به اهتمام رضا رحمانی
@AmirNematiLimaee
یکی از مکاتب نگارگری ایران در قرن چهارم میلادی بهنام «مکتب تبریز» در شهر تبریز، در دوره ی ایلخانان، جلایریان، ترکمانان قراقوینلو و آققوینلو و صفویان شکل گرفت.
اولین مکتب نگارگری ایرانی در تبریز پایه ریزی شدهاست،
که به همین دلیل آن را مکتب تبریز ۱ نامیدهاند و در دوران صفوی و بازگشت تختگاه به تبریز مکتب دیگری در نگارگری با نام تبریز ۲ شکل میگیرد، همچنین برای اولین بار در تاریخ ایران مصور سازی کتب به شکل کارگاهی و در مجموعهای به نام ربع رشیدی که به همت خواجه رشد الدین فضلالله بنا شده بود به انجام رسید .
سبک شناسی
پایان جنگ (حملات مغولان به ایران) زمینه را برای تبادلات فرهنگی فراهم کرد، از این رو بیشترین تأثیر از هنر شرق دور در این دوره به چشم میخورد، نگارههای این مکتب در شکل هاشور زنی متأثر از مکتب تانگ در چین و در شکل پرداخت موضوع مشابه نقاشیهای دوره یوآن چین است و همچنین مولفههای هنری بیزانس در اندازهای کم رنگ تر در این نگارهها به چشم میخورد.
در جای دیگری نوشته ام، مکتب تاریخ اسلام نگاری ایرانی، با معاویه، میانه ای ندارد. (بنگرید به مقاله: نگاه سنایی غزنوی و رشید الدین فضل الله به امویان چاپ شده در: مقالات و رسالات تاریخی، صص 667 ـ 650) سمبل آن شاعر معروف سنایی است که در حدیقه، نگره تاریخی دارد و این نگره سخت ضد اموی است. رشیدالدین فضل الله هم همین طور است. مستوفی پیرو همین مکتب و به همین دلیل، با معاویه میانه ای ندارد. جایی در این متن که در باره درگذشت عایشه سخن می گوید، از مکر معاویه در این باره به اشارت یاد کرده است. این اشاره به یک روایت تاریخی رایج در آن عصر است که معاویه را عامل مرگ عایشه می شناساند. سنایی، این مساله را با تفصیل بیان کرده است. مستوفی هم نوشته است: «در سنه ستّه و خمسین وفات عایشه بود به مکر معاویه». بنابرین بعدی ندارد اگر تعبیر تندی که به دنبال اسم معاویه در جایی از همین رساله آمده، از خود او باشد نه کاتب. البته این بحث را باید با مرور بیشتر بر تاریخ گزیده دنبال کرد. اینها اشاراتی بود که به مسائل شیعی دارد.
@jafarian1964
مجموعه مقالات درباره رشیدالدین فضل الله و ربع رشیدی تبریز. به اهتمام رضا رحمانی. 2جلد.
@litera9
جلال طبیب ، جلال الدین احمد بن یوسف بن الیاس طبیب شیرازی ، حکیم ، شاعر و طبیب قرن هشتم بود. او پزشک مظفریان و طبیب مخصوص شاه شجاع بود. سال تولدش معلوم نیست . اکثر تذکره نویسان اصل او را از فارس دانسته اند، ولی نویسنده تذکره هفت اقلیم او را اهل نیشابور معرفی کرده است . پدرانش همه اهل علم و ادب بودند و عمویش ، نجم الدین محمود طبیب خوافی شیرازی ، از دانشمندان معروف شیراز در اواخر قرن هفتم و اوایل هشتم و از نزدیکان خواجه رشیدالدین فضل اللّه (متوفی ۷۱۸) بود.
جلال طبیب از حاذق ترین پزشکان روزگار خود و به این جهت مقرب ملوک زمان بود و گویا ریاست دارالشفای فارس را بر عهده داشت . معروف است که داروی مفرحی برای شاه شجاع درست کرد و با ابیاتی در وصف فواید آن به خدمت شاه فرستاد. شاه جواب داد: «همه نیک بگفتی ، اما پیری مشکل به جوانی بدل شود». خواندمیر در حبیب السیر آورده است که جلال الاسلامِ طبیب ، زهرکشنده ای برای نابودی پهلوان اسد خراسانی ساخت و به علیشاه مزینانی داد تا او را، که بر شاه شجاع شوریده بود، بکشد. احتمالاً طبیب مذکور همان جلال طبیب است . جلال طبیب گذشته از تبحر در پزشکی ، شاعر هم بود و در شعر غالباً جلال و گاه طبیب تخلص می کرد. ابتدا مداح خواجه غیاث الدین محمد رشیدی ، فرزند خواجه رشیدالدین فضل اللّه ، بود. پس از کشته شدن خواجه غیاث الدین ، نزد شاه محمود آل مظفر (متوفی ۷۷۶) رفت و قصایدی در مدح وی سرود. گفته اند در غزل سرایی چیره دست بود و غزل های لطیف و روان داشت . اشعار عربی و چندین غزل ملمع نیز از او در دست است . علاوه بر دیوانِ چهار هزار بیتی اش که تذکره نویسان از آن خبر داده اند، جمعی به غلط مثنوی گل و نوروز خواجوی کرمانی (متوفی ۷۵۳) را نیز به وی نسبت داده اند. از دیگر اشتباهات بعضی از تذکره نویسان درباره جلال طبیب این است که او را شاعر قرن یازدهم و شاگرد ملاصدرای شیرازی (متوفی ۱۰۵۰) دانسته اند. همچنین غزل های جلال عضد یزدی ، شاعر قرن هشتم ، را به جلال طبیب نسبت داده اند.
لصاحب الدیوان شمس الدنیا و الدین نوّرالله ضریحه
با حکم خدا بجز رضا در نگرفت
با خلق بجز روی و ریا در نگرفت
هر حیله که در تصوّر عقل آمد
کردیم، ولیک با قضا در نگرفت
..
منبع: دستنویس شمارۀ ۳۵۲۰ کتابخانۀ لالهلی ترکیه، کتاب المفصّل فی صنعة الاعراب، ابوالقاسم محمود زمخشری، کتابت در محرّم سال ۶۷۷ ق، برگ اول
..
رباعی، در ظَهر دستنویس، بعد از قتل خواجه شمسالدین صاحبدیوان به سال ۶۸۳ ق کتابت شده و به نظر میرسد از زمان مرگ خواجه چندان دور نباشد. به نام شمسالدین جوینی اشعاری در سفینهها و مجموعهها و تذکرهها نقل شده است. آقسرایی بیت دوم رباعی را بی نام گوینده در تاریخ خود آورده است (مسامرة الاخبار، ۲۱۲). رباعی در بعضی منابع به خیّام نیز منسوب شده است (تیرتا، شراب رحمانی، ۸۴). از احسان آسایش بابت معرفی این منبع سپاسگزارم.
●●
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
(۱۴۴) **
موضوع: #اهل_البیت_علیهم_السلام، #البلاغة، #تراث_علماء_تبریز - فارسی
عنوان: عترت نبی = مجدولی در ذکر عترت نبی = رساله بی الف در احوال پیامبر وامامان = تاریخ عترت = سیرت معصومین
مولف: علی بن محمد، نظام تبریزی = علی بن محمد نظام، واعظ شامی (۷۴۰- قرن۹)
توضیح:
- درباره اسم مولف اختلاف شده، ظاهرا - بنا بر تحقیقات صورت گرفته - او علی بن محمد نظام الدین شنب غازانی تبریزی است. او همان صاحب ظفرنامه (فتوحات امیر تیمور گورگانی)، وبلوهر وبیوذسف - که توسط میراث مکتوب چاپ شده- و ریاض الملوک فی ریاضات السلوک - توسط انتشارات مجلس چاپ شده - می باشد، درباره مولف نگاه کنید:https://fa.m.wikipedia.org/wiki/نظامالدین_شنب_غازانی
درباره برادر مولف که نسخه ای از این مختصر را کتابت کرده بنگر:https://hawzah.net/fa/Article/View/88051/همام-طبیب-برادر-نظام-الدّین-شامی
- کتاب مختصری است ادیبانه در وصف چهارده معصوم علیهم السلام که مولف از حرف "الف" استفاده نکرده است. مولف آن را در ۸۰۳ق نگاشته است.
- مرحوم دانش پژوه این رساله را بر اساس نسخه دانشگاه و کتابخانه مجلس (ظاهرا قبلا جزو دکتر بیانی بوده) در سال ۱۳۴۱ش در مجله دانشگاه تهران به چاپ رسانده، که مناسب است مجددا با تصحیح انتقادی چاپ شود.
- در فنخا توجهی به اتحاد "علی بن محمد نظام واعظ شامی" و"علی بن محمد نظام تبریزی" که بنا بر تحقیقات متعدد یکی هستند، نشده است.
نسخ:
۱. مجلس شوری: ۲۸۶/۱: محمد همام طبیب، برادر مولف، ۸۱۲ق، ۴صفحه (فهرس سنا ۱: ۱۴۵).
۲. قم، مرعشی: ۱۲۸۴۴/۴: ، قرن۹، ناقص الاول، ۱۵برگه (فهرس۳۲: ۶۰۴).
۳. تهران، ملک: ۵۳۷/۲: ، قرن۱۱، مجدول، ۲۸صفحه (فهرس۵: ۶۴).
۴. تهران، دانشگاه: ۱۱۶۴/۲: ، ۱۱برگه، به نام (تاریخ عترت) (فهرس۶: ۲۱۵۳).
منبع: فنخا ۶: ۷۰۴ و۲۲: ۴۳۱.
دانلود چاپ دانش پژوه:http://ensani.ir/fa/article/313249/مجدولی-در-ذکر-عترت-نبی-بی-حرف-الف-از-مولانا-نظام-الدین-علی-بن-محمد-واعظ-شامی
درباره کتابهای وقف شده بر کتابخانۀ ربع رشیدی تبریز
یادداشتی از:
سید محمدحسین حکیم
خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی (۷۱۸ق) در مجموعه ربع رشیدی کتابخانهای ساخت و کتابهای متعددی بر آن وقف کرد. او برای حفظ و نگهداری این کتابها شرط کرد که در چند جای این کتابها مهر بزنند، نقش این مهر: «وقف کتابخانه رشیدی» بود که به صورت مستطیلی کشیده در اندازه 13×74 میلیمتر ساخته شده بود. این مهر نخستین نمونه مهر وقف کتاب و همچنین کهنترین مهر فارسی شناخته شده از دوران ایلخانی تاکنون است.
تاکنون چهار نسخه از کتابهای ربع رشیدی که این مهر را دارند شناسایی شده است. در این مقاله شش نسخه دیگر از کتب مهردار آن کتابخانه که به تازگی شناسایی شدهاند به تفصیل معرفی شدهاند.
این شش کتاب عبارتند از:
۱. محاضرات الادباء و محاورات الشعراء والبلغاء ( آستان قدس، ش ۴۴۰۳)؛ ۲. شرح القانون ابنسینا (مجموعه محمدصادق خرازی، ش ۶۳۴)؛ ۳. مجموعه شامل النجاة ابن سینا و بستان الاطباء و روضة الالباء (كوپریلی، ش ۹۰۳)؛ ۴. المائة فی صناعة الطب (مجلس شورای اسلامی، ش ۶۳۳۵)؛ ۵. شرح الاشارات والتنبيهات ( ترخان والده سلطان، ش ۲۰۶) ؛ ۶. حل مشكلات الاشارات والتنبيهات (ملی ایران، ش ۲۳۲۶).
بررسی این نسخهها میتواند نوع کتابهای مورد علاقه و اهتمام خواجه رشیدالدین را مشخص کند. لذا در بخش دوم این مقاله موضوع این نسخهها بررسی و درباره کتابهای تاریخی و پزشکی و فلسفی و کلامی آنها توضیحاتی داده و از این رهگذر نکات تازهای درباره علایق رشیدالدین مشخص شده است.
کلیدواژهها: خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، کتابخانۀ ربع رشیدی، کتابخانههای موقوفه.
متن کامل مقاله در مجله نامه بهارستان سال شانزدهم / 1397 👇👇👇
http://mtif.org/article/72913
◽️ با سپاس از صدیق فاضل ارجمند جناب سیدعلی طباطبائی یزدی
@safinehyetabriz
تصحیح و انتشار تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز
محمّد طاهری خسروشاهی: «تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز» اثر نادرمیرزا، از شاهزادگان قاجاری به اهتمام استاد غلامرضا طباطباییمجد تصحیح شده است. این کتاب بخشی از تاریخ، جغرافیا، آداب و رسوم و مسایل مربوط به تبریز را شرح داده است.
«تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز» مجموعهای از مطالعات، مشاهدهها و شنیدههای نادرمیرزا است که در طول 40 سال با دقت تحقیق یا از افراد مطلع گردآوری کرده است.
نادر میرزا (1243 ـ 1303 هجریقمری) از شاهزادگان فرهیخته عصر قاجار، به دلیل دسترسی به کتابخانه مفصل و ارزشمند میرزا کاظم وکیلالرعایا و نیز همکاری نزدیک با کتابدار مظفرالدینمیرزا ولیعهد، توانسته بود بیش از یکصد فرمان و احکام تاریخی از جانب شاهان افشار، زند و قاجار به فرماندهها، حکام و علمای آذربایجان را گردآوری کند که مطالعه این اسناد برای پژوهش درباره اوضاع سیاسی و اجتماعی 200 سال اخیر آذربایجان، به ویژه تبریز اهمیت بسیاری دارد.
استاد طباطباییمجد در آغاز کتاب مینویسد:
«تمامی این آداب و رسوم را که فقط «به تبریز باشد و به جای دیگر از ایران و آذربایجان نباشد» و خود شخصاً در اجرای آنها ناظر بوده، بهدقت و وسواس تمام نگاشته است. به همین جهت کتاب حاضر آیینه تمامنمایی از آداب و رسوم جاری در یکصد سال پیش از این بوده است.»
در آغاز پس از «مقدمه مصحح» و «دیباچه کتاب، نگارش: ملک المورخین لسانالملک»، فصل «جغرافیای مظفری» آمده است. در ادامه نیز بخشهای «داستان فتنه خرمیه با گرفتاری بابک به پایمردی افشین...»، «فی تقسیم قنوات تبریز»، «فی عدد سُکانِها»، «فی اسماء محالها و ما یتعلق بها»، «فی اجداد رسولالله صلیالله علیه و آله»، «فی طول التبریز و عرضها»، «فی ابنیه القدیمه و الجدیده بها»، «در یاد کردن مقابر و گورستانهای قدیم و جدید تبریز»، «شعرا و حکمای تبریز»، «حکما و ادبای تبریز»، «صفت رَبع رشیدی»، «این فصلی است نادر و مشبع در آغاز و انجام عشیرت دنبلی...»، «صفت شاهگلی»، «در بیان یادداشت حکام و فرماندهان که به روزگار شاهنشاهان قاجار به تبریز بودند...» و «فصل در بیان فواکه تبریز و انواع آن» آمده است.
در بخشی از مقدمه مصحح با عنوان «تبریز را هم از یاد نبریم» آمده است:
«داوری منصفانه در مورد خدمت یا خیانت یکصد و پنجاه سال سلطنت دودمان قاجاریه در ایران اگر غیرممکن نباشد، حداقل مشکل است. علی رغم تالیف، تصنیف کتب، مقالات و رسالات بیشمار در خصوص آثار سلطنت این وجود این خاندان در آن دوره از زمان، در خاک پهناور ایران مثمر ثمر بوده، یا مایه شر.»
دیگر بخشهای کتاب «فصل در عادات و آداب زندگانی تبریزیان به کوتاهتر سخن»، «گفتار در خاندانهای بزرگ که بدین مصر مبارک وطن دارند»، «صورت خط حاجی میرزا موسی»، «خاندان دیگر که به روزگار گذشته وجیه بودند»، «گفتار در احوالات خود مولف مرحوم مغفور مبرور شاهزاده نادرمیرزا»، «یادداشت فرماندهی حضرت ولیعهد به آذرآبادگان»، «گفتار در یاد کردنِ پادشاهان و فرماندهان در قرون خالیه...»، «گفتار در ذکر فرماندهان تبریز پس از انجام پادشاهان ترکمان تا به روزگار ما»، «هو الله تعالی»، «داستان حفر کانال و التقاء بحرین مدیترانه و بحر احمر...» و «توضیحات تعلیقات» به همراه «معنی پارهای از لغات» نام دارند.
این اثر تصاویر زنده و گویا از رخدادها، مراسم نوروزی، شیوه زندگی مردم عادی، سوگواریها، عروسیها، استقبالها، نحوه تهیه و پخت غذا و فهرست انواع میوهها بهشمار میآید.
چاپ نخست «تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز» اثر نادرمیرزا به کوشش غلامرضا طباطباییمجد در 850 صفحه، شمارگان یکهزار و 100 نسخه و بهای 50 هزار تومان در سال 1392 از سوی انتشارات آیدین و یانار در تبریز در اختیار علاقهمندان و پژوهشگران قرار گرفت.
@safinehyetabriz
شمس تبریزی و خاقانی؛
آدمهای ناسازگار شبیه به هم
پنجمین جلسه از سلسله نشستهای درسگفتارهایی درباره شمس تبریزی با موضوع «نکتههایی در شناخت شمس تبریزی و مقالات او» و با سخنرانی مهدی سالارینسب، نویسنده مجموعه دو جلدی «کتاب شمس تبریز» در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
مهدی سالارینسب گفت: شمس هم از جهت خودستایی و هم از جهت بدقلقی که با دیگران داشته، شبیه خاقانی است. یعنی در واقع این دو نفر آدمهای ناسازگاری هستند.
گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) را در لینک زیر بخوانید:
http://www.ibna.ir/fa/doc/report/282458/شمس-تبریزی-خاقانی-آدم-های-ناسازگار-شبیه-ه
@safinehyetabriz
مسافرت احمدغزّالی به تبریز و مراغه
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
سردبیر مجلّه سفینه تبریز
جغرافیای فرهنگی و اقلیمی آذربایجان، در طول سده های متمادی، پذیرای وجود مشايخ تصوّف از اقصی نقاط ایران فرهنگی بوده و آغوش خود را براي چهرههاي اصيل عرفان اسلامی گشوده تا سالكان طريقت از بركات انفاسِ اولياي مکتب آذربایجان برخوردار شوند.
مسافرت كساني چون علي بن عثمان هجويري (م 465)، احمد غزّالي (م 520)، ابوالمعالي شيخ سيفالدين باخرزي (م 629)، سعدالدين حمويّه (م 650)، نظامالدين غوري (م 752) و... را بايد در همين زمينه قلمداد كرد.
در سده های پنجم و ششم هجری در آذربايجان، خانقاههايي وجود داشته كه پذيراي صوفيان سيّاح و عرفايي از اقصي نقاط جهان اسلام بوده كه به دنبال پير نظر ميگشتند تا دقايق و ظرايف عرفاني را بیاموزند.
ظاهراً چند روايت موجود در كشفالمحجوب هجويري درباره مشایخ آذربایجان، از نخستين نمونههاي مسافرت صاحبدلان خراسان به ديار آذربايجان در متون تصوّف است.( نک: كشفالمحجوب؛ بحث پيرامون آداب پوشيدن مرّقعه و نیز باب سماع صوفيان).
از سخنان هجویری ميتوان استنباط نمود كه صوفيان سيّاحي در آذربايجان در قرن پنجم بودهاند كه وجد و سماع از ويژگيهاي آنان بوده و نمونههايي را هم كه صاحب روضات از مجذوبان و صاحبان وجد و اعمال خارقالعاده آنها به طور مكرّر در آذربايجان يادآور ميشود، مؤيد اين امر است كه شاخهاي از متصوّفان كه اهل وجد و جذبه بودهاند ـ آن گونه كه بايزيد بسطامي هم سفارش آنها را در تبريز به شيخ ابواسحق ابراهيم جويناني مينمود ـ در آذربايجان اقامت داشتهاند. (نک: قرباننژاد، 1384: 78 و طاهری خسروشاهی،27:1395).
یکی از سفرهای مهم مشایخ به آذربایجان، مسافرت احمد غزالی به تبریز و مراغه است.
ظاهرا احمد غزّالي با هدف خدمت به صوفيه و دستگيري از مستعدّان تصوف، به آباديها و شهرها ميرفت و هر كجا صاحبدلی ميديد، به ارشاد و تربيت وي ميپرداخت.
«طافَ البِلادَ وَخَدَم الصُوفيه وَصَحِبَهُم و صَحِبُوُه وَ كانَ يَدْخُلُ القُري وَالضِّياعَ وَ يَعِظُ لِاَهَلِ البَوادي تَقَّرُباً اِلي اللهِ تَعالي» (غزّالي، 1376: 18؛ به نقل از طبقات الشافعيه سُبكي).
از سوانح احمد غزّالي چنين برميآيد كه وي در سال 508 هجري در مراغه و تبريز بوده و فصلي از كتاب خود را كه درباره «عشق» است، در اين ديار نوشته است: «فُصوُل نُسِخَتْ لِلشّيخِ الاِمامِ حُجَّة الاِسلامِ اَحمدَ بِن محمّدِ الَغّزالي في العاشِق والمَعشوُقِ والعِشقِ وَ ما يَتَعَّلقُ مِن المَلامَةِ والَوصلِ والفِراقِ في مَراغهِ في رَمضانِ سَنه ثَمانَ وَ خمس مِأَئهٍ و بَعضُها في التّبريز» (همان: 106؛ به نقل از مقدمه سوانح).
شمس تبريزي در مقالات، به اين سفر احمد غزّالي اشاره ای دارد.
«احمد غزّالي رحمـةاللهعليه و برادرش محمد غزّالي و آن برادر سوم، هر سه از سلاله پاك بودند. اين احمد غزّالي از اين علمهاي ظاهر نخوانده بود...او را آوازي آمد، يا در دل او الهامي آمد كه اين حجاب تو پيش خواجه سنگان [كذا در متن: شايد زنجان / زنگان] حل شود. برخاست و برفت... مشكل حل شد. روي نهاد باز به تبريز... » (شمس تبريزي، 1377: 6 ـ 324).
دانسته نیست از چه رو با وجود صراحت شمس به نام و مشخصات احمد غزّالي و برادرش امام محمّد، استاد محمّدعلي موّحد – دیر زیاد - برآن است كه منظور شمس تبريزي از احمد غزّالي، غزّالي معروف و شناخته شده نيست. (موحد، 1375: 16). دکتر پورجوادی نیز در جایی متذکر نکته ای در خصوص آشنایی کمرنگ شمس با غزالی شده است: «يك قرن پيش از ابوالمجد تبريزي ـ گردآورنده سفينه ـ شيخ بزرگ و سرشناس مانند شمس تبريزي از سوانح غزّالي اطّلاعي نداشت. شمس، احمد غزّالي را ميشناخت و احترام فوقالعادهاي براي او قائل بود. ولي هيچ نشانهاي نيست كه با عقايد صوفيانه او در سوانح آشنا بوده باشد».(پورجوادي، 1379: 63).
يكي از تأثيرات مهم حضور احمد غزّالي در تبريز و مراغه، راه يافتن رسالههاي غزّالي در مجموعه كم نظير «سفينه تبريز» است. سوانح احمد غزّالي و رساله الطير و رساله عينيه او در اين مجموعه درج شده است كه بسیار در خور توّجه است.
ما پیش از این، مطالبي دربارة اهميت «سفينه تبريز» و رابطة آن با مناسبات عرفاني آذربايجان و خراسان بيان كرده ایم(طاهری خسروشاهی،27:1395).
برخی از منابع:
شمس تبريزي، محمد(1377)؛ مقالات، به تصحيح محمدعلي موحّد، خوارزمي؛ غزّالي؛ احمد(1376)؛ مجموعه آثار فارسي، به اهتمام احمد مجاهد، دانشگاه تهران؛ هجويري، علي بن عثمان(1383)؛ كشفالمحجوب، دكتر محمود عابدي، سروش؛ پورجوادي، نصرالله،(1379) عرفان اصيل ايراني در سفينه تبريز، نامة بهارستان، سال اول، شمارة دوّم؛ قرباننژاد، پريسا(1384)؛ تصوّف اسلامي در آذربايجان تا آغاز قرن هفتم، مجلّه تاريخ و تمدن اسلامي، شماره اوّل.
t.me/Safinehyetabriz
پاسخ مکتوب دکتر مریم حسینی به پرسش مرکز فرهنگی شهر کتاب
آیا شمس تبریزی را پیر طریقت حسن بلغاری می دانید؟
خوب می دانید که تاکنون بحث درازدامنی درباره اینکه شمس تبریزی پیر شیخ حسن بلغاری بوده است یا نه وجود داشته است. نخستین بار فصیح خوافی نویسنده کتاب مجمل فصیحی به این نکته اشاره می کند. وی اتفاقا همان کسی است که خاکجای شمس الدین محمد تبریزی را شهر خوی می داند و خبر از درگذشت وی در این شهر می دهد.
به نظر می رسد منبع فصیحی برای درج این خبر همین کتاب مقامات بوده که وی در دست داشته است. وی در مورد پایان کار شیخ می نویسد که «سی سال در بلغار بود و از آنجا گریخته به بخارا آمد و از آنجا به تبریز رفت و خرقه از دست شیخ الکامل المکمل الواصل شیخ شمس الدین التبریزی که به خوی مدفون است و مولانای روم تخلص اشعار خود به نام او کرده پوشید».
همین گزارش به همراه اطلاعاتی که کربلایی در روضات الجنان از کتاب مقامات شیخ حسن بلغاری می دهد موجب شد تا توجه پژوهشگرانی چون محمدعلی موحد به مرید بودن حسن بلغاری در پیشگاه شمس تبریز جلب شود و نخستین بار در سال ۱۳۵۶ محمدعلی موحد در مجله سخن در مقاله «شمس تبریزی و شیخ حسن بلغاری» به پیر و مریدی این دو اذعان کرد. همین مقاله بعدا در مجموعه مقالات استاد با عنوان باغ سبز منتشر شد.
پس از محمدعلی موحد، صمد موحد برادر بزرگوار ایشان در کتاب سیری در تصوف آذربایجان به شکلی مشبع به همین مسأله پرداختند و با دلایلی مقنع ثابت کردند که این رابطه میان ایشان وجود داشته است. صمد موحد به نسخه خطی کتاب دسترسی داشته و برخی مطالبی را که محمدعلی موحد نیافته و یا درج نکرده بود در اینجا به آن افزوده است.
درضمن تصحیح کتاب و با مطالعه دقیقی که بر روی نسخه کتاب مقامات داشتم به نظرم می رسد که دلایلی برای تأیید نظر استادان بزرگوار وجود دارد و می توان با صحه گذاشتن بر نظر ایشان و افزودن دلایلی دیگر این پیشنهاد را پذیرفت.
هرچند نویسنده مقامات نام وی را شمس الدین محمد رازی ذکر می کند ولی دیگر قرائن از شباهت بسیار میان این دو چهره (شمس تبریزی و شمس الدین رازی) حکایت می کند. البته واقعا نمی دانیم که چرا شمس در اینجا رازی نامیده شده ولی باید بگوییم تذکره ها خبر از فردی با نام شمس الدین رازی هم نداده اند. در صورت تأیید این مطلب مسأله خرقه پوشاندن شمس الدین تبریزی بر مریدان اهمیت می یابد و برگی تازه از شرح احوالات وی آشکار می شود.
t.me/Safinehyetabriz
مسافرت احمدغزّالی به تبریز و مراغه
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
سردبیر مجلّه سفینه تبریز
جغرافیای فرهنگی و اقلیمی آذربایجان، در طول سده های متمادی، پذیرای وجود مشايخ تصوّف از اقصی نقاط ایران فرهنگی بوده و آغوش خود را براي چهرههاي اصيل عرفان اسلامی گشوده تا سالكان طريقت از بركات انفاسِ اولياي مکتب آذربایجان برخوردار شوند.
مسافرت كساني چون علي بن عثمان هجويري (م 465)، احمد غزّالي (م 520)، ابوالمعالي شيخ سيفالدين باخرزي (م 629)، سعدالدين حمويّه (م 650)، نظامالدين غوري (م 752) و... را بايد در همين زمينه قلمداد كرد.
در سده های پنجم و ششم هجری در آذربايجان، خانقاههايي وجود داشته كه پذيراي صوفيان سيّاح و عرفايي از اقصي نقاط جهان اسلام بوده كه به دنبال پير نظر ميگشتند تا دقايق و ظرايف عرفاني را بیاموزند.
ظاهراً چند روايت موجود در كشفالمحجوب هجويري درباره مشایخ آذربایجان، از نخستين نمونههاي مسافرت صاحبدلان خراسان به ديار آذربايجان در متون تصوّف است.( نک: كشفالمحجوب؛ بحث پيرامون آداب پوشيدن مرّقعه و نیز باب سماع صوفيان).
از سخنان هجویری ميتوان استنباط نمود كه صوفيان سيّاحي در آذربايجان در قرن پنجم بودهاند كه وجد و سماع از ويژگيهاي آنان بوده و نمونههايي را هم كه صاحب روضات از مجذوبان و صاحبان وجد و اعمال خارقالعاده آنها به طور مكرّر در آذربايجان يادآور ميشود، مؤيد اين امر است كه شاخهاي از متصوّفان كه اهل وجد و جذبه بودهاند ـ آن گونه كه بايزيد بسطامي هم سفارش آنها را در تبريز به شيخ ابواسحق ابراهيم جويناني مينمود ـ در آذربايجان اقامت داشتهاند. (نک: قرباننژاد، 1384: 78 و طاهری خسروشاهی،27:1395).
یکی از سفرهای مهم مشایخ به آذربایجان، مسافرت احمد غزالی به تبریز و مراغه است.
ظاهرا احمد غزّالي با هدف خدمت به صوفيه و دستگيري از مستعدّان تصوف، به آباديها و شهرها ميرفت و هر كجا صاحبدلی ميديد، به ارشاد و تربيت وي ميپرداخت.
«طافَ البِلادَ وَخَدَم الصُوفيه وَصَحِبَهُم و صَحِبُوُه وَ كانَ يَدْخُلُ القُري وَالضِّياعَ وَ يَعِظُ لِاَهَلِ البَوادي تَقَّرُباً اِلي اللهِ تَعالي» (غزّالي، 1376: 18؛ به نقل از طبقات الشافعيه سُبكي).
از سوانح احمد غزّالي چنين برميآيد كه وي در سال 508 هجري در مراغه و تبريز بوده و فصلي از كتاب خود را كه درباره «عشق» است، در اين ديار نوشته است: «فُصوُل نُسِخَتْ لِلشّيخِ الاِمامِ حُجَّة الاِسلامِ اَحمدَ بِن محمّدِ الَغّزالي في العاشِق والمَعشوُقِ والعِشقِ وَ ما يَتَعَّلقُ مِن المَلامَةِ والَوصلِ والفِراقِ في مَراغهِ في رَمضانِ سَنه ثَمانَ وَ خمس مِأَئهٍ و بَعضُها في التّبريز» (همان: 106؛ به نقل از مقدمه سوانح).
شمس تبريزي در مقالات، به اين سفر احمد غزّالي اشاره ای دارد.
«احمد غزّالي رحمـةاللهعليه و برادرش محمد غزّالي و آن برادر سوم، هر سه از سلاله پاك بودند. اين احمد غزّالي از اين علمهاي ظاهر نخوانده بود...او را آوازي آمد، يا در دل او الهامي آمد كه اين حجاب تو پيش خواجه سنگان [كذا در متن: شايد زنجان / زنگان] حل شود. برخاست و برفت... مشكل حل شد. روي نهاد باز به تبريز... » (شمس تبريزي، 1377: 6 ـ 324).
دانسته نیست از چه رو با وجود صراحت شمس به نام و مشخصات احمد غزّالي و برادرش امام محمّد، استاد محمّدعلي موّحد – دیر زیاد - برآن است كه منظور شمس تبريزي از احمد غزّالي، غزّالي معروف و شناخته شده نيست. (موحد، 1375: 16). دکتر پورجوادی نیز در جایی متذکر نکته ای در خصوص آشنایی کمرنگ شمس با غزالی شده است: «يك قرن پيش از ابوالمجد تبريزي ـ گردآورنده سفينه ـ شيخ بزرگ و سرشناس مانند شمس تبريزي از سوانح غزّالي اطّلاعي نداشت. شمس، احمد غزّالي را ميشناخت و احترام فوقالعادهاي براي او قائل بود. ولي هيچ نشانهاي نيست كه با عقايد صوفيانه او در سوانح آشنا بوده باشد».(پورجوادي، 1379: 63).
يكي از تأثيرات مهم حضور احمد غزّالي در تبريز و مراغه، راه يافتن رسالههاي غزّالي در مجموعه كم نظير «سفينه تبريز» است. سوانح احمد غزّالي و رساله الطير و رساله عينيه او در اين مجموعه درج شده است كه بسیار در خور توّجه است.
ما پیش از این، مطالبي دربارة اهميت «سفينه تبريز» و رابطة آن با مناسبات عرفاني آذربايجان و خراسان بيان كرده ایم(طاهری خسروشاهی،27:1395).
شمس تبريزي، محمد(1377)؛ مقالات، محمدعلي موحّد؛ غزّالي؛ احمد(1376)؛ مجموعه آثار ، به اهتمام احمد مجاهد، دانشگاه تهران؛ پورجوادي، نصرالله،(1379) عرفان اصيل ايراني در سفينه تبريز، نامة بهارستان، سال اول، شمارة دوّم؛ قرباننژاد، پريسا(1384)؛ تصوّف اسلامي در آذربايجان تا آغاز قرن هفتم، مجلّه تاريخ و تمدن اسلامي، شماره اوّل./ طاهری خسروشاهی(1395)مناسبات عرفانی مشایخ تبریز با عارفان خراسان،مجله ادبیات دانشگاه تبریز، ش233
t.me/Safinehyetabriz
🗞 سلطان محمود مجلّد، هنرمند فراموششده مکتب تبریز
شاه اسماعیل اول بنیانگذار سلسله صفویه، پس از پایتخت قرار دادن تبریز، هنرمندان زیادی را از نقاط مختلف قلمرو در حال گسترش خود به تبریز کوچاند و به دستیاری آنان نگارخانه موجود در این شهر را توسعه داد. این وضع به اعتلای شیوه ای در هنر کتاب آرائی منجر شد که به "هنر مکتب تبریز" شهرت یافت.
ناگفته نباید گذاشت که اساس این مکتب در اواخر سده هفتم هجری در دربار ایلخانان مغول و بویژه در ربع رشیدی که خواجه رشید الدین فضل الله همدانی، آن را بنا نهاده بود، پایه گذاری شد و بقول استاد زنده یاد منوچهر مرتضوی در کتاب "مسائل عصر ایلخانی": «شگفت آور است که چند دهه پس از حمله چنگیز، تاریخ از تشکیل بزرگترین و بی سابقه ترین حوزه های علمی (حوزات اربعه رصدخانه مراغه، ربع رشیدی، شنب غازان و سلطانیه) و عظمت و آبادی تبریز و بسیاری از شهرهای دیگر ایران خبر می دهد.»
در این دوره تبریز در پرتو پیشرفت همه جانبه آثار هنری، به عمده ترین مرکز هنرهای کتاب آرائی خاور نزدیک و میانه تبدیل گردید و مراکز مختلف پراکنده در سرزمین های این منطقه را تحت تاثیر قرار داد. پس از اضمحلال ایلخانان مغول و فروپاشی و پیش آمدن دوران فترت این مرکز عظیم هنری در قرن نهم هجری در نتیجه فتح آذربایجان، فارس و عراق بدست تیمور، هنرمندان مکاتب تبریز و شیراز و بغداد به ناگزیر به آسیای مرکزی و بویژه به سمرقند کوچانده شدند و سپس زمانی که هرات در پرتو فرهنگ دوستی تیموریان و دولتمردانی چون امیرعلی شیر نوایی به یک کانون هنری جذاب تبدیل گردید، شماری از پرورش یافتگان مکتب هنری تبریز به آنجا روی آوردند و در شکل گیری مکتب هنرهای تصویری هرات تاثیر بارز گذاشتند.
عصر صفویه، دوران شكوفایی هنر در ایران
دوره فترت مکتب هنری تبریز با تشکیل دولت متمرکز صفوی و انتخاب تبریز به پایتختی این دولت، به سرآمد و بعد از آن در شرایط مساعد پدید آمده، به مرحله جدیدی قدم گذاشت. عصر صفویه، دوران شكوفایی هنر در ایران است، در این میان جلدسازی نیز همپای سایر رشته ها مجالی برای درخشش می یابد و آثار بی بدیلی در این عرصه خلق می شود. با این وجود بازشناسی هنرمندان این رشته نیازمند پژوهش های گسترده دارد.
به اعتقاد استاد شادروان ایرج افشار در مقدمه کتاب صحافی سنتی، بسیاری از هنرمندان قدیم ایرانی چندان خاكساری و درویشی داشتند كه از نام و آوازه گریزان بودن، می گفتند: «گر نام ما ندانند، بگذار تا ندانند»، قطعه ای می نوشتند و مجلسی می نگاشتند و جلدی می ساختند و هرگز نام خود را بر آن نمی نوشتند. البته كار هنرمندان نامی صاحب شیوه را نیازی به ذكر نام نبود. سبك و سیاق خود می نمود كه كار از كیست. مع الاسف نام خالقان بسیاری از آثار هنری ما ناشناخته مانده، این امر در جلدها بیشتر است و در خط و نقاشی کمتر.
در تذكره موسوم به "روضات الجنان و جنات الجنان" كه در باب مزارات تبریز و در قرن دهم هجری توسط "حافظ حسین کربلائی" به رشته تحریر درآمده، مؤلف بنا به مناسبتی از هنرمندی نام برده كه متأسفانه درباره او فقط همین یك نام را می دانیم و این نام نیز برای بسیاری ناآشناست : "استاد سلطان محمود مجلّد".
.صاحب روضات الجنان در بخشی از این كتاب و در باب مزارات واقع در باغ كمال بیلانکوه تبریز و بزرگان بخاك سپرده شده در جوار شیخ كمال الدین مسعود خجندی (عارف و غزلسرای قرن 8 هجری ) می نویسد: «در حوالی ایشان بعضی از ارباب سخن و اصحاب هنر مدفونند، مثل مولانا طوسی شاعر و مولانا علی مشربی شروانی و استاد بهزاد نقاش و استاد سلطان محمود مجلّد كه این هر دو در فن و كار و بار خود قرینه نداشتند.»
بطوریکه در ابتدا اشاره شد در سال هایی كه تبریز تختگاه شاهان صفوی می بود، به بركت حضور هنرمندان بی همتایی همچون كمال الدین بهزاد ، سلطان محمد نقاش و... در سایه حمایتهای پادشاهان صفوی هنر كتاب سازی و كتاب آرایی در این شهر و در كتابخانه دربار صفوی رونقی تمام داشت، از این رو به نظر می رسد، استاد سلطان محمود مجلّد نیز در زمره این هنرمندان گرد آمده، در كتابخانه دربار صفوی تبریز بوده و در خلق شاهكارهای هنری آن روزگار با این هنرمندان همكاری داشته است و شاید همان تواضع ذاتی كه نزد برخی از هنرمندان گذشته سراغ داریم به او اجازه نداده تا نام خود را بر روی آثار خود ذكر نماید و این موضوع اسباب گمنامی و مهجوری او را فراهم ساخته است.
مهدی بزاز دستفروش / عضو کمیته ملی موزه های ایران
)
https://t.me/Safinehyetabriz
با یاد و نام خداوند متعال
یادی و یادگاری از سفر ادیب، نسخه پژوه و فهرست نگار نامدار؛ استاد عارف نوشاهی به آذربایجان
امروز؛ دوشنبه سیزدهم تیر ماه، سعادتی و توفیقی بود که به مناسبت حضور استاد دکتر عارف نوشاهی در تبریز، سفری کوتاه به شهر زیبای خوی، به منظور دیدار از مقبره جناب شمس تبریزی داشته باشیم.
صبح امروز و پیش از عزیمت به خوی، ابتدا در معیت استادان محترم دکتر باقر صدری نیا و دکتر اسدالله واحد، به کتابخانه ملی تبریز رفتیم و از بخش نسخه های خطی این کتابخانه بازدید کردیم.
رویت قدیمی ترین نسخه خطی کتاب ارزشمند سیاست نامه خواجه نظام الملک توسی و نسخه اصلی انجیل مقدس مربوط به دوران صدر اسلام، و مشاهده دستخط زیبای خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی در وقف نامه معروف ربع رشیدی از برکات این بازدید بود.
سپس رهسپار شهر زیبای خوی شدیم.
آستان مقدس امامزاده سید بهلول را زیارت کردیم و پس از ادای فریضه ظهر، در مقبره شمس تبریزی و مزار منسوب به پوریای ولی حضور یافتیم.
در پایان سفر و در عصر دل انگیز خوی، در جلسه مثنوی خوانی جمعی از ادبای این شهر حاضر شدیم و استاد نوشاهی، دقایقی پیرامون موضوع مولوی پژوهی در شبه قاره سخنرانی کردند.
باری یکی از روزهای دلنشین عمر بود.
وظیفه خود می دانم از جناب جعفرپور؛ مسئول محترم تولیت مقبره شمس تبریزی و همکاران سختکوش ایشان در تولیت، به پاس میزبانی فراموش ناشدنی شان تشکر کنم.
سپاسگزاری از دوست معارف پرور و فرهنگ گستر؛ جناب دکتر سعید شجاعی؛ مدیر همکاری های علمی و بین المللی دانشگاه تبریز به خاطر فراهم آوردن مقدمات این سفر، عین فرض است.
یکی دو عکس یادگاری از این سفر را به همراه فایل صوتی سخنرانی استاد عارف نوشاهی در جلسه مثنوی خوانی شهر خوی تقدیم می کنم.
سردبیر سفینه تبریز
طاهری خسروشاهی
@safinehyetabriz
🔹 کتابهای وقف شده بر کتابخانۀ ربع رشیدی
🔸 سید محمدحسین حکیم
▪️ چکیده: خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی (۷۱۸ق) در مجموعه ربع رشیدی کتابخانهای ساخت و کتابهای متعددی بر آن وقف کرد. او برای حفظ و نگهداری این کتابها شرط کرد که در چند جای این کتابها مهر بزنند، نقش این مهر: «وقف کتابخانه رشیدی» بود که به صورت مستطیلی کشیده در اندازه 13×74 میلیمتر ساخته شده بود. این مهر نخستین نمونه مهر وقف کتاب و همچنین کهنترین مهر فارسی شناخته شده از دوران ایلخانی تاکنون است.
تاکنون چهار نسخه از کتابهای ربع رشیدی که این مهر را دارند شناسایی شده است. در این مقاله شش نسخه دیگر از کتب مهردار آن کتابخانه که به تازگی شناسایی شدهاند به تفصیل معرفی شدهاند. این شش کتاب عبارتند از: ۱. محاضرات الادباء و محاورات الشعراء والبلغاء ( آستان قدس، ش ۴۴۰۳)؛ ۲. شرح القانون ابنسینا (مجموعه محمدصادق خرازی، ش ۶۳۴)؛ ۳. مجموعه شامل النجاة ابن سینا و بستان الاطباء و روضة الالباء (كوپریلی، ش ۹۰۳)؛ ۴. المائة فی صناعة الطب (مجلس شورای اسلامی، ش ۶۳۳۵)؛ ۵. شرح الاشارات والتنبيهات ( ترخان والده سلطان، ش ۲۰۶) ؛ ۶. حل مشكلات الاشارات والتنبيهات (ملی ایران، ش ۲۳۲۶).
بررسی این نسخهها میتواند نوع کتابهای مورد علاقه و اهتمام خواجه رشیدالدین را مشخص کند. لذا در بخش دوم مقاله موضوع این نسخهها بررسی و درباره کتابهای تاریخی و پزشکی و فلسفی و کلامی آنها توضیحاتی داده و از این رهگذر نکات تازهای درباره علایق رشیدالدین مشخص شده است.
کلیدواژهها: خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، کتابخانۀ ربع رشیدی، کتابخانههای موقوفه.
🔹 متن کامل مقاله
http://mtif.org/article/72913
◽️ بنیاد محقق طباطبائی
@mtiforg
خانم دکتر عبدی سلام ،وقت شما بخیر . با عرض معذرت نسخه ای در کتابخانه لس آنجلس به شماره (1336M) از شمس الدین خفری موجود است ، بواسطهٔ مهارت و تبحّر سرکارعالی در جستجوی منابع دیجیتالی و اِشراف اطلاعاتی که دارید آیا ممکن است زحمت کشیده و درباره این نسخه و احیاناً دانلود آن برای بنده بذل محبّت فرمایید ؟ با سپاس حسینی ورامینی
آثار و احیا کناب کشاورزی محصول مکتب ربع رشیدی تبریز و به قلم بنیان گذار آن #خواجه_رشیدالدین_فضلالله_همدانی است. این نخستین کتاب تخصصی کشاورزی در ایران پس از ورزنامه میباشد، این کتاب حاوی بخشهای روش نگهداری از دانهها و تخمها،کدام درختان از تخم بروید یا با غرس نهال، در احوال گیاهان گوناگون است. توصیه خواجه به تدریس بخشهایی از آن در ربع رشیدی از اهمیت کتاب خبر می دهد. اطلاعات ذی قیمت از چین و نیز اقالیم مختلف اسلامی و ایران ان را اثری متفاوت ساخته است.
این کتا ب یکبار بدون اشاره به نام آن یا نام نویسنده به کوشش عبدالغفار نجمالدوله به چاپ سنگی رسیده و بار دگر با حمایت دانشگاه مک گیل کانادا و دانشگاه تهران به همت ایرج افشار و منوچهر ستوده، زیر نظر مهدی محقق به زیور چاپ آراسته شده است.
خواجه رشید الدین فضل الله همدانی برای ساماندهی املاک وقفی وقفنامهای را تدوین کرده بود که به وقفنامه ربع رشیدی معروف است و هم اکنون تنها یک نسخه از آن باقی است که در کتابخانه مرکزی تبریز قرار دارد. این نسخه تا سال 1348 در دست بازماندگان حاجی ذکاءالدوله سراجمیر، ساکن تبریز بود. انجمن آثار ملی در همان سال آن را از خانواده ذکاءالدوله خرید.
وقف نامه ربع رشیدی در خرداد ماه 1386 از سوی سازمان کتابخانه ملی ایران به یونسکو معرفی شد و در نشستی که از ۲۱ تا ۲۵ خرداد در یونسکو برگزار شد، بههمراه شاهنامه بایسنقری در فهرست میراث مستند این سازمان بهثبت رسید.
👆👆👆
مسافرت احمدغزّالی به تبریز و مراغه
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
سردبیر مجلّه سفینه تبریز
جغرافیای فرهنگی و اقلیمی آذربایجان، در طول سده های متمادی، پذیرای وجود مشايخ تصوّف از اقصی نقاط ایران فرهنگی بوده و آغوش خود را براي چهرههاي اصيل عرفان اسلامی گشوده تا سالكان طريقت از بركات انفاسِ اولياي مکتب آذربایجان برخوردار شوند.
مسافرت كساني چون علي بن عثمان هجويري (م 465)، احمد غزّالي (م 520)، ابوالمعالي شيخ سيفالدين باخرزي (م 629)، سعدالدين حمويّه (م 650)، نظامالدين غوري (م 752) و... را بايد در همين زمينه قلمداد كرد.
در سده های پنجم و ششم هجری در آذربايجان، خانقاههايي وجود داشته كه پذيراي صوفيان سيّاح و عرفايي از اقصي نقاط جهان اسلام بوده كه به دنبال پير نظر ميگشتند تا دقايق و ظرايف عرفاني را بیاموزند.
ظاهراً چند روايت موجود در كشفالمحجوب هجويري درباره مشایخ آذربایجان، از نخستين نمونههاي مسافرت صاحبدلان خراسان به ديار آذربايجان در متون تصوّف است.( نک: كشفالمحجوب؛ بحث پيرامون آداب پوشيدن مرّقعه و نیز باب سماع صوفيان).
از سخنان هجویری ميتوان استنباط نمود كه صوفيان سيّاحي در آذربايجان در قرن پنجم بودهاند كه وجد و سماع از ويژگيهاي آنان بوده و نمونههايي را هم كه صاحب روضات از مجذوبان و صاحبان وجد و اعمال خارقالعاده آنها به طور مكرّر در آذربايجان يادآور ميشود، مؤيد اين امر است كه شاخهاي از متصوّفان كه اهل وجد و جذبه بودهاند ـ آن گونه كه بايزيد بسطامي هم سفارش آنها را در تبريز به شيخ ابواسحق ابراهيم جويناني مينمود ـ در آذربايجان اقامت داشتهاند. (نک: قرباننژاد، 1384: 78 و طاهری خسروشاهی،27:1395).
یکی از سفرهای مهم مشایخ به آذربایجان، مسافرت احمد غزالی به تبریز و مراغه است.
ظاهرا احمد غزّالي با هدف خدمت به صوفيه و دستگيري از مستعدّان تصوف، به آباديها و شهرها ميرفت و هر كجا صاحبدلی ميديد، به ارشاد و تربيت وي ميپرداخت.
«طافَ البِلادَ وَخَدَم الصُوفيه وَصَحِبَهُم و صَحِبُوُه وَ كانَ يَدْخُلُ القُري وَالضِّياعَ وَ يَعِظُ لِاَهَلِ البَوادي تَقَّرُباً اِلي اللهِ تَعالي» (غزّالي، 1376: 18؛ به نقل از طبقات الشافعيه سُبكي).
از سوانح احمد غزّالي چنين برميآيد كه وي در سال 508 هجري در مراغه و تبريز بوده و فصلي از كتاب خود را كه درباره «عشق» است، در اين ديار نوشته است: «فُصوُل نُسِخَتْ لِلشّيخِ الاِمامِ حُجَّة الاِسلامِ اَحمدَ بِن محمّدِ الَغّزالي في العاشِق والمَعشوُقِ والعِشقِ وَ ما يَتَعَّلقُ مِن المَلامَةِ والَوصلِ والفِراقِ في مَراغهِ في رَمضانِ سَنه ثَمانَ وَ خمس مِأَئهٍ و بَعضُها في التّبريز» (همان: 106؛ به نقل از مقدمه سوانح).
شمس تبريزي در مقالات، به اين سفر احمد غزّالي اشاره ای دارد.
«احمد غزّالي رحمـةاللهعليه و برادرش محمد غزّالي و آن برادر سوم، هر سه از سلاله پاك بودند. اين احمد غزّالي از اين علمهاي ظاهر نخوانده بود...او را آوازي آمد، يا در دل او الهامي آمد كه اين حجاب تو پيش خواجه سنگان [كذا در متن: شايد زنجان / زنگان] حل شود. برخاست و برفت... مشكل حل شد. روي نهاد باز به تبريز... » (شمس تبريزي، 1377: 6 ـ 324).
دانسته نیست از چه رو با وجود صراحت شمس به نام و مشخصات احمد غزّالي و برادرش امام محمّد، استاد محمّدعلي موّحد – دیر زیاد - برآن است كه منظور شمس تبريزي از احمد غزّالي، غزّالي معروف و شناخته شده نيست. (موحد، 1375: 16). دکتر پورجوادی نیز در جایی متذکر نکته ای در خصوص آشنایی کمرنگ شمس با غزالی شده است: «يك قرن پيش از ابوالمجد تبريزي ـ گردآورنده سفينه ـ شيخ بزرگ و سرشناس مانند شمس تبريزي از سوانح غزّالي اطّلاعي نداشت. شمس، احمد غزّالي را ميشناخت و احترام فوقالعادهاي براي او قائل بود. ولي هيچ نشانهاي نيست كه با عقايد صوفيانه او در سوانح آشنا بوده باشد».(پورجوادي، 1379: 63).
يكي از تأثيرات مهم حضور احمد غزّالي در تبريز و مراغه، راه يافتن رسالههاي غزّالي در مجموعه كم نظير «سفينه تبريز» است. سوانح احمد غزّالي و رساله الطير و رساله عينيه او در اين مجموعه درج شده است كه بسیار در خور توّجه است.
ما پیش از این، مطالبي دربارة اهميت «سفينه تبريز» و رابطة آن با مناسبات عرفاني آذربايجان و خراسان بيان كرده ایم(طاهری خسروشاهی،27:1395).
برخی از منابع:
شمس تبريزي، محمد(1377)؛ مقالات، به تصحيح محمدعلي موحّد، خوارزمي؛ غزّالي؛ احمد(1376)؛ مجموعه آثار فارسي، به اهتمام احمد مجاهد، دانشگاه تهران؛ هجويري، علي بن عثمان(1383)؛ كشفالمحجوب، دكتر محمود عابدي، سروش؛ پورجوادي، نصرالله،(1379) عرفان اصيل ايراني در سفينه تبريز، نامة بهارستان، سال اول، شمارة دوّم؛ قرباننژاد، پريسا(1384)؛ تصوّف اسلامي در آذربايجان تا آغاز قرن هفتم، مجلّه تاريخ و تمدن اسلامي، شماره اوّل.
t.me/Safinehyetabriz
آثار و احیا کناب کشاورزی محصول مکتب ربع رشیدی تبریز و به قلم بنیان گذار آن #خواجه_رشیدالدین_فضلالله_همدانی است. این نخستین کتاب تخصصی کشاورزی در ایران پس از ورزنامه میباشد، این کتاب حاوی بخشهای روش نگهداری از دانهها و تخمها،کدام درختان از تخم بروید یا با غرس نهال، در احوال گیاهان گوناگون است. توصیه خواجه به تدریس بخشهایی از آن در ربع رشیدی از اهمیت کتاب خبر می دهد. اطلاعات ذی قیمت از چین و نیز اقالیم مختلف اسلامی و ایران ان را اثری متفاوت ساخته است.
این کتا ب یکبار بدون اشاره به نام آن یا نام نویسنده به کوشش عبدالغفار نجمالدوله به چاپ سنگی رسیده و بار دگر با حمایت دانشگاه مک گیل کانادا و دانشگاه تهران به همت ایرج افشار و منوچهر ستوده، زیر نظر مهدی محقق به زیور چاپ آراسته شده است.
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com