منبمعنی شکسته نفسی شاعر گرفتم
یعنی اگر مدد تو نبود از این که هست هم بی رواجتر بود
ای روح روان! تند مرو "وَ امْش رُویدا" (1)
خلقی ز پی ات واله و سرگشته و شیدا.
ای یوسف حسن! از رخ خود پرده مینداز
از بیم حسودان "فیَکیدوا لَکَ کیْدا" (2).
صبح ازل از مشرق رویِ تو نمایان
شام ابد از مغرب مویِ تو هویدا.
بی روُت بوَد صبح من از شام، سیهتر
وز نالهام افتاده "صَدَی العشق بصَیدا" (3).
سودای تو هر چند که سود دو جهان است
شوری است به سَر، فاش کُنِ سِرِّ سُویدا!
با ساز غمت عاشق بیچاره چه سازد
رازی است در این پرده نه پنهان و نه پیدا.
تیری ز کمانخانۀ ابروی تو پر زد
جز مرغ دلِ غمزدهام "لم یَر صَیْدا" (4)
بی سلسله در بند بوَد «مفتقر» تو
زنجیر غمَت "اصبح للعاشق قیْدا" (5)
( از آیت الله شیخ محمّد حسین غروی اصفهانی رحمة الله علیه معروف به کمپانی)
پاورقی :
1 . یعنی: به آرامی برو
2 . یعنی: مبادا با تو کید و مکر نمایند.
3 . یعنی: از نالۀ من، صدایِ عشق به صیدا افتاد که "صَیدا"، نام شهری است استعاره از دوردست.
4 . یعنی: دیگر صیدی ندید
5 . یعنی: زنجیر و پایبند عاشق گردید.
آورده اند که محمد جوینی که وزیر ملک ایران بود، در عصر اباقاخان، سالی به قزوین رسید، در مدرسه شهرستان رفت تا عزالدین کرخی را ببیند که مدرّس آن مدرسه بود. دید که مدرسه سخت خراب است. و با خواجه گفته بودند که مولانا اوقاف مدرسه را با خمر و زمر [نی زدن] می خورد، و تلف می کند، و مولانا دانسته [بود]اند.
خواجه در اثنای سخن از مولانا پرسید که این مدرسه، چرا چنین خرابست؟
تا مولانا چه عذر خواهد آورد،کاغذی بر گرفت و این بیت را به ارتجال نوشت:
ویرانی این مدرسه ی بی اسباب
نه از باد و هوا بود نه از آتش و آب
بس جرعه که ریختیم بر دیوارش
شد مست به تدریج و بیفتاد خراب
@jafarian1964
بنده اینگونه خواندم بیت را : رنگ سیرت یافت از فیض تو نظمم ور نه بود/ پیش از این نقد هنر در کیسۀ من در رواج
سلام آفرین با شما موافقم شهرت و بی رواج درست است ولی فکر کنم در ابتدای مصراع بعد پیش از این باشد نه بیش از این یعنی قبل از فیض تو سکه هنر من رواج نداشت
ای روح روان! تند مرو "وَ امْش رُویدا" (1)
خلقی ز پی ات واله و سرگشته و شیدا.
ای یوسف حسن! از رخ خود پرده مینداز
از بیم حسودان "فیَکیدوا لَکَ کیْدا" (2).
صبح ازل از مشرق رویِ تو نمایان
شام ابد از مغرب مویِ تو هویدا.
بی روُت بوَد صبح من از شام، سیهتر
وز نالهام افتاده "صَدَی العشق بصَیدا" (3).
سودای تو هر چند که سود دو جهان است
شوری است به سَر، فاش کُنِ سِرِّ سُویدا!
با ساز غمت عاشق بیچاره چه سازد
رازی است در این پرده نه پنهان و نه پیدا.
تیری ز کمانخانۀ ابروی تو پر زد
جز مرغ دلِ غمزدهام "لم یَر صَیْدا" (4)
بی سلسله در بند بوَد «مفتقر» تو
زنجیر غمَت "اصبح للعاشق قیْدا" (5)
( از آیت الله شیخ محمّد حسین غروی اصفهانی رحمة الله علیه معروف به کمپانی)
پاورقی :
1 . یعنی: به آرامی برو
2 . یعنی: مبادا با تو کید و مکر نمایند.
3 . یعنی: از نالۀ من، صدایِ عشق به صیدا افتاد که "صَیدا"، نام شهری است استعاره از دوردست.
4 . یعنی: دیگر صیدی ندید
5 . یعنی: زنجیر و پایبند عاشق گردید.
آورده اند که محمد جوینی که وزیر ملک ایران بود، در عصر اباقاخان، سالی به قزوین رسید، در مدرسه شهرستان رفت تا عزالدین کرخی را ببیند که مدرّس آن مدرسه بود. دید که مدرسه سخت خراب است. و با خواجه گفته بودند که مولانا اوقاف مدرسه را با خمر و زمر [نی زدن] می خورد، و تلف می کند، و مولانا دانسته [بود]اند.
خواجه در اثنای سخن از مولانا پرسید که این مدرسه، چرا چنین خرابست؟
تا مولانا چه عذر خواهد آورد،کاغذی بر گرفت و این بیت را به ارتجال نوشت:
ویرانی این مدرسه ی بی اسباب
نه از باد و هوا بود نه از آتش و آب
بس جرعه که ریختیم بر دیوارش
شد مست به تدریج و بیفتاد خراب
@jafarian1964
🌺
در اسلام، شراب نوشیدن نهی شده است.
شاید یک دلیل بسیار مهم آن، مستی ، بیهوشی ، بی حواسی و بی توجهی و غفلت از خدا و غفلت از اتفاقات محیط زندگی باشد، که توسط نوشیدن شراب بوجود می آید.
اساسا اسلام، با هر نوع بی حواسی و بی توجهی و غفلت از هر نوع و برای هر چیزی که باشد، مخالف است.
و لو اینکه، کار حلالی داریم انجام می دهیم اما اگر از حد خودش خارج شود و بی توجهی و غفلت بوجود آورد، مورد نهی در اسلام واقع می شود.
بدتر از شراب، کذب و دروغگویی می باشد .
یعنی شخص، از روی قصد و نیت و با برنامه، خلاف واقع بگوید!
یعنی نه آنکه حواسش نبود (که این هم مورد نهی اسلام است) بلکه حواسش بود اما می خواست برای جلب منافعی، خلاف واقعیت و حقیقت بگوید و انجام دهد،
این حالت و این روحیه در اسلام، بدتر از شراب خوردن معرفی شده است و کاملا نهی شده است!
یعنی شخص احازه ندارد بی حواس شود، بی تعقل شود
و بدتر از آن، اصلا هیچوقت و بیشتر از بی حواسی، اجازه ندارد حواسش را به سمت خلاف واقعیت میل دهد تا حواس دیگران را هم از مسیر حقیقت خارج نماید.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
🌺🌺
🔍 چرا سوگند «میخوریم»؟
✍️ سوگند در اَوِستایی بهمعنای گوگرد است (saokenta). سوگند خوردن یعنی گوگرد خوردن. در ایرانِ باستان، برای تشخیصِ گناهکار از بیگناه، آبی مخلوط با گوگرد به متهم میخوراندند. در باورِ آنان اگر با خوردنِ آبِ گوگرد برای متهم اتفاقی نمیافتاد بیگناه بود! بنابراین، از تأثیرِ سوگند (= گوگرد) خوردن بود که به گناهکار بودن یا نبودنِ او پی میبردند. از آن زمان بود که استعمالِ فعلِ «خوردن» با «سوگند» رواج یافت و امروز هم ما برای اظهارِ بیگناهی یا اثباتِ ادعایمان سوگند میخوریم.
ـــ سید محمد بصام
باور_کردنی_نیست
👆 این عکس یک زن عرب در اهواز در دهه ۴۰ میباشد که در حال حمل دیگهای پر از ماست و سرشیر میباشد که تعادلی بسیار بالا و بی نظیر دارد👌
خانم های الان بود میگفتن دیگه نه کمر و نه استخون 😊
روانشناسی
افکار در صفر میچرخند و از حرکت متوقف میشوند.
صفر باش. نه مثبت نه منفی، تو فراتر از این دو هستی.و ذهن در مثبت و منفی در حرکت است.
شما با افکار دو کار می کنید،
یا قبولش می کنید یا سرکوب می کنید.
اگر مثبت باشد قبول می کنید،
اگر منفی باشد نگران شده و سرکوب می کنید.
مراقبه یعنی افکار بین این دو حرکت کنند.
روی یک میانه،این طرف قبول است،
آن طرف رد است،
جفتش از ذهن می آید.
پس بگذار افکارت در بین این دو حرکت کنند.نه حمایتش کن نه سرکوب کن.
آنوقت که از این دو سو نیرومند نشوند،آنوقت که بود یا نبودشان بی حاصل شود،
آنچه باید درک خواهد شد.
"شاهد" به این معناست.
"شاهد" به عنوان ِانسانی مداخله گر وجود ندارد!
افکار از تهیا میگذرند...
رها...رد میشوند...رد میشوند...
اما به محض ِنگران بودن ِتو از حضور ِ افکار،
آنها گیر میکنند،و هویت پررنگ تری در "توهم" میگیرند.
"صفر بمان"
سوفيا_ساناندا
برشی از کتاب
شعر ابتکاری قاآنی شاعر قرن 13 در باره سید الشهدا علیه السلام
بارد چه؟ خون! که؟ دیده! چسان؟ روز و شب!
چرا؟ از غم! کدام غم؟ غم سلطان اولیا
نامش که بد؟ حسین! ز نژاد که؟ از علی
مامش که بود؟ فاطمه، جدش که؟ مصطفی!
چون شد؟ شهید شد! به کجا؟ دشت ماریه
کی؟ عاشر محرم، پنهان؟ نه بر ملا
شب کشته شد؟ نه روز، چه هنگام؟ وقت ظهر
شد از گلو بریده سرش؟ نی نی از قفا
سیراب کشته شد؟ نه! کس آبش نداد؟ داد!
که؟ شمر، از چه چشمه؟ ز سرچشمهٔ فنا
مظلوم شد شهید؟ بلی، جرم داشت؟ نه
کارش چه بد؟ هدایت، یارش که بد؟ خدا
این ظلم را که کرد؟ یزید! این یزید کیست؟
ز اولاد هند ، از چه کس؟ از نطفهٔ زنا!
خود کرد این عمل؟ نه! فرستاد نامه ای
نزد که؟ نزد زادهٔ مرجانهٔ دغا
ابن زیاد زادهٔ مرجانه بد؟ نعم!
از گفتهٔ یزید تخلف نکرد؟ لا
این نابکار کشت حسین را به دست خویش؟
نه او روانه کرد سپه سوی کربلا
میر سپه که بد؟ عمر سعد! او برید
حلق عزیز فاطمه؟ نه شمر بی حیا
خنجر برید حنجر او را نکرد شرم؟
کرد، از چه پس برید؟ نپذرفت از او قضا
بهر چه؟ بهر آن که شود خلق را شفیع
شرط شفاعتش چه بود؟ نوحه و بکا!
کس کشته شد هم از پسرانش؟ بلی دو تن
دیگر که؟ نه برادر، دیگر که؟ اقربا
دیگر پسر نداشت؟ چرا داشت، آن که بود؟
سجاد، چون بد او؟ به غم و رنج مبتلا
ماند او به کربلای پدر؟ نی به شام رفت
با عز و احتشام؟ نه! با ذلت و عنا
تنها؟ نه! با زنان حرم؛ نامشان چه بود؟
زینب، سکینه، فاطمه، کلثوم بینوا
بر تن لباس داشت؟ بلی! گرد رهگذار
بر سر عمامه داشت؟ بلی! چوب اشقیا
بیمار بد؟ بلی، چه دوا داشت؟ اشک چشم
بعد از دوا غذاش چه بد؟ خون دل غذا
کس بود همرهش؟ بلی اطفال بی پدر
دیگر که بود؟ تب که نمی گشت از او جدا
از زینب و زنان چه به جا مانده بد؟ دو چیز
طوق ستم به گردن و خلخال غم به پا
گبر این ستم کند؟ نه! یهود و مجوس؟ نه!
هندو؟ نه! بت پرست؟ نه! فریاد از این جفا
قاآنی است قایل این شعرها؟ بلی
خواهد چه؟ رحمت! از که؟ ز حق! کی؟ صف جزا!
مکن ای صبح طلوع...
ترکیب بندی برای شب عاشورا
سروده و صدای احمدجلالی؛ سفیر ایران در یونسکو
با استفاده از موسیقی
لوریس چکناواریان، محمدرضا علیقلی
در این توسل عاشورائی، از رودِ غزل های مولاناو حافظ، بیت ها یا مصرع هائی به جویبار نازکِ زمزمه های درونی این فقیر می پیوست که از راه تضمین یا اقتباس مدد رسانید و جانی در کلام دمید تا مگر ذوق ها را، از مسیر تصویرسازی ها و معناپردازی های نابِ این استوانه های ادب، به ساحت اسطوره ای این شب بکشاند و از این زلال بچشاند و هم ضعف مرا بپوشاند و اگر نیت توسل و توصل نمی بود، البته نه چنین حجمی از تضمین و اقتباس روا می بود، و نه سراینده را چنین بی مهابا جسارتی مهیا...
👇👇👇
@safinehyetabriz
به طور قطع تصوف پیش از این نیز میان شیعه بوده اما نه به آن شکل آشکاری که از سده هشتم به بعد میان شیعه رواج یافت
ای روح روان! تند مرو "وَ امْش رُویدا" (1)
خلقی ز پی ات واله و سرگشته و شیدا.
ای یوسف حسن! از رخ خود پرده مینداز
از بیم حسودان "فیَکیدوا لَکَ کیْدا" (2).
صبح ازل از مشرق رویِ تو نمایان
شام ابد از مغرب مویِ تو هویدا.
بی روُت بوَد صبح من از شام، سیهتر
وز نالهام افتاده "صَدَی العشق بصَیدا" (3).
سودای تو هر چند که سود دو جهان است
شوری است به سَر، فاش کُنِ سِرِّ سُویدا!
با ساز غمت عاشق بیچاره چه سازد
رازی است در این پرده نه پنهان و نه پیدا.
تیری ز کمانخانۀ ابروی تو پر زد
جز مرغ دلِ غمزدهام "لم یَر صَیْدا" (4)
بی سلسله در بند بوَد «مفتقر» تو
زنجیر غمَت "اصبح للعاشق قیْدا" (5)
( از آیت الله شیخ محمّد حسین غروی اصفهانی رحمة الله علیه معروف به کمپانی)
پاورقی :
1 . یعنی: به آرامی برو
2 . یعنی: مبادا با تو کید و مکر نمایند.
3 . یعنی: از نالۀ من، صدایِ عشق به صیدا افتاد که "صَیدا"، نام شهری است استعاره از دوردست.
4 . یعنی: دیگر صیدی ندید
5 . یعنی: زنجیر و پایبند عاشق گردید.
گویند از خانواده ای بهایی بود. او این انتساب را نه تکذیب و نه تأیید کرد. چون لاییک بود , همکاری ای با بهاییان نداشت و بعکس در دایره المعارفش اسلامیات ( بروش توصیفی) کم نیست و قابل توجه است.
بی پاورقی تر . = یعنی سست تر از انچه بود کرد
سلام عرض بنده احتمالا بود نه یقین. اما بعد با توجه به اینکه شما فرمودهاید از دیرباز مورد توجه بوده چطور به امثال این نسخه توجه نشده؟ بهر حال دلیلی میخواهد این بی توجهی. عرض من هم در حد حدس و احتمال بی محل نیست. بهر صورت دلیلی میخواهد و انشاءالله کشف شود.
🔸پیام ارسالی:
دلم گرفته از این شهر، شهر بی مرام، رفیق!
از این جماعت در فکر انتقام، رفیق!
رفیق
دیروز بخاطر پوشیدن لباس آستین کوتاه به بنده تذکر دادند!
در شرکتی که مدیرعامل قبل از مدیرعامل شدن، خود را سکولار می نامید و پیرو اشو بود و به می گساری شهره بود، و در این یک سال که رئیس شده ریش بلند میذاره و تبریک عید فطر میگه و بیانیه برای آزادسازی خرمشهر میده و از حضرت ولی عصر استعانت می جوید!!!
آفت این مملکت و دین و مردم ، امروز نه تفکیکی هست و نه صوفی و نه ....
بلکه تزویر و ریا و دنیاطلبی هست
می توان تفکیکی بود
می توان بی دین بود
اما دلسوز مردم و مملکت بود.
@bazmeghodsian
🔻وای اگر از پس امروز بود فردایی!
شیخ علیرضا پناهیان در افادات مشعشع خود از جمله اتهامی سهمگین به مهندس بازرگان وارد کرده و با بی تقوایی تمام گفته: «جنگ تحمیلی به خاطر بازرگان بود !! ۱۷ هزار شهید ترور هم همینطور !! این عدالت است که اسمش را میگذارید روی خیابان؟».
برای استحضار شیخ جسور که متاسفانه مدّعی ذوب در ولایت است، بخشی از پیام تسلیت رهبر انقلاب در فوت بازرگان را بازنشر می نماییم:
«مرحوم آقاى مهندس مهدى بازرگان یکى از مبارزان دیرین با رژیم ستمشاهى و نیز از جملهى پیشروان ترویج و تبیین اندیشههاى ناب اسلامى با زبان و منطق و شیوهى نوین بود و از این رهگذر بىشک در چشم همهى علاقهمندان به گسترش و رواج ایمان اسلامى در میان طبقات تحصیلکرده در دوران خفقان و دینزدایى رژیم پهلوى، داراى شأن و ارزش بخصوص بود. خداوند ایشان را مشمول رحمت و مغفرت و فضل خود قرار دهد و به تلاشهاى ایشان با چشم رضا و قبول بنگرد».
@bazmeghodsian
🌺 سید محمود دعایی؛ کس بیکسان
✍️نسرین وزیری
زلال بود، بی هیچ ملال. سفره دار بود نه چشته خوار. در عالم سیاستی که غالبا دوزیستند او ساده زیست بود. در میان پلشتیهای روزگار، نیک سرشت ماند...
اهل مطایبه بود و عاری از کنایه. عهد اخوتش نه فقط با همنشینان خانه و گرمابه و گلستان، که گسترهای تا منتهی علیه هیچستان داشت؛
هر رانده و درمانده بی پناهی میدانست که در جوارش حرمت و پناه خواهد داشت. اگر بجای فلان شورا و بهمان مجمع، او سوزنبان قطار انقلاب بود کمتر کسی از آن به میل خود پیاده و یا از آن اخراج میشد.
رفاقتش رنگ رقابت نمیگرفت و دستگیر رفقایی بود که در رقابتها از عرش به فرش افتاده بودند.
تولدهایی که هر سال برای برادرش سیدمحمد خاتمی میگرفت؛ نمازهایی که بر پیکر عزتالله و هاله سحابی و ابراهیم یزدی خواند و دفتری که برای محمدجواد ظریف در روزنامه اطلاعات برپا کرد و … تنها نمونههای محدودی از سخاوت و رفاقت دعایی عزیز بود.
مردی که بیتردید مصداق بلاشک تعهد به «جذب حداکثری» بود و حتی دفع حداقلی را هم بی دلیل برنمیتابید چه رسد به بهتان و بهانه. نه آنکه در آستانه انتخابات یا راهپیماییای شعارش را بدهد؛ بلکه ایمان داشت که ایران جایی برای همه ایرانیان است.
فرقی نمیکرد آشنای چهلسالهاش باشی یا اولین دیدارت را با او بگذرانی؛ با چنان خضوعی میزبانت میشد که گویی سالهاست همنفسش بودهای. کافی بود شماره ۲۹۹۹۹ را بگیری و بگویی با آقای دعایی کار دارم؛ تلفن را شخصا جواب میداد؛ بی هیچ سلسله مراتب و منشی و خدم و حشمی. خودش بود و خودش.
در دفترش شخصا پذیرایی میکرد، چای و دمنوش میآورد و انواع شکلات و شیرینی تعارفت میکرد و تا نمیخوردی دست بردار نبود. اهل غیبت نبود و جز به نیکی از کسی یاد نمیکرد. شیرین سخن بود نه سخن چین. تاریخ مسجل انقلاب بود؛ بی هیچ رتوش و پوششی.
بیشک این انقلاب، یکی از عناصر کلیدی و موثرش را از دست داد و نه تنها دلسوزان نظام که جامعه مطبوعاتی کشور نیز سوگوار مردی هستند که روزنامهاش برای همه جا داشت؛ از ملیون گرفته تا تندروهای انقلابی امروزی. اما کو تا دگر مادر گیتی چو او فرزند بزاید!
نه در میان یاران بجا مانده از امام، کسی همتای اوست و نه در سپهر مطبوعاتی کشور، مثالی دارد. ایران و مطبوعات، بدون دعایی، قطعا دچار خلاء بزرگی خواهد شد.
خبر آنلاین، وبلاگ
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com