این عکسی که همه جا با عنوان شاه اسماعیل و یا شاه طهماسب ذکر شده، حتی در ویکیپدیا در قسمت مربوط به شاه طهماسب اومده، عکس شاه طهماسب ثانی فرزند شاه سلطانحسین صفوی هست از Charles Heath که نگاره ای از نادرشاه هم ازو داریم:
✅ نقد علمی نگاره جشن سده در شاهنامه شاه طهماسبی
شاهنامه را می توان از جمله کتبی دانست که در تمامی مکاتب نگارگری ایرانی از مهم ترین و پرکاربردترینکتابها در زمینه های کتاب آرایی ایرانی به شمار میآید. تعداد زیادی شاهنامه مصور در هردوره نگارگری به جای مانده است، که گویای این ادعاست. در میان شاهنامه هایی که به دستور پادشاهان، در دورههای مختلف تدوین و مصور شده، شاهنامه شاه طهماسب از ارزش هنری بالایی برخوردار است و اهمیت ان به دلیل وجود حامیان هنر دوست و تعدد هنرمندان عصر صفوی است که با سرپرستی سلطان محمد در پدید آمدن شاهنامه شاه طهماسب نقش مهمی ایفا نمودند. نگاره جشن سده در شاهنامه شاه طهماسب از نمونه های این هنراست. تر کیب بندی اثر، مرکزیت شاه و آتش، وجود حرکتهای دورانی و منحنیهای متعدد، انسانها و طبیعت که دور آتش را فرا گرفتهاند، شکوفه های پرگل، زندگی پرنشاط ، همراه با رنگهای زنده وگرم به کار رفته در سراسر اثر، از این نگاره نمونه ای منحصر به فرد ساخته است. در این مقاله با بررسی اجمالی نگاره به پرسش های زیر پاسخ داده خواهد شد: ترکیب بندی این اثر چگونه است و چه عواملی باعث ایجاد این ترکیب بندی شده است؟ با توجه به مبانی هنر تجسمی، نمادهای بصری به کار رفته در نگاره کدام ها می باشد؟ در این پژوهش تلاش شده است كه با روش توصیفی- تحلیلی به نقد علمی نگاره جشن سده در شاهنامه شاه طهماسب پرداخته شود.
این مقاله نگاشته شهرزاد کریمی در روایت تاریخ منتشر شده است. http://yon.ir/7LHi
@manuscript
همان وقت این فتوا به دست شیعیان در ایران رسید و یکی از عالمان وقت، با نام علی نقی کمره ای که قاضی شیراز و سپس اصفهان بود، کتابی با نام جامع صفوی در برابر آن نوشت. صد البته، او هم در این کتاب، تندی های زیادی کرد. زمانی که نوح افندی آن فتوا را می نوشت، و عمده جهت سیاسی آن جنگهای شاه صفی با دولت عثمانی برای فتح بغداد و عراق بود (سالهای 1039 و 1040) میرداماد نیز در پاسخ به پرسشی در لزوم جنگ با رومیان یعنی عثمانیان که آنان هم برای تصرف بغداد می جنگیدند، فتوا داد. او ضمن تاکید بر لزوم جنگ با عثمانی ها که به بغداد حمله کرده بودند، تنها بر بغی آنان تأکید کرد، اما سخنی از تکفیر به میان نیاورد. عنوان بغی، با توجه به سابقه فقهی آن که شامل جنگهایی شبیه جمل و صفین می شود، به این معناست که طرف مقابل کافر نیست. البته عالمان دیگری در ایران بودند که در این باره افراط داشتند، اما یافتن نمونه هایی مشابه ابن کمال پاشا زاده و یا نوح افندی در این سوی، کمتر است.
مشابه همین منازعات در شرق ایران، میان دولت ازبکان و صفویان وجود داشت و بارها فتاوایی از این قبیل به درخواست شاهان ازبک از سوی عالمان برجسته حنفی صادر گشت. استفاده میرویس افغان و فرزندش محمود هم از فتاوی علمای وقت برای جنگ با صفویان یکی از نمونه های دیگر است.
حاصل آن که، رابطه سیاست و تکفیر، و منطبق کردن جنگهای قدرت یا سرزمینی با مسائل مذهبی، از اموری است که مع الاسف با استفاده یا به عبارت بهتر سوء استفاده از عالمانی که آماده صدور این قبیل فتاوا هستند، رخ می دهد و می شود گفت دست کم نتیجه ورود برخی از عالمان و شیخ الاسلامانی در سیاست است که آماده فرمانبری از امیران را دارند.
@jafarian1964
کارت پستال جدیدی که کتابخانه آتاتورک ضمن نود هزار قطعه به شکل آنلاین در اختیار گذاشته است. (با تشکر از دوست عزیزم جناب استاد کالیراد). این هم لینک کارت پستالها:
http://ataturkkitapligi.ibb.gov.tr/yordambt/yordam.php?aKoleksiyon=009
تفسیر تاریخی نامه شاه عباس به مفتی روم در باره اختلافات مذهبی دو دولت
فارغ از مسائل سیاسی، یا نثر ادیبانه نامه های متبادله میان دو دولت، در مواردی، بخشی از مسائل، اختصاص به مسائل مذهبی یا به عبارت بهتر اختلاف مذهبی فیما بین داشت. رنگ نامههای عثمانی، با نظر دفاع از صحابه و به گونه تلویحی، نقد باورهای رایج شیعیان یا منسوب به آنان درباره صحابه بود. در این سوی، نامهها اغلب با استفاده از مضامین قرآنی و حدیث، حاوی نگرش شیعی با تأکید بر فضائل امام علی علیه السلام و ارائه روایاتی مثل حدیث غدیر بود. شاید تندترین نامه، و در عین حال مفصل ترین آنها، نامهای است که در زمان حمله سلیمان به آذربایجان و نخجوان، از سوی شاه طهماسب نوشته شد و ضمن طرح مسائل سیاسی، تصویری از منازعات کامل مذهبی دو طرف را ارائه کرده است. (نامههای شاه طهماسب، نوایی، «تهران، 1350»، ص 200- 237). تصور کنید، یک رساله 37 صفحهای و طبعا مفصل، به عنوان نامه سیاسی، در حقیقت نقد مذهبی تسنن است. این زمان، دهها رساله از طرف عالمان و مفتیان و شیخ الاسلامان عثمانی، علیه قزلباش نوشته میشد که غالب آنها برجای مانده و در سطر سطر آنها، نسبتهای تندی به تشیع، و قزلباشان داده میشد. بخشی از اینها را میتوانید در کتاب «تاریخ قزلباشان صفوی در چند متن تاریخی - مذهبی عربی دوره عثمانی» (رسول جعفریان، قم، 1396) که گزیدهای از مکتوبات عربی علمای عثمانی علیه قزلباشان است، ملاحظه کنید. و اما نامه طهماسب که مهم ترین نامه مذهبی رد و بدل شده در یک مقطع حساس میان دولت صفوی و عثمانی است، حاوی متون مذهبی در نقد باورهای تاریخی و کلامی تسنن، همراه با ذکر منابع و ارجاعات است. در این نامه، از تهدیدات دولت عثمانی که ضمن ارسال نامهای از احمد پاشا ارسال شده، یاد شده است که نوشتهاند تا وقتی جماعت این طرف سنی نشوند، صلحی در کار نخواهد بود. (نامههای شاه طهماسب، ص 207). این نامه، بند بند، پاسخ نامه اوست و پیداست که مجموعه آنها، یک متن جدلی مذهبی تمام عیار است. در نامه عثمانی، در سیادت صفویان هم تردید شده که اینجا طهماسب به آن پاسخ داده است (همان، ص 213). مسلماً این متن توسط یک روحانی بلندپایه نوشته شده، زیرا در بخش نقد خلافت خلفا و اثبات امامت، مروری کامل به آنچه در این باره وجود داشته، کرده است. در جایی از نامه احمد پاشا خطاب به صفویها آمده بوده: «ترک مذهب خود داده، از سب صحابه توبه کنید و پشیمان شوید تا با شما صلح کنیم». و طهماسب در پاسخ نوشته است: هرگز در هیچ زمانی کسی ندیده و نشنیده و در هیچ دیاری واقع نشده که از شیعیان آل محمد، یکی تغییر مذهب خود کرده باشد. (همان، ص 228 - 228). این نامه، دریایی از معلومات است. در میان این مسائل، یکی از نکاتی که از دیرباز در ذهن عثمانیها بود، بحث عائشه و متهم کردن او بود که کنار مسائل صحابه از آن یاد کرده و رویش تأکید میکردند. زمانی که باب گفتگو باز میشد، و پای مسائل مذهبی به میان میآمد، این نکته نیز مطرح میشد. این مطلب، از جمله در نامه ترکی سلطان احمد خان به شاه عباس آمده است.....
تفصیل مقاله را در لینک زیر مشاهده فرمایید
http://yon.ir/SceAT
@jafarian1964
گزارشی از وضع سیاسی ایران در سال 1303 ش در آستانه تغییر سلطنت قاجاری به پهلوی
متن زیر شامل دو نامه با تاریخ های 5 و 11 ذی قعده 1342ق [خرداد 1303] است، نامه هایی که نه نویسنده آن را می شناسیم و نه گیرنده نامه ها را؛ اما از ادبیات این دو نامه بر می آید که نویسنده در تهران بوده، و هدفش نوشتن گزارشی از اوضاع به دوستی نزدیک، بویژه انعکاس جدال دولت و مجلس، با حمایت صریح از آرمانهای سردار سپه، رئیس دولت وقت بوده است. مجموع دو نامه 24 صفحه است که نامه اول از صفحه 2 آغاز شده و تا صفحه 24 ادامه می یابد، جز این که نسخه از میان افتادگی دارد، به طوری که از صفحه 14 به صفحه 19 رفته و در نتیجه چهار صفحه آن عمدا یا سهوا از دست رفته است.
به هر روی، متن این دو نامه طولانی نیست، اما تقریبا به تمامی مسائل مهمی را که در این ایام وجود داشته، به اختصار اشاره شده است. نویسنده سعی کرده است تا در چارچوب ادبیات مفاهیم سیاسی و تاریخی رایج و روز، نشان دهد سردار سپه در پی یک جریان اصلاحی بوده، با قبضه بر امور بوده، و مجلس با محوریت مدرس (رهبر اقلیت)، و همراهی دربار، به عنوان یک دو نیروی مرتجع، سعی در مقابله با اصلاحات او داشته اند. این جنبه های اصلاحی، عمدتا در زمینه تأمین امنیت با سرکوب شورشها، تجدد و نوسازی ارتش، و نیز مقابله با جریانهای مخالفت دولت مرکزی در لرستان و نقاط دیگر تعریف شده است. جریان یاد شده، در عمق خود متأثر از اوضاع ترکیه بوده، و در عمق خود، از همان وقت، نیم نگاهی به اصلاح دینی هم داشته است.
ادبیات موجود، دست کم در یک محورش مذهبی، آن هم در چارچوب ادبیات اتحاد اسلامِ باقی مانده از دوره عثمانی است که حالا در ترکیه، مصطفی کمال یا همان آتاتورک، آن را تبدیل به جریان اصلاح دینی و مقابله با خرافات و بدعتها نیز کرده، و نویسنده ما در مجموع، عاشق رفتار ترکها از هر جهت، از جمله از جنبه اصلاحی شده است، به طوری که پایان نامه دوم، یک صفحه ای در باره ماهیت اصلاحات دینی و ویژگی های آن آمده که جالب توجه است.
این نوشته، به معنای دقیق کلمه می تواند تمایل یک متجدد طرفدار اصلاحات سردار سپهی را در مقام رئیس دولت، نشان دهد، این که در این مقطع یعنی سال 1303، این گروه چطور فکر می کرده، چه جوی در جامعه بوده، نیروهای خارجی چه جایگاهی داشته اند و به طور کلی تحلیل وضعیت جامعه ایران چگونه بوده مسائلی است که از این نامه بدست می آید. اما این که آیا همه گزارش های او درست است یا خیر، پژوهشهای تاریخی باید آن را روشن کند.
نویسنده بیش از آن که وقایع را ذکر کند، تحلیل می کند، و از اخبار و وقایع، آنچه به کار تحلیلش می آیداشاره وار می آورد. تنها در یک مورد، گزارش خبری بدست می دهد. این گزارش مربوط به روز 28 خرداد سال 1303 است، وقتی که جمعیت زیادی در باغ شاه جمع شده و سردار سپه برای گرفتن تمثال امام علی (ع) ارسالی از نجف به آنجا رفته بوده است. نویسنده گفته های سردار سپه و سفیر عثمانی را می آورد، مطالبی که سردار سپه خودش ترجمه می کند. در آنجا نامی هم از افغانستان به میان می آید وسردار سپه که می بیند سفیر عثمانی از آن کشور به عنوان یک دولت اسلامی یاد نکرد، خودش از افغانستان ستایش می کند. مفهوم دولت اسلامی در کنار دول اسلامیه و اتحاد اسلام در این مراسم جالب است. این واقعه یعنی تقدیم تمثال امام علی (ع) به سردار سپه را مستوفی نوشته [15 خرداد مراسم استقبال از آن در شاه عبدالعظیم. بنگرید: شرح زندگانی من، 3/614] است و می دانیم که بعدها در باره آن حرف و حدیث فراوان به میان آمد. (در باره این که ارسال این تمثال توسط علما بوده یا مسأله به گونه ای دیگر، بنگرید مجله حوزه: شماره 76 ـ 77 مقاله نائینی برابر استبداد).
از نقطه نظر فایده تاریخی این متن، باید گفت، بر اساس آن می توان، بند به بند روشن کرد که چه مسائلی مدّ نظر جریانی که او متعلق به آن بوده، و طبعا در حد معلومات وی، وجود داشته است. جالب است بدانیم در این متن، انگلیس یک دولت فریبکار و حیله گری است که نهایت تلاش خود را علیه وضع موجود که سردار سپه آن را هدایت می کند، دارد و دست انگلیس را در پشت سر بسیاری از حوادث و افراد می بیند. روسها، به نسبت نقش مثبتی دارند، و دولت بریاست سردار سپه دوست دارد امتیاز نفت شمال را به آنها بدهد تا اوضاع مالی را بهبود بخشد.
در این متن، مدرس چهره ای کاملا منفی دارد، و به همراه اقلیت مجلس، چوب لای چرخ سردار سپه می گذارند. می دانیم که مدرس با تمام وجود در این دوره، با رضاخان درگیر بود و با قدرت یافتن روز به روز او مخالف. منابع تاریخی و اسنادی زیادی هست که مسائل این دوره را روشن کرده و تقریبا کمتر نکته قابل ابهامی باقی مانده است،.....
ادامه مقاله را در لینک زیر مشاهده فرمایید:
http://yon.ir/4u2qc
@jafarian1964
تاریخچه نورس به قلم عبدالرزاق نورس افندی، منبع دست اول واختصاصی مهمی است که به صورت دقیق و با جزئیات، گزارشی جامع از چرایی و چگونگی یورش سپاه عثمانی به قلمرو ایران در قفقاز و رویارویی دو سپاه ایران وعثمانی بر سر ایروان دراختیار می گذارد.
نویسنده ازنخستین روز حرکت سپاه عثمانی از استانبول در رجب ۱۱۴۳ قمری تا بازگشت فاتحانه آن به این شهر در ذیقعده ۱۱۴۴ به تفصیل به این رویداد مهم پرداخته است. وی به عنوان شاهدعینی، از نزدیک در صحنه برخوردهای نظامی دوطرف حضورداشته و نیز به عنوان منشی فرمانده عثمانی در جزئیات تصمیم گیری های طرف عثمانی قرار داشته است. بنابراین تاریخچه نورس روایتی دقیق و مستند از نبرد ۱۸ روزه دوسپاه ایران به فرماندهی شاه طهماسب ثانی و سپاه عثمانی به فرماندهی حکیم اوغلی علی پاشاست که سرانجام با شکست و عقب نشینی شاه طهماسب از ایروان پایان می یابد. درباره این رویدادمهم، منبع مستقلی به زبان فارسی در دست نیست. ازمنابع تاریخی موجود نیز نمی توان تصویر دقیق و کاملی به دست آورد. از این رو اثرحاضر به عنوان یک منبع دست اول به قلم یک شاهد عینی که در صحنه های نبرد حاضر و روایتی مستقیم دراختیار می گذارد.
شاه اسماعیل صفوی (906 ـ 930) و پسرش شاه طهماسب (930 ـ 984) عمری با دولت عثمانی جنگیدند. همه هدف آن بود تا آرمانهای ایدئوژیک خویش را محقق سازند. اما طهماسب، وقتی احساس کرد از حدی بالاتر نمی رود، و دایما آذربایجان در معرض تاخت و تاز عثمانی است و به زحمت و با خون دل و کمک مردم باید آن را از اشغال درآورد، عقل و درایت خویش را بکار گرفت و با عثمانی صلح کرد. این همان صلح آماسیه است که در سال 962 / 1555 میان ایران و عثمانی محقق شد و دست کم بیست و اندی سال، آرامش را برای این دولت و مردم ایران به ارمغان آورد. شاه طهماسب در وقت صلح به شاعرش گفت در باره صلح شعری بگوید و او چنین سرود:
از پی آسایش خلق جهان / خسرو جم قدر و شه کامران
صلح نمودند به هم اختیار / شد ز میان جنگ و جدل برکنار
خلقی از این صلح و صفا و شادمان / داده به هم مژده امن و امان
از پی تاریخ گرفتم قلم / نازده از کلک هنوز این رقم
مُنهی افلاک در این کهنه دیر / غلغله افکند که «الصلحُ خیر»
ناصر الدین شاه قاجار در نامه ی به میرزا حسن آشتیانی (عالم تهران)، فتوای میرزا را نقد نمود و از نحوه ی ابلاغ این فتوا به مردم - که بدون توجه به دولت و حکومت- منتشر شده است، ابراز دلخوردگی کرد. و گفت: حکم که حکم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نبود و بعد بدون توجه به دولت نظر می دهید نمی دانید که اگر دولت نباشد (و حکومت ایران تضعیف شود) حکومت انگلیس و روس ناموس شما را در خطر می اندازد.
اما با قیل و قالهای فراوان در بین طلاب و مردم، شاه مجبور به قبول تحریم تنباکو شد.
شاه می گفت که میرزا شیرازی باید با من مشورت می کرد و بعد فتوی می داد.
💢 تصویری کمتر دیده شده از قم در سال ۱۹۳۹
تصویر کارت پستالی حرم حضرت معصومه(س) که مربوط به سال ۱۹۳۹ میلادی است و در آن زمان با تمبر شاهی رضا شاه ارسال شده است. این عکس مربوط به زاویهای است که بعدها سه راه موزه نام گرفت و هماکنون به یکی از درهای شبستان تبدیل شده است.
🌐 qomshenasi.ir/762
🆔 @qomshenasi
🆔 @qompajoohi
✅ نقد علمی نگاره جشن سده در شاهنامه شاه طهماسبی
شاهنامه را می توان از جمله کتبی دانست که در تمامی مکاتب نگارگری ایرانی از مهم ترین و پرکاربردترینکتابها در زمینه های کتاب آرایی ایرانی به شمار میآید. تعداد زیادی شاهنامه مصور در هردوره نگارگری به جای مانده است، که گویای این ادعاست. در میان شاهنامه هایی که به دستور پادشاهان، در دورههای مختلف تدوین و مصور شده، شاهنامه شاه طهماسب از ارزش هنری بالایی برخوردار است و اهمیت ان به دلیل وجود حامیان هنر دوست و تعدد هنرمندان عصر صفوی است که با سرپرستی سلطان محمد در پدید آمدن شاهنامه شاه طهماسب نقش مهمی ایفا نمودند. نگاره جشن سده در شاهنامه شاه طهماسب از نمونه های این هنراست. تر کیب بندی اثر، مرکزیت شاه و آتش، وجود حرکتهای دورانی و منحنیهای متعدد، انسانها و طبیعت که دور آتش را فرا گرفتهاند، شکوفه های پرگل، زندگی پرنشاط ، همراه با رنگهای زنده وگرم به کار رفته در سراسر اثر، از این نگاره نمونه ای منحصر به فرد ساخته است. در این مقاله با بررسی اجمالی نگاره به پرسش های زیر پاسخ داده خواهد شد: ترکیب بندی این اثر چگونه است و چه عواملی باعث ایجاد این ترکیب بندی شده است؟ با توجه به مبانی هنر تجسمی، نمادهای بصری به کار رفته در نگاره کدام ها می باشد؟ در این پژوهش تلاش شده است كه با روش توصیفی- تحلیلی به نقد علمی نگاره جشن سده در شاهنامه شاه طهماسب پرداخته شود.
این مقاله نگاشته شهرزاد کریمی در روایت تاریخ منتشر شده است. http://yon.ir/7LHi
@manuscript
📜🕯🖋 جواب تاریخی و دندانشکن شاه طهماسب صفوی به سلطان سلیمان عثمانی:
رومی آمد بر در تبریز و بر خود رید و رفت
ریده ریده از در تبریز واگردید و رفت
✅2⃣ وحید بهمن/ بررسی نامهی تاریخی شاه طهماسب صفوی به سلطان سلیمان عثمانی، بخش دوم
⌛️ این نامهی تاریخی در سال ۹۶۱ هجری قمری [۴۶۴ سال پیش] و بعد از چهار یورش ناکام سلطان سلیمان عثمانی به ایران، از طرف شاه طهماسب نوشته شده است.
📜 این نامه بسیار مفصل است و دارای جزییات بسیار مهم تاریخی میباشد که در چند بخش مورد بررسی قرار خواهم داد.
✅ در بخشی از این نامهی تاریخی، شاه طهماسب صفوی به سلطان سلیمان عثمانی اینگونه مینویسد:
" ....نه آنچنانکه از تو بظهور رسید که سیصد هزار کس برداشته بعرابه و توپ و تفنگ و یراق چهار ساله متوجه ایران شدی و بعد از آنکه بحوالی این دیار رسیدی، نتوانستی که یکروز توقف کنی آخرالامر بیچاره را به صد بلا گرفتار ساخته، بخاک تیره برابر ساخته مراجعت نمودی، چنانکه یکی از شیعه گفته که:
رومی آمد بر در تبریز و بر خود رید و رفت
ریده ریده از در تبریز واگردید و رفت ..."
📜 تصویر بخش مذکور از روی نسخهی خطیِ این نامهی تاریخی همراه متن میباشد.
https://goo.gl/24ywr2
✅ این نامهی تاریخی در نسخهای خطی از قرن دهم هجری با عنوان «مکاتبات سلاطین صفوی» ثبت و ضبط گردیده است.
🌐 همراهان گرامی میتوانید این نسخهی خطی را از طریق لینک زیر در تارنمای کتابخانه ملی ایران به صورت آنلاین مطالعه بفرمایید:👇
http://dl.nlai.ir/UI/533c675e-43e6-4b02-a141-7d758ccc2b9c/LRRView.aspx
🆔 @Ir_Bahman
کشفنامههای ۱۱۰ ساله خطاب به دختر بزرگ امیرکبیر و همسر مظفرالدین شاه
|پاکت مهر شده ۱۱۰ ساله در محله قدیم اصفهان پیدا شد که مخاطب آن امالخاقان (زن مظفرالدین شاه) است.
مسعود کثیری (رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی استان اصفهان) با اعلام خبر پیدا شدن نامههایی که ۱۱۰ سال است باز نشدهاند، گفت: این نامهها در یکی از خانههای قدیمی اصفهان در محلهای که پشت میدان امام قرار دارد، پیدا شده است که حدود ۱۱۰ سال است که باز نشدهاند. این نامهها ازجمله نامههای اخوانیات است. اخوانیات نامههایی هستند که برای سلام و احوالپرسی نوشته میشود که یک شخص برای دوستان و آشنایان خود مینویسد.
به گفته او این نامه، ازجمله نامههای سر بسته خطاب به امالخاقان دختر بزرگ امیرکبیر و زن مظفرالدین شاه و مادر محمدعلی شاه است.
کثیری ادامه داد: زمانی که محمدعلی شاه را بعد از حوادث مشروطه از ایران اخراج میکنند، مادر او که همان امالخاقان است با او همراه و از ایران خارج میشود. در نهایت نیز در عتبات فوت میکند و قبر او نیز در کنار امیرکبیر است. خواهر نویسنده این نامه با امالخاقان میرود و برادر او نامهای خطاب به خواهرش و امالخاقان مینویسد.
رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی استان اصفهان خاطرنشان کرد: در این بسته (پاکت) سه نامه پیدا شده که در یک پاکت بستهبندی شده است. در این نامهها، نویسنده اظهار دلتنگی میکند که از رفتن آنها ناشی میشود و میگوید که دلش میخواهد با آنها همراه باشد.
او در خصوص چگونگی پیدا شدن این نامهها که ۱۱۰ سال است باز نشدهاند، گفت: در خانههای قدیمی اصفهان میگردیم و کارشناسان ما سعی میکنند در میان اوراق و بستههایی که در خانههای قدیمی به حال خود رها شدهاند درصدد پیدا کردن اسناد باشند. در این خصوص نیز این نامه در میان آشغالها و مخروبهها پیدا شده است. باتوجه به آنکه این نامه سر بسته است این احتمال وجود دارد که اصلا ارسال نشده باشد چراکه این احتمال وجود دارد که در آن زمان خبر فوت ام الخاقان رسیده و فرسنده از ارسال این نامه منصرف شده است.
به گفته کثیری، تاریخ این نامه به ۱۲۸۷ میرسد. این نامه در یک کرباس پیچیده و سه برگه لاک و مهر شده در آن قرار گرفته شده است
با سلام و احترام، یک نکته کوچک ولی بسیار مهم این است که نظر به مودای دقیق مفاهیمی چون "شیعه" و "تشیع"، پیش از بکار بردن واژه "شاهان صفوی" باید ابتدا تفریع و تفریق قایل شویم بین شاهان صفویه، آیا شما رویه شاه اسماعیل را با شاه طهماسب، یکی میدانید؟ اگر نگاه کوتاهی به عناصر "شیعیگری" (به معنای دقیق اعتقادی ارتکازی آن) و "تشیع" (تمایلاتی شیعی که آن را همسو با جریان شیعی میدانند) دوره شاه اسماعیل و شاه طهماسب را بنگریم، فضایی کاملا متفاوت قابل مشاهده است، آنچه از اسناد موجود فهمیده میشود و آنچه فضای حاکم بر آن عصر نشان میدهد و آنچه که از مجموعه عملکردها رفتارها و تعاملات شاه اسماعیل و همراهانِ وی دقیقا بین سالهای ۹۰۶ تا ۹۳۰ق، قابل مشاهده است، بدون استثنا تماماً عناصر پر رنگ "علویگری" (از نوع علویتِ قزلباشی) است، عناصری که در آن از تشیع فقاهتی مصطلح (همچون نماز، روزه، خمس و ...) خبری نیست و اگر هست بروزی اجتماعی ندارد، برای مثال شما احیانا سندی از برگزاری نماز جمعهها و احیانا سایر نمادهای شیعی که از دوره شاه طهماسب (۹۳۱ق) به بعد، فراوان سراغ داریم، مشخصاً مرتبط با دوره شاه اسماعیل صفوی (۹۰۶-۹۳۰ق) سراغ دارید؟ جز نگاه ولایی و برجسته بودن عنصر تولی و تبری، چیزی از مظاهر تشیع فقاهتی در دوره شاه اسماعیل میبینید؟ یا وقتی محقق کرکی (شهید در سال ۹۳۹ق به دست قزلباشان!) در سال ۹۱۷ق به تبریز میآید و دیداری با شاه دارد، چرا اندکی بعد به نجف برمیگردد و نمیماند تا شاه اسماعیل زنده بود، به تبریز برنگشت و اینکه چرا تمام اقدامات وی در تغییر و چرخاندنِ عنصر علویگریِ حاکم بر تمامی ارکان دولت نوبنیادِ صفوی، به تشیع فقاهتی، به بعد از مرگ شاه اسماعیل و مشخصا از دوره شاه طهماسب موکول گردید و سرانجام، در میانه همین تلاشها برای این رفورمیسم مذهبی (= تلاش برای تغییردادنِ ماهوی اندیشه و اعتقاد حاکم بر دولت صفوی از علویگری به شیعیگری) به دست قزلباشانی به شهادت رسید که سالها در آناتولی از حاکمان سنی عثمانی زجر و رنج کشیده بودند تا توانسته بودند به رهبری شاه اسماعیل جوان، برای نخستین بار یک دولت و حکومت، بر پایه باورهای علویگری (مشخصاً علویتِ قزلباشی و نه بکتاشیگریِ حامی دولت عثمانی) تشکیل دهند و خانه و کاشانه خود را رها کرده، هست و نیستشان را با همراهی جانانه، پای اسماعیل قربانی کردند و اینک یک عالم جبل عاملی (محقق کرکی) در تلاشی تمام عیار، در صدد برآمده بود، ماهیتِ حکومت آمالی مبتنی بر علویتِ آنان را به تشیع فقاهتی تغییر دهد. علویانی که سالها برای بقای دولتشان مقاومت کردند و تلاشها نمودند تا مانع از این تغییرات بنیادین در باورهای اصیل علویگری اولیه صفویه شوند، اما پیمان آماسیه در سال ۹۶۵ق (صلح پایدار صفویان با عثمانیان) آخرین امیدهای علویت را برباد داد، و تا زمان شاه عباس اول (۹۹۶-۱۰۳۸ق) که برای همیشه طومار بازمانده اندیشه علویگری در کشور برچیده شد، تلاشها نمودند نگذارند این دولت از باورهای اصیل اولیه صفویه، یعنی علویگری شاه اسماعیل و دهها هزار قزلباش که به خاطر زندگی درون این حاکمیت، از وطن خود، آواره شده بودند، فاصله افتد ..
غرض اینکه قبل از هر نکتهای درباره صفویه، باید دقیقتر زمان را ریزتر نمود، برای مثال ارزشها در دوره شاه اسماعیل با دوره شاه طهماسب، بنا بر اسناد موجود (تاکید بیشتر، اسناد تراثی) کاملا متفاوت است ولی متاسفانه به دلایلی که میدانید، به هیچ وجه نخواستهایم وارد جزئیات باورهای حاکم بر دوره ۲۵ ساله حکومت شاه اسماعیل صفوی بشویم، هر چه از صفویه گفته و نوشته شده تماماً مبتنی بر صفویه بعد از شاه طهماسب (از سال ۹۳۱ق به بعد)، گو اینکه دوره شاه اسماعیل هم دقیقا مانند دوره فرزندش طهماسب و دورههای سایر شاهان صفویه که تحت تاثیر عالمان برجسته، کاملا و رسماً به باورهای شیعی گرائیده بودند، بوده است.
با پوزش از تطویل ارادتمند🌺
گزارشی از وضع سیاسی ایران در سال 1303 ش در آستانه تغییر سلطنت قاجاری به پهلوی
متن زیر شامل دو نامه با تاریخ های 5 و 11 ذی قعده 1342ق [خرداد 1303] است، نامه هایی که نه نویسنده آن را می شناسیم و نه گیرنده نامه ها را؛ اما از ادبیات این دو نامه بر می آید که نویسنده در تهران بوده، و هدفش نوشتن گزارشی از اوضاع به دوستی نزدیک، بویژه انعکاس جدال دولت و مجلس، با حمایت صریح از آرمانهای سردار سپه، رئیس دولت وقت بوده است. مجموع دو نامه 24 صفحه است که نامه اول از صفحه 2 آغاز شده و تا صفحه 24 ادامه می یابد، جز این که نسخه از میان افتادگی دارد، به طوری که از صفحه 14 به صفحه 19 رفته و در نتیجه چهار صفحه آن عمدا یا سهوا از دست رفته است.
به هر روی، متن این دو نامه طولانی نیست، اما تقریبا به تمامی مسائل مهمی را که در این ایام وجود داشته، به اختصار اشاره شده است. نویسنده سعی کرده است تا در چارچوب ادبیات مفاهیم سیاسی و تاریخی رایج و روز، نشان دهد سردار سپه در پی یک جریان اصلاحی بوده، با قبضه بر امور بوده، و مجلس با محوریت مدرس (رهبر اقلیت)، و همراهی دربار، به عنوان یک دو نیروی مرتجع، سعی در مقابله با اصلاحات او داشته اند. این جنبه های اصلاحی، عمدتا در زمینه تأمین امنیت با سرکوب شورشها، تجدد و نوسازی ارتش، و نیز مقابله با جریانهای مخالفت دولت مرکزی در لرستان و نقاط دیگر تعریف شده است. جریان یاد شده، در عمق خود متأثر از اوضاع ترکیه بوده، و در عمق خود، از همان وقت، نیم نگاهی به اصلاح دینی هم داشته است.
ادبیات موجود، دست کم در یک محورش مذهبی، آن هم در چارچوب ادبیات اتحاد اسلامِ باقی مانده از دوره عثمانی است که حالا در ترکیه، مصطفی کمال یا همان آتاتورک، آن را تبدیل به جریان اصلاح دینی و مقابله با خرافات و بدعتها نیز کرده، و نویسنده ما در مجموع، عاشق رفتار ترکها از هر جهت، از جمله از جنبه اصلاحی شده است، به طوری که پایان نامه دوم، یک صفحه ای در باره ماهیت اصلاحات دینی و ویژگی های آن آمده که جالب توجه است.
این نوشته، به معنای دقیق کلمه می تواند تمایل یک متجدد طرفدار اصلاحات سردار سپهی را در مقام رئیس دولت، نشان دهد، این که در این مقطع یعنی سال 1303، این گروه چطور فکر می کرده، چه جوی در جامعه بوده، نیروهای خارجی چه جایگاهی داشته اند و به طور کلی تحلیل وضعیت جامعه ایران چگونه بوده مسائلی است که از این نامه بدست می آید. اما این که آیا همه گزارش های او درست است یا خیر، پژوهشهای تاریخی باید آن را روشن کند.
نویسنده بیش از آن که وقایع را ذکر کند، تحلیل می کند، و از اخبار و وقایع، آنچه به کار تحلیلش می آیداشاره وار می آورد. تنها در یک مورد، گزارش خبری بدست می دهد. این گزارش مربوط به روز 28 خرداد سال 1303 است، وقتی که جمعیت زیادی در باغ شاه جمع شده و سردار سپه برای گرفتن تمثال امام علی (ع) ارسالی از نجف به آنجا رفته بوده است. نویسنده گفته های سردار سپه و سفیر عثمانی را می آورد، مطالبی که سردار سپه خودش ترجمه می کند. در آنجا نامی هم از افغانستان به میان می آید وسردار سپه که می بیند سفیر عثمانی از آن کشور به عنوان یک دولت اسلامی یاد نکرد، خودش از افغانستان ستایش می کند. مفهوم دولت اسلامی در کنار دول اسلامیه و اتحاد اسلام در این مراسم جالب است. این واقعه یعنی تقدیم تمثال امام علی (ع) به سردار سپه را مستوفی نوشته [15 خرداد مراسم استقبال از آن در شاه عبدالعظیم. بنگرید: شرح زندگانی من، 3/614] است و می دانیم که بعدها در باره آن حرف و حدیث فراوان به میان آمد. (در باره این که ارسال این تمثال توسط علما بوده یا مسأله به گونه ای دیگر، بنگرید مجله حوزه: شماره 76 ـ 77 مقاله نائینی برابر استبداد).
از نقطه نظر فایده تاریخی این متن، باید گفت، بر اساس آن می توان، بند به بند روشن کرد که چه مسائلی مدّ نظر جریانی که او متعلق به آن بوده، و طبعا در حد معلومات وی، وجود داشته است. جالب است بدانیم در این متن، انگلیس یک دولت فریبکار و حیله گری است که نهایت تلاش خود را علیه وضع موجود که سردار سپه آن را هدایت می کند، دارد و دست انگلیس را در پشت سر بسیاری از حوادث و افراد می بیند. روسها، به نسبت نقش مثبتی دارند، و دولت بریاست سردار سپه دوست دارد امتیاز نفت شمال را به آنها بدهد تا اوضاع مالی را بهبود بخشد.
در این متن، مدرس چهره ای کاملا منفی دارد، و به همراه اقلیت مجلس، چوب لای چرخ سردار سپه می گذارند. می دانیم که مدرس با تمام وجود در این دوره، با رضاخان درگیر بود و با قدرت یافتن روز به روز او مخالف. منابع تاریخی و اسنادی زیادی هست که مسائل این دوره را روشن کرده و تقریبا کمتر نکته قابل ابهامی باقی مانده است،.....
ادامه مقاله را در لینک زیر مشاهده فرمایید:
http://yon.ir/4u2qc
رسانه های باکو از پیدا شدن سند یک هبه نامه متعلق به سلطان سلیمان عثمانی در موسسه نسخ خطی "ملا محمد فضولی" آکادمی ملی علوم در باکو خبر دادند.
این هبه نامه به زبان فارسی و خطی خوش با رنگ های زیبا نوشته شده است.
ولی رسانه های باکو نوشتند این هبه نامه با الفبای قدیم و به زبان ترکی(!) نوشته شده است.
اما کلماتی که از این سند قابل خواندن است نشان می دهد که این هبه نامه سلطان عثمانی به زبان فارسی نوشته شده است.
🆔@Ir_Azariha
ناصر الدین شاه قاجار در نامه ی به میرزا حسن آشتیانی (عالم تهران)، فتوای میرزا را نقد نمود و از نحوه ی ابلاغ این فتوا به مردم - که بدون توجه به دولت و حکومت- منتشر شده است، ابراز دلخوردگی کرد. و گفت: حکم که حکم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نبود و بعد بدون توجه به دولت نظر می دهید نمی دانید که اگر دولت نباشد (و حکومت ایران تضعیف شود) حکومت انگلیس و روس ناموس شما را در خطر می اندازد.
اما با قیل و قالهای فراوان در بین طلاب و مردم، شاه مجبور به قبول تحریم تنباکو شد.
شاه می گفت که میرزا شیرازی باید با من مشورت می کرد و بعد فتوی می داد.
ناصرالدین شاه و عثمانی
بخش اول
ناصرالدین شاه قاجار ، جایگاه خود در مقام شهریاری ایران را بسیار بالاتر از سلاطین عثمانی می دانست و با دیدگاه تحقیر آمیزی به عثمانی ها می نگریست این دیدگاه از جمله در پاسخ ناصرالدین شاه به امین السلطان صدراعظم در مورد درخواست عثمانی برای عدم تشکیل اردو ایران در مرز در سال 1306 قمری منعکس شده است ، ناصرالدین شاه در این نامه از عثمانی ها به عنوان خمره های پر باد یاد کرده و می نویسد :
این خمره های پرباد (دولتمردان عثمانی) حالا معلوم می شود که هیچ ندارند ، در روزنامه ها می نویسند در وقت جنگ دولت عثمانی دو کرور سپاهی می تواند آماده کند ، حالا از یک اردوی مختصر ما که در مراغه می خواهد تشکیل شود این طور می ترسند و یقینا از دربار عثمانی با سفارش و شتاب جلوگیری اردو را خواسته اند.
چون اطلاع داده شده است جلوگیری اردو درست نیست ، چگونگی را به امیر نظام تلگراف رمز بکنید که این طور سفیر خواهش جلوگیری اردو را کرده است و نوشته هم می دهد که آن ها در سرحد قشون حاضر نکنند .حالا شما اردو را در مراغه جلوگیری کنید و در تبریز تشکیل دهید یک ماه مشق کنند و مرخص بشوند اما خیلی با ترتیب، یک دستخط جداگانه هم نوشته ام که همان را برای سفیر کبیر بخوانید و از او هم نوشته رسمی بگیرید که در مرزها آرایش نظامی نخواهند کرد.
https://t.me/bahmanighajar
شاه اسماعیل صفوی (906 ـ 930) و پسرش شاه طهماسب (930 ـ 984) عمری با دولت عثمانی جنگیدند. همه هدف آن بود تا آرمانهای ایدئوژیک خویش را محقق سازند. اما طهماسب، وقتی احساس کرد از حدی بالاتر نمی رود، و دایما آذربایجان در معرض تاخت و تاز عثمانی است و به زحمت و با خون دل و کمک مردم باید آن را از اشغال درآورد، عقل و درایت خویش را بکار گرفت و با عثمانی صلح کرد. این همان صلح آماسیه است که در سال 962 / 1555 میان ایران و عثمانی محقق شد و دست کم بیست و اندی سال، آرامش را برای این دولت و مردم ایران به ارمغان آورد. شاه طهماسب در وقت صلح به شاعرش گفت در باره صلح شعری بگوید و او چنین سرود:
از پی آسایش خلق جهان / خسرو جم قدر و شه کامران
صلح نمودند به هم اختیار / شد ز میان جنگ و جدل برکنار
خلقی از این صلح و صفا و شادمان / داده به هم مژده امن و امان
از پی تاریخ گرفتم قلم / نازده از کلک هنوز این رقم
مُنهی افلاک در این کهنه دیر / غلغله افکند که «الصلحُ خیر»
امروزه در برخی امور از سوی اردوغان دنبال میشود (به عنوان نمونه، برگزاری مراسم عاشورا، که همواره ابزار و مشخصه و مانور شیعه در ترکیه بود، از حدود سال ۲۰۱۰م، به دستور وی و حمایت سازمان دیانت، رسما در مساجد و جامعات سراسر کشور برگزار میشود)!
به هر تقدیر، علویان آناتولی (= قزلباشان) با هزار آرزو و امید، همزمان یا پس از روی کار آمدنِ صفویان در ایران و تشکیلِ دولت علوی - شیعی (۹۰۶ق)، به تدریج، به صورت مهاجرت گروهی یا فردی، به ایران آمدند و دولتِ نوپای شاه اسماعیل علوی قزلباش (نماد و شخصیت شاخص بارگاه شیخ صفی) را در تمامی ابعاد، جانانه یاری رساندند، هر چند پس از مرگ نابهنگام او در سال ۹۳۰ق، و با حضور تدریجی عالمانی همچون محقق کرکی و چرخش تدریجی صفویه از "علویت قزلباشی شاه اسماعیلی" به "تشیع فقاهتی شاه طهماسبی"، به تدریج، خودِ قزلباشان هم، از نقاط کلیدی قدرت، کنار نهاده شدند و همانها که برای تشکیل یک دولتِ علوی محض، در کنار شاه اسماعیل جوان، سالها، رشادتها و جانفشانیها کرده بودند، اینک به تدریج، با حذف تدریجی آنان از قدرت، به اپوزیسیون مخالف حاکمیت رانده شدند. البته در این دوره، اقداماتی نیز علیه تشیع به آنان نسبت داده شده که محل تامل، تحقیق و بررسی عمیقتر است، چنانچه در برخی مصادر آمده که در سال ۹۳۹ یا ۹۴۰ق محقق کرکی (روند تغییرات راهبردی در حاکمیت با اقدامات وی شروع شد) را قزلباشان به شهادت رساندند!
این وضع ناپایدار در ساختار حکومت دوام داشت تا سال ۹۶۵ق با قرارداد صلح آماسیه بین ایران و عثمانی، تقریباً تمام امیدهای علویان بر باد رفت و قزلباشان علویِ وفادار به آرمانهای علویگریِ شاه اسماعیل صفوی، - که حاضر به پذیرش این چرخش بزرگ و تغییر بنیادی، یعنی جایگزینی تشیع فقاهتی به جای علویت قزلباشی نشده بودند -، رسماً به جبههء رادیکالیسم گرائیدند و عملاً همسو با دشمنان صفویه (= خط سوم)، به صف مبارزان مخفی با دولت صفوی شیعی پیوستند و این وضع دوام داشت تا زمان شاه عباس اول، پس از انتقال مرکز قدرت از قزوین به اصفهان (حدود ۱۰۰۶ق) از سوی وی، او در کنار محو نقطویان، همچنین بازماندهء قزلباشان علوی را هم قلع و قمع نموده و برای همیشه به حضور صد سالهء آنان در دربار و دستگاه صفویه خاتمه داد و تمامی قبایلی را هم که برای یاری شاه اسماعیل، از آناتولی به ایران آمده بودند، همچون قبایل بزرگ شاملو، افشار، استاجلو و .. را با هدف عدمتبانی احتمالی و .. قطعه قطعه کرده و هر یک را در گوشهای از کشور جای داد و سایر قزلباشان نیز به ناچار به تدریج دوران دست از علویگری شسته و یا به ناچار، به تدریج به پذیرش تشیع فقاهتی گردن نهادند. با این حال برخی باورها، سنتها، مفاهیم و واژگان جاری در اندیشهء علویگری در تشیع برجای ماند و شاید محققی توانمند بتواند روزی، برخی از آنها در پژوههای نشان دهد.
ناگفته نماند، در آن طرف نیز، در عثمانی، سلطان سلیم، در سال ۹۲۱ق پس از پیروزی در چالدران بر شاه اسماعیل صفوی، با بهرهگیری هوشمندانه از شاخهء دیگر علویان، یعنی گارد شاهنشاهی (ینیچری علوی بکتاشی)، بازمانده علویان قزلباشی در آناتولی را که ۱۵ سال قبل شاه اسماعیل جوان را در به قدرت رساندن و تشکیل دولت صفوی، یاری رسانده بودند، به طرز دهشتناکی، قلع و قمع نموده و گفته شده (بدلیسی در هشت بهشت) بیش از ۴۰ هزار نفر را کشت و دهها هزار نفر را هم به مناطق دور دست، همچون حوزهء بالکان تبعید نمود و سپس به جهت ملاحظات سیاسی، هوشمندانه، به تعدیل ینیچریان علوی بکتاشی حاضر در دربار عثمانی پرداخت و بخش قابل توجهی از آنان را از حضور در عالی باب، تصفیه نمود و سپس عازم فتح مصر شد. از این تاریخ به بعد، پس از نابودی و محو جریان تودهء قزلباش (یعنی اکثریت روستایی ناراضی مورد ظلم همیشگیِ حاکمیت سنی عثمانی) در آناتولی، تقریباً علویت در عثمانی تنها با بکتاشیه (جریان علوی کاملاً محافظهکار و همراه حاکمیت) شناخته میشد. البته باید افزود که علویان بکتاشی و خانقاههایشان نیز، کجدار و مریز به جهت تعامل سازنده و محافظهکارانه با حاکمیت، تا زمان سلطان محمودخان ثانی در سال ۱۲۳۵ق برقرار بود، تا اینکه در زمان وی کلهم اجمعین همان حداقلها نیز برچیده شدند و خانقاههای آنان نیز به نقشبندیه داده شد!
این وضع دوام داشت تا ظهور کمال پاشا آتاتورک (گفته شده وی از اهالی تسالونیک و علوی بکتاشی بود) که در سال ۱۹۲۳ به امپراتوری عثمانی خاتمه داد!
نکتهای که بسیار حائز اهمیت است و شایسته است بیشتر کار شود، اینکه، علویان در اثر دوری از مراکز و منابع اصیل شیعی، به تدریج از اصل خویش (امامیه) دور ماندهاند، بررسیهای عمیق در میان اسناد کهن و نسخ خطی، تقریباً خلاف این ادعا را ثابت میکند (حداقل اسناد موجود چنین پیامی دارند)، بلکه اتفاقاً، آنان به تدریج از اصل خویش (تسنن حنفی ماتریدی صوفیانه مبتنی بر یسویه) دور شده و با
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com