البته در اینکه تا چه مقدار این سخنان به کنایه و استعاره است حرف و حدیث بسیار است. بیگمان شعر ان دوره را باید از نظر شاهد بازی دوباره کاوید. البته از آن دست که دکتر شمیسا کاویدند!
✅شیعیان و برخی از مسلمین از فرق و مذاهب اسلامی، اعمالی مانند گریه برای اموات و عزاداری برای آنها و نیز بوسیدن برخی اشیاء به عنوان تبرک، مثل حجرالاسود و ضرایح متبرکه را که از نظر عقل و شرع هیچ اشکالی ندارد را انجام میدهند که هم در قرآن و هم در حالات پیامبر (ص) و هم معصومین وارد شده است، اما وهابیت امثال این اعمال را شرک میدانند.❎
?بخاری در کتاب صحیح خود روایت میکند که: « سفیان از عمر بن خطاب نقل میکند که همانا او به حجرالاسود آمد و آن را بوسید... (آنگاه به حجر الاسود گفت) اگر ندیده بودم که پیامبر اعظم تو را بوسید، هر آینه تو را نمیبوسیدم...»[1]
?هم گریه و عزاداری کردن از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صادر شده و هم بوسیدن حجرالاسود؛ پس چگونه وهابیان به خود اجازه میدهند، که عمل پیامبر را کفر و شرک بنامند. ?
⬅️آیا پیامبر اکرم - نعوذبالله- مشرک و کافر است⁉️ چرا که او این اعمال را انجام داده است. چگونه حاضرند چیزی را که خود از آیات فهمیدهاید را نسبت ندانستن به دیگران خصوصاً، پیامبر اکرم بدهند⁉️و با فتاوای جاهلانه خود همه را مشرک بدانند، و مسلمین را مهدورالدم بدانند.
پینوشت:
[1].صحیح بخاری، بخاری،کتاب الحج، باب 1022 ج1-2 ص668.
☕️کافهی اندیشه
@andisheTafakor
✅دو رساله از وصّاف الحضره، بدیعالربیع و حکایت نرد و شطرنج
عبدالله بن فضل الله بن ابی نعیم شیرازی، مشهور به وصّاف الحضره و متخلّص به شرف، شاعر، تاریخنگار و دانشمند سدۀ 7-8ق است. اثر سترگ و شهیر وی، تجزیة الامصار و تجزیة الاعصار ـ که به تاریخ وصّاف نیز شهرت دارد ـ برای اهل ادب و فرهنگ، شناخته شده است.
از وصّاف، اشعار پراکندهای برجای مانده که هنوز به صورت شایسته تدوین و گردآوری نشدهاند. علاوه براین، وی چندین رساله دارد که متن بیشتر آنها در ضمن تاریخ وصّاف آمده است. به این موارد باید رسالات دیگری را نیز افزود که ذکر آنها در تاریخ وصّاف رفته و تاکنون یا به چاپ نرسیدهاند یا اثری از آنها در دست نیست.
رساله بدیع الربیع، یکی از این رسالههاست که در موضوع ذکر وقایع و اوضاع و احوال روزگار وصّاف، در پوشش استعاره و تمثیل به سبکی ادبی و با نثری فنّی و متکلّف آمیخته به اشعار و امثله، نوشته شده است. این رساله به صدرجهان احمد خالدی زنجانی وزیر گیخاتوخان تقدیم شده و انواع آرایههای ادبی در آن دیده میشود. مصحّح، این رساله را بر اساس هفت نسخه تصحیح کرده است.
رساله دومی که از وصاف برجای مانده رساله نرد و شطرنج است این رساله نیز به صدرجهان احمد خالدی زنجانی وزیر گیخاتوخان تقدیم شده. این رساله مناظرهگونهای میان این دو بازی و موافقان و مخالفان آنهاست که وصّاف در ضمن آنها به ذکر اوصاف این دو بازی و فواید آنها با ذکر حکایاتی از آنچه خود دیده پرداخته است. این رساله مشحون از واژهها و اصطلاحات مربوط به این دو بازی است و برای بررسی فرهنگ مردم آن زمان، فواید فراوانی دارد. وصّاف این رساله را نیز بر سبک فنّی و ادبی نگاشته و در میان آن، اشعار فراوانی از خودش نقل کرده است. رسالة نرد و شطرنج بر اساس پنج نسخه تصحیح شده است.
مصحّح این دو رساله، دکتر علیرضا قوجهزاده، نسخ شناخته شده را دیده و در تصحیح خود از آنها استفاده کرده؛ همچنین مشکلات و دشواریهای آنها را در بخش تعلیقات، شرح و توضیح داده است. در پایان نیز نمایههای مفیدی در دسترس محقّقان قرار داده که کمک شایانی به تحقیق و پژوهش میکند.
رسالههای بدیعالربیع و حکایت نرد و شطرنج، در 224 صفحه و در شمارگان 1000، توسّط انتشارات تمثال، به چاپ رسیده و به قیمت 35.000 تومان به فروش میرسد.
http://yon.ir/O6jUO
🆔 @manuscript
انتشار خاطرات یک آدم متفاوت
وبلاگ > جعفریان، رسول - کوتاه در باره نشر خاطرات انقلابیون در سالهای اخیر، همین!
طی سالهای اخیر رقابتی بین سه مرکز برای ثبت خاطرات انقلابیون ایجاد شده است. مرکز اسناد انقلاب اسلامی که طی ده پانزده سال گذشته در گستره وسیعی این کار را انجام می داد و البته در کیفیت پایین بود یا منصفانه تر است که بگویم فراز و نشیب داشت و دارد. دوم حوزه هنری سازمان تبلیغات که کارهای برجسته ای البته از نظر کمیت، محدودتر، کرد، و خوب به نوع دیگری در ادب نگارش کتابها دخالت می کرد یا به عبارتی بازسازی. سوم، و حالا موسسه تنظیم و نشر آثار امام که بیشتر دنبال افراد متفاوت است که رضایتی به این که آثارشان جای دیگری چاپ شود ندارند و نگران برخی از امورند. البته برخی هم شخصا آثارشان را منتشر کرده اند که این را باید قسم چهارم نامید. آقای محمد جواد حجتی از چهره هایی است که خاطراتش ارزش خواندن دارد. اگر ملاحظه کنیم که برخی از جوانترها عجایب و غرایب می گویند، آن وقت می توانیم ارزش خاطرات آقای حجتی را دریابیم. آقای حجتی یک نویسنده است، و طبعا کسی نیست که دیگران برایش خاطرات بنویسند. از این جهت هم، ما اثری جذاب داریم. نوع نگاه آقای حجتی هم دست کم برای ما جالب است، شاید کسانی نپسندند اما به هر روی، آقای حجتی، مردی است با دید باز که چیزهای بیشتری را در مقایسه با برخی دیگر می بیند و انصاف را هم بهتر می شناسد. آقای حجتی با مفهوم حریت بیش از بسیاری از مدعیان آشناتر است. بماند که همه ما در یک فضا تنفس می کنیم و گفتمانهامان به هم نزدیک است و این خود اشتراک ماها را در بسیاری از امور در پی دارد، اما همین مقدار تفاوت هم، درست به همان دلیل، ارزش دارد و باید قدر دانست. من خواندن این کتاب را توصیه می کنم. مرور بر این کتاب را به وقتی دیگر می گذارم.
سلام. ممنون از توضیح خوبتان. ارتباط داستان با مقبولۀ عمر بن حنظله حدس من است و مطمئن نیستم داستان همین باشد.
می دانیم مقبولۀ عمر بن حنظله در بحث ولایت فقیه روایتی مهم تلقی میشود. این که آقای منتظری دربارۀ این مقبوله دقیقاً چه رویکردی دارند را نمیدانم؛ اما به هر حال این مسلم است که اگر کسی روایاتی را که از دید آقای منتظری مهم ترین مستندات ولایت فقیه هستند نقد کند (خواه مقبوله و خواه دیگر روایات)، حرف در آن فضای دهۀ 1360ش چالش برانگیز تلقی خواهد شد.
نوشتۀ خود آقای سبحانی و آقای جواد شبیری را بخوانید، اشارههایی به قضیۀ بردن آقای بهبودی نزد آقای منتظری و طرح بحثهای ایشان پیش آقای منتظری و وادار شدن آقای بهبودی به این که بگوید برخی حرفهایش را پس خواهد گرفت و... در آن هست.
من بر اساس این شواهد حدس زدم احتمالاً داستان به این برگردد که رفتهاند و آقای منتظری را که در آن زمان برجسته ترین نظریه پرداز ولایت فقیه (و البته قائم مقام رهبری) محسوب میشد، متقاعد کردهاند آقای بهبودی دارد حرفهایی میزند که نتیجه اش تخریب همۀ حرفهای شما ست. نتیجه هم آن شده است که ایشان آقای بهبودی را به حضور بخواهند و ارشاد کنند.
حال، اگر میگویید مقبولۀ عمر بن حنظله در فکر آقای منتظری نقش خاصی ندارد من حرفی ندارم؛ اما به هر حال، تا جایی که به خاطر دارم آقای شبیری یا سبحانی در نقدشان بر بهبودی به این تصریح میکنند که با مبانی ایشان حتی مقبولۀ عمر بن حنظله هم قابل دفاع نیست.
ضمنا، بردن آقای بهبودی نزد آقای منتظری از مسلمات است. حتی اگر مقبولۀ عمر بن حنظله هم برای آقای منتظری مهم نبوده باشد، قطعاً دیگر روایاتی که به آنها استناد میکرده، مهم بوده است و می توان احتمال داد بسیاری از آنها چیزهایی است که آقای بهبودی در صحیح خود نیاورده است.
متشکرم جناب آقای خانی. نکات مفیدی را مطرح فرمودید. در مورد این نکات با شما موافقم: یکی اینکه لحن نوشته اصلاح، و علمیتر شود، القاب به ویژه آیة الله العظمی و پروفسور حذف شود. دیگری اینکه قدری مختصرتر شود.
در عین حال درباره این بند که «مؤلف برخی افراد را به... نشر اکاذیب متهم میکند... که دارند واقعیت را از دید خود بازگو میکنند.» به نظرم انتقادتان وارد نیست. یا دست کم قضاوت شما نیازمند شواهدی است. آن قدر که من در مقاله دیدم اتفاقاً مؤلف اکثر شاگردان آقای طباطبایی را با وجود اختلافات نقلها متهم نمیکند. اتهامش به طور خاص بیشتر متوجه خاندان طهرانی است. در حد فهم من آن اتهامات ناظر به بخشی از اظهارات ایشان است که گاهی خود از فضای جلسات مستقیماً مطلبی را روایت میکند، و نمی شود گزارش را به راحتی به برداشت آقای طهرانی ایشان از اخبار دیگران فروکاست. در گزارش فرزند آقای طهرانی که داستانپردازی کالنار علی المنار است. گذشته از اینکه قضاوت آقای سلمانپور در مورد آقای محمدحسین طهرانی درست باشد، یا نه، قضاوت حضرتعالی هم خوشبینانه است. در نظر داشته باشید در میان شاگردان آقای طباطبایی آقای طهرانی در موارد بسیار دیگری هم متهم به بی صداقتی شده است. اتهاماتی که در حد اطلاعات اندک من در مورد بیشتر شاگردان آقای طباطبایی مطرح نیست. من نمونه این اتهامات را در کانال غلوپژوهی آوردهام.
پیشتر هم به عزیزی عرض کردم، اینکه انتقادات از وثاقت آقای طهرانی به جهت مخالفت منتقدان با فلسفه شمرده شود منصفانه نیست. اگر این بود، چرا آقای طباطبایی متهم نیست؟ چرا آقای مطهری متهم نیست؟
در مورد قدیستراشی از آقای بروجردی هم اصل دغدغه حضرتعالی متین است، ولی اینکه جناب سلمانپور چنین قصدی داشته باشد، بر من روشن نشد، بله چه بسا ادبیات مقاله به چنین نگاهی دامن بزند. دیگر اینکه جا دارد قبل از نقد این مورد، به نقد ریشههایش بپردازید. مستحضرید این رویکرد -اگر همان طور باشد که میفرمایید نوظهور باشد- مقابله به مثلی در برابر قدیسانی است که در جامعه ایران نمیشود نقدشان کرد. شکر خدا آقای بروجردی را میشود نقد کرد. البته یک پای این قدیستراشی از آقای بروجردی را هم باید در رویکرد برخی از عرفاندوستان در مورد ولایت جست. میگویید نه، کلمات خود آقایان طهرانی در مورد آقای بروجردی در مقاله مورد بحث شاهد است.
ارادتمند.
«فرهنگ» ساسانی و «هنر» سامانی
نام شطرنج (چترنگ) جز «گزارش چترنگ»، در سه اثر دیگر به پارسی میانه آمدهاست. دکتر تورج دریایی در مقالهای این سه متن را بررسیده و با تأکید بر نقش شطرنج در آموزش شاهانه و درباری (فرهنگ) گفتهاست که «بهترین ترجمهٔ فرهنگ [به انگلیسی] culture است» (Daryaee, 283). در این که culture معادل خوبی برای مفهوم فعلی «فرهنگ» است شک نیست، ولی خیال میکنم واضح است که این لغت معنایی شبیه به «آموزش» داشتهاست. «فرهنگستان» -که ریدگ آنجا مهارتهایی از جمله شطرنج را آموخته- درواقع نزدیک به معنای امروزی «آموزشگاه/دانشگاه» است و نه مثلاً «آکادمی/فرهنگستان». البته تورج دریایی حتماً خود به معنی کهن «فرهنگ» واقف است و اگر education را معادل فرهنگ نگرفته به دلیل معنای وسیعتریست که این لغت دارد، ولی خیال میکنم با قدری بررسی بتوان معادل بهتری نیز پیشنهاد کرد:
دریایی (همانجا) خود با استناد به «خسرو و ریدگ» مهارتهایی را که در فرهنگستان میآموختهاند برمیشمارد: از بر کردن سرودهای مقدّس، دبیری و خوشنویسی، سوارکاری و کمانداری(۱) و نیزهبازی و چوگان، نوازندگی، آوازخوانی، شاعری و سرایندگی، رقص، نجوم و عاقبت بازیهای شطرنج و نرد و هشتپای(۲). این سیاهه تقریباً به تمامی در شعری از آغاجی بخارایی، شاعر قرن چهارم، چونان نمادها و نمودهای «هنر» شاعر آمدهاست:
ای آن که نداری خبری از هنر من
خواهی که بدانی که نیَم نعمتْپرورد
اسپ آر و کمند آر و کتاب آر و کمان آر
شعر و قلم و بربط و شطرنج و می و نرد
(شاعران بیدیوان، ۱۹۱)(۳)
چنان که دیده میشود همان مهارتها را در فارسی دری «هنر» مینامیدهاند. شواهد برای این کاربرد «هنر» (و همراهی شطرنج با «هنر» و لزوم برخورداری از هنر برای درباریان و ندیمان) در فارسی فراوان است و نیازی به تکرار آنها نیست. این بیت از این جهت نقل شد که در آن شاعری سامانی عمدهٔ مهارتهایی را که در «فرهنگستان» دوران خسرو انوشیروان میآموختهاند یکجا ذیل «هنر» گرد آوردهاست.
این هنر همان art نیست و به نظر من برای این «فرهنگ» هم نباید culture گفت. virtue (که دریایی خود در توضیح از آن بهره برده) یا reaching excellence یا چیزی از این قبیل مناسبتر مینماید. جهت اطمینان میتوان نگاهی هم به فرهنگ استینگاس چاپ ۱۹۶۳ -که بسیاری کاربردهای کهن لغات را در خود حفظ کردهاست- انداخت که برای «هنر» این معادلها را نوشتهاست(۴) (Steingass, 1514):
Skill, science, knowledge, ingenuity, art, industry, excellence, virtue, profession; a bill of exchange
*دارم دربارهٔ تاریخچهٔ شطرنج و شطرنج در شاهنامه کارهایی میکنم و ضمن آن به این نکته برخوردم. امیدوارم بهزودی در این زمینهها بیشتر بنویسم.
۱- دریایی کمانداری را در مقاله نیاورده (رک. متون پهلوی، ۷۲ به بعد).
۲- هشتپای بازیای بوده شبیه به شطرنج.
۳- این شعر در ص ۳۲ از جلد نخست «لباب الالباب» هست، ولی با این که لباب الالباب از منابع کتاب «اشعار فارسی پراکنده در متون (تا سال ۷۰۰ هجری)» بودهاست، من نتوانستم این شعر را در آن بیابم. امیدوارم اشتباه کردهباشم و جستوجویم با عجله همراه بودهباشد.
۴-جز شواهد ادب کهن فارسی، بحثی که داریوش آشوری در مقدمه «شهریار» ماکیاولی دربارهٔ «هنر» و virtue کرده نیز خواندنی است.
منابع:
- آسانا، جاماسب جی (۱۳۷۱). متون پهلوی، گزارش: سعید عریان، تهران: کتابخانه ملی
- عوفی، محمد (۱۹۰۶-۱۳۲۴). لباب الالباب، بسعی و اهتمام و تصحیح اقل عباد ادوارد برون انگلیسی، لندن و لیدن: لوزاک و بریل
- مدبری، محمود (گردآورنده) (۱۳۷۰). شاعران بی دیوان، کرمان: پانوس
-Daryaee, T. (2002). "Mind, Body, and the Cosmos: Chess and Backgammon in Ancient Persia", Iran 35(4): 281- 312
-Steingass, F. (1963). Persian-English Dictionary, London: Routledge & Kegan Paul Limited
t.me//fanneadab
طی سالهای اخیر رقابتی بین سه مرکز برای ثبت خاطرات انقلابیون ایجاد شده است. مرکز اسناد انقلاب اسلامی که طی ده پانزده سال گذشته در گستره وسیعی این کار را انجام می داد و البته در کیفیت پایین بود یا منصفانه تر است که بگویم فراز و نشیب داشت و دارد. دوم حوزه هنری سازمان تبلیغات که کارهای برجسته ای البته از نظر کمیت، محدودتر، کرد، و خوب به نوع دیگری در ادب نگارش کتابها دخالت می کرد یا به عبارتی بازسازی. سوم، و حالا موسسه تنظیم و نشر آثار امام که بیشتر دنبال افراد متفاوت است که رضایتی به این که آثارشان جای دیگری چاپ شود ندارند و نگران برخی از امورند. البته برخی هم شخصا آثارشان را منتشر کرده اند که این را باید قسم چهارم نامید. آقای محمد جواد حجتی از چهره هایی است که خاطراتش ارزش خواندن دارد. اگر ملاحظه کنیم که برخی از جوانترها عجایب و غرایب می گویند، آن وقت می توانیم ارزش خاطرات آقای حجتی را دریابیم. آقای حجتی یک نویسنده است، و طبعا کسی نیست که دیگران برایش خاطرات بنویسند. از این جهت هم، ما اثری جذاب داریم. نوع نگاه آقای حجتی هم دست کم برای ما جالب است، شاید کسانی نپسندند اما به هر روی، آقای حجتی، مردی است با دید باز که چیزهای بیشتری را در مقایسه با برخی دیگر می بیند و انصاف را هم بهتر می شناسد. آقای حجتی با مفهوم حریت بیش از بسیاری مدعیان دیگر، آشناتر است. بماند که همه ما در یک فضا تنفس می کنیم و گفتمانهامان به هم نزدیک است و این خود اشتراک ماها را در بسیاری از امور در پی دارد، اما همین مقدار تفاوت هم، درست به همان دلیل، ارزش دارد و باید قدر دانست. خواندن این کتاب را توصیه می کنم.
@jafarian1964
[بالاتر وقف نامه کتابی را گذاشتم که از درآمد حمام وقفی نقش جهان استنساخ شده بود، حمامی که کتابهای زیادی از درآمد آن کتابت شده است. توضیح زیر از یکی از دوستان در این باره😏
استاد گرامی
جناب دکتر جعفریان عزیز
سلام و درود
درباره این فرسته شما گمانم این است که حمام یادشده در متن حمام خسروآغا در حدود صد قدمی غرب نقش جهان در تقاطع خیابنهای سپه و استانداری است که شوربختانه در فروردین 1374 در زمان استانداری آقای اسحاق جهانگیری و معاونت عمرانی استادنداری آقای عبدالحسین سیف اللهی و شهرداری آقای حمیدرضا عظیمیان به دست عوامل شهرداری منطقه سه اصفهان خراب شد و از میان رفت. باز هم متاسفانه برخی از ارباب عمائم اصفهان که اسمشان را نبریم بر این اقدام ضدتمدنی صحه گذاشتند و گفتند اینجا مرکز فساد بوده است.
زنده یاد استاد هنرفر در کتاب مختصر آشنایی با شهر تاریخی اصفهان به نقل از وقایع السنین و الاعوام (عبدالحسین خاتون آبادی) این حمام را وقف استنساخ کتاب عنوان می کنند. (چنان که می دانید خسروآغا برادر علیقلی آغا است و هر دو در عهد شاه سلیمان در حرم او بوده اند)
در ان زمان خبرنگار همشهری در اصفهان بودم ساعت دو نیمه شب حمام را صاف کرده بودند و من صبح به چهلستون رفتم تا مهندس فرشته نژاد از معاونان وقت میراث فراهنگی اصهان را ببینم. رنگ به رویش نبود و البته بسیار محتاط و محافظه کار حرف زد در حدی که عکس های حمام را که متاسفانه جدید نبود و از زمان جشن های دوهزار و پانصدساله باقی مانده بود نشانم داد ولی حاضر نشد انها را در اختیار روزنامه بگذارد. زمان بسیار گذشته است و جزییات یادم نیست ولی این را مطمئنم که گفت اهالی آرم شهرداری را روی لودر ها و بیل مکانیکی ها دیده اند ولی شریعتی شهرداری منکر است. سراغ یکی از مسئولان شهرداری هم رفتم که با طلبکاری گفت شما که حقوق بگیر ما هستید چرا علیه ما جستجو می کنید. از رییس اوقاف اصفهان پیگیر موقوفه خسروآغا شدم گفت وقف نیست. و خوب از ماست که بر ماست.
نکته جالب این است در 1320 نیز چنین نقشه شومی داشته اند و دکتر سیدحسین فاطمی در روزنامه باختر دست به اعتراض و افشاگری می زند و مینویسد: ما از آقای رئیس فرهنگ اصفهان تقاضا می نماییم به پروندة قطور این موقوفه که شاید مسلم ترین ملک وقف در اصفهان باشد مراجعه نموده، و برای بطلان هر اقدامی که نسبت به این تحول به عمل آمده است، اقدامی سریع و جدی نموده و گزارشی که لازم و مقتضی است به وزارت فرهنگ تقدیم نمایند.
(احسان راتبی)
@jafarian1964
۲- ایشان فرموده اند:
اين که در مباحث جرح و تعديل خوانديد که «خذ بما خالف العامّة»، چرا؟ نه اين که از عامّه بدمان بيايد، نه، از عامّه بدمان نمىآيد، والله وبالله اگر الآن از اين پله ها يک آخوند سنّى به اينجا وارد شود، همان احترامى که براى شما مىکنم براى او هم مىکنم، از او پذيرايى مىکنيم احترام مىکنيم، تجليل مىکنيم، مصافحه مىکنيم، معانقه هم مىکنيم، اين خذ بما خالف العامّه جهتش اين است که دقيقاً خلاف امير المؤمنين عليه السّلام فتوا مىداده، پس اگر فتواى امير المؤمنين مىخواهى خلافش عمل کن.
اين عرايض بنده را به عنوان شخصى که در اين جهت خبره هست تحويل بگيريد.
این مطلب عجیبی است و به نظر من برداشت نادرستی است از مضمون عبارت "خذ بما خالف العامه ". اینجا در بحث تعارض است و این ربطی به این ندارد که آنها عمدا مخالفت فتوای حضرت را مد نظر داشته اند. حضرت می فرماید در جایی که دو حدیث متعارض به تو رسیده (آن هم با حفظ مراتب پیشنهادی برای حل تعارض اخبار) در میان دو حدیث یکی موافق عامه و دیگری مخالف عامه آن مخالف را بگیر چرا که از وجود این دو دسته حدیث معلوم می شود حضرات ائمه طاهرین با وجود شهرت فتوای عامه (آن هم فتوای غالب و حاکم و الا نه هر فتوای مخالف در میان عامه غیر حاکم) گرچه جایی تقیه فرموده باشند اما جای دیگری با عنایت به آن فتوای مخالف عامه خواسته اند فتوای خود را آشکار کنند. در واقع در نفس چنین مواردی اصلا وجود چنین نقل های متعارضی نشان می دهد که فتوای امام همانی است که با وجود تقیه ها و فشارها و با مخالفت با فتوای عامه ارائه کرده اند. به تعبیر دیگر در چنین مواردی اگر حتی ما این نص را هم نداشتیم عرف عقلایی و ظن تاریخی حکم می کرد که روایت موافق با فتوای عامه را نظر امام ندانیم و آن دیگری که مخالف است را فتوای او بدانیم چرا که نفس وجود آن روایت مخالف نشان می دهد حضرات ائمه اصرار داشته اند بر نقل فتوای خود با وجود فتوای موافق عامه و شهرت آن. بنابراین به نظر من این برداشت کاملا نادرست است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
👆این مطلب عجیبی است و به نظر من برداشت نادرستی است از مضمون عبارت "خذ بما خالف العامه ". اینجا در بحث تعارض است و این ربطی به این ندارد که آنها عمدا مخالفت فتوای حضرت را مد نظر داشته اند. حضرت می فرماید در جایی که دو حدیث متعارض به تو رسیده (آن هم با حفظ مراتب پیشنهادی برای حل تعارض اخبار) در میان دو حدیث یکی موافق عامه و دیگری مخالف عامه آن مخالف را بگیر چرا که از وجود این دو دسته حدیث معلوم می شود حضرات ائمه طاهرین با وجود شهرت فتوای عامه (آن هم فتوای غالب و حاکم و الا نه هر فتوای مخالف در میان عامه غیر حاکم) گرچه جایی تقیه فرموده باشند اما جای دیگری با عنایت به آن فتوای مخالف عامه خواسته اند فتوای خود را آشکار کنند. در واقع در نفس چنین مواردی اصلا وجود چنین نقل های متعارضی نشان می دهد که فتوای امام همانی است که با وجود تقیه ها و فشارها و با مخالفت با فتوای عامه ارائه کرده اند. به تعبیر دیگر در چنین مواردی اگر حتی ما این نص را هم نداشتیم عرف عقلایی و ظن تاریخی حکم می کرد که روایت موافق با فتوای عامه را نظر امام ندانیم و آن دیگری که مخالف است را فتوای او بدانیم چرا که نفس وجود آن روایت مخالف نشان می دهد حضرات ائمه اصرار داشته اند بر نقل فتوای خود با وجود فتوای موافق عامه و شهرت آن. بنابراین به نظر من این برداشت کاملا نادرست است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
🌞
✔️ مجید مجیدی، کارگردان نوشت:🔻
در مرز ایران-پاکستان شهری است بنام تفتان که محلهای دارد بنام «شیرآباد» که خانوادهها به دلیل فقر زیاد، دخترهایشان را با قیمتهای بسیار پائین به پاکستانیها میفروختند تا به کشورهای عربی حاشیهی خلیج فارس فرستاده شوند. این فاجعه در قسمتهای شیعهنشین به وفور دیده میشد...
نسخهی اول فیلمنامه [بدوک. 1370] را که دادم آقای [محمدعلی] زم گفت: «این فیلمنامه خیلی تلخ و سیاه است و امکان ساخت آن به این شکل، اصلاً ممکن نیست.» اما با سماجت و پیگیری من آقای زم هم موافقت کرد به شرطی که از تلخی هایش کم شود که با اختصاص هزینهی اولیه حدود 6 میلیون تومان کار را شروع کردیم.
بدوک در «جشنوارهی کن 1992» مورد توجه قرار گرفت و این باعث شد، «مهدی کلهر» مقالهای در روزنامهی جمهوری اسلامی بنویسد و فیلم را به سفارشی بودن از سوی جشنوارههای خارجی محکوم کند. موج مخالفتها بهجایی رسید که آقای [علی] لاریجانی – وزیر ارشاد آن زمان – نامهای نوشت و دستور توقف حضور بدوک در جشنوارههای خارجی را داد. بدوک هم اکران خوبی پیدا نکرد و خیلی زود از پرده پائین آمد. بعد آقای زم فیلم را به دفتر رهبری ارائه داد...
بعد از آنکه فیلم تمام شد، آقای خامنهای فرمودند: «اگر این فیلم مبتنی بر یک درام شکل گرفته که هیچ، اما اگر بر اساس واقعیات باشد، من حرف دارم.» سید مهدی شجاعی گفت متأسفانه بدوک مبتنی بر واقعیات است. آقا برافروخته شده و از حاضران پرسیدند «اگر این امر واقعی است، چرا ما را مطلع نمیکنید؟!»
▪منبع: در قلمرو دیدار، زندگی و خاطرات مجید مجیدی، نشر قصیده سرا
@faridmod
بله پشت پرده دیگر این ماجرا این بود که صحابه امتحان شوند و امتحان شدند و رد شدند و مرتد گشتند الا سه یا چهار یا هفت نفر بنا به اختلاف نقل ها !!! چرا مرتد؟؟؟ چون فراموششان شد که دفاع از عترت طاهره واجب است شاید هم مثل شما معتقد بودند دست هدایت مولا در پشت پرده است و خودش امور را به این سیر هدایت میکند!!!
البته آقای ابو سعیده در عراق هم این کتاب را به صورت کامل چاپ کرده است که مومنی می گفت از چاپ آقای رجایی صحیح تر است.
✅دو رساله از وصّاف الحضره، بدیعالربیع و حکایت نرد و شطرنج
عبدالله بن فضل الله بن ابی نعیم شیرازی، مشهور به وصّاف الحضره و متخلّص به شرف، شاعر، تاریخنگار و دانشمند سدۀ 7-8ق است. اثر سترگ و شهیر وی، تجزیة الامصار و تجزیة الاعصار ـ که به تاریخ وصّاف نیز شهرت دارد ـ برای اهل ادب و فرهنگ، شناخته شده است.
از وصّاف، اشعار پراکندهای برجای مانده که هنوز به صورت شایسته تدوین و گردآوری نشدهاند. علاوه براین، وی چندین رساله دارد که متن بیشتر آنها در ضمن تاریخ وصّاف آمده است. به این موارد باید رسالات دیگری را نیز افزود که ذکر آنها در تاریخ وصّاف رفته و تاکنون یا به چاپ نرسیدهاند یا اثری از آنها در دست نیست.
رساله بدیع الربیع، یکی از این رسالههاست که در موضوع ذکر وقایع و اوضاع و احوال روزگار وصّاف، در پوشش استعاره و تمثیل به سبکی ادبی و با نثری فنّی و متکلّف آمیخته به اشعار و امثله، نوشته شده است. این رساله به صدرجهان احمد خالدی زنجانی وزیر گیخاتوخان تقدیم شده و انواع آرایههای ادبی در آن دیده میشود. مصحّح، این رساله را بر اساس هفت نسخه تصحیح کرده است.
رساله دومی که از وصاف برجای مانده رساله نرد و شطرنج است این رساله نیز به صدرجهان احمد خالدی زنجانی وزیر گیخاتوخان تقدیم شده. این رساله مناظرهگونهای میان این دو بازی و موافقان و مخالفان آنهاست که وصّاف در ضمن آنها به ذکر اوصاف این دو بازی و فواید آنها با ذکر حکایاتی از آنچه خود دیده پرداخته است. این رساله مشحون از واژهها و اصطلاحات مربوط به این دو بازی است و برای بررسی فرهنگ مردم آن زمان، فواید فراوانی دارد. وصّاف این رساله را نیز بر سبک فنّی و ادبی نگاشته و در میان آن، اشعار فراوانی از خودش نقل کرده است. رسالة نرد و شطرنج بر اساس پنج نسخه تصحیح شده است.
مصحّح این دو رساله، دکتر علیرضا قوجهزاده، نسخ شناخته شده را دیده و در تصحیح خود از آنها استفاده کرده؛ همچنین مشکلات و دشواریهای آنها را در بخش تعلیقات، شرح و توضیح داده است. در پایان نیز نمایههای مفیدی در دسترس محقّقان قرار داده که کمک شایانی به تحقیق و پژوهش میکند.
رسالههای بدیعالربیع و حکایت نرد و شطرنج، در 224 صفحه و در شمارگان 1000، توسّط انتشارات تمثال، به چاپ رسیده و به قیمت 35.000 تومان به فروش میرسد.
http://yon.ir/O6jUO
🆔 @manuscript
اجمالا تردیدی نیست که بسیاری از پژوهش های جدید در مورد عاشورا و سید الشهدا، بسیار قوی تر از بسیاری از منابر این موضوع و از جمله منابر آقای مطهری هستند. ولی قضاوت کلی شما در مورد حماسه حسینی هم نتیجه اش عکس مقصودتان می شود. به گمانم آقای صدری و آقای صالحی با دو نگاه مختلف هر یک در نقد حماسه حسینی تا حدی توفیق داشته اند. به هر حال اگر حماسه حسینی نکات مثبتی دارد، باید آسیب هایش را هم دید. این بد است که ما یک اثر را یا صرفا بد می بینیم و یا صرفاً خوب. ولی اجمالاً سخت نیست که با توجه به نقدهای جدید نکات مثبت حماسه را گرد آورد، و در عین حال آسیب هایش را هم بین عموم نشر نداد! بسیاری مثل بنده که کلاً آثار دیگری را ترجیح می دهیم. ولی دوستداران این اثر چرا چنین نمی کنند و می خواهند تا چند قرن این کتاب را به همین شکل به مردم توصیه کنند؟
به نظر میرسد «درباختن» باشد که کاتب به خطا «دریاختن» نوشته است.
در سطر قبل و بعد هم موضوع بازی و قمار و تخته از این قبیل است. گل خواندن را هم توضیح داده است که اصطلاح قمار و بازی بوده است.
🌐 نجف و جهان جدید
🔻به بهانه فتوای تازه آیة الله حکیم درباره مرتد
راوی اندیشه: آیة الله العظمی سید محمد سعید حکیم یکی از چهار مرجع تقلید برجسته نجف در پاسخ به استفتایی درباره مجازات مرتد گفته که مجازات دنیوی ارتداد وظیفه ما نیست. متن پاسخ ایشان این است:
«هیچ شکی نیست که آنها [افراد مرتد] در آخرت سزاوار مجازاتی عظیم هستند. خداوند متعال میفرماید: کسانی که کفر ورزیدهاند، سرورانشان طاغوتند که آنان را از روشنایی به سوی تاریکیها به در میبرند. آنان اهل آتشند که خود در آن جاودانند. مجازات در این دنیا وظیفه ما نیست».
آیة الله محمد سعید حکیم نوه دختری مرحوم آیة الله العظمی سید محسن حکیم است.
مرحوم حکیم از نخستین مراجعی بود که حکم به طهارت ذاتی اهل کتاب داد و پس از وی این فتوا بین فقها رواج پیدا کرد.
چندی پیش نیز خبر تغییر نظر آیة الله العظمی سیستانی درباره نجاست کفار غیر کتابی (مانند آتئیستها و مارکسیستها) منتشر شد که ایشان از فتوای خود برگشته و اکنون در اینباره احتیاط میکند.
اگر چه غالب فقها همچنان بر رأی دیرینه اغلب فقهای اسلامی در مساله ارتداد پابرجا هستند، اما برخی نیز با نگاه دیگری به این مسأله نگریستهاند.
ابوالصلاح حلبی؛ فقیه و متکلم برجسته شیعه در قرن پنجم هجری در کتاب خود (الکافی، ص 311) تصریح کرده که اگر کسی با استدلال، کافر شود احکام مرتد بر وی جاری نمیشود:
«فأما ما يعلم كونه كافرا له باستدلال، من جبر أو تشبيه أو إنكار إمامة إلى غير ذلك، فليس بِرِدَّة و إن كان كفرا».
آیة الله العظمی مکارم شیرازی نیز در مقالهای که مرداد 63 در مجله مکتب اسلام منتشر کرده، گفته است: «گاه کسی ناآگاهانه و بر اثر وساوس مبلغان گمراه و یا اشتباهاتی که در مطالعات برای او روی داده ... به سوی کفر میرود، بی آنکه هیچ سوءنیتی داشته باشد ... ما احتمال میدهیم که روایات قتل مرتد مخصوص افرادی باشد که آگاهانه راه خلاف را میپیمایند ... از آنجا که الحدود تدرء بالشبهات، اجرای حدود در مواردی که قطعی نیست ملغی میشود، همین احتمال جمع میان روایات کافی است که اجرای حد اعدام را در مورد مرتدین خالی از سوء نیت به تأخیر بیاندازیم و آنها را زیر پوشش تبلیغات صحیح اسلامی قرار داده، راه بازگشت منطقی و استدلالی را به روی آنها بگشاییم و اجازه دهیم آنها خود را اصلاح کنند».
مرحوم آیة الله العظمی منتظری نیز در اواخر عمرش به نظر مشابهی رسیده و معتقد شده بود مرتد کسی است که به حقانیت دین اسلام رسیده باشد و از روی عناد و لجاج با اسلام، دین خود را تغییر دهد، اما اگر کسی بر اساس مطالعه و بررسی به این نتیجه برسد که دین اسلام حق نیست و دین دیگری بر حق است، اگر چه که مقدمات و دلایل این نتیجهگیری از نظر ما غلط هم باشد، لکن چنین فردی مشمول احکام مرتد نیست.
مرحوم آیة الله العظمی موسوی اردبیلی هم در درس خارج فقه رمضان سال 1420 گفته بود که چون هیچ دلیل معتبری برای تبلیغ اسلام با زور شمشیر و قتل وجود ندارد، بنابر این باید در مسأله ارتداد نیز تأسیس اصل کنیم و بگوییم که اصل بر تبلیغ اسلام با حکمت و استدلال و کار فرهنگی است و تکلیف روایات مشکوک یا موارد فاقد نص را با این اصل روشن کنیم (مجله حکومت اسلامی، شماره 15).
برخی نیز اعتقاد دارند حکم مرتد در اسلام، یک مسأله فکری به شمار نمیآید، بلکه حکمی است که شرایط جامعه صدر اسلام اقتضای چنین حکمی را داشته و آنچه از دید شرع محکوم شده همین حالت یعنی هرج و مرج جامعه است، نه طرح اندیشههای مخالف درباره موضوعات دینی. طبق این مبنا حکم اسلام چیزی بیش از این نبوده و جز به مقبولات عمومی حکمی صادر نشده است.
آیة الله سید سعید حکیم اما با حکم اخیر خود نشان داده است که حتی اگر ارتداد فردی با معنای سنتی و مشهور آن به اثبات برسد باز هم مجازات دنیوی آن به عهده ما نیست و نمیباید به وی تعرضی شود. نظر اخیر وی و آقای سیستانی نشان میدهد که نجف در مواجهه با جهان معاصر در استمرار سنت مرحوم سید محسن حکیم، مواجهه و تأمل جدیتری را در پیش گرفته است.
https://t.me/joinchat/AAAAAEONbk_IMtVouGRotA
🔸وسیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون!
آیة الله حاج شیخ محمد جواد فاضل لنکرانی:
قضیه ای این روزها در کشور ما اتفاق افتاده که واقعاً قلب هر کسی را جریحه دار میکند و لازم می دانم که امروز تأسف و تنفر خودم را از افرادی که این بلا را سر مردم در می آورند ابراز نمایم. اگر کسی این را دید و گریه نکرد بسیار جای تعجب و جای سؤال دارد. چرا باید در نظام جمهوری اسلامی چنین قضیهای اتفاق بیفتد؟
چرا باید مأموران نظام جمهوری اسلامی طوری تربیت نشده باشند که اگر موازین شرعی را نمیخواهند رعایت کنند، موازین عقلایی را لااقل رعایت کنند.
ما به مسئولین واقعاً تذکر میدهیم و قبلاً هم گفتیم نگذارند این مسائل در نظام جمهوری اسلامی به وجود بیاید. چرا حیثیت این نظام را هم در داخل و هم در خارج خراب میکنید؟!
نه فقط مسئله تخریب این اطاق، بلکه شهرداریها شرعاً حق ندارند این دستفروشهای بیچاره را در شوارع عامه که ملک شخص خاصی نیست ممانعت کنند.
@bazmeghodsian
🔻آقا این چه وضعی است در اصفهان!
🔸آیة الله العظمی منتظری:
من یادم هست آیة الله امینی صاحب کتاب الغدیر آمده بود اصفهان. ما هم از او استقبال کردیم و در مسجد سید اصفهان منبر میرفت. در ضمن سخنان خود مساله خلافت و عقاید شیعه را مطرح میکرد. بالاخره با سخنرانی های ایشان در اصفهان جوّ ضد سنی گری و مراسم نهم ربیع داشت گل میکرد. آن وقت که آقای امینی به اصفهان آمده بودند دهه صفر بود. دنبالش هم نهم ربیع بود که به عنوان عید عُمر در اصفهان معرکه است.
من در همان زمانها آمدم قم، یک روز پیش آقای بروجردی بودم آقای حاج سید محمد باقر ابطحی هم پدر خانمش را آورده بود آنجا به آقای بروجردی معرفی کند. یکدفعه آقای بروجردی فرمودند:
🔻آقا این چه وضعی است در اصفهان ! در وقتی که اسرائیل حمله کرده کانال سوئز را دارد میگیرد، در مصر مسلمانان این طور گرفتارند، ما بیاییم جنگ شیعه و سنی راه بیندازیم؟
خلاصه آقای بروجردی از این وضع عصبانی بود. اسم آقای امینی را نیاورد اما پیدا بود از منبرهای تند ایشان و آن جوّ عید عُمر گرفتن اصفهان خیلی ناراحت است.
https://t.me/va3moharam/2161
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com