یاد آوریم باز بهارانِ رفته را
بگشای گوشِ جان که ز هر شاخ بشنوی
در بوستان، فغانِ هَزاران رفته را
بنگر به چشمِ دل که ببینی به کوهسار
آن پیچ و تابِ گردِ سواران رفته را...
شب یلدا مبارک
@safinehyetabriz
?? تصویرهای چاپ سنگی شاهنامه فردوسی در «آلبوم شاهنامه»
پرفسور اولریش مارزلف، ایرانشناس آلمانی برای سالهای بلند، همهی نسخههای چاپ سنگی منتشره در این دوران را گردآوری کرده و روی آن بررسیها، سنجش انجام داده است. مجموعهی حاضر، دربردارندهی تصویرهای مینیاتوری چاپ سنگی های شاهنامه است. ضمن آن که بخشی از شعر مربوط به هر داستان به همراه چکیدهای از داستان به نثر فراهم آمده است.
در ابتدای کتاب سرگذشت حکیم فردوسی به عنوان نماد پایداری و پویایی فرهنگ ایران آمده و در ادامه به بررسی شاهنامه در نسخه های مصور چاپ سنگی پرداخته شده است. مارزلف در این بخش اشاره کرده است که نخستین چاپ سنگی ایرانی شاهنامه را ناصرالدین شاه جوان پس از جلوس به تخت سلطنت در سال 1264 هجری سفارش داد.
از داستانهایی که تصاویر چاپ سنگی آن در این آلبوم آمده است می توان به مواردی چون: فردوسی و شاعران دربار در حضور سلطان محمود، پادشاهی جمشید، بر تخت نشستن ضحاک، پادشاهی فریدون، کشته شدن ایرج به دست تور، پیوند زال و رودابه، به زیرکشیدن افراسیاب و ... اشاره کرد.
آلبوم شاهنامه: تصویرهای چاپ سنگی شاهنامه فردوسی، با گردآوری اولریش مارزلف و نویسندگی متن محمدهادی محمدی در 400 صفحه رحلی از سوی انتشارات چیستا در تهران منتشر شده است.
@Ketabpazhohi
واکنش شاعران قاجار به اشغال هفده شهر قفقازی ایران
(بحثی در نخستین تجربه شعر فارسی در ورود به حوزه مطالعات سیاسی و شکل گیری ادبیات پایداری )
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
با استيلاي لشكر روس بر سرزمين هاي ايراني قفقاز در آن سوي رود ارس، اگرچه ايران، بخش هاي فرهنگ خيزي را از دست داد، ولي اين استيلا هرگز نتوانست پيوندها و اصالت هاي ايراني مردمان مسلمان آن ديار را به كلي قطع كند. تاريخ نشان داد كه حتي حاكميت كمونيسم نيز نتوانست به اصالت ساكنان قفقاز خدشه اي وارد كند.
در پي جدايي شهرهای آن سامان، شاعران عصر قاجار، هنگام با تحوّلات اجتماعي، وارد عرصة آفرينش هاي هنري و ادبي شدند و «شعر ضداشغالگری» را در ادبيات پايداري پي ريزي كردند.
سيري كوتاه در تاريخ ادبيات ضداستعماري نشان مي دهد كه اين نوع ادبي، پس از استقرار مشروطيت تا خلع قاجار از سلطنت، همچنان به حركت تعالي بخش خود ادامه داد و با پيش آمدن جريان جنگ جهاني دوم و اشغال ايران توسط نيروهاي استعمارگر و وقايع مهم پس از آن به اوج خود رسيد.
ما در حدود هفت سال پیش، در ضمن یک مقاله که در مجلّه وزین "مطالعات ملّی" منتشر شد؛(نک: فصلنامة علمی و پژوهشی مطالعات ملّي؛ شماره پیاپی 46 ، سال دوازدهم، شمارة 2)با ارائة نمونه هايي از آثار گویندگان و سخنوران عصر قاجار، نشان داده ایم كه واكنش شاعران دورة قاجار در زمان جنگ هاي روس با ايران که به اشغال و جدایی هفده شهر قفقاز منجر شد، جاني تازه در كالبد شعر فارسي دميده و با انعكاس روح ميهن پرستي این سخنوران، ادبيات پايداري و شعر بيداري ايران را سالها پیش از مشروطه بنياد نهاده است.
از نظر ما بازتاب جنگ های روس با ایران در دوره قاجار، نخستین تجربه شعر فارسی در ورود به حوزه مطالعات سیاسی است.
اینک پس از گذشت هفت سال از انتشار این مقاله، جهت مطالعه علاقه مندان به حوزه پژوهش های تطبیقی سیاست و ادبیات، متن کامل مقاله مذکور در کانال مجله سفینه تبریز بارگزاری می شود.
????
@safinehyetabriz
✅ درآمدی بر کتاب آرایی شاهنامه فردوسی در دورۀ صفوی
شاهنامه یکی از شیواترین و طولانی ترین متون منظم و از مهمترین نسخ خطی در دوره اسلامی پس از قرآن است. جایگاه شاهنامه فردوسی نزد جهانیان تا بدان جاست که اندک مدتی پس از سرایش آن مضامین، روایات و شخصیت های آن مورد توجه محققان و پژوهشگران ایرانی و غیرایرانی قرار گرفت. پس از استیلای مغول و ایران شاهنامه بیشتر مورد توجه هنرمندان قرار گرفت و در هر عصر به دست برجسته ترین هنرمندان، نگارگری و کتابت شده است. به سبب پراکندگی شاهنامه های ایران در دانشگاه ها، موزه ها و کتابخانه های مختلف، معدودی از این نسخ ارزشمند در ایران موجود بوده که بیشتر مربوط به دوره صفوی است که شاخه های آن رواج هنر کتابت و درخشش کتاب آرایی است. مطالعه ابعاد هنری و فرهنگی شاهنامه با تاکید بر دو گزاره مهم «گرافیک» و «صفحه آرایی» است.
در این کتاب به دلیل در دسترس نبودن شاهنامه های خارج از ایران پژوهش محدود به شاهنامه های داخل ایران است. در ابتدا 59 شاهنامه دورۀ صفوی موجود در کتابخانه ها و موزه های ایران به عنوان متون مورد تحلیل برگزیده شدند. بازۀ زمانی به دورۀ صفوی محدود می گردد و به بررسی کتاب آرایی و ویژگی های آن پرداخته می شود:
فصل اول ـ بررسی تاریخچه صفحه آرایی در ایران شامل:
تاریخچه صفحه آرایی در ایران باستان
بررسی کتابت در دوره اسلامی
تحولات در دربار پادشاهان صفوی و تاثیرات آن بر هنر کتاب آرایی
فصل دوم ـ معرفی شاهنامه های دوره صفوی شامل:
معرفی شاهنامه های دوره صفوی
ویژگی های صفحه آرایی دوره صفوی
بررسی شاهنامه های دوره صفوی موجود در ایران
فصل سوم ـ مطالعه تطبیقی صفحه آرایی شاهنامه های دوره صفوی شامل:
بررسی و تطبیق صفحه آرایی شاهنامه های دوره صفوی
فصل چهارم ـ صفحه آرایی ایرانی ـ اسلامی در گرافیزم و صفحه آرایی معاصر ایران شامل:
ارائۀ شاخص های صفحه آرایی ایرانی ـ اسلامی
کتاب «درآمدی بر کتابآرایی شاهنامه فردوسی در دوره صفوی» به کوشش«اشرف سادات موسوی لر» و«الهه مروج» را نشر «نگره» در 108صفحه چاپ کرده است.
✅ در جستجوی شاهنامه
این کتاب در حقیقت مقالات محمد متقالچی، شاهنامه پژوه ایرانی مقیم پاریس، درباره برخی نسخههای دستنویس شاهنامه و بررسی چند کتاب درباره شاهنامه است. متقالچی در دوران اقامتش در پاریس با مطالعه و بررسی آثار و کتابهایی که درباره شاهنامه چاپ شده بود به این نتیجه رسید که برای آشنایی نوجوانان و توده مردم فرانسه با حماسه ملی ایران کار زیادی انجام نگرفته است، بنابراین تصمیم گرفت آنچه را که در درازای زندگی خود درباره شاهنامه آموخته بود را به کار گیرد و کتابی ساده و کوتاه درباره شاهنامه به زبان فرانسه برای فرانسویان و به خصوص جوانان ایرانی که در فرانسه بزرگ شدهاند بنویسد که این تصمیم را با فرانسیس ریشارد در میان گذاشت و با همکاری او که در پی چاپ گزارشی از نسخههای دستنویس شاهنامه کتابخانه ملی فرانسه بود، کتابی با نام «شاهنامه فردوسی و دستنویسهای آن در کتابخانه ملی فرانسه» در پاریس به چاپ رساند. بعدها کتاب دیگری هم درباره شاهنامه به چاپ رساند که آن هم مجموعهای از پژوهشهای او درباره شاهنامه بود.
پس از پیشگفتار نویسنده و استاد محمد روشن فهرست کتاب در دو بخش به این قرار است:
الف: برخی نسخه های دستنویس شاهنامه
از هلاکو تا تیمور و کهن ترین نسخه های دستنویس شاهنامه
شاهنامه فردوسی: نسخه دستنویس پادشاه مغول تبار ایران
شاهنامه، نسخه دستنویس ابراهیم سلطان
شاهنامه فردوسی، نسخه دستنویس محمد جوکی
شاهنامه لاهیجان و سبک نگارگری ترکمن شیراز
نسخه ای دستنویس از شاهنامه با سبک نگارگری چین هندوستان
ب: بررسی چند کتاب دربارۀ شاهنامه
قهرمانان زن ایرانی، به روایت شاهنامۀ فردوسی
شاهنامه پژوه ناشناخته
شاهنامه پژوهی و سیاست
باورها و آِین های زرتشتی در شاهنامه
شاهنامه کارکیا
کتاب در جستجوی شاهنامه فردوسی نگارش محمود متقالچی در 129 صفحه از سوی انتشارات صدای معاصر در سال 1397 منتشر شده است.
http://yon.ir/NzSh7
🆔 @manuscript
به گزارش قدس آنلاین،بسیاری از کسانی که دل در گرو فردوسی، شاهنامه او و مصصح نام آورش دارند، از راه دور و نزدیک به بنیاد فردوسی شاخه توس آمده بودند تا از محضر مردی که به اعتقاد همه شاهنامه شناسان، بزرگترین شاهنامه پژوه جهان است و بیش از نیم قرن از عمر خود را در راه پیرایش و پژوهش شاهنامه نهاده کسب فیض کنند. حتی برخی از استادان و پژوهشگران نام آور چون دکتر ضیاءالدین هاجری، رئیس انجمن پالایش زبان فارسی هم فرصت وجود استاد را غنیمت شمرده و از تهران به مشهد آمده بودند تا پای صحبت های ایشان بنشینند. کلاس های دکتر هر روز راس ساعت مقرر برگزار می شد. در این جلسات به جز گزارش دقیق ابیات شاهنامه از نظر معنا، واژگان، نکته های دستوری و بلاغی و..؛ مباحث مختلف شاهنامه مورد بحث و بررسی قرار می گرفت. در ادامه برخی از مباحث مطرح شده در این نشست ها را می خوانید:
منشا داستان رستم و سهراب
دکتر خالقی مطلق در پاسخ به پرسشی درباره منشا داستان رستم و سهراب با اشاره به اینکه داستان رستم و سهراب ریشه در یک داستان قدیمی سکایی دارد گفت: خیلی از اسطوره ها به مرور زمان در جاهای مختلف تغییر می کنند؛داستان جنگ پدر و پسر در چهار داستان اصلی ایرانی، آلمانی، روسی و ایرلندی آمده است و نقش سرنوشت در همه آنها مهم است و در واقع اسطوره به داستان پهلوانی تحول یافته است. وی افزود: این داستان هزاران سال قبل در بین سکاها که یکی از اقوام ایرانی بودند رواج داشت و بعدها در خود ایران، در روایت مرکزی، تبدیل رستم و سهراب خودمان می شود و ازایران به کشورهای دیگر می رود و در مکان های تازه تغییراتی می یابد.
شخصیت سهراب
دکتر خالقی مطلق درباره نوع شخصیت سهراب با بیان اینکه برخی سهراب را چهره ای منفی دانسته اند گفت: این نگاه درست نیست؛ تراژدی رستم و سهراب در شاهنامه، دل هر خوانندهای را به درد می آورد و کمتر خواننده ای است که دلش با سهراب نباشد؛به قول یکی از شاعران هر وقت میرسم به پایان این داستان که می گوید:
به بازی به کویند همسال من/ به خون اندر آمد چنین یال من
اشکم سرازیر میشود. دکتر خالقی مطلق افزود: چنین شخصیتی را نمی شود منفی دانست؛ خود سهراب به پدرش می گوید: مادر به من نشان تو را داد و مهر من به تو باعث مرگ من شد. در جای دیگر از همین داستان وقتی سهراب رستم را زمین می زند، رستم به حیله متوسل می شود و می گوید در آیین ما وقتی یک بار پهلوانی پیروز می شود او را نمی کشد و به او دوباره فرصت می دهد؛ سهراب خوشحال میشود و رستم را رها می کند؛ حتی هومان به او می گوید شکاری را که به دست آورده بودی و این چنین از دست دادی به زیانت تمام میشود. دکتر خالقی افزود: همه این ها نشان می دهد که سهراب جوانی است ناپخته، ناکاردیده و بی تجربه؛ ولی سراسر از مهر و عاطفه است که غرور جوانی هم دارد.
*جایگاه زن در شاهنامه
استاد در پاسخ به پرسشی درباره جایگاه زنان در شاهنامه، با بیان اینکه زنان در شاهنامه فردوسی جایگاه برجسته ای دارند خاطر نشان کرد: ابیات مستهجنی که برخی کاتبان وارد شاهنامه کردند؛ مثلا زن و اژدها هر دو در خاک نه؛ سروده فردوسی نیست و صد در صد افزوده کاتبان شاهنامه است زیرا در هیچ نسخه ای تا سده دهم هجری را نداریم که این بیت آمده باشد. وقتی 50 تا 60 نسخه قرن دهم هجری ندارند چطور می توان یک نسخه که در قرن یازدهم نوشته شده را اساس قرار داد؟!
دکتر خالقی مطلق با اشاره به اینکه فردوسی برای تبیین موضوعات مورد نظرش به خوانندگان از روش های هنرمندانه ای استفاده می کند گفت: مثلا فردوسی با این عقیده که زنان راز نگه نمی دارند موافق نیست و در داستان بیژن و منیژه در شاهنامه،چنین آن را بازگو می کند: بیژن یک جا در شاهنامه به منیژه می گوید زنها راز نگه نمی دارند و منیژه به او اعتراض می کند که من این همه به تو خدمت کردم چطور چنین چیزی می گویی؟ اگر این نظر فردوسی است پس اعتراض منیژه و عذرخواهی بیژن چیست؟ بنابراین همه این ها صحنه سازی شاعر است که باید این حرف از دهان شخصیتهایش بیرون بیاید. در شاعران دیگر ممکن بود زن در پاسخ بگوید این درست است ما راز نگاه نمی داریم و صد بیت درباره رازدار نبودن زنان می آمد؛ ولی در شاهنامه اصلا این طور نیست.
شاهنامه و هنر نمایش
دکتر خالقی مطلق درباره قابلیت های نمایشی حماسه ملی ایران با بیان اینکه شاهنامه مثل نمایشنامه و فیلم است وکسی که بخواهد داستان های شاهنامه را به صورت فیلم در بیاورد باید در مورد داستان های قدیمی اطلاع داشته باشد تاکید کرد: در شاهنامه هریک از شخصیت ها، منش خود را دارند و به شاعر ارتباطی ندارد. شاعر فقط زمانی که وارد صحنه می شود و او را کاملا به عنوان راوی می شناسید نمایان می شود ؛ مثلا در داستان رستم و سهراب آن جا که می گوید حیوان ها فرزند خود را می شناسند؛ ولی انسان به دلیل آزی که دارد نمی شناسد، کاملا مشخص است که سخن شاعر است
آیا نظامی گنجه ای، فرزند دختری هم داشت؟!
@literature9
محمّد طاهری خسروشاهی
در تاريخ احوال و آثار نظامي گنجهاي، اشتباهي از سوي مرحوم شبلي نعماني در كتاب «شعر العجم» رخ داده و موجب بعضي افسانهسازيها درباره اين شاعر گرديده است.
ماجرا از اين قرار است كه نظامي پس از تكميل اسكندرنامه، نسخهاي از آن را توسط فرزندش محمّد به دربار ملك عزالدين مسعود زنگي اتابكِ فرمانرواي موصل ميفرستد (ح 597 ه ).
چو آن ياوري نيست در دست و پاي
كه در مهد نيكو كنم تكيه جاي
فرستادن جان به مينوي پاك
به از زحمت آوردن تيره خاك
دو گوهر درآمد ز درياي من
فروزنده از رويشان رأي من
يكي عصمت مريمي يافته
يكي نور عيسي برو تافته
به خوبي شد اين يك چو بدر منير
چو شمس آن به روشندلي بينظير
به نوبتگه شه، دو هندوي بام
يكي مقبل و ديگر اقبال نام
فرستادهام هر دو را نزد شاه
كه ياقوت را دُرج دارد نگاه
عروسي كه با مُهرِ مادر بود
به ار پردهدارش برادر بود
ببايد چو آمد برِ شهريار
چنان پردگي را چنين پرده دار
چو من نُزل خاص تو جان دادهام
جگر نيز با جان فرستادهام
چنان بازگردانش از نزد خويش
كز اميد من باشد آن رفق بيش
(اقبالنامه/ 276)
ظاهراً برخي از مصراعهاي این شعر، همچون: «دو گوهر درآمد ز درياي من»؛ «يكي عصمت مريمي يافته»؛ «يكي مقبل و ديگر اقبال نام» مرحوم شبلي نعماني را برآن داشته كه نظامي افزون بر محمّد، دختري نیز داشته كه «داراي عصمت مريم» بوده است.
باید گفت منظور شاعر از گوهري كه داراي عصمت مريم است، منظومه اسكندرنامه (اقبالنام = اقبالنامه) ميباشد كه داراي مضامين بكر و سخنهاي تازه است؛ مراد شاعر از «مقبل» نيز فرزندش محمّد است. به قول مرحوم وحيد دستگردي كه نخستين بار متوجه اين اشتباه شده، در صورت درستي نظر شبلي نعمانی، «بايد نام دختر نظامي، اقبال بوده باشد!!»
(وحيد دستگردي،گنجینه گنجه ای: 10).
البته شبلي نعماني در اين خصوص به شنيدههاي خود از «بعضي اساتيد» اشاره ميكند و مينويسد: «من از بعضي اساتيد شنيدهام كه قدر و منزلت نظامي در نزد سلاطين آن عصر تا اين درجه بوده كه يكي از سلاطين، دخترش را به زنيِ پسر نظامي داد. ولي آن را در هيچ كتابي نديدهام... در خاتمه اسكندرنامه به خوبي اين مطلب معلوم ميشود كه او پسر و دخترش را با هم به خدمت نصرتالدين فرستاده بود»
(شبلي،شعر العجم: 222).
نادرستي سخن شبلي به قدري واضح است كه نيازي به تطويل در اين باب نيست.
از ديگر سو براساس قرائن تاريخي، ترديدي در اين نيست كه نظامي، فرزندش محمّد را عهدهدار عرضه اسكندرنامه به دربار ممدوح كرده بود.
«وقتي اولين نسخه داستان اسكندر را نظامي به دربار ممدوح هديه كرد، محمد را عهدهدار عرضهداشتِ اين هديه كرد. براي عروسي چنين آراسته كه به يك پادشاه عصر تقديم ميشد، كدام پردهداري بهتر از برادر ميتوانست همراه باشد؟ محمّد در واقع براي هرچه زاده طبع پدر بود، حكمِ برادر را داشت و شاعر به اين بهانه او را با هديه شعر به دربار ممدوح ميفرستاد... با اعزام او به دربار ممدوح، نظامي ظاهراً ميخواست وسيلهاي براي آشنا كردن او با بزرگان عصر به دست آورد اما جز فرزند خويش و الزام ممدوح به رعايت حق خود در مورد او، تقريباً هيچ دستاويزي براي توصيه او نداشت...» (زرينكوب؛پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد: 32).
(به نقل از کتاب تازه منتشر شدة: خلوت نشین گنجه / محمّد طاهری خسروشاهی / انتشارات موسسه تاریخ دیار کهن / 1396)
📚کلاس شاهنامه، شاهرخ مسکوب
گفتار سه - تاریخ
(بخش پنج)
🔵 به خلاف حماسه هایی چون مهابهاراتا، ایلیاد و اودیسه، نیبلونگن لید و... ، شاهنامه حماسه ای «ملی» است، نه فقط برای آنکه در جنگ و صلح، تاریخ ملی ایران را می سراید یا می ستاید. پیش از این نیز خداینامک ها، «دفتر»های باستان و شاهنامه ها بودند، اما نماندند، زیرا اثری از اینگونه نداشتند. نبوغ فردوسی داستان ها و گزارش های گوناگون را چنان در هم پیوست که سراسر «تاریخ» ایران را در سراسر «جغرافیای» ایران فرهنگی ـ نه سیاسی ـ در برگرفت. فردوسی آنچه را که سزاوار می دانست و می پسندید از شاهنامه ابومنصوری و جاهای دیگر برگزید و تاریخ ملی ایران را فراهم آورد. او آگاهانه پشت سر را می نگریست تا راه ناهموار پیش رو را بیابد. بدین گونه گذشته به خدمت حال و آینده درآمد، تاریخ نقشی دگرگونه یافت ، «ملیت» داستانی رفتگان جلوه گاه هویت ملی آیندگان و سرگذشت حماسی پیشینیان، زاد راه نیامدگان شد.
🔸 نگارنده شاهنامه ویراستار تاریخ خود است، آن را کم و زیاد و تدوین می کند، چرا که گزینشی در کار دارد. از این گذشته، خود می داند که ساخت و پرداخت او محل چون و چراست و می گوید:
خردمند کین داستان بشنود
به دانش گراید بدین نگرود
خردمندان را به دانشی که دارند حوالت می دهد تا به یاری آن رمز داستان های این «تاریخ» را بگشایند و معنا را دریابند. فردوسی در گزینش خود اسیر رویدادها نشد، او راز تاریخ را در رمز داستان های تمثیلی برگزید و خاطره جمعی ما را سرود.
🔸نشانه های تمدن شبانی و کشاورزی که در اوستا می بینیم، به گونه ای دیگر در شاهنامه تبلور می یابد. تمدنی که در شاهنامه جاری است، چه در دوره حماسی، چه در دوره تاریخی (ساسانیان) دارای نشانه های یک تمدن دهقانی است متعلق به آزادگان که اشرافیتی خودفرمان و استوار بر زمین بود. آزادگان دارای اراده آزاد بودند و اراده شان بر اجتماع روا بود. اراده ای که تبلورش را بیش از هر جای دیگر در حماسه می بینیم و در جنگ تن به تن.
🔸دودمان های پهلوانی گودرزیان، نوذریان و سیستانی ها (نریمان و زال و رستم) یا دودمان پیران ویسه در شاهنامه معادل تاریخی دودمان های هفت گانه ای است که از زمان هخامنشیان واقعیت تاریخی داشتند و هر کدام بر سرزمینی حکمروایی می کردند. این دودمان های زمیندار دارای ارزش های اخلاقی خاص خود بودند، همان ارزش هایی که در شاهنامه نیز متبلور است و می توان از آنها زیر عنوان «اصل ها و ارزش های اخلاقی جنگ» یاد کرد.
🎧 کانال کتابخانه و موزه
@litera9
📚کلاس شاهنامه
شاهرخ مسکوب
گفتار پنج، آفرینش
(بخش نهم)
🔵 میدانیم که فردوسی یک سلسله داستانها و رویدادهایی را که منابع مختلف دراختیارش قرار داده بودند، برای کار خود انتخاب کرد و بخشی دیگر را کنار گذاشت. او با این کار، در حقیقت تاریخ جدیدی را اختراع کرد. تاریخی که حماسه و اخلاق دو شالودهی اصلی آن هستند. البته وجود شالوده اخلاقی تناقضها و پیچیدگیهایی را که در امر اخلاق و کاربرد آن در زندگی روزمره وجود دارد، به تاریخ نیز منتقل کرده و آن را غنی ساخته است.
اما انگیزه فردوسی در انتخاب این داستانها و افسانهها چه بوده است؟
🔸فردوسی مورخ نیست بلکه شاعر است، شاعری که موضوع کارش تاریخ است. او به عنوان یک شاعر بزرگ، دریافت و بینشی از گوهر فرهنگ خود دارد که از طریق خاطره جمعی به او رسیده است. او در حقیقت بینای آنسوی نادیدنی چیزهاست. خاطره جمعی تجربه دیرینه و کهنسالی است که در ضمیر ناخودآگاه مردمی پیدا میشود که طی دورانی طولانی با هم زیستهاند و تجربیات مشترکی داشتهاند. این خاطره جمعی چون نهر ناپیدایی است که در زیرزمین جاری است.
کلید فهم تاریخی که فردوسی سروده است، بازتاب سرگذشت کیهان و گردش جهان است بر زمین. آنچه در عالم بالا اتفاق میافتد، یعنی جنگ اهورامزدا و اهریمن و رستاخیز سوشیانسها، در گیتی نیز روی میدهد. درگیری و پیکار دادگران و بیدادگران و خویشکاری آدمی در این میان، گوهر و عصاره تجربه تاریخی کتاب است.
🔸آرزوی رستگاری در فرهنگ ما نه تنها در شاهنامه که درگاتها، یعنی در کهنترین بخش اوستا هم خود را بروز میدهد. این آرزو از دورانهای بسیار دور در ضمیر پنهان ما جایگیر بوده است. گزینش فردوسی از رویدادهای تاریخ ایران لااقل در بخش اساطیری و پهلوانی آن، با چنین الگویی سازگار است. آنچه فردوسی میسراید، آن رمز تمثیلی تاریخ ایران، آن چیزی است که در خاطره جمعی ما وجود دارد.
🔸شاعر یا هنرمند حقیقت یک فرهنگ را در روح خود تجربه میکند، پیش از آنکه گاه حتی این حقیقت در عالم بیرون فرصت بروز پیدا کند. به عنوان نمونه، شاید بتوان گفت که صادق هدایت با نوشتن «توپ مروارید»، انقلاب اسلامی را در روح خود تجربه کرده بود یا در «وغوغ ساهاب» سوم شهریور را زیسته بود. آن فروریختنی را که بعدها پیش آمد، او پیشاپیش دریافته بود. همانگونه که کافکا هم فاشیزم را در روح خود تجربه کرد و فضایی ساخت و پرداخت که کمونیزم و فاشیزم را تداعی میکند. نزد فردوسی هم اینگونه است. در تاریخ حماسیای که او سروده است، گوهر فرهنگ ایرانی بروز میکند و این معرفت شهودی در روح شاعر وجود داشته است. فردوسی در اثر بزرگ سی ساله خود جوهر تاریخ ایران را آراسته و پیراسته است. بنابراین شاهنامه کالبد خاطره جمعی ماست که در شعر صورتپذیر شده است.
🎧 کانال کتابخانه و موزه
@litera9
ذبح "علینامه" در پای "شاهنامه":
حدود نهصد سال پیش، قزوینی رازی در کتاب «النقض» سخن جالبی درباره افسانه های ایران باستان می نویسد. او میگوید ترویج افسانههای ایران باستان حاصل دسیسه "امویان و مروانیان" است تا آنها به این وسیله افسانههای دروغین را جایگزین فضایل راستین اهل بیت پیامبر (ص) نمایند. داستانی که همچنان تا عصر کنونی نیز ادامه داشته است. ماجرای ذبح کتاب "علینامه" در پای شاهنامه یکی از آن نمونههای تلخ است:
حدود هفتاد سال پیش، نسخهای خطی از یک کتاب با درونمایه حماسی و شیعی به نام «علینامه» در قونیه کشف شد. این اثر فارسی در قرن پنجم و حدود 50 سال پس از فردوسی در ناحیه خراسان توسط شاعری با تخلص "ربیع" سروده شده است و چنانکه از نام کتاب مشخص است حماسهای شیعی پیرامون حیات امام اول شیعیان مولاعلی است.
عبدالباقی گولپینارلی و احمد آتش این نسخه را (که یگانه نسخه خطی علینامه بود) به جهان ادب معرفی نمودند، اندکی بعد دکتر خیامپور مقالهی معرفی این کتاب را به فارسی ترجمه نموده و این اثر را در ایران شناساند. مجتبی مینوی محقق ایرانی که بر روی نسخههای خطی فارسی موجود در ترکیه تحقیق میکرد، ظاهرا میکروفیلم این نسخه را تهیه کرد ولی گویا با خواندن آن، از معرفی و انتشار آن منصرف میشود، چرا که علینامه سخنانی درباره شاهنامه و فردوسی دارد که باب میل وی و باستانپرستان نبود و اینگونه بود که دوران بایکوت این حماسه شیعی آغاز شد و این بایکوت تا سال 1388 که سرانجام این اثر برای نخستین بار به همت چند دانشجو و با مقدمه دکتر شفیعی منتشر شد، ادامه داشت.
اما آیا علینامه چه سخن و دیدگاهی درباره فردوسی و اثرش داشت که مستحق چنین بایکوت طولانی مدتی بود؟
مقدمتا باید گفت باستان پرستان و نوشعوبی های ایران شاهنامه را کتاب مقدس خود میدانند و هر کتاب و نوشته ای که با این کتاب مقدسشان مختصر تناقضی داشته باشد مورد بایکوت و جراحی قرار میدهند. آنها همواره تلاش کردهاند _و الحق موفق نیز شدهاند_ که چهرهای ناسیونالیست بلکه فاشیست از فردوسی بتراشند. روح فردوسی در این خوانش، به کالبد شونیستهای قرن بیستمی دمیده شده و او همچون ناسیونالیستی پارسی و عصیان گر علیه استیلا و غلبه عرب و ترک بدل شده است. خوانشی که به شدت با واقعیت فردوسی متفاوت است و قراین ادبی و تاریخی بسیاری در نفی آن وجود دارد و آنچه ربیع در علینامه میگوید یکی از آن نکات مهم است.
ربیع که از نزدیکترین منابع به عصر فردوسی است پیوسته در جایجای علینامه بر فردوسی و اثرش میتازد و آن را «مغنامه» و «دروغنامه» میخواند و سپس پرده از رازی میگشاید که بعدها قزوینیرازی نیز در «النقض» بدان اشاره کرده است. به گزارش ربیع، فردوسی، شاهنامه را به سفارش «کرّامیان» (پیروان محمد بن کرّام عرب تبار ضد شیعه) سروده است تا به این وسیله از رونق «علینامه» خوانی در خراسان بکاهد. کرّامیها در واقع مانند سلَفیهای کنونی، گروهی بودهاند که در پی حذف و تخریب شیعیان به هر شیوه بودهاند.اینگونه است که در روایت ربیع، چهره فردوسی از شاعری عصیانگر علیه عربها به شاعری مزدور برای اعراب، تغییر میکند. شاعری شیعی و ایرانی مسلک که در دام بهرهبرداری کرّامیهای ضد شیعی افتاده است. روایت ربیع از ارتباط فردوسی و کرامیان در گزارش نظامی عروضی نیز تأیید میشود. نظامی عروضی آورده است صله سلطان محمود غزنوی پس از مرگ فردوسی به یکی از همین کرامیان میرسد.
چهره مزدوری فردوسی برای اعراب طبیعتا باب میل باستانپرستان که از خود فردوسی فردوسیترند خوش نمیآید. آنان که هنوز از زحمت انکار اثر دیگر فردوسی، یعنی «یوسف و زلیخا» خلاصی نیافتهاند با مزاحم دیگری برخورد نموده بودند.
باری حضرات که بعد از عمری بایکوت این کتاب، انتشار کتاب را مشاهده کردند دست به کار ذبح و تحریف محتوایی اثر شدند و علینامه را در پای شاهنامه قربانی کردند. این وظیفه را استاد!! «علی موسوی گرمارودی» به عهده گرفت، تا آنچه ربیع درباره فردوسی و شاهنامه سروده است، استادانه از این کتاب حذف و پاکسازی نموده و دوباره از نو منتشر کرده و نام آن را «بهگزین علینامه» بگذارد! در این "بهگزین" تمامی اشعار علی نامه که تعریضی به شاهنامه و فردوسی دارد و مخصوصا اشعاری که او را مزدور کرامیان میخواند، بالکل حذف شدهاند. شگفتا که او بر این حذف هم راضی نشده و در مقدمه مبسوطی که بر «بهگزین» خود آورده علینامه که ماهیتا اعتراضی به شاهنامه است، وامدار فردوسی و شاهنامه و در ادامهی آن اثر معرفی کرده است!! این دیگر شاهکاری است از تحریف و جعل! و شگفتتر، اینکه به سراغ بهگزین «النقض» هم رفته است تا شاید تمام قراین صحت نظر ربیع را نیز از ریشه برکند! یاللعجب!! پیشنهاد میشود ایشان برای تکمیل کار، بهگزینی از چهارمقاله نظامی عروضی هم ارائه بدهند تا کار تکمیل شود!
@Turkkitabxanasi
⭕️⭕️
'
🔹پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد 'اثر زندهیاد استاد 'عبدالحسین زرینکوب' است که درباره زندگی, احوال, آثار و اندیشه 'نظامی گنجوی 'به رشته تحریر در آمده است .
دکتر 'زرینکوب 'در این اثر ابتدا وضعیت شهر 'گنجه 'را از نگاه تاریخی و قومی بررسی کرده و این نکته را خاطر نشان ساخته که شهر گنجه در عهد نظامی مرز میان سرزمینهای اسلامی و دنیای مسیحیت بوده و همین امر حضور جنگیان و خونیان را در آن سرزمین بیشتر کرده است .
در پی آن, شرحی از زندگی نظامی و عزلتنشینی او به میان آمده آن گاه هر یک از پنج گنج نظامی (شامل مخزنالاسرار, خسرو و شیرین, هفت پیکر, لیلی و مجنون و اسکندرنامه) شرح و تفسیر شده است .
مباحث بعدی کتاب به زبان نظامی و شیوه داستان سرایی او, همچنین نقد و تحلیل اندیشه این شاعر '(در جست و جوی ناکجاآباد 'که تعبیر نویسنده از دغدغههای عرفانی نظامی است) اختصاص یافته است .
#معرفی_کتاب
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
با یاد و نام خدا
آیا نظامی گنجه ای، فرزند دختری هم داشت؟!
یادداشت شماره شانزدهم/ محمّد طاهری خسروشاهی
در تاريخ احوال و آثار نظامي گنجهاي، اشتباهي از سوي مرحوم شبلي نعماني در كتاب «شعر العجم» رخ داده و موجب بعضي افسانهسازيها درباره اين شاعر گرديده است.
ماجرا از اين قرار است كه نظامي پس از تكميل اسكندرنامه، نسخهاي از آن را توسط فرزندش محمّد به دربار ملك عزالدين مسعود زنگي اتابكِ فرمانرواي موصل ميفرستد (ح 597 ه ).
چو آن ياوري نيست در دست و پاي
كه در مهد نيكو كنم تكيه جاي
فرستادن جان به مينوي پاك
به از زحمت آوردن تيره خاك
دو گوهر درآمد ز درياي من
فروزنده از رويشان رأي من
يكي عصمت مريمي يافته
يكي نور عيسي برو تافته
به خوبي شد اين يك چو بدر منير
چو شمس آن به روشندلي بينظير
به نوبتگه شه، دو هندوي بام
يكي مقبل و ديگر اقبال نام
فرستادهام هر دو را نزد شاه
كه ياقوت را دُرج دارد نگاه
عروسي كه با مُهرِ مادر بود
به ار پردهدارش برادر بود
ببايد چو آمد برِ شهريار
چنان پردگي را چنين پرده دار
چو من نُزل خاص تو جان دادهام
جگر نيز با جان فرستادهام
چنان بازگردانش از نزد خويش
كز اميد من باشد آن رفق بيش
(اقبالنامه/ 276)
ظاهراً برخي از مصراعهاي این شعر، همچون: «دو گوهر درآمد ز درياي من»؛ «يكي عصمت مريمي يافته»؛ «يكي مقبل و ديگر اقبال نام» مرحوم شبلي نعماني را برآن داشته كه نظامي افزون بر محمّد، دختري نیز داشته كه «داراي عصمت مريم» بوده است.
باید گفت منظور شاعر از گوهري كه داراي عصمت مريم است، منظومه اسكندرنامه (اقبالنام = اقبالنامه) ميباشد كه داراي مضامين بكر و سخنهاي تازه است؛ مراد شاعر از «مقبل» نيز فرزندش محمّد است. به قول مرحوم وحيد دستگردي كه نخستين بار متوجه اين اشتباه شده، در صورت درستي نظر شبلي نعمانی، «بايد نام دختر نظامي، اقبال بوده باشد!!»
(وحيد دستگردي،گنجینه گنجه ای: 10).
البته شبلي نعماني در اين خصوص به شنيدههاي خود از «بعضي اساتيد» اشاره ميكند و مينويسد: «من از بعضي اساتيد شنيدهام كه قدر و منزلت نظامي در نزد سلاطين آن عصر تا اين درجه بوده كه يكي از سلاطين، دخترش را به زنيِ پسر نظامي داد. ولي آن را در هيچ كتابي نديدهام... در خاتمه اسكندرنامه به خوبي اين مطلب معلوم ميشود كه او پسر و دخترش را با هم به خدمت نصرتالدين فرستاده بود»
(شبلي،شعر العجم: 222).
نادرستي سخن شبلي به قدري واضح است كه نيازي به تطويل در اين باب نيست.
از ديگر سو براساس قرائن تاريخي، ترديدي در اين نيست كه نظامي، فرزندش محمّد را عهدهدار عرضه اسكندرنامه به دربار ممدوح كرده بود.
«وقتي اولين نسخه داستان اسكندر را نظامي به دربار ممدوح هديه كرد، محمد را عهدهدار عرضهداشتِ اين هديه كرد. براي عروسي چنين آراسته كه به يك پادشاه عصر تقديم ميشد، كدام پردهداري بهتر از برادر ميتوانست همراه باشد؟ محمّد در واقع براي هرچه زاده طبع پدر بود، حكمِ برادر را داشت و شاعر به اين بهانه او را با هديه شعر به دربار ممدوح ميفرستاد... با اعزام او به دربار ممدوح، نظامي ظاهراً ميخواست وسيلهاي براي آشنا كردن او با بزرگان عصر به دست آورد اما جز فرزند خويش و الزام ممدوح به رعايت حق خود در مورد او، تقريباً هيچ دستاويزي براي توصيه او نداشت...» (زرينكوب؛پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد: 32).
(به نقل از کتاب تازه منتشر شدة: خلوت نشین گنجه / محمّد طاهری خسروشاهی / انتشارات موسسه تاریخ دیار کهن / 1396)
@safinehyetabriz
با یاد و نام خدا
واکنش نظامی گنجه ای و خاقانی شروانی به جنگ های روس با ایران
(روایتی از نخستین تجربه ورود شعر فارسی به حوزه سیاست)
یادداشت شماره هجدهم/
از: محمّد طاهری خسروشاهی
با استیلای لشکر روس بر سرزمینهای قفقاز در آن سوی ارس، ایران اگرچه بخشهای فرهنگ خیزی را از دست داد، ولی این استیلا هرگز نتوانست پیوندها و اصالت های مردمان این دیار را به کلّی منقطع نماید.
در پیِ جدایی شهرهای آن سامان، شاعران ایران، همگام با تحولات اجتماعی کشور، وارد عرصة آفرینش های هنری و ادبی شدند و «شعر ضد اشغالگری» را پی ریزی کردند.
شرحی راجع به تاخت و تاز روس ها به شهر بردعة قفقاز در منظومة اسکندرنامه نظامی گنجه ای است که باید از آن به عنوان «نخستین بازتاب جنگهای روس با ایران در شعر فارسی» یاد کرد.
مرحوم محمدعلی جمال زاده معتقد است جریان منظوم در اسکندرنامه «ظاهراً در باب هجوم چهارم روس ها به ایران است که نظامی با بعضی افسانه های شاعرانة دیگر مخلوط نموده است».
جریان داشتن حکایت حملة روس به ایران در دوران حیات نظامی، قطعی است؛ چنانچه خاقانی شروانی، شاعر همعصر و همروزگار نظامی، نیز این جنگها را به نظم کشیده است، که البته تفاوت های جزئی با داستان نظامی دارد.
بر اساس مستندات تاریخی، پنجمين هجوم روسها نیز ، در سال 570 هجري ( 1175 ميلادي) و به شهر تاریخی شروان اتفاق افتاد. در آن تاريخ حكمران شروان، فردی به نام ابواسحق ابراهيم اخستان پسر منوچهر اخستان ابن كسران بوده است.
ظاهراً در باب اين هجوم، منابع و متون تاريخي سكوت كردهاند و عجالتاً يكتا سند مستقيمي كه در دست است و صراحتاً اين مسئله را ذکر مينمايد، دو قصيده از خاقاني است كه در مدح شيروانشاه اخستانبن منوچهر و تهنيت فتح روس سروده شده است.
ظاهراً نخستین واکنش های ادبی و شعری به تجاوزات روس، در شعر شاعران سبک آذربایجانی و گویندگانی که در سرزمین های ققفاز می زیسته اند، تجلی یافته است.
ما در شماره دوم مجله سفینه تبریز در قالب دو مقاله( از کاظم آذری سیسی و محمد طاهری خسروشاهی)؛ ضمن بررسی منظومة اسکندرنامة نظامی گنجه ای و دو قصیده تاریخی از خاقانی، و بیان موضع میهن پرستانة این دو شاعر سبک آذربایجانی، در پیِ تبیین این نکته هستیم که واکنش این دو شاعر در مقابل جنگ های روس با ایران و اشغال بخشی از قفقاز در سدة ششم، جانی تازه در کالبد شعر فارسی دمید و با انعکاس روح میهن پرستی، شعر بیداری را در ایران بنیاد نهاد.
اگرچه روز بازار واکنش شاعران به اشغال قفقاز در عصر قاجار بوده ، ولیکن ابراز احساسات و واکنش مهم شاعران بزرگی چون نظامی و خاقانی، روایتی از نخستین تجربه های شعر فارسی در ورود به حوزة موضوعات اجتماعی و سیاسی در تاریخ ادبیات ایران محسوب می شود. شایان ذکر است سالها پیش، نگارنده در قالب کتاب فصلهای تاریکی(انتشارات موسسه مطالعات ملی)به صورت مفصل و گسترده، واکنش شاعران عصر قاجار در برابر تجاوزات روسیه به ایران را بررسی کرده است.
@safinehyetabriz
با یاد و نام خدا
انديشه های سياسي و اجتماعی نظامی در منظومه اسکندر نامه
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
بسياري از آثار كلاسيك را نبايد صرفاً از ديدگاه ادبي نگريست. اين آثار، گذشته از وجوه ادبي و زيباييشناختي، مملو از انديشههایي است كه جز با تكيه بر نظريههاي دقيق و روشهاي جديد قابل كشف نیستند. اسكندرنامه نظامي را نيز بايد در زمره همين آثار دستهبندي كرد و آن را همچون شاهنامه فردوسي، اثري ملّي قلمداد نمود.
یکی از وجوه قابل تامل در خصوص منظومه اسکندرنامه، اندیشه های سیاسی و اجتماعی نظامی است.
جستجوي اين اندیشه های سياسي و اجتماعی در كنار بن مایه هایی از عرفان اسلامي و فرهنگ ایرانی و آذربایجانی، نقش مهمي در شناخت فرهنگ و هويت ايراني و آذربایجانی نظامی گنجه ای دارد.
در این نگاه به اسكندرنامه نظامي ميتوان گفت اين اثر افزون بر ارزش ادبي، يك «سياستنامه منظوم» است كه شاعر در خلال آن، به بيان انديشههاي سياسي و اجتماعي پرداخته و نام خود را در رديف تداومدهندگان فرهنگ و هويت اسلامی و ايرانی یک آذربایجانی اصیل، جاودانه ساخته است.
يكي از اركان استحكام بنيادهاي ملّي در سدههاي كهن، توجه به مقوله «ديانت» است. استاد فتح الله مجتبایی معتقد است که «شايد در ايران باستان و به ويژه دوره ساساني بر هيچ حوزهاي به اندازه دين و همراهي دين و سياست تأكيد نشده باشد؛ به طوري كه بهترين و كاملترين حكومتها، حكومتي دانسته شده است كه در آن دين و دولت توأم و شهريار ديندار فرمانروا باشد».
من معتقدم شاید براساس همين ديدگاه است كه اردشير بابكان در «اندرزنامه« معروف خود به همراهي دين و سياست تأكيد ميكند و می گوید: «بدانيد كه پادشاهي و دين دو برادر همزادند كه پايداري هر يك جز به آن ديگري نباشد».
نظامي گنجهاي نیز در اسكندرنامه، آنجا كه از شش گروه همراه هميشگي اسكندر سخن ميگويد، نقش علما و پيامبران را به طور ويژه برجسته مينمايد:
شنيدم كه هر جا كه راندي چو كوه
نبودي درش خالي از شش گروه
ز پيران زاهد بسي نيكمرد
كه در شب دعايي توانند كرد
به پيغمبران نيز بودش پناه
وزين جمله خالي نبودش سپاه
(اقبالنامه/ 1329)
مطالعه اسكندرنامه نشان ميدهد كه در انديشه نظامي، سياست با دين همراه است. وي حتي در اسكندرنامه، بدون توجه به واقعيت تاريخي چهره اسكندر، از او تصويري آرماني ترسيم مينمايد. او به آیين اسكندر تاريخي توجهي ندارد و اين فرمانروا را معتقد به ابراهيم پيامبر معرفي مي کند و حتي اسكندر را به زيارت كعبه ميفرستد:
به صحف براهيم ايزدشناس
كزان دين كنم پيش يزدان سپاس
كه گر دست يابم بر ايرانيان
برم دين زردشت را از ميان
چنين رسم پاكيزه و راه راست
ره ما و رسم نياكان ماست
(شرفنامه/ 995)
حتي وقتي اسكندر با زنان گشادهروي قبچاقي روبهرو ميشود، به بيحجابي ايشان چشم فرو ميبندد:
به پيران قبچاق پوشيده گفت
كه زن روي پوشيده به، در نهفت
زني كو نمايد به بيگانه روي
ندارد شكوه خود و شرم شوي
(شرفنامه/ 1118)
انتقاد از اوضاع نابسامان جامعه از ديگر مباني انديشه های سياسي و اجتماعی نظامي گنجهاي است.
می دانید که نظامي در دوراني ميزيست كه پس از مرگ ملكشاه سلجوقي، ايالات شمالغربي ايران، دستخوش ناآراميها و بحرانهاي سياسي ـ اجتماعي متعدد و زمينه تهاجم گرجيان نيز فراهم بود. نظامی در این اوضاع نابسامان زبان به انتقاد از ناملايمات اجتماعي ميگشايد:
جهان بينم از ميل جوينده پر
يكي سوي دريا يكي سوي دُر
نبينم كسي را در اين روزگار
كه ميلش بود سوي آموزگار
چو من بلبلي را بود ناگزير
كز اين گوش گيران شوم گوشهگير
(شرفنامه/ 971)
نظامي در لباس تلويح و با رندي تمام، زبان به نصيحت پادشاه ميگشايد در واقع نظامي، هم گذشته باعظمت ايران را به ياد سلطان سلجوقي ميآورد و هم او را به عدل فرا ميخواند:
ز كاووس و كيخسرو و كيقباد
تويي بيشدادي به از پيشداد
چو در داد بيشي و پيشيت هست
سزد گر شوي بر كيان پيشدست
(اقبالنامه/ 1327)
عدلورزي به عنوان يكي از بنياديترين مؤلفههاي جهان بینی نظامي است:
رها كن ستم را به يكبارگي
كه كمعمري آرد ستمكارگي
شه از داد، خود گر پشيمان شود
ولايت زِ بيداد ويران شود
اگر داد بودي و داور بسي
ده آباد بودي و در ده كسي
به انصاف و داد آرد اين خاك بر
تباهي پذيرد ز بيدادگر
(اقبالنامه/ 1410)
با مطالعه بيشتر و انس در سرودههاي نظامي به ويژه منظومه ملّي اسكندرنامه، به مؤلفههاي بنيادين بيشتري در خصوص آرمانشهر نظامي ميتوان پي برد. اين مطالعات نشان ميدهد كه منظومه اسكندرنامه را بايد در رديف آثار «منظوم سياسي» قلمداد كرد و آن را از آثار ملّي زبان و ادب فارسي برشمرد.
@nezamipazhohi
سخنی کوتاه به مناسبت 21 اسفند ماه؛ روز بزرگداشت نظامی...
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
نظامی در آن سوی آب...
*خرداد ماه سال 1383 كه به اتّفاق تني چند از دوستان روزنامهنگار تبريزي بر سر مزار نظامي در گنجه بودم، فرد راهنمايي كه در آنجا حضور داشت، ميگفت: «نظامي همه اشعار خود را به زبان تركي سروده و بعدها دولتِ ايران دستور ترجمة آن اشعار را به زبان فارسي صادر كرده است». البته اين راهنماي محترم، درباره استاد شهريار نيز تقريباً همين نظر را داشت. می گفت شهریار شعری به زبان فارسی ندارد و دیوان فارسی او، ترجمه دولت ایران است!!
اين را گفتم كه بدانيد در «آن سوي آب»، چه خبر است...
نظامی در این سوی آب...
*در ايّام تحصيل در دانشگاه، استادي داشتيم كه مجبور شده بود به ما درس نظامي گنجه ای بگويد! ايشان كه خيلي سعي ميكرد خود را يك انسان مذهبي نشان دهد، از خواندن بخش مهمي از سرودههاي نظامي در كلاس، صرفنظر ميكرد و استدلالش هم اين بود كه چون اين ابيات با شعائر ديني ما همخواني ندارد، لذا مناسبِ كلاس درس و جمع های دختری – پسری نيست!!
اين نكته را هم گفتم كه بدانيد برخي در «اين سوي آب» دربارة نظامي چه فكر ميكنند...
ذهن و زبان خلوت نشین گنجه...
* به گمان ما، آزادگي، غرور، بياعتنايي به دنيا، وطندوستي و اعتقاد شديد به آموزههاي ديني، ساختار اصلی ذهن و زبان نظامی را تشكيل ميدهند. عفّت كلام او در ميان شاعران بينظير است. مناجاتها و نيايشهاي پرسوز و گداز او و دست نيازي كه به درگاه قاضيالحاجات برميدارد، از شكوهمندترين ترانههاي شعر فارسي است. خلوتهاي شبانة او در كنج شهربندياش در ولايت گنجه، مجال اُنس اين سخنگستر بزرگ را با كلام خدا و ائمه اطهار به او بخشيده و سرودههايش را محلّي براي بازتاب اين مضامين بلند قرار داده است. احساس پاك ميهندوستي و علاقه فراوان شاعر به ايران و آذربایجان، از سرودههايش پيداست. وي از دوران كودكي با بهرهمندي از متون درجه اوّل فرهنگ ايرانی؛ همچون شاهنامه، كليله و دمنه، سياستنامه و... زيربناي ذهن و زبانش را رنگي ملّی و مردمی بخشيده و غرق در لذتی معنوي شده است...
و حرفهای او با کبک دری...
* اينك كه نظامي در آغوشِ خاكِ پاکِ گنجه آرميده است، مقبرة او ـ اگرچه در ميان قارقار كلاغان ـ زيارتگه صاحبدلان و دوستداران شعر فارسي و فرهنگ اسلامی و ايراني است. هماكنون در هواي گرگ و ميش سحرگاهان گنجه، پژواك صداي پرخروش او كه با لحنی عبرتآموز، خطاب به آن كبك دري، سرانجامِ روزگار ستمكاران و هويتسازان را يادآور ميشود، به گوش ميآيد که می گوید:
به ياد آور اي تازه كبك دري
كه چون بر سر خاك من بگذري
گيا بيني از خاكم انگيخته
سرين سوده پايين فرو ريخته
همه خاك فرش مرا بُرده باد
نكرده ز من هيچ هم عهد ياد
نهي دست بر شوشة خاك من
به ياد آري از گوهر پاك من
فشاني تو بر من سرشکي ز دور
فشانم من از آسمان بر تو نور
دعاي تو بر هرچه دارد شتاب
من آمين كنم تا شود مستجاب
درودم رساني رسانم درود
بيايي بيايم ز گنبد فرود
مرا زنده پندار چون خويشتن
من آيم به جان گر تو آيي به تن
مدان خالي از همنشيني مرا
كه بينم تو را گر ببيني مرا
لب از خفتهاي چند خامُش مكن
فروخفتگان را فرامُش مكن
@nezamipazhohi
واکنش شاعران قاجار به اشغال هفده شهر قفقازی ایران
(بحثی در نخستین تجربه شعر فارسی در ورود به حوزه مطالعات سیاسی و شکل گیری ادبیات پایداری )
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
با استيلاي لشكر روس بر سرزمين هاي ايراني قفقاز در آن سوي رود ارس، اگرچه ايران، بخش هاي فرهنگ خيزي را از دست داد، ولي اين استيلا هرگز نتوانست پيوندها و اصالت هاي ايراني مردمان مسلمان آن ديار را به كلي قطع كند. تاريخ نشان داد كه حتي حاكميت كمونيسم نيز نتوانست به اصالت ساكنان قفقاز خدشه اي وارد كند.
در پي جدايي شهرهای آن سامان، شاعران عصر قاجار، هنگام با تحوّلات اجتماعي، وارد عرصة آفرينش هاي هنري و ادبي شدند و «شعر ضداشغالگری» را در ادبيات پايداري پي ريزي كردند.
سيري كوتاه در تاريخ ادبيات ضداستعماري نشان مي دهد كه اين نوع ادبي، پس از استقرار مشروطيت تا خلع قاجار از سلطنت، همچنان به حركت تعالي بخش خود ادامه داد و با پيش آمدن جريان جنگ جهاني دوم و اشغال ايران توسط نيروهاي استعمارگر و وقايع مهم پس از آن به اوج خود رسيد.
ما در حدود هفت سال پیش، در ضمن یک مقاله که در مجلّه وزین "مطالعات ملّی" منتشر شد؛(نک: فصلنامة علمی و پژوهشی مطالعات ملّي؛ شماره پیاپی 46 ، سال دوازدهم، شمارة 2)با ارائة نمونه هايي از آثار گویندگان و سخنوران عصر قاجار، نشان داده ایم كه واكنش شاعران دورة قاجار در زمان جنگ هاي روس با ايران که به اشغال و جدایی هفده شهر قفقاز منجر شد، جاني تازه در كالبد شعر فارسي دميده و با انعكاس روح ميهن پرستي این سخنوران، ادبيات پايداري و شعر بيداري ايران را سالها پیش از مشروطه بنياد نهاده است.
از نظر ما بازتاب جنگ های روس با ایران در دوره قاجار، نخستین تجربه شعر فارسی در ورود به حوزه مطالعات سیاسی است.
اینک پس از گذشت هفت سال از انتشار این مقاله، جهت مطالعه علاقه مندان به حوزه پژوهش های تطبیقی سیاست و ادبیات، متن کامل مقاله مذکور در کانال مجله سفینه تبریز بارگزاری می شود.
👇👇👇👇
@safinehyetabriz
با یاد و نام خدا
واکنش نظامی گنجه ای و خاقانی شروانی به جنگ های روس با ایران
(روایتی از نخستین تجربه ورود شعر فارسی به حوزه سیاست)
یادداشت شماره هجدهم/
از: محمّد طاهری خسروشاهی
با استیلای لشکر روس بر سرزمینهای قفقاز در آن سوی ارس، ایران اگرچه بخشهای فرهنگ خیزی را از دست داد، ولی این استیلا هرگز نتوانست پیوندها و اصالت های مردمان این دیار را به کلّی منقطع نماید.
در پیِ جدایی شهرهای آن سامان، شاعران ایران، همگام با تحولات اجتماعی کشور، وارد عرصة آفرینش های هنری و ادبی شدند و «شعر ضد اشغالگری» را پی ریزی کردند.
شرحی راجع به تاخت و تاز روس ها به شهر بردعة قفقاز در منظومة اسکندرنامه نظامی گنجه ای است که باید از آن به عنوان «نخستین بازتاب جنگهای روس با ایران در شعر فارسی» یاد کرد.
مرحوم محمدعلی جمال زاده معتقد است جریان منظوم در اسکندرنامه «ظاهراً در باب هجوم چهارم روس ها به ایران است که نظامی با بعضی افسانه های شاعرانة دیگر مخلوط نموده است».
جریان داشتن حکایت حملة روس به ایران در دوران حیات نظامی، قطعی است؛ چنانچه خاقانی شروانی، شاعر همعصر و همروزگار نظامی، نیز این جنگها را به نظم کشیده است، که البته تفاوت های جزئی با داستان نظامی دارد.
بر اساس مستندات تاریخی، پنجمين هجوم روسها نیز ، در سال 570 هجري ( 1175 ميلادي) و به شهر تاریخی شروان اتفاق افتاد. در آن تاريخ حكمران شروان، فردی به نام ابواسحق ابراهيم اخستان پسر منوچهر اخستان ابن كسران بوده است.
ظاهراً در باب اين هجوم، منابع و متون تاريخي سكوت كردهاند و عجالتاً يكتا سند مستقيمي كه در دست است و صراحتاً اين مسئله را ذکر مينمايد، دو قصيده از خاقاني است كه در مدح شيروانشاه اخستانبن منوچهر و تهنيت فتح روس سروده شده است.
ظاهراً نخستین واکنش های ادبی و شعری به تجاوزات روس، در شعر شاعران سبک آذربایجانی و گویندگانی که در سرزمین های ققفاز می زیسته اند، تجلی یافته است.
ما در شماره دوم مجله سفینه تبریز در قالب دو مقاله( از کاظم آذری سیسی و محمد طاهری خسروشاهی)؛ ضمن بررسی منظومة اسکندرنامة نظامی گنجه ای و دو قصیده تاریخی از خاقانی، و بیان موضع میهن پرستانة این دو شاعر سبک آذربایجانی، در پیِ تبیین این نکته هستیم که واکنش این دو شاعر در مقابل جنگ های روس با ایران و اشغال بخشی از قفقاز در سدة ششم، جانی تازه در کالبد شعر فارسی دمید و با انعکاس روح میهن پرستی، شعر بیداری را در ایران بنیاد نهاد.
اگرچه روز بازار واکنش شاعران به اشغال قفقاز در عصر قاجار بوده ، ولیکن ابراز احساسات و واکنش مهم شاعران بزرگی چون نظامی و خاقانی، روایتی از نخستین تجربه های شعر فارسی در ورود به حوزة موضوعات اجتماعی و سیاسی در تاریخ ادبیات ایران محسوب می شود. شایان ذکر است سالها پیش، نگارنده در قالب کتاب فصلهای تاریکی(انتشارات موسسه مطالعات ملی)به صورت مفصل و گسترده، واکنش شاعران عصر قاجار در برابر تجاوزات روسیه به ایران را بررسی کرده است.
@safinehyetabriz
زبان نظامی گنجه ای
مقاله ای مهم درباره زبان مادری و گویش نظامی گنجه ای
از:
استاد تقی پورنامداریان
دکتر مصطفی موسوی
در این مقاله کوشیده شده با استناد به آثاری از نظامی گنجوی و منابعی که در ارتباط با این موضوع وجود دارد و نیز پژوهش ها و تحلیل های منتشرشده، به بررسی زبان نظامی پرداخته شود. در این پژوهش روشن شده که زبان مادری نظامی گویشی ایرانی از گویشهای مختلف موجود در تاریخ و جغرافیای پهناور ایران بوده است که به این گویش اشعار فراوانی معروف به فهلویات در لابه لای متون و نسخ خطی به دست ما رسیده است.
شماره ۲۴۴ نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز
* مجله سفینه تبریز
@safinehyetabriz
⭕️چند دادهی آماری در مورد شاهنامه فردوسی (از کتاب "از رنگ گل تا رنج خار"، تالیف دکتر قدمعلی سرامی):
🔺۴۰ درصد ابیات شاهنامه را گفتگو تشکیل می دهد.
🔺۱۰ درصد شاهنامه ابیات پند و اندرز است.
🔺۳ تا ۴ درصد ابیات شاهنامه را تعبیر و تفسیر های حکمی خود فردوسی در مورد رویدادها و چهره ها تشکیل می دهد.
🔺در شاهنامه بیش از ۳۰۰ شخصیت وجود دارد، که ۴۸ تن از آنان پادشاهان ایران هستند.
🔺۶۳ داستان می توان در شاهنامه شناسایی کرد، که ۲۱ داستان از میان آن ها پرداخت جدی تری دارند.
🔺۱۹۲ نامه در شاهنامه وجود دارد، که مجموعاً بیش از ۳ هزار بیت از شاهنامه را تشکیل می دهند.
🔺در شاهنامه ۲۰۱ جنگ به تصویر کشیده شده است، از میان آن ها ۸۴ جنگ با توران، ۳۹ جنگ با دیوان و موجودات غیر انسانی، ۳۲ جنگ داخلی، ۱۴ جنگ با روم، ۱۰ جنگ با تازیان است.
@ahle_tamyz
با یاد و نام خدا
آیا نظامی گنجه ای، فرزند دختری هم داشت؟!
یادداشت شماره شانزدهم/ محمّد طاهری خسروشاهی
در تاريخ احوال و آثار نظامي گنجهاي، اشتباهي از سوي مرحوم شبلي نعماني در كتاب «شعر العجم» رخ داده و موجب بعضي افسانهسازيها درباره اين شاعر گرديده است.
ماجرا از اين قرار است كه نظامي پس از تكميل اسكندرنامه، نسخهاي از آن را توسط فرزندش محمّد به دربار ملك عزالدين مسعود زنگي اتابكِ فرمانرواي موصل ميفرستد (ح 597 ه ).
چو آن ياوري نيست در دست و پاي
كه در مهد نيكو كنم تكيه جاي
فرستادن جان به مينوي پاك
به از زحمت آوردن تيره خاك
دو گوهر درآمد ز درياي من
فروزنده از رويشان رأي من
يكي عصمت مريمي يافته
يكي نور عيسي برو تافته
به خوبي شد اين يك چو بدر منير
چو شمس آن به روشندلي بينظير
به نوبتگه شه، دو هندوي بام
يكي مقبل و ديگر اقبال نام
فرستادهام هر دو را نزد شاه
كه ياقوت را دُرج دارد نگاه
عروسي كه با مُهرِ مادر بود
به ار پردهدارش برادر بود
ببايد چو آمد برِ شهريار
چنان پردگي را چنين پرده دار
چو من نُزل خاص تو جان دادهام
جگر نيز با جان فرستادهام
چنان بازگردانش از نزد خويش
كز اميد من باشد آن رفق بيش
(اقبالنامه/ 276)
ظاهراً برخي از مصراعهاي این شعر، همچون: «دو گوهر درآمد ز درياي من»؛ «يكي عصمت مريمي يافته»؛ «يكي مقبل و ديگر اقبال نام» مرحوم شبلي نعماني را برآن داشته كه نظامي افزون بر محمّد، دختري نیز داشته كه «داراي عصمت مريم» بوده است.
باید گفت منظور شاعر از گوهري كه داراي عصمت مريم است، منظومه اسكندرنامه (اقبالنام = اقبالنامه) ميباشد كه داراي مضامين بكر و سخنهاي تازه است؛ مراد شاعر از «مقبل» نيز فرزندش محمّد است. به قول مرحوم وحيد دستگردي كه نخستين بار متوجه اين اشتباه شده، در صورت درستي نظر شبلي نعمانی، «بايد نام دختر نظامي، اقبال بوده باشد!!»
(وحيد دستگردي،گنجینه گنجه ای: 10).
البته شبلي نعماني در اين خصوص به شنيدههاي خود از «بعضي اساتيد» اشاره ميكند و مينويسد: «من از بعضي اساتيد شنيدهام كه قدر و منزلت نظامي در نزد سلاطين آن عصر تا اين درجه بوده كه يكي از سلاطين، دخترش را به زنيِ پسر نظامي داد. ولي آن را در هيچ كتابي نديدهام... در خاتمه اسكندرنامه به خوبي اين مطلب معلوم ميشود كه او پسر و دخترش را با هم به خدمت نصرتالدين فرستاده بود»
(شبلي،شعر العجم: 222).
نادرستي سخن شبلي به قدري واضح است كه نيازي به تطويل در اين باب نيست.
از ديگر سو براساس قرائن تاريخي، ترديدي در اين نيست كه نظامي، فرزندش محمّد را عهدهدار عرضه اسكندرنامه به دربار ممدوح كرده بود.
«وقتي اولين نسخه داستان اسكندر را نظامي به دربار ممدوح هديه كرد، محمد را عهدهدار عرضهداشتِ اين هديه كرد. براي عروسي چنين آراسته كه به يك پادشاه عصر تقديم ميشد، كدام پردهداري بهتر از برادر ميتوانست همراه باشد؟ محمّد در واقع براي هرچه زاده طبع پدر بود، حكمِ برادر را داشت و شاعر به اين بهانه او را با هديه شعر به دربار ممدوح ميفرستاد... با اعزام او به دربار ممدوح، نظامي ظاهراً ميخواست وسيلهاي براي آشنا كردن او با بزرگان عصر به دست آورد اما جز فرزند خويش و الزام ممدوح به رعايت حق خود در مورد او، تقريباً هيچ دستاويزي براي توصيه او نداشت...» (زرينكوب؛پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد: 32).
(به نقل از کتاب تازه منتشر شدة: خلوت نشین گنجه / محمّد طاهری خسروشاهی / انتشارات موسسه تاریخ دیار کهن / 1396)
@safinehyetabriz
چرا داستان آرش در شاهنامه نیست؟
داستان آرش کمانگیر شاید میهن پرستانه ترین افسانه ایرانی باشد که خلق شده است. ایرانیان در طبرستان پناه گرفته و در محاصره تورانیان اند و کمانداری به نام آرش وظیفه دارد با پرتاب یک تیر مرز بین توران و ایران را مشخص کند. او نیروی جانش را در تیر میریزد و تیر را تا آن سوی جیحون_ یعنی مرز سابق_ پرتاب میکند و خود جان میسپارد. این داستان به مدد آثار ثعالبی، طبری، مقدسی، بیرونی و... محفوظ مانده و بخاطر شعر معروف سیاوش کسرایی در دوره معاصر شهرت یافته است. شعر کسرایی_ که البته بخاطر گرایش چپ گرایانه او آرش در آن قهرمانی از طبقه پرولتاریا است_ در دوره پهلوی وارد کتب درسی شده و بعد از آن همچنان در گفتمان ایرانگرایان نقش بازی میکند.
اما آنچه جالب است اینکه این داستان مطلقا در شاهنامه فردوسی وجود ندارد. فردوسی تنها در دو سه جای شاهنامه _ مثلا در ذکر اجداد اشکانیان و بهرام چوبین و آن هم با تمسخر از زبان خسرو_ اشاره ای به نام او میکند و تمام. مدتهاست که برای شاهنامه پژوهان معاصر جای سؤال و اشکال بوده است که چرا چنین ماجرایی در شاهنامه وجود ندارد. برخی از فقدان این داستان در شاهنامه تاسف خورده اند مخصوصا که عده ای از شاهنامه پژوهان_ مانند بهار و مینوی_ معتقدند این داستان در منابع فردوسی مانند شاهنامه ابومنصوری وجود داشته و فردوسی آن را عمدا حذف کرده است.
علت این فقدان و حذف یکی از مباحث چالش برانگیز و اختلافی در میان شاهنامه پژوهان بوده. مقالاتی در این باب نوشته شده است و به تازگی ساقی گازرانی کتابی کم حجم در این باره نوشته است. برخی دلیل این حذف را امحای آثار اشکانی به دست ساسانیان میدانند چرا که در آن زمان آرش به عنوان نیای اشکانیان شناخته شده بود. برخی علت را این میدانند که آرش از طبقه شاهان و اشراف نبوده و فره ایزدی نداشته و طبیعتا جایی در شاهنامه _ به عنوان روایتگر ماجراهای تخمه شاهان_ نداشته است. برخی مینویسند آرش از آنجا که جای پهلوان_ شاهان خاندان رستم را تنگ میکرده حذف شده است و...
اما آنچه مسلم است فردوسی میهن پرستانه ترین داستان را از اثرش حذف کرده است و این نشان میدهد "شاهنامه" به معنای واقعی "شاه" نامه است و نه "میهن نامه" ای که ناسیونالیستهای معاصر میخواهند آن را به مردم بقبولانند. آری فردوسی که برای شاهی چون اسکندر مقدونی چند هزار بیت ستایش نامه سروده است، به ماجرای میهن پرستانه آرش کمترین اعتنایی نکرده است.
تحریریه تورک کیتابخاناسی
@Turkkitabxanasi
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com