با سلام خدمت دوستان
بنده حقیر در نظر دارم جهت پایان نامه خود ، به تصحیح یکی کتابهایی که تاکنون تصحیح نشده بپردازم .
امیدوارم دوستان عزیز با راهنمایی های خود در انتخاب کتاب و نسخه های آن ، بنده حقیر را راهنمایی فرمایند
سلام. سپاس. میر یامغورچی نام شاعری است که در نسخی که در اختیار دارم به صورت یغمورچی و یمغورچی ثبت است ولی بنده ضبط یامغورچی را از نسخه کهنی صحیح دانستم، هرچند که از معنایش خبردار نبودم. نظر بنده این است که احتمال شما قریب به یقین است، چرا که یام و غورچی در لغت ترکی به همان معانی است که اشاره کردید و آنچه صحت معنای این عنوان را تایید می کند، تخلص این شخص است با عنوان سپاهی
علی نامه، اثر منظوم شاعری متخلص به ربیع یک منقبت نامه ارزنده است، متنی منظوم از قرن پنجم هجری، که شاید بتوان آن را گونه ای انتقادی از شاهنامه فردوسی ارزیابی نمود تا جایی که از شاهنامه (که حدود هشتاد سال قبل از سرایش علی نامه سروده شده است)، تعبیر مغ نامه میکند!
نسبت به این متن مهم ادبی - شیعی، باید گفت استاد شفیعی کدکنی (در مقدمه چاپ فاکسیمیله علی نامه)، احتمال داده اند همان منقبت نامه بنان الملک قمی باشد که در النقض عبدالجلیل رازی (قرن ششم هجری) نیز تلویحا به آن اشاره شده است. ایشان میگویند ممکن است متن منظومی که منقبت خوانان در این سالها، به صورت یک سنت منقبت خوانی (مانند نقالان شاهنامه) میخوانده اند، در واقع متن همان منظومه علی نامه بوده باشد.
اندکی پسین تر میتوان به منظومه خاوران نامه خوسفی (د. ۸۷۵ق) نیز به عنوان یک منقبت نامه ارزشمند اشاره نمود که به نوعی متاثر از شاهنامه فردوسی است.
استاد امیدسالار در شماره دوم نشریه بساتین درباره علی نامه و خاوران نامه به تفصیل سخن گفته اند.
طبعا از قرون و دوره های بعدی، منقبت نامه های منظوم متعددی در دست است، همچون حمله حیدری، فارغ نامه و.. که ما دهها مورد از آنها را در معجم الآثار المخطوطة حول امیرالمؤمنین علیه السلام... ، آورده ایم.
☘ تصحیح یک اشتباه در تاریخ ادبیات آذربایجان
❎ دو شاعر ترکی گوی اهل آذربایجان در عصر صفوی با تخلص یکسان "مسیحی"
در منابع معاصر مربوط به تاریخ ادبیات آذربایجان، دو اثر "دیوان اشعار به ترکی جغتایی" و "مثنوی ورقا و گلشا به ترکی آذری" که گویندگان آنها "مسیحی" تخلص میکنند، متعلق به یک شاعر واحد پنداشته شده است و این شاعر را همان رکن الدین مسیحی کاشانی دانسته اند.
در یادداشت مفصلی به نام "آذربایجانین ایکی مسیحی تخلصلو تورک شاعری" نشان داده ام که اولا این دو اثر متعلق به یک شاعر واحد نیست بلکه سروده ی دو شاعر مختلف لکن با تخلص یکسان است. و دوما اینکه نباید این دو شاعر ترکی گوی آذربایجانی را با رکن الدین مسیحی شاعر اصولا فارسی گوی اهل کاشان یکی پنداشت.
علاقمندان حوزه تاریخ ادبیات ترکی میتوانند این یادداشت مفصل را با نام؛
"آذربایجانین ایکی مسیحی تخلصلو تورک شاعری"
در شماره 49 نشریه ی "شفق آذربایجان" منتشر شده در تاریخ 24 دی ماه مطالعه کنند.
? @turkdiledebiyat
مصاحبه با سازندگی (آدینه) (23 / 1 / 1398)
* سابقه آشنایی شما با مرحوم افشار از کجا بود و آیا این سوابق روی توجه شما به حوزه کتابشناسی تأثیر داشت؟
بنده از زمانی که به تاریخ علاقه مند شده و در این حوزه به پژوهش پرداختم، با کارهای مرحوم افشار به خصوص در زمینه تصحیح متونی که در حوزه تاریخ ایران و مشروطه بود، آشنا شدم. این آثار به قدری متنوع بود که شما در هر حوزه ای قدم می گذاشتید، اثری از ایشان می دیدید که از متون کهن تصحیح کرده اند. در سال 68 زمانی که کتاب «تاریخ تشیع در ایران» بنده چاپ شد، مرحوم افشار آن را در مجله آینده معرفی کرد. روشن بود که علاقه ایشان به ایران، زمینه توجه به این اثر شده است. مرحوم افشار به هر آنچه مربوط به ایران بود علاقه مند بود و وجودش را حس و گزارش می کرد. آن زمان از طریق کتابفروشی تاریخ که مرحوم بابک افشار اداره می کرد، با ایشان آشنا شدم. خاطرم هست وقتی کتاب «قانون قزوینی» را که اثری از آثار نقد اجتماعی مهم در آغازین سالهای نیمه دوم قرن سیزدهم بود، تصحیح می کردند، و در مقدمه آن فهرستی از آثار مشابه را آوردند، بنده هم آنچه را از این آثار یافته بودم خدمتشان دادم که در پایان آن را به نام بنده آوردند. کارهای صفوی بنده در اوائل دهه هفتاد هم مورد توجه ایشان بود. از همان وقت، رفت و آمد مختصری آغاز شد که تا این اواخر ادامه یافت. بیشتر این دیدارها در تهران در منزل ایشان بود. در واقع در خانه ایشان به روی محققین باز بود و بنده هم مانند سایرین رفت و آمد داشتم. اغلب با تلفن، سوالات را می پرسیدم، و اگر لازم بود حضورا خدمتشان می رسیدم. صد البته که توجه بنده به کتاب و نسخه خطی، از طریق آثار و توجه ایشان به کتابشناسی و فهرست نویسی جدی تر و بیشتر شد. وجه کتابشناسانه مرحوم افشار، هر کسی را که مشغول کاری در حوزه های ادبی و تاریخی و به طور کلی ایرانشناسی بود، تحت تأثیر قرار می داد. بنده به طور روشن باید عرض کنم که برخی از کارهایم متأثر از کارهای مرحوم افشار است. یکی از روشن ترین موارد انتشار مجموعه «میراث اسلامی ایران» است که بنده با کمک محققان و توسط کتابخانه آیت الله مرعشی منتشر می کردم و دقیقا از لحاظ شکل و ساختار شبیه کار مرحوم افشار با عنوان «فرهنگ ایران زمین» بود. این مجموعه، یعنی «میراث اسلامی ایران»، مورد حمایت مرحوم افشار بود و چندین رساله تصحیح کرده به بنده دادند که در «میراث اسلامی ایران» منتشر شد. این رفت و آمد تا اواخر ادامه داشت. وقتی در کتابخانه مجلس بودم، تصویری از خاطرات تازه یاب مرحوم فروغی را به ایشان دادم که تصحیح کردند و کتابخانه مجلس منتشر کرد. همچنین در نشستی که به مناسبت حضور شماری از فرهیختگان افغانستانی در کتابخانه مجلس داشتیم، تشریف آوردند و سخنرانی کردند. مرحوم افشار سبب آشنایی اشخاص هم با یکدیگر بود. یکی از آنها آشنایی بنده با همایون صنعتی زاده بود که بسیار مغتنم بود. همین طور با مرحوم اصغر مهدوی و احمد اقتداری و دوستان دیگر ایشان......
متن کامل گفتگو را در فایل پی دی اف بالا ملاحظه فرمایید.
@jafarian1964
ایرانداک را تنها گذاشته ایم
وبلاگ > جعفریان، رسول - ایرانداک یکی از مراکز مهم ما در زمینه فنآوری اطلاعات است، اما آنچنان که باید و شاید جدی گرفت نمی شود. چرا؟
روز یکشنبه جاری ششم خرداد ماه، عصر ساعت یک دو نیم برای بازدید به ایرانداک یا همان پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات رفتم. این بازدید با حضور جناب دکتر علیدوستی و همکاران محترمشان تا ساعت 5 بطول انجامید. سامانه های مختلف از جمله سامانه همانند جو را صبورانه نشان دادند. سامانه هایی هم برای کمک به پژوهشگران دارند که متنوع و قابل استفاده است. کار اصلی این مرکز، در حال حاضر، بر محور پایان نامه ها و گردآوری آنهاست که در سامانه گنج فراهم آمده است. متاسفانه تمام دارایی پایان نامه ای آنها 440 هزار عدد است. فکر می کنم این ده درصد پایان نامه های کشور هم نیست. دلیلش، عدم همکاری دانشگاه ها با این مرکز است. جالب است که هم قانون مجلس و هم بخشنامه های وزارت علوم این همکاری را برای دادن پایان نامه الزامی کرده اما گویی مقرر است که کسی به حرف قانون و وزیر علوم گوش ندهد. بسیاری از دانشگاهها نگران دادن پایان نامه های خود هستند یا به دانشگاههای بزرگتر نگاه می کنند. برخی از دادن اطلاعات استادان خود مثلا ایمیل یا مطالب دیگر واهمه دارند. البته تعداد اندکی از دانشگاه ها در باره ثبت پایان نامه برای اعمال همانند جویی همکاری می کنند. جالب است که برخی از دانشگاه های بزرگ در عدم همکاری اصرار دارند، چیزی که دلیل آن روشن نیست. دو مشکل هست: یکی سرقت علمی که فقط یک همانند جویی دقیق می تواند جلوی آن را بگیرد. گفتند در سال گذشته، نردیک به چهار هزار مورد فقط از مقالات مجلات دانشگاه تهران سرقت علمی صورت گرفته است. این عدد بزرگی است که سامانه همانند جو موفق به کنترل آن شده است. دیگر حبس پایان نامه هاست که از کارهای شگفتی است که در کشور انجام می شود. مشکل ما این است که مع الاسف بخش بخش قابل توجهی از پایان نامه ها، مفید نیستند و با عرض معذرت بدرد سطل آشغال می خورند. بخش دیگری هم که سودمند هستند با این رفتارها، عملا حبس شده و پژوهشگران بعدی از داشتن آنها محروم هستند. و اما قم، به جز جامعه المصطفی، بقیه مراکز اصلا و ابدا ارتباطی با ایرانداک ندارند. فکر می کنم مثلا در حوزه علمیه خواهران یا جامعه الزهرا هزاران پایان نامه هست که در اختیار ایرانداک نیست. البته شاید در خود کتابخانه های آنجاها، استفاده می شود اما به صورت عمومی استفاده نمی شود. در قم، در حوزه حقوق و فقه و فلسفه، پایان نامه های زیادی هست که عملا در چرخه علم در کشور که باید به صورت منطقی از کانال ایرانداک باشد، وارد نمی شود. حالا کار همانند جویی را مرکز نور هم انجام می دهد، اما این امر بر اساس ذخیره نورمگز و تعدادی پایان نامه است که به صورت غیر رسمی و گاه با قرارداد در اختیار آنها قرار گرفته است. برای من جالب بود که از بنده، حتی یک پایان نامه هم در ایرانداک نبود که راهنمایی کرده باشم، در حالی که در نورمگز بیش از سیصد مقاله هست! به هر حال یک مشکل پژوهش در کشور ما همین است که ذخیره علمی کمی داریم و مشکل بزرگتر این که همین را هم درست استفاده نمی کنیم. بیشتر به این دلیل که به همدیگر اعتماد نداریم. یا برای این که اصلا مصوبات دولتی برای ما بی ارزش است. در کل از این که می دیدم مرکزی درست کرده ایم ولی آن را به امان خدا رها کرده ایم، ناراحت شدم. شاید این یکی از صدها برنامه ای باشد که ما ناقص اجرا می کنیم و تازه انتظار داریم کارهایمان پیش برود و آبروی کشورمان در امر پژوهش هم حفظ شود. به نظرم نیروهای خوبی در آنجا مشغول هستند، اما اشکال این است که آنها که باید آن را جدی بگیرند، چنین کاری را نمی کنند.
وقتى به هتل آمدم آقاى نصراللّه مبشر الطرازى فهرستنگار نسخه هاى فارسى مصر آمده و با آقاى اكبر ايرانى مشغول گفتگو بود. ايشان از همان وقت تا الان كه ساعت 12 و ربع شب است ـ و بنده مشغول نوشتن اين سطور هستم ـ در اتاق ما نشسته و صحبت مى كند. شرح مفصلى از زندگيش داد و گفت كه چند نژادى است. تركى، ازبكى، قزّاقى و اكنون هم مصرى . از سال 1950 تاكنون در مصر است و چندين جلد فهرست نسخه هاى فارسى دارالكتب قاهره را نوشته. همين طور فهرست نسخه هاى تركى و بسيارى از كارهاى كتابشناسانه ديگر را. پدرش هم از مصلحين بوده كه فعاليت زيادى به ضد كمونيستها در تركستان كرده و بعد به افغانستان آمده و از آن جا به مصر رفته است. كتابهايى هم نوشته كه طرازى برخى از آنها را به ما داد. يكى از جالبترين آنها كتاب يادگار زندان بود كه به شعر، شرحى مفصل از مسائل سياسى و فرهنگى دنياى اسلام پس از جنگ جهانى دوم به دست داده است. من هم نسخه اى از كتاب الشيعه فى ايران به ايشان دادم كه در كتابخانه دارالكتب بگذارد. كتاب القرآن و دعاوى التحريف را هم به ايشان هديه كردم.
یادداشت دوست عزیز جناب موسوی بروجردی در باره احمد بن عبدالحی تبریزی:
سلام
احمد بن عبد الحی صوفی تبریزی از خوشنویسان برجسته و بزرگ قرن ۸ و ۹ میباشد. و مرحوم مهدی بیانی ترجمه احوال و آثار او را در (احوال و آثار خوشنویسان) آورده است.
چند نسخه شیعی دیگر نیز به خامه ایشان باقی است که بسیار استادانه و خوش خط کتابت شده اند:
یکی: نسخه (مصباح المتهجد صغیر) شیخ طوسی است که نسخه آن در کتابخانه مجلس نگهداری می شود و بنده در تحقیق این کتاب از آن بسیار بهره بردم و نسخه ای پاکیزه و دقیق بود.
دیگری نسخه ای از (العقود) شیخ طوسی است که بنده نسخه چاپ سنگی قدیم آن را دیدم و از اصل نسخه اطلاعی ندارم.
و در پایان به یاد دارم که (صحیفه سجادیه) ای هم به خط ایشان در یزد وجود دارد.
در پایان متذکر شوم اگر تصویر دیگری از صفحات همین نسخه که نام مجالس را تبریزی به خط ثلث نگاشته را بگذارید قوت قلم این خوشنویس را نشان می دهد.
@jafarian1964
مصاحبه با سازندگی (آدینه) (23 / 1 / 1398)
* سابقه آشنایی شما با مرحوم افشار از کجا بود و آیا این سوابق روی توجه شما به حوزه کتابشناسی تأثیر داشت؟
بنده از زمانی که به تاریخ علاقه مند شده و در این حوزه به پژوهش پرداختم، با کارهای مرحوم افشار به خصوص در زمینه تصحیح متونی که در حوزه تاریخ ایران و مشروطه بود، آشنا شدم. این آثار به قدری متنوع بود که شما در هر حوزه ای قدم می گذاشتید، اثری از ایشان می دیدید که از متون کهن تصحیح کرده اند. در سال 68 زمانی که کتاب «تاریخ تشیع در ایران» بنده چاپ شد، مرحوم افشار آن را در مجله آینده معرفی کرد. روشن بود که علاقه ایشان به ایران، زمینه توجه به این اثر شده است. مرحوم افشار به هر آنچه مربوط به ایران بود علاقه مند بود و وجودش را حس و گزارش می کرد. آن زمان از طریق کتابفروشی تاریخ که مرحوم بابک افشار اداره می کرد، با ایشان آشنا شدم. خاطرم هست وقتی کتاب «قانون قزوینی» را که اثری از آثار نقد اجتماعی مهم در آغازین سالهای نیمه دوم قرن سیزدهم بود، تصحیح می کردند، و در مقدمه آن فهرستی از آثار مشابه را آوردند، بنده هم آنچه را از این آثار یافته بودم خدمتشان دادم که در پایان آن را به نام بنده آوردند. کارهای صفوی بنده در اوائل دهه هفتاد هم مورد توجه ایشان بود. از همان وقت، رفت و آمد مختصری آغاز شد که تا این اواخر ادامه یافت. بیشتر این دیدارها در تهران در منزل ایشان بود. در واقع در خانه ایشان به روی محققین باز بود و بنده هم مانند سایرین رفت و آمد داشتم. اغلب با تلفن، سوالات را می پرسیدم، و اگر لازم بود حضورا خدمتشان می رسیدم. صد البته که توجه بنده به کتاب و نسخه خطی، از طریق آثار و توجه ایشان به کتابشناسی و فهرست نویسی جدی تر و بیشتر شد. وجه کتابشناسانه مرحوم افشار، هر کسی را که مشغول کاری در حوزه های ادبی و تاریخی و به طور کلی ایرانشناسی بود، تحت تأثیر قرار می داد. بنده به طور روشن باید عرض کنم که برخی از کارهایم متأثر از کارهای مرحوم افشار است. یکی از روشن ترین موارد انتشار مجموعه «میراث اسلامی ایران» است که بنده با کمک محققان و توسط کتابخانه آیت الله مرعشی منتشر می کردم و دقیقا از لحاظ شکل و ساختار شبیه کار مرحوم افشار با عنوان «فرهنگ ایران زمین» بود. این مجموعه، یعنی «میراث اسلامی ایران»، مورد حمایت مرحوم افشار بود و چندین رساله تصحیح کرده به بنده دادند که در «میراث اسلامی ایران» منتشر شد. این رفت و آمد تا اواخر ادامه داشت. وقتی در کتابخانه مجلس بودم، تصویری از خاطرات تازه یاب مرحوم فروغی را به ایشان دادم که تصحیح کردند و کتابخانه مجلس منتشر کرد. همچنین در نشستی که به مناسبت حضور شماری از فرهیختگان افغانستانی در کتابخانه مجلس داشتیم، تشریف آوردند و سخنرانی کردند. مرحوم افشار سبب آشنایی اشخاص هم با یکدیگر بود. یکی از آنها آشنایی بنده با همایون صنعتی زاده بود که بسیار مغتنم بود. همین طور با مرحوم اصغر مهدوی و احمد اقتداری و دوستان دیگر ایشان......
متن کامل گفتگو را در فایل پی دی اف بالا ملاحظه فرمایید.
@jafarian1964
بخش دوم:
کسروی توضیح میدهد این اشعار را "ناصر روایی" از خلال دو جُنگ شعر از تالش و خلخال گرد آورده و برایش ارسال کرده است. این اشعار شامل اشعاری منتسب به آدم ابوالبشر! و شاعرانی با تخلص کشفی و خلیفه صادق، معالی، راجی و... است. سپس اشعار را عینا در کتابش درج کرده است.( آذری_ چاپ 1317_ صص 65_ 59 ) کسروی مینویسد ناصر روایی خود از تالشی های است و میگوید این اشعار یقینا تالشی نیست بلکه آذری است و سپس خود نیز می افزاید: "کوتاه سخن اینکه ما هم اینها را آذری میپنداریم اگرچه بیگمان نمیباشیم"( همان ص 60) نکته ای که کسروی را هم مردد کرده بود این بود که برخی از این اشعار از کشفی و لعالی و راجی در اشعار باباطاهر لر موجود است(همان) کسروی در میان این مجموعه اشعار "راجی" را شاعر پنداشته است.(همان صص59_60 و 64) شاید این اشتباه از آنجا ناشی شده است که شاعری با نام راجی تبریزی در آذربایجان است که البته عمده اشعار او ترکی است. باری این اشعار که بعد از کسروی مکرر به عنوان نمونه هایی از آذری در آثار دیگران تکرار شده است یقینا نه از شاعری با تخلص راجی بلکه "به زبان راجی" است. چراکه اشعاری با این سیاق در دیوان راجی تبریزی وجود ندارد. قرینه دوم اینکه این اشعار همه دو بیتی اند و تخلص ندارند حال آنکه اشعار کشفی و معالی دارای تخلص اند. دلیل دیگر این است به قول کسروی برخی از این اشعار در دوبیتی های باباطاهر وجود دارد. با نگاهی به احوال بابا طاهر همدانی پی می بریم در آثار قدیمی، زبان شعری بابا طاهر را "راجی" میخوانده اند. فی المثل واله داغستانی در ریاض الشعرا، آذربیگدلی در تذکره آتشکده و سهیل کاشانی در تاریخ کاشان اشعار بابا طاهر عریان را "زبان راجی" دانسته اند. ( مجیدی، 1354، ص8) حتی یکی از چاپهای قدیم دوبیتی های باباطاهر در جلد خود عنوان به زبان راجی را دارد.
این گویش در متون قدیم راژی و رازی( منسوب به ری؟) هم خوانده شده است. محمدرضا مجیدی در تحقیقی که به سال 1354 درباره این گویش انجام داده است جغرافیای آن را سرزمینهای میان قم، کاشان، میمه اصفهان و محلات ذکر کرده است. مطالعات میدانی او نشان میدهد زبان راجی تحت تاثیر زبان فارسی در حال ناتوانتر شدن است در برخی مناطق تنها کهنسالان یا میانسالان از آن استفاده میکرده اند یا آن را میفهمیده اند به نظر وی آموزش زبان فارسی موجب شده در برخی از حدود کودکان کمتر از 10 سال به فارسی سخن گویند( بنگرید به کتاب گویشهای پیرامون کاشان و محلات، انتشارات فرهنگستان زبان ایران، 1354، صص 14_10)
باری راجی بیشتر در نواحی مرکزی ایران رواج داشته است ظاهرا هنوز هم در قسمتهایی از شمیرانات تهران بقایای آن مانده است و شاید بتواند دلیلی بر نسبت آن به ری باشد شاید هم برخی از مهاجران این نواحی در آذربایجان سکونت داشته و آثاری در این زمینه از آنها باقی مانده باشد چراکه دستکم دو شاعر دیگر را هم سراغ داریم که اشعارشان به تصریح کتابها به زبان راجی است ولی به اشتباه بعنوان نمونه های آذری شناخته شده اند. یکی اشعار شاعری با تخلص "کشفی" که در همان کتاب کسروی هم نمونه اشعار او آورده شده و دیگری "ماما عصمت". هر دو مورد از اشعار این دو تن که گویا ساکن آذربایجان نیز بوده اند در مقاله "ادیب طوسی" با عنوان " فهلویات ماماعصمت و کشفی به زبان آذری" در نشریه دانشکده تبریز سال هشتم شماره سوم (پاییز سال 36) معرفی شدند ولی هردو اشعاری به راژی داشته اند. در روضات الجنان اثر حافظ حسین کربلایی تبریزی در شرح مقامات ماما عصمت آمده است "این شعر به زبان راژی است و مردم آن را شهری میگویند"( کربلایی تبریزی، 1349، جزء ثانی، ص50) ادیب طوسی از همین نقل قول تعجب میکند که چگونه است اهالی آذربایجان خود به همین زبان (با پیشفرض آذری بودن) نام دیگری داده اند و چرا باید زبان اهل ری در میان آنها وجود داشته باشد. او بعد از آوردن اشعار رازی "کشفی" از نسخه سفینه منوچهر تفضلی، رازی را با آذری مترادف کرده است و میگوید به نظر او کلمه رازی مشتق از راز است که خواص شهری در زمان غلبه ترکی در شهر، در مواقعی خاص به این زبان راز دل میگفتند!(نشریه دانشکده ادبیات تبریز_ پاییز سال 35 _ ص 241) اما محمدعلی جمال زاده نویسنده مشهور در نامه ای ضمن اشاره به مقاله فوق، توضیح داده است که این زبان به زعم او میتواند با زبان راجی که خود در دلیجان و کاشان آن را شنیده بود مربوط باشد.( رک. نامه آقای جمال_ نشریه دانشکده ادبیات تبریز، تابستان 36_ شماره 42_ صص 218_217)
زبان راجی زبان یهودیان ایران مرکزی:
زبان راجی علاوه بر اینکه در مورد تکلم بخش قابل توجهی از اهالی ایران مرکزی بوده است در عین حال به یکی از زبانهای یهودیان ایران هم شهرت دارد.
ادامه در بخش سوم
https://t.me/Bayramzn
تصحیح یک اشتباه در تاریخ ادبیات آذربایجان
یادداشتی از: لطفعلی برقی دو شاعر ترکی گوی اهل آذربایجان در عصر صفوی با تخلّص مسیحی"
در منابع معاصر مربوط به تاریخ ادبیات آذربایجان، دو اثر "دیوان اشعار به ترکی جغتایی" و "مثنوی ورقا و گلشا به ترکی آذری" که گویندگان آنها "مسیحی" تخلص میکنند، متعلق به یک شاعر واحد پنداشته شده است و این شاعر را همان رکن الدین مسیحی کاشانی دانسته اند.
در یادداشت مفصلی به نام "آذربایجانین ایکی مسیحی تخلصلو تورک شاعری" نشان داده ام که اولا این دو اثر متعلق به یک شاعر واحد نیست بلکه سروده ی دو شاعر مختلف لکن با تخلص یکسان است. و دوما اینکه نباید این دو شاعر ترکی گوی آذربایجانی را با رکن الدین مسیحی شاعر اصولا فارسی گوی اهل کاشان یکی پنداشت.
علاقمندان حوزه تاریخ ادبیات ترکی میتوانند این یادداشت مفصل را با نام؛
"آذربایجانین ایکی مسیحی تخلصلو ترک شاعری"
در شماره 49 نشریه ی "شفق آذربایجان" منتشر شده در تاریخ 24 دی ماه مطالعه کنند.
@turkdiledebiyat @safinehyetabriz
یادداشت دوست عزیز جناب موسوی بروجردی در باره احمد بن عبدالحی تبریزی:
سلام
احمد بن عبد الحی صوفی تبریزی از خوشنویسان برجسته و بزرگ قرن ۸ و ۹ میباشد. و مرحوم مهدی بیانی ترجمه احوال و آثار او را در (احوال و آثار خوشنویسان) آورده است.
چند نسخه شیعی دیگر نیز به خامه ایشان باقی است که بسیار استادانه و خوش خط کتابت شده اند:
یکی: نسخه (مصباح المتهجد صغیر) شیخ طوسی است که نسخه آن در کتابخانه مجلس نگهداری می شود و بنده در تحقیق این کتاب از آن بسیار بهره بردم و نسخه ای پاکیزه و دقیق بود.
دیگری نسخه ای از (العقود) شیخ طوسی است که بنده نسخه چاپ سنگی قدیم آن را دیدم و از اصل نسخه اطلاعی ندارم.
و در پایان به یاد دارم که (صحیفه سجادیه) ای هم به خط ایشان در یزد وجود دارد.
در پایان متذکر شوم اگر تصویر دیگری از صفحات همین نسخه که نام مجالس را تبریزی به خط ثلث نگاشته را بگذارید قوت قلم این خوشنویس را نشان می دهد.
@jafarian1964
دوسه روزی از این ماجرا نگذشته بود که یکی از دوستان که به اشتباه نسخه جناب صدرایی را به گمان اینکه مربوط به کار ایشان بود برده بود و گفت تازه به این موضوع پی برده که این مجموعه دستنویسها از ایشان نیست. آسوده خاطر کار را به دست حروفچین سپردیم و شاید این ماجرا اولین باری است که نقل می شود. قصد داشتم در کتاب خاطراتم این داستان را منتشر کنم که مجلس بزرگداشت حضرت صدرایی مرا واداشت که در این یادداشت اخوانی و صمیمی این خاطره را هم نقل کنم.
تصمیم داشتم اگر مجال دست می داد روز دوشنبه در مجلس بزرگداشت ایشان که به همت دوست عزیزم جناب آقای غلامی جلیسه در خانه کتاب برگزار شد، برای حضار محترم که از جملۀ آنها حضرت استاد دکتر شفیعی کدکنی هم تشریف داشتند، بگویم که مجالی دست نداد و بیدار ماندم تا این چند سطر را به پاس زحمات و خدمات این مرد نازنین دوست داشتنی برای اهل فرهنگ و حوزه بنویسم و عرض ارادتی به ساحت علمی ایشان داشته باشم. صدرایی برای من همیشه در صدر است و دعا می کنم خداوند به ایشان طول عمر با عزت وسرافرازی بدهد که تاکنون موهبت فرموده و امثال این مرد خلیق و با اخلاق را زیاد فرماید. ان شاءالله.
اکبر ایرانی
1396/5/10
ایرانداک را تنها گذاشته ایم
وبلاگ > جعفریان، رسول - ایرانداک یکی از مراکز مهم ما در زمینه فنآوری اطلاعات است، اما آنچنان که باید و شاید جدی گرفت نمی شود. چرا؟
روز یکشنبه جاری ششم خرداد ماه، عصر ساعت یک دو نیم برای بازدید به ایرانداک یا همان پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات رفتم. این بازدید با حضور جناب دکتر علیدوستی و همکاران محترمشان تا ساعت 5 بطول انجامید. سامانه های مختلف از جمله سامانه همانند جو را صبورانه نشان دادند. سامانه هایی هم برای کمک به پژوهشگران دارند که متنوع و قابل استفاده است. کار اصلی این مرکز، در حال حاضر، بر محور پایان نامه ها و گردآوری آنهاست که در سامانه گنج فراهم آمده است. متاسفانه تمام دارایی پایان نامه ای آنها 440 هزار عدد است. فکر می کنم این ده درصد پایان نامه های کشور هم نیست. دلیلش، عدم همکاری دانشگاه ها با این مرکز است. جالب است که هم قانون مجلس و هم بخشنامه های وزارت علوم این همکاری را برای دادن پایان نامه الزامی کرده اما گویی مقرر است که کسی به حرف قانون و وزیر علوم گوش ندهد. بسیاری از دانشگاهها نگران دادن پایان نامه های خود هستند یا به دانشگاههای بزرگتر نگاه می کنند. برخی از دادن اطلاعات استادان خود مثلا ایمیل یا مطالب دیگر واهمه دارند. البته تعداد اندکی از دانشگاه ها در باره ثبت پایان نامه برای اعمال همانند جویی همکاری می کنند. جالب است که برخی از دانشگاه های بزرگ در عدم همکاری اصرار دارند، چیزی که دلیل آن روشن نیست. دو مشکل هست: یکی سرقت علمی که فقط یک همانند جویی دقیق می تواند جلوی آن را بگیرد. گفتند در سال گذشته، نردیک به چهار هزار مورد فقط از مقالات مجلات دانشگاه تهران سرقت علمی صورت گرفته است. این عدد بزرگی است که سامانه همانند جو موفق به کنترل آن شده است. دیگر حبس پایان نامه هاست که از کارهای شگفتی است که در کشور انجام می شود. مشکل ما این است که مع الاسف بخش بخش قابل توجهی از پایان نامه ها، مفید نیستند و با عرض معذرت بدرد سطل آشغال می خورند. بخش دیگری هم که سودمند هستند با این رفتارها، عملا حبس شده و پژوهشگران بعدی از داشتن آنها محروم هستند. و اما قم، به جز جامعه المصطفی، بقیه مراکز اصلا و ابدا ارتباطی با ایرانداک ندارند. فکر می کنم مثلا در حوزه علمیه خواهران یا جامعه الزهرا هزاران پایان نامه هست که در اختیار ایرانداک نیست. البته شاید در خود کتابخانه های آنجاها، استفاده می شود اما به صورت عمومی استفاده نمی شود. در قم، در حوزه حقوق و فقه و فلسفه، پایان نامه های زیادی هست که عملا در چرخه علم در کشور که باید به صورت منطقی از کانال ایرانداک باشد، وارد نمی شود. حالا کار همانند جویی را مرکز نور هم انجام می دهد، اما این امر بر اساس ذخیره نورمگز و تعدادی پایان نامه است که به صورت غیر رسمی و گاه با قرارداد در اختیار آنها قرار گرفته است. برای من جالب بود که از بنده، حتی یک پایان نامه هم در ایرانداک نبود که راهنمایی کرده باشم، در حالی که در نورمگز بیش از سیصد مقاله هست! به هر حال یک مشکل پژوهش در کشور ما همین است که ذخیره علمی کمی داریم و مشکل بزرگتر این که همین را هم درست استفاده نمی کنیم. بیشتر به این دلیل که به همدیگر اعتماد نداریم. یا برای این که اصلا مصوبات دولتی برای ما بی ارزش است. در کل از این که می دیدم مرکزی درست کرده ایم ولی آن را به امان خدا رها کرده ایم، ناراحت شدم. شاید این یکی از صدها برنامه ای باشد که ما ناقص اجرا می کنیم و تازه انتظار داریم کارهایمان پیش برود و آبروی کشورمان در امر پژوهش هم حفظ شود. به نظرم نیروهای خوبی در آنجا مشغول هستند، اما اشکال این است که آنها که باید آن را جدی بگیرند، چنین کاری را نمی کنند.
سلام علیکم
کار اقای تبریزیان قابل دفاع نیست اما اشتباه ایشان را نباید به پای طب اسلامی گذاشت.
شما طرفداران ایشان را ساده لوح خواندید و این جای تعجب است...
بنده در نزدیکان خودم افراد متعددی را دیده ام که نزد شاگردان ایشان درمان شده اند.
مثلا فردی از نزدیکان که خون در سرش لخته شده بود و پرتو درمانی روی ایشان هیچ تاثیری نداشت اما با ویزیت شاگرد ایشان درمان شد، یا فردی دیگر از نزدیکان که کیست در گردن ایشان به وجود امده بود و دکترها فقط عمل را تجویز کرده بودند اقای تقی نیا شاگرد ایشان طی دو هفته با یک زماد ساده درمان کردند و افراد دیگر....
نتیجه این که جوری سخن نگوییم که خود را علامه و دیگران را ساده لوح بخوانیم.
سالانه چندین هزار نفر به خاطر تجویزات اشتباه یا خطای انسانی دکترها در کشور جان خود را از دست می دهند
به نظر شما... اگر قرار باشد کسی را ساده لوح خواند کدام گروه صلاحیت بیشتری برای این عنوان دارد
اگر اشتباه نکنم منظورتان پایان نامه ای است که در دانشگاه سبزوار نگارش یافته است.
اگر عمری باشد شاید بتوان به آن دسترسی پیدا کرد.
البته پس از پایان این داستان ها
طرداً للباب، از دیوان میرزا صالح تبریزی گویا نسخهای در یکی از مجلدات میانی فهرست کتابخانه مجلس معرفی شده است، اما علی ما حققه بعض الافاضل، آن دیوان، از شاعری همنام او، از اهالی عثمانی بوده و لهجه ترکی اشعار، نیز به ترکی عثمانی است🙏🌹🙏
بنده هم نظرم به نظر شما نزديك تر است.
اما در تاييد بخشي از فرمايش جناب متقي عزيز و آقا رضا (؟) در خصوص برخي كلمات ناخوانا و تسلط مصحح بر موضوع و ادبيات شايد بتوان تصحيح مرحوم بهار از كتاب تاريخ سيستان را نام برد. بعد از آنكه نسخه دومي اگر اشتباه نكنم در روسيه پيدا شد و مقابله كردند ديدند بسياري از موارد كه به صورت قياسي يا حدسي در متن تاريخ سيستان اعمال شده بود صحيح است.
البته بنده در اينجا كاري به خوب و بد عمل ايشان و يا تاييد و رد شيوه تصحيح استاد مرحوم بهار ندارم. در صلاحيت بنده هم نيست.
به طور نمونه عرض كردم در تاييد فرمايشات دوستان گراميم.
مصاحبه با سازندگی (آدینه) (23 / 1 / 1398)
* سابقه آشنایی شما با مرحوم افشار از کجا بود و آیا این سوابق روی توجه شما به حوزه کتابشناسی تأثیر داشت؟
بنده از زمانی که به تاریخ علاقه مند شده و در این حوزه به پژوهش پرداختم، با کارهای مرحوم افشار به خصوص در زمینه تصحیح متونی که در حوزه تاریخ ایران و مشروطه بود، آشنا شدم. این آثار به قدری متنوع بود که شما در هر حوزه ای قدم می گذاشتید، اثری از ایشان می دیدید که از متون کهن تصحیح کرده اند. در سال 68 زمانی که کتاب «تاریخ تشیع در ایران» بنده چاپ شد، مرحوم افشار آن را در مجله آینده معرفی کرد. روشن بود که علاقه ایشان به ایران، زمینه توجه به این اثر شده است. مرحوم افشار به هر آنچه مربوط به ایران بود علاقه مند بود و وجودش را حس و گزارش می کرد. آن زمان از طریق کتابفروشی تاریخ که مرحوم بابک افشار اداره می کرد، با ایشان آشنا شدم. خاطرم هست وقتی کتاب «قانون قزوینی» را که اثری از آثار نقد اجتماعی مهم در آغازین سالهای نیمه دوم قرن سیزدهم بود، تصحیح می کردند، و در مقدمه آن فهرستی از آثار مشابه را آوردند، بنده هم آنچه را از این آثار یافته بودم خدمتشان دادم که در پایان آن را به نام بنده آوردند. کارهای صفوی بنده در اوائل دهه هفتاد هم مورد توجه ایشان بود. از همان وقت، رفت و آمد مختصری آغاز شد که تا این اواخر ادامه یافت. بیشتر این دیدارها در تهران در منزل ایشان بود. در واقع در خانه ایشان به روی محققین باز بود و بنده هم مانند سایرین رفت و آمد داشتم. اغلب با تلفن، سوالات را می پرسیدم، و اگر لازم بود حضورا خدمتشان می رسیدم. صد البته که توجه بنده به کتاب و نسخه خطی، از طریق آثار و توجه ایشان به کتابشناسی و فهرست نویسی جدی تر و بیشتر شد. وجه کتابشناسانه مرحوم افشار، هر کسی را که مشغول کاری در حوزه های ادبی و تاریخی و به طور کلی ایرانشناسی بود، تحت تأثیر قرار می داد. بنده به طور روشن باید عرض کنم که برخی از کارهایم متأثر از کارهای مرحوم افشار است. یکی از روشن ترین موارد انتشار مجموعه «میراث اسلامی ایران» است که بنده با کمک محققان و توسط کتابخانه آیت الله مرعشی منتشر می کردم و دقیقا از لحاظ شکل و ساختار شبیه کار مرحوم افشار با عنوان «فرهنگ ایران زمین» بود. این مجموعه، یعنی «میراث اسلامی ایران»، مورد حمایت مرحوم افشار بود و چندین رساله تصحیح کرده به بنده دادند که در «میراث اسلامی ایران» منتشر شد. این رفت و آمد تا اواخر ادامه داشت. وقتی در کتابخانه مجلس بودم، تصویری از خاطرات تازه یاب مرحوم فروغی را به ایشان دادم که تصحیح کردند و کتابخانه مجلس منتشر کرد. همچنین در نشستی که به مناسبت حضور شماری از فرهیختگان افغانستانی در کتابخانه مجلس داشتیم، تشریف آوردند و سخنرانی کردند. مرحوم افشار سبب آشنایی اشخاص هم با یکدیگر بود. یکی از آنها آشنایی بنده با همایون صنعتی زاده بود که بسیار مغتنم بود. همین طور با مرحوم اصغر مهدوی و احمد اقتداری و دوستان دیگر ایشان......
متن کامل گفتگو را در فایل پی دی اف بالا ملاحظه فرمایید.
@jafarian1964
عدم انتساب الاصل الاصیل به ملا رجبعلی تبریزی
بیشک رساله الاصل الاصیل یا همان الاصول الآصفیه که سیدجلال آشتیانی در منتخبات آورده _و در آن تبریزی اصول فلسفه ملاصدرا را نقد میکند_ از تبریزی نیست.
البته تبریزی مخالف صدراست، ولی اینکه کتابی تحت این عنوان داشته باشد و به نقد مبانی فلسفه ملاصدرا بپردازد، چنین نبوده است.
اولین فردی که این کتاب را به اشتباه به تبریزی نسبت داد، مرحوم عبدالنبی قزوینی در حدود صد سال بعد از وفات تبریزی در کتاب تتمیم امل الآمل بود. بعدها نیز دیگران همان را تکرار کردند!
مرحوم محمدعلی روضاتی حدود ۱۵سال پیش در کتاب دومین دوگفتار، عدم انتساب این رساله به رجبعلی تبریزی را نشان داده و با ادلهای روشن ثابت کردند کتاب متعلق به یکی از شاگردان تبریزی است نه خود او!
اما متاسفانه تعداد زیادی مقاله و پایاننامه در همین چند سال اخیر با مسلم گرفتن انتساب کتاب الاصل الاصیل، به تالیف درباره تبریزی پرداختهاند؛ و عموما بدون کار نسخهپژوهی عمیق، انتساب رساله به رجبعلی را مسلم انگاشتهاند، و گویی هیچ کدام خبر از مقاله استاد روضاتی و اینکه تا صد سال بعد از تبریزی کسی چنین کتابی برای وی معرفی نکرده بود نداشتند.
[پایاننامهها و مقالات مختلف، از جمله پایاننامه و چند مقاله از آقای مهدی عسگری نیز دارای همین مشکل است. البته ایشان گویا اخیرا متوجه مقاله استاد روضاتی شدهاند و سعی کردهاند در یادداشتی در شماره۱۹۲ مجله آینه پژوهش (اسفند ۱۴۰۰)، ادله علامه روضاتی را به چالش بکشند که در آینده به نقدهای ایشان پاسخ خواهیم داد؛ این ملاحظات ما به همراه نگاه انتقادی به سه مقاله دیگر ایشان که برخی در همان آینه پژوهش چاپ شده همراه خواهد بود ان شاءالله. البته ایشان مطالب و نکتههای مفیدی نیز بیان کردهاند که جای تشکر دارد]
مطلب جالب دیگری که نتیجه کپیکاری مقالهنویسان مختلف از همدیگر است اینکه اکثر کسانی که به تاریخ وفات تبریزی اشاره کردهاند بعد از ذکر همان قول مشهور که تاریخ ۱۰۸۰ق است، نوشتهاند: البته نصرآبادی که خود از علمای صفوی بوده سال ۱۰۷۰ق را بعنوان سال وفات تبریزی ذکر کرده است؛ و آدرس به کتاب نصرآبادی که در سال ۱۳۱۷چاپ شده دادهاند، در حالی که اشتباه چاپی در کتاب بوده و در چاپ ۱۳۷۸ تصحیح شده است، اما چون همه از روی هم کپی کردهاند یک اشتباه تکرار شده است! (کسی نیست بپرسد انصافا شما از کجا نسخه چاپی ۱۳۱۷ را پیدا کردید؟!! هیچ، از هم کپی کردهایم!)
خلاصه آنکه با توجه به تتبع و تحقیقات مرحوم روضاتی، اکثر درسگفتارها، مقالات و پایاننامههایی که درباره رجبعلی تبریزی نگاشته شده یا اساسا از اعتبار ساقط شده و یا نیاز به بازنویسیهای اساسی خواهد داشت.
@kalam_shia
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com