
هر کش افسانه بخواند،افسانه است
وآنکه دیدش نقد خود،مردانه است32
هر کس مثنوی را افسانه بداند خودش افسانه و خالی از حقیقت است.
و کسی که آن را نقد و صیقل جان خود بداند،مردانه در راه سلوک ایستاده است.
آب نیل است و به قبطی خون نمود
قوم موسی را نه خون بد ،آب بود
اشاره به یکی از عذابهای بنی اسرائیل که رود نیل برایشان خون شد.
مولانا می فرماید این عذاب برای فرعونیان بود؛ اما برای قوم موسی ع آب زلال بود.مثنوی نیز چنین است.
دشمن این حرف این دم در نظر
شد ممثل سرنگون اندر سقر
دشمن مثنوی همین الان ،سرنگون شده در دوزخ تجسم می یابد.
ناکسان را ترک کن بهر کسان
قصه را پایان بر و مخلص رسان
به مخالفان و غرض ورزان (که منافع خود را از دور شدن مولانا از کرسی تدریس و فتوا از دست داده بودند)
توجه نکن برای مشتاقان ادامه بده.
نکته :در ابتدای هر دفتر مثنوی،مولانا مقدمه ای به زبان عربی می آورد.
چرا مولانا و بزرگان دیگری چون سعدی و حافظ بسامد بالایی از کلمات و لشعار عربی استفاده می کردند؟
سیطره زبان عربی در گذشته قرن 7 و 8 و این که زبان علم بوده است همانند سیطره زبان انگلیسی در امروز ما می باشد.
فراموش نکنیم که خداوندان زبان فارسی چون مولانا در زمانی تنفس می کردند که اروپاییها در قرون وسطی بودند . (رنسانس حدود 450 سال پیش بوده است.)
وصف مثنوی در مقدمه عربی دفت چهارم
در این سفر چهارم ؛راحت جانها و در مان تنهاست.
این سفر مایه شادمانی جانها و گواراترین میوه هاست.
سینه دفتر چهارم چنان جواهراتی دارد که سینه زنان زیباروی از آن زیورها خالی است.
این دفتر مانند ماه تابان و چون سعادت و بخت باز آمده است.
و این دفتر چون آفتابی است که از پس پراکنده شدن ابرها(ابرهای خودخواهی و خودبینی) می تابد.
از خدا می خواهیم که سپاس آن را به ما هدیه کند؛زیرا شکر چون زنجیری است که نعمت را لحظه به لحظه برای ما به ارمغان می آورد.
@arameshsahafian
ادامه دریافتهای دفتر چهارم 11
داستان ساخته شدن مسجد الاقصی 5
تمثیلات یگانگی با حق
بعد از آن تو طبع آن آب صفا
خود بگیری جملگی سرتا به پا439
پس از آن تو هم مانند آب زلال و صافی می شوی.
(تمثیل عالی برای یگانگی انسان با خداوند و کلام حلاج.
به عبارت دیگر یکی شدن نیست ؛بلکه کشف یکی بودن است.غیر خداوند و غیر حق چیزی نیست .هنر این است که آن را کشف کنیم.
بعد از آن خواهی تو دور از آب باش
که به سر هم طبع آبی خواجه تاش
ای انسان بزرگ بعد از یک دوره تمرکز و مراقبه و ذکر تو همجنس حق می شوی؛ زیرا سر و باطن تو با آن یکی است و پس از این می توانی ظاهرا از آب یا همان ذکر حق دور شوی.
(مولانا با اشراف کامل به خوبی آخرین مرحله سلوک را بازگو می کند که همان فنا می باشد یا به رنگ آتش درآمدن آهن)
پس کسانی کز جهان بگذشته اند
لا نی اند و در صفات آغشته اند
اینان که یکی بودن با او را کشف کرده اند،نخست از دنیا عبور کرده اند،سپس به صفات الهی آغشته شده اند.
گر ز قرآن نقل خواهی،ای حرون
خوان:جمیع هم لدینا محضرون444
روح خود را متصل کن ای فلان
زود با ارواح قدس سالکان448
مولانا ارواح اولیا را یکی می داند و این کلید یگانگی همه راه یافتگان از انبیا و امامان و عارفان است.
برای مشاهده همه دریافتها می توانید به کانال آرامش و پرواز مراجعه فرمایید
????????
@arameshsahafian
این جمله یک تمثیل است و از این بیت شعر برگرفته شده است:
اعد ذكر نعمان لنا ان ذكره
هو المسك ما كررته يتضوع
معنی شعر: برای شادی خاطر ما دوباره از نعمان ( گویا منظور جناب ابوحنیفه نعمان بن ثابت رضی الله تعالی عنه می باشد ) سخن بگوی که یادش همچون نافه ای می باشد که هر چه آن را در معرض هوا قرار دهی بوی خوشِ بیشتری می پراکند.
منظور کلی از این تمثیل این است که تکرار سخن نیکو خوشایند است و بر تاثیرش می افزاید.
( تا نظر دوستان چه باشد )
شب چهارشنبه سوری کی و دارای چه آدابی است؟
در یک متن مذهبی از دوره صفوی که در باره برخی از آداب و رسوم روزهای هفته و سال بحث می کند، مطالبی در باره چهارشنبه سوری آمده است که جالب بود:
چهارشنبه آخر این ماه (صفر) که چهارشنبه سوری و سرخی نیز می گویند، در نزد جمهور شیعه شوم است، و در شب چهارشنبه آخر که ظرفهای سفالین پر از آب از بامها می اندازند در اکثر خانه ها، و در بعضی بلادها، در این شب، آتش در بامها می افروزند و می گویند چون در این شب و آن روز بلای بسیار نازل می شود، انداختن ظرف پر آب و شکسته شدن آن و آتش افروختن رفع بلا می کند، این طریقه مجوس است و عبده نار، اصلی ندارد. و از این عجب تر بعضی از سفها و بی عقلان و امّیان در این روز که چهارشنبه باشد، بنای سرتراشی می گذارند، و دعاهای چند می خوانند، و تا یک سال چهارشنبه به چهارشنبه سر می تراشند، و اقبال خود را از این سر تراشیدن استنباط می کنند، و به خود مؤثر می گردانند، نکبت و دولت و آمدن و نیامدن احوال خود را در عرض سال، این نیز پوچ است، و اصلی ندارد، و از طیره و فال نیک و بد است و در طریقه اهل بیت نیست ... و احمق تر آن جماعتی اند که می روند و به حوضی پر آب می نشینند و تا لب زیرین خود متصل به آب است، و نفَس نگاه می دارند و دعا و طلسم چند می نویسند. این نیز اصلی ندارد.
@jafarian1964
شاه عباس، فرانسیس بیکن و فرق زنبورهای گرجستان و اردبیل
می گویند سرآغاز تحول در غرب، زمانی بود که روش فلسفی رایج یونانی که بخشی میراث قدیم یونان بود و بخشی هم از مسلمانان به آنان باز سرایت کرده بود، به روش تجربی تغییر یافت. این مهم ترین یا دست کم یکی از مهم ترین تحولات در روش معرفتی در غرب قرن پانزدهم و شانزدهم میلادی است.
در این باره داستانی از فرانسیس بیکن (1561 - 1629) نقل می کنند، کسی که سهم عمده ای در شکستن بت های ازلی دوره قرون وسطی دارد.
مقدمه داستان مزبور این است که در قرون وسطی، اغلب به میراث علمی گذشته و اقوال حکمای قدیم بها می دادند اما به روش تجربی باور نداشتند. برای آنان آنچه از گذشتگان نقل می شد، مهم تر از آن بود که همان مطالب با روش تجربی و حسی بررسی و نقد و ارزیابی شود. آنان قضایای مختلف در علوم و معارف را با کلیات و قواعد فلسفی ثابت می کردند و هرکجا کم می آوردند به اقوال گذشتگان از فلاسفه استناد کرده، و برای سخن آنان اعتباری بیش از تجربه و استقراء قائل بودند. این روشی بود که در آغاز عصر جدید زیر سوال رفت و اروپا را متحول کرد.
می توان گفت تحول یاد شده به صورت سمبولیک در قصه ای که بسا واقعی هم باشد، بیان شده، و آن ماجرایی است که برای بیکن پیش آمد. این ماجرا مربوط به یک مجلس علمی از دانشمندان معاصر وی در باره شمار دقیق تعداد دندان های اسب بود.
عقیده فلاسفه قدیم بر این بود که تعداد دندانهای اسب مثلا فلان مقدار است و این بحث در آن محفل علمی که بیکن هم بود مطرح شد. هر کس مطلبی گفت و از قول فیلسوفی از گذشتگان عددی را نقل کرد و این که مثلا ارسطو گفته است که اسب چهل دندان دارد.
فرانسیس بیکن از این رویه برآشفت و گفت: بهتر است همین الان به طویله برویم، دهن اسبی را باز کنیم و تعداد دندانهای او را شمارش کنیم و اختلاف را برطرف سازیم. البته دیگران به سخن او خندیدند و او را مسخره کردند.
معنای سخن بیکن این بود که در امور علمی، «تجربه» مهم تر از کلی گویی یا نقل اقوال دیگران است حتی اگر ناقلان این اقوال از بزرگان یونان و فیلسوفان مشهور باشند.
تا اینجای داستان بر همه معلوم است و هر کسی اندک آشنایی با تاریخ فلسفه و علم در غرب داشته باشد با این حکایت آشناست.
اما داستان دیگری در این زمینه و در زمین ما یعنی شرق و دقیقا ایران داریم که آن هم نیاز به مقدمه دارد. داستانی که مربوط به زنبور است و این که خانه اش را چگونه می سازد.
از قدیم در میان حکمای ما شایع بود که زنبور خانه اش را مسدَس یا شش وجهی می سازد و در این باره مهندسی بسیار دقیقی دارد. این مسأله به قدری مهم و مورد وثوق بود که در بحث علم الهی از این نکته یاد می شد که چطور زنبور که علم ندارد - چون فرض بر این بود که حیوانات شعور ندارند - این اندازه خانه اش را مستحکم و منظم می سازد و بنابرین این اشکال به علم الهی می شد که اتقان عالم نیاز به علم ندارد و جهان موجود نمی تواند علم خدا را ثابت کند!
آن وقت متکلمان در این باره جوابهایی می دادند و از آن جمله می گفتند که این کار زنبور به الهام است یا مطالب دیگر. (برای مثال بنگرید: اشراق اللاهوت، ص 206)
اما ماجرایی که به این مسأله و بحث ما مربوط می شود حکایتی است به زنبور و شاه عباس (م 1038) و برخی از اطرافیانش و به طور خاص به ملاجلال منجم باشی دانشمند معروف وقت بر می گردد.
در اینجا هم عینا یک نقل قول قدیمی مانند همین که زنبور خانه اش را مسدس می سازد مطرح می شود و شاه عباس عین فرانسیس بیکن به آن اعتراض می کند.
ملاجلال منجم، منجم باش شاه عباس می نویسد: در گرجستان در خدمت نواب گیتی ستان کلب آستان علی علیه السلام - یعنی شاه عباس اول که از 996 تا 1038 (1588 - 1629) سلطنت کرد - در وقتی که حضرت شیخ بهاءالدین محمد و صدرَین - صدر خاصه و صدر ممالک - حاضر بودند و از هر جا سخنی می گذشت. جلال منجم [یعنی خود نویسنده]معروض داشت که:
قواعد کلیه حکماست که خانه های زنبور مسدّس میباشد و برهان بر طبق آن گفته اند.
نواب اشرف فرمودند که:
من به برهان نظری - شما بخوانید به تجربه عملی - ثابت کنم که این صورت ندارد و امر فرمودند که چند عدد شانه عسل حاضر کردند. حقا که خانه های زنبور بسیار مدوّر و مخمّس به نظر رسید و مربّع نیز گاهی دیده شد.بعضی عرض کردند که زنبورهای گرجستان از قواعد حکمت خبری ندارند. [!]مقارن آن عسلی چند از دارالارشاد اردبیل حاضر ساختند. آنجاها نیز مشاهده شد و گاهی به غلطی - اشتباهی - مسدّس نیز بود.از مشاهده این [یعنی روش علمی تجربی] آن قاعده بر هم خورد. (ادامه را پایین بخوانید)
@jafarian1964
آب لوله کشی و تجدید نظر در مسائل طهارت و نجاست
با آمدن آب لوله کشی در خانه ها و حمامها و نصب شیر آب، برای مردم که سابقا از آب کر و به خصوص حوض های بزرگ استفاده می کردند، شبهاتی و سوالاتی مطرح شد که از میانه قرن سیزدهم هجری به تدریج از مراجع تقلید سوال می شده است. آقای توکلی طرقی در این باره نوشته ای دارد که در ایران نامه سال 87 منتشر شده است. وی در آنجا رابطه میان بهداشت فقهی قدیم با تحولات جدید در پزشکی و امر بهداشت و تغییراتی که به تدریج در سطح فقه روی داد، مورد بحث قرار داده است. عجالتا، در میان استفتاءات میرزای شیرازی دو مورد را نقل می کنم:
سوال: تالابی است در بعضی بلاد، تقریبا به فاصله سه فرسخ، و از حیثیت طول و عرض شاید قریب سه و یا چهار فرسخ بوده باشد، و از قراری که می گویند، چشمه هم در آن تالاب هست، و تخمینا به قدر ده فرسنگ آب در یک لوله آهنی آورده اند تا نزدیک شهر، در آنجا منقسم می شود در لوله های آهنی کوچک به قدر لوله آفتابه یا زیادتر، یا کمتبر به تفاوت ... و چون تالاب مشرف و مسلط است بر شهر این آب به اختیار خود می رود به مرتبه های [طبقات ساختمان] چهارم یا پنجم بلکه تا ششم، با وجود این صور، ظرفی را در زیر آب بگذارند و چیز متنجس در آن ظرف بشویند پاک می شود یا نه، و بر فرض آن که پاک بشود، آب هم نجس نشود، خود آب حکم کرّ دارد یا حکم آب جاری، آنچه مسأله است مرقوم فرمایید.
جواب: بسم الله الرحمن الرحیم: متنجس پاک می شود، و آب نجس نمی شود مادام که متصل است و حکمش حکم کرّ است و الله تعالی العالم.
یک سوال دیگر این است:
مسأله: در بلد بعضی حمامها در دهن، شیر دارند. از دهان شیر، آب می ریزد به زمین نجس، ولی به دهان شیر متصل است. آبِ جمع شده، پاکست یا نه؟
جواب: پاک است مادام که متصل است.
چنان که آشکار است، این موارد، در چارچوب همان مبحث فقهی است، اما به تدریج، زمینه بحث بازتر شد تا روزگاری که دو امر بهداشت فقهی با علمی، سعی کردند به هم نزدیک تر شوند. کتاب مطهرات در اسلام بازرگان، یک نمونه از این تلاش ها برای نزدیک کردن اینها بود. آثار متعدد دیگری هم اواخر قاجار و دوران پهلوی نوشته شد.
@jafarian1964
سوال و جواب جالب از میرزای شیرازی
هرگاه کوچه سربسته باشد، و درِ خانه زید در ابتدای کوچه باشد، و در خانه ی عمرو، در وسط کوچه، آیا عمرو می تواند بدون اذن زید، خاشاک و خاکروبه خود را در محاذی درِ خانه خود و پایین تر یا بالاتر بریزد و بردارد یا نه؟
جواب: احوط بلکه اظهر این است که بدون اذن صریح زید، یا شاهد حال به رضای او، نکند، و در این مسأله اشکال بسیار است. مشهور میان علما این است که اوّلِ کوچه که داخل می شوند، مال زید و عمرو است بالمشارکه، تا به درخانه ی زید، و از در خانه زید مال عمرو است تا به در خانه عمرو، و از درِ خانه عمرو که گذشت، آن زیادی که در آخر کوچه است، مشترک است میان هر دو، و قول دیگر این است که هر دو در مجموع شریکند. و مسأله محتاج تأمل است.
@jafarian1964
(ادامه ی پست بالا 👆👆
مطمئنا قاضی صاعد درک می کرده است که داشتن صنعت، نمی تواند بدون «علم و دانش» باشد، اما چگونه است که چنین تحلیلی ارائه داده است؟ پاسخی که او در این باره داده این است که علم، امری است که وجودش در انسان، او را از سایر موجودات و در واقع حیوانات جدا می کند. به عبارت دیگر، علم اختصاصی انسان است، در حالی صنعت چنین نیست، زیرا برخی از حیوانات نیز به نوعی «صنعت» دارند. او چند صفحه بعد می گوید: در امر صنعت و دقیق کاری در تصویر و نقاشی، و نیز ساختن، موجودی چون زنبور با ساختن خانه مسدس و بنای مخازنی برای نگهداری قوت خود، فعال است. چنان که عنکبوت در کشیدن تارها، ایجاد دایره هایی با تناسب و توازن، توانایی دارد. برخی از حیوانات دیگر هم «الصنائع العجیبه» دارند. (التعریف، ص 149). غزالی در «الاقتصاد»، به تفصیل درباره صناعت زنبور در ساختن خانه های مسدس، سخن گفته و آن را دلیل بر این گرفته است که این حشره، بدون «علم» و حتی اختیار این کار را انجام می دهد. او این را شاهد بر درستی نظریه سنیان در مقابل معتزله، در باره نفی اختیار و اختراع در افعال بشر می داند. بدین ترتیب «صنعت» را از «علم» تفکیک می کند، یا دست کم امکان آن را گوشزد می نماید. پس از آن می گوید، از این دست صنایع عجیبه، بسیاری از حیوانات دارند و این با فرض حیوانیت آن و نداشتن علم، برخلاف بشر است (الاقتصاد فی الاعتقاد، ص 58). این در حالی است که اساسا، این که زنبور خانه اش را مسدس بسازد درست نیست، و قبل از چهارصد سال، شاه عباس، با یک تجربه عملی آن را نقد و باطل کرد.
نتیجه ای که از داستان زنبور در جهت تفاوت میان صنعت و علم و بی ارتباطی آن می گرفتند این بود که در صنایع، انسان شریک دارد و آن هم برخی از حیوانات است، بنابر این، صنعت مابه الامتیاز آدمی نیست. این در حالی است که علم، که از نظر او همان فلسفه و علوم عقلی است، چنان است که حیوانات دیگر نداشته و شراکتی در آن با انسان ندارند. استاد جمشیدنژاد نوشته اند: «قاضى صاعد، بهطور آشكار و قطعى فقط خرد و جلوههاى آن را به عنوان تنها عامل جداكننده انسان از حيوان مىستايد و بهنظر وى آدمى هر اندازه سطح خردورزى خود را بالاتر ببرد، به كمال نزديكتر مىشود. در ديدگاه او عقل، فصل مقوّم نوع انسان و همان نفس ناطقه است و از اين جهت به نظر وى، توجّه به علوم نقطه عطف قاطعى به شمار مىرود كه موجب تمايز ملّتها و در عين حال، عامل اصلى تكامل تاريخى ايشان است». (التعریف، مقدمه، ص 62). غالبا متفکران اسلام، چنین می اندیشیدند و به این ترتیب، از نظر مراتب علم، صنعت را در درجه دوم و سوم قرار می دادند. البته، ابن حزم، در یک مورد، این تحلیل را نقد کرده و ضمن تأکید بر این که «نطق» فصل انسان است و او را از حیوان جدا می کند، آن را به معنای تصرف در علم و صناعات معنا می کند. این درست است که زنبور یا عنکبوت، کار حساسی می کنند، اما تصرف در آن ندارد و عملشان تکراری است، در حالی که انسان به وسیله این نطق، تصرف در علم و صنعت می کند. مثل کاری که انسان در بافتن و خیاطی و ساختمان سازی و غیره دارد و آن را پیشرفت می دهد: «أمّا الإنسان فإنه يتصرف في عمل الديباج و الوشي و القباطي، و أنواع الأصباغ و الدباغ، و الخرط و النقش، و سائر الصناعات من الحرث و الحصاد و الطحن و الطبخ و البناء و التجارات. و في أنواع العلوم من النجوم و من الأغاني و الطب و النبل و الجبر، و العبارة و العبادة و غير ذلك. و لا سبيل لشيء من الحيوان إلى التصرف في غير الشيء الذي اقتضاه له طبعه، (الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، 1/98). ابن سینا هم روی این تفاوت تأکید دارد آنجا که می گوید: «و للحيوانات الأخرى و خصوصا للطير صناعات أيضا، فإنها تصنع بيوتا و مساكن لا سيما النحل. لكن ذلك ليس مما يصدر عن استنباط و قياس، بل عن إلهام و تسخير، و لذلك ليس مما يختلف و يتنوع، و أكثرها لصلاح أحوالها و للضرورة النوعية ليست للضرورة الشخصية» این درست است که برخی از حیوانات [و حشرات] مانند زنبور هم «صناعاتی» دارند، از آنها از روی استنباط و قیاس نیست، بلکه از روی «الهام و تسخیر» است؛ لذا تنوع در آن دیده نمی شود. به علاوه، کار آنها برای احوال و ضروریات شخصی است اما در انسان، جنبه نوعی [و عمومی] دارد. (الشفاء، الطبیعیات، 2/182). محمد نعیم طالقانی هم از عالمان قرن یازدهم هجری، همین تفاوت را میان صناعات حیوانی و انسانی بیان کرده است: (منهج الرشاد فی معرفة المعاد، 2/151).
پادشاه از وزیر در "احوال زنبوران" پرسید:عجبتر آنکه با وجودیکه گزندگی در نهاد ایشان است در پی آزار یکدیگر نیستندو با آنکه نیش دارند جز نوش ندهند و ما در آدمیان بخلاف این می بینیم که یکدیگر را زیان می رسانند و بنیاد همچو خود را بر می اندازند (و در حالیکه در نهادشان، فطرت و محبت به همگان است)؟؟!!!
ماجراهای تن_تن
ستاره ی اسرار آمیز
معرفی کتاب
ستاره اسرار آمیز (به فرانسوی: L'Étoile Mystérieuse) دهمین کتاب از مجموعهٔ کتابهای مصور ماجراهای تنتن و میلو است. این کتاب نخستین بار در سال ۱۹۴۲ میلادی توسط هرژه نوشته، طراحی و به چاپ رسید.
داستان :
در شبی گرم، تن تن و میلو مشغول قدم زدن در خیابانهای شهر بودند که تن تن متوجه میشود یک ستاره بزرگ در دب اکبر اضافی است . تن تن، متعجب به خانه بر می گردد و به رصد خانه زنگ می زند تا علت را بپرسد و جواب می گیرد که مدیران رصد خانه مشغول تحقیق بر روی این مسئله هستند . تن تن شخصاً به رصد خانه میرود و پس از گفتگوهای طولانی با پروفسور فوستل، متوجه میشود شهاب سنگی بسیار بزرگ با زمین برخورد خواهد کرد.
این اتفاق نمیافتد ولی تکه ای از شهاب سنگ در اقیانوس منجمد شمالی قرار می گیرد و پیش بینی میشود که قسمتی از این قطعه بیرون از آب مانده باشد . پروفسور فوستل که فلزی جدید را در این شهاب سنگ پیدا کرده است، آن را فوستیلیت می نامد و همراه یک گروه تحقیقاتی از بنیاد تحقیقات علمی اروپا راهی اقیانوس می شود .
#رمان
#داستان
⬇️⬇️
گزيدن زنبور:
علامتش ورم و سرخى موضع است. علاجش ماليدن ترياق و ماليدن گل ارمنى و گل رست با آبغوره و ضماد سرگين تازۀ گاو و ريختن آب يخ بر موضع گزيده، مكرر. و اگر موضع را در آب بسيار گرم گذارند و بلافاصله نقل به آب سرد نمايند، تسكين مىشود.
حقير در تسكين وجع عقرب گزيده و زنبور، ماليدن جدوار خطائى را تجربه كردهام. و در وجع شديد زنبور گزيده، خوردن يك درهم مرزنجوش و سه درهم گشنيز خشك نافع است. و استعمال شياف يخ در مقعد، مسكن وجع است و اگر وجع به طول انجامد، فصد نافع است.
علاج ساير جانورهاى گزنده به نهجى است كه در معالجات مشتركه مذكور شد و آنچه از معالجات مذكوره در همين مذكورات نيز كافى است، نهايت اين چهار حيوان اشهر حيوانات سمّى را تخصيص به ذكر داده و علاج آنها را جداگانه ذكر نموده و الاّ اعتماد كلى در اينها بر همان است كه كلى مذكور شد.
🔸آية الله العظمی حاج آقا رحیم ارباب به امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیهما بسیار علاقمند بود و به سادات فراوان احترام می گذاشت. 🔹در نمازهای خود سوره کوثر را می خواند و پس از آن الحمد لله می گفت. 🔸اگر کسی توصيه ای براي حل مشکلات می خواست می فرمود تسبيحات حضرت زهرا (س) را بخوانيد (علاوه بر تعقيبات نماز، در ساير اوقات).
🔹 ایشان یک روز به سختی با دلو از چاه آب کشیده و حوض خانه را پر می کنند، اهل خانه به ايشان میگویند: ته حوض نجس بود آیا آن را آب کشیدید؟ می گویند: نه، همه حوض نجس شده است. تخليه حوض و دوباره آب کشيدن از چاه نيز کار مشقت باری بوده است.🔸می فرمايند: هفت مرتبه سوره یاسین را برای هفت سیّد بخوانیم تا خداوند باران نازل کند و حوض پاک شود. این کار را انجام می دهند و باران می آید و حوض پاک می شود.
@bazmeghodsian
نظر عرفا در فاعل و مفعول جماع
" در نشئه عنصری وصلتی اعظم از نکاح نیست ( نکاح به معنی لغوی آن که جماع است ) لهذا شهوت همه اجزای مرد را فرا می گیرد و لذا مامور به اغتسال از نکاح شد ... چه اینکه حق تعالی بر عبد خود غیور است ( این سخن شیخ تمهید است برای اغتسال زوجین ) یعنی غیور است بر بنده خود که اعتقاد کند که به غیر او سبحانه لذت می برد . پس او را به غسل کردن تطهیر نمود تا از این تطهیر عبد برگردد و به حق بنگرد . پس حق را در آن کسی ( یعنی در مراه ) که عبد در او فانی شده بود مشاهده کند . چه اینکه در واقع و نفس الامر التذاذ به حق است نه به غیر حق ... پس شهود رجل ، حق تعالی را در مراه ( یعنی در حین مواقعه ) اتم و اکمل است . زیرا رجل ، حق را در مراه مشاهده می کند از آن حیث که حق فاعل و منفعل است .
این سخن شیخ مثل دیگر مطالب این کتاب مبتنی بر وحدت شخصیه وجود منظور در مظاهر و مرایاست .
از این بیانات شیخ یکی از اسرار حدیث تثلیث ، حب نساء و طیب و صلات که گفته آمد معلوم شده است . پس از این جهت رسول الله (ص) محب نساء بود که کمال شهود حق در نساء است . چه اینکه حق تعالی هیچ گاه مجرد از مواد ( یعنی مظاهر و مجالی ) مشاهده نمی شود زیرا حق تعالی به حسب ذات غنی از عالمیان است ( و شهود او مجرد از آنها یعنی مواد و عالمین امکان ندارد ) پس چون امر از این وجه ممتنع است و شهادت ( یعنی شهود ) نمی باشد مگر در ماده پس شهود حق در نساء عند المواقعه اعظم شهود و اکمل آن است " . ( ممد الهمم در شرح فصوص الحکم ، حسن زاده آملی ، 607 )
اشعار شیخ محمد باقر آیتی بیرجندی (مأخذ تراجم الرجال ج 2)
تا به كي هستي گرفتار خيال
تا به كي مأنوس با اين قيل و قال
تا به کي گويي صحيح او اعم
تا به كي اين حرفها بافي به هم
تا به كي اوراق را بر هم زني
تا زاصل مثبت اندك دم زني
تا به كي اين رنجهاي بي قياس
تا شود معلوم تو حال قياس
صورت است اين اي جناب مستطاب
بي ثبات است همچو نقشي روي آب
جمله وهم است و خيال است و بدع
جمله مكر است و مكيد است و خدع
گر تو را معني از آن مقصود و لب
گر تو را مقصود از آن كشف حجب
پس چرا آثار آن آثار زشت
گند آن پر كرده هر بام و كنشت
با خيال غير حق اين اي فلان
ميرساند در جحيمت بي گمان
گر كه چشم باطنت بيند عيان
آب اين سوزان تر است از نار آن
💢 آخرین عکس احمد شاملو در ۷۵ سالگی
فخرالدین فخرالدینی می گوید این عکس را ۲۰ روز قبل از مرگ شاملو گرفته است. او می گوید:
"همیشه دوست داشتهام عکسهایم را در استودیوی خودم که مجهز است و امکانات نوری خوبی دارد، بگیرم و برای همین کمتر به خانه یا محل کار دیگران رفتهام.
تیر ۱۳۷۹ بود که در تماسی تلفنی، آیدا از من خواست تا به فردیس کرج بروم و عکس پرتره شاملو را بگیرم.
با اینکه میدانستم شاملو بعد از جراحی و قطع پایش و اوج گیری بیماری دیابت، مدتی است در منزل بستری است و شرایط جسمانی و روحی خوبی ندارد، اما وقتی به خانه او وارد شدم، انتظار نداشتم او را در آن حالت و شرایط نامناسب ببینم؛
روی ویلچر نشسته بود، رنگ صورتش مثل گچ سفید بود، سرش را بلند نمیکرد، نسبت به حرکتها و سروصدای محیط بهسختی واکنش نشان میداد و به هیچوجه حرف نمیزد.
بهناچار دوربین بزرگ عکاسی را روی زمین کاشتم و زاویهای رو به بالا را انتخاب کردم. از کمترین نور ممکن استفاده نمودم تا اذیتی ایجاد نکنم. آنوقت منتظر ماندم تا شاملو کمی سرش را بالا بیاورد."🔹▫️
@salissweb
🔸آيةالله العظمی حاج آقا رحیم ارباب به امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیهما بسیار علاقمند بود و به سادات فراوان احترام می گذاشت.
🔹در نمازهای خود سوره کوثر را می خواند و پس از آن الحمد لله می گفت.
🔸اگر کسی توصيه ای براي حل مشکلات می خواست می فرمود تسبيحات حضرت زهرا (س) را بخوانيد (علاوه بر تعقيبات نماز، در ساير اوقات).
🔹 ایشان یک روز به سختی با دلو از چاه آب کشیده و حوض خانه را پر می کنند، اهل خانه به ايشان میگویند: ته حوض نجس بود آیا آن را آب کشیدید؟ می گویند: نه، همه حوض نجس شده است. تخليه حوض و دوباره آب کشيدن از چاه نيز کار مشقت باری بوده است.
🔸می فرمايند: هفت مرتبه سوره یاسین را برای هفت سیّد بخوانیم تا خداوند باران نازل کند و حوض پاک شود.
🔹این کار را انجام می دهند و باران می آید و حوض پاک می شود.
@bazmeghodsian
🔹وقتی مسجد اعظم قم ساخته میشد قرار شد چاه آبی حفر کنند که آن مسجد مستقل از آب شهر باشد. تحقیق شد که چه کسی این کار را بهتر از دیگران انجام می دهد. معلوم شد شرکتی در خیابان سعدی تهران هست که مدیریت آن با آقای جمشید یگانگی است ولی ایشان زردشتی میباشد. موضوع را با آيت الله العظمی بروجردی مطرح کردند ایشان فرمود: «زردشتی باشد، چه اشکالی دارد؟»
🔸 مهندس لرزاده قرارداد حفر چاه و سیستم آبرسانی مسجد را با آن شرکت بست و کار تا آخر انجام شد. هنگام تسویه حساب، آقای جمشید یگانگی گفته بود مایل است با آقای بروجردی ملاقات کند.
🔹در ملاقات آقای بروجردی از ایشان تشکر کرده بود ولی آقای یگانگی خواهش کرده بود که اجازه دهید من هم در ثواب این مسجد شریک باشم و پولی بابت کار دریافت نکنم.
🔸در همین حال یکی از حاضرین به آقای بروجردی گفته بود: «آقا به ایشان بفرمایید مسلمان شود».
🔹آقای بروجردی از شنیدن این جمله آنقدر ناراحت شده بود که صورت و گوشهایش قرمز شده بود. آقای یگانگی هم سرش را زیر انداخته و ساکت بود.
🔸پس از مدتی فرمودند: «من دعا می کنم خداوند از این صفا و اخلاص ایشان به ما هم عنایت بفرماید».
@bazmeghodsian
🔹وقتی مسجد اعظم قم ساخته میشد قرار شد چاه آبی حفر کنند که آن مسجد مستقل از آب شهر باشد. تحقیق شد که چه کسی این کار را بهتر از دیگران انجام می دهد. معلوم شد شرکتی در خیابان سعدی تهران هست که مدیریت آن با آقای جمشید یگانگی است ولی ایشان زردشتی میباشد. موضوع را با آيت الله العظمی بروجردی مطرح کردند ایشان فرمود: «زردشتی باشد، چه اشکالی دارد؟»
🔸 مهندس لرزاده قرارداد حفر چاه و سیستم آبرسانی مسجد را با آن شرکت بست و کار تا آخر انجام شد. هنگام تسویه حساب، آقای جمشید یگانگی گفته بود مایل است با آقای بروجردی ملاقات کند.
🔹در ملاقات آقای بروجردی از ایشان تشکر کرده بود ولی آقای یگانگی خواهش کرده بود که اجازه دهید من هم در ثواب این مسجد شریک باشم و پولی بابت کار دریافت نکنم.
🔸در همین حال یکی از حاضرین به آقای بروجردی گفته بود: «آقا به ایشان بفرمایید مسلمان شود».
🔹آقای بروجردی از شنیدن این جمله آنقدر ناراحت شده بود که صورت و گوشهایش قرمز شده بود. آقای یگانگی هم سرش را زیر انداخته و ساکت بود.
🔸پس از مدتی فرمودند: «من دعا می کنم خداوند از این صفا و اخلاص ایشان به ما هم عنایت بفرماید».
@bazmeghodsian
🔹وقتی مسجد اعظم قم ساخته میشد قرار شد چاه آبی حفر کنند که آن مسجد مستقل از آب شهر باشد. تحقیق شد که چه کسی این کار را بهتر از دیگران انجام می دهد. معلوم شد شرکتی در خیابان سعدی تهران هست که مدیریت آن با آقای جمشید یگانگی است ولی ایشان زردشتی میباشد. موضوع را با آيت الله العظمی بروجردی مطرح کردند ایشان فرمود: «زردشتی باشد، چه اشکالی دارد؟»
🔸 مهندس لرزاده قرارداد حفر چاه و سیستم آبرسانی مسجد را با آن شرکت بست و کار تا آخر انجام شد. هنگام تسویه حساب، آقای جمشید یگانگی گفته بود مایل است با آقای بروجردی ملاقات کند.
🔹در ملاقات آقای بروجردی از ایشان تشکر کرده بود ولی آقای یگانگی خواهش کرده بود که اجازه دهید من هم در ثواب این مسجد شریک باشم و پولی بابت کار دریافت نکنم.
🔸در همین حال یکی از حاضرین به آقای بروجردی گفته بود: «آقا به ایشان بفرمایید مسلمان شود».
🔹آقای بروجردی از شنیدن این جمله آنقدر ناراحت شده بود که صورت و گوشهایش قرمز شده بود. آقای یگانگی هم سرش را زیر انداخته و ساکت بود.
🔸پس از مدتی فرمودند: «من دعا می کنم خداوند از این صفا و اخلاص ایشان به ما هم عنایت بفرماید».
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com