ظاهر معنی بیت چنین است
مجموعه ی لغات و ترکیبات صاحب اثر و اقران او
احتمالا روشن کند که حدس بنده درست است یا نادرست
شاید شاهد دیگری در متن یافته شود
به نظرم هر دو نظر غلط است چون بنابر جدول حروف ابجد : ا+ س+ د+ ی(بنابر نظر شما)+ اد(بنابر نظر من) 1+ 60+ 4+ 10+ 14 آن گونه که گفته است به دال اسد حرفِ ده برفزای، به دال در اسد حرف 10 اضافه کن که می شود= دی(معنایی ندارد گویا) ودر حالت دوم اگر 10 تا به ابجد حرف دال که 4 باشد اضاف کنیم میشود 14 که مساوی است با اد که آن هم گویا معنی دیگر دارد یک امکان سوم هم دارد: که منظورش آن است که کلمۀ اسد را داریم، حالا حرف 10 که همان یا ی باشد را حساب میکنیم و حرف ی را به اسد اضافه میکنیم که می شود اسدی این به نظر درست میاید یعنی: اسد+ ابجد د+ حرف ابجدی 10 همان حرف ی= اسدی
جناب امینی عزیز شما به کلام شاعر به واسطه کتابت کاتب دسترسی دارید . و این کتابت در بسیاری جای ها درست و در بسیاری موارد نادرست است. اگر بی واسطه از زبان شاعر می شنیدید یا متن مورد تایید شاعر آن وقت حرفتان درست در می آمد . بنده نیز که قصد تحریف ندارم . در این فاصله جستجویی کردم هیچ مورد شعری نیافتم که براه در شعری آمده باشد واز شما عذر خواهی کنم و همداستانتان شوم . حتما اگر موردی را بفهمم (البته دیرفهمی هم مشکلی دیگری است که بنده دارم) و بر فهمیده خودم مرجح باشد پذیرا خواهم بود و احسنت خواهم گفت.
سلام
خداوندی که بیمثلی نظیر است
به حال بندگان بینا نظیر است
دو نکته قابل توجه است. اگر نسخه متقن باشد احتمالا آوردن "مثلی" به جای "مثل" باید نوعی ویژگی سبکی برخاسته از گونه ی زبانی شاعر یا کتاب باشد
در مورد قافیه احتمالا نظیر دوم را به معنی ناظر و بینا به کار برده است
همانقدر که جرمی میتواند درست باشد، حرمي هم همانقدر احتمالش هست.. اما به متن و خط کاتب که دقت میکنم، نقطه گذاری ها را مخصوصا برای حروف خ ج چ رعایت کرده است.. بنده هم نظرم بر حرمي است.. ضمن اینکه طبق صحبت دوستمان، اگر به هر دو صورت در دهخدا آمده باشد، شک ندارم که حرمي است?
چنین است. ممکن است بعدا باز در متن، به این موقعیت برخورد، باشد که روشن شود. هرچه هست بعد از نوعی که و بر وزن فاع یا فع ل است. من هم حدس میزنم اسم خاص باشد.
آن حروف، مبهم است. ابتدا باید ببینید (اگر متنتان دیوان شعر است) آیا در صدر اشعار پیشین و پسین هم نظیر چنین حروفی آمده یا نه، اگر آمده شاید برخی از آن حروف شمارۀ اشعار باشد.
ببخشید، درست متوجه نشدم. اگر «کاغد» ویژگی سبک متن باشد، کاغذ بنویسم؟! در نسخهبدل هم با دال است.
سلام
تلفظ ترکی آن Choban است و در ترکی قدیم به معنای صاحب منصب و کدخدا آمده... در کتب تاریخی کلماتی چون چوپانیان یا امیرچوپان آمده که همین معنی را تداعی می کند. شاید همین کلمه باشد که تحول معنایی یافته است.
شبان و چوبان شباهت زیادی به هم دارند و تغییر حروف ش و چ به همدیگر از نظر زبانشناسی کاملا عادی و رایج است.
ترکی یا فارسی بودن کلمه، هر دو محتمل است و به قطعیت نمیتوان نظر داد.
من نظرم را در این مطلب میگویم تا ببینیم نظر دوستان دیگر چه باشد. متن را چنین میخوانم:
پس با کدام کدام به یک وتیره پیش آمده شود.
«کدام کدام» را جایی ندیدهام به این معنی آمده باشد؛ اما فکر میکنم در زبان گوینده به معنی «هر یک» یا «هر کس» یا «همه» به کار رفته است. شما باید ببینید در این کتاب باز هم آمده است یا نه. و اگر آمده است همین معنی را میرساند؟
«وتیره» هم به معنی شیوه و روش است.
در مجموع، جمله یعنی:
پس با هر یک(/همه) به یک شیوه رفتار میشود.
این با منطق پیش و پس عبارات هم سازگار است؛ یعنی اگر تو تنها بودی، با تو به گونهٔ دیگری رفتار میشد؛ اما دیگران هم هستند و ممکن است آنان هم متوقّع شوند.
سلام مجدّد.
مشکل اینجاست که متن آشکارا «حر» است.
اگر حد باشد، معنی درست و روشن است. اکنون که «حر» نوشته شده، باید به حدس و تفرّس متوسّل شویم.
«جز» هم نمیتواند صحیح باشد؛ زیرا معنی آن این میشود که طوطی جز در خزران نمیتواند زیست؛ و این بر خلاف چیزی است که در بارهٔ زیست طوطی در آن دیار گفتهاند.
این که جناب مهدویفر اشاره فرمودند که از شرح شادیآبادی بر قصاید خاقانی است، کمک میکند که ببینیم نسخههای دیگر چه ضبطی دارند.
کلمه ای که ابتدایش "مط" باشد قاعدتا عربی است و کلمات "مطپج یا مطپچ یا مطبچ" منتفی است و تنها میماند مطمح و مطبخ و مطبح و مطبج که دوکلمه اخیر را در لغت بنده نیافتم (شاید باشد) و لذا ظاهرا تنها میماند مطمح که باید معنی درستی برایش یافت باز هم دوستان چه نظر دهند
با سلام. از نوشتهها و اظهارنظرهای دوستان استفاده کردم.
به نظر من این کلمه را باید املای دیگر یا غلط املایی واژهٔ «مَرق» باید دانست که به گونهای با موسیقی مرتبط است و در فرهنگها آن را به معنی سرود کنیزکان و فرومایگان و گدایان آوردهاند.
در متن حاضر نیز به نظر میرسد مرتبط با مسائل موسیقایی است.
گردنا هم اصطلاح موسیقی بوده است. از آنچه دربارهٔ آن نوشتهاند به نظر میرسد یعنی کوک ساز (رک: لغتنامه، ذیل «گردنا» و شواهد آن).
دربارهٔ اتصال میم به ر در نستعلیق که بعضی دوستان گمان بردهاند ممکن نیست، باید بگویم در نستعلیق امروز پسندیده نیست، ولی در صورت نبودن کشیدهٔ دیگر، ممکن است میم را کشیده بیاورند. در کتابت قدیم بیشتر معمول بوده، از جمله در همین متن حاضر هم شواهدی دارد؛ برای نمونه، کلمهٔ «مردم» را ببینید.
این کلمه «مرق» در جامعالالحان عبدالقادر مراغی به تصحیح بابک خضرایی، هم آمده (در متن مصحَّح مرحوم بینش هم ممکن است باشد. چون لغت مبهمی است، باید دید آنجا چهطور آمده و چه توضیحی دارد) و شاید در المعجم شمس قیس رازی هم شاهد دارد.
جایی در نقد جامع الالحان هم خواندهام که نویسنده حدس زده بود این کلمه با تلفّظ «مُرِقّ» moreqq اسم فاعل از ارقاق باشد. اگر این حدس صحیح باشد، یعنی با کوک کردن ساز نغمههایی رقّتانگیز (/نازککنندهٔ دل) ایجاد کنند. و هو اعلم.
به نظر میرسد پرسش دقیقتر این باشد که
کلمهٔ پنهان را چه حدس میزنید؟
زیرا قابل خواندن نیست.
چنانکه دوستان دیگر نیز اشاره کردهاند، باید بر وزن و قافیهٔ «خونفشان» باشد. «جانفشان» هم ممکن بود گزینهٔ خوبی باشد؛ اما بعید است قافیهٔ بیت بعد را چنین شایگان بیاورد. کلمات مناسب دیگری ازقبیل مهربان، قهرمان و غیره، هریک اشکالهایی دارند؛ یا موضوعیت در معنی بیت ندارند، یا به باقیماندهٔ متن نمیخورند. هر کلمهای که بوده است، دستکم یک نقطه در زیر دارد.
عجالتاً پیشنهاد جناب آل احمد (آرام جان) نسبتاً خوب است. شاید «پاکجان» را هم بتوان در نظر گرفت.
راه دیگر آن است که نگاهی به کتاب فرهنگ فارسی زانسو، (خسرو کشانی، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۲) بیندازید. شاید گزینهٔ بهتری به نظر برسد.
یک راه معقول هم این است که اگر به اصل نسخه دسترس دارید، پشت برگه را ببینید. اثر مرکّب ممکن است خواندنی باشد.
اگر هم نشد، در نهایت باید در پانویس بیاورید: به اندازهٔ کلمهای مانند «پاکجان» [یا هر مشابه دیگری را که مرجّح میدانید] در وصّالی محو شده است.
بله، حدس بنده هم همین است. شاید جعفر، به رسم قدیم ( و اَعراب ) نام پدر باشد که در وسط می آید.
شاید هم دلایل اعتقادی داشته مثلا اینکه سوره کامل بحساب نیاید که وجوب حرمت و نگهداری آن بر مالک قطعه بیشتر شود.
چون در بسیاری موارد فقط اندکی از سورهای کوتاه یا دعایی حذف شدهاست که توجیه خاصی ندارد.
البته اینها فقط حدس بنده است و احتمالا درست نباشد.
در متن" دور " آمده ولی برای رعایت وزن یا باید کسره ی "ر" و یا مصوت "و" را کشیده بخوانیم و یا حرف
"ی" مکسوری را قیاسا بر متن بیفزاییم.(ممکن است در نسخه های دیگر، این "ی" هم آمده
باشد ).اگر چنان نسخه ای وجود ندا رد، به شرط این که تصرف درسبک یا لهجه یا گویش
خاص سراینده محسوب نشود،می توان "ی" را
داخل دوقلاب به متن افزود:
کی دور[ی]معنویست منظور
"عقیدت" که با او مرا بوده است
زمانیکه" نامش" بگیرد کسی
(ممکن است کاتب به جای "بگوید"، به خطا
کلمه ی "بگیرد" را نوشته باشد.:
زمانی که نامش بگوید کسی )
به نظر می رسد که کاتب یا دیگری کلمه ای
شبیه "آورد" یا" آورده "در بالا نوشته (مثلا به عنوان نسخه بدل یا نظر تصحیحی شخصی)
ولی اگر کلمه ی"آورده"یا " آورد" در متن قرار گیرد،بایدکلمه ی "بگیرد"از متن حذف شود تا وزن مصراع به هم نخورد:
زمانیکه "آورد " نامش کسی
لبش گیرم از ذوق و بوسم بسی
داوری دقیق بدون بررسی نسخه های دیگر
این متن ممکن نیست.
شک نابجایی نیست.ممکن است همین حدس شما درست باشد. زیرا نیازمند تاویل هم نیست.اگر با واژگان شاعر آشنایید وکلمه ی ایلچی در دیوان شاعر به کار رفته است .دیگر با
اطمینان می توانید از همان استفاده کنید.و
ضبط کاتب را نیز در توضیحات بیاورید.🌻
درود !
اگر نوشته ی کاتب بی خطا فرض شود،
حدس معقول و مقبول در مورد این ترکیب
مستلزم آشنایی با کل این دیوان و شناخت
دایره ی واژ گان شاعر و رسم الخط کاتب است.
چون در زیر کلمه سه نقطه دیده می شود،
"سبز" یا "تیر" یا ...خواندن آن نیاز مند دلیل
قانع کننده است. اگر چه رد قاطعانه ی بعضی
از آن ها (مثلا "سبز") نیز فعلا روا نیست.
●احتمال دار د این کلمه "بیز" بوده باشد
که در کلماتی نظیر "مشک بیز/عطر بیز "
و نظایر بالفعل وبالقوه ی آن ها دیده می شود. کلمه ی اول را نیز می توان به دو صورتِ رَوح(به فتح اول) و یا "روح" (به ضم اول)
خواند. که البته اولی قابل ترجیح است:
● رَوح= آسایش ،بوی خوش(اگر خویشاوند "رایحه " تلقی شود) --->رَوح بیز
رُوح(مقابل جسم) ----> ر وح بیز
سمومِ "رَوح بیزِ" آن بیابان، آثار شمیم(بوی خوش) با خود دارد.
البته نظر اهل فن را نیز باید شنید.
اگر تصویر متن را بفرستید شاید بهتر بتوان
بررسی کرد. به نظر می رسد "داغی" همان
"داها" یا "داخی"باشد که پیشوند تولید صفت برتراست.
بعید هم نیست که مقصود همان خط رقعه بوده باشد. خط واژگونه را نیز شاید بتوان به
"نوشتن از چپ به راست یا کارهای آینه ایِ
دارای تقارن که در قطعه پردازی های ثلث- نویسان
دیده می شود و یا نوشتن روی سقف و نظایر این ها" تعبیر کرد.
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com