دوستان اخر مصراع را بخوانید لطفا. نهنگ دژم خنده زد زان ... (روا)
نهنگ دژم خنده زد زآن ردا
فکر کنم : نهنگ دژم خنده زد زان ادا / بر آشفت از وی هژبر بلا . یعنی نهنگ دژم بر شیوۀ متکبرانه نشستن هژبر بلا خنده تمسخر زد و هژبر بلا عصبانی شد از او
تعبیر زیبایی است فقط نکته این جاست که میگوید نهنگ از شنیدن تعاریف پیران خنده زد نه از دیدن هزبربلا
در بیت چهارم دو اشکال وجود دارد یکی در آ که به صورت در آی نوشته شده و وزن مخدوش میشود و دیگری ابر خروشان که الف ابر افتاده است.
اولش "که گاه خواهش" است و آخرش ظاهرا "زد به ابر صفیر(؟)"
که گاهِ جود نَفَس چیده(؟) زد به ابر صفیر؟
به جای چیده تمام تصحیفاتش را باید در نظر گرفت.
خنده
نویسنده: هانری لویی برگسون
مترجم: دکتر عباس باقری
تعداد صفحات: 150
هانرى برگسون فيلسوف فرانسوى (۱۹۴۱ ـ ۱۸۵۹) يكى از فيلسوفانى است كه به مبحث خنده به طور جدى پرداخته و با نگاهى فيلسوفانه به آن توجه كرده است. او در رسالهاش با نام خنده سرچشمه هاى ذهنى، روانى و عاطفى خنده را مورد بحث و بررسى قرار داده و نيروهاى برانگيزانندهي خنده و ماهيت انرژى آزاد شده در اثر خنديدن را مطالعه كرده است. برگسون در سال ۱۹۱۰ اين كتاب جذاب خود را تأليف كرد يعنى درست در آن زمان كه مىخواست براى رفع خستگى از كار و كوشش چند ساله، ذهن را به چيزى مشغول كند تا از مطالعات فلسفى فراغتى داشته باشد. آنچه در اين كتاب در باب علت موضوع و معنى خنده بيان شده بسيار عميق، دقيق و متكى بر مطالعات نظريات فلاسفه و روانشناسهاى ديگر، از قديم و معاصر است.
بسيارى از فلاسفه، همواره در پى آن بودند كه راز خنده را بدانند. برگسون اولين نتيجه اى كه از تحقيق خودش بدست آورد اين است كه خنده جز در عالم انسانى وجود ندارد، يعنى نه فقط تنها انسان است كه مىخندد بلكه هم تنها انسان است كه مى خنداند. و قبل از آن كه انسان حيوان ضاحك باشد، حيوان مضحك است. برگسون بر خلاف اسلاف خود كه انسان را حيوانى ضاحك مىدانستند، انسان را حيوانى مضحك مىداند.
#برگسون
👇👇👇👇👇
@philosophic_books
چون محرم رسيد و عاشورا
خنده بر لب حرام بايد كرد
وز پي ماتم حسينِ علي
گريه از ابر وام بايد كرد
لعنت دشمنانش بايد گفت
دوستداري تمام بايد كرد
کمال الدین اسماعیل
https://t.me/aaadab1397farhang
آقا جمال، اوّل روایات را آورده و سپس نظریه حکما را. اما این که چطور اینها با هم جمع می شود، چنین توضیح می یابد، که ابرها بر اساس نظریه حکما، در فصول خاصی مانند پاییز و زمستان، شرایط تکوّن باران را دارند. اما جز این دو فصل، مثلا در تابستان که شرایط جوی آماده نیست، نیاز است تا ملائکه وارد میدان شده، ابرها را از جایی به جای دیگر برانند تا در آنجا ها باران بیاید. به عبارت دیگر، اقدام ملائکه برای زدن تازیانه و حرکت دادن ابرها، در زمانی است غیر طبیعی که شرایط برای تکوّن باران فراهم نیست. اما در غیر این موارد، اساس همان نظریه حکما برای شکل گیری ابرها بر اساس فشرده شدن و سردشدن هوا و بازان زایی آنهاست. وی می نویسد: « و ممکن است که ابرهای بهار و تابستانی را طغیان و سرکشی باشد که بی راندن ملائکه از جایی به جایی نروند، بخلاف ابرهای فصول دیگر که ملایم و رام باشند.»
به هر روی، تفصیل این دیدگاه را در نوشته خود آقا جمال که ذیلا آمده، خواهید دید.
از آغاز رساله دو صفحه ای ذیل که آن را به عرض اقدس رسانده، معلوم می شود در پاسخ به پرسش شاه سلطان حسین (م 1137) است، که ما متاسفانه اصل سوال را در اختیار نداریم. در انتها نیز کلمه اختصاری «جم» عنوانی است که آقا جمال در استفتاءات خود از آن استفاده کرده است.
هو
[توجیه حدیثی رعد و برق و باران]
به موقف عرض اقدس می رساند که آنچه در احادیث ما در باب رعد وارد شده، و در حدیثی این است که رعد آواز فرشته ای است که می راند ابر را، مانند مردی که شتران را براند، و فریاد زند که های های.
و در حدیث دیگر این که آن فرشته بزرگتر از مگس است و کوچکتر از زنبور .
و در باب برق واقع شده که آن تازیانه هایی آن فرشتگان که می زنند آنها را بر ابر، و می رانند آن را به سوی موضعی که حق تعالی تقدیر کرد در آن باران، یعنی تازیانه هاست از آتش، چنان که در حدیث دیگر واقع شده.
و در بعضی احادیث نبوی که ظاهر این است که از طرق اهل سنت باشد، این است که ابر سخن گوید بهترین سخن گفتنی، و خنده کند بهترین خنده کردنی. و سخن گفتن آن رعد است و خنده آن برق.
و وجه این که بارش در فصل بهار اکثر با رعد باشد، و در فصول دیگر رعد کم باشد در حدیثی به نظر نرسیده.
و ممکن است به اعتبار این باشد که در فصل بهار باران ضرور باشد. و گاه باشد که بعضی جاها به اعتبار کمی بخار در آن فصل استعداد تکوّن ابر نداشته باشد؛ پس باید که ملائکه موکّل شوند به راندن ابرها از جاهای دیگر به آنجا، پس ابر و رعد در آن فصل بسیار باشد. و در فصل تابستان اکثر اوقات باران در کار نیست، و اگر گاهی به اعتبار و مصلحتی در جایی ضرور شود، و محتاج به نقل ابر از جایی به آنجا بشود، شاید آن هم با رعد باشد. و این است که در آن فصل نیز گاهی اگر بارشی باشد، اکثر با رعد است، و در فصل پاییز و زمستان که به اعتبار کثرت بخار در هر جا استعداد تکوّن ابر در همانجا باشد و در کار نباشد، راندن ابر از جایی دیگر به آنجا، پس به آن اعتبار رعدی نباشد مگر بر سبیل ندرت که آن می تواند بود که به اعتبار نقل به جایی باشد که آن جا در آن فصل نیز استعداد ابر در آنجا نباشد.
و ممکن است که ابرهای بهار و تابستانی را طغیان و سرکشی باشد که بی راندن ملائکه از جایی به جایی نروند، بخلاف ابرهای فصول دیگر که ملایم و رام باشند، و همین که آنها را به راه اندازند، به راه خود بروند و محتاج به راندن و فریادی نباشند و الله تعالی یعلم.
رسول دانیال زاده، سلطان فولاد ایران، یکی از متهمان و ابر بدهکاران بانکی ایران که از شاه مهره های پرونده اکبر طبری هم هست !
پشت پرده روابط و زد و بندهای دانیال زاده با مدیران ارشد بانکی ایران که دیدن و شنیدنش هوش از سرتان می پراند !
ببینید چگونه با پول بیت المال آسمانخراش می سازند و به ریش ملت می خندند..
#حضرت_زینب
من نگاهم نگاهِ بر راهم
ناله ام گریه های بی گاهم
حِق حق ام سرفه ام نفس زدنم
من بریده بریده ام آهم
بوی گودال می دهد دستم
تشنه ام روضه های جانکاهم
چشم نه سر نه جان را نه
آه تنها حسین می خواهم
حرم گرم و ساده ام پاشید
رفتی و خانواده ام پاشید
چشم ها تار می شود گاهی
درد بسیار می شود گاهی
درد پهلو چقدر طولانیست
سرفه خونبار می شود گاهی
روضه ای که سکینه هم نشنید
سرم آوار می شود گاهی
پیش ام البنین نشد گویم
حرف دشوار می شود گاهی
گرمی آفتاب یادم هست
التماس رباب یادم هست
شانه وقتی که خیزران بخورد
دست سخت است تا تکان بخورد
و از آن سخت تر به پیش رباب
ضربه ای طفلِ بی زبان بخورد
من صدایش شنیده ام از دور
تیر وقتی به استخوان بخورد
از همه سخت تر ولی این است
حنجر کوچکی سنان بخورد
حرمله خنده بی امان می زد
غالباً تیر بر نشان می زد
تا صدای برادرم نرسید
وای جز خنده تا حرم نرسید
ناله ام بند آمد از نفست
نفسم تا به حنجرم نرسید
بین گودالِ تو به داد من
هیچ کس غیر مادرم نرسید
گرچه خوردم کُتک به جانِ خودت
پنجه ای سمت معجرم نرسید
ناله ات بود خواهرم برگرد
جان تو جان دخترم برگرد
پسرت بود و بی مهابا زد
به لبت آب بود اما زد
تا صدای من و تو را ببُرد
چکمه پوشی به سینه ات پا زد
دید زخم است و جای سالم نیست
نیزه برداشت بین آنها زد
عرقش را گرفت با دستش
بعد از آن آستین که بالا زد
روضه ی پشت گردنت سخت است
خنجرش را درست آنجا زد
بعد او جوشن تو را کندند
رفت و پیراهن تو را کندند
حسن لطفی
@deabelnews
#اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
#با_حسین_علیه_السلام
#با_زینب_علیهاالسلام
#اشعار_حسینی
#کوفه
#نیزه
راس تو را به روی نی ، هرچه نظاره می کنم
سیر نمی شود دلم ، نگه دو باره می کنم
ز اشک و آه سینه ام ، میان آب و آتشم
چو با توام از این میان ،کجا کناره می کنم
گمان کنند دشمنان ، نیست به کام من زبان
ز دور بسکه با سرت ، به سر اشاره می کنم
به دختران خود بگو که گوشواره ها چه شد
گریه به گوشواره نی ، به گوش پاره می کنم
هم سر تو بر سر نی ، هم سر اکبرت ز پی
گاه نگاه سوی مه ، گه به ستاره می کنم
رُخٓت به خون که رنگ زد ؟ آینه را که سنگ زد
خنده ز آه خویشتن به سنگ خاره می کند
#حاج_علی_انسانی
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
چون محرم رسيد و عاشورا
خنده بر لب حرام بايد كرد
وز پي ماتم حسينِ علي
گريه از ابر وام بايد كرد
لعنت دشمنانش بايد گفت
دوستداري تمام بايد كرد
کمال الدین اسماعیل
https://t.me/aaadab1397farhang
حکایت بسیاری از مردمی که به تماشای سینما می روند:
اکثر افرادی که به تماشای فیلم به سینما می روند به نظر می رسند که قصدشان خنده است تا توجه به مضمون فیلم.
انگار که آنان تصمیمشان را از قبل گرفته اند تنها برای خنده و سرگرمی به سینما می روند و هرچه فیلم خنده دارتر باشد بیشتر لذت می برند. همین می شود که فیلم های کلیشه ای و طنزهای بی معنی ارزش می یابد و تماشاگران زیادی برای دیدن آنان می روند و فروش آنان نسبت به فیلم های معنی گرا بسیار بیشتر است.
داریوش مهرجویی برای ساخت فیلم گاو به خاطر اینکه پول نداشت ابتدا یک فیلم طنز ساخت تا پول جمع کند و از سود آن فیلم، فیلم گاو را ساخت که از نظر مالی صرفه اقتصادی برایش نداشت و هزینه اش درنیامد اما فیلم اولی از یادها رفت چنانچه بنده هم نامش را نمی دانم اما فیلم گاو که در سال 1348 ساخته شده را چند بار دیده ام.
وقتی که مخاطب، فیلم خنده دار طلب کند کارگردانانی از جنس همین مخاطبین هم ظهور می کنند.
متاسفانه بیشتر افراد جامعه ما را همین افراد سطحی نگر تشکیل می دهند.
عجیب است وعجیبتر معنای غیرتی است که برای خدای متعال به کار برده است که گاهی برای خنده این معنای غیرت را برای انسانهای بی غیرتی به کار میبرند
اگر به حضرت عالی جسارت شد عذر میخوام
به نظرم کسی که باعث خنده ی دیگران میشود دلقک نام دارد البته اسم امروزی آن هنرمند است
سر اسم که دعوا نداریم
سلام دوستان،لطفا بیت یک رابخوانید،(بسرشاری خنده ذوق..../ که غافل زمضمون کند خنده......)
باسلام
احتمالا ترکی میباشد
واشاره به
نام منطقه ای است و
راهی است درآن حدود که ابر اول آلان به خود گرفته است ودر متن مشخص است تا آنجا (ابر اول آلان)پیش آمده بوده اند
که معمولا اولین ابرِ بهاری در آنجا شروع به بارش میکند واین در مناطقی صدق میکند که معمولا بارش از آنجا واز آن سمت شروع میشود.
ابر اول آلان:ابر اول بهاری را به خود گرفتن
البته
نظر اساتیدمحترم در گروه بر نظر حقیر مقدم تراست.
در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد/ عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد... مدعي خواست که آيد به تماشاگه راز/ دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com