با سلام
لطف مي كنيد اگر در خواندن تاریخ مضبوط در انتهای متن یاری کنید.
لازم به ذکر است که نسخه، مربوط به رساله ای است از ابن کمال پاشا که متوفی 940 ق می باشد.
یکی از دوستان بنده به دنبال نسخه ای از الدر المکنون ابن عربی است که در کتابخانه ی رضوی موجود است ولی گفتند چون نسخه در علوم غریبه است، عکس نسخه نمی دهند. آیا دوستان راهکار و چاره ای می شناسند که بتوان عکس نسخه را از کتابخانه ی رضوی گرفت؟
با سلام خدمت اساتید محترم. کسی نسخه ای از فردوس التواریخ نوشته خسرو بن عابد ابرقوهی معروف به ابن معین را در اختیار دارد؟ به بخش شعرای نسخه نیاز مندم و تا جایی که می فهمم هرگز چاپ نشده است. درست است؟
بلاغ:
قرائت یا سماع یک متن و همچنین مقابلة آن معمولاً در چندین جلسه انجام میشد و در هر کدام از جلسات، خواندن بخشی از متن را پیش میبردند. به همین دلیل مرسوم بود که در پایان هر جلسه، تا هر کجا که متن را خوانده یا مقابله کرده بودند، یادداشت کوتاهی را در حاشیة نسخه مینوشتند. این یادداشت کوتاه را «بلاغ» مینامیم. ( صفری،نسخه شناخت:35)
سلام علیکم
من صدها ساعت از سخنرانی های ایشون را با دقت گوش کردم از زمانی که در شبکه الکوثر بودند
این متن را هم خواندم
احساس می کنم موجی علیه ایشون راه افتاده که خیلی منصفانه نیست.
متن کامل یادداشت بالا را هم مطالعه کردم. انتقادها جدی نبود.
ایشون دغدغه ای را مطرح می کنند که از اساس وارد است.
هدفم دفاع نیست ولی با آشنایی که نسبت به تفکراتشون و نوع ارائه مباحثشون دارم نمی تونم بعضی صحبتها در این زمینه را بپذیرم
میر سید احمد نخستین دانشمند برجسته ای است که در اصفهان به مقابله با نوشته های مسیحیان علیه اسلام که در اصفهان و دیگر شهرهای ایران منتشر می شد پرداخت و لوامع ربانی و مصقل صفا را نوشت. مصقل صفا آن اندازه ارجمند بود که در واتیکان با برنامه ریزی برای آن ردیه نوشته شد که نسخه هایی از آن باقی مانده است. مصقل صفا را دوستمان جناب آقای حامد ناجی اصفهان منتشر کرده است.
برگی از پیشینه تصحیح متن
بحث تصحیح متن، بحث جدیدی نیست، بلکه قدمای از علمای اصیل، در استنساخ آثار، دقت به خرج داده و تلاش می کردند تا بر اساس نسخه های کهن و صحیح، نسخه ای دقیق برای خود فراهم آورند. این که آنان مطابق چه اصولی تصحیح می کردند، و چه نکاتی را در این باره مراعات می نمودند، از انجامه برخی از نسخه ها بدست می آید. در اینجا یک نمونه جالب تقدیم می کنم که کاتب با دقت شرح می دهد که چگونه متن خود را فراهم آورده و از چه نسخه ها و با چه اصولی آن را کتابت کرده است.
نسخه ای از تهذیب الاحکام شیخ طوسی، در سال 1077 توسط محمد حسین بن محب علی فراهم آمده و او در پایان کتاب، گزارش استفاده و مقابله نسخه خود را با نسخ معتبر چنین شرح داده است:
من این نسخه را استنساخ کرده و آن را با نسخه معتبری که مولانا محمد تقی «مجلسی» (م 1070) فراهم آورده بود، مقابله کردم.
نسخه ملامحمد تقی مجلسی، از روی نسخه ای که به خط شیخ حسین بن عبدالصمد، پدر شیخ بهایی بوده، کتابت شده است. [این نسخه بعدها در اختیار شیخ بهایی بوده و مجلسی اول که شاگرد وی بوده از آن استفاده کرده است]
نسخه شیخ حسین پدر شیخ بهایی، از روی نسخه ای از تهذیب الاحکام استنساخ شده که به خط خود شیخ طوسی بوده و او [یعنی شیخ حسین] آن را بر شهید ثانی خوانده است. به هر حال، نسخه شیخ حسین بن عبدالصمد، نسخه ای است که ملامحمد تقی مجلسی، نسخه اش را با آن مطابقت داده است.
ملامحمد تقی مجلسی، بار دیگر نسخه خود را با دو نسخه دیگر تطبیق داده است: نخست نسخه مولا احمد «مقدس» اردبیلی ، و دیگری با نسخه مولا عبدالله شوشتری.
کاتب ما می گوید: اکنون آنچه در متن نسخه ما آمده، موافق با نسخه متعلق به شیخ بهایی به خط پدرش شیخ حسین بن عبدالصمد است. و آنچه در حاشیه آمده، مطابق دو نسخه آن دو استاد فاضل یعنی ملا احمد اردبیلی و و تستری است.
بدین ترتیب او گزارش نسخه ها و کار خود را در تهیه این نسخه شرح داده و ما را در جریان روش کار عالمان در این زمینه، یعنی ارائه یک متن مصحّح قرار داده است. تصویر این صفحه را پایین ملاحظه فرمایید.
@jafarian1964
یک نسخه از کتاب بالا در یمن است که خیلی سال پیش آن را دیدم و نسخه ای هم در کتابخانه برلین است که سال ۲۰۱۲ آن را در آنجا یافتم و از آن عکسی گرفتم. نسخه مهم و اقدم آن در آمبروزیاناست که عکس آن را هم دارم. این کتاب باید تصحیح و منتشر شود. مدتی پیش به فاضل محترم آقای موسوی بروجردی پیشنهاد کردم کتاب را منتشر کنند. یک تحقیقی از این متن سال ها پیش به عنوان رساله دکتری در غرب صورت گرفت اما هنوز چاپ نشده است. دو نسخه یمن و برلین همدیگر را تکمیل می کنند. نسخه آمبروزیانا بسیار کهن است و البته کامل نیست. نسخه ریشه های مشترک با اخبار صفین نصر بن مزاحم دارد اما به نظر می رسد که تحریری است که در آن از روایات نسخه های دیگر هم استفاده شده. باید کسی جدی روی این متن مهم و ارزشمند شیعی کار کند. در کانال نسخه های خطی عکس یک برگ آن را گذاشتم که می بینید.
کتاب های منسوب به خواجه نصير طوسي
شماری از کتاب هایی که در نسخه های خطی به محقق طوسي منسوب شده قطعا از او نيست. در اين ميان روشنترين مورد روضة التسليم و مطلوب المؤمنين است که در عدم اصالت انتساب آنها به خواجه طوسي کمترين ترديدی را نمی توان داشت. رساله تولا و تبرا که از آن تنها يک نسخه خطی اصلی در مجموعه ای نسبتا کهن موجود است صراحتا در خود مجموعه به خواجه طوسي منسوب نشده. البته احتمال اينکه اين متن از محقق طوسي باشد کلا منتفی نيست؛ خاصه اینکه در مقدمه آن از ناصر الدين محتشم نام برده شده، همو که اخلاق ناصری را خواجه برای او نوشت. به هرحال متن تولا و تبرا جز اشاره ای در مقدمه آن مشتمل بر هيچ عقيده ای خاص اسماعيليان و نزاریان نيست. با اين حال به نظر می رسد که اين رساله را يکی از نويسندگان نزاری تون (در نزديکی قائن از مناطق قهستان) نوشته باشد و تأليفی از محقق طوسي نباشد.
آغاز و انجام خواجه حتما از اوست. کهنترين نسخه خطی آن در مجموعه سفينه تبريز و با انتساب آشکار به خواجه طوسي است. منتهی از مطاوی این رساله برخلاف نظر برخی محققان مطلقا معلوم نيست که در دوران اقامت خواجه در قهستان و الموت نوشته باشد. به احتمال زياد اين رساله را خواجه کم و بيش هم زمان با تأليف اوصاف الأشراف نوشته. به هرحال در اين رساله تعابير عرفانی ديده می شود و مطلقا رساله ای باطنی به شيوه اسماعيلی نيست. خواجه طوسي در رساله آغاز و انجام (ص 29 از چاپ ميراث مکتوب در ضن سه رساله) و در ديگر صفحات کتاب آشکارا انديشه تأويلی قيامت به مفهوم نزاری آن را رد می کند. در اين متن بسيار ارشمند، خواجه تصويری که از خداوند، مبدأ عالم و همچنين آخرت و قيامت می دهد با تعاليم اسماعيليان و نزاريان متفاوت است و از فلسفه فکری و مذهبی آنان به کلی بيگانه است. هيچ اشاره روشنی در متن کتاب به هيچ انديشه اسماعيلی در آن ديده نمی شود. بنابراين اين فرض که اين متن را نوشته ای اسماعيلی از خواجه طوسي بدانيم نادرست است. چنانکه گفتم دليلی هم نداريم تا آن را تأليفی از دوران قهستان و الموت بدانيم. به ويژه اينکه آن را برخلاف ساير نوشته های آن دوران به خداوندگاران قهستان و الموت تقديم نکرده است.
در اين ميان منسوب کردن روضة التسليم (رساله تصورات) به خواجه طوسي از همه عجيب تر است. اين رساله به هيچ عنوان و با هيچ مستمسک ضعيفی هم نمی تواند تأليفی از طوسي قلمداد شود. نويسنده اين کتاب همانطور که در نسخه های خطی آن هم ديده می شود همان نويسنده هفت باب و شاعر معروف ديوان قائميات است؛ يعنی صلاح الدین حسن محمود کاتب.
این کتاب اثر ارزشمندی است درباره فضائل حضرت امیر (ع) که اسانید مفیدی هم دارد. از آن دو نسخه کهن دست کم باقی است: یکی نسخه ای در استانبول که آن را در این یادداشت معرفی کرده ام: http://ansari.kateban.com/post/۱۷۸۶ و دیگری نسخه ای که زمانی در اختیار ابن طاوس و زمانی هم در کتابخانه خواجه محمد پارسا بوده و همینک در کتابخانه بیرونی تاشکند نگهداری می شود. هر دو نسخه را دیده ام و از آنها عکس دارم. اجازه ای را که در نسخه استانبول هست در یادداشت بالا نقل کرده ام. باید کسی همت کند و این کتاب را از نو منتشر کند. چاپ های قبلی بسیار آشفته و غیر انتقادی است.
ممکن است گفته شود با توجه به عنوان تعليقات، اين کتاب مجموعه ای است از يادداشت هایی که بهمنيار عینا از مجموعه درس های ابن سينا و يا مجموعه پاسخ های او به پرسش های بهمنيار فراهم کرده. اينجا هم چند اشکال وجود دارد: نخست اینکه ابن سينا مدرس مدرسه ای نبود تا بسان آنچه بعد از او به ويژه در سنت های مدرسی معمول شد درس های منظمی ارائه داده باشد. متن کتاب هم نشان نمی دهد که اينها مطالبی بوده که کسی از مجموعه درسی منظم به صورت آنچه در سنت تقريرات نويسی می شناسيم فراهم کرده باشد. ابن سينا کتاب های خود را املاء می کرد و شاگردانی محدود داشت که در محضر او اين کتاب ها را تحریر و تبییض می کردند. اگر کتاب تعليقات از اين شمار بود می بايست مقدمه ای می داشت و مهمتر از آن از نظمی تبعيت می کرد؛ در حالی که تعليقات کتابی است که به مجموعه ای از يادداشت های نا منظم که در پی هم آمده اند بيشتر شباهت دارد؛ با اينکه گاهی چندين يادداشت پی در پی مرتبط با يک موضوع است. وانگهی مجموعه ای از مکاتبات بهمنيار با ابن سينا بخشی از کتاب المباحثات را تشکيل می دهد و قسمتی از آن هم مشتمل بر يادداشت هایی است از ابن سينا که ظاهرا برگرفته از گفتگوهای بهمنیار است با او و یا تکه هایی که از گفتارهای تحریر نشده ابن سینا بعدها از مجموعه آثار و نوشته ها و دست خط های ابن سینا به دست آمد. پس با اين حساب يا بايد تعليقات را به کتاب مباحثات پيوند می دادند و با همان عنوان و يا مباحثات را به کتاب تعليقات ملحق می کردند. چنين به نظر می رسد که ماهيت کتاب تعليقات متفاوت از کتاب مباحثات بوده و انتساب آن به ابن سينا نمی توانسته همچون کتاب مباحثات مقبول باشد. از ديگر سو بسياری از بندهای کتاب تعليقات مطلقا حالت توضيحی و يا تفسيری ندارند و روشن است که به عنوان پاسخ به پرسشی مطرح نشده اند؛ در واقع صرفا باوری مشهور نزد فلاسفه را ارائه می دهند. به همين دليل نه تنها نمی توان تصور کرد که در مقام پاسخ به پرسشی اساسی که توضيح ابن سينا را طلب کند ارائه شده اند بلکه حتی نقل آنها به صورت يادداشت از روی آثار فارابی و ابن سينا را هم مستبعد نشان می دهد. اين را هم اضافه کنم که اگر کتاب تعليقات مجموعه يادداشت ها و پاسخ های ابن سيناست پس سهم فارابی در اين تعليقات چيست؟ مصصح کتاب، آقای موسويان با وجود اينکه به روشنی متن همه آنچه در کتاب تعليقات فارابی آمده را يا عينا و يا با توضيحاتی بيشتر در متن کتاب ابن سينا نشان داده اند با اين وصف همچنان اصرار دارند که تعليقات فارابی اثری مستقل از تعليقات ابن سيناست و در واقع ابن سينا (و يا بهمنيار) گاه عين مطالب فارابی را در تعليقات تکرار کرده و يا اينکه آن را همراه با شرح و توضيحی نقل کرده است. اين در حالی است که بايد اين نسبت را بر عکس می ديدند: در واقع متنی که به نام تعليقات فارابی معروف است تنها هيئتی است برگزيده از تعليقات ابن سينا.
با توجه به سنت تعليق نگاری که ما قبلا مفصلا در نوشته های خود توضيح داده ايم تنها تفسير مقبول از کتاب تعليقات ابن سينا را می توان در ذيل چنين توضيح داد:
تعليقات منسوب به ابن سينا در واقع متن های مکتوب از سوی او نيست؛ کما اينکه ربطی به فارابی به شکل مستقيم ندارد. اين کتاب مجموعه ای از تعاليق (يادداشت ها) است به قلم بهمنيار که در طی تحصيل نزد ابن سينا و بهره گيری از محضر او فراهم کرده بود و بنابراين برداشت های او از درس های ابن سيناست که به منظور اینکه اصل مطالب و برهان ها و نحوه دقيق تقرير مطالب و براهين برای او محفوظ باشد آنها را در طی يادداشت هایی شخصی نگاشته بوده بی آنکه به آنها نظمی دهد. به احتمال زياد تفاوت هيئت های مختلف اين کتاب در نسخه های خطی متعددی که از آن در دست است به دليل اين است که در دفعات متعددی تلاش هایی برای تنظيم و يا دست کم نسخه برداری از مجموعه ياداشت های او صورت گرفته بوده. آنچه در هيئت موجود در نسخه آياصوفيا و شماری ديگر از نسخه هایی که ريشه آنها به این نسخه می رسد ديده می شود چنين می نمايد که فراهم آمده ابو العباس لوکري است و به همين دليل هم خود او برای اين مجموعه فهرستی تنظيم کرد. هيئت های ديگر اين مجموعه يادداشت ها را می توان در شکل های ديگری که هم در تعداد يادداشت ها، و هم در ترتيب با نسخه لوکري تفاوت دارند ديد.
هيئتی که به عنوان تعليقات فارابی شناخته می شود و مکرر چاپ شده يکی از مجموعه هایی است که از مجموعه تعليقات بهمنیار برگزيده شده است. به هرحال اين احتمال وجود دارد که بهمنيار در تدريس فلسفه از اين مجموعه يادداشت های خود استفاده می کرده و همين موجب اهتمام شاگردانش به اين يادداشت ها بوده است. می دانیم که استادان از يادداشت ها و يا تقريرات درسی دوران تحصيلی شان در ايام تدريس استفاده می کرده اند (اين سنت را در فقه و اصول و خلاف اهل سنت سنت تعليقه/ تعليق می ناميده اند).
واقعيت کتاب های منسوب به خواجه نصير طوسي
شماری از کتاب هایی که در نسخه های خطی به محقق طوسي منسوب شده قطعا از او نيست. در اين ميان روشنترين مورد روضة التسليم و مطلوب المؤمنين است که در عدم اصالت انتساب آنها به خواجه طوسي کمترين ترديدی را نمی توان داشت. رساله تولا و تبرا که از آن تنها يک نسخه خطی اصلی در مجموعه ای نسبتا کهن موجود است صراحتا در خود مجموعه به خواجه طوسي منسوب نشده. البته احتمال اينکه اين متن از محقق طوسي باشد کلا منتفی نيست؛ خاصه اینکه در مقدمه آن از ناصر الدين محتشم نام برده شده، همو که اخلاق ناصری را خواجه برای او نوشت. به هرحال متن تولا و تبرا جز اشاره ای در مقدمه آن مشتمل بر هيچ عقيده ای خاص اسماعيليان و نزاریان نيست. با اين حال به نظر می رسد که اين رساله را يکی از نويسندگان نزاری تون (در نزديکی قائن از مناطق قهستان) نوشته باشد و تأليفی از محقق طوسي نباشد.
آغاز و انجام خواجه حتما از اوست. کهنترين نسخه خطی آن در مجموعه سفينه تبريز و با انتساب آشکار به خواجه طوسي است. منتهی از مطاوی این رساله برخلاف نظر برخی محققان مطلقا معلوم نيست که در دوران اقامت خواجه در قهستان و الموت نوشته باشد. به احتمال زياد اين رساله را خواجه کم و بيش هم زمان با تأليف اوصاف الأشراف نوشته. به هرحال در اين رساله تعابير عرفانی ديده می شود و مطلقا رساله ای باطنی به شيوه اسماعيلی نيست. خواجه طوسي در رساله آغاز و انجام (ص 29 از چاپ ميراث مکتوب در ضن سه رساله) و در ديگر صفحات کتاب آشکارا انديشه تأويلی قيامت به مفهوم نزاری آن را رد می کند. در اين متن بسيار ارشمند، خواجه تصويری که از خداوند، مبدأ عالم و همچنين آخرت و قيامت می دهد با تعاليم اسماعيليان و نزاريان متفاوت است و از فلسفه فکری و مذهبی آنان به کلی بيگانه است. هيچ اشاره روشنی در متن کتاب به هيچ انديشه اسماعيلی در آن ديده نمی شود. بنابراين اين فرض که اين متن را نوشته ای اسماعيلی از خواجه طوسي بدانيم نادرست است. چنانکه گفتم دليلی هم نداريم تا آن را تأليفی از دوران قهستان و الموت بدانيم. به ويژه اينکه آن را برخلاف ساير نوشته های آن دوران به خداوندگاران قهستان و الموت تقديم نکرده است.
در اين ميان منسوب کردن روضة التسليم (رساله تصورات) به خواجه طوسي از همه عجيب تر است. اين رساله به هيچ عنوان و با هيچ مستمسک ضعيفی هم نمی تواند تأليفی از طوسي قلمداد شود. نويسنده اين کتاب همانطور که در نسخه های خطی آن هم ديده می شود همان نويسنده هفت باب و شاعر معروف ديوان قائميات است؛ يعنی صلاح الدین حسن محمود کاتب.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
ممکن است گفته شود با توجه به عنوان تعليقات، اين کتاب مجموعه ای است از يادداشت هایی که بهمنيار عینا از مجموعه درس های ابن سينا و يا مجموعه پاسخ های او به پرسش های بهمنيار فراهم کرده. اينجا هم چند اشکال وجود دارد: نخست اینکه ابن سينا مدرس مدرسه ای نبود تا بسان آنچه بعد از او به ويژه در سنت های مدرسی معمول شد درس های منظمی ارائه داده باشد. متن کتاب هم نشان نمی دهد که اينها مطالبی بوده که کسی از مجموعه درسی منظم به صورت آنچه در سنت تقريرات نويسی می شناسيم فراهم کرده باشد. ابن سينا کتاب های خود را املاء می کرد و شاگردانی محدود داشت که در محضر او اين کتاب ها را تحریر و تبییض می کردند. اگر کتاب تعليقات از اين شمار بود می بايست مقدمه ای می داشت و مهمتر از آن از نظمی تبعيت می کرد؛ در حالی که تعليقات کتابی است که به مجموعه ای از يادداشت های نا منظم که در پی هم آمده اند بيشتر شباهت دارد؛ با اينکه گاهی چندين يادداشت پی در پی مرتبط با يک موضوع است. وانگهی مجموعه ای از مکاتبات بهمنيار با ابن سينا بخشی از کتاب المباحثات را تشکيل می دهد و قسمتی از آن هم مشتمل بر يادداشت هایی است از ابن سينا که ظاهرا برگرفته از گفتگوهای بهمنیار است با او و یا تکه هایی که از گفتارهای تحریر نشده ابن سینا بعدها از مجموعه آثار و نوشته ها و دست خط های ابن سینا به دست آمد. پس با اين حساب يا بايد تعليقات را به کتاب مباحثات پيوند می دادند و با همان عنوان و يا مباحثات را به کتاب تعليقات ملحق می کردند. چنين به نظر می رسد که ماهيت کتاب تعليقات متفاوت از کتاب مباحثات بوده و انتساب آن به ابن سينا نمی توانسته همچون کتاب مباحثات مقبول باشد. از ديگر سو بسياری از بندهای کتاب تعليقات مطلقا حالت توضيحی و يا تفسيری ندارند و روشن است که به عنوان پاسخ به پرسشی مطرح نشده اند؛ در واقع صرفا باوری مشهور نزد فلاسفه را ارائه می دهند. به همين دليل نه تنها نمی توان تصور کرد که در مقام پاسخ به پرسشی اساسی که توضيح ابن سينا را طلب کند ارائه شده اند بلکه حتی نقل آنها به صورت يادداشت از روی آثار فارابی و ابن سينا را هم مستبعد نشان می دهد. اين را هم اضافه کنم که اگر کتاب تعليقات مجموعه يادداشت ها و پاسخ های ابن سيناست پس سهم فارابی در اين تعليقات چيست؟ مصصح کتاب، آقای موسويان با وجود اينکه به روشنی متن همه آنچه در کتاب تعليقات فارابی آمده را يا عينا و يا با توضيحاتی بيشتر در متن کتاب ابن سينا نشان داده اند با اين وصف همچنان اصرار دارند که تعليقات فارابی اثری مستقل از تعليقات ابن سيناست و در واقع ابن سينا (و يا بهمنيار) گاه عين مطالب فارابی را در تعليقات تکرار کرده و يا اينکه آن را همراه با شرح و توضيحی نقل کرده است. اين در حالی است که بايد اين نسبت را بر عکس می ديدند: در واقع متنی که به نام تعليقات فارابی معروف است تنها هيئتی است برگزيده از تعليقات ابن سينا.
با توجه به سنت تعليق نگاری که ما قبلا مفصلا در نوشته های خود توضيح داده ايم تنها تفسير مقبول از کتاب تعليقات ابن سينا را می توان در ذيل چنين توضيح داد:
تعليقات منسوب به ابن سينا در واقع متن های مکتوب از سوی او نيست؛ کما اينکه ربطی به فارابی به شکل مستقيم ندارد. اين کتاب مجموعه ای از تعاليق (يادداشت ها) است به قلم بهمنيار که در طی تحصيل نزد ابن سينا و بهره گيری از محضر او فراهم کرده بود و بنابراين برداشت های او از درس های ابن سيناست که به منظور اینکه اصل مطالب و برهان ها و نحوه دقيق تقرير مطالب و براهين برای او محفوظ باشد آنها را در طی يادداشت هایی شخصی نگاشته بوده بی آنکه به آنها نظمی دهد. به احتمال زياد تفاوت هيئت های مختلف اين کتاب در نسخه های خطی متعددی که از آن در دست است به دليل اين است که در دفعات متعددی تلاش هایی برای تنظيم و يا دست کم نسخه برداری از مجموعه ياداشت های او صورت گرفته بوده. آنچه در هيئت موجود در نسخه آياصوفيا و شماری ديگر از نسخه هایی که ريشه آنها به این نسخه می رسد ديده می شود چنين می نمايد که فراهم آمده ابو العباس لوکري است و به همين دليل هم خود او برای اين مجموعه فهرستی تنظيم کرد. هيئت های ديگر اين مجموعه يادداشت ها را می توان در شکل های ديگری که هم در تعداد يادداشت ها، و هم در ترتيب با نسخه لوکري تفاوت دارند ديد.
هيئتی که به عنوان تعليقات فارابی شناخته می شود و مکرر چاپ شده يکی از مجموعه هایی است که از مجموعه تعليقات بهمنیار برگزيده شده است. به هرحال اين احتمال وجود دارد که بهمنيار در تدريس فلسفه از اين مجموعه يادداشت های خود استفاده می کرده و همين موجب اهتمام شاگردانش به اين يادداشت ها بوده است. می دانیم که استادان از يادداشت ها و يا تقريرات درسی دوران تحصيلی شان در ايام تدريس استفاده می کرده اند (اين سنت را در فقه و اصول و خلاف اهل سنت سنت تعليقه/ تعليق می ناميده اند).
یک نسخه از کتاب بالا در یمن است که خیلی سال پیش آن را دیدم و نسخه ای هم در کتابخانه برلین است که سال ۲۰۱۲ آن را در آنجا یافتم و از آن عکسی گرفتم. نسخه مهم و اقدم آن در آمبروزیاناست که عکس آن را هم دارم. این کتاب باید تصحیح و منتشر شود. مدتی پیش به فاضل محترم آقای موسوی بروجردی پیشنهاد کردم کتاب را منتشر کنند. یک تحقیقی از این متن سال ها پیش به عنوان رساله دکتری در غرب صورت گرفت اما هنوز چاپ نشده است. دو نسخه یمن و برلین همدیگر را تکمیل می کنند. نسخه آمبروزیانا بسیار کهن است و البته کامل نیست. نسخه ریشه های مشترک با اخبار صفین نصر بن مزاحم دارد اما به نظر می رسد که تحریری است که در آن از روایات نسخه های دیگر هم استفاده شده. باید کسی جدی روی این متن مهم و ارزشمند شیعی کار کند. در کانال نسخه های خطی عکس یک برگ آن را گذاشتم که می بینید.
با سلام وتشکر
میشه با نسخه ای دیگر از این ترجمه معروف مقابله کرد.
ایشان قبل از شروع به ترجمه مقدمه ای چند صفحه ای نیز نوشته که قابل توجه است.
نسخه ای که در کتابخانه شخصی من هست به کتابت سال ۱۳۳۵ هجری است که با نسخه مولف مقابله شده است و در ص ۳۵ ان مطلب است که اگر کسی از اساتید معنا ان را می داند سپاسگذارم راهنمایی کند 🙏🙏
سلام علیکم. دوستی سوالی پرسیده است که من آن را به اشتراک می گذارم به امید پاسخی. سخنش این است که در نسخه ای خطی نویسنده فارسی زبان عربی دان برخی واژه های دعا را از لحاظ گرامری غلط نوشته است مثل یا ذالجلال را یا ذوالجلال و یا : نور علی نور . پرسشش آن است که در فارسی کتاب یا مقاله ای هست که توضیحی درباره این گونه کژتابی های نوشتاری در متون خطی داده باشد؟ مصحح می تواند آنها را به لحاظ گرامری درست کند اما اینها در نهایت نوشته مولف اصلی نخواهد بود. همچنین سوال دیگر این است که آیا نوشته یا تحقیقی در فارسیزه کردن دعاهای عربی وجود دارد؟ باز تاکید براین است که نویسنده نسخه عربی را می دانسته. در زیر متن ایمیل:
با سلام به نظر میرسد، این نسخه در زمان حیات مصنفِ آن، کتابت گردیده بود، اندکی بعد، این نسخه به عرضِ وی میرسد اما احتمالا میبیند دارای اشکالاتی در متن است، لذا به دارنده نسخه توصیه میکند آن را (شاید با نسخه خط مولف یا نسخهای که از روی خط مولف نوشته شده بوده) مقابله نموده و این نسخه را تصحیح نماید🌺
سلام علیکم. دوستی سوالی پرسیده است که من آن را به اشتراک می گذارم به امید پاسخی. سخنش این است که در نسخه ای خطی نویسنده فارسی زبان عربی دان برخی واژه های دعا را از لحاظ گرامری غلط نوشته است مثل یا ذالجلال را یا ذوالجلال و یا : نور علی نور . پرسشش آن است که در فارسی کتاب یا مقاله ای هست که توضیحی درباره این گونه کژتابی های نوشتاری در متون خطی داده باشد؟ مصحح می تواند آنها را به لحاظ گرامری درست کند اما اینها در نهایت نوشته مولف اصلی نخواهد بود. همچنین سوال دیگر این است که آیا نوشته یا تحقیقی در فارسیزه کردن دعاهای عربی وجود دارد؟ باز تاکید براین است که نویسنده نسخه عربی را می دانسته. در زیر متن ایمیل:
🔸 تفسیر عیاشی
🔹 تفسیر عیاشی یکی از تفاسیر روایی شیعه است که فقط نیمی از آن باقی مانده و متاسفانه اسانید این بخش نیز حذف شده است.
🔸 ظاهرا تا الان نسخه ای کهن از آن یافت نشده است. نسخه های که از این تفسیر معرفی شده ( دنا ج 3 ص 172) همگی متعلق به قرن یازدهم به بعد است.
🔹 قدیمی ترین نسخه تاریخ دار این تفسیر در ایران نسخه شماره ۱۳۲۲ کتابخانه ملی است.
🔸 در برگ آخر این نسخه یادداشتی وجود دارد که پیگیری مالک این نسخه تفسیر، برای تصحیح و مقابله نسخه اش با نسخه های معتبرتر را به شکل زیر نشان می دهد.
🔹 1. کاتبی بنام صالح کرمانی در شوال سال ۱۰۹۱ق نسخه ای از تفسیر عیاشی را کتابت کرده است.
🔸 2. مالک نسخه، این نسخه را با یک نسخه ای البته مغلوط مقابله کرده است و اظهار امیدواری می کند در آینده به یک نسخه صحیحی از این کتاب دسترسی پیدا کند تا با آن مقابله کند.«قوبل و صحح بقدر الوسع و الامکان مع نسخه المغلوط و کان کاتب هذا الکتاب غیر مربوط و نرجو من الله جلّ شانه ان یعطینا بفضله العظیم و کرمه العمیم نسخه مصححة نفیسة حتی نقابله مرة اخری و صحّحنا حق التصحیح ...»
🔹 3. مالک بعد از مدتی یک نسخه دیگر از تفسیر عیاشی دسترسی پیدا می کند و نسخه خودش را با آن مقابله می کند. امتیاز این نسخه دوم این بوده که برای علامه مجلسی ارسال شده و با دو نسخه ای که در اختیار ایشان بوده مقابله شده است.
🔸 خوشبختانه همانطور که در تصویر بالا دیده می شود ایشان یادداشت روی این نسخه دوم راعینا در انتها نسخه خودش نوشته است:
{ارسلت التفسیر الی خدمت مولانا محمدباقر سلّمه الله تعالی لاجل المقابله قابل و ارسل الیّ هذا خطه حرّره العبد الاقل «بسم الله الرحمن الرحیم ؟؟ نسخه اینجانب اگر چه از روی دو نسخه مقابله ست یکی از کتابخانه شیخ بهاء المله و الدین و دیگر ؟کتابخانه قدیمه شوشتر و چون هر دو در سقم موافق بودند باز مغلوط ماند و آنچه در بحارالانوار نقل شد اکثر از نسخ دیگر حدیث تصحیح یافت حسب الفرموده با نسخه اینجانب مقابله شد و قدری تصحیح یافت اما صحت {کامل؟} و برء شافی نیافت امید که نسخه دیگر بهم رسد که صحتی داشته باشد والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته و کتب الحقیر محمدباقر بن محمدتقی عفی عنهما»}
🔹 نکته: مرحوم مجلسی در مقدمه جلد اول بحار درباره تفسیر عیاشی نوشته:«تفسیر العیاشی راینا منه نسختین قدیمتین»(بحار ج 1ص28) با توجه به عبارت بالا احتمال منظور ایشان از این دو نسخه معلوم می شود.
@libmazaheb
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com