گمانم اگر فرض کنیم که شاعر خود را مقید به رعایت مفتوح بودن حرف نون میدانسته، احتمالا رهنمون به اشارتی گویشی هم هست. یا لااقل یکی از مفروضات است.
اگر ضعف شاعری باشد، حسابی دیگر است.
بله سپاسگزارم و موافقم. من هم استفاده مولانا از این مدل، به ذهنم آمد و بر همان پایه، روانها را به ضم نون خواندم. منظورم از ضعف شاعری این بود که گاهی مصحح واقعا به این نتیجه میرسد که شاعر در شعرش کلمه کم می آورده. این مطلب که عرض میکنم خیلی جسورانه است البته. چون شما بهتر میدانید که باید بسیار محتاطانه بیان شود و با در نظر گرفتن شرایط فراوان و اشراف به مسائل مختلف اگر توان رسیدن به آن برای ما وجود داشته باشد. اما شاید میتواند احتمالی باشد. البته از گویش حاکم بر ذهن شاعر و گاهی وقتها کاتب نباید گذشت.
تو چطور؟ تو بیا اظهار کن،
تو چگونه ای، بیا و اظهار کن
مبهم نیست، یکی از دو معنای بالا باید باشد به نظر حقیر، و الله اعلم
دوستان کلمه مورد نظر را بهتر است شکل دیگر هم ببینیم
آنچه که سرکش گمان شده احتملا یه باشد با دو نقطه که زیر کلمات است و کلمه ترکیبی است از دو کلمه که دومی احتمالا ره یا شبیه آن باشد
گمانم شبستان به محل های تجمع هم گفته میشده. پس میشود کسی به جز اهل حرم منظور باشد.
چنانکه میدانید اگر شاهی از اهل حرم خود دستور نمیگرفت کاردان و کاردرست محسوب میشد. در بیت قبلی گفته بر تو اندیشناکم. پس شاید اهل حرم منظور نباشد.
به نظر میرسد در این بیت «خیر خیر» میتواند در هر دو معنی مصطلح کارکرد داشته باشد، هم هرزه، و هم بیهوده.
اما با توجه به کلمه پیشین، احتمالا به سبب تاکید، معنای نخست مدنظر شاعر بوده است.
ولی گذشته از اینها، کلاً شعر ضعیف و کم ارزشیست.
احتمالا منظور از "هنرمند" خود زال باشد که در سطر بالاتر او را "پرهنر" پهلوان" خوانده است و می توان این طور معنی کرد که تو تربیت او را به من سپردی در حالی که او را پهلوانی هنرمند چون تو چنین مسلط بر آداب رزم تربیت کرده است. مصرع بعد هم می تواند بدل از هنرمند باشد چنان که عزیزی پیشتر گفتند و هم صفاتی که عطف به چیر باشند.
به مقصود دل خود باز گردی
که از زلفی دو برخوردار گردی
اگر دقت شود زیر همه "ی"های مدور دو نقطه گذاشته است پس دو نقطه متعلق به یای زلفی است.
نوشتن چو به شکل چه در متن های دیگه هم سابقه دارد و احتمالا ویژگی نوشتاری یا سبکی باید باشد. استادان محترم نظر بدهند.
البته در معنی چو است
شاعری با تخلّص زیزی.
زیزی لقبی امروزی است که غالبا برای افراد زن ذلیل به کار میبرند و باید صورت درستش زی ذی باشد از شوخی که بگذریم، در مونس الاحرار جاجرمی دو غزل از شاعری با تخلّص زیزی آمده که جالب توجه است. این شاعر که تخلّصی نامأنوس و عجیب دارد پیش از تالیف مونس الاحرار 741ق یا تا سده 9ق زنده بوده است. البته در یکی از نسخه بدلها تخلص زیری نقل شده که آن هم میتواند درست باشد هرچند به اندازهء همان زیزی نامأنوس و غریب است. این دو غزل زبان روان و شیوایی دارند و حس شیرین و دلنشینی را به خواننده القا میکنند. لقب جالبی هم این شاعر داشته (البته در مونسالاحرار) ملیح الکلام، شاید به اعتبار این لقب و مضمون این دو غزل شاعر زن بوده باشد والله اعلم. شاید هم روزی دیوانی از این زیزی شاعر پیدا شود. غزلها این است:
ملیحالکلام زیزی فرماید
منم که گشتهام اکنون مقیم میخانه
به دست ساغر باده گرفته رندانه
نشسته در صف اوباش، گشته دردیکش
ز نام من همه را ننگ، خویش و بیگانه
برو تو دانی زهد و صلاح و مستوری
مرا رها کن، رندی و درد کاشانه
تو را از آنچه که ما عاشقیم و جرعهپرست
مرا از آنچه که تو عاقلی و فرزانه
ندیدهام چو صراحی کسی درونصافی
نه نیز صومعهای همچو کنج میخانه*
به مجلسی که بود شمع و می در او چندان
به حیله درفکنم خویشتن چو پارانه
می است دانه و من صید روزگار چو دام
به دام زود فتد صید از پی دانه
دمی جدا نشود زیزی از می رنگین
تو خواه عاقلش انگار و خواه دیوانه
ایضا له (زیزی )
گر دمی دلشدهای را بنوازی چه شود
ور شبی سوختهای را نگدازی چه شود
ور من بیسروپا را ز غبار قدمت
توتیایی ز سر لطف بسازی چه شود
چونکه من هر نفسی در قدمت دارم سر
گر تو نیز این همه گردنبفرازی چه شود
دلم آویختی از زلف به مویی و مرا
بیم آن است که زین شعبدهبازی چه شود
من که از طاق دو ابروی تواَم قبله بود
گر کنم ترک عبادات مجازی چه شود
عشق تو کو همه عالم ز بن و بیخ بکند
گر کند سوی دلم دستدرازی چه شود
من که یک موی سرت را به دو عالم ندهم
گر تو بر خون دلم دست نیازی چه شود
چونکه شد بندهء لعل لبت از جان زیزی
گر کند لعل لبت بندهنوازی چه شود
در متن: کنج و میخنه.
(مونس الاحرار، ج 2، ص 1083).
https://t.me/aaadab1397farhang
🌷🌿 سعدی شیرازی
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی
برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبله ایت باشد به از آن که خود پرستی
چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی
گله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی
❤️ @Sadraiykhoiy 👈
سلام شاید این گونه باشد:
سیم زنخدان ببین و یاد برین کن
شاید منظور از برین، بهشت باشد یا این که دو پهلو که دومی مناسب تر به نظر می رسد.
علیکم السلام؛ این احتمال را باید با تفحص در کتب تراجم بررسی نمود. حتی شاید این تنها سند موجود از وجودِ یک سعدیِ دیگر باشد (شاید). ولی یک تجربه در باب تراجم نگاری وجود دارد و آن این است که افرادی که شهرت بسیار دارند، اگر در عصر خود و یا پس از خود شخصی دیگر نیز بر آن اسم یا لقب باشد، تراجم نگاران به طفیلیِ آن شخص مشهور، این شخص نامشهور را نیز ذکر می کنند تا کسی آنها را با هم اشتباه نگیرد. (مخصوصاً اگر شاعر هم باشد، آن هم با اسم سعدی !!) حتی گاه ممکن است شهرت آنها مثل هم باشد؛ مثلاً ما چند نفر در تاریخ داریم که ملقب به «قطب الدین» اند و شهرت برخی از آنها در یک سطح است.
هر دو نسخهٔ شما مغلوط است. ضبط درست «بینشانانی/بینشانانی» است. از آنجا که هر دو نسخهٔ شما این خطا را تکرار کردهاند، احتمال میرود مادرنسخهٔ هر دو یکی بوده است. خطها هم متفاوت است که احتمالاً بدین معناست که دو کاتب آنها را نوشتهاند. البتّه باید گفت ضرورتاً بدین معنی نیست که دو کاتب آن را نوشتهاند؛ زیرا یکی به نستعلیق و دیگری نسخ است و ممکن است یک کاتب به دو شیوه بنویسد. اما قراینی مثل مجدول بودن یکی و استفاده از مرکّب شنگرف، احتمال اوّل را تقویت میکند.
شاعر حجّت تخلّص را دقیقاً ندانستم که کیست؛ حجّت کشمیری یا دیگری؟ اگر روشنگری کنید خوب است.
این را هم بگویم که در مصرع دوم بیت دوم، «پُرگل» که در نسخهٔ دوم مشکول هم شده است- درست نیست؛ درست آن باید «هر گل» باشد؛ یعنی اینطور بخوانیم:
غیر داغ سینه ما را نیست دلسوزی دگر
عاشقان هر گل ز باغ عشقبازی چیدهاند.
تا نظر دوستان فاضل چه باشد.
با سلام
نکته ای را عرض میکنم که شاید یاریگر شما باشد، احتمالا شاعر در بیت سوم به صنعت قلب توجه داشته است.
کلمه رشوه را اگر قلب کنیم میشود شوهر.
از آنجایی که چاه آمده کلمه قبل از« است » احتمالا جاه باشد
نقطه زیرین پیش از « اه » هم این ادعا را تقویت میکند
چاه و جاه هم خود هم قافیه اند
اما پیش از آن شاید منصب باشد ، یا چیزی شبیه آن
یوسف به چاه منصب و جاه است یاعلی..
استاد عزیز آنطور که بررسی نمودم تاریخ باید متعلق به پنجشنبه دهم شوال ۱۱۷۷ باشد چرا که فقط در این تاریخ اگر دو هفت را در نظر بگیریم دهم شوال پنجشنبه میشود. در تواریخ ۱۰۷۷ یا ۱۲۷۷ یا حتی ۹۷۷ دهم شوال پنجشنبه نبوده است .شاید در عکس درست نیفتاده باشد در خود سند دو هفت مشخص است .
اگر تصویر متن را بفرستید شاید بهتر بتوان
بررسی کرد. به نظر می رسد "داغی" همان
"داها" یا "داخی"باشد که پیشوند تولید صفت برتراست.
بعید هم نیست که مقصود همان خط رقعه بوده باشد. خط واژگونه را نیز شاید بتوان به
"نوشتن از چپ به راست یا کارهای آینه ایِ
دارای تقارن که در قطعه پردازی های ثلث- نویسان
دیده می شود و یا نوشتن روی سقف و نظایر این ها" تعبیر کرد.
سلام و احترام
مصرع دوم از بیت دوم
چو بگذشت از سال هفت و هزار ؟
یا
چو بگذشت از سال هفتاد هزار ؟
کدام با وزن شعر تطابق دارد و اگر اولی صحیح باشد آیا منظور شاعر سال 1007 هجری است که در آن حیات دارد ؟
پیام ارسالی:
سلام علیکم جسارتا اعراب گذاری این نسخه به نظر شریفتون درست هست؟ و اینکه اطلاع دارید از بزرگان اهل علم و معرفت کسی فرموده که این استغفار به این عدد در یک مجلس گفته شود یا منقطع و منتشر در کل روز هم باشه مانعی نداره؟
پاسخ:
الرحمن الرحیم بدیع.. را می توان به صورت مرفوع یا منصوب خواند، و هرچند مرفوع شاید بهتر باشد.
ظاهرا مهم استغفار به این تعداد است و منقطع خواندن مانعی ندارد. و اگر امر بین نخواندن و منقطع خواندن باشد مسلّم دومی بهتر است. و: با کریمان کارها دشوار نیست.
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com