استغفرالله نفرمایید قربان حتما از نظرات عزیزان استفاده میکنیم، جناب آقای مهدوی فر هم لطف نموده، توضیحی مرقوم فرمودند، البته جای این بحث این گروه نیست میدانم، چون سخن به اینجا کشید فقط طردا للباب عرض کنم، با توجه به چند تعریفی که برای عقل، علامه مجلسی، ذیل شرح کتاب العقل و الجهل کافی کلینی در کتاب مرآة العقول خودش و ملاصدرا در شرح بر کافی، هر یک حدودا شش معنی، برای عقل آورده اند، مرحوم مجلسی هم در یکی از معانی به "عقل معاش" اشاره نموده، اما در میان آنها تعبیر به اصطلاح "عقل معاد" نشده است، هر چند آنچه دوست عزیزمان جناب مهدوی فر فرمودند، روشن است و بحثی نیست، بلکه سؤالم بیشتر ناظر به این مطلب بود:
اولا بر خلاف مفهوم «عقل معاش»، این مفهوم «عقل معاد»، در متون کهن آمده و بکار رفته است یا جعل و وضعی متأخر است؟
ثانیاً صرف نظر از پذیرش بکارگیری عمومی این واژگان (عقل معاد) در گفتمان امروزی متکلمان، آیا این ترکیب واژگانی، نقطه مقابل «عقل معاش»، به عنوان اصطلاحی کلامی پذیرفته شده است؟
ثالثاً اگر بپذیریم «عقل معاد» یک اصطلاح وضع شده، در مقابل «عقل معاش» است، کما هو المشهور و المتبادر (جای تامل)، آیا مفهوم آن دو بین دو علم "کلام" و "تصوف"، یکسان است؟ و به دگر تعبیر، سخنی که جناب نقشی عزیز از خواجه بهاء الدین نقشبند در مقامات، نقل فرمودند، همانی است که به ذهن همگان متبادر است (یعنی مقابل عقل معاش)؟ با پوزش از تطویل الکلام یجر الکلام شد???
@litera9
در این کتاب نویسنده پيشرفتهای جديد معرفت شناسی فلسفه دين را بررسی میكند كه گاه به آن «معرفتشناسی اصلاح شده»، ردِّ بيّنه جویی عصر روشنگری بدون انكار عقل يا تأييد جزم گرايی میگويند.
الهي دانان، فيلسوفان دين، معرفت شناسان، دفاعيهنويسان و همه كسانی كه به مطالب جديد در موضوع ايمان و عقل علاقهمندند كتاب كلارك را مفيد خواهند يافت.
نيكولاس ولتراستورف (دانشگاه ييل): اين كتاب، كه كتاب خوشنوشت و مفيدی است، گزارش خوبی از برخی از بهترين نتيجههای حركت اخير شماری از فيلسوفان مسيحی در فلسفه دين عرضه میكند. اين كتاب، به ويژه برای خوانندگانی كه به فلسفه و الهيات علاقه دارند اما فاقد پيش زمينهای وسيع در مطالعه فلسفه اخيرند، سودمند است.
جورج ماوردس (دانشگاه ميشيگان) كلارك در اين كتاب مروری دقيق بر زمينه و پيشرفت « معرفت شناسی اصلاح شده » عرضه میكند و به نتيجههايی معقول و قابل دفاع دست میيابد.
کتاب الحجه یا کتاب التوحید و العقل والجهل؟
برخی از محققان در حوزه شیعه شناسی در غرب تشیع اصیل را تشیع باطنی و تأویلی می دانند و استقرار شریعت و فقاهت و اصول الهیات عقلی و نظری را در تشیع امامی اقدامی در راستای ارائه تفسیری سنی مآبانه از تشیع و در راستای عادی سازی مناسبات تشیع با دستگاه خلافت و مشروعیت سیاسی اسلامی در محوریت امت می دانند. آنان معتقدند این روند با قدرت گرفتن آل بویه آغاز شد. این محققان نماینده تشیع اصیل را کتاب بصائر الدرجات و کتاب الحجه از کتاب الکافی می دانند. قبلا در نوشته ای دیگر گفتیم که کتاب الکافی اگر احادیث کتاب الحجه دارد بخش اعظم کتاب از دیگر سو در فقه و روایات فقهی است و تازه نه تنها منابعش که حتی خود کتاب محصول دوران آل بویه نیست بلکه از پیش از این دوران است. کلینی هم نه متکلم بوده و نه کتابش را برای متکلمان بغداد نوشته است.
اما از دیگر سو باید این نکته را هم متذکر شد که محتوای کتاب الحجه کافی را نمی توان بی ارتباط با بخش های دیگر اصول کافی و به ویژه کتاب العقل والجهل و همچنین کتاب التوحید آن کتاب خواند و تفسیر کرد. تصویری که از امام در کتاب الحجه ارائه می شود درست است منبع علم ظاهر و باطن می نماید اما همین کافی در کتاب العقل والجهل خود امام را در کنار عقل می گذارد و عقل را حجت آدمیان قرار می دهد. در سرتاسر همین کتاب العقل والجهل و همچنین کتاب التوحید امام بر خرد تأکید می کند و از استدلال های هشام بن الحکم که بر پایه و بنیاد خرد استوار است حمایت می کند. امام رضا در همین کتاب التوحید بسان یک متکلم با اصحاب دیانات و مذاهب کلامی و فلسفی وارد گفتگو می شود و دانش امامان مجال بحث و گفتگو قرار می گیرد. این قطعا هماهنگ با تصویر امام به مثابه موجودی فرا انسان نیست که این دست محققان جدید در عرصه شیعه شناسی تلاش می کنند از امام در سنت و یا سنت های شیعی به دست دهند. باری گروه های غلات شیعی امام را مظهر روح الهی قلمداد می کرده اند اما این با تصویری که کتاب الکافی از امام به دست می دهد یکسان نیست. در کتاب العقل والجهل امام از عقل به مثابه منبع معرفت و استدلال سخن می گوید و در کتاب التوحید از آن بهره می گیرد و بر ضرورت استدلال های عقلی در توحید و صفات پای می فشارد. این عقل آنچنانکه این دست محققان ابراز می دارند غیر از متعارف آنچه در سده های دوم و سوم عموم اهل علم و اهل زبان از آن می فهمیده اند نیست و درست اشاره به همان عقل انسانی و استدلال ورزی فطری دارد. همینک اسناد مهمی از سده دوم در دست است که نشان می دهد عموم مردم و اهل علم و زبان از واژه عقل چه چیزی را قصد می کرده اند. ممکن است در کلمات امامان شیعه مرحله دیگری از معرفت که آن را بتوان به زبان اهل عرفان معرفت شهودی نامید سراغ گرفت اما این نافی این نیست که امام با زبان اهل عرف و متعارف قوم سخن می گفته و عقل در کتاب العقل و الجهل و کتاب التوحید همین استدلال ورزی خرد انسانی است. نزدیکترین شاگردان امام صادق مانند هشام بن الحکم و زراره در چنین بستری از سنت خردورزی و نظامات استدلالی سخن می گفته و قلم می زده اند.
▫️خـود را پیـدا کنیـد▫️
✸ شخصی وارد روستایی شد، دید همه قبر ها جلوی در خانه ها است و سن مرده ها کم است. یکی شش ماه، یکی یک سال، یکی سه سال، یکی ده روز. از شخصی پرسید: جریان چیست؟
✸ او در جواب گفت: ما اینجا مرده ها را جلوی خانه دفن مےکنیم که هر روز وقتی از خانه بیرون میآییم، به یاد مرگ و آخرت بیفتیم و از خدا بترسیم و در روز، حواسمان جمع باشد و کارهایمان را میزان کنیم
✸ و اینکه مےبینی عمرها کم است، علتش این است که ما عمر را از روزی حساب مےکنیم که شخص بیدار شود و خودش را بشناسد(و دست از گناه و معصیت بکشد).
✸ اگر اینطور باشد به عقیده من این است که ما غالبا سقط جنین مےشویم و اصلا عمری نداریم. دعا کنید بیدار شویم و بفهمیم و بمیریم و بفهمیم که از کجا آمدیم و در کجا هستیم و به کجا خواهیم رفت. حضرت علی علیهالسلام فرمودند: 【رَحَمَ اللهُ امرءً عَرَفَ مِن أین و فی أین و إلی أین】 «خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و در کجا قرار گرفته است و به سوی کجا می رود»
✸ گاهی وضو بگیر و رو به قبله بنشین و تسبیح را بردار و صدبار بگو: من کیستم؟
✸ حضرت امیرالمومنین علے علیه السلام فرمودند: تعجب مےکنم از کسی که به دنبال گمشده خویش می گردد ولی به دنبال خودش نمیگردد. ما خودمان را گم کردهایم، تا حالا گشته ای خودت را پیدا کنی؟!
📔 منبع: ڪتاب #بدیع_الحکمة حکمت ۲۹ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره)
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
- در دعایی دیگر از حضرت نقل شده که فرمودند: خدایا بین ما و بین این قوم حکم کن که از ما دعوت کردند تا ما را یاری کنند سپس به کشتار ما پرداختند.
- در عبارت دیگر از آن حضرت آمده که فرمودند:
کوفیان ما را فریب دادند و به ما دروغ گفتند ، ما را رها کرده و دست از یاری ما برداشتند.
===============
پ.ن :
⬇️ ما حصل این روایات و آثار تاریخی آن است که #دعوت_کوفیان به حسب #ظاهر باعث حرکت امام به سوی عراق شده است.
و به کار بردن الفاظی که حاکی از #نیرنگ ، #خدعه ، #کید ، #غدر کوفیان است به
روشنی دلالت دارد که آنها با دعوت خویش این مشکلات را برای حضرت
پیش آوردند.
🔚 امام علیهالسلام، بر حسب انجام وظیفه امامت نمیتواند نسبت به دعوت و درخواست مردم
و اعلام نیاز آنان به حضور حجت خدا ، بیتفاوت باشد؛
🔚 هر چند حضرتش بیش از همه و پیش از همه ، نسبت به عاقبت این دعوت آگاه است.
🔚 لذا حضرتش به جهت #اتمام_حجت
یعنی نداشتن عذری برای کوفیان در پیشگاه الهی ، به سمت ایشان حرکت فرمود.
🔚 و چگونه آن حضرت انگیزهء خلع یزید را در سر دارد ، در حالیکه در طول مسیر بارها از انتهای این راه،
یعنی شهادت خبر دادند و
بارها بیعت خود را از همراهان برداشته تا کسانی که به طمع مال و مقام آمدهاند بازگردند،
و با این حال در برخورد با هر فردی از او یاری طلبیدند؟؟
👈👈 این سیره یعنی انگیزهء غربال و امتحان مردمان .
〰〰〰〰〰〰〰
@borrhan
💢دست های با سخاوت
✅امام حسين علیه السلام در حال خواندن نماز بودند که فقیری به در خانه ایشان آمد و با صدای بلند، تقاضای کمک کرد.
امام حسين علیهالسلام، نماز خود را سریع تمام کردند و سراغ فقیر رفتند. وقتی آثار تنگدستی را در آن فقیر مشاهده نمودند از اهالی منزل پرسیدند:
«در خزانه ما ، چقدر باقى مانده است؟»
پاسخ دادند:
«دويست درهم باقى مانده كه فرموده بودید آن را بين اقوامتان تقسيم كنیم.»
امام حسین فرمودند:
«همه دویست درهم را بياور، كسى كه از اقوام من سزاوارتر است به اینجا آمده»
امام حسين علیهالسلام، دویست درهم به فقیر دادند و فرمودند:
«اين سکه ها را از من بگیر. از تو عذر مىخواهم که ناچیز است. اگر دست ما خالی نبود، تو را همواره بهرهمند مىكرديم، ولى این روزها دستمان خالى است. و بدان كه من تو را دوست دارم.»
مرد فقیر، به شدت گريه كرد.
امام حسین علیه السلام از او پرسیدند:
«اشک هایت به خاطر کم بودن مبلغی است که به تو دادم؟»
فقیر گفت:
«نه ! گريهام براى این است كه دستهایی با اين سخاوت، چگونه رواست كه زير خاك رود؟»
📚منتهی الامال ، جلد ۱ ، صفحه ۲۰۹
📚بحارالانوار، جلد ۴۴، صفحه ۹۱
@mobahelegharne21
در نخستین سالهای طلوع آفتاب تصوف از آذربایجان، یکی از مشایخ تبریز به نام خواجه ابراهیم جوینانی، به منظور بهره مندی از مکتب بایزید بسطامی، عازم خراسان شده است. جز یکی دو منبع دست اول عرفان اسلامی ، منابع صوفیه درباره این عارف تبریزی سکوت کرده اند. ما در این مقاله به بررسی اقوال متون تصوف درباره این صوفی آذربایجانی در سده سوم هجری پرداخته ایم. مقاله به لطف دوست فرهنگ گستر جناب جلال شمع سوزان در شماره دوم مجله وزین هویت منتشر شد. افسوس که هویت دیری نپایید.
https://www.instagram.com/p/CVnY9mmMjot/?utm_medium=share_sheet
مساله دست دادن با زنان و دیدگاه آیتالله العظمی بروجردی/ ناقل نوه آقای بروجردی به نقل از آیت الله منتظری.
درباره آیت الله صدر اتهاماتی مطرح شده است؛ مانند اینکه ایشان با زنها دست میدادند. آیت الله منتظری به بنده میگفتند: «در محضر آیت الله بروجردی نشسته بودم. یکی از محققان ایرانی که در مرکز اسلامی آلمان فعالیت میکرد، خدمت ایشان آمد و گفت: در آلمان زنان و مردان مختلفی که همه آنها مسلمان هم نیستند، به مرکز اسلامی ما میآیند و گاهی از اوقات برخی از این زنان دستشان را برای مصافحه به سوی ما دراز میکنند و ما نمیتوانیم دست بدهیم. آنها نمیفهمند که چرا ما دست نمیدهیم و این مسئله موجب هتک آنها میشود و ما که میخواهیم جاذبه ایجاد کنیم، با این کار تنفر ایجاد میکنیم. آیت الله بروجردی گفتند: اگر شما احساس میکنید که دست ندادن شما باعث هتک میشود، مانعی ندارد که دست بدهید. بعد فرمودند: حکم حرمت دست دادن با زن اجنبیه، برای حفظ حرمت اشخاص، هرچند مسلمان نباشند، ساقط میشود».
آیت الله منتظری همچنین نقل میکردند که شیخ محمد تقی قمی که در مصر فعالیت میکردند، خدمت آیت الله بروجردی آمدند و گفتند: «گاهی از اوقات برخی از سفارتخانهها مثل سفارت هلند به مناسبت روز ملیشان، که همه سفرا و شخصیتهای مختلف را دعوت میکنند، ما را هم به عنوان نمایندۀ شما در مجلس تقریب دعوت میکنند. ما هم دسته گل میخریم و به سفارت میرویم. گاهی از اوقات سفیر میخواهد مثلاً سفیر آمریکا و همسرش را که همراه اوست معرفی کند. آنها هم دستشان را دراز میکنند که دست بدهند. ما چه کار کنیم؟ اگر دست ندهیم، موجب هتک آنها میشود». آیت الله بروجردی فرمودند: «اگر موجب هتک میشود، اشکالی ندارد؛ دست بدهید».
آیت الله منتظری گفتند: بعد آقای بروجردی فرمودند: «من تعجب میکنم که فقهای ما ادلۀ نظر را حمل کردند به صورت ریبه؛ چرا در ادله لمس این انصراف را قائل نشدند». از این سخن روشن میشود که دیدگاه آیت الله بروجردی نه فقط به دلیل مسئلۀ هتک است، بلکه اساساً اشکال مبنایی در این خصوص دارد. آیت الله امام موسی صدر نیز یک فقاهت و درایتی در اخبار داشتند و به همان دیدگاه آیت الله بروجردی رسیده بودند.
@lotfi_mojtaba
http://www.imam-sadr.com
با توجه به این که این مرکز وابسته به مرجعیت است باید مراقب بود که این سخنران منحرف از این مساله استفاده تبلیغاتی نکند و خود را مورد تایید مرجعیت تبلیغ نکند
هشدار آیت الله سیستانی در دیدار موسسه روشنفکری فهیم:
🔻باید به فکر دفاع از فکر دینی به ارث رسیده باشید
« الان رقیب فکری تراث فکری حوزه برخی از افراد دانشگاهی هستند ، دانشگاهیان به دنبال تولید فکر جدید هستند و شما به دنبال دفاع و تایید و تسدید فکر دینی . شما بیش از آن که به فکر تولید فکر جدید باشید، باید به فکر دفاع از فکر دینی به ارث رسیده باشید .»
🔻 «دانشگاه امروز با روش ها فکری که از غرب آموخته است، اندیشه خود را عرضه می کند . البته من نمی خواهم بگویم که دانشگاه همه ی محتوا را از غرب گرفته است، ولی روش های تحقیق علمی را از غرب گرفته است. شما باید این روش های فکری را بیاموزید و به آنها مسلح شوید تا بتوانید در مقابل دیدگاه های آنها از دیدگاه ها و معارف دینی دفاع کنید .»
منبع: سایت فهیم، مرداد۹۸
پ.ن
امیدوارم موسسه فهیم بیش از قبل به این رهنمود های مرجعیت توجه کند.
@yekmeshkati
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸 کسانی که کم معاشرتند، بعد از مدتی عقلشان تحلیل می رود🔸
یک نفر تجارت را رها کرده بود. حضرت احوالش را پرسیدند. گفتند ایشان عاقبت به خیر شده! فرمودند چه جوری عاقبت به خیر شده؟ گفتند که طلبهایش را وصول کرده، بدهیهایش را پرداخته، تسویه حساب با همه کرده، الآن دیگر رو به عبادت کرده است. حضرت فرمودند: «بئس ما صنع»: بسیار کار بدی کرده! سپس فرمودند «الیَّ به». (بیاوریدش پیش من). او را آوردند. حضرت فرمودند: چه کار کردی؟ گفت: خدا عاقبتمان را به خیر کرده، حالا دیگر استخوان سبک میکنیم، دیگر از کسی طلب نداریم، به کسی بدهی نداریم و حالا فارغ البال به عبادت مشغولیم. حضرت فرمودند: بد کاری کردی. گفت : چرا؟
فرمودند: نمیدانستی که «أنّ عقل الرجل بالتجاره »؟ (عقل انسان با تجارت رشد میکند) و ارزش عبادت انسان به مقدار عقل اوست؟
دو تا مطلب در اینجا هست؛ ۱- عقل ضریب ارزش عمل است ۲- راه رشدش را هم میفرمایند تجارت است. چرا تجارت را میفرمایند؟ زیرا تجارت، اصطکاکِ انسان به انسان است، آنهم نه اصطکاک یک انسان به یک انسان، بلکه اصطکاک یک انسان به هزار انسان. آدمی که تاجر است باید صد تا تاجری که رقیب هست از وسط دست اینها توپ را در بیاورد. اگر در بازیها ۱۱ تا هستند، در اینجا ۳۰۰-۲۰۰ تا هستند. چه جوری بخرد از وسط اینها، چه جوری بفروشد، چه جوری مشتری جذب کند. پس مرتباً باید تدبیر کند. این حضور و فعالیت و رشد میدهد به عقل. زمینه رشد عقل اصطکاک دائم است. یعنی انسان به مجردی که تعطیل کند اصطکاک را، تحلیل میدهد عقل و فهمش را. کسانی که کم معاشرتند بعد از مدتی انسان احساس میکند عقلشان تحلیل رفته. هر چه که میزان معاشرت انسان کمتر میشود میزان حضور انسان در مسائل هم کمتر میشود. چرا؟ چون باید بیاید در میدان تا ورزیده شود. چگونه است که وقتی انسان ورزش میکند قوه میگیرد؟ یعنی اضطرار پیدا میکند به نیرو داشتن. وقتی نیرو خرج نکند نیرو کسب نمیکند. باید خرج کند تا بتواند کسب کند. پس عقلش را باید به کار بیندازد، خرج کند. این میشود ورزش عقل. پس تکلیف شرعی ورزش کردن و ورزیده کردن عقل است. یعنی عقلش را همیشه ورزیده نگه بدارد.
https://telegram.me/joinchat/BcHSIDwwcxrCUmmpaMwOkg
و بعضى از اينها در مؤسسه آل البيت شعبه مشهد تحقيق مىشود. چون مؤسسه هم در مشهد فرع دارد و هم در بيروت. قسمتى از کتابها در قم يا مشهد تحقيق مىشود و فرستاده مىشود به فرع بيروت و در آنجا چاپ مىشود. و ديگر از انجازات اين مؤسسه مجله تراثنا است که مجله علمى و مذهبى است فقط، و جاى آن بسيار خالى بود و وجودش لازم و ضرورى بود. بحمد اللَّه مجلهاى که ساليان دراز در آرزوى آن بسر مىبرديم فعلاً از برکات مؤسسه آل البيت جامه عمل پوشيده و دو سال است صادر مىشود و اينک شماره دهم زير چاپ است که داخل سال سوم شده است. در اينجا تهيه و تنظيم و چاپ مىشود و بعد به بيروت فرستاده مىشود، آنجا هم چاپ مىشود و به بلاد عربى و ساير نقاط از آنجا پخش مىشود. و بحمد اللَّه در داخل و خارج با استقبال خوبى روبرو شده. ضمناً رسالههاى کوچک چند ورقى که به تنهايى قابل چاپ نيست تحقيق مىشود و در هر شماره دو سه رساله متنوع و مختلف از قدما وغيره نيز در مجله چاپ و منتشر مىشود.
خيلى معذرت مىخواهم از سخن درازى؛ لازم ميدانستم ما وقع را به عرض برسانم بلکه إن شاء الله اين مؤسسه از زير بار قروض سنگين نجات پيدا کند و از برکت انفاس قدسيه نشاط تازهاى پيدا کند. بالاخره به قرينه مباشرين و متصديان، مردم اين مؤسسه را از حضرتعالى و منسوب به حضرتعالی میدانند. خط و روش و جاد بودن آن هم این مطلب را تأیید میکند. به هر حال در انتظار توجهات و الطاف و مراحم حضرت آقا هستيم.
والسلام عليکم ورحمة اللَّه و برکاته.
۱۱ صفر ۱۴۰۸
عبدالعزيز طباطبائى
http://mtif.ir/document/74041
▫️بنیاد محقق طباطبائی
@mtiforg
و بعضى از اينها در مؤسسه آل البيت شعبه مشهد تحقيق مىشود. چون مؤسسه هم در مشهد فرع دارد و هم در بيروت. قسمتى از کتابها در قم يا مشهد تحقيق مىشود و فرستاده مىشود به فرع بيروت و در آنجا چاپ مىشود. و ديگر از انجازات اين مؤسسه مجله تراثنا است که مجله علمى و مذهبى است فقط، و جاى آن بسيار خالى بود و وجودش لازم و ضرورى بود. بحمد اللَّه مجلهاى که ساليان دراز در آرزوى آن بسر مىبرديم فعلاً از برکات مؤسسه آل البيت جامه عمل پوشيده و دو سال است صادر مىشود و اينک شماره دهم زير چاپ است که داخل سال سوم شده است. در اينجا تهيه و تنظيم و چاپ مىشود و بعد به بيروت فرستاده مىشود، آنجا هم چاپ مىشود و به بلاد عربى و ساير نقاط از آنجا پخش مىشود. و بحمد اللَّه در داخل و خارج با استقبال خوبى روبرو شده. ضمناً رسالههاى کوچک چند ورقى که به تنهايى قابل چاپ نيست تحقيق مىشود و در هر شماره دو سه رساله متنوع و مختلف از قدما وغيره نيز در مجله چاپ و منتشر مىشود.
خيلى معذرت مىخواهم از سخن درازى؛ لازم ميدانستم ما وقع را به عرض برسانم بلکه إن شاء الله اين مؤسسه از زير بار قروض سنگين نجات پيدا کند و از برکت انفاس قدسيه نشاط تازهاى پيدا کند. بالاخره به قرينه مباشرين و متصديان، مردم اين مؤسسه را از حضرتعالى و منسوب به حضرتعالی میدانند. خط و روش و جاد بودن آن هم این مطلب را تأیید میکند. به هر حال در انتظار توجهات و الطاف و مراحم حضرت آقا هستيم.
والسلام عليکم ورحمة اللَّه و برکاته.
۱۱ صفر ۱۴۰۸
عبدالعزيز طباطبائى
http://mtif.ir/document/74041
▫️بنیاد محقق طباطبائی
@mtiforg
🔻🔻واکنش دکتر علی مطهری به نامه آقای یزدی به آیة الله شبیری زنجانی
به گزارش ایسنا، در نامه دکتر علی مطهری خطاب به آیةالله محمد یزدی که در اختیار ایسنا قرار گرفته، آمده است:
«جناب آقای محمد یزدی دامت برکاته
با اهداء سلام، در خصوص نامه جنابعالی به آیتالله شبیری زنجانی، مرجع تقلید، چند نکته قابل ذکر است:
۱. در این نامه جناب آقای سید محمد خاتمی و همفکران ایشان را «افراد مسئلهدار که برای نظام جمهوری اسلامی و مقام رهبری احترامی قائل نیستند» معرفی کردهاید و ملاقات با آنها را امری قبیح و موجب «ناراحتی و تعجب مقلدین و حوزویان» دانستهاید.
همه اینها نیاز به اثبات دارد.
«مسئلهدار» کسانی هستند که در سال ۸۸ تحت این عنوان که مقام رهبری از یک کاندیدای خاص حمایت میکند انتخابات را از حالت طبیعی خارج کردند و حق اعتراض معترضان را نیز به رسمیت نشناختند و آنها را برانداز نامیدند و شد آنچه که نباید میشد. در واقع چنین افرادی برای نظام جمهوری اسلامی و مقام رهبری احترامی قائل نشدند.
فرضاً بپذیریم جناب آقای خاتمی و همفکرانشان افرادی مسئلهدار هستند که برای نظام جمهوری اسلامی و مقام رهبری احترامی قائل نیستند، قباحت ملاقات یک مرجع تقلید با آنها را از کجا درآوردهاید؟ اگر مسئلهدار هستند آیا نباید مسئله آنها حل شود؟ مراجع تقلید به مثابه چتری بر سر همه مردم و گروهها هستند نه عناصری حزبی و جناحی.
ثالثاً ناراحتی و تعجب اکثر مقلدین و حوزویان از این ملاقات را از کجا به دست آوردید؟
۲. خطاب به آیتالله شبیری گفتهاید «مقام و احترام شما در سایه احترام به نظام اسلامی حاکم، رهبری و شأن مرجعیت است».
به عرض میرساند مقام و احترام یک مرجع تقلید صرفاً در سایه احترام به نظام اسلامی حاکم نیست، بلکه بیشتر بستگی دارد به رفتار او در مقابل آن نظام که کارهای درست آن را تأیید کند و از کارهای نادرست آن انتقاد و از حقوق مردم دفاع کند. اساساً احترام هرکس تابعی از احترام و پایبندی او به حق و عدالت است. این تفکر شما ناشی از این فکر غلط است که نظام را معصوم میدانید.
علاوه بر این، مسئله طرفینی است، یعنی همان طور که مقام و احترام یک مرجع تقلید در سایه احترام او به نظام اسلامی حاکم است، احترام نظام اسلامی نیز در سایه احترام آن به مرجعیت است.
مسئله استقلال روحانیت و حوزه علمیه و مراجع تقلید از دولتها و حکومتها، مسئلهای است که سابقه طولانی در تاریخ تشیع دارد و به شدت مورد تأکید امام خمینی(ره) و شهید آیتالله مطهری حتی برای دوره جمهوری اسلامی بوده است...
۳. در پایان نامه خطاب به آیتالله شبیری فرمودهاید «لازم است شؤون مرجعیت را رعایت فرموده و ترتیبی اتخاذ فرمایید این گونه مسائل دیگر تکرار نگردد.»
اولاً خود شما با این جمله تهدیدآمیز شأن مرجعیت را رعایت کردهاید یا نه؟
ثانیاً چه کسی گفته ملاقات یک مرجع تقلید با افراد سابقهدار در انقلاب که احیاناً انتقاداتی نیز دارند خلاف شؤون مرجعیت است. آیا شؤون مرجعیت را جنابعالی بهتر از خود مراجع تشخیص میدهید؟ مگر مردم برده شما هستند که باید با اجازه شما به ملاقات این و آن بروند؟!
ثالثاً این جمله را که به این مرجع عالیقدر دستور میدهید «این گونه مسائل دیگر تکرار نگردد» از چه موضعی میفرمایید. این جمله را فقط امام زمان علیهالسلام میتواند به یک مرجع تقلید بگوید. در مجموع، نامه شما موجب وهن روحانیت و حوزه علمیه شد. امیدوارم به نحوی جبران بفرمایید.
با تقدیم احترام. علی مطهری
✅@alimotahari_ir
🔸آیةالله میرزا نصرالله شاه آبادی (ره):
🔹قبل از تشرف امام به نجف خواب دیدم در خوزستان جنگ است، درختهای خرما همه سوخته و پسر دایی من هم که حبیب الله نام داشت شهید شده. جنگ طولانی شد امیر جنگ امام حسین (ع) بود. بالاخره پیروز شدیم گفتم بروم به آقا تبریک بگویم. منزلی بود شبیه منزل ما در نجف. از پله ها بالا رفتم، دیدم آقا نشسته اند. سلام عرض کردم و دستشان را بوسیدم و تبریک گفتم. حضرت تبسم کردند ولی ناراحت بودند.
🔸 علت ناراحتی را پرسیدم فرمودند از دست این دو نفر؛ عایشه و حفصه. پرسیدم مگر اینجا هستند؟ فرمودند بله در آن اتاقند. رفتم دیدم دو زن آن جا نشسته اند. با عصبانیت گفتم خجالت نمیکشید... و در این اثنا بیدار شدم.
🔹 یک روز که از ایران به نجف برگشته بودم امام فرستادند سراغ من. رفتم خدمتشان و نشستیم به صحبت کردن. آن خواب به یادم آمد و نقل کردم. به فکر فرو رفتند. پرسیدم ماجرا چیست؟ گفتند میگویم به شرط این که تا من زنده هستم به کسی نگویی. این قضایا واقع می شود و جنگ هم میشود و پیروزی هم با ما است. گفتم آخر چطور؟
🔸 فرمودند: این نقشه و تخطیطی است که پدرت [آیة الله العظمی شاه آبادی] برای ما کشیده.
@bazmeghodsian
🔸آیةالله میرزا نصرالله شاه آبادی (ره):
🔹قبل از تشرف امام به نجف خواب دیدم در خوزستان جنگ است، درختهای خرما همه سوخته و پسر دایی من هم که حبیب الله نام داشت شهید شده. جنگ طولانی شد امیر جنگ امام حسین (ع) بود. بالاخره پیروز شدیم گفتم بروم به آقا تبریک بگویم. منزلی بود شبیه منزل ما در نجف. از پله ها بالا رفتم، دیدم آقا نشسته اند. سلام عرض کردم و دستشان را بوسیدم و تبریک گفتم. حضرت تبسم کردند ولی ناراحت بودند.
🔸 علت ناراحتی را پرسیدم فرمودند از دست این دو نفر؛ عایشه و حفصه. پرسیدم مگر اینجا هستند؟ فرمودند بله در آن اتاقند. رفتم دیدم دو زن آن جا نشسته اند. با عصبانیت گفتم خجالت نمیکشید... و در این اثنا بیدار شدم.
🔹 یک روز که از ایران به نجف برگشته بودم امام فرستادند سراغ من. رفتم خدمتشان و نشستیم به صحبت کردن. آن خواب به یادم آمد و نقل کردم. به فکر فرو رفتند. پرسیدم ماجرا چیست؟ گفتند میگویم به شرط این که تا من زنده هستم به کسی نگویی. این قضایا واقع می شود و جنگ هم میشود و پیروزی هم با ما است. گفتم آخر چطور؟
🔸 فرمودند: این نقشه و تخطیطی است که پدرت [آیة الله العظمی شاه آبادی] برای ما کشیده.
@bazmeghodsian
🔸 تشرّف و وصول
🔹مرحوم حاج معين شيرازی:
🔸در یکی از اوقاتی که ایشان (حاج شیخ محمد جواد انصاری) از همدان به تهران تشریف آورده و شبی در منزل یکی از رفقا مهمان بودند جمعی از علما هم بودند. یکی از علما از ایشان سؤال کرد: آقا در این زمان کسی خدمت حضرت بقية الله امام زمان عج تشرّف حاصل می کند یا نه؟ آقا فرمود: بله. عرض کرد: کی؟ اشاره فرمودند به یکی از رفقایی که در مجلس تشریف داشتند.
🔹این مطلب گذشت و بعد از چندی آقای انصاری به همان آقا که اشاره فرموده بودند فرمودند: آقا شما درباره حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» چه می فرمایید و نظرتان چیست؟
🔸ایشان سرشان را به زیر انداختند و جوابی ندادند. آقا تکرار کردند و فرمودند: شما که این راه را پیموده اید معنی این حدیث چیست؟
🔹ایشان شروع کردند به صحبت کردن و مطالب زیادی را بیان کردند، امّا هرچه را که بیان کردند از اوصاف و از آثار نفس بود.
🔸بعد آقا فرمودند: آنچه را که شما بیان فرمودید این ها همه از آثار نفس است و از خصوصیات نفس. خود نفس چیست؟ ایشان سکوت کردند.
🔹بعد آقا آهسته به من فرمودند: خیلی فرق است بین آن کسی که این راه را یکجا طی کرده باشد و آن کسی که آن را به تدریج پیموده باشد.
🔸من این طور استنباط کردم که مقصود ایشان این است که این آقا (حاج اسماعیل دولابی) این راه را یکجا و یک مرتبه طی کرده اند. رزقنا الله.
سوخته ص 106 – 105.
@bazmeghodsian
🔹وقتی می خواستم به ایران بیایم نزد استادم آقای خوئی رفتم، فرمود: دیشب آیة الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی همه اساتید را به منزلش دعوت کرد و فرمود: من از اصفهان که آمدم 50 مجتهد صالح الحکومة در اصفهان بود، الان 5 تا هم نیست، همه از این کاری است که رضاخان کرده است. شما باید نجف را کارخانه مجتهد سازی کنید تا جبران شود. (شمع همیشه فروزان ص 314).
🔸 آیةالله العظمی بهجت درپاسخ بعضی که میگویند این علوم مانع میشود و علم اصول تاریكی میآورد و از این مباحث، سنگینی به انسان دست میدهد فرمودند: اگر مشكلی باشد، این از خود ما است و ربطی به درس و بحث ندارد.
🔹عرض كردم: شما با مرجعیت و اشتغال زیادی كه دارید بحث اصول را تعطیل كنید. فرمود: از خدا خواستهام تا هستم تیمناً و تبركاً مباحثه را ترک نكنم. و تا دوسه روز قبل از وفات تدریس را ترک نکرد.
🔸(در شرح حال آیةالله کشمیری آمده که حداد به او گفت این کتابها را دفن کن! مرحوم کشمیری هم در نوار مصاحبه می فرماید: یک درس و بحث کافی است!)
🔹اگر عموم حوزویان به چنین دستورهایی عمل کرده بودند بنیان علم و تحقیق از بین رفته بود و اکنون خبری از این همه تحقیقات در علوم اسلامی نبود.
🔸جلوه عدم سکولاریزم در حوزه؛
🔹آیة الله قاضی زاده در درس خارج فقه روز گذشته خود اظهار داشت:
حضرت آیة الله العظمی صافی در دیداری که با رئیس مجلس در هفته پیش داشتند به مسئله فقر عمومی و مشکلات اقتصادی مردم اشاره کردند و فرمودند که ما نمی توانیم با همه دنیا یا بیشتر دنیا یا کشورهایی که اقتصاد اکثر دنیا دست آنهاست قهر باشیم و مسائل اقتصادی مان را بتوانیم حل کنیم.
ایشان توصیه کردند در سیاست خارجی، روش تعامل بیشتر با دنیا بویژه کشورهایی که اقتصاد دنیا دست آنهاست را درپیش بگیریم.
این اظهار نظر ایشان که نشان دهنده توجه حوزه و مرجعیت به مشکلات مردم و کنار مردم ایستادن و به دنبال راهگشایی بودن است، امر قابل تقدیری است.
بالاخره قرار است که حوزه در مسائل اجتماعی دخالت کند؛ و برخی نقدی که به حوزه دارند و می گویند حوزه سکولار شده و از مسائل اجتماعی دور شده است، این جلوه بارزی از عدم سکولاریزم در حوزه است. مرجعیت نسبت به مسائل اجتماعی، اقتصاد مردم و سیاست های داخلی و خارجی حساس است و نظر می دهد.
https://t.me/jamarannews/225941
🔻مگر هر کس ریش خود را بتراشد فاسق است؟!
مرحوم آیة الله العظمی موسوی اردبیلی:
یک روز خدمت امام بودم و آقای موسوی تبریزی هم حضور داشت، ایشان به امام گفت: قضات دادگستری که ریششان را دو تیغه- سه تیغه میکنند، فاسقند و قضاوتشان درست نیست! ما هم هر چه به آقای موسوی اردبیلی میگوییم دادگستری را منحل کنند، ایشان میگویند صلاح نیست!
امام به شدت با موسوی تبریزی برخورد کردند و گفتند: چرا مواظب حرف خودت نیستی، از کجا میدانی که اینها فاسقند؟!
گفت: از این که ریش خود را میتراشند!
امام فرمودند: خب بتراشند، شاید از کسی تقلید میکنند که تراشیدن آن را حرام نمیداند.
گفت: شما میفرمایید حرام است!
امام فرمودند: من کجا گفتهام حرام است؟! من احتیاط کردهام! از کجا میدانی آنها مقلد من هستند؟! مگر همه مردم باید از من تقلید کنند؟! از هر که خواستند تقلید کنند!
امام این گونه سخنان را خیلی راحت میگفتند و اصلاٌ برایشان سنگین نبود. شاید اگر کس دیگری در موقعیت امام بود میگفت با وجود من چه کسی ادعای مرجعیت میکند؟!
فصلنامه حضور، ج ۷۷، ص ۱۹۹-۲۰۴.
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com