چون از یک تاریخدان بعید میدانستم که از این حرف ها بزند هرچند چون راوی معتبر است الان دیگر بعید نمیدانم
دلیل بعد هم این بود که مگر پزشکی مولکولی یا جدید چند سال سابقه دارد که از راه نرسیده بتواند سابقه چند هزارساله درمانی که قبل از خود بوده و مراجعات را برطرف میکرده را به تمسخر بگیرد؟
قبل از این پزشکی مردم برای درمان چه میکردند؟(مراجعه به طب و طبیب و تشریح شود)
ثانیا ما در هر علمی به دنبال چه چیزی هستیم؟هدف چیست؟
غیر از این است که در طب یا پزشکی به دنبال حفظ صحت بدن یا اگر از بین رفت بدنبال درمان یا همان باز گرداندن صحت هستیم؟
خب هرکدام از دو نوع طبابت که بهتر از عهده کار بر بیاید مورد قبول و استقبال عقلا قرار میگیرد حال چه ما بخواهیم یا نخواهیم
وقتی میشود با یک نوک سوزن خون گیری از گوش نوزاد زردی را درمان کرد و دیگر نیازی به بستری نوزاد تازه متولد شده و دور کردنش از مادر نباشد خوب چرا نکنیم؟
بله، دقیقا، البته باز هم در لایه هایی از جامعه ما به صورت پنهان، و در خارج از جامعه ما به صورت آشکار باز همان مسائل وجود دارد، به نظر من کار استاد شمیسا تنها یک کار آغازین و تحقیقی بود که کسی جرات انجامش رو تو زمان ما نداشت، ولی بنا بر برخی مصلحت ها و اینکه توضیح فساد اشاعه فساد هست، به نظر حقیر هم همینقدر هم کافی هست، چون موضوع بر محققین پوشیده نیست و برای غیر محققین هم یا فایده ای مترتب بر اون نیست دانستنش و یا منبع کافی برای پی بردن وجود داره، وگرنه هرگاه که به جمع آوری شواهد این موضوع در ادبیات نظم و نثر و نگاگری و نقاشی ایران و اسلام مبادرت بشه، بیشک کتابهای قطوری هم میشه تالیف کرد،
از قرائنی که در این نسخه دیده ام متوجه شده ام که کاتب چندین مورد یک کلمه را از ابیات انداخته است و در مقابل، برای یاء نکره هم علامت آورده و به همین دلیل کمی بر افتادگی کلمه در این بیت مصرّم
انگار یک "عَلیّ" هم در کافی گنجانده شده.
مثلا:
کثّر علیّ ما فی رزقی یا کافی
شاید
حق دوست یار حضرت مولانا
یا چیزی شبیه به این مضمون
البته در کلاه این دوست درویش در حال سماع کلمه ایی شبیه به "علی" هم دیده میشود
سلام ، اینکه گفته شده است که به نظر می رسد ، یک نظر قبل از پژوهش است یا یک نظر بعد از پژوهش؟ منظور این است که یک فرضیّه است یا یک نظریّه . اساس این نظر چیست؟ منظور از به درد ما نمی خورد ، چیست؟ یعنی برای رفع کدام مشکل به درد ما نمی خورد. ؟ برای رفع کدام مشکل ، کارآیی ندارد؟ مگر کس ادّعا داشته که تقسیم بندی هایی که شده است ، به درد همه می خورد و می شود با آن همه مشکلات را حل کرد؟ یعنی این نظریّه یا فرضیّه در مقابل چه نظریّه یا فرضیّه ای مطرح شده است؟
بله. مدعی این بود که نمی توان این اختصار را قرینه قرار داد چون نسبتش به طرفین علی السوا است. اگر نام کتاب «فقیه من لایحضره الفقیه» که از باب انتخاب کلمه اول آن را فقیه خوانده اند. اگر هم نام کتاب «کتاب من یحضره الفیه» بوده از باب اینکه تنها كلمه ای که قابلیت اختصار در این ترکیب را دارد کلمه فقیه می باشد آن را برگزیده اند. گزینش یک کلمه که بتواند شاخص شود و لو کلمه اول نباشد در موارد دیگری نیز دیده میشود که مشهورترین آن اسفار برای الحکمة المتعالیه فی الأسفار الاربعه العقلیه است. در این ترکیب هم کلمه شاخص و مایز همین اسفار است.
پس باید به راه دیگری رفت و آن نامی است که خود مولف برگزیده و جای هیچ سخنی باقی نمی گذارد.
دو نکته در باره جایزه سال
نکته اول این که کتاب سال، روال سنتی خودش را دنبال می کند و هیچ تحول جدی در طول این چند دهه نداشته است. مبنای این تفکر از نظر علمی ـ سنجشی، این است که کتاب پدیده مهمی در ترویج علم است، یعنی کتاب در مقایسه با سایر موارد بویژه مقاله و یا ایده پردازی به شکل های دیگر، ترجیح داشته و همین سنت باقی مانده است.
باید گفت، زمانی همین طور بود و حالا هم در یک عرصه های خاصی که باید تعریف کرد و دایما هم تغییر می کند، ممکن است همین طور باشد، یعنی کتاب مهم تر باشد، اما اصولا این تفکر تغییر کرده است. برای کاری که در سطح ملی برای حمایت از اندیشه های جدی و نو صورت می گیرد، قالب کتاب سال دیگر نمی تواند خود را نشان دهد، یا اگر بتواند بسیار اندک است.
انتخاب کتاب و کنار گذاشتن مقاله، اجحاف در حق عالم و علم و دانشمندی است که گاه دو سال را صرف نوشتن یک مقاله می کند. البته یک وقت مثلا برای کتابهای درسی و دانشگاهی کار می شود، یا در حد کتابهای کودک و رمان، ایرادی ندارد. اما ایده پردازی علمی در دانش های مختلف، امری است که دیگر در قالب کتاب یا صورت نمی گیرد یا اگر بگیرد به صورت بسیار محدود است.
کمترین کار این است که ما در کنار کتاب، مقاله را هم بیفزاییم. چندین سال قبل بنده این را در شورای کتاب سال گفتم، و متاسفانه مورد قبول قرار نگرفت، چون همه کسانی که حاضر بودند، گویی کتاب را بر مقاله ترجیح می دادند. البته در کشور ما، جایزه ای هم برای مقالات مثلا مقالات نقد وجود دارد، یا مثلا در جشنواره های دانشگاهی، گاهی به مقالات توجه می شود، اما بحث ما در کتاب سال، یک بحث ملی است.
به هر روی، هیچ تردیدی نیست که مقاله، در ایده پردازی علمی و نوآوری، مهم تر از کتاب است.
گاهی کتاب، گمراه کننده هم هست. حتی در بهترین حالت، بخشی از یک کتاب است که اهمیت دارد. اگر هدف ما در کتاب سال، حمایت از ایده های نو هست، باید از مقالاتی که برای آنها زحمت کشیده شده، گاه بیش از کتاب، یا تأثیرش بسیار گسترده است، حمایت کنیم و الان برنامه ای برای این کار نیست و می بینید که کتابهایی که انتخاب می شود، چه وضعی دارد. من راضی به این روش نیستم و دست کم آن را کافی نمی دانم.
نکته دوم این است که ارزیابی و روش آن در کتاب سال، درست نیست. بنده بعد از شش سال یک بار دیگر امسال در ارزیابی ها به عنوان هیئت علمی حضور داشتم. روش این است که یک کتاب را دو نفر یا سه نفر متخصص نگاه می کنند. این روش کاملا سنتی است. این مسیر یعنی مسیر ارزیابی در دنیا به مقدار زیادی عوض شده است.
در حال حاضر، ارزیابی یک کتاب یا مقاله، به مقدار ارجاعی است که به آن داده می شود. الان بحث Citation یا شاخص استنادی است. هر مقدار که به یک منبع و مقاله بیشتر ارجاع داده شود، میزان شاخص استنادی بیشتر است. اعتبار یک مقاله به حجم ارجاعی است که در منابع مرتبط به آن داده می شود. این طور نیست که دو یا سه متخصص ببینند و نظر دهند.
البته نگاه متخصصان مهم است و هنوز هم در انتخاب اولیه یک مقاله یا کتاب توسط یک مجله یا ناشر، متخصص می بیند، اما این امر مربوط به پیش از چاپ است. وقتی یک مقاله یا کتاب چاپ شد، راه ارزیابی آن، مقدار نفوذی است که این کتاب میان متخصصان آن رشته دارد.
بنابر این سخن به معنای این نیست که ارزیابی دو یا چند متخصص بی فایده است، بحث سر این است که آنچه نزدیک به عدالت است، و می تواند نورآوری علمی یک اثر را تأیید کند، به همان ارجاع و شاخص استنادی بر می گردد. این کاری است که باید راهی برای آن یافت و البته متاسفانه این سبک کار در کشور ما جا نیفتاده و مقداری هم که است، سیستم های ارزیابی بین المللی به ما تحمیل کرده که تحمیل خوبی هم هست.
ما باید به سمت روش های ارزیابی جدید برای سنجش آراء علمی، مقالات و کتابها برویم و از اظهار نظرهای متخصصانه و چند نفره پرهیز کنیم. می دانم کار سختی است اما باید راهش را یافت.
✳️ #جلسه_پنجم_بناء ✳️
💠 انواع بناء در حروف :
🔆 بیان کردیم که کلمه مبنی، کلمه ای است که شکل آخر آن، ثابت باشد.
🔆 به آن شکل آخر کلمه که ثابت است، نوع بناء کلمه میگویند.
مثلا : شکل ثابت کلمه "مُنذُ" ضمه است.
که به این کلمه، مبنی بر ضَم میگویند.
🌀 در میان حروف هم مبنی بر سکون دیده میشود.
مثلا : هَلْ مبنی هست. حرکت آخر کلمه، ثابت است و این حرکت ثابت حرف آخر، سکون است که این کلمه مبنی بر سکون میشود.
🌀 و بعضی از حروف هم مبنی بر فتح هستند.
مانند : وَ
🌀 و هم مبنی بر کسر هستند.
مانند : بـِ
🔮 انواع بناء در حروف :
🔅مبنی بر سکون
🔅مبنی بر ضم
🔅مبنی بر فتح
🔅مبنی بر کسر
#آموزش_عربی
@yortchi_bosjin_pdf
بحث حقیر این است که امامت در کلام شیعی معنایش واضح است ( که شما هم ذکر کردید ) و لکن آن امامی که در لسان ما به بزرگان دین اطلاق میشود همان اراده امامت اهل بیت (ع) میشود ؟؟ یعنی وقتی به آیت الله خوئی و مرحوم کاشف الغطا و سید محمود شاهرودی و سید موسی صدر و سید روح الله خمینی اطلاق کلمه " امام " میکنند منظورشان امامت به معنای امامت اهل بیت است ؟؟
نظر بنده این است که واضح است که مقصود در زیارت نامه امامت به معنای رایج در بین مردم که معنایش رهبری است میباشد . اگرچه معنای امامت را شما یک چیز بدانید ولکن در بین مردم ابدا به این چیز ها توجهی ندارند و آقای جوادی هم طبق این بیان زیارت نامه ای برای مردم عادی تنظیم کرده اند .
البته این احتمال هم وجود دارد که کاتب (بی سواد و یا کم سواد) دو کتاب را با هم استنساخ کرده و آنها را به صورت یک کتاب درآورده است.
توضیح این که گاه چند جزوه کم حجم خطی در کنار هم صحافی می شدند. حالا ممکن است نسخه ای که کاتب نسخه دوم شما، اساس استنساخ خودش قرار داده بوده در حقیقت دو تکه از دو کتاب مختلف بوده است که به سبب شباهت موضوع، در کنار هم صحافی شده است. حالا کاتب کم سواد هم فکر کرده این ها همه اش یک کتاب است، و آن را به صورت یک کتاب واحد، استنساخ کرده است.
همه این احتمالات را باید مد نظر داشته باشید، و در مقدمه به تفصیل از آن بحث کنید.
بیش از این حال و حوصله توضیح ندارم. معذرت میخواهم.
اگر اشعار قبل و بعد از این کلمه در دنباله هم و از یک شاعر است، ظاهرا کلمه مورد نظر «و له» است
خولانی هم در این عبارت مشکوک است_البته خولانی در میان اصحاب رجال دیده میشود□ ولی در این نسخه خورجی و شکلهای دیگر هم محتمل به نظر می رسد
سلام؛ متن یک کتاب یا یک مقاله، فقط به عباراتِ نویسندۀ آن متن اختصاص دارد. حال اگر کاتبی از روی سهو، یک یا چند کلمه از متن را در کتابت ابتدایی اش جا انداخت و بعداً در هامش یا حاشیۀ متن نگاشت، باز هم جزئی از متن نویسنده است و باید در متن درج شود. بله، این مصحِّح است که در صورت اهمیت داشتنِ این اضافات و کاستی ها (مثلاً اگر ناشی از اختلاف نسخه ها، یا ناشی از بازنگری نویسندۀ متن باشد)، باید وجودِ چنین زیاده یا نقصانی را در پاورقی (در بخش بیان اختلاف نسخ) به شیوه ای که در کتب مربوط به تصحیح متون بیان نموده اند، گزارش نماید.
سپاس از لطف بیکرانتان
این نسخه مقدمه دیوان و چند غزل و تک بیت از بیگانه نیشابوری دارد و ان را به تمامی دیده ام.
در جنگ دیگری در کتابخانه ملی نیز چند رباعی از ابوالحسن بیگانه کلانتر نیشابور هست که فایل آن را هم دیده ام.
نسخه دانشگاه تهران تقریبا کامل است و به گمان بنده از اوایل نسخه یک یا دو برگ افتاده و انجامه نسخه نیز افتادگی دارد و رباعیات ناتمام است.
بله کلمه ای شبیه رضا دیده میشود وهمچنین ظاهرا به ابتدای حرف کشیده ی وسط مهر هم حرف دیگری متصل است ولی اینکه یک کلمه از پائین ویک کلمه از بالا خوانده شود بعید نیست؟
با سلام و سپاس، بله درسته، همانطور که در محل خویش اشاره شده، هر کتابی که تصحیح میشود، مصحح اگر به دلایل اخلاقی و مانند آن ناچار است بخشهایی از اثر را حذف کند (یا ممیزی حذف میکند)، یا باید از خیر تصحیح آن اثر بگذرد، یا در عنوان اثر، کلمه "منتخب" را درج نماید و طبعا درج عنوان اصلی روی اثری که دارای حذفیات است، از اخلاق پژوهشی به دور است. متاسفانه فراوان دیده شده، مصححان، به خصوص در دیوانها و آثار ادبی، بخشهایی را حذف نموده و آن را به عنوان دیوان شاعر منتشر کردهاند، در حالی که تمامی نسخ آن دیوان حاوی چنین بخشهایی بوده هست و این اثر منتشر شده هم قاعدتا "ما صُدر عن قلم المولف" نیست.
به نظر میرسد تنها راه منطقی و علمی در این مواقع، درج کلمه "منتخب" روی اثر است .
سلام و ادب
احتمال اینکه ترجمه یکی از منابع حدیثی باشد بعید به نظر می رسد ، زیرا که احادیث موجود در این چند صفحه در منابع مختلف و متفاوت آمده است ، مثلا حدیثی از آن در امالی شیخ طوسی آمده و حدیثی دیگر که کمتر در منابع یافت می شود در «العدد القویه» نقل شده است .
با این حال آیا در اوراق موجود عناوین فقط فصل است؟ و یا عنوان بزرگتری هم در این اوراق موجود دیده می شود؟
خانه کتاب به خاطر اینکه سایت فهرستگان رو کافی میدونند این سایت رو برداشتند.درحالیکه هرکدوم فایده خودشو داشتند.با کارزار و تبلیغات و جنگ رسانه ای و غیره هم بعید است فایده ای داشته باشد و باید حضوری چند نفر از مشاهیر با خانه کتاب مذاکره کنند درین زمینه
چون این سایت هم هزینه خاصی برای خانه کتاب نداره.هزینه یک سال کل این سایت نهایت نهایت بشود ۱۰ میلیون
با سلام و سپاس، بله درسته، همانطور که در محل خویش اشاره شده، هر کتابی که تصحیح میشود، مصحح اگر به دلایل اخلاقی و مانند آن ناچار است بخشهایی از اثر را حذف کند (یا ممیزی حذف میکند)، یا باید از خیر تصحیح آن اثر بگذرد، یا در عنوان اثر، کلمه "منتخب" را درج نماید و طبعا درج عنوان اصلی روی اثری که دارای حذفیات است، از اخلاق پژوهشی به دور است. متاسفانه فراوان دیده شده، مصححان، به خصوص در دیوانها و آثار ادبی، بخشهایی را حذف نموده و آن را به عنوان دیوان شاعر منتشر کردهاند، در حالی که تمامی نسخ آن دیوان حاوی چنین بخشهایی بوده هست و این اثر منتشر شده هم قاعدتا "ما صُدر عن قلم المولف" نیست.
به نظر میرسد تنها راه منطقی و علمی در این مواقع، درج کلمه "منتخب" روی اثر است .
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com