در این کتاب، در حق نیما، من کارکهایی مدرسی و دانشگاهی کردهام و برای هر کلامم، سند و مأخذ نشان دادهام. اگر امینی، صاحبذوقی، کتابخواندهای بهقولمعروف «ملّایی» _ البته نه ملانصرالدّینی _ مثلاً کسی چون «جلالی پندری یزدی» از شاگردان برجستهی دکتر شفیعی کدکنی که جان نجیب دارد، شیوهی تحقیق امروزین میداند، استاد و کلاسدیده است، یعنی هم از کتاب بهره برده، هم از «افواه الرجال» فرا گرفته. نمونهی کارش چاپ اخیر دیوان ادیب نیشابوری است؛ استاد استادان خراسان کسانی چون ملکالشعرا بهار، بدیعالزمان فروزانفر، مدرس رضوی، پروین گنابادی و چه بسیار دیگران همه از بزرگان شعر و ادب قدمایی عصر ما، که سبک خراسانی را سیدعلیخان درگزی و بعد ادیب نیشابوری اول در درسها احیا کردند (اگرچه جلالی پندری با منقولات از حواشی بهدرنیامدهی من بر کتاب قدمایی اخیرم، خوش تا نکرد، گله نمیکنم از او، میگویم بیگله هم نیستم) نقل من با سند، از عقیلی و ایرج و بهار و ادیب نیشابوری بود و او دست و پای مطالب را از بس ایجاز در پوست گردو نهاده، که بگذریم، زنده باشد، جوان است و جویای ایجازهای «محقّقانهی مدرسی و دانشگاهی» و چیزی هم بر سری، به هرکجا که هست زنده و سالم و کوشا و پویا باد، به دهش و دادش و کنه و کرمه. بله یک اینچنین کسان، اگر میخواهند «تسهیل و تعمیم» کنند کتاب هفتصدهشتصد صفحهای مرا دربارهی نیمایوشیج با اجازه و صوابدید و تصویب خود من، با همین ناشر، کاری کنند که به غیرمدرسیان و غیردانشگاهیان هم لبلباب و مغز نغز را به مردم عادی هم برسانند بد نیست و پول و اجر کارشان را هم دریافت کنند، من به آنچه باید از این کتاب رسیدهام، یعنی طرح کار، چنانکه مدرسیان و دانشگاهیان بیشتر و بهتر میدانند و همین مرا بس.
مهدی اخوانثالث (م.امید)
بدعتها و بدایع نیمایوشیج، انتشارات زمستان: نوزده و بیست
https://tlgrm.me/hosseinjalalpour