❇️ استاد حائری غرق در میان کتابها
همان لحظه ورودمان، وقتی می شنوند آمده ایم تا استاد عبدالحسین حائری را ببینیم می گویند: «کتابخانه را بگیرید». اینجا کتابخانه مجلس شورای اسلامی است. با قدمتی بیش از سن و سال من و تمام کسانی که در این اتاق ایستاده ایم. دنبال کلمات می گردی که بگویی برای چه آمدی که یکی از آن میانه می گویند: «استاد در میان کتابها غرق شده است». و این، البته جان کلام است. آنچه که من می خواستم بدانم را همان اول کار شنیدم. حتی وقتی با هدایت یکی از دست اندرکاران کتابخانه نزد او رفتیم، چیزی غیر از این نیافتیم. تمام واقعیت «استاد عبدالحسین حائری» همین نکته است و من آن را به وضوح دیدم. استاد میان کتابهای کهنه و فرسوده غرق شده بود. با پیپی که از کشیدنش لذت می برد و صدای پایین و کلمات شمرده شمرده ای که حکایت از تواضعی داشت که مختص آنهایی است که خانه و خراباتشان حرف است و کلمه و عشق و دانایی.
منبع: جلالی، احمد، «حافظۀ زندۀ کتابخانه»، در: حائری نامه، ص 20
@Ketabpazhohi
ادامه دریافتهای دفتر پنجم مثنوی 16
حکایت شیخ محمد سررزی 4
مولانا بعد ازین که عارف را عاشق معرفی کرد که گنج های زمین را رد کرده و به خداوند می گوید من در جستجوی چیزی جز تو نیستم ،به شرح عشق می پردازد :
در نگنجد عشق در گفت و شنید
عشق،دریایی ست قعرش ناپدید 2731
قطره های بحر را نتوان شمرد
هفت دریا پیش آن بحرست خرد
در مقابل عشق همه دریا ها کوچکند.
این گونه عبارات که در ابیات حافظ نیز فراوان وجود دارد یعنی اساس دنیای مادی در مقابل دنیاهای ماورا محدود و خرد و بی ارزش است.به عبارتی این دنیا رحم آن دنیا هاست.
عشق جوشد بحر را مانند دیگ
عشق ساید کوه را مانند ریگ
علاوه بر فراتر بودن عشق از دنیای مادی تاثیر اعجاب آوری هم بر آن دارد.آب دریا را به جوش می آورد و ...
عشق بشکافد فلک را صد شکاف
عشق لرزاند زمین را از گزاف2736
با محمد بود عشق پاک جفت
بهر عشق او را خدا لولاک گفت
در اینجا مولانا ویژگی سومی به عشق می افزاید و آن این که همراه برگزیده کل هستی؛حبیب الله است و رمز آفرینش هستی به خاطر پیامبر است.
من بدان افراشتم چرخ سنی
تا علو عشق را فهمی کتی 27 40
عشق دلیل آفرینش است.
این با آیه ای که عبادت را دلیل آفرینش می داند مغایرتی ندارد چون در لغت هم پرستش به معنای عشق است.
منفعت های دگر آید ز چرخ
آن چو بیضه تابع آید،این چو فرخ
گرچه آسمانها منفعت های زیادی دارند اما در مقابل عشق بزرگترین ویژگی انسان کامل مانند پوست تخم مرغ هستند که جوجه از آن به دنیا می آید.
تفاوت نگرش مولانا با نگرش جهان تکنولوژی:
در نگرش مولانا انسان برتر از همه کهکشانها ست؛اما در نگرش امروز انسان شیفته و حیران طبیعت است زیرا کهکشان درون خود را کشف نکرده است.
با تو گویند این جبال راسیات
وصف حال عاشقان ا ندر ثبات2744
یکی دیگر از ویژگی های عشق:
کوه های پا برجا حال عاشقان را بازگو می کنند.
@arameshsahafian
... جهانگیر منصور که سابقه ی نشر متون کلاسیک را از روزگار ناشری پدرش داشت [شادروان منصور جهانگیر مدیر کتابخانه ادب] ، برای بعضی از ناشران امروز -که ضرورتی ندارد نامشان را بیاورم-کتاب《 تولید 》می کرد.مثلاً دیوان ناصر خسرو ، دیوان مسعود سعد و در مقدمه ی این سلسله متن ها مدعی می شد که این تصحیح از روی نسخه ای است که هیچ کس آن را ندیده و اختصاص به کتابخانه ای شخصی دارد که آن کتابخانه از روزگار صفویه نسل اندر نسل محفوظ مانده و دارندگان کتابخانه از راهِ لطف، به او-که جهانگیرِ منصور است-اجازه داده اند که در تصحیح این متن ها ،از نسخه های قدیمی این آثار -که در آن کتابخانه ی خانوادگی نسل به نسل محفوظ مانده است-استفاده کند.
یک بار نسخه ای از دیوان خاقانی را که به همین شیوه چاپ کرده بود در کتاب فروشیِ آگاه از راهِ لطف به من هدیه کرد.آن نسخه را بر طبق ادعای خودش با نسخه ای از همان کتابخانه موهوم که تاریخی بسیار قدیمی داشت مقابله و تصحیح کرده بود.من تا آن دیوان خاقانی را گشودم شروع کردم به خندیدن بی اختیار.جهانگیر دستپاچه شد و شرمگین ، پرسید که: 《آقای دکتر!چه مشکلی دیدید؟ لطفاً بفرمایید.》من سکوت کردم و چیزی نگفتم.اما دلیل خنده ی بی اختیار من ، در آن لحظه، این بود که در آن دیوان خاقانی چاپ جهانگیر-که او مدعی بود نسخه اساسش در قرن هفتم کتابت شده است،-غزلی از میرزا جلال اسیر شهرستانی(متوفی ۱۴۰۹ق) شاعر عصر صفوی قرن یازدهم با این مطلع چاپ شده بود:
کشد مو بر تنِ نخجیر تیر از شوقِ پیکانش
به دل چون رنگ بر گل می دود زخم نمایانش
و این غزل میرزا جلالِ اسیر شاعر عصر صفوی،ظاهراً از روی نسخه ای از دیوان خاقانی که در هند چاپ شده بود وارد چاپ مرحوم علی عبدالرسولی شده بود و از آن جا وارد چاپ مرحوم دکتر ضیاء الدین سجادی.
خنده ی بی اختیار من ازین بود که در نسخه دیوان خاقانی مورد ادعای جهانگیر منصور-که در قرن هفتم کتابت شده است- شعر شاعر عصرِ صفوی که چهارصد سال بعد متولد شده است چه می کند؟
این نکته را به این دلیل یادآوری کردم که آیندگان بدانند چنان کتابخانه ای و چنان خانواده ای وجود خارجی نداشته است.جهانگیر از روی چاپ عبدالرسولی و دکتر سجادی مونتاژی به دلخواه خودش برای آن ناشرِ بازاری درست کرده بود و مدعی استناد به نسخه ی خطی بسیار قدیمی قرن هفتم آن کتابخانه ی خانوادگی بازمانده از عصرِ صفوی شده بود.
خداوند جهانگیر را در سایه ی بخشایش بیکران خویش آرامش و رحمت جاودانه عنایت فرماید.اگر مسئله زیان به آینده ی میراث ایران و فرهنگ ملی ما نبود هرگز این سخن را به میان نمی آوردم .
از کتاب" حدیث دوست-به یاد حاج محسن بخشی- گفتار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان :محسن آقای بخشی در خاطرات من" - چاپ آگاه -پائیز ۱۳۹۶-صفحات ۵۶ تا ۵۸.
@shafiei1318
صفحه ای از دیوان ترکی "ذوقی"
دیوان پرحجمیست و حداقل 800 غزل ترکی دارد.
زبان اثر هم به صراحت خصوصیات ترکی آذری را در خود حفظ کرده است.
مضامین اشعار عرفانیست با نشانه های حروفیگری و ذکر نام "فضل الله".
بنابر شیوه زبانی اشعار حدس میزنم که این "ذوقی" در فاصله زمانی اواخر صفویه تا اوایل عصر قاجار میزیسته است.
? @turkdiledebiyat
سلام/ کسی از دوستان الان در کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران یا کتابخانه ملی هست یا نه؟ دیوان مشتاق کشمیری در قالب پایاننامه تصحیح شده و در این دوجا موجود است. من به دو صفحه از آن احتیاج دارم. با شرمندگی فراوان
La Vita Nuova
Verse by Dante Alighieri
این کتاب نثر و نظم به زبان ایتالیایی سروده شده است. دانته در این کتاب تحت تاثیر یک دوشیزه ایتالیایی به نام بئاتریس اشعار خود را سروده است دانته کتاب زندگانی نو را قبل از کمدی الهی سروده است.
دانته در نه سالگی دلباخته دختری به نام «بئاتریس» شد که نسبت خویشاوندی هم با او داشت. آشنایی آن دو در یک محفل
صورت گرفت. عشق دانته به بئاتریس سال ها ادامه یافت و دانته در ۱۹ سالگی، نخستین اشعار خود را در وصف عشق آسمانی خود سرود و محبوبش بئاتریس را بسان فرشتگان و به پاکی و صفای آنها می دانست. با وجود آنکه بئاتریس از علاقه و محبت دانته نسبت به خود آگاه بود، با شخص دیگری ازدواج کرد.
وی با این کار، آمال و آرزوهای دانته را بر باد داد و روح و قلبش را جریحه دار کرد. دانته حتی در لحظات پایان زندگی نیز این خاطره دردناک را بر زبان می آورد. اما ازدواج بئاتریس چندان دوام نیافت و او در سال 1290 در سن ۲۴ سالگی درگذشت. دانته که هنوز در آتش بی مهری و سست عهدی محبوب می سوخت و اشعاری شورانگیز در این زمینه می سرود، ناگهان با غم مرگ بئاتریس مواجه شد. او که شاعری تازه کار بود، با غم و اندوه تازه اش به دامان شعر و شاعری پناه برد و شاعری شوریده و توانا گشت و اشعار بسیاری درباره بئاتریس زیبا سرود. کتاب زندگانی نو نوشته شده در سال ۱۲۹۵ است.کتاب بیانگر داستان یک عشق با وقار قرن وسطی و محدودیت های یک عشق با وقار است.برای بسیاری از منتقدین این زندگانی نو می تواند به عنوان یک زندگانی نو یا جدید باشد. در این کتاب بئاتریس تجسمی از عشق دانته است.و دانته این کتاب را در سن بیست سالگی با اشتیاف به میل دانته سروده است.
@litera9
@litera9
مجموعه داستان «عشق زن خوب» نوشتهی «آلیس مانرو» برندهی نوبل ادبیات را «شقایق قندهاری» به فارسی برگردانده است. این اثر جایزهی گیلر در سال 1998، جایزهی برترین اثر داستانی از سوی انجمن منتقدان ملی کتاب در سال 1998 و جایزهی تریلیوم را در سال 1998 از آن خود کرده است. پنج داستان با عنوانهای «خواب مادرم»، «جزیرهی کورتس»، «عشق زن خوب»، «در پس صحنه» و «از جنبهی» در این کتاب ارائه شده است. مایکل گورا دربارهی آلیس مانرو گفته است: «ویرجینیا وولف سالها پیش جورج الیوت را بهعنوان یکی از انگشتشمار نویسندگان آثار بزرگسالان توصیف کرد. شاید امروز بتوان همین توصیف را با همان دیدگاه منصفانه در مورد آلیس مانرو به کار برد.» در بخشی از داستان عشق زن خوب میخوانیم: «دربارهی خانم کویین، او درمانده شده بود. قضیه فقط این نبود که در این مورد نمیتوانست او را تسکین بدهد، بلکه موضوع این بود که اگر هم میخواست نمیتوانست. او نمیتوانست بر حس بیزاری و دلزدگی این زن جوان در حال مرگ غلبه کند. او از این که باید بدن او را میشست، پودر میزد و با یخ و الکل ماساژ میداد، بدش میآمد. او حالا منظور کسانی را که میگفتند از بیماری و تن بیمار بیزارند، میفهمید و حرف زنهایی که به او میگفتند: "ما نمیدانیم تو چهطوری این کار را میکنی؟ من هیچوقت نمیتوانم پرستار شوم، هرگز این کار از من برنمیآید." تازه برایش ملموس شده بود. او مشخصا از این جسم و تمام نشانههای مریضیاش؛ با بوی تنش و تغییر رنگ آن، با سینههای بدریخت مریضش و دندانهای موشی ناجورش بیزار بود.»
✅ مرحوم امتیاز علی عرشی (1904-1981) - مدیر وقت کتابخانه رضا رامپور در هندوستان- نوشته است: «یکی از بزرگانِ شهر مَچلی شهر [از توابع جونپور در هندوستان] به نام قاضی ثناء الدین جعفری دارای کتابخانه نفیسی بود. بیشترِ کتابهایِ آن فروخته شد و به کتابخانه های دیگر هندوستان رسید. به کتابخانه رامپور هم کتابهایِ زیادی وارد شد. با این حال، هنوز هم در این خاندان، هزاران نسخه موجود است».
دکتر عبدالحق مدیر پیشینِ گروه اردو، دانشگاه دهلی هم نوشته است:
"در مَچلی شهر در هندوستان، مولانا محمد عمر جعفری دارای کتابخانه بزرگی بود. در سال 1972 این کتابخانه را زیارت کردم. رئیس و خطیبِ مَچلی شهر، مرحوم مولانا محمد عمر جعفری، مالکِ کتابخانه بود. به کسی اجازه ورود به این کتابخانه نبود، اما لطف فرموده به من اجازه زیارت این کتابخانه را داد. نسخه خطیِ عربی «المصنف- تالیفِ عبدالرزاق» و نسخه خطی فارسی «تذکره میرالهی» از نفایس این کتابخانه هستند.
نسخه های خطی دیگر این کتابخانه: دیوان شاکر ناجی، زبدة الفقه، دیوان جامی، دیوان بیدل، تذکره هفت اقلیم، نسخه خطی از قرآن کریم است که افتادگیهایی دارد. مرحوم مولانا محمد عمر جعفری می فرمود که در کتابخانه او نسخه خطی اط یکی از منجمانِ اندلسی هست که انجمن آسیایی بنگال در کلکته حاضر بود با پرداخت هزینه زیاد آن نسخه خطی را بدست آورد ولی وی راضی نشد. (ص 10)
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
پی نوشت:
☆ درباره نسخه خطیِ "المصنف" و "تذکره میر الهی" در خانقاه جونپور نگاه کنید به این مقاله 🔽
https://b2n.ir/d28627
☆ پی دی اف چاپِ عکسیِ "تذکره میر الهی" این خانقاه 🔽
https://www.namami.gov.in/prakashikha-new?field_keywords_value=&page=4
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
برگرفته و ترجمه از مقاله به زبان اردو با عنوانِ: «مچھلی شہر کی علمی شہریاری»، مقاله نویس: عبدالحق، ماهنامه «اردو دنیا»، قومی کونسل برای فروغِ اردو زبان، جلد 23، شماره 2، دسامبر 2021.
ترجمه و تنظیم: لیلا عبدی خجسته
🆔 @manuscript
#اتهام_عشق
.
به زیر تیغم و این آخرین سلام من است
سلام من به حسینی که او امام من است
کجایی ای همه را کشتی نجات بیا
که بی حضور تو این زندگی حرام من است
لبم به ذکر تو گویا بود دلم با توست
که ذکر خیر تو کار علیالدوام من است
به کوی عشق نخستین فدایی تو منم
سفیر خاص توام وین صلای عام من است
هلا که زندگی من عقیده است و جهاد
حسینیام من و این ایده و مرام من است
اگر به کوفه گذار تو اوفتد بینی
که برج و باروی آن شاهد قیام من است
مرا به جرم محبت کشیدهاند به بند
حمایت از تو و عشق تو اتهام من است
...
#محمدجواد_غفورزاده_شفق
#مسلم_ابن_عقیل
@salis110ir
از مقدمه استاد ژاله آموزگار به کتاب واژگان آذری و فارسی در زبان مردم تبریز
تالیف یحیی ذکاء تبریزی
یحیی ذکاء گردآورنده این مجموعه واژگان، بازمانده نسلی است که عشق به ایران در خونشان اندر شده بود و با جانشان به در میرفت...
یحیی ذکاء تا آنجا که میتوانست، در پیشبرد فرهنگ ایرانی تلاش کرد. او آذربایجانیِ میهندوستی بود که عشق به سرزمین مادری خود را در سایه ایران بزرگ جستجو میکرد. او به دلیل آشنایی به زبان ترکی و دلبستگی به زبان شیرین فارسی که رمز جاودانگی ایران است، به جمعآوری این واژگان پرداخت...
انتشارات دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ یکم: ۱۳۹۹
@safinehyetabriz
... جهانگیر منصور که سابقه ی نشر متون کلاسیک را از روزگار ناشری پدرش داشت [شادروان منصور جهانگیر مدیر کتابخانه ادب] ، برای بعضی از ناشران امروز -که ضرورتی ندارد نامشان را بیاورم-کتاب《 تولید 》می کرد.مثلاً دیوان ناصر خسرو ، دیوان مسعود سعد و در مقدمه ی این سلسله متن ها مدعی می شد که این تصحیح از روی نسخه ای است که هیچ کس آن را ندیده و اختصاص به کتابخانه ای شخصی دارد که آن کتابخانه از روزگار صفویه نسل اندر نسل محفوظ مانده و دارندگان کتابخانه از راهِ لطف، به او-که جهانگیرِ منصور است-اجازه داده اند که در تصحیح این متن ها ،از نسخه های قدیمی این آثار -که در آن کتابخانه ی خانوادگی نسل به نسل محفوظ مانده است-استفاده کند.
یک بار نسخه ای از دیوان خاقانی را که به همین شیوه چاپ کرده بود در کتاب فروشیِ آگاه از راهِ لطف به من هدیه کرد.آن نسخه را بر طبق ادعای خودش با نسخه ای از همان کتابخانه موهوم که تاریخی بسیار قدیمی داشت مقابله و تصحیح کرده بود.من تا آن دیوان خاقانی را گشودم شروع کردم به خندیدن بی اختیار.جهانگیر دستپاچه شد و شرمگین ، پرسید که: 《آقای دکتر!چه مشکلی دیدید؟ لطفاً بفرمایید.》من سکوت کردم و چیزی نگفتم.اما دلیل خنده ی بی اختیار من ، در آن لحظه، این بود که در آن دیوان خاقانی چاپ جهانگیر-که او مدعی بود نسخه اساسش در قرن هفتم کتابت شده است،-غزلی از میرزا جلال اسیر شهرستانی(متوفی ۱۴۰۹ق) شاعر عصر صفوی قرن یازدهم با این مطلع چاپ شده بود:
کشد مو بر تنِ نخجیر تیر از شوقِ پیکانش
به دل چون رنگ بر گل می دود زخم نمایانش
و این غزل میرزا جلالِ اسیر شاعر عصر صفوی،ظاهراً از روی نسخه ای از دیوان خاقانی که در هند چاپ شده بود وارد چاپ مرحوم علی عبدالرسولی شده بود و از آن جا وارد چاپ مرحوم دکتر ضیاء الدین سجادی.
خنده ی بی اختیار من ازین بود که در نسخه دیوان خاقانی مورد ادعای جهانگیر منصور-که در قرن هفتم کتابت شده است- شعر شاعر عصرِ صفوی که چهارصد سال بعد متولد شده است چه می کند؟
این نکته را به این دلیل یادآوری کردم که آیندگان بدانند چنان کتابخانه ای و چنان خانواده ای وجود خارجی نداشته است.جهانگیر از روی چاپ عبدالرسولی و دکتر سجادی مونتاژی به دلخواه خودش برای آن ناشرِ بازاری درست کرده بود و مدعی استناد به نسخه ی خطی بسیار قدیمی قرن هفتم آن کتابخانه ی خانوادگی بازمانده از عصرِ صفوی شده بود.
خداوند جهانگیر را در سایه ی بخشایش بیکران خویش آرامش و رحمت جاودانه عنایت فرماید.اگر مسئله زیان به آینده ی میراث ایران و فرهنگ ملی ما نبود هرگز این سخن را به میان نمی آوردم .
از کتاب" حدیث دوست-به یاد حاج محسن بخشی- گفتار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان :محسن آقای بخشی در خاطرات من" - چاپ آگاه -پائیز ۱۳۹۶-صفحات ۵۶ تا ۵۸.
@shafiei1318
با سلام و ارادت خدمت آقا امید عزیز و دیگر اعزه گرام
در مورد نسخ خطی در رشته حقوق، نسخه ای در کتابخانه حضرت معصومه در قم وجود دارد با عنوان «احکام صادره از دیوان تمیز». در این دفترچه دعاوی رسیدگی شده در دیوان تمیز دوره رضا خان با ذکر موضوع دعاوی و نظرات یک یک اعضای حاضر در دیوان در مورد هر دعوا، ذکر شده است. به نظرم این نسخه می تواند بخشی از تکامل رسیدگی حقوقی به دعاوی را در ایران روشن سازد.
این نسخه به شماره 686 در کتابخانه حرم حضرت معصومه نگهداری می شود و در فهرست آن کتابخانه ج 2 ص 325-326 معرفی شده است.
در این نسخه دعاوی رسیدگی شده از تاریخ 28 جمادی الثانی سال 1330ق تا 26 محرم 1332ق ثبت شده و دارای 265 صفحه به طول 21 و عرض 13 (اندازه متن نوشته شده 17*10) است.
با سلام خیر، البته قبلا در اوج فعالیت خوب کتابخانه سایت مرتبی داشت و جزو اولینها در ایران بود ولی به تدریج از سال ۸۴ به دلایلی افول کرد وضعیتش این است که میبینید
🍃امیر الشعرایی که به مال و مقام
شگرف دست یافت.🍃
وی پس از مهارت در شعر و ادب به سمرقند رفت و به دربار آل خاقان راه یافت و در نزد پادشاهان این دودمان تقربی تمام پیدا کرد؛ و از سلجوقیان با سنجر نیز رابطه داشت؛ و از شاعران ماوراءالنهر با رشیدی سمرقندی در دربار آل خاقان بسر میبرد و این دو شاعر با هم مناقشاتی داشتند.
عمعق را پسری بود به نام حمیدی یا حمید یا حمیدالدین که برخی میگویند وی نیز شاعر بود و با سوزنی مهاجات داشت.
او نه تنها به لفظ ملقب به امیر الشعرا است، بله، به معنای فئودالی، واقعاً شایسته چنین منصبی بود و همه شاعران دربار ایلگ خان را در بخارا به تجلیل و تکریم خود وامیداشت. در پرتو عنایات امیری که مخدومش بود، مال و منال و بردگان بیشمار به دست آورد.
دیوان این شاعر، نخستین بار در سال 1307 در چهل و چهار صفحه به گونهای بازاری در تبریز به چاپ رسید . پس از این چاپ، استاد سعید نفیسی برخی از اشعار این شاعر را از مجموعهها و تذکرههای مختلف جمعآوری کرد و در 806 بیت از سوی کتابفروشی فروغی به چاپ رسانید . از آنجا که این دیوان، بر اساس تذکرهها و کتب تاریخ ادبیات فراهم گردیده و مصحح نسخههای متأخر و بعضاً مغلوط در دست داشته و نسخهای معتبر و مستند به عنوان نسخه اساس در دسترس نداشته، برخی از اشعار این دیوان به صورت مبهم و تحریف شده در متن دیوان ضبط گردیده است. یکی از نسخههای نفیس و نسبتاً قدیمی از دیوان این شاعر، نسخهای است که در کتابخانه ملی پاریس به شماره S.P.799 نگهداری میشود .
سلام دوستان. دیوان حکمت را در کانال کتابخانه اسلامی تصوف دیدم. ابتدای دیوان افتاده است. اگر کسی از شاعر این دیوان، اطلاعات بیشتری دارد، اطلاع رسانی کند. تشکر
با سلام قدیما مواردی از نسخ این کتابخانه را در مکتبه مرعشیه دیدهایم که نشان میدهد بخشی از نسخ مجموعه وی به این کتابخانه راه یافته است، همچنین بخشی هم به کتابخانه مجلس رفته است. مقالات ذیل را ببینید شاید در مقدمه آنها اطلاعات بیشتری درج شده باشد👇👇
با سلام و ارادت خدمت دوستان تراث پژوه
به نظر می رسد در مفهوم این دو کلمه «عرض و دیده شد» توجه کافی نشده است. این کلمه ارتباطی به نوشته بالا ندارد و مربوط به نسخه می شود. و علت آن این است کتابخانه ها چون تحت نظارت حاکم و دولت وقت بوده اند و نوعا متولی وقف نیز بر آنها نظارت داشت. هر از چند وقتی، متولی از اموال کتابخانه بازدید و اموال آن را از جمله نسخ خطی را کنترل می کرد. و عبارت «عرص» در این موارد نوشته می شد. یعوی این نسخه به محضر من که متولی هستم توسط مسوول کتابخانه عرض شد و بنده هم آن را دیدم. همین. یعنی نوعی بازدید و بارزسی اموال بود.
ضمنا نسخه مورد بحث ظاهرا از کتابخانه آستان قدس رضوی باشد چون این نسخه ها را شاه عباس صفوی در سفری که در معیت شیخ بهایی به آستان بوسی امام رضا (ع) رسیده اند، وقت کرده اند. و عبارت شیخ بهایی که (نسخه های تصحیح شده از دیوان امام) موجود است می تواند دلیلی بر آن باشد.
با درود و سپاس فراوان
گویا دیوان کامل میرزای قمی در کتابخانه ملی ست
خوشبختانه روی سایت هم قرار دارد،
با شماره 1229782
یکی از اشعار را از جنگی که مربوط به اوایل دوره فتحعلیشاه ست با دیوان مقایسه کردم، در همین نسخه کتابخانه ملی هم بود
با سلام و عرض ادب، سپاس از بابت به اشتراک گذاری این مجموعه دیوان.
در دیوان صدرالممالک اردبیلی، یک بیت از دیوان مظهر خویی آمده است.
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
در پی درج مطلب علامه طباطبائی از دیدگاه دکتر احمدی که بیانگر ارادت و عشق شاگردان علامه به او بود برخی از داعیه داران تعقل که در مجامع علمی عرض اندام می نماید این اظهار عشق شاگردان به استاد را به تمسخر گرفته، و با چشم بستن بر روی واقعیات مکتب علامه، چنین افاده کرده است:
(به نظر می رسد که دشواری اندیشه ورزی و دانش سازی در علوم اسلامی همین خلط میان «معشوق» و «مدرس» و «متفکر» است. معشوق را در و دیوارش می بوسند، مدرس را به دانش و داشته هایش چنگ می زنند، و متفکر را به نوآوردهایش چشم می دوزند و بی رحمانه به چالش می کشند.
حکمت متعالیه اگر یک اشتباه داشت، همین بود که مرزهای های دانشی را به هم ریخت و بحران روش شناسی در دانش های معقول را نهادینه کرد: کمبود برهان را با عشق، خلأ اجتهاد را با تأویل، و بحران اخلاق و معنویت را با ارادت و شهود شخصی و نخبه گرایانه صوفیان پر کرد و نتیجه آن شد که نه فلسفه ما راه به یک دستگاه عقلانی برد و نه دانش کلام ما به میراث وحیانی قرآن و سنت دست داد و نه اخلاق و عرفان ما بر بنیادهای اصیل انسانی استوار گشت).
معترض چنین فرض کرده که هرکس به استاد عشق ورزید و دیوار خانه اش را بوسید دیگر نظر او را وحی منزل می داند؛ حال آن که عشق و دیوار بوسی بخاطر جنبه های معنوی استاد است و ربطی به وادی علم ندارد.
علامه طباطبائی خود عاشق اساتیدش بود و تا چند سال پس از وفات برخی از آنان عطر استعمال نمی کرد، اما آزاد اندیش و به شهادت دکتر دینانی آزاداندیش ترین فیلسوف ایران بود.
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در مصاحبه خواندنی خود که در کتاب حیات فیلسوف چاپ شده می گوید:
(من آزاداندیش تر ازعلامه طباطبایی درایران ندیده ام.
آنقدر آزاداندیش بود که من حیرت میکنم.
به معنای واقعی کلمه یک فیلسوف بزرگ از تبار فلاسفه بزرگ جهان بود که درتمام مسائل هستی شناسان فلسفه انديشيده بود.
علامه فلسفه غرب نخوانده بود وزبان خارجی هم نمی دانست اما وقتی می توانست سی سال با کُربن همزبانی کند به این معناست که ازقبل درباره او اندیشیده بود. این می تواند از قدرتی که خداوند به ایشان داده است باشد).
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق/ بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com