بله رونویسی از اقسام پرکاری است، خوانندگانی هم قطعا دارد، سپاس.
*اگر کتابی مثل دیگران داشتند مورد تحلیل بزرگان قرار میگیرد* که فرمودید یعنی کتابی که شایسته باشد استادان ما تحلیل کنند ندارند؟
نکته باقی مانده که از فرمایشات شما برمی آید اینکه:اگر روی جلد و در شناسنامه کتاب مرقوم کنیم *رونویسی* و نه *تصحیح* بهتر است. درست میفرمایید. حسن این کار این است که دیگران به گمان اینکه کار بکر و تصحیح نشده است، سراغ تصحیح خواهند رفت و قطعا به رونویسی ها هم رجوع میکنند.
درود و سپاس.
درود بر همگی
من تازه پیامها را خواندم. از اینکه اطلاعات "کودکانه" ام موجب تکدر خاطر جنابعالی شده و انتظار شما را در داشتن حداقل اطلاعات اولیه برآورده نکرده ام پوزش می خواهم. در فضای مجازی، یکی از مشغولیت های من که به آن می بالم، خدمتگزاری به دوستان از طریق پیدا کردن کتاب ها و اطلاعات لازم است که معمولاً در چند کانال که بر عهده دارم انجام می دهم.
کتاب شاه ولی الله دهلوی شاید در آرشیو بنده موجود باشد اما شما هم آن را به حساب رفتار کودکانه ام بگذارید و از جای دیگری پیدا کنید.
باور بفرمایید بنده به لطف ابنای زمان و ارباب عمایم یک کارگرم، آن هم کارگر ساختمانی!
این طرز برخورد را در محیط کار بیشتر انتظار دارم تا در جمع فرهیخته ای مانند این! چند سال پیش یکی از مسئولین نظام تلنگری زد و گفت مردم ما بی ادب شده اند، این را به خودم می گویم که انتظار از افرادی مثل شما در آداب نداشته باشم.
البته این اشاره بنده نقض سخن شما در زشتی و زیبایی یکی از دو شیوه نیست صرفا تاکیدی بر این است که برای انتخاب یکی از دو شیوه به قدما نمیتوان استناد کرد چون هر دو شیوه را به کار میبستهاند
با تشکر از شما . می خواستم بدانم آیا همین کتاب به صورت پی دی اف قابل دانلود موجود است ؟ اگر هست لینک یا خودش را مرحمت بفرمایید . چون در خود سایت همانطور که خودتان فرموده اید برای خواندن است و امکان دانلودش از سایت وجود ندارد .
« ادوارد سعید » متفکر و منتقد فلسطینی تبار
که کتابی با عنوان “روشنفکر کیست؟ روشنفکری چیست؟ ” نوشته است
وظیفه روشنفکر را “ نقد نهادهای قدرت ” می داند.
یک اصل مهم که در طول تاریخ در عرض جغرافیا به اثبات رسیده است این است که قدرت بدون نقد فساد می آورد.
اخلاقی ترین آدم ها هم وقتی در بالای پلکان قدرت بنشینند، اگر به طور جدی با نظارت و نقد کنترل نشوند، دچار “خودشیفتگی” می شوند و پس از این به باتلاق “ ایدئوکراسی” فرو می غلتند و پس از آن هرچه بر دیگران مکروه و حرام است، بر “سلطان” مباح می گردد.
به همین دلیل در جامعه، روشنفکر نقد می کند و نقد می کند تا نهادهای قدرت “سالم” بمانند.
یکی از ویژگی هایی که روشنفکر را از “ روشنفکرنما ” یا همان “روشنفکر مآب” جدا می کند این است که روشنفکر مآب “نقد” نمی کند، بلکه “نق می زند”. نقد کردن کار آسانی نیست.
شما برای نقد کردنِ مدیریتِ یک سیستم، لازم است تاریخچه و گردش کار این سیستم را بدانید، آمار و ارقام مربوط به این سیستم را مرور کنید و با فرآیند تجزیه و تحلیل اطلاعات آشنا باشید.
پس نقد کردن تخصص و مهارت و صرف وقت و انرژی می خواهد. اما شما می توانید راجع به هر چیزی نق بزنید بدون این که کمترین وقتی صرف مطالعه و پژوهش آن کرده باشید!
“نق زدن” یک فرایند “هیجان مدار” است. یعنی ما با نق زدن آرام تر می شویم، خشم و غم مان را با دیگران در میان می گذریم و “درد دل” می کنیم، اما “نقد کردن” یک فرایند “مسأله مدار” است، ما هنگام نقد ، خودمان را سبک نمی کنیم، بلکه مساله را “حلّاجی” و زیر و رو می کنیم.
“نق زدن” مخاطب تعریف شده ای ندارد، کافی است گوش مفت بیابی، آن وقت می توانی شروع به نق زدن کنی، ولی نقد کردن، مخاطب تعریف شده ای دارد. مخاطبِ روشنفکر پیش از همه، خود نهادهای قدرت اند و سپس کارشناسان، گروه های ذی نفع، رسانه ها و سایر نقدکنندگان.
نقد کردن علاوه بر نیاز به دانش و مهارت و صرف وقت و انرژی، نیاز به شهامت و شجاعت دارد، شجاعت پرداخت هزینه ! شما می توانید در هر مهمانی که می نشینید و هر تاکسی که سوار می شوید نق بزنید، کسی کاری به کار شما ندارد!
ولی اگر نقد خود را برای نهادهای قدرت و رسانه ها ارسال کنید، باید آمادگی پرداخت هزینه را هم داشته باشید؛ بنابرین یکی دیگر از ویژگی های روشنفکران که آن ها را از روشنفکرمآبان جدا می کند ،“ شجاعت ” است.
البته اینجا لازم است راجع به گروهی از روشنفکران توضیح دهم که کار سخت تری در پیش می گیرند و آن آگاه سازی توده های مردم است.
کسی که قرار است توده های مردم را آگاه نماید، از یک سو باید دارای دانش و مهارت نقد باشد و از سویی باید بتواند با زبان غیر تخصصی سخن بگوید.
این کار شبیه “بند بازی” است. اگر کمی تخصصی تر سخن بگوید، مخاطبانش سخنش را نمی فهمند و اگر کمی عوامانه تر سخن بگوید، به سرعت دچار “پوپولیسم” - عوام زدگی –می شود!
بسیاری از روشنفکران که به این قلمرو پا گذاشتند یا از این طرف یا از آن طرف فرو افتادند. با این حال این قلمرو پر خطر را نباید خالی گذاشت؛ چرا که با خالی گذاشتن این قلمرو، جا را برای “پوپولیست های واقعی” باز می کنیم، کسانی که به جای نوشتن کلمه “مار” ،شکل “مار” را طراحی می کنند.
ویژگی مهم روشنفکران این است که تشکّل و شبکه سازی می کنند، روشنفکر اهل انزوا و در خود فرورفتن نیست.
او از جامعه قهر نمی کند و ناامید نیز نمی شود؛ چرا که از ابتدا هم توقع تغییرات دراماتیک نداشته است. روشنفکرمآب ها ناامید و سرخورده اند.
شاید برخی از آن ها روشنفکرهایی بوده اند که توقع زیادی از مردم و جامعه داشته اند، آن ها به دنبال “اتوپیا” - مدینه فاضل – بوده اند و ناکام مانده اند.
روشنفکر به حرکت دائمی و پله پله اجتماع امیدوار است؛ بنابراین تماسش را با جامعه حفظ می کند و تیم و تشکّل می سازد. منظورم از تشکل، محفل نیست، بلکه نهادهای مدنی است، نهادهای مدنی شناسنامه دار که به طور دائمی رشد می کنند و با جامعه ی بیرون از خود ارتباط برقرار میکنند، اثر می گذارند و اثر می پذیرند.
با سلام و عرض ادب. نیاز به کمک.
یکی از کارهای آزاردهنده در نوشتن مقالات مطالعات اسلامی به زبانهای لاتین آوانگاری واژه های عربی به انگلیسی است. بخصوص بعضی مجلات یا ناشران استانداردهایی دارند که کار را سخت تر هم می کند.
آیا نرم افزار یا متد خاصی هست برای آوانگاری یا اینکه باید نشست و همه کار را به طور دستی در نرم افزار ورد انجام داد؟
دوم. کار هنگام رفرنس نوشتن خیلی سخت تر هم هست. آیا اطلاعات کتابشناختی آوانگاری شده منابع اسلامی (اینجا به طور خاص فقه شیعه) در مثلا نرم افزار endnote
در جایی یافت می شود؟ آیا کسی هست که چنین مجموعه ای را داشته باشد و با من نیز به اشتراک بگذارد؟
یک در دنیا و هزار در آخرت نصیبتان!
این بحث دیگر صغروی است. اگر توحید ابن بابویه را ملاحظه فرمایید، حجم گسترده ای از استدلالات فلسفی یونانی را در بارۀ مسائل مختلف متافیزیکی در آن خواهید دید. این که مطلقا گفته شود محدثان از فلسفۀ یونان خبر نداشته اند، سخن دقیقی نیست. به هر حال، موضوع بحث اکنون این نیست. این که خطبۀ حضرت زهرا (س) اصیل است یا نه، موضوعی است که در جای خود باید بررسی شود و موافقان و مخالفان دلیل بیاورند.
تمام حرف من ـــ و نقد من ـــ این است که از مؤلف یک مقاله انتظار دارم وقتی طرح بحث می کند، جوانب مختلف و دیدگاههای متفاوت به آن را نشان دهد.
این نقد البته چیزی از ارزش کار شما نمی کاهد.
من از اول قصد نداشتم این قدر منتقدانه با مقالۀ شما برخورد کنم. گفتم شاید از مقالۀ آقای دکتر پاکتچی اطلاع ندارید؛ و اگر چنین است، به شما خبر دهم چنین مقاله ای هم هست.
تقریبا و به طور روزانه، هم حضورا و هم به صورت ایمیل، درخواست هایی از سوی دانشجویان برای کمک به انتخاب موضوع پایان نامه و رساله مطرح می شود. اخیرا هم دانشجوی دکتری محترمی باز همین درخواست را فرستاده بود. بنده این پاسخ را برای ایشان نوشتم که شاید برای دوستان دانشجوی دیگر هم سودمند باشد:
حقیقت ما برای دانشجوی ارشد هم ارائه موضوع را صلاح نمی دانیم و از او می خواهیم خودش موضوع یا موضوعاتی را پیشنهاد بدهد چه برسد به دانشجوی دکتری، مگر این که دانشجو خیلی ضعیف باشد که مسلما شما چنین نیستید. علت این رویه ما هم روشن است. دانشجو باید حتی پیش از تحصیل در دوره دکتری ایده ای داشته باشد و این ایده فرض ورود به دکتری باشد چنان که در برخی از دانشگاه های دنیا چنین است که دانشجوی دکتری را با پیشنهاد موضوع رساله می پذیرند. اگر نه لااقل در طول تحصیل باید به ایده ای که قابل پژوهش باشد برسد. من فکر می کنم لازم است شما مروری بر متون درسی و مقالات کلاسی و جز آن که که در سالهای تحصیل نوشته اید داشته باشید و از بین آنها زمینه ای را برای انتخاب رساله در پیش بگیرید. طبعا برای مشاوره، من هم خدمت شما هستم. به نظر بنده، گروه ها یا مراکزی که موضوع تحقیق آماده به دانشجو می دهند به دانشجو و به علم ستم می کنند. سابقا دیده بودم که مرکزی در قم، لیست موضوعاتش را کنار اتاق کار رسیدگی به امور پایان نامه ها زده بود تا دانشجو یکی را انتخاب کند! شما لطفا فهرستی از موضوعاتی که مد نظرتان هست و این را باید ضمن مطالعه چند ماهه بدست آورده باشید ارائه دهید تا بنده مانند برخی از اساتید دیگر بتوانم با توجه به تجربه اندک، به شما مشورت بدهم. منتظر عناوین پیشنهادی شما هستم.
@jafarian1964
زنده شدن برخی از روش های کهنه حتی در لباس جدید، راه به جایی نخواهد برد و به اساس دین هم لطمه خواهد شد، هرچند برای کوتاه مدت، جریانی را پدید خواهد آورد و بساطی راه خواهد انداخت و کسانی را خوشحال خواهد کرد که هزینه هایی که می کنند، نتیجه دارد.
راستش بنده در صدد پاسخ دادن به نوشته های پراکنده شما که به نظرم همچنان مشکل اصلی آن عدم درک درست ادعای بنده است، نمی پردازم. چون ثمری هم ندارد. این را باز هم تکرار می کنم که بنده قصد دادن تئوری تازه ای ندارم. هدف این است که اشکال کار را بفهمیم و از این که صدها بار اشکال روی اشکال جواب دهیم ولی بنیادها بی اساس باشد، بپرهیزیم. فهمیدن اشکال کار، بسیار مهم تر از این است که بخواهیم نفهمیده، تئوری تازه ای برای آینده بدهیم.
در پایان می خواهم خدمت شما استاد محترم عرض کنم از قضا، این کارهایی که شما از آنها یاد می کنید و نامش را مباحثات می گذارید، مهم ترین عیبش این است که باز هم عیب ها را می پوشاند و باز هم ما به همان وضع ادامه خواهیم داد و هیچ نوع تحولی را برنخواهیم تافت.
@jafarian1964
این کارها به حساب میاد لذا استجابت به خودش نسبت می دهد.با اینکه وسائط فیض استجابت کردند ولی چون وسائط فیض بلاخره بدون دخالت خدا بدون فاعلیت خدا کاری نمی توانند انجام بدهند فیض از خداست،خلقت و این وسائط از خداست.
همه این ها باعث می شود که ما این کاری که ما این وسائط فیض انجام می دهد بتوانیم به خدا نسبت بدهیم،وهمین کارهم میکنیم.
می گوییم خدا غضب کرد،خدا این فعل را انجام داد،خدا استجابت کرد،خدا تردید کرد،همه اینها یعنی واسطه ها.ومادرکارها واسطه در فیض را داریم ملاحظه می کنید مثلا خداوند می تواند مستقیم قبض روح کند ولی به واسطه عزرائیل دستور داده یا عزرائیل به تنزلات خودش دستور می دهد یا کارهای دیگه از این قبیل در دنیا داریم که توسط واسائط فیض انجام می شود وقتی می خواهد بچه ای متولد بشه ملکه ای صورت گری می کند در رحم مادراین ملک نوعی واسطه فیض است.کاری که خدا بدون واسطه انجام نداده است این دارد با واسطه انجام می دهد اما این کار خداست.پس کار را خدا انجام می دهد بدون این که انفعالی از خدا رخ بدهد از اذل خداوند این قوانین را تنظیم کرده است و فیض را صادر کرده و این موجودات نفسانی را آفریده است بهشون اذن داده در اذل و براشون بیان کرده که این قانون شماست این وظیفه شماست باید انجام بدهید و اونها هم باید طبق آن عمل می کنند بدون اینکه انفعالی برای خدا پیش بیاید این یک جواب که جوابی که صدرا و ابن سینا می دهد.جواب دیگری که شاید بتوانیم به این جواب ارجاء بدهیم ولی خوب به ظاهر جواب متفاوتی هست با جواب اولی.
این جواب این است که خداوند فیض را افاضه کرده است چه با واسطه چه بی واسطه دیگه وارد این معقوله نمی شویم.خداوند فیض افاضه کرده است و در جهان این فیض هست من قابل گرفتن این فیض نیستم قابلیتم کامل نشده است وقتی دعا می کنم قابلیت برای من حاصل می شود و من سمت فیض می روم و فیض حاصل و من سمت فیض می روم و این فیض را جذب می کنم یا انجا که مثلا فرض کنید که کار نیکی انجام می دهم باز قابلیت پیدا می کنم در اینکه فیض الهی که در جهان افاضه شده دریافت کنم یا کار بدی انجام می دهم اون فیض را می گیرم.پس تردید برای خدا نیست تغییر برای خدا نیست هر چی هست در ناحیه ما دارد انجام می شود کار در ناحیه خدا انجام شده است.
ممکن شما اینجا اشکال کنید که این بیانات نشان می دهد که خداوند کار را انجام داد و کنار نشسته است و این قول یهود می شود که یدالله مقبولن و خدا کار را در اذل انجام داد و بعد رفت کنار نشست این کارها خودشون دارند اجرا می شوند به نتیجه می رسند به هر جوری که خداوند از اذل براشان قرار داده است دارند جریان پیدا می کنند پس ید خدا می شود مقبول،میمکن این اشکال بکنید یا به تعبیر دیگر می توانید اینو بگویید خداوند دکمه ای را در جهان فشار داده است ،جهان با این دکمه دارد کار خودش انجام می دهد و خداوند منعزل از کار رفته یه گوشه ای نشسته دارد استراحت می کند ممکن این بیان شما بگویید و این اشکال بکنید جواب این هست که ما قبول داریم که خدا دکمه عالم فشار داده است و قبول داریم نظمی در عالم برقرار کرده است و سنتی را گذاشته که با لنت تجرد سنتی لا تبدیل را این سنت را اجرا میشه.ولی معتقد هستیم هر کاری که انجام میشه خدا به عنوان رقیب حاضر و اشراف دارد و اگر بخواهد جلوش را ببنده می بندد اینطور نیست سنت خودش دست و بال خودش بسته باشد که یدش مقبول شده باشد بلکه سنت خودش جاریست و این سنت مدامی که بر خلافش اراده نکنند ادامه می دهد اگر اراده هم می کند اراده اش حادث نیست از اذل می دانسته و این قضایا را پیش بینی کرده که این کار رو خواهد کرد .پس خداوند رقیب هست ،اشراف دارد،محیط هست،در همانجا که این کارها دارد با نظمی که اله از اول بهشون داده اجرا می شود در همانجا خدا حاضر است ،در همانجا هم می تواند دخالت بکند اگر بخواهد اراده بکند و این خواستنش هم خواستن حادث نیست از همون اذل هم براش معلوم بوده و روشن است و دارد انجام می شود از همون اذل تمام جهان با تمام تغییرات که هست وبا تمام ثباتی که دارد پیش بینی می کرده و به همین صورت که هست ادارش می کرده اگه تغییری هم می خواهد اتفاق بیفتد از همان اذل می دانسته تغییر را می داند نه در علمش نه در صفاتش تغییری رخ می دهد با این بیانی که گفته شد معلوم شد که در خداوند تغیری نیست ،انفعالی نیست و این ها به نظر ما جواب کاملا گفته شد اگر شبهاتی به نظر می رسید آنها هم گفته شد آن هم جواب داده شد.
ادامه از مطالب قبلی
استاد حشمت پور
@yortchi_bosjin_pdf
مصحح اش فاضل فهمیده ای است و در صحبتی هم که با هم داشتیم می گفت همه نسخه های کتاب را جمع آوری کرده است.
اتفاقا شما هم او را می شناسید، ولی چون نمی دانم راضی به افشای نام و کارش هست، از ذکر نام ایشان معذورم
▪️ منقول 👇🏻
🚩 هشدار علمای تهران نسبت به انحرافات اعتقادی برخی مسئولین
🔖مرحوم آیت الله حائری يزدی:
🔖 «در تهران که منزلم بودم، عده ای از علمای درجه اول تهران آمدند منزل ما و گفتند که آقا شما چون روابط و دوستی خيلی ديرينه ای با آقای خمينی داريد و از شما حرف شنوی دارند، ما خواهش می کنيم از طرف ما فردا برويد با آقای خمينی ملاقات کنيد و اين پيام را بدهيد. گفتم پيامتان چیست؟
گفتند : به اينکه ايشان اصرار دارند که ما در مساجد، در ساير محافل عمومی، مردم را تلقين و تحريض بکنیم به شرکت در انتخابات مجلس خبرگان... يکی مرحوم آقای آقا ميرزا محمد باقر آشتيانی بود.
يکی هم مرحوم آقا سيد محمد علی سبط الشيخ بود. آقای آقا سيد احمد شهرستانی بود.
چند نفر ديگر بودند که حالا آن بقيه را درست يادم نيست...
گفتم که خوب مطلبتان چيست؟
گفتند به اينکه چون که ما شنيديم و مسلم اين است که از جمله کانديداهای انتخابات خبرگان بهشتی و مفتح هستند...
اين دو نفر چون سليقه شان يا اعتقاداتشان خيلی نزديک به اهل تسنن و سنی هاست، اگر اينها بروند توی مجلس خبرگان حتما آن ماده قانون يا متمم قانون اساسی که می گويد مذهب رسمی ايران اسلام و طريقه حقّه جعفری است را از بين می برند، چون مسلکشان تسنن است.
ما هم به هيچ وجه حاضر نيستيم که در یک چنين انتخاباتی که اينها شرکت می کنند شرکت بکنيم...
من رفتم منزل آقای خمينی در قم... اصل پيغامشان را رساندم و گفتم به اينکه اينها از دو نفر از اين کانديداهای شما که در تهران داريد ناراحتند، ولی اسمشان را نبردم...
گفتند پس کی را می گويند؟
گفتم: [ اقایان ] بهشتی و مفتح... آقايان علمای تهران اينطور می گويند. من که نبودم آنجا. ولی سابقا که من گهگاهی می آمدم تهران و بر می گشتم، دو سه بار حاج سيد صدرالدين جزايری - که از علمای تهران بود - را يادم هست که ملاقاتشان می کردم. در اين خلال شنيدم آقای بهشتی را لعن می کرد.
يک مرتبه از ايشان پرسيدم آقا چرا اين سيد را لعن می کنی؟ گفت به خاطر اينکه آمده و رفته توی مسجد حسينيه ارشاد و تبليغ تسنن را می کند. می گويد ما بايستی که به شيخين احترام بکنيم. لعنتشان نکنيم...
و اما در مورد مفتح، به آقای خمينی گفتم که من خودم از مفتح يک داستانی دارم راجع به همين قضيه که در دانشگاه تهران اتفاق افتاد. من توی اتاق رئيس دانشکده الهيات آقای فروزانفر بودم، ايشان هم آمد. از مصر بر می گشت و رئيس دانشکده از او پرسيد که چه خبر داريد از مسافرت؟ چه واقعه ای گذشت در مسافرت مصر؟ گفت به اينکه رفتم ملاقات کردم با شيخ جامعه الازهر و مفتی ديار مصر و اينها همه شکايت داشتند از اينکه ايرانی ها به شيخين بد می گويند، و اين واقعا يک کار خيلی بد و مزخرفی است و ما بايستی سعی بکنيم که اين عادت از دهن مردم ما بيفتد، به خاطر اينکه ما حق نداريم به اين دو بزرگوار لعن بکنيم يا بدگويی بکنيم يا اهانت بکنيم. اين چيزی بود که آقای مفتح می گفت آنجا»
📌خاطرات دکتر مهدی حائری يزدی ص۱۰۴
⏰ @masoudbahraini
🔖کانال مسعود بحرینی ☝️🏻
مدیر خبرگزاری شیعه نیوز
▪️ منقول 👇🏻
🚩 هشدار علمای تهران نسبت به انحرافات اعتقادی برخی مسئولین
🔖مرحوم آیت الله حائری يزدی:
🔖 «در تهران که منزلم بودم، عده ای از علمای درجه اول تهران آمدند منزل ما و گفتند که آقا شما چون روابط و دوستی خيلی ديرينه ای با آقای خمينی داريد و از شما حرف شنوی دارند، ما خواهش می کنيم از طرف ما فردا برويد با آقای خمينی ملاقات کنيد و اين پيام را بدهيد. گفتم پيامتان چیست؟
گفتند : به اينکه ايشان اصرار دارند که ما در مساجد، در ساير محافل عمومی، مردم را تلقين و تحريض بکنیم به شرکت در انتخابات مجلس خبرگان... يکی مرحوم آقای آقا ميرزا محمد باقر آشتيانی بود.
يکی هم مرحوم آقا سيد محمد علی سبط الشيخ بود. آقای آقا سيد احمد شهرستانی بود.
چند نفر ديگر بودند که حالا آن بقيه را درست يادم نيست...
گفتم که خوب مطلبتان چيست؟
گفتند به اينکه چون که ما شنيديم و مسلم اين است که از جمله کانديداهای انتخابات خبرگان بهشتی و مفتح هستند...
اين دو نفر چون سليقه شان يا اعتقاداتشان خيلی نزديک به اهل تسنن و سنی هاست، اگر اينها بروند توی مجلس خبرگان حتما آن ماده قانون يا متمم قانون اساسی که می گويد مذهب رسمی ايران اسلام و طريقه حقّه جعفری است را از بين می برند، چون مسلکشان تسنن است.
ما هم به هيچ وجه حاضر نيستيم که در یک چنين انتخاباتی که اينها شرکت می کنند شرکت بکنيم...
من رفتم منزل آقای خمينی در قم... اصل پيغامشان را رساندم و گفتم به اينکه اينها از دو نفر از اين کانديداهای شما که در تهران داريد ناراحتند، ولی اسمشان را نبردم...
گفتند پس کی را می گويند؟
گفتم: [ اقایان ] بهشتی و مفتح... آقايان علمای تهران اينطور می گويند. من که نبودم آنجا. ولی سابقا که من گهگاهی می آمدم تهران و بر می گشتم، دو سه بار حاج سيد صدرالدين جزايری - که از علمای تهران بود - را يادم هست که ملاقاتشان می کردم. در اين خلال شنيدم آقای بهشتی را لعن می کرد.
يک مرتبه از ايشان پرسيدم آقا چرا اين سيد را لعن می کنی؟ گفت به خاطر اينکه آمده و رفته توی مسجد حسينيه ارشاد و تبليغ تسنن را می کند. می گويد ما بايستی که به شيخين احترام بکنيم. لعنتشان نکنيم...
و اما در مورد مفتح، به آقای خمينی گفتم که من خودم از مفتح يک داستانی دارم راجع به همين قضيه که در دانشگاه تهران اتفاق افتاد. من توی اتاق رئيس دانشکده الهيات آقای فروزانفر بودم، ايشان هم آمد. از مصر بر می گشت و رئيس دانشکده از او پرسيد که چه خبر داريد از مسافرت؟ چه واقعه ای گذشت در مسافرت مصر؟ گفت به اينکه رفتم ملاقات کردم با شيخ جامعه الازهر و مفتی ديار مصر و اينها همه شکايت داشتند از اينکه ايرانی ها به شيخين بد می گويند، و اين واقعا يک کار خيلی بد و مزخرفی است و ما بايستی سعی بکنيم که اين عادت از دهن مردم ما بيفتد، به خاطر اينکه ما حق نداريم به اين دو بزرگوار لعن بکنيم يا بدگويی بکنيم يا اهانت بکنيم. اين چيزی بود که آقای مفتح می گفت آنجا»
📌خاطرات دکتر مهدی حائری يزدی ص۱۰۴
⏰ @masoudbahraini
🔖کانال مسعود بحرینی ☝️🏻
مدیر خبرگزاری شیعه نیوز
...قصد ایشان را فهمیده بودم
🔶شهید مطهری: در ایام طلبگی با عده ای از افراد در جلسه ای نشسته بودیم.
در آن مجلس، مرحوم آیت الله حُجت مورد غیبت قرار گرفت.
یک وقت احساس کردم که این درست نیست.
من چرا باید در آن شرایط قرار بگیرم؟
لذا به دنبال فرصت مناسبی بودم
تا ایشان را ببینم و از وی رضایت بطلبم.
.
🔶تا اینکه در یک تابستانی، مرحوم حجت به حرم
حضرت عبدالعظیم تشریف آوردند.
.
🔶یک روز بعد از ظهر به درِ خانه ایشان رفتم
و در زدم. ایشان اجازه ورود دادند.
.
🔶یادم هست، وقتی که داخل شدم، ایشان را
در حالی دیدم که کلاهی بر سر داشتند
و بر بالشتی تکیه کرده بودند و مریض به نظر
میرسیدند.
.
🔶گفتم: آقا، آمدهام یک مطلبی را به شما بگویم!
فرمود: چه مطلبی؟ گفتم: من از شما کمی غیبت کردهام،
اما غیبت زیادی نیز از دیگران شنیدهام و از این کار سخت
پشیمانم و خود را ملامت میکنم که چرا در جلسهای
که از شما غیبت میکردند، حاضر شدم؟! و چرا احیاناً غیبت شما به دهن من نیز آمد؟
.
🔶من چون تصمیم دارم که دیگر از این پس
غیبت شما را نکنم و از کسی نیز استماع نکنم،
آمدهام که به خود شما بگویم که مرا ببخشید
و از من بگذرید.
.
🔶این مرد بزرگوار فرمود: غیبت کردن از امثال ما دو جور است:
یک وقت به شکلی است که اهانت و توهین
به اسلام است؛ و یک وقت هم هست که مربوط
به شخص خود ما میشود؛
.
🔶زیرا ما در جامعه مسلمین سرمشق و الگو و
مبلّغ اسلام هستیم. اگر مسلمانان از ما یک
بدی و زشتی ببینند و یا بشنوند،
از دین و آیین و اسلام منزجر و متنفر میشوند،
لذا به یک نوع، غیبت و بدگویی کردن از ما
در میان مردم، توهین به اسلام می¬شود،
نه به شخص ما.
.
🔶من که قصد ایشان را فهمیده بودم، گفتم: نه آقا! بنده چیزی
که به اسلام توهین و جسارت بشود، نگفتهام؛
بلکه هر چه بود مربوط به شخص خودتان است.
ایشان گفت: من هم گذشت کردم.
کانال سیره علما @sireolama
با سلام و عرض ادب متاسفانه اشکال کار شما و همفکران شما در این است که فاصله ای بین عرفان و تصوف را یا متوجه نیستید و یا تعمداً قائل نیستید. در حالی که تصوف انحراف اما عرفان لُبّ دیانت است برخلاف متصوفین که شریعت را مقدمه طریقت می دانند. اما در عرفان اسلامی امام معصوم هم مقتدای شریعت است و هم طریقت و در دوره غیبت کبری هم به این تفکیک قائل نیست.
معیارهای متداول در فن تصحیح متن از حدود یک قرن پیش تاکنون که تصحیح انتقادی متون به عنوان یک رشته علمی شناخته شده است معیارهایی تقریبا ثابت و معروف است و با گذشت زمان چندان تفاوت نمی کند. در همان زمان و حتی پیش از دوره ای که مرحوم نورانی به تصحیح متن می پرداخته اند مصححان دقیق النظر و کاردانی چون علامه قزوینی و مینوی و تا حدودی مرحوم محدث ارموی هم به کار تصحیح متون می پرداخته اند و می کوشیدند ضوابط یک ویراست عالمانه را رعایت کنند. بنابراین معیار های مقبول برای یک تصحیح انتقادی تقریبا ثابت بوده است. بله بسیاری از قدما و معاصرین با این معیار ها آشنا نیستند یا بدانها پایبند نیستند. این افراد بهتر است به کار تصحیح نپردازند و اگر پرداختند حق نقد آنها برای دیگران محفوظ است. اما طبعا با جناب عالی در این امر که در نقد کار علمی اشخاص نباید به آنها بی ادبی و اهانت کرد همراه و همدلم.
⚡️اهانت به اسلام
◼️به مناسبت ۸ صفر ، سالروز ارتحال مرحوم آیت الله العظمی خویی
🔻مرحوم آیت الله حاج شیخ نصرالله شاه آبادی:
🔸هنگامی که در نوفل لوشاتو به دیدار حضرت امام رفته بودم، بعضی از #اطرافیان ایشان به آقای خویی اهانت میکردند. این موضوع برای من خیلی گران آمد. خدمت امام رفتم و به ایشان عرض کردم: «یادتان هست که بنده گفته بودم به آقای خویی علاقهمندم؟» امام فرمودند: «یادم هست» گفتم: «حالا بفرمایید آیا شما اهانت به #آیة_الله_خویی را جایز میدانید؟ یا واجب میدانید؟ اگر شما این کار را جایز میدانید یا حکم الزامی یا احتیاطی دارید که به ایشان اهانت بشود، بفرمایید که ما هم اهانت کنیم.»
🔹ایشان خیلی ناراحت شدند و خدا میداند عین کلمات ایشان است که فرمودند: «اهانت به آیةالله خویی، #اهانت_به_اسلام است؛ اهانت به قرآن است؛ اهانت به امام زمان است.» به ایشان عرض کردم: «پس آقا جلوی این کار را بگیرید.»
🔸وقتی برای نماز مغرب بیرون آمدیم، آقایی کفشهای امام را جفت کرد. مرحوم امام با ناراحتی فرمودند: «چرا از این سید (آقای خویی) دست بر نمیدارید؟! چرا اهانت میکنید؟!» بعضی از این آقایان فهمیدند که این حرفها را من به امام گفته ام. لذا از آن به بعد ملاحظه کردند و دیگر در حضور من فحش ندادند.
#حدیث_نصر ص۴۰۲
@NasrollahShahAbadi
یکی از بهترین روش ها در اینگونه موارد، همین «نسخه شناسی تاریخی» است که کار بسیار پسندیده ای است. خداوند شما را در این کار موفق بدارد. از هیچ یک از نسخ خطی دواوین شعرای مشهور، و نیز جُنگ های خطیِ مشتمل بر اشعار ، نباید گذشت. بررسی آنها ما را در آشنایی با منظومۀ فکریِ آنها و حتی آشنایی با کاتبان یا دیگرانیِ که تمایل داشتند تا آن شعرا را از هم-کیشان خود جلوه دهند، کمک شایانی می کند.
درود
ای کاش آن کسی که ادعا میکرد بجای گفتن ِ "یکی از آثارش" نام آن اثر را می گفت.
یکی از روشهای معمول در جعل و تحریف حواله کردن به یکی از موزه ها یا یکی از آثار با عناوین مبهم و نامشخص هست.
سلام وادب
به این ترتیب دوتا مجهول دا ریم هم استاد شما هم این شخص .
اگر ممکن آن استاد را معرفی بفرمایید. هم کمی بیشتر از این شخص ادرس بدهید ، با این تعریف ارجاع به کتابهای ایشان مشکل می شود چون از عوام است از طرفی در کتابها و شکل ان ادعای قدمت هست مثلا در سر المکتوم عبارت قرن دهمی از نجوم و احکام آن هست گه فنی و پیچیده است . کپی نیست و از آثار مهمی در نجوم استفاده شده در نثر هم به معاصرین شباهت ندارد.
اگر ممکن است از این شخص بیشتر نشانی بفرمایید تا این حی را زیارت کنیم.
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com