از نفایس نسخه های شیعی که تا به حال دیده ام نسخه ای است از کتاب «کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر» تألیف أبو القاسم علی بن محمد بن علی خزّاز قمی رازی (از علمای قرن چهارم و پنجم هجری) این نسخه مهمترین و کهن ترین نسخهی این اثر به شمار می آید که کتابت آن متعلق به سال ۵۸۴ هـ است، که تا بحال از آن در تحقیق این اثر استفاده نشده است. این نسخه از جهات متعددی دارای اهمیت می¬باشد که از آن جمله می¬توان از اجازات و بلاغات تصحیحی که در همان قرن ششم هجری به خط مبارک بزرگترین مشایخ شیعه بر روی آن دیده می¬شود نام برد؛ اجازه¬ی سماع و قرائت شاذان بن جبرئیل قمی به خط خودش به عبد الله بن علی ابن زهره حلبی (برادر ابن زهره حلبی صاحب غنیة النزوع) و فرزندش محمد بن عبد الله جهت روایت این کتاب است که طریق خود را تا مؤلف را در این اجازه آورده است. و نیز اجازه ابن زهره مذکور به اولادش.. نکته مهم دیگر در این نسخه که آن را از باقی نسخه¬های این کتاب ممیّز می¬کند تصحیح و مقابله¬ی آن توسط ابن ادریس حلی صاحب کتاب «سرائر» است که آن را با نسخه¬ی اصل (بنا بر تعبیر او) مقابله کرده. البته شایان به ذکر است این تنها خط شناخته شده ابن ادریس می باشد. این نسخه بعدها در اختیار شهید اول محمد بن مکی عاملی (786 هـ ق) و سپس در خدمت ابن خاتون عاملی قرار گرفته بوده و خطوط همه آنها بر روی این نسخه آمده است، و این همگی بیانگر اصالت این نسخه دارد.
اصل این نسخه در کتابخانه ی آل سلیمان در لبنان نگهداری می شود و خوشبختانه پس از مشقت های فراروان تصویر آن را تهیه کردم. البته اولین بار از طریق گزارش مرحوم علامه سید محسن امین در اعیان الشیعه از وجود این نسخه مطلع شدم و به دنبال نسخه رفته و متوجه شدم این کتابخانه کما کان در این خانواده حفاظت می شود. نکته مهم در رابطه با سنت اصیل تحمل این کتاب توسط مشایخ امامیه که این اجازات و سماعات و طرق را بر روی آن ثبت کرده اند است که می تواند ما را در تصحیحِ نسبت کتاب به خزاز قمی ـ که مورد تشکیک بعضی از متأخرین واقع شده ـ کمک کند. ان شا الله بعدها از این کتاب و این نسخه بیشتر سخن خواهیم گفت.
ترجمه تفسیر
در عصر صفوی و با اهتمام فخرالدّین علی بن حسن زواره ای ـ شاگرد غیاث الدّین جمشیدگازر ـ در راستای ترجمه متون مذهبی به فارسی، تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السلام نیز به فارسی ترجمه شد که تراجم نگاران آن را در زمره آثار ارزشمند او بر شمرده اند. میرزا عبداللّه افندی که در عصر صفویه می زیسته، می نویسد:
زواره ای تفسیر حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را به فرمان شاه طهماسب صفوی از عربی به پارسی برگردانیده است و من این ترجمه را در قصبه لنگر ـ از حوالی تربت جام ـ دیده ام و نسخه ای از آن نزد افراسیاب خان موجود است.2
شیخ آقا بزرگ دو ترجمه دیگر از این تفسیر را معرّفی کرده است؛ ترجمه تفسیر عسکری از میرزا ابوالقاسم حسینی ذهبی شیرازی ـ از علمای قرن سیزدهم ـ و ترجمه تفسیر عسکری از مولا عبداللّه بن نجم الدّین، (متوفّای 1311 ق.). مشهور به فاضل قندهاری3.
میرزا محمّدعلی مدرّس تبریزی، نوزده اثر از ترجمه ها، خلاصه ها و تألیفات علی بن حسن زواره ای را برمی شمارد و ترجمه این تفسیر را به عنوان پنجمین نوشته وی معرّفی می کند.4
اما آنچه که از نظر این شرح حال نگاران دور مانده، این است که علی بن حسن زواره ای برای آثاری که به فارسی برمی گرداند، نامی اختیار می کرد و ترجمه این تفسیر را نیز «آثارالأخیار» نامید. چنانچه نسخه خطّی آن ـ که در کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهّری موجود است ـ با همین نام، فهرست شده است.5
در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی نیز نسخه ای خطّی از آن، تحت عنوان «آثارالأخیار» به خطّ نستعلیق 17 سطری و با 270 ورق به شماره 1432 موجود است که در سال 1265 ق. تحریر شده و رجبعلی نامی در مرداد 1316 ق. آن را وقف این کتابخانه کرده است.
2) پديدآور: نقش پديد آورنده مؤلّف، مترجم و شارح و محشي و ناظم و ...: مؤلّف فردي است كه کتاب را تأليف كرده باشد، مترجم شخصي كه كتاب را به زباني مانند فارسي ترجمه كرده باشد، شارح شخصي كه كتاب را شرح داده باشد، محشي نام فردي است كه حاشيهنويسي را انجام داده است و ..
در مؤلّف بايستي معرفي تفضيلي مؤلف شامل اطلاعات لازم و مفيد درباره: لقب، نام و احياناً نام پدر و اجداد، شهرت، تاريخ تولد و وفات و... صورت بگيرد.
توضيح: دومين گزينه مهم بعد از عنوان كتاب در نسخههاي خطي, تشخيص مولف كتاب است. اولين راه مطمئن براي شناسايي مولف, مطالعه مقدمه كتاب است؛ چون اغلب نويسندگان در مقدمه كتاب, نام خود را ذكر نموده اند. ولي اين مسإله مشكل ديگري را ايجاد ميكند؛ زيرا نامي را كه مولفان در مقدمه كتابشان ذكر ميكنند, اغلب با نام هاي مشهور آنان مطابقت ندارد. اگر نام مولف را از طريق مذكور نتوان تشخيص داد, نوبت به يادداشتهاي برگ اول, آخر و عطف نسخه مي رسد كه در اغلب نسخههاي خطي, نام كتاب در آن ها درج شده است. اما براي اطمينان از اين نام ها, بايد به مصادر اصلي مراجعه كرد, تا صحت آن مورد ارزيابي قرار گيرد. اگر از اين طريق نيز نتوان نام مولف را تشخيص داد, فهرست نگار با اتكا به اطلاعات و محفوظات و تجارب خود, راه هايي را براي كشف نام مولف در پيش ميگيرد؛ اما اگر نامي را تشخيص داد, بايد به صحت آن اطمينان داشته باشد. اگر فهرست نگار به هيچ طريقي نتواند نام مولف را تشخيص دهد, بايد قرايني را از كتاب استخراج كند كه دلالت بر عصر مولف و تعيين محدوده زندگي وي داشته باشد. اين قراين, متعدد هستند, كه مهم ترين آن ها عبارتند از:
ـ كساني كه مولف از آن ها مطالبي را نقل ميكند;
ـ كتاب هايي كه مولف از آن ها مطالبي را نقل ميكند;
ـ مطالبي كه مولف در مواردي از خود و يا نسبت به خود ذكر نموده است.
نكته مهم در مورد كتاب هاي مجهول المولف آن است كه ذكر نكردن نام مولف براي فهرست نگار ـ اگر اين مسإله بعد از تلاش لازم براي شناسايي مولف صورت گرفته باشد ـ عيب تلقي نميشود. بنابراين در مواردي كه فهرست نگار يقين به نام مولف نداشته و احتمالي را قوي تشخيص مي دهد, بايد با عبارت هايي مانند: گويا از... خواننده را نسبت به نامي كه ياد شده هشدار دهد. @manuscript (اين بحث ادامه دارد ...).
رساله رد سهو النبی از شیخ مفید و یا شریف مرتضی؟
رساله رد سهو النبی که علامه مجلسی و شیخ علی صاحب حاشیه در آثارشان نقل کرده اند با وجود آنکه احتمال داده شده تألیفی از شیخ مفید باشد از او نباید باشد. استاد سید محمد رضا جلالی این اثر را بدون تردید در انتساب آن به شیخ مفید منتشر کرد اما به نظر من این اثر نمی تواند از او باشد. نوع تعابیرش نسبت به شیخ صدوق به قدری تند است که بسیار بعید است آن را شیخ مفید که از روایان شیخ صدوق بود نوشته باشد. نویسنده در این رساله تندترین عبارات ممکن را درباره شیخ صدوق به کار برده و معلوم است هیچ ارادتی به او ندارد. این رساله را به شریف مرتضی هم نسبت داده اند. درست است که چنین رساله ای از مرتضی گواهی نشده (چه ذیل این عنوان و چه ذیل عنوان دیگر آن: جواب اهل الحائر) اما خوب چنین عناوینی به شیخ مفید هم نسبت داده نشده است. تعابیر تند کتاب نسبت به شیخ صدوق با روحیه و دیدگاههای کلامی شریف مرتضی موافق است. او در جاهای دیگر هم انتقادات سختی از قمیان کرده است. از دیگر سو در این رساله قلم و نفس شریف مرتضی کاملا واضح است و اگر کسی با نوشته های او آشنا باشد تردیدی در درستی انتساب نمی کند. خاصه که هم از موضعی کلامی به این بحث پرداخته و هم موضع رساله نسبت به خبر واحد همانی است که در آثار شریف مرتضی می بینیم. این موضع با موضع شیخ مفید تفاوت هایی دارد و خواننده این متن اگر هر دو موضع را بشناسد تردید نمی کند که رساله از شیخ مفید نیست. در آغاز رساله هم نویسنده از شیخ صدوق نه به عنوان شیخ خود بلکه ظاهرا به عنوان شیخِ شخص پرسش کننده ای که از حائر بدو نوشته یاد می کند و این نشان می دهد که رساله نمی تواند از شیخ مفید باشد. مانا که سائل خود از شاگردان شیخ صدوق بوده.
با وجود آنکه این رساله از شریف مرتضی است اما نباید آن را بخشی از المسائل الرملیات مرتضی دانست که یکی از مسائل آن در موضوع عصمت رسول از سهو بوده است. آن مسئله بخشی از مسائل رملیات بوده در حالی که رساله ما معلوم است که رساله ای است مستقل. با همین استدلال نباید این رساله را بخشی از اجوبه مسائل حائریات ابو یعلی جعفری دانست. مرحوم آقا بزرگ طهراني در الذریعه (ج ۵ ص ۱۷۶) با توجه به عبارتی از شریف مرتضی در تنزیه الانبیاء رد انتساب این رساله به شریف مرتضی را قابل بحث می داند. این در حالی است که نظر شریف مرتضی در آن کتاب درباره سهو در زمینه احکام شرعی مانند نماز نیست. موضع رساله کاملا با مواضع کلامی مرتضی سازگار است.
هرچه هست باید به کلی انتساب این رساله را به شیخ مفید مردود دانست. این رساله به احتمال زياد از شریف مرتضی است.
@litera9
«لحظههای کوتاه، اندیشههای بلند»
دوست عزیزی که به جای «منهدم کردن»، یا به رسم رایج «انکارکردن»، به «ماندن» فکر میکند، کتاب سال 1349 من با عنوان «لحظههای کوتاه ، اندیشههای بلند» را، پس از 43 سال که گمان کنم حتی از سن خود او هم بیشتر باشد، به صورت نسخهای الکترونیکی تنظیم کرده و با موافقت خود من به وبسایت باشگاه ادبیات سپرده و آن را در اختیار خود من هم قرار داده است. (قابل توجه دوست عزیزی که شعر بلند «پا در رکاب خویش» مرا به آلمانی ترجمه کرده و در آمازون برای فروش گذاشته، اما آن را حتی به خود من هم نمی فروشد!)
کسانی که در روزهای اول قیام ضد سلطنتی به «کمیته مشترک عملیات ضدخرابکاری» رفته بودند، به من که آن زمان در روزنامه کیهان مینوشتم، خبردادند که انباری از این کتاب را، با بسیاری از کتابهای دیگر، در «انبار» «کمیته مشترک عملیات ضد خرابکاری» حکومت پهلوی دوم دیدهاند که لابد به خاطر علاقه فراوان بازجویان ایشان به خوردن کتاب بوده است!
نسخههائی از این کتاب هم، مثل کتابها و نوشتههای منتشر نشده و شدهی دیگر، که من خود در خانه داشتم، در روز دستگیری من به وسیله صاحبان جدید آن «کمیته» که برادران پاسدار بودند، به غارت رفت. یعنی که من حتی یک نسخه از این کتاب و کارهای دیگرم را که به غارت رفتهاند، در اختیار ندارم و حضرات هر دو حاکمیت چنان حریص کتاب میل میفرموده اند!
به هرصورت، از امیر عزتی جوان پرشور و آگاهی که «باشگاه ادبیات» را با رفقایش راه انداخته و نمی گذارد «کار» «اهل کار» پامال بیخردان شود، بینهایت خشنودم و خشنودتر خواهم بود که بتوانند با همه کارهای من که به مردم تعلق دارند، چنین کنند. این کارها، اجازه نمی خواهد. کار ما و کار «کار» های ما، از این حرفها گذشته است .
فریدون گیلانی
دوازدهم فروردین ماه 1392
در اجازه ای که بر روی صفحه عنوان کتاب دیده می شود به وضوح نام ذی جبله قبل از یمن آمده که نویسنده مقاله بالا متأسفانه نتوانسته آن را بخواند. ذی جبله در سده پنجم و اوائل سده ششم مرکز فعالیت داعیان صلیحی یمن بود و به نظر من چنانکه قبلا در پاره نوشته های خود در زمینه کتاب جمل الفلسفه نوشته ام نویسنده این کتاب باید از اسماعیلی های یمن باشد. علت ناشناخته بودن او هم همین است. در اجازه الهندی اشاره می شود به قرائت کتاب نزد او که الهندی اجازه ای برای همین مناسبت صادر کرده. نویسنده مقاله بالا نام شهرت شخصی را که اجازه برای او صادر شده نیاورده اما احتمالا شهرتش الشیرازی باشد. ظاهرا نسخه این کتاب توسط اسماعیلی های یمن که با مصر فاطمی مرتبط بوده اند راهی مصر شده بوده است. مابقی حکایت سرنوشت این نسخه را نویسنده مقاله بالا به تفصیل نوشته که می توان بدان مراجعه کرد.
رساله رد سهو النبی از شیخ مفید و یا شریف مرتضی؟
رساله رد سهو النبی که علامه مجلسی و شیخ علی صاحب حاشیه در آثارشان نقل کرده اند با وجود آنکه احتمال داده شده تألیفی از شیخ مفید باشد از او نباید باشد. استاد سید محمد رضا جلالی این اثر را بدون تردید در انتساب آن به شیخ مفید منتشر کرد اما به نظر من این اثر نمی تواند از او باشد. نوع تعابیرش نسبت به شیخ صدوق به قدری تند است که بسیار بعید است آن را شیخ مفید که از روایان شیخ صدوق بود نوشته باشد. نویسنده در این رساله تندترین عبارات ممکن را درباره شیخ صدوق به کار برده و معلوم است هیچ ارادتی به او ندارد. این رساله را به شریف مرتضی هم نسبت داده اند. درست است که چنین رساله ای از مرتضی گواهی نشده (چه ذیل این عنوان و چه ذیل عنوان دیگر آن: جواب اهل الحائر) اما خوب چنین عناوینی به شیخ مفید هم نسبت داده نشده است. تعابیر تند کتاب نسبت به شیخ صدوق با روحیه و دیدگاههای کلامی شریف مرتضی موافق است. او در جاهای دیگر هم انتقادات سختی از قمیان کرده است. از دیگر سو در این رساله قلم و نفس شریف مرتضی کاملا واضح است و اگر کسی با نوشته های او آشنا باشد تردیدی در درستی انتساب نمی کند. خاصه که هم از موضعی کلامی به این بحث پرداخته و هم موضع رساله نسبت به خبر واحد همانی است که در آثار شریف مرتضی می بینیم. این موضع با موضع شیخ مفید تفاوت هایی دارد و خواننده این متن اگر هر دو موضع را بشناسد تردید نمی کند که رساله از شیخ مفید نیست. در آغاز رساله هم نویسنده از شیخ صدوق نه به عنوان شیخ خود بلکه ظاهرا به عنوان شیخ سائل که از حائر بدو نوشته یاد می کند و این نشان می دهد که رساله نمی تواند از شیخ مفید باشد. مانا که سائل خود از شاگردان شیخ صدوق بوده.
با وجود آنکه این رساله از شریف مرتضی است اما نباید آن را بخشی از المسائل الرملیات مرتضی دانست که یکی از مسائل آن در موضوع عصمت رسول از سهو بوده است. آن مسئله بخشی از مسائل رملیات بوده در حالی که رساله ما رساله ای است مستقل. با همین استدلال نباید این رساله را بخشی از اجوبه مسائل حائریات ابو یعلی جعفری دانست. آقا بزرگ در الذریعه (ج ۵ ص ۱۷۶) با توجه به عبارتی از شریف مرتضی در تنزیه الانبیاء رد انتساب این رساله به شریف مرتضی را قابل بحث می داند. این در حالی است که نظر شریف مرتضی در آن کتاب درباره سهو در زمینه احکام شرعی مانند نماز نیست. موضع رساله کاملا با مواضع کلامی مرتضی سازگار است.
هرچه هست باید به کلی انتساب این رساله را به شیخ مفید مردود دانست. این رساله از شریف مرتضی است.
يکی از خوانندگان فاضل اين کانال پيشنهاد کرده اند عنوان انگليسی به تبني الزيدية للفکر المعتزلي البهشمي ترجمه شود. عنوان عربی در اين کتاب ترجمه دقيقی از عنوان انگليسی نيست. دليلش هم اشکال در يافتن ترجمه جامع و مانعی است برای کلمه RECEPTION در زبان عربی. کلمه التبني ترجمه دقيقی برای آن نيست اما دست کم با توجه به ترکیبی که در این عنوان عربی به کار رفته مقصود ما را بهتر می رساند. مقصود ما این نیست که همه زیدیان بهشمی شده اند و يا آن را قبول دارند و يا تفکر خود را برای آن adapt کرده اند. مقصود تلقی و دريافت ادبيات اعتزالی بهشمی است نزد زيديه که البته همراه با پذيرش آن نزد بخش هایی از زيديه هم بوده. کلمه عربی تبني شايد مناسبترين کلمه باشد برای اين منظور. منتهی نمی توان آن را تبني الزيدية خواند. چرا که همه زيديه اعتزال بهشمي را تبني نکرده اند. تازه در اين ترجمه فرایند دريافت ادبيات معتزله بهشمي "نزد" زيديه که بيشتر بحث ما در اين کتاب مصروف به آن است ناديده گرفته می شود. بنابراين بهترين ترجمه را همينی که در عنوان عربی کتاب می بينيد يافتيم. به ويژه به دليل حساسیتی که معمولا درباره انتساب دادن زیدیه به معتزله وجود دارد. به مناسبت يک انتقادی که ديدم در يکی از کانال ها شده به عنوان اين کتاب را اينجا می آورم:
جعلوا الفرع أصلا وقلبوا المتبوع تابعا...
....ـ
والواقع والحقيقة أن المعتزلة هي التي تابعت الدليل والفطرة والعقل وتبنت عقيدة أئمة الزيدية من لدن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب وحتى الآن...
وما خالفت فيه الزيدية من عقائد أو أفكار فهو معروف ومدون ومناقش في المدونات الخاصة بذلك....
رساله رد سهو النبی از شیخ مفید و یا شریف مرتضی؟
رساله رد سهو النبی که علامه مجلسی و شیخ علی صاحب حاشیه در آثارشان نقل کرده اند با وجود آنکه احتمال داده شده تألیفی از شیخ مفید باشد از او نباید باشد. استاد سید محمد رضا جلالی این اثر را بدون تردید در انتساب آن به شیخ مفید منتشر کرد اما به نظر من این اثر نمی تواند از او باشد. نوع تعابیرش نسبت به شیخ صدوق به قدری تند است که بسیار بعید است آن را شیخ مفید که از روایان شیخ صدوق بود نوشته باشد. نویسنده در این رساله تندترین عبارات ممکن را درباره شیخ صدوق به کار برده و معلوم است هیچ ارادتی به او ندارد. این رساله را به شریف مرتضی هم نسبت داده اند. درست است که چنین رساله ای از مرتضی گواهی نشده (چه ذیل این عنوان و چه ذیل عنوان دیگر آن: جواب اهل الحائر) اما خوب چنین عناوینی به شیخ مفید هم نسبت داده نشده است. تعابیر تند کتاب نسبت به شیخ صدوق با روحیه و دیدگاههای کلامی شریف مرتضی موافق است. او در جاهای دیگر هم انتقادات سختی از قمیان کرده است. از دیگر سو در این رساله قلم و نفس شریف مرتضی کاملا واضح است و اگر کسی با نوشته های او آشنا باشد تردیدی در درستی انتساب نمی کند. خاصه که هم از موضعی کلامی به این بحث پرداخته و هم موضع رساله نسبت به خبر واحد همانی است که در آثار شریف مرتضی می بینیم. این موضع با موضع شیخ مفید تفاوت هایی دارد و خواننده این متن اگر هر دو موضع را بشناسد تردید نمی کند که رساله از شیخ مفید نیست. در آغاز رساله هم نویسنده از شیخ صدوق نه به عنوان شیخ خود بلکه ظاهرا به عنوان شیخِ شخص پرسش کننده ای که از حائر بدو نوشته یاد می کند و این نشان می دهد که رساله نمی تواند از شیخ مفید باشد. مانا که سائل خود از شاگردان شیخ صدوق بوده.
با وجود آنکه این رساله از شریف مرتضی است اما نباید آن را بخشی از المسائل الرملیات مرتضی دانست که یکی از مسائل آن در موضوع عصمت رسول از سهو بوده است. آن مسئله بخشی از مسائل رملیات بوده در حالی که رساله ما معلوم است که رساله ای است مستقل. با همین استدلال نباید این رساله را بخشی از اجوبه مسائل حائریات ابو یعلی جعفری دانست. مرحوم آقا بزرگ طهراني در الذریعه (ج ۵ ص ۱۷۶) با توجه به عبارتی از شریف مرتضی در تنزیه الانبیاء رد انتساب این رساله به شریف مرتضی را قابل بحث می داند. این در حالی است که نظر شریف مرتضی در آن کتاب درباره سهو در زمینه احکام شرعی مانند نماز نیست. موضع رساله کاملا با مواضع کلامی مرتضی سازگار است.
هرچه هست باید به کلی انتساب این رساله را به شیخ مفید مردود دانست. این رساله به احتمال زياد از شریف مرتضی است.
نقد و بررسی نظريه فهرستی در تحليل ادبيات حديثی (5): نکته ای مهم درباره معنای فهرست نويسی در ميان قدما
5- من در جايش به تفصيل نوشته ام و اينجا مختصرا عرض می کنم که فهرست های حديثی در حقيقت کارکرد اجازات را داشته اند. منتهی اين اجازات گاهی ناظر به روايت و اجازه ای واقعی بوده اند و گاهی هم اجازاتی اند کلی. مورد اخير انواعی دارد منتهی آنچه به خصوص اينجا مد نظر است يعنی کسی اجازه روايت تعدادی از کتاب ها و يا اجازه روايت از کتاب های عده ای از محدثان قديم را يکجا به يکی از شاگردان و راويانش بدهد بی آنکه تک تک آن کتاب ها را آن شاگرد نزد استاد خوانده باشد به سماع و يا قرائت و يا حتی اجازه ای خاص در مورد تک تک کتاب ها با نسخه های معينی از آن کتاب ها گرفته باشد. بدين معنا که در اجازه نسخه ای خاص که استاد در اختيار داشته و شاگرد از روی آن کتابت کرده بوده و يا بر اساس آن مقابله ای کرده باشد مورد اجازه قرار نگيرد و بلکه به طور کلی کتابی از مشايخ به اجازه روايتش برای شاگرد ممکن شود. بنابراين اين نوع اجازات کاری به نسخه ها ندارند و بلکه منظور فقط اصل کتاب است. گاهی چنانکه گفتم اجازه حتی به کتاب ها هم کاری ندارد. استاد به شاگرد اجازه نقل روايات و کتاب های يکی از استادانش را به طور کلی می دهد. در اين صورت مثلا اگر شيخ طوسي بخواهد اجازه روايت آثار شيخ مفيد را به طور کلی به فرزندش ابو علي ابن الشيخ بدهد چه بايد بکند؟ شيوه اش علی الاصول اين است که يا به طور کلی بگويد من به تو اجازه کل تأليفات و روايات شيخ مفيد را می دهم و يا اينکه ليستی از آثار شيخ مفيد را ذکر کند و بگويد اجازه روايت اين کتاب ها را به تو می دهم. در اينجا نه شيخ و نه فرزندش ابو علی کاری به تک تک کتاب ها و يا نسخه های آن آثار ندارند بلکه به طور کلی اجازه روايتی برای آثار شيخ مفيد از پدر به پسر منتقل شده. اين را بعدها عموما تحت ژانر اجازه می خوانده اند اما در قديم تر در بين قدما عنوان فهرست هم داشت (در رجال نجاشي و يا فهرست شيخ گاهی به اين نمونه از فهرست ها اشاره شده؛ مانند فهرست آثار سيد مرتضی و يا شيخ مفيد و يا عياشي و از اين قبيل). کار شيخ طوسي و نجاشي در بيشتر بخش های فهرست هایشان اين است که به فهارس قديمتر تکيه کرده و طبق نظم الفبایی آن فهارس را تنظيم مجدد کرده و روايات آن فهارس را در ذيل نام محدثان و نويسندگان ذکر کرده اند. مثلا فهرست حميد بن زياد را در مورد بسياری از محدثان مبنا قرار داده و ذيل تک تک راويانی که نامشان در فهرست حميد بن زياد آمده بوده روايت حميد را به آن محدث ذکر می کنند (و البته در بيشتر موارد هم سند خود را به فهرست حميد بدان اضافه می کنند). بنابراين فهرست های نجاشي و شيخ، فهرس الفهارسند؛ يعنی صرفا جامع فهارس قديمترند. در اينجا نه شيخ و نه نجاشي کاری به تک تک کتاب های آن محدثان و نويسندگان ندارند. شايد تعداد زيادی از آن کتاب ها را اصلا نديده اند و يا شماری از آن نويسندگان را اصلا نمی شناسند و فقط به واسطه آن فهارس از آن اشخاص و يا کتاب ها ياد می کنند. طبعا بدين ترتيب به نسخه های مختلف کتاب هایی که از نامشان به واسطه فهرست حميد بن زياد ياد می کنند هم کاری ندارند؛ بلکه صرفا چنانکه گفتم در واقع با تنظيم مجدد فهرست حميد و آميختن آن با فهارس ديگر امکان روايت و اجازه روايت از محدثان قديم و آثارشان را در يک کتاب با عنوان فهرست به شاگردان و نسل های بعدی (با نقل از طبقه ای به طبقه ای ديگر) فراهم کرده اند. آيا همه فهرست ها از اين قبيل بوده اند؟ آيا فی المثل فهرست حميد بن زياد هم خود فهرس الفهارسی از فهارس قديمتر بوده؟ تفاوت آن مثلا با فهرست شيخ چه بوده؟ برای پاسخ به اين پرسش ها به تعليقات بعدی مراجعه شود. اجمالا عرض می کنم که همه فهارس از اين قبيل نبوده اند؛ بلکه شماری از فهارس در حقيقت فهرست مرويات يک شيخ بوده که در طی آن فهرست (عموما با عنوان: فهرست ما رواه) دقيقا آنچه به سماع و يا قرائت و يا اجازه خاص به يک نسخه معين از استادی فرا گرفته بوده را در کتاب فهرست خود گرد می آورده است. شايد حدود بيست و پنج سال پيش بدين نکته در مقاله ابو غالب زراري که برای ترجمه عربی دائرة المعارف بزرگ اسلامی نوشتم اشاره کردم. نمونه خوب اين قبيل فهارس، فهرست ابو غالب زراری است که در پايان رساله او منتشر شده. توضيحات را به تدريج در طی تعليقات بعدی خواهم آورد. آنچه گفتم نتايجی در بر دارد که به کلی محتوای نظريه طريقه فهرستی را غير قابل قبول تلقی می کند.
مورد عجيب ترجمه عربی جامع الحکمتين ناصر خسرو
در سالهای اخير تعدادی از متون ارزشمند اسماعيليان؛ از جمله تعدادی از آثار دوران متقدم آنان مانند تأليفات واقعی و يا منسوب جعفر بن منصور اليمن و نيز تعدادی از کتابهای داعيان مطلق طيبي و دانشمندان برجسته آنان در يمن، به وسيله دار الغدير در سوريه (سلميه) و به کوشش شخصی به نام حسام خضور منتشر شده. در ميان اين کتابها چاپ کتاب جامع الحکمتين نظرم را جلب کرد؛ چرا که با خود انديشيدم مگر اين شخص کتابهای فارسی اسماعيليان را هم منتشر می کند؟ بعد از رؤيت کتاب ديدم که اين شخص ترجمه عربی کتاب جامع الحکمتين را منتشر کرده و البته معين نکرده است که مترجم کيست؟ با خود انديشيدم که محتملاً او ترجمه ابرهيم الدسوقی شتا که ترجمه ای عربی از جامع الحکمتين سالها پيش در مصر فراهم کرد و منتشر نمود را بدون نام بردن از مترجم که الدسوقي شتا باشد ديگر بار انتشار داده است. اما با کمال شگفتی ديدم او عکس چند صفحه از نسخه خطی ترجمه کتاب را در آغاز کتاب گذارده و اين نشان می داد که ترجمه کهنتر است و به هر حال مبتنی بر نسخه ای خطی است. با وجود اينکه خط نسخه و تاريخ کتابت آن که در پايان کتاب چاپی، حسام خضور آن را عينا نقل کرده (۱۳۳۲ ق: تمّ الفراغ من کتابة جامع الحکمتين ونسخه عن الفارسية بيد العبد الفقير حسين بن علي الحسن غفر الله ذنوبهما في اليوم ۹ محرم في سنة اثنان وثلاثون وثلاثمائة وألف من هجرة نبيّنا صلی الله عليه وعلی آله أجمعين) کاملاً نشان می داد که دست کم اين نسخه کتاب فراهم آمده اوائل سده بيستم است اما با اين وصف تصور من اين بود که با اين حساب بايد ترجمه ای مستقل از ترجمه دسوقي شتا باشد؛ گو اينکه از متن ترجمه به روشنی پيدا است که به قلمی متأخر تحرير يافته است. اين شد که کنجکاو شدم نسبت اين ترجمه با ترجمه ابراهیم الدسوقي شتا چيست؟ بعد از آنکه ترجمه دسوقي شتا را در کتابخانه يافتم و با ترجمه چاپ حسام خضور مقايسه کردم تازه دريافتم که اين ترجمه عيناً همان کار چاپ شده به وسيله دسوقی شتاست و نه اينکه ترجمه ای کهنتر از کار او. به هر حال برای من اين معما حل نشد که اگر حسام خضور ترجمه دسوقی شتا را مبنای چاپ خود قرار داده پس تکليف آن نسخه خطی که عکسی از برخی صفحات آن را در مقدمه چاپ خود قرار داده چه می شود؛ به ويژه اينکه تاريخ ادعا شده در پايان آن نسخه از تاريخ ترجمه و چاپ دسوقی شتا چند ده سال کهنه تر است؟
https://t.me/azbarresihayetarikhi
اى مردان ریش قرار داده براى آن است كه از اینكه صورت خود را بپوشند بى نیاز باشند و مردان از زنان متمایز باشند.
- و اینكه دندان جلویى را تیز قرار داده تا با آن ببرد و دندان كرسى را پهن قرار داده تا با آن خورد كند و دندان ناب را بلند قرار داده و آن ستونى در میانست و دندانهاى پیشین و دندانهاى كرسى را از هم جدا مى كند.
- و اینكه دو كف دست را بدون مو قرار داده براى آن است كه لمس به وسیله آنها انجام مى گیرد و اگر مو داشت انسان نمى توانست به خوبى لمس كند.
- و اینكه مو و ناخن روح ندارد براى آن است كه بلند شدن آنها بد و كوتاه كردن آنها پسندیده است و اگر روح داشتند موقع كوتاه كردن انسان احساس درد مى كرد.
- و اینكه قلب مانند دانه صنوبر است براى آن است كه قلب آویخته است و سر آن نازك است تا داخل ریه باشد و از هواى داخل آن استفاده كند و مغز سر از حرارت آن دچار صدمه نشود.
- و اینكه ریه را به دو قطعه كرده براى آن است كه قلب در جوف آن قرار گیرد و با حركت آن استراحت كند.
- و اینكه كبد را به شكل برآمده قرار داده براى آن است كه بر معده سنگینى كند و به آن فشار آورد تا بخارهاى آن خارج شود.
- و اینكه خمى زانو را به طرف پشت قرار داده ، براى آن است كه انسان به طرف جلو حركت مى كند و باید تعادل داشته باشد و اگر این طور نبود در راه رفتن سقوط مى كرد.
- و اینكه كف پا را منحنى قرار داده براى آن است كه اگر همه كف بر زمین واقع مى شد به سنگینى سنگ آسیاب مى شد.
مرد هندى گفت :
این همه علوم از كجا براى تو حاصل شده است ؟
امام فرمود: از پدرانم گرفتهام و آنان از رسول خدا و او از جبرئیل و او از خداى رب العالمین جل جلاله كه تنها و جانها را آفرید گرفته است
هندى گفت: راست فرمودى من گواهى می دهم كه معبود بحقى بجز خداوند نیست و محمد فرستاده و بنده او است و تو دانشمندترین مردم زمان خودت می باشى.
از نفایس نسخه های شیعی که تا به حال دیده ام نسخه ای است از کتاب «کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر» تألیف أبو القاسم علی بن محمد بن علی خزّاز قمی رازی (از علمای قرن چهارم و پنجم هجری) این نسخه مهمترین و کهن ترین نسخهی این اثر به شمار می آید که کتابت آن متعلق به سال ۵۸۴ هـ است، که تا بحال از آن در تحقیق این اثر استفاده نشده است. این نسخه از جهات متعددی دارای اهمیت می¬باشد که از آن جمله می¬توان از اجازات و بلاغات تصحیحی که در همان قرن ششم هجری به خط مبارک بزرگترین مشایخ شیعه بر روی آن دیده می¬شود نام برد؛ اجازه¬ی سماع و قرائت شاذان بن جبرئیل قمی به خط خودش به عبد الله بن علی ابن زهره حلبی (برادر ابن زهره حلبی صاحب غنیة النزوع) و فرزندش محمد بن عبد الله جهت روایت این کتاب است که طریق خود را تا مؤلف را در این اجازه آورده است. و نیز اجازه ابن زهره مذکور به اولادش.. نکته مهم دیگر در این نسخه که آن را از باقی نسخه¬های این کتاب ممیّز می¬کند تصحیح و مقابله¬ی آن توسط ابن ادریس حلی صاحب کتاب «سرائر» است که آن را با نسخه¬ی اصل (بنا بر تعبیر او) مقابله کرده. البته شایان به ذکر است این تنها خط شناخته شده ابن ادریس می باشد. این نسخه بعدها در اختیار شهید اول محمد بن مکی عاملی (786 هـ ق) و سپس در خدمت ابن خاتون عاملی قرار گرفته بوده و خطوط همه آنها بر روی این نسخه آمده است، و این همگی بیانگر اصالت این نسخه دارد.
اصل این نسخه در کتابخانه ی آل سلیمان در لبنان نگهداری می شود و خوشبختانه پس از مشقت های فراروان تصویر آن را تهیه کردم. البته اولین بار از طریق گزارش مرحوم علامه سید محسن امین در اعیان الشیعه از وجود این نسخه مطلع شدم و به دنبال نسخه رفته و متوجه شدم این کتابخانه کما کان در این خانواده حفاظت می شود. نکته مهم در رابطه با سنت اصیل تحمل این کتاب توسط مشایخ امامیه که این اجازات و سماعات و طرق را بر روی آن ثبت کرده اند است که می تواند ما را در تصحیحِ نسبت کتاب به خزاز قمی ـ که مورد تشکیک بعضی از متأخرین واقع شده ـ کمک کند. ان شا الله بعدها از این کتاب و این نسخه بیشتر سخن خواهیم گفت.
بنابر این، تعلیل و بیان فلسفۀ مفاد کلام معصوم و حکم خدا باید به اموری باشد که نزد مخاطب معلوم و ثابت بوده ذهن مخاطب با آن اُنس داشته باشد تا آن را منکر نگردد، و الا تعلیل برای حکم تعبّدی و توقیفی از حکم تعبّدی و توقیفی دیگر که آن هم غیرمعلوم و غیرمأنوس نزد مخاطب باشد بسیار مستهجن، بلکه مستلزم دور و تسلسل است (ن ک: كتاب القضاء، ميرزا حبيب الله رشتی ج 1 ص 245).
با این توضیحات باید گفت که بیشتر کتاب های علل و فلسفۀ احکام که مؤلّفین آنها از فقها و محدثین طراز اول شیعه بوده اند، هر یک بنا بر رویکرد و مبنای علمی مؤلّفانشان پدید آمده اند. آنکه اخباری است فقط اخبار را چارۀ فهم اسباب وضع شریعت دانسته، و آنکه عقل گراست ارتکاز عملی را تنها راه شناخت فلسفۀ احکام قرار داده است.
معروف ترین کتاب در این زمینه که خوشبختانه به دست ما رسیده کتاب «علل الشرایع» شیخ صدوق (381 ق) است. مرحوم صدوق که در زمرۀ قمیین بود، این کتاب را دقیقاً با همان روش اخباریان قمی تألیف کرده و در تعلیل بر احکام فقط از راه تعبّد به اخبار بهره برده است.
نجاشی کتابی را با عنوان «علل الفرائض والنوافل» برای محمد بن حسن بن عبد الله جعفری نام می برد و در پایان سند می افزاید که او این کتاب را از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که باز نشان از تفکر اخباری مؤلف آن دارد.
کتاب مشهور دیگر در این حوزه «کتاب العلل» فضل بن شاذان است. اگر چه عبد الواحد ابن عبدوس نيسابوری استاد شیخ صدوق ادعا می کند که این علل را فضل تماماً از امام رضا (علیه السلام) شنیده است، ولی متن کتاب و مشی علمی و مبنای اصولی فضل و دلایل دیگر همگی این نسبت را نفی می کنند (استادمان حضرت آیت الله سید احمد مددی ـ أدام الله أیام إفاداته ـ در دروس رجال و فهرستی که سال ها قبل برایمان القا می فرمودند به تفصیل این نسبت را نفی کردند. ن ک: خورشید شرق در سدۀ سوم ص 818 ـ 821).
@majlesilib
انتقادات علامه سید جعفر مرتضی عاملی از ترجمه نااستوار "الصحیح من سیرة النبي (ص)":
ترجمه کتابهای شما به یکی از مباحث چالش برانگیز چند سال اخیر تبدیل شده است. ماجرای ترجمه الصحیح چه بود؟
چندسال پیش شخصی مجموعه 35 جلدی الصحیح را در 12جلد ترجمه کرد که حاوی ایرادهای بسیاری در ترجمه و محتوا بود. قرار بر این بود که ترجمه کتاب پیش از چاپ برای تأیید به من برسد، اما این امر محقق نشد. در همان زمان بیانیهای صادر و درباره مرگ شهادت گونه الصحیح هشدار دادم، زیرا تکرار این اتفاقات میتواند مجالی برای ساقط کردن اعتبار امانت علمی باشد و دیگر جایی برای اطمینان به کتابی و اعتماد به ترجمهای نمیماند. الصحیح من سیره النبی الاعظم(ص) از اولین قربانیان این سیاست کشنده و بسیار خطرناک بود. مترجم متون بسیاری از آن را تحریف کرده و در بسیاری مختصرسازی، دستکاری و معانی آن را دگرگون کرده، در مطالب آن تقدم و تأخر انجام داده و بخشهای طولانی و پاراگرافهای بسیاری را حذف کرده و آنچه در آن نبوده به آن اضافه کرده و ناگفته را به من نسبت داده است. پاراگرافها، مطالب و کلمات بسیار زیادی را به صورت وارونه ترجمه کرده که با معانی مورد نظر همگرایی ندارد.
بعد از آن نامه و بیانیه درباره کتاب چه اتفاقی رخ داد؟
قولهایی داده شد، ولی تا جایی که میدانم کتاب هنوز در بازار عرضه میشود و من راضی نیستم. بعضیها هم سعی کردند این کتاب و سایر کتابها را ترجمه کنند اما هنوز ترجمه دقیق و قابل قبولی از کتابها انجام نشده وهمه دارای اشکالات زیادی هستند، که برای رفع این اشکالات باید به کتب عربی مراجعه کرد.
رساله رد سهو النبی از شیخ مفید و یا شریف مرتضی؟
رساله رد سهو النبی که علامه مجلسی و شیخ علی صاحب حاشیه در آثارشان نقل کرده اند با وجود آنکه احتمال داده شده تألیفی از شیخ مفید باشد از او نباید باشد. استاد سید محمد رضا جلالی این اثر را بدون تردید در انتساب آن به شیخ مفید منتشر کرد اما به نظر من این اثر نمی تواند از او باشد. نوع تعابیرش نسبت به شیخ صدوق به قدری تند است که بسیار بعید است آن را شیخ مفید که از روایان شیخ صدوق بود نوشته باشد. نویسنده در این رساله تندترین عبارات ممکن را درباره شیخ صدوق به کار برده و معلوم است هیچ ارادتی به او ندارد. این رساله را به شریف مرتضی هم نسبت داده اند. درست است که چنین رساله ای از مرتضی گواهی نشده (چه ذیل این عنوان و چه ذیل عنوان دیگر آن: جواب اهل الحائر) اما خوب چنین عناوینی به شیخ مفید هم نسبت داده نشده است. تعابیر تند کتاب نسبت به شیخ صدوق با روحیه و دیدگاههای کلامی شریف مرتضی موافق است. او در جاهای دیگر هم انتقادات سختی از قمیان کرده است. از دیگر سو در این رساله قلم و نفس شریف مرتضی کاملا واضح است و اگر کسی با نوشته های او آشنا باشد تردیدی در درستی انتساب نمی کند. خاصه که هم از موضعی کلامی به این بحث پرداخته و هم موضع رساله نسبت به خبر واحد همانی است که در آثار شریف مرتضی می بینیم. این موضع با موضع شیخ مفید تفاوت هایی دارد و خواننده این متن اگر هر دو موضع را بشناسد تردید نمی کند که رساله از شیخ مفید نیست. در آغاز رساله هم نویسنده از شیخ صدوق نه به عنوان شیخ خود بلکه به عنوان شیخ سائل که از حائر بدو نوشته یاد می کند و این نشان می دهد که رساله نمی تواند از شیخ مفید باشد. مانا که سائل خود از شاگردان شیخ صدوق بوده.
با وجود آنکه این رساله از شریف مرتضی است اما نباید آن را بخشی از المسائل الرملیات مرتضی دانست که یکی از مسائل آن در موضوع عصمت رسول از سهو بوده است. آن مسئله بخشی از مسائل رملیات بوده در حالی که رساله ما رساله ای است مستقل. با همین استدلال نباید این رساله را بخشی از اجوبه مسائل حائریات ابو یعلی جعفری دانست. آقا بزرگ در الذریعه (ج ۵ ص ۱۷۶) با توجه به عبارتی از شریف مرتضی در تنزیه الانبیاء رد انتساب این رساله به شریف مرتضی را قابل بحث می داند. این در حالی است که نظر شریف مرتضی در آن کتاب درباره سهو در زمینه احکام شرعی مانند نماز نیست. موضع رساله کاملا با مواضع کلامی مرتضی سازگار است.
هرچه هست باید به کلی انتساب این رساله را به شیخ مفید مردود دانست. این رساله از شریف مرتضی است.
🔺️متن نامه بدین شرح است:
شکر و سپاس بی حد خداوند متعال را که ملت مسلمان غیور ایران در اثر مجاهدات و فداکاری های خود توانستند آزادانه و بدون هیچ تحمیلی رای خود را اظهار دارند و در این زمینه رای اینجانب این است که همگی نسبت به تشکیل حکومت جدید جمهوریت اسلامی را انتخاب نمایند و از آنجایی که اکثریت ساحقه این ملت شیعه اثناعشری می باشند لازم است برای مراعات حقوقشان قوانین مجعوله نسبت به این اکثریت موافق مذهب آنها گردد.
توفیقات همه برادران ایمانی را از درگاه خداوند متعال خواستارم.
@iraqevents تحولات عراق 🇮🇶
اجازه نامه این است. باز هم در ادامۀ عرائض دیروز عرض می کنم که به تاریخ این اجازه نامه با دقت بنگرید. 1215 ق است؛ یعنی: 10 سال پس از تألیف «قوانین» (1205 ق)، ولی همچنان میرزا از نسبت «الجیلاني» استفاده می کند و جالب آنکه بجای نسبت «القمي»، فقط به توطّن در قم اشاره می کند «نزیل دار الإیمان قم»، و این تاریخ هنوز 16 سال تا وفات میرزا فاصله دارد. پس تا این تاریخ هم، میرزا در میان مردم به نسبت «القمي» مشهور نبوده و از خود با این نسبت یاد نمی کند. بنده تفحص نکرده ام که در این 16 سال باقیمانده تا پایان عمر میرزا، آیا در نوشته ای خودش از نسبت «القمي» استفاده کرده، یا این نسبت صرفاً توسط دیگران (از معاصرین) یا آیندگان به میرزا نسبت داده شده است.
🌺🌺 اطلاعیه🌺🌺
سلام علیکم
احتراما به اطلاع می رساند با همکاری و مساعدت یکی از موسسات فرهنگی در حال تدوین کتاب فهرست اجمالی اجازات علما و فضلای دامغانی هستیم که تا کنون با جمع اوری قریب به چهارصد اجازه نامه و فهرست ان، به مراحل پایانی آن نزدیک میشویم.
لذا مستدعی است در صورت داشتن اجازه نامه ای از خود و یا اطلاع از اجازات دیگر همشهریان روحانی ان را به تلگرام اینجانب ارسال نمایید. و در صورت نداشتن تصویر ان، تاریخ صدور اجازه را برای اینجانب ارسال نمایید.
با تشکر
سید سعید شاهچراغی
@saeidshahcheragh
Saeid.1354s@gmail.com
درباره تحف العقول (6)
یکی از ویژگی های تأمل برانگیز تحف العقول، کثرت متفرّدات است. تفرّد یک روایت، وقتی مهمّ تر می شود که ببینیم همان روایت در منابع دیگر به غیر معصومین (ع) نسبت داده شده است. در تحف العقول با تعداد قابل ملاحظه ای از این گونه روایات روبرو هستیم.
یکی از این روایات، نامه امام سجاد علیه السلام به محمد بن مسلم بن شهاب زهری است. چه بسا خواننده شیعی، با توجّه به شناختی که از امام و سیره او دارد، متن این نامه را سؤال برانگیز و مبهم بیابد. این نامه ظاهراً در جای دیگری به امام سجّاد علیه السّلام نسبت داده نشده است. غزّالی آن را به یکی از برادران دینی زهری نسبت داده است. ابونعیم اصفهانی در حلیة الاولیاء آن را با سند روایت کرده و به «سلمة بن دینار» نسبت داده است. متن نامه با روحیّات سلمة بن دینار سازگار است؛ از نظر تاریخی نیز انتساب آن به سلمة بن دینار موجّه تر است. زیرا از متن نامه بر می آید که در هنگام نوشتن آن، زهری به سنّ پیری رسیده بوده است؛ در حالی که او هنگام وفات امام سجاد علیه السلام تنها 45 سال داشته است؛ ولی سلمة بن دینار سنّ پیری زهری را درک کرده و 16 سال پس از او از دنیا رفته است.
تفصیل مطلب را در این آدرس بخوانید: http://alasar.blog.ir/1396/05/17/zohri
@zecra
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com