ولی بیشتر به مهر میخوره تا بهر چون در ذیل کلمه نقطه نیست
در به حمدش، مورد دوم صحیح است.
سرهم نوشتن صبحی است هم در ظاهر کلمه زیبا نیست و هم در خوانش مشکل است
در مورد مورد سوم هم با الف نوشته شود.
✅ نامه مرحوم سید سلیمان نَدوی به مرحوم دکتر غلام مصطفی خان:
به تاریخ 4 سپتامبر 1940:
«بابت اطلاع از کتابخانه [منطقة سلطنتِ نشینِ] ریوان [در هندوستان] تشکر میکنم. کاش این کتابخانه ریوان، به کتابخانه دارالمصنفین انتقال داده می شود. آیا شما می توانید سفارشی کنید؟»
به تاریخ 31- اکتبر 1940:
«... حسبِ ایمایِ شما، خدمتِ آقای مولوی عیاض علی عرضنامه ای امروز فرستادم. ببینیم نتیجه چه می شود؟ اگر شما و آقای مولوی اختر حسین تلاش کنید، امید است که موفقیتی حاصل شود. »
حاشیه نوشته شده از سوی دکتر غلام مصطفی خان:
"مولوی رحمان علی در زمانِ سکونت خود در ریوان، «تذکره علماء هند » و «آداب احمدی» و ... را نوشت. وی کتابخانه ای بسیار بزرگ در آنجا داشت. این کتابخانه در ملکیتِ پسرش- عیاض علی- بود. در آن زمان کتابخانه رو به نابودی بود. من سفارش کردم که این کتابخانه به دارالمصنفین (در شهر اعظم گَر، هندوستان) منتقل شد. دوستم- پروفسور اختر حسین نظامی در کالجِ ریوان، تدریس میکرد، ایشان هم تلاشِ خود را کرد، اما اینکار نشد".
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
پی نوشت:
* علامه سید سلیمان نَدوی (1953-1884) تاریخ دان و نسخه شناس هندوستانی.
* دکتر غلام مصطفی خان (2005- 1912) نسخه شناس و مصحح پاکستانی. درباره وی نگاه کنید 🔽
https://t.me/manuscript/9527
* مولوی رحمان علی ناروی از اعضای شورایِ منطقه سلطنت نشینِ ریوان در هندوستان بود مولفِ:««تذکره علمایِ هند ملقّب به تحفه الفضلا فی تراجم المکلاء» (به فارسی، شاملِ شرحِ حالِ علمایِ قدیم، تالیفِ: مولوی رحمان علی، سالِ تالیف: 1308 هجری/ 1891) (این تذکره به زبان اردو ترجمه شده است: مترجم: محمد ایّوب قادری، سال: 1961- همچنین در سال 2003 به کوششِ خضر نوشاهی و انصار زاهد خان با ویرایش و افزوده هایی در کراچی منتشر شد.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
منبع کتاب به زبان اردو: علمی نقوش، از: غلام مصطفی خان، ناشر: اعتقاد پَبلشنگ هاوس، دهلی، 1981، صفحات: 243 تا 245۔
ترجمه و تنظیم: لیلا عبدی خجسته
🆔 @manuscript
الکافي , جلد۸ , صفحه۳۰۲
أَبِي اَلْحَسَنِ اَلْمَاضِي (موسی بن جعفر) عَلَيْهِم اَلسَّلاَمُ :
فِي قَوْلِهِ تَعَالَى
«مَنْ ذَا اَلَّذِي يُقْرِضُ اَللّٰهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضٰاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ»
قَالَ صِلَةُ اَلْإِمَامِ فِي دَوْلَةِ اَلْفَسَقَةِ .
قرض به خدا،
حفظ ارتباط با امام در زمان دولت فاسق می باشد.
امام در دولت فاسق، جایی ندارد بلکه مخالف با این دولت حرکت می نماید اما حداقل ارتباط حتی بصورت عاریه و نه همیشگی، بایستی مأموم با امام داشته باشد!
چون دولت ظلم و فسق به حکم صریح الهی همیشگی نیست
لذا این ارتباط یک نوع قرض دادن به زندگی برقرار کننده ارتباط یعنی ما می باشد. یعنی در زمان ظلمت به خودت قرض بده!! كه به خدا قرض داده ايي.
امام نیازی به قرض ندارد و قرض به دولت فاسق هم اصلا شرعی نیست.
پس در زمان ظلم راه ارتباطی با امام را وصل بنما که این قرض حسنه و قرض به خداست.
ش ۱۸۲. اين نسخه به نشوان منسوب نشده اما در فهرست آلوارت از احتمال انتساب آن بحث شده. در اين نسخه از الکشاف (نک: ۴۷ الف. و ۷۵ الف. ۱۱۲ ب) نقل می کند. نيز از قاضي عبدالجبار و ابو الحسين بصري (نک: ۱۳۱ الف؛ ۱۴۱ الف). نشوان الحميري اصولاً بسيار بعيد است که بتواند نقلی از ابو الحسين بصري داشته باشد. در زمان او آثار ابو الحسين به يمن نرسيده بود. نسخه جزء دوم کتاب است و به خط محمد بن سليمان بن محمد بن سالم بن يحيی بن سالم بن عواض بن محمد بن محمد (؟) بن محمد بن احمد بن سالم بن احمد بن ابی الفتوح بن محمد بن ؟؟. با تاريخ ۷۸۳ ق. آغاز آن افتادگی دارد. اين نسخه هم چيزی نيست جز نسخه ای از تفسير کبير فخر رازي.
ادامه مطالب از قبل
🔻🔻🔻🔻
پاسخهای استاد حشمت پور
پرسش:
آيا ابن سينا مي خواهد نقش صورتهاي ذهني در پروسه ي شناخت را برجسته نمايد؟ يعني مي خواهد بگويد كه ذهن ما ارتباط مستقيمش با همين صورتهاي ذهني است نه با شيء خارجي؟
پاسخ:
🔻
سوال کرده بودید که ابن سینا دلیلی که بر اثبات حس مشترک آورده چرا ذکر کرده است؟ آیا غرضش این بوده است که ما فقط با صور علمیه سر و کار داریم و با خارج تماس نداریم یا غرض دیگر داشته است و هم چنین بر ابن سینا اشکال کرده بودید که دلیل شما اثبات نمی کند که ما حس مشترک نداریم بلکه ثابت می کند که ما قوه فاهمه داریم و این کار را قوه فاهمه انجام می دهد و با قوه فاهمه ، احتیاج نداریم که به حس مشترک اعتراف کنیم.
پس شما دو سوال مطرح کرده اید یک سوال این که غرض ابن سینا از بیان این مطلب چیست؟یکی هم این که ما این مطلب را، دلیل بر حس مشترک نمی دانیم بلکه دلیل بر قوه فاهمه قرار می دهیم،دلیل را نوشته بودید ولی من مختصرا به آن اشاره می نمایم تا مطلب شما پاسخ داده شود.
🔻
وقتی که باران نازل می شود به صورت قطره نازل می شود و چشم ما آن را به صورت قطره می بیند چون چشم،همیشه شیء را در همان جا که هست می بیند،اگر شیء از آن جا پایین تر بیاید چشم، او را در همان جای پایین می بیند و در قسمت بالا که قبلا بوده نمی بیند مثلاً اگر در نقطه «الف» باران بارید چشم آن را در نقطه الف می بیند و اگر باران در نقطه «ب» بارید دیگر این باران را در نقطه «الف» نمی بیند و در نقطه «ب» می بیند و دوباره از نقطه «ب» که به نقطه «ج» رسید این قطره را نه در نقطه «الف» و نه در نقطه «ب» نمی بیند بلکه در نقطه «ج» می بیند، قانون حس ظاهری این است که هر شیئی همان جا که هست می بیند،ما هنگام بارش باران، آن را به صورت خط ممتد می بینم یعنی نقطه ای در قسمت «الف» دیدیم همان نقطه در قسمت «ب» دیدیم و در قسمت «ج» هم دیدیم، در زمانی که در قسمت «ج» می دیدیم در قسمت «ب» هم وجود داشت در قسمت «الف» هم وجود داشت لذا سه نقطه پی در پی شد و ما به صورت خط ممتد دیدیم.
ادامه دارد...
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
ادامه سوال صورت ذهنی:
🔻
بنابراین باران هنگام نزول به صورت قطره است و در چشم من هم در همان جایی که هست به صورت قطره دیده می شود ولی وقتی باران در نقطه «ج» است آن را در نقطه «الف» و «ب» نمی بینم ولی خط دیدن نشان می دهد که آن را در نقطه «الف» و«ب» هم می بینم هم در نقطه «الف» می بینم و هم در نقطه «ب» و هم در نقطه«ج» می بینم و این سه نقطه را کنار هم ردیف می کنم و خط دیده می شود،پس معلوم می شود یک قوه ای در من وجود دارد که به صورت خط می بیند زیرا چشم من خط نمی بیند در واقع هم که خطی نیست پس یک قوه ای داریم که او قطره را خط می بیند یعنی قطره ای که در نقطه «الف» دید در نقطه «الف» می بیند و بعد که قطره وارد نقطه «ب» شد این قطره را در نقطه «ب» هم می بیند ولی یک ذره حافظه دارد و قطره را در نقطه« الف» را حفظ می کندو آن جا هم می بیند و یادش می ماند.
🔻
حکم باصره فرق می کند زیرا وقتی قطره به نقطه «ب» آمد دیگر در نقطه «الف» نمی بیند ولی ما یک قوه ای داریم که وقتی قطره از نقطه«الف» به نقطه «ب» می آید این قوه هنوز،قطره را در نقطه« الف» می بیند یعنی یادش است و در نقطه «ب» هم می بیند و این دو نقطه را کنار هم می گذارد،صورت علمیه این دو نقطه در آن قوه ما هست و کنار هم قرار داده شده است و خط را تشکیل می دهد.
آن قوه دیگر را اسمش حس مشترک می گذاریم،البته برای سنگی که به ته نخی بسته ایم و آن را می چرخانیم همین حرف را داریم که این نقطه می چرخد ولی به صورت دایره دیده می شود در حالی که یک نقطه بیشتر نیست یا آتشگردان یک قلمبه است ولی وقتی آن را می چرخانیم به صورت دایره است، این دایره به خاطر همین است که وقتی در قسمت اول است چشم ما دید و حس مشترک آن را یافت و بعد که در نقطه بعدی می رود حس مشترک این را هم در نقطه بعدی می بیند و هم صورت علمیه اش را در نقطه قبلی دارد ولی چشم فقط آن را در نقطه بعدی می بیند،ترکیب این نقاط و ترکیب آن دایره به وسیله حس مشترک انجام می شود نه به وسیله باصره،پس ما غیر از باصره باید قوه دیگری به نام حس مشترک داشته باشیم( این حرف ابن سینا چه در مثال قطره باران و چه در مثال آتشگردان).
🔻
بعد شما سوال کردید که ابن سینا چه استفاده ای از مطلب می خواهد بکند؟ آیا می خواهد استفاده کند که ما با خارج ارتباط نداریم و فقط با صور علمیه ارتباط داریم یا منظور دیگری از این حرف دارد،منظور ابن سینا آن چیزی که شما برداشت کرده اید نیست که می خواهد بیان کند که ما فقط با صورت علمیه ارتباط داریم.
🔻
این که ما با صور علمیه ارتباط داریم و به توسط صورت علمیه با خارج مرتبطیم این را خودش در جاهای دیگر تصریح می کند و هیچ احتیاجی ندارد که برایش این چنین دلیلی بیاورد،ایشان بیان می کند که قول طبیعیون در باره ابصار درست است،قول ریاضیین که قائل به خروج شعاع است باطل است وآن جا ثابت می کند که صورتی می آید و در ذهن من منطبع می شود و من با این صورت علمیه سروکار دارم نه با خارج،آن بحثش جای دیگر است و این را قبول دارد که من با خارج به صورت مستقیم ارتباط ندارم و با صورت علمیه مرتبطم و از طریق صورت علمیه با خارج در ارتباطم ولی جای این بحث در این جا نیست.
🔻
پس این دلیلی که آورده نه به این خاطر است که بگوید: من با صور علمیه در ارتباطم بلکه این دلیل را آورده که حس مشترک را اثبات کند یعنی علاوه بر حس ظاهر،یک حس باطنی داریم که آن را به حسب ظاهر نمی بینیم ولی می دانیم که داریم و با این دلیل ثابت می کنیم که آن را داریم،پس غرض ایشان از ذکر مطلب استدلال بر وجود حس مشترک است نه این که بخواهد ثابت کند که ما با خارج ارتباط نداریم و با صور علمیه ارتباط داریم،البته اعتقاد ایشان همین است که ما با صور علمیه ارتباط داریم ولی جای این بحث این جا نیست،پس سوال اول شما جواب داده شدکه منظور ابن سینا از این حرف چه بوده است؟ منظورش همان طور که خودش تصریح می کند این است که می خواهد ثابت کند که انسان علاوه بر حس ظاهر،یک حس باطنی به نام حس مشترک دارد که این حس مشترک تمام کارها را به تنهایی انجام می دهد،هم می شنود، هم می بیند ،هم می چشد و هم لمس می کند در حالی که حواس ظاهر هر کدام با یک جارحه ای مدرک خود را تشخیص می دهند اما حس مشترک همه مدرکات آن ها را یک جا و با وجود واحد ادراک می کند(این را ابن سینا می خواهد بگوید.)
ادامه دارد...
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
نامه ای بدون نقطه در زمان قاجار
نامهای که مرحـــــوم میرزا محمد الویری به مرحوم احمدخان سیف الممالک نوشته و شروع تا پایان نامه از حروف بی نقطه الفبا استفاده کرده که در نوع خودش از شاهکارهای ادب زبان پارسی به شمار میآید 👌
حرف اول واژه ح خ و یا چ است حرف دوم ط حرف سوم به وضوح ی که با دو نقطه در زیر مشخص شده و حرف سوم ب یا ت است. اصلا ر نیست
دکتر غلام رضا هاتفی مجومرد, [13.07.19 18:11]
با سلام وعرض ادب لطفا راهنمایی بفرمایید
دکتر غلام رضا هاتفی مجومرد, [13.07.19 18:11]
حقیر مدتی است به دنبال یک نسخه خطی هستم .با جستجویی که انجام دادم دوتا بیشتر موجود نیست یکی در سازمان اسناد .که توانستم نسخه آن را به دست بیاورم ولی نسخه دوم در یکی از دانشگاه های کشور است ومسئول پژوهش دانشگاه از دادن فایل نسخه امتناع می کند . برای به دست آوردن فایل این کتاب لطفا راهنمایی بفرمایید
هرچند تورا میل به ارباب وفا نیست/...........بردل خسته کم از کاه ربا نیست.باعرض ادب،دوستان با توجه به تصویر قسمت نقطه چین چه واژه ای میتواند باشد.
با توجه به تعداد نقطه ها و جایگزینی آنها، نظر ایشان صحیح است خصوصا به نقطه زیر ب در انتهای کشیده و در دل دایره معکوس ع نگاه کنید
کاتب این نسخه در نقطه گذاری تقریبا دقت تمام به خرج داده، و اینجا از نقطه های ((ی)) خبری نیست
این کلمه یقینا ایغر است ، به معنای اسب نر در ترکی ، دو نقطه اضافه احتمالا اشتباه کاتب نسخه ست ، قسراق هم معمولا با غین نوشته میشود ، ایغر با قسراق و اخته هم همخوانی دارد ، مقداری از الف پاک شده...
سلام
داخلِ ل خجل یک الف ویک نقطه وجود دارد
اگر الف را الفِ از بدانیم
نقطه متعلق به کدام حرف است ؟
و همچنین در زیر ش خویشتن هم چند نقطه اضافه است
کاش کمی هم روی این نکته تأمل میکردید که آنچه شما نشان تشدید میخوانید من دو نقطه میبینم مخصوصا اگر با شیوه کتابت آن در نقطههای قاف در «السوق» مطابقت دهید. اگر دو نقطه باشد که باید همان «الأعمی» یعنی نابینا بخوانید معنادار است و درست هم همین است. آن دو نقطه روی یاء را باید به الف مقصوره تعبیر کنید.
سلام و درود
به گمانم ق و لان است.
و سه نقطه زیر س در این نسخه رایج نیست.
به لحاظ نوشتاری، دستخط زمان ناصرالدین شاه نیست. خط اون موقع با توجه به اسنادی که دیدم به این سادگی و راحتی نیست
با سلام و ادب
استادان گرامی
لطفا معنی ابیات را بفرمایید و اینکه اشعار از کیست🙏
یک الف را سه نقطه می خوانش
هم الف را یگانه می دانش
از سه نقطه الف هویدا شد
الفی در حروف پیدا شد
الف از واو جوی و واو از نون
چون رها کن ولی بجو بیچون
.
احتمال میدهم برای تناسبات خط نستعلیق باشد
ظاهرا
چون در نستعلیق الف به اندازه سه نقطه است
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com